جمع بندی آیا ساحران با معجزه حضرت موسی ایمان آوردند یا سخنان هارون؟ (شبهه دجال کذاب احمدالحسن)

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ساحران با معجزه حضرت موسی ایمان آوردند یا سخنان هارون؟ (شبهه دجال کذاب احمدالحسن)

[="Blue"]سلام
در سوره اعراف آيه 122 زماني كه ساحران به حضرت موسي عليه السلام ايمان آوردند گفتند ايمان آورديم به رب موسي و هارون اما در سوره طه آيه 70 زماني كه ساحران ايمان آوردند گفتند ايمان آورديم به رب هارون و موسي چرا در سوره اعراف ابتدا نام موسي وسپس نام هارون آورده شده است اما در سوره طه ابتدا نام هارون و سپس نام موسي آمده است؟

من در بحث با پیروان دجال احمدالحسن که جز مدعیان مهدویت است از آنها خواستم که اگر حق هستید معجزه به من نشان بدهید ولی آن ها گفتند که هیچ شخصی با معجزه ایمان نیاورده! من گفتم ساحران با معجزه ایمان آورده اند و آن ها شروع کردند به گفتن اینکه در آیه قرآن آمده فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى
که احمدالحسن چون علم لدنی دارد! این آیه را اینگونه تفسیر کرده که چون اسم هارون اول آمده و در قرآن هست که وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي که هارون زبانش از موسی فصیح تر بود پس ایمان ساحره به خاطر سخنان و استدلال هارون بود نه معجزه موسی.چرا که نام او مقدم است در این آیه.و ادعا می کردند که کسی از این تفسیر آگاه نبوده و این حجت الهی! اینگونه پرده های قرآن را کنار می زند و قرآن را تفسیر می کند،آیا صحیح است که ایمان ساحران به خاطر استدلال هارون بوده نه معجزه موسی؟

که البته من هم جواب هایی به آن ها دادم و جواب هایی هم اکنون در ذهن من است.اما می خواستم نظر شما را هم بدانم،آیا چنین چیزی که آن ها می گفتند درست است؟
و من الله التوفیق[/]

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی
اینکه کسی ادعا کند من از جانب خدای متعال چیزهایی از قرآن می فهمم که دیگران نمی فهمند یا نمی توانند بفهمند، توهمی است که هیچ دلیل عقلی یا نقلی معتبری آن را پشتیبانی نمی کند لذا ادعایی بی ارزش است، و توضیحش درباره آیه کریمه قرآن هم مصداق روشن تفسیر به رای است. مطابق روایت رسول رحمت و مهربانی، هر کس که قرآن را تفسیر به رای نماید، جایگاهی از آتش دوزخ برای خود فراهم کرده است.

اگر کسی با معجزه ایمان نیاورده، پس نعوذ بالله خداوند بیکار بود که دو برهان روشن (یعنی ید بیضاء و اژدها شدن عصا) را به موسی داد تا با آنها به سراغ فرعونیان برود؟ فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِه‏... (قصص/32) اين دو [معجزه عصا و يد بيضا] برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافيان اوست.

اگر قرار است کسی با این معجزات ایمان نیاورد، پس همراه ساختن آنها با یک پیامبر چه دلیلی دارد؟! اگر کسی با معجزه ایمان نمی آورد، اعطای معجزه به پیامبران به چه دردی می خورد؟! خدای این آدم آنقدر بیکار و الاف است که بیخود و بی جهت به پیامبرش معجزه های بی فایده می دهد؟! معجزه هایی که دل بزرگ موسای شجاع را هم به لزره درمی آورد به گونه ای که از هیبت و عظمتش می گریزد:

وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‏ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنينَ (قصص/31)
عصايت را بيفكن! هنگامى كه (عصا را افكند و) ديد همچون مارى با سرعت حركت مى‏ كند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتّى پشت سر خود را نگاه نكرد! ندا آمد: برگرد و نترس، تو در امان هستى!

.
.
.

می دانید ریشه این طرفند کودکانه چیست و چرا چنین مطالبی مطرح می شود؟!

این دروغگوی کم حافظه، برای کاسبی و کلاه گذاشتن سر خلق الله ساده دل، ادعای نبوت و مهدویت نموده! از قضا، همیشه هم افراد ساده دلی که دوست دارند یک آدمی را در حد پرستش، اطاعت کنند و چشم و گوش بسته به دنبالش راه بروند، پیدا می شوند. این ساده لوحان بیچاره، خوراک این جور افرادند. اینها از عالِم و درس خوانده، به شدت فراری اند چون زود دستشان را رو می کنند، پس همیشه به سراغ همین بیچاره های کم اطلاع و از همه جا بی خبر می روند، و با ادعای نبوت و امامت و مهدویت و نیابت، حسابی کیسه شان را پُر، و عقده هایشان را خالی می کنند!

البته به همین سادگیا هم نیست! گاهی اوقات بین این آدم های ساده دل، یکی دو تا بچه زرنگ هم پیدا می شوند که بازار کاسبی این شیادها را بهم می ریزند! از قضا، در محله کاسبی این شیاد، چند تا بچه زرنگ بودند که ادعاهای عجیب و غریب این بابا به گوششون خورده بود! برای اینکه هم تفریحی کرده باشند و هم اوقات فراغتشان را پر کرده باشند، به سراغ جناب شیاد می روند و در جلوی جمع، از او می خواهند که برای اثبات ادعاهای نبوت و امامت و نیابتش، معجزه ای ارائه دهد!

اما او شیاد است و با منبع اعجاز ارتباطی ندارد و طبیعتا معجزه ای هم ندارد، لذا ناچار است دردسر این تقاضا را از سر خود باز کند! چکار می کند؟

خطاب به مردم ساده دلی که دور و برش جمع شده اند، می گوید: «ایها الناس! پیروان خوب من! لطفا گوش کنید! این دو عزیز دلبندمان از ساحت ما تقاضای معجزه نموده اند! اما زهی! خیال باطل! اولا تا کنون کسی در طول تاریخ با معجزه ایمان نیاورده! دوما معجزه من، یه چیزیه که خدا یواشکی درِ گوش خودم گفته؛ تاکید می کنم: فقط درِ گوش خودم گفته، و تا حالا هم هیشکی اون چیز رو نفهمیده»!

مردم ساده دل، هاج و واج می مونن که: خدایا! یعنی اون چیز، چیه! عجب چیزیه! هیشکی! هیشکی تا حالا نفهمیده و خدا هم مستقیما درِ گوش خود این بابا گفته! الله اکبر!

جناب شیاد همین که می بینه داره حُقش می گیره، به چشم های خیره و احمقانه، و دهن های باز مردم دور و برش نگاهی می کنه و می گه: «ایها الناس! اون چیزی که گفتم خدا فقط به خودم گفته، اینه که: چون در آیه 70 سوره طه، اول اسم هارون اومده و سپس اسم موسی، پس معنای این آیه اینه که ساحران با بیان فصیح هارون بود که به خوبی و خوشی ایمان آوردند، و اون جریان بلعیدن شدن سحرشان توسط عصای اژدها شده موسی _که بارها و بارها و با آب و تاب فراوان در قرآن اومده_، هیچ اثری روی عقل های وارفته اون ساحران نداشته! چه معجزه ای؟! چه کشکی؟! هارون اومد چند دقیقه با اون کافرای نادان صحبت کرد و با چند کلمه قشنگ و چند تا پند و اندرز پدرانه، زیر و رویشان کرد! از این رو، به اون رو شدند و ایمان آوردند! همین!»

مردم ساده دل، انگشت به دهن می مانند که: اَه ه ه! جل الخالق! چی گفت!

بچه زرنگا که با این هوچی گری ها سرشون کلاه نمی ره، پرسیدند: جناب! پس چرا در آیه 122 سوره اعراف، اول اسم موسی اومده، و بعدش اسم هارون؟

جناب شیاد، که از حماقت مردم دلشاد شده بود و قند توی دلش آب می کرد، اخمی کرد و گوشه سرش رو خاروند و گفت: عجب گیری هستین ها! گفتم که! خدا اینو فقط به خودم گفته و هیشکی هم تا حالا نفهمیده!

بچه زرنگا که دیگه حسابی دست شیاد رو خونده بودند، دوباره پرسیدند: پس چرا خدا در متن قرآن ننوشته که هارون فلان و بهمان گفت و ساحران از گفته های هارون، ایمان آوردند؟ چرا خدا _هم در سوره اعراف و هم در سوره طه_، ایمان آوردن ساحران را بلافاصله بعد از بلعیده شده سحرشان توسط عصای اژدها شده موسی، بیان می کنه؟!

جناب شیاد که حسابی از دست این وروجک های ناقلا کلافه شده بود، عصبانی شد و گفت: ای بابا! عجب بچه های بی تربیتی هستین! به شماها یاد ندادن توی حرف بزرگترا دخالت نکنین؟! چرا بساط ما رو بهم می ریزین؟! داریم کاسبیمونو می کنیم! ببینم! اصلا کی خواست شما ایمون بیارین! به جان خودم _که تازگیا امام و پیغمبر و نایب خاص شدم و قراره چند تا سِمَت دیگه هم بگیرم_، تا حالا هیشکی تو طول تاریخ، با معجزه ایمون نیاورده! حالا می خواین باور کنین، می خواین باور نکنین!

*********************

القصه!
قصه ما به سر رسید، اما این آقا شیاده یه کمی به هدفش رسید، و با همین ادعاهای آبکی، چند احمق ساده لوح رو هم دور خودش جمع کرد، و برای خودش کیا بیایی درست کرد، و جریاناتی به راه انداخت و خلاصه...

*********************

اگر بخواهیم درباره اینجور ادعاهای احمقانه، شرح و تفسیر و طنز و داستان بنویسیم، باید همه عمر عزیزمون رو به بطالت پاسخ دادن به این اباطیل، و توضیح این مسایل ساده و ابتدایی صرف کنیم!

توضیح آیات کریمه ای که خواستید را در پست بعدی عرض خواهم کرد...
شکیبا باشید

پاسخ
------------------------

با مطالعه ساده و اجمالی سوره مبارکه اعراف و طه، به خوبی تمام ماجرای داستان موسی و ساحران برایمان روشن می شود و جای هیچ شک و شبهه ای هم باقی نمی ماند که ساحران تنها با دیدن معجزه عصای موسی ایمان آوردند. با مطالعه آیات این دو سوره، این نکات بدست می آید (برای اینکه مباحث خیلی طولانی نشود، این نکات را با استناد به آیات کریمه قرآن و به صورت فهرست وار عرض می کنم):

1- دو چیز در مقابله ساحران با حضرت موسی دخالت داشت؛
یکی طمع به پاداش های فرعون و کسب جاه و مقام در دستگاه او:

وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبينَ، قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ (اعراف/113و114)
و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: « [آيا] اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود؟»، گفت: «آرى، و مسلماً شما از مقربان [دربار من‏] خواهيد بود»

و دیگری به خاطر زور و اجبار فرعون:

...وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ... (طه/73)
...و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى...

2- ساحران در سحرشان تبحر داشتند و می دانستند که اساس سحر بر حقه است:

... فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظيمٍ (اعراف/116)
... و هنگامى (كه وسايل سحر خود را) افكندند، مردم را چشم‏بندى كردند و ترساندند و سحر عظيمى پديد آوردند.

... فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى‏ (طه/66)
... در اين هنگام طناب ها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى‏ رسيد كه حركت مى‏ كند!

3- ساحران از سخنان موسی و ارشادهای او _که قبل از انجام معجزه عصا بیان نمود_ به شک و تردید افتادند و احتمال دادند که موسی بر حق باشد اما این شک و تردید در حد نزاع باقی ماند و از گفته های موسی ایمان نیاوردند:

قالَ لَهُمْ مُوسى‏ وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‏، فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى‏ (طه/61و62)
موسى به [ساحران‏] گفت: «واى بر شما، به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت‏] هلاك مى‏ كند، و هر كه دروغ بندد نوميد مى‏ گردد.» [ساحران‏] ميان خود، در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند

4- حق و باطل، بعد از ارائه معجزه موسی مشخص شد و تا قبل از آن، این حق و باطل برای ساحران مشخص نبود:

وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (اعراف/117و118)
و به موسى وحى كرديم كه: «عصايت را بينداز» پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد. پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مى‏ كردند باطل شد

5- ساحران، به محض باطل شدن سحرشان توسط عصای اژدها شده موسی، یقین کردند که کار موسی، سحر نیست بلکه جنبه اعجازی دارد چون خودشان در سحر تبحر داشتند و سحر را از غیر سحر، به خوبی تشخیص می دادند و فهمیدند که کار موسی، سحر نیست لذا ایمان آوردند:

وَ أَلْقِ ما في‏ يَمينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى‏، فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى‏(طه/69و70)
و آنچه در دست راست دارى بينداز، تا هر چه را ساخته‏ اند ببلعد. در حقيقت، آنچه سرهم‏بندى كرده‏ اند، افسونِ افسونگر است، و افسونگر هر جا برود رستگار نمى شود.» پس ساحران به سجده درافتادند. گفتند: «به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم»

وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرينَ، وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ، قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ، رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ (اعراف/117تا122)
(ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن» ناگهان (بصورت مار عظيمى در آمد كه) وسايل دروغين آنها را بسرعت برمى‏ گرفت، (در اين هنگام،) حق آشكار شد و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. و در آنجا (همگى) مغلوب شدند و خوار و كوچك گشتند. و ساحران (بى‏ اختيار) به سجده افتادند. و گفتند: «ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم. پروردگار موسى و هارون»

ادامه...

6- ساحران قبل از مسابقه سحر با موسی، از فرعون می ترسیدند و با زور و اجبار و نیز وعده های رنگین او، به کارزار با موسی تن دادند:

وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبينَ، قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ (اعراف/113و114)
و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: « [آيا] اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود؟»، گفت: «آرى، و مسلماً شما از مقربان [دربار من‏] خواهيد بود»

و دیگری به خاطر زور و اجبار فرعون:
...وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ... (طه/73)
...و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى...

اما بعد از بلعیده شدن سحرشان توسط عصای اژدها شده موسی، به رسالت او یقین آوردند و از تهدید ترسناک و شکنجه وحشتناکی که فرعون به آنها وعده داد، هیچ نترسیدند زیرا به صدق معجزه موسی یقین قلبی پیدا کرده بودند (این یقین و ایمان محکم، بعد از بلعیده شدن سحر توسط عصای اژدها شده موسی به وجود آمد و قبل از آن، اثری از این یقین و ایمان وجود ندارد):

...فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في‏ جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‏، قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‏ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذي فَطَرَنا... (طه/71و72)
به يقين دست ها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مى‏ كنم و شما را از تنه‏هاى نخل به دار مى‏ آويزم و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما دردناكتر و پايدارتر است!» گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدّم نخواهيم داشت...

7- خود ساحران هم تصریح نمودند که علت ایمانشان، همین آیات و معجزات الهی بوده:

قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‏ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذي فَطَرَنا... (طه/72)
گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدّم نخواهيم داشت...

وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا... (اعراف/126)
انتقام تو از ما، تنها بخاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش، هنگامى كه به سراغ ما آمد، ايمان آورديم...

8- در سوره طه و اعراف، در صحنه مواجه ی موسی با فرعون، و نیز در صحنه مواجه ی موسی با ساحران، هیچ آیه ای دال بر سخن گفتن هارون وجود ندارد؛ هر چه سخن است تنها از زبان موسی نقل شده است.

با این توضیحات روشن شد که به طور قطع و یقین، علت ایمان آوردن ساحران، دیدن معجزه ی عصای موسی بوده، و نه چیز دیگر!

با توضیحاتی که عرض کردم روشن شد که جابجایی نام موسی و هارون در آیه 70 طه و 122 اعراف، ظاهرا دلیل خاصی جز رعایت سجع و وزن آهنگ انتهایی آیات ندارد و تفاوت این ترتیب ها موجب شده تا آهنگ موزون آیات، حفظ شود.

در سوره اعراف، وزن آیات قبل و بعد، با کلمه «هارون» تناسب دارد لذا ابتدا نام موسی و سپس نام هارون را آورد:

فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرينَ (119)
وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ (120)
قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ (121)
رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ (122)
قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (123)
لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ (124)
قالُوا إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (125)
وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمينَ (126)

اما در سوره طه، وزن و سجع آیات قبل و بعد، با کلمه موسی تناسب دارد لذا ابتدا نام هارون و سپس نام موسی را آورد:

قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى‏ (68)
وَ أَلْقِ ما في‏ يَمينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى‏ (69)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى‏ (70)
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في‏ جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‏ (71)
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‏ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضي‏ هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا (72)
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ (73)
إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فيها وَ لا يَحْيى‏ (74)

اگر در این دو سوره، جای هارون و موسی را عوض کنید، وزن و سجع و آهنگ موزون آیات به هم می خورد.

هارون نبی، سمت جانشین و همیار موسی را داشته است:

...وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي...‏ (اعراف/142)
...و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت: «در ميان قوم من جانشينم باش»...‏

...وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيرا (فرقان/35)
...و برادرش هارون را ياور او قرار داديم

همان طور که عرض کردم در سوره طه و اعراف، در صحنه مواجه موسی با فرعون و موسی با ساحران، هیچ آیه ای دال بر سخن گفتن هارون وجود ندارد؛ هر چه سخن است تنها از زبان موسی نقل شده. تنها در یک جا، گفته های هارون نبی نقل شده و آن زمانی است که موسی برای مناجات با پروردگار، قومش را ترک کرد و برای عبادت به کوه طور رفت و هارون را جانشین خود ساخت. در این زمان، حیله گری به نام سامری پیدا شد و مردم را فریفت و گوساله پرست نمود! هارون هم تلاش نمود که مردم را از این انحراف باز دارد (قرآن کریم سخنان هارون در این صحنه ها نقل می کند)، اما قوم موسی نسبت به او سرکش بودند و سخنانش را نپذیرفتند و قبول نکردند:

وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُوني‏ وَ أَطيعُوا أَمْري
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‏ (طه/90و91)
و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفته ‏ايد! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پيروى كنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد!»
ولى آنها گفتند: «ما هم چنان گرد آن مى‏ گرديم (و به پرستش گوساله ادامه مى ‏دهيم) تا موسى به سوى ما بازگردد!»

نه تنها سخنش را نپذیرفتند، بلکه او را در مخمصه و تنگنا قرار دادند و خواستند او را بکشند(!):

...قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‏ وَ كادُوا يَقْتُلُونَني... (اعراف/150)
...[هارون] گفت: «فرزند مادرم! اين گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند و نزديك بود مرا بكشند...

سلام به دوستان عزیز و جناب کارشناس صدیقین محترم خسته نباشید...

با اجازه , بنده یک سری صحبت ها پیرامون تاپیک و عنوان تاپیک و مطالب ذکر شده دارم...

ask;372028 نوشت:
(شبهه دجال کذاب احمدالحسن)

به نظرم شایسته بود که عنوان تاپیک تایید نمی شد " دجال کذاب ".
بعضی کاربرا و کارشناس ها رو طرفداران جناب احمدالحسن دوست دارند, و صحبت هاشون و غیره... .
به هر حال اسکدین از فرقه های مختلف و عقاید مختلف توش هستند.
مثلا اسکدین دوست شیعه و سنی داره, حالا یکیشون یک تاپیک بزنه:
امام صادق ع دجاله , یکی بزنه ابوبکر دجاله؟
خب این دیگه آخه میشه بحث منطقی و حدیثی و قرآنی و تاریخی ؟

خوب بعد اگر یک دفعه اینها هم, اسم مثلا مراجع تقلید بزرگ و دیگران که عقیده ی طرف مقابل هست رو به عنوان دجال آوردند,
بعد شما نمی تونید (و حق ندارید) تاپیک اونها رو حذف کنید و عنوانش رو تغییر بدید ,
چون شما مقصر بودید که شروع کننده و تایید کننده ی تاپیک بودید
و اگر حذف کنید , در این صورت عدالت رو رعایت نکردید.
و من این آیه رو به شما هدیه می دم :

(( اي كساني كه ايمان آورده‏ايد ... دشمني با گروهی شما را به گناه ترك عدالت نكشاند، عدالت كنيد كه به پرهيزكاري نزديكتر است. (مائده Dirol ))

امیدوارم اسکدین بیشتر از پیش فکری به حال عنوان تاپیک های توهین آمیز داشته باشه. تشکر
_______________________________________________________________________________________________

از این بگذریم...
.
.
.

سلام مجدد به جناب کارشناس صدیقین عزیز

ممنون از, حالا, قصه و داستانی که وقت گذاشتید و نوشتید.
من خوندم ولی, هنگام خودن مطلب شما , کاملا
مصداق " شیاد " رو توی نوشته های شما (که منظورتون کی بود رو) از ذهنم بیرون کردم و متن رو خوندم.
در مورد قصه کاملا درسته و یا حداقل خیلی درسته , وجود داره , اتفاق افتاده و می افته و حداقل احتمال این مسائلی که گفتید هست واسه مدعی ها و پیروانشون و حتی خود امام زمان علیه السلام هنگام ظهورشون.

اما نکته اول بحث که باید ذکر بشه اینه :

جناب Ask گفتند با انصار جناب احمد الحسن ظاهرا بحث کردند و انصار ایشون گفتند که جناب احمد الحسن , این تفسیر رو کردند :

ask;372028 نوشت:

هارون زبانش از موسی فصیح تر بود

پس ایمان ساحره به خاطر سخنان و استدلال هارون بود نه معجزه موسی.چرا که نام او مقدم است در این آیه.


1- این کذب محض هست و هرگز جناب احمد الحسن همچین تفسیری نکردند , در غیر اینصورت رفرنس کتاب بدید به من ببینم.
2-حرف انصار ایشون واسه کسی سند نیست مگر روایاتی که می گند , انصار ایشون شاید دروغ بگند و شاید نفوذی باشند به نام انصار , شما اگر محققید باید رفرنس کتاب ایشون رو بگیرید و سخن رو از سر منشأش دنبال کنید. و اینجا کامل نقل کنید.
3- تازه اصلا معلوم نیست انصار ایشون همچین چیزی گفته باشند و یا منظورشون این بوده باشه. شاید شما برداشتتون اشتباه بوده از گفته های اونها.
______________________________________________________

صدیقین;374942 نوشت:

این ادعاهایی که نقل فرمودید تعجب آور است و نشان می دهد که این فرد و فریب خوردگان ساده لوحش، آیات روشن قرآن را هم نمی خوانند و اگر هم می خوانند نمی فهمند!


جناب صدیقین , ظاهرا :

خانه از پای بست ویــــران است ......... خواجه در فکر نقش ایوان است_______________________________________________________
ادامه دارد انشالله...
.
.
.

.
.
.
ادامه پست قبلی...

جناب صدیقین عزیز ,
اگر ناراحت نمی شید , بر فرض کذب بودن ایشون و ادعاهایش و یا هر مدعی دیگر , نوشته های شما جای نقد داره :

صدیقین;374942 نوشت:
اینکه کسی ادعا کند من از جانب خدای متعال چیزهایی از قرآن می فهمم که دیگران نمی فهمند یا نمی توانند بفهمند،

حرف و کارها و ادعایی که ائمه علیهم السلام داشتند و می کردند.

صدیقین;374942 نوشت:

توهمی است که هیچ دلیل عقلی یا نقلی معتبری آن را پشتیبانی نمی کند لذا ادعایی بی ارزش است،

دقیقا از نظر کسایی که ایمان نداشتن بهشون و نتونستند بشناسنشون , تازه از خودی ها هم این مدلی وجود داشت. غیر از اینه ؟

صدیقین;374942 نوشت:

و توضیحش درباره آیه کریمه قرآن هم مصداق روشن تفسیر به رای است.

که ائمه ع در این زمینه سنگ تمام گذاشتن.
چه از نظر مومنین به ایشان علیهم اسلام و مخصوصا از نظر کافرین به آنها , تماما تفسیر به رای بود.

صدیقین;374942 نوشت:

مطابق روایت رسول رحمت و مهربانی، هر کس که قرآن را تفسیر به رای نماید، جایگاهی از آتش دوزخ برای خود فراهم کرده است.

صدیقین;374942 نوشت:

این چه امام و پیغمبریست که پیش پیش آتش دوزخ را برای خود می خرد؟!

به هر حال یا ائمه ع جهنمی هستند العیاذبالله...
یا اینکه چاره ای نیست و ما باید بین این ادعاها فرق بذاریم و یا اینکه اول مدعی رو بشناسیم کامل و بعد بگیم یک شخص عادی تفسیر به رای می کنه , نه یک خلیفه الله.
درسته ؟

چون اساسا وظیفه ی امامان ع هست که تفسیر کنند تاویل کنند حتی به رای , اصلا رای اونایی نداره , مدعی هستند که حرف خداست , علم خداست.
و به هر حال نمیشه راحت فهمید که دارند راست میگن یا دروغ , مگر اینکه قبلش ایمان بیاریم که خلیفه الله هستند و اعتماد کنیم ,
چون همانطور که میدونید احادیث معتبر عجیب غریبی از گفته های امامان ع وجود داره و شاید اگر جای امام صادق ع بنویسیم ,
مثلا فلان مدعی دروغین اینو گفته , میخندیم و تکذیبش میکنیم.

ادامه دارد انشالله...
.
.
.

.
.
.
ادامه پست قبلی...

صدیقین;374942 نوشت:

اگر به زعم این شیاد، کسی با معجزه ایمان نیاورده،



که البته جناب احمدالحسن همچین چیزی نگفته جناب صدیقین. بذارید آدرس بدن کاربر Ask ببینیم کجا گفتن.
اگرم جناب احمدالحسن بحثی کرده باشند در یک جایی ,

بحث معجزه از نوع قاهر هست

, نه معجزات پیامبران.


صدیقین;374942 نوشت:

پس نعوذ بالله خداوند بیکار بود که دو برهان روشن (یعنی ید بیضاء و اژدها شدن عصا) را به موسی داد تا با آنها به سراغ فرعونیان برود؟




معلومه که نه.


از نظر خدا این معجزات حساب شده هست و آیات کبری هست و

برای طالب حق کافی هست.


اما اینکه

از نظر مردم

و ساحران و فرعون , معجزه و یا کار خارق العاده ای به حساب بیاد که به واسطش ایمان بیارند به موسی و خدا ,

فرق میکنه.



صدیقین;374942 نوشت:

اگر قرار است کسی با این معجزات ایمان نیاورد، پس همراه ساختن آنها با یک پیامبر چه دلیلی دارد؟




چیزی که همیشه تو کتاب های درسی می خوندیم (مورد یک) :


1- مردم مثل الان عاقل نبودند و
دنبال این بازی ها بودند واسه ایمان اوردن. (اینو قبول دارم اما نه زیاد) .
________________________________________________
2- معجزه در مرحله ی آخر بود و اونم

شبهه ناک

" مار موسی- مار ساحران"

یعنی از نوع قاهر نبود و هدف عصای موسی پیروزی بر عصای ساحران بود که موفق شد.


درواقع شاید واقعا فرعون این جمله اش درست بود که موسی تو معلم اینا هستی .( و شاید عصای دیگری باشه که روی عصای تو سر بشه).
یعنی ممکنه فردا یکی بیاد رو دست تو باشه , و "مار" تورو ببلعه.
فلذا سجده ی ساحران صرفا بخاطر معجزه نبود و قبلش بحث هایی راجعبه خدای موسی بوده و هارون صحبت هایی کرده و ادله ای داشتند ,
از سخنان بعد از سجده ی ساحران نیز مشخص است این موضوع که به شناخت هایی رسیدند.

3- معجزه یک جورایی دلگرم کننده و تایید کننده ی بیش از پیش صحبت های پیامبران ع هست... .

ایمان اوردن صرفا به واسطه ی معجزه

, از زمانی که سحر و جادو و شعبده بازی وارد این دنیا شد ,

غلطه واضحی است حتی تا امروز واسه هر عاقلی.


صدیقین;374942 نوشت:

معجزه هایی که دل بزرگ موسای شجاع را هم به لزره درمی آورد به گونه ای که از هیبت و عظمتش می گریزد:

وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‏ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنينَ (قصص/31)
عصايت را بيفكن! هنگامى كه (عصا را افكند و) ديد همچون مارى با سرعت حركت مى‏ كند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتّى پشت سر خود را نگاه نكرد! ندا آمد: برگرد و نترس، تو در امان هستى!

دقیقا آفرین.
-چون موسی ع از قبل ایمان داره و اینجوری یک معصوم پا به فرار میذاره با دیدن این آیه خداوند.
-و دقیقا ساحران هم این اتفاق براشون افتاد که بلافاصله به سجده افتادند و این بخاطر صحبت های موسی و هارون بود که قبلش کردند و ترس در دل مردم ایجاد شد از خدا و قیامت و غیره... .
- اگر این ساحران در جمع ساحران دیگه بودند و همه بساط این کاراشون پهن بود و کسی ادعای پیامبری نداشت, یکی این وسط مارش کاره مار موسی رو می کرد , کسی که سجده نمی کرد بگه تو از طرف خدا اومدی.
بلکه می گفتند این خیلی حرفه ای هست و سعی می کردند مثل اون بشند.
ساحران دلشون لرزید و فقط مورد آخر رو ظاهرا کم داشتند که به زمین بی افتند و این کارو موسی با یک معجزه ی غیر قاهر و شبهه ناک انجام داد.
و برای اینکه ساحران به سجده بی افتند کافی بود.
و میبینید که معجزه در حدی نبود که دهن فرعون رو ببنده , یعنی فرعون بهانه آورد و منطقی هم بود بهانش , که تو معلم اینها هستی , حتی فرعون اگر حرفش از روی تکبر باشه , منطقیه.
فلذا معجزه از نوع قاهر نیست که دهن طرف مقابل 100% بسته بشه صرفا به واسطه ی اون , و اونو مجبور کنه سجده کنه یا واقعی یا از روی ریا.
به همین دلیل اکثر معجزات پیامبران در قرآن تکذیب می شند , چون مردم انتظار دارند معجزه وسیله ای قطعی بشه واسه ایمان به غیب براشون و شناخت خلیفه الله,
صرفا به واسطه ی معجزه ایمان بیارند , اما دهن عاقلان رو یک عمل خارق العاده نمی تونه و نمی بنده و اصلا نباید طرف مقابل بذاره که ببنده.

((((جناب جوادی آملی نیز بیان کردند که : من که به واسطه ی معجزه (صرفا) نمی تونم امام زمان ع رو بشناسم.))))
فایل صوتی هم از سخن ایشون هست. تو سایتشون هم هست.

ادامه دارد انشالله...
.
.
.

.
.
.
ادامه پست قبلی...

جناب صدیقین عزیز ,
در مورد پست 4 شما نیز که همان داستان هست , نکات خوبی وجود داره و این احتمالات قطعا وجود داره که گفتید( صرف نظر از مصداق)...
اگر مصداق تایین شد , باید دونه دونه واسه جمله هاتون دلیل و مدرک بیارید که اینطوری هست و در غیر این صورت , پس در حد احتمال که واسه هر مدعی در نظر داشته باشیم مفید بود.

صدیقین;374942 نوشت:

خدای این شیاد این قدر بیکار و الاف است که بیخود و بی جهت به پیامبرش معجزه های بی فایده می دهد؟

جناب صدیقین , معجزه واسه یک عده بی فایده است که صرفا اثبات حقانیت فرستاده رو معجزه گذاشتند ,
و به وضوح در قرآن دیده میشه این موضوع که معجزات توسط مردم و بزرگاشون بر باد میره.
معجزه واقعا راه شناخت خوبی واسه اثبات حقانیت 100% شخصی نیست. ( در این زمان که قطعا نیست).
که اصلا منطقی و عقلانی هم نیست.
(((( هنگامي كه ( رسول ) حق (محمد) از نزد ما براي آنها آمد گفتند : چرا مثل همان چيز ( و معجزه) كه به موسي داده شد به اين پيامبر اعطا نگرديده است ؟ (خدا فرمود:) آيا به آنچه قبلا به موسى داده شد كفر نورزيدند؟ (که) گفتند : دو ساحر با هم ساخته‏اند و گفتند ما همه را منكريم(قصص 48 )))))
خدا می خواد در آیه بگه , اگر اونا هم واسه شما بیاره , باز تکذیب می کنید چرا که منتظرید صرفا به واسطه ی معجزه ایمان بیارید و تاریخ تکرار شده و میشه.
و دقیقا به حضرت محمد ص گفتند : ساحر کاهن دیونه مجنون احمق دروغگو سخنگوی شیطان و غیره... .

صدیقین;374942 نوشت:

القصه!
قصه ما به سر رسید، اما این
آقا شیاده
یه کمی به هدفش رسید، و با همین
ادعاهای آبکی
، چند
احمق ساده لوح
رو هم دور خودش جمع کرد، و برای خودش کیا بیای
ی درست کرد، و جریاناتی به راه انداخت و خلاصه...

جناب صدیقین البته باید توجه داشته باشید , اگر چه حرف شما واسه مدعی دروغین درسته ,
اما این جملات بسیار برای قرآن خوان ها و خود شما و بنده آشنا هست که از طرف کافرین به پیامبران ع گفته می شد.

به طور کلی چند آیه قرآن رو می دم واسه کل بحث و صحبت ها :

صدیقین;374942 نوشت:

این
دروغگوی کم حافظه
، برای کاسبی و کلاه گذاشتن سر خلق الله ساده دل،
ادعای نبوت و مهدویت نموده!


((1-گروهی از بزرگان قومش که کافر شدند گفتند: در حقیقت ما تو را احمق مي‏بينيم و ما مسلما تو را از دروغگويان ميدانيم.)) ( الاعراف 66)

صدیقین;374942 نوشت:

از قضا، همیشه هم افراد
ساده دلی
که دوست دارند یک آدمی را در حد پرستش، اطاعت کنند و چشم و گوش بسته به دنبالش راه بروند، پیدا می شوند.
این
ساده لوحان
بیچاره، خوراک این جور افرادند.


((2- پس علمای کافر قومش (در پاسخ) گفتند : ما تو را جز بشري همچون خودمان نمي‏بينيم، و كساني را كه از تو پيروي كرده‏اندجز گروهي اراذل ( و پستو ) ساده لوح نمي‏يابيم، و فضيلتي براي شما نسبت به خود مشاهده نمي‏كنيم بلكه شما را دروغگو تصور مي‏كنيم.))(هود 27)

صدیقین;374942 نوشت:

اینها از
عالِم و درس خوانده
، به شدت فراری اند چون زود دستشان را رو می کنند، پس همیشه به سراغ همین بیچاره های کم اطلاع و از همه جا بی خبر می روند، و با ادعای نبوت و امامت و مهدویت و نیابت، حسابی کیسه شان را پُر، و عقده هایشان را خالی می کنند!

((3- و بزرگانشان ( عالِمانشان) به راه خود رفتند و چنین رای دادند که برويد و بر ( همان ) خدايان خود ثابت قدم باشید, كه اين امر قطعا مراد ( و هدف و خواسته ی) همه ی ماست.)) ( ص آیه 6)

___________________________________________________________

ما حصل قضیه اینکه , جناب صدیقین, صحبت های شما کاملا درست است اما برای مدعی واقعا دروغین.
اما نکته اینجاست که وقتی قرآن رو می خونیم , شناخت مدعی دروغین و غیر دروغین , واسه عده ای بنا به دلایلی سخت هست و
در نتیجه این جملات واسه اون مدعی, حتی اگر راستگو باشه , گفته و تکرار میشه.
یا مثلا مسخره و ریشخندش می کنند همه ی فرستاده هارو بلا استثنا :

(((( افسوس بر اين بندگان كه هيچ فرستاده ای براي هدايت آنها نيامد مگر اينكه او را ریشخند (و استهزاء ) كردند.(یس آیه 30)))))
___________________________________________________________

فلذا من احتمالات شما رو جناب صدیقین کاملا قبول دارم و به جاست , اما تا زمانی که تبدیل به توهم توطئه نشه.
چون نتیجه اش این میشه که به امام زمان ع نیز هنگام ظهور این چیزارو نسبت بدم.
و علاوه بر آن من این احتمال رو می دم که , به امام زمان ع این چیزارو بگیم ,
فلذا طبق این احتمال , من بیشتر منتظر امام زمانی هستم که مردم مسخره و ریشخندش کنند تا اینکه همه لشکر لشکر ایمان بیارند بهش.
و در غیر این صورت ما باید از چی عبرت بگیریم تو قرآن در برخورد کافران با فرستاده ها؟
جناب صدیقین , آیا این احتمال من اشتباه هست ؟

با تشکر.

صدیقین;374942 نوشت:
این ادعاهایی که نقل فرمودید تعجب آور است و نشان می دهد که این فرد و فریب خوردگان ساده لوحش، آیات روشن قرآن را هم نمی خوانند و اگر هم می خوانند نمی فهمند!

اینکه کسی ادعا کند من از جانب خدای متعال چیزهایی از قرآن می فهمم که دیگران نمی فهمند یا نمی توانند بفهمند، توهمی است که هیچ دلیل عقلی یا نقلی معتبری آن را پشتیبانی نمی کند لذا ادعایی بی ارزش است، و توضیحش درباره آیه کریمه قرآن هم مصداق روشن تفسیر به رای است. مطابق روایت رسول رحمت و مهربانی، هر کس که قرآن را تفسیر به رای نماید، جایگاهی از آتش دوزخ برای خود فراهم کرده است. این چه امام و پیغمبریست که پیش پیش آتش دوزخ را برای خود می خرد؟!

السلام علی من اتبع الهدی

جناب صدیقین این انشا و طنزی که نوشتید بطلان دعوت ایشان و حقانیت شما را اثبات نمیکند و شایسته بود شما کارشناس محترم و همکارانتان ابتدا چهار جلد کتاب متشابهات قران را که سید احمد الحسن(ع) نوشته را مطالعه میکردید و پاراگرافی از مطالب ان را مطابق صریح قران و احادیث معصومین(ع) رد علمی میکردید!

و ایشان علمای هر دین و مذهب را به مناظره بر اساس کتابشان دعوت کردند که شیعیان بر اساس قران و کتب اربعه، اهلسنت مطابق قران و صحیحین و مسیحیان مطابق انجیلشان و یهودیان مطابق توراتشان با انها مناظره شود و حتی دعوت ویژه ای از سید سیستانی داشتند تا ایشان با استفاده از هر کتاب و منبعی مسائلی مطرح کنند و سید یمانی(ع) فقط با استفاده از قران کریم پاسخگوی ایشان باشد.

و شایسته بود آقایان علما دعوت به مناظره و تحدی علمی ایشان را اجابت میکردند و این به اصطلاح بدعت و انحراف را در نطفه خفه میکردند چرا که رسول الله(ص) در حدیثی میفرماید:اذا ظهرت البدعة فى امتى فعلى العالم ان يظهر علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله

و شایسته بود آقایان علما دعوت رسمی ایشان به مناظره علمی ، مباهله و طلب معجزه را اجابت میکردند تا صاحب حق مشخص شود و عدم اجابت دعوت مدعی از طرف دعوت شوندگان ، یک پیروزی قاطع برای مدعی محسوب میشود به موجب این ایه:

فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَن لَّا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ

پس اگر آنان دعوت شما را اجابت نکردند [که هرگز اجابت نمی کنند] بدانید که آنچه نازل شده به دانش خداست وهیچ معبودی جز او نیست، پس آیا تسلیم [حق] می شوید؟

و بموجب سایر آیات تحدی قران، همانگونه که ایات تحدی قران و عدم اجابت انها، یک پیروزی قاطع و سند حقانیت برای قران محسوب میشود!

نقل قول:

نقل قول:

اگر قرار است کسی با این معجزات ایمان نیاورد، پس همراه ساختن آنها با یک پیامبر چه دلیلی دارد؟! اگر کسی با معجزه ایمان نمی آورد، اعطای معجزه به پیامبران به چه دردی می خورد؟! خدای این شیاد این قدر بیکار و الاف است که بیخود و بی جهت به پیامبرش معجزه های بی فایده می دهد؟! معجزه هایی که دل بزرگ موسای شجاع را هم به لزره درمی آورد به گونه ای که از هیبت و عظمتش می گریزد:

کل معجزه های

مادی رسول الله(ص) در طول 23 سال نبوتشان به تعداد انگشتان دست هم نرسید!و تنها معجزه مادی ایشان که در قران منعکس است معجزه شق القمر ایشان است که علم جدید و تحقیقات سفینه اپولو نیز ان را تایید میکند!

و البته بهانه های منکران و معاندان که انتظار معجزه های مادی عجیب و غریب از رسول الله(ص) را داشتند به این صورت در قران منعکس است که:

بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ
فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ

[=Times New Roman] وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ [=arial]فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ
[=Times New Roman]
وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ
[=arial]قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

[=arial]وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ ۘ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ ۗ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

و اگر قرار بود همه

منکران و مخالفان با دیدن معجزه ای عظیم ایمان بیاورند پس حتما این امر برای رسول الله(ص) اتفاق می افتاد ولی بنا بر قران چنین ایمانی بر خلاف سنتهای الهی است چرا که قران به رسول الله(ص) میفرماید:

لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ * إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ

و ایا کل مردم باید شاهد مستقیم معجزه باشند تا ایمان بیاورند؟
پس در اینصورت
بیش از چند نفر معجزه شق القمر رسول الله(ص) و سخن گفتن شن ها در دست آن کافر که بحقانیت رسول الله(ص) شهادت داد و سخن گفتن گرگ با ان شخص که به حقانیت رسول الله(ص) شهادت داد و حرکت کردن درخت و شهادت درخت به حقانیت رسول الله(ص) را ندیدند!!


در ضمن معجزات و کرامات متعددی از سید یمانی(ع) مشاهده شده است که بعضی از انها مستند و غیر قابل انکار است از جمله:

نوشته شدن کلمه

کافر در عمامه خالدوصابی (شیخ سلفی) بهنگام بحث با انصار در برنامه زنده تلوزیونی که فیلم ان هم موجود است بعد از اینکه شیخ سلفی به سید(ع) سب و توهین کرد و نماینده انصار دعا کرد و از خدا خواست که انتقام ولیش را بگیرد و نشانه ای آشکار سازد پس عمامه خالد وصابی طوری گشوده شد که نخهای رنگی عمامه بوضوح کلمه کافر را در زمینه سفید عمامه ایجاد کرد!

رسوایی اخلاقی عدنان عرعور (شیخ معروف وهابی) در کمتر از یکسال پس از آنکه در مناظره تلوزیونی با انصار به یمانی(ع) توهین و ایشان را مسخره کرد و خدا آبرویش را برد و اسناد مبادرت به عمل شنیع لواط او منتشر شد و فعالیتش در همان کانال تلوزیونی معلق شد!

زنده شدن کودکی پس از

مرگ قطعی به گواهی پزشکان دو بیمارستان و پس از اینکه عموی کودک بحق احمد الحسن(ع) توسل کرد و از خدا نجات کودک را خواست.

محقق شدن

دو معجزه ای که شیخ کورانی از انصار طلب کرد و ان ها 1-هلاکت آریل شارون و 2-ممانعتش از حضور در کانال تلوزیونی کوثر بود که شیخ کورانی هر روز در ان برنامه داشت و بمانند خانه اش بود و هردو محقق شدند( صدای شیخ کورانی موجود است که اعتراف میکند بله فرض کنیم انها محقق شدند اما معجزه دیگری هم نشان دهد!)

هلاک شدن علی شکری خطیب معروف که در شب تاسوعا در منبر بصره به یمانی(ع) سب و توهین کرد و خدا را شاهد گرفت که حق را تبلیغ میکند و خدا تنها شش روز به او مهلت داد و در حادثه تصادف مغزش متلاشی شد ولی بقیه سرنشینان اتومبیل سالم ماندند و اسیب جدی ندیدند! و خداوند اینگونه از دشمنانش انتقام میگیرد( فیلم توهینش و خبر هلاکتش موجود است)

همچنین هلاکت حیدر مشتت ملعون پس از رویگردانی از دعوت و انتشار قسم برائت در روزنامه اش !

نوشته شدن کلمه

احمد با دود اتشفشان ایسلند بر فراز قاره اورپا که اشاره صریح به ایات سوره دخان در قران و ایات انجیل و توقیع امام مهدی(عج) به شیخ مفید است که در توقیع پیش بینی شده حادثه ای در اول ماه جمادی الاول واقع
خواهد شد و از ان عبرت بگیرید و این حادثه دقیقا در اول جمادی الاول سال 2010 میلادی حادث شد!!
لینک زیر برای مطالعه بیشتر در مورد این حادثه:
http://www.askdin.com/thread27644-6.html#post353096

باز هم بگویم؟؟؟...

اینهمه نشانه کرامت و معجزه برای اثبات حقانیت و صدق دعوت ایشان کافی نیست؟؟!!

و آیا انتظار دارید معصوم(ع) بمانند قهرمانان

سیرکها و شوهای تلوزیونی ، معرکه راه بیندازد و بازیچه این و ان شود و به درخواست هر کس و ناکسی معجزه ای انجام دهد و بدنبال آن بحث کارشناسی و جنجال و هیاهو که این مثلا تردستی بود یا معجزه؟؟!!

پس اگر کسی طالب حق است این نشانه ها حداقل برای ایجاد انگیزه برای انجام تحقیق و تفکری منصفانه کفایت میکند و برای

معاندان و بهانه گیران معجزه شق القمر هم کافی نخواهد بود!

الحمد لله رب العالمین

سلام به همه دوستان
------------------------

خادم الیمانی(ع);382323 نوشت:
جناب صدیقین این انشا و طنزی که نوشتید بطلان دعوت ایشان و حقانیت شما را اثبات نمیکند
طنزش را قبول ندارید، پاسخی که در پست 5 و 6 (تحت عنوان: علت ایمان آوردن ساحران) نوشته ام را که قبول دارید؟! از خودم نیست، و مستند به محکم ترین آیات قرآن است.

خادم الیمانی(ع);382323 نوشت:
شایسته بود شما کارشناس محترم و همکارانتان ابتدا چهار جلد کتاب متشابهات قران را که سید احمد الحسن(ع) نوشته را مطالعه میکردید و پاراگرافی از مطالب ان را مطابق صریح قران و احادیث معصومین(ع) رد علمی میکردید!
نه کانون گفتگوی قرآنی جای نقد کتاب است، و نه بنده فرصت چنین کاری را دارم. اگر این کتاب ارزش مطالعه داشته باشد، اهل تحقیق آن را نقد خواهند کرد.(نگران نباشید)

بنده همین یک نکته ای _که دوستان از ایشان یا پیروان ایشان نقل نمودند_ را نقد کردم. شما پاسخ بنده را نقد علمی کنید. (پست 5 و 6)؛ بسم الله...

خادم الیمانی(ع);382323 نوشت:
شایسته بود آقایان علما دعوت به مناظره و تحدی علمی ایشان را اجابت میکردند و این به اصطلاح بدعت و انحراف را در نطفه خفه میکردند
اینقدر از این کاسبی ها زیاد است که اگر قرار به رسیدگی به همه آنها بود، علما باید به طور کلی، دو بخش می شدند: بخش پاسخ گویی به مسایل شرعی و اعتقادی و ... ، و بخش رسیدگی به بدعت ها و به قول شما خفه کردن بدعت کاران!

خدا را شکر، فهم و شعور عمومی آنقدر بالا رفته که این بازی های مذهبی در کشور ما چندان نمود پیدا نمی کند، بلکه گاهی اوقات در محدوده ای کوچک و دور از چشم علما، نمودی پیدا می کند و الحمد لله بعد از لو رفتن، بساطشان برچیده می شود، اما در کشور عراق، به لطف هرج و مرج هایی که در این سال ها توسط آمریکایی ها و انگلیسی ها در این کشور به وجود آمده، نظم و انضباط مذهبی وجود ندارد و هر کس سفره ای انداخته و جمعی را به دور خود فرا خوانده و بساطی پهن کرده و احیانا نیروهای خود را هم مسلح نموده، به طوری که در برخی گروه ها، دولت هم _با آن همه کیا و بیایش_ نمی تواند آنها را جمع کند، چه برسد به مراجع بزرگ و نامدار عراق!

خادم الیمانی(ع);382323 نوشت:
اگر قرار بود همه منکران و مخالفان با دیدن معجزه ای عظیم ایمان بیاورند پس حتما این امر برای رسول الله(ص) اتفاق می افتاد ولی بنا بر قران چنین ایمانی بر خلاف سنتهای الهی است چرا که قران به رسول الله(ص) میفرماید: لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ * إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِين
و ایا کل مردم باید شاهد مستقیم معجزه باشند تا ایمان بیاورند؟
اول اینکه همه با معجزه ایمان نمی آورند، همان گونه که فرعون معجزه موسی را دید اما ایمان نیاورد.

دوم اینکه، معجزه وسیله ی راست آزمایی ادعای نبوت است؛ پیامبر راستین و دروغین را چگونه از هم تشخیص دهیم؟! هیچ راهی جز معجزه ندارد. معجزه کار خداست و پیامبر، با ارائه آن، نشان می دهد که در دعوی نبوتش و اینکه پیام آور از جانب خداست، صادق است.

آیه ای هم که نقل نمودید، به ادعای شما ارتباطی ندارد، بلکه ناظر به تلاش شدید پیامبر برای ایمان آوردن کافران و نجات آنان از شقاوت دوزخ است و خدای متعال هم به رسول رحمت و مهربانی دلداری می دهد که اگر می خواستیم آن معاندان لجوج را با زور و جبر مؤمن می کردیم اما اکراهی در دین، و جبری در ایمان نیست.

خادم الیمانی(ع);382323 نوشت:
در ضمن معجزات و کرامات متعددی از سید یمانی(ع) مشاهده شده است که بعضی از انها مستند و غیر قابل انکار است از جمله:
نوشته شدن کلمه
کافر در عمامه خالدوصابی (شیخ سلفی) بهنگام بحث با انصار در برنامه زنده تلوزیونی که فیلم ان هم موجود است بعد از اینکه شیخ سلفی به سید(ع) سب و توهین کرد و نماینده انصار دعا کرد و از خدا خواست که انتقام ولیش را بگیرد و نشانه ای آشکار سازد پس عمامه خالد وصابی طوری گشوده شد که نخهای رنگی عمامه بوضوح کلمه کافر را در زمینه سفید عمامه ایجاد کرد!
رسوایی اخلاقی عدنان عرعور (شیخ معروف وهابی) در کمتر از یکسال پس از آنکه در مناظره تلوزیونی با انصار به یمانی(ع) توهین و ایشان را مسخره کرد و خدا آبرویش را برد و اسناد مبادرت به عمل شنیع لواط او منتشر شد و فعالیتش در همان کانال تلوزیونی معلق شد!
زنده شدن کودکی پس از
مرگ قطعی به گواهی پزشکان دو بیمارستان و پس از اینکه عموی کودک بحق احمد الحسن(ع) توسل کرد و از خدا نجات کودک را خواست.
محقق شدن
دو معجزه ای که شیخ کورانی از انصار طلب کرد و ان ها 1-هلاکت آریل شارون و 2-ممانعتش از حضور در کانال تلوزیونی کوثر بود که شیخ کورانی هر روز در ان برنامه داشت و بمانند خانه اش بود و هردو محقق شدند( صدای شیخ کورانی موجود است که اعتراف میکند بله فرض کنیم انها محقق شدند اما معجزه دیگری هم نشان دهد!)
هلاک شدن علی شکری خطیب معروف که در شب تاسوعا در منبر بصره به یمانی(ع) سب و توهین کرد و خدا را شاهد گرفت که حق را تبلیغ میکند و خدا تنها شش روز به او مهلت داد و در حادثه تصادف مغزش متلاشی شد ولی بقیه سرنشینان اتومبیل سالم ماندند و اسیب جدی ندیدند! و خداوند اینگونه از دشمنانش انتقام میگیرد( فیلم توهینش و خبر هلاکتش موجود است)
همچنین هلاکت حیدر مشتت ملعون پس از رویگردانی از دعوت و انتشار قسم برائت در روزنامه اش !
نوشته شدن کلمه
احمد با دود اتشفشان ایسلند بر فراز قاره اورپا که اشاره صریح به ایات سوره دخان در قران و ایات انجیل و توقیع امام مهدی(عج) به شیخ مفید است که در توقیع پیش بینی شده حادثه ای در اول ماه جمادی الاول واقع
خواهد شد و از ان عبرت بگیرید و این حادثه دقیقا در اول جمادی الاول سال 2010 میلادی حادث شد!!
لینک زیر برای مطالعه بیشتر در مورد این حادثه:
باز هم بگویم؟؟؟...
اینهمه نشانه کرامت و معجزه برای اثبات حقانیت و صدق دعوت ایشان کافی نیست؟؟!!
و آیا انتظار دارید معصوم(ع) بمانند قهرمانان
سیرکها و شوهای تلوزیونی ، معرکه راه بیندازد و بازیچه این و ان شود و به درخواست هر کس و ناکسی معجزه ای انجام دهد و بدنبال آن بحث کارشناسی و جنجال و هیاهو که این مثلا تردستی بود یا معجزه؟؟!!
پس اگر کسی طالب حق است این نشانه ها حداقل برای ایجاد انگیزه برای انجام تحقیق و تفکری منصفانه کفایت میکند و برای
معاندان و بهانه گیران معجزه شق القمر هم کافی ن
اول اینکه: کرامت، دلیل بر نبوت نیست! اگر قرار باشد کرامت دلیل بر نبوت باشد، پس بسیاری از علما پیامبر و نبی هستند، زیرا کرامات زیادی از آنها نقل شده! در حالی که خود آن بنده های خدا هم هرگز چنین ادعایی نداشته اند! اگر کرامت دلیل بر نبوت باشد، پس مریم مقدس هم که کرامت دارد هم نبی و پیامبر است!

كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (آل عمران/37)
هر زمان زكريا وارد محراب او مى‏شد، غذاى مخصوصى در آن جا مى‏ ديد. از او پرسيد: «اى مريم! اين را از كجا آورده ‏اى؟!» گفت: «اين از سوى خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بى حساب روزى مى‏ دهد.»

در عالم اسلام، کسی را سراغ دارید که قائل باشد مریم مقدس پیامبر است؟! خود مسیحی ها هم قائل نیستند!

کرامت اثر تقوای شدید است. وقتی تقوای فردی به مرتبه عالی می رسد، نفس پاک و زلال او، از جهت باطنی قوی گشته و توان تصرف در برخی امور عالم را پیدا می کند و اموری خارقِ عادت _که کرامت نام دارد_ را از خود بروز می دهد. این نفس به قدری زلال و پاک است که با بروز گناه و خطا، تیره و کدر گشته، و کرامتش زایل می گردد لذا به مراقبت و توجه ویژه نیاز دارد.

اما اعجاز، قدرتی ما فوق بشری است که هیچ کس را در عالم، یارای برابری با آن نیست چون از سوی خدای متعال به نبی اعطا می شود. چنین قدرتی، نمونه و نظیر هم ندارد، لذاست که در داستان عصای موسی، ساحران بلافاصله با دیدن معجزه او ایمان آوردند، چون خود در سحر تبحر داشتند و می دانستند که کار موسی، از سنخ سحر و تردستی و شعبده بازی نیست!

وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرينَ، وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ، قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ، رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ (اعراف/117تا122)
(ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن» ناگهان (بصورت مار عظيمى در آمد كه) وسايل دروغين آنها را بسرعت برمى‏ گرفت، (در اين هنگام،) حق آشكار شد و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. و در آنجا (همگى) مغلوب شدند و خوار و كوچك گشتند. و ساحران (بى‏ اختيار) به سجده افتادند. و گفتند: «ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم. پروردگار موسى و هارون»

شما هیچ کس را پیدا نمی کنید که یک چوب را حقیقتا به مار و اژدها تبدیل کند؛ ماری که جان دارد و نیش می زند و ... ؛ این کار _به طور واقعی و به دور از تردستی و حقه بازی_ تنها در حیطه خالق و آفریدگار است و تنها در پرتو اعجاز، رخ می نماید؛ همان چیزی که به دست توانای موسای کلیم، عرضه شد، پس معجزه قابل تعلیم و تعلم نیست؛ قدرتی ما فوق بشری است که از سوی خدای متعال به نبی اعطا می شود.

اما سحر علمی است که قابل یادگیری و یاددهی است و با چند سال زانو زدن در خدمت استاد ساحر، قابل فراگیری است. یکی ابزار مهمش هم، بازی با خیال بیننده است:

فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى‏ (طه/66)
در اين هنگام طناب ها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى‏ رسيد كه حركت مى‏ كند!

************


اگر قرار باشد کسی به این چند شوی تلویزیونی _که نقل فرمودید_ ایمان بیاورد، بهتر است به شوهای تلویزیونی دیوید کاپرفیلد ایمان بیاورد، چون شوهای تلویزیونی او، بسیار قوی تر و دینی تر و باور کردنی تر از این چند موردی است که شما نقل فرمودید. (بنده از تعبیر «شوی تلویزیونی» خوشم نمی آید اما تعبیری است که دوست خوبمان بکار بردند و بنده هم تعبیر ایشان را تکرار نمودم!)

این آقا اگر ادعای نبوت و امامت و نیابت و یا هر چیز خارق العاده دیگری دارد، ساعتی وقت بگذارد (یا اصلا وقت نگذارد بلکه با یک لحظه طی الارض)، به مراجع عظام تقلید شیعه _که بزرگ و امین شیعه هستند_ سری بزند و امتحان کوچکی پس بدهد. اگر قبول شد، بنده قول می دهم به ایشان ایمان بیاورم و پا در رکابشان باشم و یک تاپیک مجانی هم به تبلیغ ایشان بپردازم!

این قدر اعتقاد و ایمانمان را دست کم نگیریم و به این بازی ها دلخوش نکنیم.
خدا عاقبت همه ما را به خیر و سعادت ختم نماید و از فتنه های آخرالزمان مصون بدارد.

صدیقین;382597 نوشت:
طنزش را قبول ندارید، پاسخی که در پست 5 و 6 (تحت عنوان: علت ایمان آوردن ساحران) نوشته ام را که قبول دارید؟! از خودم نیست، و مستند به محکم ترین آیات قرآن است.

بنده همین یک نکته ای _که دوستان از ایشان یا پیروان ایشان نقل نمودند_ را نقد کردم. شما پاسخ بنده را نقد علمی کنید. (پست 5 و 6)؛ بسم الله...


جناب صدیقین کلیه کتابها ، خطبه ها و بیانیه های رسمی جناب احمد الحسن(ع) در سایت رسمی انصار موجود است بنابرین شما یک مطلب و نقل قول مجهول و مشکوک و غیر رسمی را نقد کردید و ابتدا باید صحت این ادعا و انتساب این سخن به احمد الحسن(ع) اثبات شود و سپس نقد شما قابل تحلیل و بررسی است.
و بنده به شما عرض کردم اگر قصد نقد دارید کتابهای رسمی ایشان در مورد تفسیر متشابهات قران و شرح احادیث موجود است و میتوانید مطلبی از ان را انتخاب و نقد کنید!

نقل قول:

نه کانون گفتگوی قرآنی جای نقد کتاب است، و نه بنده فرصت چنین کاری را دارم. اگر این کتاب ارزش مطالعه داشته باشد، اهل تحقیق آن را نقد خواهند کرد.(نگران نباشید)

برادر محترم کتابی که معرفی کردم کتاب داستان و رمان نیست که کانون گفتگوی قرانی جای نقد ان نباشد همانگونه که عرض شد 4 جلد تفسیر متشابهات قران کریم است و مدتهاست که درباره مطالب علمی یمانی(ع) تحدی علمی صورت گرفته است و نقد همه انها هم نیاز به کار گروهی و زمانبندی مدیریت شده دارد

نقل قول:

اینقدر از این کاسبی ها زیاد است که اگر قرار به رسیدگی به همه آنها بود، علما باید به طور کلی، دو بخش می شدند: بخش پاسخ گویی به مسایل شرعی و اعتقادی و ... ، و بخش رسیدگی به بدعت ها و به قول شما خفه کردن بدعت کاران!

مطلبی که عرض کرده بودم مستند به حدیث معروف رسول الله(ص) بود و مطابق آن حدیث نمیتوان وظیفه ای مهم تر از حفظ مبانی اعتقادی اسلام از شر بدعتها و مدعیان باطل، برای علمای دین متصور شد!

نقل قول:

خدا را شکر، فهم و شعور عمومی آنقدر بالا رفته که این بازی های مذهبی در کشور ما چندان نمود پیدا نمی کند، بلکه گاهی اوقات در محدوده ای کوچک و دور از چشم علما، نمودی پیدا می کند و الحمد لله بعد از لو رفتن، بساطشان برچیده می شود، اما در کشور عراق، به لطف هرج و مرج هایی که در این سال ها توسط آمریکایی ها و انگلیسی ها در این کشور به وجود آمده، نظم و انضباط مذهبی وجود ندارد و هر کس سفره ای انداخته و جمعی را به دور خود فرا خوانده و بساطی پهن کرده و احیانا نیروهای خود را هم مسلح نموده، به طوری که در برخی گروه ها، دولت هم _با آن همه کیا و بیایش_ نمی تواند آنها را جمع کند، چه برسد به مراجع بزرگ و نامدار عراق!

کثرت باطل و مدعیان دروغین دلیلی بر انکار بدون تحقیق هر مدعی نمیتواند باشد و بنا بر دستور قران حتی اگر فاسقی هم خبری اورد باید در مورد صحت ان تحقیق کرد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

نقل قول:

اول اینکه: کرامت، دلیل بر نبوت نیست! اگر قرار باشد کرامت دلیل بر نبوت باشد، پس بسیاری از علما پیامبر و نبی هستند، زیرا کرامات زیادی از آنها نقل شده! در حالی که خود آن بنده های خدا هم هرگز چنین ادعایی نداشته اند! اگر کرامت دلیل بر نبوت باشد، پس مریم مقدس هم که کرامت دارد هم نبی و پیامبر است!

كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (آل عمران/37)
هر زمان زكريا وارد محراب او مى‏شد، غذاى مخصوصى در آن جا مى‏ ديد. از او پرسيد: «اى مريم! اين را از كجا آورده ‏اى؟!» گفت: «اين از سوى خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بى حساب روزى مى‏ دهد.»

در عالم اسلام، کسی را سراغ دارید که قائل باشد مریم مقدس پیامبر است؟! خود مسیحی ها هم قائل نیستند!

اولا ایشان ادعای نبوت نکرده و هر کسی هم چنین ادعایی بکند ادعایش مطلقا باطل است و دفتر نبوت توسط خاتم انبیا محمد مصطفی(ص) بسته شده است!

اما در مورد معجزه و کرامت و فرق انها:
معجزه خرق عادت و متوقف شدن یا تغییر بخشی از قوانین عادی و طبیعی حاکم بر جهان هستی است که با قوانین مادی و فیزیکی شناخته شده قابل توجیه نمیباشد اما کرامات حوادثی بسیار نادر با احتمال وقوع بسیار پایین در زندگی روزمره است و وقوع کرامت در محدوده قوانین عادی و طبیعی بوده و با قوانین مادی و فیزیکی در قالب وقوع احتمالات بسیار ضعیف قابل توجیه است ولی با تمام این اوصاف نمیتوان مرز مشخصی بین اینها قرار داد به هر حال کرامت و معجزه هر دو نشانه تجلی اراده و قدرت الهی میباشد و بیانگر قدر و منزلت صاحب ان در درگاه الهی و اینکه همیشه دعایش مستجاب است و از اولیا الله است و اینکه خدا از اولیا و حجتهایش دفاع میکند.

اما با همه اینها حجج الهی به تنهایی با معجزه یا کرامت شناخته نمیشود و معجزه و کرامت فقط بعنوان یک دلیل تکمیلی و پس از بررسی دلایل اصلی میتواند مورد توجه باشد و دلایل اصلی ایشان همان دلایل کلیه دعوتهای الهی انبیا و اوصیا و حجج الهی پیشین است.

نقل قول:

اگر قرار باشد کسی به این چند شوی تلویزیونی _که نقل فرمودید_ ایمان بیاورد، بهتر است به شوهای تلویزیونی دیوید کاپرفیلد ایمان بیاورد، چون شوهای تلویزیونی او، بسیار قوی تر و دینی تر و باور کردنی تر از این چند موردی است که شما نقل فرمودید. (بنده از تعبیر «شوی تلویزیونی» خوشم نمی آید اما تعبیری است که دوست خوبمان بکار بردند و بنده هم تعبیر ایشان را تکرار نمودم!)

و بهتر است قبل از هرگونه تمسخر و تکذیبآن نشانه های مستند و واضح ، که تجلی اراده و قدرت الهی و نشانه تایید الهی این دعوت بود و عقلا و از نظر ریاضی و منطقی وقوع این همه احتمال در مورد یک فرد محال است ، در مفهوم این ایات عمیقا بیندیشیم:

وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ*وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ*وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ*حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ ۖ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ

نقل قول:

این آقا اگر ادعای نبوت و امامت و نیابت و یا هر چیز خارق العاده دیگری دارد، ساعتی وقت بگذارد (یا اصلا وقت نگذارد بلکه با یک لحظه طی الارض)، به مراجع عظام تقلید شیعه _که بزرگ و امین شیعه هستند_ سری بزند و امتحان کوچکی پس بدهد. اگر قبول شد، بنده قول می دهم به ایشان ایمان بیاورم و پا در رکابشان باشم و یک تاپیک مجانی هم به تبلیغ ایشان بپردازم!

جناب صدیقین این درخواست را قبلا از سایر کارشناسان محترم هم داشتم و از شما نیز دارم:

یک مورد و فقط یک مورد از ثقلین نشان دهید که حجج الهی باید به تایید علمای دین برسند و از انها کسب مشروعیت کنند یا اینکه امر حضرت حجت(ع) بهنگام ظهور باید به تایید علمای بزرگ برسد و از ایشان کسب اجازه و مشروعیت کند یا حضرت بهنگام ظهور باید توسط علما شناخته و بمردم معرفی شود.

نقل قول:

این قدر اعتقاد و ایمانمان را دست کم نگیریم و به این بازی ها دلخوش نکنیم.

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ؟

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ !

نقل قول:

خدا عاقبت همه ما را به خیر و سعادت ختم نماید و از فتنه های آخرالزمان مصون بدارد.

آمین یا رب العالمین

الحمد لله رب العالمین

خادم الیمانی(ع);382737 نوشت:
جناب صدیقین این درخواست را قبلا از سایر کارشناسان محترم هم داشتم و از شما نیز دارم:
یک مورد و فقط یک مورد از ثقلین نشان دهید که حجج الهی باید به تایید علمای دین برسند و از انها کسب مشروعیت کنند یا اینکه امر حضرت حجت(ع) بهنگام ظهور باید به تایید علمای بزرگ برسد و از ایشان کسب اجازه و مشروعیت کند یا حضرت بهنگام ظهور باید توسط علما شناخته و بمردم معرفی شود.
سلام مجدد خدمت شما

چون پرسش نمودید عرض می کنم (و الا فایده ای در ادامه بحث نمی بینم)؛
این گزاره ی «حجج الهی باید به تایید علمای دین برسند و از انها کسب مشروعیت کنند» برداشتی است که جناب عالی از نوشتار بنده استنباط نمودید (شاید هم مغالطه ناخواسته باشد)!

بنده در هیچ جا نگفته ام که مشروعیت حجت الهی، از سوی علما تعیین می شود! این ادعایی مضحک است زیرا دوری باطل است، چون مشروعیت خود علما از حجج الهی و ائمه طاهرین بدست می آید و خود آن بزرگواران، علمای امین را حاکم بر مردم نموده اند و معنا ندارد که بگوییم مشروعیت آنان، دوباره از علما کسب می شود!

وَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ...قَالَ يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَ بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمٍ وَ لَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُكْمِ اللَّهِ اسْتَخَفَّ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا كَافِرٌ رَادٌّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدٍّ مِنَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ... (بحار الأنوار، ج‏ 2، ص 220)

عمر بن حنظله گويد: از امام صادق «ع» در باره دو مرد از خودمان پرسش كردم كه چون در دين يا ميراث با يكديگر اختلاف داشته باشند براى قضاوت به سلطان (حاكم جابر) يا قاضي هاى او رجوع كنند، آيا اين كار جايز است يا نه؟ گفت: هر كس دعوى حق يا باطلى را نزد ايشان اقامه كند، چنان است كه نزد جبت و طاغوت -كه در قران از مراجعه به آنها نهى شده- مراجعه كرده باشد... گفتم: پس اختلاف ميان خودشان را چگونه حل كنند؟ گفت: در ميان افراد خود نگاه كنند و كسى را بيابند كه حديث ما را روايت مى‏ كند و در حلال و حرام ما نظر دارد و از احكام ما با خبر است، او را به داورى برگزينند، كه من چنين كسى را بر شما حاكم و داور قرار مى ‏دهم، و چون (چنين كسى) حكم كند و از او نپذيرد، چنان است كه حكم خدا را سبك شمرده و ما را رد كرده باشد. و آنكه ما را رد كند همچون كسى است كه خدا را رد كرده باشد، و در مرز شرك به خدا قرار دارد...

فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا [فِي‏] بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعِهِ... (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص 300)
امام عسكرى «ع»: .. هر كس از فقيهان كه نفس خود را پاس دارد، و دين خود را حفظ كند، و به مخالفت با هواهاى خويش برخيزد، و فرمان خداى را اطاعت كند، بر عوام است كه از او تقليد كنند. و اين چنين كس نخواهد بود، مگر بعضى از فقيهان شيعه نه همه آنان.

توجه فرمایید؛ ادعای بنده اینست که «تایید علما، راه شناخت مطمئن و قابل اعتماد و مناسب برای تشخیص حجت الهی است»؛ چرا؟ زیرا بر اثر سال ها تعلیم و تربیت در حوزه دین و سال ها تلاش و کوشش علمی، هم از جهت تقوای درون خود را آماده نموده و هم از جهت علمی سرآمد عام و خاص گشته و مرجع علمی جامعه شیعی شده است. چنین خبره کارکشته امینی، مرجعی مناسب و قابل اطمینان برای تشخیص مدعیان کاذب از راستین است.

شما خودتان با استناد به روایت فرمودید که وظیفه علما، ابطال بدعت هاست؛ یعنی مرجع اصلی تشخیص حق از باطل، علمای بزرگ اند. به ادعای خودتان هم پایبند نیستید؟!

ادعای امامت و نیابت و مانند آن _که هر از چند گاهی، در اقصی نقاط بلاد اسلامی، شاهد آنها هستیم و هر کس از خانه خاله اش بیرون می آید و به هوس چیزی، ادعای نیابت و امامت می کند و سر خلق الله ساده و بیچاره کلاه می گذارد_ مصداق روشن بدعت در جامعه دینی است، اما همان طور که عرض کردم، در این امم متفرق _به خصوص در کشورهای مجاور که انضباط دینی و مذهبی درستی در آنها دیده نمی شود_ قدرت اجرایی لازم برای ریشه کن نمودن چنین بدعت هایی وجود ندارد، اما در کشور ما _به برکت تشکیل نظام اسلامی_ این مشکل تا حد زیادی برطرف شده و نمود خاص و فراگیری ندارد.

تشخیص حجج الهی بر عهده قشر خاصی نیست اما بدون تردید مردم در تشخیص حق از باطل، در یک سطح و یکسان نیستند. آیا از نظر شما یک عالم درس خوانده و امین با یک عامی بی سواد، در تشخیص حجت الهی از مدعیان دروغین، یکسان اند؟!

اگر یکسان اند که ادعایی مضحک و خلاف بداهت است. اگر یکسان نیستند، پس ناگزیرید به همین چیزی که عرض کردم پایبند باشید.

کسی نگفته تشخیص حجج الهی بر عهده علماست اما هر عقل سلیمی به روشنی هر چه تمام تر درک می کند که در این مقوله مهم دینی، تشخیص عالم درس خوانده ی امین، صائب تر، دقیق تر، بهتر و قابل اعتمادتر است، و بنده و شمایی که در این مقوله مهم، کمی کم تجربه هستیم و ممکن است سرمان کلاه برود، بهتر است به بزرگتری آشنا و مورد اعتماد تکیه کنیم تا فردای قیامت نزد خدای متعال حجت معتبری داشته باشیم! و چه کسی بهتر از آنانی که امام صادق و امام عسکری (علیهما السلام) آنها را بر ما حجت قرار داده اند.

اما از نظر آیات کریمه قرآن، با یک مرور ساده و اجمالی، به خوبی روشن می شود که قرآن کریم نسبت به انحرافات جامعه، بارها و بارها خطاب به علمای دینی هشدار داده که شمایید که باید این انحرافات را برملا کنید و مردم عوام را بیدار نمایید؛ دو نمونه:

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي‏ ثَمَناً قَليلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (مائده/44)
ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود و پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى‏ كردند و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى‏ نمودند. بنا بر اين، (بخاطر داورى بر طبق آيات الهى،) از مردم نهراسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى‏ كنند، كافرند.

لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ (مائده/63)
چرا دانشمندان نصارى و علماى يهود، آنها را از سخنان گناه ‏آميز و خوردن مال حرام، نهى نمى‏ كنند؟! چه زشت است عملى كه انجام مى‏ دادند!

نمی دانم شما این آیه را چطور معنا می کنید که خدای متعال شناخت حضرت رسول را هم از علمای اهل کتاب مطالبه می کند:

الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/146)
كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده ‏ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مى‏ شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى‏ كنند!

آیه از این روشن تر؟!

صدیقین;382764 نوشت:
بنده در هیچ جا نگفته ام که مشروعیت حجت الهی، از سوی علما تعیین می شود! این ادعایی مضحک است زیرا دوری باطل است، چون مشروعیت خود علما از حجج الهی و ائمه طاهرین بدست می آید و خود آن بزرگواران، علمای امین را حاکم بر مردم نموده اند و معنا ندارد که بگوییم مشروعیت آنان، دوباره از علما کسب می شود!

احسنت این فرمایش شما کاملا متین و منطقی است پس با اجازه قول قبلی شما:
"به مراجع عظام تقلید شیعه _که بزرگ و امین شیعه هستند_ سری بزند و امتحان کوچکی پس بدهد. اگر قبول شد، بنده قول می دهم....."
را بحساب شوخی میگذاریم!

نقل قول:

توجه فرمایید؛ ادعای بنده اینست که «تایید علما، راه شناخت مطمئن و قابل اعتماد و مناسب برای تشخیص حجت الهی است»؛ چرا؟ زیرا بر اثر سال ها تعلیم و تربیت در حوزه دین و سال ها تلاش و کوشش علمی، هم از جهت تقوای درون خود را آماده نموده و هم از جهت علمی سرآمد عام و خاص گشته و مرجع علمی جامعه شیعی شده است. چنین خبره کارکشته امینی، مرجعی مناسب و قابل اطمینان برای تشخیص مدعیان کاذب از راستین است.
شما خودتان با استناد به روایت فرمودید که وظیفه علما، ابطال بدعت هاست؛ یعنی مرجع اصلی تشخیص حق از باطل، علمای بزرگ اند. به ادعای خودتان هم پایبند نیستید؟!


اما ببینیم اساسا حد و حدود مراجعه به علما و تبعیت از انها چیست ؟

اولا برفرض جایز بودن تقلید ، تقلید در احکام است و اصول دین تقلیدی نیست و تحقیقی است و امامت یکی از اصول مذهب است بنابرین بر هر مسلمانی واجب است که بمانند اصول توحید و نبوت، هم در مورد جایگاه امامت و هم مصادیق ائمه(ع) تحقیق کنند و به حقانیت ایشان یقین حاصل کنند بنابرین بهنگام ظهور امر حضرت امام مهدی(عج) هم، شناخت مصداق حقانیت امر ایشان ، امری تحقیقی است و نه تقلیدی!
ولی مراجعه به رای و نظر علما میتواند یکی از روشهای تحقیق باشد اما رای و نظر انها حجت نیست.

ثانیا رای و نظر علمای محترم در عصر غیبت، هم در مورد احکام و هم در تبیین اصول اعتقادی، حتما و حتما بایستی مستند به ثقلین باشد و اقایان علما به هیچ وجه حق اظهار نظر شخصی و صدور فتوی ظنی و گمانی را ندارند!

کجای ثقلین گفته شده اقایان علما در مورد احکام حق اجتهاد و اظهار نظر شخصی و صدور فتوی ظنی و گمانی دارند؟

بلکه هر جا هم بوده عبارات : (راوات حدیثنا....رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا )

یعنی ارجاع به احکام معصومین(ع) بوده است و جایگاه علما فقط در حد واسط و ناقل و راوی احادیث معصوم(ع) میباشد و نه بیشتر!

و امروز در مورد مسئله واحدی، آقایان فتواهای ظنی متعدد و بعضا متناقض صادر میکنند و هر کدام رای و نظر خود را حکم خدا میداند! در صورتیکه دین خدا و حکم خدا یکی است و تعدد پذیر نمیباشد:

امیر المومنین در خطبه 18 نهج البلاغه میفرماید:
در حكمى از احكام ، به نزد يكى از ايشان مسئله اى مى آيد، به راى خود حكمى مى دهد. سپس ، آن مسئله را عينا نزد ديگرى مى برند، به خلاف راءى پيشين راءيى مى دهد. سپس قاضيان آن مسئله را به نزد امامى كه آنها را به شغل قضا برگماشته مى برند و او آراء همه ايشان را صواب مى شمارد. خدايشان يكى است و پيامبرشان يكى است و كتابشان يكى . آيا خداى سبحان آنان را به اختلاف فرمان داده و اكنون از او فرمان مى برند يا آنان را از اختلاف نهى كرده و اكنون عصيان مى ورزند؟ آيا خداوند دينى ناقص فرستاده و از آنها براى كامل كردنش يارى خواسته يا در آوردن دين ، با خدا شريك بوده اند و اكنون بر آنهاست كه راءى دهند و بر خداست كه به راءيشان راضى شود؟ يا خداى سبحان ، دينى كامل فرستاده ولى رسول الله(ص ) در ابلاغ آن قصور ورزيده ؟ و حال آنكه مى گويد:( ما در اين كتاب چيزى را فرو نگذاشته ايم ،يا در آن بيان هر چيزى است )

امیر المومنین (ع) فرمود : زمانی که قائم قیام کند از اهل فتوا (فتوا دهندگان) انتقام می‌ گیرد . کسانی که ندانسته از خود فتوا می‌ دادند . وای بر آنها و پیروان و تابعانشان . آیا دین ناقص بود که آنها کاملش کنند . یا در آن کجی و ناراستی بود که آنها راستش کنند . بیان الائمة ع ج3 ص298 . الزام الناصب ج 2 ص 200 . یوم الخلاص ص 410

نقل قول:


تشخیص حجج الهی بر عهده قشر خاصی نیست اما بدون تردید مردم در تشخیص حق از باطل، در یک سطح و یکسان نیستند. آیا از نظر شما یک عالم درس خوانده و امین با یک عامی بی سواد، در تشخیص حجت الهی از مدعیان دروغین، یکسان اند؟!

اگر یکسان اند که ادعایی مضحک و خلاف بداهت است. اگر یکسان نیستند، پس ناگزیرید به همین چیزی که عرض کردم پایبند باشید.

کسی نگفته تشخیص حجج الهی بر عهده علماست اما هر عقل سلیمی به روشنی هر چه تمام تر درک می کند که در این مقوله مهم دینی، تشخیص عالم درس خوانده ی امین، صائب تر، دقیق تر، بهتر و قابل اعتمادتر است، و بنده و شمایی که در این مقوله مهم، کمی کم تجربه هستیم و ممکن است سرمان کلاه برود، بهتر است به بزرگتری آشنا و مورد اعتماد تکیه کنیم تا فردای قیامت نزد خدای متعال حجت معتبری داشته باشیم! و چه کسی بهتر از آنانی که امام صادق و امام عسکری (علیهما السلام) آنها را بر ما حجت قرار داده اند.

با توجه به مطالب قبلی که عرض شد ، مرجع تشخیص حق و باطل و ملاک ابطال مدعیان دروغین ثقلین میباشد و جایگاه علما در این میان انس و اشنایی بیشتر ایشان با ثقلین است نه اینکه بخواهند نظر شخصی و ظنی و گمانی صادر کنند و یا سخنشان برخلاف ثقلین و یا خارج از ثقلین باشد!

در ضمن تمامی دعوتهای الهی در طول تاریخ ، مطابق درک و فهم فطرتهای پاک با هر سطح دانش و سوادی بوده است و هرکسی به نسبت ظرفیت و سطح خود میتواند از دریای رحمت و هدایت الهی بهرمند شود

و بهترین راه برای تشخیص حق و باطل برای هر مسلمانی علاوه بر تمسک به ثقلین،
توسل و توکل به درگاه رب العالمین و سعی در مراقبت از نفس و حفظ تقوی الهی میباشد که در این صورت انشا الله خداوند نور علم و حکمت و فهم را در دل او قرار میدهدچرا که خداوند متعال میفرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

اما اینکه میفرمایید:

نقل قول:

بهتر است به بزرگتری آشنا و مورد اعتماد تکیه کنیم تا فردای قیامت نزد خدای متعال حجت معتبری داشته باشیم!

امام صادق‏ علیه‌ السلام ابو حمزه ثمالی را هشدار داد: (بپرهیز از اینکه جز حجت خدا، کسی را در همه سخنانش تصدیق کنی)کافی 2 / 298 ؛ معانی الاخبار/ 169

اعتماد و تکیه و توکل چشم و گوش بسته و بدون تحقیق به علما و بزرگان نتیجه ای جز خسران و پشیمانی در اخرت نخواهد داشت و حال و روز چنین افرادی در قیامت بدین صورت در قران منعکس است که خواهند گفت:

وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا

و در فردای قیامت هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نخواهد کشید:

أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ

و هیچ عذر و بهانه و توجیحی نیز پذیرفته نخواهد شد:

بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ * وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ

نقل قول:

نمی دانم شما این آیه را چطور معنا می کنید که خدای متعال شناخت حضرت رسول را هم از علمای اهل کتاب مطالبه می کند:

الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/146)
آیه از این روشن تر؟!

برادر محترم ،این آیه دلالت بر این میکند که با اینکه حقانیت رسول الله(ص) برای اهلکتاب مثل روز روشن بود و در شناخت ایشان هیچ شک و شبهه ای نداشتند ولی باز هم از منیت و هوای نفس پیروی کردند و با بهانه های مختلف حق را انکار کردند و تسلیم حقیقت نشدند!

و مطابق روایات معصومین(ع) سنت الهی تکرار خواهد شد و مشابه این اتفاقات در اخر الزمان برای قائم(ع) نیز تکرار خواهد شد و علی رغم اینکه حقانیت امر ایشان مثل خورشید وسط اسمان خواهد بود ولی بیشتر علما و دینداران ، تسلیم منیت و غرور و تکبر شده و ایشان را انکار خواهند کرد!

امام باقر (ع) فرمود: زماني كه قائم قيام كند دشمني آشكارتر از فقها ندارد و اگر شمشير به دستش نباشد، فقها فتواي قتل او را مي‌‌دهند.» بيان الائمه ج3 ص99

امام باقر ع می فرماید : قائم ع به سوی كوفه رهسپار می شود. در آن جا شانزده هزار نفر از بتریه (کسانی که معتقدند امام مهدی ع فرزند ندارد) ، مجهز به سلاح در برابر او می ایستند . آنان قاریان قرآن و فقهای در دین هستند . پیشانی های آنها از عبادت بسیار پینه بسته و چهره های آنها بر اثر شب زنده داری زرد شده است . اما کاملاً منفاق هستند . همگی می‌ گویند : ای فرزند فاطمه برگرد ، زیرا که ما به تو نیازی نداریم . پس قائم ع در پشت شهر نجف ، از عصر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشیر می كشد و همه آنها را بدون توقف می كشد .
دلائل الامامة ص 241 . معجم احادیث الامام المهدی ع ج 3 ص 306

امام صادق ع فرمود : هنگامی كه قائم قیام كند از امر (ولایت) او كسانی بیرون می روند كه همواره چنین به نظر می ‏رسید از یاران او باشند و به امر (ولایت) او در می ‏آیند آنانی كه شبیه خورشید پرستان و ماه پرستانند . الغیبة النعمانی ص 317

الحمد لله رب العالمین


سلام به همه دوستان

با توجه به اینکه پرسش اصلی تاپیک پاسخ داده شده و مباحث اخیر خارج از موضوع بحث است
و از طرفی دیگر، بنده فایده ای در ادامه بحث با برادر "خادم الیمانی"

نمی بینم
لذا با اجازه دوستان، این موضوع را می بندم و قضاوت را به خوانندگان ارجمند واگذار می کنم.

والسلام علی من التبع الهدی
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.

پرسش:
علت ایمان ساحران چه بود؛ معجزه حضرت موسی یا سخنان حضرت هارون؟

پاسخ:
با مطالعه ساده و اجمالی سوره مبارکه اعراف و طه، به خوبی تمام ماجرای داستان موسی و ساحران برایمان روشن می شود و جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی ماند که ساحران تنها با دیدن معجزه عصای موسی ایمان آوردند.

نکات داستان موسای کلیم و ساحران، در سوره ها اعراف و طه:

1- دو چیز در مقابله ساحران با حضرت موسی دخالت داشت؛
یکی طمع به پاداش های فرعون و کسب جاه و مقام در دستگاه او:

وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبينَ، قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ (اعراف/113و114)
و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: « [آيا] اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود؟»، گفت: «آرى، و مسلماً شما از مقربان [دربار من‏] خواهيد بود»


و دیگری به خاطر زور و اجبار فرعون:
...وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ... (طه/73)
...و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى...


2- ساحران در سحرشان تبحر داشتند و می دانستند که اساس سحر بر حقه است:

... فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظيمٍ (اعراف/116)
... و هنگامى (كه وسايل سحر خود را) افكندند، مردم را چشم‏بندى كردند و ترساندند و سحر عظيمى پديد آوردند.

... فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى‏ (طه/66)
... در اين هنگام طناب ها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى‏ رسيد كه حركت مى‏ كند!



3- ساحران از سخنان موسی و ارشادهای او _که قبل از انجام معجزه عصا بیان نمود_ به شک و تردید افتادند و احتمال دادند که موسی بر حق باشد اما این شک و تردید در حد نزاع باقی ماند و از گفته های موسی ایمان نیاوردند:

قالَ لَهُمْ مُوسى‏ وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‏، فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى‏ (طه/61و62)
موسى به [ساحران‏] گفت: «واى بر شما، به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت‏] هلاك مى‏ كند، و هر كه دروغ بندد نوميد مى‏ گردد.» [ساحران‏] ميان خود، در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند


4- حق و باطل، بعد از ارائه معجزه موسی مشخص شد و تا قبل از آن، این حق و باطل برای ساحران مشخص نبود:

وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (اعراف/117و118)
و به موسى وحى كرديم كه: «عصايت را بينداز» پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد. پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مى‏ كردند باطل شد


5- ساحران، به محض باطل شدن سحرشان توسط عصای اژدها شده موسی، یقین کردند که کار موسی، سحر نیست بلکه جنبه اعجازی دارد چون خودشان در سحر تبحر داشتند و سحر را از غیر سحر، به خوبی تشخیص می دادند و فهمیدند که کار موسی، سحر نیست لذا ایمان آوردند:

وَ أَلْقِ ما في‏ يَمينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى‏، فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى‏(طه/69و70)
و آنچه در دست راست دارى بينداز، تا هر چه را ساخته‏ اند ببلعد. در حقيقت، آنچه سرهم‏بندى كرده‏ اند، افسونِ افسونگر است، و افسونگر هر جا برود رستگار نمى شود.» پس ساحران به سجده درافتادند. گفتند: «به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم»

وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرينَ، وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ، قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ، رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ (اعراف/117تا122)
(ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن» ناگهان (بصورت مار عظيمى در آمد كه) وسايل دروغين آنها را بسرعت برمى‏ گرفت، (در اين هنگام،) حق آشكار شد و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. و در آنجا (همگى) مغلوب شدند و خوار و كوچك گشتند. و ساحران (بى‏ اختيار) به سجده افتادند. و گفتند: «ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم. پروردگار موسى و هارون»



6- ساحران قبل از مسابقه سحر با موسی، از فرعون می ترسیدند و با زور و اجبار و نیز وعده های رنگین او، به کارزار با موسی تن دادند:

وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبينَ، قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ (اعراف/113و114)
و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: « [آيا] اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود؟»، گفت: «آرى، و مسلماً شما از مقربان [دربار من‏] خواهيد بود»



و دیگری به خاطر زور و اجبار فرعون:
...وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ... (طه/73)
...و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى...


اما بعد از بلعیده شدن سحرشان توسط عصای اژدها شده موسی، به رسالت او یقین آوردند و از تهدید ترسناک و شکنجه وحشتناکی که فرعون به آنها وعده داد، هیچ نترسیدند زیرا به صدق معجزه موسی یقین قلبی پیدا کرده بودند (این یقین و ایمان محکم، بعد از بلعیده شدن سحر توسط عصای اژدها شده موسی به وجود آمد و قبل از آن، اثری از این یقین و ایمان وجود ندارد):

...فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في‏ جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‏، قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‏ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذي فَطَرَنا... (طه/71و72)
به يقين دست ها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مى‏ كنم و شما را از تنه‏هاى نخل به دار مى‏ آويزم و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما دردناكتر و پايدارتر است!» گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدّم نخواهيم داشت...


7- خود ساحران هم تصریح نمودند که علت ایمانشان، همین آیات و معجزات الهی بوده:

قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‏ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذي فَطَرَنا... (طه/72)
گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدّم نخواهيم داشت...

وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا... (اعراف/126)
انتقام تو از ما، تنها بخاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش، هنگامى كه به سراغ ما آمد، ايمان آورديم...



8- در سوره طه و اعراف، در صحنه مواجه ی موسی با فرعون، و نیز در صحنه مواجه ی موسی با ساحران، هیچ آیه ای دال بر سخن گفتن هارون وجود ندارد؛ هر چه سخن است تنها از زبان موسی نقل شده است؛

نتیجه:
با این توضیحات روشن شد که به طور قطع و یقین، علت ایمان آوردن ساحران، دیدن معجزه ی عصای موسی بوده، و نه چیز دیگر!


**********


علت جابجایی نام موسی و هارون در سوره های طه و اعراف:

جابجایی نام موسی و هارون در آیه 70 طه و 122 اعراف، ظاهرا دلیل خاصی جز رعایت سجع و وزن آهنگ انتهایی آیات ندارد و تفاوت این ترتیب ها موجب شده تا آهنگ موزون آیات، حفظ شود. در سوره اعراف، وزن آیات قبل و بعد، با کلمه «هارون» تناسب دارد لذا ابتدا نام موسی و سپس نام هارون را آورد، اما در سوره طه، وزن و سجع آیات قبل و بعد، با کلمه موسی تناسب دارد لذا ابتدا نام هارون و سپس نام موسی را آورد. اگر در این دو سوره، جای هارون و موسی را عوض کنید، وزن و سجع و آهنگ موزون آیات به هم می خورد.

در سوره طه و اعراف، در صحنه مواجه موسی با فرعون و موسی با ساحران، هیچ آیه ای دال بر سخن گفتن هارون وجود ندارد؛ هر چه سخن است تنها از زبان موسی نقل شده. تنها در یک جا، گفته های هارون نبی نقل شده و آن زمانی است که موسی برای مناجات با پروردگار، قومش را ترک کرد و برای عبادت به کوه طور رفت و هارون را جانشین خود ساخت. در این زمان، حیله گری به نام سامری پیدا شد و مردم را فریفت و گوساله پرست نمود! هارون هم تلاش نمود که مردم را از این انحراف باز دارد (قرآن کریم سخنان هارون در این صحنه ها نقل می کند)، اما قوم موسی نسبت به او سرکش بودند و سخنانش را نپذیرفتند و قبول نکردند:

وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُوني‏ وَ أَطيعُوا أَمْري
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‏ (طه/90و91)
و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفته ‏ايد! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پيروى كنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد!»
ولى آنها گفتند: «ما هم چنان گرد آن مى‏ گرديم (و به پرستش گوساله ادامه مى ‏دهيم) تا موسى به سوى ما بازگردد!»


نه تنها سخنش را نپذیرفتند، بلکه او را در مخمصه و تنگنا قرار دادند و خواستند او را بکشند(!):

...قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‏ وَ كادُوا يَقْتُلُونَني... (اعراف/150)
...[هارون] گفت: «فرزند مادرم! اين گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند و نزديك بود مرا بكشند...
موضوع قفل شده است