°o.O شهیدی که بعد از ۱۶ سال ، با بدنی کاملا سالم به وطن برگشت O.o°

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
°o.O شهیدی که بعد از ۱۶ سال ، با بدنی کاملا سالم به وطن برگشت O.o°




]

دانلود فیلم

http://www.farhangnews.ir/sites/defa...000%5B2%5D.flv

چرا پیکر پاک این شهید بعد از 16 سال سالم مانده بود؟




وقتی وارد سردخانه شدم پاهایم سست شده بود، بعد از 16 سال جنازه ی تو را را از زیر خروارها خاك بیرون آورده بودند، بالاخره دیدمت؛ نورانی و معطر بودی، موهای سر و محاسنت تكان نخورده بود، چشمهایت هنوز با من حرف می زد، بعثی های متجاوز بعد از مشاهده جنازه ات برای از بین رفتن این بدن آن را 3 ماه زیر آفتاب داغ قرار داده بودند باز هم چهره تو به هم نخورده بود، فقط بدنت زیر آفتاب كبود شده بود، حتی می گفتند یك نوع پودری هم ریخته بودند ولی اثر نكرده بود.

بعدها می گفتند لب مرز، هنگام مبادله شهداء سرباز عراقی با تحویل دادن جنازه تو گریه می كرده و صدام را لعن و نفرین می كرده كه چه انسانهایی را به شهادت رسانده است. خلاصه دو ركعت نماز شكر خواندم و آماده تشییع جنازه شدم

یكی از همرزمان قدیمی تو ، بالای قبر می گفت: من می دانم چرا محمدرضا بعد از 16سال سالم بر گشته! او غسل جمعه اش، زیارت عاشورایش، نماز شبش ترك نمی شد، همیشه با وضو بود، و هر وقت در مجلس روضه شركت می كرد یا ما در سنگر مصیبت می خواندیم، همه با چفیه اشكهایشان را پاك می كردند ولی محمدرضا اشكهایش را به بدنش می مالید و گریه می كرد


سلام دوستان.این اتفاق مربوط به ساله ۸۱ هستش،اما من امروز شنیدم،چرا؟؟؟کس دیگه از این جریان خبر داره؟چرا الان باید این جریان رو بگن؟


چه زیباست.:ok:

:parandeh: الله اکبر :parandeh:

از این شهید ها ما کم نداریم یادم میاد یه شهید تو بهشت زهرا که از قبرش گلاب میاد بیرون اگر کسی اسمشو میدونه بگه؟

درود بر شهیدان

[=century gothic]

حسین کریمی;373969 نوشت:
از این شهید ها ما کم نداریم یادم میاد یه شهید تو بهشت زهرا که از قبرش گلاب میاد بیرون اگر کسی
اسمشو میدونه بگه؟


احمد پلارک

[=arial black]یادش بخیر چند سال پیش اومدیم تهران .با خانواده رفتیم بهشت زهرا ، سر مزار این شهید بزرگوار همه گریه می کردند حتی خواهر 9 ساله من هم گریه می کرد بهش گفتیم چرا گریه می کنی گفت آخه چرا اینها را کشتند؟اینها که خیلی آدم های خوبی بودند.
منم خیلی بغض گلومو گرفته بود.رفتم یواشکی گریه کردم.
:Nishkhand:[=arial black]
بابام دستمال کاغدیش را با آبی که روی قبرش ریخته بودند خیس کرد ، تا چند وقت دستمال کاغذی را بو می کردیم.
اصلا این عطر مال این دنیا نبود.
:ok:

حسین کریمی;373423 نوشت:
سلام دوستان.این اتفاق مربوط به ساله ۸۱ هستش،اما من امروز شنیدم،چرا؟؟؟کس دیگه از این جریان خبر داره؟چرا الان باید این جریان رو بگن؟

سلام.بله من همان سال شنیدم.از تلویزیون اعلام شد.تا حالا هم چندین بار از تلویزیون جریان کاملش و مصاحبه با مادر و دوستان شهید پخش شده.حالا چرا شما الان شنیدید دیگه به خودتون مربوطه! اسم شهید هم شهید محمدرضا شفیعی است که می تونید سرچ کنید.در ضمن اون عکس بالایی مربوط به این شهید نیست بلکه شهید بزرگوار دیگری است که اسم شریفش الان خاطرم نیست.
خدا توفیق درک شب قدر به همه ما عنایت فرماید.به حرمت این شهیدان پاک
آمین