تغيير و حركت در عالم آخرت

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تغيير و حركت در عالم آخرت

سلام
اگر طبق آنچه كه حكماي اسلامي گفته اند بپذيريم كه عالم بعد از مرگ مجرد از تغيير،حركت و زمان است، پس اينكه شخصي از عذاب به نعمت وارد مي شود چگونه اتفاق مي افتد؟
يا به عنوان مثال، بدون زمان و گذر لحظه ها زندگي در بهشت يا جهنم چگونه جريان دارد؟


با نام و یاد دوست






معلق;336700 نوشت:
اگر طبق آنچه كه حكماي اسلامي گفته اند بپذيريم كه عالم بعد از مرگ مجرد از تغيير،حركت و زمان است، پس اينكه شخصي از عذاب به نعمت وارد مي شود چگونه اتفاق مي افتد؟

باسلام

آنچنان که فلاسفه بحث کرده اندزمان زائیده حرکت است ودر موجوداتی که دارای حرکت هستند وجود داردودر مورد خود زمان نیز بحث کرده اندکه آیا زمان وجود مستقل دارد یا نه؟که نظر معروف این است که زمان وجود خارجی مستقل ندارد.که می توانید در کتاب آموزش فلسفه استاد مصباح مطالعه کنید.پس چیزی که حقیقت خارجی ندارد نبود آن مشکلی در سیر عالم قیمت وانتقال از جهنم به بهشت ایجاد نمی کندواین انتقال می تواند دفعةصورت بگیردواوامر الهی نیز از این قبیل است که درسوره یس می فرماید:اذااراد شیئاان یقول له کن فیکون،خداوند زمانی که اراده کندچیزی را خلق کند همین که اراده کند بلافاصله ایجاد می شود.یعنی اراده خدا مساوی با تحقق آن شی است.

ثقالت وسنگینی هرقدر کمتر باشدتجرد وسرعت کار هم کمتر خواهد بود،شما در مورد داستان حضرت سلیمان علی نبینا وآله وعلیه السلام می خوانید که وقتی خواست تخت بلقیس را در نزدش حاضر کنند به اطرافیان خود گفت که چه کسی می تواند آنرا در نزدیکترین زمان در اینجا آماده کند؟قال عفریت من الجن،یکی از لشگریان جن گفت تا شما از جای خود بلند شوید من تخت را در اینجا حاضر می کنم./39)،عفریتی از جن گفت:من آنرا(تخت بلقیس)قبل از آنکه از جای خود برخیزی برای تو می آورم وبراین کار سخت توانا ومورد اعتماد هستم.

قال عفریت من الجن انا آتیک قبل ان تقوم من مقامک وانی علیه لقوی امین(نمل

این جن با قدرت طبیعی خود این کار را انجام می دهد چون به خاطر تجرد بیشتری که نسبت به انسان دارد واز آتش خلق شده است سرعت عملش بیشتر است ولذا در زمان کمتری کارش را انجام می دهد.وچون قیامت تجرد تام خواهد بود این زمان دیگر وجود نخواهد داشت چون ثقالت وسنگینی نیست که برای انجام امور نیاز به صرف وقت باشد بلکه تحقق امور همزمان با اراده آن است چنانکه بهشتیان هر نعمتی که دلشان بخواهد بلافاصله نزدشان حاضر خواهد شد.

خلاصه اینکه این مساله نه تنها مشکلی ایجاد نمی کند بلکه زحمات موجود دراین عالم که به خاطر صرف وقت است ومدتی که انتظار آن موجب ناراحتی واذیت انسان می شود درآنجا وجود نخواهد داشت.

البته در سوره معارج خداوند متعال می فرماید:تعرج الملائکةوالروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة،فرشتگان وروح در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می روند.(معارج/4)

بعضی از مفسران با توجه به این آیه گفته اند هرروز قیامت مساوی با پنجاه هزار سال این عالم است.

کریم;342448 نوشت:
نظر معروف این است که زمان وجود خارجی مستقل ندارد.که می توانید در کتاب آموزش فلسفه استاد مصباح مطالعه کنید.پس چیزی که حقیقت خارجی ندارد نبود آن مشکلی در سیر عالم قیمت وانتقال از جهنم به بهشت ایجاد نمی کندواین انتقال می تواند دفعةصورت بگیردواوامر الهی نیز از این قبیل است

با سلام و تشکر

1- به هر حال اگر دفعتا هم باشد باز از جهنم به بهشت وارد شدن تأخر و تقدم را به وجود می اورد و این یعنی انتزاع زمان

2- اگر زمان طبق گفته فلاسفه وجود خارجی ندارد و بُعدی از مکان و اجسام است پس می توان این نتیجه را گرفت که هر کجایی که ویژه گی های جسمانی و مکان مندی را دارا باشد(بهشت و جهنم) زمان هم نیز موجود است

معلق;336700 نوشت:
اگر طبق آنچه كه حكماي اسلامي گفته اند بپذيريم كه عالم بعد از مرگ مجرد از تغيير،حركت و زمان است، پس اينكه شخصي از عذاب به نعمت وارد مي شود چگونه اتفاق مي افتد؟ يا به عنوان مثال، بدون زمان و گذر لحظه ها زندگي در بهشت يا جهنم چگونه جريان دارد؟

سلام برادر عزیز
زمان یک ادراک انتزاعی از تقدم و تاخر پدیده هاست چرا که عالم ماده عالمی ضیق است و همه پدیده ها نمی توانند با هم در آن حضور داشته باشند لذا تقدم و تاخر در آن لازم است
اما در عالم تجرد همه پدیده ها یکجا در نزد عقل انسانی حاضر است و تنها توجه به یکی دون دیگری است که می تواند تحقق داشته باشد بلکه حتی در توجه به امر خاص در میان امور مختلف باعث عدم توجه به سایرین نیست لذا تقدم و تاخری بین آنها نیست و نبود تقدم و تاخر رافع حس زمان است . البته تقدم و تاخر توجه خاص ممکنه تداعی حس زمان بکند .
بنابراین هرچه تجرد کاملتر باشد زمان نامحسوستر می شود .
البته تقدم و تاخر ذاتی اشیاء نسبت به یکدیگر ممکن است نوعی حس زمان کاملا متفاوت را ایجاد کند به تبع ملکه ادراک زمان که در روح آدمی اینجا نهادینه شده است
بالاخره حس زمان تابع تقدم و تاخر در ادراک است لذا نحوه و شدت حس آن تابع نوع ادراک خواهد بود پس اگر فرض شود در مقامی هیچ نوع تقدم و تاخری وجود نداشته باشد زمان هم نخواهد بود اما ظاهرا این ممکن نیست چه اینکه هر تقدم و تاخری برداشته شود تقدم و تاخر ذاتی اشیاء مثلا تقدم ذاتی علت تامه بر معلولهایش برداشتنی نیست لذاست که برای زمان اینجایی روحی یا حقیقتی در عالم مثال و برای آن هم حقیقتی بالاتر در مرتبه بالاتر است تا به سرمد برسد که حاکی از تقدم و اخر ذاتی اشیاء است
والله العالم الموفق


معلق;342662 نوشت:
به هر حال اگر دفعتا هم باشد باز از جهنم به بهشت وارد شدن تأخر و تقدم را به وجود می اورد و این یعنی انتزاع زمان

چون ما عادت کرده ایم که همه چیزرا با زمان بسنجیم تصور بی زمانی بودن فضایی سخت است واز طرف دیگر انسان به زندگی مادی لوازم آن عادت کرده است لذا تصورامری برخلاف آن برایش غیرممکن جلوه می کند.وقتی تبدل الرض غیرالارض ،وانسان ازاین زندگی مادی بریده می شود وبهشت وجهنم امری آخرتی است که درظرف زمان نیست.وقتی شما خواب می بینید آیا دراین خواب دیدن زمانی لحاظ می شود واصلادرقالب زمان می گنجد.
معلق;342662 نوشت:
اگر زمان طبق گفته فلاسفه وجود خارجی ندارد و بُعدی از مکان و اجسام است پس می توان این نتیجه را گرفت که هر کجایی که ویژه گی های جسمانی و مکان مندی را دارا باشد(بهشت و جهنم) زمان هم نیز موجود است

همانطورکه جناب صدرادرج9اسفار می فرمایند:بهشتیان مراتبی دارند که دسته ای ازآنها فقط تسبیح الهی می گویند ودراین عالم معنویت وتجرد دیگر زمان معنی ندارد.
البته یک نکته قابل دقت است که تصور چگونگی تجرد عالم آخرت برای مایی که با مادیات انس گرفته ایم سخت است ولی هرچیزی احکام خود را دارد وعالم تجرد خالی اززمان است.

کریم;342749 نوشت:
وقتی شما خواب می بینید آیا دراین خواب دیدن زمانی لحاظ می شود واصلادرقالب زمان می گنجد.

سلام
بله شايد در ظرف زماني دنيا نگنجد اما خود خواب ديدن يك سير بي زمان نيست . باور بنده اين است كه ما فقط در يك حال است كه زمان نداريم ، وقتي كه هيچ ادراكي نداريم و هيچ تصويري نمي بينيم

واستدلالم اين هست كه ما به هر حال محدوديم و هر چه قدر هم كه سعه وجودي پيداكنيم(بعد از مرگ) باز نسبت به خداوند در ادراكات محدوديم و زمان بُعدي از حدود است لذا در آخرت نيز (اگر چه متفاوت) به نوعي زمان وجود دارد
آيات قرآن هم چندين جا اشاره به زماندار بودن برزخ و قيامت داشته است ، اين آيات را چگونه بايد تاويل كرد؟

حامد;342681 نوشت:
زمان یک ادراک انتزاعی از تقدم و تاخر پدیده هاست چرا که عالم ماده عالمی ضیق است و همه پدیده ها نمی توانند با هم در آن حضور داشته باشند لذا تقدم و تاخر در آن لازم است اما در عالم تجرد همه پدیده ها یکجا در نزد عقل انسانی حاضر است و تنها توجه به یکی دون دیگری است که می تواند تحقق داشته باشد بلکه حتی در توجه به امر خاص در میان امور مختلف باعث عدم توجه به سایرین نیست لذا تقدم و تاخری بین آنها نیست و نبود تقدم و تاخر رافع حس زمان است . البته تقدم و تاخر توجه خاص ممکنه تداعی حس زمان بکند . بنابراین هرچه تجرد کاملتر باشد زمان نامحسوستر می شود . البته تقدم و تاخر ذاتی اشیاء نسبت به یکدیگر ممکن است نوعی حس زمان کاملا متفاوت را ایجاد کند به تبع ملکه ادراک زمان که در روح آدمی اینجا نهادینه شده است بالاخره حس زمان تابع تقدم و تاخر در ادراک است لذا نحوه و شدت حس آن تابع نوع ادراک خواهد بود پس اگر فرض شود در مقامی هیچ نوع تقدم و تاخری وجود نداشته باشد زمان هم نخواهد بود اما ظاهرا این ممکن نیست چه اینکه هر تقدم و تاخری برداشته شود تقدم و تاخر ذاتی اشیاء مثلا تقدم ذاتی علت تامه بر معلولهایش برداشتنی نیست لذاست که برای زمان اینجایی روحی یا حقیقتی در عالم مثال و برای آن هم حقیقتی بالاتر در مرتبه بالاتر است تا به سرمد برسد که حاکی از تقدم و اخر ذاتی اشیاء است

سلام
من پيش خود اينگونه فرض گرفته ام كه زمان بُعدي از حدود است(كم و كيف ) لذا هركجا كه كه وي‍ژه گي هاي كمي و كيفي موجود باشد(چه دنيا و چه آخرت)به تبع آن زمان نيز موجود است. حال نمي دانم چه قدر درست باشد.

برداشت من از اينكه گفتيد زمان انتزاع شده از تقدم و تاخر در اشياء و ادراكات ميباشد اين است كه به هر صورت به غير از «مقام فناي في الله» به نوعي در همه عوالم زمان و حركت وجود دارد.

واما يك سوال: حركت جوهري چيست؟ آيا مختص عالم ماده است يا همه عوالم

معلق;342833 نوشت:
برداشت من از اينكه گفتيد زمان انتزاع شده از تقدم و تاخر در اشياء و ادراكات ميباشد اين است كه به هر صورت به غير از «مقام فناي في الله» به نوعي در همه عوالم زمان و حركت وجود دارد.

سلام
ظاهرا در فنا هم روح روح زمان ادراک میشود
حرکت جوهری بیانگر این استکه اشیاء متحرک ذاتشان متحرک است
به عبارت دیگر حرکت جوهری می گوید ماده ذاتا متغیر است
نه در عوالم دیگر حرکت جوهری موضوعیت ندارد چون ماده نیست
اما به تقریری که قبلا عرض کردم تغییر به نحو دیگری ادراک می شود
والله الموفق

به نام خدا

سلام علیکم

موضوع قفل شده است