جمع بندی آیا من غیر عادی هستم؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا من غیر عادی هستم؟

سلام

من یه مشکل خیلی بزرگی دارم و اینکه شخصیتمو برا بقیه غیر قابل درک هست
برا بیشتر فامیل و دوستام

یه مثال :
من از عروسی گرفتن و عروسی رفتن و بزن و بکوب و برقص بدم میاد و متنفرم ، اگه مجبور نباشم به همچین مجالسی نمیرم
بقیه میگن ما وقتی میریم عروسی تا یه هفته شارژ و سرحالیم ولی من برعکس ، بهم میگن تو مشکل داری ، تو غیر عادی هستی ، تربیت مامانت یاعث شده روحیت بمیره

ولی من میدونم اینطور نیست

چطوری میتونم اینو به بقیه بفهمونم ؟ چطوری بهشون بفهمونم که اشتباه میکنن؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: امیدوار



خاطــره;353660 نوشت:
سلام

من یه مشکل خیلی بزرگی دارم و اینکه شخصیتمو برا بقیه غیر قابل درک هست
برا بیشتر فامیل و دوستام

یه مثال :
من از عروسی گرفتن و عروسی رفتن و بزن و بکوب و برقص بدم میاد و متنفرم ، اگه مجبور نباشم به همچین مجالسی نمیرم
بقیه میگن ما وقتی میریم عروسی تا یه هفته شارژ و سرحالیم ولی من برعکس ، بهم میگن تو مشکل داری ، تو غیر عادی هستی ، تربیت مامانت یاعث شده روحیت بمیره

ولی من میدونم اینطور نیست

چطوری میتونم اینو به بقیه بفهمونم ؟ چطوری بهشون بفهمونم که اشتباه میکنن؟

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت محضر حضرتعالي
از اينكه شاهد تقيد حضرتعالي به رعايت مسائل شرعي هستيم خوشحاليم و از خداي متعال توفيق روزافزون حضرتعالي را مسئلت داريم.
در ارتباط با موضوع مطرح شده توجه شما را به نكات زير جلب مي‌كنم:
1- همواره براي رفتارها و تصميمات خود دليل داشته باشيد، تا با ياري خداي بزرگ و اتكاء بر اين ادله، بتوانيد از عهده پاسخ به انتقادات ديگران برآييد.
2- اينكه شما تسليم جو نمي‌شويد نشان از اعتماد به نفس و ايمان شما به هدف دارد. شايسته است از ايمان و اعتماد به نفس خود مراقبت كنيد.
3- در عين حالي كه از حضور در مجالس نامناسب با شئونات اسلامي خودداري مي‌كنيد، سعي كنيد حضور پررنگ‌تري از خود در عرصه‌هاي اجتماعي و خويشاوندي سالم داشته باشيد.
4- هرچند نبايد بيش از حد به نظرات ديگران توجه نمود، اما شايسته است براي روحيه خود و جذب ديگران (ونه بخاطر انتقادات ديگران)، به گونه‌اي رفتار نماييد كه بيانگر ، نشاط، بالندگي، اميد و... در شما باشد. به اين منظور لازم است:
الف) از انزوا و گوشه‌گيري اجتناب شود
ب) روابط عمومي و اجتماعي افزايش يابد
ج) مسافرت، ورزش، تفريح و گردش در مجموعه سرگرميها گنچانده شود
د) مواجهه با انتقادات ديگران، در قالب مزاح و يا خنده صورت بگيرد (هرچند كه در برخي موارد به قاطعيت و صلابت نياز است)
ذ) از حركت تك بعدي (تنها به عبادت چسبيدن) خودداري شود

به طور خلاصه اگر از افراط و تفريط اجتناب شود و اعتدال رعايت گردد (كه انشاءالله حضرتعالي هم همينگونه هستيد)، رفتار ما خودبخود گوياي نشاط دروني ما خواهد بود و بر اين اساس اينكه متهم به روحيه مرده شويم، چندان اهميتي نخواهد داشت. بنابراين تقيد به رعايت مسائل شرعي ماداميكه همراه با افراط و تفريط نباشد، نه تنها رفتاري غيرعادي نيست، بلكه توفيقي الهي است.
در پناه خداي متعال موفق باشيد

سلام
نه عزیزم...به نظر من شما خیلی هم عادی هستی....نذار این حرفا روت تاثیر بذاره ....بگرد تفریحهایی که دوست داری پیدا کن.....

به نام او



نه . اتفاقا شما عادی و بقیه غیر عادی هستند . شما به من بگویید آیا اطاعت از واجبات خدا کار غیر عادی و نادرستی یا کار حرام انجام دادن ؟
این عوام فکر می کنند که هر کاری که خودشان می کنند درست و بقیه ی کارها نادرست و اشتباه است . ای بابا از دست این عوام که مسلمانان با اراده و پاکدلی مثل شما را به شک و تردید می اندازند .
امیدوارم این نور خدایی در دلتان همیشه روشن باشد و برای ما هم دعا کنید تا مانند شما شویم .



یا حق

نه بابا عادی هستیم....

دیگران چشم بصیرت ندارن....

خاطره جان خدا به داد اون موقعی برسه که میخوایم عروس بشیم!!!!!!!کل طایفه غیر عادی میدوننمون(؟!)باید مبارزه کرد!:khandeh!:

خاطــره;353660 نوشت:
سلام

من یه مشکل خیلی بزرگی دارم و اینکه شخصیتمو برا بقیه غیر قابل درک هست
برا بیشتر فامیل و دوستام

یه مثال :
من از عروسی گرفتن و عروسی رفتن و بزن و بکوب و برقص بدم میاد و متنفرم ، اگه مجبور نباشم به همچین مجالسی نمیرم
بقیه میگن ما وقتی میریم عروسی تا یه هفته شارژ و سرحالیم ولی من برعکس ، بهم میگن تو مشکل داری ، تو غیر عادی هستی ، تربیت مامانت یاعث شده روحیت بمیره

ولی من میدونم اینطور نیست

چطوری میتونم اینو به بقیه بفهمونم ؟ چطوری بهشون بفهمونم که اشتباه میکنن؟


سلام
اگر این حالت ناشی از کم تحرکی و بی انگیزگی باشه قاعدتا شما در امور دیگری مثل ورزش و تفریح و امور تحصیلی هم باید کم تحرک باشین اما اگر اینطور نباشه قضاوتشون غلطه هرچند بزن بکوب های آنچنانی هم شرعامجاز نیست
والله الموفق

سلام

کارشناس توضیحات خوبی دادن اگه شما به خاطر گناه بودن از این رفتارهای به ظاهر شاد خوشتون نمیاد خیلی خوبه ولی در ابعاد دیگه نشاط و فعالیتتونو زیاد کنید فعالیت های حلال و شاد .
من هم حتی از شنیدن صدای این مجالس دلم میگیره تحمل شنیدن موسیقی ها و شعرهای بی محتواییو که توی عروسی ها میذارن ندارم .

نقل قول:
خاطره جان خدا به داد اون موقعی برسه که میخوایم عروس بشیم!!!!!!!کل طایفه غیر عادی میدوننمون(؟!)باید مبارزه کرد!

وقتی گناهان عادی بشه چه بهتر که آدم تو چنین فامیلی با ترک حضور در چنین مجالسی غیر عادی به نظر بیاد!

الان هم با افتخار وقتی عروسی نمیرم کسی میگه چرا نیومدی , میگم من جایی که غنا و موسیقی حرام باشه نمیام.
خیلی هم لذت بخشه که آدم در عمل با این کار نهی از منکر کنه :ok: باید بدونن هنوزم کسانی هستن در فامیلشون که تحت تاثیر حرف ها و سرزنش ها در گناه با دیگران همراه نمیشن .

انشاءالله همیشه ثابت قدم و موفق باشید:Gol:

شقايق;355216 نوشت:
میگم من جایی که غنا و موسیقی حرام باشه نمیام.

وقتی اینو میگم باید پشت بندش کل فلسفه موسیقی رو بگم.....کل اصول استنباط و اصول عملیه و هرچیزدیگه ای رو.....

سلام علیکم

من هم در ابتدا مشکل شما را داشتم ، اما الان همه اطرافیانم می دانند که اگر در مراسمات و... شرکت نمی کنم بخاطر اعتقادات مذهبی است نه از روی افسردگی و دل مردگی !!!!!!
خیلی برایم جالب بود که یکی از نزدیکان برای اینکه مراسم عروسی پسرشان به گونه ای بود که بخاطر مسائل اعتقادی نمی توانستم در آن شرکت کنم ، از من عذرخواهی کردند.:Moteajeb!:
سعی کنید اطرافیانتان را متوجه این امر بسازید که شما فردی مذهبی هستید و تمام رفتار و روابطتان بر اساس دستورات دین می باشد.
و برای اینکه از اجتماع دور نشوید دوستانی انتخاب کنید که از لحاظ اعتقادی مانند شما باشند که هم تنها نمانید و هم برای شما در مسائل اعتقادی باعث دلگرمی شوند

یا زهرا

خیلی ممنونم از همتون
بچه ها من تنها جایی که میرم و شارژ میشم نماز جماعته بخصوص روز جمعه ها نماز جمعه ، یک حالی میکنمممممممممممممممممممممممممم که نگو و نپرس
بعد تفسیر قرآن و حفظش و گوش کردم به سخنرانیا حالمو اساسی جا میاره مخصوصا وقتی نمازمو اول وقت میخونم

میخوام بگم روابطم با بقیه تو مهمونیا و گفتگو ها خیلی عالیه همه شخصیتم رو محترم و جذاب و شاد میدونن بخصوص که سعی میکنم همیشه از کارای گروهی جا نمونم خب؟
ولی وقتی وارد بحث جشن رفتن میشه ، همش باهام دعوا دارن که این عقایدت مسخرست قلبت مرده بی روحی و ..
و فقط بخاطر مبتذل نبودنم این حرفارو میزنن ، میدونم حرفشون اشتباستا ولی گفتم از شمام بپرسم بد نیست
تازه برمیگردن میگن میخوای تو عروسیت چیکار کنی؟

و وقتی فک میکنم که اگه مجبور شم .. وای خدا اون روز رو نیاره ..
همش دعا میکنم کسی قسمتم شه که عین خودم باشه وگرنه دق میکنم

به ما گفته بودند نباید پپسی بخورید ,گناه دارد!!!
وقتی به تهران آمدم , اولین کاری که کردم , از یک دستفروشی یک پپسی گرفتم.
درش تالاپ صدا کرد و باز شد.
بعد که خوردم دیدم خیلی شیرین است .
آن روز نتیجه گرفتم که گناه شیرین است...
...
*زنده یاد حسین پناهی*

فکر میکنم مظورم و رسوندم

خاطــره;353660 نوشت:
سلام

من یه مشکل خیلی بزرگی دارم و اینکه شخصیتمو برا بقیه غیر قابل درک هست
برا بیشتر فامیل و دوستام

یه مثال :
من از عروسی گرفتن و عروسی رفتن و بزن و بکوب و برقص بدم میاد و متنفرم ، اگه مجبور نباشم به همچین مجالسی نمیرم
بقیه میگن ما وقتی میریم عروسی تا یه هفته شارژ و سرحالیم ولی من برعکس ، بهم میگن تو مشکل داری ، تو غیر عادی هستی ، تربیت مامانت یاعث شده روحیت بمیره

ولی من میدونم اینطور نیست

چطوری میتونم اینو به بقیه بفهمونم ؟ چطوری بهشون بفهمونم که اشتباه میکنن؟

با سلام
در تکمیل فرمایشات دوستان باید بگم همونطور که دوستان گفتن اگه مجلس عروسی برای شما از این جهت بده که شئونات اسلامی درش رعایت نمیشه عادیه اما اگر کلا از تفریح ها و مهمانی رفتن و...... خوشتون نمیاد تا یه حدیش می تونه عادی باشه ولی اگه زیادی شه یه مشکله و باید به روانشناس مراجعه کنید.(همونطور که می دونید دین ما توصیه به صله رحم کرده پس اگه از این کارم خوشتون نمیاد یه مشکله)
در مورد حد عادیش این توضیح شاید شرایطو کاملا براتون روشن کنه انسان ها از لحاظ شخصیتی به دو گروه1-درون گرا 2-برون گرا تقسیم میشن که هر کدوم ویژگی های خاص خودشونو دارن
گروه اول بیشتر غرق در عالم خودشه کم حرفه و وقتی از جایی میاد خیلی توضیحی برا گفتن نداره(
در واقع یه حوض به عمق یک اقیانوسن)احتمالا شما از این گروه باشید.
گروه دوم بیشتر به دنیای اطراف توجه دارن از جایی که میاد خیلی توضیح برا گفتن داره(
در واقع اوقیانوسین به عمق یک حوض)
و اما یه مورد دیگه انسان ها از نظر درک محیط پیرامون به 4 گروه تقسیم میشن که اگه نیاز دیدید و دوست داشتید اونارو هم براتون توضیح میدم تا کمی بیشتر باساختار وجودیتون اشنا شید.
یا علی

m001;355284 نوشت:
با سلام
در تکمیل فرمایشات دوستان باید بگم همونطور که دوستان گفتن اگه مجلس عروسی برای شما از این جهت بده که شئونات اسلامی درش رعایت نمیشه عادیه اما اگر کلا از تفریح ها و مهمانی رفتن و...... خوشتون نمیاد تا یه حدیش می تونه عادی باشه ولی اگه زیادی شه یه مشکله و باید به روانشناس مراجعه کنید.(همونطور که می دونید دین ما توصیه به صله رحم کرده پس اگه از این کارم خوشتون نمیاد یه مشکله)
در مورد حد عادیش این توضیح شاید شرایطو کاملا براتون روشن کنه انسان ها از لحاظ شخصیتی به دو گروه1-درون گرا 2-برون گرا تقسیم میشن که هر کدوم ویژگی های خاص خودشونو دارن
گروه اول بیشتر غرق در عالم خودشه کم حرفه و وقتی از جایی میاد خیلی توضیحی برا گفتن نداره(
در واقع یه حوض به عمق یک اقیانوسن)احتمالا شما از این گروه باشید.
گروه دوم بیشتر به دنیای اطراف توجه دارن از جایی که میاد خیلی توضیح برا گفتن داره(
در واقع اوقیانوسین به عمق یک حوض)
و اما یه مورد دیگه انسان ها از نظر درک محیط پیرامون به 4 گروه تقسیم میشن که اگه نیاز دیدید و دوست داشتید اونارو هم براتون توضیح میدم تا کمی بیشتر باساختار وجودیتون اشنا شید.
یا علی

بینهایت ممنون از اینکه لطف کردین و پست زدین
ولی من تو پست آخرم گفتم که دقیقا مشکلم چیه و اینایی که گفتین من اصلا نیستم

بنظرم شخصیت من بین ایندوتاست ، نسبت به موقعیت و اشخصای که باهاشون رابطه دارم درون گرا یا برونگرا میشم
ولی این مسائلی که شما گفتین رو ندارم
خیلیم اجتماعیم

خاطــره;355421 نوشت:
بینهایت ممنون از اینکه لطف کردین و پست زدین
ولی من تو پست آخرم گفتم که دقیقا مشکلم چیه و اینایی که گفتین من اصلا نیستم

بنظرم شخصیت من بین ایندوتاست ، نسبت به موقعیت و اشخصای که باهاشون رابطه دارم درون گرا یا برونگرا میشم
ولی این مسائلی که شما گفتین رو ندارم
خیلیم اجتماعیم

خدارو شکر
جای دیگری هم اینو گفتم که خواهی نشوی رسوا همرنگ حقیقت شو و کاری که شما کردید کاملا عقلانی و طبق همین حرف و دین بوده پس به خودتون افتخار کنین و بدونین راضی بودن خدا میارزه به راضی شدن کل اونایی که شمارو غیر عادی و مشکل دار می دونن.
در مورد پیامم عذر می خوام زمانی که پیامو می نوشتم این پیام اخر شما نیومده بود و وقتی که ارسال کردم صفحه رفرش شد و پیامتونو دیدم.
در هر صورت براتون ارزوی موفقیت و بهترین هارو دارم و امیدوارم خدا انچه می خواید و البته به صلاحتونه رو بهتون بده
یا علی

سلام
جالب بود....
اما باید دید ریشه این خوش نیامدن و نفرت چیست؟ چرا که همه مراسم های عروسی که گناه نیست،شاید مشکل از خود ماست..؟!

سلام شماغیرعادی نیستیدمنم اگه برم عروسی که سعی میکنم تاحدممکن نرم هم تومجلس معذبم وناراحت هم بعدش کلی عذاب وجدان دارم وهروقت یادش میفتم احساس شرمندگی بهم دست میده درحالیکه بقیه رومیبینم تودلم میگم ایناچرابی خیالن!!!

خاطــره;353660 نوشت:
سلام

من یه مشکل خیلی بزرگی دارم و اینکه شخصیتمو برا بقیه غیر قابل درک هست
برا بیشتر فامیل و دوستام

یه مثال :
من از عروسی گرفتن و عروسی رفتن و بزن و بکوب و برقص بدم میاد و متنفرم ، اگه مجبور نباشم به همچین مجالسی نمیرم
بقیه میگن ما وقتی میریم عروسی تا یه هفته شارژ و سرحالیم ولی من برعکس ، بهم میگن تو مشکل داری ، تو غیر عادی هستی ، تربیت مامانت یاعث شده روحیت بمیره

ولی من میدونم اینطور نیست

چطوری میتونم اینو به بقیه بفهمونم ؟ چطوری بهشون بفهمونم که اشتباه میکنن؟

سلام ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...

1- هیچ انسان نرمالی وجود نداره ... همه unormal هستند ... شک نکنین ... همه یه مشگلی دارن ...

2- فرض کنید ... شما بیرون از خونه کار میکنین ... با دهها نفر در تعامل اجتماعی هستید ... دایما باید عقل خودتون رو به کار بگیرید تا بتونید مشگلات رو حل کنید ... میدونید درخواست بسیاری از ارباب رجوع ها غیر عادی هست و باید جواب منطقی بهشون بدید .... میدونید باید با مدیرتون چجوری برخورد کنید ... میدونید باید با همکارتون چجوری رفتار کنید ... دایما عقل و فهم شما در حال محک خوردن و کار کردن هست ... حالا شما وقتی از سر کار خسته و کوفته میاید خونه ... عقلتون رو پشت درب میزارین ... چون منزل رو محلی برای استراحت میدونید ... چون میدونید منافع شما در درون منزل تهدید نمیشه ... بنابراین چراغ عقلتون رو خاموش میکنید ... و با احساستون وارد خونه میشید ... به پدر و مادر لبخند میزنید ... برادر کوچیکتون رو نوازش میکنید و ... استراحت هم یعنی همین ( خاموش کردن چراغ عقل)

فرض کنید یه دوست مسیحی دارین و یه روز باهاش میرین یه کلیسا ...شما در اون روز تمام عقل خودتون رو به کار میگیرید ... میخواین ازشون ایراد بگیرین ... تمام جنبه های یه مساله رو در نظر میگیرید ... تو دلتون به حرف کشیش میخندین ... میگین این چه چرت و پرتهایی هستش که داری میگی ... ولی برای دوستتون این مساله عادی هست ... چرا ؟؟؟ چون شما وقتی داشتین وارد کلیسا میشدین با عقلتون وارد شدین و دوستتون با احساسی که از کوچیکی نسبت به عیسی مسیح و دین مسیحیت پیدا کرده ...

فرض کنید هفته بعدش دوست مسیحی شما با شما میاد مسجد ... این دفعه وقتی شما دارین وارد مسجد میشین عقلتون رو میزارین پشت درب و با احساستون وارد میشین و فکر میکنین تمام حرفهای روحانی مسجد درست هست ولی این بار دوست مسیحی شما با عقلش وارد شده و ...

فرض کنید شما با یکی از دوستانتون وارد یک عروسی شدین (اونجور عروسی ها) ... شما با عقلتون وارد عروسی شدین ... و میگین فلان عمل فلان مشگل رو داره ... بهمان عمل چنین مشگلی رو داره و ... ولی دوست شما که معتقد نیست ... عقلش رو میزاره پشت درب و با احساسش وارد میشه ... میگه بی خیال دنیا .... دنیا دو روزه ... اگر در جریان باشید در چنین بزم هایی بعضی موقع ها مشروب نیز پخش میکنند ... علت هم مشخص هست ... چون میخوان عقل رو محدود کنن و با احساسشون از مهمانی لذت ببرن ... ودقیقا هم به همین خاطر هست که وقتی شما از چنین عروسی هایی به خونه میاین خیلی خسته شدین ... چون عقلتون میگه چرا فلانی فلان کار رو کرد .... چرا بهمانی بهمان کار رو کرد ... ولی دیگران تا یه هفته شاداب میشن ... چون برای یه چند ساعتی عقلشون رو تعطیل کردن و گفتن با احساسمون خوش باشیم ....

پیشنهاد من به شما اینه که اگر در چنین مهمانی هایی دعوت شدین ... نمیخواد یه پرچم دستتون بگیرین و بگین ...من با همه متفاوت هستم ... من کار درست رو میکنم و شماها دارین اشتباه میکنین .... شما هم کمی راحت تر باشین ... دنبال ایراد گرفتن از مردم نباشین ... یه روسری سرتون کنید و هر چند وقت یک بار هم لبخندی بزنید ...

قرار نیس که ما کاری کنیم که دیگران بهمون بگن عاقلی یا بی عقلی مهم اینه که کاری که انجام میدی یه دو دوتا چهارتا کنی ببینی آیا خدا راضیه یا نه اگه دلت و عقلت جواب مثبت داد بدون کارت درسته بهلول هم همه دیوانه می خوندنش ولی کدوم کارش غیر خداییی بود آخرالزمان هر کاری که خدا راضیه انجام بدی همه سد راهت میشن کار درست مال شماست نگران هیچی نباش بدون اصله کاری ازت راضیه

سلام درکت میکنم عزیزم به منم میگفتن چطوری میتونی بدون آرایش بیای دانشگاه؟اونقدر گفتن و گفتن که الان بدون آرایش حتی نمیتونم از خونه برم بیرون واقعا الان راحت نیستم ولی مجبورم چیکار کنم دیگه من که شخصا روابط اجتماعی خوبی ندارم یعنی نمیتونم از عقاید خودم دفاع کنم ولی به نظر من تو که اینقدر به خدا معتقدی یکم جدی باش یه جورایی کم نیار یعنی نمیدونم صلابت میگن بهش یا جدیت میگن نشد حرف دیگران رو محل نذار بستگی به اطرافیانت داره که چجور آدمایی هستن به هر حال فضول ان دیگه قطعا رفتار خودتم باعث شده خودتو دست کم گرفتی به دیگران اجازه اظهار نظر دادی الان افتادی تو مصیبت شرایط سنی و قیافه و ژستی که میگیری هم در نظر بگیر اونایی که بهت میگن شاید هدف خاصی دارن یا دلشون میسوزه یا کلا حرف بیخود زیاد میزنن یا تجربه ی شخصی دارن یا رفتار خاصی نشون میدی که فکر میکنن باید بهت اینجوری بگن مثلا بری عروسی ژست افسرده بگیری خوب کسی که دوستت داشته باشه بهت تذکر میده کسی هم که دشمنی داره متلک میندازه طبیعیه یه روانشناس هست که تو دنیا معروفه اسمش یادم نمیاد ولی میگه اگه بخوای تو یه کاری موفق باشی که یکی تونسته تو یه گوشه از دنیا انجامش بده پس تو هم میتونی کافیه رفتار همون فردو تکرار کنی مثلا بعضیا که از رقص خوششون نمیاد میگن رفتیم مکه یا مشهد یا اعتکاف نذر کردیم از اون به بعد نمیرقصیم راستی سر نماز برام دعا کن خدا بهم عقل بده لازمش دارم اساسی کلا تو تعطیلاتم:khandeh!:

اره خب مشکل از منه من نمیتونم مثل بقیه اینقد راحت باشم بیخیال احکامی که در مورد رقص و موسیقی و آرایش و ایناس
نه شایدم مشکل از بقیش که بیخیال عقایدشون شدن ، هوم؟
شمس عزیز معمولا به نظر بقیه اهممیتی نمیدم ، هرکی هرچی میخواد بگه مهمه اینکه من بدونم کارم درسته و خدام ازم راضیه ..
راستشو بخوای فقط بعضی وقتا نمیدونم چجوری باید رفتار کنم با این آدما ، کسی که منو کشون کشون تا وسط تالار میکشه میبره که برقصم ، چه رفتاری میتونم نشون بدم؟

خواهر اردی بهشت ، تا عقل داریم تا وجدان داریم تا خدا داریم چرا حرف بقیه؟؟؟

خاطــره;374141 نوشت:
اره خب مشکل از منه من نمیتونم مثل بقیه اینقد راحت باشم بیخیال احکامی که در مورد رقص و موسیقی و آرایش و ایناس
نه شایدم مشکل از بقیش که بیخیال عقایدشون شدن ، هوم؟
شمس عزیز معمولا به نظر بقیه اهممیتی نمیدم ، هرکی هرچی میخواد بگه مهمه اینکه من بدونم کارم درسته و خدام ازم راضیه ..
راستشو بخوای فقط بعضی وقتا نمیدونم چجوری باید رفتار کنم با این آدما ، کسی که منو کشون کشون تا وسط تالار میکشه میبره که برقصم ، چه رفتاری میتونم نشون بدم؟

خواهر اردی بهشت ، تا عقل داریم تا وجدان داریم تا خدا داریم چرا حرف بقیه؟؟؟

سلام عزیزم ...
1-اگر شما در همچین مهمونی روسری سرتون باشه ... کسی به خودش جرات نمیده که بیاد شما رو برای رقص بلند کنه .... تقریبا اینو مطمین هستم .
2- اگر 2 و 3 نفری شما رو کشون کشون بردن وسط مجلس و با روسری گفتن برقص ... 2 ثانیه 3 ثانیه دست بزنین و بعدش برین سر جاتون بشینین ...
3- یه جورایی هم بهتون حق میدم ... شاید وقتی وارد یه جمعیت زیادی میشین که همشون دارن میزنن و میرقصن ولی شما این کار رو درست نمیدونین باعث میشه روحیه تون آسیب بخوره ...

و یه چیزه دیگه ... ارتباط اجتماعی که شما در موردش صحبت کردید و گفتیت ارتباط اجتماعیتون خوب هست ... (فرض میکنیم همینجور باشه) یکی از ابعادش این هست که بدونین و بتونین تو یه جمع در مورد موضوعی صحبت کنین ... اظهار نظر کنین ... شخصیت خودتون رو نمایش بدین ...

ببین ... مثلا وقتی شما در محیط کار هستین ... یا دارین با یه دوست صحبت میکنین ... ارتباط از نوع 1 به 1 هست ... ولی وقتی به چنین مهمونی میرید ... وقتی حرفی میزنید یک دفعه 30 نفر برمیگردن و شما رو نگاه میکنن ... نوع ارتباط اجتماعی در چنین مهمونی هایی با ارتباط اجتماعی هایی که شما تا به حال یادگرفتین خیلی فرق داره ...

مثلا در درون کشورهای خارجی در دوران ابتدایی در درون مدرسه ... آموزش هایی رو به دانش آموزان میدن ... تا بدونن چگونه در درون جمع شخصیت خودشون رو بروز بدن ... چگونه اظهار نظر کنن ... چگونه شخصیت خودشون رو نشون بدن .... من هم خیلی شبیه شما بودم ... تا اینکه دقت کردم و فهمیدم بزرگان فامیل در چنین مهمونی هایی چی کار میکنن ... معمولا ... در چنین مهمونی هایی هر 3 یا 4 یا 5خانوم کنار هم میشینن و با هم گفتگو میکنن ... شما به اینکه کی وسط هست و داره میرقصه توجه نکنین ... اول با کنار دستیتون وارد صحبت بشین ... یواش یواش با جمعیکه خاله هاتون توش هستن وارد شید و با اونا همصحبت شین .... یواش یواش با جمعی که نمیشناسین وارد صحبت شین و باهاشون گفتگو کنین ... این رفتار مشخصه یه انسان متمدن هست ...

اول از همه وقتی وارد مهمونی میشین ... برین و با تک تک خاله ها ... عمه ها ... مادربزرگ ها ... دخترخاله ها و دختر عمو ها سلام کنین ... نزارین بگن خودش رو گرفته ...
دوم ... برین و به کسی که مهمونی رو برگزار کرده ... بگین ... کاری چیزی هست که منم بتونم انجام بدم ... گفتگو رو از همونجا شروع کنید و مشکلات و رویدادها و اتفاقات رو از همون جا پیگیری کنید ....
سوم ... به یکی از فامیلاتون که داره کاری رو انجام میده کمی کمک کنین ...
چهارم ... تو یکی از جمع هایی که مادرتون هم توش نشستن وارد بشین ... اگر هم نتونستین اظهار نظر کنین ... طوری وانمود کنین که حرفاشون مهم هست و شما دارین گوش میدین ...
پنجم : با دخترخاله ها و دختر عمه هاتون در مورد کنکور و درس خوندن و ... حرف بزنین ...
ششم : با دو سه تا از پسرخاله هاتون همصحبت بشین ... دل و قلوه گرفتن نه ... سلام کنین و بگین چی کار میکنی و درس ها چجوری جلو میره و میخوای چی کار کنی و ... ایشاااله موفق باشی و ...

تموم شد و رفت ...

موضوع قفل شده است