جمع بندی آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟

با سلام و وقت به خیر
چرا در دین ما هدف وسیله رو توجیه نمی کند؟
مثلا ما اگر یک هدف بزرگ در مقابلمان باشد و راهی برای رسیدن به آن نباشد جز یک راه اشتباه چرا حق استفاده از آن راه اشتباه را نداریم؟؟

با نام الله



کارشناس بحث: اویس


[="Georgia"][="Blue"][=&quot]با عرض سلام و ادب خدمت سرکار محترم قلم بیدار[/]
[=&quot]یکی از دلایل این مطلب که در دین ما هدف هر چند بزرگ بوده باشد استفاده ابزاری از هر نوع وسیله ای را توجیه نمی کند و به تعبیر دیگر نمی شود از هر وسیله ای برای رسیدن به اهداف عالیه استفاده کرد این است که: [/]
[=&quot]وسیله باید فی نفسه از چنان نورانیتی برخوردار باشد که اگر به هر دلیلی توفیق دستیابی به هدف و نتیجه برای انسان ممکن نشد خود وسیله تا حد بسیاری در پیشگاه خداوند عالم، سزاوار اجر و پاداش برای انسان را داشته باشد. لذا یکی از دلایلی که در دین مبین اسلام هدف وسیله را توجیه نمی کند مساله «تکامل برزخی انسان» است. اگر وسیله از نورانیت کافی برخوردار بود و مثلا مرگ این فرصت را به انسان نداد که او به هدف مطلوب خود نائل شود، خود نورانیت وسیله در نشئات مافوق او را به سمت هدف رهنمون ساخته و اسباب تکامل برزخی را پس از مرگ برای شخص فراهم می سازد. [/]
[=&quot]به عنوان مثال اگر شخص، عمری را با عرق جبین کار کرد و پول حلالی را پس انداز کرد که با آن به حج تشرف یابد و به محض فراهم شدن مال، اجل مهلت نداد که به حج برود و از دنیا رفت همین پول حلالی که جمع نموده و نیت حجی که داشته در نشئات مافوق، ثواب حجی را برای انسان به دنبال داشته و از این حیث موجب تکامل برزخی فرد می شود. اما در مقابل اگر شخصی برای هدف عالیه ای چون حج رفتن، مالی را به حرام جمع نماید و اجل به او مهلت ندهد که با این پول حرام به حج برود، مسلما این وسیله که مال حرام است نه تنها شانیت اجر و ثواب حج در نشئات مافوق را به همراه نخواهد داشت بلکه همین وسیله ولو، با نیت خیر هم همراه بوده باشد اسباب گرفتاری و عذاب انسان را در عالم برزخ فراهم خواهد کرد.[/]
[=&quot]ادامه دارد...[/]
[/]

[="Georgia"][="Blue"][=&quot]پس وسیله در راستای رسیدن به هدف باید با نفس هدف سنخیت و مناسبت کامل داشته باشد که اگر به هر دلیلی توفیق دستیابی به هدف ممکن نشد نفس وسیله نیز بواسطه نورانیت خود موجبات تکامل برزخی انسان را فراهم نماید.[/]
[=&quot]لذا همواره باید بین هدف و وسیله نسبتی برقرار باشد بر این اساس نه تنها هدف، وسیله را توجیه نمی کند بلکه این هدف ها هستند که ما را هدایت می کنند از چه ابزاری باید استفاده کنیم. با هر هدفی به هر وسیله ای نمی توان رسید. وسیله باطل تنها برای رسیدن به اهداف باطل به کار می رود و وسیله حق برای رسیدن به اهداف حقانی. با دروغگویی نمی توان ترویج راستگویی کرد. چنانچه با راستگویی نیز نمی توان ترویج دروغگویی کرد. حق و باطل مقولاتی مربوط به سعادت و شقاوت اند. شاید کلاه برداری، وسیله خوبی برای پولدار شدن باشد اما وسیله خوبی برای سعادت نیست و چه بسا که بهترین ابزار برای شقاوت باشد[/][=&quot] [/][=&quot]. [/][=&quot]باید و نباید های اخلاقی به این درد می خورند که ما را با هست و نیست های جهان هماهنگ کنند. تشریع در راستای تکوین است. اگر گفته اند که به هر قیمتی نباید به اهداف مان برسیم به این معناست که اصلآ به هر قیمتی و با هر ابزاری نمی توانیم به هر هدفی برسیم[/][=&quot]. [/][=&quot] مثلا اگ بخواهیم با جعل حدیث کذب و روضه دروغ به دیندار کردن مردم کمک کنیم راه به بیراهه برده ایم چون از همان اول دروغ را به رسمیت شناخته ایم. آن دینداری که با دروغ رایج شود خود فی نفسه و در مقام عمل تبلیغ بی دینی است[/][=&quot]. [/]
[/]

ممنون از توضیحات مفیدتون تا حدی مشکلم بر طرف شد اما مثلا فرض کنید که با گرفتن جون یک انسان می تونستید به 1000 تا انسان دیگه کمک کنید مثلا با کشتن یک عده که در هواپیمای در حال سقوطند می تونستید جون یک شهر پر از انسان را نجات بدید ولی ...
خوب من از یک استاد شنیدم که در زمان دفاع مقدس در عملیات های حساس می گفتند که اگه کسی زخمی شد و نتونستید جلوی ساکت شدنش بگیرید و عملیات خواست لو بره باید هرجوری که شده ساکتش کنید که شخصی مجبور می شه سر دوستش زیر آب نگه داره و ...
خوب درسته که این کار اشتباهه ولی اگه این کار نمی کرد عده زیادی شهید می شدند!

[="Georgia"][="Blue"]در اینگونه موارد حتما باید صاحب ولایتی در میان باشد که بر اساس مقام ولایت خویش تشخیص دهد که آیا با در نظر گرفتن مصلحت عامتر و بزرگتر می توان از جان برخی افراد گذشت یانه. در هر صورت در برخی موارد که مفسده بزرگتری را به دنبال نداشته باشد میشود و در برخی موارد دیگر نمی شود. تشخیصش در مصادیق گوناگون به صاحب ولایت است.
در عین حال این نکته را نیز باید توجه کنید که ما در احوالات امام معصوم مثلا داریم که امام علی علیه السلام حتی برای هدف بزرگی چون پیروزی بر کفر در جنگ صفین با آنکه آب را در اختیار داشتند حاضر نشدند آب را بر معاویه و لشکر دشمن ببندند و از این طریق به پیروزی دست یابند با آنکه اگر در آن روز این ام الخبائث به هلاکت می رسید شاید دیگر روزی واقعه کربلا بواسطه امر فرزند نحسش یزید محقق نمی گشت.
[/]

اویس;349714 نوشت:
با دروغگویی نمی توان ترویج راستگویی کرد.

اویس;349813 نوشت:
تشخیصش در مصادیق گوناگون به صاحب ولایت است.

با سلام و احترام

اگر اشتباه نکنم در تقیه دروغگویی هم مجاز است. ولی صاحب ولایت که فرمودید کیست؟

یعنی هر کسی که می خواهد تقیه کند باید از امام معصوم یا مرجع تقلیدی اجازه داشته باشد تا بتواند دروغ بگوید؟

شنیده ام که در زمان ضعف نسبی حکومت اسلامی در صدر اسلام مسلمانان به کاروان های مکه یورش می بردند تا کالاهای آنها را ببرند. این کالاها اگر قبلاً اموال خودشان هم بوده باشد آیا این وسیله برای به دست آوردن آنها قابل توجیه است؟

بسیاری از موارد مشابه در جامعه ما با چنین توجیهاتی انجام می شوند. این که مثلاً این سازمان یا این کارفرما قبلاً حق ما را خورده است و ما داریم حق خودمان را پس می گیریم. اگر راه دیگری بجز راه های اینچنینی نبود آیا ما هم مجازیم از این کارها بکنیم یا باید حتماً دستور امام معصوم (ع) باشد؟

ممنون.:Gol:

[="Georgia"][="Blue"]

مؤمن;350096 نوشت:
اگر اشتباه نکنم در تقیه دروغگویی هم مجاز است. ولی صاحب ولایت که فرمودید کیست؟ یعنی هر کسی که می خواهد تقیه کند باید از امام معصوم یا مرجع تقلیدی اجازه داشته باشد تا بتواند دروغ بگوید؟ شنیده ام که در زمان ضعف نسبی حکومت اسلامی در صدر اسلام مسلمانان به کاروان های مکه یورش می بردند تا کالاهای آنها را ببرند. این کالاها اگر قبلاً اموال خودشان هم بوده باشد آیا این وسیله برای به دست آوردن آنها قابل توجیه است؟ بسیاری از موارد مشابه در جامعه ما با چنین توجیهاتی انجام می شوند. این که مثلاً این سازمان یا این کارفرما قبلاً حق ما را خورده است و ما داریم حق خودمان را پس می گیریم. اگر راه دیگری بجز راه های اینچنینی نبود آیا ما هم مجازیم از این کارها بکنیم یا باید حتماً دستور امام معصوم (ع) باشد؟

[=&quot]در مورد تقیه باید به سه مطلب توجه کامل داشت اول اینکه در دین مبین ما اگر هم در مواردی توصیه به تقیه شده است بخاطر مصلحت عام تر و بزرگتری است که تقیه در بر خواهد داشت. مرحوم شيخ مفيد درباره تقيه مي‏گويد[/][=&quot]:[/][=&quot][/]
[=&quot]«التقيه ستر الاعتقاد و مكاتم المخالفين و ترك مظاهرتهم بما يعقب ضرراً في الدين و الدنيا»(تصحيح الاعتقاد، ص 66) یعنی تقيه، مستور داشتن اعتقاد باطني و كتمان آن در برابر مخالفان است؛ به جهت ترس و اجتناب از زيان‏هاي دنيوي و ديني[/][=&quot]. [/][=&quot][/]
[=&quot]بر اين اساس، در تعريفي روشن‌تر می‌توان گفت: تقيه آن است که انسان براي دفع ضرر جاني يا مالي و يا حيثيتي، از اظهار عقيده و مذهب خويش خودداري کند؛ يعني با گفتار يا کرداري بر خلاف وظيفه اوليه شرعي، خود را از خطري که از ناحيه ديگري به او مي‌رسد، برهاند[/][=&quot].
[/]
[=&quot]از اين تعريف به‌خوبي روشن می‌شود که تقيه در مواردي که ضرورت ايجاب کند انجام می‌شود و اين عمل از نظر شرع و عقل، جایز و ممدوح و حتي برخي اوقات واجب می‌باشد؛ چنان‌که خوردن مردار و گوشت خوک و امثال آن‌ها در موقعيت ضروري در شرع مقدس جايز شمرده شده است. ‌[/]

[=&quot]مطلب دیگر اینکه اگرچه ما تقيه را اصلي عقلایي می دانیم ولی جواز بلکه وجوبش را در موارد گوناگون از ناحیه شریعت مطهره و صاحبان ولایت می دانیم و چنین نیست که بدون امر شارع مقدس و ائمه معصومین این کار را انجام دهیم. پس باز هم امر صاحب ولایتی برای تقیه نمودن موجود است.[/]
[=&quot]ادامه دارد...[/]

[/]

[="Georgia"][="Blue"][=&quot]مطلب سوم اینکه نگاه اسلام به مقوله تقيه و استفاده ابزاري از آن و مانند آن، بسيار دقيق و معين و با حفظ اصول و ضوابط ديگر ديني و اخلاقي است؛ یعنی اسلام هيچ گاه رسيدن به هدفي مقدس را از راه ظلم و ستم و حق‌کشي را نخواسته و اجازه نداده است و انجام تقيه در هر موقعیت و مقامي را مطلوب نمی‌داند و حقيقت تقيه با اين تعبير که "هدف وسيله را توجيه می‌کند"، فاصله بسيار دارد؛ زيرا قائلان به اين ايده منظورشان اين است که وقتي هدف شما خوب بود، ديگر مهم نيست از چه راهي به آن هدف برسيم؛ مهم تلاش براي رسيدن به هدفي عالي و خوب و ارزشمند است و اين نتيجه، چه از راه عادلانه و آزادانه و انساني و چه با زور و تحميل و ستمگري و ظلم انجام شود، تفاوتي نخواهد داشت[/][=&quot].[/][=&quot][/]
[=&quot]اما در تفکر شيعي اين گونه نيست و بالاترين اهداف از مسير نادرست تعقيب نمی‌شود. به همين دليل، می‌بينيم امام علي ـ عليه السلام ـ وقتي اعلام کرد که مطابق سنت رسول خدا بيت المال را به طور مساوي بين مسلمانان تقسيم می‌کند، بسياري که به خوردن اموال زياد عادت کرده و توسط خلفاي قبل سهم خاصي از بيت المال داشتند، از اين رو، امام دلزده شدند و بنا بر مخالفت گذاشتند. در اين هنگام، بعضي از ياران، امام را به دلیل اين روش صحيح سرزنش کردند و پيشنهاد دادند حداقل براي مدتي اين روش را کنار بگذارد و با آن‌ها مدارا کند تا پايه‌هاي حکومتش محکم گردد؛ ولي امام فرمود[/][=&quot]:[/]
[=&quot]«أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً- [وَ] لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّه»‏‌(نهج البلاغة، خطبه 126) یعنی آيا به من دستور می‌دهيد براي پيروزي خود از جور و ستم در حق کساني که بر آن‌ها حکومت می‌کنم، مدد گيرم؟ به خدا سوگند تا عمر من باقي و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پي هم طلوع و غروب می‌کنند، هرگز به چنين کاري دست نمی‌زنم؛ اگر اموال از خودم بود، هم آن‌ها را به طور مساوي تقسيم می‌کردم، چه رسد به این‌که اموال خدا است.[/]
[=&quot]ادامه دارد...[/]
[/]

[="Georgia"][="Blue"][=&quot]در اين واقعه، افرادي پيشنهاد می‌دادند که حضرت براي رسيدن به هدف مهم خود، نادرستي وسيله را برای رسيدن به هدف ناديده بگيرند؛ اما حضرت به‌شدت در برابر اين نگرش ايستاده، با آن برخورد نمودند؛ اين نظير همان کاري بود که امام در شوراي شش‌نفره انجام داد و حاضر نشد براي گرفتن خلافت به دروغ بگويد که به روش شيخين عمل می‌کند[/][=&quot].[/][=&quot][/]
[=&quot]در حقيقت، در زندگي هر انساني مواردي پيش می‌آيد که فرد بين انجام دو هدف و وظيفه که به نوعي با هم تضاد پيدا می‌کنند، مردد مي‌ماند؛ زيرا انجام هر يک به ترک ديگري منتهي می‌گردد، مانند آن‌که فردي می‌بيند که بيان يک حقيقت و واقعيت ساده، باعث ايجاد کدورت و درگيري بين دو نفر می‌گردد؛ در این‌جا او هم موظف به راستگويي است و هم جلوگيري از به وجود آمدن فتنه و تنش بين ديگر مؤمنان. در اين مواقع، اسلام دستوري کاملاً عقلاني می‌دهد که نتايج و ارزش دو امر با هم سنجيده شود. هر کدام که از درجه اهميت بيشتري بود، بر ديگري مقدم گردد؛ همانند حکم اکل ميته در مقام اضطرار که پيش‌تر ذکر شد[/][=&quot].[/][=&quot][/]
[=&quot]اگر کمي تأمل کنيد، می‌بينيد تقيه نيز از همين قبيل و از باب تزاحم مصالح و تقديم مصلحت مهم‌تر است که اين دستور دين، بر مبناي حکم عقل و سيره عاقلان نيز می‌باشد؛ مثلاً فردي که توسط ظالمان در معرض شکنجه و مرگ واقع می‌شود و تنها راه نجات او را انکار اعتقادات قرار می‌دهند، در این‌جا به حکم عقل به اين فرد مظلوم و اجازه داده می‌شود مطابق خواست آن‌ها اعتقادات حق را انکار کند[/][=&quot].[/]
[/]

با سلام و تشکر فراوان از استاد اویس گرامی بخاطر وقت و دقتی که برای پاسخ به سؤالات صرف می کنند.

اویس;350141 نوشت:
تقيه آن است که انسان براي دفع ضرر جاني يا مالي و يا حيثيتي، از اظهار عقيده و مذهب خويش خودداري کند؛ يعني با گفتار يا کرداري بر خلاف وظيفه اوليه شرعي، خود را از خطري که از ناحيه ديگري به او مي‌رسد، برهاند.

پس این طور که متوجه شدم همه افراد می توانند در تعارض اعتقاد با حفظ جان یا مال یا حیثیت خود آن را کتمان کنند یا حتی خلاف آن را ابراز کنند. درست متوجه شدم؟

علت سؤال بنده این است که یکی از مراجع بزرگوار در سخنرانی خود از سستی عده ای در اعتقادات خود می گفتند و مردی را مثال می زدند که قبل از انقلاب در تظاهرات خیابانی وقتی با مأمورین گارد شاهنشاهی مواجه شده بود بلافاصله گفت من از اینان نیستم و حتی نماز هم نمی خوانم که او را رها کنند!

این مرجع عالیقدر با بیان این داستان می خندید. در حالی که خود ایشان وقتی بخاطر مقاله ای توسط نیروهای امنیتی دستگیر و استنطاق شده بودند و شاهدی بر ضد ایشان آوردند نگارش مقاله را حاشا کرده و حتی به این مرد بیچاره عتاب کرده بودند که چرا حیا نمی کنی و دروغ می گویی!!!! البته خود ایشان می فرمودند آنجا تقیه کردم.

بالاخره کدام درست است؟
آیا این تقیه برای افراد خاصی درست است و برای بقیه نیست؟!

تشکر از توجه شما.:Gol:

ممنون می شوم در این زمینه نیز توضیحاتی بفرمایید:

مؤمن;350096 نوشت:
شنیده ام که در زمان ضعف نسبی حکومت اسلامی در صدر اسلام مسلمانان به کاروان های مکه یورش می بردند تا کالاهای آنها را ببرند. این کالاها اگر قبلاً اموال خودشان هم بوده باشد آیا این وسیله برای به دست آوردن آنها قابل توجیه است؟ بسیاری از موارد مشابه در جامعه ما با چنین توجیهاتی انجام می شوند. این که مثلاً این سازمان یا این کارفرما قبلاً حق ما را خورده است و ما داریم حق خودمان را پس می گیریم. اگر راه دیگری بجز راه های اینچنینی نبود آیا ما هم مجازیم از این کارها بکنیم یا باید حتماً دستور امام معصوم (ع) باشد؟

استاد اگه براتون ممکنه کمی بیشتر درباره تصمیم امام علی(ع) در شورای 6 نفره توضیح بدید و درباره دلیل حضرت برای این اقدامشون هم همین طور!
خوب اگه امام علی(ع) اون موقع ظاهرا می گفتند این مورد رو قبول می کنند شاید الان خیلی مواردی که بین شیعیان و سنی ها بوجود اومده به وجود نمی اومد!
با تشکر فراوان

قلم بیدار;349418 نوشت:
چرا در دین ما هدف وسیله رو توجیه نمی کند؟ مثلا ما اگر یک هدف بزرگ در مقابلمان باشد و راهی برای رسیدن به آن نباشد جز یک راه اشتباه چرا حق استفاده از آن راه اشتباه را نداریم؟؟

سلام
خدای متعال برای رسیدن به اهداف راههای مشخصی را تعیین فرموده است
اگر برای رسیدن به هدف بزرگی مجبور به عبور از مسیری نادرست باشیم بدانیم یا هدفمان درست نیست یا مسیرمان طبق دین مبین نیست
و این بر آن اساس است که : هدف در دین تعالی مسیر و راه است نه چیزی متفاوت و مغایر آن
والله الموفق

حامد;350625 نوشت:
سلام
خدای متعال برای رسیدن به اهداف راههای مشخصی را تعیین فرموده است
اگر برای رسیدن به هدف بزرگی مجبور به عبور از مسیری نادرست باشیم بدانیم یا هدفمان درست نیست یا مسیرمان طبق دین مبین نیست
و این بر آن اساس است که : هدف در دین تعالی مسیر و راه است نه چیزی متفاوت و مغایر آن
والله الموفق

سلام
با این حساب تو مثالی که از دفاع مقدس زدم یا جهاد در راه خدا اشتباهه (که نیست) و یا اجبار به سکوت یک شخص تو اون موقعیت و این درست نیست!
مطمئن نیستم ولی تصور کنم بعضی وقتها شرایطی بوجود می آیند که یا باید دست از یک هدف درست (و بزرگ)بکشیم،یا از مسیر نادرست به اون برسیم!
و باز هم مطمئن نیستم ولی باید بعضی جاها آدم اهم و مهم در نظر بگیره!
مثل جون یک انسان یا جون 1000 انسان!
البته این هم بگم که حرفی که من زدم اصلا حرف تایید شده ای نیست تو اخلاق ائمه و بزرگان اما خوب چون من دلیلش نمی فهمیدم اومدم پرسیدم!!!!

قلم بیدار;351383 نوشت:
سلام
با این حساب تو مثالی که از دفاع مقدس زدم یا جهاد در راه خدا اشتباهه (که نیست) و یا اجبار به سکوت یک شخص تو اون موقعیت و این درست نیست!
مطمئن نیستم ولی تصور کنم بعضی وقتها شرایطی بوجود می آیند که یا باید دست از یک هدف درست (و بزرگ)بکشیم،یا از مسیر نادرست به اون برسیم!
و باز هم مطمئن نیستم ولی باید بعضی جاها آدم اهم و مهم در نظر بگیره!
مثل جون یک انسان یا جون 1000 انسان!
البته این هم بگم که حرفی که من زدم اصلا حرف تایید شده ای نیست تو اخلاق ائمه و بزرگان اما خوب چون من دلیلش نمی فهمیدم اومدم پرسیدم!!!!

سلام
در مباحث اخلاقی عرض شد که در مصادیق فعل اخلاقی ممکن است تضادی پیش بیاید و ما مجبور شویم از میان دو فعل اخلاقی یکی را برگزینیم اما بالاخره فعل انجام شده اخلاقی است لذا مقصد هم تعالی همان فعل اخلاقی است
والله الموفق

حامد;351389 نوشت:
سلام
در مباحث اخلاقی عرض شد که در مصادیق فعل اخلاقی ممکن است تضادی پیش بیاید و ما مجبور شویم از میان دو فعل اخلاقی یکی را برگزینیم اما بالاخره فعل انجام شده اخلاقی است لذا مقصد هم تعالی همان فعل اخلاقی است
والله الموفق

بالاخره نفهمیدیم چی شد!

همیشه وقتی بحث توجیه وسیله با هدف مطرح می شه یعنی فعلی اخلاقی بخاطر فعل اخلاقی دیگری ترک شده. این یه مطلب کلیه. ولی سؤال اینه که کجا و توسط چه کسی باید انجام بشه. هر کسی می تونه خودش اهم و فی الاهم کنه؟ وقتی کسی با نیت خیری به مال امانتی دست می بره داره بخاطر هدفی که به نظرش مهم تره خیانت در امانت می کنه یا به عبارتی امانت داری رو ترک می کنه.

اگه ما باشیم ممکنه احساس کنیم باید دشمن رو از هر جهت تحت فشار قرار داد. چه از نظر تسلیحاتی چه روانی و چه جسمانی. اما امیرالمؤمنین (ع) تشخیص میدن که تحت هیچ شرایطی نباید آب رو از دشمن دریغ کرد حتی اگه آب بنوشه و بعد شما رو بکشه.

کلاً انگار این مسائل تشخیصشون راحت نیست.
هنوز جواب دوستمون در مورد کشتن زخمی های خودی رو هم ندادید.

امامان ما در جنگ ها از شبیخون بر ضد دشمن استفاده نمی کردند؟

مؤمن;351401 نوشت:

بالاخره نفهمیدیم چی شد!

همیشه وقتی بحث توجیه وسیله با هدف مطرح می شه یعنی فعلی اخلاقی بخاطر فعل اخلاقی دیگری ترک شده. این یه مطلب کلیه. ولی سؤال اینه که کجا و توسط چه کسی باید انجام بشه. هر کسی می تونه خودش اهم و فی الاهم کنه؟ وقتی کسی با نیت خیری به مال امانتی دست می بره داره بخاطر هدفی که به نظرش مهم تره خیانت در امانت می کنه یا به عبارتی امانت داری رو ترک می کنه.

اگه ما باشیم ممکنه احساس کنیم باید دشمن رو از هر جهت تحت فشار قرار داد. چه از نظر تسلیحاتی چه روانی و چه جسمانی. اما امیرالمؤمنین (ع) تشخیص میدن که تحت هیچ شرایطی نباید آب رو از دشمن دریغ کرد حتی اگه آب بنوشه و بعد شما رو بکشه.

کلاً انگار این مسائل تشخیصشون راحت نیست.
هنوز جواب دوستمون در مورد کشتن زخمی های خودی رو هم ندادید.


سلام
این موارد به نظر حقیر از مصادیق امور اخلاقی نیست بلکه جنبه فقهی دارد و مناط در آن حکم حاکم اسلامی است
ظاهرا امام برای مباحث جبهه احکام خاص صادر و به مسوولین و نیروها گفته شده بوده است
الان هم ملاک نظر رهبری است
والله الموفق

حامد;351428 نوشت:
سلام
این موارد به نظر حقیر از مصادیق امور اخلاقی نیست بلکه جنبه فقهی دارد و مناط در آن حکم حاکم اسلامی است
ظاهرا امام برای مباحث جبهه احکام خاص صادر و به مسوولین و نیروها گفته شده بوده است
الان هم ملاک نظر رهبری است
والله الموفق

سلام و تشکر از شما جناب حامد

مطلبی که فرمودید از نظر شما قاعده و معیار کلی است؟ یا فقط در مورد مثال دوستمون و شبیخون در جنگ و ... فرمودید؟

اگر فقط در مورد مثال های اجتماعی بود در موارد شخصی چطور؟ مثل خیانت در امانت دیگران یا تقیه برای حفظ جان یا احیاناً تصرف در بیت المال برای احقاق حق شخصی که قبلاً زایل شده یا ... در این موارد می توانیم خودمان اهم فی الاهم کنیم؟ همیشه این مناقشات وجود دارد که فرضاً مؤمنی به همکار یا مدیر خود تذکر می دهد که این راه شرعی یا عقلانی نیست و هدف وسیله را توجیه نمی کند اما او پاسخ می دهد که مصلحت بالاتری در میان است. یعنی آن مدیر هم در حد خود مصلحت سنجی می کند و حکم می دهد. نظر اسلام در این موارد چیست؟

ممنون.

مؤمن;351522 نوشت:
سلام و تشکر از شما جناب حامد

مطلبی که فرمودید از نظر شما قاعده و معیار کلی است؟ یا فقط در مورد مثال دوستمون و شبیخون در جنگ و ... فرمودید؟

اگر فقط در مورد مثال های اجتماعی بود در موارد شخصی چطور؟ مثل خیانت در امانت دیگران یا تقیه برای حفظ جان یا احیاناً تصرف در بیت المال برای احقاق حق شخصی که قبلاً زایل شده یا ... در این موارد می توانیم خودمان اهم فی الاهم کنیم؟ همیشه این مناقشات وجود دارد که فرضاً مؤمنی به همکار یا مدیر خود تذکر می دهد که این راه شرعی یا عقلانی نیست و هدف وسیله را توجیه نمی کند اما او پاسخ می دهد که مصلحت بالاتری در میان است. یعنی آن مدیر هم در حد خود مصلحت سنجی می کند و حکم می دهد. نظر اسلام در این موارد چیست؟

ممنون.


سلام
جواب برای مصادیق ذکر شده بود
ظاهرا قاعده کلی آنستکه هرچه در حوزه عمل است حوزه ورود فقه و احکام عملی شرعی است و مکلف باید با حجت شرعی عمل کند یعنی طبق نظر مرجع عمل کند وگرنه توقف نماید
والله الموفق

[=georgia]

مؤمن;350241 نوشت:
با سلام و تشکر فراوان از استاد اویس گرامی بخاطر وقت و دقتی که برای پاسخ به سؤالات صرف می کنند.

پس این طور که متوجه شدم همه افراد می توانند در تعارض اعتقاد با حفظ جان یا مال یا حیثیت خود آن را کتمان کنند یا حتی خلاف آن را ابراز کنند. درست متوجه شدم؟

علت سؤال بنده این است که یکی از مراجع بزرگوار در سخنرانی خود از سستی عده ای در اعتقادات خود می گفتند و مردی را مثال می زدند که قبل از انقلاب در تظاهرات خیابانی وقتی با مأمورین گارد شاهنشاهی مواجه شده بود بلافاصله گفت من از اینان نیستم و حتی نماز هم نمی خوانم که او را رها کنند!

این مرجع عالیقدر با بیان این داستان می خندید. در حالی که خود ایشان وقتی بخاطر مقاله ای توسط نیروهای امنیتی دستگیر و استنطاق شده بودند و شاهدی بر ضد ایشان آوردند نگارش مقاله را حاشا کرده و حتی به این مرد بیچاره عتاب کرده بودند که چرا حیا نمی کنی و دروغ می گویی!!!! البته خود ایشان می فرمودند آنجا تقیه کردم.

بالاخره کدام درست است؟
آیا این تقیه برای افراد خاصی درست است و برای بقیه نیست؟!

تشکر از توجه شما.:Gol:


در پاسخ به سوال شما دوست گرامی باید بگویم که اگر چه تقیه برای حفظ جان و ناموس و آبروی متدینین از جانب شارع مقدس در نظر گرفته شده است اما باید توجه داشت که تشریع تقیه از جانب شارع مقدس در واقع برای حفظ و بقاء دین است و اگر حفظ جان متدینین مد نظر واقع شده است به این لحاظ است که رونق و بقاء دین در اجتماع وابسته به افراد است.
به همین جهت در جائی که حق مظلومی ضایع می گردد یا اصل دین در خطر باشد و یا با تقیه، مهر تاییدی بر ظلم و ناروایی زده شود، چنانکه در زمان امام حسین علیه السلام چنین بوده، تقیه جایز نیست. پس حفظ جان و مال از یکطرف و خطر از دست رفتن دین از سوی دیگر دو معیار اصلی جواز تقیه است نه صرفا حفظ مال یا جان.
با توجه به معیار فوق تشخیص اینکه در چه مواضعی باید تقیه کرد، بعهده عقل خود فرد است.

قلم بیدار;350609 نوشت:
استاد اگه براتون ممکنه کمی بیشتر درباره تصمیم امام علی(ع) در شورای 6 نفره توضیح بدید و درباره دلیل حضرت برای این اقدامشون هم همین طور!
خوب اگه امام علی(ع) اون موقع ظاهرا می گفتند این مورد رو قبول می کنند شاید الان خیلی مواردی که بین شیعیان و سنی ها بوجود اومده به وجود نمی اومد!
با تشکر فراوان

لطف بفرمایید این مساله را از کارشناس مخصوص تاریخ پیگیری فرمایید.

اویس;351910 نوشت:
لطف بفرمایید این مساله را از کارشناس مخصوص تاریخ پیگیری فرمایید.

بله ممنون از راهنمایی تون....
با تشکر فراوان

آیا می توان گفت که گزاره «هدف وسیله را توجیه نمی کند» در اکثر موارد صادق است اما مطلق نیست؟ یعنی بگوییم این گزاره کلی درست است اما تبصره ها و استثنائاتی هم دارد. اگر این نتیجه گیری از بحث مناسب باشد آیا می توان برای استثنائات آن قاعده یا قانونی ارائه کرد؟

قلم بیدار;349418 نوشت:
با سلام و وقت به خیر
چرا در دین ما هدف وسیله رو توجیه نمی کند؟
مثلا ما اگر یک هدف بزرگ در مقابلمان باشد و راهی برای رسیدن به آن نباشد جز یک راه اشتباه چرا حق استفاده از آن راه اشتباه را نداریم؟؟

کی گفته در دین ما هدف وسیله را توجیه نمی کنه؟
اتفاق خیلی وقتها توجیه می کنه(متاسفانه)
مثلا دین ما مغالطه را بر مخالفان دین جایز می داند در حالی باید بدانند هدف وسیله را توجیه نمی کند
یا پاسخ هایی که معمولا امام صادق در مناظره ها می دهند جدلی واست و برهانی نیست و قابل اشکال است ولی طرف مقابل قانع می شود فلذا حضرت چنین می گوید(مثل مناظره با ابن ابی العوجا)
یا حتی دلایل قرآنی مانند دلیل بر توحید(لو کان فیهما اله الا الله لفسدتا)همین طور است
یا کارهای حضرت خضر در داستان موسی و خضر که با وسیله بد مانند قتل فرزند خواستند به هدفشان برسند.
و از این نمونه ها زیادند

سلام...چون قراره که به اون چیز نرسیم و جزء تقدیره....اگه قرار بود برسیم از همون راه درست میرسیدیم

[="Georgia"][="Blue"]

مؤمن;355672 نوشت:
آیا می توان گفت که گزاره «هدف وسیله را توجیه نمی کند» در اکثر موارد صادق است اما مطلق نیست؟ یعنی بگوییم این گزاره کلی درست است اما تبصره ها و استثنائاتی هم دارد. اگر این نتیجه گیری از بحث مناسب باشد آیا می توان برای استثنائات آن قاعده یا قانونی ارائه کرد؟


بله فرمایشتان کاملا صحیح است به صورت کلی می توان گفت در دین ما هدف وسیله را توجیه نمی کند مگر اینکه در استفاده ابزاری از وسائل به تشخیص صاحب ولایت ،مصحلت بزرگتر و یا دفع مفسده اهمی در میان باشد که در اینگونه موارد می توان از وسائلی که وی مجوز استفاده آنان را داده بهره مند شد.

[/]

[="Georgia"][="Blue"]

velayat;355675 نوشت:
کی گفته در دین ما هدف وسیله را توجیه نمی کنه؟
اتفاق خیلی وقتها توجیه می کنه(متاسفانه)
مثلا دین ما مغالطه را بر مخالفان دین جایز می داند در حالی باید بدانند هدف وسیله را توجیه نمی کند
یا پاسخ هایی که معمولا امام صادق در مناظره ها می دهند جدلی واست و برهانی نیست و قابل اشکال است ولی طرف مقابل قانع می شود فلذا حضرت چنین می گوید(مثل مناظره با ابن ابی العوجا)

با سلام خدمت شما دوست گرامی
اولا در هیچ کجای دین ما ولو برای اسکات مخالفین، مجوزی برای مغالطه کردن داده نشده است. مغالطه و باطل را حق جلوه دادن از نظر عقل مذموم است و دین ما بر خلاف حکم قطعی عقل، هرگز دستور و مجوزی صادر نمی کند.
دوما آنکه در دین ما برای مقابله با مخاصمه افراد جایز شمرده شده است مطلق جدال و نزاع نیست بلکه جدال احسن است که در قرآن کریم آمده است: «اُدْعُ اِلي سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ و المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُمْ بِالَّتي هِيَ اَحسَنُ اِنَّ رَبَكَ هُوَ اَعْلَمَ بِمَن ضَلَّ عَنْ سَبيلهِ وَ هُوَ اَعلَمُ بِالمُهْتَدين»(سوره نحل، آيه 125)
طبق این آیه شریفه برای مجاب کردن افراد در مباحثه. اول باید از طریق استدلال و برهان وارد شد، سپس اگر اين كار نتيجه‌اي نداد، و شخص نپذیرفت می توان از طریق موعظه ونصیحت استفاده کرد و در نهایت اگر این روش هم نتیجه مطلوب نداشت می توان از جدال احسن استفاده کرد.
اما باید توجه داشت که هر جدالی احسن نیست و به طور مطلق به هر جدالی مجوز داده نشده است بلکه به فرموده معصومین علیهم السلام جدال احسن شرایطی دارد:
اول اینکه چیزی را که قبول دارد انکار نکند اگرچه باطل باشد.
دوم اینکه باطل را با حق خلط نکند که امام صادق علیه السلام اشکال فرمود:تمزج الحق بالباطل.
سوم اینکه باطل را با باطل جواب ندهد که امام صادق علیه السلام اشکال فرمود«تکسر باطلا بالباطل»
چهارم اینکه قول طرف مقابل را با دلیل انکار کند نه بدون دلیل , امام فرمود «ان تجادل به مبطلا فیورد علیک باطلا فلا ترده بحجة قد نصبها الله و لکن تجحد قوله»یعنی باید با دلیل نقلی یا عقلی حرفش را رد کنی.
پنجم اینکهحقی را انکار نکند. امام درادامه فرمود: «او تجحد حقا یرید ذلک المبطل ان یعین به باطله فتجحد ذلک الحق مخافة ان یکون له علیک حجة لانک لاتدری کیف المخلص منه» یعنی مبادا از ترس این که با مقدمه ی حق باطلی را تقویت کند مقدمه ی حق او را انکار کنی حتی اگر راه چاره ای برایت نمانده باشد, که در صورت انکار حق فرقی بین تو و او نخواهد ماند.
ششم اینکه بدون علم جدال نکند در سوره حج آیه 3 آمده است: «و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم»
هفتم اینکه با تندی و صدای بلند نباشد بلکه با نرمی و رفق صورت گیرد, در سوره طه آیه 44 آمده است: «قولا له قولا لینا»و درسوره آل عمران آیه159 می خوانیم: لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک".
هشتم اینکه به مخاطب نسبت بطلان و کفر ندهد و تخریب نکند و با انصاف و حوصله وارد شود, در سوره سباء آیه 24آکده است: :"انا و ایاکم لعلی هدی".
نهم اینکه از مسلمات طرف مقابل استفاده کند نه از آنچه قبول ندارد که امام به شاگردش اشکال کرد«ترید الاثر (مسلمات) و لا تعرفه»
امام صادق علیه السلام بعد از این فرمود«فهذا الجدال هی احسن لان فیها قطع عذر الکافر و ازاله شبههم»
لذا مراء و نزاع در روایات به شدت نهی شده است زیرا فرق آن با جدل این است که در مراء هدف غلبه بر مخاطب است هر چند رسیدن به حق را در پی نداشته باشد.

[/]

[=Georgia]

velayat;355675 نوشت:
یا کارهای حضرت خضر در داستان موسی و خضر که با وسیله بد مانند قتل فرزند خواستند به هدفشان برسند.
و از این نمونه ها زیادند

اما انکه گفتید کارهای حضرت خضر در داستان موسی و خضر نمونه این است که با وسیله بد مانند قتل فرزند می توان به هدف خود رسید حرف صحیحی نیست زیرا حضرت خضر نیز بر اساس علم عنایی باطنی خود به حقایق اشیا، می دیدند که در آن کار مصلحت بزرگتری نهفته است و به اذن الله مامور بودند که این کار را انجام دهند.
در اینجا لازم است به این نکته توجه فرمایید که كارهای حضرت خضر علیه السلام به خصوص كشتن نوجوان گرچه ظاهری بسیار زننده داشت، ولی در راستای نظام تکوین بود. زیرا فرق است بین نظام تشریع و تكوین، خداوند حاكم بر هر دو نظام است، در این صورت هیچ مانعی ندارد كه خداوند بر اساس اسم شریف الظاهر خود گروهی مانند حضرت موسی علیه السلام را مأمور اجرای نظام تشریع كند، و گروهی یا شخصی مانند خضر را بر اساس اسم شریف الباطن خود مأمور اجرای نظام تكوین نماید.
از نظر نظام تكوین، هیچ مانعی ندارد كه خداوند حتّی كودك نابالغی را دچار حادثه‎ای كند كه جان بسپارد، چرا كه وجودش ممكن است در آینده موجب خطرهای عظیم گردد، مانند اینكه پزشك دست یا پای كسی را قطع می‎كند تا میكرب سرطان از آن به سایر اعضاء سرایت ننماید.
كارهای حضرت خضر علیه السلام در ماجرای فوق در محدوده نظام تكوین بوده، ولی حضرت موسی علیه السلام مأمور كارها در محدوده تشریع بود، از این رو مقام موسی علیه السلام در این راستا از حضرت خضر علیه السلام بالاتر بود، اگرچه در محدوده نظام تكوین، مقام خضر علیه السلام بالاتر بود.
از سوی دیگر این كار خضر علیه السلام از نشانه‎های رحمت الهی و پاداش او به پدر و مادر با ایمان بود، خضر به دستور خدا آن كودك كافر را كه اگر می‎ماند موجب كفر و انحراف پدر و مادر می‎شد، كشت، ولی به جای آن كودك، خداوند دختری به آن پدر و مادر مرحمت فرمود، كه كانون ایمان و تقوا بود و به فرموده امام صادق علیه السلام از نسل او هفتاد پیامبر، به وجود آمد. (تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 286)

[=Georgia]سوال:
چرا در دین ما هدف وسیله رو توجیه نمی کند؟ مثلا ما اگر یک هدف بزرگ در مقابلمان باشد و راهی برای رسیدن به آن نباشد جز یک راه اشتباه چرا حق استفاده از آن راه اشتباه را نداریم؟؟

پاسخ:

  1. وسیله باید فی نفسه از چنان نورانیتی برخوردار باشد که اگر به هر دلیلی توفیق دستیابی به هدف و نتیجه برای انسان ممکن نشد خود وسیله تا حد بسیاری در پیشگاه خداوند عالم، سزاوار اجر و پاداش برای انسان را داشته باشد. لذا یکی از دلایلی که در دین مبین اسلام هدف وسیله را توجیه نمی کند مساله «تکامل برزخی انسان» است. اگر وسیله از نورانیت کافی برخوردار بود و مثلا مرگ این فرصت را به انسان نداد که او به هدف مطلوب خود نائل شود، خود نورانیت وسیله در نشئات مافوق او را به سمت هدف رهنمون ساخته و اسباب تکامل برزخی را پس از مرگ برای شخص فراهم می سازد.
  2. همواره باید بین هدف و وسیله نسبتی برقرار باشد بر این اساس نه تنها هدف، وسیله را توجیه نمی کند بلکه این هدف ها هستند که ما را هدایت می کنند از چه ابزاری باید استفاده کنیم. با هر هدفی به هر وسیله ای نمی توان رسید. وسیله باطل تنها برای رسیدن به اهداف باطل به کار می رود و وسیله حق برای رسیدن به اهداف حقانی. با دروغگویی نمی توان ترویج راستگویی کرد. چنانچه با راستگویی نیز نمی توان ترویج دروغگویی کرد.
  3. تشریع در راستای تکوین است. اگر گفته اند که به هر قیمتی نباید به اهداف مان برسیم به این معناست که اصلآ به هر قیمتی و با هر ابزاری نمی توانیم به هر هدفی برسیم. مثلا اگر بخواهیم با جعل حدیث کذب و روضه دروغ به دیندار کردن مردم کمک کنیم راه به بیراهه برده ایم چون از همان اول دروغ را به رسمیت شناخته ایم. آن دینداری که با دروغ رایج شود خود فی نفسه و در مقام عمل تبلیغ بی دینی است.


[=Georgia]4- اینکه گاهی با گرفتن جان یک انسان می توان به 1000انسان دیگر کمک کرد یا در زمان دفاع مقدس در عملیات های حساس فرمانده لشگر برای جلوگیری از لو نرفتن عملیات اجازه میداد به هر نحو ممکن ناله رزمنده مجروح را ساکت کنند که گاهی دوست رزمنده اش مجبور می شد سر مجروح را زیر آب نگه دارد،

بدین معنا نیست که در دین ما هدف وسیله را توجیه می کند بلکه در اینگونه مواردحتما باید صاحب ولایتی در میان باشد که بر اساس مقام ولایت خویش تشخیص دهد که آیا با در نظر گرفتن مصلحت عامتر و بزرگتر می توان از برخی مصالح جزئی تر گذشت یانه؟ اگرچه ما در احوالات امام معصوم مثلا داریم که امام علی علیه السلام حتی برای هدف بزرگی چون پیروزی بر کفر در جنگ صفین با آنکه آب را در اختیار داشتند حاضر نشدند آب را بر معاویه و لشکر دشمن ببندند و از این طریق به پیروزی دست یابند.

5- در مورد تقیه باید به سه مطلب توجه کامل داشت اول اینکه تقيه آن است که انسان براي دفع ضرر جاني يا مالي و يا حيثيتي، از اظهار عقيده و مذهب خويش خودداري کند. دوم اینکه اگرچه ما تقيه را اصلي عقلایي می دانیم ولی جواز بلکه وجوبش را در موارد گوناگون از ناحیه شریعت مطهره و صاحبان ولایت می دانیم و چنین نیست که بدون امر شارع مقدس و ائمه معصومین این کار را انجام دهیم. پس باز هم امر صاحب ولایتی برای تقیه نمودن موجود است. سوم اینکه اسلام هيچ گاه رسيدن به هدفي مقدس را از راه ظلم و ستم و حق‌کشي را نخواسته و اجازه نداده است و انجام تقيه در هر موقعیت و مقامي را مطلوب نمی‌داند

و حقيقت تقيه با اين تعبير که "هدف وسيله را توجيه می‌کند"، فاصله بسيار دارد؛ زيرا قائلان به اين ايده منظورشان اين است که وقتي هدف شما خوب بود، ديگر مهم نيست از چه راهي به آن هدف برسيم؛ اما در تفکر شيعي اين گونه نيست و بالاترين اهداف از مسير نادرست تعقيب نمی‌شود.

6- توجه به این مطلب قابل تامل است که امام علي ـ عليه السلام ـ وقتي اعلام کرد مطابق سنت رسول خدا بيت المال را به طور مساوي بين مسلمانان تقسيم می‌کند، بسياري که به خوردن اموال زياد عادت کرده و توسط خلفاي قبل سهم خاصي از بيت المال داشتند، بنا بر مخالفت گذاشتند. در اين هنگام، بعضي از ياران، امام را سرزنش کردند و پيشنهاد دادند حداقل براي مدتي اين روش را کنار بگذارد و با آن‌ها مدارا کند تا پايه‌هاي حکومتش محکم گردد؛

ولي امام فرمود:«أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً- [وَ] لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّه»‏‌(نهج البلاغة، خطبه 126) یعنی آيا به من دستور می‌دهيد براي پيروزي خود از جور و ستم در حق کساني که بر آن‌ها حکومت می‌کنم، مدد گيرم؟
به خدا سوگند تا عمر من باقي و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پي هم طلوع و غروب می‌کنند، هرگز به چنين کاري دست نمی‌زنم؛ اگر اموال از خودم بود، هم آن‌ها را به طور مساوي تقسيم می‌کردم، چه رسد به این‌که اموال خدا است.

[=Georgia]7- نکته دیگر اینکه تشریع تقیه از جانب شارع مقدس در واقع برای حفظ و بقاء دین است به همین جهت در جائی که حق مظلومی ضایع می گردد یا اصل دین در خطر باشد و یا با تقیه، مهر تاییدی بر ظلم و ناروایی زده شود، چنانکه در زمان امام حسین علیه السلام چنین بوده، تقیه جایز نیست. پس حفظ جان و مال از یکطرف و خطر از دست رفتن دین از سوی دیگر دو معیار اصلی جواز تقیه است نه صرفا حفظ مال یا جان.
8- خلاصه آنکه در دین ما هدف وسیله را توجیه نمی کند مگر اینکه در استفاده ابزاری از وسائل به تشخیص صاحب ولایت، مصحلت بزرگتر و یا دفع مفسده اهمّی در میان باشد که در اینگونه موارد می توان از وسائلی که وی مجوز استفاده آنان را داده بهره مند شد.
9- در هیچ کجای دین ما ولو برای اسکات مخالفین، مجوزی برای مغالطه کردن داده نشده است. مغالطه و باطل را حق جلوه دادن از نظر عقل مذموم است و دین ما بر خلاف حکم قطعی عقل، هرگز دستور و مجوزی صادر نمی کند.

[=Georgia]10- طبق آیه شریفه «اُدْعُ اِلي سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ و المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُمْ بِالَّتي هِيَ اَحسَنُ»(سوره نحل، آيه 125) برای مجاب کردن افراد در مباحثه، اول باید از طریق استدلال و برهان وارد شد، سپس اگر اين كار نتيجه‌اي نداد، و شخص نپذیرفت می توان از طریق موعظه ونصیحت استفاده کرد و در نهایت اگر این روش هم نتیجه مطلوب نداشت می توان از جدال احسن استفاده کرد.
11- جدال احسن در منطق آیات و روایات ائمه اطهار علیهم السلام شرایطی دارد: اول اینکه چیزی را که قبول دارد انکار نکند اگرچه باطل باشد. دوم اینکه باطل را با حق خلط نکند. سوم اینکه باطل را با باطل جواب ندهد.چهارم اینکه قول طرف مقابل را با دلیل انکار کند نه بدون دلیل. پنجم اینکه حقی را انکار نکند. ششم اینکه بدون علم جدال نکند. هفتم اینکه با تندی و صدای بلند نباشد بلکه با نرمی و رفق صورت گیرد.هشتم اینکه به مخاطب نسبت بطلان و کفر ندهد و تخریب نکند و با انصاف و حوصله وارد شود. نهم اینکه از مسلمات طرف مقابل استفاده کند نه از آنچه قبول ندارد لذا مراء و نزاع در روایات به شدت نهی شده است زیرا فرق آن با جدل این است که در مراء هدف غلبه بر مخاطب است هر چند رسیدن به حق را در پی نداشته باشد.
12- اینکه گفته می شود کارهای حضرت خضر در داستان موسی و خضر نمونه این است که با وسیله بد مانند قتل فرزند می توان به هدف خود رسید، حرف صحیحی نیست زیرا حضرت خضر نیز بر اساس علم عنایی باطنی خود به حقایق اشیا، می دیدند که در آن کار مصلحت بزرگتری نهفته است و به اذن الله مامور بودند که این کار را انجام دهند.

موضوع قفل شده است