ممکن الوجود چیست؟ آیا مخلوق است؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ممکن الوجود چیست؟ آیا مخلوق است؟

- ممکن الوجود به واقع چیست؟
- آیا میتوان گفت آفریده خداهست؟
- شروع ممکن بودن از کجا و توسط چه کسی بوده است؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدیق

javadk1234;362604 نوشت:
- ممکن الوجود به واقع چیست؟

باسلام
ممکن الوجود، موجودی است که وجود داشتن و وجود نداشتن برایش ضروری نیست. به عبارت دیگر، موجودی است که برای موجود شدن، نیاز به موجود دیگری دارد و اگر موجود دیگری نباشد که او را بوجود بیاورد، نمیتواند موجود شود.

javadk1234;362604 نوشت:
- آیا میتوان گفت آفریده خداهست؟

در وهله اول، تنها چیزی که میتوان گفت این است که ممکن الوجود نیاز به موجودی دیگر دارد تا او را بوجود بیاورد. در ادامه بحث و تحلیل ناچار هستیم که بگوییم این موجود دیگر، خودش نمی تواند از این نوع موجودات باشد . یعنی نمیتواند خودش نیازمند به موجود دیگری باشد. چون اگر ان موجود نیز ممکن باشد، باز هم نیاز به علتی برای موجود شدنش دارد و دوباره از خود ان موجود سوال میشود که چگونه و توسط چه موجودی بوجود آمده است. بنابراین موجودی که ممکن الوجود را بوجود می اورد، خودش باید واجب الوجود باشد یا به واجب الوجودی منتهی شود که خودش برای موجود شدنش نیازی به علت ندارد. بعد با ملاحضه موجودات عالم به این نتیجه می رسیم، موجودی که در ادیان، خدا نامیده میشود، همان است که در فلسفه به نام واجب الوجود معروف است. بنابراین می توان گفت که ممکن الوجود یا بدون واسطه یا با واسطه ممکنات دیگری، آفریده خداوند است.


javadk1234;362604 نوشت:
- شروع ممکن بودن از کجا و توسط چه کسی بوده است؟

سوال شما مبهم است. اگر منظورتان این است که اولین ممکن الوجود چگونه بوجود آمده، جواب این است که اولین ممکن الوجود از ناحیه خداوند بوجود امده است که همان واجب الوجود است و اگر منظورتان این است که چگونه امکان در ذات ممکن قرار گرفته و از چه زمانی، جواب این است که امکان وصفی نیست که بعد از بوجود امدن ممکن در ذات انها قرار بگیرد و به عبارت فنی تر، عارض بر ان شده باشد بلکه از ممکن، ذاتا ممکن است و از همان ابتدا که بوجود امده است، وجودش وجودی نیازمند و امکانی بوده است.

javadk1234;362604 نوشت:
ممکن الوجود به واقع چیست؟
- آیا میتوان گفت آفریده خداهست؟
- شروع ممکن بودن از کجا و توسط چه کسی بوده است؟

سلام
ممکن الوجود تعبیر دیگری از مخلوقات است و اغاز آن با سریان و تراوش فیض الهی و تنزل وجود در مجالی محدود تر است
والله الموفق

صدیق;365624 نوشت:
در وهله اول، تنها چیزی که میتوان گفت این است که ممکن الوجود نیاز به موجودی دیگر دارد تا او را بوجود بیاورد.

به مرحله بعد ممکن بودن و عمل واجب الوجود در آن مرحله کارندارم.
سوال من این است:
ممکن الوجود مخلوق است؟

صدیق;365624 نوشت:
- شروع ممکن بودن از کجا و توسط چه کسی بوده است؟

سوال باز یک ربطی به بخش قبلی داره.
بذارین این طور بگم:
کدام از این گزینه ها درست است. چرا؟
ممکن الوجود بعد واجب الوجود بود.
ممکن الوجود قبل واجب الوجود بود.
ممکن الوجود همان واجب الوجود بود (یا است)
ممکن الوجود همراه واجب الوجود بود.

حامد;365717 نوشت:
ممکن الوجود تعبیر دیگری از مخلوقات است

توضیح دقیق تر بدین.
ممنون

javadk1234;365727 نوشت:
توضیح دقیق تر بدین.

سلام
مخلوق یعنی موجودی که وجودش از آن خودش نیست بلکه از آن دیگری است به عبارتی در وجودش فقیر است این اساس امکان است و در مقابل موجودی است که وجودش از آن خودش است و استقلال دارد و این اساس وجوب است
و هوالله الموفق

حامد;365749 نوشت:
مخلوق یعنی موجودی که وجودش از آن خودش نیست بلکه از آن دیگری است

بذار دقیق تر بگم.
مخلوق، خلق شده. وجود داره.
ممکن هم خلق شده؟
چیزی که بین وجود داشتن و وجود نداشتن است(همان ممکن)، چه طور می شود که مخلوق باشد؟

javadk1234;365767 نوشت:
چیزی که بین وجود داشتن و وجود نداشتن است(همان ممکن)، چه طور می شود که مخلوق باشد؟

سلام
بنده از تحقق حرف نزدم از تعلق حرف زدم
بله مخلوق تحقق دارد اما وجودش به خودش متعلق نیست بلکه از ناحیه حقیقتی دیگر به او افاضه شده است
والله الموفق

حامد;365835 نوشت:
بله مخلوق تحقق دارد اما وجودش به خودش متعلق نیست بلکه از ناحیه حقیقتی دیگر به او افاضه شده است

ممکن به تنهایی نه به سمت وجود تمایل دارد و نه عدم(به هیچ چیز نمی بایست تمایل داشته باشد و گرنه از ممکن بودن خارج می شود)
مخلوق وابستگی دارد. نیاز دارد. معلول است. وجود دارد.
- چیزی که هنوز وجود از کسی نگرفته، می توانیم بگوییم مخلوق است؟؟
- این طور بگم:
چه چیز x نیاز دارد تا ممکن باشد؟به چه کسی نیاز دارد تا ممکن باشد؟ اگر نیازی ندارد چه طور می تواند مخلوق یا همان معلول باشد؟

javadk1234;365841 نوشت:
ممکن به تنهایی نه به سمت وجود تمایل دارد و نه عدم(به هیچ چیز نمی بایست تمایل داشته باشد و گرنه از ممکن بودن خارج می شود)
مخلوق وابستگی دارد. نیاز دارد. معلول است. وجود دارد.
- چیزی که هنوز وجود از کسی نگرفته، می توانیم بگوییم مخلوق است؟؟
- این طور بگم:
چه چیز x نیاز دارد تا ممکن باشد؟به چه کسی نیاز دارد تا ممکن باشد؟ اگر نیازی ندارد چه طور می تواند مخلوق یا همان معلول باشد؟

سلام
ممکن در ذات مساوی الطرفین هست چه اینکه اگر ذاتا وجود داشت که ایجادش معنا نداشت و اگر ذاتا عدم بود که عدم به دایره وجود نمی آید پس یک چنین چیزی است که وجود مستقل ( واجب ) می تواند آنرا ایجاد کند
و اما آنچه که در خارج محقق است واجب بالغیر است یعنی بواسطه غیر ( واجب ) وجودی دارد و وجود بدون وجوب ممکن نیست و چیزی که ذاتا وجوب ندارد حتما ایجابی از ناحیه غیر داشته است که همان واجب بالذات یا حق تعالی است
والله الموفق

javadk1234;365727 نوشت:
به مرحله بعد ممکن بودن و عمل واجب الوجود در آن مرحله کارندارم.
سوال من این است:
ممکن الوجود مخلوق است؟

اگر مراد شما از مخلوق، مخلوق بالفعل است که در جهان موجود شده، این همان ممکن الوجود بالفعل و محقق شده است.
اما این ممکن الوجود، قبل ازاینکه موجودشود نیز بصورت بالقوه و در فرض عقلی باز هم ممکن الوجود است و در همان ظرف هم مخلوق است به این معنا که قوه و قابلیت مخلوق شدن را دارد و خالق نیست. بنابراین میتوان گفت که ممکن، همان مخلوق است.

javadk1234;365727 نوشت:
سوال باز یک ربطی به بخش قبلی داره.
بذارین این طور بگم:
کدام از این گزینه ها درست است. چرا؟
ممکن الوجود بعد واجب الوجود بود.
ممکن الوجود قبل واجب الوجود بود.
ممکن الوجود همان واجب الوجود بود (یا است)
ممکن الوجود همراه واجب الوجود بود.

بر اساس مباحث فلسفی و براهین اثبات خدا، ممکن الوجود مخلوق خداوند است.
علی القاعده این موجود مانند هر معلول دیگری نمیتواند مقدم بر ان باشد.
از سوی دیگر، چون ممکن و واجل ذاتا متفاوت هستند و یکی ذاتا محتاج و دیگری غیر محتاج به غیر است، پس ممکن همان واجب نیست.
پس یا باید بعد از واجب الوجود باشد یا همراه ان.
اگر مراد از این بعدیت، بعد به معنای رتبی باشد، ممکن طبق نظر تمام فلاسفه بعد از واجب الوجود خواهد بود چون واجب الوجود علت وجود ممکن الوجود است و معلول از نظر رتبی، موخر و بعد از علتش است.
اما اگر مراد از بعدیت، بعد زمانی باشد به این معنا که ممکن از نظر زمانی حتما باید بعد از واجب موجود باشد. یعنی زمانی باشد که هیچ ممکنی در عالم نباشد. در این فرضف اختلاف نظری میان اندیشمندان وجود دارد که ممکنات و مخلوقات از نظر زمانی، قدیم هستند(اگرچه قدیم ذاتی نیستند) یا اینکه قدیم نیستند و حادثند. مشهور متکلمان معتقدند که تمام مخلوقات حادث زمانی هستند پس موخر از واجب هستند. در مقابل نیز، مشهور فلاسفه معتقد به قدم زمانی عالم و ممکنات هستند.
البته مراد از ممکن الوجود در این بحث، تمام ممکنات نیست چون قطعا برخی از ممکنات که در طی زمان بوجود می ایند از نظر زمانی بعد از واجب الوجود هستند.بعلاه مراد، ممکنات مادی است نه ممکنات مجرد.
میتوان گفت از نظر فلسفی موجودات مادی و ممکنات قدیم زمانی هستند و سابقه عدم زمانی ندارند. اما ممکناتی که غیر مادی در ظرف زمان قرار نمیگیرند تا بخواهیم ا زحدوث و قدم انها صحبت کنیم. بنابراین اگر منظور شما از همراهی، همراهی در زمان است، هیچ موجودی با خداوند در زمان قرار ندارد.

صدیق;366219 نوشت:
میتوان گفت از نظر فلسفی ممکنات همراه با واجب الوجود از ازل وجودداشته اند. یعنی حداقل برخی ممکنات( به نام صادر اول و عقل اول) از نظر زمانی قدیم هستند و از ازل با خداوند بوده اند.

چه طور می شود؟
خوب اگر ممکن را مخلوق بگیریم(چه بالفعل و چه بالقوه) بالاخره در یک زمان مشخص می بایست خلق(ایجاد) می شده است. چه طور می شود که از نظر زمانی بتواند قدیم باشد؟

javadk1234;366313 نوشت:
چه طور می شود؟
خوب اگر ممکن را مخلوق بگیریم(چه بالفعل و چه بالقوه) بالاخره در یک زمان مشخص می بایست خلق(ایجاد) می شده است. چه طور می شود که از نظر زمانی بتواند قدیم باشد؟

کسانی که معتقد به قدم زمانی عالم هستند، معتقدند با توجه به اینکه فیض الهی همیشگی است و اگر موجودی قابلیت موجود شدن را داشته باشد و بتواند بوجود بیاید، بوجود نیامدن ان با فضل الهی و دائمی بودن فیض او و عدم بخل در ساحت وی منافات دارد. بنابراین چون از ازل فیض الهی وجود دارد پس امکان بوجود امدن برخی موجودات و مخلوقات نیز بوده است. پس اگر فضل بر خداوند واجب است( البته وجوبی که خودش بر خودش نموده) نمیتواند موجودی که قابلیت موجود شدن را دارد و مانعی نیز برای بوجود امدن را نداشته را بوجودنیاورد پس حتما از ازل برخی از ممکنات ومخلوقات بوجود آمده اند. اما نه در ظرف زمان. در مورد این استبعاد شما که چطور موجودی میتواند قدیم زمانی باشد، نیز پاسخ شما ارجاع به موجود بودن خداوند از ازل و قدیم زمانی بودن ذات خداوند است. پس همانطور که موجود بودن خداوند در ظرفی غیر زمانی و لازمان بعدی ندارد، موجود بودن عالم نیز هیچ بعدی ندارد.

این نظریه مربوط به مشهور فلاسفه تا زمان ملاصدرا بود. از زمان ایشان و با طرح اصالت وجود و حرکت جوهری، بحث به صورت دیگری مطرح شد. به نظر ملاصدرا عالم با تمام اجزایش، حادث و زوال پذیر است و هر آنچه در ان است، د رهر لحظه دارای خلقتی جدید و نو است و موجودی دیگر نو به نو خلق می شود. بر اساس این دیدگاه، عالم حدوثی مستمر دارد و درهر لحظه وجود ان مسبوق به عدم زمانی خودش است. هر چیزی که در نظر گرفته شود، در حال حرکت و تجدد و سیلان است و در هر آن،وجودش با دو عدم سابق و لاحق احاطه شده است. بنابراین وجودش حادث زمانی است به این معنا که در زمان قبل نبوده و در زمان بعد پیدا شده است و هیچ چیزی در عالم ماده یافت نمی شود که قدیم زمانی باشد و طبیعت دائما در حال تجدد و تبدل است.( اسفار اربعه، ج 7 ص 297) حال که چنین است، اساسا نمیتوان برای عالم ماده نقطه اغاز زمانی معین کرد و از جهت ابتدا، هر چه به جلو برویم و هر نقطه زمانی که به عنوان نقطه ابتدا در نظر گرفته شود، ابتدای دیگری داشته است. اما کل عالم و مجموع جهان که شامل زمان هم هست، پیش و پس زمانی ندارد تا گفته شود در آن زمان بوده است یا نبوده است. همچنانکه نمیتوان گفت که عالم در کجا افریده شده، نمیتوان گفت که کی افریده شده؟ کی و کجا ، پس از بوجود امدن جهان و عالم است که قابل اطلاق است و قبل از بوجود امدن عالم نه زمان بوده نه مکان که بخواهیم درمورد ظرف زمان و مکان حدوث عالم سوال بکنیم. زيرا «مكان» از نسبت احاطه اجزاء جهان بر جزء ديگر انتزاع مى‏شود، و «زمان» از حركت ذاتى اشياء و تطبيق آن با حركت عمومى شبانه روزى.(مجموعه اثار شهید مطهری، ج6 ص 1053)
بنابراین در بحث از حدوث و قدم عالم، اگر در مورد اجزای عالم باشد، از نظر صدرا جوابش حدوث زمانی اجزای عالم است و
اگر مجموع عالم است که از اجزایی تشکیل شده، اصلا جای ندارد زیرا مجموع جهان در ظرف زمان و مکان نمیگنجد تا از حدوث وقدم زمانی ان سوال شود.

اما در مورد عالم مجردات و عقول، این بحث جاری نیست و طبق نظر مشهور و مرسوم فلسفه اصولا حرکت در عقول جایی ندارد و بر همین اساس میتوان گفت که حداقل یکی از عقول که عقل اول و صادر اول است، قدیم زمانی است و از ازل موجود بوده است و این مسأله از نظر فلسفی هیچ بعدی ندارد.

جمع بندی

سوال:
ممکن الوجود به واقع چیست؟
- آیا میتوان گفت آفریده خداهست؟
- شروع ممکن بودن از کجا و توسط چه کسی بوده است؟

پاسخ:
ممکن الوجود، موجودی است که نه وجود داشتن برایش ضروری است و نه وجود نداشتن. به عبارت دیگر، موجودی است که برای موجود شدن و باقی ماندن، نیاز به موجود دیگری دارد و اگر موجود دیگری نباشد که او را بوجود بیاورد و باقی نگهدارد، نمیتواند موجود شود و موجود بماند.
این موجود که نیازمند است و نیازمندی در متن حقیقتش و ذاتش نهفته است، پس نیاز به علتی دارد که بوجود بیاوردش و از معدوم شدنش جلوگیری کند. این موجود دیگر که علت موجودات ممکن است، خودش نمی تواند از نوع موجودات ممکن باشد، یعنی نمیتواند خودش نیازمند به موجود دیگری باشد؛ چون اگر ان موجود نیز ممکن باشد، باز هم نیاز به علتی برای موجود شدنش دارد و دوباره از خود ان موجود سوال میشود که چگونه و توسط چه موجودی بوجود آمده است. بنابراین موجودی که ممکن الوجود را بوجود می اورد، خودش باید واجب الوجود باشد یا به واجب الوجودی منتهی شود که خودش برای موجود شدنش نیازی به علت ندارد. بعد با ملاحضه موجودات عالم به این نتیجه می رسیم، موجودی که در ادیان، خدا نامیده میشود، همانی است که در فلسفه به نام واجب الوجود معروف است. پس ممکن الوجود یا بدون واسطه یا با واسطه ممکنات دیگری، آفریده خداوند است.
درمورد زمان تحقق و رتبه ممکن نسبت به واجب الوجود، به صورت قطع و یقین میتوان گفت که نه زمانا و نه رتبه، ممکن الوجود نمیتواند مقدم بر واجب شود بلکه یا همراه با آن است یا موخر از ان. این بحث همان مبحث و نزاع حدوث زمانی ممکنات و عالم و قدم آن است. از سوی دیگر، تقدم و تأخر در این بحث، از دو جنبه زمانی ورتبی قابل بررسی است. اگر مراد از این بعدیت، بعد به معنای رتبی باشد، ممکن طبق نظر تمام فلاسفه بعد از واجب الوجود خواهد بود چون واجب الوجود علت وجود ممکن الوجود است و معلول از نظر رتبی، موخر و بعد از علتش است.
اما اگر مراد از بعدیت، بعد زمانی باشد به این معنا که ممکن از نظر زمانی حتما باید بعد از واجب موجود باشد. یعنی زمانی باشد که هیچ ممکنی در عالم نباشد. در این فرض اختلاف نظری میان اندیشمندان وجود دارد که ممکنات و مخلوقات از نظر زمانی، قدیم هستند(اگرچه قدیم ذاتی نیستند) یا اینکه قدیم نیستند و حادثند. مشهور متکلمان معتقدند که تمام مخلوقات حادث زمانی هستند پس موخر از واجب هستند. در مقابل نیز، مشهور فلاسفه معتقد به قدم زمانی عالم و ممکنات هستند.البته مراد از ممکن الوجود در این بحث، تمام ممکنات نیست چون قطعا برخی از ممکنات که در طی زمان بوجود می ایند از نظر زمانی بعد از واجب الوجود هستند.بعلاه مراد، ممکنات مادی است نه ممکنات مجرد.
کسانی که معتقد به قدم زمانی عالم هستند، معتقدند با توجه به اینکه فیض الهی همیشگی است و اگر موجودی قابلیت موجود شدن را داشته باشد و بتواند بوجود بیاید، بوجود نیامدن آن با فضل الهی و دائمی بودن فیض او و عدم بخل در ساحت وی منافات دارد. بنابراین چون از ازل فیض الهی وجود دارد پس امکان بوجود امدن برخی موجودات و مخلوقات نیز بوده است. پس اگر فضل بر خداوند واجب است، نمیتواند موجودی که قابلیت موجود شدن را دارد و مانعی نیز برای بوجود امدن را نداشته را بوجودنیاورد پس حتما از ازل برخی از ممکنات ومخلوقات بوجود آمده اند. اما نه در ظرف زمان. البته این بحث و نزاع از زمان ملاصدرا شکل دیگری نیز به خود گرفت و او در ظاهر برخلاف مشهور فلاسفه پیش از خود، قائل به حدوث زمانی عالم شد. به نظر ملاصدرا، عالم با تمام اجزایش، حادث و زوال پذیر است و هر آنچه در ان است، در هر لحظه دارای خلقتی جدید و نو است و موجودی دیگر نو به نو خلق می شود. بر اساس این دیدگاه، عالم حدوثی مستمر دارد و درهر لحظه وجود ان مسبوق به عدم زمانی خودش است. هر چیزی که در نظر گرفته شود، در حال حرکت و تجدد و سیلان است و در هر آن،وجودش با دو عدم سابق و لاحق احاطه شده است. بنابراین وجودش حادث زمانی است به این معنا که در زمان قبل نبوده و در زمان بعد پیدا شده است و هیچ چیزی در عالم ماده یافت نمی شود که قدیم زمانی باشد و طبیعت دائما در حال تجدد و تبدل است.( اسفار اربعه، ج 7 ص 297) حال که چنین است، اساسا نمیتوان برای عالم ماده نقطه اغاز زمانی معین کرد و از جهت ابتدا، هر چه به جلو برویم و هر نقطه زمانی که به عنوان نقطه ابتدا در نظر گرفته شود، ابتدای دیگری داشته است. اما کل عالم و مجموع جهان که شامل زمان هم هست، پیش و پس زمانی ندارد تا گفته شود در آن زمان بوده است یا نبوده است. همچنانکه نمیتوان گفت که عالم در کجا افریده شده، نمیتوان گفت که کی افریده شده؟ کی و کجا ، پس از بوجود امدن جهان و عالم است که قابل اطلاق است و قبل از بوجود امدن عالم نه زمان بوده نه مکان که بخواهیم درمورد ظرف زمان و مکان حدوث عالم سوال بکنیم. زيرا «مكان» از نسبت احاطه اجزاء جهان بر جزء ديگر انتزاع مى‏شود، و «زمان» از حركت ذاتى اشياء و تطبيق آن با حركت عمومى شبانه روزى.(مجموعه اثار شهید مطهری، ج6 ص 1053)
این موجود همیشه و در همه حال، نیازمند است و به همین جهت در هر حال نیاز به علت دارد و چون خود به خود بوجود نمیتواند بوجود بیاید، پس باید موجود دیگری ان را بوجود بیاورد پس مخلوق است و همانطور که حتی پس از بوجود آمدنش نیز ممکن الوجود است، قبل از بوجود آمدن نیز بصورت بالقوه مخلوق است.
البته اینطور نیست که امکان به صورت وصفی عارضی بر ذات ممکن قرار گرفته یعنی اول ممکن بوجود بیاید و سپس وصف امکان ونیازمندی به علت بر ان عاض شود و در ذاتش قرار بگیرد بلکه ممکن، ذاتا ممکن است و از همان ابتدا که بوجود امده است، وجودش وجودی نیازمند و امکانی بوده است.

موضوع قفل شده است