صیغه محرمیت؟ اجازه پدر ؟؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صیغه محرمیت؟ اجازه پدر ؟؟

سلام خسته نباشید میخواستم از کارشناس محترم این بخش بپرسم اگه پسر و دختری ( دختر باکره هست ) با هم صیغه ی محرمیت بخونن تا باهم راحتتر باشند و ندونن که برای صیغه ی دختر باکره اجازه ی پدر لازمه و بعداً بفهمند چنین چیزی رو و دیگه باهم نزدیک نشن، مرتکب گناه شدند ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نور

Hannane;365518 نوشت:
سلام خسته نباشید میخواستم از کارشناس محترم این بخش بپرسم اگه پسر و دختری ( دختر باکره هست ) با هم صیغه ی محرمیت بخونن تا باهم راحتتر باشند و ندونن که برای صیغه ی دختر باکره اجازه ی پدر لازمه و بعداً بفهمند چنین چیزی رو و دیگه باهم نزدیک نشن، مرتکب گناه شدند ؟

با سلام و عرض ادب

درصورتی که در پرسش مساله کوتاهی کرده باشد مرتکب گناه شده است و باید توبه و استغفار نماید و اگر صیغه موقت بوده احتیاطا مرد،باید بقیه مدت را به دختر ببخشد و درصورت نزدیکی،عده وطی به شبهه(یعنی به اندازه ای که دختر سه بار خون حیض ببیند) نگه دارد ولی درصورتی که نزدیکی نداشته اند،عده ندارد.

استفتا از دفتر مقام معظم رهبری در قم

اگه تحقیق کرده باشن و به چنین چیزی بر نخورده باشن چی ؟
چیجوری ببخشد؟
عده وطی به شبهه یعنی چی ؟
به زبون ساده بگین لطفا این الفاظو متوجه نمیشم :Gig:

Hannane;365518 نوشت:
سلام خسته نباشید میخواستم از کارشناس محترم این بخش بپرسم اگه پسر و دختری ( دختر باکره هست ) با هم صیغه ی محرمیت بخونن تا باهم راحتتر باشند و ندونن که برای صیغه ی دختر باکره اجازه ی پدر لازمه و بعداً بفهمند چنین چیزی رو و دیگه باهم نزدیک نشن، مرتکب گناه شدند ؟

طبق نص صريح قرآن بايد دختره باكره با اجازه پدرش صيغه كند

وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿نساء/25﴾


و هر كس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست‏گيران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است

kheymegahabalfazl;366068 نوشت:
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿نساء/25﴾

این آیه ای که شما آوردین در مورد کنیزهاست که :Gig:. قوانین حاکم بر اونا خیلی متفاوته با زنان آزاد.

سها;366126 نوشت:
قوانین حاکم بر اونا خیلی متفاوته با زنان آزاد.


خواهر نقل اين هست كه ازدواج با دختر بايد به اذن خانوداه اش باشد و جالب تز از همه اين هست كه حتي اگر هم شما مالك او باشيد ولي چون باكره هست بايد به اذن پدر باشد، قوانين حاكم بر انها در مسئله بكر آن هيچ تاثير گزار نيست و در هم دو حالت شما بايد به خانواده اش اقامه كنيد

Hannane;366061 نوشت:
اگه تحقیق کرده باشن و به چنین چیزی بر نخورده باشن چی ؟
چیجوری ببخشد؟
عده وطی به شبهه یعنی چی ؟
به زبون ساده بگین لطفا این الفاظو متوجه نمیشم

با سلام و عرض ادب

اگر جاهل قاصر باشد یعنی در پرسش کوتاهی نکرده باشد گناه نکرده است ولی درهرحال در عقد موقت،باید مدت تعیین می شد و اگر از مدت تعیین شده باقی باشد مرد باید بقیه مدت را به زن ببخشد و ارتباط را قطع کنند و درصورت نزدیکی خانم باید به اندازه ای که سه بار خون حیض ببیند،عده نگه دارد با دیدن سومین بار خون حیض،عده تمام می شود و خانم می تواند با فرد دیگری باوجود شرایطش(اذن پدر و..) ازدواج نماید.

رساله مراجع،احکام نکاح و طلاق

خیلی ممنون از کارشناس محترم...:Gol: دیگه سوالی نیست:Gol:

kheymegahabalfazl;366068 نوشت:
طبق نص صريح قرآن بايد دختره باكره با اجازه پدرش صيغه كند

kheymegahabalfazl;366146 نوشت:
جالب تز از همه اين هست كه حتي اگر هم شما مالك او باشيد ولي چون باكره هست بايد به اذن پدر باشد

با سلام.

موضوع آیه مورد اشاره جنابعالی ازدواج مرد غیرمالک با کنیز مسلمان است که باید با اجازه مالک او باشد [1] و نه پدر او (لطفاً دقت شود).

موفق باشید.

:Hedye:

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] تفسیر نمونه، جلد سوم، صفحه 348-351

اگر خوف گناه باشه باز هم اجازه پدر شرط هست؟؟؟؟

می تونید کتاب " جایگاه زن در اسلام" شهید مرتضی مطهری رو بخونید. توی یکی از فصول آخر در این مورد صحبت کرده. و استدلال آورده که چرا اجازه پدر حتی برای ازدواج موقت لازمه. کتاب بسیار جالبه هم برای خانوما و هم برای آقایون

مؤمن;366363 نوشت:
با سلام.

موضوع آیه مورد اشاره جنابعالی ازدواج مرد غیرمالک با کنیز مسلمان است که باید با اجازه مالک او باشد [1] و نه پدر او (لطفاً دقت شود).

موفق باشید.

غلط است زيرا خود ايه تبيين گر است برادر دقت بفرماييد

يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ

اولا غير مالك را شما چگونه برداشت كرده ايد؟

در ضمن شما فرموديد از مالكش بايد اجازه گرفت كه باز هم غلط است به ايه زير دقت كنيد

فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ

حال شما اهلن را چگونه به مالك تفسير نموده ايد؟ مي شود برايم توضيح بدهيد؟

در ضمن يادتان باشد كه در اين جا اهل امده و در بخش قبلي مالك و اگر منظور از مالك همان اهل است ديگر كلمه اهل را نمي اورد زيرا كلمه اهل معناي استفهامي دارد و اهل از مصدر اهل بيت گرفته شده است و مي شود خانواده

برادرم برويد معاني را بخوانيد بعد ما در خدمت شما هستيم

s@ba;366373 نوشت:
اگر خوف گناه باشه باز هم اجازه پدر شرط هست؟؟؟؟

انچه قران به ما دستور داده است بايد به اذن پدر باشد كه اين سوال شما باب استفتاء هست و بايد از مرجعتان بپرسد تا اجتهاد كند

Mohsen.Fakori;366408 نوشت:
چرا اجازه پدر حتی برای ازدواج موقت لازمه

علت مسئله هم روانشناسي هست و هم مسئله جامع شناختي و هم جايگاه حقوقي و حقيقي زن

زيرا در مرحله اول دختر چون احساسي عمل مي كند تن به متعه مي دهد در مرحله دوم اين عمل كه باب شد جامعه دچار نابساماني مي شود در نتيجه هم جايگاه حقوقي دختر به چالش مي افتد و هم حقيقي زيرا باز برمي گردد به همان مسئله روانشناسي كه ضربه روحي به دختر عاملي براي بزهكاري او هست كه همان كنش در مقام حقيقي او هست والي اخر البته بحث در اين باب زياد هست كه محال نميدهد زيرا تاپيك به انحرا كشيده مي شود

دوستان به معني زير از كتاب تفسير نور نگاه كنند:

و هر کس از شما، که توانایى مالى ندارد تا با زنان آزادِ باایمان ازدواج کند، پس از کنیزانِ با ایمانى که شما مالک آنید، (به زنى بگیرد) و خداوند به ایمان شما داناتر است. همه از یکدیگرید، پس (نگویید: که من آزادم و تو کنیز. و) با اذن صاحبانشان آن کنیزان را به همسرى درآورید.

اقاي كامران مالك دختري هست در نتيجه او صاحب دختر هست بعد چطوري بايد بيايد از صاحب دختر كه خودش هست اجازه بگيرد؟

نتيجه اين مي شود كه منظور همان اهل است يعني خانواده اش

kheymegahabalfazl;366419 نوشت:
غلط است زيرا خود ايه تبيين گر است برادر دقت بفرماييد

kheymegahabalfazl;366419 نوشت:
اولا غير مالك را شما چگونه برداشت كرده ايد؟

kheymegahabalfazl;366419 نوشت:
در ضمن شما فرموديد از مالكش بايد اجازه گرفت كه باز هم غلط است

kheymegahabalfazl;366419 نوشت:
برادرم برويد معاني را بخوانيد بعد ما در خدمت شما هستيم

سلام برادر.

البته بنده مثل شما تفسیر قرآن بلد نیستم و ادعایی هم در این زمینه ندارم. فقط عرض شد بر اساس تفسیر نمونه معنای آیه ظاهراً چیز دیگری است.

تا جایی که بنده می دانم اصطلاح «ما ملکت ایمانکم» در قرآن کریم به معنای هر دختری یا زن جوانی که تحت تکفل مردی باشد نیست بلکه منظور فقط کنیز است. ضمناً فتیات در مقابل محصنات آمده است که باز هم نشان می دهد منظور زنان آزاد نیست.

«غیرمالک» نیز ظاهراً از اینجا برداشت شده است که ازدواج مالک کنیز با کنیزش در اینجا معنایی ندارد و کلاً محرمیت کنیز و مالک او از قواعد دیگری تبعیت می کند. پس باید مخاطب آیه افرادی غیر از مالک او باشد (بر اساس تفاسیر).

با مطالعه مختصری که در تفاسیر مجمع البیان، المیزان، نور و اطیب البیان در ذیل آیه مورد نظر داشتم نیز همین مطلب فوق را آورده بودند و با فرمایش شما همخوانی نداشتند.

البته بنده اصراری بر تفسیر خاصی ندارم و صلاحیت بحث تخصصی در این زمینه را هم ندارم. اگر جنابعالی در این مورد بحثی با کارشناسان بخش تفسیر سایت داشته باشید فکر می کنم برای همه ما آموزنده و قابل استفاده باشد.

با تشکر و آرزوی توفیق.:Hedye:

مؤمن;366525 نوشت:
لبته بنده مثل شما تفسیر قرآن بلد نیستم و ادعایی هم در این زمینه ندارم. فقط عرض شد بر اساس تفسیر نمونه معنای آیه ظاهراً چیز دیگری است.

اشتباه مي كنيد برادرم حقير نه مفسر قرآنم و نه ادعايي دارم و بنده با توجه به شواهد موجود و تفسر و معاني برايتان مطلب اوردم و اين بي انصافي هست كه اينگونه سخن مي گوييد

بنده نيز برايتان ارزوي موفقيت و سربلندي را دارم:hamdel::Gol:

s@ba;366373 نوشت:
اگر خوف گناه باشه باز هم اجازه پدر شرط هست؟؟؟؟

با سلام و عرض ادب

دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت‏ خود را تشخيص مى‏ دهد اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد و در فرض سوال هم اجازه لازم است.

امام خمینی،توضیح المسائل،م2376

kheymegahabalfazl;366532 نوشت:
اشتباه مي كنيد برادرم حقير نه مفسر قرآنم و نه ادعايي دارم و بنده با توجه به شواهد موجود و تفسر و معاني برايتان مطلب اوردم و اين بي انصافي هست كه اينگونه سخن مي گوييد

سلام و تشکر از شما برادر گرامی.

همان طور که بهتر از بنده می دانید قرآن کریم به ما می آموزد که محکم (سدید) سخن بگوییم.

بنده از همان ابتدا به منبع نقل قولم (تفسیر نمونه) ارجاع دادم تا اگر ابهامی هست آنجا برطرف شود. اما شما با قاطعیت فرمودید «غلط است ...»، «... باز هم غلط است»، «برادرم بروید معانی را بخوانید بعد ما در خدمت شما هستیم»!

به نظرم هر کسی جملات شما را ببیند احساس می کند کارشناس تفسیر هستید. لذا فکر کردم شاید شما بر اساس تخصص ترجمه و تفسیر خود نظر متفاوتی با تفاسیر معتبر شیعه داشته باشید (که البته اشکالی هم ندارد). ولی اگر چنین تخصصی ندارید انصاف و صلاح این است که با قطعیت کمتری سخن بگویید.

اما پاسخ سؤال دیگری که مطرح فرموده بودید برای اطلاع خوانندگان این بحث:

kheymegahabalfazl;366426 نوشت:
دوستان به معني زير از كتاب تفسير نور نگاه كنند:

و هر کس از شما، که توانایى مالى ندارد تا با زنان آزادِ باایمان ازدواج کند، پس از کنیزانِ با ایمانى که شما مالک آنید، (به زنى بگیرد) و خداوند به ایمان شما داناتر است. همه از یکدیگرید، پس (نگویید: که من آزادم و تو کنیز. و) با اذن صاحبانشان آن کنیزان را به همسرى درآورید.

اقاي كامران مالك دختري هست در نتيجه او صاحب دختر هست بعد چطوري بايد بيايد از صاحب دختر كه خودش هست اجازه بگيرد؟

نتيجه اين مي شود كه منظور همان اهل است يعني خانواده اش


اول این که در همین معنی دقت بفرمایید متوجه می شوید که بحث در مورد کنیز است نه هر دختری.
بعد این که در همان تفسیر نور که ترجمه را از آن نقل فرمودید پاسخ شما توضیح داده شده است.

«كسانى كه مالك كنيز مى‏ شوند، بدون آنكه نيازى به عقدِ ازدواج باشد، حقّ آميزش با او را دارند. لذا مراد از ازدواج با كنيزان كه در اين آيه مطرح شده است، ازدواج با كنيز ديگران است كه بايد با اجازه‏ صاحبان آنها باشد.»

پس «شما» در عبارت «که شما مالک آنید» خطابی است کلی به مسلمانان نه شخص «شما»یی که می خواهید ازدواج کنید.

امیدوارم این توضیحات مفید بوده باشد.
در پناه خداوند متعال موفق و مؤید باشید.:Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش در مورد آیه ی مورد استناد در این تاپیک _آیه 25 سوره نساء شکی نیست که مطلب در باره ی کنیزان افراد دیگر است زیرا نص ایه اینچنین بیان مینماید : وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ هر کس را که توانگری نباشد تا آزاد زنان مؤمنه را به نکاح خود در، آورداز کنيزان مؤمنه ای که مالک آنها هستيد به زنی گيرد و خدا به ايمان شما آگاه تر است همه از جنس يکديگريد پس بندگان را به اذن صاحبانشان نکاح کنيد و مهرشان را به نحو شايسته ای بدهيد و بايد که پاکدامن باشند نه زناکار و نه از آنها که به پنهان دوست می گيرند و چون شوهر کردند، هر گاه مرتکب فحشا شوند شکنجه آنان نصف شکنجه آزاد زنان است و اين برای کسانی است از شما که بيم دارند که به رنج افتند با اين همه ، اگر صبر کنيد برايتان بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است

  • ترجمه فولادوند و هر كس از شما، از نظر مالى نمى‏تواند زنانِ [آزادِ] پاكدامنِ با ايمان را به همسرى [خود] درآورد، پس با دختران جوانسالِ با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است. [همه‏] از يكديگريد. پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرىِ [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه‏] پاكدامن باشند نه زناكار، و دوست‏گيران پنهانى نباشند. پس چون به ازدواجِ [شما] درآمدند، اگر مرتكب فحشا شدند، پس بر آنان نيمى از عذاب [مجازاتِ‏] زنان آزاد است. اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان‏] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن، براى شما بهتر است، و خداوند آمرزنده مهربان است.


  • ترجمه مجتبوی و هر كس از شما كه توانگرى و فراخدستى ندارد تا با زنان [آزاد] پاكدامن و با ايمان ازدواج كند، از كنيزان با ايمان كه مالك آنيد [به زنى گيرد]، و خدا به ايمان شما داناتر است، برخى‏تان از برخى ديگريد- همه يكسان و برابريد-. پس آنان را با اجازه كسانشان به زنى گيريد و كابينشان را به شيوه‏اى نيكو بدهيد، در حالى كه پاكدامنان باشند نه زشتكاران- زناكاران- و نه دوست‏گيران به پنهانى. و چون شوهر كنند اگر زشتكارى- زنا- كنند بر آنهاست نيمى از شكنجه‏اى كه بر آزادان است. اين- ازدواج با كنيزان- براى كسى از شماست كه از رنج و فشار [عزوبت و از گناه زنا بر خويشتن‏] بترسد، و اينكه شكيبايى و خوددارى كنيد براى شما بهتر است، و خدا آمرزگار و مهربان است.


  • ترجمه مشکینی و آن كس از شما كه توان مالى ندارد تا با زن‏هاى آزاد مؤمن ازدواج نمايد پس، از بردگان ملكى از دختران جوان با ايمانتان به زنى بگيرد. و خداوند به ايمان شما داناتر است، همه از يكديگريد (همه به وسيله پيوند ايمانى اعضاء يك پيكريد) پس با آنها به اذن صاحبانشان ازدواج نماييد، و مهرهايشان را به طور پسنديده به آنان بپردازيد، در حالى كه آنان پاكدامن باشند نه اهل زنا و نه دوست‏گيران پنهانى. پس هر گاه اين زنان (كنيزان) ازدواج نمودند، اگر كار زشت (زنا) انجام دادند بر آنها نصف آن كيفرى است كه بر زنان آزاد است. اين (تجويز ازدواج با برده) براى كسى از شما است كه از مشقت (عزوبت) و ضرر (زنا) بترسد، و صبر كردن براى شما بهتر است، و خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است


  • ترجمه بهرام پور و هر كه از شما توان مالى ندارد كه با زنان آزاد مؤمن ازدواج كند، از كنيزان با ايمان كه در اختيار داريد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است، همه از يكديگريد. پس آنها را با اجازه‏ى كسانشان به همسرى خود در آوريد و مهرشان را به شيوه‏اى نيكو بدهيد تفسیر مجمع البيان
    ترجمه‏
    24 - و [نيز ازدواج‏] زنان همسردار [بر شما تحريم شده است‏]؛ مگر كنيزانى كه مالك آنان شده‏ايد. [اين برنامه را] خدا بر شما مقرر داشته است؛ و جز اينها بر شما حلال شده است كه به وسيله دارايى‏هايتان با انگيزه زناشويى [و پاكدامنى، آنان را ]بخواهيد، نه [با انگيزه‏] «زنا». و زنانى را كه با آنان ازدواج موقت نموده‏ايد، مهريه‏هايشان را كه بايسته است، به آنان بدهيد؛ و پس از [آن مهريه‏] مقرّر، در آنچه هر دو به آن رضايت دهيد [و به توافق برسيد]، برشما گناهى نيست؛ بى‏ترديد خدا هماره دانا و فرزانه است.
    25 - و هر كس از شما از نظر امكانات زندگى نتوانست زنان آزاد و با ايمان را به همسرى بگيرد، پس با دختران جوان و با ايمانتان كه [آنان را به عنوان كنيز] مالك شده‏ايد [ازدواج نماييد] و خدا به ايمان شما داناتر است. همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد؛ پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد، و مهرشان را به گونه‏اى پسنديده به آنان بدهيد؛ در حالى كه پاكدامن باشند نه زناكار و نه آن كه دوستانى نهانى بگيرند. و هنگامى كه شوهردار شدند، اگر به كار زشتى دست يازيدند، بر آنان نيمى از كيفرى خواهد بود كه بر زنان آزاد است. اين طرح ازدواج با كنيزان براى كسانى از شما هست كه از [رنج و ]دشوارى [بى همسرى و آلوده شدن به گناه‏] بيم دارند؛ و [با اين همه‏] شكيبايى براى شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. و درهیچ تفسیر و ترجمه ای اشاره به آیه ای که لزوم و وجوب اذن پدر دراجازه ازدواج دختر باکره را به طور نص ویا تشبیه و یا .... ذکر شده باشد را فقها به عنوان منبع این رای فقهی ، اعلام نکرده اند بلکه برای این حکم فقهی تنها ضرورت را به برخی احادیث وروایات ارجاع میدهند . کما اینکه این مسئله در فقه مورد قبول عموم علما نیست وتعدادی از علما وجوب آن را ضروری نمیدانند و سایر علمای معتقد به این حکم نیز آن را واجب نمیدانند بلکه به جهت مصالح دوشیزه (که ممکن است تحث احساسات مرتکب انتخاب اشتباه شوند ) این حکم را ضروری میدانند نه واجب تعبدی

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش این مسئله را از دیدگاه فقهی،اجتماعی مورد بررسی قرار داده‌ایم.با استناد به آیات،روایات،اصل‌ و آرای فقهای بزرگ به این نتیجه رسیده‌ایم که اذن پدر در ازدواج دختر باکره رشیده شرط نیست.اما فقها از باب احتیاط و رعایت مصالح اذن پدر را در ازدواج باکره رشیده شرط دانسته‌اند. ( دکتر پولادنسب) استاد دانشگاه . مبناي فقهي حكم
در فقه دختري كه به حد بلوغ و رشد رسيده و ثيبه است يعني در اثر نزديكي با او بكارتش از بين رفته براي ازدواج بعدي مستقل است و نظر و اجازه پدر در ازدواج او نقشي ندارد. ولي دختري كه هنوز باكره است, هر چند به سن بلوغ و رشد رسيده, اگر بخواهد ازدواج كند پنج نظر در مورد چگونگي نقش ولي در ازدواج او وجود دارد كه ذيلاً به آنها اشاره مي كنيم:
1_ دختر هم چنان تحت ولايت پدر و جد پدري است و ولي مي تواند مستقلاً دختر باكره رشيده خود را به عقد ازدواج ديگري در آورد.
2_ پدر و جد پدري, ولايتي بر باكره رشيده, ندارند و او خود مي تواند مستقلاً اقدام به نكاح نمايد.
3_ تشريك در ولايت يعني لزوم اذن ولي و دختر در عقد نكاح, به تعبير ديگر, دختر اگر بخواهد ازدواج كند, بايد اجازه ولي را بگيرد.
4_ در عقد منقطع دختر مستقل است و نيازي به اجازه ولي دارد ولي در عقد نكاج دائم اجازه ولي لازم است.
5_ عكس نظر فوق, يعني در عقد دائم, دختر مستقل است ولي در نكاح منقطع, اجازه ولي لازم است.
در بين فقهاي اهل سنت, فقهاي شافعی
, مالکی وحنبلی معتقدند كه ولي بر دختر باكره ولو بالغ و رشيده باشد ولايت دارد و مي تواند بدون اذن و رضايت خود دختر, او را به عقد ديگري در آورد و اصطلاحاً به اين ولي, ولي مجبر گفته مي شود يعني كسي كه مي تواند مولي عليه (کسی را که بر او ولایت دارد ) را به اجبار به عقد ديگري در آورد. ولي مجبر مي تواند صغير و صغيره و كبير و كبيره را در صورت جنون و كبير بالغه عاقله را در صورتي كه باكره باشد بدون اذن و رضايت آنها تزويج كند.
ابوحنيفه, ولايت ولي را بر دختر باكره رشيده ساقط مي داند و مي گويد دختر خود مستقلاً مي تواند مبادرت به عقد ازدواج كند و هيچ كس حق اعتراض بر او ندارد نگر اينكه به غير كفو يا كمتر از مهر المثل ازدواج كند كه در اين صورت ولي حق اعتراض دارد و مي تواند از دادگاه فسخ ازدواج او را بخواهد.
معدودي از فقها در بين فقهاي اماميه, استمرار ولايت پدر و جد پدري را در نكاح دختر باكره رشيد, قائلند كه از جمله مي توان از نظر شيخ طوسي در كتاب نهايه و شيخ يوسف بحراني صاحب حدايق نام برد. صاحب حدايق, اين قول را به عده ديگري از فقها نيز نسبت مي دهد.
از قول دوم, به عنوان قول مشهور بين متاخرين ياد شده است. فقهاي بزرگي چون شيخ طوسي در كتاب تبيان, سيد مرتضي, ابن جنيد, سلاز, ابن ادريس, علامه حلي در كتاب تذكره و قواعد, شهيد اول, شهيد ثاني, محقق كركي و صاحب جواهر بر اين نظرند و روايات وارده در زمينه لزوم كسب نظر پدر در امر ازدواج را حمل بر استصحاب و رجحان گرفتن نظر او مي نمايند.
قول چهارم را شيخ طوسي در كتابتهذيب احتمال داده است و قول پنجم كه محقق آن را در شرايع نقل كرده, گوینده آن معلوم نيست.
قول سوم را برخي از فقها چون شيخ مفيد, در کتاب مقنعه و ابوالصلاح حلبي در كتاب كافي اختيار كرده اند و بسياري از فقها و مراجع معاصر نيز غالبا به صورت احتياط و برخي به عنوان فتوا بيان كرده اند.
به نظر مي رسد قول دوم كه دختر بالغه رشيده را در امر ازدواج مستقل و ولايت ولي را ساقط مي داند و اجازه او را شرط صحت نكاح نمي داند, با اصول, سازگار تر و به صواب نزديكتر است, زيرا كسي كه به سن بلوغ و رشد رسيده از تحت ولايت خارج مي گردد و اختيار اعمال و اقوال خود را دارد و مي تواند هر گونه معامله اي را انجام دهد و هر قراردادي را منعقد سازد و دليلي ندارد كسي كه در همه امور و معاملات مي تواند دخالت و تصرف نمايد, صرفاً بدين جهت كه هنوز باكره است و شوهرنكرده, او را مختار در عقد ازدواج ندانيم و اجازه ولي را در صحت عقد نكاح شرط قرار دهيم.
چنانكه ديديم تقريباً بيشتر فقهاي معتبر نيز بر همين عقيده اند فقهايي هم كه اذن پدر را شرط مي دانند, عمدتاً مطلب را به صورت احتياط واجب بيان كرده اند, با اين كه از لحاظ فتوايي نظر قويتر براي آنها, همان استقلال دختر بوده است. منبع :اجازه ولي در عقد نكاح

kheymegahabalfazl;366146 نوشت:
خواهر نقل اين هست كه ازدواج با دختر بايد به اذن خانوداه اش باشد و جالب تز از همه اين هست كه حتي اگر هم شما مالك او باشيد ولي چون باكره هست بايد به اذن پدر باشد، قوانين حاكم بر انها در مسئله بكر آن هيچ تاثير گزار نيست و در هم دو حالت شما بايد به خانواده اش اقامه كنيد

از کجا میدانید که دختری که تحت تملک دیگران است لزوما باکره است؟
داستان خواستگاری علی (ع) را احتمالا شنیده اید که پیامبر از خود سلب اختیار کرد و تنها تصمیم فاطمه (ع) را شرط دانست
اذن والدین (ونه تنها پدر ) برای نکاح کنیز به این دلیل لازم است که کنیز اراده لازم برای دادن پاسخ نه را ندارد و یا ممکن است از ترس این که زیر فشار یا تهدید قرار گیرد پاسخ بله بدهد

حلاج;367726 نوشت:
از کجا میدانید که دختری که تحت تملک دیگران است لزوما باکره است؟

سلام عليكم:hamdel:

برادرم اگر به جمله خودتان نگاه كنيد به پاسخ خودتان خواهيد رسيد زيرا من نشنيده ام و فكر هم نمي كنم كسي شنيده باشد به يك زن بگويند كه باكره هست و تنها اين لفظ براي دختران هست كه خودتان نيز اشاره نموديد اما يك نكته بسير مهم وجود دارد و ان ها اين است كه يك دختر هم مي تواند باكرده نباشد يعني اينكه بدون نزديكي با مردي ديگر باكرده نباشد و اما علت عدم بكر ان به خاطر انجام افعال فيزولوژيك مانند ورزش و غيره هست كه علما متف القول هستند كه باز هم آن دختر بايد به اذن پدرش ازدوجا كند زيرا تا كنون هيچ گونه همبستري با مردي را نداشته

حلاج;367726 نوشت:
داستان خواستگاری علی (ع) را احتمالا شنیده اید که پیامبر از خود سلب اختیار کرد و تنها تصمیم فاطمه (ع) را شرط دانست

برادرم آمار تاريخي را به شما اشتباه رسانده اند زيرا جريان خواستگاري صديقه طاهره فقط به اذن تبارك تعالي بوده است و به همين جهت بود كه هركسي به خواستگاري ايشان مي رفتند پيغمبر مي فرمودند لم ينزل لقضاء بعد كه سند اين حديث هم در كتب شما اهل تشيع هست و هم در مصادر ما اهل سنت

حلاج;367726 نوشت:
اذن والدین (ونه تنها پدر ) برای نکاح کنیز به این دلیل لازم است که کنیز اراده لازم برای دادن پاسخ نه را ندارد و یا ممکن است از ترس این که زیر فشار یا تحدید قرار گیرد پاسخ بله بدهد

اين موضوع را هم شما از كجا استخراج و استنباط كرده ايد بنده نمي دانم اما آنچيزي كه هست اين مي باشد در ازدواج دختر طبق ايه قران بايد به اذن خانواده اقامه شود و لاغير و ربطي به كنيز و غير كنيز ندارد در ضمن اين استدلال شما هم نقص بر نوع و نحوه اناليز شماست زيرا كنيز كه از خود اختيار ندارد كه بخواهد بگويد بله يا خيز و مالك او قيم و تصميم گيرنده براي او هست لذا ديگر معناي لفظي كنيز بيهوده مي شود اما خداوند در بحث ازدواج با او اين شروط را از سر مالك او ساقط نموده

موفق و مويدباشيد:Gol:

kheymegahabalfazl;367758 نوشت:
سلام عليكم:hamdel:

برادرم اگر به جمله خودتان نگاه كنيد به پاسخ خودتان خواهيد رسيد زيرا من نشنيده ام و فكر هم نمي كنم كسي شنيده باشد به يك زن بگويند كه باكره هست و تنها اين لفظ براي دختران هست كه خودتان نيز اشاره نموديد اما يك نكته بسير مهم وجود دارد و ان ها اين است كه يك دختر هم مي تواند باكرده نباشد يعني اينكه بدون نزديكي با مردي ديگر باكرده نباشد و اما علت عدم بكر ان به خاطر انجام افعال فيزولوژيك مانند ورزش و غيره هست كه علما متف القول هستند كه باز هم آن دختر بايد به اذن پدرش ازدوجا كند زيرا تا كنون هيچ گونه همبستري با مردي را نداشته


برادرم آمار تاريخي را به شما اشتباه رسانده اند زيرا جريان خواستگاري صديقه طاهره فقط به اذن تبارك تعالي بوده است و به همين جهت بود كه هركسي به خواستگاري ايشان مي رفتند پيغمبر مي فرمودند لم ينزل لقضاء بعد كه سند اين حديث هم در كتب شما اهل تشيع هست و هم در مصادر ما اهل سنت

اين موضوع را هم شما از كجا استخراج و استنباط كرده ايد بنده نمي دانم اما آنچيزي كه هست اين مي باشد در ازدواج دختر طبق ايه قران بايد به اذن خانواده اقامه شود و لاغير و ربطي به كنيز و غير كنيز ندارد در ضمن اين استدلال شما هم نقص بر نوع و نحوه اناليز شماست زيرا كنيز كه از خود اختيار ندارد كه بخواهد بگويد بله يا خيز و مالك او قيم و تصميم گيرنده براي او هست لذا ديگر معناي لفظي كنيز بيهوده مي شود اما خداوند در بحث ازدواج با او اين شروط را از سر مالك او ساقط نموده

موفق و مويدباشيد:Gol:


سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار این همه سند ودلیل آورده ایم که این موضوع اصلا" درقرآن نیامده و اذن پدر یک صلاحدید از طرف علما است مطابق با برخی از روایات !!! شما باز هم برمطلب بدون استناد خود تاکید میکنید ؟ خیر بزرگوار در هیچ آیه ای از قرآن کریم وجوب اذن واجازه ی پدر نیامده است وفقط صلاحدید برخی از علماء مطایق برخی از روایات باعث صدور این فتوا شده است کما این که برخی از علماء براین مطلب اعتقادی ندارند واگر آیه ی قران در این مورد دلالت داشت قریب فقها تسلیم آن بودند . لطفا" برای فع شبهه به متن بالا که مستندا" ارایه داده ام دقت بفرمایید

••ostad••;367818 نوشت:
باز هم برمطلب بدون استناد خود تاکید میکنید

دوست عزيز سلام

برادرم اين روش خوبي براي مباحثه نيست كه بنده از قران سند مي اورم و شما به ما عنگي بي سندي مي زنيد، بنده قول الله تبارك تعالي مي اورم و شما اقوال گوناگون مي اوريد انوقت ما بي بي سندي متهم مي شويم

اخر من نمي دانم شما چيزي را كه به وضوحات هست را چرا اينقدر مي پيچانيد برادرم اين قول الله است دفت كنيد

فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ

حال بنده نمي دانم شما اينگونه مي فرماييد؟

••ostad••;367818 نوشت:
دلیل آورده ایم که این موضوع اصلا" درقرآن نیامده و اذن پدر یک صلاحدید از طرف علما است مطابق با برخی از روایات !

چيزي را كه خداوند گفته را شما چگونه امده ايد برايمان اثبات كرده ايد كه در قران نيامده ولله قسم بنده در تحيرم و فرموديد كه علما گفته اند، آخه برادر چيزي را كه قران نگفته را علما از كجا مي خواهند استخراج كنند؟

اکثر مراجع عظام در این خصوص می فرمایند: دخترى که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنى مصلحت خود را تشخیص مى‏دهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد باید از پدر یا جدّ پدرى خود اجازه بگیرد. و اگر پدر و جدّ پدرى غایب باشند، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگیرد و نیز اگر دختر باکره نباشد در صورتى که بکارتش بوسیله شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولى اگر بواسطه وطى به شُبهه یا زنا از بین‏ رفته باشد، احتیاط مستحبّ آن است که اجازه بگیرند[1].
در این باره آیات عظام خامنه ای، فاضل لنکرانی، صافی، مکارم، وحید، تبریزی می فرمایند: بنابر احتیاط واجب، باید از پدر یا جد پدریِ خود اجازه بگیرد.[2]


[1] . حضرات آیات امام خمینی، سیستانی و نوری همدانی؛ توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، صص: 459-458؛ نظر آیت الله نوری همدانی از سایت معظم له (قسمت توضیح المسائل) گرفته شده است.

[2] همان.

خواهشا به ادمها به راحتي تهمت و افطرا نزنيد

kheymegahabalfazl;367867 نوشت:
چيزي را كه خداوند گفته را شما چگونه امده ايد برايمان اثبات كرده ايد كه در قران نيامده ولله قسم بنده در تحيرم و فرموديد كه علما گفته اند، آخه برادر چيزي را كه قران نگفته را علما از كجا مي خواهند استخراج كنند؟ اکثر مراجع عظام در این خصوص می فرمایند: دخترى که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنى مصلحت خود را تشخیص مى‏دهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد باید از پدر یا جدّ پدرى خود اجازه بگیرد. و اگر پدر و جدّ پدرى غایب باشند، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگیرد و نیز اگر دختر باکره نباشد در صورتى که بکارتش بوسیله شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولى اگر بواسطه وطى به شُبهه یا زنا از بین‏ رفته باشد، احتیاط مستحبّ آن است که اجازه بگیرند[1]. در این باره آیات عظام خامنه ای، فاضل لنکرانی، صافی، مکارم، وحید، تبریزی می فرمایند: بنابر احتیاط واجب، باید از پدر یا جد پدریِ خود اجازه بگیرد.[2] [1] . حضرات آیات امام خمینی، سیستانی و نوری همدانی؛ توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، صص: 459-458؛ نظر آیت الله نوری همدانی از سایت معظم له (قسمت توضیح المسائل) گرفته شده است. [2] همان. خواهشا به ادمها به راحتي تهمت و افطرا

kheymegahabalfazl;367867 نوشت:
چيزي را كه خداوند گفته را شما چگونه امده ايد برايمان اثبات كرده ايد كه در قران نيامده ولله قسم بنده در تحيرم و فرموديد كه علما گفته اند، آخه برادر چيزي را كه قران نگفته را علما از كجا مي خواهند استخراج كنند؟ اکثر مراجع عظام در این خصوص می فرمایند: دخترى که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنى مصلحت خود را تشخیص مى‏دهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد باید از پدر یا جدّ پدرى خود اجازه بگیرد. و اگر پدر و جدّ پدرى غایب باشند، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگیرد و نیز اگر دختر باکره نباشد در صورتى که بکارتش بوسیله شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولى اگر بواسطه وطى به شُبهه یا زنا از بین‏ رفته باشد، احتیاط مستحبّ آن است که اجازه بگیرند[1]. در این باره آیات عظام خامنه ای، فاضل لنکرانی، صافی، مکارم، وحید، تبریزی می فرمایند: بنابر احتیاط واجب، باید از پدر یا جد پدریِ خود اجازه بگیرد.[2] [1] . حضرات آیات امام خمینی، سیستانی و نوری همدانی؛ توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، صص: 459-458؛ نظر آیت الله نوری همدانی از سایت معظم له (قسمت توضیح المسائل) گرفته شده است. [2] همان. خواهشا به ادمها به راحتي تهمت و افطرا نزنيد
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار همین که میفرمایند بنابر احتیاط واجب از نظر فقهی به معنای این است که اذن پدر نص صریح قرآن کریم نیست بلکه نظر این مجتهد بر احتیاط است که برای صلاح دختر به واجب نزدیک است .اگر نص قرآن کریم بود که دیگر لفظ احتیاط معنا نداشت (مثل آیه ی حجاب که نص صریح است در قرآن کریم ) آیا تا به حال دیده اید کسی بگوید بنا بر احتیاط واجب زن باید موی سر خود را بپوشاند ؟ بلکه میگویند نپوشاندن موی سر زن حرام است یا اینکه زنان باید موی سر خود را از نامحرم بپوشاند ویا دیده اید بگویند بنابر احتیاط واجب از نوشیدن مسکر ات بپرهیزید ؟ بلکه میگویند نوشیدن شراب مسکر مطلقا" حرام است (به دلیل نص صریح قران کریم که تا ابد هم حرام است (قاطع ومحکم به دلیل نص قرآن کریم ). از طرفی تمام اساتید نیز آنچه به ما از فقه و اصول فقه و قواعد فقه ومطابقت احکام با روایات اموختند دلالت برهمین معنا مینمود که نصی در قرآن کریم دراین مورد نیست و فقط رعایت مصالح دوشیزه با وجود پدر و یا جد پدری با مطابقت برخی روایات این حکم را اقتضا دارد . حال شما فتوا ونظر جدیدی در این باره دارید بفرمایید کدام یک از علما نص این مطلب را در قرآن کریم قبول دارد تا ما هم به نقد نظر ایشان در مقایسه با سایر علما بپردازیم . در ضمن چرا فکر میکنید یک موضوع واضح علمی را که سالها در حوزه های درسی تدریس شده رارد کنید تهمت نیست اما اگر ما با دلیل تخصصی ومستند از متخصصان بگوییم که این مطلب در قران نیامده تهمت به شما است ؟ فقیهی را که نبودن اذن پدر را به استناد ایه قرآن حرام بداند را لطفا" معرفی کنید زیرا لفظ احتیاط واجب یک واژه ی تخصصی فقهی است که معنای آن را خدمتتان عرض کردم اگر مخالف آن را از متخصص فقه سراغ دارید بفرمایید :Gol:

••ostad••;367870 نوشت:
بنابر احتیاط واجب از نظر فقهی به معنای این است که اذن پدر نص صریح قرآن کریم نیست بلکه نظر این مجتهد بر احتیاط است که برای صلاح دختر به واجب نزدیک است

برادر خدايي من مانده ام با اين جملات قصار شما چه كنم واقعا

اگر شما حوزوي هستيد از اساتيدتان بپرسيد كه احتياط واجب به چه معنا هست و اگر هم نيستيد از استيد فقهي اين سايت سوال كنيد

اخه برادراين چه حرفي هست كه شما مي زنيد؟ احتياط واجب به معناي اين است كه اذن پدر نص قران نيست.

ببخشيد شما اين علم را از كجا استخراج كرده ايد؟؟؟؟

اصلا شما معناي احتياط واجب را مي دانيد چيست؟

••ostad••;367870 نوشت:
اگر نص قرآن کریم بود که دیگر لفظ احتیاط معنا نداشت (مثل آیه ی حجاب که نص صریح است در قرآن کریم ) آیا تا به حال دیده اید کسی بگوید بنا بر احتیاط واجب زن باید موی سر خود را بپوشاند ؟ بلکه میگویند نپوشاندن موی سر زن حرام است یا اینکه زنان باید موی سر خود را از نامحرم بپوشاند ویا دیده اید بگویند بنابر احت

اخه برادر به ايه زير نگاه كن شما بعدا قياس مع الفارق بكنيد

فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ

قران جواز ازدواج با دختر را به اذن اهل گذاشته و شما چگونه خلاف قران اجتهاد مي كنيد والله بنده درمانده و عاجز هستم كه بگويم به شما

جناب كارشناس اين امر الهي هست و علما هم واجب دانسته اند ازدواج با دختره باكره را شما چطوري خلاف اينها اجتهاد مي كنيد نمي دانم

••ostad••;367870 نوشت:
چرا فکر میکنید یک موضوع واضح علمی را که سالها در حوزه های درسی تدریس شده رارد کنید تهمت نیست

بنده فكر مي كنم شما داريد به هم خدا و هم قران و هم علما تهمت مي زنيد زيرا كلام شما اصلا نه اساس قراني دارد و نه فقهي

سلام

با توجه به اینکه مباحث داره حول نظرات شخصی پیش می ره، تاپیک تا رسیدگی کارشناسان بسته می شه.

شاد و پیروز باشید :Gol:

[=arial]با سلام و ادب و تشکر دوستان از شرکت در بحث
آیه : فَانْكِحُوهُنَّ بِاِذْنِ اَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ‏
پس با كنيزان، با اجازه خاندانشان ازدواج كنيد و مهرشان را به گونه‏اى پسنديده و بر اساس توافق بپردازيد. پاره‏اى نيز در مورد «بالمعروف» بر آنند كه منظور، زيان وارد نياوردن به آنان است.
از اين فراز چنين دريافت مى‏شود كه ازدواج با كنيزان بدون كسب رضايت صاحبان آنان درست نيست. و این ربطی به زنان آزاد ندارد.

با سلام و احترام.

kheymegahabalfazl;367867 نوشت:
چيزي را كه قران نگفته را علما از كجا مي خواهند استخراج كنند؟

از سنت، عقل و اجماع.

روایاتی که در آن استقلال پدر در امر تصمیم گیری برای ازدواج دختر آمده است:


دسته اول: روایاتی که دلالت بر اعتبار رضایت پدر (ولی) دارد و اشاره ای به رضایت دختر و عدم آن ندارد.

دسته دوم: روایاتی که اطلاقش این است: امر ازدواج دختر در اختیار پدر است. این روایات به دلالت تضمنی برای دختر استقلالی قائل نیست.

دسته سوم: روایاتی که به صراحت، امر ازدواج دختر را در اختیار پدر می داند، از جمله این روایات، حدیث امام صادق (ع) که می فرماید: " دختر بکری که پدرش زنده است، باید با اذن پدرش ازدواج کند." [1]

دسته اول و دسته دوم از روایات را می توان با روایات استقلال دختر در امر ازدواجش به شکلی جمع کرد، یعنی نسبت به دسته اول گفت: این دسته با روایاتی که اذن دختر را شرط می داند معارضه نمی کند زیرا اعتبار رضایت پدر با معتبر شمردن رضایت دختر قابل جمع است. در دسته دوم امام (ع) می فرماید: "با وجود پدر، امرش به دست خودش نیست." [2] این امر اگر چه تضمناً اجازه دختر را نفی می کند ولی باز هم قابل جمع است به این روش که بگوییم: در صورت زنده بودن پدر دختر، دیگر چنین نیست که امر ازدواجش فقط به دست خودش باشد بلکه اجازه و اذن پدر هم ( علاوه بر رضایت خود دختر) شرط است.


در دسته سوم که به صراحت امر ازدواج دختر را در اختیار پدر می داند تعارض ثابت است ولی روایات این باب به حدی نیست که قطع به صدور آنها از معصوم (ع) داشته باشیم. [3]

جمع بین اخبار

در جمع بین اخباری مانند خبر برید بن معاویه که در آن از استقلال دختر در امر ازدواجش سخن به میان آمده است [4] و بین اخباری که در آن استقلال پدر در امر ازدواج دختر شرط دانسته شده است [5] ، چندین قول به فقهاء شیعه نسبت داده شده است که بنابر گفته شیخ انصاری بهترین قول از میان اقوال، شرط دانستن رضایت پدر و دختر( با هم) در امر ازدواج دختر است. [6]

البته نباید اشکال شود که روایات، رضایت پدر در ازدواج دائم را شرط دانسته است و در ازدواج موقت این رضایت شرط نیست، زیرا اولاً: حداقل در دو صحیحه، رضایت پدر در ازدواج موقت شرط شده است، [7] ثانیاً: فقهاء مذهب امامیه اتفاق نظر دارند که بین متعه و ازدواج دائم در این مورد فرقی نیست. [8]

بنابراین اگرچه در برخی از روایات از استقلال دختر در امر ازدواجش سخن به میان آمده است ولی جمع بین این گونه روایات و روایاتی که اذن پدر را شرط دانسته اند، یک کار اجتهادی است که صرفا از عهده مجتهدان و فقها بر می آید. اگر چه برخی از مصالح در شرط دانستن اذن پدر برای ازدواج (دائم یا منقطع) دختر وجود دارد ولی در استدلال فقهی و استنباطی فقها که شرط اذن پدر را معتبر دانسته اند این مصالح در نظر گرفته نشده است و صرفا عمل به روایات شده است. بله! نتیجه تقید به نصوص ترتب مصالح است.


[/HR] [1] عاملی، محمد بن حسن،وسائل‏الشیعة، ج ،20 ص 270 ، ح 25600، آل البیت،قم،1409.

[2] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْبِکْرِ إِذَا بَلَغَتْ مَبْلَغَ النِّسَاءِ أَ لَهَا مَعَ أَبِیهَا أَمْرٌ فَقَالَ لَیْسَ لَهَا مَعَ أَبِیهَا أَمْرٌ مَا لَمْ تُثَیَّبْ . وسائل‏الشیعة، ج 20، ص 271، ح 25604.

[3] نک: خویی، ابوالقاسم،موسوعة الإمام الخوئی، ج‏33، ص 209،قم، 1413.

[4] بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ کُلِّهِمْ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الْمَرْأَةُ الَّتِی قَدْ مَلَکَتْ نَفْسَهَا غَیْرُ السَّفِیهَةِ وَ لَا الْمُوَلَّى عَلَیْهَا تَزْوِیجُهَا بِغَیْرِ وَلِیٍّ جَائِزٌ ، وسائل‏الشیعة، ج 20، ص 267.

[5] مانند حدیث 25604 که در زیر نویس آمده است و حدیث " أَبِی مَرْیَمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعَذْرَاءُ الَّتِی لَهَا أَبٌ لَا تَتَزَوَّجُ مُتْعَةً إِلَّا بِإِذْنِ أَبِیهَا" ، صدوق، محمد بن علی،من‏لایحضره‏الفقیه، ج 3 ،ص 461،دفتر انتشارات اسلامی، قم،1413.

[6] نک: انصاری، مرتضی، کتاب النکاح ،ص 127، کنگره شیخ اعظم،قم، 1415؛ هم چنین آیت الله خویی همین نظر را پذیرفته است و در جمع بین اخبار می گوید: و نتیجة ذلک اشتراک البنت و أبیها فی الأمر، و عدم استقلال کل منهما فیه، نظراً للطائفة الأُولى و الثانیة الدالتین على اعتبار إذن الأب، و المعتبرتین الظاهرتین فی الاشتراک کما یظهر ذلک من التعبیر بالحظ و النصیب و الصریحتین فی اعتبار إذنها؛ نک: موسوعة الإمام الخوئی، ج‏33، ص 209.

[7] صحیحه بزنطی از امام رضا (ع)، قال: «البکر لا تتزوج متعة إلّا بإذن أبیها» و صحیحه أبی مریم از أبی عبد اللَّه (ع)، قال: «العذراء التی لها أب لا تزوّج متعة إلّا بإذن أبیها. نک : موسوعة الإمام الخوئی، ج‏33، ص 213.

[8] شیخ انصاری در این باره می گوید: " و ظهر أیضا ممّا ذکرنا- من استقرار مذهب الفقهاء الإمامیّة على عدم القول بالفصل بین المتعة و الدوام‏"، کتاب النکاح (للشیخ الأنصاری)، ص 125؛ هم چنین آیت الله خویی می گوید: " و من هنا یکون حکم المتعة حکم الزواج الدائم فی اعتبار رضا الأب‏" نک : موسوعة الإمام الخوئی، ج‏33، ص: 214.

[

موضوع قفل شده است