حجابهای فهم بر معانی عریان

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حجابهای فهم بر معانی عریان

سلام
قرآن کریم در مثل به مثابه شهود حقیقت است برای آنکس که از سوی خدا متعال بدان تکلم کرد
مانند آنست که خورشید را در دل آسمان ببینی و توصیفش کنی
ما کذب الفواد ما رای
آنچه
دل دید دروغش نپنداشت
اما برای ما که خورشید را ندیده ایم این معانی عریان حجابی از ظلمت دارند
قرآن می فرماید :
هوالذی انزل من السماء ماءا
و ما تفسیرش می کنیم به اینکه :
خدای متعال به قدرت و رحمتش باران را از آسمان بر زمین خشک نازل می کند
فکر می کنیم با این آرایه های معنوی خیالی کمکی به حقیقت کرده ایم در حالی که در حقیقت داریم آنرا محجبوتر می سازیم
راست و مستقیمش این است که بگوییم :
اوست انکه باران را از آسمان به زمین فرود می آورد
و باز در اندیشه نحوه این فعل الهی می مانیم
اما اگر چشمی برای دیدن داشتیم می دیدیم که
عینا خداست که فرود می آورد
یا اگر قلبی باز برای حقیقت داشتیم در این ایه مجادله نمی کردیم که :
هوالاول والاخر
او اول و آخر است
کدام اول و اخر :
و ان لنا للاخره و الاولی
برای فهم معانی عریان به دلی پاک از حجابهای اندیشه های نشات گرفته از زندگی دنیایی نیازمندیم
زندگی که بیش از هرچیز
جدایی ها را اصالت می بخشد و مستقلات را زیاد می کند
آیا راهی برای فهم این معانی عریان هست ؟
والله الموفق

برای من هم همیشه این سوال وجود داشته که برای فهم این معانی علم و معرفت لازم است یا عشق و دلی پاک .
تا چند وقت پیش بر این عقیده بودم که امکان ندارد بدون علم و معرفت این معانی را درک کرد اما .....
اما مدتی است که سعی در تغییر نظر دارم .
به نظرم راهی که برای فهم این معانی باید پیموده شود تنها با علم و معرفت طی نمی شود .
اما هنوز هم نمی دانم کدام بر دیگری ارجحیت دارد :Gig:
مدتی است که روی این موضوع خیلی فکر می کنم بزرگواری به من گفت داشتن دل پاک و عشق به خدا و نزدیکی به او مهم تر است و به واسطه ی آن علم به دست می آید .
اما من هنوز به این باور نرسیدم ..........

حس خدا;353778 نوشت:
برای من هم همیشه این سوال وجود داشته که برای فهم این معانی علم و معرفت لازم است یا عشق و دلی پاک .
تا چند وقت پیش بر این عقیده بودم که امکان ندارد بدون علم و معرفت این معانی را درک کرد اما .....
اما مدتی است که سعی در تغییر نظر دارم .
به نظرم راهی که برای فهم این معانی باید پیموده شود تنها با علم و معرفت طی نمی شود .
اما هنوز هم نمی دانم کدام بر دیگری ارجحیت دارد
مدتی است که روی این موضوع خیلی فکر می کنم بزرگواری به من گفت داشتن دل پاک و عشق به خدا و نزدیکی به او مهم تر است و به واسطه ی آن علم به دست می آید .
اما من هنوز به این باور نرسیدم ..........

سلام
ظاهرا برای فهم این معانی عریان چاره ای از کسب معرفت نیست البته تطهیر هم لازم است چون فرمود :
لا یمسه الا
المطهرون
و در جای دیگر فرمود : انما یخشی الله من عباده
العلماء
اینها آدرسهای اساسی و اصولی است
اما یک پایبند محکم به پای همه ماهاست و آن پای بند فهم عامیانه است
پای بند درک عادی خیابانی است
گاهی اوقات می بینی یک آدم خیلی مثلا بزرگ یک حرف کوچه خیابانی عجیبی می زند معلوم است که از قیدها رها نشده است
والله الهادی الموفق

سلام
یکی از حسهای مشکل ساز که در زندگی عادی بدان دچار می شویم
دشمنی و کینه ورزی است
همین حس را به فضای درک معانی پاک متون دینی وارد می کنیم و از آن یک فرهنگ می سازیم
بین خدا و خلق مرز می کشیم و آنها را از هم جدا می کنیم
مثل اینکه خدا دلش خنک می شود چوب و گرز آتشین بکوبد به سر بندگان و امثال این اندیشه های بچه گانه نازل
خوب وقتی به قرآن مراجعه می کنیم می بینیم قرآن می فرماید :
ما وقتی می خواهیم مومنان را وارد بهشت کنیم هر نوع غل و کینه را از دلهاشان بر می داریم
و خیلی ها منتظر می مانند تا آن قیامت کذایی و ورود به بهشت بیاید تا از کینه ها و دشمنیها و فرهنگ دشمن تراشی دست بردارند
حال ببینید در این میان چقدر معانی اصیل و ارزشمند قرآنی فدای حس کینه توزی ما می شود
حتی خدا را هم فدا می کنیم و چهره دلارای اوصافش را کدر می سازیم
خوب درست است خدا فرمود منتقم است قهار است اما باید دید کسی که سبقت رحمته غضبه می باشد وقتی می خواهد غضب کند یا قهر نشان دهد انگیزه اش چیست ؟ دلیلش چیست ؟ کسی که هستی را برپایه رساندن خلق به رحمت نهاد غضبش چه مفهومی دارد ؟
والله الموفق

سلام
یکی دیگر از این حسهای رسوخ کرده در عمیق ترین لایه های اندیشه ما
حس استقلال و جدایی است
تمام زندگی عادی بشری این معنا را تقویت می کند
تمام روابط معمولی خودخواهانه ما آنرا تایید می کند
و این در حالیستکه شواهد چیزی غیر این را نشان می دهد
زندگی انسانها چنان به یکدیگر و طبیعت و جهان پیوسته است که جز خیالپردازان کسی نمی تواند آنرا انکار کند
زمین و آسمان و درخت و کهکشان و پدر و مادر و فرزند و جامعه و در و دیوار با ما در پیوندی ناگسستنی هستند
یک لحظه گسست این پیوندها به معنای فنا و نابودی ماست
اصلا ما هستیم چون در این کل به هم پیوسته ایم
ولی با عدم لحاظ این حقیقفت می آییم به فضای درک معانی روشن قرآن کریم و همه چیز را غیر از آنچه هست می بینیم
خدا هرکاری می کند این پیوند را به ما بفهماند ما درک نمی کنیم
هرچه می گوید من با شما هستم من لم یلد و لم یولدم یعنی چیزی از من جدا و من از چیزی جدا نیستم
هرچه میگوید شما فرزندان یک پدر و مادرید شما همه مومن و برادرید
هیچ به گوشمان فرو نمی رود
بت استقلال و جدایی که بت بزرگ بتخانه اندیشه های سست و بی پایه ماست تکان نمی خورد
و تو بگو با این نگاهها معانی قرآنی چطور فدا می شوند
و بگو چرا فرمودند قرآن را حزین بخوانید
چون در اندیشه تاریک ما آن چهره مشعشع بسی تاریک و محجوب می شود
والله الهادی

سلام
هرچند گفتن این سخن سنگین است اما واقعیت آنستکه اقتضائات عرضه دین با توجه به ویژگیهای جامعه انسانی باعث شده است رابطه مهرآمیز خدا و خلق به رابطه ای تجاری مبدل گردد و آن مهر انگیز مهرآفرین سیر بسوی خود را در قالب روابط تجاری و معامله مطرح کند و این بخاطر آنستکه
انسانها در عرف جامعه می آموزند و باور پیدا می کنند که هر رابطه ای شکلی از تجارت و معامله است لذا اگر سخن از مهر و ایثار و فدا شدن به میان آید به مذاق اکثری افراد خوشایند نیست و حال آنکه خود می بینند و می دانند اگر خدای متعال چیزی حتی ایمان را به ایشان عطا فرمود در ازای چیزی نبود بلکه عین مهر و محبت بود
والله الموفق

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازد

که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا

عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز نقشی

که از خورشید جز گرمی نیابد چشم نابینا

سنایی غزنوی

موضوع قفل شده است