آیا پیامبر اسلام (ص) شروع کننده جنگی بوده اند یا خیر ؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پیامبر اسلام (ص) شروع کننده جنگی بوده اند یا خیر ؟

با سلام

لطفا جواب دهید که آیا پیامبر اسلام (ص) شروع کننده جنگی بوده اند یا خیر ؟

بزبان دیگر آیا جهاد ابتدایی در اسلام داشته ایم یا اینکه همه جنگهای پیامبر اسلام (ص) جنگ دفاعی بوده است با مدرک .


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد



سلام علیکم
با تشکر از سوال خوب شما
اگر به خواهیم به این سوال جواب دهیم ناگزیریم تاریخ جنگهای پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را مطالعه کرده تا علل این جنگها مشخص شود
جنگهای بزرگ زمان صدر اسلام عبارتند از بدر ، احد ، خندق ، جنگ با قبایل مختلف یهودیان ( بنی قینقاع- بنی نضیر-بنی قریظه-خیبر-فدک...) جنگ موته و جنگ تبوک
اگر به تاریخ مراجعه کنیم می بینیم پیامبرصلی الله علیه وآله در هیچ جنگی آغازگر جنگ نبودودر برابر توطئه مشرکان و یهودیان ناگزیر به دفاع بود.این توطئه های پنهان واشکار دشمنانش بود که آتش جنگ را بر می افروخت و رسول الله(ص) ناگزیر به دفاع و پیشگیری بود.آن حضرت پس از خاتمه جنگ به هر صورت ممکن اسرای دشمن را ازاد می ساخت با بررسی دلایل برخی از جنگهای آن حضرت با دشمنان مشخص خواهد شد که برخلاف تبلیغات مخالفین اسلام،دین اسلام نه تنها دین شمشیر و خشونت نیست،بلکه دین رحمت و صلح و دوستی می باشد.اندیشمندان بسیاری بر این باورند که اصولاً اساس گسترش و پیشرفت اسلام، بر مبنای صلح و دعوت به آن بوده است که از طریق پیامبر اکرم(ص) صورت می گرفته است.
پیامبر(ص) تنها تحت شرایط و اهداف خاصی دستور به جهاد می.داد؛ امّا هدف نهایی وی در نهایت، استقرار صلح و ایجاد زندگی مسالمت.آمیز بود. به طوری که از جنگ بدر تا آخرین نبرد پیامبر، هیچ کدام تهاجمی نبوده اند، بلکه هر کدام بر اساس اهداف خاصی به وقوع پیوسته اند.

مرحوم علامة طباطبایی در تفسیر «المیزان» می گوید: «اگر پیامبر اسلام را به حال خود گذاشته بودند, هرگز فرمان (هیچ) جنگی را صادر نمی کرد و این همه جنگ هایی که در اسلام واقع شد, همه اش تحمیل به اسلام بود و او را به این واداشتند»
بنا بر این، اگر دشمنان جامعة اسلامی، به مسلمانان کاری نداشتند و به عناوین و تمهیدات گوناگون، به تهدید و ارعاب و تجاوز آنها مبادرت نمی.کردند، جنگی صورت نمی.گرفت و خونی ریخته نمی.شد. در ادامه، به علل بعضی از جنگ.های پیامبر(ص) اشاره.ای کوتاه می کنیم:

ادامه دارد

جنگ بدر اولین جنگ بزرگ پیامبر صلی الله علیه واله وسلم

بیان چرائی وقوع جنگ بدر نیاز به یک مقدمه است
پر واضح است که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم پس از بعثت سال در مکه بودند و ایشان و پیروان ایشان تحت سخترین شرایط زندگی می کردند و امثال بلال ، یاسر ، سمیه ، ابن مسعود ، عمار و ....سخترین شکنجه ها را به جان خریدند وبعضی از این بزرگواران در این راه و استقامت در مسیری که انتخاب کرده بودند به شهادت رسیدند، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و مسلمانان تصمیم بر هجرت به مدینه گرفتند ومقدمات آن آماده شد و خلاصه تمام اموال و دارائی های خود را در مکه گذاشته و از نقاط مختلف به سوی مدینه رفتند طوری که رفتنشان از دید مشرکین مکه پنهان بماند
مشرکین مکه چون هجرت مسلمانان را دیدند تمام دارئی های آنان را در مکه مصادره کردند، علت اصلی جنگ بدر باز پس گیری اموال غارت شده مسلمانان از دست مشرکان بود
مسلمین مهاجر در شهر مدینه در تنگدستی و فقر به سر می.بردند. از این رو وقتی رسول خدا خبر یافت کاروان تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان بن حرب از شام به مکه باز میگرددتصمیم گرفت با سپاه مسلمین به کاروان حمله ببرد (1)و به تلافی اموال مصادره.شدهی مسلمانان مهاجر، اموال و کالاهای بازرگانان قریش را مصادره کند.
ابوسفیان زمانی که از خروج رسول الله (ص) برای مصادره کاروان با خبر شد از ادامه حرکت خودداری کرد و شخصی به نام "ضمضم بن عمرو غفاری" را به مکه فرستاد و به او گفت: بزرگان مکه و صاحبان کالا را با خبر کن تا برای نجات کاروان از حمله مسلمانان اقدام کنند(2)او نیز طبق سفارش ابوسفیان هنگام ورود به مکه گوشهای شتر خود را برید و بینی آن راشکافت و جهازش را برگرداند و پیراهن خود را از جلو و عقب چاک زد و روی شتر ایستاد و فریاد زد:

«ای قریش خسارت خسارت اموال شما که همراه ابوسفیان است در معرض حمله محمد(ص) و یارانش می­باشد کمک کنید.»(3)

از این عبارت مشخص می شود که مال التجاره موجود در این کاروان تنها مال شخصی ابوسفیان نبوده بلکه اموال قریش بوده که سرپرستی کاروان بر عهده ابوسفیان بوده است و مصادره آن اموال ، به تلافی مصادره اموال مسلمین درمکه بوده نه اینکه جنگ ابتدایی.
منابع
1. ابن هشام ؛ السیره النبویه، محمد محی الدین عبدالحمید ( تحقیق و ضبط و تعلیق ) ، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، 1383 ق، 2/440 و و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، بیروت، موسسه اعلمی، 1403 ق، چاپ
2.یعقوبی، احمد بن اسحاق؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تا، 2 / 45
3. السيرة النبوية، پیشین، 2 / 442

جنگ احد

در جنگ بدر مشرکین شکست سختی خوردند به طوریکه بعضی از سران قریش مثل ابوجهل به درک واصل شدند و بعضی نیز از غصه هلاک مثل ابولهب هلاک شدند و بعضی دیگر مثل ابوسفیان آتش انتقام درونشان را آرام نمی گذاشت
ابوسفیان که تقریبا بعد از ابوجهل و ابولهب بزرگترین شخص مشرکین قریش محسوب می شد به دنبال انتقام و آراستن سپاه برای تلافی از مسلمانان بود
طبری به خوبی دلیل جنگ احد را بیان می کند وی می گوید :
سبب جنگ احد ميان پيمبر و مشركان قريش جنگ بدر بود كه جمعى از اشراف قريش در اثناى آن كشته بودند و چون باقيمانده قرشيان به مكه بازگشتند و ابو سفيان بن حرب نيز كاروان را به مكه رسانيد، عبد الله بن ابى ربيعه و عكرمة بن ابو جهل و صفوان بن اميه با تنى چند از سران قريش كه به روز بدر پدر يا پسر يا برادرشان كشته شده بود با ابو سفيان و همه كسانى كه در كاروان چيزى داشتند سخن كردند و گفتند: «محمد نيكان شما را بكشت با مال كاروان براى جنگ وى كمك كنيد.» و آنها پذيرفتند و قرشيان با جمع حبشيان و قبايل كنانه و مردم تهامه كه اطاعتشان مى‏كردند براى جنگ پيمبر آماده شدند.(1)
سپاه قریش تا نزدیکی های مدینه آمدند و در حوالی مدینه کوه احد موضع گرفتند ، کوه احد در اطراف مدینه است و این خود نشانگر این است که این مشرکین بودند که به قصد جنگ عازم مدینه شده بودند

با توجه به مطالب یاد شده این جنگ نمی تواند جنگ ابتدایی باشد بلکه دفاعی محض بوده است

1. تاريخ ‏الطبري/ترجمه،ج‏3،ص:1015

جنگ خدق یا احزاب
جنگ احزاب در سال پنجم هجری بوقوع پیوست (1) این جنگ به دو اسم خندق واحزاب معروف است اگر به معنای هر اسمی توجه کنیم مشخص می شود که این جنگ نیز ابتدایی یا تهاجمی نبوده است
خندق : نام گذاری خندق برای این جنگ به دلیل خندقی بود که دور مدینه کندند تا مشرکین وارد مدینه نشوند پس معلوم است مشرکین شروع کننده جنگ بودند
احزاب : این جنگ را برای آن احزاب نامیدند چون در این جنگ مشرکین قریش از قیبله های مختلف و احزاب متفاوت نیرو طلب کرده بودند تا کار مسلمانان را یکسره کنند
اما شرح واقعه
بعضى از مورخان نفرات سپاه‏«كفر»را در اين جنگ بيش از ده هزار نفر نوشته‏ اند، در حالى كه تعداد مسلمانان از سه هزار نفر تجاوز نمى‏كرد.
سران قريش كه فرماندهى اين سپاه را به عهده داشتند،با توجه به نفرات و تجهيزات جنگى فراوان خود،نقشه جنگ را چنان طراحى كرده بودند كه به خيال خود با اين يورش،مسلمانان را بكلى نابود سازند و براى هميشه از دست محمد صلى الله عليه و آله و سلم و پيروان او آسوده شوند!
.زمانى كه گزارش تحرك قريش به اطلاع پيامبر اسلام رسيد،حضرت شوراى نظامى تشكيل داد.در اين شورا،سلمان پيشنهاد كرد كه در قسمتهاى نفوذ پذير اطراف مدينه خندقى كنده شود كه مانع عبور و تهاجم دشمن به شهر گردد.
اين پيشنهاد تصويب شد و ظرف چند روز با همت و تلاش مسلمانان خندق آماده گرديد;خندقى كه پهناى آن به قدرى بود كه سواران دشمن نمى‏توانستند از آن با پرش بگذرند،و عمق آن نيز به اندازه‏اى بود كه اگر كسى وارد آن مى‏شد،به آسانى نمى‏توانست‏بيرون بيايد.
سپاه قدرتمند شرك با همكارى يهود از راه رسيد.آنان تصور مى‏كردند كه مانند گذشته در بيابانهاى اطراف مدينه با مسلمانان روبرو خواهند شد،ولى اين بار اثرى از آنان در بيرون شهر نديده و به پيشروى خود ادامه دادند و به دروازه شهر رسيدند و مشاهده خندقى ژرف و عريض در نقاط نفوذپذير مدينه،آنان را حيرت زده ساخت زيرا استفاده از خندق در جنگهاى عرب بى‏سابقه بود.
ناگزير از آن سوى خندق شهر را محاصره كردند.
محاصره مدينه مطابق بعضى از روايات حدود يك ماه به طول انجاميد.سربازان قريش هر وقت‏به فكر عبور از خندق مى‏افتادند،با مقاومت مسلمانان و پاسداران خندق كه با فاصله‏هاى كوتاهى در سنگرهاى دفاع موضع گرفته بودند،روبرو مى‏شدند و سپاه اسلام هر نوع انديشه تجاوز را با تيراندازى و پرتاب سنگ پاسخ مى‏گفت.تيراندازى از هر دو طرف روز و شب ادامه داشت و هيچ يك از طرفين بر ديگرى پيروز نمى‏شد.
از طرف ديگر،محاصره مدينه توسط چنين لشگرى انبوه،روحيه بسيارى از مسلمانان را بشدت تضعيف كرد بويژه آنكه خبر پيمان شكنى قبيله يهودى‏«بنى قريظه‏»نيز فاش شد و معلوم گرديد كه اين قبيله به بت پرستان قول داده‏اند كه به محض عبور آنان از خندق،اينان نيز از اين سوى خندق از پشت جبهه به مسلمانان حمله كنند.

1.ایه الله جعفر سبحانی ، فروغ ابدیت نشر دفتر تبلیغات اسلامی س، ص 609
2. واقدى،المغازى،،بيروت،مؤسسة الاعلمي،(بى تا)ج 2،ص 470و کتابهای تاریخ دیگری که بحث جنگ خندق را مطرح نموده اند

اما پیامبر صلی الله علیه واله وسلم علاوه بر مشرکین مکه با یهودیان یثرب و اطراف آن نیز درگیری هایی داشتند و که هیچکدام جنبه تهاجمی ندارد بلکه دفاعی یا پیشگیرانه است ، اگر پرسشگر محترم با پست های بالا به جواب سوال نرسیده اند بفرمایند تا بحث یهودیان یثرب را نیز مطرح نماییم البته این بحث با کمی سرج در این سایت مفصل بحث شده است

آیا جنگ با یهودیان دفاعی بوده یا شروع کننده جنگ مسلمانان بودند؟

خیر البریه;219819 نوشت:
با سلام

لطفا جواب دهید که آیا پیامبر اسلام (ص) شروع کننده جنگی بوده اند یا خیر ؟

بزبان دیگر آیا جهاد ابتدایی در اسلام داشته ایم یا اینکه همه جنگهای پیامبر اسلام (ص) جنگ دفاعی بوده است با مدرک .

سلام
وقتی پیامبر ص را با عنوان پیامبر می شناسیم نسبت دادن اقدامات بزرگی مثل جنگ به وی بدون توجه به نقش نبوت و پیامبری او صحیح نیست چه اینکه پیامبر از جهت نبوتش چیزی جز ابلاغ و تعلیم دین ندارد لذا ادامه سوال صحیح تر است
حال بالفرض که در اسلام جنگ ابتدایی هم بوده باشد جنگ ابتدایی که در راسش پیامبر ص است و و بی تردید قابل نسبت به خدا و دین باشد
چه اشکالی دارد ؟
والله الموفق

عماد;358291 نوشت:
از این رو وقتی رسول خدا خبر یافت کاروان تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان بن حرب از شام به مکه باز میگرددتصمیم گرفت با سپاه مسلمین به کاروان حمله ببرد

سلام

ببخشید من هم یه سوال داشتم :

شما اول سخنانتون این طور بیان کردین که :

عماد;358116 نوشت:
اگر به تاریخ مراجعه کنیم می بینیم پیامبرصلی الله علیه وآله در هیچ جنگی آغازگر جنگ نبودودر برابر توطئه مشرکان و یهودیان ناگزیر به دفاع بود

حالا لطف بفرمایین و این تضاد رو حل کنید . اینکه یه جا گفتین همه اش پیامبر دفاع می کرده و اینکه جای دیگه میگین پیامبر حمله کرده .

با تشکر.

پنج تن;360293 نوشت:
آیا جنگ با یهودیان دفاعی بوده یا شروع کننده جنگ مسلمانان بودند؟

برای پاسخ به این سوال به سراغ تاریخ میریم:
حضرت محمّد(ص) وقتی وارد مدینه شدند، با یهودیان مدینه قرارداد صلح و دوستی امضا کردند، و این قرار داد تا بعد از جنگ بدر پابرجا بود، ولی بعد از این جنگ یهودیان که گویا انتظار داشتند که به زودی اسلام توسّط کافران نابود شود، پیمان شکنی کردند(المغازی، ص127؛ طبری، ج3، ص996؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص970). اسلامستیزان سعی می کنند بگویند که این جنگها بدون دلیلی موجه شروع شده است، و پیامبر می خواسته است یهودیان را اخراج یا نابود کند.

به بررسی این موارد می پردازیم:
الف)نبرد با بنی قینقاع:این گروه از یهودیان پس از جنگ بدر، به گزارش تمامی تواریخ، سر ناسازگاری با پیامبر را گذاشتند و بعد از جنگ بدر پیمان پیامبر را شکستند، پیامبر آنها را نصیحت فرمودند و از آنها خواستند که از سرنوشت قریش عبرت بگیرند ولی آنها دست برندارشتند و حتی به پیامبر گفتند خیال نکن که چون بر اعراب چیره شدی، بر ما نیز چیره می شوی! و سپس از قدرت شمشیر خود سخنها گفتند و با این سخنان قدرت خود را به رخ پیامبر کشیدند. بعد از این ماجرا و در همین حالی که دشمنی و پیمان شکنی نشان می دادند، روزی در بازار یکی از یهودیان به یک زن مسلمان هتک حرمت کرد، که یک مرد مسلمان به خشم آمد و او را کشت، یهودیان بنی قینقاع هم او را کشتند و اعلان جنگ کردند و به درون حصار خود رفتند و حالت جنگی گرفتند، و پیامبر نیز متقابلاً آنها را محاصره کرد، و بعد از مدتی با اجازۀ اینکه هر چه می توانند بار شترهایشان بکنند بروند، اخراج شدند.(مغازی واقدی، ص128-127، و با توضیحات کمتر و گاهاً کمی متفاوت در سیره ابن هشام، ص315-314؛ طبری، ج3، ص997؛ الکامل ابن اثیر، ج3، ص971-970)
مخالفان اسلام، می گویند که آغاز یک جنگ به خاطر یک شوخی، بدون شک بهانه جویی است، ما در پاسخ می گوییم که بدون شک مسئله چیزی فراتر از یک شوخی عادی بوده است، و این مسئله همینکه یهودیان بنی قینقاع به درون حصارهای خویش رفتند و حالت جنگی گرفتند و به گزارش مغازی اعلان جنگ کردند، آشکار می گردد. بدون شک، اگر مسئله یک شوخی یا یک قتل نفس بود، می شد مسئله را با یک خونبهای ساده حل کرد، ولی یهودیان می خواستند به شکلی جنگی بزرگ را علیه مسلمین آغاز نمایند.

برخی از مخالفان می گویند اینها مردمان جنگجو نبودند و کارشان آهنگری بوده است! در پاسخ می گوییم اگر جنگجو نبودند قدرت شمشیرشان را به رخ پیامبر نمی کشاندند، و ضمناً در عربستان آن روز، جنگیدن جدای از شغل اصلی افراد بوده است.


ب)جنگ با یهودیان بنی نضیر:
بعد از ماجرای بنی قینقاع، ماجرای بنی نضیر از این قرار بود کهروزی پیامبر به دژ بنی نضیر رفت، و یهودیان، تصمیم به قتل پیامبر گرفتند، از این رو به پشت بامرفتند و خواستند از روی آن سنگی را بر سر پیامبر بیندازند، ولی پیامبر به مدد وحی الهی آگاه شدو فوراً از پای دیوار بلند شد و از دژ خارج شد، و به بنی نضیر دستور داد که حالا که پیمان را شکستید، از سرزمین من خارج شوید.(المغازی، ص270-269؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص56-55؛سیره ابن هشام، ص355-354؛ کامل ابن اثیر ج3، ص1011-1010؛ طبری، ج3، ص1056-1054)
اسلامستیزان، در این جا می گویند حضرت محمّد(ص) خودش ادعا می کند فرشته به او گفته است که می خواهند وی را بکشند، و بعد این یهودیان بیچاره را به جرم این کار اخراج می کند. ولی حقیقت امر این است که گزارشات تاریخی، گفتگوهای بین یهودیان پیش از تلاش برای توطئۀ قتل و پس از خروج پیامبر را ثبت کرده اند، و این امر نشان می دهد که این امر فقط گمانه زنی پیامبر نبوده است.

ج)جنگ با یهودیان بنی قریظه:وقتی یهودیان بنی نضیر اخراج شدند و در خیبر ساکن گردیدند و گروههای دیگر یهودی، تصمیم گرفتند تمام طوایف را تشویق به نابودی مسلمین بکنند، و جنگ احزاب را به راه انداختند، از میان آنها حی بن اخطب به سراغ بنی قریظه رفت و رئیس آنها را به پیمان شکنی واداشت و ایشان پیمان را شکستند(سیره ابن هشام، ص367-366؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص65-64؛ مغازی، ص343-340؛ طبری، ج3، ص1072). جالب اینکه کعب بن اسد ابتدا راضی نمی شود و از نیکوییهای حضرت محمّد(ص) و وفاداریش به پیمان سخن می گوید(سیره ابن هشام، ص366؛ مغازی، ص341؛ طبری، ج3، ص1072؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص1019) آنها پیمان داشتند که با دشمنان اسلام، علیه اسلام متحد نشوند، ولی حالا این کار را کردند، و حتی از کفار قریش و غطفان درخواست نیرو کردند و یک بار هم شبیخون زدند(مغازی، ص346-345)، ولی در نهایت با همکاری یک تازه مسلمان که اسلامش را پنهان کرده بود، توافق آنها با کفّار به هم خورد، و در نتیجه از همکاری با احزاب عرب باز ایستادند(سیره ابن هشام، ص374-371؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص67؛ مغازی، ص363-361؛ طبری، ج3، 1079-1078، کامل ابن اثیر، ج3، ص1022)، پس از اتمام جنگ احزاب پیامبر به سراغ یهودیان بنی قریظه رفتند و آنها را محاصره نمودند. پس از حدود یک ماه، بنی قریظه تسلیم شد، و روایات دو دسته هستند یک گروه می گویند که پیامبر خود سعد بن معاذ را بر ایشان داور قرار دادند و گروه دوم می گویند که آنها مستقیماً تسلیم حکم سعد بن معاذ شدند(طبری، ج3، ص1084؛ یعقوبی، ج1، ص411). در هر حال سعد دستور به اعدام مردان و اسارت زنان و کودکان ایشان داد.
در مورد چرایی اعدام آنها دلایل فراوانی را می توان مطرح کرد:
1.هر عملی را باید با شرایط عصر خودش بررسی کرد، در همان عصر، انوشیروان عادل بخاطر اینکه مزدکیان علیه او توطئه کرده بودند، و میخواستند او را از شاه شدن محروم کنند، تمام مزدکیان را به درون کاخ کشید و تمامشان را کشت.(ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستینسن، ص259) مزدکیان به خاطر یک توطئه در شرایط غیرجنگی، با چنین مجازاتی روبرو می شوند، در حالی که یهودیان بنی قریظه در شرایط جنگی، پیمان خود با پیامبر را شکستند، از دشمن برای حمله به مسلمانان درخواست دو هزار نفر نیرو کردند و چون با پاسداری مسلمانان این امر عقیم ماند، یک شبیخون ده نفره را با سرکردگی نبّاش بن قیس اجرا کردند
(المغازی، ص346-345) و با این اوصاف تبانی با دشمن نیز به جرائم آنها اضافه می گردد. آنها این جرائم را در شرایطی انجام می دهند که مسلمانان در سخت ترین شرایط تاریخ خویش هستند. این مجازات در آن عصر عادی و عادلانه است.
2.طبق تورات خودشان، در تثنیه، باب آیات 10 تا 14، با آنها برخورد شده است، طبق این آیات موسی مأمور می شود که به هر شهری که رسید(شهرهای خارج از منطقه مالکیتش که باید هر کس آنهاست نابود سازد)، آنها را به صلح دعوت کند و از آنها جزیه بگیرد و اگر جزیه ندادند با آنها بجنگد و چون شهر را گشود، مردان را بکشد و زنان و کودکان را اسیر کند. یهودیان نیز به ندای صلح پیامبر بی توجهی کردند، ضمن اینکه جزیه هم نمی دادند، چنانکه در شب تسلیم بینشان مطرح شد که به مسلمانان جزیه بدهند و خود را خلاص کنند، ولی گفتند ما زیر جور عرب نمی رویم
(المغازی، ص381)؛ و در نتیجه طبق این آیات با آنها برخورد شد.
3. اگر ما قرار است برای کسی دلسوزی بکنیم، باید برای مردمی که تحت تأثیر توطئه های یهود بودند و جانشان در خطر می افتاد نیز دلسوزی کنیم. ترحم بر جفنگ تیزدندان، جفا باشد به حق گوسفندان.
ضمناً ممکن است گفته شود که «آیا تمام مردان بنی قریظه در این ماجرا مجرم بودند که مجازات شدند؟» پاسخ می دهیم که در نظام قبیله ای عربستان و به خصوص در سیستم نژادی یهود، معمولاً اعضای قبیله پیرو سخن رؤسای خویش بودند و بنی قریظه نیز چنین بودند، چنانکه در تمام این ماجراها حتی یکی از آنها نیز به قبیلۀ خود پشت نکرد و به نزد پیامبر نیامد.
بحث دیگری که گفته می شود این است که مردان بنی قریظه اسیر بودند و نباید اسیر را کشت، این حرف مثل این است که بگوییم وقتی یک مجرم را دستگیر کردیم، نباید مجازاتش کنیم! اساساً جنگ با بنی قریظه برای مجازات آنها بود، و خب مسلّم است که بعد از اینکه تسلیم شدند، باید مجازاتشان بر آنها اجرا می گردید، و اسیر بودن، جرم فرد را از بین نمی برد.
آخر از همه اینکه حضرت محمّد(ص) پیامبر خداست، و اگر کسی بر سر این مسئله مشکل دارد، می توانیم با او در این مورد بحث کنیم، ولی کسانی که این را قبول دارند و می دانند هر چه ایشان می گوید سخن خداست
(نجم:4) نظر به اینکه خدا صاحب همه جانهاست، باید بپذیرند که خدا حق این را دارد به پیامبر خود دستور بدهد که جان افرادی را بگیرد، زیرا جان آنها از آن خداست، و هر وقت بخواهد میتواند آن را از ایشان بگیرد.

د)نبرد با یهودیان خیبر:
بحث دیگر نبرد پیامبر با یهودیان خیبر است، که منجر به اخراج آنان از خیبر می شود، علّت این امر این بود که یهودیان مقیم خیبر(بنی نضیر و غیره) کسانی بودند که کفار را تحریک به آغاز جنگ احزاب و نابودی مسلمانان کردند.
(سیره ابن هشام، ص361، مغازی واقدی، ص330؛ طبری، ج3، ص1067؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص1063؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص1016؛ دلائل النبوة، ج4، ص179؛ فتح الباری، ج8، ص233؛ مواهب اللدنیة، ج1، ص256) برخی افراد می گویند که پیامبر به دنبال پول یهودیان خیبر بود، زیرا آنها پولدار بودند!! در پاسخ عرض می کنیم:

اولاً این ادعای شما، هیچ سندی را پشت خود ندارد، و ادعای بدون سندی که بر اساس گمانه زنی است، چیزی را علیه پیامبر ما ثابت نمی کند.


ثانیاً پیامبر پیش از شروع جنگ با خیبریان فرمودند اگر با من می آیید فقط باید نیت شما جهاد باشد و اگر مقصودتان غنیمت است، نباید بیایید.(مغازی، ص482)، و این امر نشان می دهد که ایشان به پول یهودیان خیبر اهمیتی نمی دادند.


ثالثاً زندگی فقیرانۀ پیامبر به خوبی نشان می دهد که پیامبر برای این امور ارزشی قائل نبودند، و مانند دنیاپرستان به دنبال مادیات نبودند.

با سلام وتشکر

قبلا بررسی کرده بودم و به این نتیجه رسیده بودم که در تاریخ گزارشی مبنی بر جنگ ابتدایی پیامبر (ص) نداریم و همه جنگها دفاعی بوده است حتی بنی قریظه چون خیانت کردند ، اگر کسی از دوستان غیر از این معتقد است با ذکر دلیل بیاورد .

jang.doc View Download

عبدالرسول;360302 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط عماد نمایش پست ها
از این رو وقتی رسول خدا خبر یافت کاروان تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان بن حرب از شام به مکه باز میگرددتصمیم گرفت با سپاه مسلمین به کاروان حمله ببرد
سلام

ببخشید من هم یه سوال داشتم :

شما اول سخنانتون این طور بیان کردین که :

نقل قول نوشته اصلی توسط عماد نمایش پست ها
اگر به تاریخ مراجعه کنیم می بینیم پیامبرصلی الله علیه وآله در هیچ جنگی آغازگر جنگ نبودودر برابر توطئه مشرکان و یهودیان ناگزیر به دفاع بود
حالا لطف بفرمایین و این تضاد رو حل کنید . اینکه یه جا گفتین همه اش پیامبر دفاع می کرده و اینکه جای دیگه میگین پیامبر حمله کرده .

با تشکر.

برادر در عرایض بنده تضاد وجود ندارد
بنده عرض کردم ابتدا مشرکین قریش اموال مسلمانان مکه که به مدینه مهاجرت کرده بودند را غارت کرده و مصادره نمودند و بعد پیامبر صلی الله علیه اله وسلم به تلافی آن مصادره وقتی شنیدند کاروان مکه از نزدیکی مدینه می گذرد به سراغ کاروان رفتند تا اموال آنان را به تلافی اموال مسلمانان مصادره کنند
مثلا کشور آمریکا دارائی های ایران را در کشورش بلوکه می کند
کشتی تجاری آمریکا از تنگه هرمز رد می شود
اگر دولت ایران کشی آمریکا را بگیرد و به تلافی اموال بلوکه شده خود مصادره کند ، ایران شروع کننده است یا آمریکا
اگر با دقت به عرایض بنده نگاه می کردید می دیدید که همین طور بوده است

سلام علیکم و رحمه الله

با سپاس از فرمایشات استاد و دوستان

بخشی از کاروان تجاری ابوسفیان شامل اموالی می شد که کفار قریش و مکه از مهاجرین غصب کرده بودند. و این حمله به کاروان تجاری ابوسفیان برای پس گیری این اموال صورت گرفت .

مطلبی که در مورد کفار مکه لازم است ذکر شود این است که تمام قدرت و اعتبار کفار در ثروت آنها نهفته بود که این ثروت از طریق سفرهای تجاری و مبادلات کالا تامین میگردید و شریان قدرت و استیلای آنها در صورت قطع تجارت از اعتبار ساقط می شد. در این وضعیت کفار دست به غارت اموال مسلمین در مکه زدند و کاروان ابوسفیان را با این اموال تجهیز کردند.

هم پیمانان کفار در حجاز و دیگر سرزمین ها نیز بواسطه همین مبادلات تجاری با کفار با مسلمین رابطه نداشتند و با کفار همراهی میکردند و فتنه ها شکل میگرفت که در این میان یهود غیر از این مساله با دین اسلام مشکل اعتقادی بنیادین داشت .

یاحق

اگر دوستانی هستند که رشته تحصیلی علوم اجتماعی تحصیل میکنند و علاقمند به تاریخ اسلام هستند پیشنهاد میکنم تاریخ صدر اسلام را در مکه شعب ابی طالب و مدینه را اگر بررسی کنند مطالب بسیار جالبی از
رفتار شناسی و فرهنگ در بین مسلمین و آنچه که آنها را از غیر آنها متمایز میکرد را بدست می آورند.

در شعب ابی طالب یک مرگ و یک حیات رفتاری - اعتقادی شکل گرفت بشکلی که مظاهر دنیوی در این محاصره اقتصادی - اجتماعی بکلی نزد مسلمین رنگ خود را از دست داد.

تحریم های اجتماعی و اقتصادی در شعب ابی طالب باعث آموزش عملی در بین کسانی شد که تا دیروز اعتیار افراد را در میزان ثروت و قدرت آنها در بین قبایل میدیدند

قناعت فرهنگی اعتقادی است در اسلام که در آن فرد از قیودی رها میشود که مصنوع جامعه غیر هوشمند و کاهل او بوده و معیارهای اجتماعی و فردی اشخاصی که در این شعب اسیر شده بودند در طی این سه سال با انوار وحی باعث بصیرت و فهم عملی آنها گردید.

در مدینه اتفاقی که فتاد و برای غیر مسلمانان عجیب و غیر قابل درک بود چنین رفتارهایی با بن مایه وحیانی را شامل میشد :
الف : انصار اموال دنیوی خود را با مهاجرین تقسیم کردند
ب : رفتارهای اعتقادی متعالی در بین آنها رواج داشت مثل گذشت - انفاق - زکات به فقراء و نیازمندان - صلح و دوستی با دیگران و سایر مکارم اخلاقی

ج : فعالیتهای اجتماعی و شغلی که صرفا با هدف ثروت اندوزی شکل نمیگرفت و معیارهای اخلاقی دین باعث رواج انصاف در تجارت و امانت داری و .. گردیده بود

و البته جنبه ها متعددند که در این مجال نه جای بحث آن است و بخشی از آنها را بنده به خاطرم نمی رسد

این رفتارها باعث تمایز رفتاری - گفتاری و اعتقادی بین مسلمین و غیر آنها گردیده بود بشکلی که هر کدام از این گزاره ها باعث جذب هر کسی به سوی این جمع میشد.

و من الله التوفیق

یاحق

موضوع قفل شده است