جمع بندی آیا میشه اسلام رو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا میشه اسلام رو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟

قبل از سوالم بگم
عذر میخوام سوالمو انقد رک میپرسم!عین اینو ازم پرسیدنو....
سوالم اینه که میشه اسلامو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟کسی که به روحانیون اعتماد ندارد چه طوری اسلامو قبول داشته باشه؟از کجا بدونه که احادیثی که نقل میکنن واقعیه و از خودشون در نیاوردن؟از کجا بدونم چیزایی که در مورد تفسیر یا شان نزول ایات قران میگن درسته؟در مورد شکل عبادات؟در مورد....؟به خصوص احادیث!و کتابهای حدیثی!نویسنده همشون روحانیون بدن.افزایش اعتبار اسلام افزایش اعتبار خود اونهام هست....؟چه طور باید اعتماد کرد

یا قرانو تحریف نکردن!مثلا یه سری چیزا که توش به عنوان معجزه است رو دست نزدن ولی یه چیزایی اضافه کردن یا کم...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی

پاسخ های خود _که در ادامه خواهد آمد_ را به آیات و روایات مزین نموده ام اما حتی اگر آیات و روایاتی که نقل کرده ام را نادیده بگیرید و آنها را از پاسخ های بنده حذف نمایید، خواهید دید که تمام مطلب جنبه عقلانی دارد؛ یعنی اگر با خود بنشینید و صادقانه و بی طرفانه قضاوت نمایید، به نظرم به درستی تمام آنچه که در ادامه عرض می کنم، اذعان خواهید کرد. (این را عرض کردم تا اشکال «دور» در پاسخم مطرح نشود و کسی نگوید به همان روایات ساختگی استناد کرده ای! خیر، پایه استدلالم جنبه عقلانی دارد اما برای فهم بهتر مطلب، به آیات محکم قرآنی، و روایات صحیح السند استناد نموده ام).

**********************

قرآن کریم از دو دسته عالم و روحانی یاد نموده؛ یک دسته را ستایش، و دسته دیگر را نکوهش می کند. توضیح اینکه:

دسته اول، علما و روحانیونی هستند که به دستورات الهی و علمشان عمل نموده و حق را پذیرفته و هموراه از آن دفاع نموده و همواره مروّج و مدافع آن بوده اند. قرآن، این دسته از علما و روحانیون را ستایش می کند:

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ...(مائده/44)
ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود و پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى‏ كردند و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى ‏نمودند...

ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ
وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى‏ أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ (مائده/82و83)
برخى از آنها دانشمند و پارسا هستند و تكبر و گردنكشى (بر حكم خدا) نمى‏ كنند
و چون آياتى را كه به رسول فرستاده شده استماع كنند مى ‏بينى اشك از ديده آنها جارى مى ‏شود، زيرا حقانيت آن را شناخته‏ اند گويند: بارالها، ما ايمان آورديم، پس نام ما را در زمره گواهان صدق (او) بنويس

اما دسته دوم، علما و روحانیونی بودند که در اسناد هدایتی بشر دست برده و کلماتش را به دلخواه خود و مطابق منافعشان تغییر می دادند و آن را به خورد توده می دادند و بر خلاف آموزه های دینی عمل می کردند و مردم را به نام دین فریب می دادند و گمراه می نمودند؛ آیا خیانتی بالاتر از تحریف آموزه های وحیانی و تغییر معارف آسمانی وجود دارد؟ چه ظلمی بالاتر از انحراف توده مستضعف توسط عالمان خائن متصور است؟

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ...(توبه/34)
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! بسيارى از دانشمندان (اهل كتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مى‏ خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمى‏ دارند!

مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً (نساء/46)
گروهى از يهود كلمات (خدا) را از جاى خود تغيير داده و گويند: (فرمان خدا را) شنيديم و (از آن) سرپيچيم و (به جسارت گويند) بشنو كه (كاش) ناشنوا باشى و گويند ما را رعايت كن. و گفتار ايشان زبان‏بازى و طعنه و تمسخر به دين است. و اگر (به احترام) مى‏گفتند كه ما (فرمان حق را) شنيديم و (تو را) اطاعت كنيم و تو نيز (سخن ما) بشنو و به حال ما بنگر، هر آينه آنان را نيكوتر بود و به صواب نزديكتر، ليكن چون كافر شدند خدا آنها را لعنت كرد، و به جز اندكى ايمان نخواهند آورد

عالم و روحانی ای که گناه و انحراف را ببیند و توانایی اصلاح داشته باشد اما در مقابل آن ساکت باشد هم از این قماش است:

لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ (مائده/63)
چرا دانشمندان نصارى و علماى يهود، آنها را از سخنان گناه‏آميز و خوردن مال حرام، نهى نمى‏كنند؟! چه زشت است عملى كه انجام مى‏دادند!

با این توضیح، روشن شد که از منظر قرآن کریم، هم عالم و روحانی خوب داریم (افرادی که مصداق دسته اول اند)، و هم عالم و روحانی بد داریم (افرادی که مصداق دسته دوم اند).

ادامه دارد...

mona690;368414 نوشت:
سوالم اینه که میشه اسلامو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟کسی که به روحانیون اعتماد ندارد چه طوری اسلامو قبول داشته باشه؟
هویت و اصالت یک روحانی به عامل بودن و مروج و مبلغ دستورات اسلام بودنش است. پارسایی، زهد، تقوا، امانت داری، انجام واجبات، ترک محرمات و سایر صفات نیک دیگر، همه اینها مؤلفه هایی است که باید در یک روحانی و عالم تبلور یابد تا او را به عنوان عالمی ربانی و انسانی الهی و مصداق دانشمند مورد ستایش قرآن کریم درآورد.

چنین کسی _با چنین مؤلفه های ارزنده ای_ به دنبال کسب منافع دنیوی و جمع مال و ثروت نمی رود؛ به دنبال باندبازی و رشوه خواری نمی رود؛ برای کسب میز و صندلی قدرت، هیاهو به راه نمی اندازد؛ می شود «مدرس» که در عین زهد و پارسایی، وزنه قدرتی در مجلس بود! می شود امام خمینی که با همان زندگی ساده اش، می گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند! می شود شیخ فضل الله نوری که تک و تنها و مظلوم، سرش بالای دار می رود اما از سخن حق کوتاه نمی آید! می شود علامه طباطبایی که با دلدادگی، عمر شریفش را در راه تبیین معارف الهی قرآن صرف می کند! می شود آیة الله بهجت که نجواهای عاشقانه قنوت نمازهایش، دل هر پیر و برنایی را تکان می داد! اینهاست که هویت یک روحانی الهی و عالم حقیقی را می سازد و او را مورد اعتماد یا بی اعتماد می نماید (این مطلب را در ادامه، بیشتر و بهتر توضیح خواهم داد).

از سوی دیگر، رجوع «جاهل به عالم»، و به تعبیر دیگر «رجوع به کارشناس در هر فن و موضوع تخصصی ای»، یک کار عُقلایی است و هیچ کس هم منکر آن نیست. شما کسی را سراغ دارید که مثلا برای تهیه نقشه ساختمانش، به پزشک مراجعه کند؟! کسی را سراغ دارید که برای درمان بیماری اش، به سراغ نجّار برود؟! کسی را سراغ دارید که برای تعمیر رایانه اش، از بقالِ سر کوچه، کمک بخواهد؟! هر کاری، فن و تخصصی دارد، و متخصص آن هم کسی است که در آن رشته، درس خوانده و تعلیم دیده و کارشناس شده است؛ پس رجوع به کارشناس در هر فنی، یک شیوه عُقلایی است و هیچ کسی هم منکر آن نیست.

تعلمیمات دین به همین سادگی یکی دو واحدی که در دبیرستان و دانشگاه می خوانیم، نیست! هزاران آیه و روایت داریم که از دل آنها باید احکام و معارف الهی را دریافت کنیم. همین هزاران روایت هم به علل گوناگون، در طول قرن ها، در معرض ده ها آسیب بوده اند، و سال ها تلاش می طلبد تا با نگاهی تخصصی و کارشناسی آن آسیب ها را شناخت و با تشخیص سره از ناسره و صحیح از ضعیف، حکم واقعی الهی را از دل آنها پیدا کرد، و بدون آشنایی کافی با ابزار این کار، امکان ندارد که همه احکام صحیح و معارف راستین الهی را از آنها دریافت!

حالا که اجمالا دریافتیم که فهم و تبیین صحیح معارف قرآنی و دستورات دینی، یک فن است و کارشناس خبره می طلبد، جای طرح این پرسش وجود دارد که آیا هر کس که در این حوزه وارد شد و ادعا کرد، من کارشناسی دانا و امین برای تبیین معارف و دستورات دینی هستم، سخنش مقبول است؟!

پاسخ را از بیان توانای امام صادق (علیه السلام) عرض می کنم...

امام صادق (علیه السلام) ما را به هر عالم و روحانی ای ارجاع نداده! در محضر صادق آل محمد زانو می زنیم و می پرسیم: آقا! شما برای ما بفرمایید، در زمانی که به شما دسترسی نداریم، در مسایل دینی، به چه کسی مراجعه کنیم تا از آسیب های راه در امان بمانیم و مطمئن باشیم که راه را اشتباه نمی رویم؟

ببینیم پاسخ ایشان چیست (بخش لازم از فرمایش ایشان که متناسب با بحثمان است را نقل می کنم):

... فَإِنَّ عَوَامَّ الْيَهُودِ كَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْكَذِبِ الصُّرَاحِ وَ أَكْلِ الْحَرَامِ وَ الرِّشَا وَ تَغْيِيرِ الْأَحْكَامِ وَ اضْطُرُّوا بِقُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ فَاسِقٌ لَا يَجُوزُ أَنْ يُصَدَّقَ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى الْوَسَائِطِ بَيْنَ الْخَلْقِ وَ بَيْنَ اللَّهِ فَلِذَلِكَ ذَمَّهُمْ وَ كَذَلِكَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِيَّةَ الشَّدِيدَةَ وَ التَّكَالُبَ عَلَى الدُّنْيَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْيَهُودِ الَّذِينَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِيدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا كُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَكِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاكِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَيْئاً وَ لَا كَرَامَةَ... (وسائل‏الشيعة، ج 27، ص 131، ح 33401)

...عوام يهود با اينكه از دروغگويى آشكار و حرامخوارى و رشوه‏گيرى علماى خود و دست بردن آنان در احكام خدا با خبر بودند، و يقين داشتند كه هر كس چنين باشد فاسق است‏ و شايسته نيست كه واسطه ميان خدا و خلق يا پيامبر خدا و خلق باشد، باز از اين گونه عالمان، تقليد و پيروى كردند! عوام ما نيز اگر از علماى خود فسق آشكار و تعصب نابجا و توجه به دنيا و امور حرام مشاهده كنند و باز هم به تقليد از ايشان ادامه دهند، آنان نيز همچون قوم يهودند كه خدا ايشان را به سبب تقليد كردن از عالمان فاسق مذمت كرده است، و اما آن كس از علما كه پاسدار نفس و حافظ دين و مخالف با هواى خود و فرمانبردار امر خدا باشد، بر عوام واجب است كه از او تقليد كنند، و اين جز در بعضى از فقيهان شيعه، نه همه آنان، نيست، پس هر كس از علما مرتكب كارهاى زشت و قبيح شود، و به راهى برود كه ديگر فقيهان فاسد رفتند، چيزى را كه از ما نقل مى‏كند از او نپذيريد، و حرمتى برايش قائل نباشيد...

mona690;368414 نوشت:
از کجا بدونه که احادیثی که نقل میکنن واقعیه و از خودشون در نیاوردن؟از کجا بدونم چیزایی که در مورد تفسیر یا شان نزول ایات قران میگن درسته؟در مورد شکل عبادات؟در مورد....؟به خصوص احادیث!و کتابهای حدیثی!نویسنده همشون روحانیون بدن.افزایش اعتبار اسلام افزایش اعتبار خود اونهام هست....؟چه طور باید اعتماد کرد یا قرانو تحریف نکردن!مثلا یه سری چیزا که توش به عنوان معجزه است رو دست نزدن ولی یه چیزایی اضافه کردن یا کم...
آیات کریمه قرآن و بیانات معصومین، چیزی نیست که در خفا و پنهانی دست به دست شده باشد و کسی از آن مطلع نباشد!

قرآن کریم از زمان نزول مورد اهتمام شدید مسلمین بوده و طبق نقل مورخین، در یکی از جنگ های صدر اسلام تنها هفتاد حافظ قرآن شهید می شوند. نیز مورخین نقل کرده اند که در زمان جمع قرآن، وقتی خلیفه دوم درباره کلمه ای از یک آیه نظری شخصی مطرح می کند، عربی شمشیر بر می کشد و او را به مرگ تهدید می کند که اگر بخواهی چنین بدعتی در قرآن وارد سازی، تو را خواهم کشت! این نشان از اهتمام جدی مسلمین به حفظ قرآن بوده است. اصلا خود پیامبر اسلام کاتب داشته و با نزول آیات، آنها را بر کاتبین و سایر مسلمین می خوانده و کاتبین هم تمام آیات را می نوشته اند. جمیع فرق اسلامی بر صحت قرآن فعلی اتفاق نظر دارند و اذعان دارند که این قرآن فعلی، همان قرآن نازله بر رسول رحمت و مهربانی است. گرچه ترتیب فعلی سوره ها به ترتیب نزول نیست. نیز درباره جای اصلی برخی آیات اختلاف نظرهایی وجود دارد اما به هر حال، در اینکه همین قرآن همان قرآن نازله بر پیامبر است، قاطبه مسلمین و علمای جهان اسلام اتفاق نظر دارند. پس اینکه بخشی از آیات قرآن _نعوذبالله_ ساخته و پرداخته روحانیون باشد، سخنی باطل و از سر ناآگاهی به تاریخ است. برای اطلاعات بیشتر در این موضوع می توانید به کتاب «علوم قرآنی» استاد معرفت، یا «تلخیص التمهید» ایشان (بخش جمع قرآن و بخش عدم تحریف قرآن) مراجعه فرمایید.

درباره روایات هم عرض می کنم که ائمه طاهرین صدها شاگرد خاص و عام داشته اند و سخنانشان از طریق صدها راوی معتبر به دست ما رسیده است. چیز مخفی ای نبوده که مثلا چند روحانی بیایند و در حجره بنشینند و به نام ائمه روایت جعل کنند! در زمان ائمه، روایات به صورت شفاهی و قرائت و املا نقل می شد و سپس به صورت مکتوب درآمد، به طوری که کتاب های چهارصد گانه روایت، در زمان خود ائمه و با نقل صحابه امین ایشان تدوین شد. سپس در زمان غیبت صغری، اولین جامع روایی شیعه (یعنی کتاب شریف کافی) شکل گرفت و با سال ها زحمات شبانه روزی و طاقت فرسای مرحوم کلینی، روایات شفاهی و مکتوب، از حالت پراکنده جمع آوری، و به صورت منظم و باب باب تدوین شد. در سال های بعد هم بقیه جوامع روایی و شرح ها و نقدها، یکی پس از دیگری به رشته نوشته درآمد.

یکی از ویژگی های بارز روایات شیعی، دقت فوق العاده در نقل روایت از افراد امین و مورد اعتماد و راستگو بوده است که از زمان خود ائمه تا کنون، این دقت و اهتمام، با حساسیت ویژه وجود داشته است، و ره آوردش هم دو علم مهم «رجال» و «درایه» است که با دقتی مثال زدنی، روایات را از نظر سند و متن مورد بررسی و موشکافی قرار می دهد، و روایات صحیح و مقبول را از روایات ضعیف و جعلی تشخیص می دهد. البته مهارت در این دو فن مهم، سال ها تلاش علمی می طلبد و مرد علم و عمل می خواهد؛ آری،

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند______________________________نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست_____________________________کلاه داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست_________________________________نه هر که سر بتراشد قلندری داند

با این بیان روشن شد که روحانیون و علمای راستین هرگز در این وادی کمترین قدم کجی برنداشته اند و _نعوذ بالله_ هرگز در آیات قرآن دست نبرده و به نام ائمه روایتی جعل نکرده اند. هر آنکس از روحانی نماهای دنیاپرست و درباری که در این وادی وارد شد و دینش را به ثمن بخس چند درهم و دینار فروخت و به نام دین جعل و تفسیرها نمود، چنین کسانی حتی در زمان حیات ناپاک خودشان رسوای عام و خاص شدند، و امروز هم صفحه سیاه تاریخ زندگانی شان، عبرت ما و آیندگان شده است.

البته منظورم این نیست که الان هر روحانی ای در قلم و منبرش ادعا نمود «روایت داریم که فلان...» مطلبش را باید پذیرفت! خیر، روحانی عالم و عامل، سیمای روشنی دارد که در روایت پیش گفته صادق آل محمد، تصویر دلربایش روشن گشت.

چکیده آنچه که در این چند پست خدمتتان عرض کردم، چنین است:

1- از منظر قرآن، روحانیون و علما دو دسته اند: گروهی عامل به دستورات الهی و پذیرای حق و مدافع و مروّج آن، و گروهی هم تحریف کننده حقایق دینی و دنیاپرست و دنبال رو مطامع دنیوی؛ گروه اول رستگارند و مورد ستایش قرآن، گروه دوم هم اهل شقاوتند و مورد نکوهش قرآن.

2- هویت و اصالت یک روحانی به عامل بودن و مروج و مبلغ دستورات اسلام بودنش است. پارسایی، زهد، تقوا، امانت داری، انجام واجبات، ترک محرمات و سایر صفات نیک دیگر، همه اینها مؤلفه هایی است که باید در یک روحانی و عالم تبلور یابد تا او را به عنوان عالمی ربانی و انسانی الهی و مصداق دانشمند مورد ستایش قرآن کریم درآورد.

3- هر کاری، فن و تخصصی دارد، و متخصص آن هم کسی است که در آن رشته، درس خوانده و تعلیم دیده و کارشناس شده است؛ پس رجوع به کارشناس در هر فنی، یک شیوه عُقلایی است و هیچ کسی هم منکر این موضوع نیست.

4- کشف، فهم و تبیین صحیح معارف قرآنی و دستورات دینی، از میان هزاران آیه و روایت، یک فن است و کارشناس خبره می طلبد. کارشناسان خبره این فن، به تعبیر امام صادق (علیه السلام) عالمانی هستند كه پاسدار نفس و حافظ دين و مخالف با هواى خود و فرمانبردار امر خدا باشند.

5- سیر تدوین قرآن و حدیث از مسیر مطمئنی به دست ما رسیده، و جعل و دخل و تصرف روحانیون و علمای راستین، ادعایی از سر ناآگاهی به تاریخ مسلم تدوین حدیث و جمع قرآن است. علمای راستی،ن همواره مدافع آموزه های حقه الهی و در صف اول مبارزه با دشمنان دین و قرآن بوده اند و مطالعه اجمالی تاریخ زحمات پرافتخار و طاقت فرسای آنان، شاهد این مدعاست.

و آخر دعوانا، ان الحمد لله رب العالمین.

دوست گرامی علاوه بر چیز هایی که جناب صدیقین گفتند یک چیزه دیگه هست جدای از همه اینا...
بعضی چیزا به دله
یعنی مثلا یک جرقه ای در آدم ایجاد میشه و اون جرقه آدمو به سمت دین و کمال انسانیت میبره
بنده وقتی اسلام آوردم نه شیخ هارو درست و حسابی میشناختم و نه سراغ معجزه ای در قرآن رفته بودم
به این رسیده بودم که هر چیزی جز دین هدفی دنیویه و این هم بدردم نمیخورد
حتی انسانیت هم برام معنا نداشت
انسانیت و خوب بودنی که در راستای یک چیزه والا (جلب رضایت الله) نباشه به درد چه میخورد؟!
باید اون مبنارو پیدا میکردم
اون مبنارو تو اسلام یافتم
بهش بگو چیز بدی نیس
بهش بگو 1 ثانیه به اینکه قرآن تحریف شده اهمیت نده (البته قرآن هایی که در صدر اسلام نوشته شده موجوده و اساس قرآن تحریف نشده) و برو قرآن بخون بعد خودت تحلیلش کن
چنین کسانی باید به جایی برسن که به اون مبنا (دین) نیاز پیدا کنن
عمرا خوده بشر همچین کاری رو بتونه کنه.
بگو روایاتو بیخیال
قرآن رو بخون
از تو قرآن همه چی رو میشه اثبات کرد
ولی اینا مهم نیستن
وقتی اینا مهمن که آدم بفهمه به دین نیاز داره
وقتی فهمید نیاز داره اون وقت خدا خودش راهو بهش نشون میده
در ضمن خیلی چیز هارو خدا در قرآن نگفته تا خوده پیغمبر به مردم ارائه اش کنه یعنی فقط بصورت کلی گفته...
بنطرم اینکار یک نکته مهم داشت اونم اینه که معلوم میشد که مردم چقدر به حرف پیشوایشان (رسول الله) اهمیت میدهند...

mona690;368414 نوشت:
سوالم اینه که میشه اسلامو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟کسی که به روحانیون اعتماد ندارد چه طوری اسلامو قبول داشته باشه؟از کجا بدونه که احادیثی که نقل میکنن واقعیه و از خودشون در نیاوردن؟از کجا بدونم چیزایی که در مورد تفسیر یا شان نزول ایات قران میگن درسته؟در مورد شکل عبادات؟در مورد....؟به خصوص احادیث!و کتابهای حدیثی!نویسنده همشون روحانیون بدن.افزایش اعتبار اسلام افزایش اعتبار خود اونهام هست....؟چه طور باید اعتماد کرد

سلام
تحقیق کنند
اگر تحقیق نکنند و از تعالیم دین به این بهانه کناره بگیرند به هیچ وجه معذور نیستند
والله الموفق

حامد;368675 نوشت:
سلام
تحقیق کنند
اگر تحقیق نکنند و از تعالیم دین به این بهانه کناره بگیرند به هیچ وجه معذور نیستند
سلام
خب از کجا تحقیق کند؟از کی بپرسه؟از کسایی که بهشون اعتماد نداره؟...

mona690;368414 نوشت:
قبل از سوالم بگم
عذر میخوام سوالمو انقد رک میپرسم!عین اینو ازم پرسیدنو....
سوالم اینه که میشه اسلامو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟کسی که به روحانیون اعتماد ندارد چه طوری اسلامو قبول داشته باشه؟از کجا بدونه که احادیثی که نقل میکنن واقعیه و از خودشون در نیاوردن؟از کجا بدونم چیزایی که در مورد تفسیر یا شان نزول ایات قران میگن درسته؟در مورد شکل عبادات؟در مورد....؟به خصوص احادیث!و کتابهای حدیثی!نویسنده همشون روحانیون بدن.افزایش اعتبار اسلام افزایش اعتبار خود اونهام هست....؟چه طور باید اعتماد کرد

یا قرانو تحریف نکردن!مثلا یه سری چیزا که توش به عنوان معجزه است رو دست نزدن ولی یه چیزایی اضافه کردن یا کم...

سلام

تمام اسلام شناسان روحانی نیستند دوست من
اسلام که فقط در انحصار روحانیت نیست
ما اسلام شناسان بزرگی داریم نظیر دکتر شریعتی که روحانی نیستند

و اتفاقا کتابهای ارزشمندی مثل تاریخ اسلام و اسلام شناسی دارند
شما که بد بین هستین به روحانیت حتما به کتابهای ایشون مراجعه کنین
و در نهایت به قران

بی نظیر;368704 نوشت:
تمام اسلام شناسان روحانی نیستند دوست من
اسلام که فقط در انحصار روحانیت نیست
ما اسلام شناسان بزرگی داریم نظیر دکتر شریعتی که روحانی نیستند

و اتفاقا کتابهای ارزشمندی مثل تاریخ اسلام و اسلام شناسی دارند
شما که بد بین هستین به روحانیت حتما به کتابهای ایشون مراجعه کنین
و در نهایت به قران


کتابهای دکتر شریعتی که مرجع نیستند!فقط تحلیلند از چیزهایی که در کتب دیگه توسط روحانیون نوشته شده!...شما اصلرو ثابت کنید بعد در مورد تحلیلها و تفاسیر صحبت میکنیم!

mona690;368708 نوشت:
کتابهای دکتر شریعتی که مرجع نیستند!فقط تحلیلند از چیزهایی که در کتب دیگه توسط روحانیون نوشته شده!...شما اصلرو ثابت کنید بعد در مورد تحلیلها و تفاسیر صحبت میکنیم!

نه دوست من اتفاقا کتابهای ایشون همش تحلیل نیست و ایشون نظرات خاص خودشون و بیان می کنند و تکیه مطالبشون
به ایات قران هست
شما تا نخوندین اینجوری قضاوت نکنین
شما حتما کتاب اسلام شناسی ایشون و بخون
البته من ایشون و مثال زدم
در حال حاضر ما غیر از روحانیون اسلام شناسان زیادی داریم
در ضمنی که گفتم بهترین منبع قران هست
و بقیه همه قران و مطالب و اونو بررسی می کنن
پس شما به جای اینکه به شعبه ها برین به سرچشمه برین

[="DarkSlateBlue"]

mona690;368696 نوشت:
خب از کجا تحقیق کند؟از کی بپرسه؟از کسایی که بهشون اعتماد نداره؟...

روحانیون و علما از کجا تحقیق کردند؟
کتاب ها را که از من و شما نگرفته اند! کتب روایی و منابع شیعه موجود است!
کسی که به هیچ کس اعتماد ندارد باید خودش برود ۸۰سال همچون یک مرجع درس بخواند و احکام خدا را از دل قران و روایات برای خودش بیرون بکشد و به انها عمل کند!
یا باید سختی بکشد و یا اعتماد کند!
اینکه به بهانه ی اینکه اعتماد ندارم به دستورات خدا عمل نکند امری غیر معقول است[/]

[QUOTE=mona690;368414]قبل از سوالم بگم
عذر میخوام سوالمو انقد رک میپرسم!عین اینو ازم پرسیدنو....
سوالم اینه که میشه اسلامو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟کسی که به روحانیون اعتماد ندارد چه طوری اسلامو قبول داشته باشه؟از کجا بدونه که احادیثی که نقل میکنن واقعیه و از خودشون در نیاوردن؟از کجا بدونم چیزایی که در مورد تفسیر یا شان نزول ایات قران میگن درسته؟در مورد شکل عبادات؟در مورد....؟به خصوص احادیث!و کتابهای حدیثی!نویسنده همشون روحانیون بدن.افزایش اعتبار اسلام افزایش اعتبار خود اونهام هست....؟چه طور باید اعتماد کرد

یا قرانو تحریف نکردن!مثلا یه سری چیزا که توش به عنوان معجزه است رو دست نزدن ولی یه چیزایی اضافه کردن یا کم...

با سلام و آرزوی توفیق برای شما . در باره پرسش مطرح شده باید گفت :
نقش روحانیت در عصر غیبت در باره اسلام نظیر نقش پزشک در جامعه است وهمان طور برای استفاده درست از دارو وتشخیص بیماری و درمان مریض به حکم عقل لازم وغیر انکار است چو خود درمانی ومصرف دارو بدون نظر طبیب نه تنها در مان را در پی نخواهد داشت بلکه چه عامل مرگ بیمار با همان دارو خواهد شد . مسله ضرورت روحانی در جامعه نیز چنین است چون او اسلام شناس است ودرست مثل طبیب می داند که احکام اسلام با تمام ریز کاری های آن چگونه باید عمل شود تا سبب نجات گردد . البته لازم نیست که این فرد حتما در حوزه علمیه درس بخواند بلکه در مراکز دانشگاهی نیز با حفظ شرایط لازم می تواند به عنوان اسلام شناس در باره آموزه های دینی نظر بدهد . اما در باره نفش روحانیت در روایات وقران باید توجه داشت که قران روایات از صدر اسلام بوده وقبل از اینکه تشکل روحانیت به مفهوم امروزی آن به وجود آید این حقایق آسمانی وجود داشته است ودر مجموع این توهم بگونه است که الا قابل طرح نیست چون در باره عدم تحریف قران کریم وتشخیص روایات معتبر در طول تاریح کتاب های بسیری نگارش یافته که بیان تفصلی آن از عهده این بحث خارج است . حال با توجه به این نکته باید گفت :
هر جامعه انسانی، مخصوصاً جامعه مسلمان مکلّف است گروهها و تخصص‌هایی در علوم گوناگون جهت خدمت به جامعه تشکیل دهد و برای آن سرمایه‌گذاری نماید.
تخصص در علوم دینی نیز از این قاعده مستثنا نیست. قرآن می‌گوید:"چرا از هر گروهی، طایفه‌ای نمی‌روند تا در دین (معارف و احکام اسلام) آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنان را بیم نمایند تا (از
مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند".(1)
خداوند متعال، جامعه انسانی را برای آشنایی به احکام حلال و حرام و امور دینی، مکلّف کرده و دستور داده تا گروهی از آن جامعه جهت تخصص در این علوم الهی همت بگمارند.
روحانیت به معنای امروز آن - که به قشر خاص از جامعه گفته می‏شود - در صدر اسلام وجود نداشت، زیرا در زمان حضور معصومان(ع) مردم مسایل شرعی و پرسش‏های خود را مستقیماً از آنها می‏پرسیدند. آنان خود و یا نمایندگان آنها پاسخ مسایل شرعی مردم را بیان می‏نمودند.
البته بعضی از انسان‏ها بودند که با عنوان «روحانی» از آنان یاد نمی‏شد، ولی وظایف روحانی را انجام می‏دادند، بدین معنا که تبلیغ دین نموده و به هدایت مردم می‏پرداختند.(2) مانند این که در صدر اسلام، پیامبر (ص) برخی را به عنوان مبلّغ و برخی را به عنوان قاری قرآن اعزام و نصب می‏نمود.
ائمه(ع) نیز شاگردان و دانش‏آموختگانی داشتند که عملاً وظایف روحانی را در عصر آنان انجام می‏دادند. امام علی(ع) قثم بن عباس را به عنوان فرماندار مکه برگزید و فرمود: «أفت المستفتی و علّم الجاهل؛ (3) فتوا برای پرسشگر بیان کن و جاهل را تعلیم ده.»
امام صادق(ع) به ابان بن تغلب فرمود: «اجلس فی مسجد المدینه وأفت الناس فإنّی اُحبّ أنْ یری شیعتی مثلک(4)؛ در مسجد مدینه بشین و برای مردم فتوا بده، زیرا دوست دارم مانند تو میان شیعیان دیده شوند.»
از جمله وظائف وخدمات روحانیون در این زمان:
1. تبیین معارف قرآنی:
قرآن ـ که اساس اسلام است ـ به تفسیر و بیان مطالب نیازمند است. تفسیر قرآن در درجه اول بر عهده رسول اللّه‏ بود. قرآن می‌گوید: «وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم؛ قرآن را به سوی تو نازل کردیم تا آن را برای مردم توضیح دهی و بیان کنی. (5)
بعد از نبی اکرم(ص) تفسیر قرآن بر عهده جانشینان آن حضرت؛ یعنی، ائمه اثنی عشر قرار گرفت. در زمان غیبت نیز بر عهده علما و دانشمندان راستین ـ که در حقیقت پیروان انبیا و جانشینان آنان هستند ـ می‏باشد.
2. تبیین و تفسیر معارف و سنن نبوی و اهل البیت:
منبع دیگری در معارف اسلامی احادیث و سننی است که از نبی اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) به یادگار مانده است. این روایات نیز نیازمند بیان و تفسیر است. عالمان دینی با تخصصی که درعلم الدرایه، علم الروایه و علم الحدیث دارند به تبیین و تفسیر روایات می‌پردازند.
3. اجتهاد واستنباط احکام:
تطبیق احکام و موضوعات با منابع فقهی، نیاز به اجتهاد و تلاش دانشمندان متخصص این فن دارد که این نیز یکی از وظایف خطیر عالمان دین است.
4. هدایت و تزکیه :
خدمت و وظیفه یک روحانی بر محور هدایت و تزکیه مردم دور می‌زند. نیازهای جامعه انسانی، تنها در نیازهای جسمی خلاصه نمی‌شود.جامعه تنها به پزشک،‌مهندس و... (که مربوط به جسم و بدن و نیازهای آن هستند) نیاز ندارد، بلکه علاوه بر آن، انسان‌ها از نیازهای روحی و معنوی نیز برخوردارند. این نیازها نیز باید برآورده شده و به پاسخگویی نیاز دارند.
بخش عمده برآورده کردن این نیازها بر عهده روحانیون است. در واقع نقش روحانیون در جامعه مانند پزشک و طبیب است.
5. تعلیم آموزه‌های دینی:
آشنا کردن مردم با معارف اسلامی از جمله خداباوری که وظیفه انبیا و امامان(ع) است، در عصر حاضر بر دوش عالمان دین است. آنان به عنوان مرجع دینی به مسایل شرعی مردم پاسخ می‌دهند و به تعلیم و تربیت آنان می‌پردازند. این کار کار انبیا است که به همین جهت در روایات از عالمان به عنوان وارثان پیامبران یاد شده است.(6)
یکی از مصادیق مهم وارث بودن، انتقال فرهنگ اسلام به نسل‌های بعد و آشنا کردن مردم به دستورهای اسلام است .
انشاء الله که مطالب یاد شده شمارا در درک درست از مسله کمک نماید .
پی‌نوشت‌ها:
1. توبه (9) آیه 122.
2.شهید مطهری، ده گفتار، ص 251.
3. اسد الغابه، ج 4، ص 197.
4. جامع الرواة، ج 1، ص 9.
5. نحل، آیه 44.
6. الکافی، ج 1، ص 33.

فک میکنم منظور ایشون اینه که چه طور میشه فهمید اسلام درست به دست ما رسیده و مثلا انچه بزرگان بنی اسرائیل بر سر دینشان اوردند و مردم هم کور کورانه از انها تبعیت کردند سر اسلام نیامده. قران هم این بزرگان رو به خاطر تحریف کلام الله نکوهش کرده هم مردمی رو که کور کورانه از انها پیروی کردند.
همونطور که حتما در زمان بنی اسرائیل راهی برای فهم درست و غلط برای مردم وجود داشته حتما در زمان ما هم وجود دارد.
اگر کارشناس محترم از ایات قران در این مورد چیزی به ذهنشون میرسه لطف کنن بگن ممنون میشم.چون این برای من هم سواله.(البته سوال من بیشتر در مورد بنی اسرائیلی است که بزرگان دینشان تحریف کننده ی کلام وحی بودند.اونها از نظر قران چطور باید حق و ناحق رو پیدا میکردند؟به خصوص که مسئله ی غیبت در بین انها هم اتفاق افتاده)

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

mona690;368696 نوشت:
از کجا تحقیق کند؟از کی بپرسه؟از کسایی که بهشون اعتماد نداره؟

منظور از اعتماد چیه؟
کمی توضیح بدید.

ما وقتی در اعتماد به چیزی شک می کنیم
که اعتماد برای ما خطری داشته باشد
و عدم اعتماد و اعتقاد به اون منافعی برای ما داشته باشد.

به نظر می رسد که اعتماد در این مسایل درجه بندی دارد
مثلاً اینکه نماز صبح دو رکعت است یا نیست، تفاوت دارد با اینکه جهاد کنید و با دشمن بجنگید و ....

پس باید دید در چه سطحی بدنبال اعتماد هست.

با سلام

در مورد مطالبی که در بالا مطرح شده، باید نکاتی که به عقلم میرسه رو بیان کنم:

1- نقش پزشک موقتی و گذراست، در حالی که روحانیون توی همه جوانب زندگی مردم دخالت دارن. بنابر این نمیشه روحانیون رو با پزشک مقایسه کرد..

2- در مورد تربیت متخصصین دینی، در صورتی میشه حرف زد که اون متخصصین درآمدشون از راه دین نباشه (یعنی از یه راه دیگه زندگیشون رو بگذرونند). دین نقطه حساسیت مردمه و به راحتی میشه ازش سوءاستفاده کرد (کما اینکه میشه). شما چطور ممکنه به یه متخصص دینی که از راه دین و اعتقادات شما درآمد داره بتونی اعتماد کنی؟!

3- معتقد نیستم که قرآن تحریف شده باشه. ولی اعتقاد دارم که مفاهیم قرآن به وسیله تفاسیر دروغین و مغرضانه از اونها (که توسط روحانیون هم ارائه شده) تحریف شده. به عنوان مثال، عبارت "بقیت الله" رو که همه فکر میکنن مربوط به امام دوازدهم شیعیان هست، توی آیات 85 و 86 سوره هود بیان شده و موضوع اون هم هیچ ربطی به امام دوازدهم نداره. از این مثالها و تحریفات زیاده که میتونم بیان کنم.

mona690;368414 نوشت:
سوالم اینه که میشه اسلامو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟

تعریف روحانی از نظر(اونا) چیه؟

با سلام بر دوستان بزرگوار و طاعات قبول

جناب صدیق به حد خوبی کامل فرمودند.

خیلی از این افراد با طرز بیان درست و حرفه ای رو به راه میشن اما اگه درست براشون توضیح ندیم ولو با هزار ادله توجیه نمیشن.

شما اجازه بدید طرف مقابل خودش به نتیجه گیری برسه یعنی مبادله اطلاعات باهاش بکن نه سخنرانی.

اونجایی که حرفش درسته روش تاکید کن و بگو بله درسته . حرفی که میزنه ولو بنظرت غیر منطقی بهش گوش بده و بگو شاید درست باشه. گاهی بجای توضیح دادن مطلب ازش یه سئوال بپرس تا خودش به نتیجه برسه.

گاهی دروس حوزه مثلا حدیث شناسی براش بگو .

میتونی بگی بله طلبه ها هم ادمای معمولی هستن ممکنه بعضی هاشون منحرف باشن اما همه نه...

سلمان14;368743 نوشت:
منظور از اعتماد چیه؟
کمی توضیح بدید.

ما وقتی در اعتماد به چیزی شک می کنیم
که اعتماد برای ما خطری داشته باشد
و عدم اعتماد و اعتقاد به اون منافعی برای ما داشته باشد.

به نظر می رسد که اعتماد در این مسایل درجه بندی دارد
مثلاً اینکه نماز صبح دو رکعت است یا نیست، تفاوت دارد با اینکه جهاد کنید و با دشمن بجنگید و ....

پس باید دید در چه سطحی بدنبال اعتماد هست.

سلام.دقت کنید تو پست اول توضیح دادم همرو

بی نظیر;368709 نوشت:
ه دوست من اتفاقا کتابهای ایشون همش تحلیل نیست و ایشون نظرات خاص خودشون و بیان می کنند و تکیه مطالبشون
به ایات قران هست
شما تا نخوندین اینجوری قضاوت نکنین
شما حتما کتاب اسلام شناسی ایشون و بخون
البته من ایشون و مثال زدم
در حال حاضر ما غیر از روحانیون اسلام شناسان زیادی داریم
در ضمنی که گفتم بهترین منبع قران هست
و بقیه همه قران و مطالب و اونو بررسی می کنن
پس شما به جای اینکه به شعبه ها برین به سرچشمه برین
شرمنده!نفهمیدم.خودتون دقت کنید به جوابتون!!!!بیان نظر یعنی چی؟یعنی تحلیل!شما اصل امامتو اثبات کن(بدون اتکا به احادیث!!) بعد میتونی کتابش در مورد امام علی رو بخونی.عصمت حضرت فاطمه رو اثبات کن!بعد فاطمه فاطمه استو میشه خوند!شما ثابت کن روحانیون قرانو کمو زیاد نکردن.ثابت کن شان نزولها ور درست نقل کردن بعد....کتابهای شریعتی مرجع نیستن!تحلیلن...

hamid40;368801 نوشت:
تعریف روحانی از نظر(اونا) چیه؟
اخوند!فقیه!مرجع!طلبه!نمیدونم هر چی اسمشو میذارین!هر کی که جز بزرگان دین ما محسوب میشن و قرار است ما دینمونو از اونا بگیریم و زندگیو سیاست و... ما دست انها و حرفهای اونهاست(ببخشید قصد توهین ندارم اصلا.خواستم معنی مشخص شه)
همره;368807 نوشت:
با سلام بر دوستان بزرگوار و طاعات قبول

جناب صدیق به حد خوبی کامل فرمودند.

خیلی از این افراد با طرز بیان درست و حرفه ای رو به راه میشن اما اگه درست براشون توضیح ندیم ولو با هزار ادله توجیه نمیشن.

شما اجازه بدید طرف مقابل خودش به نتیجه گیری برسه یعنی مبادله اطلاعات باهاش بکن نه سخنرانی.

اونجایی که حرفش درسته روش تاکید کن و بگو بله درسته . حرفی که میزنه ولو بنظرت غیر منطقی بهش گوش بده و بگو شاید درست باشه. گاهی بجای توضیح دادن مطلب ازش یه سئوال بپرس تا خودش به نتیجه برسه.

گاهی دروس حوزه مثلا حدیث شناسی براش بگو .

میتونی بگی بله طلبه ها هم ادمای معمولی هستن ممکنه بعضی هاشون منحرف باشن اما همه نه...

این الان برای خود منم شبهس خب!میخوام خودم جواب پیدا کنم

mona690;368812 نوشت:
این الان برای خود منم شبهس خب!میخوام خودم جواب پیدا کنم

لطفا به این سئوالات جواب بدید:

پس میشه گفت سئوال شما اینه. درسته؟

که ایا میشه دین رو قبول داشت و ولی روحانیت رو نه؟

نظر خودتون چیه :

1- در رابطه با روحانیون؟

و 2- خود همین سئوال؟

mona690;368812 نوشت:
سلام.دقت کنید تو پست اول توضیح دادم همرو

شما فرض کنید، حقیر اون عبارت رو نفهمیدم، دوباره و با یک زبان دیگر توضیح بفرمایید

ببینید، شما موضوعاتی مثل احادیث، امامت، عصمت و ... و . . را زیر سوال بردی و میخواهید در این یک تاپیک جواب داده شود!!!!!!!!!!!!!!!!

خوب بود برای هر کدام تاپیکی میزدید، مثلاً شما تا کجا رو قبول داری؟
بنویسید، خدا را قبول دارم، اینطوری و اونطوری
ولی رسالت را اینطوری و اونطوری قبول ندارم
..............
اینطوری که نمی شود همه چیز را زیر سوال ببرید
فرض کنید حقیر جواب دارم
از کجا شروع کنم
شما چه چیزی را به عنوان مبنا قبول دارید؟
الان هر استدلالی بکنیم، چون مشا هیچ چیزی را به عنوان مبنا قرار نداده اید
راحت می توانید همه رو رد کنید!!!!!!!!!!
پس باید بیشت رتوضیح بدید
نه با جمله: «دقت کنید توضیح دادم»
امتحان و آزمون که نیست؟ هست؟
با تشکر:Gol:

مهدی مهدیی;368795 نوشت:
با سلام

در مورد مطالبی که در بالا مطرح شده، باید نکاتی که به عقلم میرسه رو بیان کنم:

1- نقش پزشک موقتی و گذراست، در حالی که روحانیون توی همه جوانب زندگی مردم دخالت دارن. بنابر این نمیشه روحانیون رو با پزشک مقایسه کرد..

2- در مورد تربیت متخصصین دینی، در صورتی میشه حرف زد که اون متخصصین درآمدشون از راه دین نباشه (یعنی از یه راه دیگه زندگیشون رو بگذرونند). دین نقطه حساسیت مردمه و به راحتی میشه ازش سوءاستفاده کرد (کما اینکه میشه). شما چطور ممکنه به یه متخصص دینی که از راه دین و اعتقادات شما درآمد داره بتونی اعتماد کنی؟!

3- معتقد نیستم که قرآن تحریف شده باشه. ولی اعتقاد دارم که مفاهیم قرآن به وسیله تفاسیر دروغین و مغرضانه از اونها (که توسط روحانیون هم ارائه شده) تحریف شده. به عنوان مثال، عبارت "بقیت الله" رو که همه فکر میکنن مربوط به امام دوازدهم شیعیان هست، توی آیات 85 و 86 سوره هود بیان شده و موضوع اون هم هیچ ربطی به امام دوازدهم نداره. از این مثالها و تحریفات زیاده که میتونم بیان کنم.

در کل پیشنهادم اینه که برای تحقیق در مورد اسلام، کتاب قرآن رو بخونید و از روی آیاتش یادداشت برداری کنید. حین یادداشت برداشتن سعی کنید آیات رو هم طبقه بندی کنید (یعنی آیات مربوط به یک موضوع رو طوری بنویسید که دسترسی به اونها ساده باشه).

"و چیزی را که بدان علم نداری پیروی مکن زیرا گوش و چشم و قلب مورد پرسش قرار خواهند گرفت" (36 اسرا)

mona690;368812 نوشت:
اخوند!فقیه!مرجع!طلبه!نمیدون م هر چی اسمشو میذارین!هر کی که جز بزرگان دین ما محسوب میشن و قرار است ما دینمونو از اونا بگیریم و زندگی و سیاست و... ما دست انها و حرفهای اونهاست(ببخشید قصد توهین ندارم اصلا.خواستم معنی مشخص شه)

به نظر می رسد ایشان درباره اعتماد مطلق و همه جانبه صحبت می کنید، یعنی آدم در همه چیز به دیگری اعتماد کند.
درست است؟

hoorshid;368740 نوشت:
فک میکنم منظور ایشون اینه که چه طور میشه فهمید اسلام درست به دست ما رسیده و مثلا انچه بزرگان بنی اسرائیل بر سر دینشان اوردند و مردم هم کور کورانه از انها تبعیت کردند سر اسلام نیامده. قران هم این بزرگان رو به خاطر تحریف کلام الله نکوهش کرده هم مردمی رو که کور کورانه از انها پیروی کردند.
همونطور که حتما در زمان بنی اسرائیل راهی برای فهم درست و غلط برای مردم وجود داشته حتما در زمان ما هم وجود دارد.
اگر کارشناس محترم از ایات قران در این مورد چیزی به ذهنشون میرسه لطف کنن بگن ممنون میشم.چون این برای من هم سواله.(البته سوال من بیشتر در مورد بنی اسرائیلی است که بزرگان دینشان تحریف کننده ی کلام وحی بودند.اونها از نظر قران چطور باید حق و ناحق رو پیدا میکردند؟به خصوص که مسئله ی غیبت در بین انها هم اتفاق افتاده)
سلام به شما پرسشگر گرامی

قرآن کریم برای روشن نمودن انحرافات ادیان گذشته _به ویژه انحرافات وارد شده در تورات و انجیل_ مسایل زیادی مطرح نموده که ذکر و توضیح همه آنها طولانی است، اما بنده به اختصار به چند مورد اشاره می کنم:

1- دعوت به تفکر و تعقل در مسایل بنیادین معرفتی و دوری از تقلیدهای کورکورانه

همانطور که در روایات وارد شده خدای متعال دو حجت بر بشر قرار دارد: حجت ظاهری (یعنی پیامبران و امامان) و حجت باطنی (یعنی عقل). (کافی، ج1، ص16)؛ با همین عقل است که اصول عقاید را اثبات کرده، وجود خدا را باور نموده و صفاتش والایش می شناسیم و حقانیت فرستادگان و پیام آورانش را درک می کنیم. وقتی با استدلال منطقی و برهانی و به دور از هر گونه تعصب و پیشداوری، وجود خدای دانای توانای حکیمی که همه صفات خوب را در بالاترین مرتبه وجودی اش داراست درک و باور کردیم و فهمیدیم که چیزی به نام ناتوانی و حسد و بُخل و کینه و دروغ و ترس و سایر صفات رذیله و پست در او وجود و معنا ندارد، آنگاه به روشنی در می یابیم که چنین خدای دانای توانای قادر علیمی، همواره به عدل و خوبی فرمان می دهد و از منکر و فحشا و بدی باز می دارد و هرگز ورود در گناهان را تجویز نمی کند:

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (نحل/90)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى‏دهد و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى‏كند خداوند به شما اندرز مى‏دهد، شايد متذكّر شويد!

این یک حکم ارشادی عقلی است، یعنی اگر منطقی و عاقلانه بیندیشیم به همین قضیه می رسیم و درستی آن را تصدیق می کنیم.

با کمی تدبر و تعقل، بسیاری از انحرافات پیش آمده در ادیان گذشته، معلوم و روشن بود. گناهانی مانند رباخواری در میان یهود رواج داشت. عقاید باطلی مانند «فرزند بودن عزیر برای خدا» و «اینکه تنها یهود از دوستان و اولیای الهی هستند» و عقایدی از این دست، هیچگونه مبنای عقلانی نداشت و هیچ دلیل محکم عقلی یا دلیل معتبر نقلی آن را پشتیبانی نمی کرد. اینها چیزهایی بود که با کمی تعقل و تفکر بدون پیشداوری، بطلانشان معلوم بود اما امان از تقلید کور!

تقلیدهای کورکورانه و وحشت عملی از اندیشه در مبانی دینی، بلای جان گذشتگان بود. قرآن کریم با دعوت بسیار به تعقل و اندیشه در اصولی ترین مبانی عقیدتی _به ویژه دعوت به تفکر در محتوای آموزه های دینی_ راه را برای نقد و تفکر و تعقل صحیح در الاهیات به روی بشر باز کرد. خیلی از اهل کتاب با همین روشن گری های قران کریم بود که به حقانیت اسلام و انحرافات موجود در ادیان گذشته پی بردند و آیین اسلام را برگزیدند.

2- برملا کردن صریح انحرافات ادیان سابق

بسیاری از یهودیان آلوده گناه و معصیت و رباخواری بودند. اگر حکم شرع هم نبود، رذالت و پستی گناهان را به حکم عقل درک می کردند. خدای متعال آنان را توبیخ می کند که چرا سراغ آن گناهان می رفتند. نیز علمایشان را سرزنش می کند که چرا قومشان را از گناه و رباخواری باز نمی داشتند و نهی نمی کردند:

وَ تَرى‏ كَثيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ (مائده/62و63)
بسيارى از آنان را مى‏بينى كه در گناه و تعدّى، و خوردن مال حرام، شتاب مى‏كنند! چه زشت است كارى كه انجام مى‏دادند
چرا دانشمندان نصارى و علماى يهود، آنها را از سخنان گناه‏آميز و خوردن مال حرام، نهى نمى‏كنند؟! چه زشت است عملى كه انجام مى‏دادند

3- پاسخ به ادعاهای علمای اهل کتاب

قرآن کریم در آیات متعددی ادعاهای اهل کتاب را مطرح نموده و بطلانشان را نشان داده است:

وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ (مائده/18)
يهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاصّ) او هستيم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مى‏كند؟! بلكه شما هم بشرى هستيد از مخلوقاتى كه آفريده هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، مى‏بخشد و هر كس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات مى‏كند و حكومت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، از آن اوست و بازگشت همه موجودات، به سوى اوست.»


*******************

وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ... (مائده/64)
و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است هر گونه بخواهد، مى‏بخشد...

********************


قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ (جمعه/6و7)
بگو: «اى يهوديان! اگر گمان مى‏كنيد كه (فقط) شما دوستان خدائيد نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى‏گوييد (تا به لقاى محبوبتان برسيد)»
ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمى‏كنند به خاطر اعمالى كه از پيش فرستاده‏اند و خداوند ظالمان را به خوبى مى‏شناسد

4- برملا کردن بخشی از محتویات تحریف شده کتاب های آسمانی پیشین

الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيل‏... (اعراف/157)
همانها كه از فرستاده (خدا)، پيامبر «امّى» پيروى مى‏كنند پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى‏يابند...

وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ (صف/6)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت: «اى بنى اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق‏كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده [تورات‏] مى‏باشم، و بشارت‏دهنده به رسولى كه بعد از من مى‏آيد و نام او احمد است!» هنگامى كه او [احمد] با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحرى است آشكار»!

الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (بقره 146 )
كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده‏ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مى‏شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى‏كنند!

5- بیان داستان آفرینش و داستان زندگی پیامبران

داستان زندگی پیامبران و داستان آفرینش و ... به دفعات و با بیانات و توضیحات مختلف در قرآن آمده، و اگر این داستان های قرآن نبود، ما الان شاید چیزی جز یک مشت داستان های آمیخته با خرافات و توهین به ساحت انبیاء نداشتیم.

کافیست داستان آفرینش و مخفی شدن آدم از خدا و کُشتی گرفتن یکی از پیامبران با خدا و انحراف جنسی یکی از انبیا که در تورات آمده را بخوانیم و آن را با داستان آفرینش در سوره اعراف و توصیف قرآن از یعقوب نبی در سوره اعراف و یوسف، و سرگذشت داوود و سلیمان نبی در سوره نمل مقایسه کنیم، تا بفهمیم تفاوت ره از کجا تا به کجاست؟!

ببینید من سوالایی رو نقل میکنم که خودم براش جوابی نداشتم امیدوارم شما بتونید کمک کنید:

صدیقین;368603 نوشت:
هویت و اصالت یک روحانی به عامل بودن و مروج و مبلغ دستورات اسلام بودنش است. پارسایی، زهد، تقوا، امانت داری، انجام واجبات، ترک محرمات و سایر صفات نیک دیگر، همه اینها مؤلفه هایی است که باید در یک روحانی و عالم تبلور یابد تا او را به عنوان عالمی ربانی و انسانی الهی و مصداق دانشمند مورد ستایش قرآن کریم درآورد.

صدیقین;368615 نوشت:
...عوام يهود با اينكه از دروغگويى آشكار و حرامخوارى و رشوه‏گيرى علماى خود و دست بردن آنان در احكام خدا با خبر بودند، و يقين داشتند كه هر كس چنين باشد فاسق است‏ و شايسته نيست كه واسطه ميان خدا و خلق يا پيامبر خدا و خلق باشد، باز از اين گونه عالمان، تقليد و پيروى كردند! عوام ما نيز اگر از علماى خود فسق آشكار و تعصب نابجا و توجه به دنيا و امور حرام مشاهده كنند و باز هم به تقليد از ايشان ادامه دهند، آنان نيز همچون قوم يهودند كه خدا ايشان را به سبب تقليد كردن از عالمان فاسق مذمت كرده است، و اما آن كس از علما كه پاسدار نفس و حافظ دين و مخالف با هواى خود و فرمانبردار امر خدا باشد، بر عوام واجب است كه از او تقليد كنند، و اين جز در بعضى از فقيهان شيعه، نه همه آنان، نيست، پس هر كس از علما مرتكب كارهاى زشت و قبيح شود، و به راهى برود كه ديگر فقيهان فاسد رفتند، چيزى را كه از ما نقل مى‏كند از او نپذيريد، و حرمتى برايش قائل نباشيد...
مشکل دقیقا همینجاست!کسی که به روحانیون اعتماد ندارد اونهارو هم پارسا و با تقوا وامانت دارو... نمیدونه!!!چه طور دینشو از این افراد بگیره!بله این عقلا درسته که انسان وقتی در چنین موردی به متخصص علوم دینی رجوع میکنه باید این متخصص امین باشه اما منی که به روحانیون اعتماد ندارم یعنی امین نمیدونمشون!...پس عقلا نباید به انها رجوع کنم!

صدیقین;368651 نوشت:
قرآن کریم از زمان نزول مورد اهتمام شدید مسلمین بوده و طبق نقل مورخین، در یکی از جنگ های صدر اسلام تنها هفتاد حافظ قرآن شهید می شوند. نیز مورخین نقل کرده اند که در زمان جمع قرآن، وقتی خلیفه دوم درباره کلمه ای از یک آیه نظری شخصی مطرح می کند، عربی شمشیر بر می کشد و او را به مرگ تهدید می کند که اگر بخواهی چنین بدعتی در قرآن وارد سازی، تو را خواهم کشت! این نشان از اهتمام جدی مسلمین به حفظ قرآن بوده است. اصلا خود پیامبر اسلام کاتب داشته و با نزول آیات، آنها را بر کاتبین و سایر مسلمین می خوانده و کاتبین هم تمام آیات را می نوشته اند. جمیع فرق اسلامی بر صحت قرآن فعلی اتفاق نظر دارند و اذعان دارند که این قرآن فعلی، همان قرآن نازله بر رسول رحمت و مهربانی است. گرچه ترتیب فعلی سوره ها به ترتیب نزول نیست. نیز درباره جای اصلی برخی آیات اختلاف نظرهایی وجود دارد اما به هر حال، در اینکه همین قرآن همان قرآن نازله بر پیامبر است، قاطبه مسلمین و علمای جهان اسلام اتفاق نظر دارند. پس اینکه بخشی از آیات قرآن _نعوذبالله_ ساخته و پرداخته روحانیون باشد، سخنی باطل و از سر ناآگاهی به تاریخ است. برای اطلاعات بیشتر در این موضوع می توانید به کتاب «علوم قرآنی» استاد معرفت، یا «تلخیص التمهید» ایشان (بخش جمع قرآن و بخش عدم تحریف قرآن) مراجعه فرمایید.

درباره روایات هم عرض می کنم که ائمه طاهرین صدها شاگرد خاص و عام داشته اند و سخنانشان از طریق صدها راوی معتبر به دست ما رسیده است. چیز مخفی ای نبوده که مثلا چند روحانی بیایند و در حجره بنشینند و به نام ائمه روایت جعل کنند! در زمان ائمه، روایات به صورت شفاهی و قرائت و املا نقل می شد و سپس به صورت مکتوب درآمد، به طوری که کتاب های چهارصد گانه روایت، در زمان خود ائمه و با نقل صحابه امین ایشان تدوین شد. سپس در زمان غیبت صغری، اولین جامع روایی شیعه (یعنی کتاب شریف کافی) شکل گرفت و با سال ها زحمات شبانه روزی و طاقت فرسای مرحوم کلینی، روایات شفاهی و مکتوب، از حالت پراکنده جمع آوری، و به صورت منظم و باب باب تدوین شد. در سال های بعد هم بقیه جوامع روایی و شرح ها و نقدها، یکی پس از دیگری به رشته نوشته درآمد.

خب همه این مطالب رو از کجا میگویید؟از کتب دینی!نویسنده شان کیست؟روحانیون!....مگه جناب کلینی و شیخ عباس قمی و... روحانی نبودند؟فقیه نبودند؟,مگه همین کتب تاریخی رو روحانیون ننوشتند؟(منظورم چیزی است که در مورد خلیفه دوم گفتید)!
اصلا کل تشیع رو مگه میشه بدون کتب حدیثیی که روحانیون نوشتند اثبات کرد؟

چون اونچه ما الان از این دین میشناسیم با همه ی شئون زندگی ما سر و کار دارد(سیاست اقتصادو...) و در دوران غیبت (که اتفاقا طبق همین کتب شیعه یه جورایی میشه گفت) اولین فقیه شیعه (یعنی شیخ کلینی) معتبر ترین کتابهای حدیثی شیعه رو نوشت...و الان هم بر اساس همین کتابها وضع سیاست و حکومت و اقتصاد و...در کشور ما این طوره.و این فقط مربوط به دوره ما هم نیست صفویان هم از اینها استفاده زیادی کردند...الان بین سنی هام این رفتار ها هست فتواهایی که بزرگانشون میدن و ادمهایی که به حکم این فتاوا جهاد نکاح میکنن یا خودشونو برای کشتن هفت تا شیعه و رفتن به بهشت به کشتن میدن!!اونا یه جور ما هم...

مخصوصا که همونطور که یکی از کاربرای دیگه هم گفت این دین منبع درامد هم هستو...(من واقعا عذر میخوام اینطوری میگم قصد توهین ندارم میخوام شبهه هام برطرف بشه)

از طرف دیگه تو این چندسال اخیر هم که میبینید چه وضعی پیش اومده دیگه...!خیلی چیزایی که میشنویم رو باور هم نکنیم(که نمیشه بعضیهاشو باور نکرد!)بازم نمیشه خوشبین بود یکی مثل کدیور که روحانی است یا امثال اون (که نمیشه به خاطر قوانین سایت اسم ببیرم و حتی تو ایران هم مقامات اجرایی دارند) یه مدل حرف میزنن و گاهی تو حرفاشون کل مبانی تشیع رو زیر سوال میبرن یه سری دیگه هم یه مدل دیگه!...

mona690;369006 نوشت:
خب همه این مطالب رو از کجا میگویید؟از کتب دینی!نویسنده شان کیست؟روحانیون!....مگه جناب کلینی و شیخ عباس قمی و... روحانی نبودند؟فقیه نبودند؟,مگه همین کتب تاریخی رو روحانیون ننوشتند؟(منظورم چیزی است که در مورد خلیفه دوم گفتید)!
اصلا کل تشیع رو مگه میشه بدون کتب حدیثیی که روحانیون نوشتند اثبات کرد؟
سلام.خب شما پس کلا مشکلتون باعلما در همه ی دوره هاست فرقی نمیکنه که تو این دوره بی اعتمادی درست کردن.

سلام خدمت شما

صدیقین;368985 نوشت:
- دعوت به تفکر و تعقل در مسایل بنیادین معرفتی و دوری از تقلیدهای کورکورانه

ممنون از پاسخهای خوب شما
ولی غیر از این مورد اول که فرمودین باقی مربوط به زمانهای بعد است درسته؟یعنی وقتی دیگه دین یهود اعتبار نداشت و اسلام اومده بود که به قول قران بر ان هیمنه دارد.در زمان اعتبار خود یهود و موثق بودن فرامینش (که میشه گفت مصداق جامعه امروزی ما هم هست و البته بیشتر سوال بنده در این مورد بود ) فقط این راه حل وجود دارد.
فقط سوالم اینه که این مربوط میشه به مبانی فکری و اصول نه فروع که تقلیدی اند.درسته؟در اون مورد باید چه کرد؟نمیشه گفت چون عقاید فردی در اصول درسته الزاما در فروع هم همینطوره!کما اینکه میبینیم گاهی عده ای در اصول مشترکند و بدون اختلاف، ولی وقتی نوبت به فروع دین میرسه....!!!!

[="DarkSlateBlue"]

mona690;369006 نوشت:
اصلا کل تشیع رو مگه میشه بدون کتب حدیثیی که روحانیون نوشتند اثبات کرد؟

عجب حرفی عجیبی! تا به حال نشنیده بودم!
شما میخواهید علم را طوری به دست آورید که کسانی غیر از متخصصانش به شما برسانند! مگر میشود؟
هرکس میخواهد به علم پزشکی دست پیدا کند بدون متوسل شدن به کتب دکترهای پیشین ناممکن است!
هرکس میخواهد به علم فیزیک دست پیدا کند بدون متوسل شدن به کتب فیزکدانان پیشین ناممکن است!
هرکس میخواهد به علم شیمی
هرکس میخواهد به علم نجوم
هرگس میخواهد
هرکس
هرکس
و
هرکس میخواهد به علم فقه و علوم دینی دست پیدا کند بدون متوسل شدن به کتب روحانیون غیر ممکن است!
ببینید مشکل شما این است که میخواهید شخصی غیر روحانی یک کتاب مثل کتاب اصول کافی جمع اوری کرده باشد
مثل این است که انتظار داشته باشید شخصی غیر دکتر یک کتاب سنگین پزشکی نوشته باشد
این که نشد!
مگر میشود شخصی بتواند کتاب سنگین پزشکی بنویسد اما دکتر صدایش نکنند؟
مگر میشود شخصی بتواند به علوم فقه مسلط باشد اما روحانی و عالم و مولا و شیخ صدایش نکنند؟
نکند شما مشکلتان با لباس روحانیت یعنی عبا و عمامه است؟>
اگر مشکلتان این است که جای بحث نمیماند!
اما اگر مشکلتان این نیست بدانید هرکس به همچین علومی دست پیدا کند خود به خود روحانی میشود پس نمیتوانید دین را از غیر روحانیون بگیرید!
همانطور که کسی که به علوم پزشکی مسلط میشود خود به خود دکتر صدایش میکنند
و نمیتوانید علوم پزشکی را از غیر دکتر بگیرید![/]

اسلام منهای روحانیت .............یعنی خواندن فاتحه اسلام ...........وهمان خواسته دشمنان دین است والسلام

mona690;368414 نوشت:
قبل از سوالم بگم
عذر میخوام سوالمو انقد رک میپرسم!عین اینو ازم پرسیدنو....
سوالم اینه که میشه اسلامو بدون اعتماد به روحانیون قبول داشت؟کسی که به روحانیون اعتماد ندارد چه طوری اسلامو قبول داشته باشه؟از کجا بدونه که احادیثی که نقل میکنن واقعیه و از خودشون در نیاوردن؟از کجا بدونم چیزایی که در مورد تفسیر یا شان نزول ایات قران میگن درسته؟در مورد شکل عبادات؟در مورد....؟به خصوص احادیث!و کتابهای حدیثی!نویسنده همشون روحانیون بدن.افزایش اعتبار اسلام افزایش اعتبار خود اونهام هست....؟چه طور باید اعتماد کرد

یا قرانو تحریف نکردن!مثلا یه سری چیزا که توش به عنوان معجزه است رو دست نزدن ولی یه چیزایی اضافه کردن یا کم...

بله میشه.

شما در ابتدای راه نباید کور کورانه به روحانیون که سهله به خود قرآن هم نباید اعتماد کنی.

باید با یه ذهن کاوشگر شروع به بررسی و نقد قرآن کنی و با عقل و منطق خودت بسنجی که قرآن حرف حسابی میزنه یا نه.

البته میتونی در این مسیر از کتاب های علما به عنوان راهنما( و نه مرجعی که بهش اعتماد کامل داری) استفاده کنی.

مثلا خود من تا یکی دو سال پیش اسلام و حتی خدا رو قبول نداشتم ولی با یه سری مطالعات و تفکرات رفته رفته نظرم نسبت به اسلام عوض شد و الان دو ماهی هست که نماز میخونم و...

تو این راه هم به کسی اعتماد نکردم. خوندم و با عقلم سنجیدم و الان با توجه به مطالعاتم قرآن رو کتاب حق و درستی میدونم.

این نکته هم بگم که در این راه کتاب های مرتضی مطهری خیلی کمکم کرد.

( قبلا که معتقد نبودم میگفتم مطهری کیه بابا اینم یه ملا هست و... ولی تقریبا به طور اتفاقی شروع به خوندن یکی از کتاباش کردم و دید جدیدی پیدا کردم)

شما هم کتاب های ایشون رو بخونید.

نمیخواد هم بهش اعتماد کنید.

بخونید و با عقلتون بسنجیدش.

اگه حق و منطقی یافتیدش قبولش کنید اگه نه هم که قبول نکنید.

در مورد روحانیت به طور کلی و احادیث هم همین طور با عقل و "قرآنی که احتمالا بعدا بر اساس عقلتون بهش ایمان آوردید" روحانیت و احادیث رو بسنجید و ببینید به کدوم میشه اعتماد کرد و به کدوم نمیشه.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خداقوت

شما یا باور دارید دین درستی هست یا نه.

اگر دین درستی باشد پس باید او را بیابید.
اگر به کتب شیعه به این شکل ایراد بگیرید پس باید به کل کتابهای دنیا ایراد بگیرید.
پس دین درستی نیست.

اگر فقه شیعه توسط روحانیون دستکاری شده بود
میامدن بنویسند:
اصول اعتقادی تقلیدی پذیرفته نیست؟

هیچ جاعلی این کار را نمیکند!
شما حداکثر در ادیان دیگر و فقه های دیگر می بینید در بهترین حالت می گویند:
«بیا دین ما را تحقیق کن، خواستی بپذیر نخواستی نپذیر»

فقه شیعی میگه: «باید به درستی برسی نرسی و گرنه من از تو دینت رو نمی پذیرم(البته زحمت شما را ماجور میداند)»

اگه اشتباه میگم لطفاً دوستان تصحیح کنید.

متاسفانه بیشتر ماها(خودم و مثل خودم رو عرض میکنم) برعکس عمل میکنیم
یعنی اول باید، خدا، پیغمبر، امام، عدل، معاد را با عقل خودت و یا با هر روش درست دیگری که میدانی در ک کنی.
کتاب روحانی کجا بود واسه اثبات و فهم اینها.
خودتون باید اینها را اثبات کنید یا درک کنید.
حالا چه نیازی به روحانی هست؟

بعد از اون نوبت به روحانیون(گرامی) میرسد.

[="DarkSlateBlue"]

سلمان14;369040 نوشت:
متاسفانه بیشتر ماها(خودم و مثل خودم رو عرض میکنم) برعکس عمل میکنیم
یعنی اول باید، خدا، پیغمبر، امام، عدل، معاد را با عقل خودت و یا با هر روش درست دیگری که میدانی در ک کنی.
کتاب روحانی کجا بود واسه اثبات و فهم اینها.
خودتون باید اینها را اثبات کنید یا درک کنید.
حالا چه نیازی به روحانی هست؟

بعد از اون نوبت به روحانیون(گرامی) میرسد.

اگر مخاطبتون منم باید بگم پاسخ من در جواب سوالی بود که گفته بودند چطور به این کتب و منابع شیعه که روحانیون نوشتند اعتماد کنیم!
در واقع میخواهند کتبی پیدا کنند که همین مطالب دینی را نوشته باشد اما نویسنده اش روحانی نباشد!
و من عرض کردم مگر همچین چیزی ممکن است؟[/]

asad;369042 نوشت:
اگر مخاطبتون منم باید بگم پاسخ من در جواب سوالی بود که گفته بودند چطور به این کتب و منابع شیعه که روحانیون نوشتند اعتماد کنیم!
در واقع میخواهند کتبی پیدا کنند که همین مطالب دینی را نوشته باشد اما نویسنده اش روحانی نباشد!
و من عرض کردم مگر همچین چیزی ممکن است؟

خیر بزرگوار منظورم، شخصی است که تاپیک رو شروع کرده

وقتی صحبت روی درستی و نادرستی موضوعی است که عقلی است
چه فرقی می کند از کی باشد
اصول عقاید عقلی است
مثل دو دوتا چهار تا
حالا این رو انشتن بگه یا ملاصدرا چه فرقی دارد؟

mona690;369006 نوشت:
ببینید من سوالایی رو نقل میکنم که خودم براش جوابی نداشتم امیدوارم شما بتونید کمک کنید:
مشکل دقیقا همینجاست!کسی که به روحانیون اعتماد ندارد اونهارو هم پارسا و با تقوا وامانت دارو... نمیدونه!!!چه طور دینشو از این افراد بگیره!بله این عقلا درسته که انسان وقتی در چنین موردی به متخصص علوم دینی رجوع میکنه باید این متخصص امین باشه اما منی که به روحانیون اعتماد ندارم یعنی امین نمیدونمشون!...پس عقلا نباید به انها رجوع کنم
سلام مجدد خدمت شما
همان امانت و تقوا و اصلاح درون، این متخصص را امین و قابل اعتماد می سازد.

شما وقتی به پزشک مراجعه می کنید، او را متخصص می دانید و از باب رجوع به کارشناس فن به او مراجعه می کنید، اما نمی دانید آیا او امین هست یا نه؟ مجبورید به نسخه اش تن دهید چون چاره ای ندارید، اما در مورد کارشناس دینی، این آسیب برطرف شده، به اینکه: آن کارشناس و عالم دینی باید از جهت قوای درونی خود را سالم و پاک نموده باشد (که اصطلاحا به آن تقوا می گوییم). این سپر قدرتمند درونی، تا حد قابل قبولی وی را از گزند آفات بیرونی حفظ می کند و او را امین و قابل اعتماد می سازد، که توضیح بهترش در روایت زیبای امام صادق (علیه السلام) گذشت.

اجازه دهید پاسخ را از زاویه دیگر و به بیان بهتری عرض کنم؛ زاویه ای که در آن، فرد طالب و جستجوگر، برای شناخت دینش، هیچ روحانی و عالمی نمی بیند. توجه فرمایید.

فرض کنید یک بی دین و لامذهب می خواهد اسلام را بشناسد. چه می کند؟ آیا مثلا می آید و درباره زندگی روحانی ها و علما پرس و جو می کند که اینها کی هستند و چکار می کنند؟! خرج و دخلشان از کجاست؟! و...

خیر، به این مسایل کاری ندارد و اصلا هم برایش مهم نیست! اینکه عرض کردم هویت یک روحانی به اسلام و مبلغ دین اسلام بودن است یعنی همین! روحانی که از ابتدا روحانی و عالم نبوده! درس خوانده، تعلیم دیده، مطالعه و مباحثه کرده تا دو سطر مطلب یاد گرفته و توانسته آموزه های دینی را به دیگران تعلیم دهد.

آن فرد لامذهب چکار می کند؟
ابتدا می پرسد: دین شما چه می گوید؟ اصول اساسی دین شما چیست؟
عرض می کنیم: توحید و نبوت و معاد

بعد می آید و از ابتدا شروع می کند و در مورد وجود خود _که سرسلسله تمام سؤالات بعدی اوست_ پرسش می کند؛ اینکه کیست و چیست و از کجا آمده و به کجا می رود و اینجا چکار می کند و برای چه کاری آمده و سؤالاتی از این دست.

رهاورد تحقیق عقلانی و یافتن پاسخ منطقی برای این موضوعات، او را به پذیرش اصول دین فرا می خواند. خودش را می بیند که وجود دارد، پس به دنبال هستی بخشش می گردد. وقتی هستی بخش حقیقی اش را یافت، کم کم با صفات کمالش هم آشنا می شود و توحید را به درستی دریافت می کند. سپس در هدف هستی بخش یکتا، از خلقت و آفرینش جهان می اندیشد و ضرورت معاد و زندگی پس از مرگ را درمی یابد. آنگاه لازمه سعادت دو سرا را در ارسال راهنمایانی از سوی او می بیند و با مقوله نبوت آشنا می شود. وقتی مساله نبوت را به درستی درک کرد، در دنیای بیرونی تحقیق می کند که آیا پیام آوری از جانب آن هستی بخش یکتا آمده یا نه؛ با اندک تحقیقی به ادعای نبوت رسول رحمت و مهربانی پی می برد لذا درباره محتوای پیام و سخنانش و کتاب آسمانی اش _که معجزه جاویدان اوست_ تحقیق می کند و محتوای آنها را به دقت بررسی می نماید. پس از تحقیق و بررسی عقلانی و به دور از هر گونه پیش داوری، وقتی حقانیت رسالت پیام آور رحمت و مهربانی را به درستی درک کرد و جایگاه والای کتاب آسمانی اش را فهمید، آنگاه با اصول مذهب (یعنی عدل و امامت) هم آشنا می شود. (تا اینجا هیچ خبری از روحانی و عالم نیست؛ تنها خودش است و عقل سالمش و منطقی برهانی که یافته های عقلی او را اداره می کند).

برای پخته شدن و آگاهی کامل در هر علم و موضوعی، هر طالبی دستاوردهای ارزشمند گذشتگان و تلاش های آنان را مطالعه و بررسی می نماید و با مبانی عقلانی ای که در تحقیقات و تفکرات اولیه بدست آورده تطبیق می دهد و کم کم نظام بنیادین معرفتی اش را کامل تر می کند. طبیعی است که کتاب های دینی را عوام ننوشته اند؛ نجارها و بقال ها هم ننوشته اند؛ پزشکان و مهندسان هم ننوشته اند؛ قشری به تحقیق و بررسی علوم دینی و الهیات پرداختند که در جامعه به علما و روحانیون مشهور شدند. نوشته ها و استدلال های آنها را هم می خواند و با عقل سالمی که خدای متعال به او داده، بین حق و باطل داوری می کند و مطالب حقش را می پذیرد و مطالب باطلش را رد می کند.

*******************

حالا اینکه کسی بیاید و بدون هیچ تحقیق و بررسی بلکه از سر تنبلی خودش را راحت کند و بگوید: «آقا! این علما و روحانی ها همشون حقه بازند و از اصل و اساس با هم تبانی کرده اند و کلک ها زده اند و _نعوذ بالله_ در قرآن و روایات دست ها برده اند و چه و چه»، اینها توهمات بی اساسی است که هیچ عقل و عاقلی آن را بر نمی تابد. ادعا کردن و متهم نمودن که کاری ندارد. این فرد بیاید و ادعایش را ثابت کند. بر چه اساسی و با چه مدرکی و با چه مستندی چنین حرفی می زند و چنان ادعایی می کند؟ همین طوری که نمی شود دیگران را متهم کرد؟!

اصلا فرض کنیم که این حرف درست باشد و همه علما و روحانیون حقه باز باشند و در طول تاریخ هم _یکدیگر را ندیده_ با هم تبانی کرده باشند! این فردی که آنها را حقه باز می داند، چند کتاب از کتاب های مرجع و معتبر این علما را خوانده که درباره آنها قضاوت می کند؟! آیا در این کتاب های سراسر دروغ و دست کاری شده شان، دو کلمه حرف حساب و منطقی پیدا نکرد که چنان ادعایی مطرح می نماید؟! این دیگر از آن توهماتی است که خودتان هم می توانید به راحتی بطلانش را ثابت کنید. واقعیت بیرونی را که دیگر نمی شود انکار کرد؟!

اثبات اصول دین و مذهب و کشف حقانیت نبوت پیامبر گرامی اسلام و حقانیت آیات محکم قرآنی، نه روحانی می خواهد و نه عالم؛ هر سلیم النفس و عاقلی که بنشیند و با ابزار لازم و کافیِ تحقیق، و به دور از پیش داوری و تعصب و تقلید کورکورانه و سایر آفات تحقیق، بررسی های لازم و کارشناسانه را انجام دهد، حتما به حقانیت این مطالب می رسد.

بله، اگر فرض کنیم کسی این راه را بدون هیچ کم فروشی ای پیمود و حقانیت موضوع را درک نکرد، به نظر بنده این فرد معذور است، چون چنین فردی می تواند فردای قیامت با حجت باطنی اش (یعنی عقل)، بر خدای متعال عذر تقصیر طلبد.

و الحمد لله رب العالمین

حرفاتون منطقین.
ممنون بابت وقتی که گذاشتید.
شاید یه وقتایی ادمی که نمیخواد یه چیزو قبول کنه دنبال بهانه میگرده...نمیدونم.شایدم با شرایطی که اون توش قرار داره این براداشتها برای خودش منطقی به نظر میاد...
به هر حال مشکل من برطرف شد

علاوه بر چیزایی که کارشناس محترم گفتن اگه ما بخوایم فرض کنیم کل دین تحریف شده و الان هیچ مکتب درستی برای راهنمایی بشر وجود نداره و خدام عین خیالش نیست که بنده هاش تو چه وضعین اصلا ضرورت دین رو زیر سوال بردیم!کسی که ضرورت وجود دین رو میپذیره نمیتونه چنین اعتقادی داشته باشه!!

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

hoorshid;369074 نوشت:
علاوه بر چیزایی که کارشناس محترم گفتن اگه ما بخوایم فرض کنیم کل دین تحریف شه و الان هیچ مکتب درستی برای راهنمایی بشر وجود نداره و خدام عین خیالش نیست که بنده هاش تو چه وضعین اصلا ضرورت دین رو زیر سوال بردیم!کسی که ضرورت وجود دین رو میپذیره نمیتونه چنین اعتقادی داشته باشه!!

به نکته جالبی اشاره کردید
چرا باید اینطوری فکر کرد که:
هر کسی میتواند به فکر درست و نادرست و خوب وغلط برای بشریت باشد اما خدا کاری به این کارها ندارد؟؟؟
اگر دقت کنیم درستکار و نادرستکار، بیسواد و باسواد و ... همه و همه دارند نسخه برای انسان می پیچند.

یاس من;369036 نوشت:
اسلام منهای روحانیت .............یعنی خواندن فاتحه اسلام ...........وهمان خواسته دشمنان دین است والسلام
سلام.خب خیلی از بزرگان معتقدند فاتحه اسلام رو داره بعضی ازین روحانیون میخونن

پرسش:
آیا همه روحانی ها قابل اعتمادند؟! اصلا چرا باید مسایل دینی را از روحانی ها یاد بگیریم؟!

پاسخ اجمالی:
1- از منظر قرآن، روحانیون و علما دو دسته اند: گروهی عامل به دستورات الهی و پذیرای حق و مدافع و مروّج آن، و گروهی هم تحریف کننده حقایق دینی و دنیاپرست و دنبال رو مطامع دنیوی؛ گروه اول رستگارند و مورد ستایش قرآن، گروه دوم هم اهل شقاوتند و مورد نکوهش قرآن.

2- هویت و اصالت یک روحانی به عامل بودن و مروج و مبلغ دستورات اسلام بودنش است. پارسایی، زهد، تقوا، امانت داری، انجام واجبات، ترک محرمات و سایر صفات نیک دیگر، همه اینها مؤلفه هایی است که باید در یک روحانی و عالم تبلور یابد تا او را به عنوان عالمی ربانی و انسانی الهی و مصداق دانشمند مورد ستایش قرآن کریم درآورد.

3- هر کاری، فن و تخصصی دارد، و متخصص آن هم کسی است که در آن رشته، درس خوانده و تعلیم دیده و کارشناس شده است؛ پس رجوع به کارشناس در هر فنی، یک شیوه عُقلایی است و هیچ کسی هم منکر این موضوع نیست.

4- کشف، فهم و تبیین صحیح معارف قرآنی و دستورات دینی، از میان هزاران آیه و روایت، یک فن است و کارشناس خبره می طلبد. کارشناسان خبره این فن، به تعبیر امام صادق (علیه السلام) عالمانی هستند كه پاسدار نفس و حافظ دين و مخالف با هواى خود و فرمانبردار امر خدا باشند.

***************************

پاسخ تفصیلی:
سلام به شما پرسشگر گرامی

از منظر قرآن کریم، هم عالم و روحانی خوب داریم (مائده/44)، و هم عالم و روحانی بد (توبه/34). قرآن از دو دسته روحانی و عالم یاد نموده: گروهی که عامل به دستورات الهی و پذیرای حق و مدافع و مروّج آن هستند، و گروهی که تحریف کننده حقایق دینی و دنیاپرست و دنبال رو مطامع دنیوی اند؛ گروه اول رستگارند و مورد ستایش قرآن، گروه دوم هم اهل شقاوتند و مورد نکوهش قرآن.

هویت و اصالت یک روحانی به عامل بودن و مروج و مبلغ دستورات اسلام بودنش است. پارسایی، زهد، تقوا، امانت داری، انجام واجبات، ترک محرمات و سایر صفات نیک دیگر، همه اینها مؤلفه هایی است که باید در یک روحانی و عالم تبلور یابد تا او را به عنوان عالمی ربانی و انسانی الهی و مصداق دانشمند مورد ستایش قرآن کریم درآورد.

چنین کسی _با چنین مؤلفه های ارزنده ای_ به دنبال کسب منافع دنیوی و جمع مال و ثروت نمی رود؛ به دنبال باندبازی و رشوه خواری نمی رود؛ برای کسب میز و صندلی قدرت، هیاهو به راه نمی اندازد؛ می شود «مدرس» که در عین زهد و پارسایی، وزنه قدرتی در مجلس بود! می شود امام خمینی که با همان زندگی ساده اش، می گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند! می شود شیخ فضل الله نوری که تک و تنها و مظلوم، سرش بالای دار می رود اما از سخن حق کوتاه نمی آید! می شود علامه طباطبایی که با دلدادگی، عمر شریفش را در راه تبیین معارف الهی قرآن صرف می کند! می شود آیة الله بهجت که نجواهای عاشقانه قنوت نمازهایش، دل هر پیر و برنایی را تکان می داد! اینهاست که هویت یک روحانی الهی و عالم حقیقی را می سازد و او را مورد اعتماد یا بی اعتماد می نماید.


رجوع به کارشناس فن، مطلبی عُقلایی است:


از سوی دیگر، رجوع «جاهل به عالم»، و به تعبیر دیگر «رجوع به کارشناس در هر فن و موضوع تخصصی ای»، یک کار عُقلایی است و هیچ کس هم منکر آن نیست. شما کسی را سراغ دارید که مثلا برای تهیه نقشه ساختمانش، به پزشک مراجعه کند؟! کسی را سراغ دارید که برای درمان بیماری اش، به سراغ نجّار برود؟! کسی را سراغ دارید که برای تعمیر رایانه اش، از بقالِ سر کوچه، کمک بخواهد؟! هر کاری، فن و تخصصی دارد، و متخصص آن هم کسی است که در آن رشته، درس خوانده و تعلیم دیده و کارشناس شده است؛ پس رجوع به کارشناس در هر فنی، یک شیوه عُقلایی است و هیچ کسی هم منکر آن نیست.

تعلیمات دین به همین سادگی یکی دو واحدی که در دبیرستان و دانشگاه می خوانیم، نیست! هزاران آیه و روایت داریم که از دل آنها باید احکام و معارف الهی را دریافت کنیم. همین هزاران روایت هم به علل گوناگون، در طول قرن ها، در معرض ده ها آسیب بوده اند، و سال ها تلاش می طلبد تا با نگاهی تخصصی و کارشناسی آن آسیب ها را شناخت و با تشخیص سره از ناسره و صحیح از ضعیف، حکم واقعی الهی را از دل آنها پیدا کرد، و بدون آشنایی کافی با ابزار این کار، امکان ندارد که همه احکام صحیح و معارف راستین الهی را از آنها دریافت!


به کدام عالم و روحانی مراجعه کنیم؟


حالا که اجمالا دریافتیم که فهم و تبیین صحیح معارف قرآنی و دستورات دینی، یک فن است و کارشناس خبره می طلبد، جای طرح این پرسش وجود دارد که آیا هر کس که در این حوزه وارد شد و ادعا کرد، من کارشناسی دانا و امین برای تبیین معارف و دستورات دینی هستم، سخنش مقبول است؟! پاسخ را از بیان توانای امام صادق (علیه السلام) عرض می کنم. امام صادق (علیه السلام) ما را به هر عالم و روحانی ای ارجاع نداده! در محضر صادق آل محمد زانو می زنیم و می پرسیم: آقا! شما برای ما بفرمایید، در زمانی که به شما دسترسی نداریم، در مسایل دینی، به چه کسی مراجعه کنیم تا از آسیب های راه در امان بمانیم و مطمئن باشیم که راه را اشتباه نمی رویم؟ ببینیم پاسخ ایشان چیست (بخش لازم از فرمایش ایشان که متناسب با این پرسش است را نقل می کنم):

... فَإِنَّ عَوَامَّ الْيَهُودِ كَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْكَذِبِ الصُّرَاحِ وَ أَكْلِ الْحَرَامِ وَ الرِّشَا وَ تَغْيِيرِ الْأَحْكَامِ وَ اضْطُرُّوا بِقُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ فَاسِقٌ لَا يَجُوزُ أَنْ يُصَدَّقَ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى الْوَسَائِطِ بَيْنَ الْخَلْقِ وَ بَيْنَ اللَّهِ فَلِذَلِكَ ذَمَّهُمْ وَ كَذَلِكَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِيَّةَ الشَّدِيدَةَ وَ التَّكَالُبَ عَلَى الدُّنْيَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْيَهُودِ الَّذِينَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِيدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا كُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَكِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاكِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَيْئاً وَ لَا كَرَامَةَ... (وسائل‏ الشيعة، ج 27، ص 131، ح 33401)

...عوام يهود با اينكه از دروغگويى آشكار و حرامخوارى و رشوه‏گيرى علماى خود و دست بردن آنان در احكام خدا با خبر بودند، و يقين داشتند كه هر كس چنين باشد فاسق است‏ و شايسته نيست كه واسطه ميان خدا و خلق يا پيامبر خدا و خلق باشد، باز از اين گونه عالمان، تقليد و پيروى كردند! عوام ما نيز اگر از علماى خود فسق آشكار و تعصب نابجا و توجه به دنيا و امور حرام مشاهده كنند و باز هم به تقليد از ايشان ادامه دهند، آنان نيز همچون قوم يهودند كه خدا ايشان را به سبب تقليد كردن از عالمان فاسق مذمت كرده است، و اما آن كس از علما كه پاسدار نفس و حافظ دين و مخالف با هواى خود و فرمانبردار امر خدا باشد، بر عوام واجب است كه از او تقليد كنند، و اين جز در بعضى از فقيهان شيعه، نه همه آنان، نيست، پس هر كس از علما مرتكب كارهاى زشت و قبيح شود، و به راهى برود كه ديگر فقيهان فاسد رفتند، چيزى را كه از ما نقل مى‏كند از او نپذيريد، و حرمتى برايش قائل نباشيد...

پرسش:
قرآن کریم بارها از انحرافات ادیان گذشته و تحریفات وارده در کتاب های آسمانی شان سخن گفته. قرآن کریم با این انحرافات چگونه مبارزه کرده؟

پاسخ اجمالی:
برخی از راه های مبارزه قرآن با تحریفات ادیان پیشین:
1- دعوت به تفکر و تعقل در مسایل بنیادین معرفتی و دوری از تقلیدهای کورکورانه
2- برملا کردن صریح انحرافات ادیان گذشته
3- پاسخ به ادعاهای علمای اهل کتاب
4- برملا کردن بخشی از محتویات تحریف شده کتاب های آسمانی پیشین
5- بیان داستان آفرینش و داستان زندگی پیامبران

************************

پاسخ تفصیلی:
سلام به شما پرسشگر گرامی

قرآن کریم برای روشن نمودن انحرافات ادیان گذشته _به ویژه انحرافات وارد شده در تورات و انجیل_ مسایل زیادی مطرح نموده که ذکر و توضیح همه آنها طولانی است، اما به اختصار به چند مورد اشاره می کنم:

1- دعوت به تفکر و تعقل در مسایل بنیادین معرفتی و دوری از تقلیدهای کورکورانه:
همانطور که در روایات وارد شده خدای متعال دو حجت بر بشر قرار دارد: حجت ظاهری (یعنی پیامبران و امامان) و حجت باطنی (یعنی عقل). (کافی، ج1، ص16)؛ با همین عقل است که اصول عقاید را اثبات کرده، وجود خدا را باور نموده و صفاتش والایش می شناسیم و حقانیت فرستادگان و پیام آورانش را درک می کنیم. وقتی با استدلال منطقی و برهانی و به دور از هر گونه تعصب و پیشداوری، وجود خدای دانای توانای حکیمی که همه صفات خوب را در بالاترین مرتبه وجودی اش داراست درک و باور کردیم و فهمیدیم که چیزی به نام ناتوانی و حسد و بُخل و کینه و دروغ و ترس و سایر صفات رذیله و پست در او وجود و معنا ندارد، آنگاه به روشنی در می یابیم که چنین خدای دانای توانای قادر علیمی، همواره به عدل و خوبی فرمان می دهد و از منکر و فحشا و بدی باز می دارد و هرگز ورود در گناهان را تجویز نمی کند:

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (نحل/90)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى‏دهد و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى‏كند خداوند به شما اندرز مى‏دهد، شايد متذكّر شويد!

این یک حکم ارشادی عقلی است، یعنی اگر منطقی و عاقلانه بیندیشیم به همین قضیه می رسیم و درستی آن را تصدیق می کنیم.

با کمی تدبر و تعقل، بسیاری از انحرافات پیش آمده در ادیان گذشته، معلوم و روشن بود. گناهانی مانند رباخواری در میان یهود رواج داشت. عقاید باطلی مانند «فرزند بودن عزیر برای خدا» و «اینکه تنها یهود از دوستان و اولیای الهی هستند» و عقایدی از این دست، هیچگونه مبنای عقلانی نداشت و هیچ دلیل محکم عقلی یا دلیل معتبر نقلی آن را پشتیبانی نمی کرد. اینها چیزهایی بود که با کمی تعقل و تفکر بدون پیشداوری، بطلانشان معلوم بود اما امان از تقلید کور!

تقلیدهای کورکورانه و وحشت عملی از اندیشه در مبانی دینی، بلای جان گذشتگان بود. قرآن کریم با دعوت بسیار به تعقل و اندیشه در اصولی ترین مبانی عقیدتی _به ویژه دعوت به تفکر در محتوای آموزه های دینی_ راه را برای نقد و تفکر و تعقل صحیح در الاهیات به روی بشر باز کرد. خیلی از اهل کتاب با همین روشن گری های قران کریم بود که به حقانیت اسلام و انحرافات موجود در ادیان گذشته پی بردند و آیین اسلام را برگزیدند.

2- برملا کردن صریح انحرافات ادیان گذشته:
بسیاری از یهودیان آلوده گناه و معصیت و رباخواری بودند. اگر حکم شرع هم نبود، رذالت و پستی گناهان را به حکم عقل درک می کردند. خدای متعال آنان را توبیخ می کند که چرا سراغ آن گناهان می رفتند. نیز علمایشان را سرزنش می کند که چرا قومشان را از گناه و رباخواری باز نمی داشتند و نهی نمی کردند:

وَ تَرى‏ كَثيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ (مائده/62و63)
بسيارى از آنان را مى‏ بينى كه در گناه و تعدّى، و خوردن مال حرام، شتاب مى‏ كنند! چه زشت است كارى كه انجام مى‏ دادند
چرا دانشمندان نصارى و علماى يهود، آنها را از سخنان گناه‏ آميز و خوردن مال حرام، نهى نمى‏ كنند؟! چه زشت است عملى كه انجام مى‏ دادند

3- پاسخ به ادعاهای علمای اهل کتاب:
قرآن کریم در آیات متعددی ادعاهای اهل کتاب را مطرح نموده و بطلانشان را نشان داده است:

وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ (مائده/18)
يهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاصّ) او هستيم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مى‏ كند؟! بلكه شما هم بشرى هستيد از مخلوقاتى كه آفريده هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، مى‏ بخشد و هر كس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات مى‏كند و حكومت آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، از آن اوست و بازگشت همه موجودات، به سوى اوست.»


وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ... (مائده/64)
و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است هر گونه بخواهد، مى‏ بخشد...

قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ (جمعه/6و7)
بگو: «اى يهوديان! اگر گمان مى‏كنيد كه (فقط) شما دوستان خدائيد نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى‏گوييد (تا به لقاى محبوبتان برسيد)»
ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمى‏ كنند به خاطر اعمالى كه از پيش فرستاده ‏اند و خداوند ظالمان را به خوبى مى ‏شناسد

4- برملا کردن بخشی از محتویات تحریف شده کتاب های آسمانی پیشین:

الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيل‏... (اعراف/157)

همان ها كه از فرستاده (خدا)، پيامبر «امّى» پيروى مى ‏كنند پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى‏ يابند...

وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ (صف/6)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت: «اى بنى اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق‏ كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده [تورات‏] مى‏ باشم، و بشارت‏دهنده به رسولى كه بعد از من مى‏آيد و نام او احمد است!» هنگامى كه او [احمد] با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحرى است آشكار»!

الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (بقره 146 )
كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده ‏ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مى‏ شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى‏ كنند!

5- بیان داستان آفرینش و داستان زندگی پیامبران:
داستان زندگی پیامبران و داستان آفرینش و ... به دفعات و با بیانات و توضیحات مختلف در قرآن آمده، و اگر این داستان های قرآن نبود، ما الان شاید چیزی جز یک مشت داستان های آمیخته با خرافات و توهین به ساحت انبیاء نداشتیم. کافیست داستان آفرینش و مخفی شدن آدم از خدا و کُشتی گرفتن یکی از پیامبران با خدا و انحراف جنسی یکی از انبیا که در تورات آمده را بخوانیم و آن را با داستان آفرینش در سوره اعراف و توصیف قرآن از یعقوب نبی در سوره اعراف و یوسف، و سرگذشت داوود و سلیمان نبی در سوره نمل مقایسه کنیم، تا بفهمیم تفاوت ره از کجا تا به کجاست؟!

موضوع قفل شده است