کودتای عمر

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کودتای عمر

من از یه کارشناس شنیدم که عمر با یک کودتا ابوبکر را کشت به او سم داد با مدرکم حرف میزد می خوام بدونم چقدر صحت داره و همچنین میگفت خط مشئ رو از یهودی ها می گرفت ؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: مقداد

[="Tahoma"]

yase sefid;338831 نوشت:
من از یه کارشناس شنیدم که عمر با یک کودتا ابوبکر را کشت به او سم داد با مدرکم حرف میزد می خوام بدونم چقدر صحت داره و همچنین میگفت خط مشئ رو از یهودی ها می گرفت ؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست بزرگوار

در رابطه با ارتباط عمر بن خطاب با یهود مطالبی از منابع برادران اهل سنت خدمت شما عرض می کنم:

عمر و دخترش حفصه به تورات علاقه داشتند و به فراگيري آن اهتمام مي ورزيدند. روزی عمر با نسخه‌ای از ترجمه تورات به نزد پیامبر(ص) آمد و شروع به خواندن كرد. در اين حال پیامبر(ص) بسیار خشمگین و برافروخته شدند.[1] ابوبکر با تندی عمر را سرزنش کرد. پس پیامبر(ص) فرمود: «از اهل کتاب چیزی نپرسید كه آنان هرگز شما را هدایت نمی‌کنند زیرا خود گمراهند. اگر موسی(ع) زنده بود و در میان شما زندگی می‌کرد برای او جایز نبود جز كه از من پیروی کند».

بار دیگر عمر کتابی از یک یهودی برای پیامبر(ص) آورد. ایشان آن را از بین بردند و فرمودند: «یهود را تبعیت نکنید. آنها هلاک شدند و شما را نیز هلاک خواهند کرد».[2]

در درالمنثور، جلد 3، صفحه 179 آمده است: «رسول خدا (ص) چهار بار با صداي بلند فرمود: نقل از يهود ممنوع است».

در کنزالعمال، خبر 38194 آمده است: «عمر به شخصي گفت اگر به بيت المقدس رفتي زيارت آن را عمره قرار بده».

همچنین در کنزالعمال، خبر 38191 آمده است: «خود عمر در حين ورود به بيت المقدس، لبيک اللهم لبيک گفت و سجده داودي کرد». عمر در مدارس اهل کتاب در مدینه حضور می یافت.[3]

در ترجمه تاريخ طبري،‌ جلد 5، صفحه 1788 آمده است: «عمر جهت اخذ علوم از يهود، يک ملاقات خصوصي با رهبر فقهي يهوديان تشکيل داد».

بنا بر نظر بزرگان اهل سنّت، لقب «فاروق» را يهوديان بر عمربن خطاب نهادند. ابن شهاب گويد: اهل كتاب نخستين كساني بودند كه عمر را فاروق ناميدند و مسلمانان تحت تأثير سخن ايشان قرار گرفتند، و از پيامبر اسلام صلي الله عليه وسلّم چيزي در اين خصوص به ما نرسيده است».[4]

غاصبان خلافت از سویی مردم را از کتابت حدیث و سؤال از معانی قرآن منع کردند و از سوی دیگر آنان را به سمت علوم اهل کتاب هدایت می نمودند. آنها از رسول خدا(ص) نقل کردند که: «از من روایت نکنید، ولی از بنی اسرائیل سخن بگویید!».[5]

عالمان یهود نظیر کعب الاحبار، وهب بن منیه، عبدالله بن سلام و... به طور رسمی و با حمایت حکومت، اباطیل خود را تبلیغ می کردند. بدین ترتیب اباطیل اهل کتاب به شکل گسترده ای در میان مسلمانان منتشر گردید. کعب شاگردان فراوانی در میان مسلمانان تربیت نمود، نظیر ابوموسی اشعری، ابوهریره، عمر بن خطّاب، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و... عمر نیز برای وجاهت کعب تلاش می کرد.[6] به دستور عمر، تمیم داری، قصه خوانی را قبل از نماز جمعه در مسجد رسول خدا(ص) آغاز کرد. قصه گوها داستانهای تورات محرّف را بازگو می کردند.[7] قصه خوانها با حمایت خلفاء به سرعت گسترش یافتند.

حکومت غاصب با تکیه بر علوم محرّف یهود و عناصر یهودی و تجربه و تخصص آنها در تحریف ادیان و نیز با حمایت آنان، اسلام جدیدی را بنیان نهاد. برنامه این بود که با اسلام جعلی، اسلام محمدی از میان برداشته شود. نتیجه این تلاش ها بدانجا انجامید که در میان قاطبه مسلمانان: «از اسلام جز اسم آن و از قرآن جز رسم آن باقی نماند». امام صادق(ع) فرمود: «مردم باقی نماندند بر چیزی از آنچه رسول خدا(ص) آورده بود جز آن که کعبه قبله ایشان بود».[8]

پی نوشتها:
[1] - مسند احمد؛ ج3، ص387.

[2] -کنزالعمال؛ ج1، ص371.

[3] - الدرّالمنثور؛ ج1، ص90.

[4] - طبقات الكبري؛ ج3، ص270- تاريخ مدينه دمشق؛ج44،ص51- تاريخ طبري؛ ج3، ص267- اسدالغابه؛ج4، ص57. و نيز ابن كثير دمشقي سلفي در جلد هفتم از كتاب معتبر البدايه والنهايه(ص150) مي‌نويسد: «عمر بن الخطاب بن نفيل بن عبدالعزّى... أبو حفص العدوي، الملقّب بالفاروق قيل لقبه بذلك أهل الكتاب... گويند كه اهل كتاب اين لقب را به عمر دادند».

[5] - کنزالعمال؛ ج10، ص223-سنن ابی داود؛ ج2، ص180.

[6] - الدّرالمنثور؛ ج4، ص57، و ج6، ص285.

[7] - تاریخ مدینه؛ ج1، ص11.

[8] - محاسن؛ ج1، ص156(منبع شیعی).

[="Tahoma"]

yase sefid;338831 نوشت:
من از یه کارشناس شنیدم که عمر با یک کودتا ابوبکر را کشت به او سم داد با مدرکم حرف میزد می خوام بدونم چقدر صحت داره و همچنین میگفت خط مشئ رو از یهودی ها می گرفت ؟

با عرض سلام و ادب
در پاسخ به این سوال که آیا عمربن خطاب در قتل ابوبکر دخالت داشته است یا خیر؟ مطالبی خدمت شما عرض م یکنم،امیدوارم مفید واقع گردد:

قبل از هر چیز نکته ای را باید عرض کنم و آن اینکه ما نمى گوييم قطعاً و یقیناً عمر بن خطاب قاتل ابوبكر بوده است بلكه مطالبی را از منابع تاريخی مطرح مى كنيم که این احتمال را تقویت می کند.
بر اساس مدارك فراوان، مرگ ابابكر با يك كودتاى سياسى بوده است; ابو يقظان از سلام بن ابى مطيع روايت مى كند كه ابابكر مسموم شد و بالاخره در روز دوشنبه مرد. (1)

در ظاهر، اولين كسى كه از مرگ ابابكر بهره مند شده است، عمر بن الخطاب بوده است; زيرا به عنوان خليفه مسلمانان، به جاى ابابكر نشست!
در مورد ارتباط ابابكر و عمر نيز عبدالله پسر عمر مى گويد: واقعيت آن است كه ابابكر و عمر اختلاف داشتند.(2) مدارك نيز اختلاف بين عمر و ابابكر را تأييد مى كنند; عمر مى گويد: «حسودترين قريشيان، ابابكر است.»(3)

ظاهر آن است كه درگيرى بين عمر و ابابكر به بالاترين حدّ خود رسيده بود; زيرا عمر ابابكر را تهديد كرده و مى گويد:
به خدا سوگند، يا بايد دست از من بردارى يا آن كه سخنى را مى گويم كه سواران به هر سو ببرند و پخش كنند.(4)

دومين بهره مند از مرگ ابابكر نيز عثمان بن عفّان اموى است كه پس از عمر به خلافت رسيد.
اين در حالى است كه براساس توافقى كه در سقيفه شد بنا بود ابوعبيدة بن جرّاح به عنوان سوّمين خليفه باشد.
بدين ترتيب ظاهر جريانات نشان مى دهد كه بين عمر و امويان توافقى ايجاد شده است، كه ابابكر را كشته و ابن جرّاح را بركنار كنند تا خلافت را بين خود (عمر و امويان) تقسيم كنند.
عمر امتيازات ديگر نيز به امويان داد از جمله انتخاب عده اى ديگر از امويان به فرماندارى نظير سعيد بن عاص و وليد بن عقبة بن ابى معيط.(5)
وى هم چنين در امتيازات ام حبيبه دختر ابوسفيان افزود و سهم او را از بيت المال تا دوازده هزار درهم افزايش داد.(6)

وى جايگاه ابوسفيان و معاويه را به قدرى بالا برد كه همانند مهاجرانى كه در جنگ بدر شركت كرده بودند به آن دو نفر مى بخشيد و اين دو را بر تمام انصار برترى داد.(7)

به احتمال خیلی زیاد افراد بنى اميّه در رهبرى عمليات كشتن ابى بكر شركت داشتند، و اولين خليفه كه با زهر بنى اميه مسموم شد ابوبكر بود و در پى او نيز عبدالرحمان بن عوف، عبدالرحمان بن ابى بكر، حضرت امام حسن بن على(عليه السلام)، عبدالرحمان بن خالد بن وليد، سعدبن ابى وقاص، مالك اشتر، معاويه ثانى، عبدالله بن عمر، عمربن عبدالعزيز و ده ها تن ديگر(8) از سرشناسان مملكت اسلامى مسموم شدند، و اين كارها با توجه به سياست معاويه انجام مى شد كه مى گفت:
خداوند، سپاهيانى از عسل دارد (زيرا بنى اميه زهر را در عسل مى ريختند).

طبرى در تاريخ خود بازگو مى كند كه جريان به قتل رسيدن ابابكر اين چنين بوده است!
ابو زيد از على بن محمد باسناد خودش ـ كه پيش تر بيان كردم ـ برايم بازگو كرد: ابوبكر در سنّ شصت و سه سالگى در روز دو شنبه هشت روز به آخر ماه جمادى الثانى باقى مانده از دنيا رفت. گفته اند: سبب مرگش اين بود كه يهوديان او را مسموم كردند، و حارث بن كلده (طبيب) نيز به همراه ابابكر از آن سم خورد، ولى زودتر متوجه شد و دست كشيد و به ابابكر گفت: غذايى را كه در مدت يك سال مسموم شده، خوردى.(9)

ابن اثير مى گويد: يهوديان ابابكر را به وسيله طعامى مسموم كردند و ابوبكر و حارث بن كلده از آن خوردند; حارث دست كشيد و به ابابكر گفت: غذايى خورديم كه يك سال در آن سم قرار داده شده بود.(10)

ادامه دارد....

[="Tahoma"]از چيزهايى كه موجب مشكوك تر شدن اين مرگ است، آن است كه افراد دیگری همراه ابابكر مردند.
ابوكبشه غلام رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ، و از جنگجويان بدر و احد در صبح روز مرگ ابابكر، از دنيا رفت.(11)
ابن سعد مى گويد: ابوكبشه در اولين روزى كه عمر به خلافت رسيد، يعنى سه شنبه هشت روز به آخر جمادى الثانى باقى مانده، در سال 13 هجرى مرد.(12)

از دیگر کسانی که همزمان با ابوبکر ترور شد عتاب بن اسيد اموى است. عتاب از بزرگان مكه بوده و وقتيكه پيامبر او را به فرماندارى(13) مكه منصوب كرد و ابوبكر هم او را در جايش تثبيت كرد و او را امير حجاج كرد!

عتاب بن اسيد يكى ازيارى دهندگان ابوبکر بود به اندازه اى كه ابوبكر او را بر عمر در سمت امير حجاج برترى داد. و اگر ابو بكر ترور نميشد چه بسا بعد از ابو بكر عتاب به خلافت مى رسيد و احاديث كه در مدح او به دست ما مى رسيد بيشتر از احاديثى بود كه در مدح عثمان از سوى امويان جعل شده و به دست ما رسيده است. خصوصاً اينكه مقام و درجه عتاب بالاتر از عثمان بود. او در زمان پيامبر فرماندار مكه بود و در زمان ابوبكر باز هم حاكم مكه و امير حجاج بود.

در حاليكه عثمان در زمان رسول الله و ابوبكر به مقامى نرسيده و جدايى بين ابو بكر و عثمان افتاد زيرا كه آندو از دو جناح مختلف قريش بودند. با بررسى روايات ترور ابوبكر و عتاب و پزشك عرب حارث بن كلده كسى كه مسموم كردن ابوبكر را كشف كرد و اينكه ابوبكر و عتاب در يك روز مردند بدون آنكه يكى از آنكه كشته شدن ديگرى را بشنود متوجه اين مطالب مى شويم كه: آن دو مسموم شدند و سريعاً مردند بدون آنكه يكى از مرگ ديگر باخبر شود.

همپیمانی و رفاقت عتاب بن اسيد با ابوبکر در خانواده اش استمرار يافت تا آنجا كه عبدالرحمن بن عتاب بن اسيد در جنگ جمل در كنار عايشه شركت داشت و فرماندهى سمت راست سپاه را در جنگ به عهده داشت. و مروان بن حكم فرمانده سواره نظام جناح راست بود(14).
طبرى گفته است: عتاب در مكه مرد روزيكه ابوبكر مرد و هر دو مسموم شدند.(15) و باز طبرى مى گويد: عتّاب در مكه مرد.(16)

و در اين مسئله دو چيز مهم مى باشد:
1 ـ ترور عتاب با زهر
2 ـ ترور او در همان روز ترور ابوبكر.
عمليات ترور ابوبكر خليفه مسلمانان و طبيب عرب حارث بن كلده و عتاب بن اسيد حاكم مكه و امير حجاج با «زهر» و در دو شهر دور از هم و در همان روز بر نيرومندى مؤسسه بزرگى در آن لحظه دلالت مى كند.

ادامه دارد...

[="Tahoma"]قرائن و شواهد دیگری که احتمال نقش داشتن عمر در به قتل رسیدن ابوبکر را تقویت می کند، عبارتند از:

1. چگونگی دفن جنازه ابوبکر
مردم از دفن شبانه خوددارى مى کرده اند، لیکن پس از مرگ ابوبکر و دو دوستش به وسیله سم، ابوبکر را شبانه به خاک سپردند(17). وى در شب سه شنبه مرد و براساس اخبار، پیش از آن که مردم صبح کنند به خاک سپرده شد(18) و عمر بن خطاب بر وى نماز گزارد.(19)
عایشه مى گوید: ابوبکر شب هنگام مرد و پیش از آن که صبح کنیم دفن شد.(20) ابن جوزى همچنین مى گوید: ... آن گاه شبانه دفن شد.(21)
سرعت برق آسا در دفن او و بهره گیرى از پوشش شب و خواب بودن مردم، این را ثابت مى کند که عملیات قتل ابابکر و دو دوستش یک جریان سیاسى و از جانب بزرگانى بوده است که مسؤولیت سیاسى داشته اند. عملیات دفن سریع ابابکر در شب وفاتش سبب شد تا مسلمانان نتوانند در مراسم دفن حضور یابند و آخرین نگاه را بر جنازه و چهره او اندازند. اگر یهودیان او را مى کشتند دولت ترسى از این جریان نداشت، و او را شتابان به خاک نمى سپرد و نام قاتل او را اعلام مى کرد و با قصاص قاتل او خانواده ابابکر را دلدارى مى داد; لیکن این امور انجام نشد و بدون هیچ دلیلى، یهودیان را متّهم به این قتل کردند و به همین اتهام نیز بسنده نمودند! و در باره چگونگى مرگ ابو بکر به عائشه دروغ گفتند(22).

2. جلوگیری از عزاداری برای ابوبکر
پس از مسمومیت و مرگ ابابکر، عایشه و ام فروه دختر ابى قحافه مجلس عزایى در روز دفن ابابکر برایش برپا کردند، عمر به آن مجلس هجوم برد و بدون اجازه مردانى را وارد مجلس زنانه کرد، و ام فروه را با چوب دستى اش زد و بالاخره آن مجلس را بر هم زد.(23) حوادث این گونه تنظیم شده بود: کشتن ابابکر به وسیله زهر. به خاک سپارى شبانه. جلوگیرى از عزادارى براى او. برکنارى و کشتن یاران و پزشک مخصوص ابابکر.

3. وخیم شدن روابط خانواده ابوبکر با عمر و عثمان
پس از کشته شدن ابابکر رابطه خانواده ابابکر با عمر و عثمان بسیار به وخامت گرایید; به طورى که رابطه عبدالرحمان بن ابى بکر با عمر و عثمان به جایى رسید که عمر او را مورچه بد خطاب کرد(24). و در دستگاه حکومتى عمر و عثمان راه نیافت، و درخواست او از جانب عمر و عثمان پذیرفته نشد.
براى مثال: وقتى که عبدالرحمان براى حطیئه شاعر شفاعت کرد تا از زندان آزاد شود عمر نپذیرفت ولى پس از درخواست عمروبن عاص، او را آزاد کرد!(25) و عمر، با همسر سابق عبدالله بن ابى بکر بدون اجازه آن زن ازدواج کرد(26); و ام فروه را به خاطر سوگوارى براى ابابکر به شدت با چوبدستى خود زد و یک چشمش کور کرد.(27)
خانواده ابابکر از راههاى مختلفى به مقابله با حق کشى هاى عمر نسبت به ایشان پرداختند. کینه عبدالرحمان نسبت به عمر افزون شد; ام کلثوم دختر ابابکر از ازدواج با عمر که رئیس شده بود سرباز زد و با طلحة بن عبیدالله (دشمن عمر) ازدواج نمود(28); عبدالرحمان و عایشه و محمد (فرزندان ابابکر) و طلحه (پسر عمویش) اقدام به قیام بر ضد عثمان و کشتن او کردند; پس از مرگ عمر، رابطه عایشه و حفصه بسیار بد شد تا جایى که از یکدیگر جدا شدند و تا زمان مرگ حفصه نیز کارشان به صلح نگرایید(29); پس از مرگ ابابکر، ارتباط عایشه و امویان بسیار به وخامت گرایید و با ترور محمد بن ابى ابکر توسط عمروبن عاص و معاویه شدت یافت به طورى که عایشه در پى هر نمازش این دو تن را نفرین مى کرد(30). معاویه همانند عمر اقدام به جلب رضایت عایشه کرد(31); عمر آن قدر عایشه را ارج نهاد که در زمان پدرش نیز به چنین منزلتى دست نیافته بود; زیرا سهمیه اش از بیت المال را بر تمام مردان و زنان مسلمان افزون کرد و مقام صدور فتوا را به او داد. معاویه نیز عطایاى فراوانى به عایشه داد ولى پس از آن با ترور عبدالرحمان بن ابى بکر، دوباره عایشه را به خشم آورد(32). وبالاخره پس از قیام عایشه بر ضد امویان ، معاویه او را در همان سال که برادرش را کشته بود به قتل رسانید(33).

این مطالب این احتمال را تقویت می کند که شخص عمربن خطاب و گروه بنی امیه در ماجرای قتل ابوبکر دست داشته اند.

پی نوشتها:
(1). العقد الفريد، ابن عبد ربه، ج 4، ص 250.
(2). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص 29.
(3). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، چاپ دار احياء الكتاب العربى، ج 2، ص 29.
(4). مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 55، تاريخ طبرى، ج 2، ص 446.
(5). تاريخ طبرى، ج 2، ص 327; الكامل، ابن اثير، ج 3، ص 82.
(6). تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 153، در حالى كه سهم امام على(عليه السلام) شش هزار درهم بوده است!
(7). الاستيعاب، ج 2، ص 471; المعارف، ابن قتيبه، ص 345; تاريخ طبرى، ج 3، ص311; سيره ابن هشام، ج 1، ص 385.
(8). به مروج الذهب، ج 2، ص139; تاريخ يعقوبى، ج 4، ص 139; انساب الاشراف، ج 1، ص 404; مستدرك الحاكم، ج 3، ص 476; الاصابه، ابن حجر، ج 3، ص 384; اسدالغابه، ج 3، ص 440 مراجعه فرماييد.
(9). تاريخ طبرى، بيروت چاپ مؤسسه اعلمى، ج 2، ص 611.
(10). الكامل فى التاريخ، ابن اثير، بيروت، چاپ دار صادر، ج 2، ص 418 ـ 419.
(11). تاريخ الخلفاء الراشدين، ذهبى، ص 121.
(12) الطبقات، ابن سعد، بيروت، چاپ دار صادر، ج 3، ص 49، طبقات خليفه ص 8، تاريخ خليفه ص 156، بيروت، چاپ دارالفكر، اسد الغابه، ج 6، ص 262.
(13). تاريخ الطبرى، ج 3، ص 550.
(14). المعارف، ابن قتيبه، ص 283.
(15). تاريخ طبرى، ج 2، ص 612.
(16). همان.
(17). طبقات، 3/207; ابوبکر دومین کسى است که بعد از فاطمه دختر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) شبانه دفن شد.
(18). تاریخ ابى زرعه دمشقى، ص 34; تاریخ ابى الفداء، ج 1، ص 222; تاریخ طبرى، ج 2، ص 622; الکامل فى التاریخ، ج 2،/418، 419، الطبقات 3/207، 208.
(19). الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 207.
(20). همان.
(21). المنتظم، ج 4، ص 130.
(22). الطبقات الکبرى، ابن سعد 3/207 ط: صادر، بیروت.
(23). تاریخ طبرى، حوادث سال 13 هجرى ، ج 4; الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج 2، ص 204; کنزالعمال، ج 18، ص 118، کتاب الموت.
(24). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 2، ص 29.
(25). البدایة والنهایه، ابن کثیر، ج 7، ص 105.
(26). الطبقات، ابن سعد، ج 8، ص 265.
(27). تاریخ طبرى، حوداث سال 13، ج 4; الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج 1، ص 204; کنزالعمال، ج 18، ص 118، کتاب الموت.
(28). تاریخ طبرى، ج 5، ص 17; الکامل فى التاریخ، ج 3، ص 54; المعارف، بن قتیبه، ص 175، طبقات ابن سعد، ج 8، ص 462.
(29). المعارف، ابن قتیبه، ص 550.
(30). تاریخ طبرى، ج 5، ص 105، حوادث سال 38 هجرى، الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج2، ص413، حوادث سال 38 هجرى; البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج 7، ص 349; شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 88، خطبه 66.
(31). سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 187; المستدرک، حاکم، ج 2، ص 13; الطبقات الکبرى، ابن سعد، بیروت چاپ صادر، ج 8، ص 67.
(32). تاریخ الیعقوبی 2/153.
(33). حلیة ابى نعیم 2/47، المستدرک 4/13.

موضوع قفل شده است