جمع بندی تشابه میان عقائد ابن عربی و عقائد ابن تیمیه!!!
تبهای اولیه
[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی
متأسفانه در چند سال اخیر عده ای مشخص و معلوم الحال تمام همت و قدرت خود را به اسم دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام،برای مبارزه با فلسفه اسلامی و عرفان شیعی به کار برده اند و به هیچ وجه نیز توضیحات اساتید این علم را نپذیرفته و در موارد بسیاری پا فراتر از اخلاق گذاشته و دست به توهین و تکفیر زده اند.
بحث با ایشان عموما به جدال و مراء کشیده شده و اثر اصلاحی نیز ندارد.
بزرگان فلسفه و عرفان(به غیر جهله صوفیه که اصلا داخل در عرفان شیعی نیستند)مانند امام خمینی و علامه طباطبائی و آیت الله سید علی آقا قاضی رحمة الله علیهم أجمعین،سر سپرده معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام بوده اند و هیچ شخصی را با امام معصوم قابل قیاس نمی دانند.
اما برای افرادی مانند ابن عربی و ملاصدرا احترامی قائل بوده و ایشان را در تعالی فرهنگ تشیع سهیم می دانند.
به عنوان نمونه به این کلام رهبر فقید انقلاب،امام خمینی قدس سره توجه بفرمائید:
بخشی از نامه تاریخی امام به گورباچف:
((اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینهها تحقیق كنید، میتوانید دستور دهید كه صاحبان اینگونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشتههای فارابی و بوعلیسینا ـ رحمتالله علیهما ـ در حكمت مشاء مراجعه كنند، تا روشن شود كه قانون علیت و معلولیت كه هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراك معانی كلی و نیز قوانین كلی كه هرگونه استدلال بر آن تكیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به كتابهای سهروردی ـ رحمتالله علیه ـ در حكمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح كنند كه جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف كه منزه از حس میباشد نیازمند است؛ و ادراك شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حكمت متعالیه صدرالمتألهین ـ رضوانالله تعالی علیه و حشرهالله معالنبیین والصالحین ـ مراجعه نمایند، تا معلوم گردد كه: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده؛ و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمیكنم و از كتب عرفا و بخصوص محیالدین ابنعربی نام نمیبرم؛ كه اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را كه در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توكل به خدا از عمق لطیف باریكتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون این سفر آگاهی از آن امكان ندارد.))
ایشان معتقدند محی الدین در فضای تقیه برخی از مباحث را که موافق اهل جماعت بوده را وارد کتب خود کرده است و هم چنین کتب وی از تحریف مصون نبوده است.
در فضای آنروز جهان اسلام که تاریخ ثبت کرده است،با اتهام شیعه بودن به راحتی سر می بریدند و معدوم می کردند،اگر خود این آقایان اشکال گیر بودند،بیشتر تقیه می کردند.
کلام آخر:با وجود بیانات بزرگانی چون امام خمینی - که حقا عالمی جامع بودند - درباره افرادی چون محی الدین ابن عربی،بهتر است کمی احتیاط کرده و حداقل از توهین و افتراء دست برداریم.
حرف زیاد است اما . . . . . . . . .
[/]
فقصرت الهمم عن طلب الأمور المعجزة لما لم یعم أثرها فی الناظرین ولا فی قلوبهم کما قال فی حق أکمل الرسل وأعلم الخلق وأصدقهم فی الحال « إِنَّکَ لا تَهْدِی من أَحْبَبْتَ ولکِنَّ الله یَهْدِی من یَشاءُ » . ولو کان للهمة أثر ولا بد ، لم یکن أحد أکمل من رسول الله صلى الله علیه وسلم ولا أعلى ولا أقوى همة منه ، وما أثَّرتْ فی إسلام أبی طالب عمِّه ، وفیه نزلت الآیة التی ذکرناها : ولذلک قال فی الرسول إنه ما علیه إلا البلاغ ، وقال « لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ ولکِنَّ الله یَهْدِی من یَشاءُ » . وزاد فی سورة القصص « وهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ » أی بالذین أعطوه العلم بهدایتهم فی حال عدمهم بأعیانهم الثابتة . فأثبت أن العلم تابع للمعلوم . فمن کان مؤمناً فی ثبوت عینه وحال عدمه ظهر بتلک الصورة فی حال وجوده . وقد علم الله ذلک منه أنه هکذا یکون ، فلذلک قال « وهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ »
سلام
1- در آثار علما احتمال دخل و تصرف هست
2- علماء در مقام بحث علمی متکی به نقل دینی هستند که در نزدشان معتبر است
3- اگر کسی معروف به عرفان شد معنایش این نیست که به کشف تمام حقایق عالم را بداند
4- به فرض قبول مطلب از ابن عربی و عدم تقیه ایشان کفری به حضرت ابوطالب ع نسبت نداده است فقط گفته اسلام نیاورد . این معنایش این نیست که او موحد نبوده است و اهل آتشی است که در روایت ذیل عامه به ایشان نسبت می داده اند
5- روایت مورد استناد شما هم تصریحی به اسلام حضرت ابوطالب ع ندارد بلکه ایشان را از رفقای انبیاء معرفی کرده است که با ایمان و توحید سازگار است
6- فرض بگیرید ابن عربی همین امروز این حرف را زده شما بجای این سخنان بروید عدم صحت روایات رسیده در ذیل آیه را اثبات بفرمایید به همان روشی که علما در رد علمای اهل سنت دارند
7- ابن عربی که علی ع را بعد از نبی واصل به مقام عما می داند و اورا سرالانبیاء والعالمین معرفی می کند اگر زندیق است دیگر چه کسی زندیق نیست ؟
والله الموفق
بخدا نه من باشما جدل دارم نه دوست دارم جدل کنم. دوست دارم شمام هدایت بشید ان شا الله تعالی. منم ببخش جناب حامد من از حرف های شما بهره هم برده ام و حق گردنم دارید منو ببخشید نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : حامد ابن عربی که علی ع را بعد از نبی واصل به مقام عما می داند و اورا سرالانبیاء والعالمین معرفی می کند اگر زندیق است دیگر چه کسی زندیق نیست ؟ جواب شما: نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : Antiuwamism حضرت علامه میفرماید که ابن عربی میگوید که به عالم دوم رسیدم و دیدم که منزلت علی ع نازل تر است از ابوبکر و بدو گفتم علی ع تو که ادعا میکردی بالاتری(نعوذ بالله من عواقب معصیته) بعد شما به چه جراتی زبان به دفاع این لعین باز میکنید؟
سلام اخوی
نه حقی نیست هرچی دوست دارید بگید
من در زندگیم به علمای کمی بعنوان معیار علم دین نظر داشته و دارم
یکی اولیش امامه . انتظار نداشته باشید من ایشونو کنار بذارم و حرف شما رو بعنوان هدایت قبول کنم
حالا از این که بگذریم
حالا شما باشید و این دو نقل متضاد
حکم به زندقه می کنید یا به ولایت ؟
والله الموفق
بسم الله الرحمن الرحیم
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
و بندگان خداى رحمان كسانى اند كه روى زمين به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى دهند.
ولو اینکه حضرت امام رو بسیار دوست دارم و نائب ایشونو. ولی حقیقت اینه که اگر مجلسی ره نبود امامی نبود. طبق نتایج برآمده از کتب ابن عربی توسط حضرات میلانی و سیدان حکم به ضلالت این مرد است.
سلام
جناب مجلسی باید هم اون عقاید رو ترویج می داد
حتی بعضی بزرگان عرفان مثل جناب علاء الدوله سمنانی در دوره ای منکر وحدت وجود شدن
اما اینها یک پایه هایی در شرایط زمان داره
پدر همین جناب مجلسی متمایل به تصوف بود و اونا از خودشون می دونستنش
برید شرایط زمان جناب مجلسی رو بخونید
بعضی حرفها از قبیل حکم تنباکو است
بنده فقط این رو عرض میکنم که تو تاریخ خیلی ها درست و خیلی نادرست بودن
ما چه وظیفه ای در قضاوت داریم ؟
مگه هرکسی عمر و ابوبکره که باور داشتن یا نداشتنش در آخرت آدم دخیل باشه
الان خیلی ها زندگی ظاهریشون زندگی سلفی است تو عربستان تو جاهای دیگه اما حقیقتا شیعه اند
من و شما همه رو با یک چوب میزنیم ولی خدا از غیب خبر داره
حالا هی بفرمایید ابن عربی زندیقه زندیقه
مگه چند نفر میتونن کتاب ابن عربی رو بخونن و بفهمن ؟
همین اندازه که جامعه ابن عربی رو میشناسه هم زیر سر سر و صدای مخالفینه وگرنه کی میدونست ابن عربی کیه ؟
اغلب افراد محقق در آثار ابن عربی میگن نمیشه مذهب این آقا رو به ضرس قاطع تعیین کرد
حالا شما بگین زندیق
چی بهتون میدن ؟
ثواب ؟
خوب تکفیریهای سلفی هم همین فکر رو میکنن ؟
یادمه آقایی مثل شما میگفت این سعدی علیه ما علیه بر ضد علی ع حرف زده
کجا ؟ اونجا که حضرت حرفی زد کسی اومد گفت آقا به نظر من قضیه اینطوره و حضرت جواب نداد و تایید کرد
ای خدا لعنتش کنه سعدی که عصمت علی ع را زیر سوال برده ؟
حالا داستان رو جناب سعدی کجا اورده در باب تواضع
میبینی آقا با این ذره بین حضرات فقط 14 نفر جون سالم بدر میبرن
این چه دینیه ؟ این چه مذهبیه ؟ دین یاس دین نا امیدی؟ دینی گناهکار بودن همه هلاکت همه
کی به این دین رغبت میکنه ؟
مگه مردم سرشون درد میکنه بیان تو این دین ؟ یا با اینهمه تبلیغ ادیان و مکاتب منحرف زیر پرچم این دین بمونن ؟
دینی که معتقدینش با کوچکترین ایراد تو رو زندیق میدونن ؟
تورو خدا انصاف بدین ؟
والله الهادی الموفق
مشکل همینجاست که والله که معلوم نیست خدای فلاسفه کیست.
بسمه تعالی
عن مولانا امیر المومنین علی علیه السلام:
اَلنّاسُ أعداءُ ماجَهِلوا؛
مردم، با آنچه نمى دانند دشمن اند.(نهج البلاغه، حكمت 438)
بخشی از بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله در مورد فلسفه و بزرگان فسفه:
((مكتب فلسفى صدرالمتالهين همچون شخصيت و زندگى خود او، مجموعه ى در هم تنيده و به وحدت رسيده ى چند عنصر گرانبها است. در فلسفه ى او از فاخرترين عناصر معرفت يعنى عقل منطقى، و شهود عرفانى، و وحى قرآنى، در كنار هم بهره گرفته شده، و در تركيب شخصيت او تحقيق و تأمل برهانى، و ذوق و مكاشفه ى عرفانى، و تعبد و تدين و زهد و انس با كتاب و سنت، همه با هم دخيل گشته،و در عمر علمى پنجاه ساله ى او رحله هاى تحصيلى به مراكز علمى روزگار، با مهاجرت به كهك قم براى عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پياده احرامى حج شدن، همراه گرديده است.))
((دوران ما با دميدن خورشيدى چون امام خمينى كه يگانه ى دين و فلسفه و سياست و خود يكى از صاحبنظران برجسته در حكمت متعاليه بود، و نيز با حوزه ى درسى و تحقيقى پربركت حكيم علامه ى طباطبايى كه استاد يگانه مبانى ملاصدرا در طول سى سال در حوزه ى قم به شمار مى رفت، و تلاش تلامذه و هم دوره هاى آنان، بى شك دوره ى با بركتى براى فلسفه الهى است.))
((فلسفه ملاصدرا فلسفهاي عقلي، ذوقي و شرعي است و در حقيقت ملاصدرا فلسفه عقلي و ذوقي را برمبناي شرع مقدس پيريزي كرده است براي او تعبد محض، مبادي رسيدن به افكار عالي فلسفي بوده است و اين جريان عظيم و جوشان و تمام نشدني در دوران رياضت به روح مقدس وي افاضه و نازل شده است و امروز خوشبختانه كتابها و افكار فلسفي ملاصدرا فضاي فلسفي كشور را فراگرفته است.))
العاقل یکفیه الاشاره
علاوه برابن عربی ،ابن تیمیه وتقریبا همه علمای وهابی وسلفی وهمچنین ناصبی ها وعامه این اعتقاد رادارندکه حضرت ابوطالب علیه السلام وائمه بزرگوار ما کلیدی طلایی را به ما نشان داده اند که راه را خوب بشناسیم اصلا شاید حکمت اینکه خداوند متعال تقدیرحضرت ابوطالب علیه السلام را اینگونه رقم زد برای همین بوده است که کلید طلایی راه هدایت را دست شیعیان راستین بدهدتاشیعیان سمت ایگونه اشخاص نروند.
ابن عربی:همت پیامبردر ابوطالب اثرنکروایمان نیاورد
فقصرت الهمم عن طلب الأمور المعجزة لما لم یعم أثرها فی الناظرین ولا فی قلوبهم کما قال فی حق أکمل الرسل وأعلم الخلق وأصدقهم فی الحال « إِنَّکَ لا تَهْدِی من أَحْبَبْتَ ولکِنَّ الله یَهْدِی من یَشاءُ » . ولو کان للهمة أثر ولا بد ، لم یکن أحد أکمل من رسول الله صلى الله علیه وسلم ولا أعلى ولا أقوى همة منه ، وما أثَّرتْ فی إسلام أبی طالب عمِّه ، وفیه نزلت الآیة التی ذکرناها :
ولذلک قال فی الرسول إنه ما علیه إلا البلاغ ، وقال « لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ ولکِنَّ الله یَهْدِی من یَشاءُ » . وزاد فی سورة القصص « وهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ » أی بالذین أعطوه العلم بهدایتهم فی حال عدمهم بأعیانهم الثابتة . فأثبت أن العلم تابع للمعلوم . فمن کان مؤمناً فی ثبوت عینه وحال عدمه ظهر بتلک الصورة فی حال وجوده . وقد علم الله ذلک منه أنه هکذا یکون ، فلذلک قال « وهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ »
و نیز رسول مىداند که چون امر معجز (معجزه) براى جماعت، ظاهر شود. بعضى از آنها ایمان مىآورند و بعضىها عارف به آن مىشوند و انکارش مىکنند و اظهار تصدیق نمى نمایند، از جهت ظلم و علو و حسد و بعضى از آنها معجزه را به سحر و شعبده، ملحق مىنمایند و چون رسولان دیدند که ایمان نمى آورد مگر کسى که خداوند قلب او را به نور ایمان اناره فرمود و هر گاه شخص به این نور مسمى به ایمان نظر نکند امر معجز درحق او نافع نیست همم انبیاء از طلب امور معجزه از پیشگاه خداوند قاصر مىگردد. چون که اثر معجزه در حق ناظرین، عام نیست (که همه قبول کنند زیرا حقایقشان و اعیان ثابته آنان قبول معجزه را اعطا نکرده است) و همچنین در دلهاى آنها اثر نمىگذارد.
چنانکه خداوند در حق اکمل رسل و اعلم خلق و اصدقشان در حال فرمود: إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ [۱] و اگر براى همت اثرى بود کسى اکمل از رسول اللّه و اعلى و اقوى همتتر از او نبود و حال اینکه همت او در اسلام ابو طالب عموى او اثر نکرد و درباره اسلام ابو طالب آیه فوق نازل شد. لذا خداوند درباره رسول فرمود: «ما علیه الّا البلاغ». [۲]
حتی شک وعدم اقراربه ایمان ابوطالب موجب آتش است
عَنْ أَبَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى الْإِمَامِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى ع جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی شَکَکْتُ فِی إِیمَانِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ فَکَتَبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ مِنْ یَبْتَغِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى أَمَا إِنَّکَ إِنْ لَمْ تُقِرَّ بِإِیمَانِ أَبِی طَالِبٍ کَانَ مَصِیرُکَ إِلَى النَّار[۳]
ابان بن محمد می گوید : نوشتم به امام رضا على بن موسى ع قربانت من در باره ایمان ابى طالب تردید دارم و آن حضرت در پاسخم نگارش فرمود:
” بنام خداوند بخشنده مهربان اما بعد هر که پیرو باشد جز راه مؤمنان را بدنبال آنش فرستیم که دوست داشته، راستش اگر تو بایمان ابى طالب اعتراف نکنى بدوزخ خواهى رفت “
قبول شفاعت ابوطالب در مورد گناهکاران
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، عَنْ آبَائِهِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً بِالرَّحَبَةِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُونَ، فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، إِنَّکَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْزَلَکَ اللَّهُ بِهِ، وَ أَبُوکَ یُعَذَّبُ بِالنَّارِ! فَقَالَ لَهُ: مَهْ فَضَ اللَّهُ فَاکَ، وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً، لَوْ شَفَعَ أَبِی فِی کُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ (تَعَالَى) فِیهِمْ، أَبِی یُعَذَّبُ بِالنَّارِ وَ ابْنُهُ قَسِیمُ النَّارِ! ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً، إِنَّ نُورَ أَبِی طَالِبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلْقِ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ: نُورَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ نُورِی، وَ نُورَ فَاطِمَةَ، وَ نُورَیِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مَنْ وَلَدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ، لِأَنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا الَّذِی خَلَقَهُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) مِنْ قَبْلِ خَلْقِ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ.[۴]
از حضرت صادق از پدران گرامش علیهم السّلام نقل است که أمیر المؤمنین علیه السّلام روزى در فضاى مسجد نشسته بود و مردم گرد او جمع بودند که مردى برخاسته و گفت:
اى أمیر المؤمنین چطور مى شود که شما در مکانى هستى که خداوند شما را در آن مکان فرو آورده، در حالى که پدر تو به آتش در عذاب است؟حضرت علیه السّلام فرمود:خدا زبانت را ببرد!قسم به خدایى که محمّد را به پیامبرى مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را مىپذیرد، مگر مىشود که پدرم به آتش در عذاب باشد و فرزند او قسیم بهشت و جهنّم باشد؟! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث فرمود بىشکّ نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلایق؛ جز پنج نور: نور محمّد و نور من و نور حسن و نور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین را خاموش و بىاثر مىسازد؛ زیرا نور او از نور ما است، خداوند آن را دو هزار سال پیش از خلق آدم آفریده است.
معتقد به کفر ابوطالب ، دشمن خدا می باشدعَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: یَا یُونُسُ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی أَبِی طَالِبٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَقُولُونَ هُوَ فِی ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلَانِ مِنْ نَارٍ تَغْلِی مِنْهُمَا أُمُّ رَأْسِهِ فَقَالَ کَذَبَ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّ أَبَا طَالِبٍ مِنْ رُفَقَاءِ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً.[۵]
امام صادق علیه السلام فرمود: اى یونس مردم ( اهل خلاف ) در باره ابو طالب چه میگویند؟ گفتم: قربانت میگویند او در گودالى از دوزخ است که مغزش از آن بجوش مىآید فرمود: دروغ گفتند دشمنان خدا به درستی که ابى طالب از رفقاى پیغمبران و صدیقان و شهیدانست و نیکان شایسته وجه خوب رفیقانى باشند آنان .
(ذیل حدیث دنباله آیه ۴۹ سوره مبارکه النساء است در وصف جانبازان راه خدا و توصیف حضرت ابى طالب بمضمون این آیه دلالت دارد که او یکى از جانبازان راه خداوند بود و با این ایمان و عقیده بیارى پیغمبر اسلام برخاسته و با این شعور عشق خدائى در برابر انبوه امواج کفر قریش ایستادگى کرده و همین ستایش جوابگوى گفتار ناهنجار مخالفان است که از روى حسد بمقام امیر مؤمنان ع چنین گستاخى کرده و جاى او را گودال دوزخ دانستند )
تشابه سخنان ابن عربی، شیخ العرفاء واستادالفلاسفه با ابن تیمیه و وهابیت
علاوه برابن عربی ،ابن تیمیه وتقریبا همه علمای وهابی وسلفی وهمچنین ناصبی ها وعامه این اعتقاد رادارندکه حضرت ابوطالب علیه السلام وائمه بزرگوار ما کلیدی طلایی را به ما نشان داده اند که راه را خوب بشناسیم اصلا شاید حکمت اینکه خداوند متعال تقدیرحضرت ابوطالب علیه السلام را اینگونه رقم زد برای همین بوده است که کلید طلایی راه هدایت را دست شیعیان راستین بدهدتاشیعیان سمت ایگونه اشخاص نروند.
این تشابه اثبات می کند که :
۱-ابن عربی به هیچ عنوان شیعه نیست
۲-باتوجه به روایات ما نباید رجوع به کتب عامه کنیم
۳-کسانی که گرایش به ابن عربی دارند نباید به آنها رجوع شود
۴-شباهت مکتب فلاسفه وعرفا باوهابیت وگرایش به عقایدآنها
۵-ابن عربی ها وابن تیمیه ها درراستای اهداف دشمنان تشیع وبرای نابودی عقاید شیعه برنامه ریزی شده قدم برمی دارندیکی توحید ویکی امامت ویا هردو را می زنند
۶-طبق روایت کسی که حضرت ابوطالب علیه السلام راکافر بدانددرسبیل شیعیان قدم برنمی داردوازکسی که سبیلش سبیل موننین نیست بلکه راهش راه جهنم است آیا باید اخذ معارف کنیم؟
ابن تیمیه در منهاج السنه، ج۷، ص۳۰۴ میگوید:
عموهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ۴ نفر بودند: عباس، حمزه، ابوطالب و ابولهب. عباس و حمزه ایمان آوردند؛ ولی دو نفر دیگر کافر ماندند. یکی از آن دو، ابوطالب بود که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دفاع و حمایت کرد، ولی با کفر از دنیا رفت و دیگری ابولهب بود و دشمن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.
یعنی در اینجا حضرت ابوطالب علیه السلام را با ابولهب، قرین هم قرار داده است.
مایه تأسف این است که باز هم در منهاج السنه، ج۷، ص۳۰۴ میگوید:
ابو طالب الذی اعان النبی صلی الله علیه و سلم لأجل نسبه و قرابته لا لأجل الله و لا تقربا له.
اینکه ابوطالب آمد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کرد، از این جهت بود که نسب و قرابتی با او داشت و برادرزاده اش بود. دفاع او از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بخاطر خدا نبود.
سوال:
آیا میان عقائد ابن عربی و عقائد ابن تیمیه تشابهی وجود دارد؟
پاسخ:
بزرگان فلسفه و عرفان مانند امام خمینی و علامه طباطبائی و آیت الله سید علی آقا قاضی رحمة الله علیهم أجمعین،که هیچ شخصی را با امام معصوم قابل قیاس نمی دانند.
اما برای افرادی مانند ابن عربی و ملاصدرا احترامی قائل بوده و ایشان را در تعالی فرهنگ تشیع سهیم می دانند.بعنوان نمونه بخشی از نامه امام رحمته الله به گورباچف؛
((از كتب عرفا و بخصوص محیالدین ابنعربی نام نمیبرم؛ كه اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را كه در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توكل به خدا از عمق لطیف باریكتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون این سفر آگاهی از آن امكان ندارد.))
ایشان معتقدند محی الدین در فضای تقیه برخی از مباحث را که موافق اهل جماعت بوده را وارد کتب خود کرده است و هم چنین کتب وی از تحریف مصون نبوده است.
در فضای آنروز جهان اسلام که تاریخ ثبت کرده است،با اتهام شیعه بودن به راحتی معدوم می کردند،اگر خود این آقایان اشکال گیر بودند،بیشتر تقیه می کردند.
کلام آخر:با وجود بیانات بزرگانی چون امام خمینی - که حقا عالمی جامع بودند - درباره افرادی چون محی الدین ابن عربی،بهتر است کمی احتیاط کرده و حداقل از توهین و افتراء دست برداریم.
امام علی علیه السلام:
اَلنّاسُ أعداءُ ماجَهِلوا؛
مردم، با آنچه نمى دانند دشمن اند.(نهج البلاغه، حكمت 438)
بخشی از بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله :
((مكتب فلسفى صدرالمتالهين همچون شخصيت و زندگى خود او، مجموعه ى در هم تنيده و به وحدت رسيده ى چند عنصر گرانبها است. در فلسفه ى او از فاخرترين عناصر معرفت يعنى عقل منطقى، و شهود عرفانى، و وحى قرآنى، در كنار هم بهره گرفته شده، و در تركيب شخصيت او تحقيق و تأمل برهانى، و ذوق و مكاشفه ى عرفانى، و تعبد و تدين و زهد و انس با كتاب و سنت، همه با هم دخيل گشته،و در عمر علمى پنجاه ساله ى او رحله هاى تحصيلى به مراكز علمى روزگار، با مهاجرت به كهك قم براى عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پياده احرامى حج شدن، همراه گرديده است.))
((دوران ما با دميدن خورشيدى چون امام خمينى كه يگانه ى دين و فلسفه و سياست و خود يكى از صاحبنظران برجسته در حكمت متعاليه بود، و نيز با حوزه ى درسى و تحقيقى پربركت حكيم علامه ى طباطبايى كه استاد يگانه مبانى ملاصدرا در طول سى سال در حوزه ى قم به شمار مى رفت، و تلاش تلامذه و هم دوره هاى آنان، بى شك دوره ى با بركتى براى فلسفه الهى است.))