ادامه تحصیل یا ازدواج؟ بزرگواران لطفا نظرشونو بگن.

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ادامه تحصیل یا ازدواج؟ بزرگواران لطفا نظرشونو بگن.

با عرض سلام.

دختری هستم 25 ساله.دارای مدرک کارشناسی ارشد. که در دانشگاهی به صورت حق التدریس مشغول به تدریس می باشم.

شخصی 33 ساله دارای مدرک دکترا و از اعضای هیئت علمی آن دانشگاه به طور رسمی و از طریق خانواده از بنده خواستگاری کرده اند.

طبق صحبت هایی که با ایشان داشته ام به طور نسبی توافقاتی حاصل شده است ( از نظر معیارها تقریبا هماهنگی دو طرفه وجود دارد از قبیل ایمان و اخلاق و کفویت) اما یک مشکلی وجود دارد که از شما خواستارم تا بنده را راهنمایی بفرمایید.

بنده به بحث علم و ادامه تحصیلم اهمیت زیادی میدم یعنی تمایل دارم وارد مقطع دکترا شوم، اما ایشان مخالف این قضیه هستن و تاکید دارن که با توجه به بالا بودن سنشان زندگی خود را سریع تر شروع کنند و هدفشان در ازدواج رسیدن به آرامش و دوری از ذغدغه های روزمره زندگی می باشد. ایشان اعتقاد دارند که با ادامه تحصیل بنده زندگی شان دچار تنش و اضطراب خواهد شد. از قبیل مسافرت های هفتگی به محل تحصیل و وجود استرس های امتحان و ...ایشان خواهان دوری از این موارد می باشند.
بنده شدیدا بر سر دو راهی قرار گرفتم.از سویی حق را به ایشان میدهم اما از طرفی علاقه خودم را هم نمیتوانم نادیده بگیرم.. همانطور که عرض کردم بنده با درس خواندن آرامش میگیرم و تحصیل در مقطع دکتری را دروازه ای به کارهای پژوهشی میدانم.

ممنون خواهم شد که راهنمایی ام کنید.

یا حق.


با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

آفاق92;361663 نوشت:
با عرض سلام.

دختری هستم 25 ساله.دارای مدرک کارشناسی ارشد. که در دانشگاهی به صورت حق التدریس مشغول به تدریس می باشم.

شخصی 33 ساله دارای مدرک دکترا و از اعضای هیئت علمی آن دانشگاه به طور رسمی و از طریق خانواده از بنده خواستگاری کرده اند.

طبق صحبت هایی که با ایشان داشته ام به طور نسبی توافقاتی حاصل شده است ( از نظر معیارها تقریبا هماهنگی دو طرفه وجود دارد از قبیل ایمان و اخلاق و کفویت) اما یک مشکلی وجود دارد که از شما خواستارم تا بنده را راهنمایی بفرمایید.

بنده به بحث علم و ادامه تحصیلم اهمیت زیادی میدم یعنی تمایل دارم وارد مقطع دکترا شوم، اما ایشان مخالف این قضیه هستن و تاکید دارن که با توجه به بالا بودن سنشان زندگی خود را سریع تر شروع کنند و هدفشان در ازدواج رسیدن به آرامش و دوری از ذغدغه های روزمره زندگی می باشد. ایشان اعتقاد دارند که با ادامه تحصیل بنده زندگی شان دچار تنش و اضطراب خواهد شد. از قبیل مسافرت های هفتگی به محل تحصیل و وجود استرس های امتحان و ...ایشان خواهان دوری از این موارد می باشند.
بنده شدیدا بر سر دو راهی قرار گرفتم.از سویی حق را به ایشان میدهم اما از طرفی علاقه خودم را هم نمیتوانم نادیده بگیرم.. همانطور که عرض کردم بنده با درس خواندن آرامش میگیرم و تحصیل در مقطع دکتری را دروازه ای به کارهای پژوهشی میدانم.

ممنون خواهم شد که راهنمایی ام کنید.

یا حق.

بسمه تعالي
با عرض سلام وتحيت
و ضمن پوزش بنده فعلا در دسترسي به نت محدوديت دارم. انشاءالله در اسرع وقت در خدمت شما خواهم بود. موضوع رو بازگذاشتم تا ديگر دوستان نظرات ارزشمند خودشون رو بيان بفرمايند.
با تشكر

آفاق92;361663 نوشت:
با عرض سلام.

دختری هستم 25 ساله.دارای مدرک کارشناسی ارشد. که در دانشگاهی به صورت حق التدریس مشغول به تدریس می باشم.

شخصی 33 ساله دارای مدرک دکترا و از اعضای هیئت علمی آن دانشگاه به طور رسمی و از طریق خانواده از بنده خواستگاری کرده اند.

طبق صحبت هایی که با ایشان داشته ام به طور نسبی توافقاتی حاصل شده است ( از نظر معیارها تقریبا هماهنگی دو طرفه وجود دارد از قبیل ایمان و اخلاق و کفویت) اما یک مشکلی وجود دارد که از شما خواستارم تا بنده را راهنمایی بفرمایید.

بنده به بحث علم و ادامه تحصیلم اهمیت زیادی میدم یعنی تمایل دارم وارد مقطع دکترا شوم، اما ایشان مخالف این قضیه هستن و تاکید دارن که با توجه به بالا بودن سنشان زندگی خود را سریع تر شروع کنند و هدفشان در ازدواج رسیدن به آرامش و دوری از ذغدغه های روزمره زندگی می باشد. ایشان اعتقاد دارند که با ادامه تحصیل بنده زندگی شان دچار تنش و اضطراب خواهد شد. از قبیل مسافرت های هفتگی به محل تحصیل و وجود استرس های امتحان و ...ایشان خواهان دوری از این موارد می باشند.
بنده شدیدا بر سر دو راهی قرار گرفتم.از سویی حق را به ایشان میدهم اما از طرفی علاقه خودم را هم نمیتوانم نادیده بگیرم.. همانطور که عرض کردم بنده با درس خواندن آرامش میگیرم و تحصیل در مقطع دکتری را دروازه ای به کارهای پژوهشی میدانم.

ممنون خواهم شد که راهنمایی ام کنید.

یا حق.

بسم الله
يا محمد ص
سلام به همگي.
به نظر من جواب بله بدهيد بهتره طرف مقابل شما به جاي شما هم درس خونده پس خيلي چيزا ياد داره شما ميتونيد از ايشون ياد بگيريد ايشون هم ميتونه همسر شما هم ميتونه معلم خصوصي شما باشه. :Cheshmak:
شما هم الان به سن ازدواج رسيدين و طرف شما هم همچي تمامه اين را هم در نظر بگيريد شايد بعدا گذاشت شما درس بخونيد بعد قرار نيست كه شما در دانشگاه درس بخونيد كتاب بگيريد در منزل درس بخونيد همچي كه مدرك نميشه .
بيشتر اين خانم ها كه اين متن را ميخونند آرزو دارن جاي شما باشن .
هر فرصتي را نبايد از دست داد.
انشالله خوشبخت باشيد.
موفق باشيد
ملتمس دعا
يا حق و يا علي ع

سلام دوست عزیز نظر من این است که:موقعیت مناسب برای ازدواج همیشه وجود ندارد و ممکن است زمانی پشیمان شوی که دیر باشد اما درس را به صورت غیر حضوری و پاره وقت هم میتوان خواند فکر نمیکنم ایشان با نم نم درس در زندگیشان مشکلی داشته باشند.

آفاق92;361663 نوشت:
شخصی 33 ساله

سلام
نمیخوام بترسونمت، فقط میخوام دقیق تر شی:
یه بار توی تلویزیون داشتم برنامه مشاوره خانواده رو گوش میدادم،یه آقایی مشاوره ازدواج داشت درباره ازدواج صحبت میکرد،گفت آقایونی که سنشون از 30 بگذره و ازدواج نکرده باشن و بعد از این سن بخوان ازدواج کنن یه خورده محتاط تر باشید در انتخابشون.
جناب مشاور در همون برنامه اذعان داشتند که ازدواج با مردی که سن 30 رو رد کرده ولی قبلا طلاق گرفته یا مثلا بچه داره بهتر از مرد مجردی است که 30 و اندی سال داره اما هنوز ازدواج نکرده!!!
گفت دلیلش رو نمیشه جلوی دوربین گفت و می گفت من دخترانی داشتم که برای مشاوره پیشم اومدم و میگفتن سن آقا فلان قدره(بیشتر از 30 ) بهشون می گفتم که در انتخابشون دقت کنن و اونجا مساله رو براشون توضیح میداد.
پیشنهاد میکنم چون سن این آقا بیشتر از 30 می باشد به یک مشاوره ازدواج رجوع کنید و حرفهای بنده را نقل کنید.
امیدوارم تصمیم درستی اتخاذ کنید.

دايي حسن;363115 نوشت:
به نظر من جواب بله بدهيد

نظرتون محترم،اما بهتر نبود انقدر صریح نظرتون رو نمی گفتید؟
اگه دوست خوبمون با صحبتهای ما کاربران آرامش بگیرن و صرف حرفهای ما و دلیلهای ما بخوان تصمیم نهایی رو بگیرن و به طرف،بله رو بگن و بعد از مدتی زندگی خدای نکرده بفهمن ایشون مورد مناسبی نبودن چه اتفاقی میفته؟کی جوابگو خواهد بود؟
من بارها سر یکسری مسائل پیش مشاوران واقعا مذهبی رفتم و از ایشون نظر خواستم اما ایشون راهنماییم میکردن اما جواب قطعی نمیدادن و انتخاب را بر عهده خودم میگذاشتن.پاسخهایی که ما میدیم مسئولیت آوره .

باغ بهشت;363120 نوشت:
سلام
نمیخوام بترسونمت، فقط میخوام دقیق تر شی:
یه بار توی تلویزیون داشتم برنامه مشاوره خانواده رو گوش میدادم،یه آقایی مشاوره ازدواج داشت درباره ازدواج صحبت میکرد،گفت آقایونی که سنشون از 30 بگذره و ازدواج نکرده باشن و بعد از این سن بخوان ازدواج کنن یه خورده محتاط تر باشید در انتخابشون.
جناب مشاور در همون برنامه اذعان داشتند که ازدواج با مردی که سن 30 رو رد کرده ولی قبلا طلاق گرفته یا مثلا بچه داره بهتر از مرد مجردی است که 30 و اندی سال داره اما هنوز ازدواج نکرده!!!
گفت دلیلش رو نمیشه جلوی دوربین گفت و می گفت من دخترانی داشتم که برای مشاوره پیشم اومدم و میگفتن سن آقا فلان قدره(بیشتر از 30 ) بهشون می گفتم که در انتخابشون دقت کنن و اونجا مساله رو براشون توضیح میداد.
پیشنهاد میکنم چون سن این آقا بیشتر از 30 می باشد به یک مشاوره ازدواج رجوع کنید و حرفهای بنده را نقل کنید.
امیدوارم تصمیم درستی اتخاذ کنید.

بسم الله
يا محمد ص
سلام بر شما.
اون مشاور اشتبا ميكرده بنده خدا رفته درس خونده سنش رفته بالا اون مشاور دو تارو ديده بد شده فكر كرده همه بدن نه اينطور نيست كه به مرد ها ي بالا 30 سال زن نديم درس خونده زندون كه نبوده الان اماده شده برا ازدواج و اقدام كرده كار خوبي هم كرده.
الان ممكنه اين دختر به خودش بگه حتما من ايرادي داشتم كه بالا 30 امده خواستگاري هر كه كه بالا 30 شد نميشه بگيم كه بد يا وبه بيشتر همين كارشناسان بالا 30 ازدواج كردن نمونه زياد ميشه اورد .

باغ بهشت;363121 نوشت:
نظرتون محترم،اما بهتر نبود انقدر صریح نظرتون رو نمی گفتید؟
اگه دوست خوبمون با صحبتهای ما کاربران آرامش بگیرن و صرف حرفهای ما و دلیلهای ما بخوان تصمیم نهایی رو بگیرن و به طرف،بله رو بگن و بعد از مدتی زندگی خدای نکرده بفهمن ایشون مورد مناسبی نبودن چه اتفاقی میفته؟کی جوابگو خواهد بود؟
من بارها سر یکسری مسائل پیش مشاوران واقعا مذهبی رفتم و از ایشون نظر خواستم اما ایشون راهنماییم میکردن اما جواب قطعی نمیدادن و انتخاب را بر عهده خودم میگذاشتن.پاسخهایی که ما میدیم مسئولیت آوره .

بله من اون بله سر سفره عقد نيست منظورم ok بدهيد خوبه فرصت خوبه من
و كي جواب ميده اولا ما كه شمشير زير گلو كسي نگذاشتيم بگيم زن اين يا اون بشو ما نظر ميگيم هر نظري هم محترمه
من نميتونم به شما بگم چرا به ايشون ميگيد مثلا بالا 30
ميتونه به نظر من زن اين اقا بشه خوشبخت بشه يا نشه همانگونه كه به نظر شما زن ديگري بشه از كجا معلوم زن ديگري بشه بد بخت نشه اينجا فقط نظر ميديم زوري هم نيست خواست گوش ميده نخواست نه .
موفق باشيد
ملتمس دعا
يا حق و يا علي ع

دايي حسن;363130 نوشت:
اينطور نيست كه به مرد ها ي بالا 30 سال زن نديم

فرمایش شما کاملا متین.همه ی مردهایی که 30 رو رد کنن اینطور نیستن.بعضی هاشون ممکنه مشکل داشته باشن.
بهتره ایشون تحقیق کنن ببینن خواستگارشون جزء کدوم دسته میشه

اگر مورد مناسبی هستند ازدواج کنیدو بخاطر ادامه تحصیل و این فرعیات یک عمر خدای نکرده خودتون رو محروم نکنید

تازه چه منافاتی داره
مگه نمیشه هم درس خوند و هم زندگی کرد

دیگه شما و اون اقا باید بدونن که دوره دکتری واحد پاس کردنی زیادی نداره و کلی وقت ازاد هست که میشه خیلی کارها رو داخل خونه انجام داد

پس اگر شرایط رو دارن حتما جواب مثبت بدین
یا علی ع

من دوستی داشتم که علاقه زیادی به درس داشت ولی به خاطر موقعیت خوب ازدواج درس رها کرد
الان با اینکه زندگیش خیلی خوبه ولی گاهی میگه حیف شد درسته شاید بعدا این موقعیت برام پیش نمی امد ولی خب این بزرگترین آرزوم همیشه تو ذهنم مونده
پیشهاد من
الویت بندی کن اگر به کارهای پژوهشی علاقه داری می توانی با مشاوره و راهکار های که آقا میده کارهای پژوهشی کنی وبه موقعیت های بالا برسی
اگر صرفا مدرک هست قضیه فرق داره چون درس خوندن را هم دوست داشتید می توانید خونه مطالعه کنید و یاد بگیرید

با سلام و تشکر از شما
ان شاءالله جناب امیدوار تشریف بیارند و نظر کارشناسی شون رو بدن
ولی تا اون موقع ...

آفاق92;361663 نوشت:
همانطور که عرض کردم بنده با درس خواندن آرامش میگیرم و تحصیل در مقطع دکتری را دروازه ای به کارهای پژوهشی میدانم.

باید هدفتون رو از درس خوندن روشن کنید
اگر مدرک براتون مهم نیست و صرفا برای ورود به کارهای پژوهشیه بدون مدرک هم میشه به این امور رسید
به هر حال بهترین کار اینه که یک برگه بردارید و محاسن و معایب هر دو حالت رو بنویسید
اینکه ازدواج کنید چه محاسن و معایبی داره و اینکه ازدواج نکنید چه محاسن و معایبی داره
و بعد تصمیم بگیرید
البته در این مواقع نظر والدین میتونه خیلی کمکتون کنه
اگر براتون مقدور بود که هم درس بخوانید و هم ازدواج کنید که مشکلی وجود نداشت و خیلی عالی میشد

امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید .
منتظر پاسخ جناب امیدوارهم بمانید .

سربلند و پیروز باشید

سلام دوست عزیز
بنده کارشناس نیستم و فقط در حد تجربه و درک خودم میگم
شما دو موضوع رو باید بررسی کنید.
1_این آقا چه رتبه ای از مرد زندگی مناسب شمارو دارند و تا چه حد به ارزش ها و علایق شما نزدیکند؟
_2جایگاه ازدواج و درس کجای زندگی شماست؟حاضرید با فردی دیگه که موافق ادامه تحصیل هست اما معیارهای پایین تری رو دارن ازدواج کنید؟کدوم اولویته براتون؟

مورد یک خیلی مهمه.ممکنه ایراداتی داشته باشن یا اختلافاتی که وقتی عدم موافقتشون برای ادامه تحصیل روی اون بیاد،به طور کلی پوئن منفی زیادی بشه پس حتما مشاوره برید و دقیقتر خواستگارتونو بررسی کنید و علت های ریشه ای خواسته ایشون مبنی بر عدم ادامه تحصیل رو بررسی کنید.

خیلی عذرمیخوام من از رشته شما اطلاعی ندارم و نمیدونم مگه چی میخونین که اینقدر در دکترا مشغله خواهید داشت.اما من زنان خانه دار اطرافم دیدم که دانشجو دکترا هستن و فوق العاده هم کدبانو.
ممکنه که ایشون در شما این توانمندی رو نمیبینن که هم به درس و هم به زندگی برسید؟شاید اینطور باشه.
چون به خودی خود درس و خونه داری باهم منافاتی ندارن مگر در مواردی که مرد خیلی پر توقع باشه و یا زن پر تلاش نباشه. که در حالت اول باید خیلی دقت کنید چرا که مردان ایراد گیر و پر توقع حتی اگه شما درستونو رها کنیدو دائم در خونه مشغول کار باشید باز هم نکته ای برای گیر دادن پیدا خواهند کرد.
انشاالله که تصمیم درستی بگیرین.

[="#4169e1"]

آفاق92;361663 نوشت:
دارای مدرک کارشناسی ارشد

آفاق92;361663 نوشت:
شخصی 33 ساله دارای مدرک دکترا

آفاق92;361663 نوشت:
تمایل دارم وارد مقطع دکترا شوم،

آفاق92;361663 نوشت:
اما ایشان مخالف این قضیه هستن

شاید دوست نداره سطح علمی همسر آیندش بیشتر از خودش باشه!؟:Gig:

اما هرجور که حساب کنی بهترین راه اینه که ازدواج کنید! فوق لیسانس هم کم مدرکی نیست! شما میتونید با این میزان تحصیلات هم یک قدمی برای امام زمان بردارید! حتما نباید دکترا باشه! با این نیت برید ازدواج کنید و وقتی موفق شدید هرکار از دستتون برامد برای امام زمان انجام بدید![/]

درستو ادامه بده اگه علاقه داری

ببین خانومی منم شرایطی شبیه شما داشتم موقع ازدواج. کارشناسی ارشد داشتم و عاشق ادامه تحصیل. شاغل هم بودم. تا کسی هم می گفت دیگه دکترا رو بزار کنار، به نظرم اصلا منو درک نمی کرد و به حرفش اهمیت نمی دادم.

اما وقتی ازدواج کردم اصلا زندگی ام از این رو به اون روز شد.
با همه وجودم حس کردم که دیگه درس و کار کافیه! دیدم خدا چقدر توی خونه بهم نزدیک تره. دیگه چقدر وقتم آزاد شده برای عبادت. برای خلوت با خدا. برای آماده شدن برای یه تغییر توی رویه ی زندگی ام.

من از اونایی بودم که اگه کسی می گفت خانوما بهتره توی خونه باشن و سر کار نرن، داغونش می کردم

:jangjoo:

اما بعد دیدم چقدر اشتباه می کردم. چقدر الحمدلله آرامش پیدا کردم. تازه باعث حداقل کردن ارتباط با نامحرم هم شد که اونم بی نهایت برای من خوب بود.

من واقعا به این رسیدم که ادامه تحصیل و دکترا گرفتن، توی مسیری که خدا برای ابدیت من چیده، توی مسیر سعادت ابدی من قرار نداره. دیدم دارم همه ی جوونی ام رو می زارم پای تحصیل و کار. فکر کردم بهترین بازه ی عمرم الانه. اونم که من دارم صرف تحصیلی می کنم که فقط توی این دنیا به دردم می خوره. نمی گم ادامه تحصیل اخرت نداره، اما گاهی ضررهاش بیشتر از نفعاشه. یکی اش همین ارتباط با نامحرم. یکی اش اینه که اکثر وقتت رو می گیره و خودمونیم دیگه :Cheshmak: وقت اونچنانی برای عبادت و اصلاح نفس و... نداریم. همش باید دنبال پژوهش و مطالعه باشی. اما نه مطالعه و تحصیل علم قلب! علم روح! علم خدایی شدن...

صفایی ندارد ارسطو شدن
خوشا پر کشیدن، پرستو شدن

این تجربه شخصی من بود. انشاالله شمام بتونی یه انتخاب درست داشته باشی. انتخابی که هم خودت هم خدا، هر دو راضی باشین :Kaf:

سها;363721 نوشت:
ببین خانومی منم شرایطی شبیه شما داشتم موقع ازدواج. کارشناسی ارشد داشتم و عاشق ادامه تحصیل. شاغل هم بودم. تا کسی هم می گفت دیگه دکترا رو بزار کنار، به نظرم اصلا منو درک نمی کرد و به حرفش اهمیت نمی دادم.

اما وقتی ازدواج کردم اصلا زندگی ام از این رو به اون روز شد.
با همه وجودم حس کردم که دیگه درس و کار کافیه! دیدم خدا چقدر توی خونه بهم نزدیک تره. دیگه چقدر وقتم آزاد شده برای عبادت. برای خلوت با خدا. برای آماده شدن برای یه تغییر توی رویه ی زندگی ام.

من از اونایی بودم که اگه کسی می گفت خانوما بهتره توی خونه باشن و سر کار نرن، داغونش می کردم

:jangjoo:

اما بعد دیدم چقدر اشتباه می کردم. چقدر الحمدلله آرامش پیدا کردم. تازه باعث حداقل کردن ارتباط با نامحرم هم شد که اونم بی نهایت برای من خوب بود.

من واقعا به این رسیدم که ادامه تحصیل و دکترا گرفتن، توی مسیری که خدا برای ابدیت من چیده، توی مسیر سعادت ابدی من قرار نداره. دیدم دارم همه ی جوونی ام رو می زارم پای تحصیل و کار. فکر کردم بهترین بازه ی عمرم الانه. اونم که من دارم صرف تحصیلی می کنم که فقط توی این دنیا به دردم می خوره. نمی گم ادامه تحصیل اخرت نداره، اما گاهی ضررهاش بیشتر از نفعاشه. یکی اش همین ارتباط با نامحرم. یکی اش اینه که اکثر وقتت رو می گیره و خودمونیم دیگه :Cheshmak: وقت اونچنانی برای عبادت و اصلاح نفس و... نداریم. همش باید دنبال پژوهش و مطالعه باشی. اما نه مطالعه و تحصیل علم قلب! علم روح! علم خدایی شدن...

صفایی ندارد ارسطو شدن
خوشا پر کشیدن، پرستو شدن

این تجربه شخصی من بود. انشاالله شمام بتونی یه انتخاب درست داشته باشی. انتخابی که هم خودت هم خدا، هر دو راضی باشین :Kaf:

سلام
واقعا افرین باید گفت با این نوع تفکر و بینش به زندگی که شما دارید
همانطور که گفتید منظور این نیس که دکترا رفتن بد هست نه اینطور نیس ولی هدف اون نیس وقتی سنی از مون گذشت می بینیم ای داد و بیداد همه زندگیمون شده درس پس کی باید زندگی کنیم؟؟
متاسفانه تو جامعه ما وقتی یه چیز باب می شه همه می رن سمتش مثلا اگر یه چیز گرون بشه همه می رن که بیشتر خرید کنن یا اینکه همه یدفعه سرمایشون رو می برن بازار ارز یا همه می برن بازار مسکن و.......
تحصیل هم همین طور شده اصلا انگار همه باید فوق رو داشته باشن جدیدا هم خط دکترا اومده وسط البته منظور دوست ایجاد کننده تاپیک نیس ایشون هدفشون پژوهش و کمک به جامعه هست و موضوعشون فرق می کنه ولی مدرک گرفتن و استاد شدن و
درس دادن و بنوعی کلاس گذاشتن واسه اقوام بنوعی یک ملکه ذهنی شده واسه اکثر افراد که حتما باید اینطور عمل بشه
ما باید با تفکر و بینش به این سمت بریم نه اینکه پسر دایی من دختر خاله من این مدرکو گرفته منم باید بگیرم
درس تا یه حدیش خوبه علم در صورتی خوبه که باعث پیشرفت جامعه و کشورمون بشه و بتونیم ازش در زندگی خودمون استفاده کنیم ولی متاسفانه امروزه 80درصد شده حفظ و امتحان دادن و نمره گرفتن
چند وقت پیش در یکی از خبرگزاریها
یه خانم 38ساله ای پیام گذاشته بود که در کنکور سراسری تک رقمی شده بود ارشد هم همین طور دکتراش هم جز نفرات برتر حتی پست دکترا هم داشت ایشون می گفت هر چی خواستگار داشته رو بخاطر درسش رد کرده حالا بهترین کار رو داره بهترین موقعیت رو داره ولی از لحاظ عاطفی و محبت بسیار تنهاس ایشون بشدت افسردگی گرفته بود و از کارش که زندگیش رو فقط رو درس گذاشته بود پشیمون شده بود و دنبال چاره می گشت
یا بعضی از خانم ها و اقایون که ازدواج کردن به بهانه درس بچشون رو یکی دیگه بزرگ می کنه من خودم دیدم پسری رو که تو هفته دو شب مادرشو می دید
بنظر من تربیت یک فرزند با ایمان با تلاش قوی از هزارتا دکترا و پست دکترا ارزش مند تره این فرزند می تونه سبب خیر برای خانوادش برای خودش برای خانواده جدیدش برای جامعه هم تو این دنیا و هم تو اون دنیا بشه

امیدوارم هممون با تفکر و تدبیر و توکل به خدا راه درست رو انتخاب کنیم
یا علی

آفاق92;361663 نوشت:
با عرض سلام.

دختری هستم 25 ساله.دارای مدرک کارشناسی ارشد. که در دانشگاهی به صورت حق التدریس مشغول به تدریس می باشم.

شخصی 33 ساله دارای مدرک دکترا و از اعضای هیئت علمی آن دانشگاه به طور رسمی و از طریق خانواده از بنده خواستگاری کرده اند.

طبق صحبت هایی که با ایشان داشته ام به طور نسبی توافقاتی حاصل شده است ( از نظر معیارها تقریبا هماهنگی دو طرفه وجود دارد از قبیل ایمان و اخلاق و کفویت) اما یک مشکلی وجود دارد که از شما خواستارم تا بنده را راهنمایی بفرمایید.

بنده به بحث علم و ادامه تحصیلم اهمیت زیادی میدم یعنی تمایل دارم وارد مقطع دکترا شوم، اما ایشان مخالف این قضیه هستن و تاکید دارن که با توجه به بالا بودن سنشان زندگی خود را سریع تر شروع کنند و هدفشان در ازدواج رسیدن به آرامش و دوری از ذغدغه های روزمره زندگی می باشد. ایشان اعتقاد دارند که با ادامه تحصیل بنده زندگی شان دچار تنش و اضطراب خواهد شد. از قبیل مسافرت های هفتگی به محل تحصیل و وجود استرس های امتحان و ...ایشان خواهان دوری از این موارد می باشند.
بنده شدیدا بر سر دو راهی قرار گرفتم.از سویی حق را به ایشان میدهم اما از طرفی علاقه خودم را هم نمیتوانم نادیده بگیرم.. همانطور که عرض کردم بنده با درس خواندن آرامش میگیرم و تحصیل در مقطع دکتری را دروازه ای به کارهای پژوهشی میدانم.

ممنون خواهم شد که راهنمایی ام کنید.

یا حق.


بستگی به رشتتان دارد. اگر مرد خوبی است ازدواج کن و الا پشیمان می شوی. تازه شاید بعدا جوری شد که بتوانی ادامه تحصیل بدهی ولی بدان که ان مرد دیگر رغبت چندانی به ازدواج با یک خانم 30 ساله و دکتری نخواهد داشت. تازه ازدواج با یک هیات علمی شما را زودتر به پژوهش می رساند تا یک مدرک دکتری !!!! فرصتهای ازدواج برای خانمها خیلی اهمیت دارد. من مرد هستم دانشجوی دکتری و خوب می دانم که تا 30 سالگی نمی توانم نامزد کنم چه رسد به ازدواج ولی یه مرد در سن 30 سالگی باز امیدی به ازدواج موفق دارد اما یک خانم تا 30 سالگی خیلی چیزها را از دست داده است. البته نمی خواهم بگم که امیدی نیست اما ما نمی توانیم با طبیعت بجنگیم. زندگی خوب را به مدرک نفروش. بعد از ازدواج می توانی با کمک ان هیات علمی به کارهای پژوهشی نیز بپردازی ! سعی کن بیشتر باهاش صحبت کنی. راضی کنی که به فعالیتهای پژوهشی بپردازی ولی مثلا کار نکنی. سعی کن تا یک نقطه مشترک پیدا کنی. البته اگر واقعا مطمئنی مرد مناسب شما است جتما یک نقطه مشترک پیدا خواهد شد.

آفاق92;361663 نوشت:
با عرض سلام.

دختری هستم 25 ساله.دارای مدرک کارشناسی ارشد. که در دانشگاهی به صورت حق التدریس مشغول به تدریس می باشم.

شخصی 33 ساله دارای مدرک دکترا و از اعضای هیئت علمی آن دانشگاه به طور رسمی و از طریق خانواده از بنده خواستگاری کرده اند.

طبق صحبت هایی که با ایشان داشته ام به طور نسبی توافقاتی حاصل شده است ( از نظر معیارها تقریبا هماهنگی دو طرفه وجود دارد از قبیل ایمان و اخلاق و کفویت) اما یک مشکلی وجود دارد که از شما خواستارم تا بنده را راهنمایی بفرمایید.

بنده به بحث علم و ادامه تحصیلم اهمیت زیادی میدم یعنی تمایل دارم وارد مقطع دکترا شوم، اما ایشان مخالف این قضیه هستن و تاکید دارن که با توجه به بالا بودن سنشان زندگی خود را سریع تر شروع کنند و هدفشان در ازدواج رسیدن به آرامش و دوری از ذغدغه های روزمره زندگی می باشد. ایشان اعتقاد دارند که با ادامه تحصیل بنده زندگی شان دچار تنش و اضطراب خواهد شد. از قبیل مسافرت های هفتگی به محل تحصیل و وجود استرس های امتحان و ...ایشان خواهان دوری از این موارد می باشند.
بنده شدیدا بر سر دو راهی قرار گرفتم.از سویی حق را به ایشان میدهم اما از طرفی علاقه خودم را هم نمیتوانم نادیده بگیرم.. همانطور که عرض کردم بنده با درس خواندن آرامش میگیرم و تحصیل در مقطع دکتری را دروازه ای به کارهای پژوهشی میدانم.

ممنون خواهم شد که راهنمایی ام کنید.

یا حق.

سلام ...
نمیدونم چجوری شروع کنم ... ببینید ... شما میتونید 2 تا کار انجام بدین :
1- ازدواج کنید و به قول خودتون قید دانشگاه رو بزنید .
2- برین دکترا بخونید و منتظر خواستگار بهتری باشین که بهتر شما رو درک کنه ...

ولی سوال : آیا شما فقط همین 2 انتخاب رو دارید ... به نظر من خیر ... ایشون صحبت خودشون رو کردند ... ولی شما هم میتونین صحبت خودتون رو بکنید ... میتونین رو نظرتون پافشاری کنید ... نمیدونم ایشون چقدر دلبسته شما هستند ... ولی عشاق حاضرن برای محبوبشون جونشون رو هم بدن ... این آقا رو نمیدونم ...

به نظر من حرف ها و صحبت های خودتون رو بکنید ... و بگید این چیزها هم برای من خیلی مهم هستند ... همانطور که برای شما آرامش مهم و حیاتی هست ... ادامه تحصیل نیز برای من خیلی مهم هست ... در اتفاقات و رویدادهایی که اتفاق میوفته ... شما میتونید برداشت درست تر و منطقی تری از ایشون داشته باشید .... شاید ایشون نیاز به همسری دارن که 2 سال بعد بچه دار بشه ... 4 سال بعدشم یه بچه دیگه و بمونه خونه و خانه داری کنه ... و این چیزا با روحیات شما جور در نیاد ...

توصیه ای که به شما میکنم ... جواب خطی ندین ... نگین باشه ... نگین نه ...

حدس بزنین چه استدلال هایی میخوان بکنن ... سعی کنین درکشون کنید و بهشون بقبولین که مشکلات قابل حل هستند مثلا به ایشون بگین که همکنون هم من دارم تدریس میکنم و هم شما دارین کار میکنین ... پس این قضیه امکانپذیر هست .... اگر فردا با هم ازدواج کنیم و پشت به پشت هم بدیم که قضیه باید خیلی راحت تر باشه به نظر من ... حرف های خودتون و علایق و سلیقه هاتون رو بگین ... اتفاقا موضوع خوبی باری شناخت ایشون هست ...

البته یه راه زیرکانه هم دارین : نمیخواد جواب آخر رو بهشون بدین ... حرف ها و خواسته هاتون رو براشون بگین ... آقایون که سنشون میره بالا و نمیتونن همسر مناسبی پیدا کنن کمی کوتاه میان ... درسته که از شما خواستگاری کردند ولی شما میتونین کمی تامل کنید ....


سلام
با اجازه از بزرگان سایت

ایکاش زنان در جامعه ما بیشتر بر ایجاد یک محیط آرامش بخش در خانه توجه کنند و ارزش این کار را پایین نشمرند
و ایکاش مردان هم سعی در تحمیل نظر خود به زنان نداشته باشند و همسری اختیار کنند که با اون عمیقا تفاهم داشته باشند

اما یک تفکر غربی هم است که وارد جامعه ما شده و متاسفانه هر روز هم بیشتر رشد کرده که زنان و دختران فقط به تحصیل و کار فکر می کنند ولی اصلا متوجه نیستند که نقش انها در سلامت نهاد جامعه بسیار کلیدی است و یک زن نقشی بسیار والاتر هم دارد و آن تولید صفا و گرما و آرامش در خانواده است

یه چیز دیگه هم هست : ........ ؛ زن اگر قبل ازدواج کار کند مرد نمی تواند او را مجبور به ترک کار کند ؛

در پناه خدای مهربان Smile

FTMH_Mohammadi;363780 نوشت:
سلام ...
نمیدونم چجوری شروع کنم ... ببینید ... شما میتونید 2 تا کار انجام بدین :
1- ازدواج کنید و به قول خودتون قید دانشگاه رو بزنید .
2- برین دکترا بخونید و منتظر خواستگار بهتری باشین که بهتر شما رو درک کنه ...

ولی سوال : آیا شما فقط همین 2 انتخاب رو دارید ... به نظر من خیر ... ایشون صحبت خودشون رو کردند ... ولی شما هم میتونین صحبت خودتون رو بکنید ... میتونین رو نظرتون پافشاری کنید ... نمیدونم ایشون چقدر دلبسته شما هستند ... ولی عشاق حاضرن برای محبوبشون جونشون رو هم بدن ... این آقا رو نمیدونم ...

به نظر من حرف ها و صحبت های خودتون رو بکنید ... و بگید این چیزها هم برای من خیلی مهم هستند ... همانطور که برای شما آرامش مهم و حیاتی هست ... ادامه تحصیل نیز برای من خیلی مهم هست ... در اتفاقات و رویدادهایی که اتفاق میوفته ... شما میتونید برداشت درست تر و منطقی تری از ایشون داشته باشید .... شاید ایشون نیاز به همسری دارن که 2 سال بعد بچه دار بشه ... 4 سال بعدشم یه بچه دیگه و بمونه خونه و خانه داری کنه ... و این چیزا با روحیات شما جور در نیاد ...

توصیه ای که به شما میکنم ... جواب خطی ندین ... نگین باشه ... نگین نه ...

حدس بزنین چه استدلال هایی میخوان بکنن ... سعی کنین درکشون کنید و بهشون بقبولین که مشکلات قابل حل هستند و با همدیگه بهتر و راحت تر میتونین مشگلات رو حل کنید ... حرف های خودتون و علایق و سلیقه هاتون رو بگین ... اتفاقا موضوع خوبی باری شناخت ایشون هست ...

البته یه راه زیرکانه هم دارین : نمیخواد جواب آخر رو بهشون بدین ... حرف ها و خواسته هاتون رو براشون بگین ... آقایون که سنشون میره بالا و نمیتونن همسر مناسبی پیدا کنن کمی کوتاه میان ... درسته که از شما خواستگاری کردند ولی شما میتونین کمی تامل کنید ....



سلام
صحبت های شما درسته
اما جسارتا به قسمت های قرمز رنگ نقد دارم :

این باعث می شه بعدا یعنی ۲ یا ۳ سال بعد از ازدواج مشکل پیش بیاد

باید حتما از همون اول

رک باشن و هر دو طرف راحت نظرشون رو بگن ... کوتاه آمدن و نادیده گرفتن چیزهایی که برای ادم مهمه فقط تا یکی دو سال اول ازدواج که هنوز گرم هستن جواب می ده ولی بعدش نارضایتی شروع می شه که پایه های آرامش خانه رو می لرزونه ... این نارضایتی ممکنه به دلیل دوست داشتن زیاد هرگز خودشو نشون هم نده اما وجود خواهد داشت ... Fool

sh53;363799 نوشت:

سلام
صحبت های شما درسته
اما جسارتا به قسمت های قرمز رنگ نقد دارم :

این باعث می شه بعدا یعنی ۲ یا ۳ سال بعد از ازدواج مشکل پیش بیاد

باید حتما از همون اول

رک باشن و هر دو طرف راحت نظرشون رو بگن ... کوتاه آمدن و نادیده گرفتن چیزهایی که برای ادم مهمه فقط تا یکی دو سال اول ازدواج که هنوز گرم هستن جواب می ده ولی بعدش نارضایتی شروع می شه که پایه های آرامش خانه رو می لرزونه ... این نارضایتی ممکنه به دلیل دوست داشتن زیاد هرگز خودشو نشون هم نده اما وجود خواهد داشت ... Fool

سلام ... حرفتون کاملا درست هست ...
ولی اون زمانها هم راه حل مطلوب خودش رو میطلبه ... درست هست که زن و شوهر وقتی وارد زندگی میشن معیارهاشون عوض میشه و طور دیگه ای به زندگی نگاه میکنند و دنبال مرزهای جدیدی هستند ولی خانوم و آقا میتونند با هوشمندی که دارن به تعاملاتی برسند ... ولی اگر این خانوم همون روز اول قید تحصیل و دانشگاه رو بخواد بزنه ... در آینده سخت تر میتونه در مورد این موضوع با شوهرش کنار بیاد و به توافق برسه ....

با اینکه خانوم و آقا رک باشن هم زیاد موافق نیستم ... بعضی از مسایل باید در موردش قاطع و محکم بود و جای بحث نداره . ولی بعضی چیزها هم اسمش تعامل هست ... از اسمش هم پیداست ... در تعامل کردن بوجود میاد ... یه مثال براتون میزنم ... در همین چند روز اخیر به علت تغییر ریاست جمهوری دلار در حال پایین اومدن بود ... خوب هم داشت پایین میومد ... تا اینکه رییس جمهور منتخب به صورت مستقیم گفتند ایران سر مساله هسته ای دیدگاههاش عوض نمیشه ... به قول شما رک بودند ... معایب این حرف :
1- دلار تندی رفت بالا
2- میتونستن این حرف رو نزنن ولی تو دلشون منظورشون رو داشته باشن .
3- همون حرف ها رو بزنن ... همون خواسته ها رو داشته باشن ... ولی در ظاهری جدید ...
4- از این ستون به اون ستون فرجه ... تا بیان ... تا جلسه بزارن ....تا نظر ایشون مشخص بشه .... شاید 2 سال طول میکشد .
5- شاید اونا هم قصد کوتاه اومدن داشتن ولی با این حرف ایشون ...
و هزاران چیز دیگه ...

به نظر من خیلی از چیزها تعامل هست ... حرفش باید زده بشه ... یه قطیتی ازش گرفته بشه و اون قطعیت رو حفظ کرد .

FTMH_Mohammadi;363806 نوشت:
... بعضی از مسایل باید در موردش قاطع و محکم بود و جای بحث نداره . ولی بعضی چیزها هم اسمش تعامل هست ...

منظور منم همین بود گرامی . هر کسی باید ببینه چه چیزهایی براش مهم . وقتی دختر یا پسر یه سری مسايل براشون در تعین همسر خیلی مهمه اگه طرف مقابل در اون موارد رک نباشه بعدا به مشکل می خورند

اگه برای اون آقا درس نخواندن زن بعد از ازدواج خیلی مهمه - اون خانم هم بهتره در این مورد رک باشند -

قطعا بعد از ازدواج خیلی اتفاق ها می افته اما گرامی ازدواج با سیاست خیلی فرق داره --- نمی شه این دوتا رو با هم مقایسه کرد --- (هر چند گران شدن دلار به دلیل اعمال تحریم های جدید هم بود )

آفاق92;361663 نوشت:
با عرض سلام.

دختری هستم 25 ساله.دارای مدرک کارشناسی ارشد. که در دانشگاهی به صورت حق التدریس مشغول به تدریس می باشم.

شخصی 33 ساله دارای مدرک دکترا و از اعضای هیئت علمی آن دانشگاه به طور رسمی و از طریق خانواده از بنده خواستگاری کرده اند.

طبق صحبت هایی که با ایشان داشته ام به طور نسبی توافقاتی حاصل شده است ( از نظر معیارها تقریبا هماهنگی دو طرفه وجود دارد از قبیل ایمان و اخلاق و کفویت) اما یک مشکلی وجود دارد که از شما خواستارم تا بنده را راهنمایی بفرمایید.

بنده به بحث علم و ادامه تحصیلم اهمیت زیادی میدم یعنی تمایل دارم وارد مقطع دکترا شوم، اما ایشان مخالف این قضیه هستن و تاکید دارن که با توجه به بالا بودن سنشان زندگی خود را سریع تر شروع کنند و هدفشان در ازدواج رسیدن به آرامش و دوری از ذغدغه های روزمره زندگی می باشد. ایشان اعتقاد دارند که با ادامه تحصیل بنده زندگی شان دچار تنش و اضطراب خواهد شد. از قبیل مسافرت های هفتگی به محل تحصیل و وجود استرس های امتحان و ...ایشان خواهان دوری از این موارد می باشند.
بنده شدیدا بر سر دو راهی قرار گرفتم.از سویی حق را به ایشان میدهم اما از طرفی علاقه خودم را هم نمیتوانم نادیده بگیرم.. همانطور که عرض کردم بنده با درس خواندن آرامش میگیرم و تحصیل در مقطع دکتری را دروازه ای به کارهای پژوهشی میدانم.

ممنون خواهم شد که راهنمایی ام کنید.

یا حق.



بسمه‌تعالي
ضمن عرض سلام و تحيت، از همه كاربران عزيزي كه نظرات ارزشمند خود رو مطرح فرمودند، تشكر مي‌كنم. بنده نيز در تكميل فرمايشات اين عزيزان نكاتي را به عرض مي‌رسانم.
در ارتباط با موضوعات و معيارهاي مورد نظر خانم و اقايي كه قصد ازدواج با يكديگر دارند، سه فرض مطرح است:
الف) توافق
ب) تفاهم
ج) تقابل

منظور از توافق يعني اينكه پسر و دختر از قبل در ارتباط با موضوع يا موضوعاتي اشتراك نظر داشته باشند، بدون اينكه فرد مقابل و يا انگيزه ازدواج با شخص وي، در اين اشتراك نظر سهيم باشد. مثلا يكي از معيارهاي مرد اين باشد كه همسرش بيرون از منزل كار نكند و از قضا فرد مقابل يعني خانم نيز از ابتدا با اشتغال بانوان بيرون از منزل مخالف باشد. يا اينكه پسرو دختر از ابتدا به مهريه بالا نگاه منفي داشته باشند و مثلا 14 سكه مد نظرشان باشد!

تفاهم يعني اينكه فرد نسبت به موضوعي حساسيت نداشته باشند و نسبت به آن نظر خنثي داشته باشد، اما از آنجا كه فرد مقابل در اين رابطه نظر خاصي دارد، وي با طيب خاطر نظر او را پذيرفته و موافقت مي‌كند. براي مثال فرض كنيد خانم در اينكه در چه شهر و يا محله‌اي زندگي كند حساسيتي ندارد در حاليكه مرد خواهان اين باشد كه در نقطه‌خاصي زندگي كند و خانم اين موضوع را بپذيرد.

مراد از تقابل نيز همانگونه كه از آن فهميده مي شود به اين معناست كه طرفين از ابتدا پيرامون موضوع و يا موضوعات خاصي، نظري متضاد داشته باشند، مانند اينكه مرد مخالف اشتغال زن باشد ولي زن به آن اصرار داشته باشد و يا مرد مخالف ادامه تحصيل باشد لكن زن به ادامه تحصيل تاكيد داشته باشد.

با لحاظ اين سه حالت؛ هر اندازه كه ميزان توافق بالاتر باشد سطح موفقيت چنين ازدواجي افزايش مي‌يابد و بالعكس هر قدر كه ميزان تقابل و يا اختلاف بالاتر رود به همان ميزان ريسك چنين ازدواجي افزايش پيدا مي‌كند. اما از آنجا كه اختلاف نظر امري اجتناب‌ناپذير است، به اعتقاد برخي كارشناسان سطح تقريبا 20 درصدي اختلاف ايرادي ندارد و طبيعي است مشروط بر اينكه اين انتخاب انتخابي آگاهانه باشد. ضمن اينكه به اين مطلب نيز بايد توجه داشت كه ممكن است مورد اختلافي تنها 1 يا 2 مورد باشد، اما از آنجا كه از زمره معيارهاي اصلي و تغيير ناپذير شخص است اهميتي بالا و مثلا 40 درصدي داشته باشد. به هر حال ميزان اهميت هر معيار و درصد آن امري شخصي است.
نكته‌اي كه در اين خصوص لازم به ذكر است اين است كه در قبال موضوعات اختلافي بهتر اين است كه به خاطر شخص مقابل از معيارهاي خود كوتاه نياييم، چرا كه در اينصورت ممكن است در آينده به خاطر بروز اختلافات جديد، در قبال موضوعات اختلافي قبل احساسي طلبكارانه و يا احساس قرباني شدن داشته باشيم. اگر جملات زير را شنيده باشيد كه فكر مي‌كنم زياد هم شنديده‌ايد، بدانيد كه ناشي از همين موضع اشتباه است:
- به خاطر تو به آرزوهام پشت پا زدم
- به خاطر تو به خانوادم پشت كردم
- چون فكر مي‌كردم آدم مومني هستي ...
فكر مي‌كردم تو...
به خاطر تو....
به خاطر تو...
و...
پس پيشنهاد مي‌شود براي اينكه به چنين احساسي مبتلا نشويم در قبال امور اختلافي، سعي كنيم به خاطر خود و با ميل و رغبت دروني ( ونه به خاطر شخص مقابل) با اين موضوع كنار بياييم و آن را بپذيريم، به تعبيري منت آن را سر شخص مقابل نگذاريم!!

خواهر محترم
بر پايه اين مقدمه، بنده فكر مي‌كنم اگر درصد توافقات شما با ايشان بالاست و در عين حال مي‌توانيد اين موضوع را به خاطر خود بپذيريد و يا در معيارهاي خود صرفنظر نماييد، ازدواج مقدم است چرا كه همانطور كه اشاره شد نبايد گرفتار ايده‌آل‌زدگي بشويم و فرصتها را از دست بدهيم. در ادامه تاكيد مي‌كنم براي رسيدن به نتيجه مطلوب، يك مشاوره حضوري را به اتفاق يكديگر دنبال نماييد.
در پناه خداي بزرگ موفق باشيد

[=arial]سلام علیکم
فقط یک چیزی رو با اجازه من بگم
درس خوندن لذت داره
واااااااااقعا لذت داره
لذتی که هیچ جایگزینی براش نیست
مگه زمانی که مصلحت بالاتری مثل تضمین آینده و ... باشه
جایی خوندم بعد از شهادت شهید مطهری به همسر ایشون پیشنهاد شد که برن تو یکی از بهترین دانشگاه های کشور رایگان ادامه تحصیل بدن
ایشون وقتی با حضرت امام مشورت کردند حضرت امام (ره ) فرمودند که بهتره شما در منزل کتب شهید رو مطالعه کنید
به قول آقای قرائتی فارغ التحصیل نداریم . فارغ التحصیلی معنا نداره
ولو اینکه به صورت غیر رسمی بخواد ادامه پیدا کنه
به نظرم این آقایی که شما ازش صحبت میکنین خیلی آدم صادقی باید باشن که از حالا این مساله رو مطرح میکنن
کم ندیدم آقایونی که برای بدست آوردن دختر مورد نظرشون اول هرچی خانم شرط میذاره میپذیرن بعد که چهارپاشون از پل گذشت میزنن زیر همه چی
متاسفانه تو خونواده ها و آقایون مذهبی هم مشاهده شده !!!!!!!!!!!!(قابل توجه آقایون محترم)
فکر میکنم این صداقت ستودنی باشه
البته نباید معیارها و ملاککهای دیگه رو فدای صداقت کرد
اونها هم به اندازه خودشون مهم هستند
موفق باشی


موضوع قفل شده است