تفاوت قلب و عقل در اسلام چیست؟
تبهای اولیه
مفهوم قلب در اسلام چیست؟ و تفاوت آن با عقل در چیست؟
مفهوم قلب در اسلام چیست؟ و تفاوت آن با عقل در چیست؟
با سلام
اگر درست منظورتان را فهمیده باشم
قلب همان دل است که یکی از راههای رسیدن به خداست و از ان تعبیر به دل می شود راهی که عرفا از ان به عنوان راه درک معرفت خدا نام می برند و کشف و شهود از مراحل این است
البته این راه از دست هر کسی بر نمی اید و مخصوص کسانی است که سالها در راه رسیدن به خدا جهد و تلاش کرده باشند و سالها ریاضت کشیده باشند
عقل هم البته در کنار دل راه رسیده به خداست عقل پیامبر درون انسان است و جایگاه ویژه ای در اسلام دارد این راه عمومیت دارد مگر کسانی که از این نعمت محروم باشند
تفاوت را می شود درراههای ان نام برد:
کشف و شهود از مراحل دل است و استدلال و برهان از مراحل عقل است
عمومیت داشتن عقل را می شود از دیکر تفاوتها شمرد راه دل مخصوص افراد خاصی است
مفهوم قلب در اسلام چیست؟ و تفاوت آن با عقل در چیست؟
با سلام
جهاد اکبر میدان مبارزۀ بين عقل و عشق است، بين عقل و قلب است.
عقل مي گويد: اين برهان است، بايد فهميد. قلب مي گويد: برهان کارآمد نيست؛ الفاظ است و مفاهيم است، بايد ديد. اصطلاحاً به آن نبرد، جهاد اکبر می گویند.
قلب مأمن و جایگاه شهود و علم حضوري و عقل مأمن و جایگاه علم حصولي است، تفاوت عقل و قلب تفاوت بين فهميدن و ديدن است.
اين ادلّه ما را به يک سلسله مفاهيم مي رساند که مي فهميم مسائل توحيدي را، وحي و نبوّت را، معاد را. ديدن کجا، فهميدن کجا؟ ما با برهان نقلي و عقلي يقين داريم بهشتي هست، جهنّمي هست، قيامتي هست. اين را حکيم مي گويد و عقل. عارف و صاحب قلب ميگويد: من هم اينها را مي دانم. ولي بهشت الآن موجود است، جهنّم هم الآن موجود است، ما را دعوت کردند ببين؛ کَلّا لُو تَعلَمُونَ عِلمَ اليَقينِ لِتَرَوُنَّ الجَحيمْ (1). گفتند بهشت و جهنّم را الآن ببينيد. نه بعد از مرگ...خُب بعد از مرگ کافر هم مي بيند. او هم ميگويد: رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا (2). به کافر هم ميگويند: اَفَسِحرٌ هذَا اَمْ اَنتُمْ لا تُبصِرُونْ (3). ديدن بعد از مرگ که يک امر ضروري است براي همه،
از اینروست که قرآن تشويق ميکند، ميگويد: الآن اينجا که نشستي، جهنّم هم موجود است؛ خُب الآن ببين! و این دیدن کار قلب است نه عقل.
ما هر چه برهان اقامه مي کنيم، از برهان حدوث و امکان تا برهان صديقين؛ بالأخره از این راه يک سلسله مفاهيم دست حکيم ميآيد. امّا آن که وجود مبارک حضرت امير فرمود: مَا کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه (4)، يا اَفَأعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه؛ به ما هم گفتند: يک قدري جلوتر برويد، بلکه با قلبتان ببينيد... و به یقین برسید. لا تُدرِکُهُ الأبصارْ بِمُشاهَدَهِ العُيُونْ بَلْ تُدرِکُهُ القُلُوبْ بِحَقائِقِ الإيمانْ (5)، او را بايد ببينيد. اينجاست، که جهاد اکبر معنا پیدا می کند.
منبع: بنقل از سخنان آيت الله جوادي آملي (دامت برکاته)، جلسة درس تفسير سورة مبارکة يوسف؛ هشتم ديماه 1383، با تغییر و اضافات.
پاورقی..........................
(1) تکاثر / آيات 5 و 6
(2) سجده / 12
(3) طور / 15
(4) الکافي / ج 1 / ص 98
(5) الکافي / ج 1 / ص 97
با سلامقلب مأمن و جایگاه شهود و علم حضوري و عقل مأمن و جایگاه علم حصولي است، تفاوت عقل و قلب تفاوت بين فهميدن و ديدن است.
سلام و تشکر از بزرگواران
با این توضیحات یعنی جایگاه قلب برتر از عقل هست؟ و عقل وسیله ای است برای مشاهدات قلبی؟؟
سلام و تشکر از بزرگواران
با این توضیحات یعنی جایگاه قلب برتر از عقل هست؟ و عقل وسیله ای است برای مشاهدات قلبی؟؟
با سلام
با توجه به توضیحى كه درباره علم حضورى و علم حصولى و فرق آنها داده شد معلوم مىشود كه چرا علم به نفس و علم به حالات نفسانى و همچنین سایر علوم حضورى اساسا خطا ناپذیرند زیرا در این موارد خود واقعیت عینى مورد شهود قرار مىگیرد به خلاف موارد علم حصولى كه صورتها و مفاهیم ذهنى نقش میانجى را ایفاء مىكنند و ممكن است مطابقت كامل با اشیاء و اشخاص خارجى نداشته باشند .
نتیجه ای که از کلام بالا حاصل می شود عبارت از این است که دریافت هائی که از طریق قلب بعنوان جایگاه شهود و علم حضوری کسب می شود نسبت به دریافت های عقل که جایگاه علم حصولی است دقیق تر و یقین آور تر بوده و از جهتی می توان گفت از جایگاه برتری برخوردار است.
اما در خصوص نکتۀ دوم شما مبنی بر اینکه: "عقل وسیله ای است برای مشاهدات قلبی؟؟" بهتر است بگوئیم: عقل در مراحل شهود و دریافت حضوری قلب را همراهی می کند به بیانی دیگر علم حصولی، علم حضوری را در تجزیه و تحلیل، تفسیر و علت یابی آن، همراهی می کند.
بدین صورت که ذهن همواره مانند دستگاه خودكارى از یافتههاى حضورى عكس بردارى مىكند و صورتها یا مفاهیم خاصى را از آنها مىگیرد سپس به تجزیه و تحلیلها و تعبیر و تفسیرهایى درباره آنها مىپردازد مثلا هنگامى كه دچار ترس مىشویم ذهن ما از حالت ترس عكسى مىگیرد كه بعد از رفع شدن آن حالت مىتواند آن را به خاطر بیاورد همچنین مفهوم كلى آن را درك مىكند و با ضمیمه كردن مفاهیم دیگرى آن را به صورت جمله "من مىترسم" یا "من ترس دارم" یا "ترس در من وجود دارد" منعكس مىسازد نیز با سرعت عجیبى پدید آمدن این حالت روانى را بر اساس دانستههاى پیشین تفسیر مىكند و علت پیدایش آنرا تشخیص مىدهد.
همه این فعل و انفعالات ذهنى كه سریعا انجام مىگیرد غیر از یافتن حالت ترس و علم حضورى به آن است ولى مقارنت و همزمانى آنها با علم حضورى در بسیارى از اوقات موجب اشتباه مىشود و شخص مىپندارد همانگونه كه خود ترس را با علم حضورى یافته علت آنرا هم با علم حضورى شناخته است در صورتى كه آنچه با علم حضورى درك شده یك امر بسیط و عارى از هر گونه صورت و مفهوم و همچنین خالى از هر گونه تعبیر و تفسیر بوده و به همین جهت جاى خطائى در آن وجود نداشته است در صورتى كه تفسیر مقارن آن از قبیل ادراكات حصولى بوده كه خود بخود ضمانتى براى صحت و مطابقت با واقع ندارند.
و این هم دلیلی دیگر بر برتری شهود قلبی و علم حضوری بر دریافت های عقلانی و علم حصولی است.
موفق باشید ...
منبع: آموزش فلسفه ج 1، استاد محمد تقی مصباح یزدی، با اندکی اضافات.