جمع بندی وابسته شدن به یک دوست

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وابسته شدن به یک دوست

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت همه ی دوستان
من یه مشکلی دارم میخوام با شما در میان بذارم و راه حل شو بهم بگید
مشکلم اینه:
من یه دوستی داشتم که زیاد همو نمی دیدیم،حالا چند ماهیه با هم هم کلاسی شدیم و پیش هم می شینیم
احساس میکنم دارم بهش وابسته میشم،میخوام بهش وابسته نشم چه راه حلی برام سراغ دارید؟
در ضمن 17 سالمه
منتظر کارشناسان محترم و دوستان گرامی هستم
یاعلی



با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: امیدوار

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت
علي‌الرغم اينكه، حضرتعالي در دوره نوجواني به سر مي‌بريد، جاي تبريك و خوشحالي است كه با دور انديشي و به دور از عواطف و احساسات سعي در مديريت روابط داريد.
در اين ارتباط توجه حضرتعالي را به اين نكات جلب مي‌كنم:
1- وابستگي به نوعي از ارتباط گفته مي‌شود كه طرفين ارتباط و يا يكي از آنها، به گونه‌اي به اين ارتباط عمق مي‌بخشد كه زندگي شخصي وي به طرف مقابل گره خورده و لذت و آرامش را در كنار او جستجو مي‌كند به نحويكه دوري(فيزيكي، عاطفي) از شخص مقابل، زندگي او را با چالش مواجه كرده و آرامش را از وي سلب مي‌كند.
2- منشاء وابستگي، اضطراب و احساس نا ايمني است.
3- حرمت خود(عزت نفس) پايين و ناارزنده سازي خود، مي‌تواند به وابستگي دامن بزند.
بر اين مبنا لازم است:
الف) سطح عمومي اضطراب خود را كاهش دهيد.
ب) "حرمت خود" خويش را افزايش دهيد.
راههاي تجربه مورد " الف" و " ب"، موضوع مستقل ديگري است
ج) علت وابستگي خود به اين شخص را بررسي و تحليل كنيد. و پس از كشف علت، آن(علت) را با ديگران به اشتراك بگذاريد. به اين معنا كه سطحي از احساس نياز خود به ايشان را، با ايجاد و يا توسعه ارتباط با ديگران، كاهش دهيد.
د) فهرستي از معايب وابستگي، تهيه كرده و با خود مرور كنيد.
ذ) با برنامه‌ريزي دقيقتر، اهداف كوتاه‌مدت و بلند‌مدت خود را مشخص و دنبال نماييد.
ر) اوقات فراغت و بيكاري خود را كاهش دهيد و از فعاليتهاي فيزيكي، تفريح و.. غافل نشويد
ز)در حاليكه به ارتباط خود ادامه مي‌دهيد، ايشان را يك منجي و يا فرشته تلقي نكنيد( تنها خداوند متعال است كه مبرا از نقص است و در هر لحظه و هر مكاني كه اراده كنيم مي‌توانيم از ارتباط با او بهره ببريم و.. و الا هركسي داراي نقاط ضعف و قوتي است) و از تعميق اين ارتباط خودداري كنيد.
در پناه خداي متعال موفق باشيد

چه سوال خوبی پرسیدند

منم این مشکل به صورت برعکس برام بوجود امده
دوستی دارم که شدیدا به من وابسته شده طوری که اگه ی روز زنگ نزنه یا پیام نده خیالش راحت نمیشه
اگرم یه موقع سر کلاس باشم جواب ندم نگران میشه به خونه زنگ میزنه و چه کارا که نمیکنه زیاد نمیبینمش ولی همش بی تاب هس که ببینتم
میگه بهت وابسته شدم
گاهی دیگه اذیت میشم و بخاطر خودشم ناراحت هستم:Ghamgin:

سلام
اولا باید دلیل منطقی داشته باشی برای وابسته نشدن بعدشم کاری نداره سعی کن زیاد تو کاراش دخالت نکنی یا ازت مشورت میگیره سعی کن جوابی نداشته باشی،کمتر بهش محبت کن ،کمتر ببینش،خودت به چیزای دیگه وابسته کن مثل همین جا سعی کن یه چیزایی یاد بگیری که بعدا خیلی به دردت می خوره ،واقعا خودت از ادمایی که از هرچی یه چیزی میدونن خوشت نمیاد،چه دینی چه علمی،سعی کن خودت یه فرد مفیدیی کنی

توجه

بعضی مواقع رخ میدهد که در ارتباط با بعضی از اشخاص دچار یکسری احساسات میشویم. حالا این افراد یا اشخاص میتوانند:دوستان.اعضای خانواده.در یک رابطه اجتماعی ویا عشقی باشند. بطوریکه احساس میکنیم آن فرد را دوست داریم و در مواقعی که از او دوریم زندگی برایمان بسیار دشوار و غیرقابل تحمل میشود.و در این مواقع ممکن است و بسیار اتفاق افتاده که از روی استیصال و سردرگمی تصمیماتی عجولانه اتخاذ کرده ایم که منجر به رفتارهای بی عقلانه از جانب ما شده است.پس به این نتیجه میرسیم که وابستگی بهرشکل میتواند مخرب باشد.بجز وابستگی به خداوند که یک رابطه کاملا روحانی و معنوی میباشد که هیچگاه از عشق او سیر نمیشویم. اما مواقعی دیگر آن فرد را دوست داریم اما از دوری او دچار احساسات بد نمیشویم و همیشه بیاد او هستیم وبا تآمل وبینش کامل و صحیح در مورد او فکر میکنیم و اگر کاری بخواهیم انجام دهیم مطمئنآ با مشورت کامل وصحیح انجام میدهیم و قریب به یقین حرکت مثبتی از آب در می آید. وبه این مورد: دلبستگی میگویند.

[=arial, helvetica, sans-serif] [=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سخنرانی حجت السلام والمسلمین عباسی ولدی فقط در مورد درمان وابستگی های دوستی

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دانلود جلسه اول سخنرانی با لینک مستقیم (9MBحجم)

دانلود جلسه دوم سخنرانی با لینک مستقیم (7MBحجم)

دانلود جلسه سوم سخنرانی با لینک مستقیم (9MBحجم)

دانلود جلسه چهارم سخنرانی با لینک مستقیم(6MBحجم) ( از دست ندید خیلی سخنرانیه خوبیـه )

javad.313;340857 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت همه ی دوستان
من یه مشکلی دارم میخوام با شما در میان بذارم و راه حل شو بهم بگید
مشکلم اینه:
من یه دوستی داشتم که زیاد همو نمی دیدیم،حالا چند ماهیه با هم هم کلاسی شدیم و پیش هم می شینیم
احساس میکنم دارم بهش وابسته میشم،میخوام بهش وابسته نشم چه راه حلی برام سراغ دارید؟

در ضمن 17 سالمه
منتظر کارشناسان محترم و دوستان گرامی هستم
یاعلی

[=&quot]سلام علیکم[/]
[=&quot]وابستگی به دیگران دلیل بر اصرار بر انجام یک یا چند گناه است.[/]
[=&quot]گناه قلب را از خداوند تهی نموده و طبیعی است که غیر خداوند در قلب جای خواهد گرفت.[/]
[=&quot]بهترین راه برای خلاصی از وابستگی های عاطفی، شناسایی و سپس ترک گناهان است.[/]
[=&quot]عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ‏ الْعِشْقِ‏ قَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَيْرِهِ.[/]
[=&quot]مفضل از اما صادق درباره عشق می پرسد، حضرت می فرمایند: قلبهایی استکه از یاد خداوند تهی گشته و خداوند محبت غیر خودش را به آن قلوب می چشاند![/]
[=&quot]الأمالي( للصدوق)، ص: 668[/]

سلام علیکم
من هم تقریبا دچار همچین مشکلی هستم
دوستی دارم که ارتباط مان باهم خیلی خیلی محکم و عاطفیست و همیشه باهم هستیم و علت وابستگیمان به هم نزدیکی عقایدمان است .هردو از داشتن این رابطه خوشحالیم چون منشاء این رابطه را امور مذهبی و معنوی می دانیم.
از آن نوع دوستی هایی که در دین سفارش شده : که دوستتان شما رابه یاد خدا بیاندازد واقعا دیدنش،سخنانش و ظاهرش من را به یاد خدا می اندازد
اما حدودا هفت ماهی هست که ازدواج کرده و رابطه مان باهم کم شده. قبلا رابطه مان طوری بود که هر روز حتما همدیگر را می دیدیم،الان ممکن است هفته ای یک بار همدیگر را ببینیم این برای من خیلی خیلی مشکل بود چون به هم وابسته بودیم
الان که هفت ماه از دوریمان میگذرد جدیدا به لطف خدا و ائمه توانسته ام با این مشکل کنار بیایم و دوری را تحمل کنم.
یا زهرا

با سلام به شما دوست عزیز و تشکر از جواب های اساتید خودم
خدمت شما عرض کنم حقيقت اين است که تا انسان خودش از خطرات يک کار افراطی آگاه نباشد و آن کار را به صلاح خود بداند نمی توان او را از آن کار منصرف نمود.پس ابتدا لازم است شما مطالبی را که عرض میکنم خوب مطالعه کنید تا به يکسری واقعيات پی ببرید و بعد در قدم بعدی تصميم بر ترک اينگونه روابط افراطی بگيرد.
قبل از ارائه راهکارها بايد اصل مسأله را ريشه يابي کنيم و علل اينگونه رفتارها را کشف کنيم و سپس حد و حدود آن را با توجه به مسائل شرعي و يافته هاي روان شناختي مشخص کنيم. بدون ترديد انسان داراي يک سلسله نيازهاي مادي و غيرمادي است و رشد و کمال او نيز در گرو ارضاي صحيح و به موقع اين نيازهاست.
يکي از مهمترين نيازهاي انسان، نيازهاي عاطفي است. انسان از بدو تولد تا پايان عمر بايد عواطفش ارضا شود و الا دچار مشکل مي شود. نياز به محبت ورزيدن به ديگران و مورد محبت ديگران واقع شدن دقيقا يک نياز عاطفي است. اين نياز در طي مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگي شکل هاي مختلفي پيدا مي کند و در هر دوره اي به گونه اي متناسب با آن زمان بايد ارضا شود. در دوره نوزادي از طريق والدين به خصوص مادر با بوسيدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه هاي محبت آميز مادر به او و با چسباندن او به خود نياز کودک ارضا مي شود. در اين دوره تأمين نيازهاي عاطفي کودک به اندازه نيازهاي فيزيولوژيکي مانند آب و غذا و پوشاک براي رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکي تأمين اين نياز توسط اعضاي خانواده و همه کساني که به نحوي با کودک ارتباط دارند تأمين مي شود. در دوره نوجواني از طريق دوستان و گروه همسالان و در دوره جواني از طريق دوستان، خويشاوندان و همسر به اين نياز پاسخ داده مي شود. روان شناسان علت وابستگي انسانها را به يکديگر همين نيازهاي عاطفي مي دانند. اگر اين نيازها از همان اول به طور صحيح و به موقع تأمين شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگي ايمن پيدا مي کند و الا وابستگي ناايمن و مرضي در او شکل مي گيرد يعني در عين حال که به ديگران وابسته است ولي احساس امنيت کافي نيز نمي کند و مستعد انواع اختلالات رواني مانند بيماري هاي اضطرابي، افسردگي و... مي شود و دير يا زود به دامن يکي از اين بيماري هاي رواني فرو مي غلتند.
گفتني است اساس و پايه دوستي ها در سن نوجواني و جواني که با جذبه و شور زيادي همراه است، غالبا بر مبناي عواطف و احساسات شکل مي گيرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه اين دوستي ممکن است جاذبيت يک فرد از نظر ظاهري يا شخصيتي يا پاره اي از صفات اخلاقي باشد که او را براي فرد ديگر دوستداشتني مي سازد که توانسته در روح و روان او تأثير عميقي بگذارد و خلأ عاطفي اش را به وسيله آن پر کند. ماهيت اين دوستي گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بي شائبه است، ولي امکان آلوده شدن آن به مسايل ديگر وجود دارد. زماني که اين علاقه به اوج خود مي رسد، آنها را دچار سرگرداني مي کند که اکنون چه بايد بکنند. اين سرگرداني ممکن است با بعضي آثار مخرب ديگري همراه شود.
روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگي به ديگران از اساسي ترين نيازهاي فردي است و بر رشد رواني جسمي و اجتماعي فرد تأثير مي گذارد. در واقع دوستان براي فرد تكيه گاهي هستند كه به او احساس امنيت مي دهند. همسالان حكم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهاي رفتاري را براي يكديگر دارند. اين كنشهاي متقابل با دوستان باعث مي شود كه آنها احساسات و عقايد يكديگر را هر چه بيشتر درك كنند و در برابر آن حساس باشند. (ر.ك ماسن و ديگران، رشد و شخصيت كودك، ص 506)
مرحله اجرائي، مرحله اي است كه جوان مي خواهد بهترين و ارزشمند ترين چيزي كه دارد به دوست صميمي خود هديه كند و اين يكي از ويژگي هاي مهم اين مرحله است كه اريكسون يكي از روانشناسان غرب، آن را مرحله صميمت نام گذاري كرده است. جوان تمام هم و غم اش و فكر و انديشه اش ، دوستي است كه براي او ارزش و اهميت قائل است به همين جهت است كه روابط دوستانه اش بسيار زياد است. بنابراين چنين حالتي در اين دوران چندان غيرطبيعي نيست.
لازم به ذکر است جواناني که از روحيه عاطفي بيشتري برخوردارند و اجتماعي تر و خونگرم هستند تحت تأثير احساسات و عواطف ديگران بيشتر واقع مي شوند.
علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدين، مشغوليت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ايمان نگردد اشكالى ندارد، بلكه اگر در راستاى اصلاح و قوّت بخشيدن به اين امور باشد بسيار خوب و مفيد خواهد بود، البته بهترين سياست در اين مسائل، ميانه‏روى است و زياده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتيجه اگر بخواهيد در اين مسأله در حد اعتدال رفتار نماييد درباره مشكلات آن فكر كنيد و سعى كنيد خود را قانع كنيد كه افراط در اين زمينه به ضرر روح و سلامت روان شما است. علاوه بر اين كه افراط در اين گونه دوستى‏ها گاهى اثر عكس مى‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏گرايد. زيرا افراط شما موجب به وجود آمدن توقع زيادتان مى‏گردد و ممكن است او نتواند در حدّ توقّعتان شما را راضى نمايد.
علت ديگر دوستی های افراطی نياز جنسي است که هم پايه هاي زيستي دارد و هم جنبه رواني، لذا ميل به جنس مخالف شدت پيدا مي کند و گاهي اوقات نيز به دلايل گوناگوني ممکن است در قالب همجنس خواهي ظاهر شود. بنابراين علت اين وابستگي ها در واقع نيازهايي است که انسان دارد اما سؤال اينجاست که اگر علت آنها نيازهاي واقعي زيستي و روان شناختي است چرا تبديل به اختلال رفتاري و انحراف مي شود؟ علل اين انحرافات رفتاري بسيار زياد است و هر فردي ممکن است به دلايل خاصي دچار اين انحرافات شود.
گاهي خانواده ها وظيفه خود را به دليل عدم آگاهي يا اهمال کاري درست انجام نداده اند، گاهي اوقات دوستان ناباب، گاهي رسانه هاي جمعي و تبليغات فرهنگي و الگوسازي هاي غلط، تقليدهاي کورکورانه، بالا رفتن سن ازدواج، اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها، نداشتن الگوهاي مطلوب، جهل و ناآگاهي از پيامد انحرافات رفتاري، افراط و تفريط ها، ضعف ايمان و بي توجهي به آموزه هاي ديني، کم رنگ شدن ارزش هاي اخلاقي و معنوي و ده ها عامل ديگر مي توان برشمرد که مي توانند علل اين مشکلات رفتاري بين نوجوانان و جوانان باشند. اما از نظر شرعي حکم اين وابستگي ها چيست و حد و حدود آن چه مقدار است؟
از نظر شرعي دوستي با جنس موافق و محبت ورزيدن به يکديگر اشکالي ندارد اما اگر تبديل به لذات شهوي و جنسي شود در هر مرتبه اي که باشد اعم از نگاه کردن، بوسيدن و تماس بدني، همه حرام است و بايد به جوانان تذکر داده شود تا حدود شرعي را در اينگونه ارتباطات دوستانه مراعات کنند .
براي پيشگيري بايد قبل از اين که اينگونه وابستگي ها به انحراف جنسي و رفتاري تبديل شود نکات زير را رعايت نمود:
- از نگاه هاي تند و خيره شدن به اندام يکديگر خودداري گردد زيرا همجنس بودن مجوزي براي نگاه هاي شهوت آلود نيست.
- در محيط هايي كه با هم هستند حتي الامکان بايد از پوشش مناسب استفاده کرد و از نيمه عريان شدن در مقابل ديگران اجتناب کرد.
- اجتناب از خوابيدن کنار هم و زير يک پتو.
- اجتناب از گفتگوها درباره مسائل جنسي.
همچنين تذکر اين نکته ضروري است که افراط در اينگونه وابستگي ها به زندگي آينده آنها به صورت جدي آسيب مي رساند زيرا با هزينه کردن عواطف بيش از حد معمول با دوستان، باعث مي شود در آينده نتوانند روابط عاطفي وجنسي مطلوبي با همسر خود داشته باشند زيرا هر انساني داراي يک منبع محدودي از انرژي رواني است و همين طور که توانايي جسماني او محدود است انرژي هاي رواني او نيز محدود است بنابراين بايد اين انرژي ها را به موقع، به تدريج و با احتياط هزينه کرد.
يکي ديگر از آسيب هاي خطرناک وابستگي هاي افراطي، ضعيف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زيرا افراد وابسته در تصميم گيري هاي خود نيز به ديگران وابسته مي شوند و نمي توانند به موقع و به نحو صحيح تصميم بگيرند.هميشه موفق باشيد!

[="Black"]

شیخ هادی;342441 نوشت:
با سلام به شما دوست عزیز و تشکر از جواب های اساتید خودم
خدمت شما عرض کنم حقيقت اين است که تا انسان خودش از خطرات يک کار افراطی آگاه نباشد و آن کار را به صلاح خود بداند نمی توان او را از آن کار منصرف نمود.پس ابتدا لازم است شما مطالبی را که عرض میکنم خوب مطالعه کنید تا به يکسری واقعيات پی ببرید و بعد در قدم بعدی تصميم بر ترک اينگونه روابط افراطی بگيرد.
قبل از ارائه راهکارها بايد اصل مسأله را ريشه يابي کنيم و علل اينگونه رفتارها را کشف کنيم و سپس حد و حدود آن را با توجه به مسائل شرعي و يافته هاي روان شناختي مشخص کنيم. بدون ترديد انسان داراي يک سلسله نيازهاي مادي و غيرمادي است و رشد و کمال او نيز در گرو ارضاي صحيح و به موقع اين نيازهاست.
يکي از مهمترين نيازهاي انسان، نيازهاي عاطفي است. انسان از بدو تولد تا پايان عمر بايد عواطفش ارضا شود و الا دچار مشکل مي شود. نياز به محبت ورزيدن به ديگران و مورد محبت ديگران واقع شدن دقيقا يک نياز عاطفي است. اين نياز در طي مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگي شکل هاي مختلفي پيدا مي کند و در هر دوره اي به گونه اي متناسب با آن زمان بايد ارضا شود. در دوره نوزادي از طريق والدين به خصوص مادر با بوسيدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه هاي محبت آميز مادر به او و با چسباندن او به خود نياز کودک ارضا مي شود. در اين دوره تأمين نيازهاي عاطفي کودک به اندازه نيازهاي فيزيولوژيکي مانند آب و غذا و پوشاک براي رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکي تأمين اين نياز توسط اعضاي خانواده و همه کساني که به نحوي با کودک ارتباط دارند تأمين مي شود. در دوره نوجواني از طريق دوستان و گروه همسالان و در دوره جواني از طريق دوستان، خويشاوندان و همسر به اين نياز پاسخ داده مي شود. روان شناسان علت وابستگي انسانها را به يکديگر همين نيازهاي عاطفي مي دانند. اگر اين نيازها از همان اول به طور صحيح و به موقع تأمين شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگي ايمن پيدا مي کند و الا وابستگي ناايمن و مرضي در او شکل مي گيرد يعني در عين حال که به ديگران وابسته است ولي احساس امنيت کافي نيز نمي کند و مستعد انواع اختلالات رواني مانند بيماري هاي اضطرابي، افسردگي و... مي شود و دير يا زود به دامن يکي از اين بيماري هاي رواني فرو مي غلتند.
گفتني است اساس و پايه دوستي ها در سن نوجواني و جواني که با جذبه و شور زيادي همراه است، غالبا بر مبناي عواطف و احساسات شکل مي گيرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه اين دوستي ممکن است جاذبيت يک فرد از نظر ظاهري يا شخصيتي يا پاره اي از صفات اخلاقي باشد که او را براي فرد ديگر دوستداشتني مي سازد که توانسته در روح و روان او تأثير عميقي بگذارد و خلأ عاطفي اش را به وسيله آن پر کند. ماهيت اين دوستي گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بي شائبه است، ولي امکان آلوده شدن آن به مسايل ديگر وجود دارد. زماني که اين علاقه به اوج خود مي رسد، آنها را دچار سرگرداني مي کند که اکنون چه بايد بکنند. اين سرگرداني ممکن است با بعضي آثار مخرب ديگري همراه شود.
روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگي به ديگران از اساسي ترين نيازهاي فردي است و بر رشد رواني جسمي و اجتماعي فرد تأثير مي گذارد. در واقع دوستان براي فرد تكيه گاهي هستند كه به او احساس امنيت مي دهند. همسالان حكم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهاي رفتاري را براي يكديگر دارند. اين كنشهاي متقابل با دوستان باعث مي شود كه آنها احساسات و عقايد يكديگر را هر چه بيشتر درك كنند و در برابر آن حساس باشند. (ر.ك ماسن و ديگران، رشد و شخصيت كودك، ص 506)
مرحله اجرائي، مرحله اي است كه جوان مي خواهد بهترين و ارزشمند ترين چيزي كه دارد به دوست صميمي خود هديه كند و اين يكي از ويژگي هاي مهم اين مرحله است كه اريكسون يكي از روانشناسان غرب، آن را مرحله صميمت نام گذاري كرده است. جوان تمام هم و غم اش و فكر و انديشه اش ، دوستي است كه براي او ارزش و اهميت قائل است به همين جهت است كه روابط دوستانه اش بسيار زياد است. بنابراين چنين حالتي در اين دوران چندان غيرطبيعي نيست.
لازم به ذکر است جواناني که از روحيه عاطفي بيشتري برخوردارند و اجتماعي تر و خونگرم هستند تحت تأثير احساسات و عواطف ديگران بيشتر واقع مي شوند.
علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدين، مشغوليت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ايمان نگردد اشكالى ندارد، بلكه اگر در راستاى اصلاح و قوّت بخشيدن به اين امور باشد بسيار خوب و مفيد خواهد بود، البته بهترين سياست در اين مسائل، ميانه‏روى است و زياده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتيجه اگر بخواهيد در اين مسأله در حد اعتدال رفتار نماييد درباره مشكلات آن فكر كنيد و سعى كنيد خود را قانع كنيد كه افراط در اين زمينه به ضرر روح و سلامت روان شما است. علاوه بر اين كه افراط در اين گونه دوستى‏ها گاهى اثر عكس مى‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏گرايد. زيرا افراط شما موجب به وجود آمدن توقع زيادتان مى‏گردد و ممكن است او نتواند در حدّ توقّعتان شما را راضى نمايد.
علت ديگر دوستی های افراطی نياز جنسي است که هم پايه هاي زيستي دارد و هم جنبه رواني، لذا ميل به جنس مخالف شدت پيدا مي کند و گاهي اوقات نيز به دلايل گوناگوني ممکن است در قالب همجنس خواهي ظاهر شود. بنابراين علت اين وابستگي ها در واقع نيازهايي است که انسان دارد اما سؤال اينجاست که اگر علت آنها نيازهاي واقعي زيستي و روان شناختي است چرا تبديل به اختلال رفتاري و انحراف مي شود؟ علل اين انحرافات رفتاري بسيار زياد است و هر فردي ممکن است به دلايل خاصي دچار اين انحرافات شود.
گاهي خانواده ها وظيفه خود را به دليل عدم آگاهي يا اهمال کاري درست انجام نداده اند، گاهي اوقات دوستان ناباب، گاهي رسانه هاي جمعي و تبليغات فرهنگي و الگوسازي هاي غلط، تقليدهاي کورکورانه، بالا رفتن سن ازدواج، اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها، نداشتن الگوهاي مطلوب، جهل و ناآگاهي از پيامد انحرافات رفتاري، افراط و تفريط ها، ضعف ايمان و بي توجهي به آموزه هاي ديني، کم رنگ شدن ارزش هاي اخلاقي و معنوي و ده ها عامل ديگر مي توان برشمرد که مي توانند علل اين مشکلات رفتاري بين نوجوانان و جوانان باشند. اما از نظر شرعي حکم اين وابستگي ها چيست و حد و حدود آن چه مقدار است؟
از نظر شرعي دوستي با جنس موافق و محبت ورزيدن به يکديگر اشکالي ندارد اما اگر تبديل به لذات شهوي و جنسي شود در هر مرتبه اي که باشد اعم از نگاه کردن، بوسيدن و تماس بدني، همه حرام است و بايد به جوانان تذکر داده شود تا حدود شرعي را در اينگونه ارتباطات دوستانه مراعات کنند .

براي پيشگيري بايد قبل از اين که اينگونه وابستگي ها به انحراف جنسي و رفتاري تبديل شود نکات زير را رعايت نمود:
- از نگاه هاي تند و خيره شدن به اندام يکديگر خودداري گردد زيرا همجنس بودن مجوزي براي نگاه هاي شهوت آلود نيست.
- در محيط هايي كه با هم هستند حتي الامکان بايد از پوشش مناسب استفاده کرد و از نيمه عريان شدن در مقابل ديگران اجتناب کرد.
- اجتناب از خوابيدن کنار هم و زير يک پتو.
- اجتناب از گفتگوها درباره مسائل جنسي.
همچنين تذکر اين نکته ضروري است که افراط در اينگونه وابستگي ها به زندگي آينده آنها به صورت جدي آسيب مي رساند زيرا با هزينه کردن عواطف بيش از حد معمول با دوستان، باعث مي شود در آينده نتوانند روابط عاطفي وجنسي مطلوبي با همسر خود داشته باشند زيرا هر انساني داراي يک منبع محدودي از انرژي رواني است و همين طور که توانايي جسماني او محدود است انرژي هاي رواني او نيز محدود است بنابراين بايد اين انرژي ها را به موقع، به تدريج و با احتياط هزينه کرد.
يکي ديگر از آسيب هاي خطرناک وابستگي هاي افراطي، ضعيف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زيرا افراد وابسته در تصميم گيري هاي خود نيز به ديگران وابسته مي شوند و نمي توانند به موقع و به نحو صحيح تصميم بگيرند.هميشه موفق باشيد!

اوووووووووووه!کی حوصله داره متن به این زیادی رو بخونه.خلاصه میکردی دوست عزیز.سایزشم بزرگتر کن.خیلی ریزه![/]

دوستدار علی;342443 نوشت:
اوووووووووووه!کی حوصله داره متن به این زیادی رو بخونه.خلاصه میکردی دوست عزیز.سایزشم بزرگتر کن.خیلی ریزه!

با سلام مجدد
لطفش به طولانی بودنشه و چون موضوع دقیقه جواب باید به همه جوانب قضیه باشه.
مطالعه اش شاید کمتر از پنج دقیقه بکشه لذا برای حل این مشکلات صد ها ساعت هم وقت بزاریم ارزش داره.

سلام عليکم!...
آقا من مدت مديدي بود که عاشق يه رفيقم شده بودم... (خيلي مسخرس نه؟! خودم گاهي حالم بهم ميخوره يه جورايي!)
ولي الان بعد سه سال حدودا دارم اين عشق رو نابود ميکنم... البته نميخوام به رفاقتمون ضربه بخوره ..
يني ميخوام رفيق باشم.. عاشق و وابسته نباشم!!
ويژگي هاي رفيقم:
+خيلي آدم گلي هست!!.. يني اخلاق و فروتني و قضاوت و مهربوني و.... ش خيلي خوبه
+ خوشگله
+ خيلي از افکار و احساساتش و بعضا اخلاقش حس ميکنم شبيه منه!
+يکمي شايد توي احکام مشکل داشته باشه يا بعضا حرفاي سياسي بودار ميزنه! البته کلا اهل چيزاي سياسي نيس.. يني موضع گيري روشن نداره(که از اينش بدم مياد)
+ويولون ميزنه و اهل موسيقي هست.. شايد اهل فيلم زيرنويس هم باشه...
ولي کلا اين اخلاق خفنش بود که من از اول جذب کرد! (بعضا هم هرچي روايت اخلاقي و.. ميخونم ياد اون ميفتم!!)
+رفيقا و دور و بري هاش خيلي آدماي جالبي نيستن!! يني از لحاظ مذهبي و حرف و دهن و سياسي و عقيده و... لذا گفتم شايد مني که انقده تاحدودي مذهبي باحالم(! چه قد از خود راضي !) بتونم جذبش کنم!!!... (و چه بحث هايي که باهم نکرديم!!! )

تازگيا ديدم که چيه اين مسخره بازي هااااا يه ذره تو دلم گفتم که برم دنبال عشق و عاشقي با خود خدا و امام زمان و..
يني بيشترين چيزي که شايد باعث شه من از اين عاشقي دوري کنم همينه...
منتها الان ها ميبينم که نکنه من عاشق نبودم و هوسي بودم!؟؟! آخه چند تا رقيب عشقي(هوسي) هم داشتم!!
-اصن هوس همون عشق نيس؟!...
-من عاشقي م هوس نبود؟؟؟؟؟
-اصن مومن ميتونه عاشق غير خدا و حجت خدا باشه؟!؟!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-ميشه بدون جدايي از معشوق، از عشق دست کشيد؟
--اگه ميشه چي کار باس بکنم؟!؟!
--چطوري براش يه رفيق باشم بيشتر تا مجنون!؟
-چي کار کنم عاشق خدا و حجتش باشم...؟؟ (چه قدر عرفاني!!!)

ali pir;361551 نوشت:
من عاشقي م هوس نبود؟؟؟؟؟

یعنی چی؟همجنس به همجنس عاشق باشه دیدیم هوس باشه نه!

ali pir;361551 نوشت:
چي کار کنم عاشق خدا و حجتش باشم...؟؟ (چه قدر عرفاني!!!)

منم موافقم....

سوال

ح س ی ن;340857 نوشت:
[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial]سلام خدمت همه ی دوستان
من یه مشکلی دارم میخوام با شما در میان بذارم و راه حل شو بهم بگید
مشکلم اینه:
من یه دوستی داشتم که زیاد همو نمی دیدیم،حالا چند ماهیه با هم هم کلاسی شدیم و پیش هم می شینیم
احساس میکنم دارم بهش وابسته میشم،میخوام بهش وابسته نشم چه راه حلی برام سراغ دارید؟
در ضمن 17 سالمه
منتظر کارشناسان محترم و دوستان گرامی هستم
یاعلی

پاسخ:
بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت
علي‌الرغم اينكه، حضرتعالي در دوره نوجواني به سر مي‌بريد، جاي تبريك و خوشحالي است كه با دور انديشي و به دور از عواطف و احساسات سعي در مديريت روابط داريد.
در اين ارتباط توجه حضرتعالي را به اين نكات جلب مي‌كنم:
1- وابستگي به نوعي از ارتباط گفته مي‌شود كه طرفين ارتباط و يا يكي از آنها، به گونه‌اي به اين ارتباط عمق مي‌بخشد كه زندگي شخصي وي به طرف مقابل گره خورده و لذت و آرامش را در كنار او جستجو مي‌كند به نحويكه دوري(فيزيكي، عاطفي) از شخص مقابل، زندگي او را با چالش مواجه كرده و آرامش را از وي سلب مي‌كند.
2- منشاء وابستگي، اضطراب و احساس نا ايمني است.
3- حرمت خود(عزت نفس) پايين و ناارزنده سازي خود، مي‌تواند به وابستگي دامن بزند.
4- سطحی از وابستگی در دوره نوجوانی طبیعی است

بر اين مبنا لازم است:
الف) سطح عمومي اضطراب خود را كاهش دهيد.
ب) "حرمت خود" خويش را افزايش دهيد.
راههاي تجربه مورد " الف" و " ب"، موضوع مستقل ديگري است
ج) علت وابستگي خود به اين شخص را بررسي و تحليل كنيد. و پس از كشف علت، آن(علت) را با ديگران به اشتراك بگذاريد. به اين معنا كه سطحي از احساس نياز خود به ايشان را، با ايجاد و يا توسعه ارتباط با ديگران، كاهش دهيد.
د) فهرستي از معايب وابستگي، تهيه كرده و با خود مرور كنيد.
ذ) با برنامه‌ريزي دقيقتر، اهداف كوتاه‌مدت و بلند‌مدت خود را مشخص و دنبال نماييد.
ر) اوقات فراغت و بيكاري خود را كاهش دهيد و از فعاليتهاي فيزيكي، تفريح و.. غافل نشويد
ز)در حاليكه به ارتباط خود ادامه مي‌دهيد، ايشان را يك منجي و يا فرشته تلقي نكنيد( تنها خداوند متعال است كه مبرا از نقص است و در هر لحظه و هر مكاني كه اراده كنيم مي‌توانيم از ارتباط با او بهره ببريم و.. و الا هركسي داراي نقاط ضعف و قوتي است) و از تعميق اين ارتباط خودداري كنيد.
انتظار می رود با گذشت دئوره نوجوانی از میزان وابستگی کاسته شود.

سایت انجمن گفتگوی دینی/ انجمن مشاوره/ کارشناس: امیدوار/ 1395.1.27

موضوع قفل شده است