سوالی درباره آیه 42 سوره اسراء

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالی درباره آیه 42 سوره اسراء

به نام خدا

با صلوات بر محمّد و آل محمّد

قرآن کریم در آیه 42 سورۀ اسراء می فرماید:

قُل لَّوْ كاَنَ مَعَهُ ءَالهَِةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلىَ‏ ذِى الْعَرْشِ سَبِيلا

ترجمه حضرت آیت الله مکارم:

بگو: «اگر آن چنان كه آنها مى ‏گويند با او خدايانى بود، در اين صورت، (خدايان) سعى مى‏ كردند راهى به سوى (خداوند) صاحب عرش پيدا كنند.»

این فرمایش قرآن بر چه اساسی است؟ چرا اگر خدایان دیگری بودند، سعی می کردند راهی به سوی خدا صاحب عرش پیدا کنند؟

با تشکر

پی نوشت: لطفاً جناب صدیقین به عنوان کارشناس این بحث معرفی شوند.

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام و ادب
بنده جوابی عرض میکنم و استاد صدیق هم می توانند وارد بحث شوند.
این آیه در مقام احتجاج بامشرکان می فرماید: ای رسول ما، به آنها بگو،اگر غیر خدا معبودهایی وجودداشت و هر یک مسئول تدبیر بخشی از عالم بودند، مثلا الهه زمین و الهه آسمان و ... در این صورت آن خدایان در مقام منازعه با خداوند بر می آمدند،چون حب ملک و سلطنت خواهی امری فطری است که در تمام موجودات هست و هر کس می خواهد بر گستره قدرت و سلطنت خود بیافزاید، و همین امر آن خدایان را وادار می کرد که خداوند رب الارباب را از عرش قدرت خود به زیرآورند و به وسعت ملک خود بیافزایند.

عمار;370143 نوشت:
[=arial]با سلام و ادب
بنده جوابی عرض میکنم و استاد صدیق هم می توانند وارد بحث شوند.
این آیه در مقام احتجاج بامشرکان می فرماید: ای رسول ما، به آنها بگو،اگر غیر خدا معبودهایی وجودداشت و هر یک مسئول تدبیر بخشی از عالم بودند، مثلا الهه زمین و الهه آسمان و ... در این صورت آن خدایان در مقام منازعه با خداوند بر می آمدند،چون حب ملک و سلطنت خواهی امری فطری است که در تمام موجودات هست و هر کس می خواهد بر گستره قدرت و سلطنت خود بیافزاید، و همین امر آن خدایان را وادار می کرد که خداوند رب الارباب را از عرش قدرت خود به زیرآورند و به وسعت ملک خود بیافزایند.

با سلام. جناب عمار، به مهر بفرمایید چرا باید بین این خدایان منازعه ای رخ می داد و چرا حب ملک و سلطنت خواهی امری فطری در تمام موجودات است باید در آنها خدایان وهمی هم قابل اثبات است؟ چرا آن خدایان فقط در حوزه وهمی خویش باقی نمی ماندند و حتماً به سوی خدای صاحب عرش می رفتند؟

با تشکر

[=arial]با سلام
عرض کردیم فطرت همه موجودات اینگونه است که خواهان رسیدن به قدرت هستند و طبيعى است كه هر صاحب قدرتى مى خواهد قدرت خود را كاملتر و قلمرو حكومت خويش را بيشتر كند.
در اينجا ممكن است گفته شود چه مانعى دارد كه خدايان متعدد با همكارى يكديگر بر اين عالم حكومت كنند؟ و چه لزومى دارد كه به تنازع برخيزند؟!.
در پاسخ اين سؤ ال بايد به اين واقعيت توجه داشت كه قطع نظر از اينكه علاقه به تكامل و توسعه قدرت براى هر موجودى طبيعى ، و قطع نظر از اينكه خدايانى را كه مشركان به آن اعتقاد داشتند داراى بسيارى از صفات بشرى بودند كه يكى از روشنترين آنها علاقه به حكومت و قدرت بيشتر است ، قطع نظر از همه اينها اصولا لازمه تعدد وجود، اختلاف است ، چرا كه اگر هيچگونه اختلافى در رويه و برنامه و جهات ديگر نباشد، تعدد معنى نخواهد داشت بلكه هر دو يك چيز خواهند بود (دقت كنيد).
نظير اين بحث در آيه 22 سوره انبياء نيز آمده است آنجا كه مى گويد: لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا: (اگر در زمين و آسمان خدايان ديگرى
جز (الله )وجود داشتند نظام جهان به هم مى ريخت).
اشتباه نشود، اين دو بيان گر چه از پاره اى جهات شبيهند ولى اشاره به دو دليل مختلف مى كنند كه يكى بازگشت به (فساد نظم جهان ) بر اثر تعدد خدايان است ، و ديگرى قطع نظر از نظم جهان از وجود تمانع و تنازع در ميان خدايان متعدد سخن مى گويد (در ذيل آيه 22 سوره انبياء نيز در اين زمينه به خواست خدا سخن خواهيم گفت ).
و از آنجا كه در تعبيرات مشركان ، خداوند بزرگ تا سرحد يك طرف نزاع تنزل كرده است.

[=arial]تفسیر نمونه ذیل ایه مربوطه.

سلام.با اجازه از استادان گرامی.بی ادبی هست که من نظر بدهم.عفو بفرمایید.
جناب مسلمان ایرانی حتما در لینک های مربوط به نقد مسیحیت یا نقد ادیان اهل کتاب (غیر مسلمانان) آمده که اصلا اسلام وجود چند خدا را رد
می کند. البته هرکسی مختار است دینی داشته باشد اما چون مثلا در مسیحیت پدر و پسر و روح القدس هستند یا امثال اینها که مثلا در زرتشتی ها خدای خوب و بد دارند میبینیم که این خدایان حتی در گفتار مردم مسیحی یا... با هم به نقض هایی بر میخورند.
اصطلاحا میگن که چند تا خدا وقتی تو یک عالم باشند با هم دعواشون میشه! یعنی عامیانه ی همون مطلبی که استادان گرامی میگن.مثلا شما
-نعوذ بالله- یک فروشگاه زنجیره ای رو در نظر بگیرید که یک مدیر واحد نداشته باشه، دونفر یا بیشتر با هم شریک باشند.خوب طبیعتا در هر شراکتی اختلافاتی هست حتی همون امر ازدواج که طرفین شریک در زندگی هم هستند و تنها ائمه اطهار (ع) با هم اختلاف نداشتند که آنها با ما فرق میکنند و تافته ی جدا بافته اند.لذا ما متوجه میشیم که در یک عالم هستی وقتی دو یا چند خدا وجود داشته باشه طبیعتا هر کسی همه عالم رو برای خودش میدونه و قصد داره اصطلاحا اون رو برای خودش داشته باشه یا از دیگر شرکای خود بالا بکشه.پس در این چنین عالم منظمی که بر روال خود ودارای برنامه های دقیق و آفرینشی نو در هر لحظه میباشد مطمئنا یک مدیر واحد اون را هدایت میکنه و او وجودی نیست جز
خداوند قادر متعال (جل جلاله و عظم شانه)که برای ما مسلمانان و حتی کافران ثابت شد و خدا رو شکر ما قبولش داریم.
:ok:
خدایا توفیق شناخت هرچه بیشتر خودت رو به ما عنایت فرما.الهی آمین

مسلمان ایرانی;368568 نوشت:
این فرمایش قرآن بر چه اساسی است؟ چرا اگر خدایان دیگری بودند، سعی می کردند راهی به سوی خدا صاحب عرش پیدا کنند؟

سلام
چون حاکمیت یک حاکم با حاکمیت دیگران در همان مرتبه و مقام منافات دارد لذا نزاع بین حاکمان امری طبیعی است
والله الموفق

[=Times New Roman]

[="Arial"]به نام خدا

[=Times New Roman][=Times New Roman]

[="Arial"]با صلوات بر محمّد و آل محمّد

[=Times New Roman][=Times New Roman]

[="Arial"]قرآن کریم در آیه42 سورۀ اسراء می فرماید[=B Lotus]:

[=Times New Roman][=Times New Roman]

[="Arial"]قُل لَّوْ كاَنَ مَعَهُ ءَالهَِةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلىَ‏ ذِى الْعَرْشِ سَبِيلا

[=Times New Roman]

[="Arial"]ترجمه حضرت آیت الله مکارم

[=Times New Roman][=Times New Roman]

[="Arial"]بگو: «اگر آن چنان كه آنها مى ‏گويند با او خدايانى بود، در اين صورت، (خدايان) سعى مى‏ كردند راهى به سوى (خداوند) صاحب عرش پيدا كنند[=B Lotus].» [="Arial"]

[=Times New Roman]

[="Arial"]این فرمایش قرآن بر چه اساسی است؟ چرا اگر خدایان دیگری بودند، سعی می کردند راهی به سوی خدا صاحب عرش پیدا کنند؟

[=Times New Roman][=Times New Roman]

[="Arial"]با تشکر

[=Times New Roman]

[="Arial"]

[=Times New Roman]

[="Arial"]پاسخ :

[=Times New Roman][=Times New Roman]

[="Arial"]خدای متعال فرمود:

[=Times New Roman]

[="Arial"]"قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلى‏ ذِي الْعَرْشِ سَبيلا"(1)سوره اسراء،آیه 42

[=Times New Roman]

[="Arial"]بگو: اگر آن چنان كه آنها مى‏گويند با او خدايانى بود، در اين صورت، (خدايان) سعى مى‏كردند راهى به سوى (خداوند) صاحب عرش پيدا كنند.

[=Times New Roman]

[="Arial"]آیه شریفه در جهت بیان این نکته است که خدا یکی است و به وحدانیتش اعتراف کنیم و اگر به تعدد آلهه معتقد شویم و برای هر اثری در نظام خلقت خدایانی دیگر تصور کنیم از نتیجه دخالت در کار هم عالم وجود در هم می ریزد.

[=Times New Roman]

[="Arial"]البته بحث در این باره بسیار و این موضوع از نظر فلسفی و کلامی به دقت مورد بررسی دقیق قرار گرفته و وحدانیت خالق متعال به اثبات رسیده است که می توان به کتاب های مربوطه مراجعه کرد.

[=Times New Roman]

[="Arial"]با این حال این موضوع چون در قرآن بیان شده است، پس می بایست به تفاسیر استشهاد کرد . به همین دلیل از دو تفسیر کاربردی المیزان و نمونه مطالبی را نقل می کنیم:

[=Times New Roman]

[="Arial"]1.علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مطلب را این گونه تبیین کردند:

[=Times New Roman]

[="Arial"]تقرير استدلال براى نفى شريك به اينكه اگر با خدا آلهه‏اى مى‏بود، راهى به سوى خداى ذى العرش جستجو مى‏كردند.

[=Times New Roman]

[="Arial"]"قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى‏ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا"

[=Times New Roman]

[="Arial"]خدای متعال به پیامبرش دستور داد كه با ايشان(مشرکین) هم كلام شود، و در امر توحيد و شرك نورزيدن با ايشان گفتگو كند و چون آنان معتقد به خدايانى غير از خداى تعالى بودند كه هر يك بر حسب اختلاف درجات شان جهات مختلف عالم را تدبير مى‏كنند، يكى اله و رب آسمان، ديگرى اله و رب زمين، سومى خداى جنگ و چهارمى خداى قريش و هم چنين خدايان ديگر[=B Lotus] [="Arial"]و نيز چون اين خدايان را شريك هاى خدا در تدبير عالم مى‏دانستند قهرا بايد براى هر يك از آنها بر حسب ربوبيت شان سهمى از ملك قائل مى‏شدند، و با اين كه ملك از توابع خلقت است كه به اعتراف خود ايشان مختص به خداى سبحان است، ناگزير بايد بگويند غير خدا هم مالك مى‏شود، و وقتى خدايان ديگر را مالك دانستند ناگزيرند آن ها را به جنگ با خدا هم روانه كنند، چون علاقه به ملك غريزى هر مالكى است، و هر صاحب قدرت و سلطنتى قدرت و سلطنت خود را دوست مى‏دارد، و قهرا هر يك از خداها نيز مى‏خواهند كه با خدا در ملكش منازعه نموده و ملك خداى را از دستش بگيرند و خود به تنهايى مالك باشند، و عزت و هيمنه سلطنت مختص به او گردد (تعالى اللَّه عن ذلك)

[=Times New Roman]

[="Arial"]پس خلاصه احتجاج اين است كه اگر آن طور كه شما پنداشته‏ايد با خداى تعالى اللَّه ديگرى هم وجود مى‏داشت آن وقت ممكن مى‏شد كه كسى غير خدا چيزى از ملك خدا به چنگ آورد، هر چند كه ملكيت از لوازم ذات فياض خداوندى است، كه وجود هر چيز از افاضات او است، آن وقت به طور قهر، خدايان در مقام نزاع با خدا برمى‏آمدند، چون ملك دوستى و سلطنت خواهى امرى است ارتكازى در تمامى موجودات و همين علاقه به ملكيت آلهه او را وادار مى‏كرد تا ملك خداى را از كفش بيرون كرده و او را از عرش خود به زير بكشند، و روز به روز به ملكيت خود بيفزايند حال به كدام يك از اين حرفها ملتزم مى‏شوند؟

[=Times New Roman]

[=B Lotus] [="Arial"] "تعالى اللَّه عن ذلك"

[=Times New Roman]

[="Arial"]پس اين كه فرمود:" إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى‏ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا" معنايش اين است كه در جستجوى راهى هستند كه باشد به خدا دست يابند، و بر او و ملك و سلطنت او غالب شوند، و تعبير از خدا به عبارت" ذِي الْعَرْشِ" براى اين بود كه بفهماند اگر در جستجوى راه به سوى خدا هستند براى اين است كه خدا داراى عرش است مى‏خواهند عرش او را بگيرند و بر آن تکیه کنند.(1)[=B Lotus] [=B Lotus] [="Arial"][=Times New Roman]

[="Arial"]2. در تفسیر نمونه پاسخ از راه قاعده ای فلسفی داده شده است.
[=Times New Roman]

[="Arial"]در این تفسیر بعد از اشاره به آیه مورد نظر آمده است:

[=Times New Roman][=Times New Roman]

[="Arial"]این آیه ...به يكى از دلایل توحيد، اشاره مى‏كند كه در زبان دانشمندان و فلاسفه به عنوان"دليل تمانع" معروف شده است، مى‏گويد:

[=Times New Roman]

[="Arial"]اى پيامبر" به آن ها بگو اگر با خداوند قادر متعال، خدايان ديگرى بود- آن چنان كه آن ها مى‏پندارند...

[=Times New Roman]

[="Arial"] آن ها هم مى‏خواستند" مالك عرش اعلا"شوند، و بر پهنه جهان هستى حكومت كنند و به همين جهت به مبارزه با او برمى‏خاستند[=B Lotus].

[=Times New Roman]

[="Arial"]به هر حال طبيعى است كه هر صاحب قدرتى مى‏خواهد قدرت خود را كامل تر و قلمرو حكومت خويش را بيشتر كند و اگر راستى خدايانى وجود داشت اين تنازع و تمانع بر سر قدرت و گسترش حكومت در ميان آن ها در مى‏گرفت

[=Times New Roman]

[="Arial"]در اين جا ممكن است گفته شود چه مانعى دارد كه خدايان متعدد با همكارى يكديگر بر اين عالم حكومت كنند؟ و چه لزومى دارد كه به تنازع(جنگ) برخيزند؟

[=Times New Roman]

[="Arial"]در پاسخ اين سؤال بايد به اين واقعيت توجه داشت كه قطع نظر از اين كه علاقه به تكامل و توسعه قدرت براى هر موجودى طبيعى، و قطع نظر از اين كه خدايانى را كه مشركان به آن اعتقاد داشتند داراى بسيارى از صفات بشرى بودند كه يكى از روشن ترين آن ها علاقه به حكومت و قدرت بيشتر است، قطع نظر از همه اين ها اصولا لازمه تعدد وجود، اختلاف است، چرا كه اگر هيچ گونه اختلافى در رويه و برنامه و جهات ديگر نباشد، تعدد معنى نخواهد داشت بلكه هر دو يك چيز خواهند بود (دقت كنيد)

[=Times New Roman]

[="Arial"]نظير اين بحث در آيه 22 سوره انبياء نيز آمده است آن جا كه مى‏گويد:

[=Times New Roman][=Times New Roman]

[="Arial"]"لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا" اگر در زمين و آسمان خدايان ديگرى جز"اللَّه" وجود داشتند، نظام جهان به هم مى‏ريخت.(2)

[=Times New Roman]

[="Arial"]پی نوشت ها:

[=Times New Roman]

[="Arial"]1.علامه طباطبایی تفسیر المیزان، ترجمه فارسی، ج‏13، ص 146

[=Times New Roman]

[=B Lotus] [="Arial"]2.آیت الله مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏12، ص131

[=Times New Roman]

[="Arial"]

[=Times New Roman]

[=B Lotus] [="Arial"]

[=Times New Roman]

[="Arial"]

با سلام و تشکر از جناب عمار.

عمار;371530 نوشت:
[=arial]با سلام
عرض کردیم فطرت همه موجودات اینگونه است که خواهان رسیدن به قدرت هستند و طبيعى است كه هر صاحب قدرتى مى خواهد قدرت خود را كاملتر و قلمرو حكومت خويش را بيشتر كند.
[=arial]

استاد بزرگوار، این گزارۀ شما در مورد «همه موجودات» ادّعای بزرگی است و نیاز به اثبات دارد، گذشته از اینکه مثال نقضهای بسیاری نیز دارد. برای مثال حال که شما تمام موجودات را در این امر سهیم می دانید، چگونه این امر را برای موجودی چون گوسفند اثبات می کنید؟ حتی در مورد ما انسانها هم، روحیه گسترش قدرت در همه وجود ندارد، و اتفاقاً اینگونه انسانها معمولاً محبوبتر از انسانهایی هستند که خواهان کاملتر شدن قلمرو حکومت خویشتن هستند، چنانکه کریم خان زند، از شاه عباس صفوی یا آلب ارسلان سلجوقی، محبوبتر است و شاید در محبوبترین چهره های عصر 2500 ساله شاهان ایران، لیاقت ردّه اوّل یا دوم را داشته باشد.(دوم به این خاطر که برخی تمایلات ناسیونالیستی فرد دیگری را محبوبتر می داند...)

البته یک پرسش دیگر که ذهن یک مشرک می توانست مطرح کند این است که: از کجا معلوم آنها چنین تلاشی را علیه خدای صاحب عرش نکرده و توسط او بر سر جای خود نشانده نشده باشند؟(و یا برعکس!) به این پرسش چه پاسخی می شد داد؟

سؤال مهم دیگری نیز وجود دارد که صبر می کنم بحث کمی جلوتر برود تا مطرحش کنم.

مسئله اینجاست که یک گزاره شرطی از سوی قرآن مطرح شده است، و قضیه بودن این گزاره، نیاز به اثبات دارد.

عمار;371530 نوشت:
[=arial]
در اينجا ممكن است گفته شود چه مانعى دارد كه خدايان متعدد با همكارى يكديگر بر اين عالم حكومت كنند؟ و چه لزومى دارد كه به تنازع برخيزند؟!.
در پاسخ اين سؤ ال بايد به اين واقعيت توجه داشت كه قطع نظر از اينكه علاقه به تكامل و توسعه قدرت براى هر موجودى طبيعى ، و قطع نظر از اينكه خدايانى را كه مشركان به آن اعتقاد داشتند داراى بسيارى از صفات بشرى بودند كه يكى از روشنترين آنها علاقه به حكومت و قدرت بيشتر است ، قطع نظر از همه اينها اصولا لازمه تعدد وجود، اختلاف است ، چرا كه اگر هيچگونه اختلافى در رويه و برنامه و جهات ديگر نباشد، تعدد معنى نخواهد داشت بلكه هر دو يك چيز خواهند بود (دقت كنيد).
نظير اين بحث در آيه 22 سوره انبياء نيز آمده است آنجا كه مى گويد: لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا: (اگر در زمين و آسمان خدايان ديگرى
جز (الله )وجود داشتند نظام جهان به هم مى ريخت).
اشتباه نشود، اين دو بيان گر چه از پاره اى جهات شبيهند ولى اشاره به دو دليل مختلف مى كنند كه يكى بازگشت به (فساد نظم جهان ) بر اثر تعدد خدايان است ، و ديگرى قطع نظر از نظم جهان از وجود تمانع و تنازع در ميان خدايان متعدد سخن مى گويد (در ذيل آيه 22 سوره انبياء نيز در اين زمينه به خواست خدا سخن خواهيم گفت ).
و از آنجا كه در تعبيرات مشركان ، خداوند بزرگ تا سرحد يك طرف نزاع تنزل كرده است.

[=arial]تفسیر نمونه ذیل ایه مربوطه.

با تشکر از توضیحاتتان، ولی خیر بنده چنین فرضی را در نظر نمی گیرم.

به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
درود بر برادر عزیزم وعزیزتر از هر عزیزی مسلمان ایرانی عزیز!
آقا ما جدا به شما ارادت داریم!
بحث در جایی شروع شده که دوستان در حال و هوای دیگری هستند !
جوابی خیلی ساده هست یعنی خدایان وهمی و دروغین وجود ندارند ولی خدایان واقعی که چیزی جز خدای یکتا نیستند وجود دارند!
پس خدایانی که خدای یکتای بی‌همتای بی‌شریک هستند و یک نفس و یک ذات هستند چطور می‌توانند بر خودشان سلطه پیدا کنند!؟
هیچ کس معنی خدایان یا ایزدان رو نمی‌دونه!
آخه چرا به کتاب خدا مراجعه نمی‌کنید ؟ چرا در قرآن کریم تدبر نمی‌کنید ؟
قرآن می‌فرماید خدایی جز خدا نیست و نمی‌گوید که خدایان وجود ندارند!
این رو هم اضافه کنم که خدا با ایزد فرق می‌کنه و ایزد در قرآن کریم "اله یا الاه" هست ولی خدا در قرآن کریم "رب" هست
الله مفرد الاه (اله) هست چنانکه در پارسی یزدان مفرد ایزد هست (ایزدان جمع هستند!)
بدبختی ما این هست که مترجمین محترم هیچ وقت نتونستند جلوی خودشون رو بگیرند که آیات رو مو به مو همونطور که هست ترجمه کنند نه این عربی یا فارسی بلد نباشند! بلکه فکر کردند که خدای یه اشتباهی کرده یه جمله‌ای رو گفته کا ما صلاح می‌بینیم که در ترجمه اون رو ماله کشی کنیم! برای همین در ترجمه قرآن کریم و البته روایات یک سری کلمات رو باهم یکی کرده یا معانی دیگری آورده یا چیزهایی را که در متن اصلی قرآن و روایت نیست در آن وارد کرده‌اند!

آیه اول : (همین آیه منتها با ترجمه خودم!)

قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَّابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا [١٧:٤٢]
بگو : اگر با او ایزدانی بودند چنانکه شما می‌گویید, آن‌گاه راهی به سوی تخت‌دار می‌جستند

با خداوند خدایانی هستند یا ایزدانی هستند! ولی او می‌فرماید نه آن چنانکه شما می‌گویید!
منظور از شما در اینجا مشرکان هستند نه موحدان!
او می‌فرماید که خدایانی هستند آنطور که خود خدا می‌گوید نه آن‌طور که مشرکان می‌گویند !

سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا [١٧:٤٣]
منزه است او و والاتر از آن چه می‌گویند والاترینی بسیار بزرگ!
یعنی خدایان که او هست بسیار بسیار بزگتر والاتر از چیزی که اینها می‌گویند نه بزرگتر بلکه بزرگتر از وصف هست (چون خداوند یکتا عبارت سبحانه یعنی منزه است او رو آورده من این رو می‌گویم)

آیه دوم :
أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ [٣٧:٨٦]
آیا ایزدانی را به جای یزدان می‌خواهید ؟
خداوند در این آیه واضح می‌فرماید که ایزدانی جز او نیست! یعنی کجا دنبال ایزدانی جز خدا می‌گردید ؟ هر ایزدی به جای او بت هست و پرستنده او بت‌پرست و مشرک!

آیه سوم : (البته آیات!)
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ [٢١:٢١]
آیا ایزدانی از زمین می‌گیرید که چیزی پدید نمی‌آورند!؟
یعنی ایزد در آسمان هست و آسمان منظور عرش خدا هست و منظور این هست که ایزد فقط خداست و خودش ایزد تعیین می‌کند (لطفا مطالب بعدی رو بخونید تا معنی این رو هم بدونید!)
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا ۚ فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ [٢١:٢٢]
اگر در میان آن دو, ایزدانی جز یزدان بودند, هر دو تباه می‌شدند؛ پس منزه است یزدان خداوند عرش از آن‌چه وصف می‌کنند.
یعنی ایزدانی جز یزدان نیستند که اگر بودند هر دو یعنی هم خدا و هم آن ایزدان! هر دو گروه تباه می‌شدند! لطفا به معنیش خیلی عمیق بی‌اندیشید و تصور کنید که غیر از خدا خدایان دیگری هم بودند !
می‌دونید معنی خدا چی هست ؟ در واقع معنی الله چی هست ؟ معنیش به نوعی به معنای بالاترین والاترین بهترین و کلا معانی این چنینی هست که بگه از هر چیزی در خوبی ترین هست!
من یه جایی معنی کلمه "له" رو می‌خوندم که به معنای بالا یا والا هست و از اونجا فهمیدم که اله یا الله (الف و لام + لاه یا به خلاصه له) یعنی به معنای کسی یا چیزی که از همه ترین‌تر هست البته در خوبی‌ها نه در بدی‌ها!

لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ [٢١:٢٣]
تفسیر این آیه رو فعلا رها می‌کنیم چون خیلی خیلی مطلب سنگینی هست!

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً ۖ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ ۖ هَٰذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي ۗ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ ۖ فَهُم مُّعْرِضُونَ [٢١:٢٤]
آیا سوای او ایزدانی می‌گیرید ؟ بگو برهانتان را بی‌آورید! این یادکرد کسی هست که با من هست یادکرد کسی که پیش از من هست؛ آری بیشترشان راستی را نمی‌دانند؛ پس روی می‌گردانند
خداوند می‌فرماید برهانتان را بی‌آورید! یعنی اگر می‌گویید ایزدانی (یا به بیانی دیگر ایزدی) جز او هست, پس برهانتان را بی‌آورید یعنی استدلال کنید!
می‌دونید این یعنی چی ؟
یه زمانی یک گروهی نزد حضرت علی (ص) می‌آیند و می‌گویند که ای علی تو خدای ما هستی! حضرت علی فورا به آن‌ها نمی‌گوید که شما مشرک شده‌اید و باید گردنتان را زد!
بلکه می‌فرماید که دلیل و برهانتان چیست!
آن‌ها می‌گویند هیچ دلیلی نیست و تو خدای ما هستی و ما هم بندگان تو !
حضرت علی سه روز به اونها فرصت می‌ده که از این سخن توبه کنند ولی توبه که نمی‌کنند ایمانشان هم بیشتر می‌شده!
برای همین دستور می‌ده که یک گودال در واقع دو گودال حفر کنند
بعد این دو گودال رو با فاصله به وسیله یک کانال به همدیگه وصل می‌کنند
بعد اون افراد رو در یک گودال قرار می‌دهند و و در گودال دیگر آتش روشن می‌کنند که گرمی و داغی اون به اینها برسه
در این هنگام باز هم حضرت علی از اونها می‌خواد که توبه کنند
ولی اونها که بیشتر یقین پیدا کرده بودند که حضرت علی خدای اونهاست (چون حق رو نمی‌شناختند و فکر می‌کردند خدای دیگری هم با خدا هست و معنی خدا رو هم نمی‌فهمیدند چون غالی و مشرک بودند)
حضرت علی دستور می‌دهند که اون گودال رو هم پر از آتش کنند تا اینها زنده زنده در آتش بسوزند (اینها فکر می‌کردند که حضرت علی خدای اونهاست و دلیل هم نمی‌آوردند و برای همین هم حضرت علی تنها کسی که می‌تواند مخلوقات خداوند رو در آتش بسوزونه اونها رو سوزوندند - (طبق یک حدیث فقط حضرت امیرالمومنین این اجازه رو دارند ان شاء الله بعدا حدیث رو میارم)
پس دلیل و برهان مهم هست, من معنی خدا یا ایزد رو می‌دونم ولی از کسانی می‌ترسم که لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ
ولی برای کسی که حق رو می‌دونه من حاضرم توضیح بدهم به ویژه برای برادر همکیشم مسلمان ایرانی عزیز!
"هَٰذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي "
می‌دونید این ذکر یعنی چی ؟ و این پیامبری که از زبان اون این آیه بیان شده, منظورش از ذکر من و ذکر کسی هست که پش از من بوده چی هست و در واقع این "کسی" که گفت کی هست ؟
من به ضرص قاطع به شما می‌گویم این کسی که همراه پیامبر بوده و پیش از او هم بوده کسی جز خداوند یکتا نیست!
یعنی این کتابی که این پیامبر آورده و در آن از خدایان سخن گفته و مردمی که حق رو نمی‌دونستند به واسطه اون بت‌پرست و مشرک شده و فکر کرده‌اند که خدایی جز خدا هستد یا خدایانی به جای او هست, همین ذکر یا یادنامه هست!
فکر می‌کنید این کتاب یا کتاب‌هایی که در اونها خدایان و ایزدان هستند چه کتاب‌هایی هستند ؟ هری پاتر؟ ارباب حلقه‌ها ؟ جک و لوبیای سحرآمیز ؟ داستان دو شهر ؟ چه کسی پنیر مرا جا بجا کرد؟ گلستان سعدی یا بوستان سعدی! هیچکدام!
اینها کتابهایی نیستند جز کتاب‌های موسوم به افسانه‌ای! کتاب‌ها و کتیبه‌هایی مثل گیلگمش ایلیاد و اودیسه! کتب هندویان کتب ژاپنی‌ها و چه و چه!
همانهایی که مسیحیان غربی ندانسته به اونها کتاب مشرکان یا پاگانیسم می‌گویند! و مسلمان با کلاس و روشنفکر هم به تقلید از آن‌ها می‌گویند پاگانیسم!
آقا من رو اینها تحقیق کرده‌ام! الکی حرف نمی‌زنم
کلی کتب دینی و افسانه‌ای قدیمی در دست من هست همه‌شون هم انگلیسی (البته تک و توک فارسی هم دارم)
من اگر یک ذره می‌دونستم اینها شیطانی هستند و یک ذره مخالف اسلام هست هرگز مطالعه‌شون نمی‌کردم!
یک عدد آیه و موضوع و اعتقاد در این کتاب‌ها پیدا نمی‌کنم که مخالف قرآن کریم باشه! حتی خدایانشون! یه ذره به فکر من خطور نکرده که خدایان دیگری به جای خدا وجود داشته باشند یعنی اونطور که مشرکان در قرآن کریم می‌گویند خدایان دیگری جز او وجود داشته باشه! یک ذره من این موضوع رو مشاهده نکردم هر جا هم که چنین کتابی رو دیدم گذاشتمش کنار!
الان یهودیها (یعنی غقبه این آمریکایی‌ها!) فرهنگشون رو بر پایه همین اودیسه و ایلیاد هومر بنا کرده‌اند اینو دیگه من نمیگم دکتر عباسی می‌گه!
دکتر شریعتی می‌گه که مثلا زئوس حضرت موسی بوده و کرونوس فرعون!
من البته نظرات جدیدتری دارم و می‌گویم که اینها یعنی افسانه‌ها در واقع همان چیزهایی هستند که خداوند در قرآن کریم به آن "مثل" می‌گوید! برید بگردید!
من باور دارم که Myth یعنی افسانه به عربی "مث یا مثل" هست!
هیچکس اینها رو نمی‌دونه فقط به ظاهر قرآن کریم و روایات دقت می‌کنند ولی به کلماتش دقت نمی‌کنند!
الان مرحوم شریعیت دقت کرده, دکتر عباسی دقت کرده و ایده دکترین شمشیر داموکلس رو مطرح کرده که غربی‌ها آشفته شده‌اند!
یهود و دجال (آمریکا) روز و شب داره فیلم و سریال و کتاب بر اساس همین افسانه‌ها همین ذکر خدای یکتا ! می‌سازه و دنیا رو گرفته ! ولی ما چی کار کردیم ؟ گفتیم اینا مال شیاطین و اجنه هست! ما یکتاپرستیم! اونها مشرک!
چرا ملت اینها رو نمی‌فهمند؟ می‌دونید برای این هست "حق" یعنی حقیقت رو نمی‌دونند! برای اینکه اطلاعاتی که تو دنیا بهشون می‌دهند کسانی هستند که یا یهودی هستند یا کافر و دنیاپرست!
از زمان حضرت موسی تا به الان دنیا دست شیاطین بوده! هر چیزی از تاریخ گرفته تا علم و دین و ... همه رو گرفتن تحریم کردن!
به شما یهودیان (از زبان مسیحیان!!) گفتند که حضرت آدم ده هزار سال پیش از تولد مسیح بوده!
بعد داروینیست‌ها گفتند که نخیر اولین آدم 30 هزار سال پیش از مسیح بوده!
بعد کشفیات باستانی اومده تو دهنشون زده می‌گه وسیله دست‌ساز بشر پیدا شده بیش از 500 میلیون سال قدمت داره! آقا ردپای انسان در کنار دایی ناصر پیدا شده مربوط به بیش از 300 میلیون سال پیش!
آقا این رسانه‌های لگن صهیونیست و این آینه‌های داخلی اونها (که تک و تک حق رو نشون می‌ده ولی خیلی مبتذل!) همه‌اش دارن مزخرفات به شما تحویل می‌دهند!
اینها حق رو به شما نمی‌گویند! یهود نمی‌خواد جز خودش کسی از اسرار هستی اطلاع پیدا کنه! همه‌اش به شما دروغ رو به جای حقیقت جا می‌زنند! این دانشگاه‌ها این کتاب‌ها به شما جهل آموزش می‌دهند بفهمید آخه!

کسی نمیاد از قرآن کریم تاریخ استخراج کنه! از روایات تاریخ استخراج کنه!
من کشف کردم که لوط پدر قوم لاتین بوده (عقبه رومی‌ها و همین آمریکایی‌ها!)
من کشف کردم که بنی‌اسرائیل همه‌اش یهود نبوده و ایرانی‌ها و نژادهای آرایی جزئی از بنی اسرائیل بوده اند!
من کشف کردم که جشن پوریم یا به قولی ایرانی کشی در واقع جشن پیامبرکشی بنی یهودیان بوده!

اینا علومی هست که یهود دوست نداره شما بدونید! بابا جان اینا کتاب خدا رو عمدا تحریف می‌کردند! دیگه تاریخ و علوم دیگه که جای خودش رو داره!

همه اینها رو چه باور کنید چه نکنید من دلیل آوردم که بیشتر مردم حق رو یعنی راستی رو نمی‌دونند! و برای همین طبق این آیه نمی‌دونند که خدایی جز خدا نیست یعنی خدایانی جز خدا نیست!

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ [٢١:٢٥]
و نفرستادیم پیش از تو فرستاده‌ای را جز اینکه به او وحی کردیم که ایزدی جز من نیست, پس مرا بپرستید.
یعنی به پیامبران قبلی افسانه و خدایان خداوند داده بود به اونها گفته بود که ایزدی (یعنی ایزدانی) جز خودش نیست و اونها باید فقط او رو بپرستند!

وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ [٢١:٢٦]
و گفتند که بخشاینده فرزندی گرفته است! منزه است او؛ بلکه آن‌ها بندگانی گرامی هستند.
خداوند نمی‌گه که فرزندی نداره! بلکه می‌گه اینها در واقع "بندگانی" گرامی هستند!
این بندگان گرامی به صورت مجازی فرزندان خدا هستند, در سوره توحید خداوند می‌فرماید نه زاده است و نه زایید شده است
یعنی فرزند او هستند نه به این معنا که اونها رو دنیا آورده!
این کفر هست؛ بلکه فرموده اینها بندگان گرامی هستند که به صورت نمادین و مثالی فرزند خدا هستند
یعنی چنانکه یک پدر (یا مادر) فرزندش رو دوست داره و فرزندش هم او رو دوست داره اینها هم اینطور هستند!
یه ذره به رابطه ایده‌آل پدر و مادر با فرزند فکر کنید خیلی شبیه به پرستش خدا هست!
فرزند از پدر و مادر اطاعت می‌کنه و از اونها روزی می‌گیره و ...
حتی در روایت داریم که کودک چنان وابسته به پدر و مادرش هست که گمان می‌کند آن‌ها خدای او هستند!
این رابطه ایده‌آل (نه این روابط شکرابی که الان تو دنیا بین پدر و فرزندان هست!) خدا پدر یا مادر هست و بنده فرزند!
منتهی دیگه بنده گمان نمی‌کنه که خدا شاید خداش باشه بلکه مطمئنه! و نمی‌گه که خدا منو به دنیا آورده بلکه می‌دونه که او رو مثل همه خلق کرده!

نگاه به دین اسلام نکنید که خدا رو ظاهرا به نوع دیگری می‌شناسونه چون پیامبر گرامی ما فرموده‌اند که اسلام برهنه است!
یعنی ادیان دیگه لباس دارند یعنی زینت‌هایی دارند ولی اسلام بدون شیله و پیله هست! و اسلام اومده که دین خدا رو از اول کامل کنه نه اینکه همه رو بشوره چیز جدیدی بگه!

آیه چهارم :
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ [٣٨:٥]
اآیا ایزدان را ایزدی یکتا ساخته است ؟ این چیزی شگفت‌انگیز است!
این آیه دیگه خوراک خودمه!
مشرکان فکر می‌کنند که ایزدان (خدایان) خدای یکتا نیستند یعنی هر کدام برای خودشان خدایی هستند و تعجب هم می‌کنند!
ولی شما موحدین نباید این حرف رو بزنید! متوجه هستید که چرا !؟ چون شما اعتقاد دارید که فقط یک خدا وجود داره نه چند خدا!
خدایان یک خدا هستند نه چند تا! (راستی این‌ها مشرکان و یهودیان هستند که خطاب به پیامبر ما می‌گویند!)
مَا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ [٣٨:٧]
این را در آیین پیشین (یعنی مسیحیت یا یهود) نشنیده‌ایم! همانا این چیزی جز دروغ‌بافی نیست
من معنی دقیق اختلاق رو نمی‌دونم ولی حدس می‌زنم چیزی شبیه به خالی بندی باشه!
آقا اینا دروغ می‌گن!
من شاهد حضرت مسیح هم شاهد!
الان یک آیه از کتاب مسیحیان رو می‌آورم که در اون حضرت مسیح می‌گوید که خدایان هستند و در کتاب خود شما (یعنی یهودیان) هم آمده‌اند!
در کتاب انجیل یوحنا (10:24) آمده است که :
عیسی فرمود : «به اذن خدا برای کمک به مردم, معجزه‌های بسیاری کرده‌ام؛ برای کدام یک از آن معجزات می‌خواهید مرا بکشید ؟)
(یهودیان) جواب دادند : «ما به خاطر کفری که می‌گویی می‌خواهیم تو را بکشیم! نه برای کارهای خوبت. چون تو یک انسانی ولی ادعای خدایی می‌کنی!» (مغزشون نمی‌تونست هزم کنه!)
عیسی پاسخ داد : «مگر در تورات شما نوشته نشده است که «من گفته‌ام شما خدایان هستید»؟
حال اگر کتاب آسمانی که غیر ممکن است مطالب نادرستی در آن باشد, به کسانی که پیغام خدا به ایشان رسیده است, می‌گوید که خدایان هستند, آیا کفر است کسی که خدا او را تقدیس کرد و به جهان فرستاد, بگوید من فرزند خدا هستم ؟
اگر معجزه نمی‌کنم, به من ایمان نیاورید.
ولی اگر می‌کنم و باز نمی‌توانید به خود من ایمان بیاورید, لااقل به معجزاتم ایمان بی‌اورید تا بدانید که پدر در وجود من است و من در وجود او.»
در اینجا حضرت مسیح به سران یهود می‌گوید که : "اگر کتاب آسمانی که غیر ممکن است مطالب نادرستی در آن باشد ..."
در واقع به علمای یهود می‌گوید که شما این موضوع رو از کتاب تورات فعلی (زمان مسیح) حذف کرده‌اید! و واقعا هم حذف کرده‌اند!
الان کسی در کتاب تورات نمی‌تونه آیه‌ای رو که می‌گه «من گفته‌ام که شما خدایان هستید» رو پیدا کنند!

در واقع مشرکینی که در آیه ٣٨:٧ قرآن کریم خطاب به پیامبر گرامی اسلام, می‌گویند اینکه تو می‌گویی خدایان خدای یکتا هستند نه خدایان متعدد! در دین قبلی (یعنی مسیحیت) نوشته نشده است!
در حالی که کتاب اتجیل یوحنا به صراحت می‌گوید که این موضوع (خدایان) در کتاب خود یهودیان یعنی تورات هم اومده!
تو رو خدا به من نگید که داری ضد و نقیض حرف می‌زنی و مسیح می‌گه خدایان و حضرت محمد می‌فرماید که خدایان یکی هستند! چون در همون کتاب انجیل هم می‌گوید که خدا یکتاست! آخه یه خورده برید تحقیق کنید تعقل کنید .

آیه پنجم :
وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَٰنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ [٤٣:٤٥]
و بپرس از کسی که پیش از تو فرستاده‌ایم از فرستادگان ما که : آیا به جای بخشاینده, ایزدانی را گماشته‌ایم که پرستیده شوند ؟
می‌دونید خداوند از حضرت محمد می‌خواهد که از چه کسی بپرسد که آیا خداوند به پیامبران قبلی گفته است که به جای بخشاینده (یعنی خدای بخشاینده) خدایان دیگری را گماشته باشد تا آن‌ها به جای خدای یکتا و رحمان پرستیده شوند ؟
می‌دونید این شخص کیه ؟ اساسا به نظر شما در زمان حضرت محمد (ص) فرستاده دیگری هم مگر زنده بود !؟
در آیه بعدی خداوند از حضرت موسی (ع) سخن به میان می‌آورد! و پاسخ این هست که حضرت محمد (ص) از حضرت موسی این سوال رو پرسیده بودند!
اما چطوری ؟ خیلی ساده در شب معراج!
حدیث معراج داریم که حضرت محمد (ص) با حضرت موسی دیدار می‌کنند و با هم صحبت می‌کنند و حضرت موسی می‌گوید که برو به خداوند بگو که امت من (یعنی امت حضرت محمد یعنی ما!) طاقت این همه نماز را ندارد (مسلمانان نسبت به موسویان, بسیار بسیار کمتر نماز می‌خوانند!) بعد این عمل (چانه‌زنی به قول عوام!) چند بار انجام می‌شه و حضرت موسی می‌گوید که برو بگو کمتر بشود که حضرت محمد می‌فرمایند از خدا شرم می‌کنم! (الان من به ضرص قاطع به شما می‌گویم که اگر حضرت محمد (ص) از خداوند خجالت نمی‌کشید و نمی‌خواست که او پرستیده شود و او را دوست نداشت, مطمئن باشید که خداوند نماز و روزه و خیلی چیزهای دیگر رو از عهده ما خارج می‌کرد! البته صد شکر که این آمد و صد حیف که آن نشد (این جمله دوم حرف دل نماز نخون‌ها و روزه‌نگیرها و بی‌حجاب‌ها و دیگر دوستانی هست که اگر من ادامه بدهم دوستان فکر می‌کنند من با کار آن‌ها موافق هستم!))

آیه ششم :
در این آیه اصحاب کهف (رومیان) می‌فرمایند :
هَٰؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً ۖ لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ ۖ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا [١٨:١٥]
اینان قوم ما هستند که به جای او ایزدانی را گرفته‌اند؛ چرا برهانی روشنگر بر آن‌ها نمی‌آورند ؟ پس چه کسی ستم‌کارتر از کسی هست بر یزدان دروغ ببندد ؟
رومیان خدایان رو می‌پرستیدند (دینشون درست بوده ولی معنی خدایان رو نم‌فهمیدند) بعد جالبه که خداوند در ادامه می‌فرماید که بر یزدان دروغ می‌بستند!
باز هم می‌شه نتیجه گرفت که خدایان آن‌ها در واقع خدای یکتا بوده است! ولی با برهان‌های غیر روشنگر می‌گفتند که اینها خدایان متعدد هستند در حالی که خدایان متعدد نبودند و یکی بودند! جالب نیست ؟

آیه هفتم :
وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَّهُمْ ۚ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَٰهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ ۚ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ [٧:١٣٨]
و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم؛ تا به قومی رسیدند که بر بت‌هایشان مراقبت می‌کردند؛ گفتند : این موسی! برای ما ایزدی بساز چنانکه برای آن‌ها ایزدانی هست! گفت : همانا شما قومی نادان هستید.
یعنی شما نادان هستید که ایزد شما یعنی یهوه؛ خدای یکتا هست و در آیات بعدی حضرت موسی می‌فرماید که او شما رو بر جهانیان برگزیده است؛ در واقع این‌ها فکر می‌کردند که ساخت خدا و بت به دست انسان هست!
همین نادانی و عقیده‌شان و شاید هم عقده‌شان نسبت به بت‌سازی! باعث شد سامری ملعون (که احتمالا هم‌نام حضرت هارون برادر حضرت موسی بوده!) بتی رو یعنی خدایی رو برای اونها ساخته بوده! که البته وقتی حضرت موسی برمی‌گردند و می‌بینند که اینها چه غلطی کردند دستور می‌دهد که همدیگر رو بکشید! البته در روایت هست که این‌ها به دستور حضرت موسی عمل کرده و پارچه (شاید چفیه بوده!) به صورت خود می‌بندند و خنجرها رو آورده و آماده می‌شوند که همدیگر رو بکشند که خداوند به خاطر این فرمان‌برداریشون اونها رو می‌بخشه.
این‌ها اگر معنی خدا رو می‌دونستند و خدا رو می‌شناختند هرگز این فضاحت رو به بار نمی‌اوردند همچنانکه ما مسلمانان هم از اونها پیروی کرده‌ایم و فضاحت‌های دیگری رو بار آورده‌ایم (یعنی فکر کرده‌ایم که انسان می‌تواند به جای خدا حکم بدهد!) چنانکه پیامبر گرامی ما فرموده‌اند که این امت هم پا بر جای پای بنی اسرائیل خواهند گذاشت!

اما روایت حضرت علی (ع) :
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اينكه ميگوئى خدا يكتاست‏ چهار معنى دارد دو معنى نسبت بخدا جايز و دو معناى ديگر جايز نيست پس آن دو كه جايز نيست كه بر خدا اطلاق شود اين است كه ميگويد واحد است ولى در برابر اعداد پس اين اطلاق از چيزهائيست كه بر خدا جايز نيست زيرا كه او واحد در مقابل عدد نيست واحدى است كه دومى ندارد و آنچه دومى نداشت در باب اعداد داخل نميشود مگر نمى‏بينى كه خداى تعالى جزء كافران شمرده كسى را كه گفته است‏ ثالث ثلاثة «1» يعنى خدا سومى از خدايانست.
بسیار عالی!
پس دانسته شد که خدا در دو معنی یکتاست و در دو معنا چندتا!
این مطلب در حدیث کاملا آشکاره
اما چرا یک عده نمی‌تونن قبول کنند که خداوند در دو معنی یکتاست و چرا با حرف حضرت علی (ص) که ولی خداست و اگر گفت بمیر باید بمیری ان قلت می‌آورند !
بعد این هم کفر هست که بگوییم خدا فقط یکی از آن خدایان هست (تثلیث در این‌جا پدر پسر و روح القدس هست!)
باید بگوییم همگی خدای یکتا هستند
چنانکه مسیح می‌گفت من و پدر یکی هستیم!
و منظورشان این بود که بوسیله روح القدس که پیوند من و پدر هست ما یکی هستیم!
مثلا شما می‌دیدید که مسیح (ع) مرده زنده می‌کرد یا چیزی رو خلق می‌کرد یا بی دارو بیمار شفا می‌داد!
اینها تنها کار خدا هست نه انسان!
منتها عقیده کفر در مسیحی‌ها (نه شرک!) می‌گوید که خدا همان پدر هست! در حالی که هم پدر و هم روح القدس و هم پسر (مسیح) همه خدای یکتا هستند و یک ذات هست که همه اینهاست !
حضرت مسیح (چنانکه در ایه از انجیل آوردم) می‌گوید به اذن و دستور خدا این کارها را انجام می‌دهد!
مثلا حضرت علی (ع) به نظر شما با قدرت خودش دروازه خیبر رو کند و به دور انداخت یا قدرت خدا ؟ قطعا قدرت خدا البته به وسیله فرشتگان الهی!
این آیه رو بخونید :
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [٨:١٧]
آن‌ها را شما نکشتید ولی خدا بود که آن‌ها را می‌کشت؛ و تو تیر نمی‌انداختی ولی خدا بود که تیر می‌انداخت؛ تا مومنان را با آن بیازماید آزمایشی نیکو! همانا یزدان شنوای داناست!

باز هم نمی‌تونید معنی خدا رو درک کنید ؟
من یک بازی رو (Deathspank) رو به آخرش رفتم, و به برادرم گفتم که واقعا که خداوند بر هر کاری تواناست!
به من برگشت گفت خدا بر هر کاری تواناست تو چیکاره‌ای این وسط!؟
بنده خدا فکر کرده بود ادعای خدایی می‌کنم که بعدا بهش توضیح دادم که منظورم چی بود!

پس برید اینها رو بخونید و با قرآن کریم و روایات بسنجید و ببینید چه چیزهایی رو یاد می‌گیرید! اصلا شاخ در می‌اورید!
خودتون رو از این عرفان الهی محروم نکنید! اگر محروم کنید اونقدر عرفان‌های کاذب شیطانی هست که می‌تونه از گزند خودش شما رو محروم نکنه!

سلام

بهتر است از این منظر هم به ایه توجه شود نمیگوید با خدای صاحب عرش از در ستیزه در میامدند بلکه میفرماید به سوی او راه میجستند .

أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 258
[سوره الإسراء (17): آيه 42]
قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً (42)
بفرما باين مشركين كه بر فرض محال اگر با خداوند خدايانى بودند چنانچه اينها ميگويند هر آينه اين خدايان راهى طلب مى‏كردند بخداوند متعال كه صاحب عرش اعظم است كفار و مشركين منكر وجود حضرت حق نبودند و از اين جهت مشرك گفتند يعنى شريك بر خداوند قائل شدند فقط طبيعى دهرى لا مذهب منكر است آنها هم منكر آلهه مشركين هستند.
لذا ميفرمايد (قل) باين مشركين (لو كان) بر فرض محال چون لو امتناعيه است (معه) يعنى با خداوند متعال (آلهة) الهه ديگرى هم بود (كَما يَقُولُونَ) چنانچه مشركين قائل هستند البته اينها آلهه خود را هم مخلوق خدا ميدانند و واسطه ميپندارند و رابطه بين خلق و خالق ميگويند چنانچه گفتند:
ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى زمر آيه 4 و گفتند وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها اعراف آيه 27.
و نيز اگر سؤال كنى وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ عنكبوت آيه 61 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ عنكبوت آيه 63 و غير اينها از آيات شريفه پس بايد يك برهانى و دليل منطقى داشته باشيد كه اين آلهه شما يك رابطه با خدا داشته باشند ما مسلمين در حق انبياء تا اقامه معجزه نكنند يا اخبار نبى ثابت النبوة يا معصوم ثابت العصمه نباشد تصديق نمى‏كنيم شما مشركين چه مدرك و برهانى داريد با اينكه اصنام شما يك جمادى بيش نيستند كه بدست خود ميتراشيد أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ صافات آيه 93.
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها اعراف آيه 195 إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا ذى العرش ذات ربوبى كه خالق عرش است كه محيط بجميع عالم جسمانيست بايد اين اصنام شما يك راهى و ربطى باو داشته باشند و دستورى گرفته باشند كه بيائيد ما را پرستش كنيد و چون ندارند و نميتوانند پس آلهه نيستند و الوهيت مختص باو است.

أ

[=arial]

مسلمان ایرانی;371937 نوشت:
استاد بزرگوار، این گزارۀ شما در مورد «همه موجودات» ادّعای بزرگی است و نیاز به اثبات دارد، گذشته از اینکه مثال نقضهای بسیاری نیز دارد. برای مثال حال که شما تمام موجودات را در این امر سهیم می دانید، چگونه این امر را برای موجودی چون گوسفند اثبات می کنید؟ حتی در مورد ما انسانها هم، روحیه گسترش قدرت در همه وجود ندارد، و اتفاقاً اینگونه انسانها معمولاً محبوبتر از انسانهایی هستند که خواهان کاملتر شدن قلمرو حکومت خویشتن هستند، چنانکه کریم خان زند، از شاه عباس صفوی یا آلب ارسلان سلجوقی، محبوبتر است و شاید در محبوبترین چهره های عصر 2500 ساله شاهان ایران، لیاقت ردّه اوّل یا دوم را داشته باشد.(دوم به این خاطر که برخی تمایلات ناسیونالیستی فرد دیگری را محبوبتر می داند...)

با سلام
ببخشید دیر شد جواب.بنده چون شهرستان هستم خیلی دسترسی به اینترنت ندارم اما ان شالله از اواسط هفته بعد منظم پای بحث هستم و اگر صبر کنید ممنون میشم .
اما در مورد نقد های شما عرض کنم قدرت یک ارزش انسانی و به اصطلاح یک کمال است،که در این تردیدی نیست و از همین روست که فلاسفه‌ی ما از آنجهت که قدرت یک صفت کمالی است همانند صفات دیگر مانند علم و اختیار و اراده برای خداوند اثبات می­کنند.
حال مواردی که شما مثال زدید نقض نیست بلکه در اراده آنها هم قدرت وجود دارد ولی ممکن است قدرت خود را به نحو خاص به نمایش بگذارند همانند قدرت اسلام و پیامبر در امر هدایت کفار که بعضا با مهربانی و...بود.
در مورادی هم که اینگونه نیست یک نقص است که مشکل از شخص می باشد و بالاخره هر قاعده کلی استثنا پذیر هم هست.

مسلمان ایرانی;371937 نوشت:
از کجا معلوم آنها چنین تلاشی را علیه خدای صاحب عرش نکرده و توسط او بر سر جای خود نشانده نشده باشند؟(و یا برعکس!) به این پرسش چه پاسخی می شد داد؟

این موضوع یک بحث کلامی دارد که جای خود اما اگر بوده باید اثری از آن باشد.اگر صرف احتمال هست که نمی شود استدلال کنید.اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال.

با سلام خدمت جناب عمار

عمار;379241 نوشت:
[=arial]
اما در مورد نقد های شما عرض کنم قدرت یک ارزش انسانی و به اصطلاح یک کمال است،که در این تردیدی نیست و از همین روست که فلاسفه‌ی ما از آنجهت که قدرت یک صفت کمالی است همانند صفات دیگر مانند علم و اختیار و اراده برای خداوند اثبات می­کنند.
حال مواردی که شما مثال زدید نقض نیست بلکه در اراده آنها هم قدرت وجود دارد ولی ممکن است قدرت خود را به نحو خاص به نمایش بگذارند همانند قدرت اسلام و پیامبر در امر هدایت کفار که بعضا با مهربانی و...بود.

بله، قدرت یک صفت کمالی است، ولی آیا برتری طلبی و حرص هم یک صفت کمالی است؟ بحث شما این است که اگر خدایانی بودند، برای پیشی گرفتن از هم، با هم درگیر می شدند، خب آیا برتری طلبی و جنگ بر سر مقام نیز، یک صفت کمالی است؟

عمار;379241 نوشت:
[=arial]
در مورادی هم که اینگونه نیست یک نقص است که مشکل از شخص می باشد و بالاخره هر قاعده کلی استثنا پذیر هم هست.

خب برعکس فرمایش شما، سلاطین و پادشاهانی که اینگونه نبودند، بیشتر با فطرت انسانی سازگارند و انسانها بیشتر آنها را دوست دارند. شما به من بفرمایید که کریمخان زند محبوبتر است یا شاهان فاتح که برای فتوحاتشان خونها ریختند؟ شاید کسی که به ظاهر فتوحات شاه اسماعیل یا شاه عباس نگاه کند از آنها خوشش بیاید، ولی وقتی وارد ریز ماجراها بشود، بدون شک حس تنفر خواهد یافت.

عمار;379241 نوشت:
[=arial]
این موضوع یک بحث کلامی دارد که جای خود اما اگر بوده باید اثری از آن باشد.اگر صرف احتمال هست که نمی شود استدلال کنید.اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال.

بزرگوار، ما در حال استدلال نیستیم، شما در حال استدلالید، و از همین رو ما احتمالی مطرح کرده ایم و اگر شما ردّش نفرمایید، استدلال شما باطل خواهد شد.

با تشکر.

[=arial]

مسلمان ایرانی;381422 نوشت:
بله، قدرت یک صفت کمالی است، ولی آیا برتری طلبی و حرص هم یک صفت کمالی است؟ بحث شما این است که اگر خدایانی بودند، برای پیشی گرفتن از هم، با هم درگیر می شدند، خب آیا برتری طلبی و جنگ بر سر مقام نیز، یک صفت کمالی است؟

با سلام
بزرگوار این امر بدیهی است که وقتی موجودی ادعای خدایی داشته باشد باید خود را اثبات کند و الا خدا نیست و نمی تواند چنین ادعایی هم داشته باشد حالا شما هر چی بگید این امر بدیهی است .

مسلمان ایرانی;381422 نوشت:
خب برعکس فرمایش شما، سلاطین و پادشاهانی که اینگونه نبودند، بیشتر با فطرت انسانی سازگارند و انسانها بیشتر آنها را دوست دارند. شما به من بفرمایید که کریمخان زند محبوبتر است یا شاهان فاتح که برای فتوحاتشان خونها ریختند؟ شاید کسی که به ظاهر فتوحات شاه اسماعیل یا شاه عباس نگاه کند از آنها خوشش بیاید، ولی وقتی وارد ریز ماجراها بشود، بدون شک حس تنفر خواهد یافت.

جواب این سوال رو قبلا هم دادم و عرض کردم آنهایی هم که اینگونه هستند حس قدرت طلبی رو دارند اما در بروز آن عملکردشان فرق دارد که مثال به اسلام زدم.
به نظر من مسئله روش و اشکالات شما از عدم درک مفهوم قدرت طلبی است که دید منفی به آن دارید.

عمار;391333 نوشت:
[=arial]
با سلام
بزرگوار این امر بدیهی است که وقتی موجودی ادعای خدایی داشته باشد باید خود را اثبات کند و الا خدا نیست و نمی تواند چنین ادعایی هم داشته باشد حالا شما هر چی بگید این امر بدیهی است .

جواب این سوال رو قبلا هم دادم و عرض کردم آنهایی هم که اینگونه هستند حس قدرت طلبی رو دارند اما در بروز آن عملکردشان فرق دارد که مثال به اسلام زدم.
به نظر من مسئله روش و اشکالات شما از عدم درک مفهوم قدرت طلبی است که دید منفی به آن دارید.

با سلام.

جناب عمار با تشکر از پاسخ شما، اینکه مدعی خدایی باید خودش را ثابت کند، از دیدِ خود شما بدیهی است. شما خیلی انتزاعی به قضیه نگاه می کنید، و نگاه مشرکین عرب و سایر ادیان شرک را نادیده می گیرید. به عنوان مثال، خدای ماه، چرا باید بخواهد خدای آب را پایین بکشد یا با او علیه خدای صاحب عرش متحد شود؟ در ادیان شرک، خدایان خوب معمولاً با هم دوست هستند! اینجا شما مجبورید به سوی بحث عدم محدودیت خدا یا چیستی وجه تمایز و امثال آن، دست دراز کنید و به کل وارد برهان دیگری بشوید. شما چگونه ثابت می کنید، خدایان حتماً باید با هم بجنگند و خواهان سلطه بر هم باشند؟ این برای شما بدیهی است، برای من لطفاً این را ثابت کنید.

در نگاه مشرکین مکّه هم، بتها، خدا نیستند، بلکه شفیع هستند، آنها خودشان می دانند که بتها ساخته دست خودشان هستند و نه خالقشان!(قرآن نیز بارها به این اشاره کرده است) این خودِ شما هستید که میخواهید «یافتن راهی به سوی خدای صاحب عرش» را تلاش برای سرنگونی او بدانید! من هر چه بیشتر به این آیه می اندیشم، بیشتر حس می کنم که منظور از یافتن راهی به سوی خدا، شفاعت در نزد خداست. اگر با توجه به شکست جبهه شرک در میدان اندیشه و بحث، به این آیات نگاه شود، در واقع منظور روشن است: اگر معبود دیگری(از جمله معبودهای شما) در کنار پروردگار صاحب عرش بود، راهی به سوی او یافته، از او می خواستند که شما را در برابر محمّد(ص) یاری کند، تا مجبور نباشید به فحاشی و هتاکی و شکنجه مسلمانان و بعد هم نقشه قتل محمّد(ص)، دست دراز کنید[و البته در تمام مراحل شکست عایدتان شود]. به نظر شما، این تفسیر قابل دفاعتر نیست؟

امّا در مورد قدرت طلبی، من فکر می کنم ایراد از اصطلاح خود شما باشد! قدرت که صفت ذاتی واجب الوجود است، هر واجب الوجودی آنرا دارد! چرا باید آنرا بطلبد؟ گویا منظور شما برتری جویی است! باز فکر می کنم کمی دفاع از موضع شما دشوار باشد، خدا نباید مقهور دیگری باشد، ولی همسطح بودن با دیگری چطور؟ باز مجبورید وارد برهان دیگری غیر از جنگ خدایان شوید تا وجود خدایان همسطح را انکار کنید.

با تشکر

مسلمان ایرانی;392105 نوشت:
جناب عمار با تشکر از پاسخ شما، اینکه مدعی خدایی باید خودش را ثابت کند، از دیدِ خود شما بدیهی است. شما خیلی انتزاعی به قضیه نگاه می کنید، و نگاه مشرکین عرب و سایر ادیان شرک را نادیده می گیرید. به عنوان مثال، خدای ماه، چرا باید بخواهد خدای آب را پایین بکشد یا با او علیه خدای صاحب عرش متحد شود؟ در ادیان شرک، خدایان خوب معمولاً با هم دوست هستند! اینجا شما مجبورید به سوی بحث عدم محدودیت خدا یا چیستی وجه تمایز و امثال آن، دست دراز کنید و به کل وارد برهان دیگری بشوید. شما چگونه ثابت می کنید، خدایان حتماً باید با هم بجنگند و خواهان سلطه بر هم باشند؟ این برای شما بدیهی است، برای من لطفاً این را ثابت کنید.

با سلام و ادب
خواهش میکنم.
بزرگوار وجود خدایان دیگر یک امر فرضی است و نیستند که جنگی و... باشد.اما بر فرض بودند برای اثبات خود و حقانیت خود باید خود را نشان میدادند و الا نمی توانیم آن را خدا بدانیم.خدایی که نتواند خود را اثبات و قدرتش را نشان دهد آیا دلیل بر نقص و محدودیتش نیست؟
البته این بحث دیگه کلامی میشه و از حوزه بنده خارجه و نمیتونم بیشتر وارد بشم و اگر در این زمینه شما صحبتی دارید بفرمایید تا کارشناس اعتقادی وارد بحث شوند.

مسلمان ایرانی;392105 نوشت:
در نگاه مشرکین مکّه هم، بتها، خدا نیستند، بلکه شفیع هستند، آنها خودشان می دانند که بتها ساخته دست خودشان هستند و نه خالقشان!(قرآن نیز بارها به این اشاره کرده است) این خودِ شما هستید که میخواهید «یافتن راهی به سوی خدای صاحب عرش» را تلاش برای سرنگونی او بدانید! من هر چه بیشتر به این آیه می اندیشم، بیشتر حس می کنم که منظور از یافتن راهی به سوی خدا، شفاعت در نزد خداست. اگر با توجه به شکست جبهه شرک در میدان اندیشه و بحث، به این آیات نگاه شود، در واقع منظور روشن است: اگر معبود دیگری(از جمله معبودهای شما) در کنار پروردگار صاحب عرش بود، راهی به سوی او یافته، از او می خواستند که شما را در برابر محمّد(ص) یاری کند، تا مجبور نباشید به فحاشی و هتاکی و شکنجه مسلمانان و بعد هم نقشه قتل محمّد(ص)، دست دراز کنید[و البته در تمام مراحل شکست عایدتان شود]. به نظر شما، این تفسیر قابل دفاعتر نیست؟

باید اثبات کنید که آیه در مقام پاسخ تنهی بت پرستی می باشد و اینکه بحث شفاعت آنهاست.اما آیات قبل و بعد اینطور نشان نمیده و منظور کلی است.به نظر من سخن غالب مفسرین درست است و باید نظر غالب مفسرین دیگه رو هم دید و چه بسا نظری مشابه شما با ادله کافی ارائه داده باشند.

عمار;392303 نوشت:
با سلام و ادب
خواهش میکنم.
بزرگوار وجود خدایان دیگر یک امر فرضی است و نیستند که جنگی و... باشد.اما بر فرض بودند برای اثبات خود و حقانیت خود باید خود را نشان میدادند و الا نمی توانیم آن را خدا بدانیم.خدایی که نتواند خود را اثبات و قدرتش را نشان دهد آیا دلیل بر نقص و محدودیتش نیست؟
البته این بحث دیگه کلامی میشه و از حوزه بنده خارجه و نمیتونم بیشتر وارد بشم و اگر در این زمینه شما صحبتی دارید بفرمایید تا کارشناس اعتقادی وارد بحث شوند.

باید اثبات کنید که آیه در مقام پاسخ تنهی بت پرستی می باشد و اینکه بحث شفاعت آنهاست.اما آیات قبل و بعد اینطور نشان نمیده و منظور کلی است.به نظر من سخن غالب مفسرین درست است و باید نظر غالب مفسرین دیگه رو هم دید و چه بسا نظری مشابه شما با ادله کافی ارائه داده باشند.

با عرض سلام و خسته نباشید.

بزرگوار گرامی، لطفاً بفرمایید که چرا باید خود و حقانیتشان(؟) را ثابت کنند، ببینید برهان اگر برهان است، باید دقیقاً چیزی را هدف بگیرد که طرف شرک می گوید. اگر منظور خدایان ادیان شرک اقصی نقاط جهان است، که هر خدایی حوزه ای دارد، به حوزۀ سایر خدایان کاری ندارد! اینجا لزومی هم برای جنگ نخواهد بود! اگر منظور خدایان مشرکین مکّه است، آنها فقط معبودهایی بودند که مقام شفاعت داشتند، همین و نه چیزی بیشتر! در واقع ارضاگر میل فطری کمالجویی منحرف شدۀ مشرکین بودند. آنها نیز لزومی نداشت که بخواهند خدای صاحب عرش را که سازندگان خودشان را خلق کرده بود، به زیر بکشند.

امّا در مورد بحث شفاعت، اتفاقاً اوّلین مفهومی که از یافتن راهی به سوی پروردگار صاحب عرش، به ذهن می رسد، همین امر است. اساساً تفسیر "یافتن راهی به سودی پروردگار صاحب عرش" به جنگ خدایان و تلاش برای سرنگونی او، امری محتاج استدلال است. خب غالب مفسرین که شما نظرشان را می پذیرید، بدون شک به خاطر غالب مفسرین بودن دلیلشان درست نیست، اگر دلیلی پشت این هست، بفرمایید.

موضوع قفل شده است