با خونسردی همسرم چیکار کنم؟

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با خونسردی همسرم چیکار کنم؟

سلام
من 1ماهه که ازدواج کردم و عاشق همسرم هستم
ولی اون تو مسایل زیادی خونسرد و کارها رو پشت گوش میندازه ولی من اصلا اینجوری نیستم
این 1ماه بخاطر حاظر نبودن خونمون خونه مادرشوهرم زندگی میکردیم خدارو شکر رابطم باهاشون خیلی خوبه ولی دوست دارم زودتر برم خونم
من باید برای انجام دادن کارها { از زنگ زدن به اوستا کار تا خرید وسایل خونهو حتی خوندن نماز} 100بار بگم تا همسرم اون کارو انجام بده تازه آخرش عصبی میشم
دلم نمیخواد اینکارو بکنم چون میدونم پیشروی این برخوردا باعث میشه از هم و این جر و بحثا سرد بشیم
میشه کمکم کنید که باید چیکار کنم؟؟؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امیدوار

nastaranstory;371020 نوشت:
سلام
من 1ماهه که ازدواج کردم و عاشق همسرم هستم
ولی اون تو مسایل زیادی خونسرد و کارها رو پشت گوش میندازه ولی من اصلا اینجوری نیستم
این 1ماه بخاطر حاظر نبودن خونمون خونه مادرشوهرم زندگی میکردیم خدارو شکر رابطم باهاشون خیلی خوبه ولی دوست دارم زودتر برم خونم
من باید برای انجام دادن کارها { از زنگ زدن به اوستا کار تا خرید وسایل خونهو حتی خوندن نماز} 100بار بگم تا همسرم اون کارو انجام بده تازه آخرش عصبی میشم
دلم نمیخواد اینکارو بکنم چون میدونم پیشروی این برخوردا باعث میشه از هم و این جر و بحثا سرد بشیم
میشه کمکم کنید که باید چیکار کنم؟؟؟

بسمه‌تعالي
ضمن عرض سلام وتحيت
اينكه فرموده‌ايد چكار كنم؟ به نظرم بخشي از پاسخ صحيح در فرمايشات خود شما آمده است و آن اينكه از امرو نهي كردن به ايشان و سوق به سمت فضاي مجادله شديدا اجتناب كنيد.
اما بخش ديگر اين پاسخ به كشف چرايي اين رفتار از ناحيه همسرتان برميگردد. دلائل مختلفي براي اين رفتار وجود دارد كه تعين علت مربوطه نياز به اطلاعات و شناخت بيشتري از تاريخچه زندگي وي دارد. لذا در صورت امكان يا اطلاعات بيشتري از نحوه تعامل ايشان با افراد و موضعات مختلف، زندگي گذشته، شكست ها و موفقيتها، سبك زندگي( تغذيه، خواب، روابط عمومي)، علاقمنديها و موضوعات مورد تنفر وي در اختيار بنده بگذاريد و يا اينكه با شماره 09640 بخش مشاوره تماس حاصل فرماييد.
با تشكر
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

nastaranstory;371020 نوشت:
سلام
من 1ماهه که ازدواج کردم و عاشق همسرم هستم
ولی اون تو مسایل زیادی خونسرد و کارها رو پشت گوش میندازه ولی من اصلا اینجوری نیستم
این 1ماه بخاطر حاظر نبودن خونمون خونه مادرشوهرم زندگی میکردیم خدارو شکر رابطم باهاشون خیلی خوبه ولی دوست دارم زودتر برم خونم
من باید برای انجام دادن کارها { از زنگ زدن به اوستا کار تا خرید وسایل خونهو حتی خوندن نماز} 100بار بگم تا همسرم اون کارو انجام بده تازه آخرش عصبی میشم
دلم نمیخواد اینکارو بکنم چون میدونم پیشروی این برخوردا باعث میشه از هم و این جر و بحثا سرد بشیم
میشه کمکم کنید که باید چیکار کنم؟؟؟

سلام ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...
به نظرمن مساله شما میتونه در آینده براتون مشگلات زیادی رو درست کنه ... دسته کم نگیریدش ... دلایل زیادی میتونه برای این مساله وجود داشته باشه ... شکست های مکرر در زندگی ... افسردگی ... (و نه لزوما)

و اما ...
یکی از دوستان من با یه مردی که به قول شما خونسرد بود ازدواج کرد ... میگفت من دوست دارم شوهرم کاری با من نداشته باشه ( غیرتی نباشه) راحت بتونم برم سر کار ... راحت بتونم درس بخونم ... دوست من اوایل زندگیش راضی بود ولی بعد از مدتی دید که اصلا شوهرش کاری باهاش نداره ... مریض بشه ... مشگل داشته باشه ... نیاز به کمک داشته باشه ... هیچی ... الان میگه کاشگی با یکی ازدواج میکردم هر چند وقت یه بار یه سیلی بهم میزد ولی اینجوری خونسرد و بی مسولیت نبود ...

به نظر من تکلیف این مسایل رو زودتر با خودتون روشن کنید :
1- ایشون تنبل هستن ... یا اینکه خونسرد هستن ...
2- اگر شما مریض بشین ... براتون اتفاقی بیوفته پشتتون هستن ... یا اینکه تو تخیلات خودشون هستن ...
3- آیا ایشون نسبت به شما غیرت دارند ... یا نه ...

و اما در مورد راهکار ...
راهکار این مساله فقط با خوده ایشون هست ... ایشون خودشون باید به این نتیجه برسن که رفتارشون ایراد داره ..

میدونم خیلی ها با این حرفم مخالفت میکنن ... ولی اگر من جای شما بودم ... شاید تندی از ایشون جدا میشدم ...

چون ...
اولا این مرد آینده نداره ...
ثانیا : نمیشه بهش تکیه کرد ...
ثالثا : نمیشه خونسردی هاشون رو تحمل کرد ... مثلا لوله آب میترکه ... شما باید بری لوله کش بیاری ...
رابعا : اینجور آدمها عوض نمیشن ... همینجوری میمونن ...

ببخشید احساس نمیکنید دارید یکم مسئله رو گنده میکنید؟
یا فازه منفی میدید؟
ایشون تازه یک ماه از زندگیشون میگذره میتونن مسائلشون رو به راحتی حل کنن!
میدونم ممکنه آزار دهنده باشه ولی باید مسئله رو حل کرد!نه اینکه کلا ازبین بردش!
اینکه شما میگید تندی جدا مشدم اصلا درست نیست......اوله زندگی شونه باید بتونن مسائلشون رو با همدیگه حل کنن نه اینکه تندی جدا بشن!!!!
راهکار رو جنابه امیدوار دارن لطف میکنن من راهکاره خاصی نندارم ولی اصلا این راهکاره شما کاملا غیره منطقیه!

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

Ftmh Mohammadi;371948 نوشت:
و اما در مورد راهکار ...
راهکار این مساله فقط با خوده ایشون هست ... ایشون خودشون باید به این نتیجه برسن که رفتارشون ایراد داره ..

میدونم خیلی ها با این حرفم مخالفت میکنن ... ولی اگر من جای شما بودم ... شاید تندی از ایشون جدا میشدم ...

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

با عرض پوزش اما فکر نکنم قیاص زندگی افراد درست باشه چون شخصیت افراد متفاوت است و هدفشون و مشکلاتشون هرچند ممکن هم هست که اشتراکاتی داشته باشند

پس بهتره راه کار بر اساس مشکل خود ایشان مطرح شود و جدایی رو پیش کشیدن اونم در این مدت کم!! به نظر من معقول نیست!

nastaranstory;371020 نوشت:
من 1ماهه که ازدواج کردم و عاشق همسرم هستم

خواهر گرامی شما یک ماه است که با همسرتون زیر یک سقف هستید و هنوز هم به طور کامل جدا نشید!

یا شدید منظورتون از خونه مادر شوهر چیست؟
در خونه مجزا یا خیر مهمان؟

شناخت افراد در یک ماه بعید می دونم بشه صورت بگیره
سعی کنید علل رو پیدا کنید و روی یک کاغذ یاد داشت کنید

و اون ها رو اگر مایل بودید اینجا قرار بدید تا در صورت امکان کمکتان کنیم یا با مشاوران تلفنی تماس بگیرید[/]

سلام خانم محترم.

من کاملا میتونم حال شمارو بفهمم چون همسر من در این زمینه تا حدی شبیه همسر شمان، البته من میدونم علت این پشت گوش انداختن کارهای همسرم خونسردی نیست(برعکس فوق العاده آدم جوشی هستن)تنبلیه.
راه حلی که تا حد زیادی به من کمک کرده اینه:
کاملا رهاش کنین! در حد یکبار اونم به شکل یادآوری بهش بگین خواستم یاداوری کنم که به فلان کس زنگ بزنی.همین و بس.
بذارین چند بار پشت سر هم ضربه بخوره(مثلا لوه کش نگه بیاد و دو روزی مشکل داشته باشینو بعد که نتیجه کارشو دید خودش بره بگه) اینطوری کم کم عادت میکنه که خودش باید به فکر کاراش باشه.همسر من حتی وقتی بازار میرفتیم قیمت و سوالایی که از مغازه دار داررو انتظار داشت من بپرسم! تا این حد مسئولیت هیچ کاری رو به عهده نمیگرفت!

معمولا این مدل مردا به خاطر تربیتشون که تو خونه اصلا کار نمیکردن و هیچ مسئولیتی به عهدشون نبوده و حالا سختشونه که یک سری مسئولیت های جدید بهشون اضافه شده.
شما فقط خونسردی خودتو حفظ کن و ظرفیتتو بالا ببر که اگه با احمال کاری ایشون چند باری سختی کشیدین واکنش بدی نشون ندین.

به مرور زمان کم کم ایشون از فضای بیخیالی درباره مسائلتون بیرون میاد.ولی این طرز رفتاری که تا الان داشتین خیلی اشتباه بوده و کلا بذارینش کنار(هر کاری رو دائم بهش گوشزد میکردین و هم اعصاب اونو خورد میکردینو هم خودتون و بیشتر باعث میشدین که لج کنه)

شمیم الزهرا;371988 نوشت:
کاملا رهاش کنین! در حد یکبار اونم به شکل یادآوری بهش بگین خواستم یاداوری کنم که به فلان کس زنگ بزنی.همین و بس.
بذارین چند بار پشت سر هم ضربه بخوره(مثلا لوه کش نگه بیاد و دو روزی مشکل داشته باشینو بعد که نتیجه کارشو دید خودش بره بگه) اینطوری کم کم عادت میکنه که خودش باید به فکر کاراش باشه.

کاملا پسندیدم این حرفها رو
ایشالا خوشبخت بشین. جای هیچ نگرانی نیست و سعی نکنید مسئله رو برا خودتون غول کنید.( به قولی خودتونو تو آنپاس نزارید)
موفق و خوشبخت باشید

اميدوار;371930 نوشت:
بسمه‌تعالي
ضمن عرض سلام وتحيت
اينكه فرموده‌ايد چكار كنم؟ به نظرم بخشي از پاسخ صحيح در فرمايشات خود شما آمده است و آن اينكه از امرو نهي كردن به ايشان و سوق به سمت فضاي مجادله شديدا اجتناب كنيد.
اما بخش ديگر اين پاسخ به كشف چرايي اين رفتار از ناحيه همسرتان برميگردد. دلائل مختلفي براي اين رفتار وجود دارد كه تعين علت مربوطه نياز به اطلاعات و شناخت بيشتري از تاريخچه زندگي وي دارد. لذا در صورت امكان يا اطلاعات بيشتري از نحوه تعامل ايشان با افراد و موضعات مختلف، زندگي گذشته، شكست ها و موفقيتها، سبك زندگي( تغذيه، خواب، روابط عمومي)، علاقمنديها و موضوعات مورد تنفر وي در اختيار بنده بگذاريد و يا اينكه با شماره 09640 بخش مشاوره تماس حاصل فرماييد.
با تشكر
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

همسر من 26 سالشه و فرزند شهیده هنوز به دنیا نیومده بودن که پدرشون شهید شدن مادرشونم وقتی ایشون 5 دبستان بودن دوباره ازدواج کردن {با فردی که 4تا بچه داشت}
هر دوتامون دانشجو هستیم و همسرم هم کارمند از نظر تغذیه و خواب هیچ مشکلی نداریم و کمتر غذای بیرون و بیشتر خونگی و سالم میخوریم روابط اجتماعی هم من و هم همسرم بالاست
مثل هر مرد دیگه ای همسر منم اونجوریه غیرتی هست ولی تعصبی نیست عاشق غذا و غذا خوردنه و خیلی چیزا که نمیتونم همشو اینجا جا بدم
همسر من واقعا مرد خوبیه و از همه نظر به من کمک میکنه و از همه مهم تر اینه که واقعا عاشقمه ولی این سست بودنش توی کارا و اینکه من باید کاری رو 100بار بگم تا انجام بدن اذیتم میکنه

Ftmh Mohammadi;371948 نوشت:
سلام ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...
به نظرمن مساله شما میتونه در آینده براتون مشگلات زیادی رو درست کنه ... دسته کم نگیریدش ... دلایل زیادی میتونه برای این مساله وجود داشته باشه ... شکست های مکرر در زندگی ... افسردگی ... (و نه لزوما)

و اما ...
یکی از دوستان من با یه مردی که به قول شما خونسرد بود ازدواج کرد ... میگفت من دوست دارم شوهرم کاری با من نداشته باشه ( غیرتی نباشه) راحت بتونم برم سر کار ... راحت بتونم درس بخونم ... دوست من اوایل زندگیش راضی بود ولی بعد از مدتی دید که اصلا شوهرش کاری باهاش نداره ... مریض بشه ... مشگل داشته باشه ... نیاز به کمک داشته باشه ... هیچی ... الان میگه کاشگی با یکی ازدواج میکردم هر چند وقت یه بار یه سیلی بهم میزد ولی اینجوری خونسرد و بی مسولیت نبود ...

به نظر من تکلیف این مسایل رو زودتر با خودتون روشن کنید :
1- ایشون تنبل هستن ... یا اینکه خونسرد هستن ...
2- اگر شما مریض بشین ... براتون اتفاقی بیوفته پشتتون هستن ... یا اینکه تو تخیلات خودشون هستن ...
3- آیا ایشون نسبت به شما غیرت دارند ... یا نه ...

و اما در مورد راهکار ...
راهکار این مساله فقط با خوده ایشون هست ... ایشون خودشون باید به این نتیجه برسن که رفتارشون ایراد داره ..

میدونم خیلی ها با این حرفم مخالفت میکنن ... ولی اگر من جای شما بودم ... شاید تندی از ایشون جدا میشدم ...

چون ...
اولا این مرد آینده نداره ...
ثانیا : نمیشه بهش تکیه کرد ...
ثالثا : نمیشه خونسردی هاشون رو تحمل کرد ... مثلا لوله آب میترکه ... شما باید بری لوله کش بیاری ...
رابعا : اینجور آدمها عوض نمیشن ... همینجوری میمونن ...

نه تورو خدا نگید من عاشق همسرمم و اونم همینطوره
اون حتی طاقت سردرد منو نداره چه برسه به مریضی
همسرمن تنبل نیست و کاری رو اگه شروع کنه به نحو احسنت و بهترین شکل تمومش میکنه ولی این شروع کردنشه که طول میکشه
مثلا توی دانشگاه کاراشون همیشه بهترین چون اگه شر.ع کنن خیلی با دقت کارشونو انجام میدن
و همینطور که گفتم غیرت دارن ولی تعصب بیجا نه

کبوتر عشق;371976 نوشت:

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

با عرض پوزش اما فکر نکنم قیاص زندگی افراد درست باشه چون شخصیت افراد متفاوت است و هدفشون و مشکلاتشون هرچند ممکن هم هست که اشتراکاتی داشته باشند

پس بهتره راه کار بر اساس مشکل خود ایشان مطرح شود و جدایی رو پیش کشیدن اونم در این مدت کم!! به نظر من معقول نیست!

خواهر گرامی شما یک ماه است که با همسرتون زیر یک سقف هستید و هنوز هم به طور کامل جدا نشید!

یا شدید منظورتون از خونه مادر شوهر چیست؟
در خونه مجزا یا خیر مهمان؟

شناخت افراد در یک ماه بعید می دونم بشه صورت بگیره
سعی کنید علل رو پیدا کنید و روی یک کاغذ یاد داشت کنید

و اون ها رو اگر مایل بودید اینجا قرار بدید تا در صورت امکان کمکتان کنیم یا با مشاوران تلفنی تماس بگیرید

خونه ما طبقه پایین خونه خانواده همسرم هست و یه کم کار بنایی داشته و خدارو شکر الان تموم شده واسه همین ما مجبور بودیم تا تموم شدن کار خونه خودمون خونه مادرشوهرم اینا بمونیم
من و همسرم یه 1 سالی نامزد بودیم و یه جورایی اخلاقیاتش دستم اومده

شمیم الزهرا;371988 نوشت:
سلام خانم محترم.

من کاملا میتونم حال شمارو بفهمم چون همسر من در این زمینه تا حدی شبیه همسر شمان، البته من میدونم علت این پشت گوش انداختن کارهای همسرم خونسردی نیست(برعکس فوق العاده آدم جوشی هستن)تنبلیه.
راه حلی که تا حد زیادی به من کمک کرده اینه:
کاملا رهاش کنین! در حد یکبار اونم به شکل یادآوری بهش بگین خواستم یاداوری کنم که به فلان کس زنگ بزنی.همین و بس.
بذارین چند بار پشت سر هم ضربه بخوره(مثلا لوه کش نگه بیاد و دو روزی مشکل داشته باشینو بعد که نتیجه کارشو دید خودش بره بگه) اینطوری کم کم عادت میکنه که خودش باید به فکر کاراش باشه.همسر من حتی وقتی بازار میرفتیم قیمت و سوالایی که از مغازه دار داررو انتظار داشت من بپرسم! تا این حد مسئولیت هیچ کاری رو به عهده نمیگرفت!

معمولا این مدل مردا به خاطر تربیتشون که تو خونه اصلا کار نمیکردن و هیچ مسئولیتی به عهدشون نبوده و حالا سختشونه که یک سری مسئولیت های جدید بهشون اضافه شده.
شما فقط خونسردی خودتو حفظ کن و ظرفیتتو بالا ببر که اگه با احمال کاری ایشون چند باری سختی کشیدین واکنش بدی نشون ندین.

به مرور زمان کم کم ایشون از فضای بیخیالی درباره مسائلتون بیرون میاد.ولی این طرز رفتاری که تا الان داشتین خیلی اشتباه بوده و کلا بذارینش کنار(هر کاری رو دائم بهش گوشزد میکردین و هم اعصاب اونو خورد میکردینو هم خودتون و بیشتر باعث میشدین که لج کنه)

سعی میکنم ولی اینکه یه کاری رو زمین بمونه و انجام نشه اذیت میشم ولی سعی میکنم
همونطور که بالا گفتم همسرم یا کاری رو انجام نمیده یا اگه شروع کنه به نحو احسنت انجام میده مشکل من همون شروع کاراست
در کل از راهکاری که دادین ممنون

nastaranstory;372252 نوشت:
همسر من 26 سالشه و فرزند شهیده هنوز به دنیا نیومده بودن که پدرشون شهید شدن مادرشونم وقتی ایشون 5 دبستان بودن دوباره ازدواج کردن {با فردی که 4تا بچه داشت}
هر دوتامون دانشجو هستیم و همسرم هم کارمند از نظر تغذیه و خواب هیچ مشکلی نداریم و کمتر غذای بیرون و بیشتر خونگی و سالم میخوریم روابط اجتماعی هم من و هم همسرم بالاست
مثل هر مرد دیگه ای همسر منم اونجوریه غیرتی هست ولی تعصبی نیست عاشق غذا و غذا خوردنه و خیلی چیزا که نمیتونم همشو اینجا جا بدم
همسر من واقعا مرد خوبیه و از همه نظر به من کمک میکنه و از همه مهم تر اینه که واقعا عاشقمه ولی این سست بودنش توی کارا و اینکه من باید کاری رو 100بار بگم تا انجام بدن اذیتم میکنه

بسمه‌تعالي
با عرض سلام وتحيت
هرچند توضيحات جنابعالي باز هم مختصرتر از آنست كه بتوان تخشيص قطعي داد (البته اين ايراد به شما برنمي‌گردد بلكه اقتضاي مشاوره هاي اينترنتي محدوديت و..است) اما؛
اگر ديگران در اين موضوع شما را تاييد نمي‌كنند و نظري متفاوت با شما دارند، نتيجه‌اي كه بدست مي‌آيد اين است كه شما فرد سختگيري هستيد.
ولي اگرديگران نيز با شما در اين موضوع هم عقيده‌اند و همانگونه كه شما درباره وي مي‌انديشيد قضاوت مي‌كنند، فرضهاي زير محتمل است:
يا ايشان بر خلاف شما و ديگران به ضروت انجام كاري نمي‌رسند و ضرورتي در انجام آن نمي‌بينند و يا در ضروت آن ترديد دارند، كه در اين صورت احتمال كمال‌زدگي و وسواس ايشان وجود دارد. كه در اينصورت نياز به يك مشاوره تخصصي است.
و يا اينكه علي الرغم درك ضرورت، حوصله انجام كارها را ندارند كه اگر اين بي حوصلگي فراگير باشد و در كنار ساير علائم افسردگي قرار بگيريد (چون اين علامت به تنهايي كافي نيست) مي‌توان ايشان را فردي افسرده قلمداد نمود كه بازهم نياز به مشاوره تخصصي است.
اما اگر اين بي رغبتي ناشي از تنبلي باشد نه وسواس و افسردگي، به نظرم راهكارهايي كه سركار شميم ارائه فرمودند راهكارهايي منطقي است كه انشاءالله جواب خواهد داد.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

nastaranstory;372252 نوشت:
سعی میکنم ولی اینکه یه کاری رو زمین بمونه و انجام نشه اذیت میشم ولی سعی میکنم
همونطور که بالا گفتم همسرم یا کاری رو انجام نمیده یا اگه شروع کنه به نحو احسنت انجام میده مشکل من همون شروع کاراست
در کل از راهکاری که دادین ممنون

این خیلی خوبه که در ابتدای زندگی مشاوره می کنید:
1- خدا رو شکر یک ماهه که دارید یه حرف رو 100 بار تکرار می کنید.به سرعت این کار را قطع کنید. زیرا به مرور حساسیت گوش ایشان به سخنان شما از بین می رود و بعد مجبورید که برای اینکه حرفتان را بشنود جیغ و داد راه بیاندازید. بعد از آن باز عادی می شود و شما مجبورید برای اینکه صدایتان را بشنود قهر کرده و به خانه والدینتان بروید و بعد......
2- بعضیها بدون اینکه ابراز کنند از درون لجبازند . مثلا خوششون نمیاد که کسی از آنها انتظار انجام کاری رو داشته باشند این یه نوع بچه بازی هست ولی خوب وجود داره . شما میتونید یه بار تستشون کنید . مثلا اگر کسی دیگر به ایشون کاری رو میگه که انجام بدن و ایشون پشت گوش میاندازه شما باید به طوری نا محسوس دلیلشو بفهمید که تنبلیه یا یه جور لجبازی ناخودآگاهانه ؟! اگر لجبازیه در اینصورت باید در لحن درخواستهاتون با ایشون خیلی هوشمندانه رفتار کنید که حس نکند کسی دارد به ایشون دستوری می دهد. تا خوب شدن ایشون شما باید خیلی صبر داشته باشید . البته از آنجا که ایشون پدر نداشته احتمالا بیشتر کارهاشون رو مادرشون انجام میداده و پدری نبوده که به ایشون مقتدرانه و یا دوستانه امر و نهی و یا بازخواستشون کنه و احتمال داره که در برابر حرفهای ناپدریشون یه جور لجبازی مخفی داشته.

ادامه دارد

3- درخواستهاتون رو با یک ماژیک وایت برد بر روی کابینت یا یخچال طوری که حتی المقدور دیگران نبینند (مگر اینکه افراد خانواده هاتون باشن . مثل خواهر و برادران و یا والدینتون) بنویسید ولی در ادبیات آن دستور ندهید . مثلا بجای اینکه بگید "شیر آب را باید امروز درست کنی " میشه نوشت " شیر آب خراب است و خدا مسرفان را دوست ندارد" و یا "برای پرداخت هزینه آب و برق 2 روز وقت داریم" . البته سعی کنید هر زمان 2-3 آیتم بیشتر روی یخچال ننویسید و اولویت بندی را در نظر بگیرید . و هر کدام که انجام میشود ان را سریع پاک کنید و دو روز بعد آیتم جدید رو بنویسید.
4- از ایشون بخواهید که خواسته هاشون رو روی یک قسمت دیگر برای شما بنویسند و بگید که من یادم میره و اگر شما هم بنویسی بهتره (در ضمن جلوی هر پیام تاریخ هم بزنید)
5- در انجام امور بدترین حالت را در نظر بگیرید تا از حساسیتتون کم بشه . مثلا اگر امشب خانوادشون یا دوستاشون رو مهمون کرده اند منزل و میوه ندارید , لازم نیست هی تکرار کنید . پیش خودتون فکر کنید که مهمانان آمده اند و از میوه خبری نیست ! چه اتفاقی میافته؟قیامت میشه ؟ ارزش دعوا رو داره؟ شما قبلا این مورد را روی یخچال نوشته بودید و این دیگه مشکل شما نیست... و یا مثلا تصور کنید که پول تلفن را نمیده و آخرش اینه که تلفن خانه قطع میشه! خوب چی میشه؟! ارزش اعصاب خوردی را داره؟! شما مجبورید با موبایل زنگ بزنید و هزینه زیادش متوجه ایشونه (احتمالا) و.... ولی اگر مثلا در خرید کیک تولد فرزندتون (در آینده )تنبلی کنه و به مراسم نرسه در اینصورت بهتره قبلا خودتون قبل از اینکه دیر بشه اقدام کنید .

ادامه دارد

6-در مورد مسائلی که شخصیه که اصلا چیزی نگید مثلا اگر کمدشون نامرتبه یا در نماز تنبلی میکنند و یا لباسشون نامرتبه (مگر اینکه در شان شما نباشه و بخواهید با هم برید بیرون) البته این مورد در حالت مطلق مصداق نداره , یعنی اگر زوجی بدون مشکل از هم انتظار داشته باشند که طرفشون نماز اول وقت بخونه اشکالی نداره ولی برای شما که اینهمه سمن دارید دیگر جائی برای اینگونه یاسمنها نمیمونه.:Cheshmak:
7- باید سعی کنید تا آنجائیکه براتون دردسر نسازه خلأ پدر شهیدش را پر کنید . فقط قربه الی الله . شهدا نظاره گر رفتار ما هستند و مطمئن باشید که اگر خالصانه این کار را بکنید از نظر آن شهید و خداوند مخفی نمی ماند (البته در اینخصوص اخلاص خیلی مهمه وگرنه بعد از یک مدت منفجر میشوید).
8-مطمئنا محاسن زیادی هم ایشون دارند . همیشه آنها رو مد نظ داشته باشی.
9 - درپایان همیشه این دعا را بخوانید :
خدایا ! آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم . شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم

آفتابی باشید.

hamid40;372375 نوشت:
این خیلی خوبه که در ابتدای زندگی مشاوره می کنید:
1- خدا رو شکر یک ماهه که دارید یه حرف رو 100 بار تکرار می کنید.به سرعت این کار را قطع کنید. زیرا به مرور حساسیت گوش ایشان به سخنان شما از بین می رود و بعد مجبورید که برای اینکه حرفتان را بشنود جیغ و داد راه بیاندازید. بعد از آن باز عادی می شود و شما مجبورید برای اینکه صدایتان را بشنود قهر کرده و به خانه والدینتان بروید و بعد......
2- بعضیها بدون اینکه ابراز کنند از درون لجبازند . مثلا خوششون نمیاد که کسی از آنها انتظار انجام کاری رو داشته باشند این یه نوع بچه بازی هست ولی خوب وجود داره . شما میتونید یه بار تستشون کنید . مثلا اگر کسی دیگر به ایشون کاری رو میگه که انجام بدن و ایشون پشت گوش میاندازه شما باید به طوری نا محسوس دلیلشو بفهمید که تنبلیه یا یه جور لجبازی ناخودآگاهانه ؟! اگر لجبازیه در اینصورت باید در لحن درخواستهاتون با ایشون خیلی هوشمندانه رفتار کنید که حس نکند کسی دارد به ایشون دستوری می دهد. تا خوب شدن ایشون شما باید خیلی صبر داشته باشید . البته از آنجا که ایشون پدر نداشته احتمالا بیشتر کارهاشون رو مادرشون انجام میداده و پدری نبوده که به ایشون مقتدرانه و یا دوستانه امر و نهی و یا بازخواستشون کنه و احتمال داره که در برابر حرفهای ناپدریشون یه جور لجبازی مخفی داشته.

ادامه دارد

hamid40;372376 نوشت:
3- درخواستهاتون رو با یک ماژیک وایت برد بر روی کابینت یا یخچال طوری که حتی المقدور دیگران نبینند (مگر اینکه افراد خانواده هاتون باشن . مثل خواهر و برادران و یا والدینتون) بنویسید ولی در ادبیات آن دستور ندهید . مثلا بجای اینکه بگید "شیر آب را باید امروز درست کنی " میشه نوشت " شیر آب خراب است و خدا مسرفان را دوست ندارد" و یا "برای پرداخت هزینه آب و برق 2 روز وقت داریم" . البته سعی کنید هر زمان 2-3 آیتم بیشتر روی یخچال ننویسید و اولویت بندی را در نظر بگیرید . و هر کدام که انجام میشود ان را سریع پاک کنید و دو روز بعد آیتم جدید رو بنویسید.
4- از ایشون بخواهید که خواسته هاشون رو روی یک قسمت دیگر برای شما بنویسند و بگید که من یادم میره و اگر شما هم بنویسی بهتره (در ضمن جلوی هر پیام تاریخ هم بزنید)
5- در انجام امور بدترین حالت را در نظر بگیرید تا از حساسیتتون کم بشه . مثلا اگر امشب خانوادشون یا دوستاشون رو مهمون کرده اند منزل و میوه ندارید , لازم نیست هی تکرار کنید . پیش خودتون فکر کنید که مهمانان آمده اند و از میوه خبری نیست ! چه اتفاقی میافته؟قیامت میشه ؟ ارزش دعوا رو داره؟ شما قبلا این مورد را روی یخچال نوشته بودید و این دیگه مشکل شما نیست... و یا مثلا تصور کنید که پول تلفن را نمیده و آخرش اینه که تلفن خانه قطع میشه! خوب چی میشه؟! ارزش اعصاب خوردی را داره؟! شما مجبورید با موبایل زنگ بزنید و هزینه زیادش متوجه ایشونه (احتمالا) و.... ولی اگر مثلا در خرید کیک تولد فرزندتون (در آینده )تنبلی کنه و به مراسم نرسه در اینصورت بهتره قبلا خودتون قبل از اینکه دیر بشه اقدام کنید .

ادامه دارد

hamid40;372377 نوشت:
6-در مورد مسائلی که شخصیه که اصلا چیزی نگید مثلا اگر کمدشون نامرتبه یا در نماز تنبلی میکنند و یا لباسشون نامرتبه (مگر اینکه در شان شما نباشه و بخواهید با هم برید بیرون) البته این مورد در حالت مطلق مصداق نداره , یعنی اگر زوجی بدون مشکل از هم انتظار داشته باشند که طرفشون نماز اول وقت بخونه اشکالی نداره ولی برای شما که اینهمه سمن دارید دیگر جائی برای اینگونه یاسمنها نمیمونه.:Cheshmak:
7- باید سعی کنید تا آنجائیکه براتون دردسر نسازه خلأ پدر شهیدش را پر کنید . فقط قربه الی الله . شهدا نظاره گر رفتار ما هستند و مطمئن باشید که اگر خالصانه این کار را بکنید از نظر آن شهید و خداوند مخفی نمی ماند (البته در اینخصوص اخلاص خیلی مهمه وگرنه بعد از یک مدت منفجر میشوید).
8-مطمئنا محاسن زیادی هم ایشون دارند . همیشه آنها رو مد نظ داشته باشی.
9 - درپایان همیشه این دعا را بخوانید :
خدایا ! آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم . شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم

آفتابی باشید.

سلام
واقعا از راهکارهایی که بهم دادید ممنون
سعی میکنم اینطوری اوضاع رو بهتر کنم چون میدونم روشثی که پیش گرفته بودم خوب نبود و همون اتفاقی می افتاد که خودتون گفتید
من عاشقشم و نمیخوام لطمه ببینه پس تموم سعیمو میکنم چون میدونم این کارا بلیشتر به خودش آسیب میرسونه
بازم ممنون

با حرفای آقا حمید موافقم به جز همون در یخچالش!!!
هیچوقت خانواده هارو در مشکلاتتون وارد نکنین که فقط نتیجش اینه که از کاه کوه ساخته میشه...
فکنم شما دقت نکردین که فعلا خونه مادرشوهرشون زندگی میکنن پس نمیتونن اینجوری علنی باهم حرف بزنن.!

خانمی اول باید ریشه رفتار همسرتونو پیدا کنین و صد البته شما هم کم طاقتین. نباید که اینطوری از دیر انجام شدن کارها اذیت بشین!

nastaranstory;371020 نوشت:
سلام
من 1ماهه که ازدواج کردم و عاشق همسرم هستم
ولی اون تو مسایل زیادی خونسرد و کارها رو پشت گوش میندازه ولی من اصلا اینجوری نیستم
این 1ماه بخاطر حاظر نبودن خونمون خونه مادرشوهرم زندگی میکردیم خدارو شکر رابطم باهاشون خیلی خوبه ولی دوست دارم زودتر برم خونم
من باید برای انجام دادن کارها { از زنگ زدن به اوستا کار تا خرید وسایل خونهو حتی خوندن نماز} 100بار بگم تا همسرم اون کارو انجام بده تازه آخرش عصبی میشم
دلم نمیخواد اینکارو بکنم چون میدونم پیشروی این برخوردا باعث میشه از هم و این جر و بحثا سرد بشیم
میشه کمکم کنید که باید چیکار کنم؟؟؟

سلام
اول که تبریک میگم ازدواجتونو بعدم خواهرم لازم نیست شما حرص بخورید ..........شوهر شما تاحالا مادری داشته که براش حرص بخوره .... دیگه شما لازم نیست مادرش بشید...اشتیاقتونو متوجه هستم اما بذارید خودش عواقب دیر انجام شدن کارهارا ببینه و مطمئن باش خودش بدتر نگران میشه .........بعد کم کم یاد میگیره که دیگه پشت گوش نندازه ولی اینجوری شما کم کم چهره ی غر غرو براش میگیرید و خسته کننده میشین
بذارید زمان یادش بده!

هر کاری میکنید ........فقط دستور ندید ....یه مثل مامان ها هی امر ونهی نکنید ...........که این وسط مشکل دیگه ای به وجود نیاد
با نظر شمیم هم موافقم .............یه مدت بی خیال همه چیز بشید ....تا خودشون کارهاشون و انجام بدن ..و عواقب پشت گوش انداختن و ببینن ....
تاکید میکنم ....این وسط صبر و حوصله شما خیلی مهمه

شمیم الزهرا;372384 نوشت:
با حرفای آقا حمید موافقم به جز همون در یخچالش!!!
هیچوقت خانواده هارو در مشکلاتتون وارد نکنین که فقط نتیجش اینه که از کاه کوه ساخته میشه...
فکنم شما دقت نکردین که فعلا خونه مادرشوهرشون زندگی میکنن پس نمیتونن اینجوری علنی باهم حرف بزنن.!

ممنون از دقت شما
منظور من این نبود که مشکلات را روی در یخچال بنویسند . منظورم کارهائی بود که باید انجام شود و قطعا باید بگونه ای رفتار گردد که دیگران نفهمند که هدف مداوای ایشان است و فکر کنند که این یه نوع برنامه ریزی برای زندگیست. چه بسا که خیلی های دیگر هم همین کار را می کنند که در مورد آنها اصلا مسئله مشکل روانی مطرح نیست و فقط انبوه کارها و کمبود زمان است.
و اینکه اگر صراحتا گفتم که اگر خانوادهاتون ببینیند و دیگران نبینند دلیلش این است که اگر در جائی مخفیانه بنویسند که اصلاً هیچکس دیگر نبیند در اینصورت ممکن است خودشان هم نبینند (مثلا داخل درب کمد که ممکن است 2 روز یک بار دیده شود و لذا باید جلوی چشم باشه و دلیل اینکه گفتم دیگرا نبینند به خاطر اینه که ممکنه از زیبائی خانه کم بشه و نه چیز دیگر (مثلا میتونن کاملا جلوی چشم بنویسند و وقتی که میهمان قراره بیاد آن را پاک کنند.
حالا هیچ اصراری نیست که در آشپزخانه نوشته باشه یا روی دیوار حمام ..! میتونه روی داشبورد ماشین یا داخل دفتر سررسیدی باشه که همسرتون حداقل روزی 5 بار چشمش به اون میافته و ......
مهتابی باشید چون شب چهارده!

مهر...;372424 نوشت:
با نظر شمیم هم موافقم .............یه مدت بی خیال همه چیز بشید ....تا خودشون کارهاشون و انجام بدن ..و عواقب پشت گوش انداختن و ببینن ....

این روش خطرناکیه چرا اگر هیچ اقدامی انجام نشه ممکنه کار به جاهای باریک بکشه .
ولی اگر منظورتون از بیخیالی صبر (آگاهانه!) با رعایت و اجرای نظرات مفید کارشناس محترم و تجارب دیگر دوستان است باهاتون موافقم.:Gol:

"هوالشافی"

nastaranstory;371020 نوشت:
من 1ماهه که ازدواج کردم

nastaranstory;371020 نوشت:
کارها رو پشت گوش میندازه

nastaranstory;371020 نوشت:
من اصلا اینجوری نیستم

nastaranstory;372252 نوشت:
همسرمن تنبل نیست

nastaranstory;372252 نوشت:
اگه شروع کنه به نحو احسنت انجام

نقل قول:
یه کاری رو زمین بمونه و انجام نشه اذیت میشم

سلام عروس خانوم!
طاعات قبول حق ان شاءالله
عزیز،تفاوت طبع شما زوج گرامی،نوپا بودن زندگی به نظر دلیل این مساله است.
در بحث طبع؛تفاوتی بین پشت گوش انداختن از سر بی خیالی و پشت گوش انداختن از سر بی نظمی است!
افرادی که زیاد در برنامه های کاری نظم و ترتیب ندارند ولی وقتی کاری رو شروع می کنند به بهترین نحو انجام می دهند با کسی که از سر سردی تن و بی خیالی دنیا را آب ببرد این افراد را خواب می برد،کار را به تعویق می اندازند وقتی کار را به دست می گیرند یک تنه توان انجامش را ندارند و از دیگران یاری می طلبند،تفاوت وجود دارد.
افرادی هم که زیاد حرص و جوش می خورند و ذره بین به دست همه مسائل زندگی را رصد می کنند با افرادی که وقتی خونشان به جوش بیاید و کاسه صبر لبریز]چشم می بندند و دهان می گشایند نیز متفاوت هستند.
نیاز به بررسی بیشتر هست!
به نظر،عزیزم قدردان نعمتهای خدا مخصوصا همسر پاک و نعمت سلامتیتون باشید.
فرمایشات استاد عالیقدر جناب امیدوار با تامل مطالعه بفرمایید
لطفا درباره مهارتهای زندگی و ارتباط با همسر،کتبیکه در نرم افزار "کتاب درمانی" سایت اسک دین توصیه شده مطالعه بفرمایید.

[SPOILER]به نظر اسم نرم افزار این نباشه!
از قسمت نرم افزارهای تولیدی اسک دین جسنجو کنید.
متشکرم
[/SPOILER]
ان شاءالله موفق باشید

بابای منم همینطوره....تقریبا
این پشت گوش انداختن ایشون و راه حل دوستان که میگن به حال خودشون رهاش کنیم تا ضربه بخوره فایدهنداره
ما 23 ساله برای یکی از خواسته هامون ررهاشکردیم.....اما چون ضررقابل توجهی نمیبینه ضرورت انجام کارو درک نمیکنه

سلام ...
من هم با یاس موافق هستم ... کسایی که اینجوری هستن تغییر نمیکنن ... همچنین تا زمانیکه بهشون فشار نیاد تصمیم به انجام کاری نمیگیرن ...
مثلا چنین اشخاصی هیچ وقت یکی رو دو تا نمیکنن ... چون نیازی احساس نمیکنن ...
مثلا چنین اشخاصی هیچ وقت پس انداز ندارن ... هر چی درمیارن خرج میکنن ... چون نیازی به پس انداز کردن احساس نمیکنن ...

اون چیزی هم که شما در مورد دقت در انجام کارها گفتین ... اسمش دقت نیست ... اسمش وسواس هست ...
خیلی ها میخوان نمازمون باحال باشه ... این پا اون پا میکنن .... این پا اون پا میکنن ... تا نمازشون به آخر وقت میرسه ...
وسواس هم فقط تو شستن و تمیز کردن نیست ... تو انجام دادن کارها نیز هست ...

شاید شوهرتون الان انرژی داشته باشن و بتونن کاری رو با دقت بالا انجام بدن ... ولی 5 تا 10 ساله دیگه اونقدر قدرت ندارند که بتونن یک کاری رو با بالاترین دقت انجام بدن ... پس فقط براشون پشت گوش انداختن کار باقی میمونه و خودش هم از کمال طلبی و اینکه میخواد کاری رو به بهترین وجه انجام بده ناراحت میشه ... مثله کسی که وسواس تمیز کردن داره ... میدونه که وسواس داره ولی میخواد شستن رو به بهترین وجه انجام بده ... بنابراین یا شستن رو پشت گوش میندازه (چون انرژی نداره ) یا شستن رو به بهترین وجه انجام میده ...

شوهرتون میدونن اگر بخوان اون کار رو انجام بدن ( به بهترین وجه ) انرژی زیادی ازش میگیره ... بنابراین سراغش نمیرن !!!

امیدوارم که اذیتتون نکرده باشم ... من بدترین حالتش رو براتون باز کردم ...

بهشون بگین که کمال طلب بودن فرصت های زندگیش رو به باد میده ... یکم هم مثله چینی ها فکر کنه و جنس و کالای ایراد دار درست کنه ...

سلام

من تندی ازایشون جدامیشدم راقبول ندارم

زندگی هزاران پیچ وخم دارد

من اگرجای ایشون بودم به مشاوربه صورت حضوری مراجعه می کردم

وراه حل میخواستم

البته راه حلهای جناب امیدوارهم خیلی خوبه

شمیم الزهرا;372384 نوشت:
با حرفای آقا حمید موافقم به جز همون در یخچالش!!!
هیچوقت خانواده هارو در مشکلاتتون وارد نکنین که فقط نتیجش اینه که از کاه کوه ساخته میشه...
فکنم شما دقت نکردین که فعلا خونه مادرشوهرشون زندگی میکنن پس نمیتونن اینجوری علنی باهم حرف بزنن.!

خانمی اول باید ریشه رفتار همسرتونو پیدا کنین و صد البته شما هم کم طاقتین. نباید که اینطوری از دیر انجام شدن کارها اذیت بشین!

خود من هم اصلا از اونجور خانوما نیستم که وقتی به مشکلی برمیخورن سریع یا میرن پیشئو خانواده شوهرشون گلایه میکنن یا پیش خانواده خودشون
چون خیلی بهتر از خیلی ها این لطمه هایی که خانواده ها سر دوست داشتن زیادی میزنن رو درک میکنن
منم اگه خدا بخواد تا آخر هفته میرم سر خونه خودم و از اون موقع به بعد برنامه ها رو انجام میدم

فاطمة;372489 نوشت:
افرادی که زیاد در برنامه های کاری نظم و ترتیب ندارند ولی وقتی کاری رو شروع می کنند به بهترین نحو انجام می دهند

سلام.

شاید بنده اشتباه متوجه شده باشم. اما ظاهراً فرمودید که کسانی که زیاد در کارها نظم و ترتیب ندارند وقتی کاری را شروع می کنند به بهترین نحو انجام می دهند. اگر منظور شما همین بوده باید عرض کنم که اتفاقاً برعکس است. کسانی که دقت و نظم زیادی دارند معمولاً دیر کارها را شروع می کنند تا همه جوانب را بسنجند و وقتی شروع می کنند با دقت و نظمی که دارند کار را به نحو احسن تمام می کنند.

موفق باشید.:Hedye:

nastaranstory;373086 نوشت:
خود من هم اصلا از اونجور خانوما نیستم که وقتی به مشکلی برمیخورن سریع یا میرن پیشئو خانواده شوهرشون گلایه میکنن یا پیش خانواده خودشون
چون خیلی بهتر از خیلی ها این لطمه هایی که خانواده ها سر دوست داشتن زیادی میزنن رو درک میکنن
منم اگه خدا بخواد تا آخر هفته میرم سر خونه خودم و از اون موقع به بعد برنامه ها رو انجام میدم

سلام.

تا حالا از خود همسرتون پرسیدید چرا تو کارها تعلل می کنن؟ به نظرم پاسخشون خیلی به شما کمک می کنه.

موفق باشید.:Hedye:

مؤمن;373095 نوشت:
شاید بنده اشتباه متوجه شده باشم

سلام.طاعات قبول حق ان شاءالله
شاید اشکال در انتقال منظور بنده باشد.
مقصود افرادی است که برای برنامه ریزی کارهای خود زیاد نظم و ترتیب را لحاظ نمی کنند،اغلب افرای هستند که مزاج دم دارند و وقتی این افراد شروع به انجام کاری می کنند آن کار را با دقت و همه توان به پایان می سانند.
و از خصوصیات افراد بلغم آن است که کارها را با سستی و کسالت آغاز کرده و حین ار انرژی لازم را در خود احساس نمی کنند و برای به پایان رساندن کار از دیگران کمک می طلبند.

سلام برشما خواهر گرامی این راه حل رو هم بخونید شاید مفید بود
یک روز یا موقعی که اقاتون نسبتا خوشحاله ازش بخواهید که باهم صحبت کنین، در ابتدا از خوبی هاش و نقاظ مثبتش بگید و اینکه چه حسی از در کنارش بودن دارین بگین، بعد درباره خودتون بگید و دست آخر بگین که چقدر دوستون داره و چقدر براش مهم هستین بخواهید که به زبون بیاره ، بعد بگین یه چیزس هست که ناراحتتون می کنه و براش توضیح بدین که و مثال بیارین (کلا جو صمیمی باشه) و از ایشون بخواهین که کم کم این کارو اصلاح کنن بگین نمی خواهین یهویی درست بشه همه چی (باید طوری صحبت کنین که درک کنن رفتارشون اشتباه و موجب ازار شماست) و بعد بهش بگین چی تو من تغییر کنه که بیشتر دوستم داشته باشی یا چه صفت بدی درون من موج ناراحتت هست (در صورت امکان شروع به اصلاح اون صفت تو خودتون کنید) و موضع نگیرید که نمی تونید یا این صفت تو شما منفی نیست در این صورت بگید زمان بهم بده تا بیشتر فکر کنم
توصیه بعدی اینکه یه مقدار هم از حودتون تو گفتن 100 بار یک چیز تجدید نظر کنین (تکرار واسه مرد مثل گوشکوب رو اعصابه ) می تونید رو کاغذ بنویسید و یک جا جلوی چشمش بچسبونین! و یا اگه کاریو انجام نمی ده بجای تکرار درخواست ازش علت انجام ندادن سوال کنین

راستشو بخواین وقتی صحبتای خانم ها ، نسترن و شمیم الزهرا را خواندم فهمیدم من که جوان 18 ساله ،مجرد ،بیکار، علاف :Nishkhand:،در آینده دانشجو :ok:،پرخواب،پرخور و ....... هستم ، از همسران این دوبزرگوار یه خورده مسئولیت پذیر تر و گوش به حرف کن تر هستم.
من فکر می کردم وقتی کسی می خواد ازدواج کنه باید فوق مسئولیت پذیر بشه ولی حالا می بینم بعضی ها از اون اول خیلی مسئولیت پذیر نیستند.(به خودم امیدوار شدم)دعا کنید همه مون بهتر بشیم.
تازه وقتی هم انشاءالله زن بگیرم به احتمال خیلی زیاد مثل بلا نسبت موش ، گوش به حرف کن و بی آزار میشم.:Ghamgin::Khandidan!:
هر چی فکر می کنم راهی به ذهنم میرسه.پببخشید ولی مثل همیشه خواستم بگم ما هم هستیم.:Nishkhand:

فاطمة;373103 نوشت:
مقصود افرادی است که برای برنامه ریزی کارهای خود زیاد نظم و ترتیب را لحاظ نمی کنند،اغلب افرای هستند که مزاج دم دارند و وقتی این افراد شروع به انجام کاری می کنند آن کار را با دقت و همه توان به پایان می سانند.
و از خصوصیات افراد بلغم آن است که کارها را با سستی و کسالت آغاز کرده و حین ار انرژی لازم را در خود احساس نمی کنند و برای به پایان رساندن کار از دیگران کمک می طلبند.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات.

البته مستحضرید که تقسیم بندی بر اساس اخلاط چهارگانه یک طبقه بندی کلی و غیردقیق است. اما از همین منظر نیز در طب سنتی نظم و ترتیب بیشتر با خلط سودا مرتبط است و نه دم.

اتفاقاً افراد دموی معمولاً بی نظم، تنوع طلب، هیجانی و بی علاقه به انجام کار تکراری هستند. اما تیپ سوداوی معمولاً تیزهوش، منطقی، محتاط، دارای پشتکار، منظم و با دقت همه جانبه است که موجب می شود هم دیر به کاری دست بزند و هم اگر کاری را شروع کرد به خوبی به انجام برساند.

موفق باشید.:Hedye:


میثم تمار;373211 نوشت:
راستشو بخواین وقتی صحبتای خانم ها ، نسترن و شمیم الزهرا را خواندم فهمیدم من که جوان 18 ساله ،مجرد ،بیکار، علاف :Nishkhand:،در آینده دانشجو :ok:،پرخواب،پرخور و ....... هستم ، از همسران این دوبزرگوار یه خورده مسئولیت پذیر تر و گوش به حرف کن تر هستم.
من فکر می کردم وقتی کسی می خواد ازدواج کنه باید فوق مسئولیت پذیر بشه ولی حالا می بینم بعضی ها از اون اول خیلی مسئولیت پذیر نیستند.(به خودم امیدوار شدم)دعا کنید همه مون بهتر بشیم.
تازه وقتی هم انشاءالله زن بگیرم به احتمال خیلی زیاد مثل بلا نسبت موش ، گوش به حرف کن و بی آزار میشم.:Ghamgin::Khandidan!:
هر چی فکر می کنم راهی به ذهنم میرسه.پببخشید ولی مثل همیشه خواستم بگم ما هم هستیم.:Nishkhand:

سلام ...
نه به همین راحتی ها هم که شما میگین نیست ...
شما خلق و خو و شخصیتتون هنوز به طور کامل مشخص نشده و مشخص نیست که تبدیل به چگونه انسانی خواهید شد ...
شاید شوهر نسترن خانوم و شمیم زهرا در سن 18 سالگی خیلی فرزتر و سریعتر از خود شما بوده باشند ...
پیش پیش قضاوت نکنین ... شاید شما تبیدل به یک انسان زرنگ و فرز شوید و شاید هم شخصی که عمیق فکر میکند و تنبل ....

البته کاملا دقیق نیست و نمیشه کاملا درست دونستش ولی ...

اگر کمال طلب باشید ... عمیق فکر کنید .... انسان تخیلی باشید .... دوست دارید ته هر چیزی رو در بیارین ... اجتماعی نباشین ... بعضی وقتا اینقدر رو یه موضوع کلید میکنید که انرژی هاتون رو از دست بدید ... چند تا شکست پیایپی داشته باشین ... دوست داشته باشین کارهای سنگین و سخت رو انجام بدین تا کارهای سبک و سطحی

مستعد همچین روحیه ای در سن مثلا 24 تا 30 سالگی هستین ...

"هوالشافی"

فاطمة;373103 نوشت:
مقصود افرادی است که برای برنامه ریزی کارهای خود زیاد نظم و ترتیب را لحاظ نمی کنند،اغلب افرای هستند که مزاج دم دارند

مؤمن;373497 نوشت:
افراد دموی معمولاً بی نظم، تنوع طلب، هیجانی

آیا تفاوتی بین عرض بنده و فرمایش شماست؟!

مؤمن;373497 نوشت:
تقسیم بندی بر اساس اخلاط چهارگانه یک طبقه بندی کلی و غیردقیق است

برعکس نظر شما،بنده باید عرض کنم علم مزاج شناسی و شناخت خلقیات افراد بر اساس طبع سرشتی بسیار دقیق است!
برای اطلاع کاربران عزیز مشخصات کلی از این دو طبع عرض می کنم.

مشخصات افراد دموی (گرم و تر) :

طبیعت بهاری ـ درشت اندام ـ چهره گلگون و پر خون ـ پوستشان گلگون یا

گندمگون ـ موهای سرشان پر پشت ـ فراوانی موهای بدن ـ موهای سیاه یا خرمایی ـ موهای ضخیم ـ پیچش موی زیاد ـ چشمان به قرمزی میزند ـرگ دست برجسته ـ پوست مرطوب و گرم ـ دهان کم رطوبت و تشنگی مدام ـ حرارت بدن خیلی زیاد -زیاد حرف می زنند ـ یبوست و مشکلات گوارشی کمتری دارند ـ خوش اشتها و خوش خوراک ـ علاقه مند به ترشیجات و سردیجات ـ علاقه مند به موسیقی و شعر و شاعری ـ عاشق پیشه ـ اهل طبیعت ـ بلند پرواز ـ دور اندیش ـ خوش رو و خوش اخلاق ـ بذله گو و شوخ ـ خوش مشرب و خوش گذران ـ توان ریسک بالا ـفرمانده در جنگ ـ خیلی سخاوتمند و شجاع و جسور ـ معمولا بی نظم ـخیلی پر انرژی و چابک و توانمند ـ معمولا گروه خونی o + ـ عرق زیاد ـخونریزی لثه ـ شیرینی دهان صبحگاهان ـ جوشهای بزرگ چرکی ـ
مشخصات افراد سودایی ( سرد و خشک) :
طبیعت پاییزی ـ رطوبت بدن همیشه پایین ـ بافت چربی در بدن کم ـ فاقد عضله و لاغر اندام و قد متوسط ـ افراد پوست و استخوانی جامعه ـ چاق شدنینیستند ـ دارای پوست خشک ـ به شدت علاقه مند به حسابگری و محاسبه ـخیلی افراد با احساس ـ افراد کل نگر ـ بسیار محتاط و کمال گرا ـ بسیار با پشتکار و منظم ـ با دقت همه جانبه ـ معمولا دارای گروه خونی A ـ تمایل کمبه مسائل مذهبی ـ نا آرام ـ حالت وسواس گونه و بسیار حساس ـ خیلی فکر و خیال میکنند ـ افسردگی در آنها بسیار است ـ معمولا نگران و خودخوری میکنند ـ دچار غم و غصه اند ـ بیشتر در فکرند ـ اگر لج کنند بسیار لجباز می شوند ـ منتقدهای بسیار خوب ـ یکدنده ـ رگهای دست ریز ـ در لمس تن سرد ـ بوی بد دهان ـ پوست کم طراوت ـ معمولا دارای یبوست ـ سرطان در آنها بیشتر رخ می دهد ـ کم اشتها ـ موهای خشک و مجعد ـ احساس سرما دارند ـ تمایل به خوردن شیرینیجات ـ دارای سوزش معده ـ قهرهای

طولانی ـ دارای اندیشه های بد و افکار منفی ـ بی خوابی ـ زود رنج ـ خیلی مغرور ـ علاقه مند به سیگار ـ کم ظرفیت ـ اهل جار و جنجال ـ علاقه مند به تنهایی و گوشه نشینی

ببخشید دوست عزیز زن موجودی بس لطیف وشکننده است وسلاح زن گریه و پنا هگاهش مادر زنت و(بقول پیامبر اکرم"ص" زن مانند استخوان است نه می شود کج کنی نه راست
بازن باید عین خودش باشی....صبور تودار...... خواستی به حرفت گوش بده به بستگانش بخصوص درجه یکاش احترام بگذار..... درضمن کادوی روز تولد ...سالگرد اردواج وروزن ز یادت نره....فعلا همین بسه تا بعد:Hedye::khaneh:

فاطمة;373542 نوشت:
آیا تفاوتی بین عرض بنده و فرمایش شماست؟!

با سلام.

فکر کنم با عرض پوزش این بار بنده منظورم را بد بیان کردم.
تنها تفاوت عرض بنده با فرمایش شما این است که فرمودید:

فاطمة;372489 نوشت:
افرادی که زیاد در برنامه های کاری نظم و ترتیب ندارند ولی وقتی کاری رو شروع می کنند به بهترین نحو انجام می دهند

و این مطلب را به غلبه دم نسبت دادید. بی نظمی را می توان به دم نسبت داد اما انجام مدقانه کار و اتمام با کیفیت آن را نمی توان به دم نسبت داد و اولین اختلاف عرض بنده با شما در اینجا بود. از سوی دیگر پرسشگر محترم فرمودند همسر ایشان منظم اند و کارها را با دقت به کمال می رسانند:
nastaranstory;372252 نوشت:
کاری رو اگه شروع کنه به نحو احسنت و بهترین شکل تمومش میکنه

nastaranstory;372252 نوشت:
یا کاری رو انجام نمیده یا اگه شروع کنه به نحو احسنت انجام میده

nastaranstory;372252 نوشت:
خیلی با دقت کارشونو انجام میدن

یعنی همسر ایشان منظم و دقیق اند و در شروع کارها محتاط اند و با تعلل عمل می کنند. پس دموی نیستند و دومین اختلاف عرض بنده با شما در این تشخیص بود چرا که افراد دموی کارها را سریع آغاز می کنند (سریع تصمیم می گیرند) و نیمه کاره یا عجولانه به پایان می رسانند.

با توجه به نشانه های دو تیپ دموی و سوداوی که قبلاً عرض شد:

مؤمن;373497 نوشت:
افراد دموی معمولاً بی نظم، تنوع طلب، هیجانی و بی علاقه به انجام کار تکراری هستند. اما تیپ سوداوی معمولاً تیزهوش، منطقی، محتاط، دارای پشتکار، منظم و با دقت همه جانبه است که موجب می شود هم دیر به کاری دست بزند و هم اگر کاری را شروع کرد به خوبی به انجام برساند.

همسر ایشان به تیپ سوداوی نزدیک اند نه دموی. امیدوارم الآن منظورم روشن شده باشد.

فاطمة;373542 نوشت:
برعکس نظر شما،بنده باید عرض کنم علم مزاج شناسی و شناخت خلقیات افراد بر اساس طبع سرشتی بسیار دقیق است!

بنده از نقاط ضعف طب سنتی در مزاج شناسی یا طبع سرشتی صحبتی نکردم که با آن مخالفت بفرمایید! بلکه عرض شد طبقه بندی مزاج و طبع افراد صرفاً بر اساس اخلاط چهارگانه یک نوع ساده سازی است و تعداد مزاج ها بیش از این هاست. مضافاً این که گاهی غلبه اخلاط در اعضای مختلف بدن متفاوت است و برای تشخیص بیماری به معیارهای دیگری نیازمندیم. مثلاً بنده موردی را سراغ دارم که اکثر علائم غلبه سودا و صفرا و بلغم را دارد. ... امیدوارم منظورم روشن شده باشد.

موفق باشید.:Hedye:

"هوالشافی"
برادر بزرگوار سلام
طاعات قبول حاجات روا ان شاءالله
فرد دموی با تمرکز بالا و بسیار دقیق کارها را انجام و به پایان می رساند! اما برای برنامه ریزی و شروع کارها در قید نظم و ترتیب نیست!
و فرد سوداوی با وسواس و خودخوری کارها را انجام می دهد و نظم افراد سوداوی به دلیل محاسبه گر بودنشان است!
در ضمن غلبه دم و سرشت دم متفاوت است!
لازم به ذکر می دونم؛این بحث بنده و شما برادر محترم،نه تنهاکمکی به خواهرمون نمی کنه بلکه باعث تشویش خاطر این بانوی عزیز می شود.
موفق باشید ان شاءالله

نقل قول:
سلام ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...
به نظرمن مساله شما میتونه در آینده براتون مشگلات زیادی رو درست کنه ... دسته کم نگیریدش ... دلایل زیادی میتونه برای این مساله وجود داشته باشه ... شکست های مکرر در زندگی ... افسردگی ... (و نه لزوما)

و اما ...
یکی از دوستان من با یه مردی که به قول شما خونسرد بود ازدواج کرد ... میگفت من دوست دارم شوهرم کاری با من نداشته باشه ( غیرتی نباشه) راحت بتونم برم سر کار ... راحت بتونم درس بخونم ... دوست من اوایل زندگیش راضی بود ولی بعد از مدتی دید که اصلا شوهرش کاری باهاش نداره ... مریض بشه ... مشگل داشته باشه ... نیاز به کمک داشته باشه ... هیچی ... الان میگه کاشگی با یکی ازدواج میکردم هر چند وقت یه بار یه سیلی بهم میزد ولی اینجوری خونسرد و بی مسولیت نبود ...

به نظر من تکلیف این مسایل رو زودتر با خودتون روشن کنید :
1- ایشون تنبل هستن ... یا اینکه خونسرد هستن ...
2- اگر شما مریض بشین ... براتون اتفاقی بیوفته پشتتون هستن ... یا اینکه تو تخیلات خودشون هستن ...
3- آیا ایشون نسبت به شما غیرت دارند ... یا نه ...

و اما در مورد راهکار ...
راهکار این مساله فقط با خوده ایشون هست ... ایشون خودشون باید به این نتیجه برسن که رفتارشون ایراد داره ..

میدونم خیلی ها با این حرفم مخالفت میکنن ... ولی اگر من جای شما بودم ... شاید تندی از ایشون جدا میشدم ...

چون ...
اولا این مرد آینده نداره ...
ثانیا : نمیشه بهش تکیه کرد ...
ثالثا : نمیشه خونسردی هاشون رو تحمل کرد ... مثلا لوله آب میترکه ... شما باید بری لوله کش بیاری ...
رابعا : اینجور آدمها عوض نمیشن ... همینجوری میمونن ...

سلام
ببخشید اگه رک میگم اما پیشنهادتون خیلی اشتباست ! شما به کسی که هنوز یک ماهه از زندگیشون میگذره به خاطر یک موضوع قابل حل پیشنهاد جدایی میدید ! این مشکل اشتراکی و احتمالی خیلی از خانوما هست چون کم نیستن آقایونی که با عدم احساس مسئولیت وارد زندگی مشترک میشن ... اونم از نظر من یه جورایی بی ارتباط با پدرها نیست ,
یه پدر باید به پسرش اجازه باز کردن پر و بال رو بده , یعنی قبل از اینه که پسر مستقل بشه باید از قبل یه سری مسعولیت ها رو بهش سپر د
خوب الان مشکل این خانوم اینه که به هر دلیلی به گفته خودشون خیلی خونسرد هستن , که البته از راه درستش قابل حله .
سرکار خانوم نسترن از نظر من شما باید توی زندگی زن باشی , نمیدونم متوجه میشید منظورم چیه یا نه ؟
از نظر من اشتباه اولتون این بوده که با این که خونه خودتون در حال اماده شدن بود , این یک ماه رو خونه مادرشوهر زندگی کردید , این کارتون باعث شد که همسرتون عجله ای برای خونه بردن شما نداشته باشه . درسته که شما به عنوان یه زن در مقابل نیازهای همسرتون مسئولید اما یادتون باشه که شما هم مثل تمامی خانوم ها نیازی دارید به اسم امنیت و ارامش ...
حالا همه اینا به کنار ... اشتباه دومتون اینه که شما نباید مسئولیتای همسرتون رو بندازید رو دوش خودتون.اگه همسرتون نرفت دنبال اوستا شما که نباید برید ! شما زن هستید ! مسائل مربوط به خودتون رو انجام بدید . کارای مردونه رو در حالی که همسرتون هم تواناییش رو داره هم وقتش رو بسپاری دست خودش , میگید چطوری ؟ اگه انجام نداد به دست و پاش نپیچید , فقط یه دفعه بگید اگه انجام نداد بذارید اون کار رو زمین بمونه تا خود همسرتون انجام بده , مطمئن باشید هیچ اتفاق بدی نمیافته با این کار اجازه میدید که کم کم مسئولیت شناس بشه
اگه به این منوال لدامه بدید که بخواید همه کارا به عهده خودتون باشه یه روزی میاد که وقتی بهشون میگید لطفا برو فلان چیز رو بگیر , یا به فلانی زنگ بزن و غیره بهتون میگه خوب عزیزم خودت بکن ... بازم میگم سعی کنید تا جایی که توان و وقت همسرتون اجازه میده شما هم زن باشید
موفق باشید

NarGes*;374266 نوشت:
سلام
ببخشید اگه رک میگم اما پیشنهادتون خیلی اشتباست ! شما به کسی که هنوز یک ماهه از زندگیشون میگذره به خاطر یک موضوع قابل حل پیشنهاد جدایی میدید ! این مشکل اشتراکی و احتمالی خیلی از خانوما هست چون کم نیستن آقایونی که با عدم احساس مسئولیت وارد زندگی مشترک میشن ... اونم از نظر من یه جورایی بی ارتباط با پدرها نیست ,
یه پدر باید به پسرش اجازه باز کردن پر و بال رو بده , یعنی قبل از اینه که پسر مستقل بشه باید از قبل یه سری مسعولیت ها رو بهش سپر د
خوب الان مشکل این خانوم اینه که به هر دلیلی به گفته خودشون خیلی خونسرد هستن , که البته از راه درستش قابل حله .
سرکار خانوم نسترن از نظر من شما باید توی زندگی زن باشی , نمیدونم متوجه میشید منظورم چیه یا نه ؟
از نظر من اشتباه اولتون این بوده که با این که خونه خودتون در حال اماده شدن بود , این یک ماه رو خونه مادرشوهر زندگی کردید , این کارتون باعث شد که همسرتون عجله ای برای خونه بردن شما نداشته باشه . درسته که شما به عنوان یه زن در مقابل نیازهای همسرتون مسئولید اما یادتون باشه که شما هم مثل تمامی خانوم ها نیازی دارید به اسم امنیت و ارامش ...
حالا همه اینا به کنار ... اشتباه دومتون اینه که شما نباید مسئولیتای همسرتون رو بندازید رو دوش خودتون.اگه همسرتون نرفت دنبال اوستا شما که نباید برید ! شما زن هستید ! مسائل مربوط به خودتون رو انجام بدید . کارای مردونه رو در حالی که همسرتون هم تواناییش رو داره هم وقتش رو بسپاری دست خودش , میگید چطوری ؟ اگه انجام نداد به دست و پاش نپیچید , فقط یه دفعه بگید اگه انجام نداد بذارید اون کار رو زمین بمونه تا خود همسرتون انجام بده , مطمئن باشید هیچ اتفاق بدی نمیافته با این کار اجازه میدید که کم کم مسئولیت شناس بشه
اگه به این منوال لدامه بدید که بخواید همه کارا به عهده خودتون باشه یه روزی میاد که وقتی بهشون میگید لطفا برو فلان چیز رو بگیر , یا به فلانی زنگ بزن و غیره بهتون میگه خوب عزیزم خودت بکن ... بازم میگم سعی کنید تا جایی که توان و وقت همسرتون اجازه میده شما هم زن باشید
موفق باشید

سلام ...
من کی باشم که بخوام بابت چنین مساله ای ناراحت بشم ... من نظر شخصیم رو گفتم و شما هم گفتین نظر من اشتباه هست ... من برای صحبتهام دلایلی دارم ... و حتما شما هم برای خودتون دلایلی دارین ...

دلایل من اینا هست ...

1- زمانیکه یه خانوم یا آقا ازدواج میکنن ... چند ماه اول ازدواج به شدت کار میکنن ... انرژیشون بالاست ... میخوان شرایط رو درست کنن ... فکر پول و خوشبختی هستن ... نیروی زیادی دارن ... و گاها مردها 2 شیفته کار میکنن ... ولی اینکه 1 ماه از ازدواج این خانوم میگذره و مرد ایشون بی احساس و بی مسئولیت هست ... نمیدونم ایشون میخواد 4 سال دیگه تبدیل به چه موجودی بشه ... ممکن هست ایشون روش انجام کاری رو بلد نباشن ... خراب کاری بکنن ... ولی بی مسئولیتی یه موضوع دیگس ...

2- بین این دو تا آدم خیلی فرق هست :
الف- مردی که تا حالا تو خونه پدر و مادرش زندگی میکرده ... طریقه انجام دادن کارها رو بلد نیست ... ولی احساس مسئولیت میکنه و میدونه باید اون کارها رو انجام بده ... و با سعی و خطا اون کار رو انجام میده ...
ب- مردی که تا حالا خونه پدر و مادرش زندگی میکرده .... ولی احساس مسئولیت نمیکنه ... حالا الان نشد یه هفته دیگه ...

3- هر کس و هر چیزی رو با خودتون مقایسه نکنین ... یه چیزی داریم به نام وسواس ... کسی که وسواس تمیز کردن داره ... فکر میکنی دوست داره یه چیزی رو صبح تا شب تمییز کنه ؟؟؟ ... خانمی که وسواس داره ... بابت مریضیش داره شکنجه میشه ولی نمیتونه خودش رو عوض کنه .... خیلی ها هستن که وسواس انجام دادن کار رو دارن ... و یا میخوان کاری رو به بهترین وجه انجام بدن یا اونقدر انرژی ندارن که بتونن اون کار رو به بهترین وجه انجام بدن ... بنابراین یا انجامش نمیدن ... یا اینقدر روش انرژی میزارن که خودشون رو پیر میکنن ...

4- شما فکر میکنی ... میشه دیگری رو عوض کرد ؟؟؟ خیلی ها دارن به خودشون فشار میارن که خودشون رو عوض کنن ... مثلا لاغر بشن ... نمیتونن ... حالا فکر میکنی ایشون میتونن همسرشون رو تغییر بدن ؟؟؟

5- من قبول دارم خیلی از زوج ها وقتی وارد خونه خودشون طریقه انجام دادن کارها رو بلد نیستن ... ولی قبول ندارم خیلی از زوج ها وقتی خونه خودشون میرن بی مسئولیت هستن ...

من تجربه شخصیم رو گفتم ... آدمایی که احساس مسئولیت نمیکنن ... ( نه اینکه روش کاری رو بلد نیستن ) تو زندگی موفق نمیشن ... چون نمیتونن خودشون رو عوض کنن و اصلا نیازی به عوض کردن خودشون احساس نمیکنن ...

امیدوارم موفق باشین ...

فاطمة;373970 نوشت:
برادر بزرگوار سلام
طاعات قبول حاجات روا ان شاءالله
فرد دموی با تمرکز بالا و بسیار دقیق کارها را انجام و به پایان می رساند! اما برای برنامه ریزی و شروع کارها در قید نظم و ترتیب نیست!
و فرد سوداوی با وسواس و خودخوری کارها را انجام می دهد و نظم افراد سوداوی به دلیل محاسبه گر بودنشان است!

سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات خدمت شما خواهر بزرگوار

اولین باری است که می شنوم تمرکز و دقت بالا و پشتکار و پیگیری در کارها و در عین حال خونسردی را به فرد دموی (یا به قول عامیانه دمدمی مزاج) نسبت می دهند. خیلی دوست داشتم با مطالب شما موافقت کنم ولی متأسفانه نادرست به نظر می رسند و اگر بخواهیم مجموعه این نشانه ها (دقت، نظم، پشتکار و در عین حال تعلل در شروع کارها) را به طور تقریبی به یکی از اخلاط چهارگانه نسبت بدهیم باید بگوییم مجموعاً علامت سودا هستند. البته همان طور که قبلاً نیز عرض شد این نحوه ارزیابی بر اساس یکی دو علامت خلقی بسیار کلی است و ارزیابی دقیق تر به علائم بیشتری نیازمند است.

جهت اطمینان بیشتر پرسشگر محترم و دوستان علاقمند به این مباحث عرض می شود که بنده از اساتید حکمت سرای طب ایرانی (وابسته به دانشکده طب سنتی دانشگاه تهران) نیز در این خصوص سؤال کردم و ایشان همین مطالب بالا را به بنده فرمودند.

فاطمة;373970 نوشت:
لازم به ذکر می دونم؛این بحث بنده و شما برادر محترم،نه تنهاکمکی به خواهرمون نمی کنه بلکه باعث تشویش خاطر این بانوی عزیز می شود.

اتفاقاً با همین غرض بود که عرض شد این ارزیابی کلی و غیردقیق است تا خدای نکرده این خواهر گرامی برچسبی از اخلاط بر شوهرشان نصب نکنند و برای اطلاعات دقیق تر حضوراً به متخصص مراجعه فرمایند.

نکته ای که در پایان برای این خواهر گرامی قابل عرض است این است که گاهی با تجویز مناسب طبیب سنتی و اصلاح تغذیه می توان در مدت نسبتاً کوتاهی (حتی گاهی در حد یکی دو ماه) شاهد تغییرات مثبت محسوس در افراد بود. برخی شرایط از جمله سبک نامناسب تغذیه تأثیر زیادی در تشدید این گونه رفتارها (بخصوص ایجاد علائم غلبه سودا) دارند. لذا در کنار مشاوره از این مسائل نیز غافل نباشید تا به خواست خدا روند پیشرفت و بهبودی در زندگی مشترک شما شتاب بیشتری بگیرد.

موفق باشید و التماس دعا.

:Hedye:

nastaranstory;372252 نوشت:
همسر من 26 سالشه و فرزند شهیده هنوز به دنیا نیومده بودن که پدرشون شهید شدن مادرشونم وقتی ایشون 5 دبستان بودن دوباره ازدواج کردن
[="#006400"]هوالقادر
به عنوان كاربر هميشه عادي به احتمالات اشاره اي ميكنم
اگر مشكل اخيرا به وجود امده . ميتونه بخاطر اختلاف نظر با مادر باشه و عجله شما در عمل
يا ديكته وظايف ..[/]

vahid.q;373192 نوشت:
سلام برشما خواهر گرامی این راه حل رو هم بخونید شاید مفید بود
یک روز یا موقعی که اقاتون نسبتا خوشحاله ازش بخواهید که باهم صحبت کنین، در ابتدا از خوبی هاش و نقاظ مثبتش بگید و اینکه چه حسی از در کنارش بودن دارین بگین، بعد درباره خودتون بگید و دست آخر بگین که چقدر دوستون داره و چقدر براش مهم هستین بخواهید که به زبون بیاره ، بعد بگین یه چیزس هست که ناراحتتون می کنه و براش توضیح بدین که و مثال بیارین (کلا جو صمیمی باشه) و از ایشون بخواهین که کم کم این کارو اصلاح کنن بگین نمی خواهین یهویی درست بشه همه چی (باید طوری صحبت کنین که درک کنن رفتارشون اشتباه و موجب ازار شماست) و بعد بهش بگین چی تو من تغییر کنه که بیشتر دوستم داشته باشی یا چه صفت بدی درون من موج ناراحتت هست (در صورت امکان شروع به اصلاح اون صفت تو خودتون کنید) و موضع نگیرید که نمی تونید یا این صفت تو شما منفی نیست در این صورت بگید زمان بهم بده تا بیشتر فکر کنم
توصیه بعدی اینکه یه مقدار هم از حودتون تو گفتن 100 بار یک چیز تجدید نظر کنین (تکرار واسه مرد مثل گوشکوب رو اعصابه ) می تونید رو کاغذ بنویسید و یک جا جلوی چشمش بچسبونین! و یا اگه کاریو انجام نمی ده بجای تکرار درخواست ازش علت انجام ندادن سوال کنین

ممنون از راهکارتون دوست عزیز
این کارو کردم و تو اون لحظه همرم پذیرفته که سعی خودشو بکنه
ولی به مرور هیچ تغییری درشایجاد نمیشه
نمیدونم چرا
ولی میدونم که خودشم میدونه که رفتارش نادرسته

مؤمن;373497 نوشت:

با سلام و آرزوی قبولی طاعات.

البته مستحضرید که تقسیم بندی بر اساس اخلاط چهارگانه یک طبقه بندی کلی و غیردقیق است. اما از همین منظر نیز در طب سنتی نظم و ترتیب بیشتر با خلط سودا مرتبط است و نه دم.

اتفاقاً افراد دموی معمولاً بی نظم، تنوع طلب، هیجانی و بی علاقه به انجام کار تکراری هستند. اما تیپ سوداوی معمولاً تیزهوش، منطقی، محتاط، دارای پشتکار، منظم و با دقت همه جانبه است که موجب می شود هم دیر به کاری دست بزند و هم اگر کاری را شروع کرد به خوبی به انجام برساند.

موفق باشید.:Hedye:


حالا که بحث به اینجا کشیده اینم بگم که مزاج سودا و همسرم سه گانه هستش

"هوالشافی"
سلام

مؤمن;374430 نوشت:
اولین باری است که می شنوم تمرکز و دقت بالا و پشتکار و پیگیری در کارها و در عین حال خونسردی را به فرد دموی (یا به قول عامیانه دمدمی مزاج) نسبت می دهند.

بنده عرضم این نبود،دقت بفرمایید؛
فاطمة;373970 نوشت:
فرد دموی با تمرکز بالا و بسیار دقیق کارها را انجام و به پایان می رساند! اما برای برنامه ریزی و شروع کارها در قید نظم و ترتیب نیست!

کجای عرض بنده پشتکار و پیگیری و خونسردی هست؟!

اگر همسر این بانوی عزیز،پیگیر و منظم بود که دیگر غصه ای نبود!!

مؤمن;374430 نوشت:
خیلی دوست داشتم با مطالب شما موافقت کنم ولی متأسفانه نادرست به نظر می رسند

مؤمن;374430 نوشت:
بنده از اساتید حکمت سرای طب ایرانی (وابسته به دانشکده طب سنتی دانشگاه تهران) نیز در این خصوص سؤال کردم

برادر بزرگوار،از انتقال اطلاعات نادرست به کاربران محترم سایت دینی این مملکت،سودی به بنده نخواهد رسید!
شما دوست گرامی می توانید ضمن ابلاغ سلام بنده به همکاران عزیزم صحت و سقم مطالب زیر را پیگیری نمایید.
سپاسگزارم
.
فاطمة;373542 نوشت:
مشخصات افراد دموی (گرم و تر) :
طبیعت بهاری ـ درشت اندام ـ چهره گلگون و پر خون ـ پوستشان گلگون یا
گندمگون ـ موهای سرشان پر پشت ـ فراوانی موهای بدن ـ موهای سیاه یا خرمایی ـ موهای ضخیم ـ پیچش موی زیاد ـ چشمان به قرمزی میزند ـرگ دست برجسته ـ پوست مرطوب و گرم ـ دهان کم رطوبت و تشنگی مدام ـ حرارت بدن خیلی زیاد -زیاد حرف می زنند ـ یبوست و مشکلات گوارشی کمتری دارند ـ خوش اشتها و خوش خوراک ـ علاقه مند به ترشیجات و سردیجات ـ علاقه مند به موسیقی و شعر و شاعری ـ عاشق پیشه ـ اهل طبیعت ـ بلند پرواز ـ دور اندیش ـ خوش رو و خوش اخلاق ـ بذله گو و شوخ ـ خوش مشرب و خوش گذران ـ توان ریسک بالا ـفرمانده در جنگ ـ خیلی سخاوتمند و شجاع و جسور ـ معمولا بی نظم ـخیلی پر انرژی و چابک و توانمند ـ معمولا گروه خونی o + ـ عرق زیاد ـخونریزی لثه ـ شیرینی دهان صبحگاهان ـ جوشهای بزرگ چرکی ـ
مشخصات افراد سودایی ( سرد و خشک) :
طبیعت پاییزی ـ رطوبت بدن همیشه پایین ـ بافت چربی در بدن کم ـ فاقد عضله و لاغر اندام و قد متوسط ـ افراد پوست و استخوانی جامعه ـ چاق شدنینیستند ـ دارای پوست خشک ـ به شدت علاقه مند به حسابگری و محاسبه ـخیلی افراد با احساس ـ افراد کل نگر ـ بسیار محتاط و کمال گرا ـ بسیار با پشتکار و منظم ـ با دقت همه جانبه ـ معمولا دارای گروه خونی A ـ تمایل کمبه مسائل مذهبی ـ نا آرام ـ حالت وسواس گونه و بسیار حساس ـ خیلی فکر و خیال میکنند ـ افسردگی در آنها بسیار است ـ معمولا نگران و خودخوری میکنند ـ دچار غم و غصه اند ـ بیشتر در فکرند ـ اگر لج کنند بسیار لجباز می شوند ـ منتقدهای بسیار خوب ـ یکدنده ـ رگهای دست ریز ـ در لمس تن سرد ـ بوی بد دهان ـ پوست کم طراوت ـ معمولا دارای یبوست ـ سرطان در آنها بیشتر رخ می دهد ـ کم اشتها ـ موهای خشک و مجعد ـ احساس سرما دارند ـ تمایل به خوردن شیرینیجات ـ دارای سوزش معده ـ قهرهای
طولانی ـ دارای اندیشه های بد و افکار منفی ـ بی خوابی ـ زود رنج ـ خیلی مغرور ـ علاقه مند به سیگار ـ کم ظرفیت ـ اهل جار و جنجال ـ علاقه مند به تنهایی و گوشه نشینی


موضوع قفل شده است