دلشکسته ام و خسته

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلشکسته ام و خسته

با سلام حضور دوستان . مردی 30 ساله هستم و چهار ساله ازدواج کردم و خداوند بهمون یه پسر کاکل زری داده . من خانواده مو خیلی دوست دارم اما این برام کافی نیست . نمیدونم به آدمایی مثل من چی میگن . به کم قانع نیستم و همیشه میگم باید بهترین باشم و همسرم هم بهترین باشه . توی اعتقادات دینی و رفتار در خانواده و روابط اجتماعی و موفقیت شغلی و ... مثلا توی اعتقادات دینی همیچوقت به این قانع نیستم که فقط ظواهر دین رو حفظ کنم . مدتی توی کلاسهای عرفان شرکت میکردم که ازدواج کردم و دیدم همسرم نمیتونه پا به پای من بیاد لذا دور اون کلاس ها رو خط زدم . توی رفتار در خانه هم خیلی خوب شروع کرده بودم اما وقتی دیدم همسرم سوء استفاده میکنه (البته کم) و گاهی قلدری میکنه رفتارم عوض شد . حالا بعد از چهار سال تازه یاد یک معشوقه افتادم که قبل از آشنایی با همسرم قول و قرار ازدواج داشتیم . من الان سه ماهه که دارم عذاب میکشم و فکر میکنم اگه با اون خانم (معشوقه قبلی) ازدواج میکردم حالا در همه جوانب نمره 100 گرفته بودم . تو رو خدا کمکم کنید بتونم اون خانوم رو فراموش کنم . دارم عذاب میکشم .:Gol:


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: امیدوار


erfan_92;348695 نوشت:
با سلام حضور دوستان . مردی 30 ساله هستم و چهار ساله ازدواج کردم و خداوند بهمون یه پسر کاکل زری داده . من خانواده مو خیلی دوست دارم اما این برام کافی نیست . نمیدونم به آدمایی مثل من چی میگن . به کم قانع نیستم و همیشه میگم باید بهترین باشم و همسرم هم بهترین باشه . توی اعتقادات دینی و رفتار در خانواده و روابط اجتماعی و موفقیت شغلی و ... مثلا توی اعتقادات دینی همیچوقت به این قانع نیستم که فقط ظواهر دین رو حفظ کنم . مدتی توی کلاسهای عرفان شرکت میکردم که ازدواج کردم و دیدم همسرم نمیتونه پا به پای من بیاد لذا دور اون کلاس ها رو خط زدم . توی رفتار در خانه هم خیلی خوب شروع کرده بودم اما وقتی دیدم همسرم سوء استفاده میکنه (البته کم) و گاهی قلدری میکنه رفتارم عوض شد . حالا بعد از چهار سال تازه یاد یک معشوقه افتادم که قبل از آشنایی با همسرم قول و قرار ازدواج داشتیم . من الان سه ماهه که دارم عذاب میکشم و فکر میکنم اگه با اون خانم (معشوقه قبلی) ازدواج میکردم حالا در همه جوانب نمره 100 گرفته بودم . تو رو خدا کمکم کنید بتونم اون خانوم رو فراموش کنم . دارم عذاب میکشم .:gol:

بسمه‌تعالي
ضمن عرض سلام و تحيت محضر حضرتعالي، توجه شما را به مطالب زير جلب مي‌كنم:
رضايت داشتن يك فرد از زندگي، تنها منوط به داشتن و برخورداري از نعمت و سرمايه( مادي و معنوي) نيست، بلكه به شناختن نعمت و حق شناسي آن نيز هست! چه بسا فردي از داشته‌هاي فراواني برخوردار باشد اما از زندگي خويش رضايت داشته باشد و حال آنكه شخصي در مقابل باوجود عدم برخورداري از داشته قابل توجه، از زندگي خويش راضي باشد.
آن يكي در كنج زندان مست و شاد
و آن دگر در باغ، ترش و بي مــــراد!

از نگاه روانشناختي، اين تفاوت، بيش از هر چيزي به تفاوت نگاه افراد از امور مختلف بر مي‌گردد. به تعبيري آنچه كه باعث رضايت و يا عدم رضايت از زندگي يك فرد مي‌شود نوع نگاه و زاويه تفسير و تحليل وي از امور مختلف است.
اگر ذهن فردي گرفتار تحريفات شناختي گردد، تفسيري كه از امور مختلف خواهد داشت، تفسيري تحريف شده خواهد بود كه در صورت تكرار، خروجي آن مي‌تواند اضطراب، افسردگي، نارضايتي از زندگي و...باشد. بد نيست كه در اين مختصر به اختصار به برخي از تحريفات شناختي اشاره شود:
1- تفكر دو قطبي يا قانون همه يا هيچ( امور را يا سفيد سفيد ديدن و يا سياه سياه ديدن، مثلا بگوييم بايد 20 شوم، در غير اينصورت كار من ارزش ندارد هرچند 18 باشد.18=0 )
2- فاجعه سازي
3- شخصي سازي
4- فيلتر صافي
5- تعميم مبالغه آميز
6- تفكر تساوي گونه ( موضوعي را مساوي با ديگري بدانيم. ازدواج=خوشبختي، موفقيت در كنكور= خوشبختي و...)
و...
با توجه به اين مقدمات و با لحاظ فرمايشات شما، به نظر مي‌رسد حضرتعالي در نتيجه‌گيري و قضاوتهاي روزمره متاثر از تحريفات شناختي و بويژه تحريف شماره 1 و شماره 6 عمل مي‌كنيد. و همين امر سبب كمال‌زدگي حضرتعالي شده است. كمال زدگي به اين معناست كه ما هيچگاه از داشته‌هايمان احساس رضايت نمي‌كنيم و همواره و البته به صورت غير منطقي و فارغ از واقعيات، دنبال بيشتر از آن هستيم. كمال زدگي سبب مي‌شود تا سطح توقع از خويش و ديگران سنخيتي با واقعيات جاري نداشته باشد. در نتيجه نه تنها هماره از ديگران ناخرسنديم بلكه نسبت به خويش نيز احساس نارضايتي(به صورت پاتولوژيك) مي‌كنيم. طبيعي است كه خروجي چنين وضعيتي حق‌ناشناسي،اضطراب، وسواس، خودكم‌بيني و...خواهد بود.

بنابراين به اعتقاد ما، وضعيت فعلي حضرتعالي معلول عدم ازدواج با معشوقتان نيست، بلكه ناشي از نوع نگاه و روش غلط شما در مواجه با مسائل و تفسير همراه با تحريف از وقايع است. و ماداميكه چنين رويكردي بر قضاوتهاي شما حاكم باشد، نتيجه‌اي جز عدم رضايت از وضع موجود ( به صورت افراطي و پاتولوژيك) به دنبال نخواهد داشت چه با معشوقه ازدواج كنيد و يا ازدواج مي‌كرديد و چه ازدواج نمي‌كرديد!
و اتفاقا اينكه شما بعد از چهار سال خاره وي را تجديد كرده‌ايد نتيجه وضعيت فعلي شماست.
رضايت از زندگي از درون افراد و مبتني بر سرمايه‌هاي فردي، مي‌جوشد، و اگر قرار باشد از ديگران وام گرفته شود، نه تنها رضايتي در كار نخواهد بود بلكه جز تلاطم و تشويش چيز ديگري به ارمغان نخواد آورد.

براين مبنا پيشنهاد ما اين است كه:
1- در صورت امكان به صورت حضوري، به يك روانشناس مراجعه كنيد.
2- با افكار مقابله‌اي، تحريفات شناختي را خنثي كنيد، مثلا اينكه بين سياه و سفيد طيف گسترده‌اي از رنگهاي ديگر هست، پس مي‌توان خاكستري هم ديد/ اگرچه 20 نشده‌ام اما 18 نمره با 0 فاصله دارم و...
3- تكنيكها و روشهاي غلبه بر اضطراب را فرا بگيريد.
4- موفقيتهاي خويش را كه در واقع نعمتهاي الهي هستند را به صورت روزانه بنويسد و شكر آن را با الحمدالله گفتن ادا كنيد!
5- به تغذيه خود اهميت دهيد ( نه كم خوري و نه پرخوري، استفاده بيشتر از ويتامينها(ميوه)، ساعت مشخص براي تغذيه و...)
6- به خواب خود اهميت بدهيد ( متوسط 7 ساعت، حذف خواب روزانه و مبادرت به خواب سرشب و..)
7- ورزش، تفريح، مسافرت را در برنامه شخصي بگنجانيد.
8- با مشغول ساختن خود به كار جديدي، فكر خود را از پرداختن به اين خانم منصرف سازيد. و با خود بينديشيد كه ايشان نيز يك انسان داراي نقص هستند.
9- در صورتيكه آثاري از ايشان نزد شماست، آنها را از بين ببريد.

از درگاه خداي متعال براي حضرتعالي، همسر محترم و فرزند دلبندتان، دلگرمي و صميميت بيش از پيش را مسئلت دارم.

با سلام عذر میخام

مشاوره های روانشناسی رو جناب امیدوار دادند من فقط میخاستم باب عرفانیش رو هم بگم؛

اینها وسوسه های شیطونه که از باب عرفان وارد شده میگن کسی که غیر خدا تو دلش نفوذ کنه یاد اون رو هم میکنه.............

احساساتتون رو به همسرتون البته به نحوه خاص خودش بگیید تا سعی خودش رو بکنه بیشتر به خواسته های شما نزدیک بشه.
روانشناسی رو هم که میخاید انتخاب کنید باید از تخصص لازم برخوردار باشه.

[spoiler]در قران اومده که همسرانتون رو نگه دارید چه بسا که در اونها خیری باشه[/spoiler][spoiler][/spoiler]

erfan_92;348695 نوشت:
با سلام حضور دوستان . مردی 30 ساله هستم و چهار ساله ازدواج کردم و خداوند بهمون یه پسر کاکل زری داده . من خانواده مو خیلی دوست دارم اما این برام کافی نیست . نمیدونم به آدمایی مثل من چی میگن . به کم قانع نیستم و همیشه میگم باید بهترین باشم و همسرم هم بهترین باشه . توی اعتقادات دینی و رفتار در خانواده و روابط اجتماعی و موفقیت شغلی و ... مثلا توی اعتقادات دینی همیچوقت به این قانع نیستم که فقط ظواهر دین رو حفظ کنم . مدتی توی کلاسهای عرفان شرکت میکردم که ازدواج کردم و دیدم همسرم نمیتونه پا به پای من بیاد لذا دور اون کلاس ها رو خط زدم . توی رفتار در خانه هم خیلی خوب شروع کرده بودم اما وقتی دیدم همسرم سوء استفاده میکنه (البته کم) و گاهی قلدری میکنه رفتارم عوض شد . حالا بعد از چهار سال تازه یاد یک معشوقه افتادم که قبل از آشنایی با همسرم قول و قرار ازدواج داشتیم . من الان سه ماهه که دارم عذاب میکشم و فکر میکنم اگه با اون خانم (معشوقه قبلی) ازدواج میکردم حالا در همه جوانب نمره 100 گرفته بودم . تو رو خدا کمکم کنید بتونم اون خانوم رو فراموش کنم . دارم عذاب میکشم .

سلام
مسیر کمال هرکسی برای خودش است و لازم نیست در کسب کمالات حتما زن و همسر با انسان همراه باشند بلکه باید در صورت امکان و با مدارا و سازگاری و با توجه به ظرفیتها دیگران را هم در کسب کمالات کمک کرد
همسر شما و بلکه هر فرد دیگری فرصتی است برای توجهتان به غیر و دستگیری از آنان اما تبعیت آنها ضروری نیست
شما در ابتدای راه کمال هستید لذا لازم نیست با این معیارها به قضاوت درباره دیگران بنشینید
چه بسا برای یک نفر نه یک همسر خوب بلکه یک همسر بسیار بد مناسبتر باشد
فرمول تعالی همه یکسان نیست
به خود این معانی را القا کنید و از این وسوسه بی اساس دوری کنید
والله الموفق

همره;350545 نوشت:
در قران اومده که همسرانتون رو نگه دارید چه بسا که در اونها خیری باشه

سلام دوست عزیز.میشه آیه این جمله رو بگی که در کدام سوره و آیه اومده؟ممنون

اميدوار;350536 نوشت:

3- تكنيكها و روشهاي غلبه بر اضطراب را فرا بگيريد.

سلام
این لینکها میتونند براتون مفید باشند

http://www.askdin.com/thread6082.html

http://www.askdin.com/thread4582.html

http://www.askdin.com/thread21345.html

http://www.askdin.com/thread11961.html

سربلند و پیروز باشید

باغ بهشت;350628 نوشت:

سلام دوست عزیز.میشه آیه این جمله رو بگی که در کدام سوره و آیه اومده؟ممنون

سلام دوست بزرگوار بله خواهش میکنم:

جزء چهار ایه 19 سوره نساء

ای کسانی که ایمان اوده اید ؛ بر شما حلال نیست که از زنان به اکراه ارث ببرید ، و بر انها سخت مگیرید تا بخشی از انچه که به ایشان داده اید ببرید، مگر انکه مرتکب فحشایی اشکار شوند.و با انها خوشرفتاری کنید،و اگر انها را خوش ندارید (بدانید)چه بسا چیزی را که خوش نمیدارید ،خداوند در ان خیر بسیار مقدر کرده است.

با سلام مجدد و تشکر ویژه از سخنان نغز و آموزنده که ذهن قفل شده منو باز کرد . بسیار متشکرم .

همسرم من تلاش زیادی برای شیرین کردن زندگی نمیکنه و خیلی خیلی واقع گراست در حالی که من تا حدودی آرمان گرا هستم . حتی بعضی وقتها با همسرم سر این موضوع به تفاهم میرسیم که بعضی از کارهای همسرم مردانه و بعضی از کارهای من زنانه است . همسرم خیلی بانوی عفیفه و محجبه ای هست اما متاسفانه ظرافت زنانه در کارهای او نیست . این باعث شده برخلاف اوایل زندگی که من همش شوخ و شنگول بودم در کناری برای خودم سرگرمی مثل کتاب خواندن و گوش دادن به اخبار و اینترنت و ... مهیا کنم و به این بهانه کمی با خودم خوش باشم . از لحاظ اطلاعات عمومی هم ضعیفه و نمیتونم باهاش درباره مسائل مختلف حرف بزنم و سردر نمیاره . وقتی بهش میگم کمی مطالعاتتو بیشتر کن میگه خوشم نمیاد . در واقع برای من خیلی مهم بود که با همسرم درباره هر چیزی صحبت کنم و اطلاعات بدم و اطلاعات بگیرم اما همسرم نه تنها اطلاعاتی برای ارائه نداره بلکه به اطلاعات من هم اهمیتی نمیده . در نتیجه در کل هر چند من بعد از آمدن از سر کار دائم خونه هستم ولی خیلی کم باهم صحبت میکنیم . خیلی همدیگرو دوست داریم . من خودم بدون اون نمیتونم زنگی کنم و خیلی وابسته اش هستم ایشون هم همینطور . لطفا راهنمایی بفرمائید بدون مراجعه به رواشناس و روانپزشک و ... چطوری باید زندگیمونو شیرینتر کنیم . با تشکر فراوان

erfan_92;350872 نوشت:
با سلام مجدد و تشکر ویژه از سخنان نغز و آموزنده که ذهن قفل شده منو باز کرد . بسیار متشکرم .

همسرم من تلاش زیادی برای شیرین کردن زندگی نمیکنه و خیلی خیلی واقع گراست در حالی که من تا حدودی آرمان گرا هستم . حتی بعضی وقتها با همسرم سر این موضوع به تفاهم میرسیم که بعضی از کارهای همسرم مردانه و بعضی از کارهای من زنانه است . همسرم خیلی بانوی عفیفه و محجبه ای هست اما متاسفانه ظرافت زنانه در کارهای او نیست . این باعث شده برخلاف اوایل زندگی که من همش شوخ و شنگول بودم در کناری برای خودم سرگرمی مثل کتاب خواندن و گوش دادن به اخبار و اینترنت و ... مهیا کنم و به این بهانه کمی با خودم خوش باشم . از لحاظ اطلاعات عمومی هم ضعیفه و نمیتونم باهاش درباره مسائل مختلف حرف بزنم و سردر نمیاره . وقتی بهش میگم کمی مطالعاتتو بیشتر کن میگه خوشم نمیاد . در واقع برای من خیلی مهم بود که با همسرم درباره هر چیزی صحبت کنم و اطلاعات بدم و اطلاعات بگیرم اما همسرم نه تنها اطلاعاتی برای ارائه نداره بلکه به اطلاعات من هم اهمیتی نمیده . در نتیجه در کل هر چند من بعد از آمدن از سر کار دائم خونه هستم ولی خیلی کم باهم صحبت میکنیم . خیلی همدیگرو دوست داریم . من خودم بدون اون نمیتونم زنگی کنم و خیلی وابسته اش هستم ایشون هم همینطور . لطفا راهنمایی بفرمائید بدون مراجعه به رواشناس و روانپزشک و ... چطوری باید زندگیمونو شیرینتر کنیم . با تشکر فراوان


با سلام مجدد و کسب اجازه از جناب امیدوار

بنده بتازگی در یکی از مراکز مشاوره دارم شروع بکار میکنم ، با توجه به اموزش هایی که دیده ام به شما اطمینان می دهم گاهی رفتن پیش یک مشاور یعنی شخص ثالث که البته از تجربه و دانایی بالا برخوردار باشد میتواند به شما بسیار کمک کند.

اینکه احساس یک نواختی در زندگی میکنید قابل حل است ان شاءالله ،

چون همسر شما شریک زندگی شماست نمیتوان نقش ایشان را نادیده گرفت لذا باید در روند زندگیتان مقداری تغییر ایجاد کرد( ذکر این نکته هم مهم است که واقع گرایی یک ویژگی مثبت ایشان محسوب میشود.)

مرد علاوه بر تمکین جنسی نیاز به تمکین عاطفی و دیدن ظرافت های زنانه همچون ناز کردن ، شاد و شوخ بودن با طراوت بودن و... دارد که غالبا در اثر گذشت زمان و بچه دار شدن و.. مقداری کمرنگ میشود.
حال بودن شما در منزل یعنی نداشتن سرگرمی دیگر به احساس یکنواختی دامن میزند ،

حال بعضی راهکار ها که تا حدی میتواند به شما کمک کند :

1- سعی کنید علاوه برفعالیت های فعلی مکان مخصوصی خود را سرگرم کنید که هم دوستانی جهت معاشرت داشته باشید هم از وقتتان بیشتر استفاده کنید .( بطور مثال شخصا اقایون هم سن شما را دیده ام که در دار القران ، مهد قران مشغولند به حفظ قران یا یادگیری تفسیرو ترتیل البته این را بعنوان نمونه عرض کردم کلاسهای ورزش مثل والیبال ، شنا و... بسیار سودمند میباشند.)

2- بسیاری از مشکلاتی که افراد برایشان دیر یا زود در ارتباط با دیگران پیش می اید در عدم ابراز صحیح احساس به طرف مقابل است:

حدیثی از حضرت علی علیه السلام می فرماید:

گله موجب تداوم دوستی هاست.

باید به همسرتان واضح بفرمایید که چه احتیاجاتی دارید ، چه چیزهایی دوست دارید و میخواهید از این که هست بیشتر وی را دوست داشته باشید و از یکنواختی زندگیتان را خارج کنید ...

خواندن کتابهای روابط زناشویی مناسب میتواند به ایشان و شما کمک کند.

3- اگر بتوانید همسرتان را به دانشگاه یا مکان مخصوص و مناسب علم اموزی بفرستید ممکن است مفید واقع شود.

4- همانطور که در اغاز خدمتتان عرض کردم رفتن پیش مشاور ماهر نه کم تجربه برای اموختن مهارتهای زندگی میتواند تاثیر مضاعفی داشته باشد . ان شاءالله:Gol:

سلام
با اجازه از همه کارشناسان،با توجه به اینکه خودم یک خانم هستم،به نظر من اگه بتونید حرفای دلتون رو غیر مستقیم یا مستقیم....اصلا همین چیزهایی رو که نوشتید،همسرتون بخونه احساس میکنم خیلی روش تاثیر بگذاره....فک میکنم به امتحان کردنش به ارزه

موضوع قفل شده است