دو خاطره از قیام 15 خرداد
تبهای اولیه
[="Black"]يكي از رجال قديمي كه از مسائل پشتپرده عصر محمدرضا پهلوى, شاه مخلوع خاطرات جالبی دارد, درباره پیآمد واقعه 15 خرداد 1342 میگوید:
بعدازظهر روز 16 خردادماه 1342 بود كه عدهای از رجال معروف به دعوت تلفنی حسین علاء، وزیر موقت دربار در وزارت دربار گردهم آمدند. علاء اظهار نمود: «دو روز است مملكت دچار هرج ومرج و انقلاب شده و در كليه شهرها ناامني ايجاد گرديده و مردم تظاهراتي علىه دولت و به نفع روحانیت مينمايند. زدوخوردهای شدیدی هم در میان مردم و نیروی انتظامی رخ داده است، عدهای كشته و عدهای مجروح شدهاند. این وضع نميتواند ادامه پيدا كند. امروز از آقایان دعوت كردم تا نظرات شما رجال قدیمی مملكت كه مورد اعتماد مردم هستید و سوابق طولانی در خدمت به مملكت دارید را دریافت نموده و بررسی نماییم كه برای آرامش مردم چه باید كرد؟دو نفر از رجالی كه در جلسه بودند، صحبت كردند. محمدعلی وارسته اظهار نمود: «در قدیم, هر موقع كه مردم از روشها ناراضی بودند و شكایت و اعتراض زیاد میكردند دولت مستعفی میگردید و رجالی مانند مؤتمن الممالك و مستوفی الممالك در مصدر كار قرار میگرفتند؛ چون مردم ميدانستند این افراد به آنها خيانت نميكنند، آرام شده و به سر كار خود میرفتند. الان هم باید همین كار را كرد، شخص مورد اعتماد مردم را سر كار آورد و از روحانیون دلجویی نمود».
عبدالله انتظام, مدیر عامل شركت نفت ضمن تأیید مطالب وارسته گفت: «مقتضي نبود شاه به قم رفته و در ميدان قم اظهاراتي را علىه روحانیت بنمايد. این سخنهاي شاه موجب كدورت روحانيون شده و بايد به هر ترتيبي كه شده، از روحانیت دلجويي شود.
پس از خاتمه جلسه گویا سپهبد یزدانپناه شرفیاب شده و به شاه گفت: «اعلیحضرتا! چه نشستهاید كه در منزل خودتان علیه شما گفتوگو مینمایند و شما اطلاعی ندارید...» اعلیحضرت پس از آنكه در جریان كامل گفتوگوی صورت گرفته در جلسه قرار گرفت، گفت: «این رجال را باید در توالت خالی نمود و سیفون را كشید...»!
عدهاي معتقد بودند كه این خبرچيني را شريفامامي كرده است. بعدها علاء از وزارت دربار معزول، انتظام از شركت نفت كنار گذاشته و وارسته هم خانهنشین گردید».[1]
[/]
[="Black"]«كماندوها و چتربازهای مسلح، یكباره از بام و دیوار به خانه قائد بزرگ اسلام یورش برده, در ظرف یك چشم بر هم زدن سراسر حیاط،اتاقها، زیرزمین، پشتبام و همهجا را گردش و اشغال نمودند, ولي امام خمینی(ره) را نيافتند.دلهره و وحشتی كه سراپایشان را فرا گرفته بود, چندین برابر شد... گمان برده بودند كه حتماًقائد بزرگ در داخل خانه دارای پناهگاه مستحكمی است كه از طرف افراد مسلح محافظت میشود.
... آنگاه كه از یافتن ایشان ناامید شدند, به چند نفر كاركنانی كه روزها از حضار و میهمانان امام خمینی پذیرایی كرده و شبها همانجا میخوابیدند، حمله كردند و از آنان میخواستند كه پناهگاه امام را نشان دهند و در همان حال میكوشیدند كه نگذارند صدای شیون، زاری و ضجه آنان بلند شود كه موجب آگاهی همسایگان و بههم خوردن نظم و آرامش و امنیت شهر گردد. آن اشخاص بیگناه با تمام قوا در زیر شكنجه دژخیمان شاه مقاومت میكردند.
امام خمینی كه از اول محرم در حیاط منزل ایشان چادر زده بودند، شبها را در منزل فرزندش, حاج آقا مصطفی كه مقابل منزل ایشان بود, استراحت میكرد. در آن ساعت شب, تازه براي نماز شب از خواب برخاسته بود كه سروصداي ناهنجار و غيرعادى،ایشان را متوجه یورش دژخیمان شاه ساخت, فوراً از جا برخاست و حاج آقا مصطفی را بیدار كرد. «مصطفی بلند شو،مثل اینكه آمدند».
... در خانه به روی پاشنه چرخید... صدای رعدآسا و گیرای او در فضای كوچه طنین افكند: «روحالله خمینی منم! چرا اینها را ميزنيد؟ این چه رفتار وحشيانهاي است كه با مردم ميكنيد؟»
...آدمدزدان رژیم با ترس و بیم و احتیاط، قائد بزرگ را محاصره كرده, به ماشین فولكس واگن سیاه رنگی كه دم در خانه ایستاده بود, سوار نمودند و چند نفر از درجهداران و صاحبمنصبان... سوار شدند. امام خمینی(ره) با حركت دست حاج آقا مصطفى را از انحام هر عملي منع كردند. سپس سربازان, ماشین را با هل دادن به سر خیابان رسانیدند».[2]
---------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
[1]. روزنامه اطلاعات،دوشنبه 14 خرداد ماه 1358، ش 15871؛ مطالب یك خاطره برگرفته از كتاب: دهنوى، قیام خونین 15 خرداد 1342، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1360، ص 24.
[2]. نك: سيدحميد روحانى، بررسي و تحليل از نهضت امام خمینی(ره)، ص 469.
منبع: پرتال فرهنگی اطلاع رسانی نور
[/]