تفاوت قلب و عقل در اسلام چیست؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت قلب و عقل در اسلام چیست؟


مفهوم قلب در اسلام چیست؟ و تفاوت آن با عقل در چیست؟

نیایش سبز;9934 نوشت:
مفهوم قلب در اسلام چیست؟ و تفاوت آن با عقل در چیست؟

با سلام

اگر درست منظورتان را فهمیده باشم

قلب همان دل است که یکی از راههای رسیدن به خداست و از ان تعبیر به دل می شود راهی که عرفا از ان به عنوان راه درک معرفت خدا نام می برند و کشف و شهود از مراحل این است

البته این راه از دست هر کسی بر نمی اید و مخصوص کسانی است که سالها در راه رسیدن به خدا جهد و تلاش کرده باشند و سالها ریاضت کشیده باشند

عقل هم البته در کنار دل راه رسیده به خداست عقل پیامبر درون انسان است و جایگاه ویژه ای در اسلام دارد این راه عمومیت دارد مگر کسانی که از این نعمت محروم باشند

تفاوت را می شود درراههای ان نام برد:

کشف و شهود از مراحل دل است و استدلال و برهان از مراحل عقل است

عمومیت داشتن عقل را می شود از دیکر تفاوتها شمرد راه دل مخصوص افراد خاصی است

نیایش سبز;9934 نوشت:
مفهوم قلب در اسلام چیست؟ و تفاوت آن با عقل در چیست؟

با سلام


جهاد اکبر میدان مبارزۀ بين عقل و عشق است، بين عقل و قلب است.

عقل مي گويد: اين برهان است، بايد فهميد. قلب مي گويد: برهان کارآمد نيست؛ الفاظ است و مفاهيم است، بايد ديد. اصطلاحاً به آن نبرد، جهاد اکبر می گویند.

قلب مأمن و جایگاه شهود و علم حضوري و عقل مأمن و جایگاه علم حصولي است، تفاوت عقل و قلب تفاوت بين فهميدن و ديدن است.

اين ادلّه ما را به يک سلسله مفاهيم مي رساند که مي فهميم مسائل توحيدي را، وحي و نبوّت را، معاد را. ديدن کجا، فهميدن کجا؟ ما با برهان نقلي و عقلي يقين داريم بهشتي هست، جهنّمي هست، قيامتي هست. اين را حکيم مي گويد و عقل. عارف و صاحب قلب مي‌گويد: من هم اينها را مي دانم. ولي بهشت الآن موجود است، جهنّم هم الآن موجود است، ما را دعوت کردند ببين؛ کَلّا لُو تَعلَمُونَ عِلمَ اليَقينِ لِتَرَوُنَّ الجَحيمْ (1). گفتند بهشت و جهنّم را الآن ببينيد. نه بعد از مرگ...خُب بعد از مرگ کافر هم مي بيند. او هم مي‌گويد: رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا (2). به کافر هم مي‌گويند: اَفَسِحرٌ هذَا اَمْ اَنتُمْ لا تُبصِرُونْ (3). ديدن بعد از مرگ که يک امر ضروري است براي همه،

از اینروست که قرآن تشويق مي‌کند، مي‌گويد: الآن اينجا که نشستي، جهنّم هم موجود است؛‌ خُب الآن ببين! و این دیدن کار قلب است نه عقل.

ما هر چه برهان اقامه مي کنيم، از برهان حدوث و امکان تا برهان صديقين؛ بالأخره از این راه يک سلسله مفاهيم دست حکيم مي‌آيد. امّا آن که وجود مبارک حضرت امير فرمود: مَا کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه (4)، يا اَفَأعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه؛ به ما هم گفتند: يک قدري جلوتر برويد، بلکه با قلبتان ببينيد... و به یقین برسید. لا تُدرِکُهُ الأبصارْ بِمُشاهَدَهِ العُيُونْ بَلْ تُدرِکُهُ القُلُوبْ بِحَقائِقِ الإيمانْ (5)، او را بايد ببينيد. اينجاست، که جهاد اکبر معنا پیدا می کند.

منبع: بنقل از سخنان آيت الله جوادي آملي (دامت برکاته)، جلسة درس تفسير سورة مبارکة يوسف؛ هشتم دي‌ماه 1383، با تغییر و اضافات.

پاورقی..........................

(1) تکاثر / آيات 5 و 6

(2) سجده / 12

(3) طور / 15

(4) الکافي / ج 1 / ص 98

(5) الکافي / ج 1 / ص 97

صدیق;9974 نوشت:
با سلام

قلب مأمن و جایگاه شهود و علم حضوري و عقل مأمن و جایگاه علم حصولي است، تفاوت عقل و قلب تفاوت بين فهميدن و ديدن است.

سلام و تشکر از بزرگواران
با این توضیحات یعنی جایگاه قلب برتر از عقل هست؟ و عقل وسیله ای است برای مشاهدات قلبی؟؟



نیایش سبز;10052 نوشت:
سلام و تشکر از بزرگواران
با این توضیحات یعنی جایگاه قلب برتر از عقل هست؟ و عقل وسیله ای است برای مشاهدات قلبی؟؟

با سلام

با توجه به توضیحى كه درباره علم حضورى و علم حصولى و فرق آنها داده شد معلوم مى‏شود كه چرا علم به نفس و علم به حالات نفسانى و همچنین سایر علوم حضورى اساسا خطا ناپذیرند زیرا در این موارد خود واقعیت عینى مورد شهود قرار مى‏گیرد به خلاف موارد علم حصولى كه صورتها و مفاهیم ذهنى نقش میانجى را ایفاء مى‏كنند و ممكن است مطابقت كامل با اشیاء و اشخاص خارجى نداشته باشند .

نتیجه ای که از کلام بالا حاصل می شود عبارت از این است که دریافت هائی که از طریق قلب بعنوان جایگاه شهود و علم حضوری کسب می شود نسبت به دریافت های عقل که جایگاه علم حصولی است دقیق تر و یقین آور تر بوده و از جهتی می توان گفت از جایگاه برتری برخوردار است.

اما در خصوص نکتۀ دوم شما مبنی بر اینکه: "عقل وسیله ای است برای مشاهدات قلبی؟؟" بهتر است بگوئیم: عقل در مراحل شهود و دریافت حضوری قلب را همراهی می کند به بیانی دیگر علم حصولی، علم حضوری را در تجزیه و تحلیل، تفسیر و علت یابی آن، همراهی می کند.

بدین صورت که ذهن همواره مانند دستگاه خودكارى از یافته‏هاى حضورى عكس بردارى مى‏كند و صورتها یا مفاهیم خاصى را از آنها مى‏گیرد سپس به تجزیه و تحلیلها و تعبیر و تفسیرهایى درباره آنها مى‏پردازد مثلا هنگامى كه دچار ترس مى‏شویم ذهن ما از حالت ترس عكسى مى‏گیرد كه بعد از رفع شدن آن حالت مى‏تواند آن را به خاطر بیاورد همچنین مفهوم كلى آن را درك مى‏كند و با ضمیمه كردن مفاهیم دیگرى آن را به صورت جمله "من مى‏ترسم" یا "من ترس دارم" یا "ترس در من وجود دارد" منعكس مى‏سازد نیز با سرعت عجیبى پدید آمدن این حالت روانى را بر اساس دانسته‏هاى پیشین تفسیر مى‏كند و علت پیدایش آنرا تشخیص مى‏دهد.

همه این فعل و انفعالات ذهنى كه سریعا انجام مى‏گیرد غیر از یافتن حالت ترس و علم حضورى به آن است ولى مقارنت و همزمانى آنها با علم حضورى در بسیارى از اوقات موجب اشتباه مى‏شود و شخص مى‏پندارد همانگونه كه خود ترس را با علم حضورى یافته علت آنرا هم با علم حضورى شناخته است در صورتى كه آنچه با علم حضورى درك شده یك امر بسیط و عارى از هر گونه صورت و مفهوم و همچنین خالى از هر گونه تعبیر و تفسیر بوده و به همین جهت جاى خطائى در آن وجود نداشته است در صورتى كه تفسیر مقارن آن از قبیل ادراكات حصولى بوده كه خود بخود ضمانتى براى صحت و مطابقت با واقع ندارند.

و این هم دلیلی دیگر بر برتری شهود قلبی و علم حضوری بر دریافت های عقلانی و علم حصولی است.

موفق باشید ...

منبع: آموزش فلسفه ج 1، استاد محمد تقی مصباح یزدی، با اندکی اضافات.


موضوع قفل شده است