علل غيبت

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علل غيبت

عبد الله بن فضل هاشمي مي‌گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که فرمودند: «همانا براي صاحب اين امر غيبتي است که چاره‌اي از آن نيست و در آن هر اهل باطلي در شک و ترديد قرار مي‌گيرد.» پس به امام عرض کردم: فدايتان شوم، اين غيبت به خاطر چيست؟ امام (عليه السلام) فرمودند: «حکمت و جهت غيبت او همان حکمت در غيبت حجت‌هاي الهي که قبل از ايشان بودند، مي‌باشد و جهت و سبب غيبت مشخص نمي‌گردد مگر بعد از ظهور حضرت. همان طوري که حکمت آن‌چه را که حضرت خضر (عليه السلام) انجام داد يعني سوراخ نمودن کشتي و کشتن آن پسر بچه و بناي آن ديوار تا هنگام جدايي آن دو، براي حضرت موسي (عليه السلام) روشن و معلوم نگرديد. اي فرزند فضل، اين امر (غيبت)، امري است از ناحيه‌ي خداوند متعال و سرّي است از اسرار الهي و غيبي است از غيب‌هاي خداوند متعال و آن‌گاه که دانستيم خداوند عزّوجل حکيم است، بايد بپذيريم که همه‌ي کارهاي خداوند بر اساس حکمت است گر چه سبب و جهت آن براي ما مشخص و معلوم نباشد.»1
آن‌چه که از اين روايت و امثال آن به دست مي‌آيد اين است که علت اصلي غيبت چيزي است که اطلاعي از آن نداريم و علت غيبت از مصاديق «غيب» قرار گرفته است که صلاح ما در پرده برداشتن از غيبت نبوده است تا آن‌گاه که هستي از پرتو نور آن نيّر اعظم روشن گردد و راز غيبتشان را بر ما آشکار کنند. اما در عين حال در برخي روايات حکمت‌هايي براي غيبت ذکر شده است که توجه به آن‌ها مفيد مي‌باشد. برخي از حکمت‌هاي غيبت عبارتند از:

1- امّتحان مردم در زمان غيبت

امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند: «شکي نيست در اين‌که غيبت حضرت، جايگاه امّتحان انسان‌هاست. همان چيزي که مشيت الهي به آن تعلق گرفته است و مصلحت را اقتضا مي‌نمايد. آيا خداوند متعال در کتابش يادآوري نفرموده است که امّتحان براي مؤمنين از بندگانش خواهد بود.
أَحَسِبَ النّاسُ أَن?أَلـم ? ؛2 آيا مردم پنداشته‌اند همين که?يُترَکُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا و هُم لايُفتَنُون بگويند ما ايمان آورديم، رها مي‌شوند و مورد امّتحان قرار نمي‌گيرند.
پس براي صبرکنندگان در امتحان ثواب و براي پيمان‌شکنان و خارجين از دين عذاب به دست مي‌آيد.
در جايي ديگر امام موسي کاظم (عليه السلام) مي‌فرمايند: «هنگامي که پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد تا کسي شما را از آن بيرون نکند. براي اين غيبت آزموني است که خداوند با آن بندگانش را امّتحان مي‌کند.»3
امّتحان غربالي است که مصلح را از مفسد، مؤمن را از منافق و حق را از باطل جدا مي‌سازد و دو رويان را رسوا و باطن‌ها را آشکار مي‌سازد. مگر نه اين است که انسان براي به نمايش گذاردن عبوديت و بندگي خود به اين جهان آمده تا بدين وسيله به مقام قرب الهي نايل شود و به بهشت برين راه يابد، اگر امور عالم بر وفق مراد و خواسته‌ي او باشد، هرگز اين امر مُحقّق نخواهد شد و در روز قيامّت هر کس مي‌تواند مدّعي لياقت و شايستگي براي بالاترين درجات باشد. اما آن‌گاه که ناملايمات روي مي‌آورند و صبر بر شدائد و سختي‌ها مطرح مي‌گردد يا پاي گذشتن از مال و جان به ميان مي‌آيد و انسان بر سر دو راهي‌ها قرار مي‌گيرد، ارزش او رقم مي‌خورد و ايمان حقيقي از ايمان ظاهري جدا مي‌گردد.
صبر بر غيبت خصوصاً هر چه طولاني‌تر گردد يکي از سخت‌ترين امّتحانات الهي است چنان‌چه بسياري در طول مدت غيبت از حق بريدند و از صراط مستقيم خارج شدند. اما کساني که در اين امّتحان الهي با صبر و عمل به وظيفه سربلند بيرون آيند، به بالاترين درجات نايل شده و در بهشت همنشين رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) خواهند بود چرا که ايشان خود فرموده‌اند:
«طُوبي لِمَن أَدرَکَ قائِمَ اهل‌بيتي وَ هُوَ يَأتَمُّ بِهِ في غَيبَتِهِ قبلَ قِيامِه و يَتَوَلّي أَولِيائَهُ و يُعَادِي أَعدَائَهُ ذلک مِن رُفَقَايي وَ ذَوِي مَوَدَّتِي وَ أَکرَمُ امّتي عَلَيَّ يَومَ القيامَةِ»؛4 «خوشا به حال کسي که قائم از اهل‌بيت مرا درک کند در حالي‌که در غيبت حضرت قبل از قيامش به او اقتدا نموده باشد و با دوستان او دوست و با دشمنان او دشمن باشد. چنين شخصي در روز قيامّت از همراهان و دوستان و گرامي‌ترين امّتم براي من خواهد بود.»
و در روايت ديگري حضرت ايمان مردم زمان غيبت را ارزشمندترين ايمان معرفي مي‌نمايند.5
حسن ختام اين بخش روايتي است از امام صادق (عليه السلام) که مي‌فرمايند:
«إِنَّ هَذَا الأمرِ لايَأتِيکُم إِلّا بَعدَ يَأسٍ، لا و اللهِ (لايَأتِيکُم) حتّي تَمَيَّزُوا. لا و اللهِ (لايَأتِيکُم) حتّي تَمَحَّصُوا و لا و اللهِ (لايَأتِيکُم) حتّي يَشقِي مَن شَقِي و يَسعَدُ مَن سَعِدَ»؛6 «همانا اين امر (فرج) شامل حال شما نمي‌شود مگر بعد از نااميدي. به خدا قسم شامل حال شما نمي‌شود تا اين‌که تشخيص داده شويد (مؤمن از منافق) به خدا قسم شامل حال شما نمي‌شود تا اين‌که خالص گرديد و به خدا قسم شامل حال شما نمي‌شود تا اين‌که بدبخت گردد کسي که بدبخت بود و سعادتمند گردد کسي که سعادتمند بود.»

2- نبودن بيعت کسي بر گردن ايشان

امام زمان (عليه السلام) آن مصلح بزرگي است که در راه برپايي انقلاب و حکومت عدل جهاني با هيچ قدرت ستمگري سازش نخواهد کرد. طبق روايات ايشان مأمور به مبارزه‌ي قاطع و آشکار با همه‌ي ظالمان است.
امام علي (عليه السلام) در اين زمينه مي‌فرمايند:
«إِنَّ القائِمَ مِنَّا إِذا قَامَ لَم يَکُن لِأَحَدٍ في عُنُقِهِ بيعةِ فلِذلک تُخفي ولادَتَهُ و يَغيبُ شَخصَهُ»؛7 «همانا قائم ما وقتي قيام کند بيعت احدي بر او نيست پس به همين خاطر ولادتش پنهان مي‌باشد و از نظرها غايب مي‌گردد.»
خود حضرت نيز در پاسخ به سؤالات اسحاق بن يعقوب مي‌فرمايند:
«إِنَّهُ لَم يَکُن لِأَحَدٍ مِن آبائي‌(عليهم السلام) إِلّا وَ قَد وَقَعَت في عُنُقِهِ بَيعَةٌ لِطاغِيهِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخرُجُ حينَ أَخرُجُ وَ لابَيعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغيت فِي عُنُقِي»؛8 «هيچ يک از پدران من نبودند مگر آن که بيعتي از طاغوت زمان خود بر گردن داشتند، اما من وقتي قيام کنم، بيعت احدي از طاغوت‌هاي زمانه بر گردنم نيست.»

3- حفظ جان و ترس از کشته شدن

يکي ديگر از حکمت‌هايي که براي غيبت حضرت ذکر شده است ترس از کشته شدن است. زراره مي‌گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مي‌فرمودند:
«إِنَّ لِلقائِمِ غَيبَةٌ قَبلَ أَن يَقُومَ»؛9 «همانا براي قائم (عليه السلام) ما غيبتي است قبل از اين‌که قيام نمايد.» عرض کردم: سبب آن چيست؟ حضرت فرمودند: «ترس از کشته شدن.»
با اين‌که کشته شدن در راه خدا آرزوي ديرينه‌ي معصومين‌(عليهم السلام) و هر انسان آزاده‌اي بوده و هست و حضرت مهدي (عليه السلام) فرزند همان امامي است که وقتي ضربت شمشير بر فرق مبارکشان فرود آمد، نواي زيباي «فُزتُ و رَبِّ الکعبَة» او گوش عرشيان را نوازش داد، اما علت اين‌که حضرت غايب شدند تا کشته نشوند و زنده بمانند، دو مسأله‌ي مهم مي‌باشد:
الف) وضعيت حضرت مهدي (عليه السلام) با همه‌ي ائمه‌ي قبل از خود کاملاً متفاوت بود. به جهت اين‌که دوست و دشمن به واسطه‌ي اخبار و روايات فراوان در اين زمينه، مي‌دانستند کسي که بنا است ريشه‌ي ظلم و ظالم را بکند و عدالت را در صحنه‌ي پهناور گيتي بگستراند، کسي نيست جز ايشان، بنابراين خلفاي جور لحظه و آني در قتل ايشان درنگ نمي‌کردند و هرگز اجازه نمي‌دادند زنده بمانند.
ب) حضرت مهدي (عليه السلام)، بقيه الله و آخرين ذخيره‌ي الهي است. اگر ائمه‌ي ديگر به شهادت مي‌رسيدند، امام ديگري بود که جانشين ايشان گردد، اما مشيت الهي بر اين تعلق گرفت که جانشينان رسول مکرم اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) دوازده نفر باشند، به عدد نقباي بني اسرائيل.10 در اين صورت اگر امام ظاهر بود و کشته مي‌شدند زمين از حجت خدا خالي مي‌ماند و نظام آفرينش در هم مي‌ريخت.

4- قدر ناشناسي مردم

يکي ديگر از حکمت‌هاي غيبت قدر ناشناسي مردم از ائمه‌ي يازده‌گانه‌ي قبل از امام زمان (عليه السلام) مي‌باشد.
خداوند متعال يازده حجّت خود را در اختيار مردم گذاشت و نهايت توصيه را در حق آنان در قرآن مجيد با آياتي مثل آيه‌ي مودة11و از طريق رسولش با رواياتي مثل حديث ثقلين، منزلت، سفينه12 و امثال آن بيان داشت، اما مردم نه تنها به اين توصيه‌ها توجهي نکردند، بلکه به گونه‌اي عمل نمودند که گويا به آن‌ها توصيه‌ي ظلم و آزار اهل‌بيت شده است. لذا هر يک را به گونه‌اي به شهادت رساندند. وقتي نوبت به آخرين ذخيره‌ي الهي بقيه الله الأعظم ارواحنافداه رسيد، غضب خداوند متعال شامل مردم گرديد و آنان را به بلا و مصيبت سخت غيبت ـ که قبلاً هشدار آن را نيز داده بود13ـ مبتلا نمود.
آري، به قول مرحوم خواجه نصير الدّين طوسي: «وُجُودُهُ لطفٌ وَ تَصَرُّفُـهُ لُطفٌ آخَر وَ عَدَمُهُ مِنّا»؛14 «وجود امام لطفي است براي مردم از ناحيه‌ي خداوند متعال و ظاهر بودن او لطف ديگري است و عدم امام يعني غيبت او از ناحيه‌ي خود ما است و سبب آن خود ما هستيم و الّا هرگز غيبت صورت نمي‌گرفت.»
حاصل کلام اين‌که: ميان قابليت‌ها و شايستگي‌هاي ذاتي مردم براي پذيرش امام معصوم (عليه السلام) و ميزان حضور امام در جامعه ارتباطي متقابل وجود دارد به هر اندازه که مردم شايستگي و لياقت خود را از دست داده و از ارزش‌هاي الهي فاصله بگيريند، امام معصوم نيز که يکي از تجليّات رحمت الهي به شمار مي‌آيد، از جامعه فاصله گرفته و از حضور خود در جامعه مي‌کاهد؛ چرا که رحمت الهي در جايي فرود مي‌آيد که سزاوار رحمت باشد. به بيان ديگر قرآن کريم مي‌فرمايد:
ذَلِکَ? بِأَنَّ اللهَ لَم يَکُ مُغَيِّراً نعمةً أَنعَمَها عَلَي قَومٍ حتّي يُغَيِّروا ما ؛15 اين (کيفر) بدان سبب است که خداوند نعمتي را که بر قومي?بِأَنفُسِهِم ... ارزاني داشته، تغيير نمي‌دهد مگر آن که آنان، آن‌چه در دل دارند تغيير دهند.

پي نوشت ها:

1. منتخب الأنوار المضيئه، ص 154 .
2. عنکبوت (29)، 2 .
3. طوسي، غيبت، ص 238 .
4. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 318 .
5. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 318، ح 8 .
6. ر.ک. منتخب الأنوار المضيئه، ص 152 .
7. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 333 .
8. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 152 .
9. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 376 .
10. صافي گلپايگاني، منتخب الأثر، ص 45، فصل اول .
11. شوري (42)، 42 و 43 .
12. ر.ک. کشف المراد در شرح تجريد الاعتقاد، ص 381 به بعد .
13. ملک (67)، 30 .
14. خواجه نصير الدين طوسي، کشف الاسرار، ص 362 .
15. انفال (8)، 53 .

منبع: تنهاراه

فلسفه غيبت

به راستي چرا امام و حجّت خدا در پس پرده غيبت قرار گرفته است و کدام علت سبب گرديد تا مردم از برکات ظهور او محروم گردند؟
درباره اين موضوع سخنان فراواني گفته شده و روايات فراواني نيز در دست است ولي پيش از پاسخ گفتن به سؤال فوق لازم است به نکته‌اي اساسي اشاره کنيم:
ما ايمان داريم که خداوند عالم هيچ کار کوچک و بزرگي را جز بر اساسِ حکمت و مصلحت انجام نمي‌دهد خواه اين مصلحت‌ها را بشناسيم يا خير. و نيز همه رويدادهاي خرد و کلانِ جهان با تدبير پروردگار و به اراده او انجام مي‌پذيرد که يکي از مهمترين آنها، حادثه غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. بنابراين غيبت آن سرور نيز مطابق حکمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانيم.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«بي‌ترديد براي صاحب الامر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) غيبتي است که هر اهل باطلي در آن به شک مي‌افتد.»
راوي از علت غيبت سؤال کرد. حضرت فرمود:
«غيبت به سبب امري است که اجازه نداريم آن را براي شما بيان کنيم... غيبت، سرّي از اسرار الهي است ولي چون مي‌دانيم که خداوند بزرگ حکيم است مي‌پذيريم که همه کارهاي او )براساسِ (حِکمت است و اگرچه علّت آن کارها براي ما معلوم نباشد.»1
البتّه چه بسا انساني که همه افعال خداوند را حکيمانه مي‌داند و در برابر آنها سر تسليم فرود مي‌آورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضي از رويدادهاي عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه يک پديده، آرامش نفس و اطمينان قلبي بيشتري يابد. بنابراين به بحث و بررسي پيرامون حکمت‌ها و آثار غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‌پردازيم و به روايات مربوط به آن اشاره مي‌کنيم:

تأديب مردم

وقتي امّت نسبت به پيامبر و امام قدر نشناسند و وظايف خود را در برابر او انجام ندهند بلکه اوامر او را نافرماني کنند، رواست که خداوند، پيشواي ايشان را از آنها جدا کند تا به خود آيند و در روزگار غيبت او، ارزش و برکت وجود او را دريابند و در اين صورت، غيبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درک نکنند.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
«وقتي خداوند همراهي و همنشيني ما را براي قومي خوش ندارد ما را از ميان آنها برگيرد.»2

استقلال و نبودن تحت پيمان ديگران

آنها که به دنبال ايجاد يک تحوّل و انقلاب هستند به ناچار در ابتداي قيام با بعضي از مخالفان، عهد و پيماني مي‌بندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال کنند، ولي مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن مصلح بزرگي است که در راه برپايي انقلاب و حکومت عدل جهاني با هيچ قدرت ستمگري سازش نخواهد کرد زيرا که مطابق روايات فراوان او مأمور به مبارزه قاطع و آشکار با همه ظالمان است. به همين جهت تا آماده شدن شرايط انقلاب، در غيبت مي‌رود تا مجبور نباشد که با دشمنان خدا عهد و پيماني ببندد.
در روايتي از امام رضا(عليه السلام) علت غيبت اينگونه بيان گرديده است:
«براي اينکه آن زمان که با شمشير قيام مي‌کند، کسي بر عهده او )امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ( بيعتي نداشته باشد.»3

آزمايش مردم

امتحان کردن مردم يکي از سنّت‌هاي خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون مي‌آزمايد تا ميزان استواريشان در مسير حق روشن شود. البتّه نتيجه امتحان براي خداوند معلوم است ولي در کوره آزمايشها اين بندگان هستند که ساخته مي‌شوند و به جوهر وجود خود پي مي‌برند.
امام کاظم(عليه السلام) فرمود:
«هنگامي که پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد تا کسي شما را از آن بيرون نکند براي صاحب اين امر (= امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) غيبتي خواهد بود که گروهي از پيروان او از اعتقاد خود دست بر مي‌دارند و اين غيبت، آزموني است که خداوند با آن بندگانش را امتحان مي‌کند.»4

حفظ جان امام

يکي از عواملي که سبب کناره گيري پيامبران از قوم خود مي‌شد، حفظ جان خويش بود. آنها براي اينکه بتوانند در فرصتي ديگر رسالت خود را به انجام رسانند در شرايطي که مورد تهديد قرار مي‌گرفتند مخفي مي‌شدند همانگونه که پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) از مکّه بيرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اينها به دستور و اراده خداوند است.
درباره حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و علت غيبت او نيز در روايات متعدد چنين امري بيان شده است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«امام منتظر، پيش از قيام خود، مدتي از چشم‌ها غايب خواهد شد. از علّت آن سؤال شد. حضرت فرمود: برجانِ خويش بيمناک است.»5
هر چند شهادت آرزوي مردان خداست ولي شهادتي مطلوب است که در ميدان انجام وظيفه الهي و به صلاح جامعه و دين خدا باشد. امّا آنگاه که کشته شدن فرد به معني به هدر رفتن و از دست رفتن اهداف باشد، ترس از قتل، امري عقلي و پسنديده است. کشته شدن امام دوازدهم که آخرين ذخيره الهي است به معني فرو ريختن کعبه آمال و آرزوي تمام انبياء و اولياء(عليهم السلام) و تحقق نيافتن وعده پروردگار در تشکيل حکومت عدل جهاني است.
گفتني است که در روايات نکته‌هاي ديگري نيز درباره علّت غيبت امام دوازدهم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيان گرديده است که براي رعايت اختصار از ذکر آنها خودداري مي‌شود ولي آنچه مهم است اينکه همانگونه که پيش از اين گذشت؛ «غيبت»، سرّي از اسرار الهي است و علت اصلي و اساسي آن پس از ظهور آشکار خواهد شد و آنچه بيان شد عواملي است که در غيبت امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) تأثير گذار بوده است.

پي نوشت ها:

1. کمال الدين، ج 2، باب 44، ح 11، ص 204.
2. علل الشرايع، ص 244، باب 179.
3. کمال الدين، ج 2، باب 44، ح 4، ص 232.
4. الغيبة طوسي، فصل 5، ح 284، ص 237.
5. کمال الدين، ج 2، باب 44، ح 7، ص 233.

منبع: نگين آفرينش