آيا ابوبكر به جاي پيامبر نماز خواند؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا ابوبكر به جاي پيامبر نماز خواند؟

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حال بيمارى از منزل خارج و وارد مسجد شد. ديد ابوبكر ايستاده و مردم به او اقتدا كرده اند. وقتى ابوبكر متوجّه شد عقب رفت. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به او اشاره كرد كه همان جا بمان; سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله كنار ابوبكر نشست. ابوبكر نمازش را با اقتدا به پيامبر خواند، در حالى كه مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند(الموطّأ: 1 / 136، كتاب نماز جماعت، حديث 18.)
لطفا در خصوص اين روايت توضيح دهيد.

(رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حال بيمارى از منزل خارج و وارد مسجد شد. ديد ابوبكر ايستاده و مردم به او اقتدا كرده اند. وقتى ابوبكر متوجّه شد عقب رفت. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به او اشاره كرد كه همان جا بمان; سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله كنار ابوبكر نشست. ابوبكر نمازش را با اقتدا به پيامبر خواند، در حالى كه مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند(الموطّأ: 1 / 136، كتاب نماز جماعت، حديث 18.)
لطفا در خصوص اين روايت توضيح دهيد.)


پاسخ
معنى اين مطلب اينستكه ابو بكر در يك زمان هم امام بوده است و هم مأموم، و هيچكس جايز بودن چنين حالتى را اجازه نداده است .
افزون بر اينها، عايشه سر منشاء تمام رواياتى است كه درباره نماز گزاردن پدرش با مردم و آماده ساختن او براى خلافت آمده است.
شیخ مفيد در ارشاد روايت مى‏كند كه فرمود: هنگامى كه پيامبر صلی الله و علیه وآله را براى نماز خواستند، فرمود: يكى از خود مردم با ايشان نماز بگزارد، زيرا من حالم مساعد نيست. عايشه گفت به ابو بكر بگوئيد، و حفصه گفت به عمر بگوئيد. پيامبر (صلی الله و علیه وآله ) به آن دو فرمود:
دست برداريد شما همانند زنانيد كه با يوسف چنان كردند. و خود براى انجام نماز برخاست، ولى از ضعف نمى‏توانست به تنهائى بر زمين بايستد. از اينرو دستهای مبارکش را على علیه السلام و فضل بن عباس ،گرفته و بر آن دو تكيه فرمود، و در حاليكه پاهايش بروى زمين كشيده مى‏شد بسوى مسجد رفت. چون وارد شد ابو بكر را ديد كه به سوى محراب رفته، به او اشاره فرمود كه از آنجا كنار برود.
ابو بكر كنار رفت و پيامبر خود به جاى او ايستاد. تكبير گفت و نمازى را كه ابو بكر آغاز كرده بود از نو آغاز نمود و به ادامه دادن آنچه از آن گذشته بود اكتفا نكرد.
روايات موجود با وجود اختلاف و تناقضى كه ميانشان وجود دارد، همگى بر اين نكته همداستانند كه پيامبر با وجود حالت ضعف شديدى كه بر او غلبه كرده بود و در حالى كه بر فضل بن عباس و مردى ديگر- به تعبير عايشه- و بر على (ع)- آنچنانكه از غير عايشه روايت شده- تكيه نموده بود، خود به مسجد آمد. اگر درست بود كه پيامبر خود به ابو بكر فرمان داده بود با مردم نماز بگزارد- آنگونه كه عايشه و ديگر كسانى كه آندسته از اخبار را روايت كرده‏اند مى‏پندارند- ديگر دليلى براى آمدن خود پيامبر با آن حال وجود نداشت. زيرا اگر مى‏خواست با اين كار ابو بكر را تأييد كند، آنگونه كه بيشتر اهل سنت مى‏گويند، تأييدش با همين كه به او دستور نماز با مردم را داده بود و اينكه مردم پشت سر او نماز بگزارند كفايت مى‏كرد. ولى بيرون آمدن پيامبر با اينحال، پس از آنكه دانست ابو بكر به انجام نماز پرداخته، باعث مى‏شود در اطراف آن دسته از روايات ترديد برانگيزد و رواياتى را تقويت كند كه تصريح مى‏كنند پيامبر هيچ‏كس را مأمور اين كار نكرد و هنگامى كه دانست ابو بكر براى نماز پيشقدم شده بيرون آمد تا خود با مردم نماز بگزارد، و او را از محراب دور نمود و به آن مقدار از نماز كه او خوانده بود اعتنائى نكرد.
ارشاد ج1 ص 248
247 ترجمه سيرة المصطفى ،ج‏2،ص:410

در مورد این حدیث اشاره به چند نکته لازم است
1ـ از نظر تاريخ به هيچ‌وجه ثابت نيست كه جانشيني ابوبكر در نماز، با اذن پيامبر بوده است و بعيد نيست كه وي از پيش خود و يا به اشارة برخي اين كار را انجام داده باشد. مؤيد اين امر آن است كه ابوبكر يك بار ديگر نيز بدون اذن پيامبر به جاي پيامبر ايستاده و پيشوايي در نماز را به عهده گرفته بود.
بخاري محدّث مشهور جهان تسنن، در صحيح خود نقل مي‌كند: روزي پيامبر به سوي قبيلة بني عمرو بن عوف رفته بود. وقت نماز فرا رسيد، ابوبكر(ص) به جاي پيامبر ايستاد، و امامت در نماز را به عهده گرفت. وقتي پيامبر به مسجد آمد و مشاهده كرد كه نماز شروع شده است، ناچار شد كه صفهاي جماعت را بشكافد، و در محراب بايستد و پيشوايي در نماز را به عهده بگيرد و ابوبكر عقبتر برود و در صف بعدي بايستد.[1]
2ـ بر فرض اينكه ابوبكر، به فرمان پيامبر گرامي(ص) در جايگاه او نماز خوانده باشد، بايد گفت كه پيشوايي در حالت نماز، هرگز گواه صلاحيت او براي تصدّي امر بسيار مهم و خطيري چون فرمانروايي و خلافت اسلامي نيست.
در پيشوايي براي نماز جز قرائت صحيح و آشنايي به احكام نماز، چيز ديگري معتبر نيست (و در نظر دانشمندان اهل تسنن حتي عدالت هم شرط نيست) ولي زعامت اسلامي شرايط سنگيني دارد كه هيچ كدام از آنها در پيشوايي براي نماز لازم شمرده نشده است، مانند:
احاطة كامل به اصول و فروع شريعت؛
توان ادارة امور مسلمانان بر اساس احكام و حدود الهي؛
مصونيت از گناه و خطا و… .
لحن استدلال مي‌رساند كه استدلال كننده، منصب امامت را مقامي بس كوچك گرفته و از آن جز همان فرمانروايي معمولي، چيز ديگري اراده نكرده است. لذا مي‌گويد جايي كه پيامبر(ص) ابوبكر را براي امر ديني انتخاب كرده است لازم است كه ما به زعامت او، كه يك امر دنيوي است، راضي‌تر باشيم.
اين جمله، حاكي است كه گوينده از زعامت اسلامي، همان معني سطحي آن را گرفته است، كه در تمام فرمانروايان عادي جهان وجود دارد. در صورتي كه خليفة پيامبر علاوه بر حكومت ظاهري و ادارة امور كشور، مناصب و مقامات معنوي ديگري دارد كه در فرمانروايان معمولي وجود ندارد.
3ـ چنانچه پيشوايي ابوبكر براي نماز، به فرمان پيامبر صورت گرفته بود، پس چرا پيامبر(ص) با آن ضعف و تب درحاليكه يك دست بر دوش علي(ع)، و دست ديگر بر شانة «فضل بن عباس» نهاده بود، وارد مسجد شد و در كنار ابوبكر ايستاد، و شروع به نماز كرد؟ زيرا يك چنين عمل با تعيين ابوبكر براي پيشوايي در نماز سازگار نيست.
گرچه دانشمندان اهل تسنن شركت پيامبر را در نماز، از اين راه توجيه مي‌كنند، كه ابوبكر به پيامبر و مردم نيز به ابوبكر اقتدا كردند و به همين وضع نماز خوانده شد.[2]
ناگفته پيداست كه اين توجيه، بسيار دور از تصوّر و قبول است، زيرا هرگاه جريان از اين قرار بود چه لزومي داشت كه پيامبر با آن ضعف و تب در حاليكه دستهاي خود را بر شانة عموزادگان خود بگذارد، به مسجد بيايد و به نماز بايستد؟ بلكه تجزيه و تحليل صحيح ماجرا اين است كه پيامبر(ص) با اين عمل خود مي‌خواست امامت ابوبكر را بشكند و پيشوايي در نماز را خود بر عهده بگيرد.
4. از برخي از روايات استفاده مي‌شود كه امامت ابوبكر، براي نماز بيش از يك بار بوده است و توجيه همة آنها از طريق اجازة پيامبر بسيار پيچيده و مشكل است، زيرا پيامبر گرامي(ص) از آغاز بيماري خود پرچمي براي اسامة بن زيد بست و به همه دستور داد، كه براي نبرد با روميان مدينه را ترك گويند و به قدري نيز در رفتن اين گروه اصرار داشت كه كراراً فرمود: «جهّزوا جيش اسامة» [سپاه اسامه را مجهز و آماده سازيد] همچنين افرادي را كه از شركت در سپاه اسامه امتناع مي‌ورزيدند، لعن كرد و دوري از رحمت خدا را براي آنان طلبيد.[3] با اين وضع چگونه پيامبر مي‌تواند به ابوبكر اجازه دهد كه چند روزي پيشوايي در نماز را بر عهده بگيرد؟!
5. مورخان و محدّثان پذيرفته‌اند كه در همان لحظه‌أي كه ابوبكر مي‌خواست پيشوايي در نماز را بر عهده بگيرد پيامبر به عايشه دختر ابوبكر فرموده است: «فانّكنّ صواحب يوسف» [شما مانند زنان مصر هستيد كه دور يوسف را گرفته بودند.]
اكنون بايد ديد مفاد اين جمله چيست؟ و هدف پيامبر از آن چه بوده است؟!
اين جمله حاكي است كه عايشه همزمان با توبيخ پيامبر، دچار خيانت شده بود، همانطور كه زنان مصر دچار خيانت شده و لااقل زليخا را براي خيانت به عزيز، تشويق مي‌كردند. خيانتي كه در اين مورد مي‌توان تصوّر نمود جز اين نيست كه عايشه بدون اذن پيامبر به پدر پيغام داده بود كه در جايگاه پيامبر نماز بگزارد.
دانشمندان اهل تسنن جملة پيامبر را طور ديگر تفسير مي‌كنند. آنان مي‌گويند: پيامبر اصرار داشت كه ابوبكر در جاي پيامبر نماز بگذارد، ولي عايشه به اين كار راضي نبود زيرا مي‌گفت مردم اين كار را به فال بد مي‌گيرند و امامت ابوبكر را براي نماز گواه بر مرگ پيامبر گرفته و او را حامل مرگ پيامبر مي‌خوانند. آيا اين تفسير، با عمل پيامبر (حضور در مسجد و به دست‌گرفتن امامت نماز) سازگار است؟!

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] - صحيح بخاري، ج2/ ص25[=Times New Roman].

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] - صحيح بخاري، ص2، ص22[=Times New Roman].

[=Times New Roman][3][=Times New Roman] - شرح نهج البلاغه حديدي، ج6، ص52[=Times New Roman].

موضوع قفل شده است