اندکی سکوت.... لحظه ای تفکر !!!
تبهای اولیه
دنيا آنقدر وسيع است كه براي همه مخلوقات جايي هست ، به جاي آنكه جاي كسي را
بگيريد تلاش كنيد جاي واقعي خود را پيدا كنيد .
به چيزي كه گذشت غم نخور ، به آن چيزي كه پس از آن آمد لبخند بزن
وقتي ناراحتيد از اينكه به چيزي كه مي خواستيد نرسيديد ، محكم باشيد و خوشحال....
خداوند در فكر چيز بهتري براي شماست
چه بسيارند كساني كه به هنگام غروب ، از غصه ناپديد شدن آفتاب چنان مي گريند كه ريزش اشك ها مانع از ديدن ستارگان مي شود
مهرباني را در نگاه منتظر کودکي ديدم که آبنباتش را به دريا انداخت تا اب شيرين شود
[=arial,helvetica,sans-serif]Watch your thoughts; they become words.
[=arial,helvetica,sans-serif]Watch your words; they become actions.
[=arial,helvetica,sans-serif]Watch your actions; they become habits.
[=arial,helvetica,sans-serif]Watch your habits; they become character;
[=arial,helvetica,sans-serif]Watch your character; it becomes your destiny
براي پرواز كردن تنها داشتن بال و پر كافي نيست اسمان هم بايد باشد خيلي از پرندگاني كه در قفس هستند بال و پر دارند ولي اسمان ندارند تا زماني كه اسمان داري فرصت پرواز را از خود نگير نيايد روزي كه اسمان را هم نداشته باشي
[=tahoma][="]جام جم[/][/]
[=tahoma][="]استاد رو به دانشآموزان کرد وگفت:[/][/]
[=tahoma][="]تصور کنید دوستی داشتید که با هم خیلی صمیمی بودید این دوست از نظر مالی هیچی کم نداشت اگر مشکل مالی داشتید بدون هیچ منّتی به شما کمک میکرد[/][="]. [/][="]ناراحت میشد که مشکلاتتان را بر دوش خود بریزید و او را خبر نکنید و از او کمک نخواهید. هر وقت نیاز به مشورت داشتید بهترین راهنمایی ها را از او دریافت می کردید، وقتی احساس تنهایی میکردید و دلتان میگرفت او را در دسترس خود میدیدید و برایش درد و دل میکردید و او بدون هیچ نارحتی و کم طاقتی پای صحبتهایتان مینشست، اگر از آینده نگران بودید به شما امید میداد و غم و غصه را از یادتان میبرد او به شما میگفت در حد توان خودتان کار و تلاش کنید من با حمایتم یک لحظه هم از شما غافل نمیشوم. او میگفت غریب، مرض، فقیر، گرسنه، گرفتار و...شدید، در همه جا من در کنارتان هستم فقط از من کناره نگیرید[/][="]. [/][="]خلاصه اینکه دوستتان از نظر محبت، لطف، صفا، صمیمیت، علم، قدرت و..سرآمد همه بود. با داشتن این دوست چه احساسی داشتید. [/][/]
[=tahoma][="]دانشآموزان: هر کسی چیزی گفت آنها گفتند با داشتن چنین دوستی به خود میبالیدم، پیش همه پوز میدادیم، احساس قدرت و اعتمادبه نفسان بالا میرفت و هیچ غم و غصهای نداشتیم به او پناه میبردیم و او را برای همیشه برای خودم حفظ میکردیم و...[/][/]
[=tahoma][="]استاد: بچهها این دوست را چه کسی میخواهد به دست بیاورد؟[/][/]
[=tahoma][="]دانشآموزی گفت: بفرمایید کی نمیخواهد او را به دست بیاورد؟ همه میخواهند.بعد بچهها به تأیید سخنان دوستشان سرشان را تکان دادند.[/][/]
[=tahoma][="]استاد گفت:[/][/]
[=tahoma][="] سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد[/][/]
[=tahoma][="]
بله خداوند خودش را چنین دوستی معرفیکرده است[/][="].[/][="] شناسامه این دوستتان را در دعای جوشن کبیره ببینید.[/][/] [="]و «توکل» یعنی اعتماد، حساب و تکیه کردن بر چنین دوستی و «توسل به اولیاء الاهی» یعنی کمک از افراد آبرومند و محبوب این شخص برای رسیدن به چنین دوست با ارزشی.[/]
[=tahoma][="]
[/][/]
عبـدی طهرت منظر الخلایق، هل طهـرت منظری ساعته
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ای بنده ی من سال ها نظرگاه خلایق را که ظاهر توست ،پاک ساختی! آیا شده ساعتی نیز نظرگاه مرا که قلب توست،پاک کنی؟[/] .... بحر المعارف
خدا به انسان گفت :" من به تو زندگی می دهم تا
از همه چیز لذت ببری!"
[=arial,helvetica,sans-serif]دنیامانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده...“
دنیا[/][=arial,helvetica,sans-serif] مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت[/][=arial,helvetica,sans-serif]:
”سهم منو بده....“ و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی.
اما
اگر به دنیا[/][=arial,helvetica,sans-serif] بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“
دنیا هم بتو خواهد گفت[/][=arial,helvetica,sans-serif]:
چه خدمتی برایتان انجام دهم؟ ...“[/]
مانند پرستو پرواز کن طولانی ولی هدفمند ....
مانند پروانه بمیر دردناک ولی عاشق .....
سعی کن بخاطر کسی که دوستش داری غرورتو از دست بدی ولی مواظب باش بخاطر غرورت کسی رو که دوستش داری از دست ندی
[=arial][=arial,helvetica,sans-serif]اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمیداشت و به محل کار میبرد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبحها زود به کارخانه میرسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک میکرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار میآمدند. [/][/]
[=arial][=arial,helvetica,sans-serif]روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک میکنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟ [/][/]
[=arial][=arial,helvetica,sans-serif]او در جواب گفت: براى این که ما زود میرسیم و وقت براى پیادهرفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر میرسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمیکنی؟ [/][/]
[=arial][=arial,helvetica,sans-serif]میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید. [/][/]