جمع بندی آيا خدا يك مفهوم ذهني است؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا خدا يك مفهوم ذهني است؟

سلام
جايي خوندم كه « عدم» مصداق خارجي ندارد و فقط يك مفهوم عقلي و ذهني است و همچنين پديده «زمان، علت و معول» هم اين چنينند يعني انتزاعي هستند از چيز هاي ديگر
حالا اين شبهه برام به وجود آمده كه آيا وجود خداوند هم همينطوري است؟ ذهني و انتزاعي است

با نام الله





کارشناس بحث: استاد رئوف

معلق;367020 نوشت:
سلام
جايي خوندم كه « عدم» مصداق خارجي ندارد و فقط يك مفهوم عقلي و ذهني است و همچنين پديده «زمان، علت و معول» هم اين چنينند يعني انتزاعي هستند از چيز هاي ديگر
حالا اين شبهه برام به وجود آمده كه آيا وجود خداوند هم همينطوري است؟ ذهني و انتزاعي است


با سلام خدمت شما دوست گرامی

در پاسخ به سوال شما توجه به چند مطالب حایز اهمیت است:

- مفاهیم گاهی انتزاعی هستند و مصداقی در خارج ندارند مانند مفهوم عدم. عدم تنها در "مقایسه" با وجود فهمیده می شود و در واقع از نبودِ بود انتزاع می شود، عدم مصداقی در خارج ندارد و تنها هنگامی که شی ای بوده است و بعدا نبوده، مفهوم عدم فهمیده میشود.

- اموری مانند علیت و معلولیت نیز اموری هستند که منشا انتزاع آنها خارج است. این مفاهیم که در فلسفه از آنها به معقول ثانی فلسفی تعبیر می شود، اموری هستند که در واقع از روابط موجودات خارجی انتزاع میشود، در خارج یک موجود، موجب به وجود آمدن موجود دیگر می شود، از رابطه میان این دو، علیت فهمیده می شود.

- اما دسته دیگری از مفاهیم، حکایتگر از مصادیق خارجی است، مانند مفهوم کوه دماوند که حکایتگر از وجود کوهی در جهان خارج است. مفهوم خداوند نیز در این دسته جای میگیرد، مفهوم خداوند حکایتگر از موجودی متعال در جهان است. البته با توجه به وجود بیکران الهی، مفاهیم ذهنی ما نمی تواند به نحو کاملی حکایتگر از خداوند باشند ولی این مسئله باعث نمی شود که مفهوم خداوند امری انتزاعی باشد بلکه حقیقتا موجودی در جهان وجود دارد که سرچشمه وجودی این جهان است و براهین متعددی در این زمینه اقامه شده است. امری که حقیقی نباشد، نمی تواند منشا اثر باشد، این درحالی است که خداوند منشا تمام موجودات است.

موفق باشید

رئوف;367556 نوشت:
اما دسته دیگری از مفاهیم، حکایتگر از مصادیق خارجی است، مانند مفهوم کوه دماوند که حکایتگر از وجود کوهی در جهان خارج است. مفهوم خداوند نیز در این دسته جای میگیرد، مفهوم خداوند حکایتگر از موجودی متعال در جهان است. البته با توجه به وجود بیکران الهی، مفاهیم ذهنی ما نمی تواند به نحو کاملی حکایتگر از خداوند باشند ولی این مسئله باعث نمی شود که مفهوم خداوند امری انتزاعی باشد بلکه حقیقتا موجودی در جهان وجود دارد که سرچشمه وجودی این جهان است و براهین متعددی در این زمینه اقامه شده است. امری که حقیقی نباشد، نمی تواند منشا اثر باشد، این درحالی است که خداوند منشا تمام موجودات است.

با سلام و تشکر
چگونه به غیر از عالم محسوس میتوان برای چیز دیگری« هستی »قائل بود؟ اینکه ضرورت دارد دار هستی یک منشاء و آفریدگار داشته باشد یک فکر است، سوال من اینه که جدا و خارج از این فکر و ذهنیت چگونه می توان به وجود خدا پی برد؟ آنچه که می توان گفت وجود دارد 1- محسوسات است و 2-مفاهیم ذهنی.
راهنمایی ام کنید

معلق;367020 نوشت:
سلام
جايي خوندم كه « عدم» مصداق خارجي ندارد و فقط يك مفهوم عقلي و ذهني است و همچنين پديده «زمان، علت و معول» هم اين چنينند يعني انتزاعي هستند از چيز هاي ديگر
حالا اين شبهه برام به وجود آمده كه آيا وجود خداوند هم همينطوري است؟ ذهني و انتزاعي است

سلام
بین انتزاعی بودن مفهوم عدم و زمان تفاوتی است
در مفهوم عدم چون شیئیتی نیست مفهوم انتزاعی است به عبارت دیگر ذهن در مقابل وجود مفهوم عدم را اختراع می کند در حالی که می داند وجود شیئیت محض حقیقی است لذا صرفا مفهوم عدم شیئیت را ابداع می کند بدون اینکه مطلقا ما به ازاء خارجی داشته باشد
اما در مفهوم زمان ما به ازای مستقل وجود ندارد یعنی زمان یک چیزی در کنار چیزهای دیگر عالم ماده نیست بلکه بعدی از ابعاد وجودی تمام حقایق عالم متغیر ماده است مثل مفهوم حجم . آیا برای مفهوم حجم بدن انسان یک چیز جدایی از خود بدن وجود دارد ؟ خیر
به یک اعتبار مفهوم خدای متعال یک مفهوم انتزاعی است و به یک اعتبار خیر
اگر می خواهیم خدای متعال را مانند زمان بعنوان یک چیزی یک شیئی در کنار سایر اشیاء عالم ماده بیابیم مطمئنا چنین خدایی را پیدا نمی کنیم لذا از این جهت یک مفهوم انتزاعی است یعنی خدای متعال عینیت تمام هستی عالم است و از آن جدا نیست . این همان مفهوم انتزاعی است . یعنی حقیقت خدای متعال در عینیت و اتحادش با جهان موجب می شود مابه ازای جدایی برای او نباشد .
اما از آنجا که جهان از نظر اهل تحقیق تجلی حق تعالی است و ذاتش متعالی از این آثار و مظاهر است یک حقیقت ما به ازایی هم دارد که این ما به ازا بودن و جدا بودن تا حد زیادی متفاوت و حیرت انگیز است .
امیر مومنان در ارتباط ذات باریتعالی با مخلوقات می فرماید : داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عن الاشیاء لا بالمباینه و او داخل در اشیاء است نه با ممزوج شدن و خارج از آنهاست نه با جدا بودن .
به تعبیر حقیر ناچیز، ذات باریتعالی متعالی ترین مرتبه این حقیقتی است که در پیش روی دیدگان ماست . او هرچند از این جهان جدا نیست اما ذاتش متعالی است . ذاتی غیبی ساری در متن تمام حقایق دار وجود .
و هوالله العالم

معلق;367597 نوشت:
با سلام و تشکر
چگونه به غیر از عالم محسوس میتوان برای چیز دیگری« هستی »قائل بود؟ اینکه ضرورت دارد دار هستی یک منشاء و آفریدگار داشته باشد یک فکر است، سوال من اینه که جدا و خارج از این فکر و ذهنیت چگونه می توان به وجود خدا پی برد؟ آنچه که می توان گفت وجود دارد 1- محسوسات است و 2-مفاهیم ذهنی.
راهنمایی ام کنید


با سلام خدمت شما دوست گرامی

این چنین نیست که تنها هرچیزی که محسوس است و نیز تنها مفاهیم ذهنی ما موجود هستند. به مثال زیر توجه کنید:

شما دوستی دارید به نام علی که از دوران کودکی با هم دوست بوده اید و کاملا روحیات او را می شناسید. یک روز هنگامی که با علی در مسیری همراه هستید، طوری رفتار می کند که شما می فهمید که از شما دلخور است، و شما شروع می کنید به فکر کردن که چه چیزی در ذهن علی است و او چه فکری در مورد شما می کند که باعث شده از شما دلگیر باشد.

حال به این سوال ها توجه کنید: شما از کجا می دانید علی فکر دارد؟ یا اینکه شما از کجا می دانید علی از شما ناراحت است؟ هیچ کدام از این دو مورد از حسیات نیستند و نیز صرفا جز مفاهیم ذهنی شما نیز نیستند بلکه از نظر شما واقعیت خارجی دارند. پس چگونه است که شما مطمئنید که علی از شما دلگیر است و فکری در مورد شما ذهن او را مشغول کرده است؟

در اینجا باید گفت این دو مسئله از تحلیل مسائل موجود به دست آمده است. رفتار غیر متعارف علی، بیانگر مسئله ای خاص است و شما به یاد می آورید که مشابه این رفتار را هنگامی از او دیده اید که از کسی ناراحت بوده است. این تحلیل و تجزیه ها شما را به این نتیجه می رساند که در پس رفتار عجیب علی، مسائل دیگری وجود دارد، مسائلی که اگرچه مادی نیستند و قابل حس کردن ولی از نشانه های موجود می توان به آنها پی برد.
در مورد وجود خداوند نیز یکی از راه هایی که وجود دارد، چنین است. به طور مثال وقتی یک شی ساده مانند یک کتابچه جیبی نمی تواند بدون نویسنده و چاپ کننده و .. باشد، می توان دریافت که این جهان با این عظمت و دقت که کشف اسرار آن حقیقتا انسان را مبهوت می کند، نیز نمی تواند بدون سازنده باشد، سازنده ای که اگرچه دیدنی نیست ولی تمام ذرات جهان حکم به وجود او می کنند. در این جا نیز اگرچه امر مورد بحث دیدنی نیست (مانند افکار علی و نیز دلخور بودن او) ولی با توجه به مقدماتی می توان این نتیجه را اخذ کرد.

(البته راه های دیگری نیز برای رسیدن به این هدف وجود دارد که نیازمند بحث های فلسفی است)


موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

معلق;367597 نوشت:
چگونه به غیر از عالم محسوس میتوان برای چیز دیگری« هستی »قائل بود؟ اینکه ضرورت دارد دار هستی یک منشاء و آفریدگار داشته باشد یک فکر است،

اگر این فکر درست باشد، چه معنی ای می دهد؟
و اگر این فکر ناردست باشد، چه معنی ای می دهد؟

آیا نباید اختلافی بین افکار درست و نادرست باشد؟

حامد;367654 نوشت:
به یک اعتبار مفهوم خدای متعال یک مفهوم انتزاعی است و به یک اعتبار خیر

سلام

ایا انتزاعی بودن خدارو می توان تشبیه به انتزاعی بودن عدد کرد؟
چون برای عدد هم نمی تونیم شی در عالم ماده پیدا کنیم و لی نماد های ان را می تونیم ببینیم ؟

سلام
از نظر من خدا یک مفهوم ذهنی نیست
خداوند روح خودشو به انسان داده و البته خدا مادی نیست
خدا رو دیگه از همه لحاظ میشه اثبات کرد
فقط بخاطر اینکه انتخاب به مخلوقاتش داده و راه رو جلوی پاشون گذاشته بعضیا فکر میکنن زبونم لال خدا نیست
که این رو هم برای اینکه بهانه برای مخلوفات نباشه پیامبران رو خدا فرستاد
خدا رو هیچکس ندیده نه پیامبر ما و نه حضرت موسی علیه السلام
به هرحال خدا با همه مخلوقاش درارتباطه و نشونه اونم روحیه که در ماست چون روح خدا در وجود ماست و ما هم به خدا احتیاج داریم و همیشه اونو میخوایم پیدا کنیم

البته خیلی شاید بگن چرا موجودات مذکر و مونث هستن ولی روحشون نه مذکر و نه مونث خب این یعنی اینکه خدا برای ما یک برتری قرار داده
1-روح خود خدا
2-قرار دادن انتخاب
3-دادن بعضی از لذات مثل جنسی و خوراکی و مالی و...
4-و...
اگه به سوره قدر نگاهی بکنیم خداوند متعال میگه روح و فرشتگان میان برای نوشتن سرنوشت و...
خب روح یعنی روح کسانی که در بهشت هستند به احتمال زیاد
و میخوام بگم خدا در همه ادیان برای انسان مجهوله و انسان رو اگه توجه کنید میخواد خدا رو هرجا که شده پیدا کنه یکی میخواد خدا رو در ازدواج پیدا کنه یکی در کار یکی در عبادت
یکی در زیبایی یکی در آسمان و...
این دلیلش اینه که همه نشانه خدا هستن
این وسط شیطان وسوسه هایی میکنه تا جایی که خودش گفته از عقب و جلو و چپ و راست به انسان حمله میکنم که فرشته ها بخدا میگن که خدایا انسان که دیگه کاری نمیتونه بکنه و خدا میگه برای انسان دوراه گذاشتم یکی پایینه که همون سجده و نمازه و دیگری بالاست که همون دعاست
خدا هیچگاه هیچ بنده ایشو فراموش نمیکنه یا بهتر رها نمیکنه چون اگه بخواد رهاش کنه اون محو میشه از روزگار

بی نظیر;367889 نوشت:
سلام

ایا انتزاعی بودن خدارو می توان تشبیه به انتزاعی بودن عدد کرد؟
چون برای عدد هم نمی تونیم شی در عالم ماده پیدا کنیم و لی نماد های ان را می تونیم ببینیم ؟


سلام
بله همانطور که برای عدد (مثلا 5 ) ما بازای خاصی در کنار سایر اشیاء نیست که بگوییم این عدد 5 است برای خدای یگانه هم یک ما بازای خاص در کنار سایر اشیاء وجود ندارد بلکه او کل در برگیرنده تمام حقایق هستی است بلکه با نظر صحیحتر در خارج اوست که وجود دارد اما ذهن تجزیه گر ما این حقیقت واحده را با عناوین و اعتبارات متعدد تکثر می بخشد و به این امور متکثره استقلال و هویت جدا گانه از حقیقت خود می دهد
البته تفاوتی که بین مصداق عدد و مصداق مفهوم خداست این است که مصداق عدد یک شی در کنار سایر اشیاء است اما مصداق خارجی خدای متعال چنین نیست بلکه او تعالی در برگیرنده همه حقایق هستی است : هوالاول والاخر والظاهر والباطن
وهو الله العالم

حامد;367990 نوشت:
البته تفاوتی که بین مصداق عدد و مصداق مفهوم خداست این است که مصداق عدد یک شی در کنار سایر اشیاء است اما مصداق خارجی خدای متعال چنین نیست بلکه او تعالی در برگیرنده همه حقایق هستی است : هوالاول والاخر والظاهر والباطن

سلام

اما ما برای مصداق عدد شی نداریم بلکه همه چیز نشان از وجود عدد است
برای همین بهترین انتزاعی که برای خدا به ذهنم رسید عدد می تواند باشد

بی نظیر;368009 نوشت:
سلام

اما ما برای مصداق عدد شی نداریم بلکه همه چیز نشان از وجود عدد است
برای همین بهترین انتزاعی که برای خدا به ذهنم رسید عدد می تواند باشد


سلام
برای یک مصداق داریم ولی برای دو نه چون دو در خارج نیست مگر اینکه دو چیز را با هم فرض کنیم یعنی بینشان نوعی وحدت ایجاد کنیم که در عین وحدت کثرت عددی هم داشته باشند لذا تمام اعداد انتزاعی است مگر عدد یک که مصداقش در خارج هست
اما وحدت خدای متعال وحدت عددی نیست چرا که هر واحد عددی مصداقش در خارج در کنار مصداق واحد عددی دیگر است اما خدای متعال شیئی در کنار سایر اشیاء نیست
به تعبیر فلاسفه الهی وحدت خدای متعال وحدت سعی است . سعی از وسعت یعنی وحدت در بر گیرنده اگر بخواهم مثالی برایش بزنم مثل وحدت شما که در برگیرنده تمام شوون وجود مادی و معنویتان میشود با اینکه آن شوون متمایز و متکثرند اما در تحت شخصیت شما وحدت می یابد
والله الموفق

حامد;368016 نوشت:
سلام
برای یک مصداق داریم ولی برای دو نه چون دو در خارج نیست مگر اینکه دو چیز را با هم فرض کنیم یعنی بینشان نوعی وحدت ایجاد کنیم که در عین وحدت کثرت عددی هم داشته باشند لذا تمام اعداد انتزاعی است مگر عدد یک که مصداقش در خارج هست
اما وحدت خدای متعال وحدت عددی نیست چرا که هر واحد عددی مصداقش در خارج در کنار مصداق واحد عددی دیگر است اما خدای متعال شیئی در کنار سایر اشیاء نیست

ولی از نظر حقیر ما برای یک هم مصداق نداریم شما چطوری یک و می تونین در طبیعت نشون بدین ؟ امکان نداره
ولی ما می تونیم مثلا یک سیب و نشون بدیم و بگیم این تجلی یا مفهوم یک است
همینطور برای یک می تونیم یک پرتغال یا یک موز و هزاران مورد دیگه نشون بدیم که تجلی یا مفهوم یک را مشخص کند
اما هیچ کدام یک نیستند بلکه یک فقط در ذهن وجود دارد

بی نظیر;368024 نوشت:
ولی از نظر حقیر ما برای یک هم مصداق نداریم شما چطوری یک و می تونین در طبیعت نشون بدین ؟ امکان نداره
ولی ما می تونیم مثلا یک سیب و نشون بدیم و بگیم این تجلی یا مفهوم یک است
همینطور برای یک می تونیم یک پرتغال یا یک موز و هزاران مورد دیگه نشون بدیم که تجلی یا مفهوم یک را مشخص کند
اما هیچ کدام یک نیستند بلکه یک فقط در ذهن وجود دارد

سلام
منظور بنده هم این بود که یک سیب از آن جهت که واحد است نه از آن جهت که سیب است مصداق یک است نه اینکه بگوییم این سیب یک است در خارج
بله همانطور که برای مفهوم یک ، سیب واحد را تجلی می دانید ، تمام حقایق هستی یکجا تجلی همان واحد یکتای تعالی هستند
و تفاوت در این است که مفهوم یک را ذهن از تجلیات خارجیش ساخت اما او تعالی ، تجلیاتش را ساخته است
والله الموفق

حامد;367654 نوشت:
حقیقت خدای متعال در عینیت و اتحادش با جهان موجب می شود مابه ازای جدایی برای او نباشد

آقا حامد حرف های عجیب میزنی!!! یعنی چه ما به ازای جدایی برای خدا نیست. ما مرکبیم پس خدا هم مرکبه؟؟؟ ما جهنم میریم یعنی ذات خدا جهنم میره؟؟؟ اون به من فحش میده یعنی خدا فحش داده؟؟؟ العیاذ بالله. ماهیات که میگین حقیقت ندارند. پس منشأ آثار نیستند. پس وجود ما مرتکب اعمال قبیح میشه و میره جهنم. وجودمون هم که میگین عین خداست!!! به خدا داره گریه ام میگره برای بچه شیعه ها که به چه روزی افتادیم:Ghamgin:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این همه روایت که خدا متعالی از مخلوقاتشه! این همه روایت که خلو من خلقه و خلقه خلو منه. اون روایتی هم که فرمودید هزار تا روایت دیگه تفسیرش کردن که یعنی همه عالم متعلق علم و قدرت خدا و تحت احاطه و اشراف اوست نه اینکه ذاتا در همه باشه.

سوال:
آيا خدا يك مفهوم ذهني است؟

پاسخ:
در پاسخ به سوال شما توجه به چند مطالب حایز اهمیت است:

- مفاهیم گاهی انتزاعی هستند و مصداقی در خارج ندارند مانند مفهوم عدم. عدم تنها در "مقایسه" با وجود فهمیده می شود و در واقع از نبودِ بود انتزاع می شود، عدم مصداقی در خارج ندارد و تنها هنگامی که شی ای بوده است و بعدا نبوده، مفهوم عدم فهمیده میشود.

- اموری مانند علیت و معلولیت نیز اموری هستند که منشا انتزاع آنها خارج است. این مفاهیم که در فلسفه از آنها به معقول ثانی فلسفی تعبیر می شود، اموری هستند که در واقع از روابط موجودات خارجی انتزاع میشود، در خارج یک موجود، موجب به وجود آمدن موجود دیگر می شود، از رابطه میان این دو، علیت فهمیده می شود.

- اما دسته دیگری از مفاهیم، حکایتگر از مصادیق خارجی است، مانند مفهوم کوه دماوند که حکایتگر از وجود کوهی در جهان خارج است. مفهوم خداوند نیز در این دسته جای میگیرد، مفهوم خداوند حکایتگر از موجودی متعال در جهان است . البته با توجه به وجود بیکران الهی، مفاهیم ذهنی ما نمی تواند به نحو کاملی حکایتگر از خداوند باشند ولی این مسئله باعث نمی شود که مفهوم خداوند امری انتزاعی باشد بلکه حقیقتا موجودی در جهان وجود دارد که سرچشمه وجودی این جهان است و براهین متعددی در این زمینه اقامه شده است. امری که حقیقی نباشد، نمی تواند منشا اثر باشد، این درحالی است که خداوند منشا تمام موجودات است.

موضوع قفل شده است