اراده خداوند در راستای اراده انسان

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اراده خداوند در راستای اراده انسان

سلام اراده ی خداوند در طول اراده انسان قرار دارد یا در عرض اراده انسان قرار می گیرد؟:Gol:

با نام الله





کارشناس بحث: استاد صدیق

یا خیر الناصرین;366183 نوشت:
سلام اراده ی خداوند در طول اراده انسان قرار دارد یا در عرض اراده انسان قرار می گیرد؟

باسلام
اراده انسان در طول اراده الهی قرار دارد. توضیح اینکه:
از سویی بر اساس قضاو قدر عینی الهی، وجود همه پدیده ها از آغاز پیدایش تا پایان عمر جهان تحت تدبیر الهی است و فراهم شدن شرایط پیدایش و تکامل پدیده ها مستند به اراده الهی است.
از سوی دیگر، بر اساس ادله عقلی و نقلی و وجدان، در می یابیم که انسان در کارهای خود مختار است و اراده یکی از ویژگی های اصلی و اساسی انسان است. بنابراین کارهای انسان باید مستند به اراده خودش باشد.
به این بیان که استناد فعل انسان به خودش در یک سطح قرار دارد و استناد وجود ان فعل به خداوند متعال در سطح بالاتری است که در ان سطح، وجود خود انسان و وجود کاری که انجام میدهد( ماده ای که کار را روی ان انجام میدهد و ابزار الاتی که کار را بوسیله انها انجام میدهد) همگی مستنند به اوست. تأثیر اراده انسان به عنوان جزء اخیر علت تامه در کار خودش در سطح نازل وجود یافتن و تحقق یک فعل و شیء قرار دارد و از سوی دیگر چون وجود همه اجزای علت تامه مستند به خداوند متعال به عنوان خالق همه اشیاء است.
آموزش عقائد، ص 155

یا خیر الناصرین;366183 نوشت:
سلام اراده ی خداوند در طول اراده انسان قرار دارد یا در عرض اراده انسان قرار می گیرد؟

سلام
انسان و اراده اش تجلی خدای متعال و اراده اوست لذا به حسب قیاس انسان با ذات الهی اراده انسان در طول اراده اوست
و هوالله الموفق

یا خیر الناصرین;366183 نوشت:
سلام اراده ی خداوند در طول اراده انسان قرار دارد یا در عرض اراده انسان قرار می گیرد؟
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش === اولا" بزرگوار این اراده ی انسان است که باید در طول اراده ی خداوند قرار داشته باشد شما مطلب را به عکس نوشته اید . زیرا این اراده ی انسان است که پیرو می باشد واراده ی خداوند پایه واساس است . ==== ثانیا" اراده ی انسان باید در طول اراده ی خداوند قرار گیرد تا باعث رستگاری انسان شود . ====ثالثا" هنگامی که اراده ی انسان در عرض اراده ی خداوند قرار گیرد باعث ظلمت و خسران انسان میشود . اگر اشکالی است ویا سؤالی در روشن شدن مطلب مطرح است بفرمایید از رفع اشکال ورسیدن به پاسخ سؤال خرسند خواهم شد . ......................................

یا خیر الناصرین;366183 نوشت:
سلام اراده ی خداوند در طول اراده انسان قرار دارد یا در عرض اراده انسان قرار می گیرد؟:Gol:[/QUOTE

پاسخ : با سلام وتقدیر از طرح پرسش علمی شما . در باره سوال باید گفت :
اراده انسان در طول اراده و مشیت خداوند است؛ بدین بیان : خداوند خواسته که انسان توان خواستن و انتخاب را داشته باشد. از همین رو اگر علل و عوامل کاری را کاملاً فراهم و بر آن اقدام نمودید، آن واقعه اتفاق خواهد افتاد.
مثلاً اگر آتش، بنزین و اکسیژن را در کنار هم قرار دهید، قطعاً انفجار رخ خواهد داد. این همان نظام متقن و تخلف ناپذیر هستی است . زمانی که ما اسباب و علل کاری را فراهم می‏سازیم و آن کار صورت می‏پذیرد ،این امر یقینا بدون مشیت الهی صورت نگرفته، زیرا خواست و مشیت خدا چیزی زاید بر اسباب و علل و تأثیر بخشی به آن نیست.
در مورد انسان هم اراده خداوند بر آزاد و مختار بودن انسان است. بنابراین فعالیت‏های ارادی انسان با اراده ازاو صادر می‏شود . و مستند به خواست آزاد خود اوست. در عین حال به مشیت الهی نیز استناد دارد. به این معنا که اگر تکویناً نمی‏ خواست چنین بشود ،به او آزادی و اختیار نمی‏ داد.
شخصی از حضرت رضا(ع) سؤال می‏کند: آیا خداوند همه امور را به دست بندگان سپرده است؟ حضرت می‏فرماید: خداوند عزیزتر از آن است (یعنی این امر با عزت خداوند سازگاری ندارد). عرض می‏کند: پس خداوند انسان‏ها را بر گناه کاری می‏کند؟ حضرت می‏فرماید:خداوند عادل‏تر و حکیم ‏تر از آن است (که فردی را اجبار نماید). سپس حضرت می‏فرماید: خدای بزرگ فرمود: ای پسر آدم !من شایسته‏ ترم نسبت به کارهای خوبت از تو و تو شایسته‏ تری به کارهای ناپسندت از من. توکارهای بد را به قوت و توانی که در تو قرار داده‏ام انجام می‏دهی، (1).
بنده دارای اختیار و اراده است . اختیار عین اختیار خداست:« و ما تشاؤن الا ان یشاءالله؛ هیچ چیز را نمی‏خواهید مگر این که خدابخواهد»، (2).
بنده خداوند جدایی و عزلت و فاصله از او ندارد. نفس ظهور و تجلی اوست . بنابراین در عالم توحید و بر اصل توحید چیزی جز ذات اقدس حضرت حی قیوم و اسما و صفات و افعال او وجود ندارد.
فرض کنید که شخصی دارای مال فراوانی است، از باغ و خانه و غلامان و کنیزان وسایر لوازم زندگی . این مرد برای یکی از غلامان خود یکی از کنیزهای خود را انتخاب نموده و تزویج می‏کند . به غلام همه مایحتاج زندگی‏اش را از خانه و وسائل لازم می‏دهد و از باغ‏های خود به اندازه‏ای که غلام بتواند در آن کار بکند و کسب روزی در مدت حیات خود بنماید، نیز می‏دهد، حال در این فرض اگر بگوییم:
اعطای اموال از خانه و اثاث و باغ و نکاح کنیز هیچ گونه در ملکیت غلام اثری نمی‏گذارد. مولی همان مولای مالک است و تملیک او نسبت به جمیع آنچه را که به غلام داده ، قبل از دادن و بعد از دادن مساوی است. این گفتار جبریون است (آن ها که می‏گویند ما در همه کارهای خود مجبوریم).
اگر بگوییم چون مولی به غلام خود این اموال را داد، دیگر از این به بعد غلام مالک اموال می‏شود و مالکیت مولی باطل می‏گردد و امر به دست غلام می‏افتد که هرگونه تصرفی بخواهد مستقلاً در اموال بنماید. این گفتار اهل تفویض است (آن هایی که می‏گویند خداوند امور را به بندگان واگذاشته)
اما اگر همان طور که حق است بگوییم: غلام آنچه را که مولی به او داده است مالک می‏شود و لیکن نه مستقلاً ،بلکه در ظرف ملکیت مولی و در طول ملکیت او ،نه در عرض آن. بنابراین مولی مالک اصلی است و بنده و غلامش مالک تبعی است و ملکیت او در ضمن ملکیت مولی است.
بنابراین اراده خدا در عرض اراده انسان نیست، بلکه اراده انسان در طول اراده خدا می‏باشد؛ یعنی، خداوند اراده کرده که ما بتوانیم اراده کنیم .وقتی تمام وجود انسان و قدرت‏ها و توانایی‏هایش از خدا و به اراده خداست ،پس اراده انسان نیز در طول اراده خدا مؤثر می‏شود.می‏توان فعل را هم به اراده انسان (به عنوان علت میانی) و هم به اراده خدا نسبت داد. مثلاً در نقش بر کاغذ که از حرکت قلم پیدا شده، حرکت قلم از حرکت دست و حرکت دست از اراده انسان و اراده از نفس انسان پیدا شده، می‏توان نقش‏های کاغذ را به هر یک از این علت‏ها نسبت داد.
پس هرچه ما اراده می کنیم ،یقینا خداونداراده کرده است . ممکن نیست انسان چیزی را غیر ازاراده الهی اراده نماید ، اما به معنی آن نیست که خداوند از قبل امری را ارده نموده و ما انسان ها ناخواسته و ندانسته و به شکلی جبری همان را برمی گزینیم و گمان می کنیم که خودمان آن را اختیار کرده ایم .
همچنین این که هرچه ما اراده می کنیم ،در طول اراده خداوند هم بوده و او هم یقینا آن را اراده نموده است ، بدان معنا نیست که همه این امور مورد تایید و قبول خداوند است ، زیرا همه آنچه گفته شد، اراده تکوینی خداوند است، ولی خداوند در خصوص درستی و نادرستی و بایستی و نبایستی امور هم قواعد و ضوابطی را تدوین کرده که حاکی از اراده خداوند در رفتارهای درست ماست که به عنوان اراده تشریعی شناخته می شود .
پی‌نوشت‌ها:
1.اصول کافی، ج 1، ص 157.
2.انسان(76) آیه 30.

شكي نيست كه اراده به مفهومى كه در انسان وجود دارد در خداوند بزرگ راه نداشته و نخواهد داشت؛ زيرا انسان قبلًا چيزى را تصور مى‏كند (مثلًا نوشيدن آب را) و بعد فوائد آن را در نظر مى‏گيرد، و پس از تصديق به فايده، شوق و اشتياقى به انجام اين كار در او پديد مى‏آيد، و هنگامى كه شوق به مرحله نهائى رسيد فرمان به عضلات صادر مى‏شود، وانسان به سوى انجام كار حركت مى‏كند.[1] ولى مى‏دانيم هيچيك از اين مفاهيم (تصور، تصديق، شوق، فرمان، نفس، و حركت عضلات) در مورد خداوند صادق نمی باشد، زيرا این مفاهیم امورى حادثند و در مورد خداوند متعال قابل صدق نیستند.
به خاطر همین امر دانشمندان علم عقائد و فلاسفه اسلامى به سراغ مفهومى رفته‏اند كه با وجود بسيط و خالى از هرگونه تغيير و تبديل سازگار باشد؛ لذا گفته‏اند اراده خداوند بر دو گونه است:
1- اراده ذاتى‏:
ارادۀ ذاتی همان علم به نظام اصلح در جهان آفرينش، و خير و صلاح بندگان در احكام و قوانين شرع است.
یعنی خداوند مى داند بهترين نظام براى عالم هستى چيست، و هر موجودى در چه مقطعى بايد حادث گردد، اين «علم» سرچشمه تحقق موجودات، و حدوث پديده‏ها در زمان‏هاى مختلف است.همچنين او مى‏داند مصلحت بندگان از نظر قوانين و احكام در چيست؟ و روح قوانين و احكام همين علم او به مصالح و مفاسد است.
2- اراده فعلى‏
اراده فعلى او عين ايجاد است و جزء صفات فعل شمرده مى‏شود، بنابراين اراده او بر خلقت زمين و آسمان عين ايجاد آنها است، و اراده او بر وجوب نماز و تحريم دروغ عين واجب و حرام نمودن اين دو است.
نتیجه اينكه: اراده ذاتى خداوند عين «علم» و عين ذات او است و اراده فعلى خداوند عين «ايجاد» است.[2]


[/HR] [1] . بعضى از فلاسفه اراده را همان« شوق مؤكد» مى‏دانند، در حاليكه بعضى ديگر علاوه بر شوق مؤكد فعل و حركتى از نفس نيز قائلند، و اراده را همان« فعل نفسانى» مى‏شمرند.
[2] . تفسير پيام قرآن،مکارم شیرازی، 4/ 153.

سلام علیکم.
بنابر فرمایشات دوستان آیا من می توانم نتیجه بگیرم که اراده ی انسان در طول اراده ی تکوینی خداوند متعال است؟
یه موضوع دیگر این که پس در مورد اراده تشریعی خداوند چه گونه می توان قضاوت کرد؟
یعنی نمی توان رابطه ای برای اراده ی انسان در ارتباط با اراده ی تشریعی خداوند در نظر گرفت؟
اجرکم عند الله :Rose::Rose:
با سپاس فـــــــــــــــراوان:Gol:

یا خیر الناصرین;374634 نوشت:
بنابر فرمایشات دوستان آیا من می توانم نتیجه بگیرم که اراده ی انسان در طول اراده ی تکوینی خداوند متعال است؟
یه موضوع دیگر این که پس در مورد اراده تشریعی خداوند چه گونه می توان قضاوت کرد؟
یعنی نمی توان رابطه ای برای اراده ی انسان در ارتباط با اراده ی تشریعی خداوند در نظر گرفت؟

سلام
بله اراده انسان تجلی اراده الهی و در طول آن است
اراده تشریعی به معنای وضع قانون است لذا اینجا در طول اراده الهی بودن اراده انسان به معنای اخذ قانون و استمرار خط قانونگذاری الهی است
به نحوی که قانونگذاری انسان با آن منافات نداشته باشد
البته تطبیق اراده شخصی بر اراده تشریعی خدای متعال در مقام صدور افعال هم نوعی ارتباط است که شاید به نحوی همان رابطه طولی را بتوان اینجا هم قائل شد
والله الموفق

یا خیر الناصرین;374634 نوشت:
سلام علیکم.
بنابر فرمایشات دوستان آیا من می توانم نتیجه بگیرم که اراده ی انسان در طول اراده ی تکوینی خداوند متعال است؟
یه موضوع دیگر این که پس در مورد اراده تشریعی خداوند چه گونه می توان قضاوت کرد؟
یعنی نمی توان رابطه ای برای اراده ی انسان در ارتباط با اراده ی تشریعی خداوند در نظر گرفت؟
اجرکم عند الله :Rose::Rose:
با سپاس فـــــــــــــــراوان:Gol:

اراده خداوند دو گونه است:
اراده تكوينى و اراده تشريعى. اراده تكوينى از مراد غير قابل تخلّف است ولى اراده تشريعى ميشود كه از مراد متخلّف باشد، احكام و قضاياى دينى كه براى هدايت و اصلاح مردم وضع شده همه از قسمت اراده تشريعى‏اند كه ميشود بوسيله عصيان متخلّف از مراد باشد.

بعبارت ديگر خداوند از بندگان خواسته و اراده كرده همه راست بگويند و عدالت كنند ولى مى‏بينيم كه نميگويند و نميكنند اين همان تخلّف اراده از مراد است، اگر راجع باحكام دين معتقد باراده تكوينى باشيم آن عبارت اخراى جبر است و موجب بطلان عقاب و ثواب و سقوط امر و نهى خواهد بود.

اهل ايمان بكفّار ميگفتند: از آنچه خدا داده انفاق كنيد كفّار در جواب ميگفتند: «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ ...» يس: 47. غرضشان اراده تكوينيّه بود يعنى خدا خواسته كه حتما آنها فقير و نادار باشند و اگر ميخواست آنها را غنى ميكرد ولى آنها مغالطه ميكردند كه اراده خدا درباره اطعام فقراء اراده تشريعيّه است و تخلّف آن از مراد دليل عصيان و تمرّد كفّار از فرمان خداوندى است.

قاموس قرآن، ج‏4، ص: 93

[=microsoft sans serif]اراده خداوند در راستای اراده انسان

سوال: اراده ی خداوند در طول اراده انسان قرار دارد یا در عرض اراده انسان قرار می گیرد؟

پاسخ:
اراده انسان در طول اراده الهی قرار دارد. توضیح اینکه:از سویی بر اساس قضاو قدر عینی الهی، وجود همه پدیده ها از آغاز پیدایش تا پایان عمر جهان تحت تدبیر الهی است و فراهم شدن شرایط پیدایش و تکامل پدیده ها مستند به اراده الهی است. از سوی دیگر، بر اساس ادله عقلی و نقلی و وجدان، در می یابیم که انسان در کارهای خود مختار است و اراده یکی از ویژگی های اصلی و اساسی انسان است. بنابراین کارهای انسان باید مستند به اراده خودش باشد.
به این بیان که استناد فعل انسان به خودش در یک سطح قرار دارد و استناد وجود ان فعل به خداوند متعال در سطح بالاتری است که در ان سطح، وجود خود انسان و وجود کاری که انجام میدهد( ماده ای که کار را روی ان انجام میدهد و ابزار الاتی که کار را بوسیله انها انجام میدهد) همگی مستنند به اوست. تأثیر اراده انسان به عنوان جزء اخیر علت تامه در کار خودش در سطح نازل وجود یافتن و تحقق یک فعل و شیء قرار دارد و از سوی دیگر چون وجود همه اجزای علت تامه مستند به خداوند متعال به عنوان خالق همه اشیاء است.[1]
ممکن است به ذهن برسد، با این اوصاف آیا من می توانم نتیجه بگیرم که اراده ی انسان در طول اراده ی تکوینی خداوند متعال است؟ یه موضوع دیگر این که پس در مورد اراده تشریعی خداوند چه گونه می توان قضاوت کرد؟ یعنی نمی توان رابطه ای برای اراده ی انسان در ارتباط با اراده ی تشریعی خداوند در نظر گرفت؟
پاسخ این سوال نیز این است که ولایت تکوینی یا ولایت بر تکوین عبارتست از سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرفی عینی در آنها. اراده تکوینی حق نیز ناشی از همین توانایی و ولایت می­باشد. [2] ولایت بر وضع احکام و قوانین شرعی، ولایت تشریعی است[3] که ناشی از اراده تشریعیه است.
هر دوی این اراده ها به صورت اصیل وبالذات در ذات خداوند وجود دارد و مختص به اوست و غیر از او کسی توان اعمال ولایت ندارد. در مورد ولایت تکوینی که واضح است زیراتنها خداوندی که خالق همه چیز است و اوست که قدرت و حیات به مخلوقاتش داده است، میتواند در جهان دخالت کند و اراده تکوینی نسبت به امری داشته باشد. اما خداوند به برخی انسانها و موجودات به صورت محدود و حساب شده قدرت اعمال ولایت تکوینی را میدهد. همانطور که به پیامبران و اولیای خود در برخی موارد قدرت این کار را میدهد تا معجزه بیاورند یا کار خارق العاده انجام دهند. اما این قدرت همیشگی و دل بخواه آن ولی خدا نیست به همین جهت است که تنها در برخی موارد آنها میتوانستند معجزه بیاورند.
در مورد ولایت تشریعی نیز تنها ولی تشریعی خداست که حق اعمال این ولایت را دارد. [4]علت این امر نیز این است که قانونگذاری برای بندگان به معنای این است که برنامه ای برای سعادت دنیا و اخرت آنان مهیا شود و برنامه ریزی تنها از ناحیه کسی درست است که اولا نسبت به آن شخص آگاهی کامل داشته باشد و از مصالح و مفاسدش به نسبت برنامه ای که میخواهد آگاه باشد[5] و در عین حال بخل نداشته باشد. و این شخص کسی نیست جز خداوندی که مالک و خالق موجودات است و پروردگار آنان است. اوست که میتواند برنامه کامل و جامعی برای سعادت بندگانش داشته باشد.[6] البته گاهی خداوند برخی بندگانش را نسبت به مصالح و مفاسد برخی احکام آگاه میکند و به آنان اجازه میدهد که حکمی را وضع کنند. بعلاوه در مورد احکام حکومتی و قوانین اجتماعی نیز به برخی بندگانش چنین اجازه ای میدهد که در این صورت اراده این افراد در طول اراده خداوند است یا مظهر و محل جلوه گری اراده او قرار میگیرد.

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . آموزش عقائد، ص 155

[=microsoft sans serif][2] . جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت ، ص 124

[=microsoft sans serif][3] . اصول کافی، ج5، ص 315؛ مکارم شیرازی، انوار الفقاهه،ج1، ص526

[=microsoft sans serif][4] . مصباح یزدی، نظریه سیاسی در اسلام، 247

[=microsoft sans serif][5] . سبحانی، رسائل و مقالات، صص 493-497

[=microsoft sans serif][6] . مصباح یزدی، نظریه سیاسی در اسلام، 246

[=microsoft sans serif]

موضوع قفل شده است