جمع بندی انسان از دیدگاه قرآن و روایات

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انسان از دیدگاه قرآن و روایات

باسلام وعرض ادب
نقاط ضعف انسان از دیدهگاه قران وحدیث چیست؟
خوشحال می شوم اگه سوالم را با قید ایه وادرس احادیث پاسخ دهید .
انشاالله پاسخ دهنده ها درروز پاسخ اعمال خرسند وسربلند گردند:Gol:


با نام و یاد دوست


با سلام و درود

بطور اختصار به آیاتی که برخی خصوصیات انسان را معرفی و او را مورد مذمت قرار داده، اشاره می شود:

ضعیف
«يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً»
خدا ميخواهد (با احكام مربوط به ازدواج با كنيزان و مانند آن،) كار را بر شما سبك كند و انسان، ضعيف آفريده شده (و در برابر طوفان غرايز، مقاومت او كم است).(1)

عجول
«وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً»
انسان (بر اثر شتابزدگى)، بديها را طلب مى ‏كند آن گونه كه نيكيها را مى ‏طلبد و انسان، هميشه عجول بوده است!(2)

ناسپاس
«وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً»
و هنگامى كه در دريا ناراحتى به شما برسد، جز او، تمام كسانى را كه (براى حل مشكلات خود) مى ‏خوانيد، فراموش مى ‏كنيد اما هنگامى كه شما را به خشكى نجات دهد، روى مى ‏گردانيد و انسان، بسيار ناسپاس است!(3)

تنگ نظر
«قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً»
بگو: «اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بوديد. در آن صورت، (بخاطر تنگ نظرى) امساك مى‏كرديد، مبادا انفاق، مايه تنگدستى شما شود» و انسان تنگ نظر است!(4)

مجادله گر
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا في‏ هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلاً»
و در اين قرآن، از هر گونه مثلى براى مردم بيان كرده‏ايم ولى انسان بيش از هر چيز، به مجادله مى پردازد!(5)

عجول
«خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُريكُمْ آياتي‏ فَلا تَسْتَعْجِلُونِ»
(آرى،) انسان از عجله آفريده شده ولى عجله نكنيد بزودى آياتم را به شما نشان خواهم داد!(6)

بسیار ظالم و جاهل
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»
ما امانت (تعهّد، تكليف، و ولايت الهيّه) را بر آسمانها و زمين و كوه ‏ها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند امّا انسان آن را بر دوش كشيد او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد)!(7)

طغیانگر
«أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبينٌ»
آيا انسان نمى ‏داند كه ما او را از نطفه ‏اى بى ‏ارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار (با ما) برخاست!(8)

در مشکلات، مأیوس
«لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ»
انسان هرگز از تقاضاى نيكى (و نعمت) خسته نمى‏ شود و هر گاه شرّ و بدى به او رسد، بسيار مأيوس و نوميد مى ‏گردد!(9)

در سختی ها، ناامید
«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً»
هنگامى كه به انسان نعمت مى‏ بخشيم، (از حق) روى مى‏ گرداند و متكبرانه دور مى‏ شود و هنگامى كه (كمترين) بدى به او مى‏ رسد، (از همه چيز) مايوس مى‏ گردد!(10)

متکبر و ناسپاس
«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَريض‏»
و هر گاه به انسان (غافل و بى ‏خبر) نعمت دهيم، روى مى‏ گرداند و به حال تكبّر از حق دور مى ‏شود ولى هر گاه مختصر ناراحتى به او رسد، تقاضاى فراوان و مستمرّ (براى بر طرف شدن آن) دارد!(11)

در مشکلات، ناامید و ناسپاس
«وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ»
و اگر از جانب خويش، نعمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از او بگيريم، بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود!(12)

ستمگر و ناسپاس
«وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»
و از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است!(13)

ناسپاس
«فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبىّ‏ِ أَهَانَن‏»
امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مى ‏كند و نعمت مى ‏بخشد (مغرور مى‏ شود و) مى ‏گويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است! و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مى ‏گيرد (مأيوس مى‏ شود و) مى‏ گويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است!»(14)

ناسپاس
«وَ هُوَ الَّذي أَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ»
و او كسى است كه شما را زنده كرد، سپس مى‏ ميراند، بار ديگر زنده مى‏ كند، امّا اين انسان بسيار ناسپاس است.(15)

ناسپاس
«وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ»
هنگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى‏ خواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مى ‏برد و براى خداوند همتايانى قرار مى‏ دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهره گير كه از دوزخيانى!»(16)

ناسپاس
«فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»
هنگامى كه انسان را زيانى رسد، ما را (براى حلّ مشكلش) مى ‏خواند سپس هنگامى كه از جانب خود به او نعمتى دهيم، مى ‏گويد: «اين نعمت را بخاطر كاردانى خودم به من داده ‏اند» ولى اين وسيله آزمايش (آنها) است، امّا بيشترشان نمى ‏دانند.(17)

ناسپاس
«وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ»
و هنگامى كه ما رحمتى از سوى خود به انسان بچشانيم به آن دلخوش مى‏ شود، و اگر بلايى بخاطر اعمالى كه انجام داده ‏اند به آنها رسد (به كفران مى ‏پردازند)، چرا كه انسان بسيار كفران‏ كننده است!(18)

بسیار ناسپاس
«وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبينٌ»
آنها براى خداوند از ميان بندگانش جزئى قرار دادند (و ملائكه را دختران خدا خواندند) انسان كفران ‏كننده آشكارى است‏.(19)

حریص
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»
به يقين انسان حريص و كم ‏طاقت آفريده شده است.‏(20)

طغیانگر
«كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى»‏
چنين نيست (كه شما مى ‏پنداريد) به يقين انسان طغيان مى ‏كند.(21)

ناسپاس
«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
كه انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است.(22)

زیانکار
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ»
كه انسانها همه در زيانند.(23)

نکته:

انسان نقاط ضعف و زمینه هایی دارد که بیشتر از طریق آنها به انحراف کشیده می شود. به این موارد در پستهای بعدی اشاره می شود.


مواردی دیگر از نقاط ضعف انسان

مغرور بودن
«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ»
اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟(24)

دوستدار مادیات
«وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
و او علاقه شديد به مال دارد.(25)

فراموشکار
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم‏»
و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار كرد، آنها فاسقانند.(26)

گمان می کند کسی او را نمی بیند
«أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ»
آيا (انسان) گمان مى ‏كند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيرى انجام نداده) است؟!(27)

احساس بی نیازی
«كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏»
چنين نيست (كه شما مى‏ پنداريد) به يقين انسان طغيان مى‏ كند، از اينكه خود را بى ‏نياز ببيند!(28)

خطر لغزش
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»
بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است.(29)

بزنگاه های انحراف
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْث‏»
محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند).(30)

توجه!

افزون بر این که همه موارد فوق، هشدار و تذکر به انسان است، خداوند خوبی و بدی را هم به انسان الهام کرده است:

«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»
سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است.(31)

و او را به بهترین صورت آفریده است:

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»
كه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم.‏(32)

ولی این انسان راهی دیگر می رود:

«ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ»
سپس او را به پايين ‏ترين مرحله بازگردانديم.(33)

و در قیامت، انسان را بر هر چه کرده آگاه می کنند؛ البته خودش به کرده اش آگاه است:

«بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرَةٌ»
بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است‏.(34)

________________

  1. نساء، 28.
  2. اسراء، 11.
  3. اسراء، 67.
  4. اسراء، 100.
  5. کهف، 54.
  6. انبیاء، 37.
  7. احزاب، 72.
  8. یس، 77.
  9. فصلت، 49.
  10. اسراء، 83.
  11. فصلت، 51.
  12. هود، 9.
  13. ابراهیم، 34.
  14. فجر، 15 و 16.
  15. حج، 66.
  16. زمر، 8.
  17. زمر، 49.
  18. شوری، 48.
  19. زخرف، 15.
  20. معارج، 19.
  21. علق، 6.
  22. عادیات، 6.
  23. عصر، 2.
  24. انفطار، 6.
  25. عادیات، 8.
  26. حشر، 19.
  27. بلد، 7.
  28. علق، 6 و 7.
  29. حدید، 20.
  30. آل عمران، 14.
  31. شمس، 8.
  32. تین، 4.
  33. تین، 5.
  34. قیامة، 14.


با توجه به ابعاد گوناگون وجود انسان، نقاط قوت و ضعف گوناگونی در انسان وجود دارد . تضاد نقاط قوت و ضعف با یکدیگر، زمینه امتحان انسان ها را فراهم می سازد ،چرا که با وجود این ها، اراده و اختیار در انسان شکل می گیرد . تا زمینه اختیار و انتخاب نباشد، امتحان معنا پیدا نمی کند. اما بیان تفصیلی نقاط قوت و ضعف انسان در این نوشتار مختصر قابل طرح نیست . به برخی از این موارد که در قرآن مطرح شده و ناظر به ابعاد فکری و اخلاقی و روانی انسان است اشاره می کنیم.
1. یکی از مهم ترین نقاط ضعف انسان، جهل انسان است : « وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً...؛(1) خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود ،در حالى كه هیچ چیز نمى‏دانستید» جهل نقطه ضعفی است که دشمن انسان یعنی شیطان از آن سوء استفاده نموده ، با فریب و زینت دادن امور زشت و زشت جلوه دادن امور زیبا در انسان، وی را از رسیدن به کمال محروم می سازد اما در مقابل جهل علم قرار دارد . خوشبختانه خداوند استعداد کسب دانش و ابزار کسب علم را در انسان ها قرار داده، می بینیم در ادامه آیه 78 سوره نحل می فرماید: « وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون؛ براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شكر نعمت او را به جا آورید» یعنی ابزار کسب علوم حسی (گوش و چشم) و علوم نامحسوس(قلب و عقل) را به ما داده تا شکر نعمت ها را به جا بیاوریم . شکر هر نعمت به این است که آن را در راه هدف و غایت آن استفاده کنیم، یعنی از ابزار علوم برای درک علم بهره بگیریم .با چشم عبرت بین، عبرت ها را مشاهده و با عقل عاقبت اندیش، به فکر معاش و معاد خود باشیم. مهم ترین هدف انزال کتب و ارسال رسل تعلیم بوده حتی اولیای الهی جان خود را در این راه فدا نموده اند . در زیارت اربعین می خوانیم: « وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَى وَ الشَّكِّ وَ الِارْتِیَابِ إِلَى بَابِ الْهُدَى مِنَ الرَّدَى‏(2) یعنی امام حسین(ع) جانش را در راه تو بذل و ایثار كرد تا بندگانت را از گمراهى و نادانى و تاریكى و شك و شبهه نجات داده و به طرف هدایت و رهائى از هلاكت بكشاند.
2. یکی دیگر از نقاط ضعف انسان، فراموشی و غفلت است. فراموشی و غفلت در انسان یکی از مسائلی است که اگر متعلق آن امر ناپسندی باشد، باعث می شود که فراموشی و غفلت ،پسندیده و اگر متعلق آن امر پسندیده‌ای باشد ،باعث می شود که فراموشی و غفلت، ناپسند شود، مثلا فراموشی و غفلت از غم و غصه‌های دنیوی که قبلا اتفاق افتاده ،یک امر پسندیده است اما فراموشی و غفلت از روز قیامت، یکی از امور ناپسندی است که باعث گمراهی انسان می شود : « إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب‏ (3)؛ كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى به خاطر فراموش كردن روز حساب دارند» همچنین در وصف دنیاگرایان می فرماید: « یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ(4)؛ فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مى‏دانند، و از آخرت (و پایان كار) غافلند.» غفلت و نسیان دو نقطه ضعف دیگر انسان است که در مقابل این دو، «ذکر» قرار دارد. ذكر و یاد در جایى به كار مى‌رود كه دل انسان متوجه چیزى باشد؛ خواه انسان به چیزى كه قبلا توجه نداشت و غافل بود ،توجه یابد، و یا این كه پس از فراموشى چیزى كه قبلا آن را می دانست، مجدداً به آن علم پیدا کند. در قرآن کریم بر اهمیت ذکر تاکید بسیاری شده تا آن جا که یکی از اسامی قرآن ذکر نامیده شده است. 3
. یکی دیگر از نقاط ضعف انسان، عجول بودن است : « وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً(5) ؛ انسان [همان گونه كه‏] خیر را فرا مى‏خواند، [پیشامد] بد را مى‏خواند و انسان همواره شتابزده است‏» شتابزدگی و عجله باعث می شود که انسان خیر کثیری را که نسیه است ،به خیر قلیل نقد بفروشد . همین مسئله باعث می شود انسان عجول، آخرت را به دنیا بفروشد : « إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَراءَهُمْ یَوْماً ثَقیلا(6) ؛ مردم (كافر غافل) زندگى زودگذر دنیا را دوست مى‏دارند و آن روز (قیامت) سخت سنگین را به پشت سر مى‏افكنند». نقطه مقابل عجله، صبر و بردباری قرار دارد . در آیات متعدد قرآن بر لزوم صبر و پاداش صابرین تاکید شده . سلام فرشتگان بر بهشتیان به این صورت است:« سَلامٌ عَلَیْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ...؛(7) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان»
4. ‏یکی دیگری از نقاط ضعف انسان این است در هنگامی که در ناز و نعمت به سر می برد ،طغیانگر است و از خدا اعراض می کند و حریص است و هیچ بذل و بخششی انجام نمی دهد. وقتی که دچار بلا می شود، دچار یاس و ناامیدی می شود و به جزع و فزع نمودن می پردازد. خداوند متعال در آیات متعددی از این مسئله سخن به میان آورده : « وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ یَؤُساً؛(8) هنگامى كه به انسان نعمت مى‏بخشیم، (از حق) روى مى‏گرداند و متكبرانه دور مى‏شود . هنگامى كه (كم ترین) بدى به او مى‏رسد، (از همه چیز) مایوس مى‏گردد.» در جای دیگر می فرماید:« إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا(*)إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا(*)وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْیرُْ مَنُوعًا(9) ؛ انسان حریص و كم‏طاقت آفریده شده است، (*)هنگامى كه بدى به او رسد ،بیتابى مى‏كند، (*)و هنگامى كه خوبى به او رسد، مانع دیگران مى‏ شود». نقطه مقابل این است که انسان در زمان توانگری شکرگزار باشد . به نیازمندان کمک کرده و دچار طغیان و بخل نشود . در زمان گرفتاری هم به رحمت خدا امیدوار باشد و صبر را پیشه خود سازد.
**************
1. نحل / 78.
2. كامل الزیارات، ص228
3. ص/ 26
4. روم/ 7
5. اسراء/ 11
6. انسان / 27
7. رعد/ 24
8. اسراء/83
9. معارج/ 19 تا 21

سؤال:
نقاط ضعف انسان از دیدگاه قران و حدیث چیست؟

پاسخ:
به طور اختصار به آیاتی که برخی خصوصیات انسان را معرفی و او را مورد مذمت قرار داده است، اشاره می‌شود:
ضعیف
«يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً»؛ خدا مي‌خواهد (با احكام مربوط به ازدواج با كنيزان و مانند آن،) كار را بر شما سبک كند و انسان، ضعيف آفريده شده (و در برابر طوفان غرايز، مقاومت او كم است). (1)

عجول
«وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً»؛ انسان (بر اثر شتاب‌زدگى)، بدی‎ها را طلب مى‌كند آن گونه كه نيكی‌ها را مى‌‏طلبد و انسان، هميشه عجول بوده است! (2)

ناسپاس
«وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً»؛ و هنگامى كه در دريا ناراحتى به شما برسد، جز او، تمام كسانى را كه (براى حل مشكلات خود) مى‌خوانيد، فراموش مى‌كنيد اما هنگامى كه شما را به خشكى نجات دهد، روى مى‌گردانيد و انسان، بسيار ناسپاس است! (3)

تنگ نظر
«قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً»؛ بگو: «اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بوديد. در آن صورت، (بخاطر تنگ نظرى) امساك مى‏‌كرديد، مبادا انفاق، مايه تنگدستى شما شود» و انسان تنگ نظر است! (4)

مجادله‌گر
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا في‏ هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلاً»؛ و در اين قرآن، از هر گونه مثلى براى مردم بيان كرده‏‌ايم ولى انسان بيش از هر چيز، به مجادله مى‌پردازد! (5)

عجول
«خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُريكُمْ آياتي‏ فَلا تَسْتَعْجِلُونِ»؛ (آرى،) انسان از عجله آفريده شده ولى عجله نكنيد بزودى آياتم را به شما نشان خواهم داد! (6)

بسیار ظالم و جاهل
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»؛ ما امانت (تعهّد، تكليف، و ولايت الهيّه) را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌‏ها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند امّا انسان آن را بر دوش كشيد او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد)! (7)

طغیان‌گر
«أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبينٌ»؛ آيا انسان نمى‌داند كه ما او را از نطفه‌اى بى‌‏ارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار (با ما) برخاست! (8)

در مشکلات، مأیوس
«لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ»؛ انسان هرگز از تقاضاى نيكى (و نعمت) خسته نمى‌شود و هر گاه شرّ و بدى به او رسد، بسيار مأيوس و نوميد مى‌‏گردد! (9)

در سختی ها، ناامید
«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً»؛ هنگامى كه به انسان نعمت مى‏‌بخشيم، (از حق) روى مى‏‌گرداند و متكبرانه دور مى‌شود و هنگامى كه (كمترين) بدى به او مى‌رسد، (از همه چيز) مايوس مى‌گردد! (10)

متکبر و ناسپاس
«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَريض‏»؛ و هر گاه به انسان (غافل و بى‌‏خبر) نعمت دهيم، روى مى‌گرداند و به حال تكبّر از حق دور مى‌شود ولى هر گاه مختصر ناراحتى به او رسد، تقاضاى فراوان و مستمرّ (براى بر طرف شدن آن) دارد! (11)

در مشکلات، ناامید و ناسپاس
«وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ»؛ و اگر از جانب خويش، نعمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از او بگيريم، بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود! (12)

ستمگر و ناسپاس
«وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»؛ و از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد و اگر نعمت‌هاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است! (13)

ناسپاس
«فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبىّ‏ِ أَهَانَن‏»؛ امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مى‌‏كند و نعمت مى‌بخشد (مغرور مى‌‌شود و) مى‌گويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است! و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزی‌اش را بر او تنگ مى‌گيرد (مأيوس مى‌شود و) مى‏‌گويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است!» (14)

ناسپاس
«وَ هُوَ الَّذي أَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ»؛ و او كسى است كه شما را زنده كرد، سپس مى‏‌ميراند، بار ديگر زنده مى‌كند، امّا اين انسان بسيار ناسپاس است. (15)

ناسپاس
«وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ»؛ هنگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى‏‌خواند و بسوى او باز مى‌گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آن‌چه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى‌خواند از ياد مى‌برد و براى خداوند همتايانى قرار مى‏‌دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزى از كفرت بهره گير كه از دوزخيانى!» (16)

ناسپاس
«فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»؛ هنگامى كه انسان را زيانى رسد، ما را (براى حلّ مشكلش) مى‌‏خواند سپس هنگامى كه از جانب خود به او نعمتى دهيم، مى‌گويد: «اين نعمت را بخاطر كاردانى خودم به من داده‌اند» ولى اين وسيله آزمايش (آن‌ها) است، امّا بيشترشان نمى‌دانند. (17)

ناسپاس
«وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ»؛ و هنگامى كه ما رحمتى از سوى خود به انسان بچشانيم به آن دلخوش مى‏‌شود، و اگر بلايى بخاطر اعمالى كه انجام داده‌‏اند به آنها رسد (به كفران مى‌پردازند)، چرا كه انسان بسيار كفران‏ كننده است! (18)

بسیار ناسپاس
«وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبينٌ»؛ آنها براى خداوند از ميان بندگانش جزئى قرار دادند (و ملائكه را دختران خدا خواندند) انسان كفران ‏كننده آشكارى است‏. (19)

حریص
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»؛ به يقين انسان حريص و كم ‏طاقت آفريده شده است. ‏(20)

طغیان‌گر
«كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى»‏؛ چنين نيست (كه شما مى‌پنداريد) به يقين انسان طغيان مى‌كند. (21)
ناسپاس
«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»؛ كه انسان در برابر نعمت‌هاى پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است. (22)

زیان‌کار
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ»؛ كه انسان‌ها همه در زيانند.(23)

مغرور بودن
«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ»؛ اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟ (24)

دوستدار مادیات
«وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»؛ و او علاقه شديد به مال دارد. (25)

فراموش‌کار
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم‏»؛ و هم‌چون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آن‌ها را به «خود فراموشى» گرفتار كرد، آن‎ها فاسقانند. (26)

گمان می‌کند کسی او را نمی‌بیند
«أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ»؛ آيا (انسان) گمان مى‌كند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيرى انجام نداده) است؟! (27)

احساس بی‌نیازی
«كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏»؛ چنين نيست (كه شما مى‏‌پنداريد) به يقين انسان طغيان مى‌كند، از اينكه خود را بى‌نياز ببيند! (28)

خطر لغزش
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»؛ بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است. (29)

بزنگاه های انحراف

«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْث‏»؛ محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌هاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند). (30)

نکته:
افزون بر این که همه موارد فوق، هشدار و تذکر به انسان است، خداوند خوبی و بدی را هم به انسان الهام کرده است: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛ سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است. (31)
و او را به بهترین صورت آفریده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»؛ كه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم. ‏(32)
ولی این انسان راهی دیگر می‌رود: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ»؛ سپس او را به پايين‌‏ترين مرحله بازگردانديم. (33)
و در قیامت، انسان را بر هر چه کرده آگاه می‌کنند؛ البته خودش به کرده‌اش آگاه است: «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرَةٌ»؛ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است‏. (34)

منابع:
1. نساء: 4/ 28.
2. اسراء: 17/ 11.
3. اسراء: 17/ 67.
4. اسراء: 17/ 100.
5. کهف: 18/ 54.
6. انبیاء: 21/ 37.
7. احزاب: 33/ 72.
8. یس: 36/ 77.
9. فصلت: 41/ 49.
10. اسراء: 17/ 83.
11. فصلت: 41/ 51.
12. هود: 11/ 9.
13. ابراهیم: 14/ 34.
14. فجر: 89/ 15 و 16.
15. حج: 22/ 66.
16. زمر: 39/ 8.
17. زمر: 39/ 49.
18. شوری: 42/ 48.
19. زخرف: 43/ 15.
20. معارج: 70/ 19.
21. علق: 96/ 6.
22. عادیات: 100/ 6.
23. عصر: 103/ 2.
24. انفطار: 82/ 6.
25. عادیات: 100/ 8.
26. حشر: 59/ 19.
27. بلد: 90/ 7.
28. علق: 96/ 6 و 7.
29. حدید: 57/ 20.
30. آل عمران: 3/ 14.
31. شمس: 91/ 8.
32. تین: 95/ 4.
33. تین: 95/ 5.
34. قیامة: 75/ 14.


موضوع قفل شده است