چرا در قرآن مرد بر زن برتری دارد؟ (اکثر خطابات قرآنی متوجه مردان است)

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا در قرآن مرد بر زن برتری دارد؟ (اکثر خطابات قرآنی متوجه مردان است)

[=&quot]چرا در[/] [=&quot]قرآن بیشتر عبارتها خطاب به مردان است و هرگز یا خیلی خیلی کم خطابات به زنان است .آیه هایی مانند :« و علی الاعراف رجال »،« رجال یحبون ان یتطهروا»،« رجال لا تلهیهم»،« رجال صدقوا ما عاهدوا».اینها گویای اهمیت بیشتر مردان نسبت به زنان در قرآن است . در مقابل آیاتی مانند :« لولا رجال مومنون و نساء مومنات » به همپایگی زنان و مردان در قرآن اشاره می کند ،در حالی که هرگز این آیات به پای آیاتی که به مردان خطاب شده نمی رسند . از سوی دیگر آیات دیگر که زنها را به طور ویژه خطاب قرار می دهد مربوط به زنان پیامبر است نه همه زنان :« یا نساء النبی » .آیا این آیات بر اهمیت قرآن به مردان نسبته به زنان اشاره نمی کند ؟ در حالی که قرآن شعار برابری و برادری میدهد ؟[/]

در اسلام هیچ یک از زنان و مردان و قبایل و طوائف و نژادها بر دیگران برتری ندارند، مگر به پرهیزکاری و تقوای الهی. "یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی... ان اکرمکم عند الله أتقیکم(1)؛ ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسائی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است".
یعنی در کمالات انسانی و کسب فضایل مانند کسب دانش و معرفت و ارزش و شخصیت انسانی و رسیدن به مراتب کمال انسانی و... میباشد، با هم برابر بوده و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد.
اما معنای سخن چنین نیست که همه انسان‏ها در همه شرایط و وظایف و مسئولیت‏ها برابر باشند. این را هیچ خردمندی نمیپذیرد.
جامعه بشری یک نظام اندام واره و ارگانیکی است، که هر یک از اعضا و جوارح مسؤلیتی دارد که دیگری آن را ندارد، مانند این که: مغز وظیفه‏اش مدیریت و صدور فرمان است. قلب مسئولیتش پمپاژ خون و رساندن اکسیژن به تمامی سلول‏های بدن است. چشم وظیفه دارد از امور مادی عکس برداری کند و آن را به شبکه عصب بسپارد و تارهای عصبی آن را به مغز منتقل کند. همین طور هر یک از اعضا و اندام وظیفه‏ای دارد که با وظایف دیگر اندام‏ها متفاوت است. در اجتماع بشری نیز وضع بدین منوال است، بلکه در کل جهان طبیعت چنین است.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست‏
که هر چیزش به جای خویش نیکوست
برای استمرار حیات اجتماعی میبایست یکی طبیب باشد و دیگری نانوا و سومی کشاورز. انسان‏ها متفاوت آفریده شده‏اند تا مسئولیت‏ها و وظایف بین مردم تقسیم شود. امام علی(ع) فرمود: "لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا فاذا استووا هلکوا؛(2) مردم تا وقتی که از تفاوت‏ها بهره مندند، مشمول خیر و رحمت الهی قرار میگیرند. اگر تفاوت نباشد، هلاک میگردند."
بنابراین با وجود تفاوت‏های موجود در افراد اجتماع، یکی مسئولیت مدیریت اجتماع را برعهده میگیرد، یکی کشاورز میشود و.... اجتماع چون میبایست نظم داشته باشد و از هرج و مرج جلوگیری شود، مدیر لازم دارد.
خانواده کوچک‏ترین هسته جامعه بشری است. در این اجتماع کوچک نیز میبایست وظایف و مسئولیت‏هاتقسیم و مشخص شود. یکی مدیریت و مسئولیت اداره آن را میبایست در دست بگیرد.
در دنیای امروز این سخن پذیرفته شده است که اگر هیأتی (حتی هیأت دو نفره) مأمور انجام کاری شود، حتماً باید یکی از آن دو رئیس و مدیر و دیگری معاون یا عضو باشد وگرنه هرج و مرج پیدا میشود، یعنی باید در هر تشکل و اجتماعی اگر چه محدود، یکی از آنها مدیریت کند. حال در خانواده مدیر مرد باشد یا زن؟ باید مسئولیت‏ها منطبق با نظام تکوینی و سازگار با آفرینش زن و مرد باشد. اسلام میگوید این مسئولیت منطبق با آفرینش مرد است و مدیر خانه مرد و زن معاون او باشد. (الرجال قوامون علی النساء...)(3)
اشتباه نشود و از این سخن استبداد و ظلم مردان بر زنان برداشت نگردد، بلکه مراد این است که این اجتماع کوچک با داشتن یک نفر به عنوان مدیر و مسئول، کارهایش به خوبی بچرخد و همه از آن نفع ببرند.
ممکن است بپرسید چرا این مسئولیت را اسلام برعهده زن قرار نداده است. در پاسخ میگوییم: همان گونه که در بالا اشاره شد، این مسئولیت همگام با خلقت و فطرت زن و مرد است.
توضیح: زن و مرد اگر چه در انسانیت تفاوتی ندارند، ولی از نظر امور جسمانی (اعضا و جوارح)، احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق و فعالیت‏های مغزی تفاوت هایی دارند.
از نظر توان بازو و رشد عضلات، توان زن به پای مردان نمیرسد. در این تردیدی نیست که به تناسب تفاوت در آفرینش این دو، معمولاً کارهایی را که نیازمند به نیروی بازو و قدرت بدنی باشد، مردان انجام میدهند. و کارهای سبک و پرظرافت را زنان.
از نظر احساسات، عواطف و تمایلات بنا به گفته روانشناسان، "محبت"، "رفتار انفعالی"، "رفتار عاطفی" و "حمایت کننده" از ویژگیها و رفتار زنانه، در مقابل، "پرخاشگری"، "استقلال"، "رقابت" "سلطه" و "حاکمیت" از ویژگیها و رفتار و مردانه است.(4)
به مقتضای تفاوت در آفرینش و تکوین، تشریع و مسئولیت‏های اجتماعی مختلف میشود. زن با تکیه به شوهرش و رفتار انفعالی در برابر شوهر (اطاعت از وی) به آرامش میرسد. اما مرد میخواهد با استقلال و حاکمیت و اتکای همسر به او، به آرامش برسد.
این سخن همان "الرجال قوامون علی النساء" است، یعنی مرد باید مسئول خانواده باشد.
به تناسب همین مسئولیت اسلام میگوید: مرد وظیفه دارد هزینه خانواده را تأمین کند.
قرار دادن مسئولیت تأمین مخارج خانواده بر دوش مردان امری طبیعی است و از این که به نفع زنان است و باری بر دوش مردان وضع شده است، کسی اعتراض نمیکند، چون این حکم به مقتضای طبیعت است و در آفرینش ریشه دارد. نیز قراردادن وظیفه سنگین و طاقت‏فرسای جهاد و خدمت سربازی، بر دوش مردان امری طبیعی است و از این که این قانون به نفع زنان است و آنان را از این کار طاقت فرسا معاف داشته است، اعتراضی نیست.
قرآن در آیه 34 سوره نساء بعد از بیان مسئولیت مردان در خانواده به دو نیروی مذکور (توانایی بدنی و نفقه) اشاره کرده است. (5)
اگر یکی از احکام اسلامی مورد پسند ما نشد، میبایست آن را در کنار دیگر مسائل اسلامی قرار داد و با توجه به همه جوانب داوری نمود. در امور خانوادگی، مسئولیت‏های زنان و مردان را میبایست کنار هم قرار داد و قضاوت نمود. همان گونه که اسلام تکالیفی برعهده مردان قرار میدهد که برعهده زنان قرار نمیدهد، مانند نفقه، مهریه، دیه عاقله، جهاد و سربازی و... تکالیفی هم برعهده زنان قرار میدهد که برعهده مردان نیست.
این دو قسم را در مجموع باید سنجید و قضاوت نمود.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشت‏ها:
1 - حجرات (49) آیه 13.
2 - مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 383.
3 - نساء (4)، آیه 34.
4 - روانشناسی رشد، ج 1، ص 330.
5 - محمد تقی مدرسی، تفسیر هدایت، ج 2، ص 68 - 69.

این تاپیکم مکمل بحث بالا می باشد http://www.askdin.com/showthread.php?t=1003

در قرآن هیچ مردی بر هیچ زنی و هیچ مسلمانی بر هیچ غیر مسلمانی برتری ندارد مگر از لحاظ تقوا !
آیت الله صانعی و برخی دیگر از علمای اسلام با آیات قرآن اثبات می کنند که:
دیه ی مرد و زن مسلمان ، مسلمان و غیر مسلمان برابر است.
از لحاظ شهادت دادن با هم تفاوتی ندارند و.....
تنها تفاوت در ارث هست که آن هم این دلایل عقلی (و نه نقلی) کاملاً این شبهه را برطرف می کند:
1- مادیات دلیل بر برتری مرد به زن نیست، اگر این گونه بود ثروتمندان دنیا از همه برتر بودند !!!!!!
2- ارث مرد در همه ی حالات دو برابر زن نیست و در شرایطی این امر تغییر می کند.
3- زن پس از ازدواج مهریه و نفقه دریافت می کند، در حالی که مرد باید مهریه و نفقه را پرداخت کند. بنابراین کاملاً طبیعی هست که برای سلامت نظام خانواده از لحاظ اقتصادی در اجتماع، چون مرد مسئول اصلی امور اقتصادی خانه است پس لازم است از لحاظ مادی از دختر بیشتر داشته باشد.

با سلام
تشکر از دوست گرامی گمنام که مطالب مفیدی را بیان کردند
بنده هم از نظر قرآن و علما چند خطی را اضافه میکنم

حقیقت این است که از دیدگاه اسلام زن و مرد در خلقت یک سرشتی هستند نه دو سرشتی. قرآن‌کریم در این خصوص می‌گوید:
«... پروردگار شما او که شما را از یک نفس آفرید و از او جفت او را خلق کرد...»(1) بنابراین زن از همان جنس مرد آفریده شده است نه از جنس دیگری که درجه دوم به حساب آید.
بنابر این هر دوی آنها یعنی زن و مرد از یک جنس خلق شده‌اند و تقدم رتبی و منزلتی ، آن دو را از یکدیگر متمایز نمی‌سازد. در واقع در قرآن از آنچه در بعضی اظهار نظرها هست که زن از مایه پست‌تر از مایه مرد آفریده شده و یا این که به زن جنبه فرعی داده‌اند و گفته‌اند که همسر آدم ، اول از عضوی از اعضای طرف چپ او آفریده شد ، اثر و خبری نیست.
بنابر این در اسلام نظریه تحقیر‌آمیز یا درجه دومی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.(2)
آیاتی از قرآن در این خصوص وجود دارد(3) که از هیچ کدام فرعیت و انشعاب خلقت زن از مرد استفاده نمی‌شود ؛ زیرا مخاطب این آیات انسان‌ها هستند نه مردان.
ثانیاً، در آیاتی آمده خداوند از انسان همسری برایش آفرید و مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در این خصوص فرموده ظاهر آیه «و خلق منها زوجها» این است که همسری از نوع مرد آفرید و افراد انسانی بازگشت به دو فرد همانند و مشابه دارند. به عقیده ایشان آنچه در پاره‌ای تفاسیر نقل شده که مطابق این آیه ، زن از آدم مشتق شده و قسمتی از آدم است ، سخنی بدون دلیل است و آیه بر آن دلالت ندارد. (4) به این معنا که زن از همان جنس مرد است نه بخشی از امر و فرع بر آن ؛ بنابراین علی رغم پندارهای غلطی که در مورد زنان وجود دارد ، در اسلام زن مقدمه وجود مرد نبوده و مرد علت غائی خلقت او به حساب نمی‌آید.
قرآن خلقت زن و مرد را برای یکدیگر(5) و آن دو را پوشش یکدیگر به حساب می‌آورد(6) تا هر یک از آن دو دیگری را از دنبال شرو فساد رفتن و اشاعه آن باز دارد. هر کدام برای دیگری لباسی است که به وسیله او پلیدی از او آشکار نگردد.» (7)
از آیات مختلفی از قرآن کریم(8) بر می‌آید:
ـ زن چون مرد خلیفه خدا است.(9)
ـ هنگام خلقت هم از زن و هم از مرد پیمان گرفته شده است که شیطان را پرستشگر نباشند.(10)
ـ زنان و مردان دیگر نیز از جنس یکدیگر خلق شده‌اند.(11)
هم چنین در نظام تکلیف و برنامه تکامل انسانى، هیچ تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد و تساوى کامل برقرار است. براى دریافت بهتر این موضوع، کافى است این آیه را به دقت بخوانیم: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ اَلصَّالِحاتِ*. « هر که از زن و مرد مؤمن کارى شایسته کند به بهشت وارد مى‏شود و ذره‏اى به او ستم نمى‏شود» ، و إِنَّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْمُسْلِماتِ. «خداوند کلیه زنان و مردان مسلمان. براى همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است»
هم چنین آیات فراوان دیگر مانند: آل عمران، آیه 195- النحل، آیه 97- غافر، آیه 40- حجرات، آیه13
بنابراین نه تنها زن و مرد از نظر جنسیتی ، تفاوتی با یکدیگر ندارند ، بلکه از جهت رسیدن به مراتب کمال انسانی نیز با هم فرق ندارند و تفکر درجه دومی اصلا صحیح نمی باشد.
تنها چیزی که ممکن است تصور درجه دومی زن را در ذهن برخی ایجاد کند ، مسئله حقوق اجتماعی است .
قبل از پاسخ به این مسئله لازم است که بدانیم ، در عین حال که از نظر ارزش های انسانی در اسلام زن و مرد با هم تفاوت ندارند ، اما تفاوت‌های طبیعی و جسمی و روحی بین این دو موجود انسانی انکار ناپذیر است و این تفاوت‌ها از یک طرف تکالیف و مسئولیت های خاصی را در نظام خانواده و اجتماع برای این دو جنس مقرر نموده واز طرف دیگر حقوق خاصی را بر اساس آن تکالیف و مسئولیت ها وضع و ایجاد کرده است . توجه به این نکته مهم می‌تواند بسیاری از تفاوت‌های موجود در احکام و حقوق زن و مرد را موجه و منطقی سازد ، چنان که استاد مطهری از مجرای این تفاوت‌ها کوشیده است برخی از شبهات در مورد نظام حقوق زن در اسلام را پاسخ گوید.(12) و این نتیجه به دست آید که زن از نظر حقوقی نیز جنس دوم و انسان درجه دوم قلمداد نشده است بلکه این تفاوت‌ها نه از تفاوت در درجات انسانی بلکه از تفاوت‌های حکیمانه در خلقت ناشی شده است.
ایشان در پاسخ به کسانی که اعتقاد به تفاوت میان زن و مرد را تفکر قرون وسطایی می‌دانند می‌گوید «در قرن بیستم و در پرتو پیشرفت‌های حیرت‌انگیز علوم، تفاوت‌های زن و مرد بیشتر روشن و مشخص شده است، جعل وافترا نیست، حقایق علمی و تجربی است. اما این تفاوت‌ها به هیچ وجه به اینکه مرد یا زن جنس برتر است و دیگری جنس پایین‌تر و پست‌تر و ناقص‌تر، مربوط نیست قانون خلقت از این تفاوت‌ها منظور دیگری داشته است. قانون خلقت تفاوت‌های زن و مرد را به منظوری شبیه منظور اختلافات میان اعضای یک بدن ایجاد کرده است..... در دنیای جدید در پرتو مطالعات عمیق پزشکی، روانی، اجتماعی، تفاوت‌های بیشتر و فراوان‌تری میان زن و مرد کشف کرده است که در دنیای قدیم به هیچ وجه به آن پی نبرده بودند.»(13)
روانشناسان تفاوت‌های زنان و مردان را در جنبه‌های وابستگی طلبی، ویژگی‌های شخصیتی، شکل‌گیری هویت، دیگر خواهی، روحیه عاطفی و احساسی و هیجانی، پرخاشگری، خلاقیت، نبوغ و برخی دیگر از خصائص طبیعی خاطر نشان کرده‌اند.(14)
«بیشتر، از مردان به عنوان موجود مستقل و از زنان به عنوان موجودات دیگر گرا، منعطف و وابسته یاد می‌شود.»(15) «تحقیقات حاکی از آن است که شکل‌گیری هویت دختران برای استقلال شخصی نیست، بلکه برای مراقبت از دیگران نیز هست در حالی که هویت پسران از اساس، برای استقلال و رقابت و خودیت شکل می‌گیرد.»(16)
جهت آگاهی بیشتر به علل اختلاف حقوق و وظایف به فصل نامه « کتاب نقد » ، شماره 12 ، ویژره زنان مراجعه فرمایید
.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی:
1) سوره نساء، آیه 1.
2) نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 147.
3) سوره نساء، آیه 1، «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً»
اعراف 189، «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا»
زمر 6، «خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا»
روم 21، «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً»
نحل 72، «وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةً»
شوری 11، «جَعَلَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً»
4) المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبائی، بیروت، مؤسسه الاعلی، 1403 ق ـ 1983 م، ج 4، ص 136.
5) سوره روم / 21: «خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً»
6) سوره بقره آیه 187: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»
7) المیزان، ج 2، ص 44 ذیل آیه فوق.
Dirol بقره / 30، 34 ـ 35 و 37، حجر / 28 ـ 31، طه / 115، یس / 6، طه / 121، اعراف 23 و 189، نساء / 1، زمر / 6، روم / 21، نحل / 72، شوری / 11.
9) بقره / 30.
10) یس / 6 و بقره / 34.
11) نساء / 1، اعراف / 189، زمر / 6.
12) ر.ک: نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تابستان 1374، بخش هفتم به بعد.
13) ر.ک: نظام حقوق زن در اسلام، ص 205 ـ 200.
14) ر.ک: آسیب‌شناسی فمینیسم (در حوزه جنسیت تابعیت و خانواده) سید حسین تقوی دهاقانی، قم موسسه فرهنگ منهاج، تابستان 1381، ص 205 ـ 213.
15) روان‌شناسی زنان، ص 127، وندر زندن و همکار؛ روان‌شناسی کودک از دیدگاه معاصر، ج 2، ص 318.
16) روان‌شناسی زن، ص 40 ـ 39.

[=Arial Black]با سلام
در مورد دیه به اینجا مراجعه کنید

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4204
موفق باشد

باسمه تعالی
با سلام و تشکر

باید توجه داشت آیاتی که مشتمل بر کلماتی همچون « رجال» است، «رجال» از باب غلبه استعمال شده است یعنی هرچند ظاهر کلمه دلالت بر مردان دارد اما در حقیقت هم شامل مردان می شود و هم زنان. بنابراین اینکه گفته شد در قرآن اهمیت بیشتری به مردان داده شده است منتفی است.


هیوا;10364 نوشت:
[=&quot]چرا در[=&quot]قرآن بیشتر عبارتها خطاب به مردان است و هرگز یا خیلی خیلی کم خطابات به زنان است .آیه هایی مانند :« و علی الاعراف رجال »،« رجال یحبون ان یتطهروا»،« رجال لا تلهیهم»،« رجال صدقوا ما عاهدوا».اینها گویای اهمیت بیشتر مردان نسبت به زنان در قرآن است . در مقابل آیاتی مانند :« لولا رجال مومنون و نساء مومنات » به همپایگی زنان و مردان در قرآن اشاره می کند ،در حالی که هرگز این آیات به پای آیاتی که به مردان خطاب شده نمی رسند . از سوی دیگر آیات دیگر که زنها را به طور ویژه خطاب قرار می دهد مربوط به زنان پیامبر است نه همه زنان :« یا نساء النبی » .آیا این آیات بر اهمیت قرآن به مردان نسبته به زنان اشاره نمی کند ؟ در حالی که قرآن شعار برابری و برادری میدهد ؟

در تکمیل جواب کوتاه و به جای جناب سعید باید اضافه کنم در قرآن که افعال وتعابیر درباره خود خداوند هم به صورت مذکر آمده میتواند شاهد بحث ما باشد. به این معنا که به کار بردن ضمائر مذکر برای خدا دال بر برتری مرد بر زن نیست.
:Gol: از یادتان نرود مقایسه مرد و زن و رتبه بندی این دو از جهت برتری دادن جنسیت، اشتباه است:Gol: ؛ هر کدام نقش مربوط به خود را دارند دقیقا مثل در و دیوار که اول: مکمل هم اند.دوم: وظایف اختصاصی خود را دارند.سوم: هر کدام در جای خود(بر حسب تقسیم کار بنا به شرائط و...)بسیار مهم است و دیگری به طور کامل و صحیح جای دیگری را پر نمی کنند.
و بحث در این زمینه زیاد و زیباست که جلسات علمی مرد افکنی را طلب می کند.

اینطور که شما میفرمایید نیست قران و به طور کلی
اسلام ارزش و بهای زیادی برای زن قایل شده و در
بعضی موارد که گفتید حکمت خاص خودشو داره!
ما هر روش برخوردی با زن رو که نگاه میکنیم میبینیم زیبا ترین
وبیشترین بها رو قران و اسلام به زن میده!
تو رو خدا خرده نگیرید! یه نگاه به جوامع به ظاهر متمدن
غربی و نحوه برخوردشون با زن بندازید؟زن برای اونا یه موجود
تبلیغاتیه!این حرفی رو که شما فرمودید فمینست ها به طور
گسترده تر روش مانور میدن و همه ساله این مسایل رو مطرح میکنن
مثلا این که چرا در قران به مقام زن توهین شده و گفته شده مردان
برترند یا قضیه سهم الارث و یا دیه یا....این ها همه برای عزت زنه و
و اگه یه سری از مسایل راجب زنان مطرح نشده صرفا به خاطر حفظ
عزت و احترام بوده!همونطور که میدونید اسلام دین مساواته و حتی
اسم زن و مرد در قران به تعداد مساوی امده!ما باید نتیجه رو نگاه کنیم
و میبینیم که در جوامع غربی زن رو تبدیل به پست ترین موجود تبدیل کردن
و هزاران ساعت و ده ها شبکه از عمل جنسی حیوان با زن هاشون تولید
میکنن و با زن هاشون مثل حیوان توی کوچه و بازار عمل جنسی انجام میدن!
اینه رهاورد نگاه فمنیست و غرب به زن!
صد در صد مردان غربی بعد ازدواج رفتار ازاد جنسی دارن!این مطلب توی دانشگاه های
اروپا و امریکا تدریس میشه و توسط دوتا از بزرگترین اندیشمندان خودشون مطرح شده!
ولی وای به روزی که از هر چند هزار مرد در اسلام یکنفر دوتا زن بگیره !!همه دنیا میشن
حامی حقوق زنان!
هر چیزی که در قران گفته شده برای عزت زنه !ا مقایسه ده ها نگاه مختلف که به زن
شده با نگاه قران و بررسی رهاورد همه اینها متوجه میشید بهترین و زیباترین نگاه رو
قران و اسلام عزیز به زن کرده.همین بس که گفته شده بهشت زیر پای مادران است!
!برای شوخی میگم:
قبول نیست! چرا نگفتن بهشت زیر پای پدران است؟؟ مگه نگفته مردان برترن؟؟؟
باید تفکر کرد و لازمه برسی این مساله اگاهی داشتن از بسیاری از علوم از جمله
روانشناسی است به نتیجه و اثر فکر کنید ....
دکتر عباسی به نکته جالبی اشاره کردن!این روزها دشمن این مسایل رو دست
گرفته و داره برای تخریب چهره اسلام ازشون استفاده میکنه!انوشه انصاری رو
تنها با چندتا نامحرم میفرستن فضا!!!دختر ایرانی رو میکنن دختر شایسته در
کانادا و فرانسه و...زن ایرانی رو میکنن برنده جایزه نوبل و ده ها فتنه دیگر فقط به
خاطر این که حیا رو نابود کنن و تمتم تلاش فمنیست و غرب یه چیزه:نقطه مقابل
قران یعنی حیا کشی!
هدف:نابودی تفکر شیعی .........

درود

لطفاً دوستان عزیز و کارشناسان محترم علوم قرآنی در مورد آیه ی 34 سوره ی نساء که می فرماید «الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل الله بعضهم على‏ بعض و ...‏» نیز توضیح تکمیلی بفرمایند؛ زیرا تایپیکی که لینک آن توسط گمنام عزیز ارائه شده است، چندان منظم و مرتب نیست و جا دارد کارشناسان محترم درصورت صلاحدید، چکیده ای در اینجا طرح بفرمایند.

خاصه اینکه مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (4/343) در این خصوص آورده اند: «و المراد بما فضل الله بعضهم على بعض هو ما يفضل و يزيد فيه الرجال بحسب الطبع على النساء ، و هو زيادة قوة التعقل فيهم...»

با سپاس

[=times new roman (arabic)][=times new roman (arabic)]در برخی آیات مخاطب فقط زنها هستند که از ضمیر مونث استفاده شده است [/]
[/]

[=times new roman (arabic)][=times new roman (arabic)]ودر برخی دیگرمخاطب فقط مردان است که باید خطاب مذکر بیاید [/][/]

[=times new roman (arabic)][=times new roman (arabic)]اما برخی از خطابات مشترک است و زن ومرد را شامل میشود که بحث اینجاست چرا غالبا از خطاب مذکر استفاده شده است[/][/]

[=times new roman (arabic)]

[=times new roman (arabic)]جواب : [/][/]

[=times new roman (arabic)]1[/]- [=times new roman (arabic)][=times new roman (arabic)]اگر بخواهد هم از خطاب مذکر استفاده کند هم از لفظ مونث که با فصاحت سازگاری ندارد مثلا در آیات نخستین سوره مبارکه بقره باید بفرماید [/][/]....[=times new roman (arabic)][=times new roman (arabic)]هی للمتقین و المتقات الذین و الاتی یومنون و یومنّ بالغیب ویقیمون ویقمن ..[=times new roman (arabic)][=times new roman (arabic)]رزقناهم و رزقناهن ینفقون و ینفقن [/][/]پس امر دائر مدار این است که از یک خطاب استفاده شود [/][/]..

[=times new roman (arabic)][=times new roman (arabic)]2-حال معلوم شد باید از یک خطاب استفاده شود (یا مذکر یا مونث )اما چون در قواعد عرب غلبه با مذکر (نه مرد ) است از لفظ مذکر استفاده شده است (به عبارت دیگر طبق قواعد عربی اگر بخواهیم جمعی را که مشتمل بر مردان و زنان هستند مورد خطاب قرار بدهیم از لفظ مذکر استفاده می کنیم )[/][/]

[=times new roman (arabic)]3- اینکه در خطابات مشترک از لفظ مذکر استفاده شده به هیچ عنوان دلیل بر برتری مردها بر زنان نیست( این یک قاعده ایست مربوط به زبان عرب) اگر نظری اجمالی به آیات قرآن و تاریخ داشته باشیم متوجه می شویم که زنان هم در معنویات می توانند همانند مردان رشد و ترقی داشته باشند . آیاتی مانند :[/]

[=times new roman (arabic)]***[/]

[=times new roman (arabic)]1- من عمل صالحا من ذکراو انثی و هو مومن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون (نحل 97 )[/]
[=times new roman (arabic)]2-و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مومن فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون نقیرا ( نساء 125 )[/]
[=times new roman (arabic)][/]
[=times new roman (arabic)]3- ان المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین والخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین م الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و....(احزاب 35 )[/]
[=times new roman (arabic)]4- ا نی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی ...(ال عمران 195 ) [/]
[=times new roman (arabic)]4- به تعبیر استا د بزرگوار و مفسر گران قدر آیت الله جوادی ارزش و تعالی انسان به روح اوست روح هم مذکر ومونث ندارد[/]

درود بر یاران گرامی

مجید;25723 نوشت:

[=times new roman (arabic)]1[/]- [=times new roman (arabic)][=times new roman (arabic)]اگر بخواهد هم از خطاب مذکر استفاده کند هم از لفظ مونث که با فصاحت سازگاری ندارد ...[/][/]

3- ان المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین والخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین م الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و....(احزاب 35 )

1- لطفا جهت احتراز از ایجاد شبهه ی بعدی، درباب وجه عدم تغایر آیه 35 سوره ی احزاب با فصاحت (علی رغم اینکه مذکر و مؤنث هر دو به کار رفته است)، بیشتر توضیح دهید؛ هرچند با عنایت به این که در اینجا مسأله ی «خطاب» مطرح نیست، بخشی از مطلب پاسخ داده می شود. دیگر آنکه چرا در این آیه، صرفاً به مذکر اکتفا نشده است؛ مثلاً نظیر آنچه در آیات 34 و 35 سوره ی قلم یا سایر آیات آمده است:
إن للمتقين عند ربهم جنّات النعيم (34)
أ فنجعل المسلمين كالمجرمين (35)

2- لطفاً به تبیین کلام علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (4/343) راجع به (الف) قیمومت مردان در حوزه ی عمومی و (ب) فضل عقل ایشان نیز بپردازید.

با سپاس

یا رب التحیة و السلام

با تشکر از کاربر محترم جناب سیاوش

1- اولا گفتیم که غالبا در خطابات مشترک از لفظ مذکر استفاده شده نه همه جا

ثانیا : گفته شد که اگر همه جا از خطاب و لفظ مذکر و هم مونث استفاده شود با فصاحت سازگاری ندارد اما در برخی موارد که علت اقتضاکند هیچ اشکالی ندارد ( مخل به فصاعت وبلاغت نیست و می دانید که متناسب با زمان ومکان و شرایط مقتضی صحبت کردن عین فصاحت و بلاغت است .)

به این مثال توجه کنید : فرض کنید در یک سخنرانی مخاطب شما جمعی از مردان و زنان هستند آیا در هر جمله ای که بیان می کنید هر دو گروه را مورد خطاب قرار می دهید ؟ البته که خیر .... اما در برخی موارد که نیاز باشد می فرمایید :ای برادران و خواهران ، ای مردان مومن و ای زنان مومنة

- اگر به شان نزول آیه 35 احزاب دقت کنیم جواب سوال حضرتعالی روشن می شود


شان نزول

هنگامی که « اسماء بنت عمیس با شوهرش « جعفر بن ابی طالب » از حبشه بازگشت به دیدن همسران پیامبر (ص) آمد یکی از نخستین سولاتی که مطرح کرد این بود : آیا چیزی از آیات قرآن درباره زنان نازل شده است ؟ آنها در پاسخ گفتند نه !

اسماء به خدمت پیامبر (ص) آمد عرض کرد : ای رسول خدا جنس زن گرفتار خسران و زیان است !!!پیامبر (ص) فرمود چرا ؟ عرض کرد به خاطر این که در اسلام و قرآن فضیلتی درباره آنها همانند مردان نیامده است

اینجا بود که آیه 35 احزاب نازل شد ) ( تفسیر نمونه ج17 ص 308 )

لذا برای برطرف کردن این شبهه هم از لفظ مذکر استفاده شده و هم مونث ...تا بیان کند زنان هم می توانند در امور معنوی پا به پای مردان حرکت کنند

درود بر شما

1- از روشنگری شما بسیار سپاسگزارم. افزودن این مطالب، لازم به نظر می رسید. خصوصاً تصریح به این که استفاده از هر دو لفظ مذکر و مؤنث، الزاماً مخل فصاحت نخواهد بود؛ آنچنان که در مورد آیه ی 35 سوره ی احزاب نیز، این گونه نبود.

البته شاید باز هم در تکمله لازم به ذکر باشد: همانطور که بهتر از بنده واقفید، تنها راه برای اشاره به هر دو جنس، الزاماً بدین گونه نیست که تمام اسماء و افعال به هر دو صورت مذکر و مؤنث آورده شوند و از این رهگذر، «فصاحت» مخدوش گردد. (نظیر مثالی که در مورد آیات ابتدایی سوره ی بقره ذکر فرموده اید.) از بهترین نمونه ها همانا بیان خود قرآن است:
واضح است که به جای اینکه بگوید: « من عمل صالحا و هو مومن و من عملت صالحا و هی مومنه فلنحیینهما حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم و لنجزینهن اجرهن باحسن ما کانوا یعملون و ما کن یعملن» و بدان سبب از ساحت فصاحت خارج شود، تنها با استخدام «من ذکر او انثی» اطلاق به هر دو جنس را رسانده و فرموده است:
«من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون»

2- لطفاً با توضیح کارگشای خود درباب بیانات علامه درباب «قیمومت مردان در حوزه ی عمومی» و «فضل عقل» در ایشان نیز همه ی ما را مستفیض بفرمایید.

سپاسگزارم

پيام;25684 نوشت:
ا
و میبینیم که در جوامع غربی زن رو تبدیل به پست ترین موجود تبدیل کردن
و هزاران ساعت و ده ها شبکه از عمل جنسی حیوان با زن هاشون تولید
میکنن و با زن هاشون مثل حیوان توی کوچه و بازار عمل جنسی انجام میدن

با سلام به جناب پیام
در اینکه نگاه غرب به زن چیست واقفیم !!و با شما موافقم !!اما این که نوشتید در مورد تمام زنان غربی صادق نیست دوست عزیز !!!!

پيام;25684 نوشت:
صد در صد مردان غربی بعد ازدواج رفتار ازاد جنسی دارن!این مطلب توی دانشگاه های
اروپا و امریکا تدریس میشه و توسط دوتا از بزرگترین اندیشمندان خودشون مطرح شده!

و باز در این مورد!!!شما خیلی قاطع صحبت میکنید!!!میشه بیشتر توضیح بدهید و منبع بگذارید!!
این که جوامع غرب دچار چه مشکلات اخلاقیست جای خود!!!من نسبت به این حرف شما و صدرصد که گفتید مشکل دارم!!
شما نسبت به تمام دانشگاهها بدبین هستید!!!

به نام خدا
هر زبانی در هر گوشه و کنار دنیا قواعد خاص خودش رو داره ودلیل هم نمی خواهد یعنی نمی تونی بگی چرا زبان چنی اینجوریه یا فلان زبان اونجوریه .چرا؟ چون اعتباریه.زبان عربی هم احکام و قواعد خاص خودش رو داره . در زبان عرب وقتی خطاب گروه یا همه مردم اعم از زن و مرد می شه با ضمایر مذکر میاره.ولی اگر تاکید بر گروه خاص زنان داره با ضمیر مونث آورده می شه واین مطلب به معنی برتری داشتن و نداشتن نیست. از اونجایی که قرآن به زبان عرب حجازی نازل شده طبق همون قواعد است. یعنی وضع عرب در لغت چنین است.شما نمیتونی قواعد فارسی رو به زبان عرب تحمیل کنی و نتیجه دلخواه خودت رو گیری.بنابراین با توجه به این نکته دیگه شبهه برتری زن به مرد پیش نمیاد.

درود بر یاران گرامی، خصوصاً جناب مجید عزیز

آنچه در نوشته های پیشین در قالب درخواستهای بنده و پاسخ های مفید مجید عزیز آمده است، بررسی «اختصاص» در برابر «اطلاق» جنسیتی آیات عام، بر اساس معیارهای لغوی می باشد. [1]

نکته ی مورد اشاره توسط تسنیم گرامی کاملاً صحیح است. شاید بهتر بود عنوان تاپیک به گونه ای دیگر مطرح می شد؛ در شکل کنونی به نظر می رسد پیشاپیش (قبل از بحث و بررسی) و بر اساس ظاهر و کمیت الفاظ در قرآن، برتری مطلق مرد بر زن نتیجه گرفته شده باشد. هرچند حتی در فرض پذیرش بیشتر بودن خطاب به مردان نیز، الزاماً برتری معنوی ایشان اثبات نمی شود.
البته اطمینان دارم منظور هیوای گرامی غیر از این بوده است؛ چرا که اگر اهل مصادره به مطلوب بودند، دغدغه ی ذهنی خود را برای بحث و بررسی در چنین سایتی مطرح نمی فرمودند. از ایشان به خاطر آغاز این تاپیک سپاسگزارم.

به یاری پروردگار، در ادامه برای تکمیل بحث، تلاش می شود «غایة ما یمکن ان یقال» در این مورد مطرح شود تا شاید مجموعه ای نسبتاً کامل از پرسشها و پاسخها در این زمینه فراهم آید. بی شک بدون همکاری سایر عزیزان در طرح پرسشهای احتمالی در این مورد و پاسخهای ارزشمند کارشناسان به آنها، چنین هدفی ناتمام خواهد ماند.

باری؛
براساس این قاعده که غالباً در زبان عربی برای خطابات مشترک –که هم شامل مردان است و هم زنان- از لفظ مذکر استفاده می شود و این گونه خطابات کاملاً توسط مخاطبان عرب زبان آنها مفهوم اند، ممکن است گفته شود:

الف) اسماء بنت عمیس (یا بنا بر اقوالی، ام سلمه) که خود از عرب زبانان عصر نزول است و قاعدةً باید بی اشکال، منظور از خطابات مشترک را دریابد، چگونه برخلاف انتظار، نزد پیامبر شکوه می کند و می گوید: «يا رسول الله! إن النساء لفي خيبة و خسار...لأنهن لا يذكرن بخير كما يذكر الرجال» !؟

ب) چنانچه اشکال اسماء یا ام سلمه با درنظر گرفتن قاعده ی فوق وارد نباشد، برای برطرف شدن نگرانی او، یادآوری این نکته که منظور آیات، هر دو جنس است کافی به نظر می رسد.
اما نزول آیه ی 35 سوره ی احزاب با مشخصات مورد نظر اسماء – یعنی آوردن لفظ مؤنث- می تواند حمل بر بیش از دفع شبهه شود؛ بدین ترتیب که گویی چنین اشکالی (العیاذ بالله) وارد دانسته شده و در جهت برطرف نمودن شبهه ی او (که می تواند برای دیگران هم الی یوم القیامة مطرح شود)، اقدام به اصلاح گردیده است.
(البته فراموش نمی کنیم که داستانهای مبتنی بر شأن نزول آیات، قطعی نیستند. علامه هم در تفسیر المیزان (4/91) فرموده اند: «فهذه جميعا روايات تطبق الآيات على القصص ، و ليست بأسباب للنزول حقيقة»)

ج) از آنجا که خطابات مشترک، شامل مردان و زنان -هر دو- خواهد بود، تأکید مجدد در برخی آیات با تصریحاتی از قبیل «من ذکر او انثی» [2] یا استفاده ی فراوان از هر دو لفظ مذکر و مؤنث [3] چه لزومی داشته است؟

د) اساساً چه معیارهایی خطابات مشترک در قرآن را از آنچه صرفاً اختصاص به مردان دارد، متمایز می کند؟ آیا اختصاص به مردان، نیاز به تصریح دارد؟ به دیگر سخن، بر چه اساسی یک خطاب را "مشترک بین زن و مرد" و دیگری را "خاص مردان" می توان معرفی نمود؟

با سپاس

پی نوشت:
[1] می توان آنچه درباب «قیمومت مردان» و «فضل عقل» در ایشان مورد پرسش قرار داده بودم را تا پایان این بخش از بحث متوقف نمود و پس از تکمیل این قسمت بدانها پرداخت. تا صلاحدید کارشناسان محترم چه باشد.
[2] نظیر: آل عمران/195، النساء/124، النحل/97 و غافر/40
[3] مثلاً: التوبه/67، 68، 71و 72- الاحزاب/35،58 و 73 - الفتح/5و6 - محمد/19 - نوح/28 – البروج/ 10 –النور/ 12 - الحدید/12و13

سیاوش بزرگمهر;26211 نوشت:

سیاوش بزرگمهر;26211 نوشت:
باری؛

براساس این قاعده که غالباً در زبان عربی برای خطابات مشترک –که هم شامل مردان است و هم زنان- از لفظ مذکر استفاده می شود و این گونه خطابات کاملاً توسط مخاطبان عرب زبان آنها مفهوم اند، ممکن است گفته شود:


ج) از آنجا که خطابات مشترک، شامل مردان و زنان -هر دو- خواهد بود، تأکید مجدد در برخی آیات با تصریحاتی از قبیل «من ذکر او انثی» [2] یا استفاده ی فراوان از هر دو لفظ مذکر و مؤنث [3] چه لزومی داشته است؟

د) اساساً چه معیارهایی خطابات مشترک در قرآن را از آنچه صرفاً اختصاص به مردان دارد، متمایز می کند؟ آیا اختصاص به مردان، نیاز به تصریح دارد؟ به دیگر سخن، بر چه اساسی یک خطاب را "مشترک بین زن و مرد" و دیگری را "خاص مردان" می توان معرفی نمود؟با سپاس

پی نوشت:

[2] نظیر: آل عمران/195، النساء/124، النحل/97 و غافر/40
[3] مثلاً: التوبه/67، 68، 71و 72- الاحزاب/35،58 و 73 - الفتح/5و6 - محمد/19 - نوح/28 – البروج/ 10 –النور/ 12 - الحدید/12و13


با سلام به سیاوش بزرگوار

اگر چه بحث خوبی در همین تایپیک و در برخی تایپیک های دیگر با موضوع مشابه، در همین سایت پیشتر انجام پذیرفته، لکن بدلیل رسالت پاسخگوئی مطالبی را در پاسخ به سؤالات جناب سیاوش بزرگمهر در قالب چند نکته تقدیم می کنیم:

اول؛ چنانکه گفته شد؛ خطاب‏هاى قرآنی در مورد مرد و زن يكسان است اگر چه صيغه‏هاى آن در برخی موارد مذكر است، اين مسأله به جهت قاعده ادبى تغليب مى‏شود در زبانهايى مانند عربى كه براى مرد و زن دو گونه فعل وجود دارد (مذكر و مؤنث)، در مواردى از خطابها كه جمع، مورد نظر باشد صيغه مذكر به كار مى‏رود، بنابراين خطاب "يا ايها الذين آمنوا" هم شامل زن‏ها مى‏شود و هم مردها، از اين رو تا كنون هيچ مفسر و يا آشناى به ادبيات و زبان عربى نگفته است كه مجموعه خطاب‏هاى قرآن اختصاص به مردها دارد.

دوم؛ اما راجع به آيه و "للرجال عليهن درجه" اين جمله از آيه در حقيقت متمم جمله قبل از آن است كه مى‏فرمايد: "وَ لَهُنَّ مِثْلُ اَلَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ‏"(1). يعنى براى زنان، همانند وظائفى كه بر دوش آن‏ها است حقوق شايسته‏اى قرار داده شده و مردان بر آنها برترى دارند. در اين آيه خداوند مى‏فرمايد: زنان همچنانكه وظائفى در قبال شوهر دارند از حقوقى نيز برخوردار هستند به همين جهت اجراى عدالت شده است. و قانون عدالت در حق زن به مانند مردان رعايت شده، ولى آيا لازم است در كليه وظايف و به دنبالش كليه حقوق صد درصد مساوى باشند؟ با اندکی تأمل هوشمندانه و با در نظر گرفتن اختلاف دامنه ‏دارى كه بين نيروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد پاسخ اين سؤال روشن مى‏شود.

براى توضيح بيشتر در این زمینه می توانید به تفسير نمونه ذيل همين آيه "وَ لَهُنَّ مِثْلُ اَلَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ‏" و آيه 34 نساء، "اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى اَلنِّساءِ" مراجعه کنید.

سوم؛ زن در فرهنگهاى غير اسلامى نه تنها استقلالى نداشت و از ارزش وجودى مستقل برخوردار نبود، بلكه حتى براى خويش نيز نبود و كالا، ثروت و ابزارى براى مرد به شمار مى آمد.

برای روشن شدن این مطلب می توانید به منابع اصیل و دسته اول تاریخی که به بررسی جایگاه و شخصیت زن در گذشتۀ تاریخ و در بین ملل و نحل مختلف پرداخته اند مراجعه کنید، ويل دورانت دانشمند محقق و مورخ معروف مى نويسد: "زن مانند كالائى بود در شمار ثروت پدر يا شوهر يا پسر و او را پس از مرگ مانند اموال ديگر به ميراث مى گذاردند و به ارث مى بردند."

تاريخ جهان ، نشانگر اين واقعيت است كه قبل از اسلام هيچ ملتى براى زن استقلال وجودى و ارزش يك انسان قائل نبوده است و صاحبان اديان و ملل متمدنه نيز براى زن هيچگونه كار مثبتى انجام نداند ولى در اسلام، زن و مرد از جهت استقلال، تفاوتى ندارد.

اسلام ، شخصيت زن را، همچون شخصيت مرد مستقل دانسته و هيچگونه تفاوتى در وجود و حيات براى اين دو قائل نيست. و برترى و امتياز را در هر كدام از آنان، تنها و تنها تقوا معرفى كرده است، قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: "يا ايها الناس انا خلقنا من ذكر و انثى و جعلنا كم شعوبا و قبائل لتعارفوا اكرمكم عندالله اتقيكم" (2)؛ اى مردم ، در حقيقت ما، شما را از مرد و زن آفريديم و شعبه شعبه و قبيله قبيله تان قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد و بى شك گرامى ترين شما نزد خدا باتقواترين شما است.

و در جاى ديگر مى فرمايد: "انى لاضيع عمل منكم من ذكر و انثى بعضكم من بعض" (3)؛ من كار هيچ صاحب كارى را، چه مرد و زن ، ضايع نمى كنم كه شما برخى ، از برخى ديگرتان هستيد.

در اين آيه تصريح به اين حقيقت است كه زن و مرد يك نوع وجود استقلالى دارند و هيچ مزيت و برترى بر ديگرى ندارند و مانند مرد و زن نيز اگر از تقوا و ايمان و فضيلت بيشترى برخوردار باشد طبعا او از مردى كه دارى اين مزيت نيست برتر خواهد بود: "من عمل صالحا من ذكر وانثى و هو مؤ من فلنحيينه حيوة طيبة و النجزينهم اجرهم باحسن ماكانوا يعملون" (4)؛ كسى كه كار شايسته اى كرد چه مرد، و چه زن در حالى كه عملش از ايمانش سرچشمه گرفته باشد، بى ترديد به او زندگى و حيات پاكيزه و خوشبختانه اى خواهيم داد و پاداشى شايسته تر از آنچه كه انجام داده اند به آنان عطا خواهيم كرد.

و در جاى ديگر مى فرمايد: "من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فاولئك يدخلون الجنة ولا يظلمون نقيرا" (5)

در تمام آيات كريمه قرآن كه پيرامون آفرينش انسان و شخصيت وجودى وى بحث شده است، هرگز زن و مرد را از يكديگر جدا ندانسته و آنان را از يك منشاء و از يك جنس و يك وجود تلقى كرده است و براى هر كدام وجود و شخصيتى مستقل قائل شده است، منتهى زندگى اين دو را طبق نظام احسن با زيباترين وجه مرتبط و آميخته به هم معرفى كرده است كه گويا هر دو تاروپود يك بافته را تشكيل مى دهند...(6)

بنابر این، با تأمل و تدبر در آیات فوق، روشن می شود که ذکر عبارت "مِن ذَکَرٍ اَو اُنثیَ" علاوه بر خطابات کلی و مشترک، نوعی بیان تأکیدی بر استقلال شخصیتی زن و مرد (خصوصاً به جهت شخصیت بخشیدن به زن) است، و تأکیدی بر این مطلب است که هیچ یک مزیت و برتری بر دیگری ندارند مگر به جهت تقوا و ایمان و عمل صالح.

به جهت پرهیز از اطناب، پرداختن به بند آخر مطالبتان را به وقت دیگری موکول می کنیم.

موفق باشید ...

پاورقی_________________________________

1. بقره، آیه 228.

2. حجرات، آیه 13.

3. آل عمران، آیه 195.

4. نحل، آیه 97.

5. غافر، آیه 40.

6. بنقل از كتاب شخصيت زن از ديدگاه قرآن، هادی دوست محمدی.

در قران هرگز مرد بر زن ترجیح ندارد به گفته خداوند بهترین شما باتقواترین شماست

درود بر صدیق گرامی

از احساس مسؤولیت شما سپاسگزارم.

قبلا برای سایر دوستان تذکر دهم که بنده درصدد اثبات برتری معنوی مرد بر زن در قرآن نیستم (که چنین نیست)، بلکه به بحث لغوی می پردازم. متأسفانه در انتخاب عنوان تاپیک توسط دوستان دقت کافی مبذول نشده است.

اگرچه طبق معمول، پاسخ بسیار مفیدی ارائه فرموده اید اما به نظر می رسد چندان مطابق با پرسشها نباشد. این پرسشها بعد از پذیرش قاعده ی تغلیب مطرح می شود و نیازی به بیان مجدد آن نیست. در بحثی که در خدمت مجید عزیز بودم علت استفاده از هر دو لفظ مذکر و مؤنث در عین عدم تنافی آن با فصاحت در آیه ی 35 احزاب، شأن نزول آیه معرفی شد. پس از آن بنده مطالب الف و ب را مطرح نمودم که متأسفانه منظور نشدند و شرف دریافت پاسخ نیافتند.

با سپاس مجدد از پاسخ اجمالی شما به مسأله ی فضل عقل و قیمومت مردان، این موضوع را در تاپیک جداگانه پیگیری خواهم کرد.

منتظر پاسخ تکمیلی شما به بند آخر هستم

[=Times New Roman]چرا الله در قران دو زن را به جای یک مرد به عنوان گواه در مسائل حقوقی و مالی تعییین فرموده اند؟
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]خانم کوین از بانوان نومسلمان هلندی به این پرسش به شرح زیر پاسخ داده اند که من آن را ترجمه و تلخیص کرده ام. ضمنا ایشان به برخی از شبهات قرانی دیگرنیز پاسخ داده اند که می توانید در صورت تسلط به زبان انگلیسی به وبسایت ایشان به نشانی زیرمراجعه فرمایید:


[=Times New Roman]
[=Times New Roman] ما زنان از فشارهای روانی ادواری که هر ماه تجربه می کنیم و علائم اوایل حاملگی ، افسردگیهای پیش از زایمان و پس از زایمان ، پدیده یائسگی ، مشکلات روانی و فیزیولوژیکی ناشی از عدم حاملگی ، و مشکلات فیزیولوژیکی پس از زایمان زودرس آگاهی داریم.
[=Times New Roman]تحت این شرایط است که زنان می توانند فشارهای روانی فوق العاده ای را تجربه کنند که باعث عدم تمرکز ، کندذهنی و افت حافظه کوتاه مدت می شود. بیایید این موارد را کمی مشروح تر با ارجاعات علمی از دنیای علم بررسی کنیم." پی ام تی" اصطلاحی فراگیر برای بیش از 140 نشانه بیماری مختلف است که باعث ناشادی و غمگینی در بسیاری از زنان می شود و متعاقبا این حالت به خانواده آنها تسری می یابد.
[=Times New Roman]در مجله روانپزشکی عملی آمده است : چهل در صد از زنان از سندرم پیش از پریود به نوعی رنج می برند و زندگی برخی از آنها مختل می شود. دکتر ویلیامز رهنمودهایی را در خصوص چگونگی مورد شاسایی قرار دادن بیماران در معرض خطر ارائه داده و درمان مناسبی را نیز پیشنهاد داده است.

[=Times New Roman]دکتر جرج بیمنت می گوید : 80 درصد اززنان دردوره های پیش از پریود از ناراحتیهای سینه و شکم رنج می برند ولی تنها ده در صد از آنها به پزشک مراجعه می کنند که آن هم به علت شدت درد است.

[=Times New Roman]درمجله طب روانشناسی از انتشارات دانشگاه کمبریج می خوانیم : تحقیقات نشان می دهد که در دوره های پیش از پریود احتمال تاثیرات منفی گوناگون افزایش می یابد که می توان به موارد زیر اشاره کرد : تحریک پذیری ، افسردگی ، تنش ، اضطراب ، غمگینی ، عدم احساس امنیت ، بیحالی و رخوت ، احساس تنهایی ، خستگی ، گریستن ، و تغییر رفتار.

[=Times New Roman]دکتر شریوز می گوید : کاهش قدرت تمرکز و حافظه از جنبه های آشنای سندرم پیش از پریود است. البته این بدان معنی نیست که زنان از نظر ذهنی دارای کاستی هستند بلکه بدین معناست که قوای ذهنی انها در زمانهای معینی در چرخه بیولوژیکی تحت تاثیر قرار می گیرد. حدود هشتاد در صد از زنان تا حدی از تغییرات پیش از پریود خود آگاهی دارند ، چهل درصد از آنها به صورت معتنابهی آشفته و پریشان می شوند ، و ده تا بیست درصد از آنها عملا ناتوان می شوند.


[=Times New Roman]بعلاوه زنان با افسردگیهای پیش و پس از زایمان مواجه هستند که علائم ناشی از آنها به صورت طبیعی ذهن را تحت تاثیر قرار داده و خواب آلودگی و اختلال حافظه را افزایش می دهد.

[=Times New Roman]دکتر زاگوفسکی می گوید: ده تا پانزده درصد از زنان پس از زایمان دچار افسردگی می شوند. این مادران انواع علائم را تجربه می کنند ولی اضطراب ، به ویژه برای بچه ، تحریک پذیری و خستگی مفرط بیشترمعمول هستند. اشتها معمولا کاهش می یابد و مشکلات قابل ملاحظه ای در خوابیدن روی می دهد. مادران علاقه خود را به چیزهایی که پیش از تولد بچه به آنها علاقمند بودند از دست می دهند و پی می برند که قدرت تمرکز آنها آسیب دبده است. آنها غالبا به صورت غیر منطقی احساس گناه می کنند و خودشان را به این علت که زنان و مادران بدی هستند سرزنش می کنند.

[=Times New Roman]دکتر جنیفر در خصوص یائسگی می گوید: یائسگی با علائم ناتوان کننده ای همانند عرق شبانه ، خواب آلودگی ، تحریک پذیری ، تغییر رفتار ، افت حافظه کوتاه مدت ، میگرن ، سردرد و اضافه وزن و غیره شروع می شود.


[=Times New Roman]همچنین این حقیقت که زنان در مقایسه با مردان بیشتر حساس و عاطفی هستند را نباید از نظر دور داشت.

[=Times New Roman]در سایه یافته های علمی که به برخی از آنها اشاره شد می توان به مفهوم این آیه پی برد: [=Times New Roman]
[=Times New Roman]( 2.282 ) . . .واسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى . . . : . . . و دو گواه از مردانتان به گواهى بگيريد، و اگر به دو مرد دسترسى نبود، يك مرد و دو زن از گواهانى كه خود شما ديانت و تقوايشان را مى‏پسنديد، تا اگر يكى از آن دو يادش رفت ديگرى به ياد او بياورد . . .‏[=Times New Roman]

هوريا شاهويي;10364 نوشت:
[=&quot]چرا در[=&quot]قرآن بیشتر عبارتها خطاب به مردان است و هرگز یا خیلی خیلی کم خطابات به زنان است .آیه هایی مانند :« و علی الاعراف رجال »،« رجال یحبون ان یتطهروا»،« رجال لا تلهیهم»،« رجال صدقوا ما عاهدوا».اینها گویای اهمیت بیشتر مردان نسبت به زنان در قرآن است . در مقابل آیاتی مانند :« لولا رجال مومنون و نساء مومنات » به همپایگی زنان و مردان در قرآن اشاره می کند ،در حالی که هرگز این آیات به پای آیاتی که به مردان خطاب شده نمی رسند . از سوی دیگر آیات دیگر که زنها را به طور ویژه خطاب قرار می دهد مربوط به زنان پیامبر است نه همه زنان :« یا نساء النبی » .آیا این آیات بر اهمیت قرآن به مردان نسبته به زنان اشاره نمی کند ؟ در حالی که قرآن شعار برابری و برادری میدهد ؟

[=Times New Roman]قرآن پژوهان، خطاب هاي قرآن را به دو دسته تقسيم كرده اند:
[=Times New Roman]1. خطاب ويژه مرد يا زن؛ [=Times New Roman]مانند:



«وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ...» (بقره (2)، آيه 233.) و «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ...»(بقره (2)، آيه 216.).


[=Times New Roman]2. خطاب مشترك كه دو گونه است:
[=Times New Roman] [=Times New Roman]گاهي با عنوان فراگيري مانند واژه «ناس»، «انسان» و «مَنْ» عموم انسان ها را خطاب مي كند؛ مانند:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره (2)، آيه 21.) و «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً»(نساء (4)، آيه 1.) و...



[=Times New Roman]گاهي نيز در ظاهر از لفظ مذكر استفاده مي كند؛ ولي اشاره به همگان دارد؛ مثل: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»(نساء (4)، آيه 136.)، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتاب»(نساء (4)، آيه 47.)، «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(احزاب (33)، آيه 21.) و... .




[=Times New Roman]درباره شيوه اخير بايد به نكاتي توجه كرد:
يكم.

[=Times New Roman]دستورها و معارف قرآني در مورد مرد و زن يكسان است؛ گرچه صيغه هاي آن مذكر است. اين مسئله به جهت قاعده ادبي «تغليب» است. در زبان هايي مانند عربي - كه براي مرد و زن، دو گونه فعل (مذكر و مؤنث) وجود دارد - در مواردي كه جمع مورد نظر باشد، صيغه مذكر به كار مي رود. بنابراين «[=Times New Roman]يا ايها الذين آمنوا[=Times New Roman]» هم شامل زنان مي شود و هم مردان. از اين رو تاكنون هيچ مفسر و يا آشنا به زبان و ادبيات، نگفته است كه مجموع خطاب هاي قرآن اختصاص به مردان دارد.

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]دوم.

[=Times New Roman]اين گونه سخن گفتن در ميان انسان ها، معمول است و اختصاص به قرآن ندارد؛ به خصوص در مقام قانون گذاري، از الفاظ و ضماير مذكر استفاده مي شود؛ ولي معناي عموم اراده مي گردد.

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]

[=Times New Roman] سوم.

[=Times New Roman]خطاب كمتر قرآن به زنان، برخاسته از نگرش آن به رعايت حرمت زنان است و نشان از غيرت خداوند دارد.

[=Times New Roman]طبيعي است كه سخن گفتن مؤدبانه و عفيفانه با زنان و كمتر بردن نام آنها، يكي از راه هاي حفظ حرمت آنان است. اين به معناي عقب نگه داشتن نيمي از انسان ها نيست؛ زيرا اين گونه سخن گفتن، نشانگر نوعي احترام و ارج نهادن به مقام شامخ ايشان است. همين شيوه در ميان خانواده هاي محترم و با شخصيت معمول است كه در ميان ديگران، زنان را كمتر به طور مستقيم مورد خطاب قرار مي دهند.
[=Times New Roman]

منبــــع

هوريا شاهويي;10364 نوشت:
چرا درقرآن بیشتر عبارتها خطاب به مردان است و هرگز یا خیلی خیلی کم خطابات به زنان است .آیه هایی مانند :« و علی الاعراف رجال »،« رجال یحبون ان یتطهروا»،« رجال لا تلهیهم»،« رجال صدقوا ما عاهدوا».اینها گویای اهمیت بیشتر مردان نسبت به زنان در قرآن است . در مقابل آیاتی مانند :« لولا رجال مومنون و نساء مومنات » به همپایگی زنان و مردان در قرآن اشاره می کند ،در حالی که هرگز این آیات به پای آیاتی که به مردان خطاب شده نمی رسند . از سوی دیگر آیات دیگر که زنها را به طور ویژه خطاب قرار می دهد مربوط به زنان پیامبر است نه همه زنان :« یا نساء النبی » .آیا این آیات بر اهمیت قرآن به مردان نسبته به زنان اشاره نمی کند ؟ در حالی که قرآن شعار برابری و برادری میدهد ؟

سلام
با توجه به حضور کم زنان در صحنه های اجتماعی عصر رسول صلی الله علیه و آله طبیعی است در بیانات قرآنی که مرتبط با وقایع و واقعیتهای آن جامعه بوده و اغلب مردان در آن حضور داشته اند بیشتر خطابات به مردان باشد.
آنجا که خطابات عامی به افراد انسانی بوده توجه به هردو جنس بطور برابر کاملا مشهود است .
این شعار برادری و برابری را هم اگر بفرمایید کجاست و چه ربطی به موضوع نام بردن بیشتر از مردان دارد بد نیست
موفق باشید

این به خاطر مسائل اجتماعی و مردسالاری مطلق در ان زمان است.اگر به اسلام باور دارید باید سعی کنید تا برخی قوانین را با جامعه و روزگار و عقل خود تطبیق دهید.در غیر اینصورت همیشه دچار تناقضات و سوالات بیشماری در ذهنتان خواهید بود.

سلام.ایه 228 سوره بقره در مورد برتری مرد وزن اشاره دارد.ایا طبیعت بهترین شاهد نیست؟چرا زن 9 ماه حاملگی ودوسال بچه شیر میده ولی مرد اینهمه مشکلات نداره؟چرا زن هر ماه یک بار دچار مشکلات زنانه شده که عبادات واجب او قضا میشه؟چرا گروه خونی فرزند و دی ان ای از پدر است؟چرا حق نگهداری فرزند پس از 7سالگی با پدر است با اینکه بچه از خون مادر تغذیه کرده؟چرا شهرت پدر روی فرزند گذاشته میشه در حالی مادر بچه را شیر میدهد؟چرا مرد اگر از زن خوشش نیومد میتونه طلاق بده ولی زن باید زجربکشه تا بتونه طلاق بگیره؟چرا شهادت،ارث وغیره زن نصف مرد هستش؟چرا مرد میتونه چند زن بطور همزمان اختیار کنه ولی زن نمیتونه؟چرا اگر زن از مرد اطاعت نکنه حق رو به مرد میده قانون ولی مرد اگر اطاعت نکنه بازم حق بامرد هستش؟و موارد دیگر.....

اول: سلام
دوم: وای خدااااااااااااا :god: ما رو از دست این مردا نجات بده
البته فکر می کنم، همه ی سوالات شما، قبلا تو تاپیک جواب داده شده باشه

hami1358;169971 نوشت:
عبادات واجب او قضا میشه؟

به جز روزه، چیزی قضا نمیشه
hami1358;169971 نوشت:
گروه خونی فرزند و دی ان ای از پدر است؟

کی گفته؟؟؟ لطفا در مورد چیزی که علم ندارید، صحبت نکنید
گروه خونی و دی ان ای، به طور مساوی از پدر و مادر به ارث میرسه
hami1358;169971 نوشت:
چرا حق نگهداری فرزند پس از 7سالگی با پدر است با اینکه بچه از خون مادر تغذیه کرده؟

این یه وظیفه است برای آقایون، باعث برتریشون نمیشه، وظیفشونه این کارو بکنن
hami1358;169971 نوشت:
چرا شهرت پدر روی فرزند گذاشته میشه در حالی مادر بچه را شیر میدهد؟

این یکی رو نمیدونم، ولی به نظرم، مادر وقتی حامله است، مشخصه که بچه ماله اوست، پس با نام پدر صدا میزنن که پدر هم مشخص باشه :Gig:
ضمنا این هم نمیتونه ملاک برتری مرد بر زن باشه
hami1358;169971 نوشت:
چرا مرد اگر از زن خوشش نیومد میتونه طلاق بده ولی زن باید زجربکشه تا بتونه طلاق بگیره؟

به خاطر اینکه مردا بی جنبن، تا بهشون یه حقی میدی، سوءاستفاده می کنن، وگرنه مگه خدا همچین چیزی گفته؟؟؟؟ خدا کجا گفته اگه خوشتون نیومد، طلاق بدید؟؟؟؟
خدا مگه نگفته ، همسرتونو اذیت نکنید و به نیکویی ازش جدا بشید
hami1358;169971 نوشت:
چرا شهادت،ارث وغیره زن نصف مرد هستش؟

دوست عزیز، به خاطر اینه که مرد باید خرج خونوادشو هم بده، و ارثی که میبره مال همسر و فرزندانش هم هست، ولی زن، مالش ماله خودشه، ارثش ماله خودشه

hami1358;169971 نوشت:
چرا مرد میتونه چند زن بطور همزمان اختیار کنه ولی زن نمیتونه؟

به خاطر تفاوت هایی که در خلقتشون هست، اصلا زنها تمایلی به چند شوهری ندارن، اینها همه حکمته خداس، خلقت بر این اساسه، این دلیل برتریه مگه؟؟؟
hami1358;169971 نوشت:
چرا اگر زن از مرد اطاعت نکنه حق رو به مرد میده قانون ولی مرد اگر اطاعت نکنه بازم حق بامرد هستش؟

برای اینکه هر جامعه ای، یک مسئول نیاز داره، وگرنه اگه همه بخوان مسئول بشن که دیگه هرج و مرج میشه
خانواده هم یه جامعه ی کوچیکه، حالا بهتون حق دادن ، گفتن شما مسئول، اما گفتن سوء استفاده کنین؟
این که گفتن مردا مسئول باشن بازم به خاطر تفاوت خلقته، خدا مرد رو طوری آفریده که ویژگی های لازم برای این مسئولیت رو داشته باشه، و خانومها اصولا تمایل دارن که حمایت بشن

hami1358;169971 نوشت:
سلام.ایه 228 سوره بقره در مورد برتری مرد وزن اشاره دارد.ایا طبیعت بهترین شاهد نیست؟چرا زن 9 ماه حاملگی ودوسال بچه شیر میده ولی مرد اینهمه مشکلات نداره؟چرا زن هر ماه یک بار دچار مشکلات زنانه شده که عبادات واجب او قضا میشه؟چرا گروه خونی فرزند و دی ان ای از پدر است؟چرا حق نگهداری فرزند پس از 7سالگی با پدر است با اینکه بچه از خون مادر تغذیه کرده؟چرا شهرت پدر روی فرزند گذاشته میشه در حالی مادر بچه را شیر میدهد؟چرا مرد اگر از زن خوشش نیومد میتونه طلاق بده ولی زن باید زجربکشه تا بتونه طلاق بگیره؟چرا شهادت،ارث وغیره زن نصف مرد هستش؟چرا مرد میتونه چند زن بطور همزمان اختیار کنه ولی زن نمیتونه؟چرا اگر زن از مرد اطاعت نکنه حق رو به مرد میده قانون ولی مرد اگر اطاعت نکنه بازم حق بامرد هستش؟و موارد دیگر.....

با سلام و عرض ادب
ممنونم از حضورتون در سایت.انشالله که به همه جواب ها برسید و پاسخش رو دریافت کنید.
بزرگوار در مورد این سوالاتی که مطرح فرمودید بارها در انجمن بحث شده و جواب های کاملی هم داده شده است.
لطف کنید همین تاپیک رو از ابتدا و در سایت هم جستجو کنید و مباحث مربوط به سوالاتتون رو مطالعه کنید و اگر باز هم قانع نشدید با ذکر علت بفرمایید تا بحث رو ادامه دهیم.
موفق باشید.

پرسش:
چرا درقرآن بیشتر عبارتها خطاب به مردان است و هرگز یا خیلی خیلی کم خطابات به زنان است .آیه هایی مانند :« و علی الاعراف رجال »،« رجال یحبون ان یتطهروا»،« رجال لا تلهیهم»،« رجال صدقوا ما عاهدوا».اینها گویای اهمیت بیشتر مردان نسبت به زنان در قرآن است . در مقابل آیاتی مانند :« لولا رجال مومنون و نساء مومنات » به همپایگی زنان و مردان در قرآن اشاره می کند ،در حالی که هرگز این آیات به پای آیاتی که به مردان خطاب شده نمی رسند . از سوی دیگر آیات دیگر که زنها را به طور ویژه خطاب قرار می دهد مربوط به زنان پیامبر است نه همه زنان :« یا نساء النبی » .آیا این آیات بر اهمیت قرآن به مردان نسبته به زنان اشاره نمی کند ؟ در حالی که قرآن شعار برابری و برادری میدهد ؟

پاسخ:
در اسلام هیچ یک از زنان و مردان و قبایل و طوائف و نژادها بر دیگران برتری ندارند، مگر به پرهیزکاری و تقوای الهی. "یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی... ان اکرمکم عند الله أتقیکم(1)؛ ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسائی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است".
یعنی در کمالات انسانی و کسب فضایل مانند کسب دانش و معرفت و ارزش و شخصیت انسانی و رسیدن به مراتب کمال انسانی و... میباشد، با هم برابر بوده و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد.
اما معنای سخن چنین نیست که همه انسان‏ها در همه شرایط و وظایف و مسئولیت‏ها برابر باشند. این را هیچ خردمندی نمیپذیرد.
جامعه بشری یک نظام اندام واره و ارگانیکی است، که هر یک از اعضا و جوارح مسؤلیتی دارد که دیگری آن را ندارد، مانند این که: مغز وظیفه‏اش مدیریت و صدور فرمان است. قلب مسئولیتش پمپاژ خون و رساندن اکسیژن به تمامی سلول‏های بدن است. چشم وظیفه دارد از امور مادی عکس برداری کند و آن را به شبکه عصب بسپارد و تارهای عصبی آن را به مغز منتقل کند. همین طور هر یک از اعضا و اندام وظیفه‏ای دارد که با وظایف دیگر اندام‏ها متفاوت است. در اجتماع بشری نیز وضع بدین منوال است، بلکه در کل جهان طبیعت چنین است.
اول؛ چنانکه گفته شد؛ خطاب ‏هاى قرآنی در مورد مرد و زن يكسان است اگر چه صيغه‏ هاى آن در برخی موارد مذكر است، اين مسأله به جهت قاعده ادبى تغليب مى‏شود در زبانهايى مانند عربى كه براى مرد و زن دو گونه فعل وجود دارد (مذكر و مؤنث)، در مواردى از خطابها كه جمع، مورد نظر باشد صيغه مذكر به كار مى‏رود، بنابراين خطاب "يا ايها الذين آمنوا" هم شامل زن‏ها می ‏شود و هم مردها، از اين رو تا كنون هيچ مفسر و يا آشناى به ادبيات و زبان عربى نگفته است كه مجموعه خطاب‏ هاى قرآن اختصاص به مردها دارد.
دوم؛ اما راجع به آيه و "للرجال عليهن درجه" اين جمله از آيه در حقيقت متمم جمله قبل از آن است كه می ‏فرمايد: "وَ لَهُنَّ مِثْلُ اَلَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ‏"(2). يعنى براى زنان، همانند وظائفى كه بر دوش آن‏ها است حقوق شايسته‏اى قرار داده شده و مردان بر آنها برترى دارند. در اين آيه خداوند مى‏فرمايد: زنان همچنانكه وظائفى در قبال شوهر دارند از حقوقى نيز برخوردار هستند به همين جهت اجراى عدالت شده است. و قانون عدالت در حق زن به مانند مردان رعايت شده، ولى آيا لازم است در كليه وظايف و به دنبالش كليه حقوق صد درصد مساوى باشند؟ با اندکی تأمل هوشمندانه و با در نظر گرفتن اختلاف دامنه ‏دارى كه بين نيروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد پاسخ اين سؤال روشن مى‏شود.
براى توضيح بيشتر در این زمینه می توانید به تفسير نمونه ذيل همين آيه "وَ لَهُنَّ مِثْلُ اَلَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ‏" و آيه 34 نساء، "اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى اَلنِّساءِ" مراجعه کنید.
سوم؛ زن در فرهنگ هاى غير اسلامى نه تنها استقلالى نداشت و از ارزش وجودى مستقل برخوردار نبود، بلكه حتى براى خويش نيز نبود و كالا، ثروت و ابزارى براى مرد به شمار مى آمد.
برای روشن شدن این مطلب می توانید به منابع اصیل و دسته اول تاریخی که به بررسی جایگاه و شخصیت زن در گذشتۀ تاریخ و در بین ملل و نحل مختلف پرداخته اند مراجعه کنید، ويل دورانت دانشمند محقق و مورخ معروف مى نويسد: "زن مانند كالائى بود در شمار ثروت پدر يا شوهر يا پسر و او را پس از مرگ مانند اموال ديگر به ميراث مى گذاردند و به ارث مى بردند."
تاريخ جهان ، نشانگر اين واقعيت است كه قبل از اسلام هيچ ملتى براى زن استقلال وجودى و ارزش يك انسان قائل نبوده است و صاحبان اديان و ملل متمدنه نيز براى زن هيچگونه كار مثبتى انجام نداند ولى در اسلام، زن و مرد از جهت استقلال، تفاوتى ندارد.
اسلام ، شخصيت زن را، همچون شخصيت مرد مستقل دانسته و هيچگونه تفاوتى در وجود و حيات براى اين دو قائل نيست. و برترى و امتياز را در هر كدام از آنان، تنها و تنها تقوا معرفى كرده است، قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: "يا ايها الناس انا خلقنا من ذكر و انثى و جعلنا كم شعوبا و قبائل لتعارفوا اكرمكم عندالله اتقيكم" (3)؛ اى مردم ، در حقيقت ما، شما را از مرد و زن آفريديم و شعبه شعبه و قبيله قبيله تان قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد و بى شك گرامى ترين شما نزد خدا باتقواترين شما است.
و در جاى ديگر مى فرمايد: "انى لاضيع عمل منكم من ذكر و انثى بعضكم من بعض" (4)؛ من كار هيچ صاحب كارى را، چه مرد و زن ، ضايع نمى كنم كه شما برخى ، از برخى ديگرتان هستيد.
در اين آيه تصريح به اين حقيقت است كه زن و مرد يك نوع وجود استقلالى دارند و هيچ مزيت و برترى بر ديگرى ندارند و مانند مرد و زن نيز اگر از تقوا و ايمان و فضيلت بيشترى برخوردار باشد طبعا او از مردى كه دارى اين مزيت نيست برتر خواهد بود: "من عمل صالحا من ذكر وانثى و هو مؤ من فلنحيينه حيوة طيبة و النجزينهم اجرهم باحسن ماكانوا يعملون" (5)؛ كسى كه كار شايسته اى كرد چه مرد، و چه زن در حالى كه عملش از ايمانش سرچشمه گرفته باشد، بى ترديد به او زندگى و حيات پاكيزه و خوشبختانه اى خواهيم داد و پاداشى شايسته تر از آنچه كه انجام داده اند به آنان عطا خواهيم كرد.
و در جاى ديگر مى فرمايد: "من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فاولئك يدخلون الجنة ولا يظلمون نقيرا" (6)
در تمام آيات كريمه قرآن كه پيرامون آفرينش انسان و شخصيت وجودى وى بحث شده است، هرگز زن و مرد را از يكديگر جدا ندانسته و آنان را از يك منشاء و از يك جنس و يك وجود تلقى كرده است و براى هر كدام وجود و شخصيتى مستقل قائل شده است، منتهى زندگى اين دو را طبق نظام احسن با زيباترين وجه مرتبط و آميخته به هم معرفى كرده است كه گويا هر دو تاروپود يك بافته را تشكيل مى دهند...(7)
بنابر این، با تأمل و تدبر در آیات فوق، روشن می شود که ذکر عبارت "مِن ذَکَرٍ اَو اُنثیَ" علاوه بر خطابات کلی و مشترک، نوعی بیان تأکیدی بر استقلال شخصیتی زن و مرد (خصوصاً به جهت شخصیت بخشیدن به زن) است، و تأکیدی بر این مطلب است که هیچ یک مزیت و برتری بر دیگری ندارند مگر به جهت تقوا و ایمان و عمل صالح.

منابع:
1 - حجرات (49) آیه 13.
2. بقره، آیه 228.
3. حجرات، آیه 13.
4. آل عمران، آیه 195.
5. نحل، آیه 97.
6. غافر، آیه 40.
7. بنقل از كتاب شخصيت زن از ديدگاه قرآن، هادی دوست محمدی.

موضوع قفل شده است