چه ارتباطی بین درخواست مشرکین و پاسخ قرآن وجود دارد؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه ارتباطی بین درخواست مشرکین و پاسخ قرآن وجود دارد؟

جه تناسبي بين درخواست مشركين و پاسخ به اين درخواست در آيه ذيل وجود دارد؟:
الإسراء : 93 أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً
يا براى تو خانه‏اى پر نقش و نگار از طلا باشد يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمى‏ آوريم مگر آنكه نامه‏ اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!
داشتن خانه ای از طلا نشان موفقیت پیامبر در زندگی مادی است! کسی که اموالی ندارد یعنی نتوانسته است تلاش درستی در زندگی داشته باشد! این کجایش با بشر بودن پیامبر منافات دارد که در پاسخ به این درخواست گفته می شود: «تو بشری؟»؟!!
درخواست بعدی آنها آوردن کتابی از آسمان است. حضرت موسی با الواحی از آسمان سوی قوم خود برگشت! آیا مشرکین زمان پیامبر اسلام اگر این چنین چیزی را بخواهند باید در جوابشان گفت: «تو پیامبری»؟!!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هدی

به نام خدا
با سلام

جویا;366692 نوشت:
داشتن خانه ای از طلا نشان موفقیت پیامبر در زندگی مادی است! کسی که اموالی ندارد یعنی نتوانسته است تلاش درستی در زندگی داشته باشد! این کجایش با بشر بودن پیامبر منافات دارد که در پاسخ به این درخواست گفته می شود: «تو بشری؟»؟!!

براي پاسخ به سوال شما بايد چند نكته را مد نظر قرار داد:
1- از قضا مشركين حجاز ابدا با تلاش پيامبر -صلي الله عليه و آله و سلم - در زندگي مادي كاري نداشتند اتفاقا منظورشان اين بود كه تو اگر پيامبر هستي بايد به خزائن غيب دسترسي داشته باشي و- بدون تلاش - هر چه خواستي براي خود تهيه كني از جمله خانه اي از طلا .
2- داشتن خانه ي طلايي هيچ ارتباطي به تلاش و كوشش فرد در زندگي ندارد . بسياري از افراد موفق در تجارت و كسب و كار هستند كه وضعيت مرفهي دارند اما خانه اي از طلاندارند . شما چند سرمايه دار موفق را مي شناسيد كه خانه شان از طلا باشد ؟مشركين حجاز از چنين پيشنهاداتي منظورشان داشتن اموال يا ارائه كارهاي فوق قدرت بشري بود نه آنچه در توان بشر بود .
3- در جريان نفي رسالت نبي اكرم صلي الله عليه و آله توسط مشركين حجاز ، آنها معتقد بودند كه رسول الهي بايد فرشته باشد و زماني كه فرشته شد ، هم علم فراواني دارد و هم قدرت فراواني . (1) و يكي از معيارهاي داشتن قدرت فراوان از نظر آنها دسترسي به خزائن الهي بود و نشانه اش اين بود كه رسول و پيامبر- كه از نظر آنها فرشته بود - بايد بتوانند هر چه بخواهد از خزائن الهي براي خود بردارد ، چه خانه اي از طلا چه ....و اگر هم انسان است بايد هر چه از او خواستند بتواند بياورد .
3- ايه 93 سوره ي مبارك اسراء در ادامه آياتي است كه انتظارات غير متعارف مشركين حجاز را براي اثبات نبوت رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - بيان مي كند .از آيه 90 به بعد طي چند ايه بيان انحراف اعتقادي مشركين در اصل نبوت و توحيد است كه از زبان درخواستهايشان قابل مشاهده است .

(1)- ر.ك: بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، سوره مباركه انعام ، جلسه 42

مشركان از آيه ي 90 به بعد سوره مباركه اسراء ، براي اثبات نبوت پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - از ايشان درخواست هايي داشتند . [ در آيه 88 همين سوره پيامبر اكرم (ص) براي اثبات نبوت خويش درخواست تحدي در خصوص قرآن كريم نمودند : قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ، اما مشركان براي اثبات نبوت ايشان درخواستهاي خودشان را مطرح كردند ]نوع اين درخواستها حاكي از شبهات و مشكلات اعتقادي آنها در توحيد و نبوت است :
وَقَالُوا لَن نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً ﴿90﴾
و گفتند تا از زمين چشمه‏اى براى ما نجوشانى هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد

أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِيراً ﴿91﴾
يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى

أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ قَبِيلاً ﴿92﴾
يا چنانكه ادعا مى ‏كنى آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى

أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَي فِي السَّماءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّي تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً ﴿93﴾
يا براى تو خانه‏ اى از طلا[كارى] باشد يا به آسمان بالا روى و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم بگو پاك است پروردگار من آيا [من] جز بشرى فرستاده هستم

براي اثبات نبوت سه محور و فاكتور كافي است :
1- ادعاي نبوت
2- ارائه امري خارق عادت
3- عجز كارشناسان مربوطه از ارائه ي مانند آن
اما مشركان حجاز به دليل اينكه اولا در بعد توحيد مشكل داشتند و فكر مي كردند خدا ديدني است و ثانيا در بحث نبوت اشكال داشتند و تصور مي كردند كه پيامبر الهي ، نمي تواند انسان باشد بلكه بايد فرشته باشد و اگر انسان بود بايد هر چه خواستند او قادر بر انجام آن باشد لذا براي اثبات نبوت ايشان درخواستها و پيشنهادات غير متعارف و ناممكني را مطرح مي كردند .
استاد جوادي آملي به اين مشكلات توحيدي و نبوت مشركان حجاز چنين تصريح مي فرمايند :
"براي اثبات نبوّت يك پيامبر همين كه ادّعاي نبوّت كرد و كاري انجام داد كه خارق عادت است و احدي از كارشناس‌ترين آگاهان رشته‌هاي علمي آن عصر از آوردن مثل او عاجز شدند اين عناصر سه‌گانهٴ محوري كه جمع شد نبوّت اين ثابت مي‌شود...."(1)

(1)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، تفسير سوره مباركه اسراء ، جلسه 131

استاد جوادي آملي در تبيين شبهات اعتقادي مشركان حجاز در ادامه مي فرمايند :
" مطلب ديگر اينكه مشركان حجاز اينها هم در مسئله توحيد مشكل جدّي داشتند, هم در مسئله وحي و نبوّت. در مسئله توحيد مشكل داشتند خيال مي‌كردند ـ معاذ الله ـ خدا ديدني است, در مسئله وحي و نبوّت هم مشكل داشتند گاهي اشكالشان اين بود كه اصلاً بشر نمي‌تواند پيامبر باشد اگر نبوّتي هست و رسالتي هست فقط نصيب فرشته‌ها مي‌شود ...گاهي فكر مي‌كردند اگر كسي پيامبر هست بايد «فعّال ما يشاء» در عالَم هستي باشد هر كاري را به او پيشنهاد دادند او بتواند انجام بدهد...مشكل‌ترين شبههٴ اين مشركان حجاز همان است كه در آيه 94 همين سوره كه بعداً مي‌خوانيم آمده كه ﴿وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَي إِلَّا أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً﴾ مي‌گفتند رسالت با بشريّت جمع نمي‌شود اگر از خدا رسولي آمده است و بيايد حتماً بايد فرشته باشد. اگر فرشته نبود و انسان بود بايد هر چيزي از او خواستند انجام بدهد...آنها كه گفتند ﴿أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ قَبِيلاً﴾ يعني خدا را مقابل ما بياوري ما او را ببينيم تا گواهي بدهد كه تو رسولي, ملائكه را در مقابل ما حاضر بكني تا ما آنها را ببينيم آنها گواهي به رسالت تو بدهند...خدا و فرشته‌ها را با هم بياوري كه ما با هم ببينيم آنها هم با هم شهادت بدهند اين ديدِ اينها دربارهٴ معرفت خدا, ديدِ اينها هم دربارهٴ رسالت اين بود كه هر پيشنهاد هوس‌مدارانه‌اي را به عرض پيامبر رساندند اين بايد انجام بدهد ." (1)

(1)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء، همان

جویا;366692 نوشت:
این کجایش با بشر بودن پیامبر منافات دارد که در پاسخ به این درخواست گفته می شود: «تو بشری؟»؟!!

استاد جوادي آملي ارتباط اين پاسخ با آن پيشنهادات را چنين بيان مي كنند كه رسول الهي از آن باب كه فرستاده ي خداست ، گوش به فرمان خداست ، اگر درخواستي از جانب مردم بشود و خداوند اذن بدهد ، رسول الهي هم آن را مي آورد به اذن خدا و براي مردم قابل مشاهده است نظير شكاف زمين و سنگ و دريا و ماه و درخت كه توسط انبياء عليهم السلام به اذن خداوند براي مردم انجام شد اما اينها به اذن و دستور خداوند بايد باشد نه خواست شخصي نبي الهي :
ذات اقدس الهي بعد از نقل اين شبهات پاسخ جامعي كه عنايت فرمودند اين است كه ﴿قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي﴾ پروردگار منزّه از آن است كه شما او را ببينيد قَبيل شما بشود, مقابل شما بشود, رودرروي شما بشود گرچه هر جا باشيد خدا با شماست ﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ﴾[حديد/4] ولي برابر سورهٴ مباركهٴ «انعام» ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ﴾[انعام /103] است شما چطور مي‌خواهيد خدا در مقابلتان ببينيد او سبّوح است, او قدّوس است, او منزّه از ديدن است, او مبرّاي از شبيه جسم بودن است و امثال ذلك ﴿قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي﴾ اين برمي‌گردد به آن نقص معرفت توحيدي اينها اما دربارهٴ آن شبهاتي كه مربوط به وحي و نبوّت بود فرمود اين جمله را بگو ﴿هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً﴾ من بشري هستم كه رسالت دارم چون بشرم مانند شما عاجزم, چون رسالت دارم منتظر دستورم اگر دستور الهي بيايد بخواهد شقّ‌القمر كند, شقّ‌الأرض كند, شقّ‌البحر كند, شقّ‌الحجر كند, شقّ‌الشجر كند همهٴ اين كارها را ما مي‌كنيم ...اگر دستور بيايد, عنايت الهي بيايد همهٴ اينها قابل اشراق است, اما اگر خود ما بخواهيم اين‌چنين نيست پس از جنبهٴ بشريّت من منتظر دستورم, از نظر رسالت اگر عنايت الهي بشود همهٴ اين كارها شدني است پس آن نقص توحيدي شما با تسبيح بايد برطرف بشود او منزّه از شباهت است, منزّه از جسميّت است, منزّه از ديدن است ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ﴾[انعام/103] اما اين پيشنهادهاي شما اگر ذات اقدس الهي اراده كند مي‌شود انجام داد اما پيشنهاد هوس‌مدارانهٴ شما كه هر روز چيزي را از ما بخواهيد اين مي‌شود لَعب به معجزه."(1)

(1)-
بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، همان

جویا;366692 نوشت:
درخواست بعدی آنها آوردن کتابی از آسمان است. حضرت موسی با الواحی از آسمان سوی قوم خود برگشت! آیا مشرکین زمان پیامبر اسلام اگر این چنین چیزی را بخواهند باید در جوابشان گفت: «تو پیامبری»؟!!

خداوند در آيات بسياري در قرآن كريم مي فرمايد :

"إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ..."
ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم
در اين آيات به صراحت نزول تورات را به خداوند نسبت مي دهد يعني خداوند تورات را بر موسي - علي نبينا و آله و عليه السلام - نازل كرد . حضرت موسي عليه السلام به آسمان نرفتند و كتابي بياورند . اما در خواست مشركان حجاز از پيامبر اكرم -صلي الله عليه و آله و سلم - اين بود كه :
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً(1)
يا براى تو خانه‏ اى از طلا[كارى] باشد يا به آسمان بالا روى و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم بگو پاك است پروردگار من آيا [من] جز بشرى فرستاده هستم
نزول كتاب آسماني به اذن و فرمان خداوند است اينگونه نيست كه پيامبر الهي به آسمان بالا رود و از انجا كتاب قابل لمسي براي مردم بياورد بلكه خداوند توسط فرشته وحي ايات الهي را بر پيامبرش نازل مي كند و يا كتاب الهي را يكجا و دفعتا بر او نازل مي نمايد كما اينكه در خصوص كتب انبياء پيشين عليهم السلام اينگونه بود .
نزول آيات بدست و خواست و فرمان الهي است و پيامبر تنها بشري است كه واسطه ابلاغ وحي الهي است و زمان و نوع نزول ، بدست و يا خواست پيامبر نيست . در اين زمينه آيات متعددي در قرآن كريم وجود دارد كه اثبات مي كند نزول قرآن بدست پيامبر نيست بلكه آنگاه كه خدا بخواهد آنچه بخواهد از آيات را نازل خواهد كرد :
انا انزلنا اليك الكتاب بالحق (2)
كتاب انزلناه اليك مبارك(3)

(1)- اسراء /93
(2)- زمر/2
(3)- ص/29

اولا تعبیر خانه ای از طلا لزوما به معنای داشتن خانه ای از طلا نبوده است بلکه طلا گفته اند و لازم آن را اراده کرده اند که ثروتمند بودن باشد! یقینا اگر پیامبری که کارگزار شخص متمولی بوده است، خود آن شخص متمول بود، این تقاضا ار از او نمی کردند!
همچنین تقاضای به آسمان رفتن آیا تقاضای بیجایی است یا آوردن شیی که در آن نوشته های خداوند باشد؟ پیامبر طبق آیه نخست سوره اسراء و 13 ببعد سوره نجم به آسمان رفته است و لااقل یک معراج پیامبر آنهم با همین جسمش به ثبوت رسیده است و آوردن نوشته ای از آسمان هم چیزی عجیبی نیست این را قبلا هم - همانطور که گفتیم - حضرت موسی برای قومش آورده است!
بعد هم شما که می گویید کار خارق عادت لازمه اثبات نبوت است و نیز از پیامبر آن همه کارهای خارث العاده مثل شق القمر به ثبت رسیده است، دیگر چرا باید در پاسخ به مشرکین چیزهایی گفته شود که بعد بشری پیامبر مورد تأکید قرار گیرد.

با سلام

جویا;377877 نوشت:
اولا تعبیر خانه ای از طلا لزوما به معنای داشتن خانه ای از طلا نبوده است بلکه طلا گفته اند و لازم آن را اراده کرده اند که ثروتمند بودن باشد! یقینا اگر پیامبری که کارگزار شخص متمولی بوده است، خود آن شخص متمول بود، این تقاضا ار از او نمی کردند!

چنين ملازمه اي از سخن كفار و درخواست ايشان بر نمي آيد بلكه با توجه به نوع درخواستها و پيشنهاداتي كه داشتند ، اصل و ريشه درخواستهايشان به اين مساله باز مي گشت كه منكررسول بودن و نبوت بشر بودند و تصور مي كردند كه رسول الهي بايد حتما فرشته و ملك باشد ، اين باور دقيقا در گفتار آنان منعكس است:إِذْ جَاءتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاء رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ (فصلت/14)
چون فرستادگان [ما] از پيش رو و از پشت‏ سرشان بر آنان آمدند [و گفتند] زنهار جز خدا را مپرستيد گفتند اگر پروردگار ما مى ‏خواست قطعا فرشتگانى فرومى‏ فرستاد پس ما به آنچه بدان فرستاده شده ‏ايد كافريم

آنان در مقابل دعوت نبي و رسول الهي براي اثبات نبوتش درخواستهايي مطرح مي كردند كه ارتباط و اختيار مطلق وي به غيب و امور غيبي من جمله دراختيار داشتن مطلق خزائن الهي را ثابت كند و لذا درخواست هاي عجيب و بعضا محال مي نمودند .(1)
اين پيشنهاد خانه اي از طلا هم از اين دست درخواستها بود زيرا آنان معتقد بودند كه اگر پيامبر (ص) راست مي گويد و رسول خداست ، بايد اختيار مطلق غيب و خزائن غيبي بدست او باشد پس آنچه از دارايي هاي محال از او بخواهيم بايد بتواند بياورد ، پس درخواست آنان ربطي به موفقيت يا عدم موفقيت برنامه هاي اقتصادي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) در زندگي عادي نداشت اتفاقا آنان در صدد اثبات امري غير عادي از سوي پيامبر (ص) بودند .

(1)- ر.ك:ترجمه الميزان ، ج 13، ص 284

جویا;366692 نوشت:
جه تناسبي بين درخواست مشركين و پاسخ به اين درخواست در آيه ذيل وجود دارد؟:
الإسراء : 93 أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً
يا براى تو خانه‏اى پر نقش و نگار از طلا باشد يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمى‏ آوريم مگر آنكه نامه‏ اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!
داشتن خانه ای از طلا نشان موفقیت پیامبر در زندگی مادی است! کسی که اموالی ندارد یعنی نتوانسته است تلاش درستی در زندگی داشته باشد! این کجایش با بشر بودن پیامبر منافات دارد که در پاسخ به این درخواست گفته می شود: «تو بشری؟»؟!!
درخواست بعدی آنها آوردن کتابی از آسمان است. حضرت موسی با الواحی از آسمان سوی قوم خود برگشت! آیا مشرکین زمان پیامبر اسلام اگر این چنین چیزی را بخواهند باید در جوابشان گفت: «تو پیامبری»؟!!

سلام
توقع داشتن خانه ای از طلا بیانگر نگاه مادی آنها به ملاک ارزشه و معیار فرد شایسته نبوت می باشد یعنی از نگاه مادی ایشان نبی باید چنین جایگاهی داشته باشد باید ثروتمند و مرفه باشد
و انتظار رفتن به آسمان و آوردن کتاب از آنجا هم نشان از تصور استقلال پیامبر در ارائه مستندات نبوت خود است
اما خدای متعال با دو کلمه بنیان همه این تصورات را فرو می ریزد تعبیر هل کنت الا بشرا رسولا می گوید پیامبر هم مانند سایرین بشری در تحت قدرت و اراده الهی است که رسالت او را انجام می دهد لذا در این امر اختیاری از خود ندارد و
همین عدم اختیار باعث میشود که او تعیین کننده ملاک ارزش گذاری مستحق نبوت هم نباشد بلکه خدای متعال است که شایسته امر نبوت را تشخیص می دهد و نه انسانها که لازم باشد ایشان معیار فرد شایسته نبوت را مطرح کنند
والله الموفق

جویا;377877 نوشت:
همچنین تقاضای به آسمان رفتن آیا تقاضای بیجایی است یا آوردن شیی که در آن نوشته های خداوند باشد؟ پیامبر طبق آیه نخست سوره اسراء و 13 ببعد سوره نجم به آسمان رفته است و لااقل یک معراج پیامبر آنهم با همین جسمش به ثبوت رسیده است و آوردن نوشته ای از آسمان هم چیزی عجیبی نیست این را قبلا هم - همانطور که گفتیم - حضرت موسی برای قومش آورده است!

يك وقت درخواستها براي اثبات نبوت است اما يك وقت براي انكار است يا اساسا چنان امري محال است يعني حتي آنچه كه آنان درخواست مي كنند يا ناشدني است مثل اينكه درخواست كردند خداوند و ملائكه را نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) پايين بياورد و مقابل آنها قرار دهد :
...أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلًا ( اسراء/92) يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى
يا درخواستهايي است كه اگر محقق هم بشود باز ايمان نمي آورند و خداوند اين مساله چنين بيان مي نمايد :
وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ( انعام /7)
و اگر مكتوبى نوشته بر كاغذ بر تو نازل مى ‏كرديم و آنان آن را با دست هاى خود لمس مى‏ كردند قطعا كافران مى‏ گفتند اين [چيزى] جز سحرآشكار نيست
اصولا ديوار حاشا براي كسي كه قصد انكار چيزي را داشته باشد بلند است .در اخبار و تواريخ از آوردن معجزات متعدد كه بنا به درخواست مشركين صورت مي گرفت ياد شده است كه در هر مورد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) معجزه پيشنهادي آنان را مي آورد ، پس از مشاهده آنچه خواسته بودند آنرا به سحر نسبت مي دادند (1)
مساله اين بود كه پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) خود را رسول و اختيار معجزات و غيب و جهان و همه هستي را در يد الهي معرفي مي كردند من جمله اختيار آوردن معجزات درخواستي آنان را اما آنها چنين چيزي را نمي پذيرفتند و مي گفتند تو اگر رسول الهي هستي بايد بر خزائن غيب تسلط مطلق داشته باشي حال آنكه پيامبر (صلي الله عليه و آْله و سلم ) مي فرمودند كه من رسول الهي هستم و آنچه خداوند اذن بدهد مي آورم .

(1)- مانند جريان درخواست شق شجر كه از پيامبر (ص) خواستند كه درخت را بگو نزد تو بيايد ، بگو نيمي بماند نيم ديگرش جلوتر بيايد ، بگو نيم جلو آ«ده برود و به قبلي اش بچسبد و ... و در پايان پس از ارائه ي تمام آنچه خواسته بودند گفتند :«او ساحرى است دروغگو كه سحرى شگفت آور دارد و سخت با مهارت است »[حیوة القلوب (تاریخ پیامبر اسلام ) علامه مجلسى(رحمه الله) ، ج 3 ، ص 43]

در جريان معراج نيز اين عروج به اذن و فرمان الهي بود نه به خواست و اراده پيامبر (ص) و نيز نزول تورات به فرمان خداوند بود و جالب اينكه در زمان حضرت موسي عليه السلام نيز منكران نبوت ، اول ادعا كردند كه بايد نزول الواح را ببينيم بعد درخواست كردند بايد صداي خدا را بشنويم بعد درخواست كردند بايد خدا را ببينيم كه با تجلي خداوند بر كوه منكران مردند لذا اولا انجام برخي درخواستها مقتضايش اتمام حجت است و اگر آن معجزه بيايد و مردم ايمان نياورند عذاب بر آنان نازل مي شود و در خصوص مردمي چون مشركين عهد پيامبر ( صلي الله عليه و آْله و سلم )، به دليل انكار مكرري كه در ديدن معجزات انجام مي دادند ، عدم آوردن معجزاتي چون ديدن فرشته و ... خود رحمت الهي براي آنان بود :
وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ ( انعام /8)
و گفتند چرا فرشته‏ اى بر او نازل نشده است و اگر فرشته‏ اى فرود مى ‏آورديم قطعا كار تمام شده بود سپس مهلت نمى ‏يافتند
لذا پيامبر( صلي الله عليه و آله )در قرآن كريم به آنها مي فرمايد :"هل كنت الا بشرا رسولا " يعني اگر از اين وجه كه من بشر هستم چنين معجزاتي مي خواهيد كه من به صرف بشر بودنم و بدون ارتباط با خداوند و مبناي رسالت و اذن الهي نمي توانم چنين كارهايي انجام دهم و اگر به دليل رسالتم چنين معجزاتي مي خواهيد كه رسالت شان و اقتضاي آوردن آن چيزهايي را دارد كه خداوند اذنش را بدهد
معناي رسالت ، داشتن قدرت بر اينگونه امور نيست و رسول جز گرفتن رسالت و رساندن آن شاني ندارد ، و معناي رسالت اين نيست كه داراي قدرت غيبي مطلق باشد .(1)
البته نيم نگاهي به نوع برخورد مشركين با رسالت پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم) نيز فضاي فكري حاكم بر آنان را روشن تر مي نمايد : يكي از روشهاي برخورد مشركان با پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) اين بود كه از آن حضرت (ص) مي خواستند كه پيشنهاداني را كه از ايشان(ص) مي خواهند انجام دهند .حال اگر پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم) آن معجزات درخواستي را مي آوردند ، به پيامبر (ص) نسبت سحر مي دادند - مانند آنچه در پي نوشت آورديم يا از آيات قرآن شاهد مثال بيان كرديم - و اگر نمي آوردند مي گفتند پس تو پيامبر نيستي ، يعني هر دو روي اين مساله به انكار باز مي گشت و لذا معجزات تا جايي ارائه شد كه روشنگر باشد ، اگر بنا باشد كه معجزات ، پي در پي مورد انكار قرار گيرد ، شان و جايگاهي براي اعجاز باقي نمي ماند و عذاب استيصال در پي خواهد داشت .

(1)- ر. ك: الميزان ، ج13، ص282

موضوع قفل شده است