قضا و قدر

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قضا و قدر

اگه همه چیز بسته به قسمته پس دیگه نقش ما آدمها چیه؟

با نام الله





کارشناس بحث: استاد صدیق

YA MOHAMMAD;366797 نوشت:
اگه همه چیز بسته به قسمته پس دیگه نقش ما آدمها چیه؟

باسلام و ارزوی قبولی طاعات

قسمت و تقدیر که در ادبیات دینی و کلامی به قضا و قدر مشهور است، به این معناست که تمام وقایع و رویدادهایی که اتفاق افتاده است در علم خداوند مشخص بوده است و عینا به همان صورت که در علم خداوند بوده محقق نیز شده است. توضیح اینکه قضا و قدر الهی بر دو قسم علمی و عینی است.
مقصود از قضای علمی آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آنها آگاه است.[1] تقدیر علمی نیز آن است که، خداوند پیش از آفرینش هر چیزی به خصوصیات و حدود و اوصاف آن، علم دارد.[2]
منظور از تقدیر عینی هم این است که، خداوند هر مخلوقى را با اندازه، شرایط، خصوصیات و توان‌هاى مخصوصى به وجود می‌آورد.[3] قضای عینی هم آن است که، خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می‌کند و از طریق نظام اسباب و علل، وجود آنها را تعیّن خارجی می‌بخشد.[4]
بنابراین، علم پیشین خداوند به ضرورت وجود اشیا و خصوصیات آنها، همان قضا و قدر علمی و مقدم بر وجود اشیاء است. و قضا و قدر عینی نیز ماقرن با پیدایش اشیاء و به معنای ضرورت وجود انهاست.
در مورد جریان هر دو قسم از قضا و قدر در حیطه افعال اختیاری انسان، سوالی که قرون متمادی اذهان متفکران و اندیشمندان را مشغول نموده است، رابطه این دو است. اگر قضا و قدر کلیت دارد و حتی در افعال اختیاری انسان نیز جاری است- که هست- پس فعلی که به عنوان فعل اختیاری انسان انجام میشود تحت اراده و قضای الهی است و ازشمول اختیار انسان خارج است. اما این پنداری ناصواب است و دقت در معنا و مفهوم قضا و قدر مشخص میکند که استناد یک فعل اختیاری به فاعل انسانی اش منافاتی با استناد ان به اراده و علم الهی ندارد.
توضیح اینکه، در مورد قضا و قدر علمی، گفتیم ان دو به این معناست که خداوند پیش از تحقق اشیاء به ضرورت وجود انها و خصوصیات انها علم دارد. اما علم او به هر شیئی به وجود ان شیء با تمام شرایط و ضوابط وجودی اش تعلق گرفته است. یعنی خداوند علم دارد که ان شیء و یا فعل، در ظرف وجود مشخصی ضرورت خواهد یافت و یکی از این شرایط و قیود وجودی در حیطه افعال اختیاری انسان، تعلق اراده انسان به ان شیء است.
قضا و قدر عینی نیز منافاتی با ارادی بودن و استناد حقیقی افعال به انسان ندارد. زیرا در قضا و قدر عینی نیز تعلق اراده الهی به تحقق و ضرورت یافتن یک موجود در اندازه و شرایط خودش است و یکی از این قیود وشرایط، تعلق اراده به ان شیء و فعل است.
بنابراین میان استناد افعال اختیاری انسان به قضا و قدر عینی و علمی الهی از یک طرف و استناد انها به اراده انسان از سوی دیگری منافاتی وجود ندارد. خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند.


[/HR][1] . سبحانى، الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 171

[2] . همان

[3 سبحانى، محاضرات فی الإلهیات، على، ص 226 و 227،

[4] . الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 171.

YA MOHAMMAD;366797 نوشت:
اگه همه چیز بسته به قسمته پس دیگه نقش ما آدمها چیه؟

سلام
همانطور که من و شما برای گرفتن قسمت و سهم خود از یک کیک تولد سعی و تلاش می کنیم
انسان نیز برای گرفتن این سهم از زندگی مختارانه و آگاهانه در تلاش است
والله الموفق

حامد;367653 نوشت:
سلام
همانطور که من و شما برای گرفتن قسمت و سهم خود از یک کیک تولد سعی و تلاش می کنیم
انسان نیز برای گرفتن این سهم از زندگی مختارانه و آگاهانه در تلاش است
والله الموفق
سلام.شما میفرمایید اگه تلاش کنیم به اون کیک میرسیم.اگه نکنیم چی بالاخره اون تیکه برای ماست...حالا اگه من تلاشی برای سرنوشتم نکنم بازم همونی میشه که درتقدیره؟

YA MOHAMMAD;366797 نوشت:
اگه همه چیز بسته به قسمته پس دیگه نقش ما آدمها چیه؟

در ابتدا باید گفت اگر مراد پرسشگر محترم از قسمت همان مسله قضا وقدر است باید گفت :
سهم آدمی از مقدرات الهی اولاً این است که خداوند اراده و اختیار را برای آدمیان مقدر کرده است ؛یعنی خداوند در قضا و قدر عینی خود چنین مقدر کرده که انسان ها با اراده و اختیار خود عمل کنند و هیچ گونه جبری به آنها در نحوة عملکردشان وجود نداشته باشد. از این روی حکیم صدرالمتألهین تصریح کرده:
« آدمی در مختار بودنش مجبور است ؛یعنی برای او از سوی خداوند مقدر شده که با اراده و اختیار عمل کند. پس اختیار انسان اختیاری نیست بلکه انسان در مختار بودنش مجبور است و نمی‌تواند مختار و با اراده نباشد».(1)
بنابراین اختیار داشتن انسان جزئی از مقدرات الهی است.
دوم: اختیار انسان از تقدیرات الهی این است که هرچه را خداوند در قضا و قدر عینی خود برای آدمی مقرر داشته است، انسان با اراده و اختیار و سایر شرایط و علل و عوامل آنها را انجام می دهد، و در انجام آن امور هیچ گونه جبری بر او نیست.(2)

اگر تقدیر را سرنوشت بدانیم ، در مورد رابطه سرنوشت و اختیار می توان گفت :
در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد:
تفسیر نخست مى گوید: سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده و بنابراین هر کس با سرنوشت معیّنى از مادر متولد مى شود که قابل دگرگونى نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد، ‌و کوشش‌ها براى تغییر سرنوشت بیهوده است. بنابراین تفسیر،‌بدیهى است که انسان موجودى مجبور و بى اختیار است.
بررسى منابع اسلامى نشان مى دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست و قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل:‌تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت را به هم مى ریزد.
استاد مطهرى مى گوید: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمى تواند وجود داشته باشد».(3)
اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان و قضا و قدر الهی را مردود نمی داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از سرنوشت است .
در سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیارداشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر،ک: اسفار اربعه، ج 6، ص 376، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
2. آموزش کلام اسلامی، ج 1، ص 328، نشر طه، قم 1378ش.
3. مجموعة‌آثار، ج1، ص 384.

باغچاري;367727 نوشت:
اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان و قضا و قدر الهی را مردود نمی داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از سرنوشت است .
در سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیارداشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.
سلام ممنون از پاسختون.ببخشید من میخواستم بدونم اگه دعا کنم میتونم سرنوشت بدمو عوض کنم(البته من ناشکری نمیکنم وخوشبختم فقط برای مثال),مثلا قراره من با فلان شخص ازدواج کنم وآینده خوبی نداشته باشم,اما دع کنمو با کس دیگری ازدواج کنم و به طور کل خوشبخت بشم؟

YA MOHAMMAD;367711 نوشت:
سلام.شما میفرمایید اگه تلاش کنیم به اون کیک میرسیم.اگه نکنیم چی بالاخره اون تیکه برای ماست...حالا اگه من تلاشی برای سرنوشتم نکنم بازم همونی میشه که درتقدیره؟

سلام
شما فرض را عوض کردید نتیجه هم عوض میشود قاعدتا نصیب و سهم کمال انسانی بیشتر نصیب کسی است که تلاش بیشتری می کند
والله الموفق

حامد;367770 نوشت:
سلام
شما فرض را عوض کردید نتیجه هم عوض میشود قاعدتا نصیب و سهم کمال انسانی بیشتر نصیب کسی است که تلاش بیشتری می کند
والله الموفق
پس سرنوشت من مطلق نیست وقابل عوض شدن است؟

YA MOHAMMAD;367919 نوشت:
پس سرنوشت من مطلق نیست وقابل عوض شدن است؟

اری همانطور که در پست اول بیان شد، سرنوشت و تقدیر انسان چه به نحو تقدیر علمی و چه تقدیر عینی، مربوط به اموری است که با تمام شرایط و عوامل موثرش محقق خواهد شد. گفتیم که یکی از این شرایط ، تحقق ان عمل با اراده انسان است. به این معنا که خداوند هیج انسانی را مجبور به انجام کاری نمیکند و هر عملی که توسط انسان انجام میگیرد از اختیار و اراده خودش صادر میشود.
بنابراین سرنوشت انسان به این معنا که تقدیر مشخص شده برای انسان بدون دخالت اراده و اختیار او، به این معنا اصلا چیزی وجود ندارد و چنین سرنوشتی برای انسان قرار داده نشده است.
اما به معنایی که در مورد قضا و قدر گفته شد، یعنی خداوند میداند که زید در فلان زمان و فلان مکان و در شرایط مشخصی با اختیار خود چه کاری را انجام میدهد و همان عمل ارادی انسان نیز محقق میشود، دو صورت دارد. اگر قضای غیر حتمی باشد، مثلا قرار است شخصی در موقعیت مشخصی متحمل ضرر بدنی یا مالی خاصی شود، دادن صدقه یا انجام یک عمل مقبول نزد خداوند جلوی ان ضرر را میگیرد. اما اگر از قبیل قضای حتمی باشد، غیر قابل تغییر است. مثلا اگر قرار است که یک فرد در زمان مشخص و مکان مشخص از دنیا برود، و این تقدیر برایش حتمی است هیچ عملی نمی تواند جلوی تحقق این عمل را بگیرد. البته در موارد حتمی، نیز اراده و اختیار انسان در چنین اعمالی به عنوان قید ان عمل در تقدیر علمی و عینی او در نظر گرفته شده است.

YA MOHAMMAD;367919 نوشت:
پس سرنوشت من مطلق نیست وقابل عوض شدن است؟

سلام
بله از نظر خدای متعال برای هرمقصدی در زندگی شما هزار راه نرفته وجود دارد این شمایید که راه را تعیین می کنید
والله الموفق

جمع بندی تاپیک قضا و قدر
سوال: اگه همه چیز بسته به قسمته پس دیگه نقش ما آدمها چیه؟
پاسخ:
قسمت و تقدیر که در ادبیات دینی و کلامی به قضا و قدر مشهور است، به این معناست که تمام وقایع و رویدادهایی که اتفاق افتاده است در علم خداوند مشخص بوده است و عینا به همان صورت که در علم خداوند بوده محقق نیز شده است. توضیح اینکه قضا و قدر الهی بر دو قسم علمی و عینی است.
مقصود از قضای علمی آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آنها آگاه است.[1] تقدیر علمی نیز آن است که، خداوند پیش از آفرینش هر چیزی به خصوصیات و حدود و اوصاف آن، علم دارد.[2]
منظور از تقدیر عینی هم این است که، خداوند هر مخلوقى را با اندازه، شرایط، خصوصیات و توان‌هاى مخصوصى به وجود می‌آورد.[3] قضای عینی هم آن است که، خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می‌کند و از طریق نظام اسباب و علل، وجود آنها را تعیّن خارجی می‌بخشد.[4]
بنابراین، علم پیشین خداوند به ضرورت وجود اشیا و خصوصیات آنها، همان قضا و قدر علمی و مقدم بر وجود اشیاء است. و قضا و قدر عینی نیز ماقرن با پیدایش اشیاء و به معنای ضرورت وجود انهاست.
در مورد جریان هر دو قسم از قضا و قدر در حیطه افعال اختیاری انسان، سوالی که قرون متمادی اذهان متفکران و اندیشمندان را مشغول نموده است، رابطه این دو است. اگر قضا و قدر کلیت دارد و حتی در افعال اختیاری انسان نیز جاری است- که هست- پس فعلی که به عنوان فعل اختیاری انسان انجام میشود تحت اراده و قضای الهی است و ازشمول اختیار انسان خارج است. اما این پنداری ناصواب است و دقت در معنا و مفهوم قضا و قدر مشخص میکند که استناد یک فعل اختیاری به فاعل انسانی اش منافاتی با استناد ان به اراده و علم الهی ندارد.
توضیح اینکه، در مورد قضا و قدر علمی، گفتیم ان دو به این معناست که خداوند پیش از تحقق اشیاء به ضرورت وجود انها و خصوصیات انها علم دارد. اما علم او به هر شیئی به وجود ان شیء با تمام شرایط و ضوابط وجودی اش تعلق گرفته است. یعنی خداوند علم دارد که ان شیء و یا فعل، در ظرف وجود مشخصی ضرورت خواهد یافت و یکی از این شرایط و قیود وجودی در حیطه افعال اختیاری انسان، تعلق اراده انسان به ان شیء است.
قضا و قدر عینی نیز منافاتی با ارادی بودن و استناد حقیقی افعال به انسان ندارد. زیرا در قضا و قدر عینی نیز تعلق اراده الهی به تحقق و ضرورت یافتن یک موجود در اندازه و شرایط خودش است و یکی از این قیود وشرایط، تعلق اراده به ان شیء و فعل است.
بنابراین میان استناد افعال اختیاری انسان به قضا و قدر عینی و علمی الهی از یک طرف و استناد انها به اراده انسان از سوی دیگری منافاتی وجود ندارد. خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند.
با این بیان مشخص شد که انسان در تقدیر و سرنوشت خودش دخیل است و کسی او را مجبور به کاری نمیکند. زیرا سرنوشت و تقدیر انسان چه به نحو تقدیر علمی و چه تقدیر عینی، مربوط به اموری است که با تمام شرایط و عوامل موثرش محقق خواهد شد. یکی از این شرایط ، تحقق ان عمل با اراده انسان است. به این معنا که خداوند هیج انسانی را مجبور به انجام کاری نمیکند و هر عملی که توسط انسان انجام میگیرد از اختیار و اراده خودش صادر میشود. بنابراین سرنوشت انسان به این معنا که تقدیر مشخص شده برای انسان بدون دخالت اراده و اختیار او، به این معنا اصلا چیزی وجود ندارد و چنین سرنوشتی برای انسان قرار داده نشده است.
اما به معنایی که در مورد قضا و قدر گفته شد، یعنی خداوند میداند که زید در فلان زمان و فلان مکان و در شرایط مشخصی با اختیار خود چه کاری را انجام میدهد و همان عمل ارادی انسان نیز محقق میشود، دو صورت دارد. اگر قضای غیر حتمی باشد، مثلا قرار است شخصی در موقعیت مشخصی متحمل ضرر بدنی یا مالی خاصی شود، دادن صدقه یا انجام یک عمل مقبول نزد خداوند جلوی ان ضرر را میگیرد. اما اگر از قبیل قضای حتمی باشد، غیر قابل تغییر است. مثلا اگر قرار است که یک فرد در زمان مشخص و مکان مشخص از دنیا برود، و این تقدیر برایش حتمی است هیچ عملی نمی تواند جلوی تحقق این عمل را بگیرد. البته در موارد حتمی، نیز اراده و اختیار انسان در چنین اعمالی به عنوان قید ان عمل در تقدیر علمی و عینی او در نظر گرفته شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . سبحانى، الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ج 2، ص 171
[2] . همان
[3 سبحانى، محاضرات فی الإلهیات، على، ص 226 و 227،
[4] . الإلهیات ، ج 2، ص 171.

موضوع قفل شده است