جمع بندی منظور از « حفظ اسرار از دشمنان » در حدیث چیست؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور از « حفظ اسرار از دشمنان » در حدیث چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند: امتحان کنید شیعیان ما را که، چگونه اوّل وقت نماز می خوانند و چگونه اسرار ما را از دشمنان حفظ می کنند و چه طور اموال خود را با برادرهای شیعه خود تقسیم می کنند (یعنی نصف اموال خود را به برادرهای فقیر شیعه می دهند). (1)

سوال: منظور از این قسمت دقیقا چیست؟ آیا می شود مثال هایی عملی در مورد این قسمت عنوان کنید؟

{و چگونه اسرار ما را از دشمنان حفظ می کنند}

با تشکر از شما

یا حسین شهید (ع)

------------------------
(1) سفینه البحار، ج 1، ص 731

با نام و یاد دوست












سلام به شما پرسشگر گرامی

این روایت به دو گونه نقل شده است؛ در یک نقل به «حفظ اسرار امامان از دشمنان» اشاره شده و در نقل دیگر به «حفظ اسرار خود شیعیان از دشمنان» توصیه شده است؛ معنای هر دو نقل هم با توضیحاتی که عرض می کنم، صحیح به نظر می رسد.

*************


سفارش به «حفظ اسرار امامان از دشمنان»:

و قال امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصلاة كيف محافظتهم عليها و إلى أسرارنا كيف حفظهم لها من عدونا و إلى أموالهم كيف مواساتهم لإخوانهم فيها (1)

ابن صدقه از امام صادق عليه السّلام نقل می کند که فرمود: شيعيان ما را در هنگام نماز آزمايش كنيد و بنگريد كه آنان چگونه بر نماز محافظت می کنند [و آن را در اول وقت به جا می آورند]، و [بنگريد كه] چگونه اسرار ما را از دشمنانمان حفظ مى‏ کنند و [بنگريد كه] چگونه اموال خود را در اختيار برادران خود قرار مى‏ دهند و با آنان مواسات [و همیاری] مى‏ كنند [یعنی کمک حال یکدیگرند].

این روایت در کتال قرب الاسناد آمده که کتاب معتبری است.

در روایتی دیگر، مطلبی مشابه محتوای همین روایت آمده که مؤید این نقل است؛ امام صادق (علیه السلام) به یکی از اصحابش (محمد بن نعمان) فرمود: الْمُذِيعُ عَلَيْنَا سِرَّنَا كَالشَّاهِرِ بِسَيْفِهِ عَلَيْنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ بِمَكْنُونِ عِلْمِنَا فَدَفَنَهُ تَحْتَ قَدَمَيْهِ... (2) ؛ آن كس كه اسرار ما را فاش مى‏ سازد همچون كسى است كه بر روى ما شمشير مى‏ كشد. خدا رحمت كند آن بنده ‏اى را كه چون مطالب محرمانه ما را شنيد، آن را زير قدمش دفن كند [و از مخالفين پنهان دارد]...

توضیح روایت:
روایت مورد بحث ظاهرا اول بار در کتاب قرب الاسناد آمده و کتاب های بعدی مانند بحارالأنوار(3)، این روایت را از کتاب قرب الاسناد نقل روایت نموده اند. توجه به زمان نگارش کتاب قرب الاسناد، معنای این روایت را برای ما روشن تر می نماید.

قرب الاسناد نوشته ابو العباس، عبد الله بن جعفر حِميَرى از ياران امام حسن عسگرى (عليه‏السلام) و از روات بزرگ شيعه در نيمه دوم قرن سوم هجرى است. اين كتاب، مجموعه رواياتى است كه به معصوم (عليهماالسلام) نسبت داده شده و به دليل واسطه كم و راويان معدودى كه ميان امام و مؤلف كتاب واسطه شده ‏اند، آن را قرب الإسناد ناميده ‏اند.

در زمان امام هادى و امام حسن عسكرى (عليهماالسلام)، ظلم و ستم حكومت عباسى به اوج خود رسيده بود و حكام ستمگر، از ارتباط ميان شيعيان و اين دو امام بزرگوار، به شدت می ترسیدند و جلوگيرى مى‏ كردند. در چنين زمانى مؤلف اين كتاب _مانند بسيارى ديگر از روات بزرگ شيعه_ به وسيله ارتباط با ديگر ياران نزديک ائمه و ارتباط مخفى و مكاتبه‏ اى و نامه نگارى با خود ائمه، سخنان گهربار آنان را در مجموعه ‏هاى روايى جمع آورى مى‏ كرد تا بدین وسیله آنها را به آيندگان و نسل هاى آينده منتقل نماید. اين كتاب از اصول چهارصدگانه اوليه شيعه به شمار مى ‏آيد و از زمان نگارش تا حال در طول بيش از هزار سال، پيوسته مورد توجه علما و بزرگان شيعه واقع شده و رواياتش در مجموعه‏ هاى بزرگ روايى نقل شده است.

توجه به فضای نگارش این کتاب، به خوبی نشان می دهد که امامان شیعه از سوی دستگاه های حکومتی به شدت تحت نظر بودند؛ نگاهی به تاریخ زندگانی آن بزرگواران هم خود شاهد صدق مدعاست، لذا در چنین فضای رعب آور و ترسناکی که دشمن پیوسته در کمین آنها بود و می خواست با کمترین بهانه ها آنها را از بین ببرد، پیشوایان دانای دین، پیروان خود را به حفظ اسرار امامان و فاش نکردن آن نزد دشمنان ترغیب می نمودند.

توضیحات نقل دیگر روایت را در پست بعدی بنگرید...

پی نوشت
--------------------
1- قرب‏ الإسناد، ص 38
2- تحف العقول، ص 308
3- بحارالأنوار، ج 65، ص 149

سفارش به «حفظ اسرار شیعیان از دشمنان»:

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ اللَّيْثِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا (وسائل ‏الشيعة، ج 4، ص 112، ح 4650 ؛ مشكاة الأنوار، ص 79 ؛ الخصال، ج‏1، ص 103)

این روایت صحیح السند است.

از امام صادق (عليه السّلام) روایت شده که فرمود: شيعيان ما را در سه وقت آزمايش نماييد: در هنگام نماز كه چگونه بر آن مواظبت مى‏ كنند و در پنهان نگهداشتن اسرار پيروان ما از دشمنان كه چه اندازه اسرار آنان را حفظ مى‏ نمايند، و نسبت به اموالشان كه چگونه به برادران دينى شان كمک نموده و همراهى مى‏ نمايند.

در روایت قبلی (که متنش را در پست قبلی نقل کردم) از «حفظ اسرار امامان» سخن گفته بود، اما در این روایت از «حفظ اسرار برادران شیعی در برابر دشمنانشان» سخن به میان آمده است.

معنای این روایت و اهمیت حفظ اسرار برادران شیعی از دشمنانشان، وقتی روشن تر می شود که به کشتار شیعیان به دست ناصبی ها و وهابی های ملحد توجه نماییم. تاریخ به ما نشان داده که قساوت قلب دشمنان شیعه، اگر از قساوت قلب دشمنان عموم مسلمین بیشتر نباشد، کمتر نیست! اینان که به مرض بدعت در دین و قشری نگری و تکفیر سایر مسلمین عالم _به ویژه شیعیان_ مبتلا شده اند، به قدری در اوهام خود فرو رفته اند و به قدری شستشوی مغزی شده اند، که سایه سیاه دشمنان اسلام و قرآن را نادیده گرفته و در عوض، شیعیان را دشمن درجه اول خود می پندارند، و حتی به جنازه آنها هم رحم نمی کنند؛ همچنان که این روزها شاهد یک مورد کوچک از این جنایات بودیم که جنازه صحابه بزرگ پیامبر و یار مخلص امیرالمؤمنین، حجر بن عدی، را نبش قبر کردند و جنازه مطهرش را دزدیدند و ... ؛ (وقتی به جنازه شیعیان رحم نمی کنند، با خودشان چکار می کنند؟!)

بله، یکی از وظایف شیعیان که در ردیف اهمیت به نماز اول وقت بیان شده، آنست که اسرار یکدیگر را از دشمنان حفظ نمایند و آنها را بر ملا نکند و بدین وسیله، جان و مال و ناموس او را حفظ نمایند.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

با تشکر از شما

مثلا اگر مسلمانی در جمع کفار و منافقان و فاسقان در سخنانش خواسته یا ناخواسته از مشکل یک مسلمان دیگر که با گناه خود باعث ضعف اسلام شده است بگوید. آیا به نظر شما این عمل هم مصداق همین حدیث است؟

مثلا در میان عده ای غیر مسلمان، فردی سوال کند که "چرا دیگر به فلان فرد مسلمان (یا فرقی نمی کند مثلا عالم مسلمان) سلام نمی کنی؟" و مثلا مسلمان بگوید: "بخاطر اینکه ایشان فلان کار زشت و خطا را کرده است" و این پاسخ فرد مسلمان در فرد غیر مسلمان شبهه ایجاد کند که: "خب پس اسلام اینست... پس اسلام بدرد نمی خورد... و دین ما بهتر از اسلام است!"

با تشکر

یا حسین شهید (ع)

ماه نورد;349395 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
با تشکر از شما
مثلا اگر مسلمانی در جمع کفار و منافقان و فاسقان در سخنانش خواسته یا ناخواسته از مشکل یک مسلمان دیگر که با گناه خود باعث ضعف اسلام شده است بگوید. آیا به نظر شما این عمل هم مصداق همین حدیث است؟
مثلا در میان عده ای غیر مسلمان، فردی سوال کند که "چرا دیگر به فلان فرد مسلمان (یا فرقی نمی کند مثلا عالم مسلمان) سلام نمی کنی؟" و مثلا مسلمان بگوید: "بخاطر اینکه ایشان فلان کار زشت و خطا را کرده است" و این پاسخ فرد مسلمان در فرد غیر مسلمان شبهه ایجاد کند که: "خب پس اسلام اینست... پس اسلام بدرد نمی خورد... و دین ما بهتر از اسلام است!"
سلام

سر و راز، معنای روشنی دارد و در بسیاری از موارد، مربوط به حوزه شخصی افراد است و تمایلی ندارند که دیگران متوجه آن شوند. فرض شما کلی است و نمی توان با قاطعیت گفت که آیا مصداق این حدیث هست یا نه؛ در هر صورت، حکم شرعی این کارها را از پاسخگوی محترم احکام بپرسید، اما یک نکته خدمتتان عرض کنم و آن اینکه:

چه لزومی دارد که در صحبت با فرد غیرمسلمان نقطه ضعفی از یک مسلمان را بیان کنیم؟! انسان، ممکن الخطاست و جز معصومین، کسی را پیدا نمی کنید که دچار خطا و اشتباه نشود و نقطه ضعفی نداشته باشد! به هر حال، هر کس در زندگی اش ممکن است دچار خطا و اشتباهی بشود و احیانا نقاط ضعفی هم داشته باشد. خدای متعال به همه ما فرصت توبه و جبران داده، چرا ما به همدیگر فرصت جبران ندهیم؟! اگر برای ما امکان دارد بهتر است با اخلاق حسنه و به روشی صحیح، فرد مورد نظر را به کار درست هدایت کنیم؛ اگر هم امکانش نیست، برایش دعا کنیم تا خداوند مهربان مشکلش را حل نماید.

برای هدایت افراد غیرمسلمان باید با آگاهی و با روش اصولی عمل نمود. خدای متعال می فرماید:

ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ... (نحل/125)
با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن...

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ (الكافي، ج 2، ص 78، ح 14)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: مردم را با غیر زبانتان (یعنی با عملتان) دعوت کننده باشید؛ آنها باید تقوا و تلاش و نماز و نیکی ها را در (اعمال) شما ببینند، که همین کارها خودش دعوت کننده است

پرسش:
منظور از حفظ اسرار را از دشمنان که در روایات وظیفه شیعیان بیان شده چیست؟

پاسخ:
سلام به شما پرسشگر گرامی
این روایت به دو گونه نقل شده است؛ در یک نقل به «حفظ اسرار امامان از دشمنان» اشاره شده و در نقل دیگر به «حفظ اسرار خود شیعیان از دشمنان» توصیه شده است؛ معنای هر دو نقل هم با توضیحاتی که عرض می کنم، صحیح به نظر می رسد.

*************


سفارش به «حفظ اسرار امامان از دشمنان»:

و قال امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصلاة كيف محافظتهم عليها و إلى أسرارنا كيف حفظهم لها من عدونا و إلى أموالهم كيف مواساتهم لإخوانهم فيها (1)

ابن صدقه از امام صادق عليه السّلام نقل می کند که فرمود: شيعيان ما را در هنگام نماز آزمايش كنيد و بنگريد كه آنان چگونه بر نماز محافظت می کنند [و آن را در اول وقت به جا می آورند]، و [بنگريد كه] چگونه اسرار ما را از دشمنانمان حفظ مى‏ کنند و [بنگريد كه] چگونه اموال خود را در اختيار برادران خود قرار مى‏ دهند و با آنان مواسات [و همیاری] مى‏ كنند [یعنی کمک حال یکدیگرند].
این روایت در کتال قرب الاسناد آمده که کتاب معتبری است.

در روایتی دیگر، مطلبی مشابه محتوای همین روایت آمده که مؤید این نقل است؛ امام صادق (علیه السلام) به یکی از اصحابش (محمد بن نعمان) فرمود: الْمُذِيعُ عَلَيْنَا سِرَّنَا كَالشَّاهِرِ بِسَيْفِهِ عَلَيْنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ بِمَكْنُونِ عِلْمِنَا فَدَفَنَهُ تَحْتَ قَدَمَيْهِ... (2) ؛ آن كس كه اسرار ما را فاش مى‏ سازد همچون كسى است كه بر روى ما شمشير مى‏ كشد. خدا رحمت كند آن بنده ‏اى را كه چون مطالب محرمانه ما را شنيد، آن را زير قدمش دفن كند [و از مخالفين پنهان دارد]...

توضیح روایت:
روایت مورد بحث ظاهرا اول بار در کتاب قرب الاسناد آمده و کتاب های بعدی مانند بحارالأنوار(3)، این روایت را از کتاب قرب الاسناد نقل روایت نموده اند. توجه به زمان نگارش کتاب قرب الاسناد، معنای این روایت را برای ما روشن تر می نماید.

قرب الاسناد نوشته ابو العباس، عبد الله بن جعفر حِميَرى از ياران امام حسن عسگرى (عليه‏السلام) و از روات بزرگ شيعه در نيمه دوم قرن سوم هجرى است. اين كتاب، مجموعه رواياتى است كه به معصوم (عليهماالسلام) نسبت داده شده و به دليل واسطه كم و راويان معدودى كه ميان امام و مؤلف كتاب واسطه شده ‏اند، آن را قرب الإسناد ناميده ‏اند.

در زمان امام هادى و امام حسن عسكرى (عليهماالسلام)، ظلم و ستم حكومت عباسى به اوج خود رسيده بود و حكام ستمگر، از ارتباط ميان شيعيان و اين دو امام بزرگوار، به شدت می ترسیدند و جلوگيرى مى‏ كردند. در چنين زمانى مؤلف اين كتاب _مانند بسيارى ديگر از روات بزرگ شيعه_ به وسيله ارتباط با ديگر ياران نزديک ائمه و ارتباط مخفى و مكاتبه‏ اى و نامه نگارى با خود ائمه، سخنان گهربار آنان را در مجموعه ‏هاى روايى جمع آورى مى‏ كرد تا بدین وسیله آنها را به آيندگان و نسل هاى آينده منتقل نماید. اين كتاب از اصول چهارصدگانه اوليه شيعه به شمار مى ‏آيد و از زمان نگارش تا حال در طول بيش از هزار سال، پيوسته مورد توجه علما و بزرگان شيعه واقع شده و رواياتش در مجموعه‏ هاى بزرگ روايى نقل شده است.

توجه به فضای نگارش این کتاب، به خوبی نشان می دهد که امامان شیعه از سوی دستگاه های حکومتی به شدت تحت نظر بودند؛ نگاهی به تاریخ زندگانی آن بزرگواران هم خود شاهد صدق مدعاست، لذا در چنین فضای رعب آور و ترسناکی که دشمن پیوسته در کمین آنها بود و می خواست با کمترین بهانه ها آنها را از بین ببرد، پیشوایان دانای دین، پیروان خود را به حفظ اسرار امامان و فاش نکردن آن نزد دشمنان ترغیب می نمودند.

سفارش به «حفظ اسرار شیعیان از دشمنان»:
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ اللَّيْثِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا (4)

این روایت صحیح السند است.
از امام صادق (عليه السّلام) روایت شده که فرمود: شيعيان ما را در سه وقت آزمايش نماييد: در هنگام نماز كه چگونه بر آن مواظبت مى‏ كنند و در پنهان نگهداشتن اسرار پيروان ما از دشمنان كه چه اندازه اسرار آنان را حفظ مى‏ نمايند، و نسبت به اموالشان كه چگونه به برادران دينى شان كمک نموده و همراهى مى‏ نمايند.

در روایت قبلی (که متنش را در پست قبلی نقل کردم) از «حفظ اسرار امامان» سخن گفته بود، اما در این روایت از «حفظ اسرار برادران شیعی در برابر دشمنانشان» سخن به میان آمده است.

معنای این روایت و اهمیت حفظ اسرار برادران شیعی از دشمنانشان، وقتی روشن تر می شود که به کشتار شیعیان به دست ناصبی ها و وهابی های ملحد توجه نماییم. تاریخ به ما نشان داده که قساوت قلب دشمنان شیعه، اگر از قساوت قلب دشمنان عموم مسلمین بیشتر نباشد، کمتر نیست! اینان که به مرض بدعت در دین و قشری نگری و تکفیر سایر مسلمین عالم _به ویژه شیعیان_ مبتلا شده اند، به قدری در اوهام خود فرو رفته اند و به قدری شستشوی مغزی شده اند، که سایه سیاه دشمنان اسلام و قرآن را نادیده گرفته و در عوض، شیعیان را دشمن درجه اول خود می پندارند، و حتی به جنازه آنها هم رحم نمی کنند؛ همچنان که این روزها شاهد یک مورد کوچک از این جنایات بودیم که جنازه صحابه بزرگ پیامبر و یار مخلص امیرالمؤمنین، حجر بن عدی، را نبش قبر کردند و جنازه مطهرش را دزدیدند و ... ؛ (وقتی به جنازه شیعیان رحم نمی کنند، با خودشان چکار می کنند؟!)

بله، یکی از وظایف شیعیان که در ردیف اهمیت به نماز اول وقت بیان شده، آنست که اسرار یکدیگر را از دشمنان حفظ نمایند و آنها را بر ملا نکند و بدین وسیله، جان و مال و ناموس او را حفظ نمایند.

پی نوشت
--------------------
1- قرب‏ الإسناد، عبدالله بن جعفر حمیری قمی، ص 38
2- تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 308
3- بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 65، ص 149
4- وسائل ‏الشيعة، حر عاملی، ج 4، ص 112، ح 4650 ؛ مشكاة الأنوار، علی بن حسن طبرسی، ص 79 ؛ الخصال، شیخ صدوق، ج‏1، ص 103

موضوع قفل شده است