آيا مخترعان و مكتشفان پاداش الهى دارند؟
تبهای اولیه
با مطالعه تاريخ علوم و اختراعات و اكتشافات مىبينيم كه جمعى از دانشمندان بشر، ساليان دراز زحمات طاقت فرسائى كشيدهاند، و انواع محروميتها را تحمل كرده تا بتوانند اختراع و اكتشافى كنند كه بارى از دوش همنوعانشان بردارند.مثلا «اديسون» مخترع برق چه زحمات جانكاهى براى اين اختراع پربارش متحمل شد و شايد جان خود را در اين راه نيز از دست داد، اما دنيائى را روشن ساخت، كارخانهها را به حركت درآورد، و از بركت اختراعش، چاههاى عميق، درختان سرسبز، مزارع آباد به وجود آمد، و خلاصه چهره دنيا دگرگون شد.
چگونه مىتوان باور كرد او يا اشخاص ديگرى همچون «پاستور» كه با كشف ميكرب، ميليونها انسان را از خطر مرگ رهائى بخشيد و دهها مانند او همه به قعر جهنم فرستاده شوند، به حكم اينكه فرضاً ايمان نداشتند، ولى افرادى كه در عمرشان هيچ كار چشمگيرى در راه خدمت به انسانها انجام ندادهاند جايشان در دل بهشت باشد؟
از نظر جهان بينى اسلام مطالعه نفس عمل به تنهائى كافى نيست، بلكه عمل به ضميمه، محرك و انگيزه آن ارزش دارد، بسيار ديده شده كسانى بيمارستان يا مدرسه يا بناى خير ديگرى مىسازند و تظاهر به اين هم دارند كه هدفشان صددرصد خدمت انسانى است به جامعهاى كه به آن مديونند، در حالى كه زير اين پوشش مطلب ديگرى نهفته شده است و آن حفظ مقام يا مال و ثروت يا جلب توجه عوام، و تحكيم منافع مادى خود، و يا حتى دست زدن به خيانتهائى دور از چشم ديگران است!.
ولى به عكس ممكن است كسى كار كوچكى انجام دهد، با اخلاص تمام و انگيزهاى صددرصد انسانى و روحانى.
اكنون بايد پرونده اين مردان بزرگ را، هم از نظر عمل، هم از نظر انگيزه و محرك، مورد بررسى قرار داد، و مسلماً از چند صورت خارج نيست:
الف: گاهى هدف اصلى از اختراع صرفاً يك عمل تخريبى است سپس در كنار آن منافعى براى نوع انسان نيز به وجود آمده كه هدف واقعى مخترع يا مكتشف نبوده و يا در درجه دوم قرار داشته است، تكليف اين دسته از مخترعان كاملًا روشن است.
ب: گاهى مخترع يا مكتشف، هدفش بهره گيرى مادى و يا اسم و آوازه و شهرت است و در حقيقت، حكم تاجرى دارد كه براى درآمد بيشتر تأسيسات عام المنفعهاى به وجود مىآورد و براى گروهى ايجاد كار و براى مملكتى محصولاتى به ارمغان مىآورد، بى آنكه هيچ هدفى جز تحصيل درآمد داشته باشد، و اگر كار ديگرى در آمد بيشترى داشت به سراغ آن مىرفت.
البته چنين تجارت يا توليدى اگر طبق موازين مشروع انجام گيرد، كار خلاف و حرامى نيست، ولى عمل فوق العاده مقدسى هم محسوب نمىشود.
تكليف اين گروه نيز روشن است آنها هيچگونه طلبى نه از خدا دارند و نه از همنوعان خويش و پاداش آنها همان سود و شهرتى بوده كه مىخواستهاند و به آن رسيدهاند.
ج: گروه سومى هستند كه مسلماً انگيزههاى انسانى دارند و يا اگر معتقد به خدا باشند انگيزههاى الهى، و گاهى ساليان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهايت فلاكت و محروميت به سر مىبرند به اميد اينكه خدمتى به نوع خود كنند، و ارمغانى به جهان انسانيت تقديم دارند، زنجيرى از پاى دردمندى بگشايند و گرد و غبارى از چهره رنج ديدهاى بيفشانند.
اينگونه افراد اگر ايمان داشته باشند و محرك الهى، كه بحثى در آنها نيست، و اگر نداشته باشند اما محركشان انسانى و مردمى باشد بدون شك پاداش مناسبى از خداوند دريافت خواهند داشت، اين پاداش ممكن است در دنيا باشد، و ممكن است در جهان ديگر باشد، مسلماً خداوند عالم عادل آنها را محروم نمىكند، اما چگونه و چطور؟ جزئياتش بر ما روشن نيست، همين اندازه مىتوان گفت «خداوند اجر چنين نيكوكارانى را ضايع نمىكند». دليل بر اين مسأله علاوه بر حكم عقل، اشاراتى است كه در آيات و يا روايات آمده است.
ما هيچ دليلى نداريم كه جمله ان اللَّه لايضيع اجر المحسنين [1] شامل اين گونه اشخاص نشود، زيرا محسنين در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است
از اين گذشته آيه فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شراً يره.[2]
«هركس به اندازه سنگينى ذرهاى كار نيك كند آن را مىبيند و هركس به مقدار ذرهاى كار بد كند آن را خواهد ديد» به وضوح شامل اينگونه اشخاص مىشود.
در حديثى از على بن يقطين از امام كاظم عليه السلام مىخوانيم: «در بنى اسرائيل مرد با ايمانى بود كه همسايه كافرى داشت، مرد بى ايمان نسبت به همسايه با ايمان خود نيك رفتارى مىكرد، وقتى كه از دنيا رفت خدا براى او خانهاى بنا كرد كه مانع از گرماى آتش شود ... و به او گفته شد اين به سبب نيك رفتاريت نسبت به همسايه مؤمنت مىباشد»[3]
و نيز از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) درباره عبداللَّه بن جدعان كه از مشركان معروف جاهليت و از سران قريش بود چنين نقل شده: «كم عذابترين اهل جهنم اين جدعان است، سؤال كردند يا رسول اللَّه چرا؟ فرمود: انه كان يطعم الطعام: «او گرسنگان را سير مىكرد»[4]
و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: كه گروهى از يمن براى «بحث و جدال» خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و در ميان آنها مردى بود كه از همه بيشتر سخن مىگفت و خشونت و لجاجت خاصى در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله مىنمود، پيامبر صلى الله عليه و آله آنچنان عصبانى شد كه آثارش در چهره مباركش كاملًا آشكار گرديد، در اين هنگام جبرئيل آمد و پيام الهى را اين چنين به پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ كرد: خداوند مىفرمايد اين مردى است سخاوتمند پيامبر صلى الله عليه و آله با شنيدن اين سخن خشمش فرو نشست، رو به سوى او كرد و فرمود: پروردگار به من چنين پيامى داده است و اگر به خاطر آن نبود آنچنان بر تو سخت مىگرفتم كه عبرت ديگران گردى.
آن مرد پرسيد آيا پروردگارت سخاوت را دوست دارد، فرمود: بلى، عرض كرد، من شهادت مىدهم كه معبودى جز «اللَّه» نيست و تو رسول و فرستاده او هستى و به همان خدائى كه تو را مبعوث كرده سوگند كه تاكنون هيچكس را از نزد خود محروم برنگرداندهام»[5]
در اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه هم از بعضى آيات و هم از بسيارى از روايات استفاده مىشود كه ايمان و يا حتى ولايت شرط قبولى اعمال و يا ورود در بهشت است، بنابراين اگر بهترين اعمال هم از افراد فاقد ايمان سر بزند مقبول درگاه خدا نخواهد بود.
ولى مىتوان از اين سؤال چنين پاسخ گفت كه مسأله «قبولى اعمال» مطلبى است، و پاداش مناسب داشتن مطلب ديگر، به همين جهت مشهور در ميان دانشمندان اسلام اين است كه مثلًا نماز بدون حضور قلب و يا با ارتكاب بعضى از گناهان مانند غيبت، مقبول درگاه خدا نيست، با اينكه مىدانيم چنين نمازى شرعاً صحيح است، و اطاعت فرمان خدا است و انجام وظيفه محسوب مىشود و مسلم است كه اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود.
بنابراين قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است و در مورد بحث، ما نيز همين را مىگوئيم، مىگوئيم: اگر خدمات انسانى و مردمى با ايمان همراه باشد، عاليترين محتوا را خواهد داشت، ولى در غير اين صورت به كلى بى محتوا وبى پاداش نخواهد بود، در زمينه ورود در بهشت نيز همين پاسخ را مىگوئيم كه پاداش عمل لازم نيست منحصراً ورود در جنت باشد.[6]
[1] - سوره يوسف، آيه 90.
[2] - سوره زلزله، آیات 7و8.
[3] - بحار ج 3 چاپ كمپانى، ص 377.
[4] - بحار ج 3 چاپ كمپانى، ص 382.
[5] - همان.
[6] - تفسير نمونه، ج 10، ص 313.
[="SeaGreen"]با سلام
این مطلب که مخترع تکلیفش چیست؟ به بهشت می رود یا جهنم روشن است. هرگاه هدف مخترعان و مکتشفان از زحمات توان فرسایى که در راه کشف حقایق و اختراع صنایع تحمّل مى کنند، این باشد که در میان جامعه، نام و شهرتى پیدا کنند و یا از درآمدهاى مادّى اختراعات و اکتشافات خود بهره اى ببرند، در این صورت آنان در همین دنیا پاداش خود را دریافت داشته اند و به هدف نهایى و مقصد خویش رسیده اند دیگر معنا ندارد که در روز رستاخیز از خداوند پاداش بطلبند، زیرا فرض این است که آنها در این خدمت، خدا و جامعه بشرى را در نظر نداشته و هرگز به فکر آن نیز نبوده اند، بلکه محرّک و انگیزه آنان همان شهرت و نام و پول و درآمدهاى مادّى بوده است و فرض این است که به چنین اهداف مادّى خود رسیده اند.
با تشکر[/]
با سلام و تشکر:Gol:
اصولاً در مکتب اسلام ایمان و عمل و صالح موجب سعادت ابدی انسان می شود و ارزش هر کار و عملی به نیت الهی، قصد قربت و اخلاص وابسته است. حتی در کارهای دنیوی نیز ارزش کارها، به نیت آنها بستگی دارد. به این چند مثال توجه کنید:
مثال اول- جراح و مجرم چاقوکش، هر دو شکم پاره می کنند، اما کار جراح، خدمت است و کار چاقوکش جنایت.
همین جراح می تواند برای پول و یا کسب شهرت کار کند و می تواند قصد و نیتش نجات یک انسان باشد، هر کدام از این هدف ها ارزش مخصوص خود را دارد.
مثال دوم- لیوانی آب را به سه نفر عرضه می کنیم؛ یکی نمی خورد چون میل ندارد، دومی نمی خورد چون قهر کرده است؛ اما سومی به قصد و نیت خاصی نمی خورد و می گوید: نفر چهارم از من تشنه تر است، آب را به او بدهید.
به ظاهر این سه نفر در ننوشیدن آب یکسانند ولی بخاطر آنکه انگیزه و هدف هاشان متفاوت است، ارزش کارشان نیز متفاوت است.
و در پایان اگر دقت کرده باشید در اسکناس ها نخی است که نشانۀ اصالت و خلوص اسکناس و وسیلۀ جدایی اصلی از قلابی است. در عبادات نیز باید ریسمانی محکم میان بنده و خدا باشد تا کارهای الهی از غیر آن تمیز داده شود، این رشته؛ همان ایمان و قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ نباشد و یا پاره شود، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نیست. (تمثیلات، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، با تغییر و تصرف)
موفق باشید ...:Gol:
*پرسش:
بعضي از مخترعين مثل مخترع برق خدمات بزرگي براي بشريت انجام داده اند؛ آيا زحمات ايشان به صرف اينکه مسلمان نبوده اند از جانب خداوند در قيامت ناديده گرفته مي شود؟
*پاسخ:
هر انساني، يا منكر خدا و معاد است يا معتقد به پروردگار عالم و روز جزا است. گروه اول خود به دو دسته تقسيم مي شوند: منكرين خدا و روز قيامت، يا انكارشان از روي لجاجت و عناد است و يا انكارشان از روي جهل و ناداني است. دسته دوم كه معتقدين به خدا و معاد هستند، خود به دو گروه تقسيم مي شوند، يا مسلمانند يا غير مسلمان.
پس تمام انسانها مجموعاً به چهار گروه تقسيم مي شوند: 1. كسيكه منكر خدا و معاد است و انكارش از روي عناد و لجاجت است؛ يعني حق را مي شناسند و منکر مي شوند؛ 2. كسيكه منكر خدا و روز قيامت است و انكارش از روي جهل و ناداني است؛ 3. كسيكه اعتقاد به خدا و روز جزا دارد ولي غير مسلمان است (مسيحي، يهودي و...)؛ 4. كسي كه اعتقاد به خدا و روز قيامت دارد و مسلمان است.
حال بايد ديد مخترع يا مكتشف و يا هر انسان نيكوكاري كه زحمتي كشيده و خدمتي به خلق كرده در كدام يك از دسته هاي فوق قرار دارد.
اولاً بايد گفت هر كسي كه كافر و معاند باشد و از روي لجاجت منكر خدا باشد، هر عملي كه انجام مي دهد، پذيرفته نخواهد شد و مستحق عقوبت است. پس هيچ عملي از دسته اول پذيرفته نيست، به خاطر انكار خدا و دشمني كه با خدا دارد؛ امّا نسبت به سه دسته ديگر بايد گفت: عملشان در صورتي پذيرفته مي شود كه به قصد دنيا و شهرت و خودپرستي نباشد.
*توضيح مطلب:
مخترعين و مكتشفيني كه زحمات بسيار كشيده اند و گاهي تمام عمر خود را در راه كشف حقايق و ساختن وسايلي براي رفاه انسان هاي ديگر صرف كرده اند، دو دسته مي شوند:
1ـ گاهي مخترع و مكتشف تمام مقصد و هدف خود را رسيدن به مقام و شهرت در ميان جوامع بشري و مجامع علمي قرار مي دهد و يا مي خواهد از اين طريق اموالي كسب كند تا زندگي مرفهي تشكيل دهد و بدين وسيله به اهداف مادي و دنيوي خود برسد.
2ـ گاهي هدف نهايي مخترع و مكتشف رفاه زندگي خود نيست؛ نمي خواهد از اين طريق شهرتي براي خود كسب كند؛ بلكه تمام تلاش و كوشش او براي كشف حقيقت و به وجود آوردن رفاه و آسايش براي بندگان خدا و اجتماعات انساني است. او هم مي خواهد خدمتي به جامعه بشري كند يا بالاتر؛ او به واسطه اعتقادي كه به خدا دارد، عملش را براي رضاي خدا و خدمت به مردم انجام مي دهد (غير مسلمان و مسلمان).
حال بايد گفت هر مخترعي كه جزو دسته اول باشد (يعني هدفش فقط دنيا باشد) چه كافري باشد كه انكارش از روي جهل است و چه معتقد به خدا باشد (چه غير مسلمان و چه مسلمان)، در آخرت هيچ پاداش و جزايي نخواهند داشت. چون فرض بر آن است که اين دسته از مخترعين در اين خدمت، خدا و جامعه بشري را در نظر نداشته اند و تنها انگيزه آنان همان شهرت و درآمدهاي مادي بوده است كه به آنها هم رسيده اند.
اما نسبت به دسته دوم بايد گفت: هر سه گروه بي اجر و پاداش نميمانند و در پيشگاه خداوند در آخرت اجر و پاداشي خواهند داشت؛ امّا كيفيت پاداش آنها با هم فرق ميكند.
آنكه منكر خداست (از روي جهل) پاداشي كه به او تعلق مي گيرد، حداقل اين است كه در عذاب آنها تخفيف داده مي شود و يا عذاب از آنها به طور كلي برداشته مي شود؛ ولي ممكن نيست وارد بهشت شوند، به خاطر انكاري كه نسبت به خدا و معاد داشته اند. چنانکه نسبت به حاتم طايي حديث داريم که به دليل نوع دوستي؛ به عذاب نمي افتد و يا از عذابش کاسته مي شود.
امّا آنكه معتقد به خدا و روز جزا است ولي مسلمان نيست، به او هم پاداشي تعلق ميگيرد، ولي فرقي كه با گروه قبلي دارد اين است كه به واسطه اعتقادي كه به خدا دارد، امكان ورود به بهشت هم برايش ميسر است. (پس مخترعيني كه مسيحي هستند و عملشان را به قصد دنيا انجام نميدهند نه تنها پاداش عندالله دارند؛ بلكه با شرايطي امكان ورود به بهشت را هم دارند).
و امّا آنكه معتقد به خدا و روز قيامت هست و مسلمان هم هست، به او هم پاداش تعلق ميگيرد؛ ولي به واسطه اعتقادي كه به دين الهي دارد و مقيد به احكام اسلام است، عملش به صورت كامل پذيرفته مي شود و بي هيچ نقص و كسري مقبول عندالله خواهد بود. فرقي كه بين مسلمان با غيرمسلمان هست در اين است كه نيكوكار مسلمان همچون مريضي است كه تحت مراقبت و دستور يك طبيب حاذق برنامه دارد و غذا و دوايش همه به دستور طبيب است؛ ولي نيكوكار غيرمسلمان همچون مريضي است كه برنامه ندارد و خودسرانه كار مي كند، هر غذا يا دارويي كه به دستش مي رسد، مي خورد. چنين مريضي ممكن است، احياناً يك داروي مفيد بخورد، نتيجه خوب بگيرد؛ ولي همينطور هم ممكن است دوايي را كه زيانبار و مهلك است مورد استفاده قرار دهد.