سنن امام ابن ماجه قزوینی رحمه الله

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سنن امام ابن ماجه قزوینی رحمه الله

سلام علیکم

لطفا در مورد کتاب و شخصیت علمی و اهمیت ایشان و کتابشان توضیحاتی بیان کنید.

اگر هم منابعی در مورد مطالعه بیشتر در خصوص متون و مجامع حدیثی اهل سنت وجود دارد ، بیان کنید . ( منابعی که به معرفی کامل این کتب و شیوه تالیف و مشخصات کلی کتاب پرداخته باشد )

[=impact]
با نام الله


[=impact]
کارشناس بحث: استاد صدرا

عبدالرسول;373136 نوشت:
سلام علیکم

لطفا در مورد کتاب و شخصیت علمی و اهمیت ایشان و کتابشان توضیحاتی بیان کنید.

با سلام و عرض ادب

محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني، معروف به ابن ماجه از محدّثان بزرگ اهل سنّت در قرن سوم (209 -273) است. وی برای تكمیل دانش حدیثی خود به شهرهای مختلف علمی آن روزگار ؛ از قبیل بغداد، كوفه، بصره، شام، حجاز و ری مسافرت كرد و از مشایخ کثیری استفاده برد و علوم حدیث را از آنان فرا گرفت[1].

ابن ماجه دارای كتابی در تفسیر قرآن و كتابی درباره تاریخ قزوین است،[2] که در این میان مهم ترین اثر او كتاب سنن[3] وی می باشد كه در زمینه ابوابِ فقهی (طهارت تا دیات) در دو جلد نگاشته که مشتمل بر (4341) روایت می باشد.

اما با این حال وجود روایات ضعیف و منکر و موضوعات و وجود کثیری از روایاتی که قابل احتجاج نمی باشند؛ ارزش این کتاب را در میان سنن دیگر کمتر نموده،[4] به گونه ای که به واسطه ی چنین نواقصی در قرار دادن آن در میان کتب سته اختلاف شده است؛ لذا گروهی موطاء مالک را بر آن ترجیح داده اند، هر چند که نظر مشهور آن است که سنن ابن ماجه آخرین کتب از لحاظ اعتبار در میان کتب سته(صحیح بخاری،صحیح مسلم، جامع ترمذی، سنن نسایی، سنن ابی داود، سنن ابن ماجة) است.

این کتاب با تحقیق محمد فؤاد عبد الباقي، و با احکام البانی بر روایات به چاپ رسیده است که در مجموع البانی حکم به ضعف782 روایت از روایات این کتاب نموده است.[5]

سنن ابن ماجه دارای حواشی و شروحی است که می توان به این کتابها اشاره نمود:

حاشية السندي على سنن ابن ماجة،محمد بن عبد الهادي السندي (المتوفى : 1138هـ).
صحيح وضعيف سنن ابن ماجة،محمد ناصر الدين الألباني.

موفق باشید.


[/HR]

[1]. سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 277 و 278.



[2]. الوافی بالوفیات، الصفدی، ج5،ص144. «محمد بن يزيد مولى ربيعة الحافظ أبو عبد الله ابن ماجة القزويني مصنف السنن والتفسير والتاريخ كان محدث قزوين غير مدافع ولد سنة تسع ومائتين وسمع على محمد الطنافسي وعبد الله بن معاوية وهشام بن عمار ومحمد بن رمح وسويد بن سعيد وعبد الله بن الجراح القهستاني ومصعب بن عبد الله بن الزبير وإبراهيم بن محمد الشافعي ويزيد بن عبد الله اليمامي وجبارة بن المغلس وداود بن رشيد وإبراهيم بن المنذر الحزامي وأبي بكر ابن أبي شيبة ومحمد بن عبد الله بن نمير وخلق كثير وروى عنه محمد بن عيسى الأبهري وأبو عمرو أحمد بن محمد بن حكيم المدائني وعلي بن إبراهيم القطان وسليمان بن يزيد الفامي وأبو الطيب أحمد بن روح البغداذي كان أبوه يعرف بماجه ولاؤه لربيعة قال عرضت هذه السنن على أبي زرعة فنظر فيه فقال أظن إن وقع هذا في أيدي الناس تعطلت هذه الجوامع أو أكثرها ثم قال لعل لا يكون فيه تمام ثلاثين حديثا مما في إسناده ضعف أو نحو ذا قال الشيخ شمس الدين إنما نقص رتبة كتابه بروايته أحاديث منكرة فيه توفي لثمان بقين من شهر رمضان يوم الاثنين ودفن يوم الثلاثاء وصلى عليه أخوه أبو بكر سنة ثلاث وسبعين ومائتين.

[3]. در کتاب‌های سنن، احادیث برحسب ابواب فقهی ، یعنی طهارت و نماز و زکات و امثال آنها، تنظیم شده‌اند و این‌گونه کتاب‌ها خالی از احادیث موقوف و مقطوع‌اند، زیرا این قبیل منقولات ، به سبب انتساب به صحابه، « سنت » نامیده نمی‌شوند بلکه به اثر (و گاه حدیث) موسوم‌اند.

[4]. ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء می نویسد:«قلت: قد كان ابن ماجة حافظا ناقدا صادقا، واسع العلم، وإنماغض من رتبة " سننه " ما في الكتاب من المناكير، وقليل من الموضوعات، وقول أبي زرعة - إن صح - فإنما عنى بثلاثين حديثا، الاحاديث المطرحة الساقطة، وأما الاحاديث التي لا تقوم بها حجة، فكثيرة، لعلها نحو الالف».سیر اعلام/12، 77.

[5]. البته این سخن بدان معنا نیست که این روایات مردود و پذیرفته شده نباشند، بلکه در مواردی این احکام از سوی البانی اشتباه بوده ، ودیگر اینکه حدیث ضعیف در باب شواهد و متابعات استفاده می گردد.

عبدالرسول;373136 نوشت:


اگر هم منابعی در مورد مطالعه بیشتر در خصوص متون و مجامع حدیثی اهل سنت وجود دارد ، بیان کنید . ( منابعی که به معرفی کامل این کتب و شیوه تالیف و مشخصات کلی کتاب پرداخته باشد )

در حوزه ی حدیث شیعه و اهل سنت ومعرفی کتب حدیثی، کتابهای مختلفی به فارسی در موضوع درسنامه ی علم حدیث به چاپ رسیده که برخی از آنها عبارتند از:

1. درسنامه علم حدیث، علی نصیری.

2. دانش حدیث، از منشورات دارالحدیث.

3. آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و سنی، علی نصیری.

4. کتاب رجال مقارن، نجم الدین طبسی، انتشارات موسسه مذاهب اسلامی.(جهت آشنایی با اصطلاحات حدیثی و رجالی اهل سنت کتاب خوبی است).

در حوزه ی اصول حدیث اهل سنت بهترین کتاب :« نزهة النظرفی شرح نخبة الفکر» می باشد که تالیف ابن حجر عسقلانی معروف می باشد؛ منتهی مطالعه ی این کتاب به واسطه ی سنگین بودن برای کسانی میسر است که پیش زمینه لازم را کسب نموده باشند و با استاد فن این کتاب را فرا بگیرند.

در حوزه بعد که مهمتر می باشد حوزه جرح و تعدیل رواه می باشد که یکی از بهترین کتب کتاب:« الرفع و التکمیل...»؛ تالیف لکهنوی است که باز مطالعه این کتاب بدون استاد فن امکان پذیر نیست کتابی است که به دانش پژوه می آموزد که مشرب ائمه ی حدیث در جرح و تعدیل چگونه بوده که به واسطه ی این شناخت لغزشگاه های جرح و تعدیل از طرف جارحین و معدلین دانسته می شود.

موفق باشید.

سلام علیکم

استاد بزرگوار از سخنان ارزشمند شما بسیار تشکر می نمایم ،

یکی از مشکلاتی که در بررسی راویان حدیث وجود دارد همین اختلاف بزرگان است ، مثلا یحیی بن معین و نسائی یکی را تضعیف می کنند ، ولی در مقابل ابوحاتم و ابوزرعه و امام احمد همان شخص را توثیق می کنند ، از این دست مثال ها فراوان است ، و بعد که به کتاب ابن حجر مراجعه می شود وی بعضی اوقات تضعیفات یحیی را مقدم شمرده و گاهی اوقات توثیقات را ( حتی من دیدم که فردی به سیءالحفظ متهم شده اما بازهم ابن حجر وی را توثیق کرده است ). همین مورد در کتب رجالی شیعه هم هست ، تعارضات شیخ و نجاشی ، که بعضی اوقات علامه حلی در الخلاصه نظر نجاشی را مقدم شمرده و گاها نیز نظر شیخ را بر نجاشی مقدم دانسته است .

آیا کتابی وجود دارد که اهمیت تضعیفات و توثیقات علما( چه شیعه و چه سنی ) را بررسی کرده باشد ؟ مثلا در تعارض میان نسائی و ابن حبان کدام ارجحیت دارند ؟ ( و قابل توجه اینکه هردو اهل تساهل نبوده و سخت گیرند )

یا مثلا من در شرح نووی خواندم که می گفت همین که یحیی بن معین کسی را توثیق کرده باشد کافی است و دیگر نظر سایرین ارزشی ندارد ، خب آیا این همیشه می تواند درست باشد ؟

به طور کلی اگر کتابی معرفی نمایید که بشود اولیت نظرات را مشخص کرد و درجه اهمیت جرح و تعدیل ها مشخص شود بسیار ممنون می شوم .

یک سوال دیگر هم داشتم : در بعضی مواقع ابن حجر با استناد به سخنان العقیلی برخی راویان را مجهول اعلام می کند . در حالیکه مشاهده می شود همان راوی در الثقات ابن حبان ذکر شده است . در این مواقع آیا وثاقت راوی ثابت نمی شود ؟ ( با توجه به اینکه فقط العقیلی در مورد راوی گفته باشد مجهول است و ابن حبان او را در الثقات آورده باشد )

با تشکر کافی و وافی

دوستان اجرائی عزیز

ضمن عرض سلام و تبریک عید سعید فطر

لطفا در مورد پاسخگویی رسیدگی شود

با تشکر

عبدالرسول;374410 نوشت:

یکی از مشکلاتی که در بررسی راویان حدیث وجود دارد همین اختلاف بزرگان است ، مثلا یحیی بن معین و نسائی یکی را تضعیف می کنند ، ولی در مقابل ابوحاتم و ابوزرعه و امام احمد همان شخص را توثیق می کنند ، از این دست مثال ها فراوان است ، و بعد که به کتاب ابن حجر مراجعه می شود وی بعضی اوقات تضعیفات یحیی را مقدم شمرده و گاهی اوقات توثیقات را ( حتی من دیدم که فردی به سیءالحفظ متهم شده اما بازهم ابن حجر وی را توثیق کرده است ).

به طور کلی اگر کتابی معرفی نمایید که بشود اولیت نظرات را مشخص کرد و درجه اهمیت جرح و تعدیل ها مشخص شود بسیار ممنون می شوم .


با سلام و عرض ادب

از اینکه متوجه سؤال شما نشدم عذر خواهی می کنم.


در مورد معرفی کتاب عرض شد کتاب :« الرفع و التکمیل»، در موضوع جرح و تعدیل نگاشته شده و مبانی ائمه جرح و تعدیل را بیان نموده است.


در مورد جرح و تعدیل علمای متشدد در مورد راوی واحد عرض می شود: سخاوی در کتاب:«فتح المغیث شرح الفیة الحدیث» به نقل از ذهبی بیانی دارد که محتوای آن چنین است: هنگامی که علمای متشدد در مورد راوی ای اختلاف نمودند، باید نگاه نمود که آیا شخص دیگری این راوی را تضعیف نموده یاخیر؟ اگر این شخص را احدی از اهل فن توثیق ننموده بودند، راوی ضعیف خواهد بود؛ اما اگر راوی مذکور را یکی از علما توثیق نموده بودند در چنین موقعی جرح مطلق پذیرفته نخواهد بود؛ بلکه جرح باید مفسر باشد (و علت جرح باید تبیین گردد). بنابراین در چنین افرادی قول ابن معین که تنها گفته است فلانی ضعیف است و علت ضعف را بیان ننموده به تنهایی کفایت نمی کند؛ در حالی که در مقابل در مورد چنین راوی ای بخاری و دیگران وی را توثیق نموده اند. در مثل چنین راویانی ذهبی که از اهل اسقراء تام در نقد رجال می باشد می گوید از علمای علم رجال هرگز دو نفر بر توثیق شخص ضعیف و تضعیف شخص ثقه جمع نشده اند.

«واذا ضعف رجلا فانظر هل وافقه غيره على تضعيفه فان وافقه ولم يوثق ذلك الرجل احد من الحذاق فهو ضعيف وان وثقه احد فهذا هو الذي قالوا فيه لا يقبل فيه الجرح الا مفسرا يعني لا يكفي فيه قول ابن معين مثلا ضعيف ولم يبين سبب ضعفه ثم يجيء البخاري وغيره يوثقه ومثل هذا يختلف في تصحيح حديثه وتضعيفه ومن ثم قال الذهبي وهو من اهل الاستقراء التام في نقد الرجال لم يجتمع اثنان من علماء هذا الشان قط على توثيق ضعيف ولا على تضعيف ثقة».[1]



بنابراین در این فرض در صورتی که جرح مفسر نباشد قول معدل مورد قبول خواهد بود و به قول جارح اعتنا نمی گردد مخصوصا اگر معدل شخصی متعنت و سختگیر بوده باشد؛ همچنان که لکهنوی در مورد این افراد می گوید:

ان يكون الجارح من المتعنتين المشددين فان هناك جمعا من ائمة الجرح والتعديل لهم تشدد في هذا الباب فيجرحون الراوي بادنى جرح ويطلقون عليه ما لا ينبغي اطلاقه عند اولي الالباب فمثل هذا الجارح توثيقه معتبر وجرحه لا يعتبر الا اذا وافقه غيره ممن ينصف ويعتبر فمنهم أبو حاتم والنسائي وابن معين وابن القطان ويحيى القطان وابن حبان وغيرهم فانهم معروفون بالاسراف في الجرح والتعنت فيه فليثبت العاقل في الرواة الذين تفردوا بجرحهم وليتفكر فيه...[2]

بنابراین در جرح و تعدیل:

1. باید متوجه بود که به صرف وجود جرح مبهمی در مورد شخص روایت تضعیف نمی گردد؛ بلکه باید جرح مفسر باشد.

2. بر فرض اثبات ضعف راوی، ضعف دارای مراتبی است و اینگونه نیست که هر حدیث ضعیفی طرح گردد؛ خصوصا اگر ضعف بخاطر سوء حفظ راوی باشد؛ و روایت دارای شواهد و توابع باشد که در چنین صورتی ضعف روایت جبران می گردد.

3. باید با اصطلاحات ائمه ی جرح و تعدیل نیز آشنا بود، مثلا اگر احمد حنبل و یا نسایی و ابو داوود در مورد روایت یا راوی ای گفتند: منکر ، یروی المناکیر؛ این اصطلاح با اصطلاح متاخرین متفاوت است؛ زیرا حدیث منکر در نزد متاخرین روایتی است که توسط راوی ضعیفی نقل شده، درحالی که روایت او مخالف با روایت معروف نیز باشد. و این در حالی است که این اصطلاح در نزد قدما به معنای تفرد راوی در روایت است که با صحت حدیث نیز قابل جمع است.




[/HR]
[1]. فتح المغیث، ج3، ص358؛ الرفع والتکمیل، ص283.

[2]. الرفع و التکمیل، ص275.

عبدالرسول;374410 نوشت:

یک سوال دیگر هم داشتم : در بعضی مواقع ابن حجر با استناد به سخنان العقیلی برخی راویان را مجهول اعلام می کند . در حالیکه مشاهده می شود همان راوی در الثقات ابن حبان ذکر شده است . در این مواقع آیا وثاقت راوی ثابت نمی شود ؟ ( با توجه به اینکه فقط العقیلی در مورد راوی گفته باشد مجهول است و ابن حبان او را در الثقات آورده باشد )

1. جهالت در روایت دارای اقسامی است که احکام آن نیز متفاوت است.

2. در صورت چنین تعارضی اگر در صحیح ابن حبان نام شخص آمده او علاوه بر اینکه مبهم نیست و جهالت در ذات ندارد توثیق نیز شده است. ابن حبان در کتاب خود می نویسد راویانی را که توثیق نمودم در صورتی که روایتشان دارای 5 شرط بوده باشد ، روایت آنها صحیح می باشد.

«فكل خبر وجد من رواية شيخ ممن اذكره في هذا الكتاب فهو خبر صحيح اذا تعرى عن الخصال الخمس التي ذكرناها»الرفع و التکمیل، ص335.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است