عوامل برتری و شرافت معرفت عرفانی بر معرفت عقلی و فلسفی

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عوامل برتری و شرافت معرفت عرفانی بر معرفت عقلی و فلسفی

باسمه تعالی
باسلام:

الف:در معرفت عرفانی انسان مستقیما به ساحت حقیقت واصل می شود
مهمترین عامل برتری شناخت شهودی و عرفانی این است که : در این نوع معرفت انسان مستقیما به ساحت حقیقت واصل می گردد و آن را به طور شهودی در می یابد معرفت شهودی نوعی یافتن و دریافت مستقیم و بلاواسطه حقایق است از طریق سیر و سلوک قلبی ، در حالی که معرفت های عقلی از راه تعلم و آموختن و درس و بحث و کتاب و معلم حاصل می گردد(1)

به عبارت دیگر آن علم الیقین و از قبیل علوم حصولی و اکتسابی است ،

ولی این نوری است که خداوند بر قلب انسان افاضه می کند لذا وقتی «عنوان بصری » برای آموختن و تعلم چنین علمی به امام صادق علیه السلام مراجعه کند امام علیه السلام در جواب می فرمایند:لیس العلم بالتعلم انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تبارک و تعالی ان یهدیه ،آن علم آموختنی نیست همانا آن نوری است که در دل آن کس که خداوند بخواهد راهنمایی و هدایتش کند قرار می گیرد.

این سخن امام علیه السلام اشاره به آیه 35 سوره نور است که خداوند می فرماید:یهدی الله لنوره من یشاء،خداوند به نور خود آن کس را که بخواهد هدایت و راهنمایی می کند.

این راه مسیری است که با درس و بحث و کتاب و معلم و علم حصولی پیموده نمی شود بلکه ره توشه اش صفای باطن ،تزکیه نفس و زهد و تقوا است.

لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: آن کس که در دنیا زهد ورزد و آرزویش در دنیا کوتاه شود خدا به او علمی عنایت می کند بدون آموختن و هدایتی عطا نماید بدون راهنما و کوری و عدم معرفت را از او زایل می کند و به او بصیرت و شناخت حقایق می دهد(2

علامه طباطبایی (ره) در ذیل آیه 122 انعام می فرماید: مقصود از نور در این آیه علم و معرفتی که از ایمان قلبی متولد می شود نه علمی که از راه تعلیم و تعلم حاصل می شود(3

پی نوشت:
1-ر.ک. مقدمه قیصری بر شرح تائبه ابن فارض-1
2-بحارالانوار ،ج77،ص263-2
3-المیزان ،ج7 ،ص 339


این علم و معرفت همان است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی که از خاصه و عامه نقل شده است فرمود: اگر بنده ای چهل صباح برای خداوند خالص گردد خداوند چشمه هایی از حکمت و معرفت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد ((1

امتیاز این نوع معرفت و شهود در این است که امام صادق علیه السلام می فرمایند: اگر می خواهی به سراغ این علم بروی باید نخست در خویش حقیقت عبودیت و بندگی خداوند را محقق سازی : فان اردت العلم فالطلب فی نفسک حقیقة العبودیة(2(

عرفای اسلامی با الهام از کتاب و سنت راه رسیدن به این نوع معرفت را سیر و سلوک فلبی و باطنی دانستند و گفتند باید مراحل و منازلی طی شود تا دستیابی به آن میسور گرددو این نوع معرفت ها بر قلب انسان متجلی گردد ،از قبیل مرحله
یقظه ،توبه ،انابه،تفکر،تذکر،اعتصام،ا نقطاع،ریاضت،نفس کشی،سماع،درک لطایف و ارتقای به جهان غیب(3)

خطاب عرفا به علما و فلاسفه این است که:شما دانش و معرفت خود را از سلسله مردگان به دست می آورید در حالی که ما از سر سلسله زندگان ،یعنی خداوندی که حی لایموت است اخذ می کنیم
اخذتم علمکم میتا عن میت و اخذنا علمنا عن الحی الذی لایموت(4)

پی نوشت
:
1- بحارالانوار ، ج7 ،ص242

2- همان ،ج1،ص 225
3-ر.ک:خواجه عبدالله انصاری،منازل السائرین
4-نقد النصوص،ص 267

بیان دیگر:برتری معرفت عرفانی در این است که یگانه معرفت دور از تقلید است،بر خلاف فلسفه

زیرا اولا: هریک از ایشان معمولا به مکتب یا شخصیت معروفی دل بسته،پیرو افکار و عقاید آن می گردد،مانند پیروان افلاطون یا ارسطو و غیره

ثانیا:در صورت استقلال فکری هم باز در تفکر و استدلال خویش نوعی پیروی و تقلید از اصول مبادی و مقدمات قیاسی وجود دارد و این مبادی و مقدمات واسطه درک حقایقند چنانکه ابن عربی نیز تعقل را نوعی تقلید به شمار می آورد(1

بر خلاف متکلم یا فیلسوف خود عارف شخصا و بی واسطه به حقیقت می پیوندد و آن را با تمام وجود در می یابد

معرفت عرفانی از آن جا که معرفتی شهودی و حضوری و نتیجه نوعی بلوغ و کمال وجودی است به لحاظ ارزش و اطمینان هرگز با علم حصولی فلاسفه و اهل کلام برابر نیست چون در علم حصولی تنها با صورت ذهنی پدیده ها سر و کار داریم نه با وجود خارجی آنها

به اصطلاح حقایق خارجی معلوم بالعرضند و معلوم بالذات تنها صورت های مرتسم در ذهن است که از حقایق خارجی به دست می آید در صورتی که معرفت عرفانی با اتصال و اتحاد عالم و معلوم آغاز شده است و به مرحله فنای عالم در معلوم می انجامد

از این رو عرفا می گویند برای نیل به حقیقت اشیا وسیله ای جز معرفت عرفانی وجود ندارد چون در معرفت عرفانی است که عالم با معلول متصل و متحد می گردد و از راه شهود و حضور به حقایق اشیا دست می یابد(2

پی نوشت:
1-
ر.ک. فتوحات مکیه ،ج2 ،ص 297
2-
ر.ک. سید یحیی یثربی ،عرفان نظری ،ص223

برای همین است که امثال بوعلی سینا صعوبت و دشواری شناخت ماهیات و حقایق را مورد تاکید قرار می دهند(1

و فیلسوفی مانند صدر المتاهلین از امثال بوعلی ،بهمنیار ،و محقق طوسی و دیگران نام می برد و می گوید هیچ کدام از اینها نتوانستند گره مساله معرفت و شناخت را بگشایند ....لم یاتوا بشیء یمک التعویل علیه
آن گاه اضافه می کند:و ادا کان هذا حال هولاءالمعتبرین من الفضلاء فما لغیر هولاء....(2

وقتی این فبیل شخصیت ها نتوانستند گره گشای باب معرفت باشند از غیر آنها انتظاری نمی رود.

اما چشم بصیرت عارفان گره از اسرار معرفت خواهد گشود و هرگز از درک حقایق پدیده های عالم عاچز نخواهد بود چنانکه مولوی در این باره می گوید:

عجـــز از ادراک ماهیّـت عمـو / حالـت عامّــه بـود ، مطلق مگو
زانکـــه ماهیّـات و سـرّ سـرّ آن / پیـش چشـم کامـلان باشـد عیـان
در وجــود از سـرّ حـقّ و ذات او/ دور تـر از وهـم و استبصـار کـو؟
چون که آن مخفی نماند از محرمان / ذات وصفی چیست کان ماند نهان

پی نوشت:
1-
ر.ک. رساله حدود از شیخ الرییس بو علی سینا
2-
صدر المتالهین ،الاسفار اربعه ج3 ،فصل 7 ص 312

ب: در معرفت عرفانی شک و تردید و سهو و نسیان راه ندارد .

امتیاز و شرف دیگر معرفت عرفانی این است که در معرفت عرفانی خطا و نسیان راه ندارد و مصون از اشتباه و شک و اوهام است . وقتی شهود حقایق بر کنار از حدود و قیود نفسانی و حجاب های ظلمانی و به صورت حق الیقین حاصل گردد چنان قوی و صحیح و بی واسطه است که مورد هیچ گونه شک و تردید و سهو نسیان قرار نمی گیرد

به گفته جناب قیصری :

معرفت عرفانی معرفتی است شهودی و حقیقی که در باطن ذات عالم مستقر شده است و عر فان ذایل چون علوم رسمی (علوم حاصل از برهان و نتیجه ترتیب مقدمات و تنظیم قیاسات ) نیست( 1

محی الدین عربی در کتاب فتوحات اش چنین می گوید:
برای شناخت خداوند دو راه بیشتر وجود ندارد .راه اول عبارت است از راه کشف و شهود که نتیجه آن ضروری و در خور انسان و به دور از شک و شبهه است.این نتیجه فابل دفع و رد نبوده و برهانش در درون همان است و به برهان دیگری نیازمند نیست.

اگر چه از نظر کسانی مانند ابو عبدالله بن کتانی در کشف هم دلیل وجود دارد اما این دلیل همراه با مدلول به درون عارف القا می شود. هر چند که این نظر در بعضی موارد صحت دارد ولی در همه جا صحیح نیست زیرا گاهی اموربرای کسانی تنها از راه ذوق و یا تجلی الهی بدون وابستگی به دلیل کشف می شود ،مانند کشف انبیا و رسل و برخی از اولیا.

راه دوم راه استدلال و برهان است که این راه به دلیل عروض شبهات نسبت به راه کشف اگر چه دشوارتر ولی اطمینان و ارزش آن کمتر است(2

پی نوشت:

1- ر.ک. شرح مقدمه قیصری ،ص9

2- محی الدین عربی ،فتوحات مکیه ،ج1 ،ص319

چون معرفت عرفانی متکی به واقعیت است و انسان در شهود عرفانی با متن واقعیت اتصال پیدا کرده بلکه اتحاد می یابد طبعا جایی برای تردید و شک و عدم اطمینان باقی نمی ماند(1

اما علوم رسمی چون متکی به ذهنند و حوزه ذهن و اندیشه تابع اصول و مبادی اولیه ای است که پشتوانه صدق آنها همان قبول و داوری ذهن و اندیشه است پس انسان می تواند به این داوری ها اطمینان نکند اگر چه حکم و موضوع این داوری ها چیزی در حد اصل هو هویت یا امتناع اجتماع نقیضین بوده باشد چنانکه دکارت و غزالی خود به شک در این اصول بدیهی نیز اعتراف نموده اند(2

ذهن در تلاشی که برای حصول معرفت به کار می بندد خود را ناچار به قبول می یابد چون کار دیگری نمی تواند بکند و راه دیگری در پیش ندارد و یا اینکه از راه های ممکن دیگر خبر ندارد و چون تسلیم تعدادی از اصول خود ساخته اش می شود ناچار به عواقب و نتایج آنها گردن می نهد مثلا وقتی علیت و سنخیت را پذیرفت ناچار است قاعده الواحد لایصدر عنه الا الواحد را نیز بپذیرد و چون این قاعده را پذیرفت نخستین آفریده ممکن و واقعی خداوند را موجودی به نام عقل اول می داند اما آیا به طور مطمئن می توان گفت که قضیه از این قرار است؟

پی نوشت:
1-
البته این سخن به معنای نفی مشکلات راه معرفت شهود و عرفانی و گمراهی ها و اشتباهات ممکن آن راه نیست که این خود بحثی است جداگانه
-2
ر.ک. محمد غزالی ،المنقذ من الضلال ،ص27-31و رساله گفتار در روش دکارت بخش 4

برتری دیگر معرفت عرفانی بر معرفت عقلی و فلسفی در وسعت قلمرو شناخت عرفانی و در مقابل محدود بودن قلمرو شناخت عقلی است

توضیح مطلب اینکه:چنانکه سابقا اشاره شد عقل نیز همانند سایر قوا و حواس که کارشان محدود به حوزه و قلمرو قدرتشان است توانایی و قدرت عقل نیز محدود و محصور به حوزه و قلمرو و معیارها و مفاهیم و اصول و مبادی خویش است در حالی که حقایق جهان بسی وسیع تر از این قلمرو است.

همچنانکه از چشم نمی توان انتظار شنیدن و یا از گوش انتظار دیدن داشت همچنین از عقل و اندیشه نمی توان انتظار درک حقایق را داشته باشیم که تنها با شهود و استبصار باطنی قابل وصولند

از همین روست که محی الدین عربی مسائلی از قبیل معرفت اسمای الهی ،معرفت تجلیات حق و خطاب حق به زبان شرایع ،معرفت کمال وجود و نقص آن ،و......را تنها به وسیله کشف و شهود باطنی و بینش و معرفت عرفانی قابل وصول می داند و می گوید عقل محدود و معتاد به مسائل زندگی دنیوی ،قدرت درک این حقایق را ندارد.

همچنین درباره درک ناتوانی عقل ،خود عقل که قادر به پیدا کردن نقص خود نیست همچنانکه سایر قوا از قبیل چشم و گوش نیز خود نمی توانند به خطاها و نارسایی های خود پی ببرند و ما به وسیله عقل است که نقص و خطای آنها را تشخیص می دهیم بنابراین نقص ها و نارسایی های عقل را نیروی دیگری که فوق عقل است باید تشخیص دهد که آن نیرو همان معرفت و شهود است(1

پی نوشت:
1-ر.ک. فتوحات مکیه ،ج2،ص 297 به بعد

د:هدف های والا و نتایج ارزشمند معرفت عرفانی نسبت به سایر معرفت ها:

یکی دیگر از عوامل برتری و شرافت معرفت عرفانی بر سایر معارف در هدف های والا و نتایج ارزشمند این نوع معرفت نسبت به سایر معرفت هاست .
هدف معرفت در عرفان رساندن انسان به حقیقت ،وصول عبد به رب و قرب به پروردگار و نشان دادن راه رهایی انسان از تعلقات مادی است ولی هدف علوم دیگر به دست آوردن معلوماتی در رابطه با معاش و معاد انسان است.

در پایان بجاست بیان علامه حسن زاده آملی را درامتیاز معرفت عرفانی برمعرفت فلسفی متذکر شویم:

فلسفه حرف می آورد و عرفان سکوت ،آن عقل را پر و بال می دهدو این عقل را پر و بال می کند آن نور است و این نار ،آن درسی بود و این در سینه ،از آن دلشاد شوی و از این دلدار ،از آن خداجو شوی و از این خداخوی ،آن به خدا کشاند و این به خدا رساند. آن راه است و این مقصد ،آن شجر است و این ثمر ،آن فخر است و این فقر ،آن کجا و این کجا(1

پی نوشت:
1-حسن ،حسن زاده آملی ،هزار و یک نکته ،ص 196

سمیع;364439 نوشت:
باسمه تعالی
باسلام:
الف:در معرفت عرفانی انسان مستقیما به ساحت حقیقت واصل می شود
مهمترین عامل برتری شناخت شهودی و عرفانی این است که : در این نوع معرفت انسان مستقیما به ساحت حقیقت واصل می گردد و آن را به طور شهودی در می یابد معرفت شهودی نوعی یافتن و دریافت مستقیم و بلاواسطه حقایق است از طریق سیر و سلوک قلبی ، در حالی که معرفت های عقلی از راه تعلم و آموختن و درس و بحث و کتاب و معلم حاصل می گردد(1)

به عبارت دیگر آن علم الیقین و از قبیل علوم حصولی و اکتسابی است ،

ولی این نوری است که خداوند بر قلب انسان افاضه می کند لذا وقتی «عنوان بصری » برای آموختن و تعلم چنین علمی به امام صادق علیه السلام مراجعه کند امام علیه السلام در جواب می فرمایند:لیس العلم بالتعلم انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تبارک و تعالی ان یهدیه ،آن علم آموختنی نیست همانا آن نوری است که در دل آن کس که خداوند بخواهد راهنمایی و هدایتش کند قرار می گیرد.


سلام
شکی نیست که اگر استعداد باشد این مسیر اشرف است هرچند آن نیز از فراگیری طریقه تزکیه در مراتب مختلف خالی نیست ولی عموما راه را باید با کسب مقدمات و ورزش فکری و روحی همراه با تزکیه انجام داد چه اینکه تفکر و اندیشه خاصه انسان است و اغلب انسانها دوست دارند برای هرکاری دلیل عقلی خوبی داشته باشند و بدون آن آرامش لازم را نمی یابند لذا شرع مقدس به علم آموزی هم ارزش داد چنانکه در مکاتب دیگر ارزش نداده اند و امروزه که اکثر افراد اهل علم و دانش و تحصیل هستند نفی یا تضعیف این طریقه خلاف حکمت است
والله الموفق

پس نتیجه میگیریم، که شرافت معرفت تنها از راه فاسد فلسفه و عرفان بدست می آید. درسته؟ شما چه کتبی رو برای بدست آوردن شرافت توصیه می کنید؟

با تشکر

سمیع;364447 نوشت:
برتری دیگر معرفت عرفانی بر معرفت عقلی و فلسفی در وسعت قلمرو شناخت عرفانی و در مقابل محدود بودن قلمرو شناخت عقلی است

توضیح مطلب اینکه:چنانکه سابقا اشاره شد عقل نیز همانند سایر قوا و حواس که کارشان محدود به حوزه و قلمرو قدرتشان است توانایی و قدرت عقل نیز محدود و محصور به حوزه و قلمرو و معیارها و مفاهیم و اصول و مبادی خویش است در حالی که حقایق جهان بسی وسیع تر از این قلمرو است.

همچنانکه از چشم نمی توان انتظار شنیدن و یا از گوش انتظار دیدن داشت همچنین از عقل و اندیشه نمی توان انتظار درک حقایق را داشته باشیم که تنها با شهود و استبصار باطنی قابل وصولند

از همین روست که محی الدین عربی مسائلی از قبیل معرفت اسمای الهی ،معرفت تجلیات حق و خطاب حق به زبان شرایع ،معرفت کمال وجود و نقص آن ،و......را تنها به وسیله کشف و شهود باطنی و بینش و معرفت عرفانی قابل وصول می داند و می گوید عقل محدود و معتاد به مسائل زندگی دنیوی ،قدرت درک این حقایق را ندارد.

همچنین درباره درک ناتوانی عقل ،خود عقل که قادر به پیدا کردن نقص خود نیست همچنانکه سایر قوا از قبیل چشم و گوش نیز خود نمی توانند به خطاها و نارسایی های خود پی ببرند و ما به وسیله عقل است که نقص و خطای آنها را تشخیص می دهیم بنابراین نقص ها و نارسایی های عقل را نیروی دیگری که فوق عقل است باید تشخیص دهد که آن نیرو همان معرفت و شهود است(1

پی نوشت:
1-ر.ک. فتوحات مکیه ،ج2،ص 297 به بعد

این برتری رو شما دارید میگید، چون احتمالا تابع فلسفه ی اشراق هستید، در حالی که کس دیگری که پیرو فلسفه ی مشائی باشد دقیقا برعکس شما خواهد گفت...
دلیلی محکم تر لطفا!!!
شما برای شاهد مثال خودتان از محی الدین نقل کردید...:ok:
اگر میشه روایت بیارید از اهل بیت عصمت و طهارت...

أو تلجأ إلى محي الدين وقد سمعت خزعبلاته في أوّل الكتاب وآخره ، والقائل انّ جمعاً من أولياء الله يرون الرافضة على صور الخنازير ، والقائل انّي لمّا عرجت رأيت رتبة عليّ أقلّ من رتبة أبي بكر وعثمان ، ورأيت أبا بكر في العرش فلمّا رجعت قلت لعليّ : كيف كنت تدّعي في الدنيا أنّك أفضل منهم ورأيتك الآن في أدنى المراتب

عين الحياة، العلامة المجلسي، جلد : 1 صفحه : 405

و لعنت الله علی ابن عربی و اتباعه

CELLAR;364734 نوشت:
أو تلجأ إلى محي الدين وقد سمعت خزعبلاته في أوّل الكتاب وآخره ، والقائل انّ جمعاً من أولياء الله يرون الرافضة على صور الخنازير ، والقائل انّي لمّا عرجت رأيت رتبة عليّ أقلّ من رتبة أبي بكر وعثمان ، ورأيت أبا بكر في العرش فلمّا رجعت قلت لعليّ : كيف كنت تدّعي في الدنيا أنّك أفضل منهم ورأيتك الآن في أدنى المراتب

عين الحياة، العلامة المجلسي، جلد : 1 صفحه : 405

و لعنت الله علی ابن عربی و اتباعه


سلام
همین !
حرفهای ابن عربی تنها همین است ؟
ستایشهای فوق تصوری که از حضرت کرده است باطل است ؟
آیا هیچ احتمال تقیه یا تحریف در آثار او نیست ؟
آیا امام ره که به گورباچف گفت اگر میخواهی اسلام رابشناسی آثار ابن عربی را بخوان بی حساب بوده است ؟
آیا نقل چند جمله قابل تاویل از یک عالم و حکم بر علیه او بر مبنای همان چند جمله عقلانیت است ؟
و آیا ما موظف به تعیین ایمان و کفر کسی هستیم ؟
ووو
والله الهادی

حامد;364894 نوشت:
ستایشهای فوق تصوری که از حضرت کرده است باطل است ؟
میدانی ابن عبدالوهاب چقدر از فاطمه الزهرا س تمجید کرده؟؟

خب حالا بیایم مام این حرفاشو گرامی بداریم؟

حامد;364894 نوشت:
آیا هیچ احتمال تقیه یا تحریف در آثار او نیست ؟
آقا من میگم اوباما هم داره تقیه میکنه!!!!

پسر جان یه کم فک کن، اول که تشیع یه نفر که اثبات شد سپس میرن دنبال اینکه ایا تقیه کرده یا نه.

حامد;364894 نوشت:
آیا امام ره که به گورباچف گفت اگر میخواهی اسلام رابشناسی آثار ابن عربی را بخوان بی حساب بوده است ؟
همسن امام ره فرموده که همان عارفی که خنزیر دیده شیعه رو خودش رو درآینه دیده این جواب ابن عربی از کلام امام ره

حامد;364894 نوشت:
و آیا ما موظف به تعیین ایمان و کفر کسی هستیم ؟
توقع داری من حرف مرجعم رو گوش ندم بیام حرف توی فیلسوف را گوش کنم؟

عزیز جان، آیت الله خوئی فرموده ابن عربی زندیق است. و حضرت آقا صافی هم در تشیع این لعین اشکال وارد کرده

CELLAR;364908 نوشت:
میدانی ابن عبدالوهاب چقدر از فاطمه الزهراتمجید کرده؟؟

خب حالا بیایم مام این حرفاشو گرامی بداریم؟


سلام
شما مخالفای عرفان و ابن عربی سرتا پای کتاباشو زیر و رو کردین برای پیدا کردن همین چند جمله و تنها دلیلتون عدم هضم همون جمله : و هو عینه اول کتابشه . من نمیدونم اگر همین چندتا جمله رو پیدا نمی کردین به چه بهانه ای بهش ناسزا می دادین ؟
اگر قرار بر قیاسه کمتر مولفی در گذشته پیدا می کنید که از این جور حرفهای بظاهر متضاد نداشته باشه
علتش هم اینه که اعصار گذشته عصر طلایی اهل تسنن بوده واصلا شیعه جایی نداشته شیعه رو بعنوان اقلیت میشناختن . لذا هر کی هرچی میگفت مورد انتقاد نبود و البته اهل حق چاره ای نداشتند جز اینکه حرفای باب میل اکثریت متعصبی که بخاطر نسبت به محبت آل محمد ص گردن میزدن ، داشته باشند
حالا این شده مستمسک شما برای تکفیر و تفسیق این و آن
اگه قرار باشه ما بین حرفای امام ره و شما یکی رو انتخاب کنیم مطمئن باشین حرف شما رو قبول نمی کنیم
واگه قرار بر اساس عقل خودمون حکم کنیم حسن ظن رو بر سوء ظن مقدم میکنیم
و اگر قرار بر تعیین کفر و ایمان عموم افراد باشه ما قضاوتی نمی کنیم
والله الموفق

حامد;364913 نوشت:
واگه قرار بر اساس عقل خودمون حکم کنیم حسن ظن رو بر سوء ظن مقدم میکنیم
لعنت بر فلاسفه و اتباعشان

الآن فیلسوفان این متن رو پاک میکنند... درحالی که نمیدانند حرف معصوم هست... آقا حدیث داریم حرامان بر فلاسفه

شما دنبال چی هستید جز قرآن و حدیث؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

این دستور جانشین معصوم است: «نگذارید این علم(علم فلسفه) زمین بماند».

با عرض پوزش از اساتید بزرگوار، به نظر حقیر باید تعریفی از معانی کلمات در گذر تاریخ داشته باشیم.

حقیر این معنی رو بیشتر می پسندم:
« اين خانم به تعبير «فلسفيدن» اشاره كردند؛ اين بسيار تعبير درستى است. امروز در كشورهاى پيشرفته‌ى مادى دنيا، يكى از كارهاى اساسى و يك رشته‌ى مهم، تدريس فلسفه براى كودكان است. خيلى‌ها در جامعه‌ى ما اصلاً تصور نميكنند كه براى كودك هم فلسفه لازم است. برخى تصور ميكنند فلسفه به معناى يك چيزِ قلمبه سلمبه‌اى است كه يك عده‌اى در سنين بالا به آن توجه ميكنند؛ اين نيست. فلسفه شكل دادن فكر است، ياد دادنِ فهم كردن است، ذهن را به فهميدن و تفكر كردن عادت دادن است؛ اين از اول بايد به وجود بيايد. قالب مهم است. اگرچه محتوا هم در همين فلسفه‌ى كودكان حائز اهميت است، اما عمده شيوه است؛ يعنى كودك از اول كودكى عادت كند به فكر كردن، عادت كند به خردورزى؛ اين خيلى مهم است. من خوشحال شدم از اين كه ديدم در خلال حرفها اين را متذكر شدند.»

CELLAR;364917 نوشت:
لعنت بر فلاسفه و اتباعشان

در حدیث است که فرد لعن کننده به جایی می رسد که لعن به خودش باز می گردد
ولی بنده عرض می کنم به بعضی ها از همان اول باز می گردد
چون از سر بی خبری لعن می کنند
مثل وهابیت که شیعه را لعن و تکفیر می کند

CELLAR;364918 نوشت:
الآن فیلسوفان این متن رو پاک میکنند... درحالی که نمیدانند حرف معصوم هست... آقا حدیث داریم حرامان بر فلاسفه

شما دنبال چی هستید جز قرآن و حدیث؟


غصه نخور گرامی
اگر فقه خونده بودین میفهمیدین گاهی اوقات صحیحترین روایات کنار گذاشته میشه
حالا هی بگو حدیث حدیث
کجای قرآن فلسفه رو رد کرده که میگی قرآن
قرآن که می فرماید :
و من اوتی الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا
حکمت یعنی چه ؟
یعنی یک نظام فکری عقلی حقانی
یعنی همان فلسفه الهی
والله الموفق

سلمان14;364920 نوشت:
این دستور جانشین معصوم است: «نگذارید این علم(علم فلسفه) زمین بماند».

منظورتون کدوم بزرگوار هست؟؟!

فکر می کنم رهبر انقلاب بودند.

سلمان14;364967 نوشت:
فکر می کنم رهبر انقلاب بودند.

اگر منظورتون از جانشین معصوم، ولایت عام الهیست که در زمان غیبت از طرف خدا به عهده ی روحانیون و ناقلان حدیث هست
پس تکلیف باقی روحانیون و عالمان دینی که با فلاسفه و عرفا و اصولا حکمت و عرفان مخالفند،چی هست...
این سخن شما قابل استناد نیست جانم!

monjigraphic;364969 نوشت:
اگر منظورتون از جانشین معصوم، ولایت عام الهیست که در زمان غیبت از طرف خدا به عهده ی روحانیون و ناقلان حدیث هست
پس تکلیف باقی روحانیون و عالمان دینی که با فلاسفه و عرفا و اصولا حکمت و عرفان مخالفند،چی هست...
این سخن شما قابل استناد نیست جانم!

بزرگوار اگر بنا بر این گون هسخن گفتن باشد، پس:روحانیون موافق داریم
روحانیون مخالف داریم.

پس سخن هیچ یک پذیرفته نیست، پس مخالفان هم نباید استناد کنند.

البته حقیر نه فیلسوفم و نه هیچ کدام از این افتخارات را دارم.

سلمان14;364972 نوشت:
بزرگوار اگر بنا بر این گون هسخن گفتن باشد، پس:روحانیون موافق داریم
روحانیون مخالف داریم.

پس سخن هیچ یک پذیرفته نیست، پس مخالفان هم نباید استناد کنند.

البته حقیر نه فیلسوفم و نه هیچ کدام از این افتخارات را دارم.

شما دارید سفسطه می کنید...
اینکه نظرات مخالفی وجود داشته باشید،دلیل بر این نیست که نباید استناد کرد...

monjigraphic;364975 نوشت:
شما دارید سفسطه می کنید...
اینکه نظرات مخالفی وجود داشته باشید،دلیل بر این نیست که نباید استناد کرد...

چرا سفسطه است؟
موافق هست و مخالف است.
شما به مخالف استناد می کنید
طرفدارش به موافق.
البته غالب چیزی که دیده می شود این است که طرفدارن دلیل می آورند و مخالفان فقط استناد می کنند.

پس بهتر است روی دلایل بحث شود.

حقیر از شما و از مخالفین سوال می کنم:

«اگر کسی دچار شبهات شد چه باید کرد؟»
«با کدام دلیل و علم باید او را مجاب کرد؟»

یه چیزی یادمون نره...
که پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم، هنگام شهادتشون فرمودند:
و انى تارك‏ فيكم‏ الثقلين‏ كتاب اللَّه و عترتى اهل بيتى فانى تارك‏ فيكم‏ الثقلين‏ ما ان تمسكم بهما لن تضلوا ابدا و هما كتاب اللَّه ممدود في السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى‏

طبق فرمایش پیغمبر اگر به کتاب الله و عتر تمسک بجوییم، هرگز گمراه نخواهیم شد
کی و کجا ایشون فرموده اند که اگر به فلسفه و حکمت و عرفان تمسک جویید گمراه نمی شوید؟؟!
ما دینمون معیار داره...اونم فقط این دو:قرآن و اهل بیت
دین ما اینقدر الکی و مسخره نیست که بازیچه ی دست یک مشت کافر یونانی بشه...
آیا حرف پیغمبر خدا حجت نیست که انسان برود و اساس دین خود اعم از توحید و نبوت و امامت و...را از ملاحده ی یونانی بگیرد؟؟!
اگر انسان مسلمان باشد ، طبعاً پیرو حرف پیغمبر خود خواهد بود...نه ارسطو و افلاطون و ابن عربی و فارابی و...!!!


سلمان14;364978 نوشت:
چرا سفسطه است؟
موافق هست و مخالف است.
شما به مخالف استناد می کنید
طرفدارش به موافق.
البته غالب چیزی که دیده می شود این است که طرفدارن دلیل می آورند و مخالفان فقط استناد می کنند.

پس بهتر است روی دلایل بحث شود.


شما دلیل و برهانی محکمتر از استناد به کتاب خدا و احادیث میخواهید
به نظر شما برهان کتاب خدا و احادیث محکمتر است(یا بهتر بگویم:سرچشمه ی وحی)،یا بافته ها و نشخوار های میراث یونانی؟؟

گرامی ما هر چه را که داریم و درست است از قرآن و عترت می دانیم
و هرچه که نادرست از خودمان می دانیم.

این حرف درست، اما مگر ما گفتیم برای هر کاری بریم سراغ فلسفه و حکم و عرفان؟
به نظر حقیر فلسفه و حکم و عرفان جای خود را دارد و افراد خود(البته حقیر در جایگاهی نیستم که برای دیگران نظر بدم)

شما دقت نفرمودی برای کسی که دچار شبه شده، برای کسی که مخالف است و دارد در ذهن مومنین شبه می افکند، برای مجاب کردن دشمنان که فقط زبان دو دو تا چهار تا را می فهمند ....
باید چه کنیم؟

شما می فرمایید قرآن و اهل بیت استدلالات کاملی دارند، فکر نمی کنم اهل حکمت و فلسفه و عرفان با اینها مخالف باشند، بسم الله شروع کنید و استدلالاتشان را به زبان امروزی در بیاورید و متناسب با شبهات به اهلش تحویل دهید.

به نام خدا
سلام

monjigraphic;364975 نوشت:
شما دارید سفسطه می کنید...

همین واژه سفسطه که به کار بردید،یک واژه فلسفی و منطقی است.شما مگر نمی گویید فلسفه خوب نیست؟پس چرا واژگانش را به کار می برید؟!

monjigraphic;364980 نوشت:
طبق فرمایش پیغمبر اگر به کتاب الله و عتر تمسک بجوییم، هرگز گمراه نخواهیم شد
کی و کجا ایشون فرموده اند که اگر به فلسفه و حکمت و عرفان تمسک جویید گمراه نمی شوید؟؟!
ما دینمون معیار داره...اونم فقط این دو:قرآن و اهل بیت

فرمایش شما کاملاً صحیح است.اما مگر شیعه اعتقاد ندارد که منابع ما برای به دست آوردن احکام عبارتند از:قرآن،سنت،عقل و اجماع؟
پس خود ما شیعیان عقل و اجماع را اضافه کردیم.چون خود قرآن و معصومین می گویند از عقل پیروی کنید.
بنابراین طبق ثقلین،ما باید از عقل پیروی کنیم.

حضرت محمد (ص):جانمايه آدمى خرد اوست و كسى كه خرد ندارد دين ندارد .
روضه الواعظين : 9 منتخب ميزان الحكمة :390

امام علی (ع):خرد ، محكمترين پايه است .
غرر الحكم : 475 منتخب ميزان الحكمة : 390

امام صادق (ع):هيچ مالى ، سودمندتر از خرد نيست .
الاختصاص : 246 منتخب ميزان الحكمة : 390

خرد ، راهنماى مؤمن است .
الكافي : 1 / 25 / 24 منتخب ميزان الحكمة : 390

امام کاظم (ع): - در سفارش بــه هشام بـن حكم- : اى هشام ! ميان بندگان چيزى برتر از خرد تقسيم نشده‏است . خوابِ خردمند ، برتر از شب زنده‏دارىِ نادان است . خداوند هيچ پيامبرى را برنينگيخت جز خردمند ، تا خردش برتر از همه كوشش كوشندگان باشد . و بنده ، هيچ فريضه‏اى از فرايض خدا را نگزارد ، مگر آن كه از خدا فراگرفت (و او را شناخت و به لزوم اطاعت از او پى بُرد) .
تحف العقول : 397 منتخب ميزان الحكمة : 390

امام رضا(ع):دوسـت هر آدمى ، خـرد اوسـت و دشمن او نادانيش .
الكافي : 1 / 11 / 4 منتخب ميزان الحكمة : 390

امام حسن (ع):با خرد است كه هر دو سرا به دست مى‏آيد و هر كه از خرد محروم باشد ، از هر دو سرا محروم شود .
كذا في المصدر و الظاهر أنّ الصحيح «حُرِمَ العقلَ» .كشف الغمّه : 2 / 197 منتخب ميزان الحكمة : 392

« أدْعُ إلی سَبِیلِ ربِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالّتِی هِی أحْسَنُ»
آیه:126 سوره:النحل

«فَبَشِّر عِبادِ الّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللّهُ وأولئِکَ هُمْ أولُوا الألْبابِ»
سوره:زمر آیات:17 و 18

بنابراین طبق ثقلین،بر استفاده از عقل تاکید فراوان شده است.

monjigraphic;364980 نوشت:
دین ما اینقدر الکی و مسخره نیست که بازیچه ی دست یک مشت کافر یونانی بشه...
آیا حرف پیغمبر خدا حجت نیست که انسان برود و اساس دین خود اعم از توحید و نبوت و امامت و...را از ملاحده ی یونانی بگیرد؟؟!
اگر انسان مسلمان باشد ، طبعاً پیرو حرف پیغمبر خود خواهد بود...نه ارسطو و افلاطون و ابن عربی و فارابی و...!!!

ببینید دوست عزیز،شما چند کتاب فلسفی خوندید که فلسفه را کلاً یونانی می دانید؟!
ثانیاً شما حق ندارید بدون دلیل به کسی تهمت کفر بزنید.شما الان به ارسطو مثلاً دارید تهمت کفر می زنید.در صورتی که ارسطو برهان حرکت را برای اثبات وجود خدا ابداع کرده است.امام صادق (ع) در توحید مفضل از ارسطو استدلال میاورد.آیا اگر ارسطو کافر است،معصوم به سخن او استناد می کند؟!
در ضمن بنده برای مثال ابن عربی را قبول ندارم.اصلاً فیلسوف نیست.بلکه عارف است آن هم عرفانی غیر از عرفان اهل بیت.

monjigraphic;364984 نوشت:
شما دلیل و برهانی محکمتر از استناد به کتاب خدا و احادیث میخواهید
به نظر شما برهان کتاب خدا و احادیث محکمتر است(یا بهتر بگویم:سرچشمه ی وحی)،یا بافته ها و نشخوار های میراث یونانی؟؟

قطعاً چیزی محکمتر کتاب خدا و احادیث نیست.اما شما با عقل است که می توانید کتاب خدا و احادیث را درک کنید.ما کاری به این نداریم که فلسفه یونانی است یا ایرانی یا آمریکایی.اگر یک کافر بگوید 2=2 آیا حرف غلط زده است به اعتبار این که کافر است؟!

منظور ما از فلسفه،حکمت و تعقل در چارچوب وحی است.شما یک کافر را چطور مسلمان می کنید؟!
چگونه شبهات عقلی کسی را پاسخ می دهید؟!
شما چطور اصول دین خودتان را ثابت می کنید؟!
همین الان من از شما درخواست می کنم وجود خدا را برای من ثابت کنید.نه این که اعوذ بالله کافر باشم.شما فرض کنید یک نفر از شما این را پرسیده.چطور جواب می دهید؟در همین پست بنده از قرآن آیه آوردم درباره بحث و جدل با مخالفان.
شما فلسفه بخوانید و ببینید اساساً موضوع فلسفه چیست.بعد بگویید نادرست است یا نه.مسلماً خودتان درست با این مسائل برخورد نکرده اید.و الا فایده فلسفه و کلام را به وضوح می دیدید.
همانطور که سلمان عزیز هم گفت،ما فقط کارمان این است که استدلال های معصومین و قرآن را درک کنیم.اما درک این ها مقدماتی دارد.شما که می گویید فلسفه بد است،حتماً به این پاسخ دهید که چرا توحید شیخ صدوق (ره) یک کتاب فلسفی و کلامی است؟
چرا در این کتاب امام رضا (ع) از رابطه علیت صحبت می کند و می گوید رابطه میان خدا و مخلوقات رابطه علت و معلولی است؟!
مگر نه این که فلسفه خوب نیست،پس چرا معصوم از واژه های فلسفی استفاده می کند؟!
شما راحت دارید همه کار های امام خمینی،علامه طباطبایی،شهید مطهری و خیلی های دیگر را نادیده می گیرید.

و من الله توفیق

CELLAR;364506 نوشت:
پس نتیجه میگیریم، که شرافت معرفت تنها از راه فاسد فلسفه و عرفان بدست می آید. درسته؟ شما چه کتبی رو برای بدست آوردن شرافت توصیه می کنید؟

با تشکر


باسمه تعالی
شما چگونه به این نتیجه رسیدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
/
با کمی دقت می بینید که مطالب فوق در صدد بیان این است که معرفت عقلی بالاتر است یا معرفت شهودی؟و با دلایلی اثبات می کند که معرفت شهودی نسبت به معرفت عقلی بالاتر است.و اصلا در صدد بیان این نیست که شرافت معرفت را از راه فلسفه یا عرفان اثبات کند.فتدبرّ

monjigraphic;364984 نوشت:
به نظر شما برهان کتاب خدا و احادیث محکمتر است(یا بهتر بگویم:سرچشمه ی وحی)،یا بافته ها و نشخوار های میراث یونانی؟؟

سلام
عقل عقل است همان حجت درونی الهی است و حجیت دارد نور دارد می تواند حق را از باطل و درست را از نادرست تشخیص دهد خیلی که پاک بشود شایسته انوار کشف و شهود می شود
اینها برای همه انسانهاست یونانی و عرب و ایرانی و آمریکایی ندارد
ضعیفترین استدلالها در رد اندیشه ها این است که آنرا به قوم و ملتی نسبت دهیم
باعث تاسف است که یک عده ای به ادعای دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام که اولوالباب امتند به صاحبان لب و اندیشه توهین می کنند بخاطر اینکه یونانی اند
یادم میاید دشنام بعثیها را به ایرانیها با عنوان مجوس
و یادم میاید دلیل پوسیده وهابیت در رد تشیع به بهانه صفویه
ای صاحبان عبرت عبرت بگیرید
حیف حیف
اندیشه متحجرانه شیعه و سنی نمی شناسد
والله الهادی

monjigraphic;364535 نوشت:
این برتری رو شما دارید میگید، چون احتمالا تابع فلسفه ی اشراق هستید، در حالی که کس دیگری که پیرو فلسفه ی مشائی باشد دقیقا برعکس شما خواهد گفت...
دلیلی محکم تر لطفا!!!
شما برای شاهد مثال خودتان از محی الدین نقل کردید...:ok:
اگر میشه روایت بیارید از اهل بیت عصمت و طهارت...

باسمه تعالی

اینکه مشائین چنین مطلبی را قبول دارند یا نه؟ مطلبی است که به آن خواهیم پرداخت

و اینکه درخواست روایت برای این مدعا نمودید،به شما توصیه می کنم مجددا اولین پست این تاپیک را مطالعه بفرمایید که اتفاقا اولین شاهد را از روایات ارائه دادیم.

حامد;365106 نوشت:
عقل عقل است همان حجت درونی الهی است و حجیت دارد نور دارد

شما حجیت عقل را برای من با آیات و روایات ثابت کن بعد بگویید حجت است
لینک:

http://www.askdin.com/thread28822.html

حامد;365106 نوشت:
اندیشه متحجرانه شیعه و سنی نمی شناسد


به بهانه آزاد اندیشی به نواهی الهی عمل کنیم و از علوم فاسد بهره بگیریم درست است؟

به نام خدا
سلام

ask;365113 نوشت:
شما حجیت عقل را برای من با آیات و روایات ثابت کن بعد بگویید حجت است

امام موسی کاظم (ع):
ای هشام،خداوند دو حجت بر مردم دارد:حجتی آشکار و حجتی نهان.حجت آشکار،رسولان و انبیاء و ائمه اند و حجت نهان،همان عقل انسان هاست.
اصول کافی،چاپ اسلامیه،ج1،صفحه 19

پس حجت بودن عقل طبق روایت معصوم ثابت می شود.

و من الله توفیق

ask;365113 نوشت:
شما حجیت عقل را برای من با آیات و روایات ثابت کن بعد بگویید حجت است

قصد مزاحمت ندارم، اما
بزگوار شما به کلمه ثابت کن خودتان توجه کنید، بعد بفرمایید عقل حجت هست یا نیست.

به نام خدا
سلام

سلمان14;365119 نوشت:
قصد مزاحمت ندارم، اما
بزگوار شما به کلمه ثابت کن خودتان توجه کنید، بعد بفرمایید عقل حجت هست یا نیست.

احسنت

ask;365115 نوشت:
به بهانه آزاد اندیشی به نواهی الهی عمل کنیم و از علوم فاسد بهره بگیریم درست است؟

نواهی الهی؟!
یعنی خداوند این را نهی کرده؟
شما بر چه مبنایی این حرف را می زنید؟
ثانیاً شما اصلاً تعریفتان از فلسفه چیست؟
پس فیزیک هم حتی می تواند فاسد باشد.همانطور که به نظر استیون هاوکینگ نیاز به خالق برای توجیه جهان نداریم.پس فیزیک هم حرام است؟!

شما اول فلسفه را تعریف کنید.بعد فاسد بودن یا نبودنش را مشخص می کنیم.
و من الله توفیق

ask;365115 نوشت:
به بهانه آزاد اندیشی به نواهی الهی عمل کنیم و از علوم فاسد بهره بگیریم درست است؟

سلام
کدوم نواهی ؟ کدام علم فاسد ؟
حالا بالفرض از نواهی پرهیز نکردند کی گفته یک گنهکار شایسته لعن و تکفیره ؟
والله الهادی

حامد;365139 نوشت:
حالا بالفرض از نواهی پرهیز نکردند کی گفته یک گنهکار شایسته لعن و تکفیره ؟

سلام
حالا کی لعن و تکفیر کرده؟

ask;365113 نوشت:
شما حجیت عقل را برای من با آیات و روایات ثابت کن بعد بگویید حجت است
لینک:

اثبات حجیت عقل از منظر قرآن و روایات؟!


سلام
از آیات :
لو کنا نعقل او نسمع ما کنا من اصحاب السعیر
اگر تعقل کرده بودیم یا شنیده بودیم ( انذار سفرای الهی را ) از اصحاب جهنم نبودیم
از روایات :
علاوه بر روایات کتاب عقل کافی این روایت مشهور
خدای متعال دو حجت دارد حجت درونی و بیرونی حجت درونی عقل و حجت بیرونی پیامبر است
اگر عقل حجیت ندارد هیچ چیز حجیت ندارد چون هرچیزی حتی دین و پیام الهی را ما با حجیت و پذیرش درک حق از باطل توسط عقل می پذیریم
انسان حیرت می کند از اصحاب دشمنی با فلسفه

والله الهادی

ask;365141 نوشت:
سلام
حالا کی لعن و تکفیر کرده؟

سلام
اصحابکم همین سلار یا انتی اومانیسم و شما هم بزودی
والله الهادی

حامد;365142 نوشت:
انسان حیرت می کند از اصحاب دشمنی با فلسفه

سلام
انسان از قیاس ها و تفسیر به رای های فلاسفه از قرآن و روایات در حیرت می ماند
منظور از این عقل که حجت الهی است آن عقلی است که خدا با آن عبادت می شود اما شما نیرنگ های شیطانی معاویه و شبه عقل فلاسفه را هم عقل حساب می کنید. ما لکم کیف تحکون؟

قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ‏ الرَّحْمَنُ‏ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ.

شخصى از امام ششم عليه السلام پرسيد عقل چيست؟ فرمود چيزيست كه بوسيله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آيد آن شخص گويد: گفتم پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ فرمود: آن نيرنگست، آن شيطنت است، آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست.

حامد;365145 نوشت:
شما هم بزودی

أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرى

ask;365150 نوشت:
أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرى

سلام
علم غیب نمی خواهد
شما لیدر دارید
خودتان هیچ کاره اید
و لیدر لعن میکنه و تکفیر
پس شما هم تابع بناچار
غیر اینه ؟
والله الهادی

ask;365149 نوشت:
سلام
انسان از قیاس ها و تفسیر به رای های فلاسفه از قرآن و روایات در حیرت می ماند
منظور از این عقل که حجت الهی است آن عقلی است که خدا با آن عبادت می شود اما شما نیرنگ های شیطانی معاویه و شبه عقل فلاسفه را هم عقل حساب می کنید. ما لکم کیف تحکون؟

قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ‏ الرَّحْمَنُ‏ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ.

شخصى از امام ششم عليه السلام پرسيد عقل چيست؟ فرمود چيزيست كه بوسيله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آيد آن شخص گويد: گفتم پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ فرمود: آن نيرنگست، آن شيطنت است، آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست.


سلام
و حتما معاویه یک فیلسوفه نه ؟
میشه کتاب فلسفیشو معرفی کنید ؟
بنده خدا ! عقل ابزاره برای رحمان یا شیطانی شدن
مومن از اون برای رحمانی شدن و فاسق برای شیطانی شدن استفاده میکنه
کی گفته اصل عقل شیطانی است
خوب اگر عقل بما هو عقل شیطانی است از کجا معلوم فهم شما از دین و و ووو درست باشه ؟
با چه معیاری ؟
والله الهادی

حامد;365151 نوشت:
علم غیب نمی خواهد
شما لیدر دارید
خودتان هیچ کاره اید

سلام
فلاسفه تا دیروز با ما مخالفت می کردند حالا با فقها فردا با خود امام زمان! پناه بر خدا

حامد;365151 نوشت:
و لیدر لعن میکنه و تکفیر
پس شما هم تابع بناچار

منظور از لیدر کیه؟ سخنان معصوم و آیات و روایات؟

به نام خدا
سلام

ask;365156 نوشت:
فلاسفه تا دیروز با ما مخالفت می کردند حالا با فقها

مرجع من نگفته فلسفه حرام است.اگر مرجع شما گفته به من مربوط نیست.شما اصلاً فلسفه را تعریف نکرده اید.اول تعریف کنید.بعدش سر فاسد بودن آن بحث می کنیم.

ask;365156 نوشت:
فردا با خود امام زمان

أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرى
پس باید این را اول به خودتان می گفتید تا به ما!

و من الله توفیق

ask;365156 نوشت:
سلام
فلاسفه تا دیروز با ما مخالفت می کردند حالا با فقها فردا با خود امام زمان! پناه بر خدا

سلام
چه جالب
چه پلکانی ؟ ما ، فقها ، امام زمان
پس بقیه همه دشمن امام زمان هستند نه ؟ فقط شما پیرو اهل بیتید ؟ یاد سلفیه میفتی این حرفو میشنوی که میگن : ما موحدیم و بقیه همه مشرکند از صدر تا ذیل
تا یادمان هست یک فیلسوف عارف انقلاب کرد تا مذهب و دین حفظ بشه
حالا چطور شده اینا میخوان مخالف اول امام زمان باشند؟
بگذار اخوی حضرت بیاد سره از ناسره معلوم میشه
پیشگویی نکن

ask;365156 نوشت:
منظور از لیدر کیه؟ سخنان معصوم و آیات و روایات؟

گفتم که اگر اهل درس طلبگی بودی هی یک حدیثو به رخ مردم نمی کشیدی
حرفها حسابها دارند و حدیثها شرایط
والله الهادی
موضوع قفل شده است