چرا حضرت آدم برای ملک شدن معصیت نمود؟

تب‌های اولیه

41 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا حضرت آدم برای ملک شدن معصیت نمود؟

[=&quot]حضرت آدم با اين كه مسجود ملائكه قرار گرفت چطور براي فرشته شدن مرتكب نهي خداوند شد؟:
الأعراف : 20 فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ
سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر بخاطر اينكه (اگر از آن بخوريد،) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند!»
[/]


با نام و یاد دوست




به نام خدا
با سلام

جویا;343667 نوشت:
حضرت آدم با اين كه مسجود ملائكه قرار گرفت چطور براي فرشته شدن مرتكب نهي خداوند شد؟: الأعراف : 20 فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ

سوالي كه مطرح فرموديد يكي از تحير آورترين سوالات در داستان خليفةاللهي آدم عليه السلام است . استاد جوادي آملي ذيل آيات 115-120-سوره مباركه طه پس از بسط و شرح كامل جريان تكريم الهي نسبت به آدم عليه السلام و اسكان وي و همسرش در بهشت و تاكيد بر عداوت ابليس جريان اين حيرت را چنين بيان مي كنند :
" وجود مبارك حضرت آدم(سلام الله عليه) هيچ تكريمي نشد كه خداي سبحان نسبت به ايشان اِعمال نكند ديگر از اين تكريم و اِجلال بالاتر فرضي ندارد كه خداي سبحان او را خليفهٴ خود بداند و همهٴ فرشته‌ها را دستور بدهد در برابر او سجده كنند و همگان هم سجده كنند ديگر احترام بالاتر از اين! تكريم و اجلال بالاتر از اين! اينكه فرض ندارد همين وجود مبارك آدم با اين اجلال و تكريم الهي به اذن خدا وارد يك جنّت شد خدا فرمود: ﴿يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ﴾[5] اين بهشت را هم معرفي مي‌كند در روايات هم مشابه همين آيات معنا شده در اين بهشت هيچ شَقا و رنجي نيست نه انسان گرسنه مي‌شود نه تشنه، نه برهنه مي‌شود نه گرمازده اما معنايش اين نيست كه اَكل و شرب در آن نيست خاصيّت بهشت آن است كه لذّت خوردن و نوشيدن را دارد، رنج گرسنگي و تشنگي را ندارد اين خاصيّت بهشت است"(1)

(1)- با تلخيص بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، ذيل سوره مباركه طه ، جلسه 55 و 56

"جاي حيرت اين است كه خداي سبحان به وجود مبارك آدم فرمود اين شيطاني كه در برابر امر من استكبار كرد و تو كه قبله بودي در برابر تو سجده نكرد مخالف همهٴ فرشته‌ها بود امر مرا هم زير پا گذاشت اين دشمنِ رسمي توست مي‌خواهد تو را و همسرت را از اين بهشت بيرون كند اين بهشتي كه من تو را جا دادم هيچ رنجي در آن نيست و همهٴ گنجها در آن هست اگر بخواهي در اين بهشت بماني وسوسه شيطان را گوش نده شيطان هم آمده گفته كه اگر بخواهي ابدي باشي حرف خدا را گوش نده تحيّر يعني اين، مشكل اين است ببينيد دعوا كجاست محور بحث كجاست، درگيري كجاست خدا بالصراحه چه فرمود، شيطان بالصراحه چه مي‌گويد و آدم به كدام طرف مي‌رود."(2)


(2)- با تلخيص بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، همان

"اين حيرت آن است كه در اين صحنه هيچ اجلال و تكريمي نبود كه خداي سبحان براي آدم به كار نگرفته باشد و اينجا هم فرمود اگر بخواهي راحت بماني براي هميشه جايت اينجاست تنها دشمنت هم شيطان است بكوش كه تو را از اينجا بيرون نكند و از همهٴ نعمتها استفاده بكن مگر از اين درخت حالا شيطان آمده مستقيماً وارد اين صحنه شده گفته كه اگر بخواهي براي هميشه راحت باشي از همين درخت استفاده كن اين يعني چه؟ ﴿مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَالِدِينَ﴾
اين نهي هم ياد وجود مبارك آدم بود فراموشش نشده براي اينكه وجود مبارك آدم(سلام الله عليه) همين كه حرفهاي شيطان را مي‌شنود متنِ نهي خدا را مطرح مي‌كند مي‌فرمايد: ﴿مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَالِدِينَ﴾ و كذا و كذا پس متنِ نهي مطرح است. روايت جميل از وجود مبارك امام صادق مطرح شد كه حضرت فرمود نهي يادش نرفته به دليل تصريح اين خب، پس اينكه روايت جميل از وجود مبارك امام صادق مطرح شد اين است نهي بالصراحه مطرح است ﴿مَا نَهَاكُمَا﴾ يعني اين نهيي كه خدا مطرح كرده فقط براي اين است كه مي‌خواهد شما مُخلّد نباشي من بگويم راهنمايي بكنم كاري انجام بده كه مخلّد بشوي آن اين است كه از اين درخت بخوري مي‌بينيد كاملاً دوتا حرف 180 درجه در برابر هم‌اند خدا مي‌فرمايد كه اگر مي‌خواهي راحت باشي و ابدي اين ميوه را نخور، شيطان مي‌گويد اگر مي‌خواهي راحت باشي و ابدي اين ميوه را بخور و نهي هم ياد اوست اين يعني چه؟"(3)
استاد جوادي آملي همچنين به ارائه چند نمونه ديگر از اين دست سوالات بي پاسخ در جريان داستان خلقت و مساله خليفة اللهي آدم عليه السلام مي پردازند و بيان مي كنند كه به دليل عدم دسترسي به اهل بيت عليهم كه قرآن ناطق و مبين و مفسر اصلي آن هستند از دانستن پاسخ دقيق انها محروميم . پيشنهاد مي كنم بحث تفصيلي ايشان را با مراجعه به آدرسي كه عرض شد حتما مطالعه بفرماييد . نكات بسيار جالبي در ارتباط با اين بحث خواهيد يافت .



(3)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، همان

جویا;343667 نوشت:
حضرت آدم با اين كه مسجود ملائكه قرار گرفت چطور براي فرشته شدن مرتكب نهي خداوند شد؟: الأعراف : 20 فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر بخاطر اينكه (اگر از آن بخوريد،) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند!»

سلام
همانطور که از سیاق آیه دانسته می شود محور وسوسه جاودانگی است که آدم و حوا می دانستند در بعد جسمانی از آن برخوردار نیستند لذا طمع در کمال مفقود عجیب نیست چه اینکه این کمال به حسب ساختار وجودی برای فرشتگان موجود و برای انسان مفقود است
والله الموفق

با سلام

حامد;345897 نوشت:
سلام همانطور که از سیاق آیه دانسته می شود محور وسوسه جاودانگی است

خداوند كه اين جاودانگي و خلود را به آدم و حوا هر دو با ورود و سكونت در بهشت وعده داد و به آن دو تاكيد كرد كه مراقب باشيد ابليس شما را از بهشت بيرون نكند .
اتفاقا آنچه كه استاد جوادي آملي بر روي آن تاكيد دارند و حيرت آور بيان مي كنند دقيقا همين است كه آنچه ابليس به آدم و حوا وعده داد ، خلود و زندگي در ملكي ابدي بود خب اين را كه خداوند قبلا به آدم و حوا عطاكرد زيرا فرمود :فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى
وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى(1)
پس گفتيم اى آدم در حقيقت اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره بخت گردى
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مى ‏شوى و نه برهنه مى ‏مانى
و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مى ‏گردى و نه آفتاب ‏زده
فرمود اين بهشتي كه در آن سكونت داري چنين ويژگيهايي دارد كه در آن گرسنه نمي شوي ، تشنه نمي گردي ، برهنه نمي ماني و آفتاب زده نمي گردي ، كوشش هم بكن كه كه شيطان تو را از آنجا بيرون نكند ، خب اين يعني چه ؟ يعني تا به سخن ابليس گوش ندهي در آنجا خواهي بود يعني خلود راحت هم هستي چون تشنه و گرسنه و ... نمي شوي .قبل از اين هم در جريان سجده ملائكه ديگر تكريمي نبود كه فرض داشته باشد و خداوند در حق او نكرده باشد ديگر آدم عليه السلام به چه مقامي مي خواست دست يابد كه خداوند به او عطا نكرده حتي او را مسجود فرشتگان نمود از جهت خلود هم به او فرمود با همسرت در اين بهشت سكونت نما و تلاش كن شيطان از آنجا بيرونتان نكند يعني اگر تلاش كردي در آن جاودانه خواهي بود خب شيطان هم كه همين وعده را به او داد گفت از اين درخت بخور كه جاودانه شوي ، اين را كه خداوند قبلا به او وعده داد پس چرا سخن شيطان را پذيرفت ؟ به چه وعده اي ؟ خدا فرمود اگر مي خواهي راحت و جاودانه باشي از اين درخت نخور ، شيطان گفت اگر مي خواهي راحت و جاودانه باشي از اين درخت بخور . هر دو وعده يكي بود وسوسه جاودانگي زماني موضوعيت پيدا مي كند خداوند سخني از خلود به آدم عليه السلام نزده باشد در حالي كه به صراحت فرموده تلاش كنيد شيطان از آنجا بيرونتان نكند و اين يعني خلود . (2)

(1)- طه/117-119

(2)- مشروح اين بحث را در جلسه 56 تفسير سوره طه از بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ببينيد


اجازه استاد

تو تفسیر نور خوندم که؛ میل ادم به ملک شدن به خاطر کمالات ملک ها بود بعنی ادم میخاست علاوه بر انچه خدا بهش داده امتیازات اونها رو هم داشته باشه.

ولی بازم نامفهومه ، چون خدا خیلی به ادم بها داده بود!

همره;346756 نوشت:
تو تفسیر نور خوندم که؛ میل ادم به ملک شدن به خاطر کمالات ملک ها بود بعنی ادم میخاست علاوه بر انچه خدا بهش داده امتیازات اونها رو هم داشته باشه. ولی بازم نامفهومه ، چون خدا خیلی به ادم بها داده بود!

بله دقيقا اين مساله بها دادن به آدم يكي از دو نكته مهم قابل سوال است زيرا ديگر تكريمي نبوده كه خداوند در حق آدم نكرده باشد و آن اينكه او را مسجود ملائكه قرار داد و همچنين وي را به زندگي جاويد بدون رنج و سختي در بهشت وعده داد و البته وعده ي صرف نبود بلكه آدم و همسرش را در آن بهشت پر نعمت بي رنج سكونت داد و فقط به او سفارش كرد اين ابليس دشمن شماست مبادا از اينجا بيرونتان كند .
لذا فرض ندارد كه آدم براي ملك شدن يا ملك جاودان داشتن از شجره ممنوعه خورده باشد و معصيت نموده باشد .

با سلام و تشکر از استاد عزیز جناب هدی

مدت ها پیش مطلبی شنیده بودم از قول معصومین که ظاهراً سؤال مشابهی از امام معصوم پرسیدند و ایشان فرمودند چون آدم تا آن زمان تصور هم نمی کرد که کسی قسم دروغ بخورد و لذا فریب وسوسه شیطان را خورد. این مطلب تا چه حد صحت دارد و آیا می تواند پاسخ مناسبی برای این سؤال باشد؟

ممنون.

هدی;346596 نوشت:
خداوند كه اين جاودانگي و خلود را به آدم و حوا هر دو با ورود و سكونت در بهشت وعده داد و به آن دو تاكيد كرد كه مراقب باشيد ابليس شما را از بهشت بيرون نكند . اتفاقا آنچه كه استاد جوادي آملي بر روي آن تاكيد دارند و حيرت آور بيان مي كنند دقيقا همين است كه آنچه ابليس به آدم و حوا وعده داد ، خلود و زندگي در ملكي ابدي بود خب اين را كه خداوند قبلا به آدم و حوا عطاكرد زيرا فرمود :فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى(1)

سلام
عدم خروج چه تلازمی با جاودانگی دارد؟
اگر به شما بگویند از شهرتان بیرونتان نکنند مفهومش این است که در آن جاودانه می مانید
آدم ع می دانست جسم جاودانه نیست لذا جاودانگی را طلب می کرد
والله الموفق

هدی;346596 نوشت:
خداوند كه اين جاودانگي و خلود را به آدم و حوا هر دو با ورود و سكونت در بهشت وعده داد و به آن دو تاكيد كرد كه مراقب باشيد ابليس شما را از بهشت بيرون نكند .

سلام
با اين حساب زندگيه دنيا يعني تبعيد ، درسته؟
و سوال ديگر اينكه:
آيا اگر حضرت آدم و هوا در بهشت مي ماندند باز داراي فرزند و نسل ميشدند؟

با سلام
معلق;348102 نوشت:
سلام با اين حساب زندگيه دنيا يعني تبعيد ، درسته؟



هم بله و هم خير .
بله به دليل اينكه آدم كه در آن جنت سكونت داشت به خوردن از درخت ممنوعه و ارتكاب نهي الهي از آنجا هبوط كرد .
خير زيرا آن جنتي كه در آن زندگي مي كرد با توجه به قرائن و شواهد جنت برزخي يا مثالي بود و موطني نبود كه اكنون پس از مرگ به آنجا باز گرديم تا تبعيد به اين معنا صحيح باشد . (1)


معلق;348102 نوشت:
آيا اگر حضرت آدم و هوا در بهشت مي ماندند باز داراي فرزند و نسل ميشدند؟
با توجه به اينكه در آيات مربوط به سكونت آدم و حوا عليهما السلام هيچ مطلبي ناظر به ازدياد نسل و اولاد نيست در اين خصوص نمي توان اظهار نظر كرد .



(1)- مراد از " الجنة" به نظر مي رسد كه بهشت آخرت نيست زيرا اولا آنجا دارالخلد است و كسي كه به آن وارد شود ديگر خارج نخواهد شد ثانيا آنجا محدوده اي نيست كه شيطان و شيطنت و عصيان در آن راه داشته باشد و اساسا خيال باطلي در آنجا نيست " لا لغو فيها و لا تاثيم " ( طور / 23) .(تسنيم ، ج 3 ، ص 329)
بهشت مزبور باغي از باغهاي دنيا نيز نبود زيرا ويژگيهاي توصيف شده از آن - مانند نبود گرما و سرما و عدم گرسنگي و تشنگي و ...- با اوصاف باغهاي دنيايي سازگار نيست .

پس از آنكه ثابت شد اين بهشت نه بهشت خلد است و نه باغي از باغ هاي دنيا ، قهرا نتيجه اين مي شود كه بهشت برزخي ، يعني بهشت مابين دنيا و آخرت است كه هم بعضي از احكام بهشت آخرت را دارد – نظير نشاط دائمي و عدم رنج گرسنگي و تشنگي و سرما و گرما – و هم بعضي از احكام باغ دنيا را داراست و به بيان ديگر برخي ويژگي هاي بهشت خلد را ندارد – نظير مصونيت از شيطان و وساوس شيطاني – زيرا شيطان گرچه در جنت الخلد و جنت اللقاء راه ندارد اما در جنت هاي مثالي و برزخي ( جنت هايي كه از جسم و مقدار و شكل و حجم برخوردار است ) راه مي يابد و وسوسه مي كيند .
چنين بهشتي طبعا جايگاهش زمين نيست زيرا زمين بخشي از عالم ماده و دنياست و مرحله اي پايين تر از عالم مثال است و فرض بر اين است كه استقرار آدم در زمين ، پس از هبوط از بهشت بود.ر. ك: تسنيم ، ج 3 ، صص 330 و 332





حامد;348065 نوشت:
عدم خروج چه تلازمی با جاودانگی دارد؟ اگر به شما بگویند از شهرتان بیرونتان نکنند مفهومش این است که در آن جاودانه می مانید

در مورد بنده و اقامت در شهر دنيايي و...بله فرمايش شما صحيح است .
اما در آن بهشت اولا خدا به آدم و حوا وعده فرمود و خدا خلف وعده نمي كند وانگهي تاكيد فرمود كه شيطان شما را از آنجا بيرون نكند :فقلنا يا آدم ان هذا عدو لك و لزوجك فلا يخرجنكما (طه/117)
بيرون نرفتن از بهشتي كه دنيايي نيست گرما و سرما و گرسنگي و تشنگي و آفتاب زدگي ندارد معنايش چيست ؟

هدی;348910 نوشت:
بيرون نرفتن از بهشتي كه دنيايي نيست گرما و سرما و گرسنگي و تشنگي و آفتاب زدگي ندارد معنايش چيست ؟

سلام
اگر در بهشت اول ، امكان زندگي جاويد بوده است ديگر صحبت از بهشت آخرت چه معنايي دارد؟ كه با اين حساب هبوط به زمين همان معناي تبعيد را دارد.
مي توان اين طور گفت كه بهشت اخرت همان بهشت اول است با اين تفاوت كه ديگر شيطان در آن راه ندارد
توضيح بفرماييد

سلام عليكم

معلق;348926 نوشت:
سلام اگر در بهشت اول ، امكان زندگي جاويد بوده است ديگر صحبت از بهشت آخرت چه معنايي دارد؟ كه با اين حساب هبوط به زمين همان معناي تبعيد را دارد.

تنها ويژگي بهشت آخرت ، دارالخلد بودن آن نيست ، عدم ورود شيطان و عدم وجود عصيان و گناه از ديگر ويژگي هاي آن است .
دقيقا به همين دليل كه اين بهشتي كه آدم و حوا و شيطان در آن بودند برخي ويژگيهاي بهشت اخروي و برخي ويژگي هاي باغ هاي دنيوي را دارد - يعني نه اين است و نه آن - استاد جوادي آملي از آن تعبير به جنت برزخي يا مثالي نموده اند .
خداوند به آدم و حوا فرمود در اينجا سكونت كنيد و از هر چه خواستيد بخوريد و به اين درخت نزديك نشويد و بكوشيد كه شيطان از اينجا بيرونتان نكند .يعني تا زماني كه به اين توصيه عمل كرديد و به درخت نزديك نشديد و فريب شيطان را نخورديد در اينجا ساكن خواهيد بود . بحثي از بيرون رفتن و خروج از بهشت يا سكونت موقت و ... مطرح نبود مگر پرهيز از شيطان كه بيرونشان نكند . لذا اگر آنها به هشدار خداوند در خصوص عداوت ابليس عمل مي كردند خداوند هم آنها را از آنجا بيرون نمي كرد بله درست است بهشت، بهشت جاودان اخروي نبود اما آنچه آدم و حوا بخاطرش از درخت خوردند ، با نخوردن آنها هم برايشان تامين مي شد .

معلق;348926 نوشت:
مي توان اين طور گفت كه بهشت اخرت همان بهشت اول است با اين تفاوت كه ديگر شيطان در آن راه ندارد توضيح بفرماييد

همانطور كه عرض شد ، بهشت آخرت ويژگيهاي ديگري هم دارد :
- شيطان در آن راه ندارد
- معصيت در آن نمي شود
- كسي كه به آن وارد شد ديگر خارج نمي شود
- طبق آيه شريفه "لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا"( 1) هر چه بخواهند در آنجا دارند لذا ظاهرا نهي ايي در بهشت اخروي وجود ندارد
لذا عدم ورود شيطان تنها ويژگي بهشت اخروي نيست .
بنظر مي رسد تعبير استادجوادي آملي از بهشت آدم و حوا به بهشت برزخي و مثالي شايد بهترين تعبير موجود براي بهشتي است كه برخي ويژگيهاي دنيوي و برخي ويژگيهاي اخروي را دارد.(2)

(1)- ق/35
(2)- ر.ك: تفسير تسنيم ، ج 3 ، صص 329-332

هدی;348910 نوشت:
در مورد بنده و اقامت در شهر دنيايي و...بله فرمايش شما صحيح است . اما در آن بهشت اولا خدا به آدم و حوا وعده فرمود و خدا خلف وعده نمي كند وانگهي تاكيد فرمود كه شيطان شما را از آنجا بيرون نكند :فقلنا يا آدم ان هذا عدو لك و لزوجك فلا يخرجنكما (طه/117) بيرون نرفتن از بهشتي كه دنيايي نيست گرما و سرما و گرسنگي و تشنگي و آفتاب زدگي ندارد معنايش چيست ؟

سلام خواهر گرامی
1- خدای تعالی در آیه ، وعده ای نفرموده تا خلف وعده کند بلکه آیه صریح در هشدار است
2- تاکید خدای متعال هم دلالتی بر جاودانگی آدم و حوا ندارد بلکه تاکید برای پرهیز است و نه برای جاودانگی
3- بر اساس اکثر روایات این بهشت نه آن بهشت موعود آخرتی است وگرنه خروج از آن کلا زیر سوال است
والله الموفق

سلام عليكم

حامد;348957 نوشت:
سلام برادر گرامی 1- خدای تعالی در آیه ، وعده ای نفرموده تا خلف وعده کند بلکه آیه صریح در هشدار است 2- تاکید خدای متعال هم دلالتی بر جاودانگی آدم و حوا ندارد بلکه تاکید برای پرهیز است و نه برای جاودانگی 3- بر اساس اکثر روایات این بهشت نه آن بهشت موعود آخرتی است وگرنه خروج از آن کلا زیر سوال است والله الموفق

در مورد سوم با شما هم عقيده ايم و در پستهاي قبل هم گذشت كه بهشت مذكور بهشت موعود نبوده است .در واقع اين سكونت يك سكونت دائمي مشروط بوده است و شرطش عدم تبعيت از ابليس و اغواي وي بود . خب همانگونه كه بهشت مذكور ، بهشت موعود - كه هيچ كس از ان خارج نمي شود - نبود شرايط ديگرش هم با بهشت موعود متفاوت بود من جمله سكونت اش زيرا در بهشت موعود سكونت دائمي بدون شرط است اما در بهشت مذكور ، مشروط بود .
در مورد دوم با توجه به آيه شريفه فقلنا يا آدم ان هذا عدو لك و لزوجك فلا يخرجنكما (1) به انضمام آيه
وقلنا يا آدم اسكن انت وزوجك الجنه وكلا منها رغدا حيث شيتما ولا تقربا هذه الشجره فتكونا من الظالمين(2)
سكونت كنيد ، خارجتان نكند
استاد جوادي آملي اين امر به دنبال اين نهي را دال بر وعده سكونت هميشگي در آن بهشت مي دانند :
"اين بهشتي كه من تو را جا دادم هيچ رنجي در آن نيست و همهٴ گنجها در آن هست اگر بخواهي در اين بهشت بماني وسوسه شيطان را گوش نده"(3)




(1)- طه/117
(2)- بقره/35
(3)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ،سوره مباركه طه، جلسه 56


هدی;349440 نوشت:
سكونت كنيد ، خارجتان نكند استاد جوادي آملي اين امر به دنبال اين نهي را دال بر وعده سكونت هميشگي در آن بهشت مي دانند : "اين بهشتي كه من تو را جا دادم هيچ رنجي در آن نيست و همهٴ گنجها در آن هست اگر بخواهي در اين بهشت بماني وسوسه شيطان را گوش نده"(3)

سلام
نظر بزرگواری مثل ایشان کاملا محترم است ولی خالی از نظر نیست
1- اگر بهشت موعود نبوده پس بهشت دنیایی بوده و اگر دنیایی و جسمانی بوده نفاد و هلاک بر پیشانی اش زده شده مگر اینکه بگوییم این فرمان متضمن اعجاز الهی برای بقای همیشگی آدم در آن نیز است که کار را سخت تر هم می کند
2- ساکن شو و شیطان بیرونت نکند میتواند مفهومش این باشد که عامل خروج از این بهشت تنها تبعیت از اغوای شیطان است اما هیچ دلالتی ندارد که عدم خروج آدم از این بهشت مستلزم جاودانگی هم باشد یعنی یک ویژگی بر خلاف ویژگیهای موجودات عالم ماده
والله الموفق

با سلام

حامد;349517 نوشت:
1- اگر بهشت موعود نبوده پس بهشت دنیایی بوده و اگر دنیایی و جسمانی بوده نفاد و هلاک بر پیشانی اش زده شده مگر اینکه بگوییم این فرمان متضمن اعجاز الهی برای بقای همیشگی آدم در آن نیز است که کار را سخت تر هم می کند

خير برادر بزرگوار ، بر طبق توضيح استاد ،آن بهشت ،بهشت دنيايي هم نبوده زيرا
اولا : بودن در باغي از باغهاي دنيا مقامي به حساب نمي آيد تا هبوط و سقوط از آن تصور شود در دنيا هر چه امكانات رفاهي بيشتر باشد ، راهيابي شيطان به آن ساده تر و ابزار شيطنت او بيشتر است .
ثانيا : الف و لام " الجنة " الف و لام عهد خارجي است و نشان آنست كه اين بهشت براي آدم (ع) معهود بوده است و در قرآن كريم جز بهشت معنوي و اخروي ( نه خصوص جنت خلد ) بهشت معهود ديگري نيست تا با الف و لام از آن ياد شود مگر در موارد خاص كه عهد ذكري و مانند آن در كار باشد يعني قرينه اي باشد كه مراد از جنت ، بهشت دنيايي است نظير " و دخل جنته و هو ظالم لنفسه " ( 1)
ثالثا: فرض اين است كه هنوز آدم (ع) از آن حالت معنوي به زمين نيامده بود تا مامور شود در يكي از باغهاي زميني سكني گيرد زيرا اصل هبوط به زمين ، بعد از اين تحقق مي يابد .
رابعا :اوصافي كه براي اين بهشت ذكر شده نظير عاري بودن از رنجهاي دروني ( گرسنگي و تشنگي ) و رنج هاي بروني ( سرما و گرما ) :" ان لك الا تجوع فيها و لا تعري * ان لك الا تجوع فيها و لا تعري " ( 2) با باغ هاي دنيايي هماهنگي ندارد ؛ زيرا در باغ هاي دنيا انسان هم گرسنه مي شود و هم تشنه و نيز در باغ هاي دنيا سرما و گرما وجوددارد نه اينكه از اساس منتفي باشد آنگونه كه ظاهر اين آيات است .

(1)- كهف / 35

(2)- طه/118و119
(3)- ر. ك : تسنيم ، ج 3 ، ص 330

ايشان در ادامه مي فرمايند :
"پس از آنكه ثابت شد اين بهشت نه بهشت خلد است و نه باغي از باغ هاي دنيا ، قهرا نتيجه اين مي شود كه بهشت برزخي ، يعني بهشت مابين دنيا و آخرت است كه هم بعضي از احكام بهشت آخرت را دارد – نظير نشاط دائمي و عدم رنج گرسنگي و تشنگي و سرما و گرما – و هم بعضي از احكام باغ دنيا را داراست و به بيان ديگر برخي ويژگي هاي بهشت خلد را ندارد – نظير مصونيت از شيطان و وساوس شيطاني – زيرا شيطان گرچه در جنت الخلد و جنت اللقاء راه ندارد اما در جنت هاي مثالي و برزخي ( جنت هايي كه از جسم و مقدار و شكل و حجم برخوردار است ) راه مي يابد و وسوسه مي كيند .
چنين بهشتي طبعا جايگاهش زمين نيست زيرا زمين بخشي از عالم ماده و دنياست و مرحله اي پايين تر از عالم مثال است و فرض بر اين است كه استقرار آدم در زمين ، پس از هبوط از بهشت بود :" اهبطوا بعضكم لبعض عدو ولكم في الارض مستقر ومتاع الي حين" (1) و (2)"


(1)- اعراف / 24

(2)- ر. ك: تسنيم ، ج 3 ، صص 331 و 332

یاالله


پس ادم برای ملک شدن ترک اولی نکرد
بلکه برای جاودانه شدن بود
و به این مقصود هم رسید حضرت ادم
اینکه نسل او تا قیامت ادامه دارد نشانه جاودانگی حضرت آدم هست

هدی;349959 نوشت:
با سلام

خير برادر بزرگوار ، بر طبق توضيح استاد ،آن بهشت ،بهشت دنيايي هم نبوده زيرا
اولا : بودن در باغي از باغهاي دنيا مقامي به حساب نمي آيد تا هبوط و سقوط از آن تصور شود در دنيا هر چه امكانات رفاهي بيشتر باشد ، راهيابي شيطان به آن ساده تر و ابزار شيطنت او بيشتر است .
ثانيا : الف و لام " الجنة " الف و لام عهد خارجي است و نشان آنست كه اين بهشت براي آدم (ع) معهود بوده است و در قرآن كريم جز بهشت معنوي و اخروي ( نه خصوص جنت خلد ) بهشت معهود ديگري نيست تا با الف و لام از آن ياد شود مگر در موارد خاص كه عهد ذكري و مانند آن در كار باشد يعني قرينه اي باشد كه مراد از جنت ، بهشت دنيايي است نظير " و دخل جنته و هو ظالم لنفسه " ( 1)
ثالثا: فرض اين است كه هنوز آدم (ع) از آن حالت معنوي به زمين نيامده بود تا مامور شود در يكي از باغهاي زميني سكني گيرد زيرا اصل هبوط به زمين ، بعد از اين تحقق مي يابد .
رابعا :اوصافي كه براي اين بهشت ذكر شده نظير عاري بودن از رنجهاي دروني ( گرسنگي و تشنگي ) و رنج هاي بروني ( سرما و گرما ) :" ان لك الا تجوع فيها و لا تعري * ان لك الا تجوع فيها و لا تعري " ( 2) با باغ هاي دنيايي هماهنگي ندارد ؛ زيرا در باغ هاي دنيا انسان هم گرسنه مي شود و هم تشنه و نيز در باغ هاي دنيا سرما و گرما وجوددارد نه اينكه از اساس منتفي باشد آنگونه كه ظاهر اين آيات است .

(1)- كهف / 35

(2)- طه/118و119
(3)- ر. ك : تسنيم ، ج 3 ، ص 330


سلام خواهر گرامی
1- خدای متعال آدم را در زمین خلق کرد و خلیفه خود قرار داد پس چطور بهشتش دنیایی نبوده است ؟ ضمن اینکه بهشت آدم محل آسایش او بوده نه مقام او
2- الف و لام عهد دلالتی بر غیر مادی بودن بهشت ندارد بلکه باید دید معهود چیست ؟ و اینجا قرینه ای دیگر وجود ندارد تا معهود را مشخص کند پس به مفسر نیاز داریم و ظاهرا روایات غیر مادی بودن این بهشت را رد می کند
3- آدم در زمین خلق شد چطور پایین نیامد . انی جاعل فی الارض خلیفه و سجده فرشتگان قبل از این جریان است
4- منظور گرسنه نماندن و دچار نشدن به سرماست نه نفی مطلق گرسنگی وگرنه می فرمود لا جوع فیه
5- و اما بهشت برزخی یعنی کدام بهشت ؟
بهشت قوس صعود یا نزول ؟ اگر قوس صعود است که باید قبلش استقرار در عالم ماده باشد و اگر در قوس نزول است که پذیرش وجود برای موجودی است که هنوز تحقق جسمانی نیافته و بنابر جسمانیه الحدوث بودن انسان چنین معنایی پذیرفته نیست
والله الموفق

به نظر می رسد 115 طه پاسخ سؤال باشد:
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً
پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم امّا او فراموش كرد و عزم استوارى براى او نيافتيم!
شاید بخاطر همین نسیان غفلت زا باشد که آدمی را انسان نامیده اند.
همین فراموشی زمینه گناه را برای همه آنهایی که از بهترین شرائط تذکر برخوردار بوده اند را آماده می سازد مانند همسران اولیاء خداوند و فرزندان آنها!
همین فراموشی سبب می شود تا اگر دوزخ را هم انسان ببیند باز به آنچه از نهی شده است باز گردد:
لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ َ (انعام: 28)
اگر (به دنیا) بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمى‏گردند!

جویا;355307 نوشت:
به نظر می رسد 115 طه پاسخ سؤال باشد:
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً
پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم امّا او فراموش كرد و عزم استوارى براى او نيافتيم!
شاید بخاطر همین نسیان غفلت زا باشد که آدمی را انسان نامیده اند.
همین فراموشی زمینه گناه را برای همه آنهایی که از بهترین شرائط تذکر برخوردار بوده اند را آماده می سازد مانند همسران اولیاء خداوند و فرزندان آنها!
همین فراموشی سبب می شود تا اگر دوزخ را هم انسان ببیند باز به آنچه از نهی شده است باز گردد:
لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ َ (انعام: 28)
اگر (به دنیا) بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمى‏گردند!


سلام
بله فراموش کردن می تواند دلیل خوبی باشد همانطور که قرآن بدان تصریح فرمود و شما گفتید
اما برخی فراموش کردنها وقتهایی اتفاق می افتند که انسان از آن هیچوقت پشیمان نمی شود
مثلا به برادرت می گویی حالا که کمکم نکردی هیچوقت کمکت نمیکنم اما در یک شرایط حساس که برادر به خطر می افتد کاملا عهدت را فراموش می کنی و دست یاری به او می دهی
اینجاست که فرد هیچگاه از فراموشکاریش پشیمان نمیشود و برادر هم متشکر می ماند الی الابد
لذا شایسته است از پدرمان بخاطر فراموشکاریش تشکر کنیم
که اگر او هبوط نمی کرد امروز ما نبودیم
والله الموفق

حامد;355310 نوشت:
لذا شایسته است از پدرمان بخاطر فراموشکاریش تشکر کنیم
که اگر او هبوط نمی کرد امروز ما نبودیم

چرا از او گله نکنیم
که اگر ما خلق نمی شدیم عذابی برای ما نبود؟
ایا می توانیم از او شکایت بکنیم

عبدالرحیم;355418 نوشت:
چرا از او گله نکنیم
که اگر ما خلق نمی شدیم عذابی برای ما نبود؟
ایا می توانیم از او شکایت بکنیم

سلام
صبر کن
گر کام تو برنیامد آنگه گله کن
والله الحنان

به نام خدا
باسلام و عذر خواهي بابت تاخير

حامد;353185 نوشت:
خدای متعال آدم را در زمین خلق کرد و خلیفه خود قرار داد پس چطور بهشتش دنیایی نبوده است ؟ ضمن اینکه بهشت آدم محل آسایش او بوده نه مقام او

برادر بزرگوار عرض شد كه اصل هبوط به زمين ، بعد از اين تحقق مي يابد يعني بعد از خروج از آن بهشت :
وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ (1)
و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود
اگر اينطور كه شما مي فرماييد باشد ديگر چه لزومي به قيد "لكم في الارض مستقر" دارد ؟ خب در زمين كه بودند .

حامد;353185 نوشت:
الف و لام عهد دلالتی بر غیر مادی بودن بهشت ندارد بلکه باید دید معهود چیست ؟ و اینجا قرینه ای دیگر وجود ندارد تا معهود را مشخص کند پس به مفسر نیاز داریم و ظاهرا روایات غیر مادی بودن این بهشت را رد می کند

بزرگوار شما ظاهر آيه را رها كرديد . آيه مي فرمايد :
ان لك الا تجوع فيها و لا تعري * وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى (2)
در كدام باغ دنيايي است كه گرسنگي و تشنگي وجود نداشته باشد ؟!
حامد;353185 نوشت:
منظور گرسنه نماندن و دچار نشدن به سرماست نه نفی مطلق گرسنگی وگرنه می فرمود لا جوع فیه
" دچار نشدن" يعني چه ؟انسان در باغهاي دنيايي به سرما و گرسنگي و ... دچار نمي شود ؟ گرسنه نمي ماند ؟
حامد;353185 نوشت:
اما بهشت برزخی یعنی کدام بهشت ؟
بهشت قوس صعود یا نزول ؟ اگر قوس صعود است که باید قبلش استقرار در عالم ماده باشد و اگر در قوس نزول است که پذیرش وجود برای موجودی است که هنوز تحقق جسمانی نیافته و بنابر جسمانیه الحدوث بودن انسان چنین معنایی پذیرفته نیست

لطفا به بخش لطائف و اشارات تفسير تسنيم ذيل آيات خلافت آدم در زمين مراجعه بفرماييد . بحث به اين منوال قدري از موضوع خارج خواهد شد .
آنچه در خصوص بحث از بهشت مادي و معنوي آدم كه از قول استاد جوادي آملي نقل شد ، گزيده مبحث نقد نظرات مفسران در اين زمينه است شما مي توانيد با مراجعه به صفحه 330 از جلد سوم تسنيم به تفصيل نظرات و نقدهايي كه استاد بر نظرات مفسران ديگر نموده اند دسترسي يابيد . ايشان در آن بخش هم نظرات قائلين به مادي بودن اين بهشت را نقد مي كنند و هم نظرات قائلين به اخروي و دار خلد بودن اين بهشت را و لذاست كه خود قائل به برزخي بودن يا مثالي بودن اين بهشت هستند . بحثهاي مربوط به جعل خليفه در زمين در تفسير تسنيم بسيار دقيق و جالب مطرح شده است و با مطالعه تفسير اين آيات از تفسير شريف تسنيم ، بسياري از سئوالات و ابهامات در بحث خلافت الهي حل مي شود .

(1)- بقره/36
(2)- طه/118و119


به نام خدا
باسلام و عذر خواهي بابت تاخير

برادر بزرگوار عرض شد كه زيرا اصل هبوط به زمين ، بعد از اين تحقق مي يابد يعني بعد از خروج از آن بهشت :
وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ (1)
و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود
اگر اينطور كه شما مي فرماييد باشد ديگر چه لزومي به قيد "لكم في الارض مستقر" دارد ؟ خب در زمين كه بودند .

سلام
اگر در
ضمایر دقت شود معلوم می شود که این خطاب نه به آدم و حوا بلکه اصالتا به ذریه اوست چه اینکه به عداوت بین انها تصریح شده است در حالیکه بین آدم و حوا هیچ عداوتی در هیچ دوره زندگی نبوده است
حتی جایی که فرمان اهبطا دارد باز همین تعبیر تکرار می شود که معلوم است این هبوط اصالتا مال ذریه است و نه مال آدم و حوا

بزرگوار شما ظاهر آيه را رها كرديد . آيه مي فرمايد :
ان لك الا تجوع فيها و لا تعري * وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى (2)
در كدام باغ دنيايي است كه گرسنگي و تشنگي وجود نداشته باشد ؟!
" دچار نشدن" يعني چه ؟انسان در باغهاي دنيايي به سرما و گرسنگي و ... دچار نمي شود ؟ گرسنه نمي ماند ؟

خیر ، مثلا درجنگلهای استوایی نه هیچگاه سرماست و نه کمبود غذا و آب چون انواع درختان مثمر و رودهای خروشان وجود داشته و دارد

لطفا به بخش لطائف و اشارات تفسير تسنيم ذيل آيات خلافت آدم در زمين مراجعه بفرماييد . بحث به اين منوال قدري از موضوع خارج خواهد شد .
آنچه در خصوص بحث از بهشت مادي و معنوي آدم كه از قول استاد جوادي آملي نقل شد ، گزيده مبحث نقد نظرات مفسران در اين زمينه است شما مي توانيد با مراجعه به صفحه 330 از جلد سوم تسنيم به تفصيل نظرات و نقدهايي كه استاد بر نظرات مفسران ديگر نموده اند دسترسي يابيد . ايشان در آن بخش هم نظرات قائلين به مادي بودن اين بهشت را نقد مي كنند و هم نظرات قائلين به اخروي و دار خلد بودن اين بهشت را و لذاست كه خود قائل به برزخي بودن يا مثالي بودن اين بهشت هستند . بحثهاي مربوط به جعل خليفه در زمين در تفسير تسنيم بسيار رزي ، دقيق و جالب مطرح شده است و با مطالعه تفسير اين آيات از تفسير شريف تسنيم ، بسياري از سئوالات و ابهامات در بحث خلافت الهي حل مي شود .

فکر میکنم مطالعه کرده باشم . به هرحال این ایرادات وارد است و تا جواب داده نشود نمی توان مطلب را پذیرفت
والله الموفق

سلام
ما بارها به تبع اشاره برخی بزرگان عرض کرده ایم
که داستان حضرت ادم و حوا داستان نزدیک شدن به شجره ذریه است
داستان خروج از فضای محبت ورزی به فضای اعمال غریزه و مشکلات فرزند داری و تربیت آنست
داستان تحریک قوه جنسی و غلیان غریزه است
این به حسب حالات و مقامات ادم ع یک تنزل است
یک ظلم به خویشتن است یک هبوط و نزول از جایگاه و منزلت معنوی است
شما نشانه ها را پیگیری کنید
شجره ، فریب شیطان در چهره مار ، دخالت طرفین در فریفتگی ، هبوط ، ظلم ، مشاهده زشتیها بعد ظلم
والله الهادی

جویا;355307 نوشت:
به نظر می رسد 115 طه پاسخ سؤال باشد:
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً
پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم امّا او فراموش كرد و عزم استوارى براى او نيافتيم!
شاید بخاطر همین نسیان غفلت زا باشد که آدمی را انسان نامیده اند.
همین فراموشی زمینه گناه را برای همه آنهایی که از بهترین شرائط تذکر برخوردار بوده اند را آماده می سازد مانند همسران اولیاء خداوند و فرزندان آنها!

اگر منظور شما از فراموشي ، فراموشي نهي از خوردن شجره ممنوعه بود ، بر طبق صريح آيات ، آدم عليه السلام ، نهي الهي در مورد خوردن شجره را فراموش نكرده بود :
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ، ... وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ، إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ، أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ (1)
خود شيطان نهي الهي را به آدم عليه السلام متذكر مي شود پس او نهي را فراموش نكرده بود .اساسا بحثي كه در صفحه اول بشكلي مبسوط مطرح شد و به عرض رسيد براي اين بود كه يك مطلب عجيب و حيرت آوري را استاد جوادي در ذيل آيه 120 سوره مباركه طه مطرح كردند كه با سوال شما بسيار نزديك بود و آن اينكه حال كه بر طبق ايات ، نهي ياد آدم نرفته بود و مقامش هم مسجود ملائك بود و وعده سكونت در بهشت را هم داشت پس به چه دليلي اقدام به اكل شجره نمود؟كه توضيحات مفصلش را عرض كرديم .

(1)- اعراف/20

در آيه 115 طه هم كه بدان استناد فرموديد در مورد عهدي كه مورد نسيان آدم قرار گرفت سه احتمال مطرح شده است :
1- نزديك نشدن بدرخت بود كه احتمالي صحيح نيست، زيرا آيه شريفه: (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ، ... وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ، إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ، أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ، و آيه بعدش، وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ)، تصريح دارد بر اينكه آدم در حين خوردن از درخت، نه تنها نهى خدا را فراموش نكرده بود، بلكه كاملا بياد آن بود
2- تهديدى است كه خداى تعالى كرد، و ايشان را از پيروى ابليس برحذر داشت هر چند كه احتمال بعيدى نيست، و لكن ظواهر آيات با آن نمي سازد، چون از ظاهر آيه نامبرده بر مى ‏آيد كه منظور از آن زنهار، تهديد خصوص آدم است
3- عهد بمعناى ميثاق بر ربوبيت خدا، و عبوديت آدم مناسب‏تر است، تا آنكه با عهد بمعناى تحذير و زنهار از ابليس تطبيق گردد. (1)

(1)- الميزان ، ذيل آيات 35 -39 سوره مباركه بقره

با سلام

حامد;355568 نوشت:
سلام
اگر در ضمایر دقت شود معلوم می شود که این خطاب نه به آدم و حوا بلکه اصالتا به ذریه اوست چه اینکه به عداوت بین انها تصریح شده است در حالیکه بین آدم و حوا هیچ عداوتی در هیچ دوره زندگی نبوده است
حتی جایی که فرمان اهبطا دارد باز همین تعبیر تکرار می شود که معلوم است این هبوط اصالتا مال ذریه است و نه مال آدم و حوا

ما عرض نكرديم عداوت مربوط به آدم و حوا بوده ، حتي عداوت مربوط به ذريه آدم هم آنگونه كه شما ادعا فرموديد نيست ؛ بلكه عداوت مربوط به آدم و حوا از يكسو و ابليس از سوي ديگر است . اين بيان در آيات مرتبط با مساله اكل شجره و هبوط به زمين مكرر با تعابير مختلف وارد شده است .

حامد;355568 نوشت:
وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ

ضماير جمع در اين ايه شريفه مربوط به آدم و حوا و ابليس است .
اما در آنجا كه تثنيه آمده يعني خطاب " اهبطا" دارد ناظر به دو جنس است كه به زمين هبوط كردند يعني جنس انسان و جنس جن . آدم و حوا از جنس انسان و ابليس از جنس جن لذا دو نوع كه شامل افرادي هستند هبوط كردند بنابراين از طرفي خطاب تثنيه به اعتبار جنس آنها ست و از طرف ديگر خطاب جمع به اعتبار افراد تحت اين دو جنس است . استاد جوادي آملي اين تغييرات در ضماير را ناظر به دو جنس يا به اعتبار افراد تحت هر دو جنس مي دانند :
"فرمود شما در اين منطقه كه حالا جنّت آسماني است نبايد حضور داشته باشيد بايد برويد زمين آدم و حوّا و همچنين شيطان وارد سرزمين شدند. تَثنيه به لحاظ دو جنس است يعني آدم و حوّا جنس انسان و ابليس جنس جن و مانند آن اين دو جنس مأمور شدند كه بيايند زمين لذا فرمود: ﴿بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ﴾ اين طور نيست كه اين تثنيه براي آدم و حوّا باشد نظير ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾[1] نظير آنها نيست ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً﴾ تثنيه در سورهٴ «طه» همان جمعي است كه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» بيان شده آيهٴ 36 سورهٴ مباركهٴ «بقره» اين بود كه ﴿وَقُلْنَا اهْبِطُوا﴾ به آدم و حوّا و ابليس ﴿بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَي حِينٍ﴾ همين جمع را به صورت دو جنس متقابل در آيهٴ محلّ بحث سورهٴ مباركهٴ «طه» مطرح فرمود ﴿قَالَ اهْبِطَا﴾ يعني جنس انس و جن، آدم و حوّا از يك طرف، ابليس از طرف ديگر ‌«‌جميعا بعضكم لبعض عدو»"(1)

(1)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، سوره مباركه طه، جلسه 59

حامد;355568 نوشت:
خیر ، مثلا درجنگلهای استوایی نه هیچگاه سرماست و نه کمبود غذا و آب چون انواع درختان مثمر و رودهای خروشان وجود داشته و دارد

برادر گرامي لطفا در تطبيق موارد دقت كنيد .بهشت‌آدم جايي بود كه او از آنجا به دليل معصيت اخراج شد يعني ديگر در آنجا اجازه زندگي ندارد نه او و نه هيچ انسان ديگري آيا در جنگلهاي استوايي آدمي زندگي نمي كند ؟ يعني خالي از سكنه است ؟ وانگهي در جنگلهاي استوايي شايد سرما نباشد آيا گرما و گرسنگي و تشنگي هم وجود ندارد ؟ مراد از گرسنه و تشنه نمي شوي اين نيست كه گرسنه مي شوي و غذا خواهي يافت و بي غذا نمي ماني بلكه منظور اين است كه رنج گرسنگي و تشنگي و سرما و گرما وجود ندارد :
"در اين بهشت هيچ شَقا و رنجي نيست نه انسان گرسنه مي‌شود نه تشنه، نه برهنه مي‌شود نه گرمازده اما معنايش اين نيست كه اَكل و شرب در آن نيست خاصيّت بهشت آن است كه لذّت خوردن و نوشيدن را دارد، رنج گرسنگي و تشنگي را ندارد اين خاصيّت بهشت است"(1)

(1)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، ذيل سوره مباركه طه ، جلسه 55و56

هدی;355724 نوشت:
ما عرض نكرديم عداوت مربوط به آدم و حوا بوده ، حتي عداوت مربوط به ذريه آدم هم آنگونه كه شما ادعا فرموديد نيست ؛ بلكه عداوت مربوط به آدم و حوا از يكسو و ابليس از سوي ديگر است . اين بيان در آيات مرتبط با مساله اكل شجره و هبوط به زمين مكرر با تعابير مختلف وارد شده است .

سلام
شما اصلا به عداوت توجه نکرده و متذکر آن نشدید و اما مرتبط کردن عداوت به عداوت آدم و حوا با ابلیس معنا ندارد چون
اینها در اصل پیش از این هم عداوت داشتند وگرنه چه دلیلی داشت ابلیس آدم و حوا را فریب دهد
و اما عداوت ذریه آدم ع که کاملا روشن است از هابیل و قابیل اغاز شد و تا کنون ادامه دارد و هیچ جای شک و تردید هم ندارد

هدی;355724 نوشت:
ضماير جمع در اين ايه شريفه مربوط به آدم و حوا و ابليس است .
اما در آنجا كه تثنيه آمده يعني خطاب " اهبطا" دارد ناظر به دو جنس است كه به زمين هبوط كردند يعني جنس انسان و جنس جن . آدم و حوا از جنس انسان و ابليس از جنس جن لذا دو نوع كه شامل افرادي هستند هبوط كردند بنابراين از طرفي خطاب تثنيه به اعتبار جنس آنها ست و از طرف ديگر خطاب جمع به اعتبار افراد تحت اين دو جنس است . استاد جوادي آملي اين تغييرات در ضماير را ناظر به دو جنس يا به اعتبار افراد تحت هر دو جنس مي دانند :
"فرمود شما در اين منطقه كه حالا جنّت آسماني است نبايد حضور داشته باشيد بايد برويد زمين آدم و حوّا و همچنين شيطان وارد سرزمين شدند. تَثنيه به لحاظ دو جنس است يعني آدم و حوّا جنس انسان و ابليس جنس جن و مانند آن اين دو جنس مأمور شدند كه بيايند زمين لذا فرمود: ﴿بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ﴾ اين طور نيست كه اين تثنيه براي آدم و حوّا باشد نظير ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾[1] نظير آنها نيست ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً﴾ تثنيه در سورهٴ «طه» همان جمعي است كه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» بيان شده آيهٴ 36 سورهٴ مباركهٴ «بقره» اين بود كه ﴿وَقُلْنَا اهْبِطُوا﴾ به آدم و حوّا و ابليس ﴿بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَي حِينٍ﴾ همين جمع را به صورت دو جنس متقابل در آيهٴ محلّ بحث سورهٴ مباركهٴ «طه» مطرح فرمود ﴿قَالَ اهْبِطَا﴾ يعني جنس انس و جن، آدم و حوّا از يك طرف، ابليس از طرف ديگر ‌«‌جميعا بعضكم لبعض عدو»"(1)


در آیه 38 بقره می فرماید : قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون
با توجه به ثبات خطاب در آیه پس باید قائل شوید که ذیل آیه یعنی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ... شامل ابلیس هم می شود در حالیکه ابلیس هم مطرود درگاه الهی بود و هم تا مدت معلومی برای گمراه کردن انسانها مهلت گرفت
ضمن اینکه گفته شد عداوت ابلیس با ادم و حوا مختص ارض نبود تا بفرماید بعد هبوط با هم دشمنید بلکه این دشمنی در همان جنت هم بود
والله الموفق

هدی;355733 نوشت:
برادر گرامي لطفا در تطبيق موارد دقت كنيد .بهشت‌آدم جايي بود كه او از آنجا به دليل معصيت اخراج شد يعني ديگر در آنجا اجازه زندگي ندارد نه او و نه هيچ انسان ديگري آيا در جنگلهاي استوايي آدمي زندگي نمي كند ؟ يعني خالي از سكنه است ؟ وانگهي در جنگلهاي استوايي شايد سرما نباشد آيا گرما و گرسنگي و تشنگي هم وجود ندارد ؟ مراد از گرسنه و تشنه نمي شوي اين نيست كه گرسنه مي شوي و غذا خواهي يافت و بي غذا نمي ماني بلكه منظور اين است كه رنج گرسنگي و تشنگي و سرما و گرما وجود ندارد :
"در اين بهشت هيچ شَقا و رنجي نيست نه انسان گرسنه مي‌شود نه تشنه، نه برهنه مي‌شود نه گرمازده اما معنايش اين نيست كه اَكل و شرب در آن نيست خاصيّت بهشت آن است كه لذّت خوردن و نوشيدن را دارد، رنج گرسنگي و تشنگي را ندارد اين خاصيّت بهشت است"(1)

سلام
شما گفتید بهشت زمینی وجود ندارد که در آن انسان سرما و گرسنگی نداشته باشد که من برایتان یک مثال آوردم و یک مثال برای نفی مطلب کافی بود و منظورم تعیین مکان بهشت آدم ع بر روی زمین نبود هرچند همان مثال هم بی اشکال است چون در چنین جنگلهایی هم آب و هم درختان میوه دار زیادی بوده و هست که انسان نه در آن گرسنه می ماند و نه تشنه و خبری از سرما هم نیست . نمونه اش زندگی حیوانات داخل جنگل است . دیگر چیز غریبی نیست این
و اما هیچ دلیلی وجود ندارد که بازگشت آدم و ذریه اش به چنین بهشتی ممنوع باشد اگر دارید بیاورید چه اینکه فرمان خروج ابدی صادر نشد و آنرا به حین ( الی حین ) که برای ما مشخص نیست تحدید کرد
و اساسا ما قائل به این جهت داستان نیستیم بلکه
بهشت را بهشت عافیت راحتی و آسایش همراه با لذتهای معنوی می دانیم که پیش از اقدام آدم و حوا برای فرزند دار شدن از آن برخوردار بودند . لذا خروج از بهشت مادی زمینی تابعی از خروج آنها از این وضعیت بوده است چرا که ذریه ادم برای زندگی و بدست آوردن مایحتاج زندگی و تشکیل اجتماع ، دیگر نمی توانستند در جنگل بمانند . این بیانات همه نمادین هستند .
والله الموفق

به نام خدا
جناب حامد ! شما براي مطالبي كه ذكر مي فرماييد دليلي ارائه نمي كنيد ، ظاهرا برداشت شما از آيات مربوطه يك نوع برداشت عرفاني بنظر مي رسد . اينكه مي فرماييد

حامد;355807 نوشت:
اساسا ما قائل به این جهت داستان نیستیم بلکه بهشت را بهشت عافیت راحتی و آسایش همراه با لذتهای معنوی می دانیم که پیش از اقدام آدم و حوا برای فرزند دار شدن از آن برخوردار بودند . لذا خروج از بهشت مادی زمینی تابعی از خروج آنها از این وضعیت بوده است چرا که ذریه ادم برای زندگی و بدست آوردن مایحتاج زندگی و تشکیل اجتماع ، دیگر نمی توانستند در جنگل بمانند . این بیانات همه نمادین هستند .

كاملا يك برداشت ذوقي از آيات است حداقل اگر برداشت شما از روي يك تفسير عرفاني هم اتخاذ شده است انتظار مي رود منبع مورد نظر را بيان بفرماييد . اما ما موظف به برداشتهاي اصولي منطبق با اصول تفسيري قرآن به قرآن هستيم، روش تفسيري كه الميزان و تسنيم بدان ملزمند و همانگونه كه مشاهده فرموديد استنادات ما نيز از همين منابع است .
بهر حال از مشاركت و همراهي شما بسيار سپاسگزارم و ان شاء الله به جمع بندي تاپيك خواهيم پرداخت .

هدی;362122 نوشت:
كاملا يك برداشت ذوقي از آيات است حداقل اگر برداشت شما از روي يك تفسير عرفاني هم اتخاذ شده است انتظار مي رود منبع مورد نظر را بيان بفرماييد . اما ما موظف به برداشتهاي اصولي منطبق با اصول تفسيري قرآن به قرآن هستيم، روش تفسيري كه الميزان و تسنيم بدان ملزمند و همانگونه كه مشاهده فرموديد استنادات ما نيز از همين منابع است .

سلام
بنده به همه اصولی که فرمودید پاسخ وافی دادم و نظ خودم را که متخذ از نظریه بعضی بزرگان همچون امام ره می باشد و نحوه جمع شایسته ای بین اقوال دینی و یافته های علمی هم هست بیان کردم هرچند فرصت بسط و حتی حوصله آن نیست
امیدوارم جمع بندی با توجه به نظرات مختلف باشد
موفق باشید
وهوالله الموفق

چرا حضرت آدم عليه السلام براي ملك شدن معصيت نمود ؟
پرسش: حضرت آدم با اين كه مسجود ملائكه قرار گرفت چطور براي فرشته شدن مرتكب نهي خداوند شد؟:
الأعراف : 20 فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ
سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر بخاطر اينكه (اگر از آن بخوريد،) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند!»


پاسخ : سوالي كه مطرح فرموديد يكي از تحير آورترين سوالات در داستان خليفةاللهي آدم عليه السلام است . استاد جوادي آملي ذيل آيات 115-120-سوره مباركه طه پس از بسط و شرح كامل جريان تكريم الهي نسبت به آدم عليه السلام و اسكان وي و همسرش در بهشت و تاكيد بر عداوت ابليس جريان اين حيرت را چنين بيان مي كنند:

"اين حيرت آن است كه در اين صحنه هيچ اجلال و تكريمي نبود كه خداي سبحان براي آدم به كار نگرفته باشد و اينجا هم فرمود اگر بخواهي راحت بماني براي هميشه جايت اينجاست تنها دشمنت هم شيطان است بكوش كه تو را از اينجا بيرون نكند و از همهٴ نعمتها استفاده بكن مگر از اين درخت حالا شيطان آمده مستقيماً وارد اين صحنه شده گفته كه اگر بخواهي براي هميشه راحت باشي از همين درخت استفاده كن اين يعني چه؟ ﴿مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَالِدِينَ﴾
اين نهي هم ياد وجود مبارك آدم بود فراموشش نشده براي اينكه وجود مبارك آدم(سلام الله عليه) همين كه حرفهاي شيطان را مي‌شنود متنِ نهي خدا را مطرح مي‌كند مي‌فرمايد: ﴿مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَالِدِينَ﴾ و كذا و كذا پس متنِ نهي مطرح است. روايت جميل از وجود مبارك امام صادق مطرح شد كه حضرت فرمود نهي يادش نرفته به دليل تصريح اين خب، پس اينكه روايت جميل از وجود مبارك امام صادق مطرح شد اين است نهي بالصراحه مطرح است ﴿مَا نَهَاكُمَا﴾ يعني اين نهيي كه خدا مطرح كرده فقط براي اين است كه مي‌خواهد شما مُخلّد نباشي من بگويم راهنمايي بكنم كاري انجام بده كه مخلّد بشوي آن اين است كه از اين درخت بخوري مي‌بينيد كاملاً دوتا حرف 180 درجه در برابر هم‌اند خدا مي‌فرمايد كه اگر مي‌خواهي راحت باشي و ابدي اين ميوه را نخور، شيطان مي‌گويد اگر مي‌خواهي راحت باشي و ابدي اين ميوه را بخور و نهي هم ياد اوست اين يعني چه؟"(1)
استاد جوادي آملي همچنين به ارائه چند نمونه ديگر از اين دست سوالات بي پاسخ در جريان داستان خلقت و مساله خليفة اللهي آدم عليه السلام مي پردازند و بيان مي كنند كه به دليل عدم دسترسي به اهل بيت عليهم كه قرآن ناطق و مبين و مفسر اصلي آن هستند از دانستن پاسخ دقيق انها محروميم . پيشنهاد مي كنم بحث تفصيلي ايشان را با مراجعه به آدرسي كه عرض شد حتما مطالعه بفرماييد . نكات بسيار جالبي در ارتباط با اين بحث خواهيد يافت .

(1)- با تلخيص بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء، ذيل سوره مباركه طه ، جلسه 55 و 56

موضوع قفل شده است