جمع بندی عالم ذر چیست و در كجا است؟

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عالم ذر چیست و در كجا است؟

سؤال: عالم ذر چیست؟ و در كجا است؟
پاسخ: در قرآن مجید سخن از یك پیمان، عهد، میثاق و گواهی به میان آمده است كه خداوند از انسانها گرفته است. روشن‌ترین آیه‌ای كه بر این حقیقت دلالت دارد، آیة 172 سورة اعراف است كه به «آیة ذر» معروف شده است. این آیه دقیق‌ترین معنی و شگفت‌ترین نظم را دارد. [1] آیات دیگری نیز مفسر همین حقیقت معرفی شده‌اند. [2]
خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ»؛ [3] «به یاد آور زمانی را كه پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذریة آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود] : آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می‌دهیم. [چرا چنین كرد؟] برای اینكه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»
از آنجا كه در این آیه سخن از ذریه (فرزندان خردسال) آدم ـ علیه السلام ـ به میان آمده، از این آیه به «آیه ذر» یاد می‌كنند و به خاطر كلمة «ألست» به «پیمان ألست» معروف است. همچنین لفظ ذریه در قرآن نوزده بار وارد شده كه درتمام موارد نسل انسان مراد است. [4]
در تفسیر این آیه دربارة اینكه عالم ذر چگونه، در كجا و حضور فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ چگونه بوده، احادیث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.
در اینجا به بیان دو دیدگاه بسنده می‌شود:
اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است؛ به این معنی كه هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و كمر) پدران به رحم مادران كه بیش از یك ذره نیستند، منتقل می‌شوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت ربوبیت و توحید را به آنها می‌دهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یك حس درون ذاتی به ودیعه گذارده می‌شود و هم در عقل و خردشان به صورت یك حقیقت خود آگاه.
خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه‌های یگانگی خود را به انسان نشان می‌دهد و آنان را بر این امر گواه می‌‌گیرد. گویا می‌فرماید: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» و انسانها با زبان حال پاسخ می‌دهند: «بَلی شَهِدْنا» پس در اینجا پیمان تكوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است. [5]
بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متكامل در این احساس مشتركند كه همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست. [6]
پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت علیه همة انسانها احتجاج می‌كند. برخی روایات موافق این نظر است. [7]
دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریة خویش را این گونه تبیین می‌كند: «عالم «ذر» روح این عالم است كه آن را «عالَم غیب» نیز می‌گویند. توضیح اینكه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا كه زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر كه در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال می‌فرماید: «إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُون »؛ [8] « [خداوند] وقتی بخواهد چیزی را ایجاد كند، به آن می‌گوید: موجود شو! بی‌درنگ به وجود می‌آید..» «كُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست كن. پس كلمة «كُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یك وجه‌الی الله دارد كه عالم ذرّ است و همان موجود یك وجه دیگر دارد كه همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.» [9]
می‌توان ریشه‌های سخن علامه طباطبایی را در تفسیر كنز الدقایق پیدا كرد. [10]
پیمان از چه بود؟
از آیة ذر به دست می‌آید كه مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار «ألَسْتُ بِرَبِّكُمْ » [11] و بر پذیرش توحید بوده است «أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا » [12] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز می‌كشانند: « اَلدِینُ الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ؛ [13] دین حنیف و فطرت و صبغة الله و تعریف همان است كه [خدا] در میثاق [یعنی در پیمانی كه خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا كرده] است..» [14] روایاتی نیز اعتراف به نبوت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ را جزء پیمان عالم ذر معرفی می‌كنند. [15]
پیمان برای چه بود؟
از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می‌آید:
الف. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: ما از موضوع شناخت خدا بی‌خبر بودیم و لذا كافر شدیم؛ «أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ »؛ [16]
ب. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم فرزندان همان پدران هستیم و چاره‌ای جز تبعیت از آنها نداشتیم؛ «أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّیةً مِنْ بَعْدِهِمْ...» [17]
· پاورقــــــــــــــــــــی

[1] . المیزان، محمد حسین طباطبایی، چاپ پنجم، مؤسسه اعلمی، بیروت، ج 8، ص 306.
[2] . مانند: اعراف / 102 و حدید / 8. ر. ك: تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مكارم شیرازی، دار الكتب، ج 23، ص 317 و ج 6، ص 276.
[3] . اعراف / 172.
[4] . منشور جاوید، جعفر سبحانی، چاپ فرهنگ، اصفهان، ج 2، ص 63.
[5] . كنز الدقایق، میرزا محمد مشهدی، تحقیق مجتبی عراقی، چاپ اول، ج 3، ص 742؛ المیزان، ج 8، ص 310.
[6] . المیزان، ج 8، ص 308؛ فطرت، مرتضی مطهری، چاپ دوم، انتشارات صدرا، ص 181؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 455.
[7] . ابن سنان از امام صادق ـ علیه السلام ـ از فطرة لله پرسید. امام فرمود: « هِی الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ فَقَالَ: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْكَافِرُ؛ فطرت الله اسلام است كه خداوند هنگام پیمان گرفتن آنان را بر فطرت توحید آفرید و فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ در آنجا كافر و مؤمن حضور داشت..» البرهان، ج 3، ص 236.
و امام باقر ـ علیه السلام ـ آیة ذر را با حدیث «كل مولود یولد علی الفطره» تفسیر كرده‌اند. مختصر بصائر الدرجات، ص 161.
[8] . یس / 82.
[9] . در محضر علامه طباطبایی، محمد حسین رخ شاد، چاپ اول، نهاوندی، صص 42 ـ 43.
[10] . كنز الدقایق، ج 3، ص 742.
[11] . اعراف / 172.
[12] . همان / 172.
[13] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج 3، ص 276.
[14] . فطرت، شهید مطهری، ص 27.
[15] . البرهان، ج 3، صص 238 ـ 239 و جهت مطالعة بیشتر ر. ك: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، چاپ اول، مكتب اعلام، قم، ج 5، صص 26 ـ 30؛ روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی تصحیح یاحقی، چاپ دوم، آستان قدس، ج 9، صص 5 ـ 10؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، چاپ سوم، توحید، قم، ج 2، صص 61 ـ 82.
[16] . اعراف / 172.
[17] . همان / 173.

مطالب اکثرا منقول از تفاسیر بود و صحیح نقل شده اند اما این یک نظر در باب عالم ذر است(نظریه علامه طباطبایی) این نظریه از ظاهر کثیری از روایات دست شسته و آنها را تاویل می کند و از بین اقوال مختلف در این باب نقل قول از یکی از اقوال است و همه اقوال نیست( نظریه محدثین واقعی بودن عالم ذر است)
با تشکر

جناب شعیب گرامی. آیا آقای طباطبایی ره به عالم ذر معقتد بودند؟

در مرآة علامه مجلسی ره این عالم را اثبات کرده است، آیا تا بحال عالم دیگری در اثبات آن نظر داده؟

ممنون خیلی جالب بود.

یه سوال: اگه برداشت من درست باشه طبق نظریه علامه طباطبایی، اون وجه الی الله انسان، که در محدودیت زمان و مکان نیس رو می گن در عالم ذر ه. پس این یعنی قبل از اینکه وجه ظاهری انسان، به این دنیا بیاد، اون وجه الی الله وجود داشته و تا ابد هم وجود خواهد داشت.

بنابراین تعداد انسان هایی که قراره بیان به این دنیا، نظر به اینکه وجه الی اللهی شون از قبل بوده و تصمیم به اومدن به اینجا رو داشته، در کل ثابته. این برداشت درسته؟

یعنی مثلا زمانی که پدر و مادری تصمیم به بچه دار شدن می گیرن، تنها یکی از اون وجوه الی اللهی یک انسان رو به عالم ظاهر میارن! و اگه این پدر و مادر این تصمیم رو نگیرن، بالاخره این وجه الی اللهی، از طریق یه پدر و مادر دیگه میاد به این دنیا؟!

می شه راهنمایی کنین؟ من گیج شدم :Gig:

سلام .
سوال من : در قرآن از قولی ک خدا از انسان گرفته زیاد گفته شده است ولی نمی دونم منظور نفر خاصی بوده یا همه انسانها ست . (اگه منظور همه انسانهاست پس چرا من هرچی فکر می کنم یادم نمیاد ! شاید ایراد از من باشه . پس چرا اطرافیان و افرادی ک باهاشون در ارتباطم هم چیزی نمیدونن ؟! و یا اصلاً وقتی من یادم نمیاد قولی ب کسی داده باشم چطور ممکنه بعدا به خاطر اون باز خواست بشم ؟!)
تشکر

سلام
عالم ذر یعنی عالم ذره عالمی که انسانها بسان ذره ای مشهود آدم ابوالبشر واقع شدند
عالمی که در شهود اولیاء الهی همه استعدادهای انسانی آماده ورود به این نشاه هستند تا مهر ورود بر آنها بخورد و به معرکه آزمون بیایند
همه آنها در آن عالم مقر به توحیدند چه اینکه در شهود الهی و توحیدی ولی الهی هستند
و هر آنچه از مخاطبه و مکالمه آنها خبر آمده بیان کشفی روابط آنهاست که در خیال مطهر ولی الهی منعکس می گردد
همچنانکه روابط سایر موجودات در عالم در قالب معنا و مفهوم و گاهی لفظ مشهود او می گردد
والله العالم الموفق

پریشان;352852 نوشت:
سوال من : در قرآن از قولی ک خدا از انسان گرفته زیاد گفته شده است ولی نمی دونم منظور نفر خاصی بوده یا همه انسانها ست . (اگه منظور همه انسانهاست پس چرا من هرچی فکر می کنم یادم نمیاد ! شاید ایراد از من باشه . پس چرا اطرافیان و افرادی ک باهاشون در ارتباطم هم چیزی نمیدونن ؟! و یا اصلاً وقتی من یادم نمیاد قولی ب کسی داده باشم چطور ممکنه بعدا به خاطر اون باز خواست بشم ؟!)

منم سوال شما رو داشتم، توضیحات آیت الله جوادی آملی رو در مورد تفسیر آیه اخذ میثاق در لینک زیر بخونین یا گوش بدین، جواب سوالتون اونجا هستش::ok:

http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=Mzg5OA%3d%3d-x8GLvrKPjzw%3d

antiuwamism;352777 نوشت:
در مرآة علامه مجلسی ره این عالم را اثبات کرده است، آیا تا بحال عالم دیگری در اثبات آن نظر داده؟

این گروه آیه را بر حقیقت و تکوین مادی حمل کرده‏اند.قائلین این نظریه آیه مبارکه را حمل بر ظاهر آن کرده‏ اند، بدین معنی که خداوند متعال واقعا از همه انسانها، بعد از خلقت آدم پیمان گرفته که فقط او را«رب»خودشان قرار دهند و این انسانها هم حقیقتا خطاب الهی را شنیدند و به آن جواب مثبت و بلی گفتند و سپس این ذریه آدم دوباره به صلب آدم برگشتند.در میان قائلین این نظریه از علامه مجلسی صاحب بحارالانوار. (بحار الانوار، ج 58، ص 131) و آقا جمال‏ الدین خونساری. (
ر.ک:شرح احادیث طینت، جمال الدین خونساری، نشر نهضت زنان مسلمان) از متأخرین، حسن بصری و اصحابش و نصیرین مسبب در میان اقدمین و محدثین می‏توان نام برد.
فخر رازی هم در تفسیرش. (
ر.ک:تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازی، ص 46) این نظریه را به کثیری از مفسرین نسبت داده است.

antiuwamism;352777 نوشت:
یا آقای طباطبایی ره به عالم ذر معقتد بودند؟

علامه طباطبایی قایل به عالم ذر است اما نحوه آن را به گونه دیگری بیان می کند:
موجودات دارای دو نوع وجودند یک وجود جمعی در نزد خدا که در قرآن از آن به عنوان ملکوت یاد میشود و دیگری وجودات پراکنده که باگذشت زمان به تدریج ظاهر میشوند به این ترتیب عالم انسانیت دنیوی مسبوق به عالم انسانیت دیگری است که در آنجا هر موجودی با شهود باطنی خدا را مشاهده کرده و به احدیت او اعتراف می کند و سوال وجواب در مورد عالم ذر به آنجا مربوط میشود.

در باره عالم ذر و نظرات علما در ان باره مقاله ای کامل و جامع از استاد قرا ملکی در آدرس زیر قابل استفاده است
http://www.ensani.ir/fa/content/105318/default.aspx

سلام بردوستان
ازاساتيدخواهش دارم نقدی برروی اعتقادات من بكنندكه من ازكودكی براين باوربودم،امانمی دانم اين اعتقادچگونه وياچرادرمن رسوخ كرده است
يعنی اگركسی بپرسداين حرف هاراچه كسی به توگفته است پاسخی ندارم
تقريباًمی توانم بگويم اين سخنان صرفاً يك اعتقادنيست كه دچارشك وترديدشوداين بيشتربخش عظيمی ازآگاهی من است،يعنی به آن ايمان دارم
لطفاً خارج ازتعصب اعتقادی بوسيله ی آيات،روايات وسخنان بزرگان برروی صحت اين حرف هايم بحث كنيدكه من حاضرشنيدن هرگونه نقدی هستم

به نظرمن اين دنياآفريده ی خودماست
من هميشه براين باورراسخ بودم كه مامتعلق به قلمروی هستيم كه تمام پيامبران تاريخ بشريت برای دريافت وحی بدانجامتصل می شدند
چون وحی راهمان الهام قدرتمندخودمان می دانم،چون كتب مقدس هم بيشتر مواقع اززبانی غيراززبان ذات اقدس سخن می گويند
مادرآنجا(اگرمی خواهيدآن راعالم ذربناميد)ازيك آگاهی الهی ومقدسی برخورداربوديم كه ميل دارم آن راخردلايتنهاهی وهوشياری برتر بنامم
همان سطح بالايی ازآگاهی كه وجودواقعی ومقدس هرانسانی راشامل می شود
مادرآن قلمروی كه همه چيزممكن بودبه عبارتی سلطنتی روحانی می كرديم وازقدرتی عظيم وخداگونه برخورداربوديم
من نمی خواهم بگويم كه من درآن زمان باخدايكی بودم تابه اينصورت(نعوذبالله) درامرخلقت به اوشريك قائل شوم
بنده هميشه درموردآن آيه ازكتاب مقدس كه خداوندمی فرمايدمن ازروح خودم درشمادميدم اين مثال زيررامی زنم
فرض كنيدمن خودكاری ساختم وقسمتی ازآن خودكاررابه شمادادم وبه شماهم می گويم من ازخودكارخودم به شمادادم
به همين صورت هم آن يگانه پروردگارعالميان كه ماآن راالله می ناميم وبری ازهرگونه يگانگی است
دست به خلقتی باشكوه زدكه بنده آن راروح مقدس هستی بخش می نامم
تقريباً می توان به آن گفت وسيله ی خدابرای آفريدن تمام دنياها
آری، مابخش هايی ازاين روح مقدس بوديم كه خودبااذن وفرمان آن تبارك وتعالی دست به آفرينشی عظيم زديم
هركدام ازمادرآن سطح ازهوشياری برتردرتاج وتخت هايی روحانی به مشورت نشستيم ودركمال آزادگی وآرامش برنامه ی زندگی دنيوی خودراريختيم
مامی خواستيم طبق برنامه ای الهی دست به آفرينش اين دنيای مادی بزنيم باهدف رسيدن دوباره به خداوندومقام ديداراو
ماخوب می دانستيم كه تجلی مادیمان دراين دنياباعث می شودكه تمام آن آگاهی بی نظيرمان راازدست بدهيم ودچارنوعی فراموشی شويم
بنابراين مادرآن مقام عظيم ازهيچ چيزترس وابايی نداشتيم ،هركس خودرابهترمی شناخت
كسی می گفت من فلان مشكل رابرای زندگی خودمی خواهم چون می دانم بااين مشكل بيدارخواهم شدومسيرزندگی خاكيم تغييرپيداخواهدكرد
كس ديگری می گفت من فلان بيماری رادرفلان زمان برای خودمی خواهم كه باعث تحول اينجانب می شود
برخی ،برخی ديگررامتقابلاً وبدون هيچ نزاعی برای تشكيل خانواده دردنيامی خواستند
كسانی مانندهلن كلر(نويسنده ی بزرگ)می گفت من می خواهم دراين دنيای پست وفانی نابيناوناشنوابه دنياآيم
كه به اين وسيله به مقام بالاتری ارتقايابم وهم برای ديگران الهام بخش باشم مخصوصاً برای شمايی كه خودرادردنياسالم می خواهی
مادرآن زمان همه باهم يكی بوديم وهيچ نفرت وترسی ازيكديگروياچيزديگری نداشتيم
حتی همه ی مابه نبوت وامامت برخی ديگركه شايدازجانب ذات اقدس انتخاب شده بودندوياشايدخودمادرموردآنهابه توافق رسيده بوديم رضايت كامل داديم
چون يقيناً می دانستيم كه آنهاتذكرات ونكات بسياربسيارمهمی به ماخواهنددادكه به دردتعالی نفس درآن زندگانيمان خواهندخورد
خلاصه به اين صورت تمام انسان هاخارج ازظرف مكان وزمان برنامه ی زندگی دنيوی خودراالبته باارتباطی آگاهانه بايكديگرمی ريزند
تادرزمان موعودبه همان برنامه وفيلم نامه ای كه خودبرای خودتنظيم كرده اندتجلی وانتقال يابند
عقيده ی من اين است كه تمام تذكرات عرفانی و الهامات(همان الهامی كه اينشتين درموردآن می گويدمهمترين چيزدرزندگی ماست)
توسط خودما(خودواقعی ما)به ما داده می شود
چون هركدام ازآن روح های مقدس ميل به تكامل دارند
يقيناً هلاك خواهندشدكسانی كه به حرف خودشان(خودواقعیشان)هم اعتنايی نكنندوفريفته ی اين دنيای مادی وفانی شوند
كتاب مقدس،قرآن كريم به ماهشدارمی دهدكه بعدازمرگتان همه چيزمشخص خواهدشد
ْبله،زمانی كه رخت ازاين دنياببنديم ومراتب ارتقای سطح برزخ رابگذرانيم ودوباره به همان هوشياری برتربرسيم
همه چيز(آن آگاهی خداگونه)حتی تمام زندگانی دنيویمان(ازتولدتامرگ)برآن ذهن بزرگمان منقوش خواهدگشت
كه احساس می كنم همين معنای واقعی نامه ی اعمال است
آن وقت است كه برخی سخت پريشان خاطروهراسان می شوندوبه طرزفجيعی به شرمندگی وپشيمانی می افتند
ومی گويندكه چه خواسته بوديم ولی چه كاركرديم...!!!
اين هاكسانی هستندكه ازكارهايی كه دردنياانجام دادندوفطرت الهیشان رازيرپاگذاشتندوبه خودواقعیشان رجوع نكردند
وفريفته ی دنيای زودگذرشدند،جهنمی برای خودمی آفرينند
ولی كسانی هم هستندكه تاحدودی دردنيا به آن وجودمقدسشان متصل بودند
وبه آن انسان های متعالی ای كه خودبرگزيده وتاييدشان كرده بودنداعتمادكردند
آنهاخوشحال وسربلندخواهندبودوبرای خودبهشتی می خواهند،چون تاحدودی به آن چه كه خودخواسته بودند،انجام دادند
اينگونه است كه آنهادراين رقابت بزرگ الهی سربلندبيرون می آيندوبه آن هدف مقدسی كه قراربودبه آن برسند،خواهندرسيد

توجه داشته باشيدهمانطوركه قبلاً عرض كردم بنده خودمان راباذات اقدس يكی نمی دانم فقط زندگانی اين عالم راحاصل خواسته ی خودمان می دانم
كه اگرفرضاً اين يگانگی راواقعی می دانستم ،قطعاً مانندمسيحيان خودرافرزندخدامی خواندم چون بااين ديدگاه دليلی برنقض اين قضيه نداشتم
امافكرمی كنم اين تفاوت مابامسيحيان است(لطفاً به آن مثال خودكاری كه زدم توجه كنيد)
قبول دارم كه آنهادربرداشت آيات وحی اشتباه كردند

دوستان واساتيدگرامی اين است باورهای من
لطفاً نظرتان رابگوييد،من منتظرم

morteza313;353798 نوشت:
من هميشه براين باورراسخ بودم كه مامتعلق به قلمروی هستيم كه تمام پيامبران تاريخ بشريت

سلام
خوب بقیش ؟
والله الموفق

شعیب;353652 نوشت:

علامه طباطبایی قایل به عالم ذر است اما نحوه آن را به گونه دیگری بیان می کند:
موجودات دارای دو نوع وجودند یک وجود جمعی در نزد خدا که در قرآن از آن به عنوان ملکوت یاد میشود و دیگری وجودات پراکنده که باگذشت زمان به تدریج ظاهر میشوند به این ترتیب عالم انسانیت دنیوی مسبوق به عالم انسانیت دیگری است که در آنجا هر موجودی با شهود باطنی خدا را مشاهده کرده و به احدیت او اعتراف می کند و سوال وجواب در مورد عالم ذر به آنجا مربوط میشود.

در باره عالم ذر و نظرات علما در ان باره مقاله ای کامل و جامع از استاد قرا ملکی در آدرس زیر قابل استفاده است
http://www.ensani.ir/fa/content/105318/default.aspx

[=arial black]سلام.استاد این مقاله خیلی طولانی و گنگ بود. هی نقل قول های مختلف رو گفته بود آخرش همکلی اشکال گرفته بود. واقعا گیج شدم. شما رو به خدا به زبان ساده و خلاصه اصلا نظرخودتون رو بگید که متوجه بشیم اگه فردا روزی یک فرد عادی از ما بپرسه بتونیم لااقلدر یک جمله بگیم عالم ذر چیه. خدا خیرتون بده

حامد;353800 نوشت:
سلام
خوب بقیش ؟
والله الموفق

سلام استاد
خوب گفتم ديگه
بقيه چی؟؟؟!!!

morteza313;353906 نوشت:
بقيه چی؟؟؟!!!

سلام
بقیه جمله عقیدتون
من همیشه بر این باور ...؟
والله الموفق

حامد;354081 نوشت:
بقیه جمله عقیدتون

استادمن حرفمو زدم،چراجواب نمی ديد؟؟؟!!!
يعنی واقعاً نوشتمونمی بينيد؟؟؟!!!

سلام بردوستان
ازاساتيدخواهش دارم نقدی برروی اعتقادات من بكنندكه من ازكودكی براين باوربودم،امانمی دانم اين ،چگونه وياچرادرمن رسوخ كرده است
يعنی اگركسی بپرسداين حرف هاراچه كسی به توگفته است پاسخی ندارم
تقريباًمی توانم بگويم اين سخنان صرفاً يك اعتقادنيست كه دچارشك وترديدشوداين بيشتربخش عظيمی ازآگاهی من است،يعنی به آن ايمان دارم
لطفاً خارج ازتعصب اعتقادی بوسيله ی آيات،روايات وسخنان بزرگان برروی صحت اين حرف هايم بحث كنيدكه من حاضرشنيدن هرگونه نقدی هستم

به نظرمن اين دنياآفريده ی خودماست
من هميشه براين باورراسخ بودم كه مامتعلق به قلمروی هستيم كه تمام پيامبران تاريخ بشريت برای دريافت وحی بدانجامتصل می شدند
چون وحی راهمان الهام قدرتمندخودمان می دانم،چون كتب مقدس هم بيشتر مواقع اززبانی غيراززبان ذات اقدس سخن می گويند
من خودم شخصاً تمام كتب مقدس راازهمان قلمرو می دانم،هرچندبرخی ازآيات اززبان خودذات اقدس باشد
همان قلمروی كه ماقبل ازتولدجسمانيمان دراين دنيا،درآنجابوديم
مادرآنجا(اگرمی خواهيدآن راعالم ذر،عالم ارواح،عالم مجردات وياهرچيزديگری بناميد)
ازيك آگاهی الهی ومقدسی برخورداربوديم كه ميل دارم آن راخردلايتنهاهی وهوشياری برتر بنامم
همان سطح بالايی ازآگاهی كه وجودواقعی،متعالی ومقدس هرانسانی راشامل می شود
مادرآن قلمروی كه همه چيزممكن بودوهيچ نقصی نداشت به عبارتی سلطنتی بزرگ داشتيم وازقدرتی عظيم وخداگونه برخورداربوديم
من نمی خواهم بگويم كه من درآن زمان باخدايكی بودم تابه اينصورت(نعوذبالله) درامرخلقت به اوشريك قائل شوم
بنده هميشه درموردآن آيه ازكتاب مقدس كه خداوندمی فرمايدمن ازروح خودم درشمادميدم اين مثال زيررامی زنم
فرض كنيدمن خودكاری ساختم وقسمتی ازآن خودكاررابه شمادادم وبه شماهم می گويم من(قسمتی) ازخودكارخودم رابه شمادادم
به همين صورت هم آن يگانه پروردگارعالميان كه ماآن راالله می ناميم وبری ازهرگونه يگانگی است
دست به خلقتی باشكوه زدكه بنده آن راروح مقدس هستی بخش می نامم(همان قلمرولايزال ولايناهی ای كه دربالاذكركردم)
تقريباً می توان به آن گفت وسيله ی خدابرای آفريدن تمام دنياها
آری، مابخش هايی ازاين روح مقدس بوديم كه خودبااذن وفرمان آن تبارك وتعالی دست به آفرينشی عظيم زديم
هركدام ازمادرآن سطح ازهوشياری برتردرتاج وتخت هايی روحانی به مشورت نشستيم ودركمال آزادگی وآرامش برنامه ی زندگی دنيوی خودراريختيم
مامی خواستيم طبق برنامه ای الهی دست به آفرينش اين دنيای مادی بزنيم باهدف رسيدن دوباره به خداوندومقام ديداراو
ماخوب می دانستيم كه تجلی مادیمان دراين دنياباعث می شودكه تمام آن آگاهی بی نظيرمان راازدست بدهيم
ودچارنوعی فراموشی شويم(ازصفرشروع كنيم)
بنابراين مادرآن مقام عظيم ازهيچ چيزترس وابايی نداشتيم ،هركس خودرابهترمی شناخت
كسی می گفت من فلان مشكل رابرای زندگی خودمی خواهم چون می دانم بااين مشكل بيدارخواهم شدومسيرزندگی خاكيم تغييرپيداخواهدكرد
كس ديگری می گفت من فلان بيماری رادرفلان زمان برای خودمی خواهم
كه باعث تحول اينجانب می شودهرچندازحكمت آن هيچ آگاهی ای نداشته باشم
برخی ،برخی ديگررامتقابلاً وبدون هيچ نزاعی برای تشكيل خانواده دردنيامی خواستند
كسانی مانندهلن كلر(نويسنده ی بزرگ)می گفت من می خواهم دراين دنيای پست وفانی نابيناوناشنوابه دنياآيم
كه به اين وسيله به مقام بالاتری ارتقايابم وهم برای ديگران الهام بخش باشم مخصوصاً برای شمايی كه خودرادردنياسالم می خواهی
مادرآن زمان همه باهم يكی بوديم وهيچ نفرت وترسی ازيكديگروياچيزديگری نداشتيم چون همه باهم بخش هايی ازروح مقدس خدابوديم
حتی همه ی مابه نبوت وامامت برخی ديگركه شايدازجانب ذات اقدس انتخاب شده بودند
وياشايدخودمادرموردآن هابه توافق رسيده بوديم رضايت كامل داديم
چون يقيناً می دانستيم كه آنهاتذكرات ونكات بسياربسيارمهمی به ماخواهنددادكه به دردتعالی نفس درآن زندگانيمان خواهندخورد
خلاصه به اين صورت تمام انسان هاخارج ازظرف مكان وزمان برنامه ی زندگی دنيوی خودراالبته باارتباطی آگاهانه بايكديگرمی ريزند
تادرزمان موعودبه همان برنامه وفيلم نامه ای كه خودبرای خودتنظيم كرده اندتجلی وانتقال يابند
عقيده ی من اين است كه تمام تذكرات واعمال عرفانی و الهامات(همان الهامی كه اينشتين درموردآن می گويدمهمترين چيزدرزندگی ماست)
توسط خودما(خودواقعی ما)به ما داده می شود
چون هركدام ازآن روح های مقدس ميل به تكامل دارند
يقيناً هلاك خواهندشدكسانی كه به حرف خودشان(خودواقعیشان)هم اعتنايی نكنندوفريفته ی اين دنيای مادی وفانی(به تعبيرقرآن دنيای فريبنده) شوند
كتاب مقدس،قرآن كريم به ماهشدارمی دهدكه بعدازمرگتان همه چيزمشخص خواهدشد
ْبله،زمانی كه رخت ازاين دنياببنديم ومراتب ارتقای سطح برزخ رابگذرانيم ودوباره به همان هوشياری برتربرسيم(شايدروزقيامت)
همه چيز(آن آگاهی خداگونه)حتی تمام زندگانی دنيویمان(ازتولدتامرگ)برآن ذهن بزرگمان منقوش خواهدگشت (يعنی بطوركامل به يادخواهيم آورد)
كه احساس می كنم همين معنای واقعی نامه ی اعمال است
آن وقت است كه برخی سخت پريشان خاطروهراسان می شوندوبه طرزفجيعی به شرمندگی وپشيمانی می افتند
ومی گويندكه چه خواسته بوديم ولی چه كاركرديم...!!!
اين هاكسانی هستندكه ازكارهايی كه دردنياانجام دادندوفطرت الهیشان رازيرپاگذاشتندوبه خودواقعیشان رجوع نكردند
وفريفته ی دنيای زودگذرشدند،جهنمی برای خودمی آفرينندوچيزی جزآه وحسرت برای خودنمی بينند
ولی كسانی هم هستندكه تاحدودی دردنيا به آن وجودمقدسشان متصل بودند
وبه آن انسان های متعالی ای كه خودبرگزيده وتاييدشان كرده بودنداعتمادكردند
آنهاخوشحال وسربلندخواهندبودوبرای خودبهشتی می خواهند،چون تاحدودی به آن چه كه خودخواسته بودند،انجام دادند
اينگونه است كه آنهادراين رقابت بزرگ الهی سربلندبيرون می آيندوبه آن هدف مقدسی كه قراربودبه آن برسند،خواهندرسيد
شايد اجنه وفرشتگان وديگرآفريده های بزرگ خداوندنيزقادربه همچين كاری باشند
آنهاهم می توانندبرای خوددنيايی مادی خلق كنندوخودبصورت جسم هايی درهمان دنياتجلی يابند
امااين تنهاانسان است كه دركارخودقدرتمندترخواهدبودواين مسابقه ی عظيم والهی راباموفقيت بيشتری پشت سرخواهدگذاشت

گاهی مواقع احساس می كنم كه تمام اين عالم بازيچه ی دست خودمان(ارواح پاك وقدرتمندما) است
تابهترين هابرای يگانه پادشاه عالم(ذات اقدس الله)معلوم گردد

توجه داشته باشيدهمانطوركه قبلاً عرض كردم بنده خودمان راباذات اقدس يكی نمی دانم فقط زندگانی اين عالم راحاصل خواسته ی خودمان می دانم
كه اگرفرضاً اين يگانگی راواقعی می دانستم ،قطعاً مانندمسيحيان خودرافرزندخدامی خواندم چون بااين ديدگاه دليلی برنقض اين قضيه نداشتم
امافكرمی كنم اين تفاوت مابامسيحيان است(لطفاً به آن مثال خودكاری كه زدم توجه كنيد)
قبول دارم كه آنهادربرداشت آيات وحی اشتباه كردند
مابه يگانگی نهايی باخدااعتقادنداريم مابه ديداراومعتقديم
خلاصه به اين يقين دارم كه اديان الهی تاحدودی خواسته اندماراازاين حقيقت آگاه كنند

آيابااين حال به نظرشمابازهم دچارنوعی شرك شده ام؟؟؟!!!

دوستان واساتيدگرامی اين است باورهای من
لطفاً نظرتان رابگوييد،من منتظرم

[="Tahoma"]
استقلال عقيدتي:


وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ (172 اعراف)
فرزند همان طور كه از نظر خلقي از دوش و كول پدر پايين مي آيد و برّ و بحر را مي پيمايد در حالي كه پدر و مادر در كنج خانه نشسته اند و اصلا خبر ندارند، از نظر امري و فكري نيز پايين آمده و مستقل مي شود و با ابزارهايي دركي كه خدا در اختيارش قرار داده، قدرت تفكر پيدا مي كند و ديگر سنّت آبا و اجدادي را ملاك صحت قرار نمي دهد:
(وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (78 نحل)

همانطور كه با داشتن ابزارهاي جسمي از نظر خلقي از آباء مستقل شد،از نظر امري نيز مستقل خواهد شد. ظاهرا زمان اين استقلال بسته به شرايط و كيفيّت ابزارهاي خدا دادي مي باشد و سنّ خاصّي مثل بلوغ فقهي (15 يا 9سال قمري) ندارد. ممكن است برخي در 50 سالگي بالغ شوند و يا بيشتر، آن را خدا مي داند و بس. و هر كسي به اندازه توانش مورد تكليف قرار مي گيرد«لا يكلف الله نفسا الا وسعها»

ابزارهاي دريافت علم:

(وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (78 نحل)
وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (36 اسرا)

دنبال چيزى را كه بدان علم ندارى مگير كه گوش و چشم و دل در باره همه اينها روزى مورد بازخواست قرار خواهى گرفت .

وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (78 مومنون)
قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (23 ملك)

علاوه بر اين ابزارها ،توان تحقيق و گشت و گذار در زمين را نيز به انسان داده است تا بتواند حقيقت را بيابد:

وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً (70 اسرا)

با گفتن «بلي» انسان خودش را در دامان پدر و مادر واقعي اش مي اندازد:

وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ فَإِنَّهَا نُنْقِذُهُمْ إِنْ أَطَاعُونَا مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ وَ نَلْحَقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَار
علي بن ابى طالب عليه السّلام فرمود از پيامبر اكرم شنيدم ميفرمود من و على دو پدر اين امت هستيم حق ما بر مردم بيشتر از حق پدر و مادر نژادى است زيرا ما آنها را در صورت اطاعت از جهنم نجات ميدهيم و به بهشت برين رهنمون ميگرديم و از بندگى رهائى مى‏بخشيم و آزادگى را بايشان ارزانى ميداريم.

خطر تبعيت از اباء و اجداد :

معمولا اكثر انسان ها كه پدر و مادرها هم جزء آن هايند، به خطا رفته اند زيرا وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (103 يوسف ) و همچنين:

وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ ( 106يوسف ))

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (23 توبه) قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ (24)

وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ ( 104 مائده)

وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ(52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ(53) ... قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ (66) أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (67 انبياء)

دخول به جهنم، نتيجه عدم استفاده از ابزارها:

قالُوا بَلى‏ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ (9) وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ (10) فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ (11 ملك)

با داشتن اين عقل(نَعْقِلُ) ديگر كسي در محكمه الهي معذور نخواهد بود و اگر كسي مثلا در اروپا متولد شد و از طفوليّت، والدينش او را به كليسا يا معبد و يا كاباره برده اند، و او بدون تحقيق به آن اعتقادات عمل كرد، قيامت جوابي براي گفتن ندارد.
بر ما شيعيان هم تحقيق لازم است چرا كه تمام صاحبان اديان، مدعي بر حق بودن هستند و حتي زرتشتيان ادعاي اعجاز كتابشان (گاتا) را دارند. لذا بايد اعتقاداتي كه از آبا و اجداد گرفته ايم را دوباره از صفر بدون عينك فرقه گرايي و تعصب چينش كنيم (تعصب مالِ بعد از اثبات حق است نه قبل از آن) و ساير اديان و كتب را در حد توان مورد ارزيابي قرار دهيم.
از زيبايي هاي قرآن اينست كه مخاطب را مجبور به پذيرش نمي كند، بلكه او را وادار به تحقيق و تفكر مي كند و اين، خود دليل محكمي بر الهي و حق بودن اين كتاب است.البته اگر كسي قرآن را بخوبي مطالعه كند، يقين خواهد كرد كه اين كتاب دست ساز انسان نخواهد بود

وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ (23) قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى‏ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (24) فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (25 زخرف)

بدين سان، پيش از تو، به هيچ قريه‏اى بيم‏دهنده‏اى نفرستاديم مگر آنكه متنعمانش گفتند: پدرانمان را بر آيينى يافتيم و ما به اعمال آنها اقتدا مى‏كنيم. (23) گفت: حتى اگر براى شما چيزى بياورم كه از آنچه پدرانتان را بر آن يافته بوديد هدايت‏كننده‏تر باشد؟ گفتند: ما به آيينى كه شما را بدان فرستاده‏اند بى‏ايمانيم. (24) پس، از آنها انتقام گرفتيم. و بنگر كه عاقبت تكذيب‏كنندگان چگونه بوده است؟ 25

حتي اگر لازم باشد انسان بالغ شده از نظر فكري با آباؤ و اجداد درگير هم مي شود:

لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (22 مجادله)

شهادت عليه پدر :

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلى‏ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً (135 نساء)

هان اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! عمل به عدالت را بپا داريد- از روشن‏ترين مصاديق آن اين است كه- طبق رضاى خدا شهادت دهيد، هر چند كه به ضرر خودتان و يا پدر و مادرتان و خويشاوندانتان باشد، ثروت توانگر، و دلسوزى در حق فقير وادارتان نسازد به اينكه بر خلاف حق شهادت دهيد، چون خدا از تو، به آن دو مهربانتر است، پس هوا و هوس را پيروى مكنيد كه بيم آن هست از راه حق منحرف شويد و بدانيد كه اگر شهادت را تحريف كنيد و يا اصلا شهادت ندهيد خدا بدانچه مى‏كنيد آگاه است (135)

نتيجه:

باتوجه به توضيحات ذكر شده عالم ذر، عالم قبل از بلوغ فكري و عقيدتي مي باشد و بعد از اين دوران انسان از ظَهر (پشت، كول) پدر و مادر پايين مي آيد و از حيث خلقي و عقيدتي مستقل مي شود.

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ (172 اعراف)

morteza313;354436 نوشت:
اين است باورهای من

داداش دفه ی اولم اومد پستت
استادتون باید صفحه رو refresh کنن!

morteza313;354436 نوشت:
اين است باورهای من

نظر شخصی من اینه
توی این دنیا هرکی که بخواد به گذشته و آینده ی آفرینش فکر کنه، دچار سردرگمی میشه.واسه همین، برای اینکه از این تردید و پریشان فکری بیرون بیاد، به عقیده ای از جهان آفرینش ایمان پیدا میکنه.
مثلا یک مسیحی به خدا و فرزندش ایمان میاره، یه مسلمون به محمد، یک بودایی به گوتاما بودا و هرکس یک شریعت رو پیروی میکنه تا از این سردرگمی بیرون بیاد.
بعضیا علیرغم اینکه ظاهرا به دینی روی آوردن، باز هم قلبا نمیتونن باورهای دینشون رو قبول کنن.دلیلش هم خیلی چیزا میتونه باشه مثل شبهه هایی که به اون دین دچارش میشن.
آدمی به خاطر بعضی ویژگی های روانی، خصوصیاتی رو در خودش داره از جمله میل به نامحدودیت و فناناپذیری و از جمله اینها که اسلام اسمش رو گذاشته فطرت.
از نگاه توحیدی، وجود خدا از حضوریاتی هست که فطرت آدم مستقیما به اون متوجهه.به این خاطر و برای ارضای این خصوصیات مجبور شده که خودش رو مقید به این باورهای اعتقادی کنه.
ولی در این بین افراد بی شماری هستن که دیگه هیچ دین و شریعتی نمیتونه جوابگوی تمام شبهه ها و سوالاتشون باشه. همونطور که فلسفه ی غربی (که نسبت به فلسفه ی حاکم در آیین ما، باورهای دینی تاثیر کمتری در اون گذاشته)همه ی این افراد رو به سه گروه بزرگ خداباوران،خداناباوران و ندانم گرایان تقسیم کرده.
من در اون حد نیستم که بخوام جواب شما رو طوری بدم که بتونید از این افکار بیرون بیاید ولی به نظر بنده، شما دچار شبهاتی از دین اسلام شدید که برای فرار از زیر سوال بردن کلیت اون ،در ذهن خودتون شرط ها و متمم ها و باورهایی به اون اضافه کردید تا بهتر بتونین با دین کنار بیاین.
پیشنهاد من این هست که در این زمینه، مخصوصا عالم ذر بیشتر تفحص کنین تا بالاخره بتونین تصمیم خودتون رو بگیرین و اینکه چه خوب هست که نظر و باورهای سه گروه آتئیست و تئیست و آگنوستیک رو مطالعه کنید.
امیدوارم موفق باشید.

با نام و یاد دوست





u17r480y;354936 نوشت:
نظر شخصی من اینه
توی این دنیا هرکی که بخواد به گذشته و آینده ی آفرینش فکر کنه، دچار سردرگمی میشه.واسه همین، برای اینکه از این تردید و پریشان فکری بیرون بیاد، به عقیده ای از جهان آفرینش ایمان پیدا میکنه.
مثلا یک مسیحی به خدا و فرزندش ایمان میاره، یه مسلمون به محمد، یک بودایی به گوتاما بودا و هرکس یک شریعت رو پیروی میکنه تا از این سردرگمی بیرون بیاد.
بعضیا علیرغم اینکه ظاهرا به دینی روی آوردن، باز هم قلبا نمیتونن باورهای دینشون رو قبول کنن.دلیلش هم خیلی چیزا میتونه باشه مثل شبهه هایی که به اون دین دچارش میشن.
آدمی به خاطر بعضی ویژگی های روانی، خصوصیاتی رو در خودش داره از جمله میل به نامحدودیت و فناناپذیری و از جمله اینها که اسلام اسمش رو گذاشته فطرت.
از نگاه توحیدی، وجود خدا از حضوریاتی هست که فطرت آدم مستقیما به اون متوجهه.به این خاطر و برای ارضای این خصوصیات مجبور شده که خودش رو مقید به این باورهای اعتقادی کنه.
ولی در این بین افراد بی شماری هستن که دیگه هیچ دین و شریعتی نمیتونه جوابگوی تمام شبهه ها و سوالاتشون باشه. همونطور که فلسفه ی غربی (که نسبت به فلسفه ی حاکم در آیین ما، باورهای دینی تاثیر کمتری در اون گذاشته)همه ی این افراد رو به سه گروه بزرگ خداباوران،خداناباوران و ندانم گرایان تقسیم کرده.
من در اون حد نیستم که بخوام جواب شما رو طوری بدم که بتونید از این افکار بیرون بیاید ولی به نظر بنده، شما دچار شبهاتی از دین اسلام شدید که برای فرار از زیر سوال بردن کلیت اون ،در ذهن خودتون شرط ها و متمم ها و باورهایی به اون اضافه کردید تا بهتر بتونین با دین کنار بیاین.
پیشنهاد من این هست که در این زمینه، مخصوصا عالم ذر بیشتر تفحص کنین تا بالاخره بتونین تصمیم خودتون رو بگیرین و اینکه چه خوب هست که نظر و باورهای سه گروه آتئیست و تئیست و آگنوستیک رو مطالعه کنید.
امیدوارم موفق باشید.

باعرض سلام وخسته نباشيد
ممنونم ازارائه ی نظرارزشمندتان
حرف من برخلاف بسياری ازمذهبيون متعصب، سخن دكترعلی شريعتی است كه می گويد:
«مابرآنيم كه اعتقادات ونظرات شماجهانی گردد(يعنی تمام مردم دنياحرف های شماراهم بشنوند)هرچنددشمن اعتقادات شماباشيم»
ايشان شايدشبهه هايی به جامعه واردكردندولی اين سخنشان بسيارنكته ی زيبايی بود

وامادرپاسخ به سخن شمادوست عزيز

نمی دانم شماازعالم الهامات چقدراطلاعات داريد؟
اماتلاش شب وروزمن برای اتصال به آن می باشد،ازدنيای اطرافم الهام بگيرم والهام ببخشم
بحث دراين موردفرصت زيادی می خواهد
امافكرمی كنم كتاب «الهام،رسالت نهايی شما»(Inspiration)نوشته دكتروين دابليوداير،مطالب بسيارمفيدی داشته باشد
فقط اين رابگويم كه برخی ازاين نوع باورهای من ازچنين نيروهای ماورالطبيعه نشأت گرفته است

فكركنم نظربنده زمانی به عنوان يك شبهه ی توجيه شده می باشدكه دررون قلب من شك وترديدايجادكند
اماهمانطوركه درابتداگفتم اين مسأله صرفاً يك اعتقادنيست بلكه ريشه دروجودمتعالی من دارد

ماازفاميل های دورمان كسی ازهمين خداناباورانی كه می گوييدداريم
بنده چندين جلسه به تنهايی باايشان مناظره كردم وبانظرات ارزشمندشان آشناشدم
واقعاً كه تمام سخنان،نظرات واعتقادات برای من ارزشمندبوده اندوخواهندبودچونكه ازآنهاچيزهايی مفيدمی آموزم
ايشان ازكسانی هستندكه فكرمی كنندهرگزوبه هيچ وجه نمی توانندبه خداوندعالميان وعالم ماوراالطبيعه ايمان بياورندوواقعاً استدلال های جالبی دارند
امامن به وی اطمينان دادم كه هرگزاينطورنيستندكه می گويندوگفتم كه مسأله رادرجلسات بعدبرايشان روشن ترمی كنم
اين رفيق كافرماسخن جناب نيچه(ازنمادهای بی خدايی درتاريخ)رابه بنده تكرارمی كردكه می گفت
«انسان هاازآنجامسأله ی خدارابه ميان آوردندتااززيربارمسئوليتی كه به گردن خودآنهاست فراركنند»(نظيرسخنان شمابرادر)
شايداين سخن راقبول داشته باشيدوشايدهم نه
ولی من می دانم كه اين سخن جبهه ی مقابل سخن بسياری ازمذهبيون تاريخ است كه برای خالق هستی وجودی خارجی قائل بوده اند
روزی درهمين فضای اينترنتی طی مباحثه ای كسی كه ماآن راكافرخطاب می كنيم باگستاخی به بنده دائم تكرارمی كردكه «خداوجودخارجی ندارد»
اتفاقاً من تاحدودی حرف اوراقبول دارم واقعاً خالق هستی وجودخارجی ای ندارد
وهميشه براين باوربوده ام كه بيشترمشكلات بشريت ازجمله مذهبيون به خاطرهمين بودومی باشدكه برای خالق هستی وجودی خارجی قائل بوده اند
به طورمثال به نظرمن آنهايی كه معتقدندخداونددرجايی مانندعرش می باشدوبرجهان بيرونی ای حكومت می كندسخت دراشتباهند،طرف هركس كه می خواهدباشد
آنهامی خواهندتاازاودرخواست كنندچيزهايی راكه مسئوليت خودشان است،تابراحتی همه چيزرابه گردن او(خدا)بياندازند

وامااعتقادمن ،سخن معنويون درهردين وآيينی می باشد،آری اعتقادمن سخن شريف پيامبران وامامان تاريخ بشريت وياران وفادارآنها،اهل ايمان،اوليای خداو...می باشد
اينكه خداباماست وماباخدا،اراده ی مااراداه ی خداواراده ی اواراده ی ماست

اينگونه فكرنكنم كسی باخودچنين سخنانی بزند،اينكه اعتقادبه خدانشانگربی مسئوليتی انسان هاست
مابااعتقادبراين ضرب المثل«ازتوحركت ازخدابركت»ازكارهای هرچنداندكمان چندين برابربهره می بريم
وبرای روشن ضميران اين مسأله ای انكارناپذيراست

اين شخص كافر(فاميلمان)به حقيرسخنان بحث های بين بودايی هاومسلمانان رادرزمان قبل ازگاندی درهندوستان را قرائت فرمود
حرف هايی مبنی براينكه مسلمانان درحيران بودندكه چطورامكان داردانسان هايی پيداشوندكه به چندين خدااعتقادداشته باشند
واقعاً آنهااعتقاداتشان راچگونه توجيه می كنند؟؟؟!!!
بودايی هاهم درنهايت سردرگمی به سرمی بردندوبين خودمی گفتند
هزاران خدای مابعضی اوقات ازچرخاندن عالم عاجزمی مانندونظم هستی به هم می خورد،اين يك خدای تك وتنهای مسلمانان چگونه ازپس اين همه كاربرمی آيد؟؟؟!!!

ايشان می گفتندكه هركسی اعتقادی داردوهرگزنمی توانندمانندهمديگربيانديشند
اين سخنشان شايددرست باشدامادرمورداينكه خداواقعاً يك اعتقاداست،بايدبگويم روشن ضميران ازدرك چنين مقوله ای عاجزند
متاسفانه برخی فكرمی كنندكه وجودمقدس خداماننديك قضيه رياضی است كه بايدثابت گردد!

اين رفيق خداناباورمادرموردبحثی كه بنده درباره ی تفكر،قانون جذب،شفاگرفتن هاونيروهای الهی شروع كرده بودم می گفت
«مگرمی شودماهوای سردسيبری رابايك دعابدل به هوای گرم عربستان بدل گردانيم؟؟؟!!!يامگرمی شودآب رادرصددرجه ی سانتيگراددرارتفاعات اورست جوشاند؟؟؟!!!»
«مگرمی شودثابت پلانك ياضريب گذردهی خلأ كه همه ازاعدادثابتندراتغييرداد؟؟؟!!!»

هرازگاهی احساس می كنم كه سخنان اين بی اعتقادان متناقض می باشند

واقعاً اصلاً مهم نيست كه دانشجويان هم رشته ی مادرموردعددثابت پلانك وياضريب گذردهی الكتريكی خلأچه اعتقادی داشته باشند!
وچه بساكسی بگويدكه من اصلاً به آنهااعتقادی ندارم
اين حرف هاچيزی ازاين اعدادثابت كم ويازيادنمی كندولی ممكن است كه خودشان درحل مسائل معادلات ديفرانسيل ويافيزيك به مشكل بربخورند

پس بايدكوچكترين احتمال رادادكه شايدخداوبيشتردستورات مشترك ومعتبردينی ازهمين ثابت هاباشند
اعتقادات مهم نيست، آنهاهستند،چون كه واقعاً هستندوراه راست وواحدی رانيزتشكيل می دهند

احساس كردم كه شماهم بااين مسائل اعتقادی برخوردكرديد
پس خودرامؤظف دانستم كه اين مطالب مختصرراخدمتتان بيان كنم
خداودستورات عميق دينی وازجمله الهامات ريشه درمنشأخلقت دارند،منكران آن تنهاخوددرزيانند

حامد;353800 نوشت:
سلام
خوب بقیش ؟
والله الموفق

استادفكرمی كنم من حرفم تمام شده است
يك هفته است كه منتظرم
يعنی اينجاكسی نيست روی حرف بنده نقدی كنه؟؟؟!!!

;353800 نوشت:
من هميشه براين باورراسخ بودم كه مامتعلق به قلمروی هستيم كه تمام پيامبران تاريخ بشريت

حامد;353800 نوشت:
سلام
خوب بقیش ؟
والله الموفق

سلام
این جمله ناقص است
تمام پیامبران تاریخ بشریت چی ؟
والله الموفق

استادمااگه نخواهيم شمانظربديدچه كسی رابايدببينيم؟؟؟!!!:khandeh!:
يه كارشناس ديگه اينجانيست(روپيام اول بنده نقدی كنه)؟؟؟!!!
استادی كه حوصله نداره بره ويه سری به صفحات قبلی بزنه فكرنكنم به درداظهارنظربخوره
من تا دوبارپستم راتكراركردم،اگرخواستيدسومين بارهم تكرارمی كنم:Narahat az:

morteza313;358242 نوشت:
استادمااگه نخواهيم شمانظربديدچه كسی رابايدببينيم؟؟؟!!!
يه كارشناس ديگه اينجانيست(روپيام اول بنده نقدی كنه)؟؟؟!!!
استادی كه حوصله نداره بره ويه سری به صفحات قبلی بزنه فكرنكنم به درداظهارنظربخوره
من تا دوبارپستم راتكراركردم،اگرخواستيدسوم ين بارهم تكرارمی كنم

سلام
جوابی به سوال من داده نشده بنده هم مطالبی که در پاسخ به گفتگوهای دیگران دادید نخوندم یعنی اصلا عادت ندارم گفتگوهای دوطرفه دیگران را بخوانم
اصراری به جواب دادن ندارم
گفتید من حرفهامو زدم برگشتم دیدم در جواب به سوال من چیزی ننوشتید
والله الموفق

حامد;358278 نوشت:
سلام
جوابی به سوال من داده نشده بنده هم مطالبی که در پاسخ به گفتگوهای دیگران دادید نخوندم یعنی اصلا عادت ندارم گفتگوهای دوطرفه دیگران را بخوانم
اصراری به جواب دادن ندارم
گفتید من حرفهامو زدم برگشتم دیدم در جواب به سوال من چیزی ننوشتید
والله الموفق

پس والله الموفق....
من منتظرايده ی ديگركارشناسان می مانم
متاسفانه منم اصلاً عادت ندارم حرفم روتكراركنم
وقتی پاسخی نداريم بهتراست سكوت اختياركنيم....:ok:
ولی فقط به خاطراحترام دوستان وديگركارشناسان پيامم رابرای سومين بارتكرارمی كنم

سلام بردوستان
ازاساتيدخواهش دارم نقدی برروی اعتقادات من بكنندكه من ازكودكی براين باوربودم،امانمی دانم اين اعتقادچگونه وياچرادرمن رسوخ كرده است
يعنی اگركسی بپرسداين حرف هاراچه كسی به توگفته است پاسخی ندارم
تقريباًمی توانم بگويم اين سخنان صرفاً يك اعتقادنيست كه دچارشك وترديدشوداين بيشتربخش عظيمی ازآگاهی من است،يعنی به آن ايمان دارم
لطفاً خارج ازتعصب اعتقادی بوسيله ی آيات،روايات وسخنان بزرگان برروی صحت اين حرف هايم بحث كنيدكه من حاضرشنيدن هرگونه نقدی هستم

به نظرمن اين دنياآفريده ی خودماست
من هميشه براين باورراسخ بودم كه مامتعلق به قلمروی هستيم كه تمام پيامبران تاريخ بشريت برای دريافت وحی بدانجامتصل می شدند
چون وحی راهمان الهام قدرتمندخودمان می دانم،چون كتب مقدس هم بيشتر مواقع اززبانی غيراززبان ذات اقدس سخن می گويند
مادرآنجا(اگرمی خواهيدآن راعالم ذروياهرچيزديگری بناميد)ازيك آگاهی الهی ومقدسی برخورداربوديم كه ميل دارم آن راخردلايتنهاهی وهوشياری برتر بنامم
همان سطح بالايی ازآگاهی كه وجودواقعی ومقدس(روح) هرانسانی راشامل می شود
مادرآن قلمروی كه همه چيزدرآن ممكن بودبه عبارتی سلطنتی روحانی داشتيم وازقدرتی عظيم وخداگونه برخورداربوديم
من نمی خواهم بگويم كه من درآن زمان باخدايكی بودم تابه اينصورت(نعوذبالله) درامرخلقت به اوشريك قائل شوم
بنده هميشه درموردآن آيه ازكتاب مقدس كه خداوندمی فرمايدمن ازروح خودم درشمادميدم اين مثال زيررامی زنم
فرض كنيدمن خودكاری ساختم وقسمتی ازآن خودكاررابه شمادادم وبه شماهم می گويم من ازخودكارخودم به شمادادم
به همين صورت هم آن يگانه پروردگارعالميان كه ماآن راالله می ناميم وبری ازهرگونه يگانگی است
دست به خلقتی باشكوه زدكه بنده آن راروح عظيم ومقدس هستی بخش می نامم(شايدهمان روح القُدُسی كه كتب مقدس بدان اشاره دارند)
تقريباً می توان به آن گفت وسيله ی خدابرای آفرينش
آری، مابخش هايی ازاين روح مقدس بوديم كه خودبااذن وفرمان آن تبارك وتعالی دست به آفرينشی عظيم زديم
هركدام ازمادرآن سطح ازهوشياری برتردرتاج وتخت هايی الهی به مشورت نشستيم ودركمال آزادگی وآرامش برنامه ی زندگی دنيوی خودراريختيم
مامی خواستيم طبق برنامه ای الهی دست به آفرينش اين دنيای مادی بزنيم باهدف رسيدن دوباره به خداوندومقام ديداراو
ماخوب می دانستيم كه تجلی مادیمان دراين دنياباعث می شودكه تمام آن آگاهی بی نظيرمان راازدست بدهيم ودچارنوعی فراموشی شويم
بنابراين مادرآن مقام عظيم ازهيچ چيزترس وابايی نداشتيم ،هركس خودرابهترمی شناخت
كسی می گفت من فلان مشكل رابرای زندگی خودمی خواهم چون می دانم بااين مشكل بيدارخواهم شدومسيرزندگی خاكيم تغييرپيداخواهدكرد
كس ديگری می گفت من فلان بيماری رادرفلان زمان برای خودمی خواهم كه باعث تحول اينجانب می شود
برخی ،برخی ديگررامتقابلاً وبدون هيچ نزاعی برای تشكيل خانواده دردنيامی خواستند
كسانی مانندهلن كلر(نويسنده ی بزرگ)می گفت من می خواهم دراين دنيای پست وفانی نابيناوناشنوابه دنياآيم
كه به اين وسيله به مقام بالاتری ارتقايابم وهم برای ديگران الهام بخش باشم مخصوصاً برای شمايی كه خودرادردنياسالم می خواهی
مادرآن زمان همه باهم يكی بوديم وهيچ نفرت وترسی ازيكديگروياچيزديگری نداشتيم(بعضی اوقات آنجاراقلمروعشق وآرامش می نامم)
حتی همه ی مابه نبوت وامامت برخی ديگركه شايدازجانب ذات اقدس انتخاب شده بودند
وياشايدخودمادرموردآن هابه توافق رسيده بوديم رضايت كامل داديم(اشاره به عالم ألست وياهمان پيمان)
چون يقيناً می دانستيم كه آنهاتذكرات ونكات بسياربسيارمهمی به ماخواهنددادكه به دردتعالی نفس درآن زندگانيمان خواهندخورد
خلاصه به اين صورت تمام انسان هاخارج ازظرف مكان وزمان برنامه ی زندگی دنيوی خودراالبته باارتباطی آگاهانه بايكديگرمی ريزند
تادرزمان موعودبه همان برنامه وفيلم نامه ای كه خودبرای خودتنظيم كرده اندتجلی وانتقال يابند
عقيده ی من اين است كه تمام تذكرات عرفانی و الهامات(همان الهامی كه اينشتين درموردآن می گويدمهمترين چيزدرزندگی ماست)
توسط خودما(خودواقعی ما)به ما داده می شود
چون هركدام ازآن روح های مقدس ميل به تكامل دارند
يقيناً هلاك خواهندشدكسانی كه به حرف خودشان(خودواقعیشان)هم اعتنايی نكنندوفريفته ی اين دنيای مادی وفانی شوند
كتاب مقدس،قرآن كريم به ماهشدارمی دهدكه بعدازمرگتان همه چيزمشخص خواهدشد
ْبله،زمانی كه رخت ازاين دنياببنديم ومراتب ارتقای سطح برزخ رابگذرانيم ودوباره به همان هوشياری برتربرسيم
همه چيز(آن آگاهی خداگونه)حتی تمام زندگانی دنيویمان(ازتولدتامرگ)برآن ذهن بزرگمان منقوش خواهدگشت
كه احساس می كنم همين معنای واقعی نامه ی اعمال است
آن وقت است كه برخی سخت پريشان خاطروهراسان می شوندوبه طرزفجيعی به شرمندگی وپشيمانی می افتند
ومی گويندكه چه خواسته بوديم ولی چه كاركرديم...!!!
اين هاكسانی هستندكه ازكارهايی كه دردنياانجام دادندوفطرت الهیشان رازيرپاگذاشتندوبه خودواقعیشان رجوع نكردند
وفريفته ی دنيای زودگذرشدند،جهنمی برای خودمی آفرينند
ولی كسانی هم هستندكه تاحدودی دردنيا به آن وجودمقدسشان متصل بودند
وبه آن انسان های متعالی ای كه خودبرگزيده وتاييدشان كرده بودنداعتمادكردند
آنهاخوشحال وسربلندخواهندبودوبرای خودبهشتی می خواهند،چون تاحدودی به آن چه كه خودخواسته بودند،انجام دادند
اينگونه است كه آنهادراين رقابت بزرگ الهی سربلندبيرون می آيندوبه آن هدف مقدسی كه قراربودبه آن برسند،خواهندرسيد

توجه داشته باشيدهمانطوركه قبلاً عرض كردم بنده خودمان راباذات اقدس يكی نمی دانم فقط زندگانی اين عالم راحاصل خواسته ی خودمان می دانم
كه اگرفرضاً اين يگانگی راواقعی می دانستم ،قطعاً مانندمسيحيان خودرافرزندخدامی خواندم چون بااين ديدگاه دليلی برنقض اين قضيه نداشتم
امافكرمی كنم اين تفاوت مابامسيحيان وبرخی ازعرفای هندی است(لطفاً به آن مثال خودكاری كه زدم توجه كنيد)
قبول دارم كه آنهادربرداشت آيات وحی اشتباه كردند
مادرراستای ديدارخداهستم نه يگانگی بااو

دوستان واساتيدگرامی اين است باورهای من
لطفاً نظرتان رابگوييد،من منتظرم

morteza313;358611 نوشت:
وقتی پاسخی نداريم بهتراست سكوت اختياركنيم....

سلام
اگر منظور جنابعالی پاسخگویی بنده است بهتر است به آمار پاسخهایم نگاهی بیندازید
بنده همه اینها را توفیق الهی می دانم
ولی این رفتار متبخترانه خوب نیست
انسان متکبر چیزی نخواهد آموخت
والله الهادی الموفق

سؤال:
عالم ذر چیست؟ و در كجا است؟

جواب:
پاسخ: در قرآن مجید سخن از یك پیمان، عهد، میثاق و گواهی به میان آمده است كه خداوند از انسانها گرفته است. روشن‌ترین آیه‌ای كه بر این حقیقت دلالت دارد، آیة 172 سورة اعراف است كه به «آیة ذر» معروف شده است. این آیه دقیق‌ترین معنی و شگفت‌ترین نظم را دارد. [1] آیات دیگری نیز مفسر همین حقیقت معرفی شده‌اند. [2]
خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ»؛ [3] «به یاد آور زمانی را كه پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذریة آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود] : آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می‌دهیم. [چرا چنین كرد؟] برای اینكه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»
از آنجا كه در این آیه سخن از ذریه (فرزندان خردسال) آدم ـ علیه السلام ـ به میان آمده، از این آیه به «آیه ذر» یاد می‌كنند و به خاطر كلمة «ألست» به «پیمان ألست» معروف است. همچنین لفظ ذریه در قرآن نوزده بار وارد شده كه درتمام موارد نسل انسان مراد است. [4]
در تفسیر این آیه دربارة اینكه عالم ذر چگونه، در كجا و حضور فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ چگونه بوده، احادیث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.
در اینجا به بیان دو دیدگاه بسنده می‌شود:
اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است؛ به این معنی كه هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و كمر) پدران به رحم مادران كه بیش از یك ذره نیستند، منتقل می‌شوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت ربوبیت و توحید را به آنها می‌دهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یك حس درون ذاتی به ودیعه گذارده می‌شود و هم در عقل و خردشان به صورت یك حقیقت خود آگاه.
خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه‌های یگانگی خود را به انسان نشان می‌دهد و آنان را بر این امر گواه می‌‌گیرد. گویا می‌فرماید: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» و انسانها با زبان حال پاسخ می‌دهند: «بَلی شَهِدْنا» پس در اینجا پیمان تكوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است. [5]
بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متكامل در این احساس مشتركند كه همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست. [6]
پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت علیه همة انسانها احتجاج می‌كند. برخی روایات موافق این نظر است. [7]
دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریة خویش را این گونه تبیین می‌كند: «عالم «ذر» روح این عالم است كه آن را «عالَم غیب» نیز می‌گویند. توضیح اینكه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا كه زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر كه در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال می‌فرماید: «إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُون »؛ [8] « [خداوند] وقتی بخواهد چیزی را ایجاد كند، به آن می‌گوید: موجود شو! بی‌درنگ به وجود می‌آید..» «كُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست كن. پس كلمة «كُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یك وجه‌الی الله دارد كه عالم ذرّ است و همان موجود یك وجه دیگر دارد كه همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.» [9]
می‌توان ریشه‌های سخن علامه طباطبایی را در تفسیر كنز الدقایق پیدا كرد. [10]
پیمان از چه بود؟
از آیة ذر به دست می‌آید كه مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار «ألَسْتُ بِرَبِّكُمْ » [11] و بر پذیرش توحید بوده است «أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا » [12] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز می‌كشانند: « اَلدِینُ الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ؛ [13] دین حنیف و فطرت و صبغة الله و تعریف همان است كه [خدا] در میثاق [یعنی در پیمانی كه خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا كرده] است..» [14] روایاتی نیز اعتراف به نبوت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ را جزء پیمان عالم ذر معرفی می‌كنند. [15]
پیمان برای چه بود؟
از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می‌آید:
الف. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: ما از موضوع شناخت خدا بی‌خبر بودیم و لذا كافر شدیم؛ «أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ »؛ [16]
ب. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم فرزندان همان پدران هستیم و چاره‌ای جز تبعیت از آنها نداشتیم؛ «أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّیةً مِنْ بَعْدِهِمْ...» [17]
·

پاورقـــــــــــــــــی:

[1] . المیزان، محمد حسین طباطبایی، چاپ پنجم، مؤسسه اعلمی، بیروت، ج 8، ص 306.
[2] . مانند: اعراف / 102 و حدید / 8. ر. ك: تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مكارم شیرازی، دار الكتب، ج 23، ص 317 و ج 6، ص 276.
[3] . اعراف / 172.
[4] . منشور جاوید، جعفر سبحانی، چاپ فرهنگ، اصفهان، ج 2، ص 63.
[5] . كنز الدقایق، میرزا محمد مشهدی، تحقیق مجتبی عراقی، چاپ اول، ج 3، ص 742؛ المیزان، ج 8، ص 310.
[6] . المیزان، ج 8، ص 308؛ فطرت، مرتضی مطهری، چاپ دوم، انتشارات صدرا، ص 181؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 455.
[7] . ابن سنان از امام صادق ـ علیه السلام ـ از فطرة لله پرسید. امام فرمود: « هِی الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ فَقَالَ: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْكَافِرُ؛ فطرت الله اسلام است كه خداوند هنگام پیمان گرفتن آنان را بر فطرت توحید آفرید و فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ در آنجا كافر و مؤمن حضور داشت..» البرهان، ج 3، ص 236.
و امام باقر ـ علیه السلام ـ آیة ذر را با حدیث «كل مولود یولد علی الفطره» تفسیر كرده‌اند. مختصر بصائر الدرجات، ص 161.
[8] . یس / 82.
[9] . در محضر علامه طباطبایی، محمد حسین رخ شاد، چاپ اول، نهاوندی، صص 42 ـ 43.
[10] . كنز الدقایق، ج 3، ص 742.
[11] . اعراف / 172.
[12] . همان / 172.
[13] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج 3، ص 276.
[14] . فطرت، شهید مطهری، ص 27.
[15] . البرهان، ج 3، صص 238 ـ 239 و جهت مطالعة بیشتر ر. ك: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، چاپ اول، مكتب اعلام، قم، ج 5، صص 26 ـ 30؛ روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی تصحیح یاحقی، چاپ دوم، آستان قدس، ج 9، صص 5 ـ 10؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، چاپ سوم، توحید، قم، ج 2، صص 61 ـ 82.
[16] . اعراف / 172.
[17] . همان / 173.

موضوع قفل شده است