●۩ مــادر آب ۩● ویژه نامه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
●۩ مــادر آب ۩● ویژه نامه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها



[b]content[/b]

دانلود صوت

بسم الله الرحمن الرحیم

وفات بی بی ام البنین را به ساحت مقدس علمدار کربلا تسلیت عرض می کنیم......

السلام عليكِ يا زوجة ولى الله
السلام عليكِ يا زوجة امير المؤمنين
السلام عليكِ يا ام البنين
السلام عليكِ يا ام العباس ابن امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام
رضى الله تعالى عنك و جعل منزلكِ و ماواكِ الجنه و رحمة الله و بركاته ...



عطر گل یاس سلام علیک

بانوی احساس سلام علیک

مادر عباس سلام علیک


ای بانی اشک و روضه های سقا
ای فاطمه دوم بیت مولا
از دامن تو روح ادب را آموخت
آن تشنه بی دست کنار دریا

وفات بی بی ام البنین تسلیت باد

گفتم ام البنین دلم پا شد
گره هایی که داشتم وا شد

مادر آب را صدا زدم و
خشکی من شبیه دریا شد

خادمی کرد تا که عباسش
از ازل تا همیشه آقا شد

وفات مادر حضرت عباس حضرت ام البنین (س) تسلیت باد


من هم

وفات بی بی ام البنین را به ساحت مقدس علمدار کربلا تسلیت عرض می کنم

کیست او یار امیرالمومنین
مادر شیران نر، ام البنین
دامنش گلخانه گلهای یاس
مادر عباس خود حیدر شناس
وفات حضرت ام البنین (س) تسلیت باد
...

وفات

حضرت ام البنین تسلیت باد...

السلام علیک یا حضرت ام البنین س ای مادر حضرت عباس ع

شیر او کاری چنان حساس کرد
کربلا را کربلا عباس کرد
قصه ام البنین شرح غم است
در غم او دیده گردون نم است



وفات ام البنین تسلیت باد

تسلیت میگم


[="deepskyblue"][b]به امید روزی که بانوئی رو الگو قرار بدیم که[="pink"] فرزندی [/]تربیت کرد که دنیا همچون او ندید و نخواهد دید

[/][/b]

مصائب حضرت ام البنین(س)


عمری به پای چشم تر خود گریستم

هر شب ز داغ یک پسر خود گریستم


بر خاک های گرم بقیع روضه خوان شدم

تنها، ز شام تا سحر خود گریستم


از فرط گریه خون چکد از پلک های من

بر حال زار این جگر خود گریستم


تا دوختم نگاه سوی ماه آسمان

با یاد چهره ی قمر خود گریستم


با مشک آب پیش سکینه نشستم و

شرمنده مثل گل پسر خود گریستم

شاعر : رضا رسول زاده


غزل مرثیه حضرت ام البنین سلام الله علیها


وقتی به روی خاک اثرش را جدا کشید

خود را جدا و چهار پسرش را جدا کشید


یک آسمان ، سه ستاره كنار هم

با دقت تمام قمرش را جدا كشيد


بر روی خاك صحنه ای از كربلا نگاشت

گودي درست كرد و دور وبرش را جدا كشيد


هفتاد و دو پروانه زخمی غرق خون

هرچه كشيد بال و پرش را جدا كشيد


یك پهلوان كه تیر خورده چشم او

مانند خارپشت سپرش را جدا كشيد

آه از حسین كشیدن این مادر شهید


تن را جدا كشيد و سرش را جدا كشيد


یك خیمه یك زن بی سر پناه را

با دختران دور و برش را جدا كشيد


خود را به یاد بانوی در پشت در فتاد

يك در كشيد و ميخ درش را جدا كشيد


ام البنین شده ست ام بی بنین

خود را جدا و چهار پسرش را جدا كشيد


شاعر : مجید احدزاده


جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 600x450 پیکسل کلیک کنید

مصیبت حضرت ام البنین (س)

غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته

گریه ها از پای، او را اینچنین انداخته

مادری کرده برای بچه های فاطمه

خویش را پای امیرالمومنین انداخته

چار فرزند او فدای پنج تن آورده است

سفره نذریست که ام البنین انداخته

مادر قدیسه ی لب تشنه های کربلا

گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته

مادر باب الحوائج دارد از دریا گله

چون که دریا روی او را بر زمین انداخته

عاقبت چشم حسودی لاله اش را زخم زد

لاله عباسی او را لاله چین انداخته

باورش هرگز نخواهدشد عمود بی حیا

پهلوان شهر را از روی زین انداخته

او شنیده زینبش افتاده روی خاک ها

یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته

شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش

پوشیه بر صورتش با آستین انداخته

ناله های ام البنین


دوبـاره بـوی بقیــــع و مـدینــه می آيــــد دوباره زمزمه غم ز ســــــــینه می آیـد

دوبـاره مـرغ دلـم ســــــر به زیـر پر بـرده که سوز ناله به سودای چشم تر برده

نشـسته گوشــه اندوه و ناله ســـر داده ز ســـــــوز ناله ام البنین خبـــــر داده:

« منـم که سـایه نشین و جـود مـولایم کنیز خانه غم ، خـــــــاک پای زهرایم

منم که خانه به دوش غم علی هستم منم که همقدم محنت ولی هســتم

منم که شـاهد زخـم شکسـته ابـرویـم انیس گریه به یاس شکستـه پهلویم

منم که در همه جا در تب حسـن بودم منم که شاهد خون لب حسـن بودم

منم که جلوه حق را به عین می دیدم خـدای را به جمال حسیـن می دیدم

منم که بوده دلم صبـح و شـام با زینب منم میان همـه ، هم کـلام بـا زینـب

منم که سوگ گلستـان و باغبـان دارم به سینـه زخــم غــم کربلائیـان دارم

منم که ظـهر عطـش را نمی برم از یـاد چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد

منم که مادر عشق و امید و احساسم

فــدای یک سـر موی حســین عباسـم»


دیگر مرا ام البنین نخوانید

[indent] [indent]

مخوان جانا دگر ام البنینم‏..

که من با محنت دنیا قرینم‏

مرا ام البنین گفتند، چون من‏..

پسرها داشتم ز آن شاه دینم‏

جوانان هر یکى چون ماه تابان‏..

بدندى از یسار و از یمینم‏

ولى امروز بى بال و پرستم‏..

نه فرزندان، نه سلطان مبینم‏

مرا ام البنین هر کس که خواند..

کنم یاد از بنین نازنینم‏

به خاطر آورم آن مه جبینان‏..

زنم سیلى به رخسار و جبینم

به نام عبد الله و عثمان و جعفر..

دگر عباس آن دُرّ ثمینم‏

[/indent] [/indent]

با سلام حضور همگی.
وفات خانم ام البنین رو به نوبه خودم به همه مسلمین تسلیت عرض میکنم.
السلام علیکم یا چهارده معصوم و السلام علیک یا آقام ابوالفضل...
وقت و عمر همگی پر خیر و برکت و همجواری با برترین های عالم خلقت نصیب همگی إن شاءالله...

:Sham::Sham::Sham: