خداي اهل سنت؟!!
تبهای اولیه
آیا احمد حنبل خدا را در خواب دید؟؟
آنگاه حضرت به صاحب آن کنيز فرمود: او شخص با ايمانى است، و مى توانى وى را در راه خدا آزاد نمايى.( مسند أحمد (3/4، 68، 73) والبخاري (فتح الباري) برقم 3344، 4351، ومسلم برقم 1064.)
بخارى در صحيح خود از ابو هرير نقل کرده که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «يضحک اللّه إلى رجلين يقتل أحدهما الآخر فکلاهما يدخل الجنّة» خداوند مى خندد بر دو نفرى که همديگر را مى کشند و هر دو وارد بهشت مى شوند (( صحيح بخاري، ج 3، ص 210، کتاب الجهاد مناقب، باب وجوب النفير، صحيح مسلم، ج 6، ص 40، کتاب الإمارة، باب بيان الرجلين يقتل أحدهما الآخر. )).
آیا طبق احادیث اهل سنت موی خدا فرفری است؟
جالب اینجاست ابن تیمیه روایتی به همین سبک را تصحیح کرده است و نمونه دیگر از تصحیح: وَأُبْلِغْتُ أَنَّ الطَّبَرَانِیَّ ، قَالَ : حَدِیثُ قَتَادَةَ ، عَنْ عِکْرِمَةَ ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ، عَنِ النَّبِیِّ ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، فِی الرُّؤْیَةِ صَحِیحٌ ، وَقَالَ : مَنْ زَعَمَ أَنِّی رَجَعْتُ عَنْ هَذَا الْحَدِیثِ بَعْدَ مَا حَدَّثْتُ بِهِ فَقَدْ کَذَبَ إبطال التأویلات لأخبار الصفات حدیث شماره 16
أيا خدای اهل سنت اینگونه است؟!! وآنان چنین اعتقادی دارند؟
با سلام و عرض ادب
متكلمان صفات خدا را دو قسم كردهاند:
الف) صفات ذاتى كه بر نوعى كمال دلالت دارند و از راه عقل مى توان آنها را براى خداوند متعال اثبات كرد، مانند علم، قدرت و حيات.
ب) صفات خبرى و آنها صفاتى اند كه از را عقل نمى توان آنها را براى خدا اثبات كرد، مانند دست، چشم و صورت داشتن كه فقط با استناد به الفاظ قرآن و حديث براى خداوند اثبات مىشوند.
دیدگاه فرق اهل سنت در رابطه با صفات خبریه مختلف است، به گونه ای که در مورد این صفات هم دیدگاههای تنزیهی مشاهده می گردد و هم دیدگاههای تشبیهی و تجسیمی، که ما به اختصار دیدگاه کلامی فرق تسنن را بیان می داریم:
1)معتزله:
معتزله همچون شیعه با تفاوتهایی قائل به تنزیه خداوند شده اند، آنها معتقدند خداوند جسم نيست، خواص آن را ندارد و از داشتن اعضا و جوارح منزه است.[1] معتزله قائلند ظاهر ابتدايى اينگونه آيات مراد نيست؛ بلکه بايد آنها را تأويل كرد، زيرا با اصول و احكام عقل سازگار نيست.
2)اشاعره:[2]
ابوالحسن اشعرى معتقد است صفات خبریه، با همان معناى لغوى و عرفى، اما با يك قيد عدمى «بلا كيف» درباره خدا به كار مى روند، يعنى بايد گفت خدا صورت دارد بدون اينكه به كيفيت صورت انسان باشد. همينطور در مورد دست و چشم. و همينطور خدا بر عرشش مستقر شده و نشسته بدون اينكه كيفيت استقرار و جلوس انسان را داشته باشد.[3]
وی مى نويسد: «و قال أهل السنة و أصحاب الحديث: ليس بجسم و لا شبهه الاشياء و أنه على العرش كما قال عزوجل «الرَّحمنُ عَلَىَ الْعَرْشِ اسْتَوى» و أنّه نور كما قال «اللّهُ نُورُ السَّمَواتِ وَ الاَْرْضِ»[4]؛ و أن له وجهاً كما قال «وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ» و أن له يدين كما قال «خَلَقْتَ بِيَدى»[5]؛ و أن له عينين كما قال «تَجْرِىْ بِأَعْيُنِنا»[6]؛ و أنه يجىءُ يوم القيامة هو و ملائكته و أنه ينزل الى السماء الدينا كما جاء فى الحديث: ينزل ربنا تبارك و تعالى كل ليلة الى سماء الدنيا حين يبقى ثلث الليل الاخر فيقول: من يدعوني؟ فأستجب له من يسألني؟ فاعطيته من يستغفرني؟ فأغفر له»؛[7]
اهل سنّت و اصحاب حديث گفته اند كه خداوند نه جسم است و نه شبيه به آن و خداوند چنانكه در قرآن آمده بر عرش قرار گرفته است. خداوند نور است. داراى صورت، دو دست و دو چشم است چنانكه در قرآن آمده است و خداوند و فرشتگان روز قيامت و از آسمان دنيا فرود مى آيند؛ چنانكه در روايت آمده است كه خداوند در يك سوم آخر هر شب فرود مى آيد و مى گويد: كسى كه مرا بخواند اجابت مى نمايم، كسى كه از من بخواهد به او عطا مى كنم كسى كه طلب مغفرت نمايد مى آمرزم او را.
3)ماتريديه:[8]
ماتریدیه گفته اند: ما قائل به وجود اين صفات در خدا هستيم به معنايى كه خودش اراده كرده است و واقعيت اينگونه صفات را به او واگذار مى كنيم.
دو مكتب اشاعره و ماتریدیه بر لزوم ايمان به صفات خبرى تأكيد دارند؛ جز اين كه اشاعره وجود آن صفات را به معناى ظاهرى اش با قيد عمومى «بلاكيف» براى خداوند اثبات مى كنند، ولى ماتريديه مى گويند: ما به وجود اين صفات در خدا به معنايى كه خودش اراده كرده، ايمان داريم، زيرا صفات خبرى كه از راه كتاب و سنت به ما رسيده جزو متشابهات است كه بايد علم بدان را به خدا واگذار نمود و اصل تنزيه را در مورد او مراعات كرد.
ديدگاه علماى اهل سنت ديوبند[9]
علماى ديوبندى در توضيح آيه: «الرَّحْمنُ عَلَىَ الْعَرْشِ اسْتَوَى»مى گويند: ديدگاه ما ـ علماى اهل سنّت ديوبند ـ درباره اين آيات آن است كه ما به محتواى آيات عقيده داريم اما چگونگى آن بر ما روشن نيست. ما به خداوند سبحان ايمان داريم اما او را از صفات آفريده ها و نقص و حدوث پاك و منزه مى دانيم؛ چنانكه رأى علماى گذشته ما اين بوده است. اما آنچه علماى متأخر درباره آيات صفات گفته اند نيز حق است؛ زيرا متأخران، آيات را به تأويلات صحيح از نظر لغت و شرع حمل كرده اند و گفته اند مقصود از استوا، استيلا و مقصود از دست، قدرت و ... مى باشد و تأويل آيات به فهم افراد قاصر نزديكتر است و جهت و مكان براى خداوند بزرگ جايز نيست و او منزه از صفات نقص مى باشد.[10]
4) ديدگاه اهل حدیث و ظاهر گرایان
اين نظريه قول کساني است که با تأويل صفات و همچنين تفويض و توقف مخالفت نموده و معتقدند که تمام صفات را باید بر ظاهرشان حمل نمود.
از نظریه پرداز این دیدگاه ابن تيميه است. وی با استفاده از ظواهر آيات و روايات مى گويد: خداوند داراى صفات جسمانى از قبيل دست، چشم و مكان و اوصافی همچون خندیدن است.
ابن تيميه در کتاب الفتاوي مي نويسد: «... آنچه در کتاب و سنّت ثابت شد و سلف از امّت بر آن اجماع کرده اند حقّ است و اگر لازمه آن نسبت جسميت به خداوند باشد اشکالي ندارد؛ زيرا لازمه حقّ، حقّ است».[1]
ابن بطوطه در کتاب خود مي نويسد: «در دمشق از فقهاي حنبلي شخصي بود به نام تقي الدين ابن تيميه... روز جمعه بر او وارد شدم؛ در حالي که بر منبر مسجد جامع شهر مردم را موعظه مي نمود. از جمله صحبتهايش اين بود که خداوند به آسمان دنيا فرود مي آيد؛ همانگونه که من از منبر پايين ميآيم». [2]
نظریه ی تشبیه در عقاید محمد بن عبد الوهاب نمود آشکارتری دارد. در كتاب عقيدة الشيخ آمده است : «و الشيخ يثبت النزول كما يثبت غيره من الصفات الواردة فى الكتاب و السنة على قاعده الامام مالك فيقول فى النزول ايضاً: النزول معلوم و الكيف مجهول و الايمان به واجب و السؤال عن الكيفية بدعة».[3]
از ديدگاه شيخ ـ محمد عبد الوهاب ـ فرود آمدن خداوند ثابت شده است؛ چنانكه ساير صفات خداوند را كه در قرآن و روايات آمده است اثبات مى كند همان گونه كه امام مالك بر اساس قاعده اى كه دارد مى گويد: نزول و فرود خداوند روشن و چگونگى آن نامعلوم است، ايمان به آن واجب و پرسش از كيفيت آن بدعت است.
الباني محدّث وهابيان نیز در فتاواي خود مي گويد: «ما اهل سنّت ايمان داريم به اينکه از نعمتهاي خداوند بر بندگانش آن است که خداوند در روز قيامت بر مردم تجلّي مي کند و همگان او را مي بينند، همانگونه که ماه شب چهارده را مشاهده ميکنند.[4]
او هم چنين در جايي ديگر بر بخاري ايراد گرفته که چرا قول خداوند: (کُلُّ شَيْءٍ هالِکٌ إِلّا وَجْهَهُ) را به ملک تأويل کرده و مي گويد: «اين گونه تأويل را شخص مسلمان مؤمن انجام نمي دهد».[5].
همو در جايي ديگر ميگويد: «ما معتقديم که کثيري از اهل تأويل کافر نيستند، ولي گفتارشان همانند کافران است».[6]
شيخ بن باز در فتاوي خود ميگويد: «تأويل در صفات امري منکر است و جايز نيست، بلکه واجب است اقرار بر صفات کرد طبق ظاهري که لايق به خداوند است».[7]
همو مي گويد: «اهل سنّت و جماعت از اصحاب رسول خداصلي الله عليه وآله بر آنند که خداوند در آسمان بالاي عرش خود است و دستها به سوي او دراز مي گردد».[8]
بنابراین نظریه ی تشبیه و تجسیم، بدون هیچگونه تاویل و تصرفی، نظریه ی تمام فرق تسنن نمی باشد؛ بلکه این نظریه دیدگاه اهل ظاهر است که در وهابیت کنونی نمود آشکار یافته است.
----------------------------------
برای اطلاعات بیشتر به این کتب مراجعه فرمائید:
1) درسنامه فرق و مذاهب کلامی اهل سنت، مهدی فرمانیان.
2) درسنامه نقدوهابیت، نجم الدین طبسی.
3) دیده ها و دریافت ها، حسین رجبی.
4) سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی.
موفق باشید.
احمد بن حنبل: او می گفت که: من خدا را در خواب دیدم و گفتم: خدایا بهترین وسیله تقرب بندگان به تو چیست؟ فرمود: کلام من است ای احمد! گفتم با فهم یا بدون فهم؟ خدا پاسخ داد: با فهم و بدون فهم **مناقب احمد بن حنبل ص۴۳۴- چاپ بیروت
سلام
تصور دیدن خدا در خواب مورد انکار نیست بلکه آنچه مورد انکار است باور به این تصور است
یعنی واقعا فردی می تواند چنین خوابی ببیند اما نباید باور داشته باشد که آنچه دیده خدا بوده است چرا که خدا حقیقت محدودی نیست تا در خواب و رویا دیده شود
در روایت امام صادق ع این حقیقت مورد تاکید قرار گرفته که باور به خدا بودن آنچه دیده کفر است
والله الموفق