کلام علوی (چگونه از شرهای روزانه در امان بمانیم)

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
کلام علوی (چگونه از شرهای روزانه در امان بمانیم)

قال على عليه السلام:
«يا كُمَيْلُ! سَمِّ كُلَّ يَوْمٍ بِاسْمِ اللَّهِ، وَ قُلْ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ الّا بِاللَّهِ، وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ، وَ اذْكُرْنا وَ سَمِّ بِاسْمائِنا وَصَلِّ عَلَيْنا، وَ ادِرْ بِذلِكَ عَلى‏ نَفْسِكَ وَ ما تَحُوطُهُ عِنايَتُكَ، وَ تُكَفُّ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ انْ شاءَ اللَّهِ»؛
«اى كميل! هر روز را با ياد خدا آغاز كن و ذكر «لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ الّا بِاللَّهِ» را هر روز فراموش نكن، و توكّل بر خدا بكن (هر روز «تَوَكَّلت عَلَى اللَّه» بگو) و همه روز يادى از ما كن (و صلوات بر ما بفرست). سپس به خودت و خانه‏ات و خانواده‏ات فوت كن. (با انجام اين اعمال) به فضل خداوند از شرّ آن روز ايمن خواهى بود».[1]
انتخاب اين جمله‏هاى چهارگانه و گذاردن آن‏ها در كنار هم، بى‏جهت و تصادفى نيست. بلكه به خاطر رابطه‏اى است كه با يكديگر دارند.
امّا «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» به خاطر اين كه هر كارى در فرهنگ اسلامى بايد با ياد و نام خداوند شروع گردد و هر كار باارزشى بدون آن آغاز شود به سرانجام نمى‏رسد.
و امّا تكرار «لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ الّا بِاللَّهِ» در هر روز بدين جهت است كه باور كنيم تمام قوّت‏ها و قدرت‏ها از اوست، و حايل و مانع بين ما و ناملايمات نيز آن قادر مطلق مى‏باشد. ما بدون اتّكا بر او نه توان انجام كارى را داريم و نه نيروى دفع موانع.
و امّا واگذارى همه امور به خداوندِ عالمِ بر سرّ و آشكار و توكّل بر آن قدرت مطلق، بدين جهت است كه با تمام وجود به درگاهش عرض كنيم:
«خدايا! ما از خود چيزى نداريم و بدون تكيه بر لطف تو و توكّل بر قدرت و علم تو، قادر بر هيچ كارى نيستيم. هر چه هست از ناحيه تو و به دست توست».
و بالاخره در پايان با جمله‏اى كوتاه، به چهارده معصوم عليهم السلام متوسّل شويم. مثل اين كه گفته شود: «اللَّهُمَّ صَلّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ وَ اميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْائِمَّةِ الْمَعْصُومينَ».
انسان با انجام اين اعمال چهارگانه و اعتقاد به مضامين آن، هر روزه از شرّ آن در امان خواهد بود، از هر شرّى؛ هم شرّ نفس خويشتن و هم شرّ شياطين جنّ و انس و هم آفات و بلاها و حوادث گوناگون و خلاصه از هر نوع شرّى در امان خواهد بود.
تخلّق به صفات اللَّه‏
مسأله مهمّ در اذكار اللَّه تخّلق به ذكرهاست؛ يعنى ذكر نبايد صرفاً لقلقه زبان باشد، بلكه بايد در روح و جان انسان نفوذ كند و اثر بگذارد و انسان را به رنگ خودش درآورد. يك قطعه آهن سياه سرد وقتى كه در درون آتش نهاده مى‏شود به رنگ آتش درمى‏آيد و متخلّق به خُلق آتش مى‏گردد. بنابراين، ما هم كه اين ذكرها را تكرار مى‏كنيم بايد همراه با تكرار آن، تدريجاً پلى از زبانمان به قلبمان بزنيم و مضامين آن را باور كنيم.

[1] - بحار الانوار، جلد 74، صفحه 412.