جمع بندی 12 خليفه بعد از پيامبر چه كساني هستند

تب‌های اولیه

130 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
12 خليفه بعد از پيامبر چه كساني هستند

سلام عليكم جميعا و رحمه الله

از همه برادران اهل تشيع و برادران اهل سنت و همچنين وهابيت دعوت مي كنم كه در اين مباحثه شركت كنند

سوال من اين است با توجه به اسناد موجود كه در ذيل آنها را نگارش مي كنم پيغمبر فرمودند: خلفاي بعد از من 12 نفر هستند كه همه آنها از قريشند

صحيح البخاري - الأحكام - الإستخلاف - رقم الحديث : ( 6682 )
‏- حدثني : ‏ ‏محمد بن المثنى ‏ ، حدثنا : ‏ ‏غندر ‏ ، حدثنا : ‏ ‏شعبة ‏ ‏، عن ‏ ‏عبد الملك ‏ ‏سمعت ‏ ‏جابر بن سمرة ‏ ‏قال : ‏سمعت النبي ‏ (ص) ‏ ‏يقول ‏ ‏: يكون إثنا عشر أميراً ‏، فقال : كلمة لم أسمعها ‏، ‏فقال أبي ‏: ‏إنه قال : ‏‏ كلهم من ‏قريش.

صحيح مسلم - الإمارة - الناس تبع لقريش والخلافة في قريش - رقم الحديث : ( 3393 )
‏- حدثنا : ‏ ‏قتيبة بن سعيد ‏ ، حدثنا : ‏ ‏جرير ‏ ‏، عن ‏ ‏حصين ‏ ‏، عن ‏ ‏جابر بن سمرة ‏ ‏قال : سمعت ‏ ‏النبي ‏(ص) ‏يقول ‏ ‏ح ‏ ‏، وحدثنا : ‏‏رفاعة بن الهيثم الواسطي ‏، ‏واللفظ له ‏ ، حدثنا : ‏ ‏خالد يعني إبن عبد الله الطحان ‏ ‏، عن ‏ ‏حصين ‏ ‏، عن ‏ ‏جابر بن سمرة ‏ ‏قال : ‏دخلت مع أبي على النبي ‏ (ص) ‏ ‏فسمعته يقول ‏: ‏إن هذا الأمر لا ‏ ‏ينقضي حتى يمضي فيهم إثنا عشر خليفة ، ‏‏قال : ثم تكلم بكلام خفي علي ، قال : فقلت ‏ ‏لأبي ‏: ‏ما قال : قال : ‏ ‏كلهم من ‏قريش.

صحيح مسلم - الإمارة - الناس تبع لقريش والخلافة في قريش- رقم الحديث Sad 3395 )
‏- حدثنا : ‏ ‏هداب بن خالد الأزدي ‏ ، حدثنا : ‏ ‏حماد بن سلمة ‏ ‏، عن ‏ ‏سماك بن حرب ‏ ‏قال : سمعت ‏ ‏جابر بن سمرة ‏ ‏يقولا :‏ سمعت رسول الله ‏ (ص) ‏‏يقول :‏ ‏لا يزال الإسلام عزيزاً إلى إثني عشر خليفة ‏، ثم قال : كلمة لم أفهمها ، فقلت ‏ ‏لأبي ‏، ‏ما قال : فقال : ‏‏ كلهم من ‏ ‏قريش.

و در بعضي از روايات با سند حسن فرمودند: همه انها از بني هاشم هستند

إنما أنت منذر ولكل قوم هاد } قال رسول الله صلى الله عليه وسلم المنذر والهادي رجل من بني هاشم
الراوي: علي بن أبي طالب - خلاصة الدرجة: رجاله ثقات - المحدث: الهيثمي - المصدر: مجمع الزوائد - الصفحة أو الرقم: 7/44

140344عن علي في قوله { إنما أنت منذر ولكل قوم هاد } قالرسول الله صلى الله عليه وسلم : المنذر والهاد رجل من بني هاشم

الراوي: عبد خير الهمداني - خلاصة الدرجة: إسناده صحيح - المحدث: أحمد شاكر - المصدر: مسندأحمد - الصفحة أو الرقم: 2/227

من هو هذا الهاشمي الهادي بعد رسول الله ؟؟؟؟

عن ابن عباس قال : لما نزلت هذه الآية في قوله { ولكل قوم هاد } وضع رسول الله صلى الله عليه وسلم يده على صدره وقال : أنا المنذر وأومأ إلى علي وقال : أنت الهادي بك يهتدي المهتدون بعدي

الراوي: سعيد بن جبير - خلاصة الدرجة: إسناده حسن - المحدث: ابن حجرالعسقلاني - المصدر: فتح الباري لابنحجر - الصفحة أوالرقم: 8/226

حال سوال من از تمامي دوستان اين است اسامي اين 12 امام و يا خليفه بعد از پيغمبر چيست؟

البته همه دوستان اين را در نظر داشته باشند كه آخرين آن حضرت مهدي ع هست كه حتي ابن تيميه نيز به اين موضوع اشاره نموده:

وأحاديث المهدي معروفة رواها الإمام أحمد وأبو داود والترمذي وغيرهم كحديث عبد الله بن مسعود ، عن النبي (ص) : إنه قال : لو لم يبق من الدنيا إلاّّ يوم لطول الله ذلك اليوم حتى يبعث فيه رجلاًًً من أهل بيتي يواطىء إسمه إسمى وإسم أبيه إسم أبي يملأ الأرض قسطاًً وعدلاًً كما ملئت ظلماًً وجوراًً.
إبن تيمية - منهاج السنة النبوية - الجزء : ( 4 ) - رقم الصفحة : ( 95)

روایات مهدى شناخته شده است که آن ها را امام احمد حنبل و ابو داود و ترمذى و غیر آنان نقل کرده‌اند. مانند روایت عبد الله بن مسعود از رسول خدا صلى الله علیه وآله که فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقى بماند، خداوند آن روز را طولانى کند تا این که مردى از اهل بیت من که نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است بر انگیخته شود، او زمین را از قسط و عدل آکنده سازد همانگونه که از ظلم و جور پر شده ‌است.

تذكر: خواهش عاجزانه بنده از دوستان اين است كه اسامي را ذكر كنند و در صورت لزوم در مورد اسامي مباحثه كنند و خواهشا در مورد اشاره به اين كه آيا مهدي ع بدنيا آمده و يا قرار است بدنيا بيايد خواهشا بحث نفرمايند تا تاپيك به انحراف كلامي كشيده نشود

kheymegahabalfazl;359166 نوشت:
حال سوال من از تمامي دوستان اين است اسامي اين 12 امام و يا خليفه بعد از پيغمبر چيست؟

اسامی این دوازده امام در احادیث پیامبر(ص)ذکر شده است که بنده در اینجا چند حدیث فقط از منابع اهل سنت نقل می کنم.
[=Times New Roman][="B Lotus"]مجاهد از ابن عباس نقل می کند که فردی یهودی بهنام نعثل نزد رسول خدا آمد وگفت:یامحمد میخوهم ازتو درموردچیزهایی بپرسم که مدتی است ذهن مرا مشغول کرده است،اگر از آنها[="B Lotus"]
[=Times New Roman][="B Lotus"]جواب دهی به تو ایمان خواهم آورد.حضرتفرمود:بپرس ای اباعماره.گفت:یامحمدصف لی ربّک؟...قال...اخبرنی ان وصیک من هو؟مامننبيِ الاوله وصی وأنّ نبیناموسی بن عمران اوصی یوشع بن نون،گفت:به من بگو که وصیتو کیست؟چون هیچ پیامبری نیست مگر اینکه جانشینی دارد و پیامبر ما موسی بن عمرانیوشع بن نون را جانشین خود قرار داد.رسولخدا (ص)فرمودند:[="B Lotus"]
[=Times New Roman][="B Lotus"]که جانشین من علی بن ابی طالب است وبعد از او دونوه ام حسن وحسین هستند که بعد ازآنها نه امام دیگر است که از نسل حسینهستند.یهودی گفت:آنها را نام ببر؟حضرت فرمود:بعداز حسین فرزندش علی است،بعد از علیفرزندش محمد،بعد از محمد فرزندش جعفر،بعد از جعفر فرزندش موسی،بعد از موسی فرزندشعلی،بعد از علی فرزندش محمد،بعد از محمدفرزندش علی،بعدازعلی فرزندش حسن،وبعد ازحسن فرزندش حجت(الهی)محمد مهدی است. واینها(اوصیاءمن) که دوازده تا هستند.([="Arial"]حموینی،فرائدالسمطین ،ج 2،ب 31،ص 134،ح 431؛قندوزی،ینابیعالمودة،باب 76،ص441[=Times New Roman])
[=Times New Roman][=Times New Roman]

[=Times New Roman][="B Lotus"]قندوزی حدیث دیگری از واثلةبن اصقع به نقل ازجابر بن عبدالله انصاری آورده است،که جندل بن جناده بن جبیریهودی ازرسولخدا(ص)سوالاتی کرد که از جمله آنهانام اوصیاءحضرت بود،
[=Times New Roman][="B Lotus"]

[="B Lotus"]حضرت محمد(ص)درجواب اودوازده وصی خود را همراهبانام ولقب مشهورشان نام بردند.(ینابیع المودة[="Arial"]،ص442و443
قندوزی احادیث مربوط به قریشی بودن واز بنی هاشم بودن این خلفاء را نیز نقل می کند، ودر آخر بحث می آورد.
[="B Lotus"]قندوزی بعد از بیان این احادیث می گوید:بعضی ازمحققین گفته اند:احادیثی کهدلالت دارند خلفاءبعد از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم دوازده تا هستندازطرقزیادی رسیده اند ودارای شهرت هستند،وبا لحاظ زمان نقل این احادیث به دست می آید کهاین ائمه دوازده گانه اهل بیت علیهم السلام وعترت آنحضرت هستند،چون امکان ندارداین احادیث را برخلفاءبعد از پیامبرازاصحاب ایشان به خاطر کم بودن تعدادآنها تطبیقکرد.وقابل تطبیق برپادشاهان بنی امیه نیز نمی باشد،هم به دلیل اینکه کمتر از دوازدهنفر هستندوهم به خاطر ظلم آشکاری که پادشاهان امویبغیر ازعمربن عبدالعزیزرواءداشتندوهمچنین ازبنی هاشم نبودند،درحالی که پیامبر فرمود همه ازبنی هاشمهستند...برپادشاهان عباسیه نیزنمی توان حمل کردچون هم بیش از عددمذکور بودند،وهماینکه حق آیه قل لااسئلکم علیه اجرا الاالمودةفی القربی را به ندرت رعایت کردند.(ینابیع المودة،ص446)
البته اینها در منابع اهل سنت است والا در منابع شیعه بیشتر از این نل شده است.

بسم الله الرحمن الرحجیم

با سلام.

در مورد حدیث 12 خلیفه باید بگویم که در هیچ یک از کتب اهل سنت نامی از این دوازده تن نیامده است.
البته بعضی نام هائی رو به صورت احتمالی گفته اند اما هیچ نامی در هیچ سندی مخصوصا از سوی پیامبر عزیز اسلام ص نیامده است.

ای کاش کارشناس محترم نیز سند روایت را می آودند تا بتوانیم در موردش بیشتر صحبت کنیم.

اما بر هیچ کس پوشیده نیست که پنج خلیفه ی اول آن حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاویه رض انهم جمعین است.

اما در اینکه هفت تن دیگر چه کسانی هستند لفظی وجود ندارد و از سوی دیگر چون ائمه ی مورد ادعای شیعه با این حدیث سازگاری ندارند نمی توان گفت که منظور ائمه ی دوازده گانه ی شیعه هستند.

به هر حال همچنان نظری وجود دارد که این لیست دوازده نفره از اصرار الهی می باشد. البته بنده خودم از طرفداران همین نظریه هستم زیرا موارد بسیار زیادی هستند که جز اصرار الهی هستند و یا حداقل فهم آن تا کنون برای بشر مقدئر نبوده است.

مکه;360157 نوشت:

به هر حال همچنان نظری وجود دارد که این لیست دوازده نفره از اصرار الهی می باشد. البته بنده خودم از طرفداران همین نظریه هستم زیرا موارد بسیار زیادی هستند که جز اصرار الهی هستند و یا حداقل فهم آن تا کنون برای بشر مقدئر نبوده است.

سلام بر شما

چطور خلفای دوازده گانه برای اهل سنت جزو اصرار!!! اللهی باقی مانده در حالی که پیامبر (ص) تصریح کرده اند که خلفای مورد تایید من همان اهل بیتم میباشند؟

إنی تارک فیکم [HL]خلیفتین[/HL] : کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الأرض و عترتی أهل بیتی و إنهما لن یتفرقا حتى یردا علی الحوض( حم طب ) عن زید بن ثابت .
من می روم و در میان شما دو چیز می گذارم که خلیفه و جانشین بعد از من و کامل هستند، کتاب خدا و عترت من، آن دو از همدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

[SPOILER]إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، مسند ابن أبي شيبة ، ج 1، ص108، ح135، تحقيق : عادل بن يوسف العزازي و أحمد بن فريد المزيدي ، ناشر : دار الوطن - الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1997م؛
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص309، ح31679، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ؛
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج 5، ص153، ح4921 ؛ ج 5، ص154، ح4922 ، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م؛
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص603، ح1032؛ ج 2، ص786، ح1403،‌ تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص181، ح21618؛ ج 5، ص189، ح21697، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
القرطبي ، بقي بن مخلد (متوفاى276هـ) ، ما روي الحوض والكوثر (الذيل على جزء بقي بن مخلد)، ج 1، ص137، تحقيق : عبد القادر محمد عطا صوفي ، ناشر : مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ؛
الشيباني، عمرو بن أبي عاصم الضحاك (متوفاى287هـ)، السنة، ج 2، ص351؛ ج 2، ص643 ، ح1548 ـ 1549، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ؛
الثعلبي النيسابوري، ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاى427هـ)، الكشف والبيان، ج 3، ص163، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م؛
الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن(متوفاى804هـ)، تذكرة المحتاج إلى أحاديث المنهاج ، ج 1، ص64، تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي ، ناشر : المكتب الإسلامي - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1994م؛[/SPOILER]

علی مع الحق;360182 نوشت:
سلام بر شما

چطور خلفای دوازده گانه برای اهل سنت جزو اصرار!!! اللهی باقی مانده در حالی که پیامبر (ص) تصریح کرده اند که خلفای مورد تایید من همان اهل بیتم میباشند؟

إنی تارک فیکم [HL]خلیفتین[/HL] : کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الأرض و عترتی أهل بیتی و إنهما لن یتفرقا حتى یردا علی الحوض( حم طب ) عن زید بن ثابت .
من می روم و در میان شما دو چیز می گذارم که خلیفه و جانشین بعد از من و کامل هستند، کتاب خدا و عترت من، آن دو از همدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

[SPOILER]إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، مسند ابن أبي شيبة ، ج 1، ص108، ح135، تحقيق : عادل بن يوسف العزازي و أحمد بن فريد المزيدي ، ناشر : دار الوطن - الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1997م؛
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص309، ح31679، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ؛
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج 5، ص153، ح4921 ؛ ج 5، ص154، ح4922 ، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م؛
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص603، ح1032؛ ج 2، ص786، ح1403،‌ تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص181، ح21618؛ ج 5، ص189، ح21697، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
القرطبي ، بقي بن مخلد (متوفاى276هـ) ، ما روي الحوض والكوثر (الذيل على جزء بقي بن مخلد)، ج 1، ص137، تحقيق : عبد القادر محمد عطا صوفي ، ناشر : مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ؛
الشيباني، عمرو بن أبي عاصم الضحاك (متوفاى287هـ)، السنة، ج 2، ص351؛ ج 2، ص643 ، ح1548 ـ 1549، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ؛
الثعلبي النيسابوري، ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاى427هـ)، الكشف والبيان، ج 3، ص163، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م؛
الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن(متوفاى804هـ)، تذكرة المحتاج إلى أحاديث المنهاج ، ج 1، ص64، تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي ، ناشر : المكتب الإسلامي - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1994م؛[/SPOILER]

با سلام

واقعا به بررسی سندی این حدیث اصلا کاری ندارم.
اما خدائی از این حدیث چگونه می توان ربطی به 12 ائمه شیعه و حدیث 12 خلیفه رسید؟؟؟
از کجای لفظ این حدیث اسامی دوازده تن را می توان دریافت؟
مثلا چرا نوادگان سیدنا حسن رض در بین این جماعت نباشند؟
مگر آنان از عترت پیامبر نیستند؟؟؟

مکه;360267 نوشت:
چگونه می توان ربطی به 12 ائمه شیعه و حدیث 12 خلیفه رسید؟؟؟

سلام علیکم
وقتی بپذیریم که علی علیه السلام خلیفه بعد از پیغمبر است طبق آیه ولایت ،خلافت به دیگر معصومین علیهم السلام که همه از امام حسین علیه السلام می باشند میرسد.

قندوزى حنفى نظر برخى محققان اهل سنت را در مصداق «دوازده خليفه» منعكس نموده و خود نيز بر اين باور است كه مصداق روايت‌، ائمه طاهرين عليهم السلام هستند نه ديگران:
قال بعض المحققين:
إن الأحاديث الدالة على كون الخلفاء بعده صلي الله عليه وآله إثنا عشر، قد اشتهرت من طرق كثيرة، فبشرح الزمان وتعريف الكون والمكان، علم أن مراد رسول الله صلي الله عليه وآله من حديثه هذا الأئمة الاثنا عشر من أهل بيته وعترته، إذ لا يمكن أن يحمل هذا الحديث على الخلفاء بعده من أصحابه، لقلتهم عن اثني عشر، ولا يمكن أن يحمله على الملوك الأموية لزيادتهم على اثني عشر، ولظلمهم الفاحش إلا عمر بن عبد العزيز، ولكونهم غير بني هاشم، لان النبي صلي الله عليه وآله قال: «كلهم من بني هاشم» في رواية عبد الملك عن جابر، وإخفاء صوته صلي الله عليه وآله في هذا القول يرجح هذه الرواية، لأنهم لا يحسنون خلافة بني هاشم و لا يمكن أن يحمله على الملوك العباسية لزيادتهم على العدد المذكور ولقلة رعايتهم الآية «قل لا أسألكم عليه أجرأ إلا المودة في القربى» وحديث الكساء فلا بد من أن يحمل هذا الحديث على الأئمة الاثني عشر من أهل بيته وعترته صلي الله عليه وآله لأنهم كانوا أعلم أهل زمانهم وأجلهم وأورعهم وأتقاهم، وأعلاهم نسبا، وأفضلهم حسبا، وأكرمهم عند الله، وكان علومهم عن آبائهم متصلا بجدهم صلي الله عليه وآله وبالوراثة واللدنية، كذا عرفهم أهل العلم والتحقيق وأهل الكشف والتوفيق.
ويؤيد هذا المعنى أي أن مراد النبي صلي الله عليه وآله الأئمة الاثنا عشر من أهل بيته ويشهده ويرجحه حديث الثقلين، والأحاديث المتكثرة المذكورة في هذا الكتاب وغيرها.
بعضى از محققان گفته‏اند: احاديثى كه جانشينان بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله را دوازده نفر مى‏دانند از راههاىزياد مشهور شده‏اند. و معلوم است كه منظور رسول خدا صلى الله عليه و آله از امامان دوازده‏گانه، اهل‏بيت او مى‏باشد؛ زيرا امكان ندارد اين حديث را بر خلفاى بعد از او كه تعدادشان كمتر از دوازده نفر است حمل كرد و نيز ممكن نيست بر حاكمان بنى اميّه حمل شود؛ چرا كه آنها زياده بر دوازده نفرند و ظلم آنان نيز زياد بود؛ مگر عمر بن عبدالعزيز، به علاوه، آنان از غير بنى هاشم مى‏باشند و حال آن‏كه رسول خدا در حديثى كه عبد الملك آن را از جابر روايت نموده است، فرمود: « آن دوازده‏نفر از بنى هاشم هستند» و مخفى كردن صداى رسول خدا صلى الله عليه وآله با همهمه صحابه (وقتى كه آن حضرت مى‌خواست نسب امامان را اعلام فرمايد) موجب ترجيح اين روايت است؛ زيرا آنان خلافت بنى هاشم را خوش نداشتند.
و نيز ممكن نيست بر حاكمان عباسى حمل گردند چرا كه اولاً: عدد آنان از عدد مذكور در اين روايات زيادتر است و ثانياً: به دليل كم توجهى آنان به آيه مودت كه در آن خداوند به رسول خدا خطاب مى كند: « اى پيامبر بگو: من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم » شورى/23 و نيز به حديث كساء؛ لذا بايد اين حديث (حديث اثناعشر) [HL]بر دوازده امام كه از اهل بيت پيامبر (ص) و عترت او شمرده مى‌شوند، حمل گردد[/HL] زيرا آنان عالم ترين و برترين و باتقواترين افراد زمان خود بوده، و عالى تر از نظر نسب، و برترين از منظر حسب، و گرامى‌ترين در نزد خداوند بوده‌اند و علومشان از پدرانشان متصل به جدشان (ص) از طريق وراثت و الهى بوده است و اين چنين أهل علم و تحقيق و أهل كشف و توفيق آنان را مى‌شناختند و آنچه اين معنا را تاييد مى‌كند و شاهد بر آن است ـ يعنى اين كه مراد پيامبر (ص)، أئمه ثنا عشر از أهل بيت ايشان بوده است ـ حديث ثقلين (مبنى بر اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله پس خود دو چيز گران بها باقى گذاردند كه عبارت باشد از قرآن و اهل بيت عليهم السلام)، و نيز أحاديث فراوان ديگرى است كه در همين كتاب و كتاب ديگر مطرح شده است.
القندوزي الحنفي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاى1294هـ) ينابيع المودة لذوي القربى، ج3، ص291، تحقيق سيد علي جمال أشرف الحسيني، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة:الأولى، 1416هـ.

باغ بهشت;360320 نوشت:

سلام علیکم
وقتی بپذیریم که علی علیه السلام خلیفه بعد از پیغمبر است طبق آیه ولایت ،خلافت به دیگر معصومین علیهم السلام که همه از امام حسین علیه السلام می باشند میرسد.

قندوزى حنفى نظر برخى محققان اهل سنت را در مصداق «دوازده خليفه» منعكس نموده و خود نيز بر اين باور است كه مصداق روايت‌، ائمه طاهرين عليهم السلام هستند نه ديگران:
قال بعض المحققين:
إن الأحاديث الدالة على كون الخلفاء بعده صلي الله عليه وآله إثنا عشر، قد اشتهرت من طرق كثيرة، فبشرح الزمان وتعريف الكون والمكان، علم أن مراد رسول الله صلي الله عليه وآله من حديثه هذا الأئمة الاثنا عشر من أهل بيته وعترته، إذ لا يمكن أن يحمل هذا الحديث على الخلفاء بعده من أصحابه، لقلتهم عن اثني عشر، ولا يمكن أن يحمله على الملوك الأموية لزيادتهم على اثني عشر، ولظلمهم الفاحش إلا عمر بن عبد العزيز، ولكونهم غير بني هاشم، لان النبي صلي الله عليه وآله قال: «كلهم من بني هاشم» في رواية عبد الملك عن جابر، وإخفاء صوته صلي الله عليه وآله في هذا القول يرجح هذه الرواية، لأنهم لا يحسنون خلافة بني هاشم و لا يمكن أن يحمله على الملوك العباسية لزيادتهم على العدد المذكور ولقلة رعايتهم الآية «قل لا أسألكم عليه أجرأ إلا المودة في القربى» وحديث الكساء فلا بد من أن يحمل هذا الحديث على الأئمة الاثني عشر من أهل بيته وعترته صلي الله عليه وآله لأنهم كانوا أعلم أهل زمانهم وأجلهم وأورعهم وأتقاهم، وأعلاهم نسبا، وأفضلهم حسبا، وأكرمهم عند الله، وكان علومهم عن آبائهم متصلا بجدهم صلي الله عليه وآله وبالوراثة واللدنية، كذا عرفهم أهل العلم والتحقيق وأهل الكشف والتوفيق.
ويؤيد هذا المعنى أي أن مراد النبي صلي الله عليه وآله الأئمة الاثنا عشر من أهل بيته ويشهده ويرجحه حديث الثقلين، والأحاديث المتكثرة المذكورة في هذا الكتاب وغيرها.
بعضى از محققان گفته‏اند: احاديثى كه جانشينان بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله را دوازده نفر مى‏دانند از راههاىزياد مشهور شده‏اند. و معلوم است كه منظور رسول خدا صلى الله عليه و آله از امامان دوازده‏گانه، اهل‏بيت او مى‏باشد؛ زيرا امكان ندارد اين حديث را بر خلفاى بعد از او كه تعدادشان كمتر از دوازده نفر است حمل كرد و نيز ممكن نيست بر حاكمان بنى اميّه حمل شود؛ چرا كه آنها زياده بر دوازده نفرند و ظلم آنان نيز زياد بود؛ مگر عمر بن عبدالعزيز، به علاوه، آنان از غير بنى هاشم مى‏باشند و حال آن‏كه رسول خدا در حديثى كه عبد الملك آن را از جابر روايت نموده است، فرمود: « آن دوازده‏نفر از بنى هاشم هستند» و مخفى كردن صداى رسول خدا صلى الله عليه وآله با همهمه صحابه (وقتى كه آن حضرت مى‌خواست نسب امامان را اعلام فرمايد) موجب ترجيح اين روايت است؛ زيرا آنان خلافت بنى هاشم را خوش نداشتند.
و نيز ممكن نيست بر حاكمان عباسى حمل گردند چرا كه اولاً: عدد آنان از عدد مذكور در اين روايات زيادتر است و ثانياً: به دليل كم توجهى آنان به آيه مودت كه در آن خداوند به رسول خدا خطاب مى كند: « اى پيامبر بگو: من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم » شورى/23 و نيز به حديث كساء؛ لذا بايد اين حديث (حديث اثناعشر) [HL]بر دوازده امام كه از اهل بيت پيامبر (ص) و عترت او شمرده مى‌شوند، حمل گردد[/HL] زيرا آنان عالم ترين و برترين و باتقواترين افراد زمان خود بوده، و عالى تر از نظر نسب، و برترين از منظر حسب، و گرامى‌ترين در نزد خداوند بوده‌اند و علومشان از پدرانشان متصل به جدشان (ص) از طريق وراثت و الهى بوده است و اين چنين أهل علم و تحقيق و أهل كشف و توفيق آنان را مى‌شناختند و آنچه اين معنا را تاييد مى‌كند و شاهد بر آن است ـ يعنى اين كه مراد پيامبر (ص)، أئمه ثنا عشر از أهل بيت ايشان بوده است ـ حديث ثقلين (مبنى بر اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله پس خود دو چيز گران بها باقى گذاردند كه عبارت باشد از قرآن و اهل بيت عليهم السلام)، و نيز أحاديث فراوان ديگرى است كه در همين كتاب و كتاب ديگر مطرح شده است.
القندوزي الحنفي، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاى1294هـ) ينابيع المودة لذوي القربى، ج3، ص291، تحقيق سيد علي جمال أشرف الحسيني، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة:الأولى، 1416هـ.


سلام مجدد...
حقیقت امر زمانی که این مطلب را خواندم بسیار تعجب کردم!!!
ایمکه چگونه مطلبی از علمای شیعه را به اهل سنت نسبت می دهید!!!
واقعا جای کمی تامل دارد!!!
دلیل این تحریف و تلبیس علمی چیست؟؟؟

"سليمان بن إبراهيم بن محمد بن إبراهيم بن محمد الحسيني البلخي القندوزي" متولد قندوز - از شهرهای افغانستان کنونی - و متوفای قسطنطنیه می باشد. ولادت وی در سال 1220 و وفاتش در سال 1293 يا 1294هجری است.

این مرد از غالیان فرقۀ ضالّۀ صوفیه بود و بی گمان از حرفهایش می توان دریافت که شیعه هم بوده است، اما از ترس مردم یا به خاطر حیله، باور خود را آشکارا نگفته است. درگمراهی او همین بس که شیفتۀ محی الدین عربی بود و کتابهای ابن عربی؛ یعنی، کتاب «فصوص الحکم» و «فتوحات مکیه» (که کفر آمیزترین کتابهای موجود کتابخانه ها هستند وشاید از این دو کتاب، کتابی کفر آمیز تر نباشد ) را با دست خود باز نویسی می کرد.

آقا بزرگ تهرانی صاحب کتاب «ذریعه»، کتاب «ینابیع الموده» سلیمان بلخی را از کتب شیعه به شمار می آورد.
با اين وجود باز در بحث ها او را سنی معرفی میکنند!!!
این حدیث !! در کتاب ینابیع الموده است:
عن جابر قال: قال رسول الله (صلَّى الله عليه و آله): " أنا سيد النبيين و علي سيد الوصيين، و إن أوصيائي بعدي إثنا عشر أولهم علي و أخرهم القائم المهدي ."
معنی: رسول الله می گویند: من، خاتم پیامبرانم و علی، سید اوصیاء و جانشینان من 12 نفرند: اول، علی و آخر آنان، مهدی.
چنین حدیثی اصلاً در کتب اهل سنت نیست؛حتی به صورت ضعیف یا دروغ !
یک حدیث دیگر را ببینید تا یقین کنید که او شیعه بود. وی در کتاب خود آورده است:
عن جعفر الصادق عن آبائه عليهم السلام قال: كان على عليه السلام يرى مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قبل الرسالة الضوء ويسمع الصوت، وقال له: لولا أني خاتم الأنبياء لكنت شريكاً في النبوة، فإن لم تكن نبياً فإنك وصي نبي ووارثه، بل أنت سيد الأوصياء وإمام الأتقياء.
از امام جعفر صادق نقل کرده است که در پیش از بعثت، علی هم همراه رسول الله صدا را می شیند و نور را می دید و پیامبر به او گفت: اگر من خاتم النبین نبودم، تو هم پیامبر می شدی. به هرحال وارث نبی هستی...

و این را در کتابش نوشته:
وعن جابر بن عبد الله: قال رسول الله (صلَّى الله عليه و آله): " يا جابر إن أوصيائي و أئمة المسلمين من بعدي أولهم علي، ثم الحسن، ثم الحسين، ثم علي بن الحسين، ثم محمد بن علي المعروف بالباقر ـ ستدركه يا جابر، فإذا لقيته فأقرأه مني السلام ـ ثم جعفر بن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم علي بن موسى، ثم محمد بن علي، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي، ثم القائم، اسمه اسمي و كنيته كنيتي، محمد بن الحسن بن علي ذاك الذي يفتح الله تبارك و تعالى على يديه مشارق الأرض ومغاربها، ذاك الذي يغيب عن أوليائه غيبة لا يثبت على القول بإمامته إلا من إمتحن الله قلبه للإيمان "
خلاصه معنی در این حدیث،این است که سلیمان بلخی نام 12 امام شیعه را با اسم و رسم ذکر می کند. آیا او باز هم سنی است؟ جالب است که دربارۀ مهدی هم می نویسد: او غایب است و ظهور می کند؛ یعنی، صد در صد حرف شیعیان را می زند.
در یک جا می نویسد که پیامبر فرمود: علی خلیفۀ من است،
پس این مرد علی را جانشین پیامبر می داند.
فقال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): أنت أخي ووصيي و وزيري وخليفتي.

آیا هنوز در شیعه بودن او شک دارید؟ پس این را بخوانید:
باب الثاني والثمانون في بيان الامام أبو محمد الحسن العسكري أرى ولده القائم المهدي لخواص مواليه وأعلمهم أن الامام من بعده ولده (رضي الله عنهما) وفي كتاب الغيبة: عن أبي غانم الخادم قال: ولد لابي محمد الحسن مولود فسماه محمدا، فعرضه على أصحابه يوم الثالث وقال: هذا إمامكم من بعدي، وخليفتي عليكم، وهو القائم الذي تمتد عليه الاعناق بالانتظار، فإذا امتلات الارض جورا وظلما خرج فملاها قسطا وعدلا.
عن جعفر بن مالك قال معاوية بن حكيم ومحمد بن أيوب ومحمد بن عثمان: إن أبا محمد الحسن عرض ولده علينا ونحن في منزله، وكنا أربعين رجلا، فقال: هذا إمامكم من بعدي، وخليفتي عليكم، أطيعوه ولا تتفرقوا من بعدي فتهلكوا في أديانكم، أما إنكم لا ترونه بعد يومكم هذا.
خلاصه ترجمه جملات عربی بالا این است که در باب 82 از کتابش، این آقای سلیمان بلخی به این راضی نشده است که تنها از امام مهدی بنویسد،نام و شغل یارانش را هم نوشته است!!!!
با این وجود باز می بینیم که شیعیان همچنان سلیمان بلخی را سنی می دانند و به او حنفی می گویند. نمی دانم آیا با این روش اگر تلبیس و تحریف نام ندارد چه نام دارد؟
جالب این که شيعه ها همواره او را در کنار بخاری و مسلم و احمد بن حنبل قرار داده تا خواننده ها باور کنند که این مرد، کاره ای است و از افراد معتبر اهل سنت است !

در کل این نویسنده و کتابش در نزد اهل سنت پشیزی ارزش ندارند و همین بس که تنها جائی که کتب ایشان را چاپ می کند شهر قم است!!!

سلام علیکم

مکه;360267 نوشت:
واقعا به بررسی سندی این حدیث اصلا کاری ندارم.

[=courier new]حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الزُّبَيْرِيُّ، حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنِ الرُّكَيْنِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: "إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ: كِتَابُ اللهِ وَأَهْلُ بَيْتِي، وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ جَمِيعًا "

مسند احمد - حکم محقق ( شعيب الأرنؤوط ) : صحیح

مکه;360267 نوشت:
اما خدائی از این حدیث چگونه می توان ربطی به 12 ائمه شیعه و حدیث 12 خلیفه رسید؟؟؟


مشترکات دوست عزیز ! 12 ائمه شیعه همگی از بنی هاشم و قریش بوده اند ، امام اول و دوم و امام دوازدهم شیعه به تصریح بزرگان اهل سنت جز این خلفا هستند ، طبق حدیث جابر این 12 نفر معین شده و معرفی شده اند و ...

مکه;360267 نوشت:
از کجای لفظ این حدیث اسامی دوازده تن را می توان دریافت؟

شما از کجای آیه 40 سوره توبه اسم ابوبکر رو استخراج کردین ؟ از کجای آیه 11 سوره نور اسم ام المونین رو تلخیص کردین ؟

هرجوابی بدی ما هم همون جواب رو میدیم .

مکه;360267 نوشت:
مثلا چرا نوادگان سیدنا حسن رض در بین این جماعت نباشند؟


امامت و خلافت پیامبر بر اساس شایسته سالاری صورت میگیره ، فرزندان و نودگان امام حسن اکثرا در محضر سایر ائمه بوده اند و از آن بزرگواران تبعیت می کرده اند ، بارز ترین نمونه اش حادثه کربلا .

مکه;360267 نوشت:
مگر آنان از عترت پیامبر نیستند؟؟؟

خود پیامبر در حدیث جابر عترتی که مشمول حق خلافت میشده اند را معین کرده است .

والله اعلم.

مکه;360157 نوشت:
اما بر هیچ کس پوشیده نیست که پنج خلیفه ی اول آن حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاویه رض انهم جمعین است.


عجب ! شما معاویه رو خلیفه میدونین ! اونوقت روایت اذا رایتم معاویه بن ابی سفیان علی منبر فاضربوا عنقه چی میشه ؟

شما با عبارت "

الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ سَنَةً " چه کار میکنید ؟ ( البته من این حدیث رو قبول ندارم ، ولی میشه علیه شما ازش استفاده کرد )

عبدالرسول;360363 نوشت:
سلام علیکم

[=courier new]حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الزُّبَيْرِيُّ، حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنِ الرُّكَيْنِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: "إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ: كِتَابُ اللهِ وَأَهْلُ بَيْتِي، وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ جَمِيعًا "

مسند احمد - حکم محقق ( شعيب الأرنؤوط ) : صحیح


مشترکات دوست عزیز ! 12 ائمه شیعه همگی از بنی هاشم و قریش بوده اند ، امام اول و دوم و امام دوازدهم شیعه به تصریح بزرگان اهل سنت جز این خلفا هستند ، طبق حدیث جابر این 12 نفر معین شده و معرفی شده اند و ...

شما از کجای آیه 40 سوره توبه اسم ابوبکر رو استخراج کردین ؟ از کجای آیه 11 سوره نور اسم ام المونین رو تلخیص کردین ؟

هرجوابی بدی ما هم همون جواب رو میدیم .


امامت و خلافت پیامبر بر اساس شایسته سالاری صورت میگیره ، فرزندان و نودگان امام حسن اکثرا در محضر سایر ائمه بوده اند و از آن بزرگواران تبعیت می کرده اند ، بارز ترین نمونه اش حادثه کربلا .

خود پیامبر در حدیث جابر عترتی که مشمول حق خلافت میشده اند را معین کرده است .

والله اعلم.


در مورد حدیث باید بگویم اولا این حدیث نقل از شیعه است و نه نقل از اهل سنت!!!
محمد بن عبد الله الزبيرى شیعه است و اتفاقا یخطی نیز می باشد!!!
شريك بن عبد الله القاضي راوی دیگر این حدیث کثیر الخطا هست.
جرجانی در مورد ایشان می گوید: [=Traditional Arabic]في بعض ما لم أتكلم على حديثه مما أمليت بعض الإنكار، والغالب على حديثه الصحة والإستواء، والذي يقع في حديثه من النكرة إنما أتي فيه من سوء حفظه لا أنه يتعمد في الحديث شيئا مما يستحق أن ينسب فيه إلى شيء من الضعف
بن قطان در مورد او می گوید: [=Traditional Arabic]مشهور بالتدليس، رأيت في أصوله تخليط، ومرة: وجملة أمره أنه صدوق ولي القضاء فتغير محفوظه
ترمزی در سنن خود در مورد ایشان می گوید: [=Traditional Arabic]كثير الغلط والوهم
نسائی در موردش می گوید: [=Traditional Arabic]ليس به بأس، ومرة: ليس بالقوي

راوی دیگر این حدیث القاسم بن حسان العامري است؛ امام بخاری که حرفش در حدیث بر ما پذیرش زیادی دارد در موردش میگوید: [=Traditional Arabic]حديثه منكر، ولا يعرف
و امام ذهبی نیز همین را در موردش می گوید!!!

اما برسیم به ادامه ی صحبت های شیرین شما...
برادر من فرمودی مراد از 12 خلیفه همان دوازده امام شیعه است!!!
خوب همه می دانیم که پیامبر دروغ نمی دهند و حرفشان حقیقت استٰ؛ به عبارتی حتما باید 12 خلیفه وجود داشته باشد!!!
دقت کنید خلیفه!!!
حال سوال اینجاست که از ائمه ی 12 گانه شیعه جند تن خلیفه بودند و به خلافت رسیدند؟؟؟
اگر بخواهید امامت را با خلافت یکی بدانید پس جرا سیدنا حسن رض خلافت را به امیر معاویه بخشیدند؟؟؟ و اگر آنها را یکی نمی دانید پس چگونه ائمه ای را که به خلافت نرسیدند خلیفه می دانید؟؟؟

اما سوالی پرسیدید در مورد آیه سوره توبه!!!
عزیز من ما با این آیه اصول دین را ثابت نمی کنیم. اما شما دارید با این حدیث اصول دین را ثابت می کنید!!!
فضیلت یک شخص کجا و اثبات اصول دین کجا!!!

مگر در قرآن خداوند در مورد اصول دین به کنایه حرف زده است؟؟؟
البته بجز مبحث امامت!!!!

عبدالرسول;360375 نوشت:

عجب ! شما معاویه رو خلیفه میدونین ! اونوقت روایت اذا رایتم معاویه بن ابی سفیان علی منبر فاضربوا عنقه چی میشه ؟

شما با عبارت "

الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ سَنَةً " چه کار میکنید ؟ ( البته من این حدیث رو قبول ندارم ، ولی میشه علیه شما ازش استفاده کرد )

ضمن اینکه به شما یادآوری می کنم که حدیث جابر ضعیف است و در حدیث خلیفه لفظ قریشی آمده است نه لفط هاشمی!!!

خوب باید بگویم حدیث رایتم معاویه کاملا موهوم و بی اساس است و باید فکر حدیثی دیگر کنید.
اما در مورد حدیث الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ سَنَةً این حدیث کاملا صحیح است و اتفاقا خود شیعه ها نیز راوی آن هستند!!!
اما این حدیث چه منافاتی با بحث ما دارد؟ بحث بر سر خلیفه بودن است نه نوع حکومت!!!

مکه;360399 نوشت:
در مورد حدیث باید بگویم اولا این حدیث نقل از شیعه است و نه نقل از اهل سنت!!!

شاید شما بخواید حدیث شیعه رو کنار بگذارید ، اما ذهبی و بخاری و مسلم و ... این کار رو نمی کنند ، چون اعتقاد دارند اگر این اتفاق بیفته سنت از بین رفته . کتب شما ( مخصوصا صحیحین ) اگر از راویان شیعه خالی بشه ، هیچی ازش نمی مونه .

مکه;360399 نوشت:
محمد بن عبد الله الزبيرى شیعه است و اتفاقا یخطی نیز می باشد!!!
شريك بن عبد الله القاضي راوی دیگر این حدیث کثیر الخطا هست.
جرجانی در مورد ایشان می گوید: في بعض ما لم أتكلم على حديثه مما أمليت بعض الإنكار، والغالب على حديثه الصحة والإستواء، والذي يقع في حديثه من النكرة إنما أتي فيه من سوء حفظه لا أنه يتعمد في الحديث شيئا مما يستحق أن ينسب فيه إلى شيء من الضعف
بن قطان در مورد او می گوید: مشهور بالتدليس، رأيت في أصوله تخليط، ومرة: وجملة أمره أنه صدوق ولي القضاء فتغير محفوظه
ترمزی در سنن خود در مورد ایشان می گوید: كثير الغلط والوهم
نسائی در موردش می گوید: ليس به بأس، ومرة: ليس بالقوي

راوی دیگر این حدیث القاسم بن حسان العامري است؛ امام بخاری که حرفش در حدیث بر ما پذیرش زیادی دارد در موردش میگوید: حديثه منكر، ولا يعرف
و امام ذهبی نیز همین را در موردش می گوید!!!

چون شما بسیار در امور رجالی استاد هستید و من نمی توانم با شما بحث کنم فقط از مسلم و بخاری بحث می کنم ، نقدهایتان را تک تک می آورم و بحث می کنیم :

مکه;360399 نوشت:
محمد بن عبد الله الزبيرى شیعه است و اتفاقا یخطی نیز می باشد!!!

این آقای یخطی شیعی از روات مسلم و بخاری است . همین حالا بگو که روایات وی در بخاری و مسلم صحیح نیست . و بعد هم این آقا در نقل از سفیان خطا می کرده ، شما که نقد را می آوری دقیق بیاور . احمد بن حنبل می گوید در حدیث سفیان خطا میکرده است .

مکه;360399 نوشت:
شريك بن عبد الله القاضي راوی دیگر این حدیث کثیر الخطا هست.

ایضا آقای کثیر الخطا از روات مسلم است . چی میگی در این خصوص ؟

مکه;360399 نوشت:
راوی دیگر این حدیث القاسم بن حسان العامري است؛ امام بخاری که حرفش در حدیث بر ما پذیرش زیادی دارد در موردش میگوید ،و امام ذهبی نیز همین را در موردش می گوید

ابن حجر در مورد او می گوید : مقبول و در الثقات ابن حبان آمده و ذهبی در مورد او می گوید : وثق . چرا به ذهبی دروغ می بندی ؟

حالا که سخن بخاری برای شما ارزش دارد ، همین بخاری از راوی اول روایت کرده ، راوی دوم هم از راویان مسلم است . راوی سوم هم نزد ابن حجر و ذهبی مقبول . سخن بخاری در مورد راوی سومی که بررسی کردی رو هم بیار.

حالا ما برسیم به سخنان شیرین تر شما :

مکه;360399 نوشت:
برادر من فرمودی مراد از 12 خلیفه همان دوازده امام شیعه است!!!
خوب همه می دانیم که پیامبر دروغ نمی دهند و حرفشان حقیقت استٰ؛ به عبارتی حتما باید 12 خلیفه وجود داشته باشد!!!
دقت کنید خلیفه!!!
حال سوال اینجاست که از ائمه ی 12 گانه شیعه جند تن خلیفه بودند و به خلافت رسیدند؟؟؟

پیامبر دو مسئولیت مهم داشتند : مرجعیت علمی و دینی ، مرجعیت ولایی ( ولایت ظاهری ) .

طبق حدیث تارک فیکم خلیفتین ، اهل بیت پیامبر خلفای بعد از پیامبر هستند ، طبق حدیث اثنی عشر خلیفه ، 12 نفر از همین اهل بیت پیامبر خلفای پیامبر هستند . حالا شما اونها رو مشخص کن .

اینکه مردم اجازه ندادند و حکومت را غصب کردند ، چیزی را عوض نمی کند ، خلفای اصلی پیامبر همین 12 نفر از اهل بیت پیامبر هستند . با جمع این دو حدیث حتی خلافت خلفای ثلاث هم زیر سوال می رود

مکه;360399 نوشت:
اما سوالی پرسیدید در مورد آیه سوره توبه!!!
عزیز من ما با این آیه اصول دین را ثابت نمی کنیم. اما شما دارید با این حدیث اصول دین را ثابت می کنید!!!
فضیلت یک شخص کجا و اثبات اصول دین کجا!!!

گرامی ! مغلطه نکن ، الکی هم خودتو نزن جاده خاکی . تو گفتی از این حدیث تارک فیکم خلیفتین اسم بدهید ، من هم ازت سوال پرسیدم از آیه غار اسم ابوبکر رو بکش بیرون . بگو ناتوانم ، الکی مهمل نباف .

عزیز شما یه چیزی رو بد بهت گفتن ، بذار من برات درستشو توضیح بدم ، امامت ( و نه اسامی ائمه ) از اصول مذهب ماست . اسامی ائمه مهمه ، اما اصل نیست ، پس سخن یاوه نگو .

این دقیقا مثل مذاهب اهل سنت می مونه . کسی که امامت امام شافعی رو قبول کنه ، شافعیه ، کسی هم که شافعی رو به عنوان امام خودش قبول نکنه ، شافعی نیست . امامت 12 امام هم همینطوره . کسی که اونهارو قبول کنه ، شیعه ست . کسی هم که قبول نکرد ، شیعه نیست . امیدوارم فهمیده باشی .

مکه;360399 نوشت:
مگر در قرآن خداوند در مورد اصول دین به کنایه حرف زده است؟؟؟

شما یه آیه بیار که گفته باشه اصول دین اسلام چیه ؟ اصلا یه آیه بیار که گفته باشه " معاد " اصلی از اصول دینه .

امامت از اصول مذهب ما مفهومش در قرآن اومده ، همونطور که مفاهیم توحید و قیامت و پیامبری پیامبران اومده . بعدشم شما برو ببین کیا امامت رو از اصول دین دونستن : خلیفه ثانی ، بیضاوی ، سبکی و ....

شما که خونت از شیشه ست به دژ دیگران خرده سنگ ننداز .

عبدالرسول;360412 نوشت:
کتب شما ( مخصوصا صحیحین ) اگر از راویان شیعه خالی بشه ، هیچی ازش نمی مونه .
میشود چند نمونه از این روات شیعه رو ذکر فرمائید؟

مکه;360400 نوشت:
حدیث جابر ضعیف است

حدیث عشره مبشره ضعیف است . خب که چی ؟ اصلا چه ربطی به بحثی داشت که بهش جواب دادی ؟ من در مورد اینکه گفتی معاویه خلیفه بوده واست نگارش کردم . یه خورده بیشتر دقت کن .

مکه;360400 نوشت:
حدیث خلیفه لفظ قریشی آمده است نه لفط هاشمی!!!

پست اول همین تاپیکو بخون . اگه برای دونستن حقیقت اومدی .

مکه;360400 نوشت:
خوب باید بگویم حدیث رایتم معاویه کاملا موهوم و بی اساس است و باید فکر حدیثی دیگر کنید.

این رو شاید ابن جوزی که جونش واسه معاویه در میاد اینو بگه ، اما براش سند صحیح هست . خواستی میارم . فقط باید قول بدی مثل حدیث تارک فیکم خلیفتین بررسی سندی نکنی ( چون اونوقت دیگه همون اندوخته مسلم و بخاری رو هم نابود می کنی )

مکه;360400 نوشت:
اما در مورد حدیث الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ سَنَةً این حدیث کاملا صحیح است و اتفاقا خود شیعه ها نیز راوی آن هستند!!!
اما این حدیث چه منافاتی با بحث ما دارد؟ بحث بر سر خلیفه بودن است نه نوع حکومت!!!

فکر شما سجودی لازم شدی ، عزیزم خودت می گی معاویه خلیفه پیامبره و خودتم حرفتو رد می کنی ؟

مکه;360157 نوشت:
بر هیچ کس پوشیده نیست که پنج خلیفه ی اول آن حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاویه رض انهم جمعین است.

اگر خلافت بعد از پیامبر ( از دید شما ) فقط سی ساله ، پس دیگه معاویه طبق کدام قانون فیزیکی یا متا فیزیکی خلیفه ست ؟

اما یه چیزی گفتی انصافا خیلی مضحک بود :

مکه;360157 نوشت:
این لیست دوازده نفره از اصرار الهی می باشد. البته بنده خودم از طرفداران همین نظریه هستم زیرا موارد بسیار زیادی هستند که جز اصرار الهی هستند و یا حداقل فهم آن تا کنون برای بشر مقدئر نبوده است.

داداش ، اسرار جمع سر یعنی رموز ، اصرار یعنی پافشاری - نام قبیله ای از عرب واقع در قلعه صرر .

خود پیامبر از اسرار الهی نبود ، اونوقت جانشینانش از اسرار باشن ؟ هذا قول غریب .

CELLAR;360421 نوشت:
میشود چند نمونه از این روات شیعه رو ذکر فرمائید؟

سلام

راستش اولش خواستم بگم کل احادیث بخاری به جز دو سه تا . ولی حالا بعضی راویان بخاری که شیعه بودن .

یکی از اون راویان رو آوردم : .
حالا به این موراد نگاه کنین :

1) عبيد الله بن موسى بن أبى المختار : باذام ، العبسى مولاهم ، أبو محمد الكوفى ،

متوفی : 213 ،

طبقه 9 ( صغار اتباع تابیعن ) ،

رتبته عند ابن حجر : ثقة ، كان يتشيع ،

رتبته عند الذهبي : ثقة ، أحد الأعلام على تشيعه و بدعته ( این بدعه رو خوب دقت کنین ) .

هر شش کتاب روایی اهل سنت از او نقل روایت کرده اند . در 43 جا از بخاری نام او آمده است . احادیث فراوانی از او را بخاری نقل کرده من جمله :

بُنِيَ الإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَالحَجِّ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ

اگر اهل سنت راضی می شود که این حدیث را به دلیل این فرد شیعی رد کند ما هیچ سخنی نداریم .

2 ) محمد بن فضيل بن غزوان بن جرير الضبى مولاهم ، أبو عبد الرحمن الكوفى ،

متوفی : 295 ،

طبقه : 9 ( صغار اتباع تابعین )

رتبته عند ابن حجر : صدوق عارف رمى بالتشيع

رتبته عند الذهبي : ثقة شيعى

هر شش کتاب روایی اهل سنت ( کتب سته ) از او روایت کرده اند و در 18 جای بخاری از او روایت آمده است من جمله :

مَنْ صَامَ رَمَضَانَ، إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ

البته برخی هستند که حتی عثمان را دشنام می داده اند ، لعن می کردهاند ، حضرت علی را افضل خلفا می دانسته اند ( رافضی بوده اند ) . اما هم بخاری و هم مسلم از آنها روایت کرده اند .

از این دست راویان فراوان هستند ، اگر این دو مورد را کافی ندانستید بازهم خدمتتان عرض می کنم .

دقت کنید که رتبه اینها ثقه است .

مکه;360157 نوشت:
در مورد حدیث 12 خلیفه باید بگویم که در هیچ یک از کتب اهل سنت نامی از این دوازده تن نیامده است.
البته بعضی نام هائی رو به صورت احتمالی گفته اند اما هیچ نامی در هیچ سندی مخصوصا از سوی پیامبر عزیز اسلام ص نیامده است.
ای کاش کارشناس محترم نیز سند روایت را می آودند تا بتوانیم در موردش بیشتر صحبت کنیم.

دوست عزیز سند را که بنده ذکر کرده ام، کتاب ینابیع المودة از کتب اهل سنت است وقندوز ی از علمای اهل سنت می باشد. واینکه شما اورا به خاطر بیان حقایق محکوم به شیعه بودن کنید کار درستی نیست ومشکلی از شما حل کنید لذا تلاش کنید اگر جواب دارید جواب دهید والا انسان نباید در مقابل حق ایستادگی کند. البته گناه شما نیست متاسفانه بزرگان اهل سنت هر کجا که عالمی حرفی در باب حانیت اهل بیت زده باشد را محکوم به شیعه بودن می کنند واین در واقع فرار از حقیقت است ونه پاسخ به آن.
به هر حال بنده منابعب را که علمای اهل سنت به سنی بودناو اذعان کرده اند بیان می کنم.

از علمای اهل سنت،اسماعیل پاشا بغدادی (1255 - 1339 هـ)، خیر الدین زرکلی (1310 - 1396 هـ) و عمررضا کحاله (1332 - 1408 هـ) به عنوان یک مولف از او نام برده اند. رجوع کنید بهمدارک زیر:إيضاح المكنون،إسماعيلباشا البغدادي،ج 2 ص 731هدية العارفين، إسماعيلباشا البغدادي، ج 1 ص 408الأعلام، خير الدينالزركلي، ج 3 ص 125معجمالمؤلفين، عمر كحالة، ج 4 ص 252
همچنین خود قندوزی در ابتدای کتابش به سنی بودن خود افتخار کرده است.
ولله الحمد والشكر علىمنه ، إذ جعلنا من الله أمة ونبيه وحبيبه صلى الله عليه وآله وسلم ، ومن ذريته ،وجعلنا من أهل الجماعة وسنته ، ومن المحبين الموادين لأهل بيته وآله وصحبه ، ومنالمتمسكين بآدابهم وآثارهم ، ومن المهتدين بهداهم وأنوارهم .ينابيع المودة لذوي القربى، القندوزي، ج 1 ص 24


مکه;360157 نوشت:
اما بر هیچ کس پوشیده نیست که پنج خلیفه ی اول آن حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاویه رض انهم جمعین است.
اما در اینکه هفت تن دیگر چه کسانی هستند لفظی وجود ندارد و از سوی دیگر چون ائمه ی مورد ادعای شیعه با این حدیث سازگاری ندارند نمی توان گفت که منظور ائمه ی دوازده گانه ی شیعه هستند.

ببخشید پیامبر فرموده اند بعد از من دوازده خلیفه است ونگفته اند که تا وعاویه پنج نفر وبقیه مشخص نیست ، شما با کدام دلیل می فرمایید که این پنج نفر جزء آن دوازده نفر هستند چون آنچه مشخص است این دوارده نفر پشت سر هم هستند ودر این بین قطع نمی شود لذا باید به زعم شما مشخص شود که بعد از معاویه کیست. سوای اینکه معاویه خود را خلیفه نمی دانست که شما اورا خلیفه معرفی می کنید وخودش در مسجد کوفه گفت من با شما جنگ کردم تا برشما حکومت وپادشاهی کنم نه اینکه نمازخوان واهل روزه تان کنم.(الامامة والسیاسة)

مکه;360267 نوشت:
واقعا به بررسی سندی این حدیث اصلا کاری ندارم.
اما خدائی از این حدیث چگونه می توان ربطی به 12 ائمه شیعه و حدیث 12 خلیفه رسید؟؟؟

مگر شما قائل نیستید که هر آنچه در صحیحین (مسلم وبخاری)نقل شده درست است. این حدیث را مسلم با سه سند مختلف در کتاب فضائل الصحابه نقل کرده است.(صحیح مسلم،ج7،ص123) البته این حدیث در دیگر کتب معتبر اهل سنت نیز وارد شده است که اگر لازم باشد بیان می کنم.به هر حال یا این حدیث از نظر اهل سنت درست است ویا اینکه تمام آنچه در این صحیحین واردشده درست نیست که در این صورت خیلی از داشته های شما که مستند به این کتابها است به باد می رود.
مکه;360399 نوشت:
در مورد حدیث باید بگویم اولا این حدیث نقل از شیعه است و نه نقل از اهل سنت!!!
محمد بن عبد الله الزبيرى شیعه است و اتفاقا یخطی نیز می باشد!!!
شريك بن عبد الله القاضي راوی دیگر این حدیث کثیر الخطا هست.

مسلم حدیث ثلین را از راویان زیر نل کرده است که همه مورد وثوق ومعتبر در نزد رجالیون اهل سنت هستند که توثیق آنها را در تهذیب التهذیب وتذکرة الحفاظ می توانید بخوانید.
ح1:زهیر بن حرب و شجاع بن مخلد و ابن علیة، هر سه از اسماعیل بن ابراهیم واو از ابو حیان وابو حیان از زید بن ارقم این حدیث را روایت کرده است.
2-محمد بن بکار ریان، از حسان بن ابراهیم واو از سعید بن مسروق از یزید بن حیان از زید بن ارقم.
3-ابو بکر بن شیبه، از محمد بن فضیل از اسحاق بن ابراهیم از جریر از ابو حیان .
بنده توثیق تک تک این راویات را در رجال اهل سنت پیدا کرده ام که شما نیز در صورت شک می توانید مراجعه کنید.

عبدالرسول;360412 نوشت:
شاید شما بخواید حدیث شیعه رو کنار بگذارید ، اما ذهبی و بخاری و مسلم و ... این کار رو نمی کنند ، چون اعتقاد دارند اگر این اتفاق بیفته سنت از بین رفته . کتب شما ( مخصوصا صحیحین ) اگر از راویان شیعه خالی بشه ، هیچی ازش نمی مونه .

چون شما بسیار در امور رجالی استاد هستید و من نمی توانم با شما بحث کنم فقط از مسلم و بخاری بحث می کنم ، نقدهایتان را تک تک می آورم و بحث می کنیم :

این آقای یخطی شیعی از روات مسلم و بخاری است . همین حالا بگو که روایات وی در بخاری و مسلم صحیح نیست . و بعد هم این آقا در نقل از سفیان خطا می کرده ، شما که نقد را می آوری دقیق بیاور . احمد بن حنبل می گوید در حدیث سفیان خطا میکرده است .

ایضا آقای کثیر الخطا از روات مسلم است . چی میگی در این خصوص ؟

ابن حجر در مورد او می گوید : مقبول و در الثقات ابن حبان آمده و ذهبی در مورد او می گوید : وثق . چرا به ذهبی دروغ می بندی ؟

حالا که سخن بخاری برای شما ارزش دارد ، همین بخاری از راوی اول روایت کرده ، راوی دوم هم از راویان مسلم است . راوی سوم هم نزد ابن حجر و ذهبی مقبول . سخن بخاری در مورد راوی سومی که بررسی کردی رو هم بیار.

حالا ما برسیم به سخنان شیرین تر شما :

پیامبر دو مسئولیت مهم داشتند : مرجعیت علمی و دینی ، مرجعیت ولایی ( ولایت ظاهری ) .

طبق حدیث تارک فیکم خلیفتین ، اهل بیت پیامبر خلفای بعد از پیامبر هستند ، طبق حدیث اثنی عشر خلیفه ، 12 نفر از همین اهل بیت پیامبر خلفای پیامبر هستند . حالا شما اونها رو مشخص کن .

اینکه مردم اجازه ندادند و حکومت را غصب کردند ، چیزی را عوض نمی کند ، خلفای اصلی پیامبر همین 12 نفر از اهل بیت پیامبر هستند . با جمع این دو حدیث حتی خلافت خلفای ثلاث هم زیر سوال می رود

گرامی ! مغلطه نکن ، الکی هم خودتو نزن جاده خاکی . تو گفتی از این حدیث تارک فیکم خلیفتین اسم بدهید ، من هم ازت سوال پرسیدم از آیه غار اسم ابوبکر رو بکش بیرون . بگو ناتوانم ، الکی مهمل نباف .

عزیز شما یه چیزی رو بد بهت گفتن ، بذار من برات درستشو توضیح بدم ، امامت ( و نه اسامی ائمه ) از اصول مذهب ماست . اسامی ائمه مهمه ، اما اصل نیست ، پس سخن یاوه نگو .

این دقیقا مثل مذاهب اهل سنت می مونه . کسی که امامت امام شافعی رو قبول کنه ، شافعیه ، کسی هم که شافعی رو به عنوان امام خودش قبول نکنه ، شافعی نیست . امامت 12 امام هم همینطوره . کسی که اونهارو قبول کنه ، شیعه ست . کسی هم که قبول نکرد ، شیعه نیست . امیدوارم فهمیده باشی .

شما یه آیه بیار که گفته باشه اصول دین اسلام چیه ؟ اصلا یه آیه بیار که گفته باشه " معاد " اصلی از اصول دینه .

امامت از اصول مذهب ما مفهومش در قرآن اومده ، همونطور که مفاهیم توحید و قیامت و پیامبری پیامبران اومده . بعدشم شما برو ببین کیا امامت رو از اصول دین دونستن : خلیفه ثانی ، بیضاوی ، سبکی و ....

شما که خونت از شیشه ست به دژ دیگران خرده سنگ ننداز .

و باز هم سلام.
اگر امام بخاری یا امام مسلم حدیثی را ذکر کنند با سند از طرق دیگر نیز روایت شده اند و اصولا اگر حدیثی راوی ای ضعیف داشته باشد امام بخاری آن را ذکر نکرده مگر آنکه این حدیث از یک طریق دیگر نیز توسط یک راوی دیگر قوی شده باشد.
امیدوارم کمی جرح و تعدیل خوانده باشید!!!
در ضمن این راویان فوق در کتب بخاری و مسلم راوی کدام یک از اصول دین هستند؟ احکام دین را بیان کرده اند؟
شما دارید اصول دین را با این راویان ثابت می کنید!!!

و اما جوک بیسار زیبای شما!!!
عزیز من اگر این دوا، دوا بود تا الان بر سر من و شما بود!!!
اگر این روایت دست آویزی داشت بزرگان شما بر روی آن موضع گیری می کردند اما سکوت بزرگان شما خود گواهی می دهد بر صحت ادعای ما...

عزیز من در روایت آمده خلیفه (در بعضی الفاظ نیز امیر آمده است)
مگر به عقیده شما پیامبر علم غیب ندارد؟خوب چرا وقتی می دانسته این حق غضب می شود نگفته 12 امام؟
چرا نگفته 12 خلیفه ی بدون حکومت؟؟؟

عزیزم پیامبر فرمود 12 خلیفه.

خلیفه کسی است که حکومت دارد.

شما لطف کن اسم 12 خلیفه یا امام شیعه را که دارای حکومت بودند و در مسند قدرت بودند بیان بفرما!!!

امیدوارم خانه ی شیشه ای را یافته باشی!!!

کریم;360442 نوشت:
دوست عزیز سند را که بنده ذکر کرده ام، کتاب ینابیع المودة از کتب اهل سنت است وقندوز ی از علمای اهل سنت می باشد. واینکه شما اورا به خاطر بیان حقایق محکوم به شیعه بودن کنید کار درستی نیست ومشکلی از شما حل کنید لذا تلاش کنید اگر جواب دارید جواب دهید والا انسان نباید در مقابل حق ایستادگی کند. البته گناه شما نیست متاسفانه بزرگان اهل سنت هر کجا که عالمی حرفی در باب حانیت اهل بیت زده باشد را محکوم به شیعه بودن می کنند واین در واقع فرار از حقیقت است ونه پاسخ به آن.
به هر حال بنده منابعب را که علمای اهل سنت به سنی بودناو اذعان کرده اند بیان می کنم.

از علمای اهل سنت،اسماعیل پاشا بغدادی (1255 - 1339 هـ)، خیر الدین زرکلی (1310 - 1396 هـ) و عمررضا کحاله (1332 - 1408 هـ) به عنوان یک مولف از او نام برده اند. رجوع کنید بهمدارک زیر:إيضاح المكنون،إسماعيلباشا البغدادي،ج 2 ص 731هدية العارفين، إسماعيلباشا البغدادي، ج 1 ص 408الأعلام، خير الدينالزركلي، ج 3 ص 125معجمالمؤلفين، عمر كحالة، ج 4 ص 252
همچنین خود قندوزی در ابتدای کتابش به سنی بودن خود افتخار کرده است.
ولله الحمد والشكر علىمنه ، إذ جعلنا من الله أمة ونبيه وحبيبه صلى الله عليه وآله وسلم ، ومن ذريته ،وجعلنا من أهل الجماعة وسنته ، ومن المحبين الموادين لأهل بيته وآله وصحبه ، ومنالمتمسكين بآدابهم وآثارهم ، ومن المهتدين بهداهم وأنوارهم .ينابيع المودة لذوي القربى، القندوزي، ج 1 ص 24

ببخشید پیامبر فرموده اند بعد از من دوازده خلیفه است ونگفته اند که تا وعاویه پنج نفر وبقیه مشخص نیست ، شما با کدام دلیل می فرمایید که این پنج نفر جزء آن دوازده نفر هستند چون آنچه مشخص است این دوارده نفر پشت سر هم هستند ودر این بین قطع نمی شود لذا باید به زعم شما مشخص شود که بعد از معاویه کیست. سوای اینکه معاویه خود را خلیفه نمی دانست که شما اورا خلیفه معرفی می کنید وخودش در مسجد کوفه گفت من با شما جنگ کردم تا برشما حکومت وپادشاهی کنم نه اینکه نمازخوان واهل روزه تان کنم.(الامامة والسیاسة)

مگر شما قائل نیستید که هر آنچه در صحیحین (مسلم وبخاری)نقل شده درست است. این حدیث را مسلم با سه سند مختلف در کتاب فضائل الصحابه نقل کرده است.(صحیح مسلم،ج7،ص123) البته این حدیث در دیگر کتب معتبر اهل سنت نیز وارد شده است که اگر لازم باشد بیان می کنم.به هر حال یا این حدیث از نظر اهل سنت درست است ویا اینکه تمام آنچه در این صحیحین واردشده درست نیست که در این صورت خیلی از داشته های شما که مستند به این کتابها است به باد می رود.

مسلم حدیث ثلین را از راویان زیر نل کرده است که همه مورد وثوق ومعتبر در نزد رجالیون اهل سنت هستند که توثیق آنها را در تهذیب التهذیب وتذکرة الحفاظ می توانید بخوانید.
ح1:زهیر بن حرب و شجاع بن مخلد و ابن علیة، هر سه از اسماعیل بن ابراهیم واو از ابو حیان وابو حیان از زید بن ارقم این حدیث را روایت کرده است.
2-محمد بن بکار ریان، از حسان بن ابراهیم واو از سعید بن مسروق از یزید بن حیان از زید بن ارقم.
3-ابو بکر بن شیبه، از محمد بن فضیل از اسحاق بن ابراهیم از جریر از ابو حیان .
بنده توثیق تک تک این راویات را در رجال اهل سنت پیدا کرده ام که شما نیز در صورت شک می توانید مراجعه کنید.

وقندوزی!!!

می شود بگوئید کدام یک از بزرگان اهل سنت ایشان را جز علمای اهل سنت آورده است که شما دست به چنین شاهکاری می زنید؟؟؟

بنده نقل های ایشان را آوردم...
کدام اهل سنتی چنین اعتقادی دارد که ایشان دارد؟؟؟
حتی به قلم نگارش ایشان دقت بفرما برادر من!!!

همین بس که این کتاب فقط در قم چاپ می شود!!!

مکه;360458 نوشت:
اگر امام بخاری یا امام مسلم حدیثی را ذکر کنند با سند از طرق دیگر نیز روایت شده اند و اصولا اگر حدیثی راوی ای ضعیف داشته باشد امام بخاری آن را ذکر نکرده مگر آنکه این حدیث از یک طریق دیگر نیز توسط یک راوی دیگر قوی شده باشد.

خب رسیدیم به جایی که شما دیگه نمیتونی بلبلی کنی ، یعنی نه اینکه نخوای ، نمی تونی ، عزیز من تو گفتی اینا ضعیفن و چنین وچنان منم گفتم اینا راویان بخاری و مسلمن . حرف علمی داری بزن ، اینجا جای تعریف کردن قصه نیست .

مکه;360458 نوشت:
امیدوارم کمی جرح و تعدیل خوانده باشید!!!

حضرت علامه ، جرح و تعدیل را شما به ما یاد بده ، یک کلام بگو این راویان بخاری و مسلم رو رد می کنی یا نه ؟

اگر آره که فکر کنم باید حکم کسی که روایات بخاری رو رد کرده واست بیارم .

اگرم نه که حدیث صحیح السنده ، همونطور که شعیب الارنووط وهابی گفته ، تو که ادعا نمی کنی از شعیب و عادل مرشد و ... عالم تری ؟؟؟؟

مکه;360458 نوشت:
در ضمن این راویان فوق در کتب بخاری و مسلم راوی کدام یک از اصول دین هستند؟ احکام دین را بیان کرده اند؟

جناب استاد ! اینم یه چیزی بود تو مایه های اصرار ها !!!!!!!!! :shad:

این قانون جدید رجالی شماست جناب علامه ؟ اصلا جون من خودتم فهمیدی چی گفتی ؟

مکه;360458 نوشت:
شما دارید اصول دین را با این راویان ثابت می کنید!!!

جناب ! بازکه گفتی اصول دین . اصول مذهب اولا ، بعدشم اصول مذهب ما از قرآن ثابت میشه .

تو می دونی که روایت " بنی الاسلام علی خمس " که تو بخاری حدیث 8 اومده رو بخاری از یه شیعه گرفته ؟

بعدشم مگه تو در وثاقت این راویان شک داری ؟ یعنی در صحت بخاری شم داری ؟

مکه;360458 نوشت:
و اما جوک بیسار زیبای شما!!!

عزیزم ، اینطور حرف نزن که به نفعت نیست .

میبینم حرف من جوکه یا گون های جنابعالی ...... شعر !!!!!!!!!!!!!!

مکه;360458 نوشت:
اگر این روایت دست آویزی داشت بزرگان شما بر روی آن موضع گیری می کردند اما سکوت بزرگان شما خود گواهی می دهد بر صحت ادعای ما...

کجا علمای ما ساکت بودن ، تند نرو ، بطلان ادعای شما پیش خودتان هم معلوم است .

مکه;360458 نوشت:
خلیفه کسی است که حکومت دارد.

تمام اون لاتاعلاتی که بافتی همش به خاطر این دید اشتباهی هست که داری ، خلیفه یعنی جانشین ، تو قرآن داریم : انی جاعل فی الارض خلیفه .

خب جناب کاشف جوک ، بفرمایید که حضرت آدم بر کی حکومت کرد ؟

مکه;360458 نوشت:
امیدوارم خانه ی شیشه ای را یافته باشی!!!

خانه شیشه ای را یافته بودم ، ولی فکر کنم کاه هم نیست .

راستی : آیه واسه اصول دینت نیاوردی ، خلافت معاویه رو بحث نکردی ، یادت نره ، جواب بدی . هرچند ...........

مکه;360460 نوشت:
کدام اهل سنتی چنین اعتقادی دارد که ایشان دارد؟؟؟

گفتم سجودی لازمی ، ولی نگفتم حرفای اونو بیاری .

ما نگاه نمی کنیم ببینیم سنی این اعتقاد را دارد یا ندارد ، سنی ها هنوز نمی دانند که باید دست بسته نماز بخوانند یا دست باز ، هنوز نمی دونن که باید دستشون رو دقیقا کجا ببندن

قندوزی اکثر بحث هایی که کرده همش پشتوانه روایی دارن ، روایاتش رو هم همونجا آورده .

اتفاقا باید شما تلاش کنین که یه همچین افرادی روشن فکر که حقایق رو می پذیرن رو به خودتون نسبت بدین ، تا شاید یه خورده از تحجر خارج بشین.

هر چند شواهد نشان می دهد که جنابعالی وهابی تشریف دارید ، اهل سنتی که من میشناسم مثل شما کوته فکر نیستند .

مکه;360267 نوشت:
با سلام

واقعا به بررسی سندی این حدیث اصلا کاری ندارم.
اما خدائی از این حدیث چگونه می توان ربطی به 12 ائمه شیعه و حدیث 12 خلیفه رسید؟؟؟
از کجای لفظ این حدیث اسامی دوازده تن را می توان دریافت؟
مثلا چرا نوادگان سیدنا حسن رض در بین این جماعت نباشند؟
مگر آنان از عترت پیامبر نیستند؟؟؟

برادر من این روایت را البانی هم صحیح میداند شما اگر از ایشان سرتری واقعا کار داشته باش!

اما بحث ما بر سر این بود که جنابعالی میگویید این که 12 خلیفه بر حق بعد از پیامبر چه کسانی هستند از اصرار ! اللهی میباشد

حالا سوال این است: چطور این 12 خلیفه از اسرار الهی هستند در حالی که پیامبر گفته است خلفا از اهل بیت من هستند؟؟

حالا چطور ممکن است عمر و ابابکر و معاویه و یزید بدون شک جزو خلفای 12 گانه باشند در حالی که از اهل بیت نیستند؟؟

عبدالرسول;360463 نوشت:
خب رسیدیم به جایی که شما دیگه نمیتونی بلبلی کنی ، یعنی نه اینکه نخوای ، نمی تونی ، عزیز من تو گفتی اینا ضعیفن و چنین وچنان منم گفتم اینا راویان بخاری و مسلمن . حرف علمی داری بزن ، اینجا جای تعریف کردن قصه نیست .

حضرت علامه ، جرح و تعدیل را شما به ما یاد بده ، یک کلام بگو این راویان بخاری و مسلم رو رد می کنی یا نه ؟

اگر آره که فکر کنم باید حکم کسی که روایات بخاری رو رد کرده واست بیارم .

اگرم نه که حدیث صحیح السنده ، همونطور که شعیب الارنووط وهابی گفته ، تو که ادعا نمی کنی از شعیب و عادل مرشد و ... عالم تری ؟؟؟؟

جناب استاد ! اینم یه چیزی بود تو مایه های اصرار ها !!!!!!!!! :shad:

این قانون جدید رجالی شماست جناب علامه ؟ اصلا جون من خودتم فهمیدی چی گفتی ؟


برادر من اگر نقدی جز این دارید بیاورید در غیر این صورت با کمال احترام نظرتان را نمی توانم قبول کنم.
شما به جای بحث علمی روی به خنده و... آورده اید بنده همچنان منتظر استنادی علمی هستم
سعی می کنم از بحث زیاد دور نشم زیرا دوست ندارم تایپک بسته بشه.

گفتید حضرت معاویه رض خلیفه نیستند!!!
جالبه!!!
صلح نامه حضرت سیدنا حسن را با حضرت معاویه بخوان بعدا خود بیا بگو به بیان سیدنا حسن حضرت معاویه خلیفه بودند یا نبودند!!!؟؟؟

اما این هیچ تضادی با حدیث 30 سال ندارد زیرا خلافت بعد از حضرت معاویه تبدیل به وراثتی شد و نوع سیستم فرق کرد وگرنه خلیفه همان خلیفه است!!!

عبدالرسول;360477 نوشت:
گفتم سجودی لازمی ، ولی نگفتم حرفای اونو بیاری .

ما نگاه نمی کنیم ببینیم سنی این اعتقاد را دارد یا ندارد ، سنی ها هنوز نمی دانند که باید دست بسته نماز بخوانند یا دست باز ، هنوز نمی دونن که باید دستشون رو دقیقا کجا ببندن

قندوزی اکثر بحث هایی که کرده همش پشتوانه روایی دارن ، روایاتش رو هم همونجا آورده .

اتفاقا باید شما تلاش کنین که یه همچین افرادی روشن فکر که حقایق رو می پذیرن رو به خودتون نسبت بدین ، تا شاید یه خورده از تحجر خارج بشین.

هر چند شواهد نشان می دهد که جنابعالی وهابی تشریف دارید ، اهل سنتی که من میشناسم مثل شما کوته فکر نیستند .

از توهین های شما ممنونم اما جواب علمی بحث ما این نیست برادر من.
برای موضوع های فوق می تواین تایپک ایجاد کنی

علی مع الحق;360489 نوشت:
برادر من این روایت را البانی هم صحیح میداند شما اگر از ایشان سرتری واقعا کار داشته باش!

اما بحث ما بر سر این بود که جنابعالی میگویید این که 12 خلیفه بر حق بعد از پیامبر چه کسانی هستند از اصرار ! اللهی میباشد

حالا سوال این است: چطور این 12 خلیفه از اسرار الهی هستند در حالی که پیامبر گفته است خلفا از اهل بیت من هستند؟؟

حالا چطور ممکن است عمر و ابابکر و معاویه و یزید بدون شک جزو خلفای 12 گانه باشند در حالی که از اهل بیت نیستند؟؟

عزیز من شما هنوز سوال اول رو رد نکرده اید.
شما 12 خلیفه ی شیعه را به من بگوئید؟
12 خلیفه ی شما کیست؟
کدام یک از 12 امام شما خلیفه بودند ؟ بجز 2 تن از آنان؟؟؟

اگر خالفت را طبق این حدیث پیامبر به عده ای خاص داد چرا سیدنا حسن رض این خلافت را بخشیدند؟؟؟
لطفا این تناقضات را علمی جواب بدهید.

مکه;360508 نوشت:
برادر من اگر نقدی جز این دارید بیاورید در غیر این صورت با کمال احترام نظرتان را نمی توانم قبول کنم.
شما به جای بحث علمی روی به خنده و... آورده اید بنده همچنان منتظر استنادی علمی هستم
سعی می کنم از بحث زیاد دور نشم زیرا دوست ندارم تایپک بسته بشه.

عزیز من شما موضوع رو نپیچون ، یک کلام بگو حدیث تارک فیکم خلیفتین رو صحیح می دونی یا نه ؟ اگر نه که باید همزمان خیلی از احادیث بخاری و مسلم رو رد کنی ، اگرم آره که دیگه مسئله رو کش نده .

بگو جوابی واسه حرفات ندارم ، دارم بهانه میارم .

مکه;360508 نوشت:
گفتید حضرت معاویه رض خلیفه نیستند!!!
جالبه!!!
صلح نامه حضرت سیدنا حسن را با حضرت معاویه بخوان بعدا خود بیا بگو به بیان سیدنا حسن حضرت معاویه خلیفه بودند یا نبودند!!!؟؟؟

جالبه !!!! ؟؟؟؟ جالب این حرفای شماست که میگید : حضرت معاویه رض حضرت عمار رض را کشت ، حضرت معاویه رض با حضرت علی رض دشمنی و قتال کرد ، حضرت معاویه رض حضرت حجر را کشت .

شما اون صلح نامه رو بیار تا من بخونم .

مکه;360508 نوشت:
اما این هیچ تضادی با حدیث 30 سال ندارد زیرا خلافت بعد از حضرت معاویه تبدیل به وراثتی شد و نوع سیستم فرق کرد وگرنه خلیفه همان خلیفه است!!!

داداش ، بهت پیشنهاد میدم تا گاف های تو هم به اندازه گاف های عبدالله حیدری نشده ادامه ندی ، بعد میگی چرا میخندی ؟؟؟؟؟؟؟؟

شما مفهوم سال برات جا افتاده ؟ سی سال بعد از پیامبر میشه بعد از حکومت معاویه ؟

فکر کنم جنابعالی بهتره اول بری یه دوره تاریخ صدر اسلام رو خوب مطالعه کنی حداقل سال و ماهش دستت بیاد . بحث کردن با کسی که هنوز نمی دونه معاویه کی حکومت سلطنتیش شروع شده بی فایده ست . یعنی فقر شدید علمی تا این حد ندیده بودم .

مکه;360510 نوشت:
از توهین های شما ممنونم اما جواب علمی بحث ما این نیست برادر من.
برای موضوع های فوق می تواین تایپک ایجاد کنی


در مکتب شما همیشه بیان حقایق توهینه . این تازگی نداره .

هرکدوم از سخنان قندوزی که فکر میکنی با عقاید اهل سنت نمی سازه رو بیار تا روش بحث کنیم ، البته نه اینجا ، تاپیک بزن تک تک بررسی کنیم . هرچند من تورو ارجاع دادم به خود کتاب . اونجا قندوزی برای اکثر سخنانش روایت از کتب معتبر اهل سنت آورده . رد این کتاب یعنی رد احادیث کتب معتبر خودتان . که البته میان شما جماعت شایع است .

مکه;360511 نوشت:
عزیز من شما هنوز سوال اول رو رد نکرده اید.
شما 12 خلیفه ی شیعه را به من بگوئید؟
12 خلیفه ی شما کیست؟
کدام یک از 12 امام شما خلیفه بودند ؟ بجز 2 تن از آنان؟؟؟

اگر خالفت را طبق این حدیث پیامبر به عده ای خاص داد چرا سیدنا حسن رض این خلافت را بخشیدند؟؟؟
لطفا این تناقضات را علمی جواب بدهید.

آخه وقتی تعریف شما از خلیفه نادرسته ، ما چیکار کنیم ؟

همونجا سوال کردم ازت : حضرت آدم بر کی حکومت کرد ؟

ببینم می تونی جواب بدی یا بازم بهانه میاری ؟

عبدالرسول;360515 نوشت:
عزیز من شما موضوع رو نپیچون ، یک کلام بگو حدیث تارک فیکم خلیفتین رو صحیح می دونی یا نه ؟ اگر نه که باید همزمان خیلی از احادیث بخاری و مسلم رو رد کنی ، اگرم آره که دیگه مسئله رو کش نده .

بگو جوابی واسه حرفات ندارم ، دارم بهانه میارم .

جالبه !!!! ؟؟؟؟ جالب این حرفای شماست که میگید : حضرت معاویه رض حضرت عمار رض را کشت ، حضرت معاویه رض با حضرت علی رض دشمنی و قتال کرد ، حضرت معاویه رض حضرت حجر را کشت .

شما اون صلح نامه رو بیار تا من بخونم .

داداش ، بهت پیشنهاد میدم تا گاف های تو هم به اندازه گاف های عبدالله حیدری نشده ادامه ندی ، بعد میگی چرا میخندی ؟؟؟؟؟؟؟؟

شما مفهوم سال برات جا افتاده ؟ سی سال بعد از پیامبر میشه بعد از حکومت معاویه ؟

فکر کنم جنابعالی بهتره اول بری یه دوره تاریخ صدر اسلام رو خوب مطالعه کنی حداقل سال و ماهش دستت بیاد . بحث کردن با کسی که هنوز نمی دونه معاویه کی حکومت سلطنتیش شروع شده بی فایده ست . یعنی فقر شدید علمی تا این حد ندیده بودم .


متن صلن نامه به روايت شيعه:
هذا ما صالح عليه الحسن بن علي بن أبي طالب معاوية بن أبي سفيان صالحه على أن يسلّم إليه ولاية أمر المسلمين، على أن يعمل فيهم بكتاب اللّه وسنّة رسوله(صلى الله عليه وآله وسلم .

ماده دوم:
معاويه حقّ تعيين خليفه پس از خودش را ندارد .
ماده سوم:
المادّة الثالثة: أن يترك سبّ أمير المؤمنين والقنوت عليه بالصلاة وأن لا يذكر عليّاً إلاّ بخير"

بحار الأنوار ج 44 ص 65، الغدير ج 11 ص 6 .
مقاتل الطالبيين للاصفهاني: ص 26 شرح النهج 4 15

البته متن عربی ماده چهارم را به دست نیاوردم.

این ها به روایت شیعه هست.
خوب شما بفرما حضرت حسن که ولایت امر مسلمین را به حضرت معاویه می بخشد منظورش چیست؟
از حدیث 12 خلیفه می باشد یا حدیث ثقلین؟؟؟

عبدالرسول;360515 نوشت:

داداش ، بهت پیشنهاد میدم تا گاف های تو هم به اندازه گاف های عبدالله حیدری نشده ادامه ندی ، بعد میگی چرا میخندی ؟؟؟؟؟؟؟؟

شما مفهوم سال برات جا افتاده ؟ سی سال بعد از پیامبر میشه بعد از حکومت معاویه ؟

فکر کنم جنابعالی بهتره اول بری یه دوره تاریخ صدر اسلام رو خوب مطالعه کنی حداقل سال و ماهش دستت بیاد . بحث کردن با کسی که هنوز نمی دونه معاویه کی حکومت سلطنتیش شروع شده بی فایده ست . یعنی فقر شدید علمی تا این حد ندیده بودم .

باز هم توضیح می دهم.
در حدیث 30 سال نوع حکومت را توضیح می دهد نوع حکومت از خلافتی به وراثتی تغییر می کند.

توجه داشته باش عزیز من!
نوع حکومت!!!

در هر نوع حکومت شخصی که بر مسند قدرت است خلیفه نامیده می شود.
گواهش را تاریخ داده است.
شما می گوئید پادشاهان عباسی یا خلفای عباسی؟؟؟

می گوئید خلفای عباسی اما نوع سیستم حکومتی پادشاهی است.
پیامبر نوع سیستم رو پیش بینی کرده که به پادشاهی تغییر می کند و این هیچ تضادی به شخص خلیفه ندارد زیرا پادشاه می تواند همان خلیفه باشد...

ساده بگویم شیعه اعتقاد دارد روزی امام دوازدهم بر دنیا پادشاهی خواهد کرد! خوب این پادشاه شما آیا خلیفه ی مسلمین نیز هست یا نیست؟؟؟

جناب آقای مکه

بنده سوال پرسیدم که چطور شما خلفایتان که جزو اهل بیت نیستند را جزو 12 خلیفه بر حق میدانید که[HL] همچنان منتظر جاب سوالم هستم[/HL]

اما در مورد مطلبی که فرمودید که امامان ما خلیفه نبودند و در این حدیث صدق نمیکنند!!

برادر من ما دینمان را از صحیح بخاری نمیگیریم که حتما امامان ما در حدیث این کتاب صدق کنند! مشابه این حدیث در کتب شیعه با لفظ دوازده امام آمده پس شما بهتر است نگران خلفای خودتان باشید که جزو اهل بیت نیستند

عبدالرسول;360516 نوشت:

در مکتب شما همیشه بیان حقایق توهینه . این تازگی نداره .

هرکدوم از سخنان قندوزی که فکر میکنی با عقاید اهل سنت نمی سازه رو بیار تا روش بحث کنیم ، البته نه اینجا ، تاپیک بزن تک تک بررسی کنیم . هرچند من تورو ارجاع دادم به خود کتاب . اونجا قندوزی برای اکثر سخنانش روایت از کتب معتبر اهل سنت آورده . رد این کتاب یعنی رد احادیث کتب معتبر خودتان . که البته میان شما جماعت شایع است .

این هم از چیزی که شما درخواست کرده بودید.
http://www.askdin.com/thread28483.html#post360355

علی مع الحق;360525 نوشت:
جناب آقای مکه

بنده سوال پرسیدم که چطور شما خلفایتان که جزو اهل بیت نیستند را جزو 12 خلیفه بر حق میدانید که[HL] همچنان منتظر جاب سوالم هستم[/HL]

اما در مورد مطلبی که فرمودید که امامان ما خلیفه نبودند و در این حدیث صدق نمیکنند!!

برادر من ما دینمان را از صحیح بخاری نمیگیریم که حتما امامان ما در حدیث این کتاب صدق کنند! مشابه این حدیث در کتب شیعه با لفظ دوازده امام آمده پس شما بهتر است نگران خلفای خودتان باشید که جزو اهل بیت نیستند

جالبه!!!
شما به حدیث ما استناد کردید و می گوئید این 12 خلیفه همان 12 امام ما هستند.
خوب بفرما ثابت کن.
نمی نونی ثابت کنی میای و اینجور جواب می دهی.

ما ادعایی نداریم شما هستید که ادعا کردید این 12 تن همان ها هستند!!!

در ضمن در مفهوم اهل بیت بین ما و شما اختلاف است.
دوما حدیث صحیح تر نزد ما کتاب الله و سنتی است و نه کتاب الله عترتی و کتاب الله اهل بیتی!!!

مکه;360527 نوشت:
جالبه!!!
شما به حدیث ما استناد کردید و می گوئید این 12 خلیفه همان 12 امام ما هستند.
خوب بفرما ثابت کن.
نمی نونی ثابت کنی میای و اینجور جواب می دهی.

ما ادعایی نداریم شما هستید که ادعا کردید این 12 تن همان ها هستند!!!

در ضمن در مفهوم اهل بیت بین ما و شما اختلاف است.
دوما حدیث صحیح تر نزد ما کتاب الله و سنتی است و نه کتاب الله عترتی و کتاب الله اهل بیتی!!!

مثل اینکه شما حالت خوش نیست؟ من کی و کجا ادعا کردم این 12 خلیفه امام شیعه اند؟؟ [HL][HL]اون پست رو برای من بیارید[/HL][/HL]

بنده یک سوال ساده پرسیدمتعجب میکنم که چرا از پاسخ فرار میکنید؟

[HL]سوال: [/HL]پیامبر در کتب شما و به تصحیح البانی میگوید اهل بیت خلیفهبر حق هستند و همواره از قرآن جدا نمیشوند. از طرفی میگوید این خلفا 12 نفر هستند

حال شما چطور ابوبکر و عمر و معاویه را جزو این خلفای دوازده گانه قرار دادید؟

علی مع الحق;360532 نوشت:
مثل اینکه شما حالت خوش نیست؟ من کی و کجا ادعا کردم این 12 خلیفه امام شیعه اند؟؟ [HL][HL]اون پست رو برای من بیارید[/HL][/HL]

بنده یک سوال ساده پرسیدمتعجب میکنم که چرا از پاسخ فرار میکنید؟

[HL]سوال: [/HL]پیامبر در کتب شما و به تصحیح البانی میگوید اهل بیت خلیفه بر حق هستند و همواره از قرآن جدا نمیشوند. از طرفی میگوید این خلفا 12 نفر هستند

حال شما چطور ابوبکر و عمر و معاویه را جزو این خلفای دوازده گانه قرار دادید؟

اولا موضوع این تاپک بر سر همین است!!!
دوما اگر ادعائی دارید روایت را با سند و آدرس بیاورید.

مکه;360521 نوشت:
خوب شما بفرما حضرت حسن که ولایت امر مسلمین را به حضرت معاویه می بخشد منظورش چیست؟

اولا آنحضرت حکومت را به اجبار به معاویه تحویل داد ( که اگر چنین نمی کرد همان اندک مسلمین هم نابود می شدند ) ، ثانیا خلافت ( یعنی جانشینی پیامبر ) را شما اشتباه معنا می کنید . و این بار سوم است که من معنایخلیفه در آیه انی جاعل فی الارض خلیفه را از شما می پرسم .

ثالثا تحت شرایط سخت پیامبر هم در صلح حدیبیه نبوت خود را از کنار اسمشان پاک کردند ، آیا آنجا هم شما استدلال می کنید که پیامبر از نبوت خود دست کشیده است ؟ فاین تذهبون ؟

شما همچنان به حدیث خلیفتین پاسخ ندادی ، و اینطور به نظر می رسد که پاسخی نداری .

مکه;360523 نوشت:
باز هم توضیح می دهم.
در حدیث 30 سال نوع حکومت را توضیح می دهد نوع حکومت از خلافتی به وراثتی تغییر می کند.

توجه داشته باش عزیز من!
نوع حکومت!!!

شما علاوه بر اینکه رجال شناس خوبی هستید مثل اینکه تاریخدان خوبی هم هستید ، تازه منظور پیامبر را هم جالب درک می کنید . این حدیثی که من آوردم می گوید خلافت بعد از من تا سی سال باقیست ، بعداز آن سلطنت است . حدیث می گوید تا سی سال بیشتر خلیفه نیست ، شما میگویی نه هست ؟

اصلا این یکی خیلی جالب بود : نوع حکومت سلطنتی ست اما حاکمش خلیفه رسول الله است . مثل اینست که بگوییم حکومت سلطنتی هم نوعی حکومت جمهوریست .

حتی اگر حرف شما هم درست بود باید می فرمود : تا پنجاه سال ( خمسون ) ، چون حکومت معاویه که موروثی نبود ؟ بود ؟

مکه;360523 نوشت:
شما می گوئید پادشاهان عباسی یا خلفای عباسی؟؟؟

پادشاهان عباسی ، چرا که امام جواد چنین فرمود ، روایتش با سند صحیح در مجمع الزوائد آمده است .

سوال از دوستان اهل سنت؟

1-پیامبر فرمود بعد از من 12 خلیفه از قریش است:

حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ وأبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ قالا حدثنا حَاتِمٌ وهو بن إسماعيل عن الْمُهَاجِرِ بن مِسْمَارٍ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن أبي وَقَّاص قال: كَتَبْتُ إلى جَابِرِ بن سَمُرَةَ مع غُلَامِي نَافِعٍ أَنْ أَخْبِرْنِي بِشَيْءٍ سَمِعْتَهُ من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال فَكَتَبَ إلي سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يوم جُمُعَةٍ عَشِيَّةَ رُجِمَ الْأَسْلَمِيُّ يقول: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حتى تَقُومَ السَّاعَةُ أو يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كلهم من قُرَيْشٍ».
النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1453، ح1822، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

2-پیامبر فرمود خلفای بعد از من اهل بیتم هستند و قرآن از اهل بیتم تا قیامت جدا نخواهد شد

إِنِّي تارِكٌ فِيكمْ خَلِيفَتَيْنِ: كِتابَ الله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ السَّماءِ والأرْضِ وعِتْرَتِي أهلَ بيتي وإنهما لن يَتَفَرَّقا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الحَوْضَ
(حم طب) عن زيد بن ثابت.

[حكم الألباني]
(صحيح)

الجامع الصغیر و زیاده ج1 ص 4222

سوال: چطور ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه میتوانند جزو خلفای بر حق دوازده گانه باشند؟؟

باتشكر از تمامي دوستان شركت كننده در تاپيك

دوستان خواهش بنده از دو مذهب شيعه و سني و حزب سياسي و استعماري وهابيت اين بوده كه نام خلفاي بعد از پيغمبر را معرفي كنند و سپس به مناظره بنشينند لذا مجدد از دوستان شيعه مي خواهم كه نام خلفايشان بعد از پيغمبر را معرفي كنند و همچنين از دوستان اهل سنت نيز چنين انتظاري را دارم
اما كاربر وهابي مكه، جناب مكه شمايي كه برادر احسان وهابي از بوشهر كه البته برادرت احسان با نام هاي كاربري مختلف و از جمله معروف ترين و مشهور ترينش فري دم وهابي در اين سايت فعاليت مي كرد اما به خاطر ناصبي بودنش دومين بار نيز ما برايش فاتحه اي خوانديم و مشخص است شما نيز بعد از ان دوره نقاحت كاربري همچنان همان سيره عمليه برادرتان را ادامه مي دهيد البته از فارغ تحصيلان اكابر شيخ الشياطين ابن تيمه بيشتر از اين نيز نمي توان انتظار داشت جناب وهابي بنده به عنوان اهل سنت اصلا شما را به عنوان يك سني به رسميت نمي شناسم و هر گز نخواهم شناخت شما يك وهابي هستي كه خودت را در فريم اهل سنت جا زده اي
اما شما يك سري اينقولت هايي را داشتيد كه اين لغض خواني ها جز مكتب وهابيت از جايه ديگر درز نخواهد كرد

اولين پارازيت درباره علم غيب پيغمبر

دومين پارازيت گفتي اخلاف ما بين شما حديث ثقلين است كه كتاب الله و عترتي نيست بلكه آن حديثي كه ما در دست داريم كتاب الله و سنت هست، اولا بين شيعه و سني در اين مسئله اختلاف نيست اين وهابيت هست كه در اين مسئله در ادوار تاريخ تشنژ ايجاد كرده و يا كتب ها را تحريف نموده و يا خلط روايي نموده بهرحال نكته جالب توجه اين است كه شما با اين عملت اول وهابي بودنت را اثبات نمودي و دومن ناصبي بودنت را چون هدفي جز حذف و ذم اهل بيت نداري، نكته دوم اين است كه شما گفتي ان حديثي كه ما در دست رس داريم همه دوستان و بزرگواران دقت بفرمايند مثل اينكه كاربر مكه كتاب صحيح تري از صحيح مسلم دارد كه چنين ادعايي را مي كند چون در صحيح مسلم بحث اهل بيت را مطرح نموده و همچنين امام بخاري نيز در كتاب خودش به اين مسئله تصريح داشته و حالا يك وهابي بعد از 1400 امده مي گويد ما حديثي غير از اين در دست رس داريم و مثل اينكه صحيحين ورژن جديد به اقتباس كاربر مكه نيز به بازار امده و جالب تر از همه اينجاست برادرتان احسان مسئله قران و اهل بيت را قبول داشتند بهتر است از ايشان نيز مشاوره اي بگيريد

سومين پارازيت گفتي در مسئله اهل بيت نيز بين ما و شما اختلاف است باز هم بين اهل سنت و اهل تشيع در اين مسئله اختلاف نيست، اختلاف نيست چون مادرمان عايشه اين مسئله را به درستي واكاوي نموده اند و به نظر دو مذهب اهل سنت و تشيع شما ديگر در مقامي قرار نداري اين مسئله رو منقطع اعلام كنيد در نتيجه يا تمكين كن و يا برو رفرنس علميت را افزايش بده تا بيش از خودت را مزحكه فريقين نكني

البته دوست ندارم بيشتر از اين در مورد مطال بالا صحبت كنم چون ما را بيشتر از تاپيك دور خواهد كرد

چهارمين پارازيت كه در نوع خودش بسيار جلب و خواندني و مهيج است اينكه گفتيد، 7 خليفه بعدي جز اسرار الهي هستند، خوب تمام بحث بنده درباره همين تسامح شماست، جناب كاربر وهابي مكه شما در همان پست اولي عمق رسوبات و زنگار هاي علمي خودتان را بر همه گان نمايان كرديد و مشخص شد شما حتي از فرقه باطله وهابيت نيز چيزي نمي دانيد زيرا وهابيت قائل بر اين هستيد:
خلافت بايد شورايي باشد
خلافت بايد دون الله باشد
خلافت بايد عند الناس باشد
حال چگونه مي شود كه به اقرار اسامي مي رسيد مي گوييد 7 تن ديگر از اسرار الهيست؟ مگر خلافت از نظر وهابيت عند الله هست كه اسامي ان بايد جز ضوابط الهي و يا
اسرار الهي باشد؟
مگر خلافت انتصابي هست كه اسامي انها اسرار الهي باشد؟
زماني كه مردم انرا انتخاب مي كنند كه نمي شود سر الهي؟

زماني كه مردم بر مي گزينند به خداوند ارتباطي ندارد زيرا اشكارا هست و در شورا هست و شورا هم مردمي و چيزي كه در عموم به جريان و نهضتي رقم بخورد ديگر نمي شوم اسرار؟ حال چگونه به تبيين نام رسيديد و به بنبست خورده ايد مي گوييد سر الهي؟
چگونه مي شود 5 خليفه جز اشكار هست و 7 تن ديگر از اسرا الهيست مي شود علت اين سر را براي ما بيان كنيد كه چيست و براي چه بايد سر الله باشد؟
شما همين جا فاتحه براي خودتان بخوانيد زيرا پيغمبر فرمود و بنابر تشريع ابن تيميه نيز اخرين خليفه مهدي هست و همينطور عثمان خميس اين ليدر وهابي شما نيز اذعان دارد مسئله مهدويت يك مسئله شناخته شده هست و ما در اين مباني هيچ برهاني در رديه ان نداريم بعد شما مي گويي بقيه جز اسرار الهيست.
حال چگونه مي شود كه پيغمبر از اخرين خليفه خود مي گويد ولي از اولي نمي گويد؟ دومي و الي اخر نمي گويد؟
اين چه پيغمبري هست كه مردم را در يك بام و دو هوايي نگه مي دارد؟
چگونه مي شود موسي براي خود خليفه مقرر مي كند اما محمد ص مردم را در يك تفرقه رها مي كند بعد شما كه اصلا و ابدا قائل بر الهي بودن امامت نيستيد مي گويد فاش شدن اسامي ديگر خلفا جز اسرار هست؟ چه سري؟ اصلا اگر خليفه بايد انتخاب شود و وجوب ان لازم است چرا بايد مخفي باشد يعني مردم نبايد بدانند كه جانشين پيغمبر كيست تا به او رجوع كنند؟
پس ايه 7 سوره رعد چه مي شود؟ لابد ان براي امت پيغمبر نيست و فقط براي امت هاي قبل از پيغمبر بوده و اگر هم براي پيغمبر بوده سري بوده

خداوند در ايه 44 سوره نحل مي فرمايد:

بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

[زيرا آنان را] با دلايل آشكار و نوشته‏ها [فرستاديم] و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند

از پيغمبر سوال مي كنم: يا رسول الله بابي انت و امي، اقا جان سوالي دارم خداوند به شما دستور داد هر آنچه كه بر شما نازل شده را براي ما تببين كنيد منظور خدا از اين ذيل چيست؟

وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ﴿رعد/7﴾
و براى هر قومى رهبرى است

إنما أنت منذر ولكل قوم هاد } قال رسول الله صلى الله عليه وسلم المنذر والهادي رجل من بني هاشم
الراوي: علي بن أبي طالب - خلاصة الدرجة: رجاله ثقات - المحدث: الهيثمي - المصدر: مجمع الزوائد - الصفحة أو الرقم: 7/44

140344عن علي في قوله { إنما أنت منذر ولكل قوم هاد } قالرسول الله صلى الله عليه وسلم : المنذر والهاد رجل من بني هاشم

الراوي: عبد خير الهمداني - خلاصة الدرجة: إسناده صحيح - المحدث: أحمد شاكر - المصدر: مسندأحمد - الصفحة أو الرقم: 2/227

من هو هذا الهاشمي الهادي بعد رسول الله ؟؟؟؟

عن ابن عباس قال : لما نزلت هذه الآية في قوله { ولكل قوم هاد } وضع رسول الله صلى الله عليه وسلم يده على صدره وقال : أنا المنذر وأومأ إلى علي وقال : أنت الهادي بك يهتدي المهتدون بعدي

الراوي: سعيد بن جبير - خلاصة الدرجة: إسناده حسن - المحدث: ابن حجرالعسقلاني - المصدر: فتح الباري لابنحجر - الصفحة أوالرقم: 8/226

حالا يخورده بچرخ ببينم چطور مي توني حديث رو ضعيف السند اعلام كنيد البته يادت باشد استشهاد رجالي را هم اورده ام كه زياد به خود زحمت ندهي البته اگر نتوانستي جواب دهيد مي توانيد بگوييد نستجيرو باالله پيغمبر در اينجا هذيان گفته
آخه تا كي شماها وهابيون مي خواهيد با نشر اكاذيب مردم را سربچرخوانيد؟
اخه تا كي مزخرفات را به مردم تحويل مي دهيد؟ از الله تبارك تعالي شرم نمي كنيد؟ از ساحت مقدس رسول گرامي شرم نمي كنيد؟

شما با همين كلمه سري بودن كل اساس و تار و پود كلاميتان را بر هم زديد پس بهترست برويد دامنه تحقيقاتيان را بيشتر كنيد تا جواب منطقي و قانع كننده تر به ما بدهيد بنده همين سوال را از برادرتان احسان نيز كردم و او در جواب در پادشاهي روم و تزار در روسيه و شواليه در فرانسه و امپراطوري در چين و ژاپن رفت الا 12 خليفه بعد از پيغمبر

دوباره مي گويم نام ها را به صراحت تبيين كنيد وگرنه بهتراست بر باطل بودند عقايد حزب وهابيت اذعان داشته باشيد و عقايد خود را ميكس كنيد

از وهابيون فعال اما چراغ خاموش سايت مانند استدلال، عمرفاروق و طالب علم درخواست حضور در اين تاپيك را دارم

علی مع الحق;360548 نوشت:
پیامبر فرمود خلفای بعد از من اهل بیتم هستند و قرآن از اهل بیتم تا قیامت جدا نخواهد شد
إِنِّي تارِكٌ فِيكمْ خَلِيفَتَيْنِ: كِتابَ الله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ السَّماءِ والأرْضِ وعِتْرَتِي أهلَ بيتي وإنهما لن يَتَفَرَّقا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الحَوْضَ
(حم طب) عن زيد بن ثابت.
[حكم الألباني]
(صحيح)
الجامع الصغیر و زیاده ج1 ص 4222

علی مع الحق;360548 نوشت:
-پیامبر فرمود خلفای بعد از من اهل بیتم هستند و قرآن از اهل بیتم تا قیامت جدا نخواهد شد
إِنِّي تارِكٌ فِيكمْ خَلِيفَتَيْنِ: كِتابَ الله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ السَّماءِ والأرْضِ وعِتْرَتِي أهلَ بيتي وإنهما لن يَتَفَرَّقا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الحَوْضَ
(حم طب) عن زيد بن ثابت.

من واقعا نمی دونم شما....

الْأَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ، حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنِ الرُّكَيْنِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ [=tahoma offok][=tahoma offok]ص: " إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ كِتَابُ اللَّهِ، حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَوْ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ "

همانطور که می بینید در این حدیث القاسم بن حسان ادعا دارد که از زید بن ثابت حدیث را شنیده است خوب ما هم این ادعا را بررسی می کنیم:
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 8 / 311
عقب قوله : ذكره ابن حبان فى " الثقات "
فى أتباع التابعين ، و مقتضاه أنه لم يسمع من زيد بن ثابت.
ثم وجدته قد ذكره فى التابعين أيضا .
و قال ابن شاهين فى " الثقات " : قال أحمد بن صالح : ثقة .
و قال ابن القطان : لا يعرف حاله . اهـ .

چیزی که باید به آن توجه داشت این است که ایشان اصلا زید بن ثابت را درک نکرده اند پس نمی توانند از ایشان چیزی شنیده باشند!!!

زید بن ثابت صحابی است و ایشان از اتباع تابعین!!!

امیدوارم که ریشه این روایت و امثال این روایت رو بتونیم خشک کنیم چرا که حدیث صحیح کتاب الله و سنتی است!!!

خوب با این حساب سوال های شما باطله.
دوستان اگر می توانند سندی بیاورند که ایشان یعنی ابن حسان در دوره ی زید بن ثابت زندگی می کرده است.

kheymegahabalfazl;360592 نوشت:
إنما أنت منذر ولكل قوم هاد } قال رسول الله صلى الله عليه وسلم المنذر والهادي رجل من بني هاشم
الراوي: علي بن أبي طالب - خلاصة الدرجة: رجاله ثقات - المحدث: الهيثمي - المصدر: مجمع الزوائد - الصفحة أو الرقم: 7/44
140344عن علي في قوله { إنما أنت منذر ولكل قوم هاد } قالرسول الله صلى الله عليه وسلم : المنذر والهاد رجل من بني هاشم
الراوي: عبد خير الهمداني - خلاصة الدرجة: إسناده صحيح - المحدث: أحمد شاكر - المصدر: مسندأحمد - الصفحة أو الرقم: 2/227
من هو هذا الهاشمي الهادي بعد رسول الله ؟؟؟؟
عن ابن عباس قال : لما نزلت هذه الآية في قوله { ولكل قوم هاد } وضع رسول الله صلى الله عليه وسلم يده على صدره وقال : أنا المنذر وأومأ إلى علي وقال : أنت الهادي بك يهتدي المهتدون بعدي
الراوي: سعيد بن جبير - خلاصة الدرجة: إسناده حسن - المحدث: ابن حجرالعسقلاني - المصدر: فتح الباري لابنحجر - الصفحة أوالرقم: 8/226 حالا يخورده بچرخ ببينم چطور مي توني حديث رو ضعيف السند اعلام كنيد البته يادت باشد استشهاد رجالي را هم اورده ام كه زياد به خود زحمت ندهي البته اگر نتوانستي جواب دهيد مي توانيد بگوييد نستجيرو باالله پيغمبر در اينجا هذيان گفته
آخه تا كي شماها وهابيون مي خواهيد با نشر اكاذيب مردم را سربچرخوانيد؟ اخه تا كي مزخرفات را به مردم تحويل مي دهيد؟ از الله تبارك تعالي شرم نمي كنيد؟ از ساحت مقدس رسول گرامي شرم نمي كنيد؟

رقم الحديث: 44561
(حديث مرفوع) أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِيِّ بْنُ السِّبْطِ ، أنا أَبُو مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيُّ . ح وَأَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ الْحُصَيْنِ ، أنا أَبُو عَلِيِّ بْنُ الْمُذْهِبِ ، قَالا : أنا أَبُو بَكْرٍ الْقَطِيعِيُّ ، نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ ، حَدَّثَنِي عُثْمَانُ ابْنُ أَبِي شَيْبَةَ ، نا مُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّدِّيِّ ، عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ ، عَنْ عَلِيٍّ ، فِي قَوْلِهِ : " إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " الْمُنْذِرُ وَالْهَادِي رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ " . .

استادی به بنده گفت هر وقت دیدی سند روایتی را ننوشتند و گفتند رجال ثقه هست و زیادی تعریف کردند بفهم که خبرهایی است!!!

حدیثی که فقط یک سند روائی دارد را برایتان بررسی می کنم تا ان شاء الله با وجدان خود کنار بیائید و دیگر اینگونه به بنده تهمت نزنید.

از راویان این حدیث الحسن بن علي التميمي می باشد و تعجب می کنم که این روای را شما نمی شناسید و با وجود ایشان می گوئید روایان ثقه هستند!!!

ایشان ضعیف الحدیث هستند و در طبقه ی 18 راویان جای دارند!!!

[=Traditional Arabic]أبو الفرج بن الجوزي:
[=Traditional Arabic]لا يعرف فيه إلا الخير والدين ، وقال بعد إيراد كلام الخطيب فيه : هذا لا يوجب القدح لأنه إذا تيقن سماعه للكتاب جاز أن يكتب سماعه بخطه لإجلال الكتب

[=Traditional Arabic]أبو طاهر السلفي:
[=Traditional Arabic]كان مع عسره متكلما فيه ، لأنه حدث بكتاب الزهد لأحمد بعدم أصله ، من غير أصل ، فتكلم فيه لذلك

[=Traditional Arabic]شجاع الذهلي::
كان شيخا عسرا في الرواية ، وسمع حديثا كثيرا ، ولم يكن ممن يعتمد عليه في الرواية ، كأنه خلط شيئا من سماعه

مکه;360600 نوشت:
از راویان این حدیث الحسن بن علي التميمي می باشد و تعجب می کنم که این روای را شما نمی شناسید و با وجود ایشان می گوئید روایان ثقه هستند!!!

ایشان ضعیف الحدیث هستند و در طبقه ی 18 راویان جای دارند!!!

جناب اين راوي را شما از كجاي سند برداشت كرديد؟

شما هميشه همينگونه بررسي رجالي مي كنيد؟

درضمن اين حديث را از كدوم كتاب برداشت كرديد بفرماييد تا ما هم بدانيم؟

البته تهمتي نيز به بزرگ مرد رجال از مشاهير اهل سنت ابن حجر نيز زديد و ان را هم به حول قوه الهي اثبات خواهم نمود

متاسفانه شما بهره اي از علم رجال نبرده ايد هيچ حتي علمي نيز از علما و استوانه هاي رجالي نداريد كه اگر داشتيد در مي يافتيد كه ابن حجر روايت را حسن اعلام نموده و نه من و اين مسئله نيز بر هيچ خواننده اي پوشيده نيست كه ابن حجر عسقلاني كيست و شما كاربر وهابي نيز كه هستيد و همچنان به سياه نمايي هاي خود ادامه مي دهيد

حالا نظرتان درباره روايات زير چيست؟

المعجم الأوسط ج2ص94ح1361 : " حدثنا أحمد محمد بن صدقة - ثقة حافظ - قال حدثنا عثمان بن أبي شيبة قال حدثنا مطلب بن زياد عن السدي عن عبد خيرعن علي بن أبي طالب في قوله ( إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ) قال رسول الله المنذر والهاد رجل من بني هاشم ".


الأحاديث المختارة ج: 2 ص: 286ح668 بسنده ( عبدالله بن أحمد حدثني أبو بكر بن أبي شيبة ثنا مطلب بن زياد عن السدي عن عبد خير عن علي في قوله ( إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ) قال رسول الله صلى الله عليه وسلم المنذر والهاد رجل من بني هاشم . ) وقال ( إسناده حسن ) .

وهذا تفسير ابن أبي حاتم ج7 ص 2225 ح12152 :
" حدثنا علي بن الحسين ثنا عثمان بن أبي شيبة ثنا المطلب بن زياد عن السدي عن عبد خير عن علي ( لكل قوم هاد ) قال : الهاد رجل من بني هاشم " قَالَ ابْنُ الْجُنَيْدِ: هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ،

انشا الله در ادامه اصل تدليس شما را هم اثبات خواهم نمود تا همگان بدانند شما چيزي جز تزوير در چنته علمي خود نداريد


kheymegahabalfazl;360592 نوشت:
إنما أنت منذر ولكل قوم هاد } قال رسول الله صلى الله عليه وسلم المنذر والهادي رجل من بني هاشم
الراوي: علي بن أبي طالب - خلاصة الدرجة: رجاله ثقات - المحدث: الهيثمي - المصدر: مجمع الزوائد - الصفحة أو الرقم: 7/44
140344عن علي في قوله { إنما أنت منذر ولكل قوم هاد } قالرسول الله صلى الله عليه وسلم : المنذر والهاد رجل من بني هاشم
الراوي: عبد خير الهمداني - خلاصة الدرجة: إسناده صحيح - المحدث: أحمد شاكر - المصدر: مسندأحمد - الصفحة أو الرقم: 2/227
من هو هذا الهاشمي الهادي بعد رسول الله ؟؟؟؟
عن ابن عباس قال : لما نزلت هذه الآية في قوله { ولكل قوم هاد } وضع رسول الله صلى الله عليه وسلم يده على صدره وقال : أنا المنذر وأومأ إلى علي وقال : أنت الهادي بك يهتدي المهتدون بعدي
الراوي: سعيد بن جبير - خلاصة الدرجة: إسناده حسن - المحدث: ابن حجرالعسقلاني - المصدر: فتح الباري لابنحجر - الصفحة أوالرقم: 8/226 حالا يخورده بچرخ ببينم چطور مي توني حديث رو ضعيف السند اعلام كنيد البته يادت باشد استشهاد رجالي را هم اورده ام كه زياد به خود زحمت ندهي البته اگر نتوانستي جواب دهيد مي توانيد بگوييد نستجيرو باالله پيغمبر در اينجا هذيان گفته
آخه تا كي شماها وهابيون مي خواهيد با نشر اكاذيب مردم را سربچرخوانيد؟ اخه تا كي مزخرفات را به مردم تحويل مي دهيد؟ از الله تبارك تعالي شرم نمي كنيد؟ از ساحت مقدس رسول گرامي شرم نمي كنيد؟

حدیث بعدی از تاریخ بغداد است:
رقم الحديث: 4229
(حديث مرفوع) أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَهْرَيَارَ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ الطَّبَرَانِيُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ هَارُونَ الْبَغْدَادِيُّ صَاحِبُ أَبِي ثَوْرٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْمُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّدِّيِّ ، عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ ، عَنْ عَلِيٍّ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ " .

خوب این حدیث اصلا اوضاع خوبی ندارد!!!
الفضل بن هارون البزوري در واقع شخصی است مجهول الحال!!!
و صد البته که محمد بن عبد الله الأصبهاني نیز مجهول الحال است....

حدیث بعدی از معجم طبرانی است:
رقم الحديث: 7988
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ سَامٍ ، نَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ ، نَا الْمُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّدِّيِّ ، عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ ، عَنْ عَلِيٍّ ، فِي قَوْلِهِ : إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : الْمُنْذِرُ ، وَالْهَادِ : رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ " . لَمْ يَرْوِ هَذَا الْحَدِيثَ عَنِ السُّدِّيِّ ، إِلا الْمُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، تَفَرَّدَ بِهِ : عُثْمَانُ .

در این حدیث نیز محمد بن جعفر القاضي مجهول الحال است!!!

همین حدیث بالا باز با لفظی دیگر در کتاب معجم آمده است:
رقم الحديث: 5065
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ هَارُونَ ، قَالَ : نَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ ، قَالَ : نَا الْمُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّدِّيِّ ، عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ ، عَنْ عَلِيٍّ ، فِي قَوْلِهِ : إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " الْمُنْذِرُ ، وَالْهَادِ : رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ " . لَمْ يَرْوِ هَذَا الْحَدِيثَ عَنِ السُّدِّيِّ إِلا الْمُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، تَفَرَّدَ بِهِ : عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ .

در این حدیث نیز الفضل بن هارون البزوري مجهول الحال است.

و باز هم طبرانی به سندی دیگر همین حدیث را در معجم آورده است:
رقم الحديث: 1384
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ , قَالَ : نا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ , قَالَ : نا مُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّرِّيِّ ، عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ ، عَنْ عَلِيٍّ ، فِي قَوْلِهِ : إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ : رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ " ، لَمْ يَرْوِ هَذَا الْحَدِيثَ عَنِ السّرِّيِّ إِلا الْمُطَّلِبُ ، تَفَرَّدَ بِهِ : عُثْمَانُ .

در این حدیث عثمان بن أبي شيبة العبسي ادعا شده که از مطلب بن زیاد این حدیث را شنیده است.
خوب مطلب بن زیاد متوفی سال 185 هجری می باشند. التهذیب ج 8 ص 112
و همچنین عثمان بن ابی شیبه در سال 176 هجری به دنیا آمده است! مرآة الجنان ج 2 ص 92 و همچنین تدريب الراوي ج 2 ص 175
با این حساب عثمان بن ابی شیبه در زمان وفات مطاب بن زیاد فقط 9 سال سن داشته است!!! به عبارتی این حدیث را نمی توانسته از مطلب بن زیاد بشوند!!!

اما باز هم طبرانی و این بار در معجم صغیر این حدیث را آورده است:
رقم الحديث: 741
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ هَارُونَ الْبَغْدَادِيُّ ، صَاحِبُ أَبِي ثَوْرٍ ، حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ ، حَدَّثَنَا الْمُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّدِّيِّ ، عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ ، عَنْ عَلِيٍّ كَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ فِي الْجَنَّةِ ، " فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَجَلَّ : إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ : الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ " ، لَمْ يَرْوِهِ عَنِ السُّدِّيِّ ، إِلا الْمُطَّلِبُ ، تَفَرَّدَ بِهِ عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ .

خوب خودتون از انتهای روایت می فهمید چه خبره اما برای تکمیل بحث می گویم که:
الفضل بن هارون البزوري مجهول الحال است!!!

و باز هم در مسن جابر این حدیث آمده است اما بدون سند روائی!!!
رقم الحديث: 13842
(حديث مرفوع) (حديث موقوف) حَدِيثٌ ( عم ) : فِي قَوْلِهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ . قَالَ عَبْدُ اللَّهِ : حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ ، ثنا مُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّدِّيِّ ، عَنْهُ ، بِهَذَا .
خوب حدیث بدون سند هم...؟؟؟؟

کتاب دیگری که این حدیث را آورده احادیث مختاریه است:
رقم الحديث: 620
(حديث مرفوع) أَخْبَرَنَا أَبُو الطَّاهِرِ بْنُ الْمَعْطُوشِ الْحَرِيمِيُّ ، بِبَغْدَادَ ، أَنَّ هِبَةَ اللَّهِ بْنَ مُحَمَّدٍ أَخْبَرَهُمْ ، قِرَاءَةً عَلَيْهِ ، أَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْمُذْهِبِ ، أَنَا أَحْمَدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ حَمْدَانَ ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ ، حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ ، ثَنَا مُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّدِّيِّ ، عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ ، عَنْ عَلِيٍّ , فِي قَوْلِهِ : إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ " . الْمُطَّلِبُ : وَثَّقَهُ أَحْمَدُ وَيَحْيَى ، وَقَالَ أَبُو حَاتِمٍ : لا يُحْتَجُّ بِهِ .

در این حدیث نیز ابن أبي شيبة نمی توانسته از مطلب بن زیاد حدیث را شنیده باشد اما باز هم ما بررسی را ادامه می دهیم:
در این حدیث الحسن بن علي التميمي نیز ضعبف الحدیث است!!!
که در بررسی اولین حدیث در پست قبلی مفصل شرح ایشان را بیان کردم.
و صد البته از این نیز می گذریم که أَبُو الطَّاهِرِ بْنُ الْمَعْطُوشِ الْحَرِيمِيُّ در زمان شنیدن این حدیث فقط 15 سال سن داشته است!!!

فکر کنم این روایت دیگه ضربه فنی شد!!!
خوب حالا برادر عزیز شیعه ی من باز هم به نوشته های خود و توهین هائی که در آن نثار بنده کرده و من را متهم به کذب گویی کردی بینداز و از الله طلب بخشش کن

kheymegahabalfazl;360602 نوشت:
انشا الله در ادامه اصل تدليس شما را هم اثبات خواهم نمود تا همگان بدانند شما چيزي جز تزوير در چنته علمي خود نداريد

فکر کنم نه تنها روایاتی را که آوردید بلکه چند روایت را هم بیشتر بررسی کردم تا دیگر به خود اجازه ی توهین به بنده و اهل سنت را ندهید.
برادر شیعه ی من.
هرچقدر شما توهین کنید ما فقط با بررسی علمی پاسخ می دهیم.
دوستان خود قضاوت خواهند کرد.

الله یار شما

مکه;360604 نوشت:
فکر کنم نه تنها روایاتی را که آوردید بلکه چند روایت را هم بیشتر بررسی کردم تا دیگر به خود اجازه ی توهین به بنده و اهل سنت را ندهید.
برادر شیعه ی من.
هرچقدر شما توهین کنید ما فقط با بررسی علمی پاسخ می دهیم.
دوستان خود قضاوت خواهند کرد.

الله یار شما



آفرين روش خوبي را در پي گرفته اي البته ما نيز چشم پوشي مي كنيم بر توهينات شما به برادران شيعيمان در صفحات قبلي

البته شايان ذكر هست كه به دنبال مسدود كردن بنده هستيد و اما اين را بدانيد كه خداوند فرمود: وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِين

پسر جان اين حديث را بنده يك سال پيش مورد بررسي قرار دادم الان شما اومدي ادعاي چه مي كني از ما؟

بنده به شما توهين كردم؟ بنده به شما حرفي بي خردي زدم؟

دوست عزيز در ادامه مشخص مي شود كه چه كسي به شيعه و سني اهانت و توهين مي كند

در ادامه مشخص مي شود كه چه كسي ضربه فني شده و در ادامه مشخص مي شود كه چه كسي بحث علمي مي كند و يا چه كسي برهان هاي منفك علمي را به مردم تحميل مي كند

دوستان دقت بفرمايند اين آقا امد به شكل و گونه هاي مختلف به بنده عنگ بي ادبي و بي احترامي را زد كه در صورتي بنده به حق به ايشان گفتم تدليس مي كنند و نه به ناحق شما نگاهي به روايت زير بيندازيد:



مکه;360603 نوشت:
و باز هم طبرانی به سندی دیگر همین حدیث را در معجم آورده است:
رقم الحديث: 1384
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ , قَالَ : نا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ , قَالَ : نا مُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ ، عَنِ السُّرِّيِّ ، عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ ، عَنْ عَلِيٍّ ، فِي قَوْلِهِ : إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ سورة الرعد آية 7 ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ : رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ " ، لَمْ يَرْوِ هَذَا الْحَدِيثَ عَنِ السّرِّيِّ إِلا الْمُطَّلِبُ ، تَفَرَّدَ بِهِ : عُثْمَانُ .

در این حدیث عثمان بن أبي شيبة العبسي ادعا شده که از مطلب بن زیاد این حدیث را شنیده است.
خوب مطلب بن زیاد متوفی سال 185 هجری می باشند. التهذیب ج 8 ص 112
و همچنین عثمان بن ابی شیبه در سال 176 هجری به دنیا آمده است! مرآة الجنان ج 2 ص 92 و همچنین تدريب الراوي ج 2 ص 175
با این حساب عثمان بن ابی شیبه در زمان وفات مطاب بن زیاد فقط 9 سال سن داشته است!!! به عبارتی این حدیث را نمی توانسته از مطلب بن زیاد بشوند!!!

دوستان بزرگوار اين روايت صد در صد اسنادش صحيح سند هست لذا اين اقاي مكه و به اصطلاح اهل سنت سعي در مخدوش كردن روايت دارد و چون نمي تواند به هيچ شكل اسناد ان را مورد جرح قرار دهد مي آيد اسناد را شروع به كالبد شكافي مي كند و شايد به تواند به وسيله بازي با اعداد و ارقام اسناد را مورد تغيير قرار دهد اما به ظاهر ايشان به هدف خود مي رساند و او مي ايد طرح پاسخ مي كند با اين عنوان كه عثمان بن ابي شبيه در سال 176 بدنيا امده و مطلب بن زياد به سند ابن حجر يعني تهذيب متوفي 185 بوده و در زمان وفات مطلب بن زياد 9 سال داشته و در نهايت مي گويد چگونه ممكن هست كسي كه 9 سال داشته چنين حديثي بشنود اما غافل از اينكه يك تير غيب او را گرفتار مي كند و ان هم اين است كه استوانه رجالي اهل سنت ابن حجر فرموده عثمان متولد 156 بوده و در زمان وفات مطلب بن زياد 29 سال داشته و اين اقا وفات مطلب بن زياد را از ابن حجر اقتباس مي كند اما ولادت عثمان بن ابي شبيه را از ابن حجر اقتباس نمي كند چرا ؟ چون اگر اين كار را كند كل اساس رجاليش بر هم مي ريزد
نتيجه اول:


الاسم : عثمان بن محمد بن إبراهيم بن عثمان العبسى مولاهم ، أبو الحسن بن أبى شيبة الكوفى ( أخو بكر بن أبى شيبة ، و القاسم )
المولد : 156 هـ
الطبقة : 10 : كبارالآخذين عن تبع الأتباع
الوفاة : 239 هـ
روى له : خ م د س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة حافظ شهير ، و له أوهام
رتبته عند الذهبي : الحافظ

قال الحافظ في تهذيب التهذيب 7 / 151 :
و قال السراج ، عن محمد بن عثمان بن أبى شيبة : ولد أبى سنة ست و خمسين . يعني 156

الاسم : المطلب بن زياد بن أبى زهير الثقفى و يقال القرشى ، مولاهم ، الكوفى ، و يقال مولى جابر بن سمرة السوائى حليف بنى زهرة
الطبقة : 8 : من الوسطى من أتباع التابعين

الوفاة : 185 هـ
روى له : بخ س ق ( البخاري في الأدب المفرد - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : صدوق ربما وهم
رتبته عند الذهبي : وثقه أحمد و ابن معين ، و قال أبو حاتم : لا يحتج به

اولا عثمان در زمان مرگ مطلب 29 سال داشته

دوما حتي اگر هم 9 سال داشت باز هم مشكلي وجود ندارد زيرا يك بچه در سن زير 10 سال به اكابر مي رفته و چگونه مي شود كه نتواند يك حديثي را بشنود و در جامعه بازگو نكند

سوما عثمان جزء تلاميذ مطلب هست

اما صحت سند از زبان امام احمد حنبل تا ما ببينيم چه كسي در اينجا ضربه فني شده:

حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ حَدَّثَنَا مُطَّلِبُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ عَنْ عَلِيٍّ فِي قَوْلِهِ { إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ } قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ
حدثنا عبد الله - ثقة حافظ
حدثني عثمان بن أبي شيبة - ثقة حافظ
ثنا مطلب بن زياد - صدوق
عن السدي - ثقة واحتج به مسلم
عن عبد خير - ثقة

خوب جناب مكه حالا ما بايد مسدود شوم و يا شما با اين تدليس بزرگتان؟
حالا ما توهين مي كنيم يا شما؟
حالا ما به مشاهير اهل تشيع و ستنن تهمت مي زنيم و يا شما؟
جناب مكه بنده اين روايت را يك سال پيش بررسي كرده بودم و جناب عالي با چهار تا كپي و پيست فكر كردي ديگر كار ما را ساختي
دوستان عزيز ديديم كه اين سند اصلا مشكل رجالي هم نداشته حال ببينيم ايا اين وهابي هدايت مي شود يا نه؟

خوب جناب مكه ما كه ريشه و اساس علمي در مباني هاي پوشالي شما جز تزوير نديديم حال چه مي گوييد باز هم مي گوييد ما به شما توهين مي كنيم؟
همچنين خواننده ها نيز چيزي جز سياه نمايي در برهان هاي علمي شما نديدند آيا همين بود مباحثه علمي؟
بنده را بيشتر از اين مجبور نكنيد تا روايات تدليس را بياورم و بيشتر از اين ابروريزي شود
دوستان اگر علاقه اي به بررسي رجالي بيشتر اين روايت دارند بفرمايند حقير درخدمتشان هستم
اميدوارم كمي بيشتر تعمق و تفكر بفرماييد

جناب مكه بنده پستي را در صفحه 4 به شمار 38 نگارش كردم كه شما پاسخي ندايد هيچ، بلكه از ان سوالات فرار كرديد تا به واسطه اين روش، ضرورتي پيدا كنيد براي برون رفت از بنبست و هم تخريب و ترور شخصيت بنده در سايت، حقير و دوستان ديگر كماكان منتظر اين هستيم پاسخ گو باشيد
البته يادتان باشد فرار به منزله شكست هست، ابروي برباد رفته وهابيت را بخريد جناب مكه
:khaneh:

جناب مكه شما هم اگر ادعايي در بحث ايه تطهير، ثقلين و ايه مودت داري مي تواني به لينك زير بروي و صفحه 7 و 8 مطالب بنده را بخواني و اميد وارم در شما تاثير بگذارد

http://www.askdin.com/thread28075-7.html

والسلام علي من اتبع الهدي

مکه;360460 نوشت:
وقندوزی!!!
می شود بگوئید کدام یک از بزرگان اهل سنت ایشان را جز علمای اهل سنت آورده است که شما دست به چنین شاهکاری می زنید؟؟؟
بنده نقل های ایشان را آوردم...
کدام اهل سنتی چنین اعتقادی دارد که ایشان دارد؟؟؟
حتی به قلم نگارش ایشان دقت بفرما برادر من!!!
همین بس که این کتاب فقط در قم چاپ می شود!!!

بنده عرض کردم که کدام یک از علمای اهل سنت ایشان را سنی می دانند که علی الظاهر دقت نکرده اید، والبته اقرار خود شخص نیز حجت است، بنده خدا اعتراف می کند که من افتخار می کنم که سنی هستم ولی شما می گویید نه من می دانم شیعه است .حالا بنده نمی دانم شما بعد از این همه سال چطور علی رغم اعتراف خودش به هویت او پی برده اید.
بنده نفهمیدم که لم نگارش ایشان چطور است چون به حقای اعتراف کرده پس شیعه است البته اگر شما شیعه را این شکلی قبول دارید که همیشه تابع حق است پس چرا شعه نشده اید؟
اما اینک چرا در قم چاپ می شود چون در همین قم خیلی دیگر از کتابهای اهل سنت نیز چاپ می شود ودر کتابخانه های شیعه اکثر کتب مرجع ومعتبر اهل سنت موجود است چون شیعه آنچنان به حقانیت خود واقف است که از چاپ ونشر کتب اهل سنت ابایی ندارد وشما اگر به کتابخانه های شیعه مراجعه کنید این منابع را پیدا می کنید. ولی علی الظاهر در کتابخانه های اهل سنت مخصوصا در مکه وسعودی شما اثری از کتب شیعه پیدا نمی کنید وبالاتر از آن اینکه هر کتابی حدیثی که دال بر عقاید شیعه است از نویسندگان اهل سنت چاپ نمی شود. وهمین نکته خود بخشی از واقع را نشان می دهد که چه کسی در باورهای خود مصمم است وشکی ندارد تا حدی که کتب طرف مقابل را نیز چاپ ومنتشر می کند.
خیلی از سخنان ما را جواب ندادید، ونفرمودید که با این رجال شما وراویانی که برای حدیث ثقلین در صحیح مسلم نقل شده است دیگر چه خدشه ای بر این حدیث وارد است ویا اینکه صحیحین شما برخلاف ادعایتان حرف های غلط واشتباه زیاد دارند؟
سوای اینکه حدیث ثلین در صحیح مسلم، سنن ترمذی، صواعق محرقه ،مقاة المفاتیح وخیلی از کتب دیگر با تعبیر کتاب الله و اهل بیتی آمده است پس دوست عزیز واقعیت را کتمان نکنید.واین روش در بحث علمی و کشف حقیقت کار درستی نیست. اگر بقیه جرح وتعدیل های شما نیز مثل همین حدیث ثقلین باشد که !!!!!!!!

مکه;360511 نوشت:
12 خلیفه ی شما کیست؟
کدام یک از 12 امام شما خلیفه بودند ؟ بجز 2 تن از آنان؟؟؟
اگر خالفت را طبق این حدیث پیامبر به عده ای خاص داد چرا سیدنا حسن رض این خلافت را بخشیدند؟؟؟
لطفا این تناقضات را علمی جواب بدهید.

مثل اینکه معنی خلیفه را شما هنوز درست متوجه نشده اید. خلیفه یعنی جانشین شخصی ونیابت از او در غیبت او ویا بعد از مرگ او ویا به خاطر عدم توانایی او.(مفردات راغب، ج1،ص 294) وپیامبر تنها در امور اجرایی وحکومتی نبودند بلکه ایان شؤون دیگر ی نیز همچون تفسیر وتبیین قرآن وقضاوت نیز داشته اند. وبه اعتراف علمای خود شما بعد از پیامبر صحابه ایشان مرجعیت واعلمیت علمی امیرالمومنین وآگاهترین شخص به قضاوت را ایشان می دانستند ولی به خاطر حب دنیا وریاست حق ایشان را در مقام حکومت غصب کردند. اینکه ایشان نتوانستند حکومت کنند دلیل بر این نیست که خلیفه پیامبر نبودند بلکه به خاطر شرایطی که بعد از مرگ پیامبر اسلام(ص)پیش آمد وایشان مشغول کفن ودفن بودند عده ای در سقیفه جمع شده و بر خلاف وصیت پیامبر (ص)برای ایشان خلیفه تعیین کردند.
پیامبر نفرموده بود که علی(ع)حتما در مسند کار قرار خواهد گرفت بلکه فرموده بود خلیفه من بر شما او است و اگر مردم بر خلاف توصیه رسول خدا(ص)عمل می کنند این عمل موجب نمی شود که مساله عوض شود.
اما در مورد امام حسن (ع) اگ ایشان معاویه را قبول داشتند با معاویه وارد جنگ نمی شدند وبعد از اینکه خیانت یاران خود را دیدند وشیادی های معاویه که با پول وتطمیع یاران آنحضرت را به سمت خود کشید. وحضرت مجبور شد به خاطر حفظ جان بیه یاران خود وموقعیت پیش آمده صلح نمایند. حالاکه شما معاویه را خلیفه رسول خدا(ص)می دانید بفرمایید: چرا معاویه بر خلاف صلح نامه برای خود جانشین تعیین کرد؟
2- بر خلاف صلح نامه وسیره نبوی سب امیر المومنین را در منابر واجب کرد؟ 3- پیامبر فرمود: یا عمار تقتلک الفئة الباغیة ، در جنگ صفین چه کسی عمار را کشت وکدام گروه ایشان را کشتند، که مصداق الفئة الباغیة می باشند؟

سلام علیکم

مکه;360599 نوشت:
الْأَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ، حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنِ الرُّكَيْنِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: " إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ كِتَابُ اللَّهِ، حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَوْ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ "

جناب مکه !

این روایت را علمای بزرگ اهل سنت صحیح دانسته اند :

1 ) نورالدین هیثمی در مجمع الزوائد در دو جا حدیث را می آورد و در مورد آن چنین می گوید :
[=courier new]
عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - قَالَ: «
إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ: كِتَابَ اللَّهِ، وَأَهْلَ بَيْتِي، وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَى الْحَوْضِ» .

[=courier new]رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ فِي الْكَبِيرِ، وَرِجَالُهُ [=courier new]ثِقَاتٌ


[=courier new]عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -: " «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ: كِتَابَ اللَّهِ - عَزَّ وَجَلَّ - حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ - أَوْ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ - وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»
[=courier new]
رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَإِسْنَادُهُ جَيِّدٌ

امیدوارم که معنای رجال ثقه و اسناد جید را خوب بدانید .

2 ) محمد ناصرالدین البانی ( که از او به بخاری دوران یاد می شود ) در کتاب صحيح الجامع الصغير وزياداته روایت را آورده و آنرا صحیح می دانید :

حدیث شماره 4222 و 2457 ) [=courier new]إِنِّي تارِكٌ فِيكمْ [=courier new]خَلِيفَتَيْنِ[=courier new]: كِتابَ الله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ السَّماءِ والأرْضِ وعِتْرَتِي أهلَ بيتي وإنهما لن يَتَفَرَّقا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الحَوْضَ

حكم الألباني : صحیح

انشاءالله که معنای صحیح را می دانید .

علاوه بر اینها شعیب الارنووط ، عادل مرشد ، احمد شاکر و حمزه احمد الزین و جمع دیگری از محققین کتاب مسند امام احمد بن حنبل این روایت را صحیح دانسته اند .

لذا سخنان جنابعالی بسیار مضحک و فاقد ارش علمی است ، روایت صحیح است و هیچ شکی در آن نیست .

مکه;360599 نوشت:
امیدوارم که ریشه این روایت و امثال این روایت رو بتونیم خشک کنیم چرا که حدیث صحیح کتاب الله و سنتی است!!!

[=courier new]يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

حقیقتا شما در حدی نیستید که بخواهید حدیث ثقلین را رد کنید ،

شاید ندانی ، اما به تو می گویم : انکار متواتر ، یعنی انکار پیامبر و انکار پیامبر یعنی کفر . حالا خودت می دانی ، از ما گفتن بود .

اما گاف بعدی جنابعالی در این است که می گویی حدیث صحیح کتاب الله و سنتی است ، خب جناب استاد رجال این حدیث در بخاری و مسلم نیامده ، نه تنها اینجا بلکه در هیچ یک از کتب سته هم نیامده ، ماجرا به این ختم نمی شود ، این روایت حتی سند صحیح هم ندارد ، اینهمه اصرار به چه دلیل است ؟ خب اگر راست می گویی و وجودش را داری سندی برای این روایت ذکر کن .

مکه;360599 نوشت:
زید بن ثابت صحابی است و ایشان از اتباع تابعین

این کشف جدید شماست جناب استاد رجال ؟!

خب یک نگاهی به همان قسمت ترجمه نرم افزار مکتبه شامله بینداز ، الطبقة : 3 : من الوسطى من التابعين

ببینید ابن حجر در همان کتاب تهذیب التهذیب چه می گوید :[=courier new]وجدته قد ذكره في التابعين

سریال گاف های شما نیز در دست ساخت است .

مکه;360599 نوشت:
چیزی که باید به آن توجه داشت این است که ایشان اصلا زید بن ثابت را درک نکرده اند پس نمی توانند از ایشان چیزی شنیده باشند!!!

اولا دکتر احمد شاکر در رساله ای بیان کرده که بخاری گفته : القاسم بن حسان سمع من زید بن ثابت . و با توجه به سال وفات زید بن ثابت و محدوده طبقه سوم روات این احتمال قوی خواهد بود که قاسم بن حسان از زید بن ثابت روایت نقل کرده و اضافه مزی از استوانه های رجالی اهل سنت تصریح می کند که قاسم بن حسان از زید بن ثابت روایت نقل کرده است .

ثانیا بر فرض که اصلا او را نیز درک نکرده باشد ( که این احتمال بسیار ضعیف است ) ، مرسل تابعی ثقه برای شما حجت است . و قاسم بن حسان مورد توثیق ذهبی قرار دارد و نزد ابن حجر مقبول و مورد احتجاج است .

اگر اینگونه بخواهید بررسی کنید که بسیاری از احادیث صحیحین نیز مرسل تابعی هستند و لذا باید از دید شما دور ریخته شوند .

بازهم تاکید می کنم اولا : خلفای ثلاث و ملعونی مثل معاویه جز خلفای پیامبر محسوب نمی شوند ( طبق جمع دو حدیث اثنی عشر خلیفه و تارک فیکم خلیفتین )

ثانیا : شما معنای خلیفه را برای بنده نیاوردید .

ثالثا اسامی سایر خلفای پیامبر چه شدند ؟ آنها را بیان کن ( راهنمایی : آخرین خلیفه پیامبر حضرت ولیعصر ( عج ) می باشد ، حالا بقیه را بگو .)

رابعا : اعتراف کن که طبق احادیث صحیح نزد خودت معاویه خلیفه نیست و تو غلط و اشتباه حرف زده ای . حتی تو امام حسن را نیز جز خلفا نیاوردی که این نشان از کینه تو نسبت به خاندان پیامبر است .

خامسا : آیه نیاوردی که بگوید اینها اصول دین مسلمانان است .

فعلا اینارو داشته باش تا بعد .

سلام علیکم

صانع;360667 نوشت:
عزیز من بر اساس شرع اسلام پسر در 15 سالگی بالغ حساب می شود و شهادت و روایت فرد نابالغ سندی ندارد.


ضمن خوشامد گویی به شما ، دوست عزیز اگر این نظریه رجالی و داریه ای شما را بخواهیم به کار بگیریم اولا بسیاری از احادیث مسلم و بخاری زیر سوال می رود و ثانیا روایات فردی مثل عبدالله بن عباس ( حبر الامه ) به طور کلی بی ارزش می شود ، چرا که زمان رحلت پیامبر ابن عباس 15 سال بیشتر نداشته است . و مسلما پیش از رحلت پیامبر به سن شرعی نرسیده و لذا از دید شما روایاتش سند ندارد .

صانع;360677 نوشت:
اصولا وقتی لطیفه ای می شنویم سکوت می کنیم!!!

ده ها قول وجود دارد که ایشان از اتباع تابعین هستند و شما شندیده ای که تنها یک نفر آن را آورده است ملاک قرار می دهید؟؟؟
جالبه!!!

ما نگفتیم رجال ثقه نیستند که شما رفتید و می گوئید فلانی و فلانی جز رجال را ثقه دانسته اند.
حرف بر سر مقطوع بودن است.
حرف بر سر زمان تولد و درک شخص است.
آن وقت شما می گوید احتمال دارد که فلانی را درک کرده باشد!!!

با احتمالات که نمی توان حدیث را قبول کرد.
بعدش هم کسی منکر حدیث ثقلین نیست.

متاسفانه مدیران این سایت اینقدر از دست من عاجز شده اند و جواب علمی ندارند که بدون داشتن حتی یک دلیل موجه سعی دارند پشت سر هم من را مسدود کنند تا بلکه انگیزه ی من را پایین بیاورند.

عزیز من، عهدم را با خدا بستم و کوتاه هم نمیام، ثبت نام هم که مجانیه!!! شما مسدود کن من هم می سازم.
دنبال شهرت و اسم هم نیستم که دل ببندم به فلان نام کاربری.

خیالتون راحت تا جائی که عدالت رو اجرا نکنید مردانه ایستاده ام

خب پس شما آشنا هستی ، داداش خوشامد گویی خودم رو همین جا پس می گیرم .

برادر من شما معنی حدیث صحیح را می فهمی یا نه ؟ مثل اینکه باید به شما معنای حدیث صحیح را هم یاد بدهیم .

اگر بحث انقطاع است که خب شما یه داسی دستت بگیر و صحیحن رو درو کن . مرسل تابعی مقبول است هرچند نظرات بر این است که قاسم ، زید بن ثابت را دیده است .

شما لطف کن با مدرک ثابت کن که قاسم ، جناب زید بن ثابت را ندیده ، از طریق سال وفات و تولد و ... . و یا شهادت تابعی را بیاور.

اینکه می گی ده ها قول در مورد اتباع تابعی وجود دارد ، یه دو سه تا شو بیار .

الانم تهدیدات رو بذار کنار ، حرفی داری با دلیل و مدرک و سند بگو . رجز خوانی شما رو ما قبلا هم دیدیم .

راستی از شهرت هم گفتی ، نکنه شهرت شما هم مثل شهرت آقای عبدالله حیدری بشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عبدالرسول;360678 نوشت:
سلام علیکم


ضمن خوشامد گویی به شما ، دوست عزیز اگر این نظریه رجالی و داریه ای شما را بخواهیم به کار بگیریم اولا بسیاری از احادیث مسلم و بخاری زیر سوال می رود و ثانیا روایات فردی مثل عبدالله بن عباس ( حبر الامه ) به طور کلی بی ارزش می شود ، چرا که زمان رحلت پیامبر ابن عباس 15 سال بیشتر نداشته است . و مسلما پیش از رحلت پیامبر به سن شرعی نرسیده و لذا از دید شما روایاتش سند ندارد .


این حرف شما که عبدالله بن عباس 15 سال بیشتر سن نداشته است کاملا صحیح است.
اما سن 15 سال سن شرعی است و در دین اسلام پسر 15 ساله بالغ نامیده می شود!
غیر از این است؟
موضوع قفل شده است