راهنماییم کنید که چه رفتاری داشته باشم ؟؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راهنماییم کنید که چه رفتاری داشته باشم ؟؟؟؟؟؟؟

[=&quot] [/]
دوست داشتن هایی از جنس تظاهر [=&quot][/]

وقتی ازدواج کردم خانواده شوهرم خیلی دوستم داشتن ....من و مثل دختر نداشتشون دوست داشتن ...دوست داشتن هر کسی یه نوع و یه جنسی داشت ....مامان با اون که نمیگفت ...ولی از کارهاش مشخص بودن ....برادر ها با حمایتشون بهم میفهموندن که حکم خواهرشون و دارم و وووووووبابا ..........با قربون صدقه رفتن و بوسیدن [=&quot][/]
با همه ی اینا مامان و خیلی بیشتر دوست داشتم ....[=&quot][/]
بابا بود و قربون صدقه های بی وقفه و بوسیدن ها و در اغوش فشردن [=&quot][/]
حرفی نمیزدم ...اما از اینکه من وببوسه زیاد راضی نبودم ....کلا از اینکه کسی منو ببوسه ناراضی بودم [=&quot][/]
همه چی خوب بود ....تا این که هر چی سن بابا بالاتر رفت ....دل نازک تر شد ..تند خو شد ..عصبی شد ...و این ها موقعی شدت گرفتن که بازنشسته شد و تغریبا خونه نشین شد [=&quot][/]
بابا عصبی میشد ...جلو چشم من ..به مامانم بی احترامی میکرد و بی دلیل ناراحتش میکرد ....توی جمع اینقدر قربون صدقه من میرفت که توجه همه جلب میشد ...فامیل که مشکلی نداشت ..اما غریبه ها ؟یا کسایی که با این خانواده اشنایی نداشتن مسخره میکردن ...[=&quot][/]
یه بار برای مرتب کردن باغچه ی خونه یه باغبون اورده بودن ....سینی شربت و مامانم بهم داد و منم بردم [=&quot][/]
بابا با دیدنم شروع کرد به قربون صدقه رفتن ...دستت درد نکنه عزیزم ...فدات خوشگلم ..مرسی عزیزم .....عسلم ...ناز گلم ...[=&quot][/]
این قدر گفت که باغبون سرشو بلند کرد و تو چشمام نگاه کرد ....اون موقع دلم میخواست سینی شربت و بکوبم رو زمین و از خونه فرار کنم [=&quot][/]
بابای من ..اگه دوستم داری ؟قلبا دوستم داشته باش ...نه با زبون [=&quot][/]
منم ادمم ..یه صبری و تحملی دارم ....اما تا کی؟ [=&quot][/]
کم کم ازش دلگیر شدم ....وقتی مامانم یا شوهرم یا داداشام و ناراحت میکرد ....احساس میکردم دیگه بابا رو که دوست ندارم هیچ؟داره کم کم از چشمم میافته [=&quot][/]
به طور اتفاقی گوشیش به دستم افتاد ....با لیست مخاطب هایی که داشت ...دلم زیر و رو شد ....احساس میکردم یه شی نجس تو دستمه [=&quot][/]
به رفتارش حساس شدم ....وقتی میخواست منو و ببوسه ..مقاومت میکردم و نمیزاشتم منو ببوسه ..به طور جدی هم گفتم دوست داشتن به بوس و قربون صدقه نیست ..باید قلبا باشه ....یا حتی وقتی دستم و میگرفت تا بوسم کنه ...دور تا دور خونه میدوییدم و اجازه نمیدادم منو ببوسه ....قهر میکرد و باهام حرف نمیزد ....جواب سلامم و نمیداد ....خلاصه اینقدر تلخی میکرد که از رفتن به خونشون سخت پشیمون میشدم .......[=&quot][/]

وقتی هم که باهم اشتی میکردیم ...روز از نو ...روزی از نو [=&quot][/]
همین رفتار هاش باعث شده که توی فامیل کوچیک شمرده بشه ...اگه به خاطر مامانم نبود که فامیل کلا باهاش قطع رابطه میکردن [=&quot][/]
کابوس شبانه ام شده دعواهای لفظی من و بابام [=&quot][/]
دوست دارم عروسش باشم ..اما دیگه با قربون صدقه هاش الکی توجه بقیه رو جلب نکنه ...یه دوست داشتن عادی میخوام [=&quot][/]
ناراحتیش برام مهم نیست ...اما ناراحتی شوهرم و مامانم خیلی برام مهمه [=&quot][/]
راهنماییم کنید که چه رفتاری داشته باشم [=&quot][/]

سوالی بود ..در خدمتم [=&quot][/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام خدمت شما خواهر گرامی و محترم
راستش در جامعه ما سوادو بینش ارتباط اجتماعی کم به همین دلیل در این مواقع نمی دونیم چه کنیم
مدیریت ارتباط یک خانم و آقا بیش از آن که به دست مرد باشد به دست خانم است. خب جدای از مسائل شرع طبع زن این است که در سایه شوهرش قرار گیرد و شوهر چتر حمایت از همسرش را همه جانبه بر سرش بکشد.
در این جا شوهر شما نیز مدیریت و اقتدارش کم بوده وگرنه ابتدا با روابط غیر کلامی( حالت نگاه، حالت چهره، چگونگی رفتارها و واکنش ها) رابطه پدر را مدیریت می کرد و اگر جواب نمی گرفت از زبان شما به پدرشان می گفت که شما این نوع ارتباط را دوست ندارید و حتی مثلا به دروغ مصلحتی می گفتید که مثلا پدر هم می داند و این کار را نمی کند چون نمی خواهد من ناراحت شوم.

بله مدیریت ارتباط با شما بوده و بهتر بود که از همان ابتدا این حس منفی خود نسبت به آن رفتار خاص را ابراز می کردید
ابراز وجود، احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس با هم ارتباط دارند. اگر ابراز وجود پایین باشد به دلیل کمرویی و نداشتن قاطعیت( صراحت + صمیمیت+ احترام متقابل) حق مال پایمال می شود و هر چه جلوتر برویم از خودمان احساس خوبی نخواهیم داشت.
در واقع ما مدیریت زندگی و روابط ما را به دست سرنوشت و دیگران می دهیم.
خداوند با بیان احکام شرعی بین زن و مرد به شخصیت زن بها می دهد و کمک به احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس او می کند.
خب چه باید کرد؟
- به طور غیر مستقیم به ایشان بفهمانید که از این نوع رفتار ها خوشتان نمی آید با زبان بدن نوع رفتار، نوع نگاه، بعد از طریق همسرشان و بعد از طریق شوهرتان
- فرار کردن از دست او در این گونه مواقع تدبیر خوبی نیست. یعنی ایشان نمی فهمد که کارش سبب زجر شما می شود و این نوع رفتار شما می تواند برای او نیز لذت داشته باشد بنابراین باید احساس منفی تان را نسبت به این عمل او منتقل کنید.
- حکم خدا را شفاف برای ایشان بگویید و یا از روی کتاب احکام بخوانید
- اگر مادر شوهرتان نسبت به مسائل زنانگی و تمکین کاهلی می کند به او آموزش های لازم را بدهید. به احتمال زیاد مادر شوهرتان تمکین مناسبی ندارند و به سر و وضع خود رسیدگی نمی کنند
- در برابر برادران و پدر شوهرتان پوشش تان کامل باشد از لباس های تحریک کنند چسبان و تنگ و رنگ های شاد و تیز استفاده نکنید نیز آرایش و استفاده عطر در برابر آنها خود محرک است.
- اگر به تذکرات غیر مستقیم توجه نکرد خودتان هشدار دهید و بعد مدتی از روی قهر به منزل ایشان نروید. شوهرتان باید از شما حمایت کنند.
- اجازه ندهید حرمت ها شکسته شود و نگویید شما نظر بدی دارید بلکه بیشتر بگوییم من از این کار احساس خوبی ندارم حتی اگر پدرم باشد. دوم این که خدا و ائمه هم این کار را مناسب و اخلاقی نمی دانند.
- شوخی ها و خنده های تان را کنترل کنید اگر دقت نکنید و در همین مواقع باشد می توانند سبب تقویت رفتار پدر شوهرتان باشد.
- کارهایی که اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی شما را افزایش می دهد در فهرست برنامه های عملی و روزانه خود قرار دهید مثل ورزش، ابراز وجود و بیان حق و دفاع از آن، تمرکز به تجارب کوچک و بزرگ زندگی تان مثل سفرها، گرفتن مدرک تحصیلی، یادگیری مهارت های اینترنتی، و....
- برای رسیدن به خواسته خود از خدا و ائمه مدد بگیرید و ذکر لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و ذکر لااله الا الله را زیاد تکرار کنید.
- با افراد معنوی بیشتر رفت و آمد کنید.
- هرچیز که محرک است را از زندگی حذف کنید مثل موسیقی لهوی، دیدن فیلم های محرک و...در برابر چیزهایی که یاد آور خدا و معاد است را در زندگی ایجاد کنید مثل قاب عکس خانه خدا و..

سلام ...یه نکته رو عنوان کنم
به نقل از یک دوست

خیلی ممنون از جواب های کاملتون ..کم کم داشتم نا امید میشدم
خب کم و بیش شوهرم به ایشون تذکر میدن .....حتی گاهی بین من و پدرشون قرار میگیرن ...........که منجر به یک دعوا یا یه بحث مفصل میشه
مدام میگه من و دوست داره ...مثل دخترشم ....چون فرزند دختر ندارن
جدا از اینکه از بوسیدن ..احساس بدی پیدا میکنم ..........از اینکه بین شوهرم و پدرشون جدایی میافته ناراضی ام
همچنین بعد از اینکه سر این مسائل بحث میکنیم ....هر چی دق و دلی دارن سر مامانم خالی میکنن
مامانم خیلی برام مهم و عزیزه .........ناراحتیش ناراحتم میکنه
وقتی هم ناراحت باشن .........کل فامیل و در و همسایه متوجه میشن
حتی با برادر ها هم تند خویی میکنه ...........اون بیچاره ها هم تو خونه مجبورن شاهد بحث و دعوا باشن
از یه طرف نمیخوام مامانم ناراحت بشه .........از یه طرفم از این دوست داشتنای سطحی و مسخره متنفرم
خب موقعی که من وارد خانواده شون شدم ..سن و سالم کم بود
یه جورایی بابام تا سه سال من و میبرد مدرسه و بر میگردوند
قبل از ازدواجم ...از فامیل های دور محسوب میشدن و رفت و امد خانوادگی داشتیم
با اون که میدونم .بوسیدنشون ..بدون غرضه
اما بدم میاد
شاید به خاطر دیدن لیست مخاطب های گوشیش باشه ..یه طوری میشه گفت ذهنیتم راجع بهشون عوض شده
هزار بار گفتم ...بابای خودم هم اینقدر منو بوس نمیکرد .....یا میگم
داداشم که خیلی برام عزیزه ..........و خیلی دوستش دارم .........اما بدم میاد بوسم کنه
اما بازم بعد از هر دعوایی
روز از نو ............
احساس میکنم ...........رفتار هایی که انجام میدن ...در شان یه مرد 50 ساله نیست
بیشتر به یه پسر بچه با عقل 12 ساله و چهره یه مرد 50 ساله شبیهه
بعضی وقت ها خود دار بودنم و از دست میدم و جلوی فامیل باهاشون بحث میکنم
خب خیلی زشته
فامیل چه فکری میکنن
فکر میکنن من یه عروس بدم که قدر محبت های پدر شوهرشو نمیدونه
ادم بده ی داشتان من میشم
میشم عروسی که پدر شوهرش میخواست گونه اشو ببوسه ....اما عروس خانوم ..با اخم ایشون و کنار زد
جدا از همه ی این ها ........مامانم هم خسته از این بحث شده
بعضی وقتها میگه یه بوس کسی رو نمیکشه ..بزار ببوست ...پدر شوهر محرمه ....دوست داره
اما نمیتونم ..نمیتونم و نمیخوام ..چون هنوزم لیست مخاطباشون جلو چشممه
اگه یه درصد محبت شون از ته دل بود ...ناراحت نمیشدم
اما وقتی میگن ..بیا بابا رو ببوس و من میگم ..خوشم نمیاد
ایشونم میگن جهنم برو گم شو

منم یه محرم دارم که رفتارای اینچنینی داره و من اصلا خوشم نمیاد به جنس دخترای فامیل اینقد نزدیک باشه....از بوسیدن و شوخی ها و ...خوشم نمیاد حس میکنم زیادیه و حس بد بهم دست میده!!
یه بار بهم برخورد حسابی و بهش گفتم ...وا !!فلانی...این چه حرکتیه (با اخم و غضب) جلو همه!:khandeh!:
الان دیگه جرات نمیکنه بهم دست بزنه!:ok:

مهر...;362415 نوشت:
اگه یه درصد محبت شون از ته دل بود ...ناراحت نمیشدم
اما وقتی میگن ..بیا بابا رو ببوس و من میگم ..خوشم نمیاد
ایشونم میگن جهنم برو گم شو

سلام
با توجه به اینکه رابطه به این حد رسیده و تقریبا شکرآب شده به قول قدیمی ها : یکبار مرگ و یک بار شیون
بهش هشدار بدین اگر یک بار دیگه درخواست بوسه کرد دیگه خونشون نمیرید
و این نرفتن باشد تا وقتی که اظهار ندامت کنه
این مورد در صورتی توصیه میشه که کاملا با همسرتون هماهنگ و هم نظر باشین وگرنه عملیش نکنید
والله الموفق

یاس...;362454 نوشت:
الان دیگه جرات نمیکنه بهم دست بزنه!

آفرین گاهی اوقات صراحت در برخورد مشکل رو برای همیشه حل میکنه

[="#4169e1"]سلام!
خدمت شما عرض کنم که اینجور مواقع نمیشه هم خدا را بخواهید هم خرما را!
اما اینجور که از نوشته های شما برداشت کردم شما هردو را میخواهید ! شما هم میخوایید این پدر شوهر این رفتار رو باهاتون نداشته باشه هم میخوایید هیچ ناراحتیی بین هیچ کدوم از اعضای خانواده و حتی بین خودتون و پدر شوهرتون بوجود نیاد!
خب این نمیشه!
اینجور مواقع باید ببینید کدوم مسئله براتون مهم تره و همونو اصل قرار بدید و هرچی غیر از اون پیش اومد رو به جهنم بسپارید!
من نمیدونم اون به غیر از یک بوسه معمولی با شما چیکار میکنه که اینقدر عصبیتون کرده! اما اگر میخوایید اون این رفتارو نداشته باشه و اگر فکر میکنید از حد معمولی تجاوز کرده و به دین و حیای شما لطمه وارد کرده باید خدا رو بخوایید و اون رو بیخیال بشید و هرکی هر حرفی زد رو به باد فنا بسپرید و حیای شما و حرف خدا براتون مهم تر از همه چیز باشه و هیچ چیز رو فدای اون نکنید! مثلا حرف مردم رو فدای حرف خدا نکنید و به خاطر اینکه فامیل پشت شما بد میگه نگذارید ملائکه ی خدا پشت شما بد بگن!
اما اگر فکر میکنید رفتار پدر شوهرتون عادی هست و شما بیش از حد حساس هستید و از عرف و حدود خدا خارج نمیشوید و این عصبی بودنتون به خاطر حساسیت خودتونه باید شما خودتون رو اصلاح کنید و تقصیر رو گردن پدر شوهر نندازید!
در ضمن شما تا وقتی از چیزی مطمئن نشدید راجب کسی قضاوت نکنید! فقط از روی چند تا اسم مخاطب که تو گوشیه یک نفر دیدید نمیشه راجب کسی قضاوت کرد و خدا گفته به همدیگه خوشبین باشید و گمان بد در مورد هم نکنید! حتی دستور داریم که اگر 90 درصد هم از چیزی مطمئن بودیم باز هم به اون 10درصد احتمال مثبت قضیه نگاه کنیم! مثلا اگر تو لیست گوشیش شماره ی دختر ذخیره کرده شما باید به جای فکرهای منفی با خودتون فکر کنید که اینها رو برای کمک مالی ذخیره کرده یا برای یک کار خیر!
حتی اگر صددرصد هم مطمئنید که بیرون خونه خلافی میکنه این هیچ ربطی به شما نداره و اگر رفتارش با شما عادی باشه شما حق ندارید به خاطر لیست مخاطباش رفتار غیر عادی از خودتون نشون بدید!
به هرحال بشینید با خودتون جمع و تفریق کنید ببینید تقصیر ها از کیه و بعد راه درست رو انتخاب کنید و به عواقبش کاری نداشته باشید!
اگر بخوایید به خاطر حرف مردم مدام خودتون و شوهرتون رو تو معذوریت قرار بدید تا اخر عمر خیلی بدبختیای دیگه غیر از این میکشید!
یا حق!
[/]

asad;362462 نوشت:
حتی اگر صددرصد هم مطمئنید که بیرون خونه خلافی میکنه این هیچ ربطی به شما نداره و اگر رفتارش با شما عادی باشه شما حق ندارید به خاطر لیست مخاطباش رفتار غیر عادی از خودتون نشون بدید!

وقتی بدونه خلافی میکنه و مرتب هم بخواد ایشون رو ببوسه یا در آغوش بکشه خب باید بهش حق بدین که بدش بیاد.....حس اینکه اون هم مثل دخترای بیرون خونه برای پدر شوهرشه.....منم باشم بدم میاد
خودتون باشید چندشتون نمیشه؟
مثل اینه که بگیم اگه میدونی طرف بادوستاش صددرصد بیرون که میره شراب میخوره به تو ربطی نداره و بازم باید رابطه عادی داشته باشی باهاش!!!به نظرم بعی وقتا اگه بفهمن ما ابله نیستیم و به خاطر رودربایستی و تعارفات سکوت نمیکنیم بهتره....
اما مهر... بهتره شما هم نظر آقای حامد رو اجرا کنید...یابه مادرشوهرتون بگید که ایشون آروم به پدرشوهر بگن...

حامد;362457 نوشت:
آفرین گاهی اوقات صراحت در برخورد مشکل رو برای همیشه حل میکنه

آخه بدیش این بود که بادختر خودش اینجوری نبود(تا جایی که میدونم)و دخترش قبل از ازدواج زندگی سختی داشت...همین بیشتر مارو ناراحت میکرد
بابامم اصلا خوشش نمیومد...فک کنین زمانی که هردو پیشم بودند....بابا و نگاه عصبانیش!فلانی و شوخیای بی مزه اش!:_loool:

یاس...;362470 نوشت:
آخه بدیش این بود که بادختر خودش اینجوری نبود

سلام
به نظر بنده باید از همون اول نمیذاشتید و حالا هم جز صراحت در برخورد راهی ندارید
البته اینو آخرالدواء بدونید
والله الموفق

علیک سلام
از اولش که ما بچه بودیم و از روی احترام چیزی نمیگفتیم اما خب هرچی بزرگتر شدیم...بیشتر فهمیدیم و بیشتر بدمون اومد
آخر الدواء شمارو هم انجام دادیم و نتیجه گرفتیم...ولی نباید شل بگیرم باز...!دیگه خیلی رو نشون نمیدم...:ok:
از مردانی که با احترام و نه با لوس بازی با خانوما رفتار میکنن خیلی خوشم میاد...این هم زن رو راضی میکنه و بهش شخصیت میده و هم حس بد بازیچه بودنو بهش نمیده....
زن بیچاره هم آدمه خب!

[="#4169e1"]

یاس...;362470 نوشت:
وقتی بدونه خلافی میکنه و مرتب هم بخواد ایشون رو ببوسه یا در آغوش بکشه خب باید بهش حق بدین که بدش بیاد

گفتم که ! گفتم من نمیدونم رفتارش عادی هست یا نه! و گفتم اگر رفتارش از حد خودش تجاوز کرده باید خیلی محکم و متکبر باهاش رفتار کرد تا حساب کار دستش بیاد و نباید از حرف مردم ترسید.

یاس...;362470 نوشت:
حس اینکه اون هم مثل دخترای بیرون خونه برای پدر شوهرشه.....منم باشم بدم میاد
خودتون باشید چندشتون نمیشه؟

چرا اما این فقط یک حسه! اگر در عمل اینجوری نشون نده و درعمل مثل همه ی پدر شوهرهای معمولی رفتار کنه نباید به خاطر لیست مخاطباش باهاش قطع رابطه کرد! خود شما باشید حق قطع رابطه دارید؟ بعد اگر شوهرتون ازتون بپرسه چرا با بابام قطع رابطه کردی حق داری بگی فقط چون تو گوشیش شماره دختر دیدم؟
یاس...;362470 نوشت:
مثل اینه که بگیم اگه میدونی طرف بادوستاش صددرصد بیرون که میره شراب میخوره به تو ربطی نداره و بازم باید رابطه عادی داشته باشی باهاش!!

خب در این مورد هم واقعا به عروس ربطی نداره که پدر شوهرش شراب میخوره یا نه! یعنی با توجه به اختلاف سنی فکر نکنم از نظر امر به معروف و نهی از منکرش هم واجب باشه و تاثیری داشته باشه![/]

asad;362475 نوشت:
خب در این مورد هم واقعا به عروس ربطی نداره که پدر شوهرش شراب میخوره یا نه! یعنی با توجه به اختلاف سنی فکر نکنم از نظر امر به معروف و نهی از منکرش هم واجب باشه و تاثیری داشته باشه!

چرا بابا
آدم حالش بد میشه!:gholdor:

یاس...;362474 نوشت:
از مردانی که با احترام و نه با لوس بازی با خانوما رفتار میکنن خیلی خوشم میاد...این هم زن رو راضی میکنه و بهش شخصیت میده و هم حس بد بازیچه بودنو بهش نمیده....
زن بیچاره هم آدمه خب!

سلام
یک زن کم توجه مثل یک سرازیری برای مردا میمونه که کمتر کسی میتونه خودشو توش کنترل کنه و هرکسی هم یک طوری ازش پایین میفته
فکر میکنم رفتار زن در برخورد مردها تعیین کنندگی ویژه ای داشته باشه
لطفا اینقدر نگین زن بیچاره . چرا زن بیچاره است ؟ زن یک انسان است نه بیچاره و انسان تا خدا اوج می گیرد پس او چاره است هرچند در نقشی کم غوغاتر بازی میکنه .
و هوالله الموفق

مهر...;359711 نوشت:
کم کم ازش دلگیر شدم ....وقتی مامانم یا شوهرم یا داداشام و ناراحت میکرد ....احساس میکردم دیگه بابا رو که دوست ندارم هیچ؟داره کم کم از چشمم میافته

سلام
ببخشید من متوجه نشدم پدر شوهرتون این رفتار ها رو انجام میدن ؟؟؟
ولی علاوه بر کارهایی که اشاره شد مثل مدیریت رابطه به خصوص از جانب شماو برخورد های مناسب
شما باید به رابطه ی این فرد که حالا نمی دونم پدرتون هست یا پدر شوهرتون با همسرشون هم دقت کنید
نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن توی وجود همه هست یه نیاز ساسی محسوب میشه اما اینکه توی یه فردی به صورت افراطی نسبت به شخص خاصی بروز میکنه.حتما یه دلیل پنهانی دراره سعی کنید به اون دلیل روپیدا کنید از همسرشون بپرسید قبل وررود شما به اون خونه برخورد پدرنوت با همسرشون چه طور بوده؟

مهر...;359711 نوشت:
و این ها موقعی شدت گرفتن که بازنشسته شد و تغریبا خونه نشین شد

اینکه بعد از باز نشستکی این اتفاق شدت گرفته نیاز به مشاوره رو ضروری میکنه.

حامد;362482 نوشت:
لطفا اینقدر نگین زن بیچاره . چرا زن بیچاره است ؟ .

زن در جامعهای که اینگونه ست بیچاره هست دیگه!نیست....؟
جامعهای که باید به قول شما زن توش اینجوری باشه

حامد;362482 نوشت:
زن یک انسان است نه بیچاره و انسان تا خدا اوج می گیرد پس او چاره است هرچند در نقشی کم غوغاتر بازی میکنه .

یاس...;362513 نوشت:
زن در جامعهای که اینگونه ست بیچاره هست دیگه!نیست....؟
جامعهای که باید به قول شما زن توش اینجوری باشه

سلام
فکر میکنم این نقش ( نقش انسانهای کم غوغا ) عمدتا مال اولیاء الهی است
همیشه کاسه کوزه های جامعه سر اونا میشکنه در حالی که اغلب مرد هستند قدرت دارند بلکه از قدرتهای غیبی برخوردارند و میتونن با یک اشاره تمام صحنه رو عوض کنند اما اقتضای بندگی خدا تحمل سختیها و به دوش کشیدن رنجهاست
ولی کجاییم تا اوج مرتبه اولیاء الهی را در پیشگاه خدا ببینیم
یعنی زن نمی خواهد اوجی داشته باشد ؟
زن بخاطر عاطفه مادری و محبت خاص همسری رنجها و مشکلات خانواده را بر دوش می کشد تا در چهاردیواری خانه خود مقاماتی را برباید که کمتر مردی در میدان جامعه می تواند آنرا بدست آورد
و هوالله الحکیم

حامد;362541 نوشت:
زن بخاطر عاطفه مادری و محبت خاص همسری رنجها و مشکلات خانواده را بر دوش می کشد تا در چهاردیواری خانه خود مقاماتی را برباید که کمتر مردی در میدان جامعه می تواند آنرا بدست آورد

عالی!
کاش همه مردها اینگونه فکر میکردند و به این تفکر التزام عملی داشتند

حامد;362541 نوشت:
سلام
فکر میکنم این نقش ( نقش انسانهای کم غوغا ) عمدتا مال اولیاء الهی است
همیشه کاسه کوزه های جامعه سر اونا میشکنه در حالی که اغلب مرد هستند قدرت دارند بلکه از قدرتهای غیبی برخوردارند و میتونن با یک اشاره تمام صحنه رو عوض کنند اما اقتضای بندگی خدا تحمل سختیها و به دوش کشیدن رنجهاست
ولی کجاییم تا اوج مرتبه اولیاء الهی را در پیشگاه خدا ببینیم
یعنی زن نمی خواهد اوجی داشته باشد ؟
زن بخاطر عاطفه مادری و محبت خاص همسری رنجها و مشکلات خانواده را بر دوش می کشد تا در چهاردیواری خانه خود مقاماتی را برباید که کمتر مردی در میدان جامعه می تواند آنرا بدست آورد
و هوالله الحکیم

حرفتون درست هست اما ی سوال
زن هایی هستن که در خونه و خانه داری و .... خیلی کامل هستن ولی مرد ها از همچین زنی سیر می شن
چرا؟؟
خب ی خانمی می خوان که پا به پاشون مطالعه علمی داشته باشه و کنارشون باشه
یا کسی که پا به پاشون کار کنه و اعتقاد دارند کسی که تو جامعه می چرخه و .... فرهنگ بالاتری داره
این حرف شما درست هست اما ی سوال
خودتون واقعا به این موضوع اعتقاد کامل دارید ؟؟؟ عمل می کنید ؟؟من از زندگی شما چیزی نمی دونم ولی همیشه اعتقاد و التزام در عمل هست نه در حرف !!!

نمی دونم شاید رفتار من درست نباشه ولی همه بهم میگن آنقد بد اخلاقی که سریع برجک طرفو می زنی !!!!!
خیلی ها هم میگن خیلی مهربونی
نمی دونم ولی به نظر من کلا قاطی شدن با آدمها در حد خودشون درسته !!! تنها کسی هم که می بوسم پدر بزرگم هست که آنم در حد مهربونی و دیدن نوه اش هست
ولی آی بدم میاد !!!!!!!!!! مثلا پسر با اینکه زن داره و هیچ غرضی هم نداره ولی با جمله آجی چطوری !!! دست برای دست دادن جلو میاره این باعث میشه عمرا وقتی کسی از در داخل میاد پیشواز بری و بعد نشستن تازه آروم بری و کسی را تحویل نگیری
خب این رفتارها غرور می دونن و خیلی ها بی فرهنگی
ولی من اینجوری راحت ترم !!!!!!!!!!

سلام ...
همه چیزها رو دوستان گفتن ولی من پیشنهاد میکنم به پیشونیتون فلفل بمالین این بار که خواستن ببوسنتون دهنشون بسوزه ...

موضوع قفل شده است