جمع بندی ازدواج بکنم یا نه!

تب‌های اولیه

53 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج بکنم یا نه!

[="Green"]سلام
می خواستم بدونم از نظر کارشناسان و دوستان شرایط ازدواج را دارم یا نه.
بنده
24 سن دارم .
دانشجوی ارشد مهندسی ترم دوم هستم
مسکن: دارم (ارث پدری)
کار : فعلا بی کار (حد اقل تا دو ترم اینده بی کار چون اگه برم سر کار مشکلات درسی برام پیش میاد)
پس انداز 5 -6 تومن
سربازی: نرفتم
برادرم هم 31 سالشه و ازدواج نکرده (حدود 1.5 ساله داره میره خواستگاری)

به خانواده موضوع را گفتم و بعد کلی بد و بیراه شنیدن:khaneh: مادر و خواهرم مخالفن و میگن با این شرایط نمیریم برات خواستگاری چون دختر مردم بدبخت میشه و میگن اگه بهت زن میدن برو بگیر!

دلایلی که میخوام ازدواج کنم.
1- اعتماد به خدا در رابطه با برطرف کردن موانع اقتصادی ازدواج
2- خارج شدن از فشار روانی زیاد (عدم تمرکز ) به دلیل اینکه هر دختری را که میبینم که بخشی از شرایط مورد نظرم را داره (ایمان حجاب حیا خانواده خوب و...) ذهنم را در گیر انالیز میکنه واصلا ازین حالت خوشم نمیاد چون از درس و زندگی افتادم .
3- نیاز به یه همدم و همراه برای برنامه ریزی برای اینده مشترک.
4- برای اینکه این یه واقعیته که دخترا هرچی سنش بالا بره ادعاشون زیاد میشه و دخترای خوب زودتر ازدواج میکنن (البته استثنا هم داره بگم که این جوری نشم::Graphic (1):)بنابر این اگه صبر کنم دختر خوب و بساز سختر پیدا میشه.
5- اینکه دوست ندارم همه تلاشم را بکنم و بعد که شرایطم خوب شد یه دختر بیاد تو زندگیم بلکه می خوام زندگیما با همسرم با هم بسازیم .یا بهتره بگم شریک زندگی می خوام در سختی و اسایش و نه فقط در اسایش و کسی که الان شرایطما بپذیره خیلی بیشتر می تونم روش حساب کنم.
6- برفرض چند سال صبر کردم بعدش همانطور که انشاالله شرایطم بهتر میشه انتظارات هم ازم بالا میره
و...
دلایل بازدارنده.
1- واقعا توقعات بالا رفته
2- دوست ندارم کسی را بدبخت کنم (تا حدودی حرفای خانوادم منطقیه با این وضعیت اقتصاد کشور)
3- عدم همراهی خانواده (کاملا به روش سنتی خواستگاری معتقدم و اینکه خودم بخوام اقدامی کنم را درست نمی دونم چون بعدا دچار مشکل میشه)
4- شب می خوابی صبح پا میشی شرایط سربازی عوض میشه (مثل بقیه قوانین کشور)
و...

کلام آخر اینکه فشار جنسی محرکم برای ازدواج نیست و نیاز جنسی شاید تو دوره 18 تا 21 سال فشار میاورد ( تو اون موقع گفتم اول لیسانس بعد ازدواج) و الان نیاز عاطفی محرک اصلیمه بنابراین نمی تونم بگم اگه ازدواج نکنم به گناه میوفتم پس ازدواج بر من واجب نیست.

حالا می خوام ببینم اگه واقعا شرایطش را ندارم اصرار روی کار اشتباه نکنم و اگه دارم که فشار را بیشتر کنم تا بالاخره خانواده کوتاه بیان.
بی صبرانه منتظر نظرات دوستان هستم پس لطفا دوستان نظراتشون را دریغ نکنند.

[/]

با نام و یاد دوست

کارشناس بحث: امیدوار

trust;335741 نوشت:
[="green"]سلام
می خواستم بدونم از نظر کارشناسان و دوستان شرایط ازدواج را دارم یا نه.
بنده
24 سن دارم .
دانشجوی ارشد مهندسی ترم دوم هستم
مسکن: دارم (ارث پدری)
کار : فعلا بی کار (حد اقل تا دو ترم اینده بی کار چون اگه برم سر کار مشکلات درسی برام پیش میاد)
پس انداز 5 -6 تومن
سربازی: نرفتم
برادرم هم 31 سالشه و ازدواج نکرده (حدود 1.5 ساله داره میره خواستگاری)

به خانواده موضوع را گفتم و بعد کلی بد و بیراه شنیدن:khaneh: مادر و خواهرم مخالفن و میگن با این شرایط نمیریم برات خواستگاری چون دختر مردم بدبخت میشه و میگن اگه بهت زن میدن برو بگیر!

دلایلی که میخوام ازدواج کنم.
1- اعتماد به خدا در رابطه با برطرف کردن موانع اقتصادی ازدواج
2- خارج شدن از فشار روانی زیاد (عدم تمرکز ) به دلیل اینکه هر دختری را که میبینم که بخشی از شرایط مورد نظرم را داره (ایمان حجاب حیا خانواده خوب و...) ذهنم را در گیر انالیز میکنه واصلا ازین حالت خوشم نمیاد چون از درس و زندگی افتادم .
3- نیاز به یه همدم و همراه برای برنامه ریزی برای اینده مشترک.
4- برای اینکه این یه واقعیته که دخترا هرچی سنش بالا بره ادعاشون زیاد میشه و دخترای خوب زودتر ازدواج میکنن (البته استثنا هم داره بگم که این جوری نشم::graphic (1):)بنابر این اگه صبر کنم دختر خوب و بساز سختر پیدا میشه.
5- اینکه دوست ندارم همه تلاشم را بکنم و بعد که شرایطم خوب شد یه دختر بیاد تو زندگیم بلکه می خوام زندگیما با همسرم با هم بسازیم .یا بهتره بگم شریک زندگی می خوام در سختی و اسایش و نه فقط در اسایش و کسی که الان شرایطما بپذیره خیلی بیشتر می تونم روش حساب کنم.
6- برفرض چند سال صبر کردم بعدش همانطور که انشاالله شرایطم بهتر میشه انتظارات هم ازم بالا میره
و...
دلایل بازدارنده.
1- واقعا توقعات بالا رفته
2- دوست ندارم کسی را بدبخت کنم (تا حدودی حرفای خانوادم منطقیه با این وضعیت اقتصاد کشور)
3- عدم همراهی خانواده (کاملا به روش سنتی خواستگاری معتقدم و اینکه خودم بخوام اقدامی کنم را درست نمی دونم چون بعدا دچار مشکل میشه)
4- شب می خوابی صبح پا میشی شرایط سربازی عوض میشه (مثل بقیه قوانین کشور)
و...

کلام آخر اینکه فشار جنسی محرکم برای ازدواج نیست و نیاز جنسی شاید تو دوره 18 تا 21 سال فشار میاورد ( تو اون موقع گفتم اول لیسانس بعد ازدواج) و الان نیاز عاطفی محرک اصلیمه بنابراین نمی تونم بگم اگه ازدواج نکنم به گناه میوفتم پس ازدواج بر من واجب نیست.

حالا می خوام ببینم اگه واقعا شرایطش را ندارم اصرار روی کار اشتباه نکنم و اگه دارم که فشار را بیشتر کنم تا بالاخره خانواده کوتاه بیان.
بی صبرانه منتظر نظرات دوستان هستم پس لطفا دوستان نظراتشون را دریغ نکنند.

[/]


trust;335741 نوشت:

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و اهداء تحيت
هرچند تصميم گيري و تحليل جامع از شرايط بر عهده شماست، اما بر مبناي فرمايشات حضرتعالي مي‌توان گفت:
هرچند در بيان ادله ازدواج، اينگونه احساس مي‌شود كه چندان در چنين تصميمي جدي نيستيد، اما به هر حال اين ادله از ادله بازدارنده از قوت بيشتري برخوردار هستند و اصولا بنده، با ادله بازدارنده شما چندان موافق نيستم!
در مورد اولين مورد از دلائل بازدارنده اين اشكال مطرح مي‌شود كه آيا با گذشت زمان آيا از ميزان توقعات كاسته مي‌شود يا به صورت تصاعدي افزوده؟ اگر پيش بيني حضرتعالي، اين است كه اين توقعات در آينده كاسته مي‌شوند چنين دليلي پذيرفتني است در غير اينصورت خير.
دليل دوم شما نيز منطقي به نظر نمي‌رسد، چرا كه فاكتور اقتصاد يكي از مداخله‌گرهاي زندگي مشترك است و نه همه آن. آنچه كه از اهميت بيشتري برخوردار است سلامت نفس و تطابق و تناسب صفات شخصيتي طرفين است. به نظر مي‌رسد سرمايه اصلي زندگي مشترك را بايد در خصايصي چون: ايمان، صداقت، خوشرويي، عفت، پشتكار، مسوليت‌پذيري، گذشت و انعطاف و... جستجو كرد.
در رابطه با دليل سوم نيز به نظر مي‌یسد با قدري شكيبايي و گفتگوي منطقي، و در صورتيكه ضرورت بحث براي ايشان تبيين گردد، وجهي براي مخالفت باقي نماند.
دليل چهارم نيز تنها در حد يك احتمال ضعيف قابل قبول است.
به هر صورت لازم است ارزيابي دقيقتري از شرايط داشته باشيد و با ياري خداي متعال تصميم صحيح را اتخاذ كنيد.

اميدوار;336828 نوشت:
كه چندان در چنين تصميمي جدي نيستيد

ابتدا با تشکر از شما بابت پاسخگوییتون.
راستش در ابتدا خیلی هم جدی بودم اما عدم همراهی خانواده باعث شده مردد بشم . نکته دیگه هم توقعات بالا خانواده و تشریفاتی بودن فامیل هست که ازدواج آسان را هرچه بشتر برای بنده غیر ممکن می کند. بنده به شخصه اهمیتی به حرفای فامیل و اشنایان نخواهم داد ولی جلب رضایت مادرم هم خود معظلیست.

با سلام و کسب اجازه از جناب امیدوار

شما میتوانید نظر بزرگتر دیگر مثل پدر یا... را همراه خود کنید تا کار اسانتر شود.
و ارام ارام به مادرتان بگوید که فعلا در حد یک عقد میخواهم باشم تا شرایطم بهتر فراهم شود و اینکه خانواده طرف مقابل هم باید بپذیرند تا من شرایطم فراهم شود.

همره;336845 نوشت:
با سلام و کسب اجازه از جناب امیدوار

شما میتوانید نظر بزرگتر دیگر مثل پدر یا... را همراه خود کنید تا کار اسانتر شود.
و ارام ارام به مادرتان بگوید که فعلا در حد یک عقد میخواهم باشم تا شرایطم بهتر فراهم شود و اینکه خانواده طرف مقابل هم باید بپذیرند تا من شرایطم فراهم شود.

با سلام خدمت شما خواهر گرامی و سپاس بابت پاسخگوییتان.
متاسفانه پدر بنده به رحمت خدا رفته اند و خواهر بزرگتر من هم با من مخالف است و به طور کلی یه جورایی همه با من مخالفن:ghati:. البته درک می کنم که اونها هم مخالفتشون از روی دشمنی با من نیست و خیر و صلاح منا میخوان .
وقتی میگن کسی با این شرایط دختر بهت نمیده چی بهشون بگم. (راستش منظور اصلیشونا از بقیه حرفاشون فهمیدم اینه که دختری که الان با شرایطتت باهات ازدواج کنه شرایط خودش خوب نیست و بعدا پشیمون میشی ولی من دقیقا نظرم در این مورد برعکسه)
راستی در مورد عقد و سپس ازدواج هم تا حرفی به میان آوردم انگار حرف رکیک زده ام و به شدت مورد مخالفت قرار گرفت با این توضیح که نمیشه دختر را خیلی تو عقد نگه داشت با هم دعواتون میشه و اینکه عقد نهایت 5 6 ماه

با سلام.
موافق آب شنا کردن و همرنگ جماعت شدن ، همیشه صحیح نیست.
اگر ملاک ما و طرف مقابلمون ایمان و اخلاق باشه و مسائل اقتصادی در درجات بعد ،دیگه نگرانی نداره.به نظرم شرایط اقتصادی شما اونقدرم بد نیست.الحمدلله خونه دارید و گرفتار اجاره و ... نمی افتید. خانواده شما به فکر حرف مردم و آبروی خودشون هستن نه به فکر شما.
پس شما باید اول کسی را برای ازدواج انتخاب کنید که شما رو در درجه اول بخاطر پول و اموالتون نخواد بلکه با نداری‌هاتون هم بسازه.بعد این گزینش،می تونید خانواده خودتون رو هم متقاعد کنید.
ضمنا طبق گفته شما هر چه انسان دیرتر ازدواج کنه نشاط جنسی رو به تحلیل میره و این خودش زنگ خطره.همچنین فواید ازدواج در نیازهای عاطفی و ... خلاصه نمیشه.
متاسفانه ما سخن و توصیه های دین رو کنار گذاشتیم و به صلاح ظاهری مردم قانع شدیم.

خدا عاقبتمون رو به خیر کنه.

یه کار دیگه هم میشه کرد : وستعینوا بالصبر و صلاه ان الله مع الصابرین. 153 سوره بقره
و دعا و تلاش جهت راضی کردن.

یا دیگه مثلا در کنارش خودتون رو البته با حفظ احترام به والده محترمه به اب و اتیش بزنید که من نمیتونم... مامان من زن میخام... اگه ندید :Ghamgin:یا ....یا :Motehayer: یا....:aatash:

محمد صادق;336875 نوشت:
با سلام.
موافق آب شنا کردن و همرنگ جماعت شدن ، همیشه صحیح نیست.
اگر ملاک ما و طرف مقابلمون ایمان و اخلاق باشه و مسائل اقتصادی در درجات بعد ،دیگه نگرانی نداره.به نظرم شرایط اقتصادی شما اونقدرم بد نیست.الحمدلله خونه دارید و گرفتار اجاره و ... نمی افتید. خانواده شما به فکر حرف مردم و آبروی خودشون هستن نه به فکر شما.
پس شما باید اول کسی را برای ازدواج انتخاب کنید که شما رو در درجه اول بخاطر پول و اموالتون نخواد بلکه با نداری‌هاتون هم بسازه.بعد این گزینش،می تونید خانواده خودتون رو هم متقاعد کنید.
ضمنا طبق گفته شما هر چه انسان دیرتر ازدواج کنه نشاط جنسی رو به تحلیل میره و این خودش زنگ خطره.همچنین فواید ازدواج در نیازهای عاطفی و ... خلاصه نمیشه.
متاسفانه ما سخن و توصیه های دین رو کنار گذاشتیم و به صلاح ظاهری مردم قانع شدیم.

خدا عاقبتمون رو به خیر کنه.



سلام دوست عزیز و با تشکر از پاسختون
در جمله اول شما شکی ندارم و بهش پایبندم ولی همرنگ جماعت نشدن یک موضوع است و جماعت را همرنگ خود کردن یک موضوع دیگر که دومی از اولی بسیار سخت تر است.
ملاک بنده دقیقا همین ایمان و تقوا هست ولی حتی خانواده های مذهبی هم حاضر نیستند به کسی که شرایط مالیش خوب نیست دختر بدن.
شما قم را نگاه نکنید وضعیت در قم تا حدودی با بقیه جاها متفاوته (چندتا هم خوابگاهی قمی دارم که میگم) بقیه جاها ادما خیلی عوض شدند.
میگین که باید اول دختر مورد نظرما پیدا کنم بعد خانواده را متقاعد کنم اما چه طوری. در این حالت باید من با دختر مورد نظر حرف بزنم تا بفهمم شرایطم را داره یا نه چون از ظاهر که نمیشه به ایمان و عقاید پی برد. از طرفی گفتم که من روش های غیر سنتی که دختر و پسر قرار مداراشون را میذارن و بعد به خانواده میگن شما موافقین مشکل دارم چون انتخابی که توسط جمع صورت بگیره خیلی بهتره (البته منظورم این نیست که جمع انتخاب کنه بلکه فقط نظرات خانواده شنیده بشه) و همینطور فکر نکنم دخترای مذهبی هم حاضر باشن اینطور ازدواج کنن.
در مورد نشاط جنسی هم حق با شماست خوشبختانه اهل ارتباط نامشروع که نیستیم مشروعش هم که شرایطش نیست چاره ای جز سرکوب نمیمونه دیگه :khandeh!: .
متاسفانه کاری نمیشه کرد.
انشاالله که خدا عاقبتم همه را ختم به خیر میکنه

همره;336888 نوشت:
یه کار دیگه هم میشه کرد : وستعینوا بالصبر و صلاه ان الله مع الصابرین. 153 سوره بقره
و دعا و تلاش جهت راضی کردن.

یا دیگه مثلا در کنارش خودتون رو البته با حفظ احترام به والده محترمه به اب و اتیش بزنید که من نمیتونم... مامان من زن میخام... اگه ندید :Ghamgin:یا ....یا :Motehayer: یا....:aatash:

[="Green"]مجددا تشکر میکنم از پستی که دادید.

خواهر من آخه چند سال صبر . اگه الان اقدامی نکنم حداقل میره برای سه چهار سال دیگه. اونموقع دیگه زندگی با چه شور و شوقی اصلا کی گفته تا اون موقع زنده باشم.

مرحله اول شکلک را انجام دادم نتیجه نداده و حتی گفتن صبر کن یه پولی قراره برسه دستم بهت میدم برو کار و کاسبی راه بندار ولی من اینطوری دوست ندارم .اینا که گفتن تازه بهم برخورد. دوست دارم از صفر با همسرم شروع کنم نه اینکه دستم تو جیب مادرم باشه و یا وقتی پول داشتم زنی بگیرم که نشه بهش تکیه کرد.
البته اینا بگم که مادر من خیلی هم مومنه فقط نمیدونم به اینجا که رسیده هرچی میگم مشکلات اقتصادی را خدا حل میکنه قبول نمیکنه میگه اول شرایط اقتصادی باید درست بشه بعد ازدواج.
مرحله دوم شکلک را هم فکر کنم انجام دادم ولی مرحله سوم فکر نکنم ازدواج دیگه اینقدرام مهم باشه انشالله مرحله سوم فقط توی جبهه برای خدا.

نقل قول:
دليل چهارم نيز تنها در حد يك احتمال ضعيف قابل قبول است.

راستی در پاسخ جناب امیدوار هم چند نکته فراموش شد
یکی از دوستان بنده شرایط معافیت کفالت پدر را داشت . با این شرایط اقدام به ازدواج کرد (عقد) قانون عوض شد و مجبور شد به سربازی بره. البته در وسط سربازی ارشد قبول شد و الان هم دانشجو و هنوز عقد. همینطور وسایل منزل از پارسال تا امسال سه برابر شده اجاره خانه، طلا و ..... هم بماند. پس خیلی هم ضعیف نیست این مملکتیست که در آن زندگی میکنیم غیر ممکن برای برنامه ریزی کردن.
من چطوری اینها را ببینم و بعد روی تصمیمم پافشاری کنم.
ببینید به شخصه برای من مهم نیست که غذا نون و پنیر بخورم یا چلو کباب. تلویزیون led ببینم یا crt. پنج دست کت و شلوار داشته باشم یا یکی. گوشی 2 میلیونی دستم باشه یا 100 تومنی و..... ولی آیا دختری هم پیدا میشه که مثل من فکر کنه و نه تنها فکر بلکه بعد 2 ماه زندگی شروع به غر زدن نکنه. اینهایی که میگم حرف نیستا واقعیته جامعه هستش.
خانوادم معتقدند همچین دختری نیست و برای همین نمیرن خاستگاری منم یقین ندارم که باشه برای همین مردد شدم
(اینا از خواستگاری های برادرم تا حدودی متوجه شده ایم مثلا دخترخانوم پدر مادرش معلم .در اومده میگه مهریه 500 سکه 350 مثقال طلا و فلان مقدار از خانه و... خانواده مذهبی دختر هم مذهبی. همدیگه را پسندیده بودن ولی برای مهریه به هم خورد).
بله دیگه اینجوریه. خیلی حرف زدم فعلا بسه

منتظر نظرات دوستان هستم و پیشاپیش بابت نظراتشون تشکر میکنم.
[/]

trust;335741 نوشت:
سلام می خواستم بدونم از نظر کارشناسان و دوستان شرایط ازدواج را دارم یا نه. بنده 24 سن دارم . دانشجوی ارشد مهندسی ترم دوم هستم مسکن: دارم (ارث پدری) کار : فعلا بی کار (حد اقل تا دو ترم اینده بی کار چون اگه برم سر کار مشکلات درسی برام پیش میاد) پس انداز 5 -6 تومن سربازی: نرفتم برادرم هم 31 سالشه و ازدواج نکرده (حدود 1.5 ساله داره میره خواستگاری) به خانواده موضوع را گفتم و بعد کلی بد و بیراه شنیدن مادر و خواهرم مخالفن و میگن با این شرایط نمیریم برات خواستگاری چون دختر مردم بدبخت میشه و میگن اگه بهت زن میدن برو بگیر! دلایلی که میخوام ازدواج کنم. 1- اعتماد به خدا در رابطه با برطرف کردن موانع اقتصادی ازدواج 2- خارج شدن از فشار روانی زیاد (عدم تمرکز ) به دلیل اینکه هر دختری را که میبینم که بخشی از شرایط مورد نظرم را داره (ایمان حجاب حیا خانواده خوب و...) ذهنم را در گیر انالیز میکنه واصلا ازین حالت خوشم نمیاد چون از درس و زندگی افتادم . 3- نیاز به یه همدم و همراه برای برنامه ریزی برای اینده مشترک. 4- برای اینکه این یه واقعیته که دخترا هرچی سنش بالا بره ادعاشون زیاد میشه و دخترای خوب زودتر ازدواج میکنن (البته استثنا هم داره بگم که این جوری نشم:)بنابر این اگه صبر کنم دختر خوب و بساز سختر پیدا میشه. 5- اینکه دوست ندارم همه تلاشم را بکنم و بعد که شرایطم خوب شد یه دختر بیاد تو زندگیم بلکه می خوام زندگیما با همسرم با هم بسازیم .یا بهتره بگم شریک زندگی می خوام در سختی و اسایش و نه فقط در اسایش و کسی که الان شرایطما بپذیره خیلی بیشتر می تونم روش حساب کنم. 6- برفرض چند سال صبر کردم بعدش همانطور که انشاالله شرایطم بهتر میشه انتظارات هم ازم بالا میره و... دلایل بازدارنده. 1- واقعا توقعات بالا رفته 2- دوست ندارم کسی را بدبخت کنم (تا حدودی حرفای خانوادم منطقیه با این وضعیت اقتصاد کشور) 3- عدم همراهی خانواده (کاملا به روش سنتی خواستگاری معتقدم و اینکه خودم بخوام اقدامی کنم را درست نمی دونم چون بعدا دچار مشکل میشه) 4- شب می خوابی صبح پا میشی شرایط سربازی عوض میشه (مثل بقیه قوانین کشور)

سلام
پیشنهاد بنده اینه که گزینه مناسب خودتون رو پیدا کنید و بعد از اخذ موافقت او و خانوادش به خانواده خود موضوع را اطلاع داده و با همراهی ایشان کار را تمام کنید
موفق باشید

trust;335741 نوشت:
سلام
می خواستم بدونم از نظر کارشناسان و دوستان شرایط ازدواج را دارم یا نه.
بنده
24 سن دارم .
دانشجوی ارشد مهندسی ترم دوم هستم
مسکن: دارم (ارث پدری)
کار : فعلا بی کار (حد اقل تا دو ترم اینده بی کار چون اگه برم سر کار مشکلات درسی برام پیش میاد)
پس انداز 5 -6 تومن
سربازی: نرفتم
برادرم هم 31 سالشه و ازدواج نکرده (حدود 1.5 ساله داره میره خواستگاری)

به خانواده موضوع را گفتم و بعد کلی بد و بیراه شنیدن:khaneh: مادر و خواهرم مخالفن و میگن با این شرایط نمیریم برات خواستگاری چون دختر مردم بدبخت میشه و میگن اگه بهت زن میدن برو بگیر!

دلایلی که میخوام ازدواج کنم.
1- اعتماد به خدا در رابطه با برطرف کردن موانع اقتصادی ازدواج
2- خارج شدن از فشار روانی زیاد (عدم تمرکز ) به دلیل اینکه هر دختری را که میبینم که بخشی از شرایط مورد نظرم را داره (ایمان حجاب حیا خانواده خوب و...) ذهنم را در گیر انالیز میکنه واصلا ازین حالت خوشم نمیاد چون از درس و زندگی افتادم .
3- نیاز به یه همدم و همراه برای برنامه ریزی برای اینده مشترک.
4- برای اینکه این یه واقعیته که دخترا هرچی سنش بالا بره ادعاشون زیاد میشه و دخترای خوب زودتر ازدواج میکنن (البته استثنا هم داره بگم که این جوری نشم::graphic (1):)بنابر این اگه صبر کنم دختر خوب و بساز سختر پیدا میشه.
5- اینکه دوست ندارم همه تلاشم را بکنم و بعد که شرایطم خوب شد یه دختر بیاد تو زندگیم بلکه می خوام زندگیما با همسرم با هم بسازیم .یا بهتره بگم شریک زندگی می خوام در سختی و اسایش و نه فقط در اسایش و کسی که الان شرایطما بپذیره خیلی بیشتر می تونم روش حساب کنم.
6- برفرض چند سال صبر کردم بعدش همانطور که انشاالله شرایطم بهتر میشه انتظارات هم ازم بالا میره
و...
دلایل بازدارنده.
1- واقعا توقعات بالا رفته
2- دوست ندارم کسی را بدبخت کنم (تا حدودی حرفای خانوادم منطقیه با این وضعیت اقتصاد کشور)
3- عدم همراهی خانواده (کاملا به روش سنتی خواستگاری معتقدم و اینکه خودم بخوام اقدامی کنم را درست نمی دونم چون بعدا دچار مشکل میشه)
4- شب می خوابی صبح پا میشی شرایط سربازی عوض میشه (مثل بقیه قوانین کشور)
و...

کلام آخر اینکه فشار جنسی محرکم برای ازدواج نیست و نیاز جنسی شاید تو دوره 18 تا 21 سال فشار میاورد ( تو اون موقع گفتم اول لیسانس بعد ازدواج) و الان نیاز عاطفی محرک اصلیمه بنابراین نمی تونم بگم اگه ازدواج نکنم به گناه میوفتم پس ازدواج بر من واجب نیست.

حالا می خوام ببینم اگه واقعا شرایطش را ندارم اصرار روی کار اشتباه نکنم و اگه دارم که فشار را بیشتر کنم تا بالاخره خانواده کوتاه بیان.
بی صبرانه منتظر نظرات دوستان هستم پس لطفا دوستان نظراتشون را دریغ نکنند.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

(راه اول): به کسی که مادرتون یا خواهرتون ایشون رو از نظر فامیلی و یا اعتقادی (اعتقادی بهتره، مثلا مثل روحانی محل) خیلی قبول داره مشکل رو بگید و ایشون رو قانع کنید تا ایشون با مادر یا خواهرتون به طرز صحیح صحبت کنند تا مشکل حل بشه انشالله

(راه دوم): می تونید نذر کنید، نذری که بتونید از عهدش بر بیاین... مثلا نذر کنید که سه روز در حرم امام رضا (ع) معتکف بشید و سه روز در اونجا روزه بگیرید... و نذر کنید که این مشکلتون حل بشه... و اگر مشکلتون حل بشه و به نذرتون عمل نکنید در واقع گناه بزرگی مرتکب شدید

(راه سوم): پیش یک عارف برید و مشکلتون رو بگید و به ایشون بگید که به نیابت از شما از خداوند بخواهند که مشکل شما حل بشه و اگر مقدر باشه که بواسطه ایشون مشکل شما حل بشه حتما حل خواهد شد. ولی انجام این مورد به این سادگی ها هم که فکر می کنید نیست... (برای اطلاعات بیشتر در مورد این مرحله می تونید به بنده پیغام خصوصی بدید)

(راه چهارم): {بخش اول}: سعی کنید تلاشتون رو بیشتر کنید. صبح ها یک کم زودتر بیدار بشید و سعی کنید اگر کار مستحبی انجام می دید و اونکار مانع پیشرفت شغلی تون میشه فعلا تا یک مدت کوتاهی بی خیالش بشید و وقت بیشتری رو به هدف شغلی تون اختصاص بدید زیرا که کار خود نوعی عبادت است. با این روش سریع تر به پول میرسید و سریعتر نظر مادر و خواهرتون رو جلب خواهید کرد. و مشکلتون چند ماهه حل میشه و سریع به پول می رسید...
{بخش دوم}: در مورد اون فشار جنسی هم که عرض کردید توجه شما رو به کلامی نورانی از آیت الله بهجت (ره) جلب می کنم که دیروز شانسی جایی دیدم، شاید شانس نبوده و باید به شما گفته میشده:

نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد. [نکته های ناب: 82]

اگر عشقتون رو به خداوند زیاد کنید و تلاش کنید که یک مسلمان واقعی باشید در نهایت نمازتون تبدیل به یک نماز واقعی می شه و با این نماز هرگز حتی فکر مسائل جنسی رو هم نخواهید کرد. اینقدر عشقتون به خدا و ترستون از عدل خدا زیاد میشه که یک نوع جنون عشق بهتون دست می ده...

من الان بهتون می گم 5 دقیقه یک دختر خوشگل و خوشتیپ که حتی در رویاها هم تصور نمی کنید و کاملا مثل اونچیزی که می خواید توی یک اطاق منتظر شماست... وااااااااای قش کردی نه؟

حالا اگر تلاش کنید که به خصوصیات مسلمانان واقعی نزدیک بشید. هر زمانیکه صدای اذان رو از مسجد بشنوید. همون احساس خط بالا رو خواهید داشت... ولی اینبار در مورد خداوند... برای اینکار هم لازم نیست حتما آیت الله باشید یا درس طلبگی خونه باشید... یا با سواد باشید... فقط اونچه که خداوند فرمودند رو به شایستگی انجام بدید... مثلا شما به فلان فرد می گید من دوستت دارم. آیا واقعا دوستش دارید؟ شاید حرفتون دروغ باشه... دوست داشتن واقعی یعنی اینکه تلاش کنید آنچه را که معشوقتون دوست داره انجام بدید و از آنچه معشوقتون نمی پسنده دوری کنید...

متاسفانه بسیاری از افراد امروزه در واقع ادای نماز خوندن رو در میارن... این کجا و آن کجا... هر دو مثل همدیگه به رکوع می رن ولی تفاوت یکی با دیگری از زمین تا آسمان است... فلانی در 5 ثانیه رکوع به کجا میرسه و فلانی به کجا !!! فقط کج و صاف میشه!!!

سعی کن نمازهات رو اول وقت بخونی و بهتره که جماعت باشه... برای نمازت ارزش قائل شو... کتاب هایی که در مورد آموزش حضور قلب در نماز هست رو بخر و بخون و یاد بگیر که علمای بزرگ ما چطور در نماز حضور قلب پیدا می کردند

برای استارت کار باید حتما سعی کنی که در روز از گناهان دوری کنی... مکروه ها رو انجام ندی... و روی اعمالت در روز کنترل کامل داشته باشی... مخصوصا زبانت... با هر کسی معاشرت نکن... ملاک انتخاب دوست ایمان بالاتر باشه... ممکنه کسی قیافش مثل مسلمانان دو آتیشه باشه و حتی مثلا در بسیج کار کنه ولی ایمانی در کار نباشه که از طرز حرف زدن کاملا مشخص خواهد شد.

خیلی حواست رو جمع کن: هرچیزی که از تلویزیون ایران پخش می شه دلیل بر این نیست که صد در صد حلاله... هر کتابی که وزارت ارشاد مجوز چاپش رو می ده دلیل بر این نیست که مورد تائید امام زمان (عج) است... چشماتو باز کن و گناه رو از غیر اون بشناس... تا خداوند به تو لذت نماز رو هدیه بده...

وقتی به این مقام برسی فقط به ازدواج بعنوان یک تکلیف شرعی (که مستحب هست) نگاه خواهی کرد. نه بعنوان برطرف کننده نیاز جنسیت...
یا حسین شهید (ع)

حامد;336930 نوشت:
سلام
پیشنهاد بنده اینه که گزینه مناسب خودتون رو پیدا کنید و بعد از اخذ موافقت او و خانوادش به خانواده خود موضوع را اطلاع داده و با همراهی ایشان کار را تمام کنید
موفق باشید

سلام دوست عزیر و تشکر بابت پیشنهادتون.
قصد جسارت ندارم ولی با این نظر شما به شدت مخالفم به این دلیل که اولا وجود مادر و خواهر (همجنس خود دختر) در تشخیص مناسب بودن یه دختر بسیار مفیده (همینطور که پدر دختر برای تشخیص مناسب بودن پسر هست) و همچنین قراره دو خانواده با هم زندگی کنن نه فقط دختر و پسر که اینطور تصمیم بگیرم. در ثانی اگر اینکار را کردم و همراهی خانواده را نتونستم بدست بیارم دو حالت پیش میاد یا با مخالفت خانوادم ازدواج کنم که زندگی برای همسرم جهنم میشه یا قید ازدواج با اون را بزنم که باعث وارد شدن ضربه روحی به ایشان و بنده خواهد شد.

ماه نورد;336943 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

(راه اول): به کسی که مادرتون یا خواهرتون ایشون رو از نظر فامیلی و یا اعتقادی (اعتقادی بهتره، مثلا مثل روحانی محل) خیلی قبول داره مشکل رو بگید و ایشون رو قانع کنید تا ایشون با مادر یا خواهرتون به طرز صحیح صحبت کنند تا مشکل حل بشه انشالله

(راه دوم): می تونید نذر کنید، نذری که بتونید از عهدش بر بیاین... مثلا نذر کنید که سه روز در حرم امام رضا (ع) معتکف بشید و سه روز در اونجا روزه بگیرید... و نذر کنید که این مشکلتون حل بشه... و اگر مشکلتون حل بشه و به نذرتون عمل نکنید در واقع گناه بزرگی مرتکب شدید

(راه سوم): پیش یک عارف برید و مشکلتون رو بگید و به ایشون بگید که به نیابت از شما از خداوند بخواهند که مشکل شما حل بشه و اگر مقدر باشه که بواسطه ایشون مشکل شما حل بشه حتما حل خواهد شد. ولی انجام این مورد به این سادگی ها هم که فکر می کنید نیست... (برای اطلاعات بیشتر در مورد این مرحله می تونید به بنده پیغام خصوصی بدید)

(راه چهارم):
{بخش اول}: سعی کنید تلاشتون رو بیشتر کنید. صبح ها یک کم زودتر بیدار بشید و سعی کنید اگر کار مستحبی انجام می دید و اونکار مانع پیشرفت شغلی تون میشه فعلا تا یک مدت کوتاهی بی خیالش بشید و وقت بیشتری رو به هدف شغلی تون اختصاص بدید زیرا که کار خود نوعی عبادت است. با این روش سریع تر به پول میرسید و سریعتر نظر مادر و خواهرتون رو جلب خواهید کرد. و مشکلتون چند ماهه حل میشه و سریع به پول می رسید...
{بخش دوم}: در مورد اون فشار جنسی هم که عرض کردید توجه شما رو به کلامی نورانی از آیت الله بهجت (ره) جلب می کنم که دیروز شانسی جایی دیدم، شاید شانس نبوده و باید به شما گفته میشده:

نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد. [نکته های ناب: 82]

اگر عشقتون رو به خداوند زیاد کنید و تلاش کنید که یک مسلمان واقعی باشید در نهایت نمازتون تبدیل به یک نماز واقعی می شه و با این نماز هرگز حتی فکر مسائل جنسی رو هم نخواهید کرد. اینقدر عشقتون به خدا و ترستون از عدل خدا زیاد میشه که یک نوع جنون عشق بهتون دست می ده...

[="red"]من الان بهتون می گم 5 دقیقه یک دختر خوشگل و خوشتیپ که حتی در رویاها هم تصور نمی کنید و کاملا مثل اونچیزی که می خواید توی یک اطاق منتظر شماست... وااااااااای قش کردی نه؟[/]

حالا اگر تلاش کنید که به خصوصیات مسلمانان واقعی نزدیک بشید. هر زمانیکه صدای اذان رو از مسجد بشنوید. همون احساس خط بالا رو خواهید داشت... ولی اینبار در مورد خداوند... برای اینکار هم لازم نیست حتما آیت الله باشید یا درس طلبگی خونه باشید... یا با سواد باشید... فقط اونچه که خداوند فرمودند رو به شایستگی انجام بدید... مثلا شما به فلان فرد می گید من دوستت دارم. آیا واقعا دوستش دارید؟ شاید حرفتون دروغ باشه... دوست داشتن واقعی یعنی اینکه تلاش کنید آنچه را که معشوقتون دوست داره انجام بدید و از آنچه معشوقتون نمی پسنده دوری کنید...

متاسفانه بسیاری از افراد امروزه در واقع ادای نماز خوندن رو در میارن... این کجا و آن کجا... هر دو مثل همدیگه به رکوع می رن ولی تفاوت یکی با دیگری از زمین تا آسمان است... فلانی در 5 ثانیه رکوع به کجا میرسه و فلانی به کجا !!! فقط کج و صاف میشه!!!

سعی کن نمازهات رو اول وقت بخونی و بهتره که جماعت باشه... برای نمازت ارزش قائل شو... کتاب هایی که در مورد آموزش حضور قلب در نماز هست رو بخر و بخون و یاد بگیر که علمای بزرگ ما چطور در نماز حضور قلب پیدا می کردند

برای استارت کار باید حتما سعی کنی که در روز از گناهان دوری کنی... مکروه ها رو انجام ندی... و روی اعمالت در روز کنترل کامل داشته باشی... مخصوصا زبانت... با هر کسی معاشرت نکن... ملاک انتخاب دوست ایمان بالاتر باشه... ممکنه کسی قیافش مثل مسلمانان دو آتیشه باشه و حتی مثلا در بسیج کار کنه ولی ایمانی در کار نباشه که از طرز حرف زدن کاملا مشخص خواهد شد.

خیلی حواست رو جمع کن: هرچیزی که از تلویزیون ایران پخش می شه دلیل بر این نیست که صد در صد حلاله... هر کتابی که وزارت ارشاد مجوز چاپش رو می ده دلیل بر این نیست که مورد تائید امام زمان (عج) است... چشماتو باز کن و گناه رو از غیر اون بشناس... تا خداوند به تو لذت نماز رو هدیه بده...

وقتی به این مقام برسی فقط به ازدواج بعنوان یک تکلیف شرعی (که مستحب هست) نگاه خواهی کرد. نه بعنوان برطرف کننده نیاز جنسیت...



سلام دوست عزیر و ممنون بابت پاسخ جامع و مفیدتون
به نظرم برخی از راه حل های شما عملی باشه و باید امتحان کنم ببینم نتیجه اش چی میشه. مخصوصا راه اول و دومتون
در مورد سوال (قرمز رنگ هم ) جوابم نه هست . جدا میگم دختر خوشگل و خوشتیپ میخوام چیکار. اگه میگفتی یه دختر مومن و با حیا و دارای بقیه شرایطم قراره جواب بله بهم بده شاید قش می کردم.

در مورد بخش دوم هم گفتنش هم سخته چه برسه به عمل کردنش .

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام مجدد

trust;337087 نوشت:
در مورد سوال (قرمز رنگ هم ) جوابم نه هست . جدا میگم دختر خوشگل و خوشتیپ میخوام چیکار. اگه میگفتی یه دختر مومن و با حیا و دارای بقیه شرایطم قراره جواب بله بهم بده شاید قش می کردم

اون فقط یک مثال بود که می بایست با تمام متن های اطرافش می خوندید (و به این جهت که مشکل جنسی رو وسط کشیده بودید بیان کردم) برای اینکه متوجه بشید که هیچ لذتی بالاتر از لذت نماز (واقعی) و بودن در کنار خداوند نیست. (در صورتیکه واقعا نماز باشه!)

trust;337087 نوشت:

... در مورد بخش دوم هم گفتنش هم سخته چه برسه به عمل کردنش .

قرار نیست که از پله اول یکباره بپرید به پله دهم... بله اون زمان خیلی سخته و رسیدن به مقصود ناممکن جلوه می کنه... همیشه باید در هر راهی قدم به قدم پیش رفت... یک قدم درست و حسابی برای خدا بردار یک دفعه می بینی مثلا خدا 10 قدم بهت هدیه میده انشالله... یعنی خدا اینقدر مهربونه... اونوقت اینهمه امکانات در اختیار شماها گذاشته ولی متاسفانه استفاده نمی کنید... اگر همرنگ جماعت های امروزی بشی اونوقته که هر روز باید بیای اینجا بگی مشکل جنسی دارم... و هیچ راهی نداره! سعی کن همرنگ اولیاء خدا بشی و از روش زندگی اونها الگو برداری کنی و قدم به قدم پیش برو که بهت فشار نیاد... خدا هیچ وقت سختی برای بنده هاش نمی خواد... قدم به قدم پیش برو تا بتونی سختی هایی که بزرگ جلوه می کنه برات آسون بشه... برای قدم اول اینکار رو بکن: دو روز دیگه جمعه هست... بعد از نماز عشا و تا نیمه شب شرعی یعنی تا ساعت 11:30 شب... سعی کن 100 بار (دقیقا باید 100 بار باشه) سوره قدر رو با حضور قلب طوری که معنیش هم در ذهنت بیاد بخونی... انشالله که خدا کمکت می کنه...

یا حسین شهید (ع)

ماه نورد;337115 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام مجدد

اون فقط یک مثال بود که می بایست با تمام متن های اطرافش می خوندید (و به این جهت که مشکل جنسی رو وسط کشیده بودید بیان کردم) برای اینکه متوجه بشید که هیچ لذتی بالاتر از لذت نماز (واقعی) و بودن در کنار خداوند نیست. (در صورتیکه واقعا نماز باشه!)

قرار نیست که از پله اول یکباره بپرید به پله دهم... بله اون زمان خیلی سخته و رسیدن به مقصود ناممکن جلوه می کنه... همیشه باید در هر راهی قدم به قدم پیش رفت... یک قدم درست و حسابی برای خدا بردار یک دفعه می بینی مثلا خدا 10 قدم بهت هدیه میده انشالله... یعنی خدا اینقدر مهربونه... اونوقت اینهمه امکانات در اختیار شماها گذاشته ولی متاسفانه استفاده نمی کنید... اگر همرنگ جماعت های امروزی بشی اونوقته که هر روز باید بیای اینجا بگی مشکل جنسی دارم... و هیچ راهی نداره! سعی کن همرنگ اولیاء خدا بشی و از روش زندگی اونها الگو برداری کنی و قدم به قدم پیش برو که بهت فشار نیاد... خدا هیچ وقت سختی برای بنده هاش نمی خواد... قدم به قدم پیش برو تا بتونی سختی هایی که بزرگ جلوه می کنه برات آسون بشه... برای قدم اول اینکار رو بکن: دو روز دیگه جمعه هست... بعد از نماز عشا و تا نیمه شب شرعی یعنی تا ساعت 11:30 شب... سعی کن 100 بار (دقیقا باید 100 بار باشه) سوره قدر رو با حضور قلب طوری که معنیش هم در ذهنت بیاد بخونی... انشالله که خدا کمکت می کنه...

یا حسین شهید (ع)

وعلیک السلام
نمیدونم شما مشکل جنسی را از کدوم حرف من استنباط کردین در صورتی که بنده گفتم فشار جنسی مربوط به دو سه سال پیش میشه و الان ازین لحاظ مشکلی ندارم خدار ار شکر . مثل روزه هست که روزای اول ماه رمضون سخته بعد چند روز که روزه گرفتی برات اسون میشه میل جنسی هم همینطوره وقتی بهش فکر نکنی خود به خود فشار هم نمیاد.
الان احساس نیاز به ارتباط عاطفی ،محبت کردن، استقلال ، هدف دار شدن زندگی ، تمرکز حواس و گناه نکردن و دلایل زیاد دیگه محرک من برای ازدواجه نه نیاز جنسی برای مثال بنده حاضرم دو سه سال در عقد باشم و ازین لحاظ مشکلی ندارم. البته گناه فقط ارتباط نا مشروع تعریف نمیشه یه نگاه اشتباه یا یک لبخند نا بجا هم گناه محسوب میشه.
من نمیدونم چرا هر وقت حرف ازدواج زده میشه اولین چیزی که به فکر ادما میاد ارتباط جنسیه. در این مورد صد رحمت به غربیا حداقل ازین لحاظ به ازدواج نگاه نمیکنن و ازدواج براشون یه امر مقدسه (البته روش اونها را هم تایید نمیکنم که خودتا خفه کنی تا بی تفاوت بشی).

trust;337131 نوشت:

کلام آخر اینکه فشار جنسی محرکم برای ازدواج نیست و نیاز جنسی شاید تو دوره 18 تا 21 سال فشار میاورد ( تو اون موقع گفتم اول لیسانس بعد ازدواج) و الان نیاز عاطفی محرک اصلیمه بنابراین نمی تونم بگم اگه ازدواج نکنم به گناه میوفتم پس ازدواج بر من واجب نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

درست می فرمائید... بنده این خط بالا رو با دقت نخونده بودم، بخاطر اینکه سریع می خواستم برم سر کارم که دیر شده بود ولی از طرفی می خواستم سوال شما هم بی جواب نمونه... و این خط بالا رو تند خونده بودم و در ذهنم فکر کردم که منظورتون از این خط بالا این هست که می فرمائید: "و مشکل جنسی هم دارم"

عذر خواهی می کنم...

ولی دیگه قرار نشد پای غربی ها رو وسط بکشید... برای غربی ها تبلیغ نکنید... سعی کنید جور دیگه ای اعتراضتون رو بفرمائید بهتر هست...

یا حسین شهید (ع)

سلام من هیچی نداشتم ازدواج کردم الان خونه اجاره کردم 24 ساله هستم از زندگیم هم راضیم در ضمن تقریبا یک ساله ازدواج کردم

mohamad hamzeh;337429 نوشت:

ببخشید.. شغل شما؟ منبع درامد؟ چون حدود نصف مشکلات شاید هم کمتر از نصف مربوط به اقتصاده..

سلام

trust;335741 نوشت:
کار : فعلا بی کار (حد اقل تا دو ترم اینده بی کار چون اگه برم سر کار مشکلات درسی برام پیش میاد)

mohamad hamzeh;337429 نوشت:
سلام من هیچی نداشتم ازدواج کردم الان خونه اجاره کردم 24 ساله هستم از زندگیم هم راضیم در ضمن تقریبا یک ساله ازدواج کردم

سلام
انشاالله که زندگی خوب و پر خیر و برکتی داشته باشید .(حدس میزنم شما سربازی معاف بودید اینطور نیست؟)

بسم الله الرحمان الرحیم
انشاء الله مشکل شما حل می شود همه تو این پست جواب دادن من می خواستم در خواست کنم
1-وقتی مشکل تان حل شد همین جا واسه ما توضیح بدید تا ما هم استفاده کنیم
2-چرا نمی شود درس خواند و کار کرد(پدر من درس می خواند،کار میکرد(کارمند) شبها مسافر کشی هم می کرد و اندکی هم بعد از ازدواج به مناطق محروم (به خاطر حقوق بیشتر)هم رفت)
3-توانایی های شما چقدر است؟ایا از لطف خداوند نا امیدیم؟می توانید یا نمی توانید؟
4-ایا فهم خانم ها واقایون نسبت به یک موضوع یکی است؟با خواهر یا مادرمان چطور باید صحبت کنیم؟
5-نیاز جنسی قوی تره یا عاطفی؟کدام خطرناک تر است؟(ببینید دوام کدام بیشتر است)
6-پاسخ دوست هایمان کافی نبود؟
7-التماس دعا

ماه نورد;337299 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

درست می فرمائید... بنده این خط بالا رو با دقت نخونده بودم، بخاطر اینکه سریع می خواستم برم سر کارم که دیر شده بود ولی از طرفی می خواستم سوال شما هم بی جواب نمونه... و این خط بالا رو تند خونده بودم و در ذهنم فکر کردم که منظورتون از این خط بالا این هست که می فرمائید: "و مشکل جنسی هم دارم"

عذر خواهی می کنم...

ولی دیگه قرار نشد پای غربی ها رو وسط بکشید... برای غربی ها تبلیغ نکنید... سعی کنید جور دیگه ای اعتراضتون رو بفرمائید بهتر هست...

یا حسین شهید (ع)


با سلام
عذر خواهی چرا همین که لطف کردید و راه حل ارایه کردید بزرگواریتونا میرسونه دیگه شرمندم نکنید.

البته یه چیزم بگم این که بهتره به همه چیز به چشم سیاه و سفید نگاه نکنیم. همون غربی ها از خیلی جهات از ما جلو ترند فقطم غربی ها نه شرقی ها هم همینطور . مثل برنامه ریزی، تلاش ،احترام به حق یکدیگر، صداقت و ... و به تعبیر دیگه میشه گفت از خیلی جهات از ما مسلمون تر (البته ربطی به موضوع تاپیک نداره پس بهتره بحث نکنیم)

mahmood.m;337495 نوشت:
بسم الله الرحمان الرحیم
انشاء الله مشکل شما حل می شود همه تو این پست جواب دادن من می خواستم در خواست کنم
1-وقتی مشکل تان حل شد همین جا واسه ما توضیح بدید تا ما هم استفاده کنیم
2-چرا نمی شود درس خواند و کار کرد(پدر من درس می خواند،کار میکرد(کارمند) شبها مسافر کشی هم می کرد و اندکی هم بعد از ازدواج به مناطق محروم (به خاطر حقوق بیشتر)هم رفت)
3-توانایی های شما چقدر است؟ایا از لطف خداوند نا امیدیم؟می توانید یا نمی توانید؟
4-ایا فهم خانم ها واقایون نسبت به یک موضوع یکی است؟با خواهر یا مادرمان چطور باید صحبت کنیم؟
5-نیاز جنسی قوی تره یا عاطفی؟کدام خطرناک تر است؟(ببینید دوام کدام بیشتر است)
6-پاسخ دوست هایمان کافی نبود؟
7-التماس دعا

چشم اگه انشاالله مشکلم حل شد توضیح خواهم داد.

نکته اینجاست اگه من جواب این سوالات را میدونستم که دیگه مشکلی نداشتم.

یه نکته دیگه اینه که اکثرا درباره اینکه چطور مادرم را راضی کنم بحث کردند ولی سوال اصلی من اینه که

[="darkgreen"]آیا با شرایطی فعلیم (دانشجو بودن و سربازی نرفتن . فرض کنیم مشکل کار را هم حل کنم و برم سر کار) اصلا به ازدواج فکر کردن کار درستیه یا نه؟[/]

[="purple"]سلام پسرم.
الان سنه ازدواجنته اقدام كن. اگر مشكل سربازي داري اين هم قابل حل است . نهاتا دوران عقد طولا ني تر ميشه. سعي كن مادرتو با اصرار و خواهش مودبانه و از طريق عمه و خاله و.. راضي كني. (البته اگر حس حسادت و..ندارند. و خير خواه هستند.) به مادرت بگو شما بريد مگه من پسر شما نيستم و امثال اين جملات. حالا اگه قبول نكردن بعد... هر روز براشون از ازدواج اطرافيانت بگو . اينا همه تاثير داره.كي گفته در چنين شرايطي به پسر خوب زن نميدن من خودم با پسري دقيقا مشابه شرايط شما مواجه شدم و قبول كردم براي خواستگاري دخترم.چون پسر سالم و مومني بود.

مهم پاكيه اين مسائلي كه گفتيد همه قابل حل است.

.از همه مهم تر از خداوند بخواه از تو حركت و نمايش اراده و از خداوند بركت.
[/]

trust;337081 نوشت:
سلام دوست عزیر و تشکر بابت پیشنهادتون.
قصد جسارت ندارم ولی با این نظر شما به شدت مخالفم به این دلیل که اولا وجود مادر و خواهر (همجنس خود دختر) در تشخیص مناسب بودن یه دختر بسیار مفیده (همینطور که پدر دختر برای تشخیص مناسب بودن پسر هست) و همچنین قراره دو خانواده با هم زندگی کنن نه فقط دختر و پسر که اینطور تصمیم بگیرم. در ثانی اگر اینکار را کردم و همراهی خانواده را نتونستم بدست بیارم دو حالت پیش میاد یا با مخالفت خانوادم ازدواج کنم که زندگی برای همسرم جهنم میشه یا قید ازدواج با اون را بزنم که باعث وارد شدن ضربه روحی به ایشان و بنده خواهد شد.

[="blue"]به عنوان يك دختر ميگم اين حرف تقريبا منسوخه. من خيلي زياد با مادران در لباس خواستگار مواجه شدم . مي تونم بگم به جز دو سه نفرشون بقيه 50 40 تا مادر ديگه اون رفتاري كه بايد با دختري كه ميرن خواستگاريش نداشتن و مورد پسند من و هر دختري كه براش تعريف ميكنم نيست!! دختراي امروزي اكثرا مغرورن و يا اينكه قلق خاص خودشونو دارن . ديگه مث قديم نيست. اما رفتار اكثر مادر خواستگارها هنوز خيلي با روحيه دختران امروز سازگار نيست اين يعني چي ؟ يعني مادر ها خوب دخترا رو درك نميكنند و نميشناسند.(شكاف نسلها)
..
.
با عرض پوزش فقط نظرمو عرض ميكنم مادران موفق در امر ازدواج هرگز اجازه نميدن سن پسرشون به 31 برسه..حالا شما چطور به مادرتون اعتماد ميكنيد و دوباره كارو به ايشون ميسپاريد! اگر ايشون دختر شناس بودند براي برادر شما تا الان كاري ميكردند. اگر به اطرافتون نگاه كنيد در اغلب ازدواج ها هميشه يك طرف ناراضي است. اگر خانواده شما ناراضي باشند و واقعا خير و صلاح شما رو بخوان راضي خواهند شد با توجه به اين كه دختر مورد نظر خوب باشه اين مسائل رو با زيركي و مهارتهاي خودش حل ميكنه.

ازدواج به موقع (حداكثرا تا 24 25 ) يعني پيشرفت سريع !!!چرا عمر با ارزشتونو تنهايي و با سرعت كند پيش ببريد؟!!!نماز و روزه .و... همه وقت معين داره ازدواج هم همين طور . وقتش بگذره فوايدش به طور كامل به شخص نميرسه!!!

موفق باشيد.
[/]

با سلام مجدد

برادر بزرگوار البته حرف شیعه یاس و مادرشون بسیار متینه اما شرایطی که شما دارید مطابق با حرف خودتون به جناب حامد هست.
بله البته که اذیت شدن داره اما چاره ای جزء صبر و دعا و تلاش برای رضایت خانواده به طرق مختلف و... نیست .

در رابطه با شما با جناب امیدوار (مشاور) صحبتی داشتم ایشون با توجه به پاسختون به بقیه از جمله پاسخ به اینکه خودتان شخصا به انتخاب همسر اقدام کنید گفتند که شما خوشبختانه پختگی لازم رو دارید پس تو تصمیم گیری همچنان که از پاسخ هاتون بر می اید عاقلانه رفتار کنید.
به امید تحقق خواسته شما:Gol:

مادر شيعه ي ياس;337584 نوشت:
سلام پسرم.
الان سنه ازدواجنته اقدام كن. اگر مشكل سربازي داري اين هم قابل حل است . نهاتا دوران عقد طولا ني تر ميشه. سعي كن مادرتو با اصرار و خواهش مودبانه و از طريق عمه و خاله و.. راضي كني. (البته اگر حس حسادت و..ندارند. و خير خواه هستند.) به مادرت بگو شما بريد مگه من پسر شما نيستم و امثال اين جملات. حالا اگه قبول نكردن بعد... هر روز براشون از ازدواج اطرافيانت بگو . اينا همه تاثير داره.كي گفته در چنين شرايطي به پسر خوب زن نميدن من خودم با پسري دقيقا مشابه شرايط شما مواجه شدم و قبول كردم براي خواستگاري دخترم.چون پسر سالم و مومني بود.

مهم پاكيه اين مسائلي كه گفتيد همه قابل حل است.

.از همه مهم تر از خداوند بخواه از تو حركت و نمايش اراده و از خداوند بركت.

سلام علیک و سپاس فراوان بابت پاسختون
نظر شما به عنوان یه مادر باعث دلگرمیه. از طرف خانواده مادری که نمیتونم اقدام کنم چون مادرم خودشون فرزند بزرگتر هستن و بقیه هم تو کارهاشون با ایشون مشورت میکنن اما احتمالا از طریق عمه ام بتونم اقدام کنم. درباره اون روش دیگه هم فکر کنم یکمی دخترونه باشه اینکارا :khandeh!:

کاملا قبول دارم که حتما باید تلاشم را بیشتر کنم خودم هم از میزان تلاشم تو زندگیم راضی نیستم .

سلام
جناب trust به نظر بنده بغیر از همه ی تلاشهایی که دوستان گفتن اول از همه به فکر پیدا کردن کار باشین ، پس انداز و وضعیت مالیتون بد نیست اما حتی اگه زمان عقد هم طولانی بشه برای ادامه ی زندگی و خرج و مخارج و شروع زندگی باید شغل داشته باشین . حتی اگرکارتون موقت باشه . بالاخره حتی دوران عقد هم خرجهای مربوط به خودش رو داره .
یعنی تو اون دوران میخواین از پس اندازتون استفاده کنین ؟ پس عروسی رو میخواین چیکار کنین؟
یه مطلب دیگه اینکه : به مادرو خواهرتون بگین باشه شما میگین هیچ دختری راضی نمیشه شرایط منو قبول کنه ، حالا شما برین خواستگاری اگه کسی قبول نکرد من یه فکر دیگه میکنم ، اگر هم کسی قبول کرد که رفته رفته تلاشمو میکنم تا اوضاع بهتر بشه و سروسامان بگیرم .
انشاءلله موفق باشین . :Gol:

شيعه ي ياس;337603 نوشت:
به عنوان يك دختر ميگم اين حرف تقريبا منسوخه. من خيلي زياد با مادران در لباس خواستگار مواجه شدم . مي تونم بگم به جز دو سه نفرشون بقيه 50 40 تا مادر ديگه اون رفتاري كه بايد با دختري كه ميرن خواستگاريش نداشتن و مورد پسند من و هر دختري كه براش تعريف ميكنم نيست!! دختراي امروزي اكثرا مغرورن و يا اينكه قلق خاص خودشونو دارن . ديگه مث قديم نيست. اما رفتار اكثر مادر خواستگارها هنوز خيلي با روحيه دختران امروز سازگار نيست اين يعني چي ؟ يعني مادر ها خوب دخترا رو درك نميكنند و نميشناسند.(شكاف نسلها)
..
.
با عرض پوزش فقط نظرمو عرض ميكنم مادران موفق در امر ازدواج هرگز اجازه نميدن سن پسرشون به 31 برسه..حالا شما چطور به مادرتون اعتماد ميكنيد و دوباره كارو به ايشون ميسپاريد! اگر ايشون دختر شناس بودند براي برادر شما تا الان كاري ميكردند. اگر به اطرافتون نگاه كنيد در اغلب ازدواج ها هميشه يك طرف ناراضي است. اگر خانواده شما ناراضي باشند و واقعا خير و صلاح شما رو بخوان راضي خواهند شد با توجه به اين كه دختر مورد نظر خوب باشه اين مسائل رو با زيركي و مهارتهاي خودش حل ميكنه.

ازدواج به موقع (حداكثرا تا 24 25 ) يعني پيشرفت سريع !!!چرا عمر با ارزشتونو تنهايي و با سرعت كند پيش ببريد؟!!!نماز و روزه .و... همه وقت معين داره ازدواج هم همين طور . وقتش بگذره فوايدش به طور كامل به شخص نميرسه!!!

موفق باشيد.

سلام و تشکر بابت پاسختون
نظر شما محترمه ولی من باهاش موافق نیستم . دختری که نتونه رفتار مادرما تو یه جلسه خواستگاری تحمل کنه بعد تو یه عمر زندگی چطور میخواد تحمل کنه. تا قبل ازدواج نظر اطرافیان نزدیک مهمه و باید بررسی بشه اما بعد ازدواج که با چشم باز عیوب همسرم را پذیرفتم و باهاش ازدواج کردم به احدی اجازه دخالت و نظر دادن تو زندگیم یا راجع به همسرم را نخواهم داد (انشاالله). اگه دختر و پسر خودشون ببرن و بدوزن خودشونا از این نظرات محروم کردن و فقط به ضرر خودشون تموم میشه. دخترای امروزی اگه مشکل دارن بهتره خودشونا اصلاح کنن.
[spoiler]اون 31 سالگیه برادرم هم گرچه ربطی به موضوع نداره ولی جوابتون را میدم. اول اینکه برادر من با اینکه معاف بود هرچی مادرم بهش اصرار می کرد ازدواج کن نمی کرد و تازه یک و نیم ساله که رفتن خواستگاری. نکته دیگه هم اینه که چون سن دخترا رفته بالا و همشون بیکار بودن نشستن هی مدرک گرفتن. فوق لیسانس و دکترا های گوناگون.فکر کردن خیلی کار مهمی کردن. به نظر من یه دیپلمه با فهم و شعور و مومن شرف داره به استاد دانشگاهی که فکر کرده مدرکش باعث برتریش نسبت به سایر آدماس. بقیه اش هم تقصیر خود برادرمه و مادرم در این ماجرا تقریبا بی تقصیره البته تقریبا.
[/spoiler]شاید فکر کنید من به اصطلاح بچه ننه هستم ولی اینطور نیست چون در جاهایی که زندگی فقط مربوط به خودم بشه اجازه دخالت هیچ کس و حتی مادرم را هم نمیدم مثل انتخاب رشته ام که می گفتن نرو یه شهر دیگه (ومن در شهر خودم و دانشگاه و رشته بهتر قبول میشدم) ولی (بنا به دلایل شخصی) گفتم به کسی مربوط نیست هرکاری دوست دارم می کنم الانم میدونم اگه اینطوری برخورد کنم نتیجه میده ولی ازدواجی که رضایت والدین درش نباشه سرانجام خوشی نداره و حداقلش اینه که در آینده اگه مشکلی برات پیش اومد حمایتت نمی کنن.
در مورد پاراگراف آخر هم کاملا موافقم ولی چه کنم که شرایط مهیا نیست که باید مهیاش کنم
در پناه حق

شيعه ي ياس;337603 نوشت:

ازدواج به موقع (حداكثرا تا 24 25 ) يعني پيشرفت سريع !!!چرا عمر با ارزشتونو تنهايي و با سرعت كند پيش ببريد؟!!!نماز و روزه .و... همه وقت معين داره ازدواج هم همين طور . وقتش بگذره فوايدش به طور كامل به شخص نميرسه!!!

ببخشید خواهرم سوالی پیش اومد! شما این سن 24 تا 25 رو بر چه اساسی اعلام فرمودید؟! نظر شخصی بوده؟
و اینکه مثلا بنده که باید 6 سال درس بخونم و بعدش اگر خواستم برای تحصیل ادامه بدم (که پدرم همین نظر رو دارن) تا حد اقل 10 سال دیگه نمیتونم در آمد داشته باشم. به نظر شما باز هم 24 یا 25 سال سن مناسبی هست؟ اون هم حداکثر! حداقلش رو میشه بفرمائید...

ممنون از شما//

همره;337621 نوشت:
با سلام مجدد

برادر بزرگوار البته حرف شیعه یاس و مادرشون بسیار متینه اما شرایطی که شما دارید مطابق با حرف خودتون به جناب حامد هست.
بله البته که اذیت شدن داره اما چاره ای جزء صبر و دعا و تلاش برای رضایت خانواده به طرق مختلف و... نیست .

در رابطه با شما با جناب امیدوار (مشاور) صحبتی داشتم ایشون با توجه به پاسختون به بقیه از جمله پاسخ به اینکه خودتان شخصا به انتخاب همسر اقدام کنید گفتند که شما خوشبختانه پختگی لازم رو دارید پس تو تصمیم گیری همچنان که از پاسخ هاتون بر می اید عاقلانه رفتار کنید.
به امید تحقق خواسته شما

سلام علیک و رحمته الله
ممنون از پیگیریتون که حق خواهری را به جا آوردین. جناب مشاور لطف داشتن که این حرفا زدند . تمام سعیم را میکنم که عاقلانه رفتار کنم. از تمامی دوستان هم در بحث مشارکت داشتن تشکر می کنم.
ان شاالله خدا همه را به خواسته های مشروعشون برسونه به خصوص در زمینه ازدواج

گل نیلوفر;337971 نوشت:
سلام
جناب trust به نظر بنده بغیر از همه ی تلاشهایی که دوستان گفتن اول از همه به فکر پیدا کردن کار باشین ، پس انداز و وضعیت مالیتون بد نیست اما حتی اگه زمان عقد هم طولانی بشه برای ادامه ی زندگی و خرج و مخارج و شروع زندگی باید شغل داشته باشین . حتی اگرکارتون موقت باشه . بالاخره حتی دوران عقد هم خرجهای مربوط به خودش رو داره .
یعنی تو اون دوران میخواین از پس اندازتون استفاده کنین ؟ پس عروسی رو میخواین چیکار کنین؟
یه مطلب دیگه اینکه : به مادرو خواهرتون بگین باشه شما میگین هیچ دختری راضی نمیشه شرایط منو قبول کنه ، حالا شما برین خواستگاری اگه کسی قبول نکرد من یه فکر دیگه میکنم ، اگر هم کسی قبول کرد که رفته رفته تلاشمو میکنم تا اوضاع بهتر بشه و سروسامان بگیرم .
انشاءلله موفق باشین .

با سلام و سپاس بابت پاسختون
خودم هم پس از شنیدن پاسخ دوستان به همین نتیجه رسیدم.
پس[="SeaGreen"]
تلاش تلاش تلاش تلاش
توکل توکل توکل توکل
ازدواج ازدواج ازدواج ازدواج
[/]

البته ازدواج فقط یه بار:khandeh!:
انشالله نتیجه را خبر خواهم داد

trust;336852 نوشت:
با سلام خدمت شما خواهر گرامی و سپاس بابت پاسخگوییتان. متاسفانه پدر بنده به رحمت خدا رفته اند و خواهر بزرگتر من هم با من مخالف است و به طور کلی یه جورایی همه با من مخالفن. البته درک می کنم که اونها هم مخالفتشون از روی دشمنی با من نیست و خیر و صلاح منا میخوان . وقتی میگن کسی با این شرایط دختر بهت نمیده چی بهشون بگم. (راستش منظور اصلیشونا از بقیه حرفاشون فهمیدم اینه که دختری که الان با شرایطتت باهات ازدواج کنه شرایط خودش خوب نیست و بعدا پشیمون میشی ولی من دقیقا نظرم در این مورد برعکسه) راستی در مورد عقد و سپس ازدواج هم تا حرفی به میان آوردم انگار حرف رکیک زده ام و به شدت مورد مخالفت قرار گرفت با این توضیح که نمیشه دختر را خیلی تو عقد نگه داشت با هم دعواتون میشه و اینکه عقد نهایت 5 6 ماه

سلام دوست گلم

به نظر من درسته که شرایط اقتصادی مهم نیست ولی باید یه حداقل ی داشته باشی. یا اگه نداری داداش بتونه کمکتون کنه
و از طرفی شما هنوز شخص مورد نظر خودتون رو پیدا نکردی. اینجوری که نمیشه.
به نظر من اگه فشار روانی و حنسی زیادی نداری عجله نکن.

نقل قول:
دختری که نتونه رفتار مادرما تو یه جلسه خواستگاری تحمل کنه بعد تو یه عمر زندگی چطور میخواد تحمل کنه. تا قبل ازدواج نظر اطرافیان نزدیک مهمه و باید بررسی بشه اما بعد ازدواج که با چشم باز عیوب همسرم را پذیرفتم و باهاش ازدواج کردم به احدی اجازه دخالت و نظر دادن تو زندگیم یا راجع به همسرم را نخواهم داد (انشاالله).

مادري كه نتواند در يك جلسه خواستگاري رفتاري صحيح داشته باشد ايا:
ايا در اينده با اين دختر رفتاري صحيح خواهد داشت؟!
ايا پسري با رفتار صحيح تربيت كرده؟!(با توجه به اين كه رفتار غلط ناشي از نداشتن علم نسبت به روحيات دختران است و البته رفتار اجتماعي)
كدام منصفانه تر است؟!
توقع رفتاري پسنديده از مادري با سابقه تربيت حداقل يك فرزند؟!يا توقع سكوت و تحمل از دختري جوان مغرور و حساس(با توجه به سن طبيعيه)؟!
..................................................................................
شرايط سخت زندگي چه زماني رخ ميدهد ؟!
دوران جواني زماني كه انسان روحيه حساس دارد هنگام تحصيل پيدا كردن كار فشارهاس مختلف رواني!
هدف از ازدواج = حفظ ارامش براي رسيدن به اهداف مقدس
خب درست زماني كه انسان ميفهمه نه والدين ونه دوستان نمي توانند شرايط رواني و..مناسبو براي فرد تامين كنند متوجه ميشه نياز به ازدواج داره!
اگر پسر بودم شرايط سخت زندگيمو تنها سپري نميكردم و دختري كه فقط در شرايط امن و امان و همه چي تامين زندگيم راضي به ازدواج بشه نميخواستم.
دقت كنيد
دقيقا كدوم بخش ازدواج پسري كه هم كار و هم منزل و ... رو داره با توكل پيش ميره؟!
يعني اگر همه چي بنده تامين بود و همه چي دو دو تا چهارتا است ازدواج ميكنم با توكل!!!!
(شبيه پارادوكس و متناقض نماست!)
..............................................................
من ميپرسم مگه يك ازدواج چقدر خرج داره؟! يك مراسم عقد و يك مجلس با دعوت بزرگان فاميل چقدر خرج داره؟!
مراسم هاي بزرگي كه يك عده ميگرن هم اسرافه و هم خيانت به همه جوونا. كار براي همه سخت كردنه. نكنيم تا نكنند.
بعد با توجه به شرايط ميشه چند سال عقد بود . توي اين چند سال هم اگه تلاش گر باشيد خداوند هم روزي رسونه.
نكته بعدي. مگه خواستگاري رفتن اسونه. تجربه به دست مياريد يا روحيات اشنا ميشيد. مث تست زدن قبل كنكوره. (البته من زياد خواستگاري رفتو تاييد نميكنم. به خودي خود پيش مياد)
همون طور كه در انتخاب يك دختر بايد زرنگ بود در انتخاب يك پسر هم همين طوره. مثلا با از حرفها و رفتارهاي يك دختر ميشه فهميد چقدر اين رفتار ها مقطعيه چقدر عمقيه چقدر تغيير پذيره و... در باره يك پسر هم به نظر من بايد به جنم و ايمانش نگاه كرد . كه اسمشو ميذارم هوش مذهبي ! يعني خانواده دختر بررسي كنن كه با توجه به روحيات و سابقه پسر چه اينده اي خواهد داشت. كه مطمئن باشيد ميكنند. اين خيلي مهمه كه كسي بتونه خودشو به طرف مقابل ثابت كنه.

...................................خواهش مندم جبهه نگيريد.بشنويد خوب بود عمل كنيد نبود هم .... ...................

سلام
اینجا مثل این که همه دوست آشنا هستند ! حالا ما غریبه ها هم یه سوال داریم (البته اگه اجازه بدین)
من دانشجوی تحصیلات تکمیلی ام ! به یه دختر از 4 سال پیش علاقه مندم و هنوز جرات این که تو خونواده اسم ازدواج رو بیارم رو ندارم (البته اینو بگم که اصلا هم پول ندارنم سربازیم هم که الا ماشالله درسم هم که هست)
ولی الان واقعا تحت شدید ترین فشار های روانی به خاطر از دست دادن اون خانم هستم به طوری که شب و روز خواب و خوراک و درس و... رو ازم گرفته ، مخصوصا الان که دارن از لیسانس فارغ التحصیل میشن ! اگه برم جلو که خرج و مخارج و مدت سربازی نمی ذاره که اون و خونوادش این شرایط رو قبول کنن!
اگه هم نرم مطمئنم که دیگه ازدواج رو میندازم بعد 32 سالگی و معلوم نیس با کی باشه(انتخاب مامان!) و تا اون وقتا چی کارا که نکنم!
به نظر شما تو این شرایط حساس من چی کار کنم؟

janejanan;337981 نوشت:
ببخشید خواهرم سوالی پیش اومد! شما این سن 24 تا 25 رو بر چه اساسی اعلام فرمودید؟! نظر شخصی بوده؟
و اینکه مثلا بنده که باید 6 سال درس بخونم و بعدش اگر خواستم برای تحصیل ادامه بدم (که پدرم همین نظر رو دارن) تا حد اقل 10 سال دیگه نمیتونم در آمد داشته باشم. به نظر شما باز هم 24 یا 25 سال سن مناسبی هست؟ اون هم حداکثر! حداقلش رو میشه بفرمائید...

ممنون از شما//


هميشه راهي هست.مشاغل جانبي رو بررسي كنيد.
24 25 ديره نميگم فقط براي ازدواج! براي رسيدن به بلوغ فكري لازم براي ازدواج ديره. براي وارد شدن به فعاليت هاي اجتماعي و اقتصادي هم ديره.
من به جامعه فعلي نگاه نميكنم. به اون چه كه بايد باشه توجه دارم.
از نظر اسلام دختر (9 به بالا تا سني ) و پسر (15 به بالا تا سني) حالا براي برخي از امروزي ها 20 21 22 23 24 نهايتااااااااا25
......
در جامعه مهدوي نيروي اصلي جوانان اند...جوانان سالم با افكار صحيح و ارامش خاطر
اين سن ازدواج مورد پذيرش نيست با توجه به هدفي كه جامعه اسلامي داره.
.....................
من به شخصه براي اين سن ازدواج و رسيدن به الگوي مناسب در حال برنامه ريزي و فعلا در حال تربيت داماد گلم اقا محمد صادق (سه ساله) هستم .كه اين برنامه جامع رو با همكاري مادرشون اجرا كنيم. ان شاء الله

موفق باشيد.

sgسلام ازدواج مشکلاتی داره که خودش اونها رو حل میکنه تازه یه شیرینی هایی هم به زندگیت اضافه میشه

alit;338201 نوشت:
اگه برم جلو که خرج و مخارج و مدت سربازی نمی ذاره که اون و خونوادش این شرایط رو قبول کنن!

با سلام به شما دوست گرامی

به نظر حقیر اگر مطمئن هستید که تناسب کلی بین شما هست اقدام کنید. پیش داوری نکنید چون بعداً افسوس خواهید خورد که چرا مطرح نکردم. البته پیشنهادتون باید حساب شده و منطقی باشه. اگه اون خانم هم به شما علاقه داشته باشن و حاضر باشن برای زندگی با شما یکی دوسالی صبر کنن با کمی تلاش اضافه می تونید تو دوره فوق هم کار کنید و هم مقدمات ازدواج رو فراهم کنید. سخته ولی شدنیه. البته به شرطش که همون تناسب هست. اگه خانم متمولی هستن یا در رفاه زیادی بودن بحث فرق می کنه. ولی به نظرم با سنجیدن جوانب پیشنهادتون رو بطور مؤدبانه مطرح کنید. اگه جواب منفی گرفتید هم عزا نگیرید. در عوض خیالتون راحت می شه که واقعاً هیچ راهی نبوده. اما اگه مطرح نکنید بعداً پیشمون می شید و هی می گید شاید قبول می کردن ... شاید کار پیدا می کردم ... شاید سربازیم راحت می گذشت ...
از مشورت افراد باتجربه و مطمئن دور و برتون غافل نشید. مثلاً یه واسطه از خانم های کارمند دانشگاه.

موفق باشید.:Gol:

سلام...
من یه دختر 19 ساله ام ک امسال ورودی دانشگاه بودم و رشته مهندسی قبول شدم....
خواستگاری دارم که 3 سال است که منتظر پاسخ منه...البته کاملا از طریق خانواده...ایشون تنها کسی هست که پدرم بهشون اعتماد دارن و اجازه گزاشتن پاشونو تو خونمون دادن....خانواده روی این فرد اصرار دارن اما خودم از ایشون ب دلایل نامعلومی ب شددددت خوشم نمیاد...اما هیچ دلیل قانع کننده ای هم واسه رد کردنشون پیدا نمیکنم....چون تقریبا همه شرایط مناسب ازدواجو دارن (دین و اعتقاد،خونه،کار...)اما 8سالم بامن اختلاف سنی دارن...این درسته که بااین دیدی که نسبت بهشون دارم باهاشون ازدواج کنم....درحالی ک من مخالف ازدواج نیستم ولی احتمالا ایشون باوجود پدرم آخرین شانسم باشه؟؟؟؟!!!!

در جواب این دوستمونم بگم ک اولا سلام...دوما کم نیستن افراد کم توقع...ناامید نباشن و توکلشون ب خدا باشه....چون من خودم تو همین دانشگاه تهرانش دخترای بسیار خوبی دیدم که چقدر افراد پاک و کم ادعایی هستن و ملاک رو ایمان و تقوا میزارن...ن پووووول....و اینکه این مشکل ایشون الان منحصر ب خودشون نیست....همه انگار یجورایی همدردن....(باتوجه ب صحبتایی ک با افراد مختلف داشتم....)حالا خدارو شبانه روز شکر کنید ک فرد سالم و با اعتقادی موندید....وگرنه چه گل هایی ک ناخواسته و با بیرحمی و بی اطلاعی پرپر شدن....
واقعا خدا عاقبت هممونو بخیر کنه ک تشبیه دین به آتیش کف دست تعبیر کاااملا ب حقیه....

ممنون
یاعلی....

اگه اجازه بدید یه اظهار نظر ب نسبت فهم خودم خواهرانه بکنم....برادر من اگر واااااقعا تناسب و تفاهم وجود داره قدم پیش بزارید....وگرنه نکنه گول عشق های آتشین جوانی و حسرت های آیندشو بخورید....(منظورم ب شرایط شما نیستا....ب نوع علاقتونه....این طرز بیان ب نظرم از نوع علاقه های زودگذر اومد...)
ولی کلا بخاطر شرایط از ازدواج دوری نکنید....خودم میشناسم دختریو ک دکتری مهندسی برق تهرانه با شرایط بسیار خوب و عالی ک الان ازدواج کرده و همسرشون ن کار دارن ن تحصیلات همسطح ایشون و ن خونه....ولی کاملا زندگی خوبیو دارن تجربه میکنن...

یاعلی...

fatemehs;338529 نوشت:

سلام...

خواستگاری دارم که 3 سال است که منتظر پاسخ منه...البته کاملا از طریق خانواده...ایشون تنها کسی هست که پدرم بهشون اعتماد دارن و اجازه گزاشتن پاشونو تو خونمون دادن....خانواده روی این فرد اصرار دارن اما خودم از ایشون ب دلایل نامعلومی ب شددددت خوشم نمیاد...اما هیچ دلیل قانع کننده ای هم واسه رد کردنشون پیدا نمیکنم....چون تقریبا همه شرایط مناسب ازدواجو دارن (دین و اعتقاد،خونه،کار...)اما 8سالم بامن اختلاف سنی دارن...این درسته که بااین دیدی که نسبت بهشون دارم باهاشون ازدواج کنم....درحالی ک من مخالف ازدواج نیستم ولی احتمالا ایشون باوجود پدرم آخرین شانسم باشه؟؟؟؟!!!!

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت
در اينگونه موارد، پيشنهاد اين است كه شخص براي خود يك بازه زماني تعيين كند و با آرامش موضوع را بررسي كند، در صورتيكه در اين مدت زمان(كه ضرورتا نبايد طولاني باشد) نظر او به خواستگار تغيير نكرد، موضوع را منتفي تلقي كند؛ چرا كه معمولا تغيير چنين حسي(منفي)، بعد از ازدواج، بسيار دشوار خواهد بود.

fatemehs;338529 نوشت:
سلام...
من یه دختر 19 ساله ام ک امسال ورودی دانشگاه بودم و رشته مهندسی قبول شدم....
خواستگاری دارم که 3 سال است که منتظر پاسخ منه...البته کاملا از طریق خانواده...ایشون تنها کسی هست که پدرم بهشون اعتماد دارن و اجازه گزاشتن پاشونو تو خونمون دادن....خانواده روی این فرد اصرار دارن اما خودم از ایشون ب دلایل نامعلومی ب شددددت خوشم نمیاد...اما هیچ دلیل قانع کننده ای هم واسه رد کردنشون پیدا نمیکنم....چون تقریبا همه شرایط مناسب ازدواجو دارن (دین و اعتقاد،خونه،کار...)اما 8سالم بامن اختلاف سنی دارن...این درسته که بااین دیدی که نسبت بهشون دارم باهاشون ازدواج کنم....درحالی ک من مخالف ازدواج نیستم ولی احتمالا ایشون باوجود پدرم آخرین شانسم باشه؟؟؟؟!!!!

در جواب این دوستمونم بگم ک اولا سلام...دوما کم نیستن افراد کم توقع...ناامید نباشن و توکلشون ب خدا باشه....چون من خودم تو همین دانشگاه تهرانش دخترای بسیار خوبی دیدم که چقدر افراد پاک و کم ادعایی هستن و ملاک رو ایمان و تقوا میزارن...ن پووووول....و اینکه این مشکل ایشون الان منحصر ب خودشون نیست....همه انگار یجورایی همدردن....(باتوجه ب صحبتایی ک با افراد مختلف داشتم....)حالا خدارو شبانه روز شکر کنید ک فرد سالم و با اعتقادی موندید....وگرنه چه گل هایی ک ناخواسته و با بیرحمی و بی اطلاعی پرپر شدن....
واقعا خدا عاقبت هممونو بخیر کنه ک تشبیه دین به آتیش کف دست تعبیر کاااملا ب حقیه....

ممنون
یاعلی....


با سلام وعرض ادب و کسب اجازه از جناب امیدوار
دوست عزیز خانمها مکانیزم ذهنی و روانی خاصی دارند ،
انها تصویری ذهنی که معمولا مطلوب از همسر اینده یشان است در سر می پرورانند و با خود دارند ، و اگر خواستگارشان با ان تصویر ذهنی همخوانی نداشته باشد دچار شک وتردید و احساس بی علاقگی می کنند.

شاید یکی از دلایل بی علاقگی شما در ناخوداگاهتان این باشد...
یا اینکه چون ان شخص زمانی از شما خواستگاری کرده که شما هیچگونه امادگی برای ازدواج نداشته اید و این سبب شده...
حالا بنا به گفته های جناب امیدوار در ارامش کامل سعی کنید تصور یک زندگی خوشبخت را در کنار ان اقا داشته باشید به رفتن با هم به گردش و هر چه که مد نظرتان با همسر اینده تان باشد بعد از گذشت مدتی احتمال دارد که به ان شخص علاقه مند شوید.

alit;338201 نوشت:
سلام
اینجا مثل این که همه دوست آشنا هستند ! حالا ما غریبه ها هم یه سوال داریم (البته اگه اجازه بدین)
من دانشجوی تحصیلات تکمیلی ام ! به یه دختر از 4 سال پیش علاقه مندم و هنوز جرات این که تو خونواده اسم ازدواج رو بیارم رو ندارم (البته اینو بگم که اصلا هم پول ندارنم سربازیم هم که الا ماشالله درسم هم که هست)
ولی الان واقعا تحت شدید ترین فشار های روانی به خاطر از دست دادن اون خانم هستم به طوری که شب و روز خواب و خوراک و درس و... رو ازم گرفته ، مخصوصا الان که دارن از لیسانس فارغ التحصیل میشن ! اگه برم جلو که خرج و مخارج و مدت سربازی نمی ذاره که اون و خونوادش این شرایط رو قبول کنن!
اگه هم نرم مطمئنم که دیگه ازدواج رو میندازم بعد 32 سالگی و معلوم نیس با کی باشه(انتخاب مامان!) و تا اون وقتا چی کارا که نکنم!
به نظر شما تو این شرایط حساس من چی کار کنم؟

با سلام وکسب اجازه از جناب امیدوار

اول اینکه انتخاب مامان مشکلی نه تنها نداره بلکه تقریبا همون چیزی هست که خودتون میخاید و همچنین پخته تر هم است زیرا شما در این خانواده رشد کرده اید و علاقه ها و بی علاقه ایی های انها را در وجود خود پرورش داده اید...

حال میماند ان خانم قرار نیست با بیان شما درباره ازدواج فاجعه ای رخ دهد با صبر و متانت و احترام به خانواده ، انها را برای رفتن به خواستگاری راضی کنید.

مطمئن باشید طرز صحبت کردن و متانت اولیه شما و خانواده یتان در خواستگاری تاثیر بسزایی در قبول کردن انها دارد ولو اینکه سر کار نباشید و پول و پله ای هم نداشته باشید...

میتوانید پیشنهاد عقد طولانی یا نامزدی و.... بدهید.

ضمنا خداوند بندگانش را از فضلش بی نیاز می کند صبر و استقامت یادتان نرود.:Gol:

مؤمن;338525 نوشت:

با سلام به شما دوست گرامی

به نظر حقیر اگر مطمئن هستید که تناسب کلی بین شما هست اقدام کنید. پیش داوری نکنید ......

موفق باشید.:gol:

با تشکر از جوابتون
یه سوال دیگه هم داشتم این که آیا به خونوادم اطلاع بدم که می خوام به این خانوم پیشنهاد بدم؟
چون واقعا سخت گیرند و شاید اصلا فکر کنن دارم از دستشون میرم! و میرن دنبال دختر برام می گردن در صورتی که من فقط در این شرایط به خاطر این خانوم فکر ازدواج دارم وگر نه به صورت عادی بخوام برم دنبال ازدواج ، توی سن سی و اندی سالگی میرم ! و حتی اگه برن دنبال تحقیق و... ذهن منو از درس دور میکنه و مشکلات برام ایجاد میشه!
خواهشا کمکم کنید.

سلام دوست عزیز
شرایط شما که خیلی بهتر از منه چون من 24سالمه نه پولی دارم نه خونه ای ونه کاری(دانشجوی شیمی) وهنوز هم تموم نشده درسام ولی سربازی ندارم.
ولی 1 سال پیش رفتم به مامانم گفتم که من دیگه نمیتونم میخوام همدم داشته باشم البته نه با این صراحت مامانمم خواست چند نفر رو معرفی کنه اولین نفری رو که معرفی کرد من گفتم همین. ماه رمضان رفتیم خواستگاری روز بعد عید فطر عقد کردیم خیلی ساده ولی بعد از8ماه تازه داره بیکاری روم اثر میزاره چون نمیتونم براش چیزی بخرم اگه شما مشکل مالی ندارین و واقعا نیاز به ازدواج دارین با بزرگتری صحبت کنین مثل دایی ،خاله ،عمو...تا اونا خوانوادتون رو راضی کنن.

mghkh_2009;338963 نوشت:
سلام دوست عزیز
شرایط شما که خیلی بهتر از منه چون من 24سالمه نه پولی دارم نه خونه ای ونه کاری(دانشجوی شیمی) وهنوز هم تموم نشده درسام ولی سربازی ندارم.
ولی 1 سال پیش رفتم به مامانم گفتم که من دیگه نمیتونم میخوام همدم داشته باشم البته نه با این صراحت مامانمم خواست چند نفر رو معرفی کنه اولین نفری رو که معرفی کرد من گفتم همین. ماه رمضان رفتیم خواستگاری روز بعد عید فطر عقد کردیم خیلی ساده ولی بعد از8ماه تازه داره بیکاری روم اثر میزاره چون نمیتونم براش چیزی بخرم اگه شما مشکل مالی ندارین و واقعا نیاز به ازدواج دارین با بزرگتری صحبت کنین مثل دایی ،خاله ،عمو...تا اونا خوانوادتون رو راضی کنن.

داداش من، این چیزی که بالا نوشتم ادامه سوالای قبلیم بوده! (می تونین برید نقل قول alit در دو تا پست قبلی که توسط همره نوشته شده سوال قبلیم رو ببینید)
من خودم می تونم با خونوادم صحبت کنم و به عمو و... نیاز ندارم ، فقط از هر راهی برم ،مدیریت ها و روانشناسی های خانواده و آشنایان و دلسوزان اینجانب به حد اعلا می رسه و باید تو این موقع خاص! که دستم از نظر داشتن وقت خالیه ، کل وقت رو به این حرفا اختصاص بدم.
بعدش هم همون طور که تو پست های قبلیم میتونید بخونید، من سربازی رو کامل پیش رو دارم و درسم هم که هست اونم که شاید الانا خواستگار(که داره) براش بیاد!
تازه یه استرس از اینم هم هست که نکنه با این بی پولیم (که به لطف خدمت مقدس سربازی تا دو سه سال دیگه هم ادامه داره) یه نفر دیگه رو به خاطر خودم بدبختش کنم یا وسطا کم بیاره ویا...... یا.... یا...:Gig:

اگر دردم یکی بودی چه بودی____________وگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی____________ازین هر دو یکی بودی چه بودی

fatemehs;338535 نوشت:

این طرز بیان ب نظرم از نوع علاقه های زودگذر اومد...)

خانوم خواهرانه، شوما از کوجا به این نتیجه ی واقعا مهم رسیدید!!!!!:Gig: واقعا سواله واسم ها! لطفا جواب بدید

انتخاب مامان هم به این خاطر از نظر من رده که به نظر من به برای زندگی کردن باید عاشق بود و سخت می شه که با انتخاب مامان ، یک انسان که شاید کلا برامون فیلم بازی کنه:Moteajeb!: گیرمون بیاد و بعد مشکلات !!!
به نظر من احتمال این که دو نفر به صورت رندوم انتخاب کنیم و عاشق هم شن 50 درصده(البته شاید بین دو نفر عاشق:hamdel: این که این رابطه تا آخر ادامه داشته باشه ، 80 درصد باشه!)

تمام حرفهایی که در پست ها میگم از خودمه و قابلیت استفاده در زندگی شخصی هیچ کس حتی خودم نیست :khandeh!:(اینا واسه خودم هم سواله) :Mohabbat:

alit;340853 نوشت:
خانوم خواهرانه، شوما از کوجا به این نتیجه ی واقعا مهم رسیدید!!!!!:Gig: واقعا سواله واسم ها! لطفا جواب بدید

سلام...اولا....ببخشید دیر جواب میدم ...
دوما....فقط چیزی ک بنزرم رسید و گفتم!!!!نگفتم ک حتما شما اینجور هستید...
سوما...درسته شاید یذره سنم کم باشه ولی با افراد خیلییییی زیادی ک تو این شرایط بودن برخورد کردم و باهاشون صحبت کردم...نوع کلماتی ک استفاده میکنن و طرز استفاده از کلماتو اصن نحوه ی بیان مطلبتون کاملا برام آشنا بود و مثه بقیه!!!!مثه خیلیا ک اولش میگن بی تو هرگز ولی یه سال بعد کلا از طرفشون برگشتن!!!دلم نخواست مثه خیلیا متضرر شید!!!!واسه همینم گفتم خوااااهرانه!!!!:Cheshmak:
در کل فققققققط نظرم بود و انشالا هرچی خبره براتون پیش بیاد...:khandeh!:

یا علی....:Gol:

fatemehs;341320 نوشت:
نوع کلماتی ک استفاده میکنن و طرز استفاده از کلماتو اصن نحوه ی بیان مطلبتون کاملا برام آشنا بود
خوااااهرانه!!!!:cheshmak:
در کل فققققققط نظرم بود و انشالا هرچی خبره براتون پیش بیاد...:

در مورد این چیزی که شما فرمودید هم باید مشاوره کنم.
شاید اینجور هست که شما می گید.
در کل ممنون

[="blue"]خوش بینی در امر ازدواج
امام صادق علیه السلام در خصوص داشتن امید به فضل الهی در امر ازدواج می فرماید: «مَنْ تَرَکَ التَّزْویجَ مَخافَةَ الْفَقْرِ فَقَدْ اَساءَ الظَّنَّ بِاللّه ِ عَزَّوَجَلَّ. اِنِّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ(4) یَقُولُ: «اِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهُمُ اللّه ُ مِنْ فَضْلِهِ»؛
هر که از ترس تهیدستی ازدواج نکند، به خدای متعال گمان بد برده است. خداوند عزوجل می فرماید: «اگر تهیدست باشند خداوند از فضل خود توانگرشان می سازد.»

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ تَرَکَ التَّزْویجَ مَخافَةَ الْعَیْلَة فَلَیْسَ مِنّا؛(5) هر که از ترس تنگدستی ازدواج نکند، از ما نیست.»[/]

منبع:http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/2689/3840/29469

موضوع قفل شده است