جمع بندی تمام کردن اخلاق چگونه ؟!!!

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تمام کردن اخلاق چگونه ؟!!!

سلام
در روایت نبوی آمده است
بعثت لاتمم مکارم الاخلاق
من برانگیخته شدم تا اخلاق شایسته را تمام کنم
سوال این است که :
اولا منظور از تتمیم اخلاق چیست ؟
ثانیا بر چه مبناست ؟

والله الموفق

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: استاد اویس


[="Georgia"][="Blue"]با عرض سلام و ادب خدمت دوست گرامی آقا حامد

در مورد معنای تتمیم مکارم اخلاق دو معنا میتوان بیان نمود:
اول اینکه در امت‏های گذشته نيز بواسطه وجود انبیای پیشین مكارم اخلاق مطرح بوده است، اما به دلیلی استعداد و ظرفیت وسیع امت خاتم، تتميم و تکمیل مكارم اخلاق اختصاص به امت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد.
جناب مناوی در كتاب فيض القدير شرح الجامع الصغير گويد:
«آیه شریفه بدین معنا است که مبعوث شدم تا اخلاق را پس از آن كه ناقص و متفرق و پراكنده بود جمع نمودم. یعنی به ما آگاهی داد كه پيامبران الهی در گذشتند در حالی كه مكارم اخلاق هنوز به خط پايانی نرسيده بود. پس پيامبر صلی الله عليه وآله فرستاده شد تا باقی مانده‏ اخلاق را بر مردم به اتمام رساند، بعضی ديگر گفته‏اند : در روايت اشاره دارد پيامبران پيشين نيز به مكارم اخلاق فرستاده شدند، و ليكن‏ بخشی باقی ماند پس خداوند پيامبر صلی الله عليه وآله را بر انگيخت تا هم آن‏چه را ساير پيامبرا ن الهی آوردند، بياورد و هم آن‏چه را آنان نياورده بودند به اتمام رساند. (فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج‏2، ص 726-نقل به ترجمه)
در کتب برخی از عرفا آمده است: مبعوث شدن پيامبر صلی الله عليه وآله به رسالتش برای همه‏ی مكارم اخلاقی است، زیرا آن حضرت مقصود و مقصد شرع را به درستی می‏شناسد به گونه ای که آن حضرت حتی يك رذيلت اخلاقی را در بيان علمی‏اش وا نگذاشته است، پس شرع بواسطه پیغمبر خاتم برای تمامی رذائل همچون آز، حرص شديد، حسد، بخل و هر صفت ناپسندی راه درمانی بیان کرده است كه اگر آن‏ها را بر اين صفات مذموم جاری سازيم مكارم اخلاق بازگردد و ناپسندی آن برداشته و پسنديده شود. بنابراين خداوند به واسطه‏ی او مكارم اخلاق را تمام كرد.
دوم اینکه هر انسانی بالفطره دارای برخی از مكارم اخلاق است كه آن‏ها را خَلقی می‏نامند. گروهی ديگر از صفات اخلاقی را اكتسابی می‏نامند. مكارم اخلاق در هر فرد با تفكر و پيروی از دستورهای الهی و رياضات شرعيه که بواسطه پیغمبر خاتم به ما رسیده است، تتميم می‏گردد.
امام علی عليه السلام می فرمایند: «نَزِّه عَن كُلِّ دَنيَّةٍ نَفسَكَ، وأبذِل فِى المَكارِمِ جَهدَكَ تَخلُص مِنَ المَآثِمِ وتَحرُز المَكارِمَ»( نهج البلاغه، خطبه 184)
یعنی خودت را از هر پَستی پاك كن، و در راه مكارم اخلاق نهايت كوشش خود را به كار گير تا از گناهان برهى و مكارم را بدست آوری.
اما در پاسخ به بخش دوم سوالتان باید بگویم: تتمیم مکارم اخلاق بر مبنای نزول جامعترین کتاب انسان سازی به نام قرآن کریم بر پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است چرا که این کتاب آسمانی کاملترین دستورالعمل الهی برای ادب آموزی انسان است که وی را در حدّ انسانيش نگاه داشته، و او را از اعوجاج و انحراف حفظ کرده و نمی گذارد كه به اخلاق سوء حیوانی متلبس شود و همواره او را به فعليت و كمال انسانيش می‏كشاند؛ إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم‏.

[/]

سلام
با تشکر از کارشناس گرامی
پس تمام کردن به معنای گسترش و تجمیع است
و از آنجا که کتب آسمانی پیشین به پایه کمال قرآن نمی رسند
قاعدتا مباحث اخلاقی مطروحه آنها نیز چه کما و چه کیفا در مرتبه قرآن نیست
اما سوال این است که قرآن کریم اخلاق را به چه عرصه های نویی برده است ؟
والله الموفق

[=Georgia]

حامد;358423 نوشت:
سلام
با تشکر از کارشناس گرامی
پس تمام کردن به معنای گسترش و تجمیع است
و از آنجا که کتب آسمانی پیشین به پایه کمال قرآن نمی رسند
قاعدتا مباحث اخلاقی مطروحه آنها نیز چه کما و چه کیفا در مرتبه قرآن نیست
اما سوال این است که قرآن کریم اخلاق را به چه عرصه های نویی برده است ؟
والله الموفق

قرآن کریم برای انسان سازی از هیچ مساله ای فرو گذار نکرده است و پرورش نهال انسانی را در تمامی عرصه ها مورد توجه و اهتمام کامل قرار داده است به طوری که اصول اخلاقی در قرآن کریم را می ‏توان در چهار بخش خلاصه کرد:

  1. مسائل اخلاقى در ارتباط با خالق؛ مانند مساله شكرگزارى (شكر منعم) و خضوع در مقابل خداوند و رضا و تسليم در برابر فرمان او و مانند اينها، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: «ولقد آتينا لقمان الحكمة ان اشكرلله» (لقمان/ آيه‏12) یعنی ما به لقمان حكمت‏بخشيديم و به او الهام كرديم شكر خدا را به جاى آور!
  2. مسائل اخلاقى در ارتباط با خلق؛ مانند تواضع و فروتنى، ايثار و فداكارى، محبت و حسن خلق، همدردى و همدلى و مانند آن، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: و وصينا الانسان بوالديه.... ان اشكرلى ولوالديك (لقمان/14)
  3. مسائل اخلاقى در ارتباط با خويشتن؛ مانند توبه و پاكسازى قلب از هرگونه ناپاكى و آلودگى، و مدارا با خويشتن در برابر تحميل و فشار بر خود و امثال آن به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: إنما التوبة على الله للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فأولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیما (النساء/17)
  4. مسائل اخلاقى در ارتباط با جهان آفرينش و طبيعت؛ مانند صله رحم با نظام آفرینش و تفکر در مورد حقایق طبیعت، عدم اسراف و تبذير و تخريب مواهب الهى و مانند آن، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: فَلْيَنْظُرِالْاِنسانُ اِلي طَعامِهِ اَنّا صَبَبْنَا الْمآءَ صَبَّاً ثُمَّ شَقَقَنا الأَرْضَ شَقَّاً فَأَنْبَتْنَا فيها حَبَّاً وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتونَاً وَ نَخْلاً وَ حَدائِقَ غُلْبَاً وَ فاکِهَةً وَ اَبَّاً مَتاعَاً لَکُمْ وَ لِاَنْعامِکُمْ(عبس/24) یعنی آدمي بايد به غذاي خويش بنگرد. ما باران را از آسمان فرو فرستاديم، آنگاه سينه زمين را شکافتيم و در آن دانه ها رويانديم و انگور و سبزي و درخت زيتون و خرما و بوستانهاي بزرگ با درختان سبز و ميوه و مرتع، براي بهره گيري شما و چهارپايانتان.

اویس;358950 نوشت:
قرآن کریم برای انسان سازی از هیچ مساله ای فرو گذار نکرده است و پرورش نهال انسانی را در تمامی عرصه ها مورد توجه و اهتمام کامل قرار داده است به طوری که اصول اخلاقی در قرآن کریم را می ‏توان در چهار بخش خلاصه کرد:

مسائل اخلاقى در ارتباط با خالق؛ مانند مساله شكرگزارى (شكر منعم) و خضوع در مقابل خداوند و رضا و تسليم در برابر فرمان او و مانند اينها، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: «ولقد آتينا لقمان الحكمة ان اشكرلله» (لقمان/ آيه‏12) یعنی ما به لقمان حكمت‏بخشيديم و به او الهام كرديم شكر خدا را به جاى آور!
مسائل اخلاقى در ارتباط با خلق؛ مانند تواضع و فروتنى، ايثار و فداكارى، محبت و حسن خلق، همدردى و همدلى و مانند آن، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: و وصينا الانسان بوالديه.... ان اشكرلى ولوالديك (لقمان/14)
مسائل اخلاقى در ارتباط با خويشتن؛ مانند توبه و پاكسازى قلب از هرگونه ناپاكى و آلودگى، و مدارا با خويشتن در برابر تحميل و فشار بر خود و امثال آن به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: إنما التوبة على الله للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فأولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیما (النساء/17)
مسائل اخلاقى در ارتباط با جهان آفرينش و طبيعت؛ مانند صله رحم با نظام آفرینش و تفکر در مورد حقایق طبیعت، عدم اسراف و تبذير و تخريب مواهب الهى و مانند آن، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: فَلْيَنْظُرِالْاِنسانُ اِلي طَعامِهِ اَنّا صَبَبْنَا الْمآءَ صَبَّاً ثُمَّ شَقَقَنا الأَرْضَ شَقَّاً فَأَنْبَتْنَا فيها حَبَّاً وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتونَاً وَ نَخْلاً وَ حَدائِقَ غُلْبَاً وَ فاکِهَةً وَ اَبَّاً مَتاعَاً لَکُمْ وَ لِاَنْعامِکُمْ(عبس/24) یعنی آدمي بايد به غذاي خويش بنگرد. ما باران را از آسمان فرو فرستاديم، آنگاه سينه زمين را شکافتيم و در آن دانه ها رويانديم و انگور و سبزي و درخت زيتون و خرما و بوستانهاي بزرگ با درختان سبز و ميوه و مرتع، براي بهره گيري شما و چهارپايانتان.

سلام
با تشکر از استاد گرامی
ظاهرا اخلاق در عرصه اجتماع و سیاست هم از این موارد است که خیلی مهم نیز می باشد
اینکه در عرصه امور اجتماعی و سیاسی ، اخلاق وارد شود یا نه خود یک سوال دائمی در نزد معنویت جویان بوده و هست
و حتی با وجود تعالیم روشن اسلام در این خصوص بدلایل تاریخی و سیاسی این حقیقت برای برخی محل تامل مانده است
اگر میشود لطف کنید کمی در این خصوص صحبت بفرمایید
متشکرم
والله الموفق

[=georgia]

حامد;358953 نوشت:
سلام
با تشکر از استاد گرامی
ظاهرا اخلاق در عرصه اجتماع و سیاست هم از این موارد است که خیلی مهم نیز می باشد
اینکه در عرصه امور اجتماعی و سیاسی ، اخلاق وارد شود یا نه خود یک سوال دائمی در نزد معنویت جویان بوده و هست
و حتی با وجود تعالیم روشن اسلام در این خصوص بدلایل تاریخی و سیاسی این حقیقت برای برخی محل تامل مانده است
اگر میشود لطف کنید کمی در این خصوص صحبت بفرمایید
متشکرم
والله الموفق

ضمن تبریک اعیاد مبارک شعبانیه به همه دوستان و سروران گرامی در پاسخ به سوال شریفتان باید بگویم، اخلاق در عرصه اجتماع و سیاست، زیر مجموعه همان اخلاق در مواجهه با خلق الهی است و قسمی جدای از آن نیست. اما در مورد توضیح اخلاق در عرصه اجتماع و سیاست باید بگویم:
اخلاق و سیاست هر دو از شاخه های حکمت عملی در اسلام و در پی تامین سعادت ابدی انسانند. در قرآن کریم همواره تاکید حاکمیت اخلاق بر عالم سیاست و سیاستمداران شده است و از همین رو، نخستین شرط شایستگى رهبران منصوب از طرف خداوند، عصمت بوده و با صراحت ، حکومت ستمگران را حرام می داند و می فرماید: « قالَ لایَنالُ عَهْدِى الظّالِمینَ» (البقره/124) یعنی عهد من هرگز به ستمگران نمى رسد.
چنان کـه اهداف عالى حکومت صالحان را گسترش فضایل اخلاقى و انهدام رذایل دانسته مى فرماید: « اَلَّذیـنَ اِنْ مَّکَّنـّاهمْ فِى الْاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ اتوُاالزَّکوةَ وَ اَمرُوا باْلمعرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ» (الحج/41) یعنی همان کسان که اگر در زمین به آنان قدرت ببخشیم ، نماز برپا مى دارند و زکات مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند که فرجام کارها از آن خداست .
اینکه پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله هدف از رسالت خود را مکارم اخلاق ذکر کردند و فرمودند «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» خود به عینه دلالت بر عدم جدایی سیاست از اخلاق در شریعت الهی می کند.
در اسلام، اخلاق متکی به خدای یکتا و توحید و دین و در ارتباط تنگاتنگی با آن‌ها مطرح است و با توجه به رویکرد اجتماعی ـ سیاسی دین اسلام، اخلاق اسلامی نیز جنبه اجتماعی - سیاسی دارد؛ به‌همین دلیل نیز سیاست، قدرت و حکومت جملگی ابزارهای زنده‌ نگاه‌داشتن اصول اخلاقی با مسوولیت امر به معروف و نهی از منکر هستند. درواقع جامعه و سیاست از دیدگاه اسلامی، حاملان اخلاق و متعهد به آن هستند.
لذا وقتی از مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء روحانی بزرگ و مرجع عالیقدر زمان خود، در مورد سیاست پرسیدند ، در جواب گفت : «اگر معنی سیاست خیرخواهی و خدمت و راهنمایی و جلوگیری از فساد و خیانت و نصیحت زمامداران و توده مردم و برحذر داشتن آنان از گرفتار شدن در زنجیر استعمار و بندگی و جلوگیری از افکندن دامها و غلها برگردن ملت ها و کشورهاست ، اگر معنی سیاست این است . آری ما تا فرق سرمان درآن غرقیم و این از واجبات است ، خودم را پیش خدا و وجدان مسئول می بینم این هدف بزرگ و پیشوایی مهم و خلافت خدایی است «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى»(ص/26) یعنی ای داوود ما تو را جانشین خود در زمین قرار دادیم پس در بین مردم به حق حکومت کن.
مرحوم کاشف الغطا می گوید : سیاست ، سیاست پیغمبر و ائمه است. سیاستی که از هرگونه هوی و هوس و طمع و آلودگی پاک است.«وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّه‏»(ص/26)
سپس وی به قسم دوم سیاست،که از نظر اسلام محکوم و مردود است، اشاره می کند و می گوید:
اگر معنی سیاست ، ایجاد فتنه و اغتشاش و برادرکشی است تا به حکومت برسند و بر تخت های نرم تکیه زنند، وحشیانه و خشونت آمیز نسبت به ملت رفتار کنند و برای تأمین منافع شخصی از قدرت و نفوذ خویش سوء استفاده نمایند و برای اجنبی دلالی کنند تا- ولو با ریختن خونها باشد- آنها را بر ملت و مملکت خویش مسلط سازند. اگر سیاست این است من ازآن به خدای دانا و شنوا پناه می برم نعوذ بالله من الشیطان الرجیم اللعین

سلام
آیا میتوان گفت پایه های معرفتی اخلاق اسلام بالاتر از سطح سایر ادیان است ؟ اگر هست از چه جهت ؟
والله الموفق

[=Georgia]

حامد;359591 نوشت:
سلام
آیا میتوان گفت پایه های معرفتی اخلاق اسلام بالاتر از سطح سایر ادیان است ؟ اگر هست از چه جهت ؟
والله الموفق

اگر چه بیشترین نقطه اشتراک ادیان مختلف در بخش اخلاق است اما امتیاز ویژه نظام اخلاقی در اسلام را با دیگر ادیان نمی توان انکار کرد و این امتیاز در سه بخش قابل توضیح است:

  1. از حیث فراگیر بودن: نظام ارزشی و اخلاقی در اسلام، نسبت به ادیان دیگر، نظامی عامتر و فراگیرتر است. زیرا دایره ارزش‌ها در بسیاری از ادیان دیگر تنگ و محدود است و عمدتا منحصر به ارزش‌های اخلاقی‌ای است كه در محیط اجتماعی مطرح می‌شود. در بسیاری از مكاتب یا مسأله ارتباط انسان با خدا مطرح نمی‌شود و یا منحصرا تمامی ارزش‌ها را در ارتباط انسان با خدا مطرح می‌كنند و ارتباط با دیگران را ضد ارزش می‌دانند. اما در اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید، مورد نظر قرار گرفته‌اند، ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتی روابط بین الملل، ارزش‌های ثابت و معینی دارند؛ یعنی هیچ مسأله‌ای از مسائل زندگی انسان نیست كه تحت پوشش ارزش‌های اخلاقی اسلام قرار نگیرد. آن زمانی كه آدمی با دشمن خونی خود در گیر است، یعنی در موقعیتی كه در هیچ عرف بین المللی ارزش اخلاقی مطرح نیست، اسلام حكم و قانون و ارزش اخلاقی دارد. مثلا در آیین مسیحیت فعلی- نه آنچه که حضرت مسیح(ع) آورد- به مسائل اجتماعی به ویژه مسائل مربوط به حکومت و سیاست کمتر پرداخته می شود در صورتی که در اسلام اخلاق سیاسی و اخلاق اجتماعی مورد توجه است و هر مسلمانی نسبت به سرنوشت کل جامعه مسئولیت دارد که این یک تفاوت جدی میان اسلام و مسیحیت است.
  2. از حیث انسجام درونی: در بسیاری از مكاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست؛ مثلا در نظام‌های متفاوت، متغیرهایی از قبیل پول داشتن، علم داشتن، قهرمان بودن و امثال آن را به عنوان ارزش تلقی می‌كنند، در حالی كه بین آنها ارتباط و انسجامی مشهود نیست و تنها یك مجموعه‌ ساختگی است.
  3. قابلیت تبیین عقلانی:سومین ویژگی نظام اخلاقی اسلام این است كه قابل تبیین و استدلال است. نظریه پردازان بسیاری از مكاتب اخلاقی، تصریح می‌‌كنند كه مجموعه ارزشی آنها از پشتوانه فلسفی برخوردار نیست، بلكه بالاتر، آنها معتقدند كه ارزش، نه تنها از پشتوانه فلسفی برخوردار نیست كه نمی‌تواند برخوردار باشد و اساسا ارزش را در برابر تعقل قرار می‌دهند. وادی ارزش‌ها را عواطف و احساسات انسان می‌دانند كه مقوله‌ای جدای از استدلال و تعقل است. ارزش‌ها در برابر واقعیت‌ها قرار دارند و بین ارزش و واقعیت، پیوندی نیست در حالی که نظام اخلاقی دین اسلام را عقلانیت و تطابق همه آداب و شئون اخلاقی با مبانی عقلایی تشکیل می دهد.

اویس;360390 نوشت:
قابلیت تبیین عقلانی:سومین ویژگی نظام اخلاقی اسلام این است كه قابل تبیین و استدلال است. نظریه پردازان بسیاری از مكاتب اخلاقی، تصریح می‌‌كنند كه مجموعه ارزشی آنها از پشتوانه فلسفی برخوردار نیست، بلكه بالاتر، آنها معتقدند كه ارزش، نه تنها از پشتوانه فلسفی برخوردار نیست كه نمی‌تواند برخوردار باشد و اساسا ارزش را در برابر تعقل قرار می‌دهند. وادی ارزش‌ها را عواطف و احساسات انسان می‌دانند كه مقوله‌ای جدای از استدلال و تعقل است. ارزش‌ها در برابر واقعیت‌ها قرار دارند و بین ارزش و واقعیت، پیوندی نیست در حالی که نظام اخلاقی دین اسلام را عقلانیت و تطابق همه آداب و شئون اخلاقی با مبانی عقلایی تشکیل می دهد.


سلام استاد گرامی
ظاهرا به اصل سوال پاسخی داده نشده است
پایه های معرفتی؟
والله الموفق

[="Georgia"][="Blue"]

حامد;360426 نوشت:
سلام استاد گرامی
ظاهرا به اصل سوال پاسخی داده نشده است
پایه های معرفتی؟
والله الموفق

بدیهی است وقتی که اسلام نسبت به سایر ادیان در سه بعد فراگیر بودن تمامی دستوراتش و انسجام درونی قواعدش و مطابقت با مبانی عقلیه، امتیاز داشت از پایه های معرفتی عمیق تری نسبت به سایر ادیان برخوردار بوده و افق بیشتری از حقایق و اسرار نظام تکوین را پیش روی انسان قرار می دهد.
[/]

در این ویدو کوتاه این سوال جواب داده شده است , از استاد گرامی رائفی پور ...
http://www.aparat.com/v/zbvrF

اویس;360979 نوشت:
بدیهی است وقتی که اسلام نسبت به سایر ادیان در سه بعد فراگیر بودن تمامی دستوراتش و انسجام درونی قواعدش و مطابقت با مبانی عقلیه، امتیاز داشت از پایه های معرفتی عمیق تری نسبت به سایر ادیان برخوردار بوده و افق بیشتری از حقایق و اسرار نظام تکوین را پیش روی انسان قرار می دهد.

سلام
لطفا به تشریح بیشتراین مبانی بپردازید
متشکرم
والله الموفق

[="Georgia"][="Blue"]

حامد;361406 نوشت:
سلام
لطفا به تشریح بیشتراین مبانی بپردازید
متشکرم
والله الموفق

گفتیم که یکی از دلایل عمیق بودن پایه های معرفتی اسلام نسبت به ادیان دیگر انسجام و استحکامی است که در قواعد اخلاقی دین اسلام وجود دارد. علت اصلی این انسجام و استحکام قواعد اخلاقی دین اسلام ناشی از ارائه توحید و وجود صمدی یک پارچه ای از خداوند متعال است که قرآن برای انسان تبیین می کند.
مسلما پایه های معرفتی اخلاقی که اسلام از ناحیه آیاتی توحیدی چون «اللَّهُ الصَّمَد» «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن‏»َ«هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم‏» ارائه می دهد از عمق و استحکام و انسجام بیشتری نسبت به تثلیثی که در مسیحیت یا ثنویتی که در یهودیت مطرح میشود خواهد داشت. مسلما انسانی که خداوند متعال را در همه تار و پود نظام وجود حاضر و ناظر ببیند و هیچ ذره ای را از وجود صمدی حق متعال خالی ونبیند قطعا نسبت به کسی که خداوند را محدود می انگارد از حضور و مراقبت بیشتری در اخلاق و اعمال و رفتار خود برخوردار خواهد بود.
همچنین یکی دیگر از دلایل انسجام و استحکام قواعد اخلاقی دین اسلام در گرو عصمتی است که دین اسلام در مورد انبیا و ائمه دین الهی تبیین می کند در حالی که در ادیان تحریف شده دیگر بسیاری از انبیا در مقاطع گوناگونی از زندگی خود دچار لغزش و اشتباه شده اند. بدیهی است انسانی که پیشوا و امام خویش را در تمامی جزئیات شئون زندگیش معصوم از خطا و اشتباه دانسته و حتی او را از سهو و نسیان نیز مصون می داند در تمامی دستورات و قواعدی که از ناحیه ایشان به او می رسد اطمینان خاطر یافته و با طمانیه قلبی بیشتری به عمل بدانها مشغول می شود.
[/]

اویس;366315 نوشت:
مسلما پایه های معرفتی اخلاقی که اسلام از ناحیه آیاتی توحیدی چون «اللَّهُ الصَّمَد» «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن‏»َ«هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم‏» ارائه می دهد از عمق و استحکام و انسجام بیشتری نسبت به تثلیثی که در مسیحیت یا ثنویتی که در یهودیت مطرح میشود خواهد داشت. مسلما انسانی که خداوند متعال را در همه تار و پود نظام وجود حاضر و ناظر ببیند و هیچ ذره ای را از وجود صمدی حق متعال خالی ونبیند قطعا نسبت به کسی که خداوند را محدود می انگارد از حضور و مراقبت بیشتری در اخلاق و اعمال و رفتار خود برخوردار خواهد بود.

سلام
آیا اقتضای صمدی بودن وجود حق تعالی این نیست که همه رفتارهای اخلاقی پیش از آنکه در تعامل با دیگری باشد در تعامل با او تعالی باشد؟
والله الموفق

[="Georgia"][="Blue"]

حامد;366429 نوشت:
سلام
آیا اقتضای صمدی بودن وجود حق تعالی این نیست که همه رفتارهای اخلاقی پیش از آنکه در تعامل با دیگری باشد در تعامل با او تعالی باشد؟
والله الموفق

منظور بنده نیز دقیقا همین مطلب بود. اشاره به حقیقت توحید صمدی قرآنی در شریعت اسلامی به این دلیل بود که بگوییم اخلاقیات در دین اسلام بر مبنای حضور و مراقبت تام انسان در پیشگاه الهی و به تعبیر شما تعامل انسان با خداوند است نه دیگران. از همین رو قواعد اخلاقی در دین اسلام از جامعیت و انسجام و استحکام بیشتری نسبت به نظام اخلاقی ادیان دیگر برخوردار است.
[/]

اویس;366632 نوشت:
اخلاقیات در دین اسلام بر مبنای حضور و مراقبت تام انسان در پیشگاه الهی و به تعبیر شما تعامل انسان با خداوند است نه دیگران

سلام
ظاهرا این مطلب سر این عقیده علامه طباطبایی (ره) است که توحید را مبنای اخلاق می دانند
والله الموفق

"[=microsoft sans serif]هو المحبوب"


[="Georgia"][="Blue"]جمع بندی
سوال:
در روایت نبوی آمده است «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»من برانگیخته شدم تا اخلاق شایسته را تمام کنم
اولا منظور از تتمیم اخلاق چیست ؟ ثانیا تمیم اخلاق بر چه مبنایی است ؟

پاسخ
در مورد معنای تتمیم مکارم اخلاق دو معنا می‌توان بیان نمود:
اول اینکه در امت‏های گذشته نيز بواسطه وجود انبیای پیشین مكارم اخلاق مطرح بوده است، اما به دلیلی استعداد و ظرفیت وسیع امت خاتم، تتميم و تکمیل مكارم اخلاق اختصاص به امت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد.
جناب مناوی در كتاب فيض القدير شرح الجامع الصغير گويد:
آیه شریفه بدین معنا است که مبعوث شدم تا اخلاق را پس از آن كه ناقص و متفرق و پراكنده بود جمع نمودم. یعنی به ما آگاهی داد كه پيامبران الهی در گذشتند در حالی كه مكارم اخلاق هنوز به خط پايانی نرسيده بود. پس پيامبر صلی الله عليه وآله فرستاده شد تا باقی مانده‏ اخلاق را بر مردم به اتمام رساند، بعضی ديگر گفته‏اند : در روايت اشاره دارد پيامبران پيشين نيز به مكارم اخلاق فرستاده شدند، و ليكن‏ بخشی باقی ماند پس خداوند پيامبر صلی الله عليه وآله را بر انگيخت تا هم آن‏چه را ساير پيامبرا ن الهی آوردند، بياورد و هم آن‏چه را آنان نياورده بودند به اتمام رساند. (1)
در کتب برخی از عرفا آمده است: مبعوث شدن پيامبر صلی الله عليه وآله به رسالتش برای همه‏ی مكارم اخلاقی است، زیرا آن حضرت مقصود و مقصد شرع را به درستی می‏شناسد به گونه ای که آن حضرت حتی يك رذيلت اخلاقی را در بيان علمی‏اش وا نگذاشته است، پس شرع بواسطه پیغمبر خاتم برای تمامی رذائل همچون آز، حرص شديد، حسد، بخل و هر صفت ناپسندی راه درمانی بیان کرده است كه اگر آن‏ها را بر اين صفات مذموم جاری سازيم مكارم اخلاق بازگردد و ناپسندی آن برداشته و پسنديده شود. بنابراين خداوند به واسطه‏ی او مكارم اخلاق را تمام كرد.
دوم اینکه هر انسانی بالفطره دارای برخی از مكارم اخلاق است كه آن‏ها را خَلقی می‏نامند. گروهی ديگر از صفات اخلاقی را اكتسابی می‏نامند. مكارم اخلاق در هر فرد با تفكر و پيروی از دستورهای الهی و رياضات شرعيه که بواسطه پیغمبر خاتم به ما رسیده است، تتميم می‏گردد.
امام علی عليه السلام می فرمایند: نَزِّه عَن كُلِّ دَنيَّةٍ نَفسَكَ، وأبذِل فِى المَكارِمِ جَهدَكَ تَخلُص مِنَ المَآثِمِ وتَحرُز المَكارِمَ(2)
یعنی خودت را از هر پَستی پاك كن، و در راه مكارم اخلاق نهايت كوشش خود را به كار گير تا از گناهان برهى و مكارم را بدست آوری.
اما در پاسخ به بخش دوم سوالتان باید بگویم: تتمیم مکارم اخلاق بر مبنای نزول جامعترین کتاب انسان سازی به نام قرآن کریم بر پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است چرا که این کتاب آسمانی کاملترین دستورالعمل الهی برای ادب آموزی انسان است که وی را در حدّ انسانيش نگاه داشته، و او را از اعوجاج و انحراف حفظ کرده و نمی گذارد كه به اخلاق سوء حیوانی متلبس شود و همواره او را به فعليت و كمال انسانيش می‏كشاند؛ إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم‏(3)

سوال
قرآن کریم اخلاق را به چه عرصه های نویی برده است ؟

پاسخ
قرآن کریم برای انسان سازی از هیچ مساله ای فرو گذار نکرده است و پرورش نهال انسانی را در تمامی عرصه ها مورد توجه و اهتمام کامل قرار داده است به طوری که اصول اخلاقی در قرآن کریم را می ‏توان در چهار بخش خلاصه کرد:

  1. مسائل اخلاقى در ارتباط با خالق؛ مانند مساله شكرگزارى (شكر منعم) و خضوع در مقابل خداوند و رضا و تسليم در برابر فرمان او و مانند اينها، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: «ولقد آتينا لقمان الحكمة ان اشكرلله» (4) یعنی ما به لقمان حكمت‏بخشيديم و به او الهام كرديم شكر خدا را به جاى آور!
  2. مسائل اخلاقى در ارتباط با خلق؛ مانند تواضع و فروتنى، ايثار و فداكارى، محبت و حسن خلق، همدردى و همدلى و مانند آن، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: و وصينا الانسان بوالديه.... ان اشكرلى ولوالديك (5)
  3. مسائل اخلاقى در ارتباط با خويشتن؛ مانند توبه و پاكسازى قلب از هرگونه ناپاكى و آلودگى، و مدارا با خويشتن در برابر تحميل و فشار بر خود و امثال آن به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: إنما التوبة على الله للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فأولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیما (6)
  4. مسائل اخلاقى در ارتباط با جهان آفرينش و طبيعت؛ مانند صله رحم با نظام آفرینش و تفکر در مورد حقایق طبیعت، عدم اسراف و تبذير و تخريب مواهب الهى و مانند آن، به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: فَلْيَنْظُرِالْاِنسانُ اِلي طَعامِهِ اَنّا صَبَبْنَا الْمآءَ صَبَّاً ثُمَّ شَقَقَنا الأَرْضَ شَقَّاً فَأَنْبَتْنَا فيها حَبَّاً وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتونَاً وَ نَخْلاً وَ حَدائِقَ غُلْبَاً وَ فاکِهَةً وَ اَبَّاً مَتاعَاً لَکُمْ وَ لِاَنْعامِکُم(7) یعنی آدمي بايد به غذاي خويش بنگرد. ما باران را از آسمان فرو فرستاديم، آنگاه سينه زمين را شکافتيم و در آن دانه ها رويانديم و انگور و سبزي و درخت زيتون و خرما و بوستانهاي بزرگ با درختان سبز و ميوه و مرتع، براي بهره گيري شما و چهارپايانتان.

سوال
آیا میتوان گفت پایه های معرفتی اخلاق اسلام بالاتر از سطح سایر ادیان است ؟ اگر هست از چه جهت ؟

پاسخ
اگر چه بیشترین نقطه اشتراک ادیان مختلف در بخش اخلاق است اما امتیاز ویژه نظام اخلاقی در اسلام را با دیگر ادیان نمی توان انکار کرد و این امتیاز در سه بخش قابل توضیح است:


  1. از حیث فراگیر بودن: نظام ارزشی و اخلاقی در اسلام، نسبت به ادیان دیگر، نظامی عامتر و فراگیرتر است. زیرا دایره ارزش‌ها در بسیاری از ادیان دیگر تنگ و محدود است و عمدتا منحصر به ارزش‌های اخلاقی‌ای است كه در محیط اجتماعی مطرح می‌شود. در بسیاری از مكاتب یا مسأله ارتباط انسان با خدا مطرح نمی‌شود و یا منحصرا تمامی ارزش‌ها را در ارتباط انسان با خدا مطرح می‌كنند و ارتباط با دیگران را ضد ارزش می‌دانند. اما در اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید، مورد نظر قرار گرفته‌اند، ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتی روابط بین الملل، ارزش‌های ثابت و معینی دارند؛ یعنی هیچ مسأله‌ای از مسائل زندگی انسان نیست كه تحت پوشش ارزش‌های اخلاقی اسلام قرار نگیرد. آن زمانی كه آدمی با دشمن خونی خود در گیر است، یعنی در موقعیتی كه در هیچ عرف بین المللی ارزش اخلاقی مطرح نیست، اسلام حكم و قانون و ارزش اخلاقی دارد. مثلا در آیین مسیحیت فعلی- نه آنچه که حضرت مسیح(ع) آورد- به مسائل اجتماعی به ویژه مسائل مربوط به حکومت و سیاست کمتر پرداخته می شود در صورتی که در اسلام اخلاق سیاسی و اخلاق اجتماعی مورد توجه است و هر مسلمانی نسبت به سرنوشت کل جامعه مسئولیت دارد که این یک تفاوت جدی میان اسلام و مسیحیت است.
  2. از حیث انسجام درونی: در بسیاری از مكاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست؛ مثلا در نظام‌های متفاوت، متغیرهایی از قبیل پول داشتن، علم داشتن، قهرمان بودن و امثال آن را به عنوان ارزش تلقی می‌كنند، در حالی كه بین آنها ارتباط و انسجامی مشهود نیست و تنها یك مجموعه‌ ساختگی است.
  3. قابلیت تبیین عقلانی:سومین ویژگی نظام اخلاقی اسلام این است كه قابل تبیین و استدلال است. نظریه پردازان بسیاری از مكاتب اخلاقی، تصریح می‌‌كنند كه مجموعه ارزشی آنها از پشتوانه فلسفی برخوردار نیست، بلكه بالاتر، آنها معتقدند كه ارزش، نه تنها از پشتوانه فلسفی برخوردار نیست كه نمی‌تواند برخوردار باشد و اساسا ارزش را در برابر تعقل قرار می‌دهند. وادی ارزش‌ها را عواطف و احساسات انسان می‌دانند كه مقوله‌ای جدای از استدلال و تعقل است. ارزش‌ها در برابر واقعیت‌ها قرار دارند و بین ارزش و واقعیت، پیوندی نیست در حالی که نظام اخلاقی دین اسلام را عقلانیت و تطابق همه آداب و شئون اخلاقی با مبانی عقلایی تشکیل می دهد.

پینوشت

  1. فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج‏2، ص 726-نقل به ترجمه
  2. نهج البلاغه، خطبه 184
  3. اسراء/9
  4. لقمان/ ‏12
  5. لقمان/14
  6. النساء/17
  7. عبس/24
[/]
موضوع قفل شده است