جمع بندی چطور می تونم دل خدا رو بدست بیارم تا مشکلم رو حل کنه؟

تب‌های اولیه

114 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چطور می تونم دل خدا رو بدست بیارم تا مشکلم رو حل کنه؟

سلام
من یه پسر 26 ساله ام و اصلا روابطم با خدا خوب نیست و یقین میدونم خدا اصلا من رو دوست نداره چون من هیچ وقت اونی نبودم که خدا میخواست خصوصا تو این سه سال خودم هم احساس کردم که ازش خیلی دور شدم.اما یه مشکل بزرگی برام پیش امده که فقط خدا میتونه کمکم کنه الان هم نمی دونم باید چیکار کنم که دل خدا رو به دست بیارم تا مشکلم رو حل کنه.یعنی میخوام خدا دلش برام بسوزه و مشکلم رو حل کنه.چه جوری میتونم نظر خدا رو به خودم جلب کنم تا گناهام رو نبینه و من رو به خواسته ام برسونه؟من این سه تا رو از خدا میخوام
1-من رو به خواسته ام برسونه
2-اگه نرسوند یه جایگزین بهم بده
3-اگه هم دو تای بالایی نشد تو روز شهادت حضرت علی اونم روز زمانی که روزه ام به ازراییل بگه تا جونم رو بگیره
فقط میخوام حتما یکی از این سه تا عملی بشه البته تا روز شهادت حضرت علی
شما چیزی بلد نیستین به من یاد بدین تا هر چه زودتر دل خدا رو به دست بیارم؟چه طور میتونم خدا رو به یکی از این سه تا گزینه راضی کنم؟البته حاظرم به خاط اینکه به یکی از این سه تا گزینه برسم هر کاری که خدا بخواد بکنم.
ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد بصیر

pesar.zamini;365301 نوشت:
من یه پسر 26 ساله ام و اصلا روابطم با خدا خوب نیست و یقین میدونم خدا اصلا من رو دوست نداره چون من هیچ وقت اونی نبودم که خدا میخواست خصوصا تو این سه سال خودم هم احساس کردم که ازش خیلی دور شدم.اما یه مشکل بزرگی برام پیش امده که فقط خدا میتونه کمکم کنه الان هم نمی دونم باید چیکار کنم که دل خدا رو به دست بیارم تا مشکلم رو حل کنه.یعنی میخوام خدا دلش برام بسوزه و مشکلم رو حل کنه.

باسلام
قبل از این که راه حلی برای مشکلِ شما بدهم، عرض کنم که خدا راه راضی کردنش را قبلا به همه ی ما گفته ولی ما گوش نکردیم و بیش از همه دلش برایمون می سوزه و می خواهد که ما مشکلاتمون حل بشه. منتها ما انسانها می خواهیم جورِِ دیگری مصلحت اندیشی کنیم و به خدا یاد می دهیم که خدا این جور که من می گویم و ایطور که من می خواهم مشکلم حل می شود. من از شما سوال می کنم، اون کسی که این انسان را آفریده به هدایت یا شقاوت او آگاهی بیشتر دارد، یا آن خودِ انسان؟ گاهی ما با دست خود کاری می کنیم که هلاکت می افتیم، بعد به خدا می گوییم خدایا، چرا بامن چنین کردی؟ مگر تو حال گیر هستی؟ توکه این همه قدرت داری، چرا به ما که ضعیف هستیم زور می گویی؟ حالا من چه گناهی کردم که نمی خواهم هدایت بشوم و تو می گویی یا باید این کار را بکنی که اهل بهشت شوی، یا این که در جهنم می سوزی.
بنده در جواب می گویم: این مثال، مثل شخصی است که بگوید خدایا من میل به غذا ندارم و نمی خواهم غذا بخورم، حالا اگر من نخواهم غذا بخورم و زنده بمانم چه کسی را باید ببینم؟ چرا زور می گویی، آیا من فقط باید با غذا خوردن زنده بمانم؟ من می خواهم غذا نخورم ولی زنده باشم چرا تو فقط ما را مجبور به انتخاب یک راه کرده ای؟
دقیقا این دو سوال شبیه به هم است. در جواب باید بگوییم که اثر بعضی از گناهان، یعنی آتش. اثر غذا نخوردن یعنی مردن، نه این که خدا بخواهد مُچ گیری بکند. او از قبل گفته که فلان راه پرتگاه است، جلو نروید، بعد ما می رویم و در پرتگاه می افتیم به خدا می گوییم چرا پرتگاه گذاشته ای؟!

pesar.zamini;365301 نوشت:
چه جوری میتونم نظر خدا رو به خودم جلب کنم تا گناهام رو نبینه و من رو به خواسته ام برسونه؟من این سه تا رو از خدا میخوام
1-من رو به خواسته ام برسونه
2-اگه نرسوند یه جایگزین بهم بده
3-اگه هم دو تای بالایی نشد تو روز شهادت حضرت علی اونم روز زمانی که روزه ام به ازراییل بگه تا جونم رو بگیره
فقط میخوام حتما یکی از این سه تا عملی بشه البته تا روز شهادت حضرت علی

من راهی دارم که شما به خواستیتان برسید ولی فکر نمی کنید که با این کار به عبارتی دستِ خدا را بسته اید و تکلیف مشخص کرده اید؟ آیا خدا باید تعیین تکلیف برای بنده خدا بکند یا بنده برای خدا؟ آیا بهتر نبود می گفتید خدایا کاری کن که تکلیفم را بشناسم و به انجام آن راضی و خشنود باشم و راه هدایتم را یاد بگیرم؟

pesar.zamini;365301 نوشت:
شما چیزی بلد نیستین به من یاد بدین تا هر چه زودتر دل خدا رو به دست بیارم؟چه طور میتونم خدا رو به یکی از این سه تا گزینه راضی کنم؟البته حاظرم به خاط اینکه به یکی از این سه تا گزینه برسم هر کاری که خدا بخواد بکنم.

من یک راه بلد هستم ولی ممکن است وقتی آن را انجام بدهید به طور کلی دیدتان عوض بشود، حتی خواسته هایتان عوض شود و به خواسته ای که داشتید بخندید و با خود بگویید که عجب فکرهایی می کردم و غافل بودم.
از دوستانی که این تاپیک را مشاهده می کنند در خواست می کنم اون راهی را که بنده در نظر دارم حدس بزنند.

[="DarkSlateBlue"]

بصیر;366099 نوشت:
از دوستانی که این تاپیک را مشاهده می کنند در خواست می کنم اون راهی را که بنده در نظر دارم حدس بزنند

حتما قضیه 40 روزه دیگه![/]

pesar.zamini;365301 نوشت:
سلام
من یه پسر 26 ساله ام و اصلا روابطم با خدا خوب نیست و یقین میدونم خدا اصلا من رو دوست نداره چون من هیچ وقت اونی نبودم که خدا میخواست خصوصا تو این سه سال خودم هم احساس کردم که ازش خیلی دور شدم.اما یه مشکل بزرگی برام پیش امده که فقط خدا میتونه کمکم کنه الان هم نمی دونم باید چیکار کنم که دل خدا رو به دست بیارم تا مشکلم رو حل کنه.یعنی میخوام خدا دلش برام بسوزه و مشکلم رو حل کنه.چه جوری میتونم نظر خدا رو به خودم جلب کنم تا گناهام رو نبینه و من رو به خواسته ام برسونه؟من این سه تا رو از خدا میخوام
1-من رو به خواسته ام برسونه
2-اگه نرسوند یه جایگزین بهم بده
3-اگه هم دو تای بالایی نشد تو روز شهادت حضرت علی اونم روز زمانی که روزه ام به ازراییل بگه تا جونم رو بگیره
فقط میخوام حتما یکی از این سه تا عملی بشه البته تا روز شهادت حضرت علی
شما چیزی بلد نیستین به من یاد بدین تا هر چه زودتر دل خدا رو به دست بیارم؟چه طور میتونم خدا رو به یکی از این سه تا گزینه راضی کنم؟البته حاظرم به خاط اینکه به یکی از این سه تا گزینه برسم هر کاری که خدا بخواد بکنم.
ممنون

سلام ...
تاپیک شما رو دیدم و جلب توجه برام کرد ...
جناب پسر زمینی ... هیچ راه حلی وجود ندارده ... نمیشه خدا رو تو یه چهارچوب گذاشت و بگی اگر این کار رو کنم بهم جواب میده و اگر این کار رو نکنم بهم جواب نمیده ... اگر اینجوری که شما میگی بود که خیلی خوب بود ...

شاید شما تمام این ماه رو روزه بگیری ... خودکشی کنی ... آخر سرش هم به خواستت نرسی ...
از اون طرف هم ممکن هست 2 یا 3 روز روزه دست و پا شکسته بگیری ... یه دفعه عید فطر دری به تخته بخوره و کارت جفت و جور بشه ...

اصلا نمیدونم چرا قضیه دعا و مناجات اینجوریه ... یه بنده خدایی خیلی نذر و نیاز میکنه و به نتیجه نمیرسید .... ( مساله کاری بود) تا اینکه یکی بهش میگه برو مشهد ... تا میره مشهد وقتی برمیگرده ... 2 جا ازجاهایی که فرم استخدام پر کرده بود بهش زنگ میزنن .... خوده طرف شاخ درآورده بود ...

بصیر;366099 نوشت:
باسلام
قبل از این که راه حلی برای مشکلِ شما بدهم، عرض کنم که خدا راه راضی کردنش را قبلا به همه ی ما گفته ولی ما گوش نکردیم و بیش از همه دلش برایمون می سوزه و می خواهد که ما مشکلاتمون حل بشه. منتها ما انسانها می خواهیم جورِِ دیگری مصلحت اندیشی کنیم و به خدا یاد می دهیم که خدا این جور که من می گویم و ایطور که من می خواهم مشکلم حل می شود. من از شما سوال می کنم، اون کسی که این انسان را آفریده به هدایت یا شقاوت او آگاهی بیشتر دارد، یا آن خودِ انسان؟ گاهی ما با دست خود کاری می کنیم که هلاکت می افتیم، بعد به خدا می گوییم خدایا، چرا بامن چنین کردی؟ مگر تو حال گیر هستی؟ توکه این همه قدرت داری، چرا به ما که ضعیف هستیم زور می گویی؟ حالا من چه گناهی کردم که نمی خواهم هدایت بشوم و تو می گویی یا باید این کار را بکنی که اهل بهشت شوی، یا این که در جهنم می سوزی.
بنده در جواب می گویم: این مثال، مثل شخصی است که بگوید خدایا من میل به غذا ندارم و نمی خواهم غذا بخورم، حالا اگر من نخواهم غذا بخورم و زنده بمانم چه کسی را باید ببینم؟ چرا زور می گویی، آیا من فقط باید با غذا خوردن زنده بمانم؟ من می خواهم غذا نخورم ولی زنده باشم چرا تو فقط ما را مجبور به انتخاب یک راه کرده ای؟
دقیقا این دو سوال شبیه به هم است. در جواب باید بگوییم که اثر بعضی از گناهان، یعنی آتش. اثر غذا نخوردن یعنی مردن، نه این که خدا بخواهد مُچ گیری بکند. او از قبل گفته که فلان راه پرتگاه است، جلو نروید، بعد ما می رویم و در پرتگاه می افتیم به خدا می گوییم چرا پرتگاه گذاشته ای؟!

من راهی دارم که شما به خواستیتان برسید ولی فکر نمی کنید که با این کار به عبارتی دستِ خدا را بسته اید و تکلیف مشخص کرده اید؟ آیا خدا باید تعیین تکلیف برای بنده خدا بکند یا بنده برای خدا؟ آیا بهتر نبود می گفتید خدایا کاری کن که تکلیفم را بشناسم و به انجام آن راضی و خشنود باشم و راه هدایتم را یاد بگیرم؟

من یک راه بلد هستم ولی ممکن است وقتی آن را انجام بدهید به طور کلی دیدتان عوض بشود، حتی خواسته هایتان عوض شود و به خواسته ای که داشتید بخندید و با خود بگویید که عجب فکرهایی می کردم و غافل بودم.
از دوستانی که این تاپیک را مشاهده می کنند در خواست می کنم اون راهی را که بنده در نظر دارم حدس بزنند.

سلام
خیلی مشتاقم بدونم اون راه چیه، با توجه به اینکه این دوستمون نوع مشکلشون رو نگفتن و شما اینقدر با اطمینان میگین یک راه دارم که به خواسته تون برسید و دیدتون هم عوض بشه پس باید یک راهکار همه جانبه باشه که برای هر چیزی جواب میده

اگه ممکنه زودتر بگین. من اعصاب ندارم :Gol: دوست دارم زودتر بدونم شاید به کار منم بیاد

سپاسگزارم

pesar.zamini;365301 نوشت:
سلام
من یه پسر 26 ساله ام و اصلا روابطم با خدا خوب نیست و یقین میدونم خدا اصلا من رو دوست نداره چون من هیچ وقت اونی نبودم که خدا میخواست خصوصا تو این سه سال خودم هم احساس کردم که ازش خیلی دور شدم.اما یه مشکل بزرگی برام پیش امده که فقط خدا میتونه کمکم کنه الان هم نمی دونم باید چیکار کنم که دل خدا رو به دست بیارم تا مشکلم رو حل کنه.یعنی میخوام خدا دلش برام بسوزه و مشکلم رو حل کنه.چه جوری میتونم نظر خدا رو به خودم جلب کنم تا گناهام رو نبینه و من رو به خواسته ام برسونه؟من این سه تا رو از خدا میخوام
1-من رو به خواسته ام برسونه
2-اگه نرسوند یه جایگزین بهم بده
3-اگه هم دو تای بالایی نشد تو روز شهادت حضرت علی اونم روز زمانی که روزه ام به ازراییل بگه تا جونم رو بگیره
فقط میخوام حتما یکی از این سه تا عملی بشه البته تا روز شهادت حضرت علی
شما چیزی بلد نیستین به من یاد بدین تا هر چه زودتر دل خدا رو به دست بیارم؟چه طور میتونم خدا رو به یکی از این سه تا گزینه راضی کنم؟البته حاظرم به خاط اینکه به یکی از این سه تا گزینه برسم هر کاری که خدا بخواد بکنم.
ممنون
سلام جناب پسر زمینی,فکر کنم از پستایی که شما گذاشتید میشه این نتیجه رو گرفت که شما خیلی به قول ما مشهدیا تخم کن سبز کنید ها(سری دونه رو بکار زودم سبزشه)اون از قضیه ی شهید شیعه,که انتظار داشتید همونجا درجا عذاب الهی نازل شه,حالام که میخواید زود خدا ببخشدتون و زودم حاجتتونو بده اگه نداد ببرتتون,خب اگه اینجوری شه کن فیکون میشه,ببخشیدها من خیلی کوچیکتر از این حرفام که بخوام اظهار نظر کنم اما به نظر من شما باید کلا دیدتونو عوض کنید,نسبت به همه چی,چون فک کنم اینطوری تو زندگیتون شکستای بدی بخورید,البته بازم میگم ببخشیدها.:ok:

pesar.zamini;365301 نوشت:
سلام
من یه پسر 26 ساله ام و اصلا روابطم با خدا خوب نیست و یقین میدونم خدا اصلا من رو دوست نداره چون من هیچ وقت اونی نبودم که خدا میخواست خصوصا تو این سه سال خودم هم احساس کردم که ازش خیلی دور شدم.اما یه مشکل بزرگی برام پیش امده که فقط خدا میتونه کمکم کنه الان هم نمی دونم باید چیکار کنم که دل خدا رو به دست بیارم تا مشکلم رو حل کنه.یعنی میخوام خدا دلش برام بسوزه و مشکلم رو حل کنه.چه جوری میتونم نظر خدا رو به خودم جلب کنم تا گناهام رو نبینه و من رو به خواسته ام برسونه؟من این سه تا رو از خدا میخوام
1-من رو به خواسته ام برسونه
2-اگه نرسوند یه جایگزین بهم بده
3-اگه هم دو تای بالایی نشد تو روز شهادت حضرت علی اونم روز زمانی که روزه ام به ازراییل بگه تا جونم رو بگیره
فقط میخوام حتما یکی از این سه تا عملی بشه البته تا روز شهادت حضرت علی
شما چیزی بلد نیستین به من یاد بدین تا هر چه زودتر دل خدا رو به دست بیارم؟چه طور میتونم خدا رو به یکی از این سه تا گزینه راضی کنم؟البته حاظرم به خاط اینکه به یکی از این سه تا گزینه برسم هر کاری که خدا بخواد بکنم.
ممنون


متاسفانه هیچ کدوم از خواسته هات برآورده نمیشه . یادمه چند سال پیش دو ساعت گریه میکردم کلی التماس میکردم بعد با ذوق و شوق قرآن رو باز میکردم که راه نجات از مشکلات و معضلات مغزی و یا لااقل آرامشی بهم عطا بشه . و یک آیه بی ربط میومد که زبیخ ناامیدم میکرد . دیگه برام مغرض شد که این خواسته ها و درد دلا بی فایده است .

تازه من به قول کارشناس محترم گزینه هم نمیگذاشتم . میگفتم خدا هرجور که خودت میپسندی همونجور که دل ابراهیم رو با زنده کردن پرنده ها آروم کردی لا اقل اگر راه حلی نمیدی فقط آرومم کن . فقط این مغز آروم بگیره ، یه خاکی تو سرم میریزم . نه اینکه بین زمین و آسمون باشم . رسول الله چند مدتی که آیاتی بهش نازل نشد . نگران شده بود که خدا از او غافل شده ؛ که آیاتی نازل شد که ای رسول خدا ما هرگز تو را فراموش نکرده ایم . این برای کسی است که با خدا فاصله قاب قوسین رو داشته من که دیگه باید برم بمیرم .

yaallah_14;366177 نوشت:

متاسفانه هیچ کدوم از خواسته هات برآورده نمیشه . یادمه چند سال پیش دو ساعت گریه میکردم کلی التماس میکردم بعد با ذوق و شوق قرآن رو باز میکردم که راه نجات از مشکلات و معضلات مغزی و یا لااقل آرامشی بهم عطا بشه . و یک آیه بی ربط میومد که زبیخ ناامیدم میکرد . دیگه برام مغرض شد که این خواسته ها و درد دلا بی فایده است .

تازه من به قول کارشناس محترم گزینه هم نمیگذاشتم . میگفتم خدا هرجور که خودت میپسندی همونجور که دل ابراهیم رو با زنده کردن پرنده ها آروم کردی لا اقل اگر راه حلی نمیدی فقط آرومم کن . فقط این مغز آروم بگیره ، یه خاکی تو سرم میریزم . نه اینکه بین زمین و آسمون باشم . رسول الله چند مدتی که آیاتی بهش نازل نشد . نگران شده بود که خدا از او غافل شده ؛ که آیاتی نازل شد که ای رسول خدا ما هرگز تو را فراموش نکرده ایم . این برای کسی است که با خدا فاصله قاب قوسین رو داشته من که دیگه باید برم بمیرم .


یعنی بی فایده است به نظر شما هیچ راهی برام وجود نداره که مشکلم حل شه؟؟!!

YA MOHAMMAD;366175 نوشت:
سلام جناب پسر زمینی,فکر کنم از پستایی که شما گذاشتید میشه این نتیجه رو گرفت که شما خیلی به قول ما مشهدیا تخم کن سبز کنید ها(سری دونه رو بکار زودم سبزشه)اون از قضیه ی شهید شیعه,که انتظار داشتید همونجا درجا عذاب الهی نازل شه,حالام که میخواید زود خدا ببخشدتون و زودم حاجتتونو بده اگه نداد ببرتتون,خب اگه اینجوری شه کن فیکون میشه,ببخشیدها من خیلی کوچیکتر از این حرفام که بخوام اظهار نظر کنم اما به نظر من شما باید کلا دیدتونو عوض کنید,نسبت به همه چی,چون فک کنم اینطوری تو زندگیتون شکستای بدی بخورید,البته بازم میگم ببخشیدها.:ok:

نه این مشکل من تقریبا 7 ساله که گریبان گیره منه .منم 7 ساله که دارم شکنجه میشم خیلی هم دعا کردم اما حل نشده تا حالا

بصیر;366099 نوشت:
باسلام
قبل از این که راه حلی برای مشکلِ شما بدهم، عرض کنم که خدا راه راضی کردنش را قبلا به همه ی ما گفته ولی ما گوش نکردیم و بیش از همه دلش برایمون می سوزه و می خواهد که ما مشکلاتمون حل بشه. منتها ما انسانها می خواهیم جورِِ دیگری مصلحت اندیشی کنیم و به خدا یاد می دهیم که خدا این جور که من می گویم و ایطور که من می خواهم مشکلم حل می شود. من از شما سوال می کنم، اون کسی که این انسان را آفریده به هدایت یا شقاوت او آگاهی بیشتر دارد، یا آن خودِ انسان؟ گاهی ما با دست خود کاری می کنیم که هلاکت می افتیم، بعد به خدا می گوییم خدایا، چرا بامن چنین کردی؟ مگر تو حال گیر هستی؟ توکه این همه قدرت داری، چرا به ما که ضعیف هستیم زور می گویی؟ حالا من چه گناهی کردم که نمی خواهم هدایت بشوم و تو می گویی یا باید این کار را بکنی که اهل بهشت شوی، یا این که در جهنم می سوزی.
بنده در جواب می گویم: این مثال، مثل شخصی است که بگوید خدایا من میل به غذا ندارم و نمی خواهم غذا بخورم، حالا اگر من نخواهم غذا بخورم و زنده بمانم چه کسی را باید ببینم؟ چرا زور می گویی، آیا من فقط باید با غذا خوردن زنده بمانم؟ من می خواهم غذا نخورم ولی زنده باشم چرا تو فقط ما را مجبور به انتخاب یک راه کرده ای؟
دقیقا این دو سوال شبیه به هم است. در جواب باید بگوییم که اثر بعضی از گناهان، یعنی آتش. اثر غذا نخوردن یعنی مردن، نه این که خدا بخواهد مُچ گیری بکند. او از قبل گفته که فلان راه پرتگاه است، جلو نروید، بعد ما می رویم و در پرتگاه می افتیم به خدا می گوییم چرا پرتگاه گذاشته ای؟!

من راهی دارم که شما به خواستیتان برسید ولی فکر نمی کنید که با این کار به عبارتی دستِ خدا را بسته اید و تکلیف مشخص کرده اید؟ آیا خدا باید تعیین تکلیف برای بنده خدا بکند یا بنده برای خدا؟ آیا بهتر نبود می گفتید خدایا کاری کن که تکلیفم را بشناسم و به انجام آن راضی و خشنود باشم و راه هدایتم را یاد بگیرم؟

من یک راه بلد هستم ولی ممکن است وقتی آن را انجام بدهید به طور کلی دیدتان عوض بشود، حتی خواسته هایتان عوض شود و به خواسته ای که داشتید بخندید و با خود بگویید که عجب فکرهایی می کردم و غافل بودم.
از دوستانی که این تاپیک را مشاهده می کنند در خواست می کنم اون راهی را که بنده در نظر دارم حدس بزنند.


حالا نمیشه شما اون راه رو بگید تا مشکل من حل شه و از این بلا تکلیفی در بیام

FTMH_Mohammadi;366154 نوشت:
سلام ...
تاپیک شما رو دیدم و جلب توجه برام کرد ...
جناب پسر زمینی ... هیچ راه حلی وجود ندارده ... نمیشه خدا رو تو یه چهارچوب گذاشت و بگی اگر این کار رو کنم بهم جواب میده و اگر این کار رو نکنم بهم جواب نمیده ... اگر اینجوری که شما میگی بود که خیلی خوب بود ...

شاید شما تمام این ماه رو روزه بگیری ... خودکشی کنی ... آخر سرش هم به خواستت نرسی ...
از اون طرف هم ممکن هست 2 یا 3 روز روزه دست و پا شکسته بگیری ... یه دفعه عید فطر دری به تخته بخوره و کارت جفت و جور بشه ...

اصلا نمیدونم چرا قضیه دعا و مناجات اینجوریه ... یه بنده خدایی خیلی نذر و نیاز میکنه و به نتیجه نمیرسید .... ( مساله کاری بود) تا اینکه یکی بهش میگه برو مشهد ... تا میره مشهد وقتی برمیگرده ... 2 جا ازجاهایی که فرم استخدام پر کرده بود بهش زنگ میزنن .... خوده طرف شاخ درآورده بود ...


منم نمی دونم چرا دعا اینطوریه نمی دونی الان 7 ساله که تو شب های قدر از خدا برای حل مشکلم کمک میخوام ولی خدا هیچ کاری برام نمیکنه .دیگه موندم

من فقط از خدا یه خواهش و التماس دارم اونم اینه که هر چه زود خیلی خیلی زود یه لطفی بکنه و این مشکلم رو حل کنه . می دونم هیچ وقت بنده خوبی برای خدا نبودم.می دونم تو پیشگاه خداوند خیلی بی حیا بودم.می دونم خدا از من راضی و خشنود نیست.من به خودم خیلی ظلم کردم من از خدا خیلی دور افتادم اما چیکار کنم به جز خدا هیچ کس دیگه ای رو نمی شناسم که مشکلم رو حل کنه.می گم میشه خدا به خاطر حضرت علی این مشکل من رو حل کنه قول میدم بعد اینکه مشکلم حل شد دیگه این ورا افتابی نشم.قول میدم دیگه هیچ وقت هیچ جیزی رو از خدا نخوام.قول میدم از این به بعد هیچ وقت تو پیشگاه خداوند بی حیایی نکنم.قول میدم تا جایی که می تونم از گناه دوری کنم.من مظلوم نمایی نمی کنم ها که بگم ایراد از خداست نه من تو این 10 سالی که به سن تکلیف رسیدم اصلا ادم درست و حسابی نبودم ولی هرچی که بوده حق الناس نبوده همش حق خود خداست تازه من نمیگم من رو به همین اسونی ببخشه نه به خاطر گناهام من رو تنبیه کنه اما فقط تو این مشکل با من مدارا کنه.میگم ان زمان که ادم نا فرمانی خدا کرد و خدا اون رو از بهشت انداخت بیرون ادم و هوا خدا رو به امامان قسم دادند و خدا بخشیدشون حالا نمیشه منم قسم به امامان بدم تا مشکلم رو حل کنه

ببینید این شکلک ها من رو نشون میدن تو 24 ساعت شبانه روز
:Ghamgin::Narahat::hamdel::Gig::Moteajeb!::Motehayer::ghash::jangjoo::Doaa::cry::ghati::crying::geristan::dar:
پرم از حس های مختلف نمی تونم با همه حس هام کنار بیام نمی تونم حتی خودم رو هم تحمل کنم.همه این حسام همشون به خاطر مشکلی هست که
دارم.من در گیر دنیایی نا ارام هستم.خیلی دلگیرم
ای کاش زندگی هم مثل ماشین ها دنده عقب داشت اونوقت دنده عقب زندگی رو میزدمو میرفتم دوبار از نو می اومدم.ای کاش زندگی هم مثل ماشین ها
بوق داشت تا هر وقت کسی متوجه حضور من نبود بوق میزدم و میگفتم اینجا منم هستم.ای کاش زندگی هم مثل ماشین ها اینه داشت تا هم عقب راهی
که امدم رو ببینم و هم جلوی راهی رو که میخوام برم و هر وقت دست اندازی بود میدیدم و سرعتم رو کم میکردم
خیلی سخته مترسک یه مزرعه سوخته باشی یه مزرعه ای که تمام محصولش سوخته و از بین رفته

asad;366102 نوشت:
حتما قضیه 40 روزه دیگه!

سلام، نه، اون برای هر کسی نیست. اون برنامه ی خاصه. برای کسیه که درجه ای از ایمان را داشته باشه. اون برای کسیه که این چیزها رو قبول داشته باشه.

Ali_Shahe_Mardan;366169 نوشت:
اگه ممکنه زودتر بگین. من اعصاب ندارم دوست دارم زودتر بدونم شاید به کار منم بیاد

راهی که می خواهم عرض کنم، راهی نیست که یک شبه قضیه را حل کنه، گرچه ممکنه همینطور هم بشه.
آخه می دونید قضیه ی کار بعضی از ما انسانها مثل کی می ماند؟! مثل اون کشاورزه که بذری کاشته، بعد از خدا می خواهد که خدایا چی میشه بارون بباره، مگه من از تو چی خواستم، این بارون نه تنها برای من خوبه، برای همه خوبه، باعث نعمت و رحمته.
این بنده خدا فقط به فکر خودشه، همه مشکلات رو از دید خودش می بینه و از دیدِ خودش دنبال حَلِّشه.
اما اون کسی که سقف خونش کاه گلیه و داره می ریزه، می گه: خدایا چی میشه بارون نیاد، این سقفه تو سرِ ما خراب نشه، بارون می خواهیم چی کار، یه خورده هم به فکر ما فقرا و بدبختها باش. یهو همون لحظه هم بارون میاد وسقف چکه می کنه.(حرف بی ربط می زنه بعد از خدا هم طلب کاره که چرا حاجتش برآورده نشد، مگه خدا نشسته ببینه بنده های بی عقلش چی می خواهند؟! یه کمی بریم نگاهمون را به عالم عوض کنیم.)
هر دوی اینها غافل از این که اینجا دنیاست، دارِ تزاحمات و تفاوتها و تبعیضها و گرفتاریها. حاجتهای ما لازم و ملزوم دارد، تبعات و عقبه هایی دارد.
ما هیچ وقت پیامبر یا امامی را ندیدیم که با همه ی گرفتاریهاش و دشمنانی که داشتند، به خدا عرض کنند خدایا این دشمنِ من را از سرِ راه من بردار دیگه نمی خوام ببینمش. به اینها می گن حاجتهای غیر معقول. جالب اینه که همه هم حاجتشون رو معقول و غیر منافات با برنامه عالم می دونند.
من فکر می کنم، مشکل این دوستمون هم از قبیل مشکلاتی باشه که خودش با دست خودش برای خودش درست کرده، حالا از خدا توقع معجزه دارد. اگر اشتباه نکنم از امثال بعضی رفاقتها باشه که الان دلش اسیر شده.
ما از راه غیر متعارف میاییم جلو، بعد کارمون که به مشکل می خوره، از خدا می خواهم از طریق متعارف و مثل بچه ی آدم مشکلمون رو حل کنه.
عزیز، کار از جای دیگه مشکل داره، این که می گم راه حلی دارم و اگرانجام بدهی ممکن است طرز فکرت عوض بشه، بخاطر همینه.
اما راه حل:
اولا خداشناسی و هستی شناسیه شما مشکل داره، هر چی هم دعا بکنی فایده نداره تا این که نحوه فکرت رو به عالم عوض کنی و این نیاز به مشاوره و زمان دارد.
دوما بعد از شناخت صحیح از خدا و کارهاش، سعی در ترک تمام محرمات و انجام تمام واجبات داشته باشید.
و الا راه دیگری که ما بخواهیم از آن طریق به خواسته های به ظاهر معقولمان برسیم وجود ندارد.
نه خدا دستش بسته است و نه خدا بخیله، بلکه عیب از ما و نگاهِ ماست.

بصیر;366231 نوشت:
سلام، نه، اون برای هر کسی نیست. اون برنامه ی خاصه. برای کسیه که درجه ای از ایمان را داشته باشه. اون برای کسیه که این چیزها رو قبول داشته باشه.

راهی که می خواهم عرض کنم، راهی نیست که یک شبه قضیه را حل کنه، گرچه ممکنه همینطور هم بشه.
آخه می دونید قضیه ی کار بعضی از ما انسانها مثل کی می ماند؟! مثل اون کشاورزه که بذری کاشته، بعد از خدا می خواهد که خدایا چی میشه بارون بباره، مگه من از تو چی خواستم، این بارون نه تنها برای من خوبه، برای همه خوبه، باعث نعمت و رحمته.
این بنده خدا فقط به فکر خودشه، همه مشکلات رو از دید خودش می بینه و از دیدِ خودش دنبال حَلِّشه.
اما اون کسی که سقف خونش کاه گلیه و داره می ریزه، می گه: خدایا چی میشه بارون نیاد، این سقفه تو سرِ ما خراب نشه، بارون می خواهیم چی کار، یه خورده هم به فکر ما فقرا و بدبختها باش. یهو همون لحظه هم بارون میاد وسقف چکه می کنه.(حرف بی ربط می زنه بعد از خدا هم طلب کاره که چرا حاجتش برآورده نشد، مگه خدا نشسته ببینه بنده های بی عقلش چی می خواهند؟! یه کمی بریم نگاهمون را به عالم عوض کنیم.)
هر دوی اینها غافل از این که اینجا دنیاست، دارِ تزاحمات و تفاوتها و تبعیضها و گرفتاریها. حاجتهای ما لازم و ملزوم دارد، تبعات و عقبه هایی دارد.
ما هیچ وقت پیامبر یا امامی را ندیدیم که با همه ی گرفتاریهاش و دشمنانی که داشتند، به خدا عرض کنند خدایا این دشمنِ من را از سرِ راه من بردار دیگه نمی خوام ببینمش. به اینها می گن حاجتهای غیر معقول. جالب اینه که همه هم حاجتشون رو معقول و غیر منافات با برنامه عالم می دونند.
من فکر می کنم، مشکل این دوستمون هم از قبیل مشکلاتی باشه که خودش با دست خودش برای خودش درست کرده، حالا از خدا توقع معجزه دارد. اگر اشتباه نکنم از امثال بعضی رفاقتها باشه که الان دلش اسیر شده.
ما از راه غیر متعارف میاییم جلو، بعد کارمون که به مشکل می خوره، از خدا می خواهم از طریق متعارف و مثل بچه ی آدم مشکلمون رو حل کنه.
عزیز، کار از جای دیگه مشکل داره، این که می گم راه حلی دارم و اگرانجام بدهی ممکن است طرز فکرت عوض بشه، بخاطر همینه.
اما راه حل:
اولا خداشناسی و هستی شناسیه شما مشکل داره، هر چی هم دعا بکنی فایده نداره تا این که نحوه فکرت رو به عالم عوض کنی و این نیاز به مشاوره و زمان دارد.
دوما بعد از شناخت صحیح از خدا و کارهاش، سعی در ترک تمام محرمات و انجام تمام واجبات داشته باشید.
و الا راه دیگری که ما بخواهیم از آن طریق به خواسته های به ظاهر معقولمان برسیم وجود ندارد.
نه خدا دستش بسته است و نه خدا بخیله، بلکه عیب از ما و نگاهِ ماست.

سلام
خب اینکه گفتین خداشناسی و هستی شناسی و روش خدا برای انجام امور، احتمالا مشکل منم هست
گاهی وقتا احساس میکنم که فلان مشکل رو که دارم حتما خدا به من ظلم کرده، جالبه که در حالت عادی میدونم قوانین این دنیا رو خدا وضع کرده و باید اونا رو رعایت کرد ولی وقتی اوج عصبانیت میرسه تفکرم فرق میکنه

خیلی خوبه که خداشناسی و هستی شناسی رو توضیح بدین مثلا توی یه تاپیک مجزا اگه فرصتش رو دارین

ممنون

بصیر;366231 نوشت:
سلام، نه، اون برای هر کسی نیست. اون برنامه ی خاصه. برای کسیه که درجه ای از ایمان را داشته باشه. اون برای کسیه که این چیزها رو قبول داشته باشه.

راهی که می خواهم عرض کنم، راهی نیست که یک شبه قضیه را حل کنه، گرچه ممکنه همینطور هم بشه.
آخه می دونید قضیه ی کار بعضی از ما انسانها مثل کی می ماند؟! مثل اون کشاورزه که بذری کاشته، بعد از خدا می خواهد که خدایا چی میشه بارون بباره، مگه من از تو چی خواستم، این بارون نه تنها برای من خوبه، برای همه خوبه، باعث نعمت و رحمته.
این بنده خدا فقط به فکر خودشه، همه مشکلات رو از دید خودش می بینه و از دیدِ خودش دنبال حَلِّشه.
اما اون کسی که سقف خونش کاه گلیه و داره می ریزه، می گه: خدایا چی میشه بارون نیاد، این سقفه تو سرِ ما خراب نشه، بارون می خواهیم چی کار، یه خورده هم به فکر ما فقرا و بدبختها باش. یهو همون لحظه هم بارون میاد وسقف چکه می کنه.(حرف بی ربط می زنه بعد از خدا هم طلب کاره که چرا حاجتش برآورده نشد، مگه خدا نشسته ببینه بنده های بی عقلش چی می خواهند؟! یه کمی بریم نگاهمون را به عالم عوض کنیم.)
هر دوی اینها غافل از این که اینجا دنیاست، دارِ تزاحمات و تفاوتها و تبعیضها و گرفتاریها. حاجتهای ما لازم و ملزوم دارد، تبعات و عقبه هایی دارد.
ما هیچ وقت پیامبر یا امامی را ندیدیم که با همه ی گرفتاریهاش و دشمنانی که داشتند، به خدا عرض کنند خدایا این دشمنِ من را از سرِ راه من بردار دیگه نمی خوام ببینمش. به اینها می گن حاجتهای غیر معقول. جالب اینه که همه هم حاجتشون رو معقول و غیر منافات با برنامه عالم می دونند.
من فکر می کنم، مشکل این دوستمون هم از قبیل مشکلاتی باشه که خودش با دست خودش برای خودش درست کرده، حالا از خدا توقع معجزه دارد. اگر اشتباه نکنم از امثال بعضی رفاقتها باشه که الان دلش اسیر شده.
ما از راه غیر متعارف میاییم جلو، بعد کارمون که به مشکل می خوره، از خدا می خواهم از طریق متعارف و مثل بچه ی آدم مشکلمون رو حل کنه.
عزیز، کار از جای دیگه مشکل داره، این که می گم راه حلی دارم و اگرانجام بدهی ممکن است طرز فکرت عوض بشه، بخاطر همینه.
اما راه حل:
اولا خداشناسی و هستی شناسیه شما مشکل داره، هر چی هم دعا بکنی فایده نداره تا این که نحوه فکرت رو به عالم عوض کنی و این نیاز به مشاوره و زمان دارد.
دوما بعد از شناخت صحیح از خدا و کارهاش، سعی در ترک تمام محرمات و انجام تمام واجبات داشته باشید.
و الا راه دیگری که ما بخواهیم از آن طریق به خواسته های به ظاهر معقولمان برسیم وجود ندارد.
نه خدا دستش بسته است و نه خدا بخیله، بلکه عیب از ما و نگاهِ ماست.

یعنی واسه خدا اینقدر سخته مشکل کسی رو حل کردن؟؟!یعنی اینقدر خدا می پیچونه!
تازه پس شما راه حلی هم ندارید که بدید.پاسخ شما هم وزن سوال من نبود

pesar.zamini;366311 نوشت:
یعنی واسه خدا اینقدر سخته مشکل کسی رو حل کردن؟؟!یعنی اینقدر خدا می پیچونه!
تازه پس شما راه حلی هم ندارید که بدید.پاسخ شما هم وزن سوال من نبود

بهر رضا نشسته ای . . . . . بی سر و بی پا نشسته ای /// جایی خبری نیست تا خودت بلند نشی . وقتی که آدم بخوابه اندازه همون نفسی که میاد و میره رزق و روزیش هست . تا بلند نشی و نجنبی و دربدری نکشی و مثل اسفند سرخت نکنند منتظر فرج الکی نباش . . .

مغناطیس;366271 نوشت:
خیلی خوبه که خداشناسی و هستی شناسی رو توضیح بدین مثلا توی یه تاپیک مجزا اگه فرصتش رو دارین

احسنت. این طرح خیلی خوبیه. ولی این مباحث در انجمن کلام و اعتقاداتِ مرکز مورد بررسی قرار می گیرد و اصل این قضایا در آنجا مطرح شده و جواب داده شده است. لذا اگر اساس فکر که مباحث اعتقادی است درست شود، خیلی از مشکلات حل و بسیاری از سوالات جواب داده خواهد شد.
می توانید برای دریافت پاسخِ خود و مشاهده ی جوابهایتان با این انجمن مراوده داشته باشید.

pesar.zamini;366197 نوشت:
منم نمی دونم چرا دعا اینطوریه نمی دونی الان 7 ساله که تو شب های قدر از خدا برای حل مشکلم کمک میخوام ولی خدا هیچ کاری برام نمیکنه .دیگه موندم

با سلام.

این که چیزی نیست. اگه کسی باشه که ده سال نه فقط شبای قدر بلکه تقریباً هر شب از خدا کمک بخواد و گریه و زاری کنه و تلاش کنه خودش رو اصلاح کنه و هر کار مشروعی از دستش بر میاد انجام بده و بازم نتیجه نگیره چی می گید؟

pesar.zamini;366311 نوشت:
یعنی واسه خدا اینقدر سخته مشکل کسی رو حل کردن؟؟!یعنی اینقدر خدا می پیچونه!

دقیقاً این سوال شما مربوط به مباحث اعتقادی است که ناشی از خداشناسی و هستی شناسیِ شماست که اگر اعتقادات خود را در این زمینه تکمیل کنید دیگر خیلی از این سوالات به ذهنتان خطور نخواهد کرد و یا اگر به ذهنان رسید، به راحتی می توانید پاسخگو باشید و دست خدا را بسته ندانسته و خدا را اهل پیچاندنِ امور نمی دانید.
من و شما که بنده ی خدا هستیم از این که شخصی، دیگری را بپیچاند ناراحت می شویم و راضی نیستیم، حالا خدایی که خالق ما و خالق این طرز فکر و احساسِ ما در مورد زشت بودنِ پیچاندن است، آیا می شود خودش اهل پیچاندن باشد؟ اگر باشد، این نشان از نقص اوست و ما خدای ناقص و ناتوان را قبول نداریم و او را خالق جهان نمی دانیم، پس اشکال از اعتقاد ماست و باید اعتقادمان را نسبت به خدا و افعال خدا بازسازی کنیم .

بصیر;366231 نوشت:
ما هیچ وقت پیامبر یا امامی را ندیدیم که با همه ی گرفتاریهاش و دشمنانی که داشتند، به خدا عرض کنند خدایا این دشمنِ من را از سرِ راه من بردار دیگه نمی خوام ببینمش. به اینها می گن حاجتهای غیر معقول.

سلام و عرض ادب.

از مقدس اردبیلی سؤال کردند اگر در موقعیتی قرار بگیری که زن بسیار زیبایی مثل جریان حضرت یوسف تو را وسوسه کند چه کار می کنی؟ ایشان فرمودند دعا می کنم خدا هیچ گاه مرا در چنین موقعیتی قرار ندهد.

به نظر شما آیا پاسخ ایشان پاسخ مناسبی نبوده است؟

با تشکر :Hedye:.

بصیر;366367 نوشت:
احسنت. این طرح خیلی خوبیه. ولی این مباحث در انجمن کلام و اعتقاداتِ مرکز مورد بررسی قرار می گیرد و اصل این قضایا در آنجا مطرح شده و جواب داده شده است. لذا اگر اساس فکر که مباحث اعتقادی است درست شود، خیلی از مشکلات حل و بسیاری از سوالات جواب داده خواهد شد.
می توانید برای دریافت پاسخِ خود و مشاهده ی جوابهایتان با این انجمن مراوده داشته باشید.

ممنون
همینه آدرسش
http://www.eteghadat.com/forum/topic-t10752.html

pesar.zamini;365301 نوشت:
اما یه مشکل بزرگی برام پیش امده که فقط خدا میتونه کمکم کنه الان هم نمی دونم باید چیکار کنم که دل خدا رو به دست بیارم تا مشکلم رو حل کنه.یعنی میخوام خدا دلش برام بسوزه و مشکلم رو حل کنه.چه جوری میتونم نظر خدا رو به خودم جلب کنم تا گناهام رو نبینه و من رو به خواسته ام برسونه؟من این سه تا رو از خدا میخوام

pesar.zamini;366195 نوشت:
نه این مشکل من تقریبا 7 ساله که گریبان گیره منه .منم 7 ساله که دارم شکنجه میشم خیلی هم دعا کردم اما حل نشده تا حالا

سلام یه مقدار بین دوتا پستتون تفاوت وجود داره (گفتید الان مشکلی براتون بوجود اومده و رو به خدا اوردید در پست بعد فرمودید هفت ساله دارید زجر میکشید).

البته چندان مهم نیست.

میخام از تجربیات شخصی براتون بگم جالب هستن.

بنده دعاهای زیادی تا حالا کردم که خیلی هاشون مستجاب شده و بعضی تا الان خیر . در طول این چندین ساله و دعا هایی که کردم متوجه شدم خیلی مواقع دعا کمک کننده هست ولی گاهی عقل و مشورت و تلاش را بکار گیریم بسیار کمک کننده هست (از تو حرکت از خدا برکت)

دوستی داشتم 4 ترم مشروط شد و هر ترم معذرت میخام یه کلی به خدا.... میکرد که چرا کمکم نکردی خلاصه ترمهای اخر از ترس اخراج شدن شروع کرد به درس خوندن و با نمره های خوب قبول شد(بنظرم خدا میخاست ارزش تلاش کردن رو بهش نشون بده)

از خدا کمک بخاید ولی تلاش خودتون رو هم بکنید (بیشتر فکر کنید چه باید بکنید بهر حال عقل رسول باطنیست)

برای خداوند خیلی کارها اسونه اما ایا دادنش به بنده ها درسته؟

yaallah_14;366177 نوشت:
. و یک آیه بی ربط میومد که زبیخ ناامیدم میکرد . دیگه برام مغرض شد که این خواسته ها و درد دلا بی فایده است .
سلام.خوشبحالتون,شما تفسیر قرآن بلدین که متوجه شدید هیچی نفهمیدین؟؟؟؟؟!!!!!!!

pesar.zamini;366195 نوشت:
نه این مشکل من تقریبا 7 ساله که گریبان گیره منه .منم 7 ساله که دارم شکنجه میشم خیلی هم دعا کردم اما حل نشده تا حالا
سلام.من مطمئنم که اگه به هون حاجتتون برسید چندین برابر الآنتون شکنجه میشید ,خداوند هیچ موقع بدی بنده هاشو نمیخواد

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خداوند هر کاری انجام می دهد حق است و صحیح.بنابراین اگر دعایی که شما می کنید چیز نادرستی باشد،به هیچ وجه منتظر پاسخ نباشید.به هیچ وجه نمی توانید اصطلاحاً "دل خدا" را بدست آورید.هر چند سبحان الله.خداوند دل ندارد.لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ.
به جای این کار ها،بیاییم خودمان را به خدا نزدیک کنیم.خودمان را طوری کنیم که هنگام دعا بگوییم خدایا،راضیم به رضای تو.متاسفانه واقعاً دید صحیحی نیست که آدم فکر کند خداوند دشمنی دارد با او.خداوند هر چه می کند صحیح است و این یعنی به نفع ماست.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

همره;366383 نوشت:
سلام یه مقدار بین دوتا پستتون تفاوت وجود داره (گفتید الان مشکلی براتون بوجود اومده و رو به خدا اوردید در پست بعد فرمودید هفت ساله دارید زجر میکشید).

البته چندان مهم نیست.


من نتونستم منظورم رو تو پست اول خوبتر بیان کنم چون این مشکل 7 ساله با منه و من 7 ساله کخه دعا میکنم

Albus;366475 نوشت:
خداوند هر کاری انجام می دهد حق است و صحیح.بنابراین اگر دعایی که شما می کنید چیز نادرستی باشد،به هیچ وجه منتظر پاسخ نباشید

دعای من اخه چیز نادرستی نیست.

Albus;366475 نوشت:
به هیچ وجه نمی توانید اصطلاحاً "دل خدا" را بدست آورید.هر چند سبحان الله.خداوند دل ندارد.لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ.

ممنون این رو نمی دونستم

Albus;366475 نوشت:
به جای این کار ها،بیاییم خودمان را به خدا نزدیک کنیم

به جای کدام کارها مگه حاجت خواستن جرم و گناهه

Albus;366475 نوشت:
خدایا،راضیم به رضای تو

:geristan:

Albus;366475 نوشت:
متاسفانه واقعاً دید صحیحی نیست که آدم فکر کند خداوند دشمنی دارد با او.خداوند هر چه می کند صحیح است و این یعنی به نفع ماست

من نگفتم خداوند با من دشمنی دارد.اره درستهخدا هر چه میکند صحیح است اما به نفع من نیست

YA MOHAMMAD;366472 نوشت:
سلام.من مطمئنم که اگه به هون حاجتتون برسید چندین برابر الآنتون شکنجه میشید ,خداوند هیچ موقع بدی بنده هاشو نمیخواد

ولی من مطمئن نیستم.تازه من نگفتم فقط به حاجتم برسم بلکه از یه راهی مشکلم حل شه از یه راهی که به صلاحم باشه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

pesar.zamini;366519 نوشت:
دعای من اخه چیز نادرستی نیست.

علم ما قابل قیاس با علم خدا نیست.قرآن می گوید:
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»
بر شما كارزار واجب شده است در حالى كه براى شما ناگوار است و بسا چيزى را خوش نمى‏داريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مى‏داريد و آن براى شما بد است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد.
سوره:البقرة؛آیه:216
ممکن است ما فکر کنیم چیزی درست است،ولی درست نباشد و بر عکس.

pesar.zamini;366519 نوشت:
ممنون این رو نمی دونستم

دقت کنید من این را مشروط کردم به این که حاجت ما چیز درستی نباشد.و الا اگر حاجت ما به صلاح ما باشد،خداوند قطعاً آن را انجام خواهد داد.

pesar.zamini;366519 نوشت:
به جای کدام کارها مگه حاجت خواستن جرم و گناهه

منظور من این است که به مرتبه ای برسیم که در آن اگر خداوند دعایمان را استجابت نکرد،راضی باشیم به رضای او و بپذیریم که حکمتی دارد،لابد به صلاح ما نبوده.

pesar.zamini;366519 نوشت:
من نگفتم خداوند با من دشمنی دارد.اره درستهخدا هر چه میکند صحیح است اما به نفع من نیست

حقیر منظورم با شما نبود.اما افرادی هستند که نسبت به خدا دید بدی دارند.
درباره منفعت هم،به هر حال بپذیریم که چون خداوند علمش از ما بیشتر است،پس قطعاً خیلی بهتر از ما می داند که منفعت ما چیست.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بصیر;366369 نوشت:
دقیقاً این سوال شما مربوط به مباحث اعتقادی است که ناشی از خداشناسی و هستی شناسیِ شماست که اگر اعتقادات خود را در این زمینه تکمیل کنید دیگر خیلی از این سوالات به ذهنتان خطور نخواهد کرد و یا اگر به ذهنان رسید، به راحتی می توانید پاسخگو باشید و دست خدا را بسته ندانسته و خدا را اهل پیچاندنِ امور نمی دانید.

من میگم چرا خدا نمی خواهد مشکل من رو حل کنه اونم به هر شکلی که خودش میخواد نه اون شکلی که من میخوام بعد شما میگین من مشکل خدا شناسی دارم.خدا خودش گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را من رو این حرف خدا از خدا خواستم مشکلم رو حل کنه انگاری اسمانی ها یادشون رفته چه چیز ها به ادمی گفتند اینا گفتند شب های قدر دعا کنید و از خدا حاجت بخواهید.اینها گفتند شبهای قدر شب سر نوشت انسانهاست و تا صبح بیدار باشید و از خدا برای یک سالتون سلامتی و خوشی ارزو کنید.

بصیر;366369 نوشت:
حالا خدایی که خالق ما و خالق این طرز فکر و احساسِ ما در مورد زشت بودنِ پیچاندن است، آیا می شود خودش اهل پیچاندن باشد؟

چرا که نه!استجابت دعای یک پسر جوان و حل مشکلش انقدر برای خدا سخت است که حتی حاضر نیست دل بی قرار و نا ارام 7 ساله من رو اروم کنه .
ایا بی توجه بودن به دعای یک پسر جوانی که 7 سال تو شب های قدر ازش طلب حاجت کرده پیچاندن نیست؟
ایا بی تفاوت بودن به احساسات من پیچاندن نیست؟

سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایا دین اسلام و خداوند برای ان دسته از گروه و یا افرادی که نمی خواهند لطف و نعمت و مغفرت خدا شامل حال انها شود و در کل دوست ندارند در دنیای افریده او زندگی کنند راه حلی گذاشته یا نه؟
ایا خداوند برای احساسات فردی شخص ارزشی قایل میشود یا نه؟
ایا خداوند برای افراد گناهکار و ناسپاسی چون من که به هیچ وجه حاضر به تحمل دنیای او نیستند و دوست دارند هر چه زودتر بمیرند تا از حکمت و مصلحت های خدا و رنج و شکنجه دنیا خلاص شوند راهی گذاشته؟

مؤمن;366370 نوشت:
ز مقدس اردبیلی سؤال کردند اگر در موقعیتی قرار بگیری که زن بسیار زیبایی مثل جریان حضرت یوسف تو را وسوسه کند چه کار می کنی؟ ایشان فرمودند دعا می کنم خدا هیچ گاه مرا در چنین موقعیتی قرار ندهد.

به نظر شما آیا پاسخ ایشان پاسخ مناسبی نبوده است؟


باسلام و احترام
تا اونجایی که یادم هست، فکر می کنم ایشان جواب داده بودند، به خدا پناه می برم.
در هر صورت منظورم این بود که انبیاء و اولیای الهی از خدا درخواست غیر معقول نمی کنند. مثلا برای این که به حاجاتشان برسند از خدا نمی خواهند که ای کاش نظام خلقت و علّی و معلولی به سبک دیگری خلق می شد تا ما به فلان خواسته یمان برسیم. بلکه این نظام را نظام احسن می دانستند. منظورم از این که «دشمن را از سرِ راه من بردارد»، این بود که اینطور نیست که آنها از خدا نارضی باشند که چرا جوری خلقت را آفریده ای که عده ای بتوانند ظلم کنند و ما را اذیت نمایند.
ممکن است منظورم را در پست قبلی، به خوبی نرسانده باشم.
موفق باشید.

pesar.zamini;366524 نوشت:
من میگم چرا خدا نمی خواهد مشکل من رو حل کنه اونم به هر شکلی که خودش میخواد نه اون شکلی که من میخوام بعد شما میگین من مشکل خدا شناسی دارم.

سلام
بله عزیز. بازهم می گویم مشکل از خداشناسی است. خیلی از ما مشکل خداشناسی داریم، هر کسی در حدِّ خود این مشکل را داراست.
از کجا معلوم که خدا نمی خواهد مشکل شما را حل کند؟! شما می گویید به هر شکلی که می خواهد مشکل مرا باید حل کند. ولی برای خدا، شکل تعریف کردید. می دانید کجا؟ شما خدا را بین انتخاب یکی از سه راه قرار دادید، یا حاجتم را بدهد، یا جانم را بگیرد یا به جایگزین بهم بدهد. خوب، شاید خدا بخواهد راه چهارمی در پیش بگیرد.
در ثانی من در پستهای قبل، اگر خوب دقت کرده باشید، مثالی زدم، مثل اون شخصی که می خواهد غیر از راه غذا خوردن، سیر شود. دنیا طوری خلق شده که باید غذا بخوری تا سیر شوی، راه دیگری تعریف نشده. شاید خدا بخواهد شما مشکلتان را به اهلش بگویید تا از آن طریق حل کند و شاید این راه چهارم باشد ،ولی شما نشسته اید و برای حل مشکلتان سه راه جلوی خدا گذاشته اید و بعد هم می گویید اگر حل نکنی اهل پیچاندن هستی.

pesar.zamini;366524 نوشت:
خدا خودش گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را من رو این حرف خدا از خدا خواستم مشکلم رو حل کنه انگاری اسمانی ها یادشون رفته چه چیز ها به ادمی گفتند اینا گفتند شب های قدر دعا کنید و از خدا حاجت بخواهید.اینها گفتند شبهای قدر شب سر نوشت انسانهاست و تا صبح بیدار باشید و از خدا برای یک سالتون سلامتی و خوشی ارزو کنید.

خدایی که گفته بخوانید مرا، گفته حاجات معقول بخواهید، از راهش بیایید، «و ابتغوا الیه الوسیله» با وسیله بیایید. شما می خواهید بدون وسیله، بدون صحبت با اهل فن و کارشناس، فقط با دعا کارتان حل بشود. قرار خدا بر این نیست که کارها فقط با دعا حل بشود، نیاز به مشورت و استفاده از ذوی العقول هست.
در این همه پست، شما یک کلام نگفته اید که مشکلتان چیست، فقط گفته اید که هفت ساله خدا مشکلم را حل نمی کنه. شاید با مشورت حل شود. شما از کجا می دانید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و خداقوت

بحثهای اینچنینی بی فایده است و یا هدف دیگری در پشت دارد(به احتمال قریب به یقین)
هدف پر کردن ذهن انسانهایی است که مشکل دارند تا در موقع لازم این صحبتها مثل ویروس عمل کند !!!!!!!!!
بزرگترین دانشمندان اسلام هم در چنین مواقعی فقط یه حرف دارند: «ما تمام حکمتهای خدا را نمیدانیم»

حالا یکی راه افتاده تو اینترنت شب و روز داره میگه چرا خدا جوابم رو نمیده؟
[SPOILER]أن لعنة اللّه علی الظالمین. الذین یصدون عن سبیل اللّه و یبغونها عوجاً[/SPOILER]
یا گناهکاری و خدا نمی خواهد یا گناهکار نیستی و صلاح نمی داند یا به موقعش طوری چشمش حسود کورشه محقق خواهد کرد:khaneh:!!!!
هر چند از موضوع اطلاعی ندارم، ولی به نظر حقیر صحبت جناب بصیر و خیلی از دوستان هم درست نیست، اینطوری نیست هرچیزی با مسایل اعتقادی درست بشه.
==================================================================
اگرهم صحبت های شما جناب پسرزمینی برای دیگران است:
حضرت امیر(ع): «از نصیحت بیش از حد بپرهیزید که موجب لجاجت می شود»

لذا نیت شما یا عمل شما درست نیست.
فکر نمیکنم کسی مشکل اینچنین داشته باشد و بیاد اینجا اینجوری دادوهوار راه بیاندازه.
به هر حال اگر اشتباه کردم عفو بفرمایید.

سلمان14;366579 نوشت:
ولی به نظر حقیر صحبت جناب بصیر و خیلی از دوستان هم درست نیست، اینطوری نیست هرچیزی با مسایل اعتقادی درست بشه.

باسلام و تشکر از شما دوست عزیز
چون مشکل این دوستمون مربوط به فکرو عقیده است و به خدا اشکال داشت، بنده گفتم که مشکلشان اعتقادی است، فکر نمی کنم غلط گفته باشم. و الا اولیای الهی از این مشکلات بلکه بالاتر از آن را داشته اند و قرار هم نبوده که در این دنیا مشکلشان حل بشود، اما کارهای خدا را عبث و بیهوده ندانسته و با کمال ایمان، صبر نموده اند و با آن مشکل ساخته اند. آیا صبر آنها، نشان از اعتقاد صحیحشان نداشته؟ و آیا بی صبری ما برای رسیدن به حاجاتمان، نشان از ضعف عقیده نیست؟

pesar.zamini;366531 نوشت:
سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایا دین اسلام و خداوند برای ان دسته از گروه و یا افرادی که نمی خواهند لطف و نعمت و مغفرت خدا شامل حال انها شود و در کل دوست ندارند در دنیای افریده او زندگی کنند راه حلی گذاشته یا نه؟

pesar.zamini;366531 نوشت:
ایا خداوند برای افراد گناهکار و ناسپاسی چون من که به هیچ وجه حاضر به تحمل دنیای او نیستند و دوست دارند هر چه زودتر بمیرند تا از حکمت و مصلحت های خدا و رنج و شکنجه دنیا خلاص شوند راهی گذاشته؟

یه مطلب جالبی به عرضتان برسانم. اولا این سوال غلط است، دوما کسی که می گوید من رحمت خدا را نمی خواهم و نمی خواهم مورد مغفرت و نعمت خدا واقع بشوم، دروغ می گوید. زیرا خداوند متعال انسانها را جوری خلق کرده که همه میل به کمال، رسیدن به نعمت و لطف و سعادت را دارند، منتها کسی که می گوید من نمی خواهم بهشت بروم یا اهل نجات و مغفرت بشوم، و می خواهم بمیرم، چون این شخص راه نجات و کمالِ خود و رهایی از مشکلاتش را، مرگ یا عدم خلق شدن می داند، چنین حرفی می زند و الا اینطور نیست که کسی میل به لطف و نعمت و مغفرت الهی نداشته باشد.

بصیر;366593 نوشت:
ون مشکل این دوستمون مربوط به فکرو عقیده است و به خدا اشکال داشت

کسی هم پیش اولیای الهی نبوده مدام بهشون بگه از خدا راضی باش ....
حقیر یه موضوعی رو بیان کردم:

یا این آقا مشکل دار است که گفتیم، مشکل دار اینچنین را کمتر نصیحت کنید، (توی تاپیک چرا بچه شیعه را کشتن خودش فرمود که صحبتهای شما نه تنها مرا بهتر نکرد که بدتر کرد).
یا مشکل دار نیست، که کاری که داره میکنه و جوابی که داره میده، در جهت بدترکردن مشکل داران است. زیاد بهش بها ندید.
دیگه واضح تر از این بگم.

در نهایت هر جور راحتید، صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
شما از کجا فهمیدید که مشکل اعتقادی دارد؟ اینکه هنوز چیزی نگفته. کل مسایلش رو دیدم به جز آه و ناله چیزی نیست.

سلمان14;366622 نوشت:
کسی هم پیش اولیای الهی نبوده مدام بهشون بگه از خدا راضی باش ....
حقیر یه موضوعی رو بیان کردم:

یا این آقا مشکل دار است که گفتیم، مشکل دار اینچنین را کمتر نصیحت کنید، (توی تاپیک چرا بچه شیعه را کشتن خودش فرمود که صحبتهای شما نه تنها مرا بهتر نکرد که بدتر کرد).
یا مشکل دار نیست، که کاری که داره میکنه و جوابی که داره میده، در جهت بدترکردن مشکل داران است. زیاد بهش بها ندید.
دیگه واضح تر از این بگم.

در نهایت هر جور راحتید، صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
شما از کجا فهمیدید که مشکل اعتقادی دارد؟ اینکه هنوز چیزی نگفته. کل مسایلش رو دیدم به جز آه و ناله چیزی نیست.

سلام
اگه کسی مشکل دار نیست پس حق سوال داره و نمیشه این حق رو ازش گرفت

اگر هم مشکل داره و عمدا میخواد به دیگران صدمه یزنه، در اینجا قدرت استدلال امثال شما (منظور کسانی که دوست دارن پاسخگوی مسائل دینی باشند) خودش رو نشون میده، یا توان استدلال دارید که استدلال می کنید، یا توان استدلال ندارید که در اینصورت حق منع دیگران رو نخواهید داشت

توی هر لحظه زندگی با مساله حق سر و کار داریم، لطفا رعایت بفرمایید

گمان نمیکنم روش امام صادق (ع) این بوده که بگه: همه درها رو ببندید که یه آدم مشکل دار نیاد یه موقع استدلال منو خدشه دار کنه، بلکه از همه یهودیان مغرضی که قصد تخریب علمی امام رو داشتند استقبال هم میکرده چون این قصد تخریب رو حتی یه فرصت عالی برای بیان استحکام عقاید اسلامی و استدلال های خودش می دونسه.

ضمن اینکه به هیچ عنوان نباید گفت که این دوستمون مشکل داره یا قصد اخلال داره یا هرچیز دیگه

ارادتمند

روزه ایم بهتره در استناد به ائمه(ع) دقت کنیم،
اینجانب قصد توهین نداشته و ندارم
ولی اگر مسایلی رو که مطرح کرد بخونید می بینید جای تامل دارد

از ایشون یه سوال دارم:
«اگه صحبت میکنی بدتر میشی چرا میایی صحبت میکنی؟»
======================================

ضمناً فرض کنید کسی را مغرض تشخیص دادیم، آیا نباید متناسب با جرمش با او رفتار شود؟

pesar.zamini;366520 نوشت:
ولی من مطمئن نیستم.تازه من نگفتم فقط به حاجتم برسم بلکه از یه راهی مشکلم حل شه از یه راهی که به صلاحم باشه
\پس مطمئن باشیدکه وضعیت الآنتون به صلاحتونه,اما کمی به خودتون نگاه کنید شاید بعضی ازگناهانتون جلوی این استجابت رو میگیره,البته امیدوارم این حرفم باعث نشه که ناراحت بشید,به هر حال همه ی انسانها گناه کارن که اگه نباشن معصومند....

سلمان14;366691 نوشت:
اگه صحبت میکنی بدتر میشی چرا میایی صحبت میکنی؟

چون فکر میکردم خدا از طریق یکی از شما ها به من جواب میده

سلمان14;366622 نوشت:
کسی هم پیش اولیای الهی نبوده مدام بهشون بگه از خدا راضی باش ....
حقیر یه موضوعی رو بیان کردم:

یا این آقا مشکل دار است که گفتیم، مشکل دار اینچنین را کمتر نصیحت کنید، (توی تاپیک چرا بچه شیعه را کشتن خودش فرمود که صحبتهای شما نه تنها مرا بهتر نکرد که بدتر کرد).
یا مشکل دار نیست، که کاری که داره میکنه و جوابی که داره میده، در جهت بدترکردن مشکل داران است. زیاد بهش بها ندید.
دیگه واضح تر از این بگم.

در نهایت هر جور راحتید، صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
شما از کجا فهمیدید که مشکل اعتقادی دارد؟ اینکه هنوز چیزی نگفته. کل مسایلش رو دیدم به جز آه و ناله چیزی نیست.

واقعا براتون متاسفم.اره من امدم تا مشکلات دیگران رو بدتر کنم چون من یه دیوونه روانییم
حالم از همتون به هم میخوره
لعنت به زندگی که خالقش خداست.لعنت به تمامی حکمت ها و مصلحتها لعنت به تمامی احساس ها لعنت به اصل زندگی
من یه دیوانه روانییم بهتره من رو اخراج کنید البته به خداتون هم بگید من رو از این دنیای مسخره بی در و پیکرش هم اخراج کنه.
بیشتر از این هم نمیشه ازتون انتظار داشت چون خالقتون خداست.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

دوست عزیز، پسرزمینی،
ببین متن رو درست نیمخونی، هزار تا انگ به ما و خودت و بقیه میزنی!!!
بزرگوار میشه بفرمایید شما میخواهید چی از خدا بشنوید؟

اینجانب قصد جسارت نداشتم
ولی شما هم مراعات بفرمایید، اینجا بدتر از شما هم هست.

به هر حال اگر حقیر مانع شدم که شما با خدای ارحمن الرحمین ارتباط برقرار بفرمایید، عذر میخام
دراین صورت، اگر کاری از دستم برمیآد بفرمایید، ببینم میتونم جبران کنم یا نه؟!

pesar.zamini;366209 نوشت:
... قول میدم بعد اینکه مشکلم حل شد دیگه این ورا افتابی نشم.قول میدم دیگه هیچ وقت هیچ جیزی رو از خدا نخوام...

باسلام
طاعات همگی قبول
چه بسا بخاطر همین خواسته ی شما وخیلی از ماها رو اجابت نمیکنه.وقتی بخدا نیاز داریم وکارمون حسابی گیره زورکی وبخاطر خودمون میریم یه سری هم بخدا میزنیم با کلی منت ولی وقتی مشکلمون حل شد خدا رو بی خیال میشیم.خدا دوست داره همیشه از او بخوایم،میخواد همیشه صداش کنیم،اونوقت من بنده میگم خدایا خواسته ام رو اجابت کن تا دیگه طرف خونه ات آفتابی نشم؟؟!!غافلیم ازاینکه خدا میخواد با این صدا کردن ها بهش نزدیک ونزدیک تر بشیم.
زلیخا بعد از سالها به خواسته اش رسید ولی نه فقط به خواسته اش که یوسف(ع)بود بلکه به بزرگتر از اون ؛بهخدای یوسف(ع)رسید،چرا؟چون توی این سالها همه اش ناله میکرد،خدای یوسف(ع)رو صدا کرد(هرچند اولش شناختی ازش نداشت)
پس بهتره از خدا بخوایم:خدایا با من(ما)همان بکن که خود می پسندی نه من.

pesar.zamini;366741 نوشت:
اقعا براتون متاسفم.اره من امدم تا مشکلات دیگران رو بدتر کنم چون من یه دیوونه روانییم
حالم از همتون به هم میخوره
لعنت به زندگی که خالقش خداست.لعنت به تمامی حکمت ها و مصلحتها لعنت به تمامی احساس ها لعنت به اصل زندگی
من یه دیوانه روانییم بهتره من رو اخراج کنید البته به خداتون هم بگید من رو از این دنیای مسخره بی در و پیکرش هم اخراج کنه.
بیشتر از این هم نمیشه ازتون انتظار داشت چون خالقتون خداست.خدای دیکتاتور +افریده ها و طرفداران دیکتاتو
سلام جناب پسر زمینی خیلی دوست داشتم بهتون کمک کنم,اما فکر کنم موقعیتتون خیلی حساسه شما به یه مشاوره حضوری دینی فوری احتیاج دارید,خدا تو کلام من وامثال منو بالاتر از من هم نمیگنجه بهتون پیشنهاد میکنم قرآن بخونید,مطمئنم دلتونو آروم میکنه البته اگه خودتون کمی کوتاه بیاید سعی کنید که درکش کنید,اصلا بیاید یه چند روز بیخیال همه چی شید وفقط وظایفتونو مثل نمازوروزتونو بخونید وبگیرید,که خدایی نکرده گناه نکرده باشید,برید مسافرت,اصلا اگه میتونید بیاید مشهد حتما تجربشو دارید,حرم امام رضا آرامشی داره که هیچ کجا نمیتونید پیداش کنید.

pesar.zamini;366741 نوشت:
واقعا براتون متاسفم.اره من امدم تا مشکلات دیگران رو بدتر کنم چون من یه دیوونه روانییم
حالم از همتون به هم میخوره
لعنت به زندگی که خالقش خداست.لعنت به تمامی حکمت ها و مصلحتها لعنت به تمامی احساس ها لعنت به اصل زندگی
من یه دیوانه روانییم بهتره من رو اخراج کنید البته به خداتون هم بگید من رو از این دنیای مسخره بی در و پیکرش هم اخراج کنه.
بیشتر از این هم نمیشه ازتون انتظار داشت چون خالقتون خداست.خدای دیکتاتور +افریده ها و طرفداران دیکتاتور

نمیدونم مشکل حضرت عالی چیه و نه شاید که درکش کنم(ولی به قول جناب بصیر گویا دلتون اسیر شده)
اینجا استاد بصیر و همه ی دوستانی که اظهار نظر کردن جسارتی به ساحت شما نکرده اند وتا جایی که می تونستند سعی در راهنمایی داشتند.
منم پاسخهای جناب سلمان14 رو همچین نپسندیدم(با عرض معذرت از ساحتشون)،ولی ایشون هم قصد جسارت به شما رو نداشته اند که شما کلی بهتون برخورد و تر وخشک رو هم با هم سوزوندید.
راه حل صریحی برای اجابت خواستین،ما بنده ها که خدا نیستیم که بدونیم نسخه ی دقیق و صریحی که شما رو به مقصود برسونه چیه،اومدیم نسخه ای پیچوندیم وشما بهش عمل کردید ولی به مقصود نرسیدید آیا جز این نیست که اسباب ناامیدی شما وشاکی بودنتان از خدا رو بیشتر کردیم؟؟!!پس تنها راه همان ره جناب بصیر تقویت خداشناسی است،خدا رو اگه شناختیم بدون هیچ شکی با قاطعیت عرض میکنم همه ی مشکلاتمون حل میشه.
چرا ما بنده ها عادت کردیم وقتی به خواسته هامون نرسیدیم یا از کسی دلگیر شدیم واز کسی بدی دیدیم همه ی کاسه کوزه ها رو سر خدا بشکنیم؟؟؟؟؟؟چرا اینقد به خدا ظلم میکنیم؟؟؟؟
شمایی که اینجوری از خدا طلب مرگ میکنید،واقعاً اگه عزرائیل بیاد سراغتون مطمئنید حاضرید باهاش برید؟؟؟فک کنم اکثر ماهایی که اینجوری طلب مرگ میکنیم به وقتش که برسه از همه وحشت زده تر میشیم.
خدااتون؟؟؟!!!!میدونید اگه این خدا نبود وضعیت من وشما خیلیی ازین بدتر میبود؟؟
لعنت به دنیایی که خالقش خداست؟؟؟؟!!!این من بنده دنیا رو به این حال و روز درآوردم یا خدا؟؟؟؟بله خدا میدونسته قراره هرکدوم چه کار کنیم ولی اختیار هم بهمون داده.مشکل از دیدگان من بنده است که بندگی معبود رو نکردم نه از خدا.
خدا،خدا،خدا،خدا رو داشته باش غم نداری.

موضوع قفل شده است