انقلاب و نیروی روشنفكری

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انقلاب و نیروی روشنفكری

انقلاب و نیروی روشنفكری عملكرد طیف های مختلف

نیروی مذهبی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گرچه در جبهه‌ی خارجی با منافع اقتدار استبداد استعماری یعنی قدرت سیاسی و اقتصادی غرب و در راس آن آمریكا از سنگر های نوینی كه به دست آورده بود، به ستیز و نزاعی پی گیر دست یازید؛ ولیكن در جبهه‌ی درونی در مقابل نیروی روشنفكری به شیوه ای دیگر عمل كرد. خط و مشی نیروی مذهبی در هنگام انقلاب نسبت به حركت های روشنفكری كاملا مغایر با خط و مشی آن نسبت به نیروی استبداد بود. مذهب در جریان انقلاب با گشایش درهای زندان، اسطوره‌ی استبداد را در هم شكست و جریان های سیاسی روشنفكری را از بن بست موجود و از مسیری كه تحولات درونی آمریكا برای آن ترسیم می كرد بیرون آورد و بلكه به همراهی و همكاری بخشهایی از نیروی روشنفكری نیز برای وصول اهداف انقلاب دل بست.

[=arial narrow]مشكل عمده‌ی نیروی مذهبی از مشروطه به بعد گسترش فرهنگ غیر دینی در بین رجال سیاسی تهران بود؛ به همین دلیل كارگزاران و مدیران غیر مذهبی دیر یا زود بر فراز امواج اجتماعی مذهب قرار می گرفتند و آینده‌ی آن را در كنترل مدیریت و اجرای خود در می آورند.

[=arial narrow]پیش از این در دهه سی نیز آیت الله كاشانی برای اجرای آرمان سیاسی خود یعنی كوتاه كردن دست استعمار انگلیس ناگزیر به سوی مساعد ترین بخش روشنفكری جامعه روی آورد و البته این بخش نیز نتوانست به همراهی و همكاری با نیروی مذهبی ادامه دهد.

[=arial narrow]تحولات جدیدی كه در دو دهه‌ی چهل و پنجاه در محیط روشنفكری اتفاق افتاد زمینه های بهتری را برای همكاری نیروهای مذهبی با نیروی روشنفكرانه پدید آورد و این تحولات ریشه در موج نخستینی داشت كه رهبری انقلاب در سال 1342 پدید آورده بود.

[=arial narrow]پانزده خرداد قیامی بود كه در هنگام وقوع با مظلومیت تمام، مورد بی اعتنایی روشنفكران واقع شد؛ ولی شدت و صلابت این مظلومیت در طی دو دهه بر دیده و دل طیفهای مختلف روشنفكری بتدریج سایه افكند و این اثر موجب شد تا نیروی مذهبی درموج و خیزش دوم خود در میان روشنفكران با بخشهایی مواجه شود كه در طیف های مختلف به توجیه روشنفكرانه‌ی دین می پردازند و انقلاب می توانست پس از درهم ریختن یك نظام به شدت وابسته برای سامان بخشیدن دوباره‌ی جامعه به همراهی برخی از طیف های روشنفكرانه امید وار باشد.

[=arial narrow]غرب نیز كه حركت پرشتاب انقلاب را از كنترل خارج می دید، به دلیل وابستگی ساختاری جامعه خود به آینده ی انقلاب دل بسته بود. غرب، روشنفكریبی خون و بی رمق موجود را بر فراز امواج فردای ایران و انقلاب می دید و به همین دلیل در جهت یارگیری و سازماندهی بخشهایی از آن كه استعداد همكاری بیشتری را با غرب داشت بسیج شد و بدین ترتیب بختیار از اولین عناصر جبهه ملی بود كه در ردیف آخرین مهره های نظام شاهنشاهی قرار گرفت و از آن پس نیز امكانات تبلیغاتی غرب برای قرار دادن جبهه ی ملی در رده‌ی رهبری انقلاب بدون آن كه موفقیتی به دست آورد گسیل شد.

[=arial narrow]حركت های روشنفكرانه ی غیر مذهبی و مذهبی در پیروزی پرشتاب و سریع انقلاب فاقد هر گونه ابزار تئوریك بودند و غافلگیر و بهت زده به حوادث می نگریستند.

[=arial narrow]نفوذ فزاینده و موقعیت جدیدی كه رهبری حضرت امام خمینی ـ قدس سره درجریان انقلاب و پیروزی آن به دست آورد بر جاذبه‌ی سنت های دینی قوت و شدت بیشتری بخشید و بدین ترتیب بخش عظیمی از روشنفكران دین با سرخوردگی از حركت های التقاطی دو دهه‌ی پیشین در خدمت انقلاب و آرمان های مذهبی و دینی در آمدند و بخش دیگر از روشنفكران تا آخرین روزهای پیروزی در حصار آموزه های ماركسیستی و غیر آن انقلاب را با قیام بوكسورهای چینی مقایسه می كردند و بعضی دیگر كه پیروزی بر رژیم شاه را جز با چند دهه حركت چریكی شهری روستایی ممكن نمی دیدند حتی پس از پیروزی وقوع انقلاب را انكار می كردند. و این مجموعه از اولین بخش های روشنفكری جامعه بود كه در رویارویی با انقلاب در سنگر دشمن خارجی قرار گرفتند و برخی از آن ها با استفاده از شرایط قومی ایران همراه با بازمانده های رژیم سابق درجهت تجزیه‌ی ایران به حركت های نظامی روی آوردند.

[=arial narrow]گروهك فرقان كه در پی تفسیر ماركسیستی قرآن و نهج البلاغه جزوه هایی را منتشر ساخته بود در اولین روزهای پیروزی؛ برخی عناصر شایسته و توانمند انقلاب و در راس آن علامه‌ی شهید مرتضی مطهری كه ریاست شورای انقلاب را بر عهده داشت در دوازده فروردین ماه 1358 ترور كردند. شهید مطهری متفكری زمان آگاه بود كه در بحرانی ترین شرایط فكری و ذهنی جامعه به مدت سه دهه در سنگر نخستین اسلام فقاهت و سنت به دفاع از مرزهای اعتقادی فلسفی و كلامی شیعه پرداخت و در هر زمان شایسته ترین و مناسب ترین هجوم را نیز سامان می بخشید در دهه‌ی پنجاه پرچم مبارزه با التقاط را بر دوش می كشید و سر انجام خود را در هنگامی كه انقلاب بیش از همه نیاز به او داشت، هدیه ‌ی اسلام كرد و بدین ترتیب نیروی مذهبی در نخستین روزهای انقلاب یكی از بهترین تربیت شدگان تشییع را در مقابله‌ی با روشنفكرانی كه نقاب اسلام را بر چهره می كشیدند تقدیم كرد.

[=arial narrow]بخشهایی دیگر از روشنفكران مذهبی و غیر مذهبی نیز به تشكیل گروهك های مختلفی پرداختند كه تعداد آن ها در قیاس با حركت عظیم انقلاب بسیار ناچیز و اندك بود. این گروهك ها با استفاده از فضای سیاسی نوینی كه انقلاب پدید آورده بود با نفوذ در مراكز دانش آموزی و دانشجویی و با شگرد های منافقانه به جذب نیرو می پرداختند، از جمله، بخش اندكی از بازماندگان مجاهدین خلق بودند كه تغییر ایدئولوژی سازمان را ناشی از التقاط فكری بنیانگذاران آن نمی دانستند و بر خط و مشی اولیه‌ی خود كه عبارت از سازگاری اسلام با ماركسیسم به عنوان علم مبارزه بود پای می فشاردند؛ این گروه كه تعداد آن ها از چند ده نفر تجاوز نمی كرد، در طی پنج سال قبل از پیروی انقلاب اختلافات فكری خود را با معتقدان به سنت بارها در عمل آزموده بودند و كسانی نظیر آیت الله طالقانی را كه در جریان انقلاب در خدمت رهبری آن قرارگرفته بود، در دوران زندان به ارتجاعی بودن و عناوینی نظیر آن متهم ساختند. با این همه اعضای این گروه پس از انقلاب برای یارگیری مجدد ناگزیر از پوشش گرفتن از حركت وسیعی شدند كه با رهبری امام دشمن را شكست داده و آزادی را برای آن ها به ارمغان آورده بود. پخش گسترده‌ی عكس امام با آرم سازمان از اولین شگرد های منافقانه ای بود كه در عین بی اعتقادی به حركتی كه بر پایه‌ی استوار سنت های الاهی شكل می یافت، انجام شد عملكرد منافقانه‌ی این گروه، آن ها را به گروهك منافقین در بین مردم مشهور می ساخت.

[=arial narrow]امام خمینی در چهارمین روز بازگشت به ایران مهندس بازرگان را با صرف نظر از گرایش گروهی ایشان به نخست وزیری منصوب كرد و با پیروزی انقلاب این دولت با عنوان «دولت موقت انقلاب اسلامی ایران،» اداره‌ی كشور را به عهده گرفت؛ دولت موقت جایگاه عناصر جبهه‌ی ملی نهضت آزادی و روشنفكرانی شد كه فاقد حساسیت فرهنگی و سیاسی و اقتصادی نسبت به غرب بودند تركیب و عملكرد دولت موقت به همان اندازه كه آمریكا را نسبت به حوادث آینده ی انقلاب خوش بین می ساخت نیروی مذهبی و مردم انقلابی را كه با رهبری امام تمركز و وحدت می یافتند دچار تردید و اضطراب می كرد.

[=arial narrow]فضای اجتماعی ایران با پیروزی انقلاب به گونه ای بود كه خط و مشی دولت موقت نمی توانست استمرار یابد، به همین دلیل تسخیر لانه‌ی جاسوسی امریكا كه به بهانه‌ی مسافرت شاه به آمریكا و حمایت آمریكا از او انجام شد به استعفای دولت موقت منجر گردید.

[=arial narrow]بنی صدر از روشنفكران جبهه‌ی ملی بود كه بدون اعتقاد به مبانی وحیانی فقاهت و اجتهاد با پوشش گرفتن دینی در بهمن 59 به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد. شكل گرفتن بسیاری از نهاد های قانونی انقلاب و در رأس آن ها مجلس مانع آن شد كه او بتواند دولت مورد نظر خود را بر سر كار آورد. او همانند بازرگان از ادارك گوهر و معنای دینی انقلاب عاجز بود. بازرگان در اولین رای گیری درباره ی نظام، ‌بعد از انقلاب «جمهوری دموكراتیك اسلامی» را پیشنهاد كرد و امام به «جمهوری اسلامی» بدون یك كلمه افزایش و یا كاستی تاكید كرد و این امر را به رای عمومی واگذار كرد، بازرگان با این همه جمهوری اسلامی را همان جمهوری دموكراتیك می پنداشت، او از امتیاز جمهوری اسلامی كه به معنای بیعت مردم با قوانین و حاكمیت الاهی است و از حضور و اختیار تكوینی مردم نه تشریعی در تدوین و تنظیم نظام اسلامی پدید می آید ـ یا جمهوری دموكراتیك (كه به معنای نفی منشاء الاهی حق و تثبیت منشا صرفا انسانی برای آن است) غافل بود. بنی صدر نیز كه اجتهاد را مجموعه ای از تخصص های صرفا علمی ـ تجربی می دانست ولایت دینی را با عنوان تعمیم امامت بر دموكراسی های غربی تطبیق می كرد. در دوران ریاست جمهوری بنی صدر، دفتر ریاست جمهوری به صورت مركز هماهنگی نیروهایی قرار گفت كه شعار مدیریت تخصصی را در برابر مدیریت فقاهتی قرار می دادند.

[=arial narrow]عملكرد بنی صدر در روزهای نخست جنگ به بهانه‌ی غافلگیر كردن عراق بعد از فرصت دادن به آن برای ورود به عمق خاك ایران و رفتار او با نیروهای مردمی سپاه و موضع گیری او در برابر تسخیر لانه‌ی جاسوسی و واكنش سریع در برابر حادثه‌ی طبس كه به نابودی اسرار به جای مانده از آمریكایی ها و شهادت برخی از نیروهای سپاه منجر شد و نیز حمایت آشكار از او توسط گروه هایی كه به مقابله صریح در برابر انقلاب پرداخته بودند؛ از جمله اعلان راهپیمایی جبهه‌ی ملی برای حمایت از او كه به موضع گیری تاریخی امام در برابر جبهه ملی و پایان گرفتن فعالیت های سیاسی آن انجامید؛ همه از جمله عواملی بودند كه مجلس، مردم و همه كسانی را كه ازحساسیت نسبت به غرب برخوردار بودند به مقابله برانگیخت.

[=arial narrow]انقلاب و نیروی روشنفكری

[=arial narrow]و این در حالی بود كه رهبری انقلاب امام خمینی ـ قدس سره ـ با اطمینان به صلابت و سلامت مسیر انقلاب با سعه‌ی صدر تمام تا آخرین روزهای ماجرا در جذب او و روشنفكران همراه او كوشید.

[=arial narrow]پس از عزل بنی صدر توسط مجلس و فرار او از ایران، انقلاب به موازات جبهه‌ی نظامی خارجی با جبهه‌ی نظامی دیگر در درون مواجه شد. جبهه‌ی خارجی در برابر تسلیحات نظامی غرب بود كه همراه با حمایتهای سیاسی در دستهای صدام قرار گرفت و جبهه‌ی داخلی در مقابل بخشی از روشنفكران مذهبی، یعنی منافقان بود كه در نهایت از خانه های تیمی نهان یعنی از مواضع التقاطی خود به خانه های تیمی آشكار كه عبارت از هسته های نظامی بود روی آوردند.

[=arial narrow]ترور بیش از هفتاد تن از مسئولان اجرایی و تعدادی از وزراء و نمایندگان مجلس و در راس آن ها شهادت آیت الله بهشتی در جریان انفجار حزب جمهوری اسلامی كه از پایگاه های اصلی مقاومت در برابر بنی صدر به حساب می آمد و به فاصله اندك ترور نخست وزیر و رئیس جمهور و بعد از آن ترور های پیاپی نیروهای برجسته‌ی انقلاب و مردم كوچه و بازار كه برای دفاع از اسلام بسیج شده بودند، حوادثی بودند كه پشت جبهه را نیز به صف مقدم رویارویی تبدیل كرده بودند. بسیاری از نیروهای كارآمدی كه در مرزهای گسترده‌ی جبهه های غرب و جنوب اسوه‌ی مبارزه و شهادت بودند، به هنگام تردد در خیابانهای تهران و در مناطق شهری به شهادت رسیدند و در بسیاری از موارد نیز ترورهای كور، افرادی را كه ظاهری مذهبی داشتند، هدف قرار می داد و بدین ترتیب مسجد و محراب قتلگاه مسلمانانی شد كه با غسل شهادت هر بامداد منزل خود را ترك كردند.

[=arial narrow]انقلاب با تكیه بر بعد مردمی خود سرانجام مواضع داخلی را تحكیم كرد و جریان ترور با گریز به خارج و قرار گرفتن در كنار صدام پایگاه های داخلی خود را از دست داد.

[=arial narrow]در مجموع بار حاكم بر حركت های روشنفكرانه از دهه‌ی بیست به بعد بار ایدئولوژیك چپ بود. و در نیمه‌ی نخست دهه‌ی پنجاه جاذبه های چپ كه با موضع گیری سیاسی در برابر غرب همراه بود موج جدیدی را ایجاد كرد.

[=arial narrow]پایان یك دوران

[=arial narrow]نیروی مذهبی درجریان انقلاب به لحاظ درگیری با استبداد و مواجهه ای كه با غرب داشت ابتكار عمل را در قلمرو شعار های روشنفكری به خود اختصاص می داد. ولیكن روشنفكران مذهبی و یا غیر مذهبی نیز كه به موضوع گیری در برابر انقلاب پرداختند، از همان شعار ها استفاده می كردند و گاه ادعای نیروی مذهبی و رهبری انقلاب را در مقابله‌ی با غرب دروغین و كاذب می خواندند، این گروه ها به موازات كناره گیری از انقلاب و یا رویارویی با آن در عمل برخلاف شعار ها و دیدگاه های ایدئولوژیك خود در كنار غرب قرار می گرفتند؛ به همین دلیل در دهه‌ی شصت آن دسته از جریان های روشنفكری كه با صدام هم سنگر شده بودند و یا در كشور های غربی به دنبال جذب بودجه های سری سازمان های جاسوسی آن ها و یا جلب حمایت های سیاسی و تبلیغاتی آن ها بودند به مرور از شعار ها و دیدگاه های دهه های پیشین خود دست شسته و به دنبال مواضع تئوریك جدید می گشتند.

[=arial narrow]با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و افول سیاسی ماركسیسم سنگر های تئوریك ایدئولوژی های چپ در سطح جهانی فرو ریخت و چهره های عریان لیبرالیسم بدون آن كه تفسیر و پوششی ایدئولوژیك بر خود بگیرد، جایگزین همه‌ی ایدئولوژی های غربی و بلكه خود ایدئولوژی حاكم شد و این زمینه ای شد تا روشنفكران ایرانی نیز كه نا همگونی دیدگاه ها و شعار های متاثر از ماركسیسم را با رفتار و عملكرد دهه‌ی اخیر خود احساس می كردند به سرعت از مواضع پیشین خود دست شسته و با اتخاذ دیدگاه های لیبرالیستی غربی به صراحت با شاه پرستان و بازماندگان استبداد استعماری هم خانه شوند. روشنفكری در این حركت جدید با تخلیه‌ی بار چپ در واقع به دوره‌ی پیشین خود یعنی دوران منور الفكری كه دوران خوش بینی نسبت به غرب و حاكمیت سیاسی آن بود، بازگشت.

[=arial narrow]روشنفكرانی كه از نخستین روز های انقلاب به درگیری و ستیز با آن پرداختند و برای مقابله‌ی با آن به خارج از ایران پناه بردند، ضرورتی برای توجیه دینی رفتار خود نمی یافتند و به همین دلیل روشنفكری دینی در میان این گروه روی به افول نهاده از سوی دیگر روشنفكرانی نیز كه در درون انقلاب باقی ماندند و با این همه جذب معارف و مفاهیم دینی نشدند و به اصول روشنفكری خود وفادار ماندند، به دلیل این كه در یك محیط مذهبی به سر می بردند و نفوذ خود را نیز در بخش هایی از جامعه كه با انقلاب هستند، حفظ كنند و از ذهنیت مذهبی نیز برخوردار هستند ناگزیر به توجیه دینی باور های خود روی می آوردند بنابر این روشنفكری دینی در دهه‌ی شصت بدون آن كه موقعیت ممتاز دهه پنجاه را داشته باشد، در داخل ایران استمرار یافت. این جریان تا هنگامی كه از ذخیره‌ی دهه های پیشین خود استفاده می كرده و در برابر غرب موضع می گرفت با حفظ برخی از تنش ها، به همراهی و همكاری خود با نیروی مذهبی كه در صف مقدم مقابله با غرب است می توانست ادامه دهد؛ ولیكن با از بین رفتن این ذخیره زمینه‌ی همكاری نیز كاهش یافت و اصطكاك و تنش های جدیدی بین نیروی مذهبی و روشنفكری پدید آمد. افول ایدئولوژی های چپ و زوال ماركسیسم خلاء فكری نوینی را برای روشنفكران ایرانی پدید آورد كه باید با مدلها و الگوهای جدید غربی پر می شد. و الگویی كه در این فرصت به سرعت توانست جایگزین ماركس شود، «كارل پوپر» بود.

[=arial narrow]پوپر كه طرفدار لیبرالیسم سده‌ی هفدهم است مدعی است كه دنیای غرب بهترین و عادلانه ترین دنیایی است كه بشر تا كنون به وجود آورده است. او برای دفاع از این جامعه هیچ گونه تسامحی را جایز نمی داند و هر نوع خشونتی را تجویز می كند. تئوری پوپر در دفاع از غرب نقشی معادل با نقش ماركسیسم برای بلوك شرق می تواند داشته باشد.

[=arial narrow]نخستین آشنایی جامعه‌ی روشنفكری ایران با پوپر به دهه‌ی پنجاه باز می گردد در شرایطی كه ماركسیسم در آغاز دهه‌ی پنجاه موج جدیدی را ایجاد كرده بود، گروه ها و نیروهای مختلف اجتماعی هر یك به نوبه‌ی خود به گونه ای به مقابله با آن پرداختند. مهندس بازرگان دو كتاب «علمی بودن ماركسیسم» و «بررسی آراء و نظریه های اریك فروم» را نوشت. دكتر شریعتی «انسان، اسلام، ماركسیسم و مكتب های مغرب زمین» را به نگارش آورد. دربار نیز كه ماركسیسم را در دنیای دو قطبی آن روز خطری جدی برای خود می دید از طریق برخی از چهره های دانشگاهی به ترجمه و نشر كتاب هایی پرداخت كه به افشای ماهیت نظامی حاكمیت های سوسیالیستی می پرداخت. دربار خطر بالقوه را در حركت هایی می دید كه به قطب سیاسی مخالف یعنی ماركسیسم گرایش داشته باشد و مذهب را یك امر منزوی و قابل كنترل می دانست، به همین دلیل برای مقابله‌ی با ماركسیسم به استفاده از مذهبی كنترل شده، یا قابل كنترل رضایت می داد و كتاب «انسان، اسلام، ماركسیسم و مكتب های مغرب زمین» در برخی از روزنامه‌های آن زمان با همین سیاست چاپ شد.

[=arial narrow]كتاب ها و آثار دیگر نیز از سوی چهره های مذهبی با رویكرد های مختلف در نقد ماركسیسم نوشته شد كه عمیق ترین آن ها آثار شهید مطهری و درسهای ایشان بود و این مقابله و نقد در حالی بود كه ماركسیسم همچنان از جاذبه‌ی اجتماعی چشمگیری برخوردار بود. از جمله كتاب هایی كه برای مقابله با فضای اجتماعی موجود ترجمه شد كتاب «فقر تاریخ گری» اثر پوپر بود. این كتاب در حالی كه بخشهایی از روشنفكری مذهبی، همچنان با تاثیر پذیری از فضای غالب به تفسیر ماركسیستی قرآن می پرداخت در برخی از كانون های توحیدی مورد توجه و تدریس قرار گرفت.

[=arial narrow]استفاده از دیدگاه «پوپر» برای مقابله با ماركسیسم همانند استفاده از ماركسیسم برای تفسیر و توجیه اسلام، توسط كسانی انجام می شد كه آشنایی كمتری نسبت به دیدگاه عقلی و فلسفی اسلامی داشتند، كسانی كه قبل از انقلاب از كتاب فقر تاریخ گری استفاده می كردند كمتر به لوازم و جوانب اندیشه‌ی او توجه داشتند و بیشتر به نقادی های او نسبت به ماتریالیسم تاریخی ماركس می پرداختند.

[=arial narrow]در آثار پوپر علاوه بر مواجهه‌ی با ماركسیسم زمینه های معرفتی و سیاسی دیگری نیز وجود داشت كه محیط و زمینه های روشنفكری آن زمان اجازه و فرصت طرح برخی از آن ها را نمی داد، از جمله زمینه هایی كه در آثار او وجود دارد، عبارتند از: دیدگاه تجربی شناخت به معنای عام آن و انكار یقین، نفی هر نوع ایدئولوژی یا حاكمیت ایدئولوژیك، انكار ارزش علمی معارف دینی و نفی معرفت ناب عقلی، مقابله با هر نوع سیاست و حاكمیت دینی و سرانجام دفاع از حاكمیت سكولار و لیبرالیستی غرب به عنوان بهترین نوع حاكمیت ممكن.

[=arial narrow]مقابله‌ی او با ماركسیسم، عنصری بود كه در قبل از انقلاب می توانست مورد استفاده‌ی بخش هایی قرار گیرد كه در برابر اوجگیری دوباره‌ی ماركسیسم حساسیت نشان می دادند. رویكرد تجربی و آزمون پذیر او به علم در محیط روشنفكری قابل قبول بود، اما جنبه های ضد ایدئولوژیك و یا دفاع از حاكمیت سیاسی غرب در هیچ یك از بخشهای روشنفكری از فضای كلی چپ بر آن حاكمیت داشت، قابل تحمل نبود.

[=arial narrow]بعد از انقلاب به موازات استفاده‌ای كه از بعد ضد ماركسیستی پوپر میشود، زمینه های دیگر آثار او نیز برای روشنفكران كه از درك و هضم حاكمیت دینی ناتوان بودند، جاذبه پیدا می كرد و بدین سان بود كه به تدریج پوپر در كانون توجهات روشنفكری ایران قرار گرفت و سرانجام با افول ماركسیسم و در هم ریختن حركت های ایدئولوژیك به سرعت با همه‌ی ابعاد معرفتی و سیاسی خود جایگزین ماركس شد.

[=arial narrow]انقلاب و نیروی روشنفكری

[=arial narrow]پوپر نظیر ماركس با چند دهه تاخیر و در قالب جاذبه ها و مقتضیات اندیشه‌ی سیاسی به جامعه روشنفكری ایران وارد شد ولیكن تفاوت های عمده ای در مبادی فكری و همچنین در شیوه ی ورود آن ها وجود دارد. ماركسیسم در هنگام ورود از نفوذ امواج سیاسی بلوك شرق استفاده كرد و با ورود خود فضای خمود و ورشكسته‌ی منور الفكری را به آسانی تسخیر كرد و بلوك غرب را كه پیشینه ای ناخوشایند در ایران داشتند، در معرض اتهام قرار داد و با این زمینه نیز تا پنج دهه بعد به حیات خود ادامه داد، ولیكن پوپر بر میراث فروپاشیده‌ی ماركسیسم وارد شد و خلاء آن را به سرعت پر كرد و با ورود خود ذهنیت روشنفكری را با كیفیتی جدید به مواضع دوران منور الفكری باز گرداند.

[=arial narrow]از دهه‌ی بیست به بعد كسی نمی توانست با قیافه روشنفكرانه نظیر ملكم خان و یا وثوق الدوله به دفاع از غرب بپردازد. كسانی كه حقیقتاً وابسته به غرب یا طرفدار آن بودند، برای دوام در محیط روشنفكری به شعار های چپ روی می آوردند. هنگامی كه آل‌احمد كتاب «غرب زدگی» را در پایان دهه‌ی سی نوشت، به مدت سه دهه هیچ كس قدرت موضع گیری روشنفكرانه در برابر آن را نداشت؛ زیرا هر كس مسئولیت غرب را در وضعیت نابسامان كشور های جهان سوم نادیده می انگاشت، به سرعت وابسته‌ی به رژیم دانسته میشود. اساتیدی كه از موضع گیری در برابر غرب عدول می كردند، در محیط دانشگاهی نفوذ دانشجویی خود را از دست داده، ‌به ساواكی بودن متهم می شدند. كسانی كه در دهه‌ی پنجاه قصد موضع گیری در برابر ماركسیسم را داشتند، در صورتی موفقیت كسب می كردند كه از فضای سیاسی حاكم پوشش گرفته و بار ایدئولوژیك چپ را در برابر حاكمیت سیاسی غرب از دست ندهند؛ به همین دلیل موفق ترین مقابله‌ی روشنفكرانه با ماركسیسم در این دهه متعلق به شریعتی بود كه با شعار بازگشت به خویش و دعوت به رویارویی سیاسی نسبت به غرب، زمینه‌ی اتهام را از خود دور می كرد.

[=arial narrow]از پایان دهه‌ی شصت با سیطره‌ی پوپر بر محیط روشنفكری ایران و بازگشت به دوره‌ی منور الفكری همه‌ی سد های فوق برداشته شد و به تدریج دفاع از غرب به صورت یكی از شاخص های روشنفكری در آمد. پرسش از چیستی و هستی غرب خطایی شد كه از نگاه روشنفكران قابل اغماض نبود. پر تحرك ترین مقالات روشنفكرانه مقالاتی شد كه نیش كلام آن بیشتر متوجه برگذشته‌ی ایدئولوژیك روشنفكری و آثاری نظیر غرب زدگی باشد.

[=arial narrow]دفاع از غرب در میان روشنفكران خارج از كشور صورت سیاسی عریان تری پیدا كرد. عباراتی كه در آغاز دهه‌ی شصت خریداری نداشت و گوینده‌ی آن به جنون متهم شد، در پایان دهه به سادگی در محافل ضد انقلابی روشنفكران در حمایت از امریكا و یا صهیونیسم اظهار می شود و صهیونیسم كه در دهه‌ی پنجاه پرداختن به آن در دستور كار روشنفكری ایران قرار گرفت در پایان دهه‌ی شصت به طور كلی از دستور خارج شد.

[=arial narrow]از غرب زدگی تا تئوری های توسعه و انحطاط

[=arial narrow]با فراموشی غرب مسئله‌ی استعمار نیز از بحث های روشنفكری بیرون می رود و به موازات آن دو مسئله‌ی دیگر، یعنی توسعه و انحطاط مطرح می شود. عنوان توسعه تابلویی می شود كه روشنفكران سیمای آرمانی جامعه‌ی خود را در آن ترسیم می كنند.

[=arial narrow]در مباحث توسعه شاخص های بین المللی رشد در پیش چشم سمینار ها، كنفرانس ها و نشریاتی قرار می گیرد كه با مدیریت و یا نفوذ جریان های روشنفكری و با هزینه های دولتی شكل می گیرند و مشكلات فرهنگی موجودی كه مانع از وصول به آن شاخص ها است و یا شیوه های تعدیل یافته ای كه راه وصول را هموار می كند، جستجو می شود.

[=arial narrow]تئوری انحطاط روی دیگر مباحث توسعه است كه به موازات آن در محیط های روشنفكری جاذبه پیدا می كند. آثاری كه به بحث از انحطاط و زوال می پردازند همه‌ی شكوفایی و رشدی كه در زمینه های فلسفی، عرفانی، فقهی، اصولی و ادبی در طی سده های اخیر به طور فزاینده‌ای وجود داشته است و فرصت های نوینی كه مذهب در واقعیت اجتماعی ایران تا صفویه و بعد از آن برای خود ایجاد كرده است نادیده انگاشته می شود و یا آن كه تكامل در انحطاط خوانده می شود و در واقع تاریخ ایران از سده‌ی پنجم به بعد دوران انحطاط معرفتی می گردد و كوشش می شود تا رمز این انحطاط و دلیل عقب ماندگی كشف شود؛ نتیجه‌ی مشترك این كشفیات نیز از قبل قابل پیش بینی است اموری مانند: سنت گرایی ایرانیان و فقدان روح تجدد،‌حضور دیدگاه های فلسفی عرفانی، حاكمیت دیدگاه های فقهی، نا آشنایی با فلسفه های علمی دنیای غرب، نهادینه نشدن علم تجربی در معنای سده های نوزدهم و بیستم آن، حضور استبداد های تاریخی كه صورتی دینی داشته اند و نبودن آزادی در معنای لیبرالیستی آن و...

[=arial narrow]در مباحث انحطاط سخن از همه‌ی عوامل می تواند وجود داشته باشد از حمله‌ی مغول تا هجوم دیگر ایلات ترك، از شرایط طبیعی ایران تا زمینه های مختلف فرهنگی و اعتقادی آن و تنها بخشی از فرصت بروز پیدا نمی كند، غرب و استعمار است زیرا فرض بر این است كه قبل از حضور غرب انحطاط تحقق یافته است و غرب تنها زمینه ی توجه به آن را پدید آورده است.

[=arial narrow]جستجو درباره‌ی غرب و هجوم نوینی كه همه ی ذخیره های فرهنگی و دینی جامعه ی ایران را در آستانه ی یك تحول بنیادین به غارت می برد و تحقیق درباره ی ارزش ها و مفاهیم عمیقی كه پایمال ابعاد فرهنگی این هجوم می شود و تحلیل جریان ها و شبكه های فكری و سیاسی مختلفی كه ناگزیر در شرایط اجتماعی جدید و در مزبله ی این هجوم شكل می گیرد و تبیین عفونت های شدیدی كه حیات یك فرهنگ و تمدن را در معرض زوال قرار می دهد و توصیف مقاومت شگفت و شكوهمندی كه فرهنگ شیعی از خود بروز می دهد،‌نه تنها مطلوب نیست بلكه به گونه ای سطحی و خام در قالب تئوری توطئه ی پوپر محكوم می گردد.

[=arial narrow]از تفسیرهای ماركسیستی دین تا توجیهات نئوكانتی

[=arial narrow]امتیاز مهم دیگری كه در محیط روشنفكری ایران بین دو مقطع حضور ماركس و پوپر وجود دارد، این است كه ماركس در شرایطی وارد ایران شد كه منور الفكری پس از ستیزی خونین بر اریكه ی قدرت تكیه زده بود. در آن شرایط منور الفكری هیچ الزامی برای توجیه دینی خود نمی دید؛ ولی پوپر و اندیشه های نئوكانتی مشابهی كه در مشایعت او حركت می كنند در دهه‌ی پنجاه هنگامی وارد شدند كه نوگرایی دینی به صورت یك واقعیت اجتماعی درآمده بود. قرار گرفتن پوپر در مركز توجهات روشنفكری در دهه‌ی شصت نیز در شرایطی بود كه مذهب در اوج اقتدار تاریخی خود در ذهن قشر عظیمی از جوانانی رسوخ یافته بود كه ستیز با كفر را در جبهه‌ی نبرد با تمام هستی و وجود خود آزموده بودند.

[=arial narrow]تفسیر ماركسیستی مفاهیم دینی تنها از دهه ی چهل به بعد به صورت یك جریان اجتماعی، آن هم بر بخشی از محیط روشنفكری تحمیل شد؛ ولیكن پوپر ناگزیر باید از اولین روز های ورود خود پوشش دینی می گرفت و بدین سان بود كه معانی و مفاهیم دینی به سرعت برای پوپریزه شدن به صف كشیده شدند.

[=arial narrow]اگر دین در دو دهه ی قبل در دست جریان های روشنفكری از ابعاد سنتی خود تهی شده و توجیهی ایدئولوژیك می یافت، اینك با لحنی ملایم و آرام از قلمرو ایدئولوژی ها نیز رانده شد، و فراتر از همه‌ی ایدئولوژی ها و فربه تر از همه‌ی تئوری ها در متن واقعیت مجهول و دست نایافتنی پوپر قرار گرفت و سپس در قالب ذهنیتها و پیش فرض ها به صورت معرفتی درآمد كه در توصیف و تبیین آن واقعیت مجهول و دست نایافتنی، به وسیله‌ی بشر ساخته و پرداخته می شود و با این بیان آن چه از قداست، خلوص و الاهی بودن برای دین می شود ادعا كرد، مربوط به همان واقعیت شد كه تنها در آینده‌ی همیشگی تاریخ می تواند به معرفت برسد، و آن چه همواره در ظرف معرفت فعلیت می یابد، یك پرداخت ابطال پذیری شد كه بدون هیچ مزیت و امتیازی خاص در كنار دیگر سازه های ذهنی بشر قبض و بسط می یابد. خارج شدن واقعیت دین از فعلیت ادراك انسان كه به منزله سلب هویت دینی علم نیز هست، شكاكیت نئوكانتی ساختاری را تا متن آگاهی دینی بشر وارد می سازد و حقیقت دین را به یك تجربه‌ی فردی و یا جمعی محدود می سازد كه با آگاهی مردد و مشكوك بشری زبان می گیرد. آن تجربه دینی هر چه باشد، گوهر دین نامیده می شود و این زبان كه در قالب علومی چند، نظیر: فقه، كلام، فلسفه و عرفان سازمان می یابد، صدفی است كه بشر بر گرد آن می تند. اگر واقعیتی مقدس و الهی به راستی وجود داشته باشد، متعلق به آن گوهر است و صدف پوسته ای ذهنی و بافته ای بشری است و بین آن گوهر و این صدف فاصله ای به امتداد تاریخ بشر است، فاصله ای كه التیام آن به پایان تاریخ واگذار می شود. در این دیدگاه علوم الهی كه واسطه ی انتقال سنت های مقدس دینی به آگاهی و زندگی انسانی بودند و در راس همه علم شریف فقه كه با همه‌ی تحرك و پویایی و در همه ابعاد یقینی و ظنی خود پل این انتقال به زندگی فردی و اجتماعی انسان بود و قداست را تا رفتار اقتصادی، سیاسی و حتی زندگی زناشویی افراد می گسترانید، اینك در مقابل حوزه‌ی قدسی دین قرار گرفته و حجاب آن می شوند. حجابی كه پس از سلب قداست الهی آن به دلیل خصلت تئوریك خود توان ایدئولوژی شدن را نیز ندارد.

[=arial narrow]تحلیل پوپری دیانت؛ زمینه را برای تفسیر سكولار و توجیه لیبرالیستی دین فراهم می كند.

[=arial narrow]انقلاب و نیروی روشنفكری دین سكولار همان دینی است كه با اعلان جدایی خود از سیاست عملا حاكمیت سیاست غرب را می پذیرد و دینی كه به تفسیر لیبرالیستی رضایت می دهد، دینی است كه شریعت و همه‌ی حقوق الهی آن را در پیشگاه الاهه‌ی حاكم بر تمدن و فرهنگ غرب، یعنی تفرعن عریان به مسلخ می برد تا با قربانی كردن آن اجازه‌ی زندگی و زیست در جامع ای را پیدا كند كه با حربه ی اباحیت حدود الاهی را پایمال می گرداند. این دین نه تنها اجتهاد، فقاهت،‌سنت و شریعت را از دست می دهد بلكه به حراست و نگهبانی از حقوق طبیعی بشر كه جایگزین حقوق الهی و آسمانی انسان شده است،‌گمارده می شود و البته مزد گماشتگی را نیز از كارگزاران امپراتوری جهانی غرب و در راس آن از آمریكا دریافت می كند. بدین ترتیب نیروی روشنفكری در پایان دهه ی شصت حتی در بخشی كه به توجیه روشنفكرانه ی دین می پردازد، همانند دوران منور الفكری به طور آشكار در كنار نیروی سیاسی غرب قرار می گیرد؛ با این تفاوت كه در این مقطع نیروی مذهبی بر خلاف صدر مشروطه حضور فعال خود را در تحولات اجتماعی حفظ كرده و به جای واگذاری اهرم های قدرت به رقیب، جبهه ای نوین را در برابر دنیای غرب گشوده است.
منبع انديشه قم