چرا امام رضا(ع) ولايتعهدي مامون را پذيرفتند؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا امام رضا(ع) ولايتعهدي مامون را پذيرفتند؟

چرا امام رضا(ع) ولايتعهدي مامون را پذيرفتند؟

محمد;10279 نوشت:
چرا امام رضا(ع) ولايتعهدي مامون را پذيرفتند؟

باسلام

چنان چه در تاریخ مضبوط است حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام با اجبار و اکراه از مدینه منوره هجرت کردند و در پذیرش ولایت عهدی مأمون عباسی مکره و مضطر بودند و تحت اختیار امام این مسأله صورت نگرفت ولی در عین حال امام برای این که حتی با این عنوان اجباری احیاناً در مظالم حکومت عباسیان شریک نباشد و مردم هم این مساله را بفهمند برای پذیرش ولایت عهدی خود شرطی را قرار دادند و آن عدم دخالت در امور اجرایی و مسائل حکومتی بود.

ناگفته نماند که پذیرش ولایت عهدی از ناحیه امام رضا(ع) نیز برکاتی در برداشت از جمله این که موجب بسط و گسترش معارف اهل البیت علیهم السلام شده و امتیاز علمی و مراتب معنوی این خاندان بر بسیاری آشکار شد. و همچنین شیعیان توانستند نفسی تازه کنند.

منبع: پایگاه حوزه

[=arial][=&quot]با سلام[/][/]
[=arial][=&quot]قبل از پرداختن به مباحث ذكر اين نكته ضروري است كه:[/][/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/][=arial][=&quot]براي جواب گويي در چنين مباحثي بايد خود را در ان زمان و با آن تحولات اجتماعي و سياسي وفق دهيم تا به نتيجه و جواب درستي برسيم قضاوت كردن در چنين مواري ان هم پس از عيان شدن برخي مسايل و رخ نمودن برخي فتنه ها و حيله ها قضاوت را براي ما در اين زمان شايد راحت كند ولي ايا تصميم گيري در لحظات تاريخ ساز هم اين چنين اسان است؟[/][/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/][=arial][=&quot]طبق اعتقادات ما امامان معصوم از خطا و گناه اند و هر چند دليلي هم براي اعمال ايشان نداشته باشيم رفتار و گفتارشان برايمان حجت است
[/]
[/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/][=arial][=&quot]هر چند در تاريخ مي توان شواهد بسياري براي انتخاب درست ترين گزينه در چنين مسايلي را از ائمه سراغ گرفت
[/]
[/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/][=arial][=&quot]آنچه در ادامه مي ايد بخشي از تاريخ است در مورد دلايل پذيرش ولايت عهدي مامون از طرف حضرت رضا(ع):
[/]
[/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/]
[=arial][=&quot]چـون حضرت امام رضا علیه السلام وارد مرو شد، مامون آن جناب را تبجیل و تکریم تمام نمود و خواص اولیاء و اصحاب خود را جمع نموده و گفت :

ای مردمان ! من در آل عباس و آل علی علیه السلام تاءمل کردم هیـچ یک را افضل و احق به امر خلافت از علی بن موسی علیه السلام ندیدم پس رو کرد به حضرت امام رضا علیه السلام و گـفت :

اراده کرده ام که خود را از خلافت خلع نمایم و به تو تفویض کنم ، حضرت فرمود: اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده است جایز نیست که به دیـگـری بخشی و خود را از آن معزول کنی و اگر خلافت از تو نیست ترا اختیار آن نیست که به دیـگـری تفویض نمایی .

ماءمون گـفت : البته لازم است که این را قبول کنی ، حضرت فرمود: من به رضای خود هرگـز قبول نخواهم نمود و تا مدت دو ماه این سخن در میان بود و چندان که او مبالغه کرد، حضرت چون غرض او را می دانست امتناع می فرمود.

[/]

[/]

[=arial][=&quot]چـون ماءمون از قبول خلافت آن حضرت ماءیوس گـردید گفت : هرگاه که خلافت را قبول نمی کنی پس ولایت عهد مرا قبول کن که بعد از من خلافت با تو باشد،

حضرت فرمود که پـدران بزرگـواران من مرا خبر دادند از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم که من پیش از تو از دنیا بیرون خواهم رفت و مرا به زهر ستم شهید خواهند کرد و بر من ملائکه آسمان و ملائکه زمین خواهند گریست و در زمین غربت در پهلوی هارون الرشید مدفون خواهم شد،

ماءمون از استماع این سخن گریان شد و گـفت : تا من زنده ام کی می تواند تو را به قتل رساند یا بدی نیست به تو اندیشه نماید.

حضرت فرمود: اگر خواهم می توانم گفت ، کی مرا شهید خواهد کرد!

ماءمون گفت : غرض تو از این سخنان آن است که ولایت عهد مرا قبول نکنی تا مردم بـگویند که تو ترک دنیا کرده ای ،

حضرت فرمود: به خدا سوگـند! از روزی که پـروردگـار من مرا خلق کرده است تا به حال دروغ نگفته ام و ترک دنیا برای دنیا نکرده ام و غرض تو را می دانم .
گفت : غرض من چیست ؟

فرمود: غرض تو آن است که مردم بگویند که علی بن موسی الرضا علیه السلام ترک دنیا نکرده بود بلکه دنیا ترک او را کرده بود، اکنون که دنیا او را میسر شد برای طمع خلافت ، ولایت عهد را قبول کرد.

ماءمون در غضب شد و گفت : پیوسته سخنان ناگوار در برابر من می گویی و از سكوت من ایمن شده ای ، به خدا سوگند که اگر ولایت عهد مرا قبول نکنی گردنت را بزنم !

حضرت فرمود که حق تعالی نفرموده است که من خود را به مهلکه اندازم هرگاه جبر می نمایی قبول می کنم

به شرط آنکه کسی را نصب نکنم

و احدی را عزل ننمایم

و رسمی را بر هم نزنم

و احداث امری نکنم

و از دور بر بساط خلافت نظر کننم .

ماءمون به این شرایط راضی شد،

پس حضرت دست به سوی آسمان برداشت و گفت : خداوندا! تو می دانی که مرا اکراه نمودند به ضرورت ، این امر را اختیار کردم ، پـس مرا مؤ اخذه مکن چـنانـچـه مؤ اخذه نکردی

[/][/]


[=arial][=&quot]دو بنده و دو پـیغمبر خود یوسف و دانیال را در هنگامی که قبول کردند ولایت را از جانب پادشاه زمان خود، خداوندا! عهدی نیست جز عهد تو و و لایتی نمی باشد مگر از جانب تو، پس توفیق ده مرا که دین ترا برپا دارم و سنت پیغمبر ترا زنده دارم ، همانا تو نیکو مولایی و نیکو یاوری .

پـس محزون و گـریان ولایت عهد را از ماءمون قبول فرمود.


منتهي الامال/زندگاني امام رضا(ع)

[/][/]


من یه سوال در این مورد دارم اگر امام رضا (ع) جام زهر را نمینوشید هم توسط مامورانی که از توسط مامون اماده شده بودند به شهادت میرسیدند پس چرا جام زهر را خودشان خوردند که این کار نوعی خود کشی به حساب می اید؟چون در هر دو صورت کشته میشدند؟

گمنام;10365 نوشت:
من یه سوال در این مورد دارم اگر امام رضا (ع) جام زهر را نمینوشید هم توسط مامورانی که از توسط مامون اماده شده بودند به شهادت میرسیدند پس چرا جام زهر را خودشان خوردند که این کار نوعی خود کشی به حساب می اید؟چون در هر دو صورت کشته میشدند؟

با سلام

برای روشن شدن مطلب، ناگزیر از ذکر چند مقدمه هستیم:

الف. همۀ انسان هایی که روزی پا به عرصۀ حیات می گذارند، روزی از این دنیا رخت بر می بندند. قرآن مجید می فرماید: "هر نفسی مرگ را می چشد".(1) پس هر انسان زنده ای روزی از دنیا می رود، اما جز عده خاص از اولیای خداوند، کسی از زمان مرگ خود مطلع نیست و وقت وفات آنان پوشیده شده است، تا انسان ها با این تفکر که هر لحظه امکان وفات یافتن وجود دارد، به سوی گناهان نروند و یا توبه را به تأخیر نیاندازند. از طرفی برترین مرگ ها نزد خداوند شهادت است. خداوند کشته شدگان در راهش را مرده خطاب نمی کند، بلکه آنان را صاحب زندگانی می داند که پیش او روزی دریافت می کنند.(2)
ائمۀ معصومین (ع) هم که دارای علم غیب هستند، همگی به این نوع مرگ؛ یعنی شهادت از دنیا رفته اند. به هر حال باید توجه داشت که علم شخص مانع از مرگ و یا شهادت او نمی شود و نمی تواند جلوی مرگ را برای همیشه بگیرد.

ب. قضا و قدر خداوند اگر حتمی شده باشد، به هیچ عنوان تغییر نمی کند. حال قضای الاهی در مورد عمر انسان ها باشد یا عمر امت ها. خداوند می فرماید: "هر گاه که اجلشان برسد نه لحظه ای عقب می افتد و نه لحظه ای زودتر تحقق می یابد".(3)

ج. ائمۀ معصومین (ع) هم علم غیب به امور داشته اند به طوری که تا وقتی که می دانستند قضا و حکمت خداوند به این تعلق نگرفته است که به شهادت برسند، از هر وسیله ای برای نجات خود از مرگ استفاده می کردند. در روایات نقل شده که امام هادی (ع) برای شفای بیماری خود شخصی را برای دعا به کربلا فرستاد، یا امام کاظم (ع) خرمای زهر آلودی که هارون الرشید به حضرت داد را میل نفرمود و گفت: هنوز وقتش فرا نرسیده است و یا امام باقر (ع) می فرماید: "ما برای دفع شر سلطان فلان دعا را می خوانیم".(4) همۀ اینها حاکی از آن است که این ذوات مقدسه برای حفظ جان شریفشان از هیچ کوششی فرو گذار نکرده اند.

د. چنین شهادتی که انسان از قبل مطلع باشد و برای رضای خداوند و تسلیم امر او و به خاطر رعایت مصالح مهم تر خود با پای خویش به قتلگاه برود چیزی جز ارتقای رتبه و درجه برای انسان نیست.
انسان اگر به این مقام از رضایت برسد مطمئناً درجات بالایی از انسانیت را کسب کرده است. امام باقر (ع) می فرماید: "این مصیبت ها که برای ائمۀ گذشته پیش آمد قضای حتمی خداوند و با انتخاب امامان بود و همگی به آن علم داشتند ... و همۀ اینها به خاطر درجات و کراماتی است که خداوند اراده کرده به آنها عطا کند.(5) جلوگیری کردن از بهترین مرگ که مطابق خواست حتمی خداوند است، معنایی غیر از عدم رضایت به خواست خداوند ندارد، که چنین امری از آنها نه تنها بعید و غیر عقلانی است، بلکه مرگ این چنینی؛ یعنی شهادت در راه خدا بزرگ ترین آرزوی آنها بوده و هر لحظه برای رسیدن به چنین آرزویی دعا و لحظه شماری می کردند.

مثلاً امام حسین (ع) با این که از شهادت خود و یارانش اطلاع داشت، ولی در عین حال از آن استقبال کرد؛ چرا که شهادت آن حضرت آثار و برکات مثبت و تأثیر گذاری بر جهان اسلام داشته و موجب احیای دین شده است. اگر از این مرگ فرار می کرد، در کجا به شهادت می رسید که آثار و برکات این چنینی داشته باشد؟! در حقیقت همۀ امامان معصوم (ع) چنانکه حیات نورانی شان در راه خدا و برای احیای دین خدا بوده، مرگ و شهادتشان نیز در مسیر و ادامۀ همان هدف عالی و الهی بوده و آثار و پیامدهای مثبت و تأثیرگذار بسیاری بدنبال داشته است.

با توجه به مقدمات ذکر شده، نتیجه می گیریم: در مواردی که ائمۀ اطهار (ع) به قضای حتمی خداوند علم داشتند، به خاطر مقام تسلیم و رضایی که داشتند، و در راه احیای دین خدا، به این امر راضی بودند و در غیر این موارد از جان شریفشان بسیار محافظت می کردند.

در خصوص شهادت امام رضا (ع) و مسمومیت ایشان به دست مأمون (علیه اللعنه) نیز همین حکایت جاری و ثابت است. مگر می توان از امام معصوم (ع) که به مقام تسلیم و رضای الهی رسیده، جز تسلیم و رضا به قضای الهی انتظار داشت؟

موفق باشید ...

"سالروز شهادت مظلومانه و غریبانۀ امام علی بن موسی الرضا (ع) بر همۀ ارادتمندان تسلیت باد"


پاورقی_______________________________

1. قرآن کریم، 185.
2. همان، 169.
3. همان، 34.
4. مقتل الحسن، مقرٌم، ص 57.
5. همان، ص 61، بنقل از پایگاه اسلام کوئست، با کمی تغییر و اضافات.

گمنام;10365 نوشت:
من یه سوال در این مورد دارم اگر امام رضا (ع) جام زهر را نمینوشید هم توسط مامورانی که از توسط مامون اماده شده بودند به شهادت میرسیدند پس چرا جام زهر را خودشان خوردند که این کار نوعی خود کشی به حساب می اید؟چون در هر دو صورت کشته میشدند؟

شما از روي فيلم امام رضا(ع) اين سحن را مي كوييد يا اين كه واقعا سند بر اين حرف داريد؟

در ثاني چه فرقي مي كند حتما بايد جسارتي به حضرت مي شد؟ همين كه امام جان خود را در خطر ديد خودشان زهر را نوشيدند؟ چه فرقي دارد يا خودشان به زور بخورانند يا اين كه تهديد كنند اگر نخوري تو را مي كشيم

سوما:رفتار و گفتار امامان حجت براي ماست

موضوع قفل شده است