سوالات شیعه از اهل سنت و وهابیون

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالات شیعه از اهل سنت و وهابیون

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته بر همه دوستان اسک دین .
بنده می خواهم برایم معلوم شود که ایا اهل سنت حق است یا اهل تشیع یا وهابی پس دوستانی که می خواهند ما را به دین و مذهب خود بکشانند جواب های سوالات من رو بدهند ...

سوال اول :
وضو در شیعه درست است یا در اهل سنت
دلایل من :
فخر رازی می گوید :
ظَهَرَ أَنَّهُ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ عَامِلُ النَّصْبِ فِي قَوْلِهِ وَأَرْجُلَكُمْ هُوَ قَوْلَهُ وَامْسَحُوا وَيَجُوزُ أَنْ يَكُونَ هُوَ قَوْلَهُ فَاغْسِلُوا لَكِنِ الْعَامِلَانِ إِذَا اجْتَمَعَا عَلَى مَعْمُولٍ وَاحِدٍ كَانَ إِعْمَالُ الْأَقْرَبِ أَوْلَى، فَوَجَبَ أَنْ يَكُونَ عَامِلُ النَّصْبِ فِي قَوْلِهِ وَأَرْجُلَكُمْ هُوَ قَوْلَهُ وَامْسَحُوا فَثَبَتَ أَنَّ قِرَاءَةَ وَأَرْجُلَكُمْ بِنَصْبِ اللَّامِ تُوجِبُ الْمَسْحَ أَيْضًا، فَهَذَا وَجْهُ الِاسْتِدْلَالِ بِهَذِهِ الْآيَةِ عَلَى وُجُوبِ الْمَسْحِ
دوتا عامل بر یک معمول جمع بشه ارجل داریم شیعه میگه وامسحوا عمل کرده است سنی می گه فاغسلوا اون عاملی که نزدیک است باید عمل کند واجب است وامسحوا در ارجل عمل کند اگر چنان چه ما ارجل را نصب هم بخوانیم باز واجب است مسح
مفاتیح الغیب ج11 ص 161
جناب اقای انباری:
شما اگر بخواید بگید ارجلکم فاغسلوا عمل کرده شما ببینید وجوهکم ایدیکم الی المرافق تمامی این ها فاصله شده بین عامل و معمول
فاصله بین معمول و عامل می گند در ضرورت شعری اشکالی ندارد ولی ضرورت اقتضا نکند باطل است
عطف الارجل على الايدي يترتب عليه الفصل بين العامل والمعمول باجنبي بلا ضرورة .
الانصاف في مسائل الخلاف 92:1، شرح الكافية 79:1، كتاب سيبويه 73:1، الحجة للقراء السبعة 214:3، الكشف عن وجوه القراءات 406:1.
نکته دوم :
تعدادی از قرای سبعه اَرجُلِکم خواندند چون اگر أَرْجُلَكُمْ بخوانیم عطف است بر محل بروسکم ، بروسکم جار مجرور محلا منصوب است مفعول به واسطه ی وامسحوا، بروسکم ظاهرا مجرور است ولی محلا منصوب است وارجل هم این جا امده است به محل بروس عطف داده شده است .
اقای حسن بن احمد فارسی متوفی 377 می گوید :
فقرأ ابن كثير وأبو عمرو وحمزة: وأرجلكم* خفضا.
وروى أبو بكر عن عاصم: وأرجلكم* خفضا، وحفض عن عاصم وأرجلكم نصبا «4».
ابن کثیر (ابو معبد متوفی 120 ) ابو عمر (154) و همزه بن حبیب تمیمی هر سه از قرا سبعه اهل سنت هستند و هم چنین ابوبکر از عاصم نقل کرده است این ها ارجلِکم خوانده اند .
الحجه للقرا السبعه ج3 ص 214 کتاب السبعه فی القرات ج1 ص 243 کتاب الکشف الوجوه القرات السبعه عللها و حججها ج1 ص 406
اقاي ابو ذرعه ابن زنجله متوفی 403 می گوید :
فقرأ ابن كثير وأبو عمرو وحمزةوأرجلكم خفضاعطف علی الریوس و حجتهم فی ذلک ما روی ابن عباس قال الوضو غسلتان و مسحتان.
وقرأ ابن كثير، وأبو عمرو، وحمزة، وأبو بكر: (وأرجلكم) خفضا، عطفا على الرءوس، وحجتهم في ذلك ما روي عن ابن عباس أنه قال: «الوضوء غسلتان ومسحتان»
وضو دو تا شستشو دارد و دو تا مسح دارد
اقای شبعی می گوید :
نزل جبرائيل بالمسح، ألا ترى أنه أهمل ما كان مسحا، ومسح ما كان غسلا في التّيمم.
جبرییل که ایه رو اورده است مسح پا رو اورده است ایا شما نمی بینید که در وضو ما اونجا هایی که مسح می کنیم غسل می کنیم
در تیمم جایی که در وضو می شوییم باید مسح کنیم و برعکس .

منبع خودم.

سوال دوم

ابوبکر بر چه معیار و ملاکی خلیفه مسلمین شد ، یک فضیلت برای ابوبکر بیاورید از کتب خودتون با سند صحیح که این فضیلت برای ابوبکر است برای خلافت ؟؟ حتی شما بیارید که ابوبکر با مشت دماغ یک نفر رو خونی کرده است ؟؟

سوال سوم:
امامت ابوبکر !!
من انکر امامت ابی بکر فهو کافر
اقای نبوی در روضات الطالبین ج 8 ص 215
من انکر امامت ابی بکر و امامت عمر ان صحیحه انه یکفر
اقای سبکی در کتاب فتاوی السبکی ج2 ص 576

و چندتن دیگر از علماشون که با این الفاظ گفته اند .
شما امامت ابوبکر را برای ما از سنت و قران و از هر چیز دیگری که دلتان خواست ثابت کنید . یا اگر چنین چیزی وجود ندارد پس اعلام کنید که ابن تیمیه و این ها دروغ گو هستند .

سوال چهارم:
الان امام زمانشن چه کسی است ؟؟
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه.
تفتازانی شرح مقاصد ج 2ص 275
صحیح مسلم ج 6 ص 22 ح 4686می نویسد :
من مات ولیس عنقه بیعه مات میته جاهلیه.
در مسند احمد بن حنبل منویسد :
من مات بغیر اماما مات میته جاهلیه.
ج4 ص 96
اگر می فرمایند حاکم هر کشور امام زمانشان است
با این روایت صحیح مسلم حد یت4692
اگر به دو تا امام در یک عصر بیعت شود مهدور الدم است .
باید هر عصری باید یک امام زمان باشد
خوب اگر امام زمان ندارند پس به مرگ جاهلیت مردند

سوالات بعدی بعد از این که جواب سوالات من رادادید .

دوستان اهل سنت و وهابی بیایید جواب مرا بدهید :
در مورد علم غیب که وهابی هابه دروغ می گویند که کسی جز خدا ندارد بیایید این هم دلایل از کتاب الله و عترتی و به قول خودتون سنتی:
علم غیب استقلالی و ذاتی مال خداست هیچ کس ندارد پیغمبر که در ایه 188 سوره اعراف می گوید اگر علم غیب می دانستم به طرف خود جذب می کردم من از طرف خودم علم غیب ندارم
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا [٧٢:٢٦]
دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد،

إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا [٧٢:٢٧]
مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد...
سوره جن ایه 26-27 اگر دو ایه را کنار هم بگذاریم درست می شود.

علم غیب امامان چه طور ؟
صحیح مسلم ج8 ص 173 ح7159 کتاب الفتن و الاشراف از حذیفه که صحابه پیغمبر است می گوید :پیغمبر از تمام اتفاقاتی که تا قیامت خبر دارد من خبر دارم
«أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِمَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ
چه طور حذیفه خبر دارد ؟
25 - (2892) وحَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدَّوْرَقِيُّ، وَحَجَّاجُ بْنُ الشَّاعِرِ، جَمِيعًا عَنْ أَبِي عَاصِمٍ، قَالَ حَجَّاجٌ: حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، أَخْبَرَنَا عَزْرَةُ بْنُ ثَابِتٍ، أَخْبَرَنَا عِلْبَاءُ بْنُ أَحْمَرَ، حَدَّثَنِي أَبُو زَيْدٍ يَعْنِي عَمْرَو بْنَ أَخْطَبَ، قَالَ: «صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْفَجْرَ، وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الظُّهْرُ، فَنَزَلَ فَصَلَّى، ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الْعَصْرُ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى، ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ، فَأَخْبَرَنَا بِمَا كَانَ وَبِمَا هُوَ كَائِنٌ» فَأَعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا
پیغمبر اکرم از ابوذر نقل می کند می گوید :پیمغبر نماز صبح خواند رفت خطبه خواند تا نماز ظهر و نماز ظهر خواند وخطبه خواند و نماز عصر را خواند دوباره خطبه خواند تا غروب پیغمبر در یک روز تمام انچه اتفاق افتاده و و در اینده اتفاق می افتد همه را خبر داد هر کدام حافظه اش قوی بود مطالب را گرفتیم
صحیح مسلم ج8 ص 173 ح 7161

من منتظر می مانم

[=arial]سلام علیکم

جواب سوال اول:

﴿أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ﴾ (توبه: 3): «همانا خداوند از مشرکان بیزار است و رسول او...» یعنی خدا و رسولش از مشرکان بیزار است.
حالا چرا می‌گوییم: خدا و رسول از مشرکان بیزار است؟...چون اولا از نظر معنوی محال است که خداوند از مشرکان و رسولش بیزار باشد.. و ثانیا رسول بر مشرکین عطف نشده است چون اگر عطف می‌شد باید به تبع مشرکین که مجرور به حرف جر است مجرور می‌شد (وَرَسُولِهِ) ...بنابراین این (واو) آن را به جای دیگر عطف می‌کند یعنی به (الله)... اما (الله) منصوب است ولی (رسول) مرفوع.... پس چرا یک علامت اعرابی ندارند؟... می‌گوییم: رسول بر محل اسم (الله) عطف شده است...محل اسم (الله) در واقع مبتداست که حرف ناسخه (إن) آن را منصوب کرده است.
در آیه مذکور ﴿وُجُوهَكُمۡ﴾ منصوب و مفعول فعل ﴿فَٱغۡسِلُواْ﴾ می‌باشد... ﴿وَأَيۡدِيَكُمۡ﴾ بنا بر عطف بر ﴿وُجُوهَكُمۡ﴾ منصوب شده است.
«رُءُوسِكُمۡ» مجرور به حرف جر (ب) متعلق به ﴿وَٱمۡسَحُواْ﴾ می‌باشد...اما ﴿وَأَرۡجُلَكُمۡ﴾: واو حرف عطف ﴿وَأَرۡجُلَكُمۡ﴾ چنان که در قرائت صحیح و راجح وارد شده منصوب می‌باشد خوب ما می‌دانیم: منصوب بودن دلالت بر مفعولیت (مفعول به - مفعول لأجله - مفعول مطلق- مفعول معه) و نقش‌هایی مانند (مستثنی، حال، تمییز، خبر کان و.....یا اسم ان یا لا نافیه جنس) می‌کند.
لزوما این «أَرۡجُلَكُمۡ» بر «رُءُوسِكُمۡ» عطف نشده چون اگر عطف می‌شد باید مجرور می‌گشت همانطور که در آیه تیمم چنین آمده است: ﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ﴾ (نساء: 43): «و دست‌ها و صورت‌هایتان را (با خاک) مسح کنید».
«أَيْدِيكُمْ» معطوف بر «وُجُوهِكُمْ» می‌باشد و به همین خاطر مجرور آمده است.
﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ.....﴾ (سوره مائده: 6)
﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ.......﴾ (نساء: 43)
هم چنین معلوم است که ﴿أَرْجُلَكُمْ﴾ هیچ کدام از نقش‌های (مستثنی، حال، تمییز، خبر کان و.....یا اسم ان یا لای نافیه جنس) را ندارد.
پس به کجا برمی گردد؟ چاره‌ای نداریم بگوییم عطف است بر ﴿وُجُوهَكُمۡ﴾، که مفعول ﴿فَٱغۡسِلُواْ﴾ بود. در نیتجه معنایش می‌شود: و بشویید پاهایتان

جواب سوال دوم:

[=arial]من، نميدانم چه قدر درميان شما ميمانم؛ پس از دو نفری كه پس از من هستند، پیروی كنيد و به ابوبكر و عمر اشاره كردند.

[=arial]
[=arial]در این روایت صحیح، پیامبر به جانشینی ابوبکر و عمر بعد از خود اشاره میکند.

[=arial]
[=arial]همچنین در صحیح مسلم شماره ی2387 امده است:
حدثنا عبيد الله بن سعيد حدثنا يزيد بن هارون أخبرنا إبراهيم بن سعد حدثنا صالح بن كيسان عن الزهري عن عروة عن عائشة قالت قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم في مرضه ادعي لي أبا بكر أباك وأخاك حتى أكتب كتابا فإني أخاف أن يتمنى متمن ويقول قائل أنا أولى ويأبى الله والمؤمنون إلاأبا بكر.صحيح مسلم » كتاب فضائل الصحابة » باب من فضائل أبي بكر الصديق رضي الله عنه

[=arial]
[=arial]و باز در بخاری امده است: لقد هممت أو أردت أن أرسل الى أبي بكر وابنه وأعهد أن يقول القائلون أو يتمنّى المتمنّون، ثمّ قلت: يأبى الله ويدفع المؤمنون، أو يدفع الله ويأبى المؤمنون.صحيح البخاري 7:218.

[=arial]
[=arial]یعنی: عايشهی صديقه رضي الله عنها ميگويد: رسول اكرم صلی الله علیه وسلم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند: (أدعي لي أبابكر..) يعني: «پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصیتی بنویسم؛ چراكه من از اين میترسم كه كسی آرزوی خلافت در سر بپروراند و به آن طمع ورزد و كسی ادعا كند كه برای خلافت سزاوارتر است؛ در حالی كه خداوند متعال و مؤمنان، جز ابوبكر را برای خلافت نمیپسندند.»

[=arial]
[=arial]عن جبير بن مطعم رضي الله عنه عن أبيه قال أتت امرأة إلى النبي صلى الله عليه وسلم فأمرها أن ترجع إليه قالت أرأيت إن جئت ولم أجدك كأنها تقول الموت قال صلى الله عليه وسلم إن لم تجديني فأتي أبا بكرمسلم (4/1856و1857)؛ بخاري، شمارهي3659

[=arial]
[=arial]جبير بن مطعم رضی الله عنه ميگويد: زني نزد رسول اكرم صلی الله علیه وسلم آمد؛ رسول اكرم صلی الله علیه وسلم به او امر فرمودند كه دوباره نزد ايشان بيايد. آن زن گفت: اگر آمدم و شما را نيافتم (و شما از دنيا رفته بوديد)، چه كنم؟ رسولخدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: (إن لمتجديني فأتي أبابكر) يعني: «اگر مرا نیافتی، نزد ابوبكر برو.»


[=arial]

جواب سوال سوم:

برخی علمای اهل سنت این را گفته اند که اجتهادشان اشتباه بوده و یک ثواب برده اند! اما شما در مقابل تکفیر جمیع اهل سنت چه جوابی دارید؟


[=arial]عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلِیاً ( علیه السلام ) عَلَماً بَینَهُ وَ بَینَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ كَانَ ضَالًّا وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَیئاً كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَایتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ جَاءَ بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ .» (الكافی - الكلینی ج 2 ص 388 – 389 ؛ دار الكتب الاسلامیة ، مرتضى آخوندى تهران - بازار سلطانی.)

ترجمه از مصطفوی: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: خداى عز و جل على علیه السلام را میان خود و خلقش براى رهبرى منصوب فرموده، پس هر كه او را بشناسد مؤمن است، و هر كس او را انكار كند كافر است، و هر كه در باره او توقف كند (و منكر نشود) گمراه است، و هر كه با او دیگرى را همراه كند مشرك است، و هر كه با دوستى او آید ببهشت رود، و هر كه با دشمنى او آید بدوزخ رود.

این روایت صد در صد صحیح است '.روایت داین مورد زیاد است اما همین یک روایت برای تکفیر تمام اهل سنت کافی است:
تمام راویان این روایت نیز ثقه هستند:
*الفضیل بن یسار النهدی: «رجالالنجاشی ص309: ثقة»و«رجالالطوسی ص143: ثقة»
* یونس بن عبد الرحمن: «رجالالكشی ص556: منأصحابالإجماع»و «رجالالطوسی ص346: ضعفه القمیون و هو ثقة» و «رجالالنجاشی ص447: كان وجها فی أصحابنا متقدما عظیم المنزلة»
* محمد بن عیسى بن عبید: «رجالالنجاشی ص334: جلیل فی من أصحابنا ثقة عین كثیر الروایة حسن التصانیف»و«الخلاصة للحلی ص142: الأقوى عندی قبول روایته»
علی بن إبراهیم بن هاشم «رجالالنجاشی ص260: ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب»

مگر این حدیث نمیگوید که شما خون اهل سنت را حلال میدانید؟

وروى الحسن بن محبوب ، عن أبی أیوب ، عن محمد بن مسلم عن أبی - جعفر ( علیه السلام ) قال: ...
قال: فقلت له: أرأیت من جحد الامام منكم ما حاله ؟ فقال: من جحد إماما برأ من الله وبرأ منه ومن دینه فهو كافر مرتد عن الاسلام لان الامام من الله ، ودینه دین الله ، ومن برأ من دین الله فهو كافر ، ودمه مباح فی تلك الحال إلا أن یرجع ویتوب إلى الله عز وجل مما قال ، قال: ومن فتك بمؤمن یرید ماله ونفسه فدمه مباح للمؤمن فی تلك الحال " . (من لا یحضره الفقیه - الشیخ الصدوق - ج 4 - ص 104 )
من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى: راوى گوید:عرض كردم: اگر كسى امام و پیشوائى كه از شما خاندانست منكر شود حالش چگونه است؟ فرمود: هر كس امام حقّ را منكر شود او از خداوند بیزارى جسته و همین طور از او و از دین او، و او كافر است و از اسلام بازگشته و مرتد شده است. زیرا امام از جانب خداوند است، و دین او دین خداست و هر كس از دین خدا براءت جوید پس او كافر است، و خونش در چنین حالى مباح باشد مگر اینكه توبه كند و بسوى حق باز گردد و از خداوند عزّ و جلّ معذرت خواهد از آنچه گفته است،
شیخ هادی نجفی می گوید: «الروایة صحیحة الإسناد .» (موسوعة أحادیث أهل البیت (ع) - الشیخ هادی النجفی - ج 8 - ص 279)
محقق بحرانی می گوید: «وروى فی الفقیه عن محمد بن مسلم فی الصحیح » (الحدائق الناضرة - المحقق البحرانی - ج 18 - ص 156 – 157)



[=arial]

جواب سوال چهارم

امام ما اهل سنت قرآن و سنت هستند،

چنانکه خود حضرت علی رضی الله عنه می فرمایند: «فَانْظُرْ أَيُّهَا السَّائِلُ: فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ، وَاسْتَضِىءْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ...»= «پس اي پرسش کننده بنگر آن صفتي را که قرآن در مورد خداوند، تو را راهنمايي نموده، امام خويش قرار ده؛ و از نور هدايت قرآن طلب روشنايي کن». (نهج البلاغه، خطبه 90)

و می فرماید: « وَالطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجادَّةُ، عَلَيْها باقِي الْكِتابِ وَآثارُ النُّبُوَّةِ، وَمِنْها مَنْفَذُ السُّنَّةِ»= «راه میانه همان جادّه‌ایست که تمام کتاب خدا و آثار نبوّت بر آن است و روش رسول خدا صلی الله علیه وسلم از آن استخراج می‌شود»(خطبۀ 16 نهج البلاغه)

این امامی است که حضرت علی برای امت اسلامی معرفی میکند پس امام کسانی که قادر به درک مسائل دینی نیستند همان علمای ابرار و متقی هستند و امام این علما قرآن و سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است .

حالا ما سوال میکنیم که امام شما کیست؟ آیا شخصی که غائب است میتواند امام باشد؟

این هم حدیث از کتب خود تان درمورد شناخت امام که سه شرط در موردش میگذاره حی .ظاهر باشه .همچنان معروف باشه «قال أبو عبد الله عليه السلام: من مات وليس عليه إمام حي ظاهر مات ميتة جاهلية» (بحارالانوار مجلسی ج23 ص 93 _ بیروت و مفید در الاختصاص ص269 _ بیروت)

«امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی مرد بدون امامی حاضر و ظاهر به مرگ جاهلیت مرده است.»
«عن أبي الجارود قال: سمعت أبا عبدالله عليه السلام يقول: من مات وليس عليه إمام حي ظاهر مات ميتة جاهلية، قال: قلت: إمام حي جعلت فداك ؟ قال: إمام حي، إمام حي» (بحارالانوار ج23 ص93 و مفید در الاختصاص ص269 و مستدرک وسائل و..)
«امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی مرد بدون داشتن امامی که حاضر و ظاهر باشد به مرگ جاهلیت مرده است. راوی پرسید: فدایت شوم، امام حی؟ فرمود: امام حی امام حی!!»

«عن عمر بن يزيد، عن أبي الحسن الاول (عليه السلام)، قال: سمعته يقول: " من مات بغير إمام، مات ميتة جاهلية، امام حي يعرفه " قلت: لم أسمع اباك يذكر هذا، يعني إماما حيا، فقال: " قد والله قال ذلك رسول الله (صلى الله عليه وآله)، قال: وقال رسول الله (صلى الله عليه وآله): من مات وليس له امام يسمع له ويطيع، مات ميتة جاهلية ».( بحارالانوار ج23 ص92 و الاختصاص شیخ مفید صص 268-269 و...) «یعنی: هر کس بغیر امام حاضر و معروفی بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است... راوی پرسید: از پدرت چنین چیزی نشنیده ام .. یعنی امامی حاضر؟ پس گفت: به خدا چنین گفته رسول خدا و فرموده: هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد که از او بشنود و اطاعت کند به مرگ جاهلیت مرده است!!»

جواب سوال پنجم:

این خبر دادن پیامبر (ص) با وحی بوده است و علم غیبی که شما ادعا دارید یک امر ذاتی است و معتقدید امامان معصوم از بدو تولد انچه در زمین و آسمانند با خبرند
چطور ممکن است شخصی زمان فوت و طریقه کشته شدنش را بداند اما از آن جلوگیری نکند آیا این خودکشی نیست؟
جواب شما را امام معصوم علیه السلام داده است:

از اباعبدالله علیه السلام پرسیدم آیاامام علم غیب میداند؟ پاسخ داد: خیر
امام اگر بخواهد چیزی را بداند خداوند به او یاد میدهد
کافی ج1 ص257


ammarshia;365971 نوشت:
در مورد علم غیب که وهابی هابه دروغ می گویند که کسی جز خدا ندارد بیایید این هم دلایل از کتاب الله و عترتی و به قول خودتون سنتی:
علم غیب استقلالی و ذاتی مال خداست هیچ کس ندارد پیغمبر که در ایه 188 سوره اعراف می گوید اگر علم غیب می دانستم به طرف خود جذب می کردم من از طرف خودم علم غیب ندارم
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا [٧٢:٢٦]
دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد،

إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا [٧٢:٢٧]
مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد...
سوره جن ایه 26-27 اگر دو ایه را کنار هم بگذاریم درست می شود.

من هم مانند کاربر علی مع الحق به سوالات شما جواب می دهم تا بی جواب نماند البته از سایت شیطان تکس(اسلام تکس)!!!!!:khaneh:

اولا شما آیات را ناقص آوردید
(قُلْ إِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ یجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَدًا)«25» بگو: «من نمی‌دانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است یا پروردگارم زمانی برای آن قرارمی‌دهد؟!
(عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا)«26» دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد،
(إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)«27» مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد.

در آیه اول رسول الله میفرماید من نمیدانم........ کسی که همه امور غیبی را بداند هرگز فعل نمیدانم را در بیانش بکار نمیبرد.
در آیه دوم صفتی از صفات الله را بان میکند، یعنی صفت غیب دانی را.... و آشکارا میگوید: الله این علم و صفت خود را به احدی نداده است.
در آیه سوم الا و مگری آمده (مگر) به بعضی از رسولان بعضی از امور غیبی را آشکار میکند.

پس خلاصه اینکه :
اولا غیر از الله کسی غیب نمیداند.
دوما بعضی از امور غیبی را بفرستادگان خود آشکار میکند تا بمردم برسانند.
سوما همین فرستادگان (رسولان) نیز از همه امور غیبی با خبر نیستند ،گرنه نمیگفتند نمیدانیم !

این هم شاهدی دیگر:
(لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوءُ ) «الأعراف/188»
در این جمله با صوت جلی رسول الله میگوید (یعنی الله برسولش تعلیم میدهد بگو )
بگو: اگر از غیب باخبر میبودم، سود فراوانی برای خود فراهم می‌کردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمی‌رسید؛
یا للعجب از این بشر که رسول الله خودش میگوید من این مقام را ندارم بشر میگوید نه تعارف نکن ، تو داری!!
:khaneh:

این هم آیه دیگر:
قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيّانَ يُبْعَثُونَ
بگو: «كسانى كه در آسمانها و زمين هستند غيب نمى دانند جز خدا، و نمى دانند چه زمانى (در قيامت) برانگيخته مى شوند.»

اما در رابطه با روایات چون خلاف قرآن است باطل است!!!!
اما این روایت را چه می کنید؟
از اباعبدالله علیه السلام پرسیدم آیاامام علم غیب میداند؟ پاسخ داد: خیر
امام اگر بخواهد چیزی را بداند خداوند به او یاد میدهد
کافی ج1 ص257

:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:

ammarshia;365480 نوشت:
وضو در شیعه درست است یا در اهل سنت


هركس كه پيرو سنت باشد يقينا فعل او سبب سلامت قبولي طاعات و عبادات مي باشد

آيا علي ع پيرو سنت رسول خدا بود؟

فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَي کِتَابِ اللهِ وَمَا وَضَعَ لَنَا، وَأَمَرَنَا بِالْحُکْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ، وَمَا اسْتَسَنَّ النَّبِيُّ -صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ- فَاقْتَدَيْتُهُ، فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذلِکَ إِلَي رَأْيِکُمَا، وَلاَ رَأْيِ غَيْرِکُمَا خطبه 196

روزي که خلافت به من رسيد در قرآن نظر دوختم، هر دستوري که داده، و هر فرماني که فرموده پيروي کردم، به راه و رسم پيامبر (ص) اقتدا کردم، پس هيچ نيازي به حکم و راي شما و ديگران ندارم


141 - حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ مَیْسَرَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّزَّالَ بْنَ سَبْرَةَ، یَقُولُ: صَلَّى عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ الظُّهْرَ فِی الرَّحَبَةِ ثُمَّ جَلَسَ فِی حَوَائِجِ النَّاسِ حَتَّى حَضَرَتِ الْعَصْرُ ثُمَّ أُتِیَ بِکُوزٍ مِنْ مَاءٍ فَصَبَّ مِنْهُ کَفًّا فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَیَدَیْهِ
وَمَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَرِجْلَیْهِ

علی ع،در وضو، سر و پاهایش را مسح کرده

مسند ابي الطيالسي -ج 1 ، ص 125 ح 141

تذكر: در پاورقي گفته سند صحيح هست كه برگفته از صحيح بخاري نيز هست اما در صحيح بخري امروز مسح تحريف شده است

بررسي عقلي: پا، در طب سنتي سوداست و عاملي براي بيماري و عارضه براي بيماري هاي عضلاني در طول زندگي، لذا در زمستان و پاييز كه هوا به سمت سري ميل پيدا مي كند شست پا عاملي براي افزايش سردي در بدن مي شود كه افزايش سودا عامل رماتيسم، ارتروز، درد هاي عضلاني و مفاسل مي شود

ammarshia;365480 نوشت:
اگر به دو تا امام در یک عصر بیعت شود مهدور الدم است .

يكي از ادله بنده در مباحثات با مدعيان همين هست كه مي گويند علي با خلفا بيعت نموده، اين ادله باطل است زيرا كسي كه خود امام باشد نمي تواند باكسي بيعت كند، وعلي كه امام است بيعتش با ابوبكر معنايي ندارد لذا اين بحث عقلي كل تار و پود آقايان مدعي را بر هم مي پاشد

ammarshia;365971 نوشت:
ر مورد علم غیب که وهابی هابه دروغ می گویند

برادرم اينها به شيعيان بهتان مي زنند كه شما علي را بالاتر از رسول خدا مي دانيد در صورتي كه اين آقايان با همين جمله عدم علم غيب مشخص نمودند كه خودشان پيغمبر ما رسول الله كه بالاتر از همه انبياء هست را ابتر از همه نشان مي دهند زيرا با توجه به ايه 49 سوره آل عمران عيسي علي نبينا علم غيب داشت، ابن تيميه علم غيب داشت، عمر و ابوبكر هم علم غيب داشت به جز پيغمبر حال كدامين بر وجنات و سيما و سيريت پيغمبر خدشه وارد مي كنند؟

ammarshia;365480 نوشت:
و چندتن دیگر از علماشون که با این الفاظ گفته اند .
شما امامت ابوبکر را برای ما از سنت و قران و از هر چیز دیگری که دلتان خواست ثابت کنید . یا اگر چنین چیزی وجود ندارد پس اعلام کنید که ابن تیمیه و این ها دروغ گو هستند .

برادر ممنون هستم از شما

اما نكته را بايد ذكركنم كه بسيار مهم هست

بزرگواران در پاسخ به ما مي گويند كه مگر امامت ابوبكر عندالله بوده كه ما از قران اثبات نماييم، در نتيجه ما هم خواهيم گفت بله
زيرا يكي از ادله شما ايه 40 سوره توبه هست
ديگري اينكه امامت و خلافت ابوبكر را در مقياس توحيد اورده ايد زيرا اگر كسي اعتقاد به وحدانيت خدا نداشته باشد كافر است و اگر كسي اعتقاد به امامت ابوبكر را نداشته باشد او هم كافر است
خوب اين امامت ابوبكر كه هم رفت در جلگه اصول دين زيرا برابري با توحيد و نبودت و معاد مي كند حال چرا نامش و امامتش در قرآن نيست؟

حال اگر خلافت دون الله هست نامش را از قران بياوريد و اگر خلافتش دون الله هست ديگر چرا حكم تكفير مي دهيد؟ مگر نمي گوييد شورايي هست و شورا هم نشان از مخير بودن هست و هر كسي اختيار در انتخاب دارد در نتيجه اين اجتهاد اجتهاد باطلي هست مثل اين مي ماند آقاي روحاني به صورت شورا به عنوان رئيس جمهور انتخاب شده و بعد ما قائل اين باشيم عدم اعتقاد به رياست ايشان به معناي كفر و ارتداد هست

kheymegahabalfazl;366063 نوشت:
ديگري اينكه امامت و خلافت ابوبكر را در مقياس توحيد اورده ايد زيرا اگر كسي اعتقاد به وحدانيت خدا نداشته باشد كافر است و اگر كسي اعتقاد به امامت ابوبكر را نداشته باشد او هم كافر است
خوب اين امامت ابوبكر كه هم رفت در جلگه اصول دين زيرا برابري با توحيد و نبودت و معاد مي كند حال چرا نامش و امامتش در قرآن نيست؟

حال اگر خلافت دون الله هست نامش را از قران بياوريد و اگر خلافتش دون الله هست ديگر چرا حكم تكفير مي دهيد؟ مگر نمي گوييد شورايي هست و شورا هم نشان از مخير بودن هست و هر كسي اختيار در انتخاب دارد در نتيجه اين اجتهاد اجتهاد باطلي هست مثل اين مي ماند آقاي روحاني به صورت شورا به عنوان رئيس جمهور انتخاب شده و بعد ما قائل اين باشيم عدم اعتقاد به رياست ايشان به معناي كفر و ارتداد هست



سلام
این هایی که معتقدند که منکرین خلافت ابوبکر کافرند جور دیگری استدلال می کنند می گویند که شورا بر ابوبکر اجماع کرد!(من هنوز متوجه نشدم معنای اجماعی که اهل سنت می گویند چیست!!) پس مومنین(!) بر ابوبکر اجماع کردند و قرآن می گوید:

وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً (004 | نساء - 115)
هر كس كه بعد از آشكار شدن هدايت براى او، با پيامبر مخالفت كند، و از راهى جز راه مؤمنان پيروى نمايد، ما او را به همان سو كه مى رود مى بريم; و به دوزخ داخل مى كنيم; و چه بد فرجامى است.

کافر بودن اشخاص را به دلیل به قول خودشان مخالفت با اجماع مومنین (!) و راه مومنان (!) می دانند نه چیز دیگر و قرآن می گوید کسی که از غیر راه مومنان پیروی نماید به جهنم می رود!!

ask;366069 نوشت:
شورا بر ابوبکر اجماع کرد

اجماعي كه انصار درجه يك در ان چون علي حضور نيابد باطل است همان طور كه ابن حزم عالم بنام و از مشاهير اهل سنت گفت اجماعي كه علي ع در ان نباشد لعنت بر آن اجماع

بنده هم گفتم چيزي كه شورا باشد مي شود تشريع و عمل تشريع ديگر اجتهاد بر تكفير نيست و خود همين اجتهاد انها دلالت بر باطل بودن اقوالشان دارد و بنده هم گفتم چيزي كه شورا باشد يعني خواست مردم و خواست مردم برگرفته از نظر انهاست و نظر يعني مخير بودن و تكفير در اين اختيار نيز باطل است، مگر امامت ابوبكر تكوين بوده كه مخالف با آن بايد تكفير شوند؟

ammarshia;365480 نوشت:
سوال دوم

ابوبکر بر چه معیار و ملاکی خلیفه مسلمین شد ، یک فضیلت برای ابوبکر بیاورید از کتب خودتون با سند صحیح که این فضیلت برای ابوبکر است برای خلافت ؟؟ حتی شما بیارید که ابوبکر با مشت دماغ یک نفر رو خونی کرده است ؟؟

طبق نظر آقايان ديگر نيازي به آمدن حجت بعد از پيغمبر نيست

مگر پيغمبر كامل نبود؟

مگر قرار بود دين جديدي بياورند كه حجت بيايد؟

خوب حسبنا كتاب الله، ما شا الله كه همه جز بيت رضوان بودند و همه السابقون الاولون بودند و كل صحابي همه هم بهشتي هستند ديگر نيازي و به تفرقه نبوده حال چطور يك شبه تصميم گرفتند سقيفه راه بيندازند ما نمي دانيم
همين نكته مشخص است اقايان بيشتر از پيامبر مي دانند و خود همين توهين به رسول خداست زيرا پيغمبر نمي فهميد نبايد جانشين انتخاب كند اما صحابي كه پرورش يافته مكتب رسول خدا هستند فهميدند :khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرا احزاب /21
مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند.

إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ﴿جن/23﴾
[وظيفه من] تنها ابلاغى از خدا و [رساندن] پيامهاى اوست و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعا آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند

بنده نمي گويم اهل سنت زيرا اهل سنت هم هستند كه پيرو 12 خليفه باشند لذا مي گويم تابعين سقيفه پيروي از رسول خدا كردند يا نه؟ اگر كردند پس وجود سقيفه معنا ندارد، اما اگر پيروي نكردند در نتيجه مصداق ايه 23 سوره جن هستند

دلم نيامد كه بحثم را با حديث قراء نبوي كامل نكنم:

عن معقل بن يسار قال انطلقت مع أبي بكر الصديق رضي الله عنه إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقال : ( يا أبا بكر للشرك فيكم أخفى من دبيب النمل ) فقال أبو بكر : وهل الشرك إلا من جعل مع الله إلها آخر؟ قال النبي صلى الله عليه وسلم : ( والذي نفسي بيده للشرك أخفى من دبيب النمل .

روايت است از معقل بن يسار كه گفت : ابوبكر به سمت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم رفت و پيامبر صلوات الله عليه به ابوبكر گفت : اي ابوبكر قطعا شرك در شما مانند حركت مورچه مخفي شده است. پس ابوبكر گفت : آيا شرك جز اين است كه براي خداوند معبود ديگري قرار داد؟ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : به كسي كه جانم در دست اوست شرك در شما مانند حركت مورچه پنهان شده است.

صحيح بخاري ، كتاب أدب المفرد ، باب فضل الدعاء ، ص ۲۴۳ ، حديث ۷۲۶

خود به خود هم سوال حذف مي شود و هم سقيفه

kheymegahabalfazl;366082 نوشت:
بنده نمي گويم اهل سنت زيرا اهل سنت هم هستند كه پيرو 12 خليفه باشند


ما به اهل سنتی که پیرو 12 خلیفه یعنی از امام علی یا امام مهدی باشند می گوییم شیعه.چون شیعه اول تابع سنت رسول الله و بعد شیعه علی علیه السلام تا امام مهدی است.
و اهل سنت به کسی گفته می شود که کتاب و سنت رسول الله را کافی بداند و به ائمه بعدی یعنی از امام علی تا امام مهدی ایمان نداشته باشد و آن ها را خلیفه و امام بر حق نداند و اگر آن ها را امام و خلیفه بر حق بداند دیگر سنی نیست وشیعه است.

سلام علیکم.
یک سوال از وهابیون :
اولی الامر شما چه کسی است ؟؟؟چون خدا می گوید اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منک

ask;366086 نوشت:


ما به اهل سنتی که پیرو 12 خلیفه یعنی از امام علی یا امام مهدی باشند می گوییم شیعه.چون شیعه اول تابع سنت رسول الله و بعد شیعه علی علیه السلام تا امام مهدی است.
و اهل سنت به کسی گفته می شود که کتاب و سنت رسول الله را کافی بداند و به ائمه بعدی یعنی از امام علی تا امام مهدی ایمان نداشته باشد و آن ها را خلیفه و امام بر حق نداند و اگر آن ها را امام و خلیفه بر حق بداند دیگر سنی نیست وشیعه است.

با سلام خدمت شما دوست عزیز .
ولی پیامبر 12 خلیفه رو نام می برد که همه ان ها ایمه شیعیان هستند .

ammarshia;366097 نوشت:
ولی پیامبر 12 خلیفه رو نام می برد که همه ان ها ایمه شیعیان هستند .

سلام
بله
فرق ما با اهل سنت همین است
آن ها اگر ائمه ما را قبول کنند به عنوان همان 12 خلیفه که پیامبر با اسم گفت آنگاه باید از آن ها هم اطاعت کنند یعنی شیعه هستند.و اگر قبول نکنند و از آن ها اطاعت نکنند اصطلاحا سنی هستند.

ammarshia;366096 نوشت:
یک سوال از وهابیون :
اولی الامر شما چه کسی است ؟؟؟چون خدا می گوید اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منک

سلام
پاسخ وهابیت به این سوال:هر شخص فاسقی می تواند اولی الامر باشد و خداوند دستور می دهد از فاسق پیروی کنیم.
سوال شیعه:چرا؟
پاسخ وهابی:چون خدا گفته فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ و اسم اولی الامر را در ادامه نیاورده!!
شیعه:
:khaneh:

ask;366103 نوشت:


پاسخ وهابی:چون خدا گفته فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ و اسم اولی الامر را در ادامه نیاورده!!
شیعه:
:khaneh:

خوب جواب شیعه چی هست؟

[SPOILER]قُلْتُ (امام علی علیه السلام) يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ مَنْ شُرَكَائِي

قَالَ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي [مَعَهُ} الَّذِينَ قَالَ فِي حَقِّهِمْ‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ خِفْتُمُ التَّنَازُعَ فِي شَيْ‏ءٍ فَارْجِعُوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏

سلیم بن قیس جلد 2 ص 626[/SPOILER]

سلام عليكم

باتشكر از برادر عمار شيعه كه باحضورش بعد از چند ماه ما را ياد خاطرات گذشته انداخت

يك سوالی که من دنبالش هستم از برادران اهل سنت و وهابی این است که اخر ما نفهمیدیم امام زمانشان چه کسی است ؟
علمای کردستان و بعضی علمای سیستان و بلوچستان حضرت مهدی رو قبول دارند .

ammarshia;366326 نوشت:
يك سوالی که من دنبالش هستم ازوهابی این است که اخر ما نفهمیدیم امام زمانشان چه کسی است ؟

ملك عبدالله پادشاه و سلطان عربستان :khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:

علی مع الحق;366001 نوشت:
: اگر کسی مرد بدون امامی حاضر و ظاهر به مرگ جاهلیت مرده است.»
سلام .امام زمان ما حاضر هستند وظاهر چشمان ما وشماست که بینایی ندارد

علی مع الحق;366001 نوشت:
چطور ممکن است شخصی زمان فوت و طریقه کشته شدنش را بداند اما از آن جلوگیری نکند آیا این خودکشی نیست؟
آیا امام معصوم جلوی مرگش را بگیرد وامر خداوند را اطاعت نکند

ask;366049 نوشت:
امام اگر بخواهد چیزی را بداند خداوند به او یاد میدهد
کافی ج1 ص257
سلام.حالا شما از کجا میدونید که خدا نخواسته و به معصومین نداده

اهل سنت علی (ع) را قبول دارند پس چه گونه کافر هستند !؟

maes;366498 نوشت:
اهل سنت علی (ع) را قبول دارند پس چه گونه کافر هستند !؟
سلام.ببخشید اما مطمئنید که کافر به حساب میان!از نظر قبول داشتن هم اهل سنت امام رو امام نمیدونند فقط به عنوان اهل بیت پیامبر دوست داارندو قبول دارند

maes;366498 نوشت:
اهل سنت علی (ع) را قبول دارند پس چه گونه کافر هستند !؟

كه گفته كافر هستند؟

علی مع الحق;366001 نوشت:

[=arial]
جواب سوال سوم:

برخی علمای اهل سنت این را گفته اند که اجتهادشان اشتباه بوده و یک ثواب برده اند! اما شما در مقابل تکفیر جمیع اهل سنت چه جوابی دارید؟


[=arial]عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلِیاً ( علیه السلام ) عَلَماً بَینَهُ وَ بَینَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ كَانَ ضَالًّا وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَیئاً كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَایتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ جَاءَ بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ .» (الكافی - الكلینی ج 2 ص 388 – 389 ؛ دار الكتب الاسلامیة ، مرتضى آخوندى تهران - بازار سلطانی.)

ترجمه از مصطفوی: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: خداى عز و جل على علیه السلام را میان خود و خلقش براى رهبرى منصوب فرموده، پس هر كه او را بشناسد مؤمن است، و هر كس او را انكار كند كافر است، و هر كه در باره او توقف كند (و منكر نشود) گمراه است، و هر كه با او دیگرى را همراه كند مشرك است، و هر كه با دوستى او آید ببهشت رود، و هر كه با دشمنى او آید بدوزخ رود.

این روایت صد در صد صحیح است '.روایت داین مورد زیاد است اما همین یک روایت برای تکفیر تمام اهل سنت کافی است:
تمام راویان این روایت نیز ثقه هستند:
*الفضیل بن یسار النهدی: «رجالالنجاشی ص309: ثقة»و«رجالالطوسی ص143: ثقة»
* یونس بن عبد الرحمن: «رجالالكشی ص556: منأصحابالإجماع»و «رجالالطوسی ص346: ضعفه القمیون و هو ثقة» و «رجالالنجاشی ص447: كان وجها فی أصحابنا متقدما عظیم المنزلة»
* محمد بن عیسى بن عبید: «رجالالنجاشی ص334: جلیل فی من أصحابنا ثقة عین كثیر الروایة حسن التصانیف»و«الخلاصة للحلی ص142: الأقوى عندی قبول روایته»
علی بن إبراهیم بن هاشم «رجالالنجاشی ص260: ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب»

مگر این حدیث نمیگوید که شما خون اهل سنت را حلال میدانید؟

وروى الحسن بن محبوب ، عن أبی أیوب ، عن محمد بن مسلم عن أبی - جعفر ( علیه السلام ) قال: ...
قال: فقلت له: أرأیت من جحد الامام منكم ما حاله ؟ فقال: من جحد إماما برأ من الله وبرأ منه ومن دینه فهو كافر مرتد عن الاسلام لان الامام من الله ، ودینه دین الله ، ومن برأ من دین الله فهو كافر ، ودمه مباح فی تلك الحال إلا أن یرجع ویتوب إلى الله عز وجل مما قال ، قال: ومن فتك بمؤمن یرید ماله ونفسه فدمه مباح للمؤمن فی تلك الحال " . (من لا یحضره الفقیه - الشیخ الصدوق - ج 4 - ص 104 )
من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى: راوى گوید:عرض كردم: اگر كسى امام و پیشوائى كه از شما خاندانست منكر شود حالش چگونه است؟ فرمود: هر كس امام حقّ را منكر شود او از خداوند بیزارى جسته و همین طور از او و از دین او، و او كافر است و از اسلام بازگشته و مرتد شده است. زیرا امام از جانب خداوند است، و دین او دین خداست و هر كس از دین خدا براءت جوید پس او كافر است، و خونش در چنین حالى مباح باشد مگر اینكه توبه كند و بسوى حق باز گردد و از خداوند عزّ و جلّ معذرت خواهد از آنچه گفته است،
شیخ هادی نجفی می گوید: «الروایة صحیحة الإسناد .» (موسوعة أحادیث أهل البیت (ع) - الشیخ هادی النجفی - ج 8 - ص 279)
محقق بحرانی می گوید: «وروى فی الفقیه عن محمد بن مسلم فی الصحیح » (الحدائق الناضرة - المحقق البحرانی - ج 18 - ص 156 – 157)



[=arial]

[=microsoft sans serif]پاسخ حدیث اول:

ترجمه: امام باقر (ع)، فرمود:
خدا عز و جل على (ع) را ميان خود و خلقش براى رهبرى بر پا داشته، هر كه او را بشناسد مؤمن است و هر كه او را انكار كند كافر است و هر كه او را نفهمد گمراه است و هر كه با او امام ديگرى را برپا دارد مشرك است و هر كه با ولايت و دوستى او آيد به بهشت رود و هر كه با دشمنى او آيد به دوزخ رود.

اهل سنت منکر امام علی علیه السلام نیستند بلکه ایشان را نفهمیدند و به مقامشان گمراهند پس کافر نیستند و جزو 73 فرقه اسلامی میباشند.

پاسخ حدیث دوم:

در شرح این حدیث آمده است:: «مراد از انكار امام، انكار امام معصومى است كه بظاهر، امر حكومت در دست اوست و رتق و فتق امور با اوست و در حال تقيّه نيست، مانند امير المؤمنين عليه السّلام در زمان خلافت ظاهريّه‏اش و كسانى كه او را مى‏شناختند و مقام او را مى‏دانستند و مناقب او را از رسول خدا (ص) شنيده بودند و با او بمخالفت برخاستند، نه همه كسانى كه در زمان او بودند و او را در اثر تبليغات سوء دشمن نپذيرفتند، زيرا اثبات كفر در باره اينان بسيار مشكل است، بخلاف نواصب كه كفر و ارتدادشان در غايت وضوح است».

موضوع قفل شده است