آیا پیامبر اسلام ، امام بود؟

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پیامبر اسلام ، امام بود؟

آیا پیامبر اسلام امام بود؟
با دلایل عقلی و نقلی برای اهل سنت ثابت کنید(یک تاپیک بود اما با دلیل نقلی برای اهل سنت نبود) که حضرت محمد (ص) امام بود.
با تشکر فراوان
.:Gol:

با نام و یاد دوست


منتظر یوسف زهرا;341357 نوشت:
آیا پیامبر اسلام امام بود؟
با دلایل عقلی و نقلی برای اهل سنت ثابت کنید(یک تاپیک بود اما با دلیل نقلی برای اهل سنت نبود) که حضرت محمد (ص) امام بود.
با تشکر فراوان.:Gol:

[=&quot]با سلام و عرض ادب

[=&quot]پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم در نزد امت اسلام(شیعه و سنی) افضل انبیاء شمرده می شوند[=&quot][1] و وقتی انبیایی همچون حضرت ابراهیم و برخی از انبیای بنی اسرائیل علیهم السلام دارای مقام نبوت و امامت بودند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به طریق اولی حائز چنین مقامی خواهند بود.

[=&quot]توضیح:
[=&quot]يكى از برجسته‏ترين مقامات پيامبران، مقام امامت آنان نسبت به انسانهاست. رسول گرامى اسلام عاليترين درجه امامت بر انسانها را دارا بود. براى تبيين اين مسأله لازم است نخست جايگاه «امامت، رسالت و نبوت» و برترى مقام امامت بر مقام نبوت روشن شود.
[=&quot]خداوند متعال مى‏فرمايد:

[=&quot]«وَ اذِ ابْتَلى ابْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاتَمَّهُنَّ قالَ انّى‏ جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتى قالَ لايَنالُ عَهْدِى الظَّالِمينَ»؛[=&quot][2][=&quot]و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده آزمايش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: آيا از دودمان من نيز به اين مقام مى‏رسند؟ خداوند فرمود: پيمان من (مقام امامت) به ستمكاران‏[=&quot]نمى‏رسد. (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه معصوم باشند، شايسته اين مقام هستند).

[=&quot]در توضيح معناى اين آيه، توجه به نکاتی ضروری است:

[=&quot]1) حضرت ابراهيم پس از آنكه از عهده امتحانهاى سخت برآمد، به اين مقام رسيده است. اين معنا نشانگر آن است كه امامت پس از گذراندن مراحلى از جانب خداوند اعطا مى‏شود.

[=&quot]2) حضرت ابراهيم علیه السلام قبل از آنكه مقام امامت به او اعطا شود، پيامبر بود و مقام امامت، در دوران پيرى به وى عطا شد. وقتى به حضرت ابراهيم علیه السلام مقام امامت داده‏[=&quot]شد، داراى فرزند بود و براى همين از خدا خواست تا ذريّه او را نيز به اين مقام برساند.

[=&quot]در قرآن كريم از زبان آنحضرت چنين آمده است:
[=&quot]«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى‏ وَهَبَ لى‏ عَلَى الْكِبَرِ اسْماعيلَ وَ اسْحاقَ انَّ رَبِّى لَسَميعُ الدُّعاءِ»؛[=&quot][3][=&quot]سپاس خداوندى را كه به هنگام پيرى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. پروردگارم‏دعاى بندگان را مى‏شنود.

[=&quot]بنابراین امامت و نبوّت قابل تفكيك هستند. حضرت ابراهيم علیه السلام نبوّت داشت، ولى امامت نداشت و در دوران پيرى پس از موفقيّت در آزمايشهاى دوران رسالت، به او عطا شد. اين سخن بدين معناست كه مقام نبوّت مستلزم داشتن مقام امامت نيست، مانند بعضى از پيامبران كه به مقام امامت نرسيدند هم چنانكه ممكن است كسى امام باشد، ولى نبوت نداشته باشد، مانند ائمۀ معصومین علیهم السلام .[=&quot][4]

[=&quot]3) امامت، فقط به معناى‏ راهنمايى و نشان دادن راه نيست، بلكه به معناى «ايصال الى المطلوب» و رسانيدن به سر منزل مقصود است. قرآن کریم در این رابطه مى‏فرمايد:

[=&quot]«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِين»؛[=&quot][5][=&quot]و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مى‏كردند و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مى‏كردند.

[=&quot]«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُون»؛[=&quot][6][=&quot]و از آنان امامان (و پيشوايانى) قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى‏كردند چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.

[=&quot]همانند حضرت ابراهیم علیه السلام، اين تعداد از پيامبران نیز، پيش از آنكه به مقام امامت برسند، مقام نبوت و رسالت به معناى راهنمايى و انذار و تبشير را دارا بودند. بنابراين، هدايتى را كه خداوند از شؤون امامت قراداده([=&quot]یَهْدُونَ بِأَمْرِنا) [=&quot]، مرتبه بالاترى از نبوت و رسالت است و آن اينكه دست مردم و انسانهاى مستعد را گرفته و به حق و حقيقت و كمال مى‏رساند.[=&quot][7]

:Gol:--------------------------------------------------------------:Gol:

[=&quot][1][=&quot].[=&quot]شرح المقاصد،التفتازانی، ج‏5،47:«أجمع المسلمون على أن أفضل‏ الأنبياء محمد، لأن أمته خير الأمم لقوله تعالى: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ‏ «آل عمران/19» وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطا«البقرة/143»...الأحاديث الصحاح في هذا المعنى كثيرة، حتى قال (عليه السلام): أنا أكرم الأولين و الآخرين على اللّه تعالى و لا فخر.

[=&quot][=&quot][2][=&quot]. البقره( 2)، آيه 124.

[=&quot][=&quot][3][=&quot].البقره( 2)، آيه 124.
[=&quot][=&quot][4][=&quot]. در اصطلاح مى‏گويند: بين نبوت و امامت «عموم و خصوص من وجه» است؛ يعنى ممكن است كسی امام باشد و نبى نباشد و ممكن است كسى نبى باشد و امام نباشد و ممكن است هم نبى باشد و هم امام.
[=&quot]نبى به کسی گفته می شود كه وحى بر او نازل مى‏شود و آنچه به وسيله وحى دريافت مى‏كند، چنانچه از او بخواهند در اختيار ديگران مى‏گذارد. رسول كسى است كه مأموريت تبليغ، نشر احكام خداوند و تربيت مردم از طريق تعليم را به عهده دارد. لازمه هيچ يك از آنها، اين نيست كه مردم او را پيشوا دانسته و در ظاهر و باطن از او پيروى كنند اما امام از ماده «امَّ- يَؤُمُّ» و به معناى مقتدا بودن است؛ يعنى امام كسى است كه در تمام شؤون اعم از گفتار، كردار، عمل و عقيده از او پيروى و تبعيت شود و مسؤوليت اجراى قوانين الهى را در جامعه داشته باشد كه تعدادى از پيامبران مانند پيامبر اكرم (ص) هر سه مقام را دارا بودند. تفسير نمونه، ج 1، ص 318 و امام شناسى، محمد حسين حسينى طهرانى، ج 1، ص 131، انتشارات حكمت.

[=&quot][=&quot][5][=&quot].الانبیاء(21)،آیه73.

[=&quot][=&quot][=&quot][6] السجده( 32)، آيه24.

[=&quot][=&quot][=&quot][7]. براى توضيح بيشتر به ترجمه الميزان، ج 14، ص 428 و تفسير نمونه، ج 1، ص 320 مراجعه كنيد.

[=&quot]4) قرآن اين مقام را براى پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله ثابت دانسته و آنحضرت به عنوان سرمشق و الگوى عملى انسانها معرفى كرده مى‏فرمايد:
[=&quot]«وَ لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسوُلِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛[=&quot][1][=&quot]براى شما در رفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله پيروى نيكوست.
[=&quot]اسوه به معناى تأسى نمودن و اقتداكردن است.[=&quot][2] بنابراين، اسوه بودن رسول‏خدا صلی الله علیه وآله عبارت است از پيروى كردن از آنحضرت، علاوه بر اینکه پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله خاتم پيامبران و افضل تمام آنان است [=&quot][3] و هر فضيلت، منصب و كمالى براى هر پيامبرى ثابت باشد، پيامبر اكرم آن را داراست ومقام امامت يكى از آنهاست.

[=&quot]امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرمایند:
[=&quot]«انَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعْطِ الْأَنْبِياءَ شَيْئاً الَّا وَ قَدْ أَعْطاهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله»[=&quot][4][=&quot]همانا خداى عزّوجلّ هيچ چيزى را به انبيا اعطا نكرده، مگر آنكه آن را به محمّد صلی الله علیه وآله اعطا كرده است.

[=&quot]در اينجا به ذكر دو روايت از كلام گهربار حضرت على علیه السلام كه دلالت بر مقام امامت پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله دارد، بسنده مى‏شود:

[=&quot]«يا أَيُّهَا النَّاسُ انَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله امامٌ حَيّاً وَ مَيِّتاً»[=&quot][5]
[=&quot]اى مردم! همانا رسول خدا صلی الله علیه وآله در حال حيات و ممات پيشوا و امام (همگان) است.

[=&quot]«فَهُوَ امامُ مَنِ اتَّقى‏ وَ بَصيِرَةُ مَنِ اهْتَدى‏»[=&quot][6]
[=&quot]پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله پيشواى پرهيزكاران و روشنى ديده طالبان هدايت است.[=&quot][7]

[=&quot]موفق باشید.

:Gol:------------------------------------------------------------------:Gol:

[=&quot][=&quot][1][=&quot]. الاحزاب( 33)، آيه 21.

[=&quot][=&quot][2] . تفسير نمونه، ج 17، ص 243.


[=&quot][=&quot][3][=&quot]. خداوند متعال در سوره احزاب آیه 7 می فرماید:«[=&quot]وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً[=&quot]؛[=&quot][3] [=&quot](به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمى گرفتيم (كه در اداى مسئوليت تبليغ و رسالت كوتاهى نكنند). در اینکه خداوند متعال در این آیه این پنج نفر را اختصاص به ذکر نموده تنها به منظور تعظيم و احترام ايشان است، چون شانى عظيم و مقامى رفيع داشتند، براى اينكه اولی العزم و صاحب شريعت و داراى كتاب بودند، و به همين ملاك بود كه چهار نفر از ايشان را به ترتيب عصرشان ذكر كرد، ولى رسول خدا صلی الله علیه وآله را بر آنان مقدم داشت، با اينكه آن جناب از لحاظ عصر آخرين ايشان بود، براى اينكه آن جناب برترى و شرافت و تقدم بر همه آنان دارد».

[=&quot][=&quot][4][=&quot]. الکافی، ج 1، ص 225، الاسلامیة.

[=&quot][=&quot][5][=&quot]. الکافی، ج1،ص451،الاسلامیة.

[=&quot][=&quot][6][=&quot]. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 93، ص 279.

[=&quot][=&quot][7][=&quot].امامت و ولایت،علی نوری،ص22.

با سلام
قبلا در این تاپیک این سوال مورد بحث قرار گرفته :
http://www.askdin.com/thread17587.html

منتظر یوسف زهرا;341357 نوشت:
آیا پیامبر اسلام امام بود؟ با دلایل عقلی و نقلی برای اهل سنت ثابت کنید(یک تاپیک بود اما با دلیل نقلی برای اهل سنت نبود) که حضرت محمد (ص) امام بود.

سلام

امامت چیزی جز رهبری جامع جامعه در مسیر تکامل مادی و معنوی آنها نیست و این همان کاری است که رسول اکرم ص در مقام تعامل با امت اسلام به انجام رسانده است و تفاوت این مقام با نبوت انستکه امامت مبتنی بر قانون الهی است و نبوت صرف دریافت قانون است لذا امامت پیاده سازی قانون الهی در جامعه است ( به تفاوت نبوت و امامت در اینجا دقت بفرمایید )

و اما اثبات امامت برای نبی اکرم به آیه 124 سوره مبارکه بقره ممکن است چه اینکه در این آیه شریفه خدای متعال وعده می فرماید که به پاکان از ذریه ابراهیم ع امامت عنایت کند و این در مورد نبی اکرم قطعی است چه اینکه نبی اکرم ص پاک پاکان بود و وعده الهی هم تخلف نمی کند لذا او امام است

والله الموفق

صدرا;342645 نوشت:
«وَ اذِ ابْتَلى ابْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاتَمَّهُنَّ قالَ انّى‏ جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتى قالَ لايَنالُ عَهْدِى الظَّالِمينَ»؛[2]و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده آزمايش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: آيا از دودمان من نيز به اين مقام مى‏رسند؟ خداوند فرمود: پيمان من (مقام امامت) به ستمكاران‏نمى‏رسد. (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه معصوم باشند، شايسته اين مقام هستند). در توضيح معناى اين آيه، توجه به نکاتی ضروری است: 1) حضرت ابراهيم پس از آنكه از عهده امتحانهاى سخت برآمد، به اين مقام رسيده است. اين معنا نشانگر آن است كه امامت پس از گذراندن مراحلى از جانب خداوند اعطا مى‏شود.

[=&quot]این ادعا از چندین جهت باطل است.[/][=&quot][/]
[=&quot]1.گویا اینان اعتقاد خودشان را فراموش کرده اند! زیرا اهل تشیع بر این عقیده هستند که ائمه از زمانی که به دنیا می آیند امام هستند، حال سوال می شود که یک نوزاد به چه بلایایی مبتلا می شود که بتوانیم آن را با بلایی که حضرت ابراهیم به آن مبتلا شد یکی بدانیم و آن نوزاد را نیز به دلیل مبتلا شدن به بلایای مختلف به مقام امامت برسانیم؟ امام جواد و امام هادی و امام غائبتان که در سنین 5، 6 ساله امام شدند، آنان نیز به بلایا مبتلا شدند و مورد آزمایش قرار گرفتند؟ !!! [/]
[=&quot]اگر علت ترفیع! حضرت ابراهیم علیه السلام سربلند گشتن در امتحانات و بلایا بود ؛ ائمۀ شما که قبل از اینکه در این دنیا نفس بکشند هم امام می شوند و هم معصوم و هم صاحب علم لدنی می گردند !! حال چرا حضرت ابراهیم باید به بلایای مختلف گرفتار شود تا بتواند به امامت دست یابد ولی ائمۀ شما از وقتی به دنیا می آیند امام هستند! آیا این تناقض نیست؟
[/]

[=&quot]بعضی اوقات می گویند:«حضرت حسین آن همه بلا دید و 72 تن از یاران و خویشان خود را در کربلا از دست داد و ... آیا امتحانی از این بالاتر ممکن است؟» جواب این است که: به عقیدۀ شما سیدنا حسین قبل از اینکه به کربلا بروند امام بودند و این بلا بعد از امام شدن ایشان بود، پس این سخن شما بی مورد است.[/]
[=&quot]2.اگر مقام امامت بالاتر از نبوت است چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به جای اینکه به عنوان "امام" معرفی شوند در جای جای قرآن از ایشان به عنوان "عبد" و"رسول"و "نبی" یاد شده است؟[/]
[=&quot]سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ (اسراء:1)[/]
[=&quot]مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ (احزاب:40)[/]
[=&quot]مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ[/][=&quot] وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ (فتح:29)[/]
[=&quot]اگر مقام امامت بالاتر از نبوت باشد، شایسته بود که نبی اکرم صلی الله علیه وسلم به عنوان امام معرفی شوند نه به عنوان، بنده و رسول و نبی ! حداقل می بایست یک بار "امام" نامیده می شدند!
[/]

[=&quot]برای درک بهتر؛ شخصی را فرض کنید که در ابتدا "حاکم خراسان" بوده و بعد از مدتی "شاه کل ایران" می شود ؛ هر عاقلی می داند که مقام "شاه کل ایران" از مقام "حاکم خراسان" بالاتر است!(همانطور که نزد شیعه مقام امامت از نوبت بالاتر است) حال، آیا معقول است که شخصی در مقام تعریف و تمجید از شاه، او را با عنوان "حاکم خراسان" خطاب کند؟ آیا معقول است که همیشه او را "حاکم خراسان" بخواند؟ (همانطور که خداوند نبی اکرم را رسول خود خوانده و از او به عنوان امام یاد نکرده) و آیا این تناقضی آشکار نیست؟ آیا معقول است که در مقام تعریف؛ "رضا خان میر پنج" را زمانی که تبدیل به "رضا شاه" شد، باز هم "رضا خان میر پنج" بخوانیم؟[/]
[=&quot]در کتب شیعه از هشام بن حكم از حضرت صادق عليه السّلام نقل است که در بارۀ آيۀ «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»گفت: « لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ اسْماً أَفْضَلُ مِنْهُ لَسَمَّانَا بِه‏» یعنی: اگر خداوند بهتر از اين(کلمۀ امام) اسمى را ميدانست ما را به آن نام مى‏نامید! (تفسیر عیاشی ج1 ص58 _تهران ؛ بحار الانوار ج25 ص104 _تهران)[/]
[=&quot]حال چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم حتی یکبار هم به این نام مسمی نشده و با این کلمه ستوده نشده است؟[/]
[=&quot]3.در آیۀ 74 سورۀ فرقان، می خوانیم: «وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا» (فرقان:74) = « و (مومنین) كسانى‏اند كه مى‏گويند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را امام با تقوایان بگردان»[/][=&quot][/]
[=&quot]طبق این آیه من می توانم از خدا بخواهم که، «خدایا مرا امام بگردان»! حال اگر امامت از نبوت بالاتر باشد چگونه من می توانم آن مقام والا را از خدا درخواست کنم؟؟ آیا من اجازه دارم که بگویم:« ای خدایا مرا پیامبر بگردان؟» مسلماً خیر و اگر کسی چنین بگوید به مقام نبوت توهین کرده و پیامبری را به سخره گرفته است (العیاذ بالله)، حال چگونه ممکن است من از خدا مقامی را طلب کنم که از نبوت هم بالاتر است؟[/]
[=&quot]مثل این است که با 10 هزار تومان پول به بازار بروی و قیمت دو جنس را از فروشنده بپرسی ؛ فروشنده بگوید، این 12 هزار تومان است و آن هم 15 هزار تومان ؛ شما 10 هزار تومان را نشان داده و بگویی: آن 12 هزار تومانی را به من بده؛ فروشنده می گوید: پولت کم است و نمی توانی این جنس را بخری! بعد بگویی ؛ باشد پس لطف کن آن جنس 15هزار تومانی را به من بده!!!! آیا فروشنده حق ندارد فکر کند که دارند او را مسخره می کنند؟؟ یقیناً بله؛ پس چه می گویید در مورد بازی شیعیان با مقام نبوت که آن را به سخره گرفته اند؟[/]
[=&quot]وقتی نتوانی نبی باشی چطور می توانی از خدا بخواهی که تو را امام کند در صورتی که امامت از نبوت هم بالاتر است؟؟ (به زعم شیعه البته)
[/]

[=&quot]پس ثابت می شود که نبوت بالاتر از امامت است، اما آخوند شیعی در این موضع دنبال راه فراری می گردد و چاره را در این می داند که بگوید: «این دو امامت با هم فرق می کنند ؛ امامی که خود خدا به شخصی اعطا می کند این امامت از نبوت بالاتر است ولی آن امامتی که تو خود، از خدا بخواهی آن امامت از نبوت پایینتر است! مانند این است که تو از شخصی آب بخواهی و این به دست شخص مقابل است که در چه لیوانی برایت آب بریزد! »[/][=&quot][/]
[=&quot]در جواب می گوییم: معیار شما برای این ادعا چیست؟ به دلخواه آیات قرآن را تاویل و تفسیر به میل کردن، سخت نیست ولی کو دلیل قانع کننده؟ اما برای اینکه بدانید،آخوند شیعی بی منطق است به مثالشان توجه کنید!! [/]
[=&quot]در مثالشان می گویند: «اگر تو آب در خواست کنی، انتخاب لیوان با طرف مقابل است» حال ما می گوییم، برعکس آن هم همینگونه است، یعنی اگر شخص مقابل به دلخواه خواست به شما آب تعارف کند، باز هم دست خود شخص است که در چه لیوانی برایتان آب بریزد!! غیر از این است؟؟ همانطور که اگر تو تقاضای آب بکنی، لیوانش را شخص مقابل انتخاب می کند به همین ترتیب اگر شخص خواست به دلخواه آب تعارف کند باز انتخاب لیوان به دست خودش است، ممکن است برای من آب را در لیوان کریستالی بریزد برای دیگری در لیوان یک بار مصرف ![/]
[=&quot]وانگهی، زمانی که من درخواست آب میکنم، همان موقع می توانم نوع لیوان را هم تعیین کنم، مثلاً بگویم: «به من آب بده و آن را در لیوان کریستالی بریز!» چنانکه در آیۀ مذکور(فرقان:74) شخص از خدا می خواهد که او را امام قرار دهد، نوع امامتش را نیز می گوید! و می گوید: «ما را امام پرهیزکاران قرار ده» پس نوعش هم مشخص شد[/][=&quot] [/][=&quot]یعنی وقتی گفت آب بده، عملا[/][=&quot]ً گفت آن را در لیوان کریستالی بریز!

[/][=&quot][/]
[=&quot]ضمناً:امامتی که خدا می دهد به دو شکل است، یا امامت هدایت که نیک و پسندیده است یا امامت کفر که بد و مذموم است! به این دو آیه توجه کنید:[/]
[=&quot]وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً[/][=&quot] يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ (قصص:41) = و آنان را از آن گونه پيشوايانى ساختيم كه مردم را به آتش دعوت مى‏كنند و در روز قيامت كسى ياريشان نكند.[/]
[=&quot]وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً[/][=&quot] يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ (سجده:24) = از ميان آن قوم پيشوايانى پديد آورديم كه چون صبورى پيشه كردند و به آيات ما يقين داشتند، به فرمان ما به هدايت مردم پرداختند.[/]
[=&quot]در این دو آیه خداوند درمورد اشخاصی صحبت می کند که آنان را امام قرار داده است،(=به آنان آب تعارف کرده) اما یکی را امام کفر و دیگری را امام هدایت قرار داده(یکی در لیوان کریستالی و دیگری در لیوان پلاستیکی).[/][=&quot][/]
[=&quot] پس آیا متوجه شدید که اینان چقدر از آیات قرآنی غافل و با منطق بیگانه و غریبند؟[/]
[=&quot]حال برای اینکه دل شیعیان نشکند می گوییم: باشد این ادعای شما را می پذیریم و می گوییم: «قبول!!(البته فعلاً) این امامتی که من می توانم از خدا درخواست کنم مقامش پایینتر از نبوت است، دلیلش هم این است که این را خودم از خدا خواستم تا به من بدهد، نه مانند حضرت ابراهیم که خداوند خودش آن را به وی اعطا نمود»،اما باز هم مشکلی به وجود می آید!
[/]

[=&quot]ما در آیۀ 5 سورۀ قصص در مورد قوم حضرت موسی می خوانیم: [/]
[=&quot]«وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»[/][=&quot] (قصص:5) = «و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست‏شده بودند منت نهيم و آنان را امام گردانيم و ايشان را وارث كنيم.»[/]
[=&quot]دقت کنید به واژۀ "نجعلهم" که خداوند می فرماید: "ما قرار دهیم" ؛ یعنی این بار دیگر امامت را شخص از خداوند درخواست نکرده بلکه خداوند به آنها اعطا کرده است، پس با توجه به جواب شیعه؛ می گوییم: «امامت قوم حضرت موسی از نبوت بالاتر است!!! یعنی قوم موسی از خود حضرت موسی والا مقام تر بودند و به جای اینکه آنان از حضرت موسی تبعیت کنند، حضرت موسی علیه السلام باید از آنان تبعیت کند!!»[/]
[=&quot]ما همین جواب را به شیعه ها دادیم ؛ ولی آنها به مغزهای خود فشار آورده جواب تراشیده و گفتند: «مگر نمی دانید قوم حضرت موسی علیه السلام، بنی اسرائیل بودند؟ مگر نمی دانید در بین قوم حضرت موسی، "سامری" هم بود و مگر نمی دانید عده کثیری از این قوم گوساله پرست شدند و ....؟»[/]
[=&quot]ما هم در جواب می گوئیم:[/][=&quot] ما به کل قوم حضرت موسی کاری نداریم ؛اگر 10 نفر از کل آن قوم اهل توحید بوده باشند برای ما کافیست، نه!! 10 نفر زیاد است، 5 نفر هم کافیست که ما بتوانیم بگوئیم: «آن دو نفر مستحقتر به تبعیت بودند و حضرت موسی باید از آنها تبعیت می کرد، نه اینکه آنان از حضرت موسی تبعیت کنند! چونکه آنها امام هستند ولی حضرت موسی پیامبر است و به اعتقاد شما امام از نبی بالاتر است . پس حضرت موسی باید از تابعان خود(همان ائمۀ قوم) تبعیت می کرد!!» تناقضی از این واضحتر تا به حال دیده اید؟ دالانی پر پیچ و خم تر از این، سراغ دارید؟![/][=&quot][/]
[=&quot]در اینجا شیعیان کمی عقب نشینی می کنند و می گویند:« این چه حرفیست که می گوئید: قوم حضرت موسی از خود ایشان، والا مقام تر بودند؟ اگر به خاطر امامت است که ما معتقدیم حضرت موسی هم پیامبر است و هم امام!»[/]
[=&quot]جواب:[/][=&quot] در این مورد شیعه عقیدۀ خودش را فراموش کرده و دروغ می گوید زیرا آنان حضرت موسی را امام نمی دانند چرا که امام باید معصوم باشد ولی حضرت موسی خطاهایی از او سر زده که با عصمت و امامت ساختۀ شیعه در تضاد است، حضرت موسی ریش برادرش را کشید، الواح را به زمین کوبید و فردی را نیز به قتل رساند ؛ اما از این دروغ و مخفی کردن عقیده اشان میگذریم و کاری به صادق یا کاذب بودن آنان نداریم، فقط در جواب می گوئیم: مگر شما ائمۀ خود را به این خاطر که به یکباره از مقام بندگی به مقام امامت رسیدند، از حضرت موسی و دیگر انبياء و رُسُل بالاتر نمی دانید؟؟؟ پس چرا امامهای قوم حضرت موسی که به یکباره از بندگی به امامی رسیدند را از آن حضرت بالاتر نمی دانید؟؟ آیا این دو گانه گویی نیست؟[/]
[=&quot]آخر مگر می شود عقیده ای حق باشد و این همه تناقضات بزرگ و واضح داشته باشد؟؟

[/][=&quot][/]
[=&quot]4. نبی حکم شرع را ابلاغ می کند، اوامر او در امور دینی، قوانین آن دین محسوب می شوند، و نبی بانی شرع است، چنانکه نبی اکرم بانی اسلام بود ؛اما آیا ائمۀ شیعه می توانند شرعی بنا کنند و حلالی را حرام گردانند و ...؟ مسلماً خیر بلکه خود حضرت علی باید تابع پیامبر باشد، حال چگونه ممکن است مقام تابع از مقام متبوع والاتر باشد؟[/]
[=&quot]5.چنانکه شیعیان نیز قبول دارند و در نهج البلاغه تصریح شده، به ائمۀ شیعه وحی نمی رسد و بعد از نبی اکرم وحی قطع شد .[/][=&quot][/]
[=&quot]در نهج البلاغه از قول حضرت علي آمده است: «فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ، وَخَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ» یعنی: « به وسيله او پيامبران دنبال شدند؛ و نزول وحي را به آنحضرت ختم نمود.» (خطبه 133)[/]
[=&quot]و همچنین آمده است: « بِأَبِي أَنْتَ وأُمِّي يَا رَسُولَ اللهِ! لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالأنْبَاءِ وأَخْبَارِ السَّماءِ» [/]
[=&quot]یعنی: « «پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا (ص) با مرگ تو چيزى قطع گرديد كه با مرگ غير تو قطع نشد، (و آن اين كه:) نبوت و اخبار از ناحيه خدا از آسمان، با مرگ تو قطع گرديد[/][=&quot]. [/][=&quot]» (خطبۀ 225 یا 226 یا 235، بنا بر اختلاف نُسخ)[/]
[=&quot]و مجلسی از شیخ مفیده چنین نقل کرده است: « و الاتفاق على أنه من زعم أن أحدا بعد نبينا ص يوحى إليه فقد أخطأ و كفر.» [/]
[=&quot]یعنی:«و اتّفاق علماي شيعه بر این است که هر کس قائل باشد که پس از پيامبر اسلام به کسي وحي ميشود، خطا کرده و کافر شده است.» (بحار الأنوار، المجلسي،ج‏26،ص:84 ؛ أوائل المقالات، ص: 68، شیخ مفید_قم)[/]
[=&quot]حال سوال این است که چگونه پیامبرانی که به عقیدۀ شیعه مقامشان از مقام حضرت علی کمتر بود، به آنان وحی می شد ولی حضرت علی که حتی از ابراهیم و عیسی و موسی نیز والا مقام تر است (بزعمهم) به او وحی نمی شود!! مگر ترفیع مقام و تقلیل لوازم ممکن است؟ به این می ماند که شخصی ابتدا حاکم خراسان باشد و از دیگران خراج اراضی بگیرد ولی زمانی که شاه کل ایران شد،دیگر خراج به او ندهند.
[/]

[=&quot]6. این عقیدۀ کفر آمیز که نبوت را پایینتر از امامت می دانند، عقیده ای نوپدید است و اصولاً در نزد کثیری از قدمای شیعه چنین عقیده ای مردود محسوب می شده است، چنانکه "عبد الجلیل قزوینی رازی" از علمای قرن 6 اهل تشیع در کتاب " بعض مثالب النواصب فی النقض بعض فضائح الروافض " که آن را به زبان فارسی و در رد اهل سنت نوشته است، می گوید: «امّا آنچه گفته است كه: «شيعه امامت دوازده چون رسالت رسول دانند ».[/]
[=&quot]دعويى بى‏حجّت است و سخنى بى‏بيّنت، اوّلا بمذهب شيعت اصوليّه درجه نبوّت و رسالت درجه أعظم است و مرتبت اكبر، و رسول مطاع است و امام را طاعت‏ وى واجب است، و رسول مقتداست و على و غيرعلى مقتدى، و صاحب كتاب و شريعت و معراج و نبوّت مصطفى است كه أفضل الأنبيا است. پس بدين شرح شبهتى نماند كه امام را درجه نبوّت نباشد.»[/][=&quot][/]
[=&quot](بعض مثالب النواصب فی النقض بعض فضائح الروافض (مشهور به "النقض")، متن، ص: 240-241، عبد الجليل قزوينى رازى‏ ؛ انتشارات انجمن آثار ملى‏ _ تهران‏، 1358 ش‏)[/]
[=&quot]و ابو الفتوح رازی (قرن6)در تفسیرش که قدیمیترین تفسیر شیعی به زبان فارسی است، در مورد آیۀ «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا » می نویسد: «[/][=&quot] [/][=&quot]اگر گويند: چگونه گفت پيغامبر را كه من تو را امام خواهم كردن، و درجه پيغامبرى بيش از امامت است، و چون پيغامبر باشد، خود امام باشد؟[/]
[=&quot]جواب گوييم: معنى امامت در حقّ پيغامبر امر به جهاد باشد كه همه پيغامبران امام نباشند، از پيغامبران امام آن باشد كه مأمور باشد به جهاد.» ( روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج‏2، ص: 141، ابو الفتوح رازی _مشهد)[/]
[=&quot]و ابو المحاسن جرجانی از علمای قرن 8 شیعی نیز می نویسد: «[/][=&quot] [/][=&quot]گويند كه پيغمبر را چگونه گفت كه: ترا امام خواهم كرد و درجه نبوّت بيش از درجه امامت است و هر كه پيغمبر باشد خود امام بود نه چنين است كه ميگويند از بهر آنكه پيغمبران بسى بوده‏اند كه ايشان را بجهاد نفرموده‏اند، ابراهيم را گفت كه: ترا خلعت نبوّت داديم تشريف امامت خواهيم داد و بجهاد خواهيم فرمود» (تفسیر جلاء الأذهان و جلاء الأحزان(فارسی)، ج‏1، ص: 144، جرجانی _تهران،ط1)[/]

حامد;342688 نوشت:
امامت چیزی جز رهبری جامع جامعه در مسیر تکامل مادی و معنوی آنها نیست و این همان کاری است که رسول اکرم ص در مقام تعامل با امت اسلام به انجام رسانده است و تفاوت این مقام با نبوت انستکه امامت مبتنی بر قانون الهی است و نبوت صرف دریافت قانون است لذا امامت پیاده سازی قانون الهی در جامعه است ( به تفاوت نبوت و امامت در اینجا دقت بفرمایید )

سلام
احسنت ، اما شما که اعتقاد ندارید هر کس قوانین اسلامی را اجرا کرد امام است چون در آن صورت ابوبکر هم امام شما خواهد شد!
حامد;342688 نوشت:
و اما اثبات امامت برای نبی اکرم به آیه 124 سوره مبارکه بقره ممکن است چه اینکه در این آیه شریفه خدای متعال وعده می فرماید که به پاکان از ذریه ابراهیم ع امامت عنایت کند و این در مورد نبی اکرم قطعی است چه اینکه نبی اکرم ص پاک پاکان بود و وعده الهی هم تخلف نمی کند لذا او امام است

این استدلال چند اشکال دارد:
1- جایی خداوند وعده نداد که از ذریه تو است بلکه ابراهیم درخواست کرد و خدا نه رد کرد و نه تایید بلکه گفت لايَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ
2- شما باید بعد هم بر فرض که چنین وعده ای داده شده آنگاه برای اثبات مدعای خود باید ثابت کنید در ذریه ابراهیم همه به جز 13 امام البته منهای امام های جدید همه ظالم بوده اند که امامت به آن ها نرسیده!
3- شما اگر بگویید که اگر فلان صفت در شخصی بود پس آن شخص امام است دیگر این موارد که امام از ناحیه خدا انتخاب می شود دیگر چیست؟؟ در شورا جمع می شوند و می بینند که چه کسی ظالم نیست و قوانین را اجرا می کند و شرایط امام در او وجود دارد آنگاه او را امام بر می گزینند! که همینطور هم شد.
4- اگر پیامبر امام است وامامت مقام بالاتری است چرا یک بار به این مقام در قرآن خوانده نشده است؟؟ و با مقام به گمان شما پایین تر خوانده شده؟؟

من کلاب الرقیه س;342784 نوشت:
وحی اقسام دارد همانطور که به زنبور عسل و مادر موسی س نیز وحی شد. و نبوت و امامت هرگز یکی نیستند. همانطور که نبی ص به علی ع فرمود: تو بمنزله هارونی جز اینکه نبی ای پس از من نیست.

لطفا ربط این مطالب با صحبت های من من را بگو!

کلمه;342798 نوشت:
سلام احسنت ، اما شما که اعتقاد ندارید هر کس قوانین اسلامی را اجرا کرد امام است چون در آن صورت ابوبکر هم امام شما خواهد شد!

سلام
فکر میکنم منظورم را متوجه نمی شوید
وقتی میگوییم امامت یعنی پیاده کردن دین در جامعه منظور این نیست که اگر یک ناشایست آمد عهده دار کار شد او امام حق شده است بلکه او غاصبانه در این مقام قرار گرفت چرا که پیاده سازی دین در جامعه وقتی حقانی است که :
اولا شایستگی های الهی امامت که خیلی فراتر از چند کار حکومتی است داشته باشد
ثانیا منصوب از سوی خدا و رسول باشد
تاکید ما بر جهت تفاوت نبوت و رسالت بوده است

کلمه;342798 نوشت:
جایی خداوند وعده نداد که از ذریه تو است بلکه ابراهیم درخواست کرد و خدا نه رد کرد و نه تایید بلکه گفت لايَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ

کسی غیر از ابراهیم در آیه از خدای متعال درخواست امامت نکرد تا خدا به او جواب دهد پس قطعا پاسخ به خود حضرت ابراهیم ع است بخصوص که پس از سوال در خصوص ذریه فرمود لاینال
2-
کلمه;342798 نوشت:
شما باید بعد هم بر فرض که چنین وعده ای داده شده آنگاه برای اثبات مدعای خود باید ثابت کنید در ذریه ابراهیم همه به جز 13 امام البته منهای امام های جدید همه ظالم بوده اند که امامت به آن ها نرسیده!

در این تاپیک در صدد نفی امامت از کسی نیستیم بلکه در صدد اثبات امامت برای نبی اکرم ص هستیم
کلمه;342798 نوشت:
شما اگر بگویید که اگر فلان صفت در شخصی بود پس آن شخص امام است دیگر این موارد که امام از ناحیه خدا انتخاب می شود دیگر چیست؟؟ در شورا جمع می شوند و می بینند که چه کسی ظالم نیست و قوانین را اجرا می کند و شرایط امام در او وجود دارد آنگاه او را امام بر می گزینند! که همینطور هم شد.

ما بی اساس پیامبر ص را پاک نگرفتیم بلکه پیامبری او دلیل بر پاکی اوست
کلمه;342798 نوشت:
اگر پیامبر امام است وامامت مقام بالاتری است چرا یک بار به این مقام در قرآن خوانده نشده است؟؟ و با مقام به گمان شما پایین تر خوانده شده؟؟

چون امامت در ضمن رسالت است
پیامبری به دو گونه است
1- نبوت : که صرف اخذ و ابلاغ پیام الهی است
2- رسالت : که علاوه بر اخذ و ابلاغ باید آنرا به معرض اجرا نیز درآورد
لذا رسول امام نیز هست
به همین دلیل در جای جای قرآن از پیامبر اکرم ص به رسول تعبیر فرمود
والله الموفق

کلمه;342803 نوشت:
لطفا ربط این مطالب با صحبت های من من را بگو!
شما رجوع کنید به باب امامت در جلد یک کتاب شریف اصول کافی متوجه خواهی شد فرق بین امامت و نبوت و وحی در آندو را.

کلمه;342767 نوشت:
طبق این آیه من می توانم از خدا بخواهم که، «خدایا مرا امام بگردان»! حال اگر امامت از نبوت بالاتر باشد چگونه من می توانم آن مقام والا را از خدا درخواست کنم؟؟ آیا من اجازه دارم که بگویم:« ای خدایا مرا پیامبر بگردان؟» مسلماً خیر و اگر کسی چنین بگوید به مقام نبوت توهین کرده و پیامبری را به سخره گرفته است (العیاذ بالله)، حال چگونه ممکن است من از خدا مقامی را طلب کنم که از نبوت هم بالاتر است؟

سلام
صرف دعا بر وصول دلالتی ندارد ضمن اینکه انسان میتواند با کسب شایستگی هایی بر برخی از متقین امام هم بشود و دعایش مستجاب اما این با امامت بر تمام متقین فرق دارد بله بعضی مومنین بر بعض دیگر ولایت هم دارند اما کسی نگفته هر کسی شایستگی امامت بر همه مومنین را دارد چه اینکه این امامت خاص اهلش است و اهلش را خدا و رسول به ما معرفی کردند تا آدرس را گم نکنیم

کلمه;342767 نوشت:
امامت قوم حضرت موسی از نبوت بالاتر است!!! یعنی قوم موسی از خود حضرت موسی والا مقام تر بودند و به جای اینکه آنان از حضرت موسی تبعیت کنند، حضرت موسی علیه السلام باید از آنان تبعیت کند

تفاوت نبوت با امامت مانند تفاوت فعالیت نظری و کار عملی است . کسی که علمی را می آموزد در مقامی است و کسی که آن علم آموخته را در عمل به اجرا در می آورد در مقام دیگر . امامت به اجرا درآوردن قانونی است که از مشکات نبوت ظاهر شد . پس امامت علم همراه عمل است . لذاست که امامت برتر از نبوت است . البته اگر توهم نشود که چند کار اجرایی دینی احراز مقام امامت به جامعیت خود است .
کلمه;342767 نوشت:
در این مورد شیعه عقیدۀ خودش را فراموش کرده و دروغ می گوید زیرا آنان حضرت موسی را امام نمی دانند چرا که امام باید معصوم باشد ولی حضرت موسی خطاهایی از او سر زده که با عصمت و امامت ساختۀ شیعه در تضاد است، حضرت موسی ریش برادرش را کشید، الواح را به زمین کوبید و فردی را نیز به قتل رساند

این سخن بی اساس است . شیعه همه انبیاء و رسولان را معصوم می داند و این افعالی که ایشان ذکر کرده اند با عصمت منافات ندارد .
کلمه;342767 نوشت:
نبی حکم شرع را ابلاغ می کند، اوامر او در امور دینی، قوانین آن دین محسوب می شوند، و نبی بانی شرع است، چنانکه نبی اکرم بانی اسلام بود ؛اما آیا ائمۀ شیعه می توانند شرعی بنا کنند و حلالی را حرام گردانند و ...؟ مسلماً خیر بلکه خود حضرت علی باید تابع پیامبر باشد، حال چگونه ممکن است مقام تابع از مقام متبوع والاتر باشد؟

نبی شارع نیست شارع خداست و نبی دریافت کننده آن از خدای تعالی است ضمن اینکه خود امیر مومنان به شهود دریافت وحی در نهج تصریح فرموده و به همین دلیل در قرآن کریم اورا به عنوان من عنده ام الکتاب شاهد بر رسالت نبی اکرم ص معرفی فرمود . این نشان دهنده اوج مقامات روحی ومعنوی ائمه معصومین ع است .
کلمه;342767 نوشت:
حال سوال این است که چگونه پیامبرانی که به عقیدۀ شیعه مقامشان از مقام حضرت علی کمتر بود، به آنان وحی می شد ولی حضرت علی که حتی از ابراهیم و عیسی و موسی نیز والا مقام تر است (بزعمهم) به او وحی نمی شود!! مگر ترفیع مقام و تقلیل لوازم ممکن است؟

منظور از این وحی وحی تشریعی است که گفته شد خود علی ع شاهد و شنوای نزول آن وحی بودند . به عبارت ساده تر ایشان توانایی درک وحی الهی را داشته اند اما مشیت الهی بر دریافت و ابلاغ آن توسط نبی اکرم بوده است . اثبات توانایی علی ع بر درک وحی نازل بر خاتم ع نشان دهنده برتری او و فرزندانش بر سایر انبیاست که در نبوت مادون پیامبر اسلام است .
کلمه;342767 نوشت:
این عقیدۀ کفر آمیز که نبوت را پایینتر از امامت می دانند، عقیده ای نوپدید است

از این کلام تعجب نمی کنیم چون تکفیریها به خیلی خیلی نازلتر از این مساله هم انگ کفر می زنند نعوذ بالله کم مانده خود رسول اکرم ص را هم کافر معرفی کنند البته دور نیست این کار را بکنند تا معلوم شود انچه در ذاتشان دارند از جنگ با حقیقت .
والله الموفق المعین

حامد;342818 نوشت:
که پیاده سازی دین در جامعه وقتی حقانی است که : اولا شایستگی های الهی امامت که خیلی فراتر از چند کار حکومتی است داشته باشد ثانیا منصوب از سوی خدا و رسول باشد

سلام
اما شما از مورد دوم حرفی نزدید و باید ثابت کنید که خدا محمد را امام هم برگزید.و فقط از این حرف زدید که چون شایستگی دارد پس امام است
حامد;342818 نوشت:
کسی غیر از ابراهیم در آیه از خدای متعال درخواست امامت نکرد تا خدا به او جواب دهد پس قطعا پاسخ به خود حضرت ابراهیم ع است بخصوص که پس از سوال در خصوص ذریه فرمود لاینال

خداوند وعده ای نداده که امام را از ذریه تو قرار می دهم بلکه گفته لا ینال ... و به معنای تایید سخن ابراهیم نیست
حامد;342818 نوشت:
در این تاپیک در صدد نفی امامت از کسی نیستیم بلکه در صدد اثبات امامت برای نبی اکرم ص هستیم

بفرمایید اثبات کنید اما نه اینکه بگویید چون ظالم نیست پس امام است
حامد;342818 نوشت:
ما بی اساس پیامبر ص را پاک نگرفتیم بلکه پیامبری او دلیل بر پاکی اوست

کسی این سخن را رد نمی کند،اما ثابت کن اگر شخصی پیدا شود اکنون چون رسول الله پاک باشد مقام امامت از مهدی گرفته شده و به او داده می شود! یعنی هر کسی پاک باشد امام است!
حامد;342818 نوشت:
چون امامت در ضمن رسالت است پیامبری به دو گونه است 1- نبوت : که صرف اخذ و ابلاغ پیام الهی است 2- رسالت : که علاوه بر اخذ و ابلاغ باید آنرا به معرض اجرا نیز درآورد لذا رسول امام نیز هست به همین دلیل در جای جای قرآن از پیامبر اکرم ص به رسول تعبیر فرمود

این سخن هم علیه شماست!
فرمودید رسالت جمع بین امامت و نبوت است! پس رسول از امام بالاتر است چون هم امام است هم نبی! هم به وحی متصل است هم امام.
و الله الموفق

من کلاب الرقیه س;342819 نوشت:
شما رجوع کنید به باب امامت در جلد یک کتاب شریف اصول کافی متوجه خواهی شد فرق بین امامت و نبوت و وحی در آندو را.

شما هنوز نمی دانید تالار گفتگو چیست! شما هم رجوع کن به کتابخانه سایت عقیده!!!

کلمه;342836 نوشت:
سلام اما شما از مورد دوم حرفی نزدید و باید ثابت کنید که خدا محمد را امام هم برگزید.و فقط از این حرف زدید که چون شایستگی دارد پس امام است

سلام
در مقام اثبات امامت ایشان دو چیز باید ثابت میشد
1- امامت در قرآن مطرح و نشانه هایش ذکر شده
2- ایشان مصداق آن نشانه هاست

کلمه;342836 نوشت:
خداوند وعده ای نداده که امام را از ذریه تو قرار می دهم بلکه گفته لا ینال ... و به معنای تایید سخن ابراهیم نیست

مگر مکالمه بین چند نفر است . یکی ابراهیم ع که درخواست امامت برای ذریه کرده و یکی خدا که جواب فرموده اما در ضمن شرط اساسی امامت که همان پاکی از ظلم است
کلمه;342836 نوشت:
بفرمایید اثبات کنید اما نه اینکه بگویید چون ظالم نیست پس امام است

پس آیه چه می فرماید ؟ نکند شما قائل به ظالم بودن ایشان هستید نعوذ بالله
دست گذاشتیم روی نقطه ضعف که دردتان آمد ؟
بله انسانی که کفر و شرک و گناه را بخش اعظم زندگیش گرفته نمی تواند امام باشد

می خواهی شرط عهد الهی را عوض کنی ؟
کلمه;342836 نوشت:
کسی این سخن را رد نمی کند،اما ثابت کن اگر شخصی پیدا شود اکنون چون رسول الله پاک باشد مقام امامت از مهدی گرفته شده و به او داده می شود! یعنی هر کسی پاک باشد امام است!

لا ینال عهدی الظالمین دلیل بر این حقیقت است
میگویم شما قرآن را می خوانید که خوانده باشید یا می خوانید تا بفهمید ؟

کلمه;342836 نوشت:
این سخن هم علیه شماست! فرمودید رسالت جمع بین امامت و نبوت است! پس رسول از امام بالاتر است چون هم امام است هم نبی! هم به وحی متصل است هم امام. و الله الموفق

خیر چنین نیست
چون قرآن برای رسل مراتب اثبات فرمود : تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض
لذا رسالت رسولان پیشین در حد رسالت نبی اکرم نیست و امام بعد از نبی هم در این فضیلت ملحق به اوست چه اینکه او خلیفه رسول اعظم است و خلیفه حائز حقایق مستخلف عنه است مگر در چیزی که مختص او باشد که اینجا مقام نبوت و ابلاغ وحی است
والله الموفق المعین

به نام خدا

ضمن عرض سلام و تبریک میلاد با سعادت بهانه خلقت ، حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها )
از کلیه دوستان شرکت کننده در بحث خواهشمندم که بحث رو علمی و منطقی پیش ببرند و از زدن پستهای توهین آمیز و خارج از موضوع پرهیز کنند تا انشاءالله مجددا مجبور به حذف و ویرایش نشیم .
ازهمکاری بزرگواران صمیمانه تشکر میکنم.

با سلام

جناب آقای کلمه

اگر به جز کپی کردن از سایتهای وهابی چیزی در چنته خود جنابعالی نیز موجود میباشد بفرمائید نظر ایشان در مورد امامت ابوبکر چه چیزی است؟

اگر خدا مشخص نکرده پس چه کسی و چطور ابوبکر را تعیین کرده است؟

کلمه;342805 نوشت:
باید گفت همین استدلال، باعث رد و بطلان عقاید شماست، چون به قول خودتان حضرت ابراهیم در ابتدا نبوت داشته و سپس امام شده است، چون اگر شما معتقد به این استدلال هستید پس باید قوانین آنرا نیز رعایت کنید و نمی توانید یک تکه از آنرا به نفع خود گزینش کنید.

با سلام و عرض ادب

1) دوست گرامی قبل از اینکه مطالب سایت اسلام تکس را بعینه در اینجا منعکس سازید، عنوان سؤال را مطالعه فرمائید:

سوال دربارۀ امامت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است نه امامت سایر ائمه علیهم اسلام.

2) سوالی که از شما مطرح می شود این است:
ما معتقدیم حضرت ابراهیم علیه السلام در اواخر عمر شریفشان به این مقام نائل گردیدند؛ وآنحضرتنبی بودند و سپس به مقام امامت رسیدند و این مقام غیر از مقام نبوت و دارای شانی برتر بوده است؛ زیرا در اواخر عمر ایشان و بعد از امتحانات الهی بدیشان تفضل گردیده است. حال که شما منکر چنین امری هستید که امام (در اصطلاح قرآن که در مورد انبیاء علیهم السلام بکار رفته ) دارای شانی برتر است از آیات قرآن آنرا ثابت بفرمائید. و همچنین با دلائل نقلی و عقلی بیان بفرمائید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امام نبوده اند.

لطفا اگر مطالب سایتهای دیگر را بیان می دارید به صورت جزئی بیان بفرمائید تا جواب خدمتتان ارائه گردد و الا مطالب کپی شده طولانی- با عرض پوزش- حذف می گردند.

موفق باشید.

صدرا;342957 نوشت:
و همچنین با دلائل نقلی و عقلی بیان بفرمائید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امام نبوده اند.

مگر نمی گویید امامت از ناحیه خدا قرار داده می شود؟
خوب ثابت کن خدا محمد را به امامت بر گزیده؟
نه اینکه مثل دوستمان حامد بگویید چون فلان صفات در پیامبر هست پس امام است! این یعنی شما تشخیص دادید او امام است در حالی که امامت منصوص از ناحیه خداست!!!!!!

شما آن نص را بیاورید که خدا او را امام قرار داده اگر راست می گویید! مانند امامت ابراهیم

کلمه;342767 نوشت:
[=&quot]این ادعا از چندین جهت باطل است.[/]
[=&quot]1.گویا اینان اعتقاد خودشان را فراموش کرده اند! زیرا اهل تشیع بر این عقیده هستند که ائمه از زمانی که به دنیا می آیند امام هستند، حال سوال می شود که یک نوزاد به چه بلایایی مبتلا می شود که بتوانیم آن را با بلایی که حضرت ابراهیم به آن مبتلا شد یکی بدانیم و آن نوزاد را نیز به دلیل مبتلا شدن به بلایای مختلف به مقام امامت برسانیم؟ امام جواد و امام هادی و امام غائبتان که در سنین 5، 6 ساله امام شدند، آنان نیز به بلایا مبتلا شدند و مورد آزمایش قرار گرفتند؟ !!! [/]
[=&quot]اگر علت ترفیع! حضرت ابراهیم علیه السلام سربلند گشتن در امتحانات و بلایا بود ؛ ائمۀ شما که قبل از اینکه در این دنیا نفس بکشند هم امام می شوند و هم معصوم و هم صاحب علم لدنی می گردند !! حال چرا حضرت ابراهیم باید به بلایای مختلف گرفتار شود تا بتواند به امامت دست یابد ولی ائمۀ شما از وقتی به دنیا می آیند امام هستند! آیا این تناقض نیست؟[/]
[=&quot][=&quot]
[/]
[/]
[=&quot]

اگر یک پیامبر مثل حضرت عیسی میتواند در گهواره پیامبر شود امام هم میتواند از دوران طفولیت امام شود.

[/]

کلمه;342767 نوشت:

[=&quot]بعضی اوقات می گویند:«حضرت حسین آن همه بلا دید و 72 تن از یاران و خویشان خود را در کربلا از دست داد و ... آیا امتحانی از این بالاتر ممکن است؟» جواب این است که: به عقیدۀ شما سیدنا حسین قبل از اینکه به کربلا بروند امام بودند و این بلا بعد از امام شدن ایشان بود، پس این سخن شما بی مورد است.[/][=&quot][=&quot]
[/]
[/]


[=&quot]معلومه که قبل از رفتن به کربلا امام بودند. پاسخ شما همانیست که گفتم[/]

کلمه;342767 نوشت:

[=&quot]2.اگر مقام امامت بالاتر از نبوت است چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به جای اینکه به عنوان "امام" معرفی شوند در جای جای قرآن از ایشان به عنوان "عبد" و"رسول"و "نبی" یاد شده است؟[/]
[=&quot]سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ (اسراء:1)[/]
[=&quot]مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ (احزاب:40)[/]
[=&quot]مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ[/][=&quot] وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ (فتح:29)[/][=&quot][=&quot]
[/]
[/]

[=&quot]اگر مقام امامت بالاتر از نبوت باشد، شایسته بود که نبی اکرم صلی الله علیه وسلم به عنوان امام معرفی شوند نه به عنوان، بنده و رسول و نبی ! حداقل می بایست یک بار "امام" نامیده می شدند![/]


خداوند اگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله با عنوان عبد یاد کرده یکی از مشخصات این عبد را دعا کننده برای امر امامت میداند. امامی که از خداوند نسلی طلب میکند که امام متقین باشند:
[=arial][=&quot]
[/]وعباد الرحمن الذین .... والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا وذریاتنا قره اعین واجعلنا للمتقین اماما
[/]

و نیز همانطور که جناب حامد گفتند


حامد;342818 نوشت:

چون امامت در ضمن رسالت است
پیامبری به دو گونه است
1- نبوت : که صرف اخذ و ابلاغ پیام الهی است
2- رسالت : که علاوه بر اخذ و ابلاغ باید آنرا به معرض اجرا نیز درآورد
لذا رسول امام نیز هست
به همین دلیل در جای جای قرآن از پیامبر اکرم ص به رسول تعبیر فرمود


کلمه;342767 نوشت:

[=&quot]برای درک بهتر؛ شخصی را فرض کنید که در ابتدا "حاکم خراسان" بوده و بعد از مدتی "شاه کل ایران" می شود ؛ هر عاقلی می داند که مقام "شاه کل ایران" از مقام "حاکم خراسان" بالاتر است!(همانطور که نزد شیعه مقام امامت از نوبت بالاتر است) حال، آیا معقول است که شخصی در مقام تعریف و تمجید از شاه، او را با عنوان "حاکم خراسان" خطاب کند؟ آیا معقول است که همیشه او را "حاکم خراسان" بخواند؟ (همانطور که خداوند نبی اکرم را رسول خود خوانده و از او به عنوان امام یاد نکرده) و آیا این تناقضی آشکار نیست؟ آیا معقول است که در مقام تعریف؛ "رضا خان میر پنج" را زمانی که تبدیل به "رضا شاه" شد، باز هم "رضا خان میر پنج" بخوانیم؟[/]
[=&quot]در کتب شیعه از هشام بن حكم از حضرت صادق عليه السّلام نقل است که در بارۀ آيۀ «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»گفت: « لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ اسْماً أَفْضَلُ مِنْهُ لَسَمَّانَا بِه‏» یعنی: اگر خداوند بهتر از اين(کلمۀ امام) اسمى را ميدانست ما را به آن نام مى‏نامید! (تفسیر عیاشی ج1 ص58 _تهران ؛ بحار الانوار ج25 ص104 _تهران)[/]
[=&quot]حال چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم حتی یکبار هم به این نام مسمی نشده و با این کلمه ستوده نشده است؟[/]
[=&quot][=&quot]
[/]
[/]


پیامبر اسلام صلوات الله علیه واله خاتم انبیاء هستند پیامبری که دینش کاملترین دین هست قاعدتا باید بر دیگر انبیاء فضیلتهایی داشته باشد. پس این اشکال هم بیمورد هست. چون نمیشه بر دیگر انبیاء فضیلت داشته باشند اما در عین حال از فضایلی هم بی بهره باشند

شاید اگر صراحتا به ایشان امام گفته میشد مساله پیامبری حضرت هم به راحتی تکذیب میشد چنانچه امامت جانشینان پیامبر را هم منکر شدند. در هر صورت مساله امامت چیزی هست که در قرآن ثابت شده است.

وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و....

کلمه;342767 نوشت:

[=&quot]3.در آیۀ 74 سورۀ فرقان، می خوانیم: «وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا» (فرقان:74) = « و (مومنین) كسانى‏اند كه مى‏گويند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را امام با تقوایان بگردان»[/]
[=&quot]طبق این آیه من می توانم از خدا بخواهم که، «خدایا مرا امام بگردان»! حال اگر امامت از نبوت بالاتر باشد چگونه من می توانم آن مقام والا را از خدا درخواست کنم؟؟ آیا من اجازه دارم که بگویم:« ای خدایا مرا پیامبر بگردان؟» مسلماً خیر و اگر کسی چنین بگوید به مقام نبوت توهین کرده و پیامبری را به سخره گرفته است (العیاذ بالله)، حال چگونه ممکن است من از خدا مقامی را طلب کنم که از نبوت هم بالاتر است؟[/][=&quot][=&quot]
[/]
[/]


شما درصورتی میتوانید چنین دعایی کنید که در زمره عبادالرحمن باشید. امام به معنای رهبر و پیشوا هست و کسی چنین دعایی میکند که از هر جهت الگوی پرهیزکاران باشد در عین اینکه توانایی رهبری را هم داشته باشد. امام تنها به ائمه اطلاق نمیشه بلکه رهبرحکومت دینی امام نامیده میشه. بعضی از بزرگان دین بودند که در عین اینکه در درجات بالای علم و تواضع و بندگی قرار داشتند قدرت یا شهامت رهبری چند نفر اطرفیانشان را هم نداشتند
.

با این استدلال شما حکومت دینی هم نباید تشکیل بشه چون امامت یعنی رهبری جامعه مسلمانان و شما این رهبری را قبول ندارید و اگر هم شد پس هر کس و ناکسی میتونه رهبرش باشه و خداوند هم نباید صفات چنین رهبری را در قرآن ذکر میکرد

کلمه;342767 نوشت:

[=&quot]وقتی نتوانی نبی باشی چطور می توانی از خدا بخواهی که تو را امام کند در صورتی که امامت از نبوت هم بالاتر است؟؟ (به زعم شیعه البته)[/]
[=&quot][=&quot]
[/]
[/]
[=&quot]

اینهم برمیگرده به اینکه دعا کننده چه کسی هست اگر کسی باشد که خداوند مقام امامت را برای او قرار میدهد(جاعلک لناس اماما)
[/]قطعا چنین شخصی شایستگی پیامبری را هم دارد ولی وقتی دین کامل گشته و احکام و شرایع وضع شده دیگه نیازی به پیامبر نیست که بگوییم میتواند پیامبر باشد یا نمیتواند.
اما در زمان غیبت حجت خدا که جامعه نیاز به رهبر دارد نه پیامبر، چنین دعایی از سوی عبادالرحمن هیچ اشکالی ندارد.

کلمه;342767 نوشت:

[=&quot]پس ثابت می شود که نبوت بالاتر از امامت است،[/]
[=&quot][=&quot]
[/][/]
[=&quot]

خیر همانطور که پاسختونو دادم و در ادامه خواهم داد چنین چیزی ثابت نمیشود.

باید دید کسانیکه سعی دارند منکر امامت شوند چرا چنین قصدی دارند.

اگر دقت

شود دلیل این امر اینست که ثابت کنند این بشر به اصطلاح جایزالخطا هم میتواند رهبری جامعه مسلمین را بعهده بگیرد، نتیجتا مجبورند زیراب عصمت پیامبران را بزنند. یعنی منکر عصمت پیامبران شوند با وجود اینکه ما این را قبول نداریم و معتقدیم که پیامبران معصومند اما از این عقیده ایشان میتوان نتیجه گرفت که به زعم آنها امامت بالاتر از پیامبری هست چرا که خداوند درمورد امامت فرموده لاینال عهدی الظالمین و در نتیجه باید امام معصوم باشد چگونه است که ایشان مقام نبوت را که عقیده دارند عصمت ندارد بالاتر از امامت که باید معصوم باشد میدانند؟
[/]

فاطمیون 18;342998 نوشت:
اولا تمامی پستهات ویرایش شده . که اگه هم بود دیگه نیست. شاید هم بنده اشتباه متوجه شدم.

دوست گرامی زمان ویرایش پست ها را با زمان ارسال های خودت مقایسه کن.
اصلا من صحبتی از ابوبکر نداشتم
فاطمیون 18;342998 نوشت:
اما باقی حرفهایم را نمیتوانی نادرست تلقی کنی زیرا همه را با اسناد قوی و معتبر اثبات کردم.و با ذکر منبع.

گفتم که روایات باید چگونه باشد

یکی از پستهات رو حذف کردی و دلیلش رو نوشتی ( مناظره با متعصبین اتلاف وقت است )
اتفاقا شما تعصبی حرف میزنی که با نوع حرف زدنت میگی فقط روایاتی که من میگم صحیح است و اگه شما میخواید جواب بدید یا با قرآن یا با عقل جواب بدید.چرا خودت با قرآن و عقل جواب نمیدی؟؟؟
عقل من و شیعیان کلام امام معصوممان است.

کلمه;343017 نوشت:
همه این کتاب را معتبر می دانند!!

لعنت خدا بر کذابین

کلمه;343017 نوشت:
مجلسی درباره بحار گفته نه کتاب اون شخص!!!

وقتی که کتاب های خودتون رو هم نمی شناسید همینه!!!
اصلا در این کتاب هیچ راوی ذکر نشده و فقط گفته شده قال ص
و همه این کتاب را معتبر می دانند!!
من باید توضیح درباره کتب شما رو براتون بدهم!!!!!!

دوست عزیز یا واقعا متوجه نمیشی یا خودت رو به کوچه عمر چپ میزنی.
مجلسی در پایان کتاب بحار الانوار گفت بنده فقط روایات را جمع کرد و باید برسی شوند.
و در همان کتاب بحار الانوار با چندین حدیث از امامان معصوم گفتند که عمر _ ابوبکر - عثمان کافرند.

شما گفتید که آیت الله خانساری اینجوری فرمودند بنده هم گفتم حرف ایشون نظر شخصی هست و حجت محسوب نمیشود.

کلمه;343007 نوشت:
دوست بزرگوار مشکلش این است که فرض کنید یک یهودی برای شما به متنی از کتاب آسمانیش که تحریف شده بگذارد،شما که قبول نمی کنید؟
گفتم اگر حدیثی از بخاری و یا مسلم هست بگذارید!
دلیلش هم گفتم چون احادیث شما قاطی است یعنی مانند اهل سنت حدیث صحیح را در کتاب جداگانه نیاوردید بنا بر این طبق عقل تا سند حدیث بررسی نشود نمی شود به آن اعتماد کرد! اگر همین بحار را بگردید به احادیثی بر می خورید که تعجب خواهید کرد.مثلا درباره تحریف قرآن!!!

اولا حرف شما توهین به شیعه است.
کتاب شبهای پیشاور رو بخونید خود علمای اهل سنت در پایان به برحق بودن شیعه اعتراف میکنند و شیعه میشوند.
اگه کتابای ما کمی مشکل داشته باشند کتابی شما کلا مشکل دارند.
بنده صبار گفتم بازم میگم.
علامه مجلسی فرمودند: مجلسی در پایان کتاب بحار الانوار گفت بنده فقط روایات را جمع کردم و باید برسی شوند.

«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ» (البقره - 124)
ترجمه: و (به ياد آر) هنگامى كه خدا ابراهيم را به امورى امتحان فرمود و او همه را به جاى آورد، خدا به او گفت: من تو را به پيشوايى (امامت) خلق برگزينم، ابراهيم عرض كرد: به فرزندان من چه؟ فرمود: (اگر شايسته باشند مى‏دهم، زيرا) عهد من به مردم ستمكار نخواهد رسيد.

دقت شود که واژه‌ی «نبی» از نباء به معنای خبر است و کار «نبی» دریافت وحی است. اگر آن نبی به سوی قومی گسیل شود که خبر وحی را به آنان نیز ابلاغ نماید، «رسول» می‌شود. رسول یعنی فرستاده. اما کار «امام» رهبری و هدایت خلق است. جلوداری است. پیشوایی است. الگو قرار گرفتن است. لذا از «نبوت» بالاتر است.
خداوند متعال در قرآن کریم رسولان لازم الاطاعة و شاهدان امت و خلق بیان نمود، اما در مورد قیامت فرمود که هر کسی با «امامش» فراخوان می‌شود.

«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً» (الإسراء - 71)
ترجمه: اى رسول بياد آور روزى را كه هر قومى را با امامشان دعوت كنيم. هر كس نامه دعوتش را به دست راستش دهند (به فلاح می‌رسد) آنان نامه خود قرائت كنند و كمترين ستمى به ايشان نخواهد رسيد.


خداوند متعال در قرآن کریم تأکید و تصریح می‌نماید که همه‌ی اعمال انسان‌ها و حتی آثار آن اعمال را در امام جمع می‌کند و یکی از دلایل قسیم بودن امام برای جنت و نار همین است:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في‏ إِمامٍ مُبينٍ» (یش - 12)
ترجمه: ماييم كه مردگان را زنده مى‏كنيم و آنچه كرده‏اند و آنچه از آثارشان بعد از مردن بروز مى‏كند همه را مى‏نويسيم و ما هر چيزى را در امامى مبين برشمرده‏ايم.
آری، مقام «امامت» بالاتر از مقام «نبوت» است.

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان گرامی

بزرگوارن توجه داشته باشند که عنوان این تایپیک:

سوال دربارۀ امامت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است نه امامت سایر ائمه علیهم اسلام و یا برتری حضرت زهرا سلام الله علیها.

لذا مطالب خود را در تنها در این رابطه مرقوم فرمائید و از خروج موضوعی اجتناب نمائید و مباحث دیگر را در تایپیکی با عنوان مناسب آن طرح فرمایند.

اما سوالی که از کاربر کلمه (که عقاید خود را به سایت ضد شیعی کلمه گره بسته است) این است که:
ما معتقدیم حضرت ابراهیم علیه السلام در اواخر عمر شریفشان به این مقام نائل گردیدند؛ وآنحضرت نبی بودند و سپس به مقام امامت رسیدند و این مقام غیر از مقام نبوت و دارای شانی برتر بوده است؛ زیرا در اواخر عمر ایشان و بعد از امتحانات الهی بدیشان تفضل گردید. حال که شما منکر چنین امری هستید که امام (در اصطلاح قرآن که در مورد انبیاء علیهم السلام بکار رفته ) دارای شانی برتر است از آیات قرآن ثابت بفرمائید که مقام امامت که به برخی از انبیاء داده شده است از مقام نبوت آنها پائینتر بوده است.

و همچنین با دلائل عقلی و نقلی بیان بفرمائید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله صرفا نبی بوده اند و امام نبوده اند.

موفق باشید.

صدرا;343059 نوشت:
لذا مطالب خود را در تنها در این رابطه مرقوم فرمائید و از خروج موضوعی اجتناب نمائید و مباحث دیگر را در تایپیکی با عنوان مناسب آن طرح فرمایند.

ابتدا شما به این سوالات پاسخ بدهید که آیا امامت دارای مراتبی است یا خیر؟یا هر پیامبری به مقام امامت رسید آن مقام امامت از لحاظ درجه با سایر انبیاء که به امامت رسیده اند برابر است!
2- آیا مقام رسالت همان جمع بین مقام امامت(اجرای وحی) و نبوت(ابلاغ وحی) است( این را جناب حامد گفتند)؟

بله مقام امامت مقامی برتر از نبوت است و بعضی از پیامبران

من جمله حضرت ابراهیم و حضرت محمد ص مقام امامت را هم دارا بوده اند

yanoor;343191 نوشت:
بله مقام امامت مقامی برتر از نبوت است و بعضی از پیامبران من جمله حضرت ابراهیم و حضرت محمد ص مقام امامت را هم دارا بوده اند


اگر به سوال من پاسخ دادید سوال من چیز دیگری بود:

نقل قول:
آیا امامت دارای مراتبی است یا خیر؟یا هر پیامبری به مقام امامت رسید آن مقام امامت از لحاظ درجه با سایر انبیاء که به امامت رسیده اند برابر است!
2- آیا مقام رسالت همان جمع بین مقام امامت(اجرای وحی) و نبوت(ابلاغ وحی) است( این را جناب حامد گفتند)؟

کلمه;343101 نوشت:
ابتدا شما به این سوالات پاسخ بدهید که آیا امامت دارای مراتبی است یا خیر؟یا هر پیامبری به مقام امامت رسید آن مقام امامت از لحاظ درجه با سایر انبیاء که به امامت رسیده اند برابر است!
2- آیا مقام رسالت همان جمع بین مقام امامت(اجرای وحی) و نبوت(ابلاغ وحی) است( این را جناب حامد گفتند)؟

با سلام و عرض ادب

1) امامت رهبرى همه جانبه مادى و معنوى، ظاهرى و باطنى، جسمى و روحى مردم است، لذا فقط به معناى‏ راهنمايى و نشان دادن راه نيست، بلكه به معناى «ايصال الى المطلوب» و رسانيدن به سر منزل مقصود است. قرآن کریم در این رابطه مى‏فرمايد:
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِين»؛[1]و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مى‏كردند و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مى‏كردند.

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُون»؛[2]و از آنان امامان (و پيشوايانى) قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى‏كردند چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.

همانند حضرت ابراهیم علیه السلام، اين تعداد از پيامبران نیز، پيش از آنكه به مقام امامت برسند، مقام نبوت و رسالت به معناى راهنمايى و انذار و تبشير را دارا بودند:«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً»؛ «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً».

بنابراين، هدايتى را كه خداوند از شؤون امامت قراداده(یَهْدُونَ بِأَمْرِنا) ، مرتبه بالاترى از نبوت و رسالت است و آن اينكه دست مردم و انسانهاى مستعد را گرفته و به حق و حقيقت و كمال مى‏رساند.[3]

2) امامان در اصل راهنمایی وایصال به مطلوب یکسانند، اما این امر منافاتی با این ندارد که امامی از جهات دیگر بر امام دیگر تفضیل داشته باشدو یا اینکه مراتب ولایت امامی از امام دیگر بیشتر باشد؛ همچنان که چنین امری در امر نبوت نیز موجود استتِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض»؛[4]بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم.

همه پيامبران الهى با اينكه از نظر نبوت و رسالت، همانند بودند از جهت مقام يكسان نبودند زيرا هم شعاع ماموريت آنان متفاوت بوده، و هم ميزان فداكاريهاى آنان با هم تفاوت داشته است، ودر امر امامت نیز اینچنین است؛ لذا با اینکه قرآن می فرماید اسحاق و یعقوب علیهما السلام نیز داری مقام امامت بودند اما می دانیم مقام حضرت ابراهیم علیه السلام از آنان برتر است .

3) فرق نبوت و رسالت با امامت اين است كه پيامبران در مقام نبوت و رسالت تنها فرمان حق را دريافت مى‏كنند و از آن خبر مى‏دهند و به مردم ابلاغ مى‏كنند، ابلاغى توأم با بشارت و انذار.

اما در مرحله«امامت» اين برنامه‏هاى الهى را به مرحله اجرا در مى‏آورند خواه از طريق تشكيل حكومت عدل بوده باشد يا بدون آن، در اين مرحله آنها مربيند، و مجرى احكام و برنامه‏ها، و پرورش‏دهنده انسانها، و به وجود آورنده محيطى پاك و منزه و انسانى.

در حقيقت مقام امامت مقام تحقق بخشيدن به تمام برنامه‏هاى الهى است، به تعبير ديگر ايصال به مطلوب و هدايت تشريعى و تكوينى است.[5]

موفق باشید.

:Gol:--------------------------------------------------------------------------:Gol:

[1].الانبیاء(21)،آیه73.

[2] السجده( 32)، آيه24.

[3]. براى توضيح بيشتر به ترجمه الميزان، ج 14، ص 428 و تفسير نمونه، ج 1، ص 320 مراجعه كنيد

[4].البقرة(2)،آیه 253.

[5]. رجوع شود به تفسیر نمونه، ج13،ص456.

[=&quot]کسانی از خداوند طلب امامت می کنند که مراحل مختلف کمال را طی نموده اند. این مراحل طبق آیات 63 تا 74 سوره فرقان از این قرار است:[/]
[=&quot]1) تواضع (يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا)[/]
[=&quot]2) برخورد معقول با افراد نادان (إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا)[/]
[=&quot]3) عبادت شبانه (يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيَامًا)[/]
[=&quot]4) هراس از عذاب الهی (يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ)[/]
[=&quot]5) انفاق معتدل (إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْترُُواْ)[/]
[=&quot]6) توحید در پرستش (لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَاهًا ءَاخَرَ)[/]
[=&quot]7) عدم ارتکاب قتل حرام (لَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقّ)[/]
[=&quot]8) قتل کسی که خداوند خونش را محترم نشمرده است (لَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقّ)[/]
[=&quot]9) عدم ارتکاب زنا در همه مراتبش (لَا يَزْنُونَ)[/]
[=&quot]10) عدم شهادت دروغ (لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ)[/]
[=&quot]11) پرهیز از هر کار بیهوده ای (إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا)[/]
[=&quot]12) شنوا و بینای آیات الهی بودن (إِذَا ذُكِّرُواْ بَِايَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يخَِرُّواْ عَلَيْهَا صُمًّا وَ عُمْيَانًا)[/]
[=&quot]13) دغدغه داشتن نسبت به رشد و کمال خانواده (يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّتِنَا قُرَّةَ أَعْينُ)[/]
[=&quot]کسانی که این چنین باشند یقینا مصون از هر گناه و خطایی هستند و این جز با ائمه معصومین علیهم السلام نمی سازد. لذا امام صادق علیه السلام در حدیثی می فرمایند:[/]
[=&quot]«منظور از اين آيه مائيم» (المحاسن، ج‏1، ص: 170)[/]
[=&quot]آری آنهاست که می توانند بگویند: وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا. [/]
[=&quot]و از این میان پیامبر بزرگوار اسلام بنابر آیاتی قرآن که ایشان را توصیف می کنند و همچنین روایات شیعه و سنی، کاملترین مصداق برای این توصیفات است لذاست که ایشان امام متقین است و خانواده اش طبق آیه تطهیر از هر عیبی پاک گشته و قرة العین حضرتش شده است.[/]
[=&quot]دل گفت: «مرا علم لدنی هوس است[/]
[=&quot]تعلیمم کن! گرت بدان دسترس است»[/]
[=&quot]گفتم که: «الف» گفت: «دگر هیچ مگوی[/]
[=&quot]در خانه اگر کس است یک حرف بس است»[/]

[=&quot]وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا(63) وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيَامًا(64) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا(65)[/][=&quot] [/][=&quot]إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا(66) وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْترُُواْ وَ كَانَ بَينْ‏َ ذَالِكَ قَوَامًا(67) وَ الَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَاهًا ءَاخَرَ وَ لَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقّ‏ِ وَ لَا يَزْنُونَ وَ مَن يَفْعَلْ ذَالِكَ يَلْقَ أَثَامًا(68)[/][=&quot] [/][=&quot]يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يخَْلُدْ فِيهِ مُهَانًا(69) إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(70)[/][=&quot] [/][=&quot]وَ مَن تَابَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلىَ اللَّهِ مَتَابًا(71) وَ الَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا(72)[/][=&quot] [/][=&quot]وَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بَِايَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يخَِرُّواْ عَلَيْهَا صُمًّا وَ عُمْيَانًا(73) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّتِنَا قُرَّةَ أَعْينُ‏ٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا(74)[/][=&quot] [/][=&quot]أُوْلَئكَ يجُْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبرَُواْ وَ يُلَقَّوْنَ فِيهَا تحَِيَّةً وَ سَلَمًا(75) خَلِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا(76)[/]
[=&quot]بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى‏تكبّر بر زمين راه مى‏روند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند (و با بى‏اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند) (63)[/][=&quot] [/][=&quot]كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى‏كنند (64) و كسانى كه مى‏گويند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، كه عذابش سخت و پر دوام است! (65)[/][=&quot] [/][=&quot]مسلّماً آن (جهنم)، بد جايگاه و بد محلّ اقامتى است!» (66) و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف مى‏نمايند و نه سخت‏گيرى بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدالى دارند. (67)[/][=&quot] [/][=&quot]و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمى‏خوانند و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمى‏كشند و زنا نمى‏كنند و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد! (68) عذاب او در قيامت مضاعف مى‏گردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند! (69)[/][=&quot] [/][=&quot]مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏كند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70) و كسى كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مى‏كند (و پاداش خود را از او مى‏گيرد.) (71) و كسانى كه شهادت به باطل نمى‏دهند (و در مجالس باطل شركت نمى‏كنند) و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. (72) و كسانى كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند. (73)[/][=&quot] [/][=&quot]و كسانى كه مى‏گويند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!» (74) (آرى،) آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيباييشان به آنان پاداش داده مى‏شود و در آن، با تحيّت و سلام رو به رو مى‏شوند. (75) در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند چه قرارگاه و محلّ اقامت خوبى! (76)[/]

به نام خدا

سلام علیکم

موضوع قفل شده است