جمع بندی چرا درباره امامت امام علی (ع) در قرآن کریم آیه ای نیامده است؟

تب‌های اولیه

49 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا درباره امامت امام علی (ع) در قرآن کریم آیه ای نیامده است؟

باسلام خدمت کارشناسان محترم
من یک سوال داشتم
چرا در قرآن کریم سوره یا آیه ی که به حضرت علی (ع) اختصاص داشته باشد ،نیامده است ؟
مثلا تو قرآن می آمد که حضرت علی (ع) بعد از پیامبر به خلافت و امامت می رسند و بعد از حضرت علی (ع) نیر فرزندان بزرگوار ایشان به مقام امامت نائل می شوند
اگه چنین آیه یا سوره ای در قرآن می آمد مطمئنا دیگه اهل سنتی وجود نداشت و همه ی مسلمانان شیعه بودند.
باتشکر:Gol:

[=impact]
با نام الله


[=impact]
کارشناس بحث: استاد میقات

maahdi;366078 نوشت:
باسلام خدمت کارشناسان محترم
من یک سوال داشتم
چرا در قرآن کریم سوره یا آیه ی که به حضرت علی (ع) اختصاص داشته باشد ،نیامده است ؟
مثلا تو قرآن می آمد که حضرت علی (ع) بعد از پیامبر به خلافت و امامت می رسند و بعد از حضرت علی (ع) نیر فرزندان بزرگوار ایشان به مقام امامت نائل می شوند
اگه چنین آیه یا سوره ای در قرآن می آمد مطمئنا دیگه اهل سنتی وجود نداشت و همه ی مسلمانان شیعه بودند.
باتشکر:Gol:

با سلام و درود

در این زمینه چند نکته عرض می شود:

1. در قرآن کریم آیات متعدد و زیادی هستند که ولایت و خلافت حضرت علی علیه السلام را بیان می کنند؛ لذا خداوند آن چه را که لازم بوده برای انسان ها بیان فرموده و چیزی را فرو گذار نکرده و در مورد موضوع ولایت نیز، پیام و کلامش را به انسان ها رسانده است.

2. آیات متعددی از قرآن (در حدود 200 آیه) به كمك اسناد قطعی شیعه و سنی در شأن علی(ع) و مقامات و اوصاف خاص ایشان نازل شده است.

یكی از محدثین اهل تسنن، به نام حاكم حسكانی حنفی (متوفای 490 هـ.ق) دو جلد كتاب، به نام "شواهد التنزیل"، نگاشته و در آنجا 210 آیه قرآن را ذكر كرده كه همگی در شأن علی(ع) و خانواده اش نازل شده اند. عالمان و دانشمندان شیعه نیز كتب متعددی در این باره به رشته تحریر در آورده اند.

3. خیلی از مسائل است که در قرآن بصورت جزیی و موردی بیان نشده و بیان آن بر عهده سنت نهاده شده است.

فقط مسأله امامت نیست که دچار اختلاف شده، این همه در صفات و اوصاف الهی بین مسلمانان بحث و اختلاف است و خداوند آنها را به صورت آیه واضح و روشن در قرآن بیان نفرموده است. مسأله صفات الهی که مهمتر از امامت است.

حکم به وجوب نماز در قرآن آمده ولی تعداد رکعات آن نیامده است، و تبین آن بر عهده پیامبر(صلی الله علیه وآله) نهاده شده است.

پس این دلیل نمی شود که کسی بر علیه امامت و وصایت اهلبیت علیهم السلام، بخواهد از آن استفاده کند.

4. موضوع تحریف، موضوع بسیار مهمی است. چه بسا اگر نام حضرت علی علیه السلام در قرآن می آمد، خیلی ها از دین بر می گشتند و یا دست به تحریف قرآن می زدند.

تحلیل وقوع تحریف، موضوع جدی ای است؛ مگر غدیر با آن همه عظمتش را همه ندیدند و پس از رحلت پیامبر به پیروی از نظام قبیلگی، هر آن چه رؤسای آن ها گفتند را پذیرفتند و چشم بر همه چیز بستند.

مگر بعد از رحلت پیامبر، ترویج احادیث ایشان را ممنوع نکردند، چرا که در کلام پیامبر و در روایات ایشان از فضائل و مناقب حضرت علی(ع) زیاد سخن گفته شده بود.

خداوند به وسیله همین عوامل، قرآنش را حفظ می کند.

[="Tahoma"]«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم‏. (حجر، 9)

سلام عليكم

ببخشيد برادران چند روز پيش يك تاپيك با همين محتوا راه اندازي شد كه همان جا بحث داشته اين تاپيك را پيوت ان تاپيك كنيد عنوانش اين بود نام ائمه در قران

برادرمهدي شما هم مي تواني از اون تاپيك استفاده كني

سلام عليكم

مرحوم مطهری در کتاب امامت و رهبری میفرمایند: «....اگر آیه‏ای هم به طور صریح در این خصوص وجود داشت، باز آن را توجیه میکردند. پیغمبر(ص) در گفتار خودش به طور صریح گفت: هذا علی مولاه. دیگر از این صریح‏تر چه میخواهید؟! ولی خیلی فرق است میان گفتار پیغمبر(ص) با این صراحت را زمین زدن و آیه قرآن را با وجود کمال صراحت اسمی در آن، همان روز اول بعد از وفات پیغمبر(ص)، زمین زدن...»/ نقل شده است که یک نفر یهودی، در زمان حضرت امیر(ع) به قصد طعن و سرکوفت مسلمانان به حوادث نامطلوب صدر اسلام اشاره کرده و میگوید: «ما دُفِنْتُمْ نَبیَّکُمْ حَتّی اًّخْتَلَفْتُم فیهِ»؛ هنوز پیغمبرتان را دفن نکرده بودید که درباره‏اش اختلاف کردید. امیرالمؤمنین(ع) به او جواب خیلی عجیبی میدهد، ایشان میفرماید: «اًّنّما اًّخْتَلَفْنا عَنْهُ لا فیهِ وَلکِنَّکُمْ ما جَفَّتْ أَرْجُلَکُمْ مِنَ البَحْرِ حَتّی قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمْ: اًّجْعَلْ لَنا اًّلهاً کَما لَهُمْ الهََْ، فَقالَ: اًِّنَّکُمْ قومٌ تَجْهَلُونَ»;{۱} ما درباره پیغمبر(ص) اختلاف نکردیم، اختلاف ما درباره دستوری بود که از پیغمبر ما رسیده بود. ولی شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که از پیغمبرتان خواستید که همان اصل اول توحیدتان را زیر پابگذارید، گفتید برای ما بتی بساز مثل اینها سپس فرمود شما گروهی نادان هستید
ادامه مطلب
http://www.110fk.ir/answer/126-1388-10-15-20-49-49.html

سلام

در قرآن هم درباره ولایت می آمد همین آش بود و همین کاسه

در قرآن می آمد من کنت مولاه فعلی مولاه می گفتند مولا یعنی دوست!
در قرآن می آمد العلی امام بعدی می گفتند منظور از امام ؛ امام جماعت یکی از مساجد مکه است!
در قرآن می آمد علی خلیفه بعدی می گفتند منظور از خلیفه این است حضرت علی خلیفه چهارم بشود و اصلا علی معنای ظاهری نمی دهد و منظورش ابوبکر است!
وقتی کسی بخواهد بهانه بتراشد هزار دلیل هم باشد قبول نمی کند!

و الله العالم

maahdi;366078 نوشت:
اگه چنین آیه یا سوره ای در قرآن می آمد مطمئنا دیگه اهل سنتی وجود نداشت و همه ی مسلمانان شیعه بودند.

[=times new roman][=times new roman]البته این تصوری خام است
[=times new roman]
بَلْ یرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیفْجُرَ أَمَامَهُ«القیامة/5»
انسان شک در معاد ندارد بلکه او می‏خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت در تمام عمر گناه کند .

[=times new roman]مگر بقول دوستمان قوم یهود هنوز از دریا نگذشته توحید را فراموش نکرده و از موسی بت نخواستند [=times new roman]

سلام
دوستان ایا شما هم شنیده اید حروف مقطعه در قران جمله ای از حضرت علی (ع ) هست؟

[="Tahoma"]

صدای رمضان;366619 نوشت:
سلام
دوستان ایا شما هم شنیده اید حروف مقطعه در قران جمله ای از حضرت علی (ع ) هست؟

با سلام و درود

عبارتتان کمی ابهام دارد.

اگر منظورتان این است که در تفسیر یا تأویل حروف مقطعه قرآن با توجه به روایات تفسیری، اشاره به شأن و جایگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام شده است، بله صحیح است.

در این که تفسیر یا تأویل آیات متعددی از قرآن راجع به موضوع ولایت و رهبری و یا در مورد شأن و جایگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام است شکی نیست.

کما این که در پست قبلی هم عرض شد:

نقل قول:

آیات متعددی از قرآن (در حدود 200 آیه) به كمك اسناد قطعی شیعه و سنی در شأن علی(ع) و مقامات و اوصاف خاص ایشان نازل شده است.

یكی از محدثین اهل تسنن، به نام حاكم حسكانی حنفی (متوفای 490 هـ.ق) دو جلد كتاب، به نام "شواهد التنزیل"، نگاشته و در آنجا 210 آیه قرآن را ذكر كرده كه همگی در شأن علی(ع) و خانواده اش نازل شده اند. عالمان و دانشمندان شیعه نیز كتب متعددی در این باره به رشته تحریر در آورده اند.

صدای رمضان;366619 نوشت:
سلام
دوستان ایا شما هم شنیده اید حروف مقطعه در قران جمله ای از حضرت علی (ع ) هست؟

علیکم السلام

بله اگر آن حروف را کنار هم بگذاریم به این جمله می رسیم :

" صِراطُ علی ٍ حقٌ نُمَسِّکـــُـه "

ترجمه : صراط علی (علیه السلام) بر حق است ، به آن تمسک می جوییم .

[="Tahoma"]

pymn_nzr;379740 نوشت:
علیکم السلام

بله اگر آن حروف را کنار هم بگذاریم به این جمله می رسیم :

" صِراطُ علی ٍ حقٌ نُمَسِّکـــُـه "

ترجمه : صراط علی (علیه السلام) بر حق است ، به آن تمسک می جوییم .

با سلام و درود

اگر مستندی از ائمه معصومین علیهم السلام دارید لطفا بیان فرمایید.

میقات;380825 نوشت:

با سلام و درود

اگر مستندی از ائمه معصومین علیهم السلام دارید لطفا بیان فرمایید.

علیکم السلام

نه ... این روایت یا حدیث از معصومین علیهم السلام نیست .

این را خود مردم پیدا کرده اند ...

این دوستمان فرمودند :

"دوستان ایا شما هم شنیده اید حروف مقطعه در قران جمله ای از حضرت علی (ع ) هست؟"

من هم آنچه شنیده بودم عرض کردم ... وگرنه سند و مدرکی از اینکه این نشان دهنده ی آن است ، پیدا نکرده ام.

مهدی جان سلام
حرفت متین اما یه سوال ما فقط باید به قرآن تنها توجه کنیم همون چیزی که خلیفه دوم وقتی پیامبر - صلی الله علیه و آله - در بستر بیماری بود و قلم و چیزی که بشه روش متن نوشته از اطرافیان خواست تا مطلبی رو بنویسه که مردم بعد از اون بزرگوار گمراه نشنوگفت : پیامبر - صلی الله علیه و آله - (نعوذبالله)هذیان میگه -در صورتی که خدا تو قرآن فرموده :پیامبر هیچگاه حرف بیهوده نمیگه و حرفاش همه وحی الهیه- و کتاب خدا برای ما کافیست(این روایت توی صحیح مسلم و صحیح بخاری اهل سنت! هست)...اگر حرف جناب خلیفه صحیحه پس چرا خداوند تبیین قرآن رو یکی از وظایف پیامبر - صلی الله علیه و آله - میدونه و هیچ کسی نمیتونه اینو منکر بشه چون همونطور که پیامبر - صلی الله علیه و آله - آیه نماز که بارها تو قرآن اومده اما از چگونگی و کیفیت و تعداد رکعاتش حرف نزده و پیامبر برای مردم تبیینشون کرده همونطور هم آیاتی نظیر ولایت و تطهیر و... رو که حرفی از حضرت علی و اهل بیت علیهم اسلام زده نشده رو تبیین کرده بود اما حیف و صد حیف که 3 خلیفه اول اهل سنت! و مخصوصا اولی و دومی با سوزاندن احادیث پیامبر و ممنوع کردن نقل حدیث از اون بزرگوار(توی کتابهای خود اهل سنت! این مطلب اومده) مانع رسیدن سنت به امت اسلامی شدن چون میدونستن اگر حرفای پیامبر بین مردم زنده بشه دیگه ...
حالا با از اهل سنت پرسید ما به سنت پیامبر عمل میکنیم یا اون دوستان ...
الحمدلله رب العالمین

و قوله تعالى‏[HL][HL][HL] وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا.[/HL][/HL][/HL]
تأويله‏
ذَكَرَهُ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرِ بْنُ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ كَمَالِ الدِّينِ‏

تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 297
وَ قَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ‏ ثُمَّ غَابَ إِبْرَاهِيمُ ع الْغَيْبَةَ الثَّانِيَةَ حِينَ نَفَاهُ الطَّاغُوتُ عَنْ مِصْرَ فَقَالَ‏ وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‏ أَلَّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا[1] فَقَالَ اللَّهُ تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ بَعْدَ ذَلِكَ‏ فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا يَعْنِي بِهِ عَلِيَّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع لِأَنَّ إِبْرَاهِيمَ ع كَانَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَجْعَلَ لَهُ‏ لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ‏ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ لِإِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ‏ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا يَعْنِي بِهِ عَلِيّاً ع‏[2].
ذَكَرَهُ أَيْضاً عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّهُ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ أَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا فَأَخَذَ الْكِتَابَ وَ وَقَّعَ تَحْتَهُ وَفَّقَكَ اللَّهُ وَ رَحِمَكَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ ع‏[3].
ذَكَرَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيُّ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِنَّ قَوْماً طَالَبُونِي بِاسْمِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقُلْتُ لَهُمْ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى‏ وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا فَقَالَتْ صَدَقْتَ هُوَ كَذَا[4].
و معنى قوله‏ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا أي و جعلنا لهم ولدا ذا لسان أي قول صدق و كل ذي قول صدق فهو صادق و الصادق معصوم و هو علي بن أبي طالب ع.[5]


[/HR][1] ( 1) مريم: 48.

[2] ( 2) كمال الدين: ج 1 ص 139، و الزيادة ليست فيه.

[3] ( 3) راجع تفسير القمّيّ: ج 2 ص 51.

[4] ( 4) في د:« صدقت هو معنى هذا».

[5] استرآبادى، على، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1409ق.

[HL][HL]وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا[/HL][/HL] (50).
لسان الصّدق: الثّناء الحسن. عبّر باللّسان، عمّا يوجد به، كما يعبّر باليد عمّا يطلق باليد، و هو العطيّة. و العليّ: المرتفع. فإنّ كلّ أهل الأديان يتولّونه و يثنون عليه و على ذرّيّته، و يفخرون به. و هي إجابة لدعوته، حيث قال‏[1]: وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ.
و في تفسير عليّ بن إبراهيم‏[2]: فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ‏. يعني إبراهيم. [وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا][3] وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا. يعني لإبراهيم و إسحاق و يعقوب من رحمتنا رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله. وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا. [HL]يعني أمير المؤمنين- صلوات اللّه عليه.[/HL]


[/HR][1] ( 5) الشعراء/ 84.

[2] ( 6) تفسير القمّى 2/ 51.

[3] ( 7) ليس في ع و ن.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ لَيْلَةَ عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ حَمَلَنِي جَبْرَئِيلُ عَلَى جَنَاحِهِ الْأَيْمَنِ- فَقِيلَ لِي: مَنِ اسْتَخْلَفْتَهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَقُلْتُ خَيْرَ أَهْلِهَا لَهَا أَهْلًا: عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ حَبِيبِي وَ صِهْرِي يَعْنِي ابْنَ عَمِّي‏[1] فَقِيلَ لِي: يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّهُ فَقُلْتُ: نَعَمْ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ. فَقَالَ لِي: أَحِبَّهُ وَ مُرْ أُمَّتَكَ بِحُبِّهِ، فَإِنِّي أَنَا الْعَلِيُّ الْأَعْلَى اشْتَقَقْتُ لَهُ مِنْ أَسْمَائِي اسْماً فَسَمَّيْتُهُ عَلِيّاً، فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ- وَ يَقُولُ لَكَ: اقْرَأْ. قُلْتُ: وَ مَا أَقْرَأُ قَالَ: وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا، وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا.


[/HR][1] ( 1). كَذَا فِي النُّسْخَةِ الْكِرْمَانِيَّةِ، وَ فِي النُّسْخَةِ الْيَمَنِيَّةِ:« فَقُلْتُ:[ اسْتَخْلَفْتُ‏] خَيْرَ أَهْلِهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ صِهْرِي وَ ابْنَ عَمِّي ...».

ترجمه:

علىّ بن ابى طالب (ع) گفت: پيامبر فرمود: آن شب كه مرا به معراج بردند، جبرئيل مرا با بال راست خود حمل كرد به من گفته شد كه چه كسى را جانشين خود براى اهل زمين قرار دادى؟ گفتم: بهترين اهل آن على بن ابى طالب (ع) برادرم و دوستم و دامادم و پسر عمويم را. گفته شد: اى محمد آيا او را دوست دارى؟ گفتم:
آرى اى پروردگار جهانيان. به من گفته شد: او را دوست بدار و امت خود را به دوست داشتن او امر كن، همانا من على اعلى هستم و نام او را از نام‏هاى خود مشتق كردم و او را على ناميدم، پس جبرئيل فرود آمد و گفت: خداوند بر تو سلام مى‏رساند و به تو مى‏گويد: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: «و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق عليا».

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت تمامی دوستان عزیز
امیدوارم فضای این سایت جوابگوی سوالات ذهن بنده و دیگر دوستان عزیز چه شیعه و چه سنی باشد و در کنار هم در فضائی مصالمت آمیز به گفتگوهای دینی بپردازیم.

متاسفانه یا خوشبختانه این اولین ورود بنده به این سایت است و کلا زیاد در سایت های فارسی زبان چرخ نمی خورم و به طور اتفاقی این سایت رو پیدا کردم. و این پست هم اولین پستی از که از این سایت مطالعه کرده ام.

اما در مورد همین پست سوالاتی برای من پیش اومده که در ادامه اون ها رو می نویسم امیدوارم دوستان بتوانند پاسخی قانع کننده داشته باشند.

طبق تفاسیر شیعه آیه صریح به آیه ای می گویند که مستقیما منظور و مطلب را برساند و اگر آیه ای برای تفسیر و موضوع رسانی نیازمند به آیه ای دیگر از قرآن و یا روایتی خاص بود آن آیه را نتشابه می نامند.

و همانگونه که می دانید در مورد نام حضرت علی هیچ آیه ی صریحی وجود ندارد و آیات موجود در قرآن در این باب آیات متشابه هستند.

خوب سوال اینجا است، فرض کنیم این روایات که تکمیل کننده ی آیات متشابه هستند همگی صحیح باشند.
آیا قول معصوم را داریم که گفته باشد این آیه در شان حضرت علی یا هر یک از ائمه هست؟

ممنون می شوم قول را با بررسی سندی برایم بیاورید.

میکائیل;381793 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت تمامی دوستان عزیز
امیدوارم فضای این سایت جوابگوی سوالات ذهن بنده و دیگر دوستان عزیز چه شیعه و چه سنی باشد و در کنار هم در فضائی مصالمت آمیز به گفتگوهای دینی بپردازیم.

متاسفانه یا خوشبختانه این اولین ورود بنده به این سایت است و کلا زیاد در سایت های فارسی زبان چرخ نمی خورم و به طور اتفاقی این سایت رو پیدا کردم. و این پست هم اولین پستی از که از این سایت مطالعه کرده ام.

اما در مورد همین پست سوالاتی برای من پیش اومده که در ادامه اون ها رو می نویسم امیدوارم دوستان بتوانند پاسخی قانع کننده داشته باشند.

طبق تفاسیر شیعه آیه صریح به آیه ای می گویند که مستقیما منظور و مطلب را برساند و اگر آیه ای برای تفسیر و موضوع رسانی نیازمند به آیه ای دیگر از قرآن و یا روایتی خاص بود آن آیه را نتشابه می نامند.

و همانگونه که می دانید در مورد نام حضرت علی هیچ آیه ی صریحی وجود ندارد و آیات موجود در قرآن در این باب آیات متشابه هستند.

خوب سوال اینجا است، فرض کنیم این روایات که تکمیل کننده ی آیات متشابه هستند همگی صحیح باشند.
آیا قول معصوم را داریم که گفته باشد این آیه در شان حضرت علی یا هر یک از ائمه هست؟

ممنون می شوم قول را با بررسی سندی برایم بیاورید.

با سلام و خیر مقدم به شما دوست عزیز

متوجه نشدیم منظور شما کدام آیه می باشد

اگه در مورد آیه ولایت میفرمائید هم در کتب شیعه و هم برادران اهل سنت شان نزول آیه را در حق امیرمومنان علیه السلام میدانند

میقات;366442 نوشت:
2. آیات متعددی از قرآن (در حدود 200 آیه) به كمك اسناد قطعی شیعه و سنی در شأن علی(ع) و مقامات و اوصاف خاص ایشان نازل شده است.

[=arial]من از ایت الله قزوینی شنیدم 300 ایه

سلام بر همه دوستان

اگر امکان دارد چند روایت صحیح و متصل به ما وقع از کتب شیعه و سنی در خصوص شان نزول آیه 55 مائده بیان بفرمائید .

با تشکر فراوان

[=arial]بچه ها چرا ایه ولایت رو فراموش کردید؟؟ «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون» «ولی شما الله است و رسولش و کسانی که ایمان اوردند ،کسانی که نماز را برپا میدارند و زکات میدهند در حالی که در رکوع هستند» طبق اجماع شیعه وسنی این ابه در شان امیرالمومنین (ع) نازل شده مدرک هم خواستید در خدمتم
[=arial]
[=arial]

کسانی که تفسیر قران را می نویسند غیر معصوم هستند ولی امام معصوم است.
خوب حالا ما دنبال قول معصوم می گردیم که در یک روایت به یکی از این 300 آیه که آیت الله قزوینی میگه استناد کرده باشه

چهار أية از أن 300 أية:

[=comic sans ms] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ والْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وبُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ ومُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وبُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وأَبِي الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع [HL]قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وأَنْزَلَ عَلَيْهِ {إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏ اللَّهُ‏ ورَسُولُهُ والَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ ويُؤْتُونَ الزَّكاةَ}[/HL] وفَرَضَ وَلَايَةَ[HL] أُولِي الْأَمْرِ[/HL] فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ والزَّكَاةَ والصَّوْمَ والْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وتَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وأَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ ورَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وجَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ إِلَيْهِ[HL] {يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ‏ مِنْ رَبِّكَ وإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ واللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}‏[/HL] «3» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً «4» وأَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.
[=Times New Roman][=comic sans ms]قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِي الْجَارُودِ وقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وكَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وكَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَ‏ [HL]{الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ وأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}[/HL] (5) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَ[=comic sans ms]يْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ

الكافي، ج1 ، ص 289[=Times New Roman]


[/HR][=Times New Roman]
[=Times New Roman]عمر بن اذينه از زراره و فضيل بن يسار و بكير بن اعين و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه و ابى الجارود همه از امام باقر عليه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:[=Times New Roman]خدا عز و جل به رسول خود دستور داد به ولايت على عليه السلام و به پيامبرش نازل كرد:[=Times New Roman]«همانا ولى شما خدا است و رسولش و آنان كه گرويدند و نماز را برپا داشتند و زكاة را پرداختند در حالى كه ركوع كنند»[=Times New Roman]و خدا ولايت اولو الامر را واجب كرد و ندانستند اولو الامر كيست و ولايت چيست؟ خدا به رسول خود دستور داد براى آن‌ها شرح دهد ولايت را ؛ چنانچه نماز و زكاة و روزه و حج را شرح كرده بود.[=Times New Roman]هنگامي که اين دستور از طرف خدا برايش آمد دلش طپيد و ترسيد كه مردم از دين برگردند و او را تكذيب كنند و دل تنگ شد و به خدا عز و جل رجوع كرد، خدا به او وحى كرد: «اى رسول من تبليغ كن آنچه را به تو نازل شده از پروردگارت اگر نكنى تبليغ رسالت او نكردى، خدا تو را از مردم حفظ مى‏كند» و رسول خدا صلي الله عليه وآله امر خداى تعالى را اعلام كرد و در روز غدير خُم قيام كرد براى انجام ولايت على (ع) و جار نماز دسته جمعى كشيد و به مردم داد تا حاضران به غائبان برسانند.[=Times New Roman]عمر بن اذينه گفته: همه راويان به غير از ابو الجارود (در اينجا) گفتند:[=Times New Roman]امام باقر عليه السلام فرمود: هر فريضه پس از فريضه ديگر نازل مى‏شد و ولايت آخر فرائض بود و خدا عز و جل در باره آن نازل كرد :[=Times New Roman]«امروز دين شما را كامل كردم، و نعمتم را بر شما تمام‏ كردم» امام فرمود: خدا عز و جل مى‏فرمايد: ديگر بعد از اين بر شما فريضه نازل نكنم، من فرائض شما را كامل كردم‏.


[/HR][=Times New Roman]

علي بن ابراهيم بن هاشم:

[=Times New Roman]قال النجاشي: القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب.
معجم رجال الحديث، ج 12 ص 212، رقم: 7830.

ابراهيم بن هاشم:

[=Times New Roman]در باره ابراهيم بن هاشم و اثبات وثاقت ايشان بحث‌هاي مفصلي تاکنون در مجالس علمي و سايت‌هاي اينترنتي انجام شده است که ما به جهت اختصار، کلام جامع حضرت آيت الله العظمي خوئي قدس الله نفسه الزکيه را نقل مي‌کنيم. وي در شرح حال ابراهيم بن هاشم مي‌نويسد:
أقول: لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم، ويدل على ذلك عدة أمور:
1. أنه روى عنه ابنه علي في تفسيره كثيرا، وقد التزم في أول كتابه بأن ما يذكره فيه قد انتهى إليه بواسطة الثقات. وتقدم ذكر ذلك في (المدخل) المقدمة الثالثة.
2. أن السيد ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حيث قال عند ذكره رواية عن أمالي الصدوق في سندها إبراهيم بن هاشم: " ورواة الحديث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158.
3. أنه أول من نشر حديث الكوفيين بقم. والقميون قد اعتمدوا على رواياته، وفيهم من هو مستصعب في أمر الحديث، فلو كان فيه شائبة الغمز لم يكن يتسالم على أخذ الرواية عنه، وقبول قوله.
من مي‌گويم: شايسته نيست که در وثاقت ابراهيم بن هاشم ترديد شود، براي اثبات اين مطلب چند مطلب دلالت دارد:
1. علي بن ابراهيم در تفسير خود روايات زيادي از او نقل کرده است؛ در حالي که او در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در اين کتاب آورده است، به واسطه افراد ثقه به او رسيده است. بحث اين مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.
2. سيد بن طاووس ادعاي اتفاق بر وثاقت او را کرده است؛ چنانچه در ذکر روايتي که او در سندش ابراهيم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علما ثقه هستند.
3. او نخستين کسي است که حديث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمي‌ها به روايات او اعتماد کرده‌اند. در ميان قمي‌ها کساني بودند که در باره روايت سخت‌گير بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمي‌ها بر گرفتن روايت از او و قبول رواياتش اتفاق نمي‌کردند.
معجم رجال الحديث، ج 1 ص 291، رقم: 332.

محمد بن أبي عمير:

[=Times New Roman]قال النجاشي: جليل القدر، عظيم المنزلة فينا وعند المخالفين...
وقال الشيخ: وكان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة، وأنسكهم نسكا، وأورعهم وأعبدهم.
معجم رجال الحديث، ج 15، ص291 ـ 292، رقم: 10043.

عمر بن اذينه:

[=Times New Roman]قال الشيخ : عمر بن أذينة ثقة.
قال النجاشي: شيخ أصحابنا البصريين ووجههم.
معجم رجال الحديث ، ج 14 ص 21، رقم: 8714

بريد بن معاوية :

[=Times New Roman]قال النجاشي : وجه من وجوه أصحابنا ، وفقيه أيضا ، له محل عند الأئمة.
معجم رجال الحديث ، ج 4 ص 194 ـ 195 ، رقم: 1681

با سلام

تعجب ميكنم كه چرا قبل از سوال كمي فكر و مطالعه نميكنيم ؟!

امروز در زير كولر وپشت صندلي راحت و در كمال آرامش نشسته ايم وفكر ميكنيم كه اوضاع واحوال صدر اسلام مثل الان در كمال آرامش و ثبات بوده و ....

اگر كمي در تاريخ صدر اسلام عميق شويم اوضاع و شرايط وحشتناك و طغيان منافقين ويهود را ميبينيم كه نزديك بود اصل واساس قرآن واسلام را نابود كنند و تاحدي هم موفق بودند !

مگر موضوع نقشه قتل رسول خاتم (ص) در اواخر عمر ايشان و ساختن مسجد ضرار و نسبت هذيان به ايشان وتخلف از فرامين خاتم الرسل (ص) و ترور مخالفين خلفا و واقعه كربلا وقتل شيعيان علي (ع) و ....موضوعات كم اهميتي هستند ؟!

بله اگر اسم امير المومنين (ع) با روشني در قرآن هم آمده بود اولا كه قران را نابود ميكردند ثانيا مگر الان توجيه نميكنند كه معناي مولا دوست بوده !

ضمن اينكه مگر در مسائلي مانند نماز وقرائت قرآن و حج وروزه و ... كه روزانه در جلوي چشم دهها وصدها نفر از اصحاب انجام ميشد ورسول الله (ص) آنها را بيان ميكردند اختلاف نكردند وحتي برخلاف قول و فعل رسول الله (ص) گفتند ما عمدا شبيه ترين نماز به نماز رسول الله (ص) را كه نماز امام علي (ع) بود ترك كرديم ونماز را ضايع ساختيم !!!!

و اختلاف حضرت امير (ع) با خلفا كه حاضر نشدند به بدعت خلفا عمل كنند حتي منجر شد عثمان انتخاب شود :

أخبرنا أبو القاسم هبة الله بن محمد بن الحصين أنا أبو علي بن المذهب
قالا أنا أحمد بن جعفر نا عبدالله بن أحمد حدثني سفيان بن وكيع حدثنا قبيصة عن أبي بكر بن عياش عن أبي وائل قال قلت لعبدالرحمن بن عوف كيف بايعتم عثمان وتركتم عليا فقال ما ذنبي قد بدأت بعلي فقلت أبايعك على كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم وسنة أبي بكر وعمر قال فقال فيما استطعت قال ثم عرضتها على عثمان فقبلها ! تاريخ دمشق

يعني امام (ع) فرمودند كه سنت ابوبكر وعمر بدعت بوده نه سنت !‌

وبه شهادت اصحاب سنت پيامبر (ص) را جز منافقين حقيقي ترك نميكنند ! :

40486- عن ابن مسعود قال : من سره أن يلقى الله غدا مسلما فليحافظ على هؤلاء الصلوات المكتوبات حيث ينادى بهن فإنهن من سنن الهدى وإن الله قد شرع لنبيكم - صلى الله عليه وسلم - سنن الهدى ولعمرى ما أخال أحدكم إلا وقد أتخذ مسجدا فى بيته ولو أنكم صليتم فى بيوتكم كما يصلى هذا المتخلف فى بيته لتركتم سنة نبيكم - صلى الله عليه وسلم - ولو تركتم سنة نبيكم لضللتم ولقد رأيتنا وما يتخلف عنها إلا منافق معلوم نفاقه ولقد رأيت الرجل يهادى بين الرجلين حتى يقام فى الصف فما من رجل يتطهر فيحسن الطهور فيخطوا خطوة فيعمد إلى مسجد من مساجد الله إلا كتب الله له بها حسنة ورفعه بها درجة وحط عنه بها خطيئة حتى إن كنا لنقارب فى الخطا (عبد الرازق ، سعيد بن منصور) [كنز العمال 21645]

تفصيل در :

https://sites.google.com/site/hojjah/nefagh.zip

إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ {الأنبياء/106}

سلام علیکم

شبهه تازه ای که وهابیون مطرح می کنند اینست که روایت صحیح و متصل به افرادی که شاهد نماز خواندن و صدقه دادن حضرت علی در حین رکوع بوده اند ، وجود ندارد .

پاسخ به این افراد چیست ؟

با تشکر .

علی مع الحق;381867 نوشت:
چهار أية از أن 300 أية:

[=comic sans ms] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ والْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وبُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ ومُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وبُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وأَبِي الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع [HL]قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وأَنْزَلَ عَلَيْهِ {إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏ اللَّهُ‏ ورَسُولُهُ والَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ ويُؤْتُونَ الزَّكاةَ}[/HL] وفَرَضَ وَلَايَةَ[HL] أُولِي الْأَمْرِ[/HL] فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ والزَّكَاةَ والصَّوْمَ والْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وتَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وأَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ ورَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وجَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ إِلَيْهِ[HL] {يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ‏ مِنْ رَبِّكَ وإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ واللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}‏[/HL] «3» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً «4» وأَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.
[=Times New Roman][=comic sans ms]قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِي الْجَارُودِ وقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وكَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وكَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَ‏ [HL]{الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ وأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}[/HL] (5) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَ[=comic sans ms]يْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ

الكافي، ج1 ، ص 289[=Times New Roman]


[/HR][=Times New Roman]
[=Times New Roman]عمر بن اذينه از زراره و فضيل بن يسار و بكير بن اعين و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه و ابى الجارود همه از امام باقر عليه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:[=Times New Roman]خدا عز و جل به رسول خود دستور داد به ولايت على عليه السلام و به پيامبرش نازل كرد:[=Times New Roman]«همانا ولى شما خدا است و رسولش و آنان كه گرويدند و نماز را برپا داشتند و زكاة را پرداختند در حالى كه ركوع كنند»[=Times New Roman]و خدا ولايت اولو الامر را واجب كرد و ندانستند اولو الامر كيست و ولايت چيست؟ خدا به رسول خود دستور داد براى آن‌ها شرح دهد ولايت را ؛ چنانچه نماز و زكاة و روزه و حج را شرح كرده بود.[=Times New Roman]هنگامي که اين دستور از طرف خدا برايش آمد دلش طپيد و ترسيد كه مردم از دين برگردند و او را تكذيب كنند و دل تنگ شد و به خدا عز و جل رجوع كرد، خدا به او وحى كرد: «اى رسول من تبليغ كن آنچه را به تو نازل شده از پروردگارت اگر نكنى تبليغ رسالت او نكردى، خدا تو را از مردم حفظ مى‏كند» و رسول خدا صلي الله عليه وآله امر خداى تعالى را اعلام كرد و در روز غدير خُم قيام كرد براى انجام ولايت على (ع) و جار نماز دسته جمعى كشيد و به مردم داد تا حاضران به غائبان برسانند.[=Times New Roman]عمر بن اذينه گفته: همه راويان به غير از ابو الجارود (در اينجا) گفتند:[=Times New Roman]امام باقر عليه السلام فرمود: هر فريضه پس از فريضه ديگر نازل مى‏شد و ولايت آخر فرائض بود و خدا عز و جل در باره آن نازل كرد :[=Times New Roman]«امروز دين شما را كامل كردم، و نعمتم را بر شما تمام‏ كردم» امام فرمود: خدا عز و جل مى‏فرمايد: ديگر بعد از اين بر شما فريضه نازل نكنم، من فرائض شما را كامل كردم‏.
[=Times New Roman]

سلام.
ممنون که روایتی را ذکر کردید.
این روایت مشکلاتی دارد.
به عنوان مثال در بسیاری از کتب آمده که این حدیث در تفسیر قمی نوشته ی ابوالحسن علی بن ابراهیم بن هاشم قمی آمده است.
خوب همانگونه که می دانیم کتاب تفسیر قمی دارای ایراداتی هست و جمعی از علما اعتقاد دارند که این کتاب به طور کامل توسط ایشان نوشته نشده است و دستهایی آن را تغییر داده است.
اوّلاً انتساب تفسیر قمی به علی ابراهیم صحیح و ثابت شده نیست؛ ثانیاً از مقابله تفسیر قمّی و روایات تفسیری علی بن ابراهیم در کتاب «کافی» مشخص می شود تفسیری که هم اکنون به نام تفسیر قمی موجود است با آنچه در اختیار کلینی بوده متفاوت است
فتاحی زاده، مقایسه تفسیر قمی با روایات تفسیری علی بن ابراهیم در کافی، پژوهش های فلسفی کلامی، شماره 3، بهار 1379.

شیخ کلینی در مجموع، 279 روایت تفسیری از علی بن ابراهیم نقل کرده است که از این تعداد، 53 روایت تفسیری کافی در تفسیر قمی موجود نیست و هیچ گونه ارتباطی بین 226 روایت باقی مانده در کافی با روایات تفسیری قمی وجود ندارد. تنها در بیست مورد، مشابهت وجود دارد، که از این بیست مورد تنها در یک مورد از لحاظ سندی، انطباق وجود دارد که آن روایت هم چنین است.
محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، و علی بن إبراهیم، عن أبیه جمیعاً، عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم، عن برید العجلی قال: سألت أبا جعفر (ع) عن قول الله عزوجل: (و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا) فقال: إن الله تعالی خلق آدم من الماء العذب و خلق زوجته من سنخه فبرأها من أسفل أضلاعه فجری بذلک الضلع سبب و نسب ثم زوج ها إیاه فجری به سبب ذلک بینهما صهر و ذلک قوله عز وجل: (نسبا وصهرا) فالنسب یا أخا بنی عجل ما کان به سبب الرجال و الصهر ما کان به سبب النساء، قال: فقلت له: أرأیت قول رسول الله (ص): (یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب) فسر لی ذلک، فقال: کل امرأه أرضعت من لبن فحلها ولد امرأه أخری من جاریه أو غلام فذلک الرضاع الذی قال رسول الله (ص) و کل امرأه أرضعت من لبن فحلین کانالها واحدا بعد واحد من جاریه أو غلام فإن ذلک رضاع لیس بالرضاع الذی قال رسول الله (ص): (یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب) و إنما هو من نسب ناحیه الصهر رضاع و لا یحرم شیئا و لیس هو سبب رضاع من ناحیه لبن الفحوله فیحرم.
و الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، الاسلامیه، ج 5، ص 442، 1362ش.

در چهار مورد، سلسله اسناد در یک راوی اختلاف دارند و در ده مورد اختلاف ها در بیش از یک راوی است. در پنج مورد نیز سلسله اسناد در تفسیر قمی حذف شده که در چهار مورد آن کلینی حدیث را با سند ذکر کرده و یک روایت را نیز مرفوع آورده است. از این رو استناد کلینی به تفسیر قمّی با توجه به حذف برخی اسناد در تفسیر قمی و اختلاف در زنجیره راویان، با تردید جدّی مواجه است.
فتاحی زاده، مقایسه تفسیر قمی با روایات تفسیری علی بن ابراهیم در کافی ص 175

البته ایراداتی دیگر هم وجود دارد اما این بزرگترین ایراد بر این حدیث است.
مراجعه کنید به مشکلاه الحدیث ص 80

خیر البریه;381919 نوشت:
با سلام

...اختلاف حضرت امير (ع) با خلفا كه حاضر نشدند به بدعت خلفا عمل كنند حتي منجر شد عثمان انتخاب شود :

أخبرنا أبو القاسم هبة الله بن محمد بن الحصين أنا أبو علي بن المذهب
قالا أنا أحمد بن جعفر نا عبدالله بن أحمد حدثني سفيان بن وكيع حدثنا قبيصة عن أبي بكر بن عياش عن أبي وائل قال قلت لعبدالرحمن بن عوف كيف بايعتم عثمان وتركتم عليا فقال ما ذنبي قد بدأت بعلي فقلت أبايعك على كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم وسنة أبي بكر وعمر قال فقال فيما استطعت قال ثم عرضتها على عثمان فقبلها ! تاريخ دمشق

يعني امام (ع) فرمودند كه سنت ابوبكر وعمر بدعت بوده نه سنت !‌
...

برادر من کمی دقت کن عزیزم.
فکر کنم شما حواستون نبود و به اشتباه ترجمه رو اشتباه نوشته اید.
قسمت های قرمز رنگ اشتباه ترجمه شده است.

در اینجا حضرت علی فرموده است: تا آنجا که در توانم باشد!!!
لطفا دقت بفرمائید برادر عزیز

میکائیل;382076 نوشت:
سلام.
ممنون که روایتی را ذکر کردید.
این روایت مشکلاتی دارد.
به عنوان مثال در بسیاری از کتب آمده که این حدیث در تفسیر قمی نوشته ی ابوالحسن علی بن ابراهیم بن هاشم قمی آمده است.
خوب همانگونه که می دانیم کتاب تفسیر قمی دارای ایراداتی هست و جمعی از علما اعتقاد دارند که این کتاب به طور کامل توسط ایشان نوشته نشده است و دستهایی آن را تغییر داده است.
اوّلاً انتساب تفسیر قمی به علی ابراهیم صحیح و ثابت شده نیست؛ ثانیاً از مقابله تفسیر قمّی و روایات تفسیری علی بن ابراهیم در کتاب «کافی» مشخص می شود تفسیری که هم اکنون به نام تفسیر قمی موجود است با آنچه در اختیار کلینی بوده متفاوت است
فتاحی زاده، مقایسه تفسیر قمی با روایات تفسیری علی بن ابراهیم در کافی، پژوهش های فلسفی کلامی، شماره 3، بهار 1379.

شیخ کلینی در مجموع، 279 روایت تفسیری از علی بن ابراهیم نقل کرده است که از این تعداد، 53 روایت تفسیری کافی در تفسیر قمی موجود نیست و هیچ گونه ارتباطی بین 226 روایت باقی مانده در کافی با روایات تفسیری قمی وجود ندارد. تنها در بیست مورد، مشابهت وجود دارد، که از این بیست مورد تنها در یک مورد از لحاظ سندی، انطباق وجود دارد که آن روایت هم چنین است.
محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، و علی بن إبراهیم، عن أبیه جمیعاً، عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم، عن برید العجلی قال: سألت أبا جعفر (ع) عن قول الله عزوجل: (و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا) فقال: إن الله تعالی خلق آدم من الماء العذب و خلق زوجته من سنخه فبرأها من أسفل أضلاعه فجری بذلک الضلع سبب و نسب ثم زوج ها إیاه فجری به سبب ذلک بینهما صهر و ذلک قوله عز وجل: (نسبا وصهرا) فالنسب یا أخا بنی عجل ما کان به سبب الرجال و الصهر ما کان به سبب النساء، قال: فقلت له: أرأیت قول رسول الله (ص): (یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب) فسر لی ذلک، فقال: کل امرأه أرضعت من لبن فحلها ولد امرأه أخری من جاریه أو غلام فذلک الرضاع الذی قال رسول الله (ص) و کل امرأه أرضعت من لبن فحلین کانالها واحدا بعد واحد من جاریه أو غلام فإن ذلک رضاع لیس بالرضاع الذی قال رسول الله (ص): (یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب) و إنما هو من نسب ناحیه الصهر رضاع و لا یحرم شیئا و لیس هو سبب رضاع من ناحیه لبن الفحوله فیحرم.
و الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، الاسلامیه، ج 5، ص 442، 1362ش.

در چهار مورد، سلسله اسناد در یک راوی اختلاف دارند و در ده مورد اختلاف ها در بیش از یک راوی است. در پنج مورد نیز سلسله اسناد در تفسیر قمی حذف شده که در چهار مورد آن کلینی حدیث را با سند ذکر کرده و یک روایت را نیز مرفوع آورده است. از این رو استناد کلینی به تفسیر قمّی با توجه به حذف برخی اسناد در تفسیر قمی و اختلاف در زنجیره راویان، با تردید جدّی مواجه است.
فتاحی زاده، مقایسه تفسیر قمی با روایات تفسیری علی بن ابراهیم در کافی ص 175

البته ایراداتی دیگر هم وجود دارد اما این بزرگترین ایراد بر این حدیث است.
مراجعه کنید به مشکلاه الحدیث ص 80

سلام
جناب میکائیل همانطور که خودتان ذکر فرمودید انتساب این کتاب به علی بن ابراهیم اشکالاتی دارد زیرا در این کتاب تحریفاتی صورت گرفته است و ...
اما توجه نفرمودید که کلینی از این کتاب نقل نکرده است. کلینی و علی بن ابراهیم هم عصر بودند و در واقع جناب کلینی شاگرد علی بن ابراهیم بوده است و روایت را مستقیم از علی بن ابراهیم نقل کرده است
اصلا این روایت در کتاب علی بن ابراهیم نیامده که شما بتوانید چنین ادعایی کنید

ثانیا دلیل تحریف شدن کتاب علی بن ابراهیم را برخی نابینا شدن ایشان و تحریف کتابش توسط یکی از شاگردانش میدانند لذا میگویدند کتاب ایشان چندین نسخه بوده و کتابی که به ما رسیده است تحریف شده است
توجه کنید که این تحریفات برای زمان ما است نه زمانی که کلینی میزیسته بنابراین حتی اگر گلینی از کتاب علی بن ابراهیم نیز نقل کرده بود باز این ایراد شما قابل قبول نبود

عبدالرسول;382023 نوشت:
سلام علیکم

شبهه تازه ای که وهابیون مطرح می کنند اینست که روایت صحیح و متصل به افرادی که شاهد نماز خواندن و صدقه دادن حضرت علی در حین رکوع بوده اند ، وجود ندارد .

پاسخ به این افراد چیست ؟

با تشکر .

با سلام و درود

روایات از طریق شیعه و سنی که به حد مستفیض یا متواتر رسیده، همگی شأن نزول این آیه را حضرت علی علیه السلام می دانند.

این که شأن نزول این آیه در مورد علی بن ابیطالب علیه السلام است، بین شیعه و سنی آن قدر مشهور است که جایی برای تشکیک باقی نمی گذارد، و قطعا کسانی حاضر بوده و دیده اند و لذا به عنوان شأن نزول این آیه مشهور و نقل شده است.

نمی شود موضوعی را کسی ندیده باشد ولی در این حد از شهرت، همه به عنوان شأن و مناسبت نزول، آن را نقل کرده باشند.

روایات در این زمینه بسیار است لذا برای اختصار به یکی از روایاتی که خود راوی می گوید حاضر و ناطر بوده اشاره می کنم. از ابوذر غفاری روایت شده که او نقل می کند خودش در آن نماز که نماز ظهر بوده به همراه پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول نماز بوده که این ماجرا اتفاق افتاده است. (مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏3، ص 324)

نکته:

این شبهات برای پنهان کردن حقیقت است، و آن حقیقت، ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام است که این آیه بیان می فرماید.

این آیه آنقدر مسلم در ولایت بوده که خلیفه دوم چهل بار در رکوع نماز صدقه داد تا مشمول این آیه شود. لذا برای همه روشن بوده که این آیه ولایت را می رسانده است.

"فَرُوِيَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَصَدَّقْتُ بِأَرْبَعِينَ خَاتَماً وَ أَنَا رَاكِعٌ لِيَنْزِلَ فِيَّ مَا نَزَلَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَمَا نَزَل"‏
روایت شده از عمر بن خطاب که گفت: به خدا قسم! من چهل انگشتر را در حال رکوع صدقه دادم، تا چیزی که درباره علی بن ابی طالب نازل شد، درباره من هم نازل شود، امّا نازل نشد. (أمالي الصدوق، ص 124، ح 4؛ نورالثقلین، ج 1، ص 648؛ المناقب، ج 2، ص 209)

سلام برادر عزیز.
فکر کنم شما مطلب را کامل نخواندید.
بنده عرض کردم از مجموع تمام روایاتی که کلینی از قمی ذکر کرده است فقط یک روایت صحیح است و آن را هم نوشتم.
در ضمن این روایت در تفسیر قمی وجود دارد برادر من.

میکائیل;382257 نوشت:
سلام برادر عزیز.
فکر کنم شما مطلب را کامل نخواندید.
بنده عرض کردم از مجموع تمام روایاتی که کلینی از قمی ذکر کرده است فقط یک روایت صحیح است و آن را هم نوشتم.
در ضمن این روایت در تفسیر قمی وجود دارد برادر من.

شما فرمودید با روایت تفسیر قمی انطباق ندارد و بنده عرض کردم این دلیل بر ضعف نمیشود زیرا کتاب قمی همانطور که خودتان گفتید تحریفاتی در آن اتفاق افتاده.

بنده بررسی سندی روایت را اوردم و سندش صحیح است اگر نقدی دارید ذکر کنید

در ضمن فرمودید این حدیث در تفسیر قمی نیز آمده
هر چند در اصل موضوع تفاوتی نمیکند اما بنده در اون کتاب پیدا نکردم لطفا آدرسش را ذکر کنید
احتمالا نسخه زمان جناب کلینی در دست شما باشد!

میکائیل;382079 نوشت:
برادر من کمی دقت کن عزیزم.
فکر کنم شما حواستون نبود و به اشتباه ترجمه رو اشتباه نوشته اید.
قسمت های قرمز رنگ اشتباه ترجمه شده است.

در اینجا حضرت علی فرموده است: تا آنجا که در توانم باشد!!!
لطفا دقت بفرمائید برادر عزیز

با سلام

اتفاقا دوست عزيز كاملا حواسم بوده چون من با توجه مجموع احاديث ترجمه ميكنم .

در اين حديث هم دقيقا امام (ع) سنت ابي بكر وعمر را مشروع نميدانند وبه اجماع مسلمين امام علي (ع) اعلم به كتاب وسنت بوده وهنگاميكه سنت خلفاي قبل را قبول نكند يعني اينكه سنت نبوده وبدعت بوده وشواهدش هم :

وشرط عليهم كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم، فجاءه رجل من خثعم، فقال له الامام علي: بايع على كتاب الله وسنة نبيه، قال: لا، ولكن أبايعك على كتاب الله وسنة نبيه وسنة أبي بكر وعمر. فقال علي: وما يدخل سنة أبي بكر وعمر مع كتاب الله وسنة نبيه ؟ إنما كانا عاملين بالحق حيث عملا، فأبى الخثعمي إلا سنة أبي بكر وعمر، وأبى علي أن يبايعه إلا على كتاب الله وسنة نبيه صلى الله عليه وسلم، ...الامامه والسياسه

در اين خبر هم اعراض اميرالمومنين (ع) از عمل به سنت شيخين دليل ابطال سنت ايشان است چون امام ميفرمايد من به قرآن وسنت محمد (ص) پايبندم نه سنت ايشان !

ودر حديث صحيح ديگري هم از اختلاف اميرالمومنين (ع) با عثمان در متعه حج سخن آمده كه امام (ع) بصراحت عثمان را مخالف سنت رسول الله (ص) ميدانند .... حتي معاويه به ابن عباس ميگويد تو بر ملت عثماني يا علي !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

در نهج البلاغه و كتب ديگر هم امام (ع) دلايل از بين نبردن نماز تراويح كه يك بدعت توسط عمر بود را ذكر ميكنند .

ولما خرجت الخوارج من الكوفة أتى علياً أصحابه وشيعته فبايعوه وقالوا: نحن أولياء من واليت وأعداء من عاديت. فشرط لهم فيه سنة رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فجاءه ربيعة بن أبي شداد الخثعمي، وكان شهد معه الجمل وصفين ومعه راية خثعم، فقال له: بايع على كتاب الله وسنة رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقال ربيعة: على سنة أبي بكر وعمر. قال له علي: ويلك! لو أن أبا بكر وعمر عملا بغير كتاب الله وسنة رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لم يكونا على شيء من الحق. فبايعه. فنظر إليه علي وقال: أما والله لكأني بك وقد نفرت مع هذه الخوارج فقتلت، وكأني بك وقد وطئتك الخيل بحوافرها. فقتل يوم النهر مع خوارج البصرة.كامل في التاريخ

1787- وَحَدَّثَنَا موسى بن إسماعيل ، قال : حدثنا القاسم بن الْفَضْل الحُدَّاني ، عن مُحَمَّد بن زياد ، قال : قدم زيادٌ الْمَدِيْنَة فقام خطيبًا فحمد الله وأثنى عليه ، ثم قال : يا مَعْشَر أهل الْمَدِيْنَة أميرُ المؤمنين مُعَاوِيَة حَسَنٌ نظره لكم ، وإنه جعل لكم مفزعًا تفزعون إليه : يزيد بن مُعَاوِيَة.
فقام عَبْد الرَّحْمَن بن أبي بكر فقال : يا مَعْشَر بني أمية اختاروا منا ثلاث سُنَن : سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم ، أو سنة أبي بكر ، أو سنة عمر ، إن هذا الأمر قد كان وفي أهل بيتِ رسول الله صلى الله عليه وسلم مَن لو وَلاَّه لكان لذلك أهلاً ، ثم كان أبو بكر بعده فكان في أهل بيته مَن لو وَلاَّه لكان لذلك أهلاً ، فولي عمر ، وكان في أهل بيت عمر من لو ولاه لكان لذلك أهلاً ، فجعلها في نفرٍ مِن المُسْلِمين وا..لا..دتم أن تجعلوها قيصرية كلما هلك قيصر كان قيصر.تاريخ ابن ابي خيثمه

در اين حديث هم پسر ابوبكر بصراحت از 3 سنت نام ميبرد اول سنت پيامبر (ص) بعد سنت ابوبكر و عمر !!!!

ثم صعد عبد الرحمن بن عوف منبر رسول الله صلى الله عليه وسلم، فوقف وقوفا طويلا، ودعا دعاء طويلا لم يسمعه أحد، ثم قال:
يا أيها الناس إني سألتكم سرا وجهرا بأمانيكم، فلم أجدكم تعدلون بهذين الرجلين أحدا، إما علي، وإما عثمان، فقم إليّ يا علي، فقام رضي الله عنه ووقف تحت المنبر، فأخذ عبد الرحمن بيده، وقال له:
هل أنت مبايعي على كتاب الله، وسنة نبيه، وفعل أبي بكر، وعمر؟
فقال علي: اللهم لا، ولكن على جهدي من ذلك وطاقتي.
قال فأرسل يده، ثم قال:
قم إليّ يا عثمان.
فأخذ بيده فقال له:
هل أنت مبايعي على كتاب الله وسنة نبيه، وفعل أبي بكر وعمر؟
فقال: اللهم نعم.
فقال فرفع عبد الرحمن رأسه إلى سقف المسجد، ويده بيد عثمان بن عفان وقال: اللهم اسمع واشهد، اللهم اسمع واشهد، اللهم اسمع واشهد، إني خلعت ما في رقبتي من ذلك في رقبة عثمان،....

قال أبو حاتم : لما دفن عمر رضي الله عنه تعمد عثمان بن عفان و علي بن أبي طالب و طلحة بن عبيد الله و الزبير بن العوام و عبد الرحمن و سعد يتشاورون فأشار عثمان على عبد الرحمن بالدخول في الأمر فأبى عبد الرحمن و قال : لست بالذي أنافسكم على هذا الأمر و إن شئتم اخترت لكم منكم واحدا فجعلوا ذلك إلى عبد الرحمن بن عوف فلما ولي ذلك مال الناس كلهم إليه و تركوا أولئك الآخرين فأخذ عبد الرحمن يتشاور في تلك الليالي الثلاث حتى إذا كان من الليلة التي بايع عثمان بن عفان من غدها جاء إلى باب المسور بن مخرمة بعد هوي من الليل فضرب الباب و قال : ألا أراك نائما ؟ والله ماكحلت منذ الليلة بكثير نوم ادع لي الزبير و سعدا فدعاهما فشاورهما ثم أرسله إلى عثمان بن عفان فدعاه فناجاه حتى فرق بينهما المؤذن فلما صلوا الصبح اجتمعوا و أرسل عبد الرحمن إلى من حضر من المهاجرين و الأنصار و أمراء الأجناد ثم خطبهم فحمد الله و أثنى عليه ثم قال : أما بعد فإني نظرت في أحوال الناس و شاورتهم فلم أجدهم يعدلون بعثمان ثم قال : يا عثمان ! نبايعك على سنة رسول الله صلى الله عليه و سلم و الخليفتين من بعده ! قال : نعم فبايعه عبد الرحمن و بايعه المهاجرون و الأنصار و أمراء الأجناد و المسلمون و ذلك لغرة المحرم .سيره ابن حبان

اللهم فاعننا علي الاستنان بسنته فيه

عبدالرسول;382023 نوشت:
سلام علیکم

شبهه تازه ای که وهابیون مطرح می کنند اینست که روایت صحیح و متصل به افرادی که شاهد نماز خواندن و صدقه دادن حضرت علی در حین رکوع بوده اند ، وجود ندارد .

پاسخ به این افراد چیست ؟

با تشکر .

با سلام

اولا كه اصل حديث از طريق خاصه وعامه با اسناد صحيح در شان امير المومنين (ع) آمده است .

ثانيا : افراد زيادي از اصحاب مانند عمار ياسر و ابن عباس وابي رافع واصبغ بن نباته سلمة بن كهيل وابوذر وجابر و انس وابي بكر و عبد الله بن سلام و عباية بن ربعي و زيد بن ارقم وخود امام علي (ع) كه شاهد ماجرا در مسجد بوده اند راوي ماجرا هستند !

أخبرنا أبو سعد المطرز وأبو علي الحداد وأبو القاسم غانم بن محمد بن عبيد الله ثم أخبرنا ابو المعالي عبد الله بن أحمد بن محمد أنا أبو علي الحداد قالوا أنا أبو نعيم الحافظ نا سليمان بن أحمد نا عبد الرحمن بن محمد بن سالم الرازي نا محمد بن يحيى بن ضريس العبدي نا عيسى بن عبد الله بن عبيد الله بن عمر بن علي بن أبي طالب حدثني أبي عن أبيه عن جده عن علي قال
نزلت هذه الاية على رسول الله صلى الله عليه وسلم { إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون } فخرج رسول الله صلى الله عليه وسلم المسجد والناس يصلون بين راكع وقائم يصلي فإذا سائل فقال يا سائل هل أعطاك أحدا شيئا فقال لا إلا هذاك الراكع لعلي أعطاني خاتمه \ ح \

أخبرنا خالي أبو المعالي القاضي أنا أبو الحسن الخلعي أنا أبو العباس أحمد بن محمد الشاهد نا أبو الفضل محمد بن عبد الرحمن بن عبد الله بن الحارث الرملي أنا القاضي حملة بن محمر نا أبو سعيد الأشج نا أبو نعيم الأحول عن موسى بن قيس عن سلمة قال
تصدق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت { إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون .تاريخ دمشق

قال الطبراني: ثنا عبد الرحمن بن مسلم الرازي ثنا محمد بن يحيى، عن ضريس العبدي، ثنا عيسى بن عبد الله بن عبيد الله بن عمر بن علي بن أبي طالب، حدثني أبي، عن أبيه عن جده عن علي قال: نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه وسلم * (إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون) * [ المائدة: 55 ] فخرج رسول الله صلى الله عليه وسلم فدخل المسجد والناس يصلون بين راكع وقائم وإذا سائل فقال: يا سائل هل أعطاك أحد شيئا فقال: لا ! إلا هاذاك الراكع - لعلي - أعطاني خاتمه.

(ذكر صدقته رضى الله عنه) عن عبد الله بن سلام قال أذن بلال لصلاة الظهر فقام الناس يصلون فمن بين راكع وساجد وسائل يسأل فأعطاه على خاتمه وهو راكع فأخبر السائل رسول الله صلى الله عليه وسلم فقرأ علينا رسول الله صلى الله عليه وسلم (إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنو الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون) أخرجه الواقدي وأبو الفرج بن الجوزى.ذخائر العقبي

قال ابن عباس - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهما - والسُّديُّ - رَحِمَهُ اللَّهُ -: قوله تعالى: {والذين آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ} ، أراد به على بن أبي طالب - رَضِيَ اللَّهُ عَنْه - مرَّ به سَائِلٌ وهو رَاكِعٌ في المَسْجِد فأعطاه خاتمه، ...الكتاب: اللباب في علوم الكتاب
المؤلف: أبو حفص سراج الدين عمر بن علي بن عادل الحنبلي الدمشقي النعماني (المتوفى: 775هـ)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ , قَالَ: ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ , قَالَ: ثنا أَسْبَاطٌ , عَنِ السُّدِّيِّ , قَالَ: ثُمَّ أَخْبَرَهُمْ بِمَنْ , يَتَوَلَاهُمْ , فَقَالَ: {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ} [المائدة: 55] هَؤُلَاءِ جَمِيعُ الْمُؤْمِنِينَ , وَلَكِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ مَرَّ بِهِ سَائِلٌ وَهُوَ رَاكِعٌ فِي الْمَسْجِدِ , فَأَعْطَاهُ خَاتَمَهُ "طبري

وقوله تعالى: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ... الآية: «إنما» في هذه الآية حاصرةٌ، وقرأ ابن مسعود «1» : «إنَّمَا/ مَوْلاَكُمُ اللَّهُ» ، والزكاةُ هنا: لفظٌ عامٌّ للزكاةِ المفروضةِ، والتطوُّعِ بالصدَقَةِ، ولكلِّ أفعالِ البِرِّ، إذ هي مُنَمِّيَةٌ للحسنات، مطَهِّرة للمَرْءِ مِنْ دَنَسِ السيِّئات، ثم وصفهم سبحانه بتَكْثير الركُوعِ، وخُصَّ بالذكْر لكونه مِنْ أعظم أركان الصلاة، وهي هيئَةُ تواضعٍ، فعبَّر عن جميعِ الصلاَةِ كما قال سبحانه: وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ [الحج: 26] هذا هو الصحيحُ.، وهو تأويل الجمهورِ، ولكن اتفق مع ذلك أنَّ عليَّ بْنَ أبي طالِبٍ (رضي اللَّه عنه) أعطى خاتَمَهُ، وهو راكعٌ .
قال السُّدِّيُّ: وإن اتفَقَ ذلك لعليٍّ، فالآية عامَّة في جميعِ المؤمنين . .الكتاب: الجواهر الحسان في تفسير القرآن
المؤلف: أبو زيد عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف الثعالبي (المتوفى: 875هـ)

جالب است كه ميگويد اتفاق است كه آيه 55 مائده در باره امام عليست . والبته كه تا قرن هفتم مشكلي نبوده اما با ظهور ابن تيميه ناگهان قرائت وترجمه ديگري از آيات وروايات رخ ميدهد همچنانكه بدعتي ديگر در دين نهادند و احاديث را تحريف وتضعيف وتقطيع كردند .

اخرج الطبراني فى الأوسط بسند فيه مجاهيل عن عمار بن ياسر قال وقف على على بن ابى طالب سائل وهو راكع فى تطوع ونزع خاتمه وأعطاه السائل فنزلت انما وليكم الله ورسوله الاية وله شواهد قال عبد الرزاق بن عبد الوهاب بن مجاهد عن أبيه عن ابن عباس فى قوله تعالى انما وليكم الله قال نزلت فى على ابن ابى طالب وروى ابن مردويه عن وجه اخر عن ابن عباس مثله واخرج ايضا عن على مثله واخرج ابن جرير عن مجاهد وابن ابى حاتم عن سلمة بن كهيل مثله وروى الثعلبي عن ابى ذر والحاكم فى علوم الحديث عن على رض فهذه شواهد يقوى بعضها بعضا وهذه القصة تدل على ان العمل القليل فى الصلاة لا يبطلها .الكتاب: التفسير المظهري
المؤلف: المظهري، محمد ثناء الله .پاكستان

وَأخرج الْخَطِيب فِي الْمُتَّفق عَن ابْن عَبَّاس قَالَ: تصدق عَليّ بِخَاتمِهِ وَهُوَرَاكِع فَقَالَ النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم للسَّائِل من أَعْطَاك هَذَا الْخَاتم قَالَ: ذَاك الرَّاكِع فَأنْزل الله {إِنَّمَا وَلِيكُم الله وَرَسُوله}.

وَأخرج الطَّبَرَانِيّ وَابْن مرْدَوَيْه وَأَبُو نعيم عَن أبي رَافع قَالَ دخلت على رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وَهُوَ نَائِم يُوحى إِلَيْهِ فَإِذا حَيَّة فِي جَانب الْبَيْت فَكرِهت أَن أَبيت عَلَيْهَا فأوقظ النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وَخفت أَن يكون يُوحى إِلَيْهِ فاضطجعت بَين الْحَيَّة وَبَين النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم لَئِن كَانَ مِنْهَا سوء كَانَ فيَّ دونه فَمَكثت سَاعَة فَاسْتَيْقَظَ النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وَهُوَ يَقُول {إِنَّمَا وَلِيكُم الله وَرَسُوله وَالَّذين آمنُوا الَّذين يُقِيمُونَ الصَّلَاة وَيُؤْتونَ الزَّكَاة وهم رَاكِعُونَ} الْحَمد لله الَّذِي أتمَّ لعَلي نعمه وهيأ لعَلي بِفضل الله إِيَّاه

قال ابن عباس ، وقال السدي ، وعتبة بن حكيم ، وثابت بن عبد اللّه : إنما يعني بقوله ) والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ( الآية . علي بن أبي طالب ( رضي الله عنه ) مرّ به سائل وهو راكع في المسجد وأعطاه خاتمه .الكتاب : الكشف والبيان ـ موافق للمطبوع
المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري

محمد بن سليمان قال: حدثنا عبيد الله بن محمد قال: حدثنا محمد بن زكريا قال: حدثنا قيس بن حفص وأحمد بن محمد بن يزيد قالا: حدثنا حسين بن حسن قال: حدثنا أبو مريم عن المنهال: عن عبد الله بن محمد بن الحنفية عن أبيه قال: جاء سائل إلى النبي صلى الله عليه وآله فسأله فقال: هل سألت أحدا من اصحابي ؟ قال: لا. قال: فأت فاسألهم عن غدائك. فأتى (السائل) المسجد فسألهم فلم يعطه أحد شيئا فمر بعلي وهو راكع فسأله فناوله يده فأخذ خاتمه ثم أتى النبي صلى الله عليه وآله فأخبره قال (النبي): أتعرف الرجل ؟ قال: لا. فأرسل معه من يتعرفه فإذا هو علي فأنزل الله (إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون) (55 / المائدة: 5).

از كتاب جمع بين الصحاح السته تاءليف زرين نقل كرده كه در جلد سوم در تفسير سوره مائده آيه (انما وليكم الله و رسوله ...) از صحيح نسائى از ابن سلام روايت كرده كه گفت : نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) رفته و عرض كرديم قوم و قبيله ما با ما بخاطر اينكه خدا و رسولش را تصديق كرديم مى ستيزند و سوگند خورده اند كه با ما همكلام نشوند، بدنبال اين شكايت ما بود كه آيه (انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون ) نازل شد. آنگاه بلال براى نماز ظهر اذان گفت ، مردم همه به نماز ايستادند، بعضى در حال ركوع و بعضى در سجده ديده مى شدند و بعضى هم مشغول سؤ ال بودند، در اين ميان سائلى از كنار على گذشت آن جناب انگشتر خود را در حال ركوع به وى داد، سائل جريان را به رسول الله (صلى الله عليه و آله ) عرض كرد، رسول الله (صلى الله عليه و آله ) رو به همه ما نمود و اين آيه را تلاوت كرد: (انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون ).
و ابن مغازلى شافعى در تفسير آيه مورد بحث در كتاب مناقب خود بطور اجازه (نه سماع ) نقل مى كند از ابوبكر، احمد بن ابراهيم بن شاذان بزاز از حسن بن على عدوى از سلمه بن شبيب از عبد الرزاق از مجاهد از ابن عباس كه در تفسير آيه مورد بحث ما گفته كه اين آيه در حق على (عليه السلام ) نازل شده است .باز در همين كتاب از احمد بن محمد عمر بن عبدالله بن شوذب از محمد بن احمد عسكرى دقاق از محمد بن عثمان بن ابى شبيه از عباده از عمر بن ثابت از محمد بن سائب از ابى صالح از ابن عباس نقل مى كند كه گفت روزى على (عليه السلام ) در حال ركوع بود كه مسكينى نزدش آمد آن جناب انگشتر خود را به وى داد پس از آن ، رسول الله (صلى الله عليه و آله ) از سائل پرسيد چه كسى اين انگشتر را بتو داد؟ عرض كرد اين مردى كه در ركوع است . دنبال اين ماجرا اين آيه نازل شد: (انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا...)
و نيز در همين كتاب از احمد بن محمد طاوان بطور اجازه نقل مى كند كه ابا احمد عمر بن عبد الله بن شوذب برايشان روايت كرده از محمد بن جعفر بن محمد عسكرى از محمد بن عثمان از ابراهيم بن محمد بن ميمون از على بن عابس كه وى گفته است : روزى من و ابو مريم وارد شديم بر عبدالله بن عطا، ابو مريم از وى خواهش كرد كه حديثى را كه سابقا از ابى جعفر برايش نقل كرده بود بار ديگر براى على بن عابس نيز نقل كند او گفت من نزد ابى جعفر نشسته بودم ، ديدم كه پسر عبدالله بن سلام رد شد، از ابى جعفر پرسيدم خدا مرا فدايت كند اين پسر همان كسى است كه علم قرآن را مى داند؟ گفت : نه ، آن امام شما على بن ابيطالب است كه آياتى از قرآن كريم درباره اش نازل شده ، مانند آيه (و من عنده علم الكتاب ) و آيه (افمن كان على بينه من ربه و يتلوه شاهد منه ) و آيه (انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون ).الميزان

قال معمر: وذكر أبوهارون العبدي أنه سمعه أيضا عن عمر بن أبي سلمة، عن سليم أن معاوية لما دعا أبا الدرداء وأبا هريرة ونحن مع أمير المؤمنين علي(عليه السلام) بصفين فحملهما الرسالة إلى امير المؤمنين علي(عليه السلام) وأدياه إليه، قال: " قد بلغتماني ما أرسلكما به معاوية فاستمعا مني وأبلغاه عني كما بلغتماني، قالا: نعم فأجابه علي(عليه السلام) الجواب بطوله حتى إذا انتهى إلى ذكر نصب رسول الله(صلى الله عليه وآله) إياه بغدير خم بأمر الله تعالى قال: لما نزل عليه " إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة وهم راكعون"(1) فقال الناس: يا رسول الله أخاصة لبعض المؤمنين أم عامة لجميعهم؟ فأمر الله تعالى نبيه(صلى الله عليه وآله) أن يعلمهم ولاية من أمرهم الله بولايته(2)، وأن يفسر لهم من الولاية ما فسر لهم من صلاتهم وزكاتهم وصومهم وحجهم.غيبه نعماني

* عن أبي صالح عن ابن عبّاس قال : خرجَ رسول الله ( صلّى الله عليه وآله ) إلى المسجد والناس يُصلّون بين راكعٍ وساجد وقائمٍ وقاعد ، وإذا مسكين يسأل فدخل رسول الله ( صلّى الله عليه وآله ) فقال : ( أعطاك أحدٌ شيئاً ؟ ) .
قال : نعم . قال : مَنْ ؟ قال : ذلك الرجل القائم .
قال : على أي حالٍ أعطاكه ؟ قال : وهو راكع قال : ( وذلك عليّ بن أبي طالب ) . قال : فكبَّر رسول الله (صلّى الله عليه وآله ) عند ذلك وهو يقول :
( وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ )
وقال ابن كثير : وهذا إسنادٌ لا يُقدح به.

( إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ )(599)
وغالب الإخباريّين على أنّها نزلت في عليٍّ ( كرّم الله تعالى وجهه ) فقد أخرج الحاكم وابن مَردَويه وغيرهما ، عن ابن عبّاس رضي الله تعالى عنهما بإسنادٍ متّصل قال : أقبلَ ابن سلام ونَفَر مِن قومه آمنوا بالنبيّ ( صلّى الله عليه [وآله] وسلّم ) ، فقالوا : يا رسول الله ، أنّ منازلنا بعيدة وليس لنا مَجلِس ولا مُتَحدَّث دُون هذا المَجلِس ، وأنّ قومنا لمّا رأونا آمنّا بالله تعالى ورسوله ( صلّى الله عليه [وآله] وسلّم ) وصدّقناه رفضونا وآلَوا على نُفُوسِهم أنْ لا يُجالِسونا ولا يُناكِحونا ولا يُكلّمونا فشقَّ ذلك علينا ، فقال لهم النبيّ ( صلّى الله عليه [وآله] وسلّم ) : ( إنّما وليّكم الله ورسوله ) ، ثمّ أنّه ( صلّى الله عليه [وآله] وسلّم ) خَرَج إلى المسجد والناس بين قائمٍ وراكع فَبَصَرَ بسائل ، فقال : ( هل أعطاك أحدٌ شيئاً ) ؟
فقال : نعم ، خاتم مِن فضّة .
فقال : ( مَنْ أعطاكه ) ؟
فقال : ذلك القائم وأومأ إلى عليٍّ ( كرّم الله تعالى وجهه ) ، فقال النبيّ ( صلّى الله عليه وآله ) : ( على أيّ حالٍ أعطاك ) ؟
فقال : وهو راكع .
فكبّر النبيّ ( صلّى الله عليه [وآله] وسلّم ) ثمّ تلا هذهِ الآية ، فأنشأ حسَّان رضي الله تعالى عنه يقول :
أبا حسنٍ تُفديك نَفسي iiومُهجتي وكلُّ بطيءٍ في الهُدى iiومسارعِ
أيذهب مَديحك المحبر iiضائعاً وما المدحُ في جنب الإله iiبضائعِ
فأنتَ الذي أعطيتَ إذ كنتَ راكعاً زكاةٌ فَدَتْكَ النفسُ يا خيرَ iiراكعِ
فأنزل فيكَ اللهُ خيرَ iiولايةٍ وأثبتها أثنا كتاب iiالشرائعِ
الوسي

روى العلامة بحيى بن الموفق بالله الشجري المتوفي 499 باسناده من طريق العامة عن ابن عباس قال : في قوله تعالى : (انما وليكم الله ورسوله) قال : نزلتا في عليّ بن أبي طالب (صلى الله عليه وآله وسلم) . امالي

وعلامه اميني در الغدير :

وروى أبو بكر الرازي في كتابه «أحكام القرآن» على ما حكاه المغربي والرمّاني والطبري، أنّها نزلت في عليّ حين تصدّق بخاتمه وهو راكع، وهو قول السدي ومجاهد، والمروي عن أبي جعفر الباقر وأبي عبد الله الصادق (عليهما السلام)وجميع علماء الامامية.
وإليك بعض الروايات من طرق العامّة فضلاً عن الخاصة، فمنها ما ذكره العلاّمة الجليل السيّد عبد الله شبّرفي كتابه «حق اليقين» ص: 262 ط. بيروت - في الفصل الثاني قال:
فقد اتفق المفسرون والمحدّثون من العامّة والخاصّة أنّها نزلت في عليّ ابن أبي طالب (عليه السلام) لمّا تصدّق بخاتمه على المسكين في الصلاة بمحضر من الصحابة، وهو مذكور في الصحاح الستّة.
ومن روى نزول الاية الشريفة في عليّ (عليه السلام) من أعلام العامة:
- الحافظ جلال الدين السيوطي بعدّة أسانيد في تفسير «الدر المنثور» ج2: 293.
- فخر الدين الرازي بسندين في تفسيره «مفاتيح الغيب» ج2: 618.
- جار الله الزمخشري في تفسيره «الكشّاف» ج1: 154.
- البيضاوي أبو سعيد عبد الله بن عمر الشيرازي في تفسيره «أنوار التنزيل وأسرار التأويل» ص: 154.
- النظام النيسابوري في تفسير «غرائب القرآن» ج2: 82.
وغيرهم مثل البيهقي، ومجاهد، والحسن البصري، وابن عبّاس، وأبي ذر، وجابر بن عبد الله الانصاري.
وانظر أيضاً: «مجمع البيان» للطبرسي ج6: 165، «نور الابصار» للشبلنجي ص: 96، «كنز العمال» للمتّقي الهندي ج6: 193.
وفي شرح التجريد[194] والباب الحادي عشر[195]، وغيرها من كتب الاستدلال على أحقية أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب (عليه السلام) بالخلافة بلا فصل في هذه الاية الشريفة إضافة إلى أنّ هناك ستة عشر حديثاً رواها جمع من الحفّاظ والرواة، هي:
الاول: حديث عمّار بن ياسر.
رواه عنه جاعة من أعلام القوم، منهم:
- الحافظ أبو نُعَيم الاصفهاني المتوفّى (430 هـ) في «ما نزل من القرآن في عليّ (عليه السلام)» ص: 74/ ح10.
الثاني: حديث سلمة بن كهيل.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- ابن كثير الدمشقي المتوفّى (774 هـ) في «البداية والنهاية» ج7: 395. ط. دار إحياء التراث العربي - بيروت 1413 هـ.
- الحافظ جلال الدين السيوطي المتوفّى (911 هـ) في «الحاوي للفتاوي» ج1: 119.
الثالث: حديث أنس بن مالك.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- العلاّمة شيخ الاسلام الجويني المتوفّى (722 هـ) في «فرائد السمطين» ج1: 187/ ح149 ط. المحمودي - بيروت.
الرابع: حديث أبي بكر.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- العلاّمة الشيباني في «المختار في مناقب الاخيار» ص: 4 من النسخة المخطوطة في المكتبة الظاهرية بدمشق.
الخامس: حديث عبد الله بن العبّاس.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- الحاكم الحَسْكاني أبو القاسم عبيد الله بن عبد الله المتوفّى بعد (490 هـ) في «شواهد التنزيل» ج1: 181 ط. الاعلمي - بيروت، ص: 232/ ح236 ط. وزارة الارشاد - طهران.
السادس: حديث آخر لعبد الله بن العبّاس.
- أخرجه الحاكم الحَسْكاني في «شواهد التنزيل» ج1: 234/ ح237 ط. وزارة الارشاد - طهران.
- وأخرجه الحافظ أخطب خوارزم المتوفّى (568 هـ) في «المناقب» ص: 264/ ح246 أول الفصل السابع عشر.
السابع: حديث جابر بن عبد الله الانصاري.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- الواحدي علي بن أحمد النيسابوري المتوفّى (468 هـ) في «أسباب النزول» ص: 133 ط. دار الكتب العلمية - بيروت.
الثامن: حديث عبد الله بن سلام.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- الحافظ محبّ الدين الطبري المتوفّى (694 هـ) في «الرياض النضرة» مج2 ج3: 182 الفصل التاسع من الباب الرابع ط. دار الندوة الجديدة 1408 هـ.
التاسع: حديث عبد الله بن محمّد بن الحنفية.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- الحافظ الحسين بن الحكم الحِبَري المتوفّى (286 هـ) في تفسيره ص: 258/ ح21 ط. مؤسسة آل البيت - بيروت 1408 هـ.
العاشر: حديث عباية بن ربعي[196].
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- العلاّمة أبو إسحاق الثعلبي المتوفّى (427 هـ) في تفسيره «الكشف والبيان» ج1 الورقة 179.
الحادي عشر: حديث عليّ بن أبي طالب (عليه السلام).
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- الحاكم النيسابوري المتوفّى (405 هـ) في «معرفة علوم الحديث» ص: 102 - ط. دار الكتب بمصر.
الثاني عشر: حديث آخر له (عليه السلام).
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- الحافظ موفق الدين بن أحمد أخطب خوارزم في «المناقب» ص: 266/ ح248 ط. مؤسسة النشر الاسلامي - قم 1411 هـ.
الثالث عشر: حديث آخر له (عليه السلام) أيضاً.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- العلاّمة المحدِّث الجُويني إبراهيم بن محمّد بن المؤيد المتوفّى (722 هـ) في «فرائد السمطين» ج1: 189 - 195/ ح150 - 153 ط. المحمودي - بيروت.
الرابع عشر: حديث المقداد بن الاسود الكندي.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- الحافظ الحَسْكاني في «شواهد التنزيل» ج1: 177 ط. بيروت، ج1: 228/ ح234 ط. وزارة الارشاد - طهران.
وفيه ثلاثة أبيات أنشدها الاعرابي في هذا الشأن.
الخامس عشر: حديث عطاء بن السائب.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
- الحاكم عبيد الله الحَسْكاني في «شواهد التنزيل» ج1: 168 ط. الاعلمي - بيروت، ج1: 218/ ح226 ط. وزارة الارشاد - طهران.
السادس عشر: حديث عبد الملك بن جريج المكّي.
رواه جماعة من أعلام القوم، منهم:
الحافظ الحاكم الحَسْكاني في «شواهد التنزيل» ج1: 219/ ح227 ط. وزارة الارشاد - طهران.
وللمزيد راجع: «العمدة» لابن البطريق ص: 119 - 125/ ح 157 - 164 الفصل الخامس عشر، «جامع الاصول» لابن الاثير، «لباب النقول» للسيوطي، تفسير الطبري «جامع البيان» مج4 ج6: 288 ط. دار الفكر، «مناقب علي بن أبي طالب (عليه السلام)» لابن المغازلي الشافعي ص: 311/ ح354 - 358، «الغدير» للعلاّمة الاميني ج2: 92 ط. المحققة «إحقاق الحق» ج3: 502.

671 - أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ الْجُوزَدَانِيُّ الْمُقْرِيُّ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ بِأَصْفَهَانَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مُسْلِمٍ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ شَهْدَلٍ الْمَدِينِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ " أَنَّهُ تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ وَهُوَ رَاكِعٌ، فَنَزَلَتْ فِيهِ هَذِهِ الْآيَةُ {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا} [المائدة: 55] "
672 - وَبِإِسْنَادِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ، عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: " {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا} [المائدة: 55] نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ ".
وَبِإِسْنَادِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ خَالِدٍ، عَنِ الْإِمَامِ الشَّهِيدِ أَبِي الْحُسَيْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ، عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مِثْلَ ذَلِكَ.
674 - وَبِإِسْنَادِهِ، عَنْ حُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ، عَنْ مُحَمَّدٍ، وَزَيْدٍ ابْنَيِ عَلِيٍّ، عَنْ آبَائِهِمَا أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ.
675 - وَبِإِسْنَادِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنٌ، عَنْ هَارُونَ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الرَّافِعِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَبِي رَافِعٍ: أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ.
676 - وَبِإِسْنَادِهِ قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ طَرِيفٍ، عَنِ الْأَصْبَغِ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِثْلَهُ.
677 - وَبِإِسْنَادِهِ، قَالَ: حُصَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَأَبِي جَعْفَرٍ مِثْلَهُ.
678 - بِإِسْنَادِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنٌ، عَنْ عَبْدِ الْوَهَّابِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ أَبِي، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ مِثْلَهُ "

679 - أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَكْفُوفُ الْمُؤَدِّبُ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ بِأَصْفَهَانَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ حَيَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زُهَيْرٍ التُّسْتَرِيُّ، وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَحْمَدَ الزُّهْرِيُّ، قَالَا: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ مُجَاهِدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: " {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ} [المائدة: 55] قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ "
680 - أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَكْفُوفُ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ حَيَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْأَسْوَدِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: أَقْبَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ وَمَعَهُ نَفَرٌ مِنْ قَوْمِهِ مِمَّنْ قَدْ آمَنُوا بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ مَنَازِلَنَا بَعِيدَةٌ وَلَيْسَ لَنَا مَجْلِسٌ وَلَا مُتَحَدَّثٌ دُونَ هَذَا الْمَجْلِسِ، وَإِنَّ قَوْمَنَا لَمَّا رَأَوْنَا آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَصَدَّقْنَاهُ رَفَضُونَا، وَآلَوْا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنْ لَا يُجَالِسُونَا، وَلَا يُنَاكِحُونَا، وَلَا يُكَلِّمُونَا، فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيْنَا، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ} [المائدة: 55] "، ثُمَّ إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَالنَّاسُ بَيْنَ قَائِمٍ وَرَاكِعٍ، وَبَصَرَ بِسَائِلٍ، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «هَلْ أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئًا؟» ، فَقَالَ: نَعَمْ، خَاتَمًا مِنْ ذَهَبٍ، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ أَعْطَاكَهُ؟» ، قَالَ: ذَاكَ الْقَائِمُ، وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَي عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «عَلَى أَيِّ حَالٍ أَعْطَاكَ؟» ، فَقَالَ: أَعْطَانِي وَهُوَ رَاكِعٌ، فَكَبَّرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ قَرَأَ: " {وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ
وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ} [المائدة: 56] "، فَأَنْشَأَ حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ يَقُولُ فِي ذَلِكَ:
أَبَا حَسَنٍ تَفْدِيكَ نَفْسِي وَمُهْجَتِي ... وَكُلُّ بَطِيءٍ فِي الْهَوَى وَمُسَارِعِ
أَيَذْهَبُ مَدْحِي وَالْمُحَبَّرُ ضَائِعًا ... وَمَا الْمَدْحُ فِي جَنْبِ الْإِلَهِ بِضَائِعِ
فَأَنْتَ الَّذِي أَعْطَيْتَ إِذْ كُنْتَ رَاكِعًا ... زَكَاةً فَدَتْكَ النَّفْسُ يَا خَيْرَ رَاكِعِ
فَأَنْزَلَ فِيكَ اللَّهُ خَيْرَ وِلَايَةٍ ... وَبَيَّنَهَا فِي مُحْكَمَاتِ الشَّرَائِعِ
وَقِيلَ فِي ذَلِكَ:
أَوْ فِي الزَّكَاةِ مَعَ الصَّلَاةِ مَقَامُهَا ... وَاللَّهُ يَرْحَمُ عَبْدَهُ الصَّبَّارَا
مَنْ ذَا الَّذِي بِخَاتَمِهِ تَصَدَّقَ رَاكِعًا ... وَأَسَرَّهُ فِي نَفْسِهِ إِسْرَارَا
مَنْ كَانَ بَاتَ عَلَى فِرَاشِ مُحَمَّدٍ ... وَمُحَمَّدٌ أَسْرَى يَؤُمُّ يَسَارَا
مَنْ كَانَ جِبْرِيلُ يَقُومُ يَمِينَهُ ... فِيهَا وَمِيكَالُ يَقُومُ يَسَارَا
مَنْ كَانَ فِي الْقُرْآنِ سُمِّيَ مُؤْمِنًا ... فِي تِسْعِ آيَاتٍ جُعِلْنَ كِبَارَا
الكتاب: ترتيب الأمالي الخميسية للشجري
مؤلف الأمالي: يحيى (المرشد بالله) بن الحسين (الموفق) بن إسماعيل بن زيد الحسني الشجري الجرجاني (المتوفى 499 هـ)

210 - حدثنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار قال : ثنا أبو يحيى عبد الرحمن بن محمد بن سلام الرازي ، بأصبهان قال : ثنا يحيى بن الضريس قال : ثنا عيسى بن عبد الله بن عبيد الله بن عمر بن علي بن أبي طالب ، قال : ثنا أبي ، عن أبيه ، عن جده ، عن علي قال : « نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه وسلم : ( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون ) فخرج رسول الله صلى الله عليه وسلم ، ودخل المسجد ، والناس يصلون بين راكع وقائم ، فصلى ، فإذا سائل ، قال : » يا سائل أعطاك أحد شيئا ؟ « ، فقال : لا إلا هذا الراكع ، لعلي ، أعطاني خاتما قال الحاكم : هذا حديث تفرد به الرازيون ، عن الكوفيين ، فإن يحيى بن الضريس الرازي قاضيهم ، وعيسى العلوي من أهل الكوفة. الكتاب : معرفة علوم الحديث للحاكم
المؤلف : أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابوري

نكته جالب در حديث زير بيان متن حديث غدير در حين نزول آيه 55 مائده از زبان نبي اكرم (ص) است :

ابْن عَلّي عَن الْحُسَيْن بن زيد عَن أَبِيه زيد بن عَلّي بن الْحُسَيْن عَن جده قَالَ سَمِعت عمار بن يَاسر يَقُول وقف بعلي سَائل وَهُوَ وَاقِف فِي صَلَاة تطوع فَنزع خَاتمه فَأعْطَاهُ السَّائِل فَأَتَى رَسُول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ فَأعلمهُ ذَلِك فَنزلت إِنَّمَا وَلِيكُم الله وَرَسُوله ... الْآيَة فقرأها رَسُول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ عَلَى أَصْحَابه ثمَّ قَالَ من كنت مَوْلَاهُ فعلي مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَال من وَالَاهُ وَعَاد من عَاده
وَرَوَاهُ الطَّبَرَانِيّ فِي مُعْجَمه الْوسط إِلَّا أَنه قَالَ إِسْحَاق بن عبد الله بن مُحَمَّد بن عَلّي بن حُسَيْن عَن الْحسن بن زيد عَن أَبِيه زيد بن الْحُسَيْن عَن جده قَالَ سَمِعت عمارا ... فَذكره

وبراي علاقه مندان به بحثهاي رجالي و تحريفي :

https://sites.google.com/site/hojjah/rakeun.zip

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایّها الذّین امَنوا اَطیعوااللهَ و اَطیعو الرسولَ و اولی الاَمرِ مِنکُم فاِن تَنازَعتُم فی شیءِ فرُدّوهُ الی الله ِ و الی الرسولِ اِن کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن و تاویلا (نساء ، 59)

بسم الله الرحمن الرحیم

انَّما ولیُّکُمُ الله و رسوله و الذین امنو الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاة و هم راکعون(مائده ، 55)

معانیشو هم لازم نیست به قرآن مراجعه کنین خودم براتون از طریق قواعد عربی معنی میکنم.
فقط لب تر کنین
جوری توضیح میدم (به لطف و عنایت خدا وگرنه من هیچی نیستم) که هیچ سوال و شکی براتون نمونه

کی گفته آیه ای برای ولایت امیرالمومنین علی (ع) در قرآن نیست؟؟؟
اگر اسمی از ایشون در قرآن نیست فقط بخاطر حفظ قرآن از تحریفه.
چون همونایی که میگن توی حدیث من کنت مولاه ... منظور از مولا دوست هست همونا میتونن قرآنو تحریف کنن

کافیه یا بازم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

صدای رمضان;366619 نوشت:
سلام
دوستان ایا شما هم شنیده اید حروف مقطعه در قران جمله ای از حضرت علی (ع ) هست؟

در مورد این من چیزی نخوندم ، البته 2 پست بعدتون جواب خوبی دادن
منم اینو بگم که منظور از (کهیعص) - حروف مقطعه ی اول سوره ی مریم - اینه :
کربلا ، هلاکت ، یزید ، عطش ، شهادت.
که البته اینو در مجلسی شنیدم

^سعید^;389863 نوشت:
منم اینو بگم که منظور از (کهیعص) - حروف مقطعه ی اول سوره ی مریم - اینه :
کربلا ، هلاکت ، یزید ، عطش ، شهادت.
که البته اینو در مجلسی شنیدم

بازی با واژگانه ؟ پس من هم هستم !

بابا ترا خدا دست بردارید از این گپ ها به چه سر گرمید و دلخوش ؟؟؟

برابر روش شما از کهیعص می توان بیکران دسته واژه بیرون کشیدن

برای نمونه

کلاه - هوله - یقه - عینک - صابون

پناه بر خدا برخی سخنرانان( واعظان ) و ستایشگران ( مداحان ) کوته اندیش چه بد آموزیهای ویرانگری را در پندار جوانان ما می کارند !!

غلام ملی نوری;389916 نوشت:
بازی با واژگانه ؟ پس من هم هستم !

بابا ترا خدا دست بردارید از این گپ ها به چه سر گرمید و دلخوش ؟؟؟

برابر روش شما از کهیعص می توان بیکران دسته واژه بیرون کشیدن

برای نمونه

کلاه - هوله - یقه - عینک - صابون

پناه بر خدا برخی سخنرانان( واعظان ) و ستایشگران ( مداحان ) کوته اندیش چه بد آموزیهای ویرانگری را در پندار جوانان ما می کارند !!

چرا خودکشی میکنی؟
اون حرف سند دار زد من یادم رفته سندش . میپرسمو میگم

میکائیل;381793 نوشت:
خوب سوال اینجا است، فرض کنیم این روایات که تکمیل کننده ی آیات متشابه هستند همگی صحیح باشند.
آیا قول معصوم را داریم که گفته باشد این آیه در شان حضرت علی یا هر یک از ائمه هست؟

در این که بعضی از آیات الهی در شأن آقا علی بن ابیطالب علیه افضل صلوات المصلین نازل گردیده شکی وجود ندارد
چند نمونه آن را جهت تنویر افکار می آورم

در بسيارى از كتب حديث و تفسير اهل تسنن (علاوه بر شيعه) روايات متعددى در شان نزول آيه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) از پيامبر اكرم ص نقل شده است كه نشان مى‏دهد نخستين بار اين آيه در مورد على ع نازل گرديده است، از جمله" علامه زمخشرى" در كشاف و" سبط ابن الجوزى" در تذكره و" گنجى شافعى" و" قرطبى" در تفسير مشهورش و" محب الدين طبرى" در ذخائر العقبى و" نيشابورى" در تفسير معروف خود، و" ابن صباغ مالكى" در فصول المهمه و" سيوطى" در در المنثور و" هيثمى" در صواعق المحرقه، و" آلوسى" در روح المعانى را مى‏توان نام برد از جمله:

1-" ثعلبى" در تفسير خود از" براء بن عازب" چنين نقل مى‏كند:
رسول خدا ص به على ع فرمود:
قل اللهم اجعل لى عندك عهدا، و اجعل لى فى قلوب المؤمنين مودة، فانزل اللَّه تعالى: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا:
" بگو خداوندا! براى من عهدى نزد خودت قرار ده، و در دلهاى مؤمنان مودت مرا بيفكن، در اين هنگام، آيه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ... نازل گرديد". «1»
عين همين عبارت يا با كمى اختلاف در بسيارى از كتب ديگر آمده است.

2- در بسيارى از كتب اسلامى اين معنى از ابن عباس نقل شده كه مى‏گويد:
نزلت فى على بن ابى طالب" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا" قال محبة فى قلوب المؤمنين، يعنى: آيه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ...
در باره على بن ابى طالب ع نازل گرديده، و معنى آن اين است خدا محبت او را در دلهاى مؤمنان قرار مى‏دهد". «2»

3- در كتاب" صواعق" از" محمد بن حنفيه" در تفسير اين آيه چنين نقل مى‏كند: لا يبقى مؤمن الا و فى قلبه ود لعلى و لأهل بيته:" هيچ فرد با ايمانى پيدا نمى‏شود مگر اينكه در درون قلبش، محبت على و خاندان او است". «3»

4- شايد به همين دليل در روايت صحيح و معتبر از خود امير مؤمنان على ع چنين نقل شده:
لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفى هذا على ان يبغضنى ما ابغضنى و لو صببت الدنيا بجماتها على المنافق على ان يحبنى ما احبنى و ذلك انه قضى فانقضى على لسان النبى الامى انه قال لا يبغضك مؤمن و لا يحبك منافق:
" اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن دارد هرگز دشمن نخواهد داشت، و اگر تمام دنيا (و نعمتهايش) را در كام منافق فرو ريزم كه مرا دوست دارد، دوست نخواهد داشت، اين به خاطر آنست كه پيامبر ص به صورت يك حكم قاطع به من فرموده است: اى على! هيچ مؤمنى تو را دشمن نخواهد داشت و هيچ منافقى محبت تو را در دل نخواهد گرفت"! «3»

5- در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم: كه پيامبر ص در آخر نماز خود با صداى بلند به طورى كه مردم مى‏شنيدند در حق امير مؤمنان على ع چنين دعا مى‏كرد:
اللهم هب لعلى المودة فى صدور المؤمنين، و الهيبة و العظمة فى صدور المنافقين فانزل اللَّه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ...

__________________________________________________
(1) و (2) طبق نقل احقاق الحق جلد 3 صفحه 83 تا 86.
(3) همان مدرك.
(1) روح المعانى جلد 16 صفحه 130 و مجمع البيان جلد 6 صفحه 533، و همچنين نهج البلاغه كلمات قصار كلمه 45.

نقل از تفسير نمونه، ج‏13، ص: 149

غلام ملی نوری;389916 نوشت:
بازی با واژگانه ؟ پس من هم هستم !

بابا ترا خدا دست بردارید از این گپ ها به چه سر گرمید و دلخوش ؟؟؟

برابر روش شما از کهیعص می توان بیکران دسته واژه بیرون کشیدن

برای نمونه

کلاه - هوله - یقه - عینک - صابون

پناه بر خدا برخی سخنرانان( واعظان ) و ستایشگران ( مداحان ) کوته اندیش چه بد آموزیهای ویرانگری را در پندار جوانان ما می کارند !!


[=arial]
جناب غلامعلی نوری این کار شما اصلا صحیح نیست. چیزی رو که به معصومین نسبت داده اند نه تنها بخاطر اصلیت داشتنش صرفا بخاطر انتسابش به معصوم علیهم السلام نباید به سخره گرفت.

ثانیا حروف مقطعه با موضوعاتی که در سوره آمده رابطه دارد.

این جملاتی که شما آوردید چه ارتباطی با سوره شریفه داشت؟


[=arial]کهیعص یعنی کربلا ،هلاکت ، یزید ، عطش ، صبر
[=arial]از سعد بن عبدالله روايت شده است که حضرت قائم عليه السلام درباره تأويل « کهيعص » پرسيدم.
حضرت فرمود: اين حروف از خبرهاي غيبي است که خداوند بنده اش زکريا را بر آن آگاه ساخت. آن گاه داستان آن را براي محمد صلي الله و عليه و آله و سلم بيان کرده است، و داستان آن از اين قرار است که زکريا از پروردگارش درخواست نمود که وي را بر نامهاي پنج تن « پيامبر و اهل بيتش » آگاه سازد پس جبرئيل بر او فرود آمد و نام پنج تن را بر وي تعليم داد.

[=arial] [=arial]زکريا هرگاه ياد و ذکري از محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام مي کرد، ناراحتي و اندوهش برطرف مي شد و هرگاه متذکر نام حسين عليه السلام مي شد اشک چشمانش را مي گرفت و نفسش به شماره مي افتاد.
روزي گفت: خدايا، چرا هرگاه چهار تن از آنها را ياد مي کنم به وسيله نامهايشان از اندوه تسلاي خاطر مي يابم و هرگاه حسين را ياد مي کنم اشک در چشمانم حلقه مي زند و آه از دلم بلند مي شود؟
خداي تبارک و تعالي وي را از داستان کربلا آگاه ساخت و فرمود: « کهيعص » پس: « کاف » نشان کربلاست و « ها » نشان هلاکت عترت پاک او و « يا » نشان يزيد، کسي که در حق حسين ظلم کرد و « عين » نشان عطش است و « صاد » نشان صبر حسين عليه السلام است.

[=arial]
چون زکريا عليه السلام قصه کربلا را شنيد، سه روز از مسجد خارج نشد و با مردم نيز ملاقات نکرد و در اين مدت در گريه و سوگواري بسر برد و اين چنين مرثيه مي خواند: خدايا، آيا بهترين خلقت را به فرزندش سوگوار مي سازي.
خداي من، آيا اين مصيبت بزرگ را بر آستان او فرود مي آوري؟ خداي من، آيا بر قامت علي و فاطمه لباس مصيبت مي پوشاني؟ آيا اندازه اين مصيبت را بر درگاه آنان وارد مي سازي؟
پس از آن مي گفت: خدايا، به من فرزندي عطا کن که در پيري مايه چشم روشني من باشد. و چون اين فرزند را به من عطا کردي مرا ديوانه محبتش بگردان، آن گاه مرا در مصيبتش سوگوار کن همان گونه که محمد، حبيب خودت را به فرزندش سوگوار کردي. پس خداوند يحيي را به او عنايت کرد و او را در غم مصيبت « يحيي » سوگوار ساخت. و مدت حمل يحيي 6 ماه بود، همانند حسين عليه السلام.

[=arial]منابع[=arial] بحارالانوار، ج 44، ص 223، حديث 1 - احتجاح، ص 239[=arial]سایت عاشورا

.امین.;391024 نوشت:

کهیعص یعنی کربلا ،هلاکت ، یزید ، عطش ، صبر

درود
شما از من خرده می گیرید که کت هوله یقه عینک صابون چه پیوندی با سوره دارد ؟ من هم آشکارا این راست پذیری را دارم که بگویم هیچ پیوندی ندارد همانگونه که آورده ی شما ( کربلا هلاکت یزید ....) با سوره پیوندی ندارد

خب اکنون اگر آورده ی شما با سوره پیوندی دارد بفرمایید تا ما یاد بگیریم :ok:

غلام ملی نوری;391079 نوشت:
درود
شما از من خرده می گیرید که کت هوله یقه عینک صابون چه پیوندی با سوره دارد ؟ من هم آشکارا این راست پذیری را دارم که بگویم هیچ پیوندی ندارد همانگونه که آورده ی شما ( کربلا هلاکت یزید ....) با سوره پیوندی ندارد

خب اکنون اگر آورده ی شما با سوره پیوندی دارد بفرمایید تا ما یاد بگیریم :ok:

پست بالا رو بخون.
درضمن من امروز میرم همون جلسه و از واعظی که این موضوع رو گفته سندش رو میپرسم انشاالله و میگم بهت

غلام ملی نوری;391079 نوشت:
درود
شما از من خرده می گیرید که کت هوله یقه عینک صابون چه پیوندی با سوره دارد ؟ من هم آشکارا این راست پذیری را دارم که بگویم هیچ پیوندی ندارد همانگونه که آورده ی شما ( کربلا هلاکت یزید ....) با سوره پیوندی ندارد

خب اکنون اگر آورده ی شما با سوره پیوندی دارد بفرمایید تا ما یاد بگیریم :ok:

درود

در آیات نخستین سوره مریم درباره حضرت زکریا و بشارت او به پسری بنام یحیی هست و اگر روایت را میخواندید در اینباره هست که حضرت زکریا از خداوند درخواست فرزندی داشتند که مانند امام حسین شهید شود ...

.امین.;391161 نوشت:
درود

در آیات نخستین سوره مریم درباره حضرت زکریا و بشارت او به پسری بنام یحیی هست و اگر روایت را میخواندید در اینباره هست که حضرت زکریا از خداوند درخواست فرزندی داشتند که مانند امام حسین شهید شود ...


درود
خب دوست ما این چه پیوندی با یزید( ی در کهیعص ) داره ؟:Gig:

کربلا - هلاکت - یزید - عطش - صبر

یزید که در نینوا نیامد ( کربلا )کشته نشد ( هلاکت) تشنه نبود ( عطش ) - شکیبا نبود ( صبر)

اگر بخواهیم کوچکترین پیوندی پیدا کنیم باید بجای ی ( یزید ) ح ( حسین) می آمد نه ی

این بازی با واژگان از کار های یهودیان است همانانکه در نُبی آمده

یحرفون الکلم عن مواضعه

بابا دست بردارید از این رواج اینگونه واژسازیهای نا پخته و بد فر جام

باور کنید اگه یزید بدونه که شیه ها( همینجوری بی پایه ) با این کار نامشو در نُبی جاودانه کرده اند از خوشی در پوست خودش نمی گنجه

مهر مندانه در بن مایه های خود دوباره نگری کنید دور از پندار است که پیشوایان دانشور شیه این چنین چیزی گفته باشند

ینی می فرمایین جناب مهدی اینگونه چیزی فرموده است که آشکارا چون روز روشن ایراد دارد ؟

من که نمی پذیریم این گفته را

غلام ملی نوری;391164 نوشت:
درود
خب دوست ما این چه پیوندی با یزید( ی در کهیعص ) داره ؟:Gig:

کربلا - هلاکت - یزید - عطش - صبر

یزید که در نینوا نیامد ( کربلا )کشته نشد ( هلاکت) تشنه نبود ( عطش ) - شکیبا نبود ( صبر)

اگر بخواهیم کوچکترین پیوندی پیدا کنیم باید بجای ی ( یزید ) ح ( حسین) می آمد نه ی

این بازی با واژگان از کار های یهودیان است همانانکه در نُبی آمده

یحرفون الکلم عن مواضعه

بابا دست بردارید از این رواج اینگونه واژسازیهای نا پخته و بد فر جام

باور کنید اگه یزید بدونه که شیه ها( همینجوری بی پایه ) با این کار نامشو در نُبی جاودانه کرده اند از خوشی در پوست خودش نمی گنجه

مهر مندانه در بن مایه های خود دوباره نگری کنید دور از پندار است که پیشوایان دانشور شیه این چنین چیزی گفته باشند

ینی می فرمایین جناب مهدی اینگونه چیزی فرموده است که آشکارا چون روز روشن ایراد دارد ؟

من که نمی پذیریم این گفته را

بهتره آدم این قبیل مطالب را یا با دلیل موجه رد کند یا کلا سکوت کند تا بخواد صحت یا نفیشون رو اثبات کنه.

چون آگاهی ما در این زمینه ها محدوده. مضحکه کردن هم فقط بی احترامی هست هر چند روایت صحیح نباشد

غلام ملی نوری;391164 نوشت:
درود
خب دوست ما این چه پیوندی با یزید( ی در کهیعص ) داره ؟:Gig:
کربلا - هلاکت - یزید - عطش - صبر
یزید که در نینوا نیامد ( کربلا )کشته نشد ( هلاکت) تشنه نبود ( عطش ) - شکیبا نبود ( صبر)
اگر بخواهیم کوچکترین پیوندی پیدا کنیم باید بجای ی ( یزید ) ح ( حسین) می آمد نه ی
این بازی با واژگان از کار های یهودیان است همانانکه در نُبی آمده
یحرفون الکلم عن مواضعه
بابا دست بردارید از این رواج اینگونه واژسازیهای نا پخته و بد فر جام
باور کنید اگه یزید بدونه که شیه ها( همینجوری بی پایه ) با این کار نامشو در نُبی جاودانه کرده اند از خوشی در پوست خودش نمی گنجه
مهر مندانه در بن مایه های خود دوباره نگری کنید دور از پندار است که پیشوایان دانشور شیه این چنین چیزی گفته باشند
ینی می فرمایین جناب مهدی اینگونه چیزی فرموده است که آشکارا چون روز روشن ایراد دارد ؟
من که نمی پذیریم این گفته را

جناب نوری عدم الوجدان لایدل علی عدم الوجود:ok::ok::ok:
شما پیدا نکردی و به آن نرسیدید دلیل نمی شود که وجود نداشته باشید برادر بزرگوارم

از تفسیر شریف لاهیجی دلیلی بر اثبات حقانیت مطالب دوستان نقل خواهم کرد لطفا توجه فرمائید

كهيعص على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه «كهيعص» بمعنى:
«هو الكافى الهادى العالم الصادق ذو الايادى العظام»
است.
و در معانى الاخبار از آن حضرت روايت كرده كه‏
«معناه: الكافى الهادى الولى العالم الصادق الوعد»
و نيز از محمد بن عماره روايت كرده كه من در خدمت جعفر بن محمد عليهما السلام بودم شخصى از حضرت تفسير «كهيعص» پرسيد حضرت فرمود كه:
«كاف كاف لشيعتنا، و ها هاد لهم، يا ولى لهم، عين عالم باهل طاعتنا، صاد صادق لهم وعده حتى يبلغ بهم المنزلة التي وعدهم اياها فى بطن القرآن»
و در مجمع البيان روايت كرده كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در دعاى خود مى‏فرمودند كه: «كهيعص» و در كتاب كمال الدين و تمام النعمة و در كتاب مناقب ابن شهرآشوب مازندرانى، و در كتاب احتجاج، از حجت خدا صلوات اللَّه عليه روايت كرده‏اند كه آن حضرت فرمودند كه:
«الكاف اسم كربلاء، و الهاء هلاك العترة، و الياء يزيد لعنه اللَّه، و هو ظالم الحسين، و العين عطشه، و الصاد صبره»
و فرمودند كه هر گاه زكريا نام نامى سيد الشهداء بزبان مى‏آوردند، حزن و گريه بر او غالب مى‏شد از حق سبحانه و تعالى سبب اين معنى را پرسيد پس حق تعالى براى او بكلمة عاليه «كهيعص» اشارت بشهادت آن حضرت كرد و بعد از اين از حضرت واهب العطايا فرزندى خواست و استدعاء آن كرد كه بمصيبت آن مبتلا شود چنانچه بهترين خلق خدا محمد و على مرتضى و فاطمه زهرا عليهم السلام بمصيبت آن حضرت مبتلا شدند حق تعالى يحيى را باو عطا كرد و شربت شهادت او را چشانيد و مدت حمل او و حضرت سيد الشهدا عليهما السلام شش ماه بود
__________
تفسير شريف لاهيجي، ج‏3، ص: 2

و همچنین از تفسیر صراط المستقیم با کتابنامه جهت اطمینان خاطر شریفتان قرار میدهم

عن الحجة عجل اللّه فرجه الشريف في تفسير كهيعص‏ : أن الكاف اسم كربلاء، و الهاء هلاك العترة، و الياء يزيد لعنه اللّه، و العين عطش الحسين عليه السّلام و عترته، و الصاد صبره» «1».
إلى غير ذلك من الأخبار الكثيرة الواردة في تفسير فواتح السور و غيرها، بل‏ وقع ذلك كثيرا في رموز الحكماء و إشارات العلماء.
قال الشيخ الرئيس ابن سيناء في قصيدته الروحية التي مطلعها:
إلى أن قال:

هبطت إليك من المحلّ الأرفع
و رقاء ذات تعزّز و تمنع‏

حتى إذا اتصلت بهاء هبوطها
عن ميم مركزها بذات الأجرع‏

علقت بهاء ثاء الثقيل فأصبحت
بين المعالم و الطلوع الخضع‏
__________________________________________________
(1) بحار الأنوار: ج 92/ 377، ح 8 عن «إكمال الدين».
نقل از تفسير الصراط المستقيم، ج‏3، ص: 125

[SPOILER]نام كتاب: تفسير الصراط المستقيم‏
نويسنده: بروجردى سيد حسين‏
موضوع: كلامى‏
قرن: سيزدهم‏
زبان: عربى‏
مذهب: شيعى‏
ناشر: موسسه انصاريان‏
مكان چاپ: قم‏
سال چاپ: 1416 ق‏
نوبت چاپ: اول‏
تحقيق: غلامرضا مولانا بروجردى‏
[/SPOILER]

رحیق مختوم;391181 نوشت:
از تفسیر شریف لاهیجی دلیلی بر اثبات حقانیت مطالب دوستان نقل خواهم کرد لطفا توجه فرمائید

كهيعص على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه «كهيعص» بمعنى:
«هو الكافى الهادى العالم الصادق ذو الايادى العظام»
است.

درود

این باز پذیرفتنی تر است نه آنکه دوستان پیشتر آورده بودند :Gol:

پرسش:
چرا در قرآن کریم سوره یا آیه ی که به حضرت علی (ع) اختصاص داشته باشد، نیامده است؟
مثلا تو قرآن می آمد که حضرت علی (ع) بعد از پیامبر به خلافت و امامت می رسند و بعد از حضرت علی (ع) نیز فرزندان بزرگوار ایشان به مقام امامت نائل می شوند. اگر چنین آیه یا سوره ای در قرآن می آمد مطمئنا دیگر اهل سنتی وجود نداشت و همه ی مسلمانان شیعه بودند.

پاسخ:
با سلام و درود
در این زمینه چند نکته عرض می شود:
1. در قرآن کریم آیات متعدد و زیادی هستند که ولایت و خلافت حضرت علی علیه السلام را بیان می کنند؛ لذا خداوند آن چه را که لازم بوده برای انسان ها بیان فرموده و چیزی را فرو گذار نکرده است؛ بنابر این خداوند در مورد موضوع ولایت، پیام و کلامش را به انسان ها رسانده است.
2. آیات متعددی از قرآن (در حدود 200 آیه) به كمك اسناد قطعی شیعه و سنی در شأن حضرت علی علیه السلام و مقامات و اوصاف خاص ایشان نازل شده است.
یكی از محدثین اهل تسنن، به نام حاكم حسكانی حنفی (متوفای 490 هـ.ق) دو جلد كتاب، به نام "شواهد التنزیل"، نگاشته و در آن جا 210 آیه قرآن را ذكر كرده كه همگی در شأن حضرت علی علیه السلام و خانواده ایشان نازل شده اند. عالمان و دانشمندان شیعه نیز كتب متعددی در این باره به رشته تحریر در آورده اند.

3. خیلی از مسائل است که در قرآن به صورت جزیی و موردی بیان نشده و بیان آن بر عهده سنت نهاده شده است.
فقط مسأله امامت نیست که دچار اختلاف شده، این همه در صفات و اوصاف الهی بین مسلمانان بحث و اختلاف است و خداوند آنها را به صورت آیه واضح و روشن در قرآن بیان نفرموده است. مسأله صفات الهی که مهمتر از امامت است. حکم به وجوب نماز در قرآن آمده ولی تعداد رکعات آن نیامده است، و تبین آن بر عهده پیامبر صلی الله علیه وآله نهاده شده است.
ابوبصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردم می گویند: چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ حضرت فرمودند: به آنان بگو نماز بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد ولی خداوند رکعات آن را که سه یا چهار تا است در کتابش نام نبرد، تا آن که رسول الله صلی الله علیه وآله آن را برای مردم تفسیر کرد، و … .(1)

بنابر این، دلیل نمی شود که کسی بر علیه امامت و وصایت اهلبیت علیهم السلام، بخواهد از آن استفاده کند.
4. موضوع تحریف، موضوع بسیار مهمی است. چه بسا اگر نام حضرت علی علیه السلام در قرآن می آمد، خیلی ها از دین بر می گشتند و یا دست به تحریف قرآن می زدند.
تحلیل وقوع تحریف، موضوع جدی ای است؛ مگر غدیر با آن همه عظمتش را همه ندیدند و پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله، به پیروی از نظام قبیلگی، هر آن چه رؤسای آن ها گفتند را پذیرفتند و چشم بر همه چیز بستند.
مگر بعد از رحلت پیامبر، ترویج احادیث ایشان را ممنوع نکردند، چرا که در کلام پیامبر و در روایات ایشان از فضائل و مناقب حضرت علی علیه السلام زیاد سخن گفته شده بود.
خداوند به وسیله همین عوامل، قرآنش را حفظ می کند.
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم‏.(2)

در تفسیر یا تأویل حروف مقطعه قرآن با توجه به روایات تفسیری، اشاره به شأن و جایگاه امیرمؤمنان علی (علیه السلام) شده است،
در این که تفسیر یا تأویل آیات متعددی از قرآن راجع به موضوع ولایت و رهبری و یا در مورد شأن و جایگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام است شکی نیست.
آیات متعددی از قرآن (در حدود 200 آیه) به كمك اسناد قطعی شیعه و سنی در شأن علی علیه السلام و مقامات و اوصاف خاص ایشان نازل شده است.
یكی از محدثین اهل تسنن، به نام حاكم حسكانی حنفی (متوفای 490 هـ.ق) دو جلد كتاب، به نام "شواهد التنزیل"، نگاشته و در آن جا 210 آیه قرآن را ذكر كرده كه همگی در شأن علی علیه السلام و خانواده ایشان نازل شده اند. عالمان و دانشمندان شیعه نیز كتب متعددی در این باره به رشته تحریر در آورده اند.

«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ»؛ سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.(3)
از حضرت باقر علیه السلام روايت شده كه فرمودند: طايفه‏ اى از يهود مسلمان شدند و خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض كردند يا نبى اللَّه حضرت موسى وصيت كرد به يوشع بن نون، و او را جانشين خود قرار داد، وصى شما كيست يا رسول اللَّه؟ و بعد از تو ولى و سرپرست ما كيست؟ در پاسخ اين سؤال، اين آيه نازل شد:«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».
آن گاه رسول خدا فرمودند برخيزيد، همه برخاسته و به مسجد آمدند، مردى فقير و سائل داشت از مسجد به طرف آن جناب مى‏آمد، حضرت فرمودند: اى مرد آيا كسى به تو چيزى داده؟ عرض كرد: آرى، اين انگشتر را يک نفر همين اكنون به من داد، حضرت پرسيدند چه كسى؟ عرض كرد آن مردى كه مشغول نماز است. پرسيدند در چه حالى به تو داد؟ عرض كرد در حال ركوع. حضرت تكبير گفتند؛ اهل مسجد همه تكبير گفتند. حضرت رو به آن مردم كرده و فرمودند: پس از من على [علیه السلام] ولىّ شماست، آنان نيز گفتند ما به خداوندى خداى تعالى و به نبوت محمد صلی الله علیه وآله و ولايت على علیه السلام راضى و خشنوديم، آن گاه اين آيه نازل شد:«وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ».(4)

در منابع دیگر مانند تفسير قمى، ج 1، ص 170؛ تفسير نورالثقلين، ج ‏1، ص 643؛ الكافی، ج ‏1، ص 289؛ و ...، نیز روایات شأن نزول این آیه، ذکر شده اند.
در مورد منابع اهل سنت، در تفسیر نمونه آمده: در بسيارى از كتب اسلامى و منابع اهل تسنن، روايات متعددى دائر بر اين كه آيه فوق در شأن حضرت على علیه السلام نازل شده، نقل گرديده كه در بعضى از آن ها به مسئله بخشيدن انگشتر در حال ركوع نيز اشاره شده، و در بعضى نشده و تنها به نزول آيه در باره حضرت على علیه السلام قناعت گرديده است.
اين روايت را ابن عباس، عمار ياسر، عبد اللَّه بن سلام، سلمة بن كهيل، انس بن مالک، عتبة بن حكيم، عبد اللَّه ابى، عبد اللَّه بن غالب، جابر بن عبد اللَّه انصارى و ابو ذر غفارى نقل كرده‏اند.(5)
و علاوه بر این افراد، از خود حضرت على علیه السلام نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است.(6)
در كتاب "غاية المرام" تعداد 24 حديث در اين باره از طرق اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است.(7). (8)

روایات از طریق شیعه و سنی که به حد مستفیض یا تواتر رسیده، همگی شأن نزول این آیه را حضرت علی علیه السلام می دانند.
این که شأن نزول این آیه در مورد علی بن ابیطالب علیه السلام است، بین شیعه و سنی آن قدر مشهور است که جایی برای تشکیک باقی نمی گذارد، و قطعا کسانی حاضر بوده و دیده اند و لذا به عنوان شأن نزول این آیه مشهور و نقل شده است.
نمی شود موضوعی را کسی ندیده باشد ولی در این حد از شهرت، همه به عنوان شأن و مناسبت نزول، آن را نقل کرده باشند.
روایات در این زمینه بسیار است لذا برای اختصار به یکی از روایاتی که خود راوی می گوید حاضر و ناطر بوده اشاره می کنم. از ابوذر غفاری روایت شده که او نقل می کند خودش در آن نماز که نماز ظهر بوده به همراه پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول نماز بوده که این ماجرا اتفاق افتاده است.(9)
نکته: این شبهات برای پنهان کردن حقیقت است، و آن حقیقت، ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام است که این آیه بیان می فرماید.
این آیه آنقدر مسلم در ولایت بوده که خلیفه دوم چهل بار در رکوع نماز صدقه داد تا مشمول این آیه شود. لذا برای همه روشن بوده که این آیه ولایت را می رسانده است.
"فَرُوِيَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَصَدَّقْتُ بِأَرْبَعِينَ خَاتَماً وَ أَنَا رَاكِعٌ لِيَنْزِلَ فِيَّ مَا نَزَلَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَمَا نَزَل"‏؛ روایت شده از عمر بن خطاب که گفت: به خدا قسم! من چهل انگشتر را در حال رکوع صدقه دادم، تا چیزی که درباره علی بن ابی طالب نازل شد، درباره من هم نازل شود، امّا نازل نشد.(10)

___________________

  1. کافی، ج 1، ص286، ح 1.
  2. حجر، 9.
  3. مائده، 55.
  4. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 318.
  5. احقاق الحق، ج 2، ص 399 تا 410.
  6. المراجعات، ص 155.
  7. منهاج البراعه، ج 2، ص 350.
  8. تفسير نمونه، ج ‏4، ص 424.
  9. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏3، ص 324.
  10. أمالی الصدوق، ص 124، ح 4؛ نورالثقلین، ج 1، ص 648؛ المناقب، ج 2، ص 209.
موضوع قفل شده است