جمع بندی توکل و عقلانیت ؛ چگونه امکان پذیر است؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توکل و عقلانیت ؛ چگونه امکان پذیر است؟

سلام خدمت کارشناس محترم و دوستان ...

سوال من این بود مگر امکان دارد کسی توکل کند ( وکیل برای خودش انتخاب کند و جاره امور را دست او بسپارد و به نتیجه راضی باشد ) و ادعای عقلانیت هم بکند !!!

ممنون ...

با نام الله






کارشناس بحث: استاد صالح



با سلام به شما دوست عزیز

FTMH_Mohammadi;359160 نوشت:
مگر امکان دارد کسی توکل کند ( وکیل برای خودش انتخاب کند و جاره امور را دست او بسپارد و به نتیجه راضی باشد ) و ادعای عقلانیت هم بکند !!!

توکیل (وکیل قرار دادن) یعنی اعتماد کنی بر دیگری و او را نائب خودت قرار دهی(1)

چون قدرت و قوت و استعداد همه افراد یکسان نیست، رجوع به خبره و کاردان و کارشناس و استفاده از هنر و قدرت و تجربه دیگران یکی از اصول عقلائی است، به همین دلیل اطراف ما پر شده از ابزار و وسائل گوناگون اعم از جامد و گیاه و انسان و حیوان و غیره.

اهمیت استفاده از ابزار و مراجعه به دیگران به حدی است که بخش مهمی از هزینه و وقت و انرژی بشر را به خود اختصاص داده است.

مراجعه به بنّا، نجّار، خطّاط، خیّاط، عکّاس،‌ نقّاش و دیگران و تقبل هزینه و دستمزد آنان یک ضرورت غیر قابل انکار است.

یکی از آن تخصص ها که نوع بشر به آن محتاج است وکیل است، وکیل کسی است که اطلاعات کافی درباره نیازهای موکل خود داشته و به قوانین موجود تسلط داشته و بهترین شیوه را برای حفظ حقوق موکل خود به کار گیرد، اگر شرائط کافی در وکیل جمع شود مردم حاضرند با او قردادی را امضاء نموده و سرنوشت خود را به وی بسپارند، و فرقی نمی کند که وکلیشان در مجلس شورای اسلامی باشد یا در محاکم قضائی.

پس واگذاری امور به هم نوعی که مقداری علم و تجربه بیشتر داشته باشد یک اصل عقلائی بوده و اصلا باعقلانیت منافات ندارد، حتی اگر نتیجه کار وکیل بر طبق میل موکل نباشد اصل کار او و مراجعه به او، زیر سؤال نمی رود.

یکی از وکلائی که در بحث مطرح است خدای قادر متعال است، او نیز خود را وکیل خوبی معرفی نموده است(2) و از مؤمنین می خواهد که او را وکیل خود سازند(3)

اینکه بهتر از خدا نمیتوان وکیل بهتری یافت دلائل فراوانی دارد که تنها به یکی از آنها اشاره می شود:

وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً، براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است و كافى است كه خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد(4)

خدائی که مالک همه آنچه در آسمانها و زمین باشد یعنی تمام قواعد و علوم و نیازها را می داند و می شناسد، هیچ چیز از اراده و احاطه علم و قدرت او خارج نیست،‌ پس او بهتر از هرکس دیگر می تواند وکالت را به عهده گیرد.

پس در واقع آنکه خدا را وکیل قرار داده به قدرتی فوق العاده برتر تکیه کرده، و تکیه بر قدرت برتر، یک اصل عقلائی مورد تأیید همه عقلای عالم است.

موفق باشید.
ــــــــــــــ
1. ر.ک: مفردات ص 882.
2. حسبنا الله و نعم الوکیل، آل عمران/173.
3. و علی الله فلیتوکل المؤمنون، آل عمران/122.
4. نساء/132.

صالح;361987 نوشت:
با سلام به شما دوست عزیز

توکیل (وکیل قرار دادن) یعنی اعتماد کنی بر دیگری و او را نائب خودت قرار دهی(1)

چون قدرت و قوت و استعداد همه افراد یکسان نیست، رجوع به خبره و کاردان و کارشناس و استفاده از هنر و قدرت و تجربه دیگران یکی از اصول عقلائی است، به همین دلیل اطراف ما پر شده از ابزار و وسائل گوناگون اعم از جامد و گیاه و انسان و حیوان و غیره.

اهمیت استفاده از ابزار و مراجعه به دیگران به حدی است که بخش مهمی از هزینه و وقت و انرژی بشر را به خود اختصاص داده است.

مراجعه به بنّا، نجّار، خطّاط، خیّاط، عکّاس،‌ نقّاش و دیگران و تقبل هزینه و دستمزد آنان یک ضرورت غیر قابل انکار است.

یکی از آن تخصص ها که نوع بشر به آن محتاج است وکیل است، وکیل کسی است که اطلاعات کافی درباره نیازهای موکل خود داشته و به قوانین موجود تسلط داشته و بهترین شیوه را برای حفظ حقوق موکل خود به کار گیرد، اگر شرائط کافی در وکیل جمع شود مردم حاضرند با او قردادی را امضاء نموده و سرنوشت خود را به وی بسپارند، و فرقی نمی کند که وکلیشان در مجلس شورای اسلامی باشد یا در محاکم قضائی.

پس واگذاری امور به هم نوعی که مقداری علم و تجربه بیشتر داشته باشد یک اصل عقلائی بوده و اصلا باعقلانیت منافات ندارد، حتی اگر نتیجه کار وکیل بر طبق میل موکل نباشد اصل کار او و مراجعه به او، زیر سؤال نمی رود.

یکی از وکلائی که در بحث مطرح است خدای قادر متعال است، او نیز خود را وکیل خوبی معرفی نموده است(2) و از مؤمنین می خواهد که او را وکیل خود سازند(3)

اینکه بهتر از خدا نمیتوان وکیل بهتری یافت دلائل فراوانی دارد که تنها به یکی از آنها اشاره می شود:

وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً، براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است و كافى است كه خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد(4)

خدائی که مالک همه آنچه در آسمانها و زمین باشد یعنی تمام قواعد و علوم و نیازها را می داند و می شناسد، هیچ چیز از اراده و احاطه علم و قدرت او خارج نیست،‌ پس او بهتر از هرکس دیگر می تواند وکالت را به عهده گیرد.

پس در واقع آنکه خدا را وکیل قرار داده به قدرتی فوق العاده برتر تکیه کرده، و تکیه بر قدرت برتر، یک اصل عقلائی مورد تأیید همه عقلای عالم است.

موفق باشید.
ــــــــــــــ
1. ر.ک: مفردات ص 882.
2. حسبنا الله و نعم الوکیل، آل عمران/173.
3. و علی الله فلیتوکل المؤمنون، آل عمران/122.
4. نساء/132.

سلام جناب صالح ...
راستش این مساله ای که شما در مورد اون صحبت کردین جواب سوال من نبود ... هیچ شخصی منکر استفاده کردن از ابزار درست ... راههای درست ... اشخاص درست برای حل یک صورت مساله نمیشه ... یک انسان عاقل برای حل صورت مساله ای تفکر و تعقل میکنه ... ابزار انتخاب میکنه ... از ابزار استفاده میکنه ... مرتب از روند انجام مساله نمونه برداری میکنه ... نمونه های بدست اومده رو آنالیز میکنه ... اگر ابزار درستی رو انتخاب نکرده بود ... یا راه درستی رو در پیش نگرفته بود ابزار و مسیر رو عوض میکنه تا به هدف برسه .

ولی شخصی که توکل میکنه ... تفکر و تعقلی نمیکنه ... ابزار انتخاب نمیکنه ... از خروجی نمونه برداری نمیکنه .... اتفاق ها و رویدادهای بوجود اومده رو آنالیز نمیکنه .... اگر به هدف نرسید ابزارش رو تغییر نمیده .... اگر به هدف نرسید ... با خودش میگه لابد هدفم اشتباه بوده !!!

اجازه بدین ... این مساله رو در فضای فیزیک و ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار بدیم ... مساله ای کلاسیک در مباحث کنترل خطی با نام آونگ معکوس وجود دارد ... فرض کنید شما میخواهید چوبی به طول یک متر رو کف دستان خود نگاه دارید ... { یک سر چوب کف دست شما باشد و سر دیگر چوب به سمت آسمان باشد } شما باید بتوانید نسبت به حرکت و تغییرات نوک چوب نسبت به زمین حساس باشید ... شما باید بتوانید با سرعت زیاد نسبت به تغییرات سر آزاد چوب ... دست خود را عقب و جلو ببرید تا بتوانید چوب را در کف دستان خود نگه دارید ...

مساله آونگ معکوس کاربردهای بسیاری دارد مثلا وقتی شما میخواهید موشکی رو به سمت آسمان هدایت کنید ... با مساله آونگ معکوس طرف هستید ... 4 شعله در کف موشک وجود دارد و پروسسوری که در داخل سیستم موشک وجود دارد دایما زاویه نوک موشک رو با افق سنجش میکند .... اگر کوچکترین زاویه نابجایی توسط پروسسور تشخیص داده شد ... فرمان مناسب به شعله های موشک داده میشود تا موشک بتواند با زاویه ای مناسب به حرکت خود ادامه دهد ...

مسایل حیاتی این سیستم :
1- وجود پروسسور
2- نمونه گیری از خروجی .
3- تغییر یافتن میزان قدرت و توان هر یک از شعله ها ...

مثلا نمیشه موشکی ساخت و زیرش هیزم روشن کرد و انتظار داشت به مریخ هم برسه و اگربه مریخ نرسید بیایم و بگیم لابد لیاقت نداشتیم ... لابد خیرمون تو این بوده یا ... { هدف رو عوض کنیم
}

اگر دقت کرده باشید چند فرق اساسی میان توکل و عقلانیت وجو دارد ...
1- وجود پروسسور و استفاده از پروسسور در ذهن شخص عاقل ....
2- نمونه گیری از اتفاقات
3- حساس بودن نسبت به شرایط
4- تغییر یافتن متناسب به شرایط
5- تغییر نکردن هدف
6- رسیدن به هدف

ولی در ذهن شخصی که توکل کرده چه میگذرد
1- آرامشی که علتش استفاده نکردن از پروسسور و راضی بودن به نتیجه است .
2- نمونه نگرفتن از نتایج تصمیمات .... اگر آسمان به زمین هم بیاید راه و مسیری که فکر میکرده درسته رو ادامه میده .
3- حساس نبودن نسبت به شرایط .... اگر هر اتفاقی هم بیوفته فکر میکنه راه و مسرش درسته .
4- تغییر نیافتن متناسب با شرایط ... برای چی تغییر کنم مگه راه و مسیرم اشتباه بوده
5- تغیر کردن هدف ... لابد خیرم تو این نبوده ... یا لابد خدا بجاش تو اون دنیا بهم فلان چیز و بهمان چیز رو میده ...

FTMH_Mohammadi;359160 نوشت:
سلام خدمت کارشناس محترم و دوستان ...

سوال من این بود مگر امکان دارد کسی توکل کند ( وکیل برای خودش انتخاب کند و جاره امور را دست او بسپارد و به نتیجه راضی باشد ) و ادعای عقلانیت هم بکند !!!

ممنون ...


سلام
توکل عین عقلانیت است وقتی می دانی و می بینی بسیاری از امورند که از عهده تو بر نمی آید اما حقیقت مهربان توانایی هست که می تواند در آنها به تو مدد برساند
والله الموفق

حامد;362046 نوشت:
سلام
توکل عین عقلانیت است وقتی می دانی و می بینی بسیاری از امورند که از عهده تو بر نمی آید اما حقیقت مهربان توانایی هست که می تواند در آنها به تو مدد برساند
والله الموفق

سلام آقا حامد ...
معنی توکل این نیست که من به خدا توکل کنم تا خدا در مشگلات به من کمک کنه ... توکل یعنی اینکه من چاره امور رو به خدا میسپارم و به نتیجه هم راضیم ... تنها کاری که متوکل میکنه اینه که میگه من نمیفهمم ...

توکل کردن به خدا ... با توکل کردن به بنا و نجار هم فرق داره ... شما میری یه بنا میاری تا ساختمونت رو بسازه ... پس فردا که ساختمون ریخت میری پدرشم در میاری ... ولی اگر به خدا توکل کنی ... اگر ساختومن زندگیت ریخت ... باید به خودت بگی .... لیاقت ساختمون داشتن رو نداشتم .... یا بجای این ساختمون خدا تو اون دنیا به من قصر میده .... یا میگی این یه آزمایش از طرف خدا بوده که آیا باز هم من توکل میکنم یا نه !!! و باز هم به خدا اطمینان میکنی و توکل میکنی و باز هم شکست میخوری و باز به خودت میگی خدا میخواد صبر منو امتحان کنه ... خدا میخواد ببینه بازم بهش اطمینان میکنم یا نه .... بازم توکل میکنی ... بازم خدا سرویست میکنه ... و این چرخه تمومی نداره ... و باز توکل و باز توکل و باز توکل و باز توکل و .....

FTMH_Mohammadi;362124 نوشت:
سلام آقا حامد ...
معنی توکل این نیست که من به خدا توکل کنم تا خدا در مشگلات به من کمک کنه ... توکل یعنی اینکه من چاره امور رو به خدا میسپارم و به نتیجه هم راضیم ... تنها کاری که متوکل میکنه اینه که میگه من نمیفهمم ...

توکل کردن به خدا ... با توکل کردن به بنا و نجار هم فرق داره ... شما میری یه بنا میاری تا ساختمونت رو بسازه ... پس فردا که ساختمون ریخت میری پدرشم در میاری ... ولی اگر به خدا توکل کنی ... اگر ساختومن زندگیت ریخت ... باید به خودت بگی .... لیاقت ساختمون داشتن رو نداشتم .... یا بجای این ساختمون خدا تو اون دنیا به من قصر میده .... یا میگی این یه آزمایش از طرف خدا بوده که آیا باز هم من توکل میکنم یا نه !!! و باز هم به خدا اطمینان میکنی و توکل میکنی و باز هم شکست میخوری و باز به خودت میگی خدا میخواد صبر منو امتحان کنه ... خدا میخواد ببینه بازم بهش اطمینان میکنم یا نه .... بازم توکل میکنی ... بازم خدا سرویست میکنه ... و این چرخه تمومی نداره ... و باز توکل و باز توکل و باز توکل و باز توکل و .....


سلام
شما به نیمه خالی و بنده به نیمه پر نظر دارم
شما به توکل از جهت عدم اطلاع از عواقب امور نگاه می کنید و بنده به توکل از جهت آگاهی نسبت به علم و توانایی خدای متعال
البته چه بسا انسان در امری به خدا توکل کند که به حسب ظاهر کاملا روشن و مشخص است چه اینکه وضوح مسیر برای متوکل الزاما به معنای وصول به نتیجه مطلوب نیست بلکه باید مدد و هدایت الهی بدان ضمیمه شود تا نتیجه حاصل گردد
بدین لحاظ توکل منحصر در موردی نیست که شما مسیر را نمی شناسید بلکه حتی در صورت اشراف کامل هم توکل معنا دارد و این شعار اهل معرفت و ولایت است که می دانند به مدد و هدایت الهی نه رسیدن به مقاصد امکان پذیر است و نه ارزش دارد
راستی طی یک مسیر بدون همراهی ولی و دوست اعلا چه ارزش دارد و نتیچه چه بهایی ؟
و البته باید توجه داشته باشید که در توکل مقصد معین است هرچند مسیرش ممکن است تفاوت کند
این چیزی که شما از آن با عنوان توکل یاد می فرمایید بیشتر در بردارنده معنای تسلیم و رضاست که فوق توکل اند
و هوالله الموفق

سوال
چطور توکل با عقلانیت قابل جمع است؟ یک انسان عاقل برای حل صورت مساله ای تفکر و تعقل میکند، ابزار انتخاب میکند، نمونه های بدست آمده را آنالیز میکند، و... اما شخصی که توکل میکند، هیچکدام از اینها را انجام نمی دهد، و اگر به هدف نرسید با خودش میگوید لابد هدفم اشتباه بوده!!! به مصلحتم نبوده!!

پاسخ
معنای توکل با آنچه شما از آن برداشت نموده اید تفاوت دارد، هرگز توکل با فراهم ساختن امور عادی برای رسیدن به هدف، مثل هدف گذاری، انتخاب ابزار، استفاده صحیح از آن ابزار، آنالیز، دیدن نتیجه، اصلاح مسیر و مانند آن تعارض ندارد، بلکه لازمه توکل استفاده از همین روش های عادی برای رسیدن به هدف است، در غیر این صورت توکل صحیح نخواهد بود، همان طور که در روایت آمده است:

«رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص قَوْماً لَا يَزْرَعُونَ قَالَ مَا أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قَالَ لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَّكِلوُن‏»؛ پیامبر اکرم(ص) گروهی را دید که [برای کسب روزی] به دنبال کشت و کار نمی روند، فرمود چه می کنید؟ گفتند: ما متوکل هستیم و بر خدا توکل می کنیم. حضرت فرمودند: شما متوکل نیستید بلکه سربار مردم هستید!(1)
یا در روایت دیگری وارد شده:

«دَخَلَ الْأَعْرَابِيُّ إِلَى مَسْجِدِ النَّبِيِّ ص فَقَالَ أَ عَقَلْتَ نَاقَتَكَ قَالَ لَا قَدْ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ فَقَالَ اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّه‏»؛ یک اعرابی داخل مسجد شد، پیامبر(ص) از او پرسید: شترت را بستی؟ گفت: نه، بر خدا توکل کردم! پیامبر(ص) فرمود: شترت را ببند و سپس بر خدا توکل کن.(2)

توکل، در حقیقت سپردن نتیجه به خدا بعد از استفاده درست از ابزار عادی، و طی کردن مسیر برای رسیدن به نتیجه است، در غیر این صورت، شخص هرچه هم به خداوند توکل کند، هرگز نتیجه محقق نخواهد شد:
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ یقینا خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان سرنوشت خویش را تغییر دهند.(3)
به همین خاطر است که می بینید در اسلام چقدر به تلاش و پشتکار و مانند آن سفارش شده است:
در روایت آمده است: رسول خدا (ص) در تشییع جنازه سعد بن معاذ شرکت کرد تا اینکه به قبرستان رسیدند. پس از کندن قبر، رسول خدا (ص) خود داخل قبر شد و لحد وی را چید و آن را با گِل مخلوط کرد و پیوسته می فرمود: «سنگ بدهید، گِل بدهید.» و به وسیله‌ی آن میان خشت ها را محکم می کرد. چون از کار محکم ساختن لحد فارغ شد و بر آن خاک ریخت و قبر را پر کرد فرمود: و إنّی لأعلم أنّه سیبلی و یصل إلیه البلی، و لکنّ الله یحبّ عبداً إذا عمل عملاً أحکمه» به خوبی می دانم که این قبر فرسوده خواهد شد و دست خوش پوسیدگی خواهد گردید ولی خداوند بنده‌ای را دوست دارد که چون کاری را انجام می دهد، آن را محکم و استوار کند.(4)
و خود آن حضرت(ص) در روایت دیگری می فرمایند:
«يحبّ اللَّه العامل إذا عمل‏ أن‏ يحسن»‏؛ خداوند دوست دارد کسی که کاری انجام می دهد آن را نیکو انجام دهد.(5)
اما اینکه اگر همه چیز از طریق اسباب مادی خودش محقق می شود، پس نقش توکل چیست؟

اول: توکل لازمه ایمان است.

نمی شود انسان مومن به خالق باشد اما در رسیدن به هدفش به خالق تمام این هستی و ابزار و عوامل و اینها توجهی نداشته باشد، و برای او نقشی قائل نشود! همان‌طور که امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند:
«الْإِيمَانُ لَهُ أَرْكَانٌ أَرْبَعَةٌ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَيْهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ الرِّضَى بِقَضَاءِ اللَّهِ تَعَالَى»؛ ایمان دارای چهار رکن دارد: توکل بر خدا، واگذاری امور به او، تسلیم در برابر امر او، و رضایت به آنچه که او برای انسان مقدر می سازد.‏(6)
امام صادق(ع) نیز می فرمایند: «جَعَلَ اللَّهُ التَّوَكُّلَ مِفْتَاحَ الْإِيمَان وَ الْإِيمَانَ قُفْلَ التَّوَكُّل‏‏»؛ خداوند توکل را کلید ایمان، و ایمان را قفل توکل قرار داد.(7)
کسی که چنین اعتقادی دارد باید در عین تلاش نقشی نیز برای خداوند قائل شود، خدایی که حکیم است، لذا ممکن است انسان چیزی را اراده کند که به مصلحتش نباشد، و خداوند از روی رحمت و حکمتش مانع تحقق آن نتیجه می شود، و اراده انسان به نتیجه منجر نمیشود، همان‌طور که امیرالمومنین(ع) می فرمایند:
«عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم‏»؛ خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیمها، گشوده شدن گره ها، و نقض اراده ها شناختم.(8)

دوم: مشکلات مسیر را آسان می کند.

همه چیز به دست خداوند است، او هم خالق اهداف است، و هم خالق اسباب و ابزاری که موجب رسیدن به اهدافند، طبیعتا در این راستا انسانهایی که برای خدا نقش قائل شده و تلاششان را در طول فاعلیت الهی می دانند و باور دارند که همه چیز به دست خداوند است در نگاه خداوند جایگاه ویژه ای خواهند داشت، و خداوند به آنها نظر لطف خواهد کرد، و به تلاششان برکت خواهد داد:
«مَن تَوکَّلَ عَلَی اللهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَت عَلَیهِ الأسبابُ»؛ هر که بر خدا توکل کند دشواریها برایش آسان شده و اسباب برایش فراهم گردد.(9)
اما کسانی که در نگاهشان هیچ نقشی برای خداوند قائل نبوده، و فقط به خودشان یا سایر مخلوقات مانند خودشان تکیه می کنند، خداوند هم کمکی به آنها نکرده، و ایشان را به حال خود رها می کند.
«مَن اِنقَطَعَ الی غَیرِ اللهِ وَ کَلَهُ اللهُ اِلَیهِ»؛ كسى كه به غیر خدا تكیه كند، خدا وى را به ھم او وامى گذارد.(10)

سوم: به انسان قدرت، و شجاعت می‌دهد.

انسان برای انجام کارهای بزرگ، و برداشتن گام‌های بلند نیاز به تکیه گاه دارد، بالاخره شجاعت باید یک منشأ عقلانی داشته باشد، باید به یک نقطه اتکاء داشته باشد، والا حماقت خواهد بود، کسی که در تمام تصمیمات و اراده هایش به خداوندی که قدرت مطلق است تکیه می کند، و در این مسیر دشوار بر او توکل می‌کند ترسی به دل خود راه نمی دهد:
پیامبر(ص) می‌فرمایند: «مَنْ أَحَبَ‏ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه‏»؛ کسی که دوست دارد قوی‌ترین مردم باشد پس بر خدا توکل کند.(11)
در نگاه چنین کسی، دیگران در برابر خداوند هیچ قدرتی ندارند، همانطور که جبرئیل در پاسخ به سوال پیامبر(ص) از تفسیر توکل می‌فرماید:
«الْيَأْسُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَع‏»؛ ناامیدی از مخلوقین، و اینکه (شخص) بداند که مخلوق نه ضرر می رساند، و نه نفع می بخشد، نه اعطاء می کند و نه منع می تواند کند. (12)
یعنی انسان متوکل به همه مخلوقات به عنوان ابزار و واسطه نگاه می‌کند، همان نگاهی که به سایر ابزار دارد، اما آن کسی که فاعل مستقل است که هیچ قدرتی یارای برابری با او را ندارد، تنها خداوند است که همه این قدرت های ظاهری از قدرت او نشأت گرفته است.
چنین شخصی دیگر برای رسیدن به هدفش از هیچ چیزی نمی‌ترسد، همان‌طور که وقتی از امام رضا(ع) سوال شد:
«ما حَدُّ التَّوکل؟ فَقال لی: اَن لا تَخافَ معَ اللهِ اَحَداً»؛ حد توکل چیست؟ حضرت(ع) فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی.(13)

جمع بندی و نتیجه گیری

توکل یعنی تکیه بر خدا در کنار سعی و تلاش، که هر کدام نباشد کار ناقص است، مجموع این دو است که از انسان یک شخصیت مومن، قوی، و شجاع می سازد که هیچ قدرت مادی یارای برابری با او ندارد. تاثیر ملموس تلاش و توکل را در همین حوادث اخیر انقلاب اسلامی می بینیم، مردمی که آنچه در توان خودشان بود را در کفه اخلاص نهاده و با توکل بر خدا به میدان آوردند، خداوند به خاطر این تلاش توأم با توکل، تمام محاسبات مادی را بر هم زد، آنها را بر ابرقدرت نظامی منطقه پیروز گردنید، در هشت سال جنگ یک جهان علیه ایران با کمترین امکانات و شرایط تحریم، آنها را در برابر رژیم تا دندان مسلح بعثی که از حمایت های نظامی و تسلیحاتی گرفته تا حمایت های بین المللی و رسانه ای برخورداربود موفق داشت و یاری کرد، و توطئه های دشمنانشان را با حوادثی مثل طوفان شن در طبس خنثی نمود.
____________________________________
1. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج11، ص217.
2. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج1، ص121.
3. رعد:13/11.
4. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج1، ص310.
5. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، ص801.
6. کلینی، محمد، الکافی، ج2، ص47.
7. منسوب به جعفر بن محمد(علیه السلام)، مصباح الشریعه، ص164.
8. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص511، جمات قصار، ش250.
9. لیثی وسطی، عیون الحکم، ص426، ح7222.
10. اربلى، على بن عيسى‏، کشف الغمة، ج2، ص368.
11. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار،ج68، ص151.
12. مستدرک الوسائل، ج11، ص218.
13. صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص240.

موضوع قفل شده است