جمع بندی حق الله و حق الناس در قرآن

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حق الله و حق الناس در قرآن

سلام
اینکه میگید خدا "حق الله" رو می بخشه ولی "حق الناس" رو نمی بخشه آیا منبع قرآنی هم داره ؟؟
یعنی توی کدام آیه قرآن بین حق الله و حق الناس این تفاوت رو گذاشته است؟؟

بنده خدا1;331744 نوشت:
سلام
اینکه میگید خدا "حق الله" رو می بخشه ولی "حق الناس" رو نمی بخشه آیا منبع قرآنی هم داره ؟؟
یعنی توی کدام آیه قرآن بین حق الله و حق الناس این تفاوت رو گذاشته است؟؟

سلام
من هم موافقم که خداوند از حق خودش می گذره چون درگاهی بنام توبه قرار داده
خداوند فرمود:(اگر بنده گناهکاری توبه کند و دیگر سراغ گناهان گذشته نرود نه تنها همه گناهانش را می بخشم بلکه تمام آنها را به نیکی و صواب مبدل می کنم)
یا اون جمله که خدا از حق خودش می گذره ولی از حق بنده هاش نه فکر کنم حدیث باشه
بنظر من هم درسته
ما اگر مثلا حق یک یتیم رو بخوریم
بین مثلا زن و شوهری فتنه ایجاد کنیم
یا از مال کسی دزدی کنیم و به هر جهتی حق دیگری رو ضایع کنیم این می شه حق الناس که باید خود شخص حلال کند تا بخشیده شویم

راستش من فقط به قرآن ایمان دارم چونکه حقانیتش از راهی که شاید به ذهن شما نرسه برام ثابت شده اما به حدیث نمیتونم ایمان داشته باشم مگر اینکه با قرآن موافق باشه.
من تازه حدود دو ساله که جدی به مطالعه قرآن پرداختم و هنوز تسط زیادی ندارم اما تا اونجایی که یادمه توی قرآن وقتی که صحبت از توبه و بخشش شده گناهان به دو قسمت حق خدا و مردم تقسیم نشده و وقتی که خدا گفته همه ی گناهان را میبخشد به صورت عام گفته است.
حالا شاید آیه ای بوده که به غیر قابل بخشش بودن حق الناس اشاره داشته و من ندیدم اگر بوده لطفا اشاره کنید.
با تشکر

سلام

بنده خدا1;331744 نوشت:
سلام اینکه میگید خدا "حق الله" رو می بخشه ولی "حق الناس" رو نمی بخشه آیا منبع قرآنی هم داره ؟؟ یعنی توی کدام آیه قرآن بین حق الله و حق الناس این تفاوت رو گذاشته است؟؟

راستش من عینا حرف دبیر معارفمونو گفتم که خدا حق الله رو می بخشه ولی حق الناس رو نه! راجع به این موضوع یه توضیح مختصری تو کتاب درسی مون نوشته شده که براتون می نویسم:

"جبران حقوق الهی"
حق دیگر، حق خداوند بر مردم است که مهم ترین ان، حق اطاعت و بندگی اوست. توبه کننده باید بکوشد کوتاهی های خود در پیشگاه خداوند را جبران کند. برای مثال: نمازها یا روزه های از دست داده را قضا نماید و عبادت های ترک شده را به جا آورد.
البته خداوند نسبت به بندگان خود مهربان است و اگر ببیند که شخص توبه کار حداکثر تلاش خود را کرده و نتوانسته همه ی گناهان را جبران کند، بقیه موارد را خود جبران و او را عفو می کند

با نام و یاد دوست





کارشناسان بحث: استاد آلاء و استاد بدیع

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامی و سایر دوستان

راه روشن;331744 نوشت:
سلام
اینکه میگید خدا "حق الله" رو می بخشه ولی "حق الناس" رو نمی بخشه آیا منبع قرآنی هم داره ؟؟
یعنی توی کدام آیه قرآن بین حق الله و حق الناس این تفاوت رو گذاشته است؟؟

در مورد پاسخ سوال شما باید عرض کنم که «حق الناس» یکى از عالی‌ترین مفاهیم حقوقى در اسلام است. هر چیز که حقى از مردم در آن باشد، در حیطه‌ی حق الناس قرار مى‏گیرد.تأکید اسلام بر رعایت حق الناس آن‌چنان است که اگر گناه‌کاری از گناهان پیشین خود به درگاه الهى توبه ‏کند، تا زمانى که حقوق ضایع کرده‌ی مردم را ادا نکند، توبه‌اش پذیرفته نمی‌شود؛ یعنى خداوند حق خود را در کوتاهی‌ها و تقصیرها در شرایطى که نشانه‌هاى ندامت واقعى در فرد آشکار شود، می‌بخشد، اما حق مردم را نخواهد بخشید، مگر این‌که در حد امکان در صدد جبران و جلب رضایت آنان باشد.سخن مطرح شده در پرسش، برگرفته از روایات فراوانی درباره‌ی حق الناس است که دایره‌ی گسترده‌ای دارد. در این‌جا به ذکر دو نمونه بسنده می‌شود:
۱. امام باقر(ع) می‌فرماید: «ظلم سه گونه است: ظلمی که خدا از آن نمی‌گذرد، ظلمی که خداى از آن درگذرد و ظلمی که از آن بازخواست نماید؛ و امّا ظلمی که خداى از آن نگذرد شرک به خدا است و ظلمی که خداى از آن درگذرد ستم‏ورزى شخص بر خود است در آنچه میان خود و خدا است و ظلمی که خداوند از آن بازخواست کند، ستم در حقوق میان بندگان است»1.. «اوّلین قطره خون‏ شهید که روى زمین می‌چکد کفّاره‌ی گناهان او است، مگر بدهى که به مردم دارد، و آن‌را جز أداء به صاحبش کفّاره‏اى نیست»2.
گفتنی است؛ لوازم حسرت و ندامت بر گناه سعی در تدارک آن است؛ یعنی اگر حق الله بود؛ مانند ترک نماز و روزه، و حج، قضای آن را به جای آورد و اگر حق الناس و از حقوق مالی است، به صاحبش و اگر مرده به ورثه‌اش بپردازد و اگر حق عرضی (آبروئی) است حلالیت بطلبد و اگر حق قصاص یا دیه بود خود را تسلیم او کند تا قصاص کند یا دیه بگیرد یا ببخشد. پس ان شاءالله همه‌ی گناهان، چه حق الله و چه حق الناس بخشیده می‌شود به شرطی که توبه‌ی واقعی انجام شود و هر گناه متناسب با خودش تدارک و جبران شود.

اما در مورد اصل سوال شما در مورد منبع قرآنی این مساله باید عرض کنم در قرآن کریم آیه ای که مستقیما این بیان را به همراه داشته باشد که خداوند از حق الناس نمی گذرد اما از حق خود می گذرد وجود ندارد و به اصطلاح نصی در این مورد موجود نیست اما از مفهوم گیری از بسیاری از آیات قرآن و تفکر در آنها می توان به محتوای این کلام رسید که در پست های آتی خدمتتان عرض می کنم.

منابع :
1).ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ص 293، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
2).شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 3، ص 183، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.


بسم الله الرحمن الرحیم

راه روشن;331769 نوشت:
راستش من فقط به قرآن ایمان دارم چونکه حقانیتش از راهی که شاید به ذهن شما نرسه برام ثابت شده اما به حدیث نمیتونم ایمان داشته باشم مگر اینکه با قرآن موافق باشه.
من تازه حدود دو ساله که جدی به مطالعه قرآن پرداختم و هنوز تسط زیادی ندارم اما تا اونجایی که یادمه توی قرآن وقتی که صحبت از توبه و بخشش شده گناهان به دو قسمت حق خدا و مردم تقسیم نشده و وقتی که خدا گفته همه ی گناهان را میبخشد به صورت عام گفته است.
حالا شاید آیه ای بوده که به غیر قابل بخشش بودن حق الناس اشاره داشته و من ندیدم اگر بوده لطفا اشاره کنید.

دوست گرامی اتفاقا خود اهل بیت علیهم السلام نیز معیارهایی برای تشخیص احادیث صحیح ارائه کرده اند که از مهمترین و اصلی ترین آنها موافقت با احادیث و موافقت با عقل است . از این جهت به نظر می رسد کاوش های چندین صد سالانه ی محدثین شیعه گواه این حساسیت و توجه آنها در نگهداری میراث عظیم روایی است .

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام

مسافر درون;331747 نوشت:
سلام
من هم موافقم که خداوند از حق خودش می گذره چون درگاهی بنام توبه قرار داده
خداوند فرموداگر بنده گناهکاری توبه کند و دیگر سراغ گناهان گذشته نرود نه تنها همه گناهانش را می بخشم بلکه تمام آنها را به نیکی و صواب مبدل می کنم)
یا اون جمله که خدا از حق خودش می گذره ولی از حق بنده هاش نه فکر کنم حدیث باشه
بنظر من هم درسته
ما اگر مثلا حق یک یتیم رو بخوریم
بین مثلا زن و شوهری فتنه ایجاد کنیم
یا از مال کسی دزدی کنیم و به هر جهتی حق دیگری رو ضایع کنیم این می شه حق الناس که باید خود شخص حلال کند تا بخشیده شویم

دوست گرامی همان گونه که در پست های فوق عرض کردم حق الناس هم ماگر تدارک جبران آن فراهم شود با توبه گناهش آمرزیده می شود و آیات بیشماری از قرآن که در آن خداوند می فرماید: » من توبه شما را می پذیرم« ناظر به هم تضییع حق الناس و هم حق الله است به شرطی که در مورد حق الناس به فکر جبران هم باشد و اقدام کند .

راه روشن;331744 نوشت:
اینکه میگید خدا "حق الله" رو می بخشه ولی "حق الناس" رو نمی بخشه

آیا مضمون فوق در روایات بیان شده؟
آلاء;970978 نوشت:
خدمتتان عرض می کنم

راه روشن;331769 نوشت:
راستش من فقط به قرآن ایمان دارم چونکه حقانیتش از راهی که شاید به ذهن شما نرسه برام ثابت شده اما به حدیث نمیتونم ایمان داشته باشم مگر اینکه با قرآن موافق باشه.
من تازه حدود دو ساله که جدی به مطالعه قرآن پرداختم و هنوز تسط زیادی ندارم اما تا اونجایی که یادمه توی قرآن وقتی که صحبت از توبه و بخشش شده گناهان به دو قسمت حق خدا و مردم تقسیم نشده و وقتی که خدا گفته همه ی گناهان را میبخشد به صورت عام گفته است.
حالا شاید آیه ای بوده که به غیر قابل بخشش بودن حق الناس اشاره داشته و من ندیدم اگر بوده لطفا اشاره کنید.
با تشکر

سلام
من که همچین آیه ای سراغ ندارم که بخوام ازش جق الناس بفهمیم
تازه یه مشکلی که هست اینه که میگن باید رضایت طرف رو جلب کنیم
اما به نظر من بی معناست چرا؟
چون وقتی شما حقی رو ضایع کردید اگه حقش رو پرداخت کنی دیگه معنا نداره بگیم باید طرفم از ما راضی بشه.
مثلا پول طرف خوردیم یا دروغی گفتیم
حالا پولشو میدیم یا راستش رو میگیم
دیگه معنا نداره طرف بگه من هنوز راضی نیستم...
تازه خیلی از گناها حق الناس نیستن به نظرم ولی میگن حق الناسه.
تازه همین حق الله هم برام جای سواله
مثلا از کجا معلوم که دروغ حق الناسه
تازه اگه حق الله باشه دروغی حرومه که برا دیگران باشه
من دوست دارم راجع به خودم دروغ بگم به کسی چه مربوط؟ من که نمیخوام به کسی ضرر بزنم فقط نمیخوام اطلاعات بدم به هر کس و ناکسی

خباء;971141 نوشت:
سلام
من که همچین آیه ای سراغ ندارم که بخوام ازش جق الناس بفهمیم
تازه یه مشکلی که هست اینه که میگن باید رضایت طرف رو جلب کنیم
اما به نظر من بی معناست چرا؟
چون وقتی شما حقی رو ضایع کردید اگه حقش رو پرداخت کنی دیگه معنا نداره بگیم باید طرفم از ما راضی بشه.
مثلا پول طرف خوردیم یا دروغی گفتیم
حالا پولشو میدیم یا راستش رو میگیم
دیگه معنا نداره طرف بگه من هنوز راضی نیستم...
تازه خیلی از گناها حق الناس نیستن به نظرم ولی میگن حق الناسه.
تازه همین حق الله هم برام جای سواله
مثلا از کجا معلوم که دروغ حق الناسه
تازه اگه حق الله باشه دروغی حرومه که برا دیگران باشه
من دوست دارم راجع به خودم دروغ بگم به کسی چه مربوط؟ من که نمیخوام به کسی ضرر بزنم فقط نمیخوام اطلاعات بدم به هر کس و ناکسی

سلام
چطور معنی نداره؟ اینکه شما پول طرف رو پس میدید که جبران دزدی یا خوردن پولش نمیشه که. مگه قرض گرفته بودید که راحت میگید پس میدیم؟ به مالش تعدی کردید. بگذریم که ممکنه در اون لحظه چقدر به این پول احتیاج پیدا کرده باشه و با کار شما چقدر بهش ضرر وارد شده باشه.
اطلاعات ندادن هم با اطلاعات غلط دادن فرق می کنه. اتفاقا بیشتر کسایی که اقدام به فریب دیگران میکنن درباره خودشون دروغ میگن نه درباره بقیه.

الرحیل;971149 نوشت:
سلام
چطور معنی نداره؟ اینکه شما پول طرف رو پس میدید که جبران دزدی یا خوردن پولش نمیشه که. مگه قرض گرفته بودید که راحت میگید پس میدیم؟ به مالش تعدی کردید. بگذریم که ممکنه در اون لحظه چقدر به این پول احتیاج پیدا کرده باشه و با کار شما چقدر بهش ضرر وارد شده باشه.
اطلاعات ندادن هم با اطلاعات غلط دادن فرق می کنه. اتفاقا بیشتر کسایی که اقدام به فریب دیگران میکنن درباره خودشون دروغ میگن نه درباره بقیه.

سلام رحیل
حالا چرا میزنی؟! Smile فکر کنم یه کم دلخور شدی.
ببین شما آیه ای میشناسی؟ میشه به من بگی ؟
من نگام انتقادی هست شما هم اعتراضتون رو نشون دادی که ممنونم
میدونی رحیل
گاهی اوقات آدما نمیخوان نظرشون رو بدن بلکه با تفکراتشون حرف میزنن
نمیدونم متوجه شدین یا نه؟
گاهی اوقات حرفا و بحث های ما برای رسیدن به مقصوده مثل یه جاده
پس اینجا مقصد نیست اشتباه برداشت نشود همین!

خباء;971181 نوشت:
سلام رحیل
حالا چرا میزنی؟! Smile فکر کنم یه کم دلخور شدی.
ببین شما آیه ای میشناسی؟ میشه به من بگی ؟
من نگام انتقادی هست شما هم اعتراضتون رو نشون دادی که ممنونم
میدونی رحیل
گاهی اوقات آدما نمیخوان نظرشون رو بدن بلکه با تفکراتشون حرف میزنن
نمیدونم متوجه شدین یا نه؟
گاهی اوقات حرفا و بحث های ما برای رسیدن به مقصوده مثل یه جاده
پس اینجا مقصد نیست اشتباه برداشت نشود همین!

نه راستش متوجه نشدم

الرحیل;971184 نوشت:
نه راستش متوجه نشدم

پس بحث بیفایده هست
اگه سوالی داشتی در خدمتم!

[=Times New Roman]

راه روشن;331744 نوشت:
سلام اینکه میگید خدا "حق الله" رو می بخشه ولی "حق الناس" رو نمی بخشه آیا منبع قرآنی هم داره ؟؟

آلاء;970980 نوشت:
دوست گرامی همان گونه که در پست های فوق عرض کردم حق الناس هم ماگر تدارک جبران آن فراهم شود با توبه گناهش آمرزیده می شود...

با عرض سلام

در کتاب «اوائل المقالات» اثر شيخ مفيد قدّس سرّه که به زبان عربي در زمينه مباحث عقيدتي است نکته‌اي بيان فرموده که شايان توجه است؛ ايشان مي‌نويسد:
[SPOILER]المشهور على ألسنة العوام أن حق الناس لا سبيل إلى التخلص منه إلا عن طريق أصحابها وأن الله (تعالى) لا يتدخل فيها سواء كان من عليه الحق عاجزا عن الاستحلال عن ذي الحق أو لا. ولكن مقتضى كونه (تعالى) مالكا لرقاب العبيد وأن العبد وما في يده و ما في ذمته لمولاه عدم لزوم محذور من تحليله ابتداء فضلا عن ترضيته لذي الحق واستحلاله عنه بما شاء وكيف شاء . وقد وردت نصوص عن الأئمة المعصومين عليهم السلام تدل على ترضيته تعالى لذي الحق ؟ منها ما ورد في دعاء يوم الاثنين من الصحيفة السجادية: ( . . . وأسألك في مظالم عبادك عندي فأيما عبد من عبيدك أو أمة من إمائك كانت له قبلي مظلمة ظلمتها إياه في نفسه أو في عرضه أو في ماله أو في أهله أو ولده أو غيبة اغتبته بها أو تحامل عليه . . . فقصرت يدي عن ردها إليه والتحلل منه فأسألك يا من يملك الحاجات . . . أن تصلي على محمد وآل محمد وأن ترضيه عني بما شئت . . .) وفي الدعاء السابع عشر من الصحيفة العلوية وهو دعاء الاستغفار هكذا: ( . . . وأسألك أن تصلي على محمد وآل محتد وأن تغفر لي جميع ما أحصيت من مظالم العباد قبلي ، فإن لعبادك علي حقوقا وأنا مرتهن بها تغفرها لي كيف شئت وأنى شئت يا أرحم الراحمين.) [/SPOILER]
ترجمه و تلخيص کلام شيخ مفيد قدّس سرّه:

مشهور نزد توده عوام اين است که رها شدن از حقّ الناس جز از طريق صاحب حق راه ديگري ندارد و خداي تعالي دخالتي در آن نمي‌کند خواه شخص مديون ناتوان از طلب حلاليت باشد و خواه نه.

ولي مقتضاي مالکيّت مطلقه‌ي مولا بر جان و مال بندگان و ما في الذمّه‌ي ايشان اين است که حلال کردن ابتدائي شخص مديون (بدون جلب رضايت صاحب حق) توسط خداوند هيچ محذوري ندارد،

چه رسد به راضي ساختن صاحب حق و جلب حلاليّت او با آنچه خداوند بخواهد و هر طور که بخواهد.

سپس اين دانشمند بزرگ استدلال کلامي فوق را با رواياتي از ائمّه معصومين عليهم السلام تأييد مي‌کند. (أوائل المقالات، انتشارات دار المفيد بيروت، ص339)

[="Times New Roman"][="Navy"]شخصي به نام وشّاء به محضر امام صادق سلام الله عليه وارد شد و از آن حضرت درخواست نمود با «شهاب» صحبت کند که در مورد ديونش تخفيف دهد تا موسم حج بگذرد،

و اين وشّاء مبلغ هزار دينار به شهاب بدهکار بود.

امام عليه السلام سراغ شهاب فرستاد، وي آمد، امام (ع) به او فرمود:

از اوضاع وشّاء و پناهندگيش به ما باخبري، و براي ما بازگو کرد که هزار دينار بر او طلب داري،

که اين مبلغ را هم در راه شهوات خرج نکرده و فقط در ديون و طلبهايي که براي مردم داشته صرف کرده. من دوست دارم که او را حلال کني.

البته شايد گمان کني که در قيامت از کارهاي نيکش به تو عطا مي‌شود تا حلالش کني؟

شهاب پاسخ داد: آري، به ما اينچنين رسيده است.

امام عليه السلام فرمود: خداوند کريم‌تر و عادل‌تر از اين است که بنده‌اي با نمازهاي شبانه‌اش در سرما و روزه‌هايش در گرما و طواف‌هايش به دور اين خانه به او تقرّب جويد سپس اين حسنات را از او بگيرد و به ديگري عطا کند!

خداوند فضل زيادي دارد، ديون بنده مؤمنش را جبران مي‌کند.

آنگاه شهاب عرضه داشت: پس حلالش کردم. (الکافي، ج4 ص36 (تتمّة کتاب الزکاة، أبواب الصدقة، باب تحليل الميّت)

متن حديث :

[SPOILER]: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ الْوَشَّاءُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَسْأَلُهُ أَنْ يُكَلِّمَ شِهَاباً أَنْ يُخَفِّفَ عَنْهُ حَتَّى يَنْقَضِيَ الْمَوْسِمُ وَ كَانَ لَهُ عَلَيْهِ أَلْفُ دِينَارٍ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ قَدْ عَرَفْتَ حَالَ مُحَمَّدٍ وَ انْقِطَاعَهُ إِلَيْنَا وَ قَدْ ذَكَرَ أَنَّ لَكَ عَلَيْهِ أَلْفَ دِينَارٍ لَمْ تَذْهَبْ فِي بَطْنٍ وَ لَا فَرْجٍ وَ إِنَّمَا ذَهَبَتْ دَيْناً عَلَى الرِّجَالِ وَ وَضَائِعَ وَضَعَهَا وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَجْعَلَهُ فِي حِلٍّ فَقَالَ لَعَلَّكَ مِمَّنْ يَزْعُمُ أَنَّهُ يُقْبَضُ مِنْ حَسَنَاتِهِ فَتُعْطَاهَا فَقَالَ كَذَلِكَ فِي أَيْدِينَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يَتَقَرَّبَ إِلَيْهِ عَبْدُهُ فَيَقُومَ فِي اللَّيْلَةِ الْقَرَّةِ أَوْ يَصُومَ فِي الْيَوْمِ الْحَارِّ أَوْ يَطُوفَ بِهَذَا الْبَيْتِ ثُمَّ يَسْلُبَهُ ذَلِكَ فَيُعْطَاهُ وَ لَكِنْ لِلَّهِ فَضْلٌ‌ كَثِيرٌ يُكَافِي الْمُؤْمِنَ فَقَالَ فَهُوَ فِي حِلٍّ. [/SPOILER][/]

[="Times New Roman"][="Navy"]از دعاي 31 صحفيه سجاديه:

اللَّهُمَّ وَ عَلَيَّ تَبِعَاتٌ قَدْ حَفِظْتُهُنَّ، وَ تَبِعَاتٌ قَدْ نَسِيتُهُنَّ، وَ كُلُّهُنَّ بِعَيْنِكَ الَّتِي لَا تَنَامُ، وَ عِلْمِكَ الَّذِي لَا يَنْسَى، فَعَوِّضْ مِنْهَا أَهْلَهَا، وَ احْطُطْ عَنِّي وِزْرَهَا

ترجمه:

و خداوندا، بر من حقوقي هست که برخي را در ياد دارم و برخي را از ياد برده‌ام ،

و همگي در مقابل چشم شماست که هرگز به خواب نمي‌رود و در علم شماست که هرگز از ياد نمي‌برد،

پس صاحبان آن حقوق را از آن حقوق عوض عطا فرما و سنگيني بار مرا بريز.[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام مجدد

خباء;971140 نوشت:
من که همچین آیه ای سراغ ندارم که بخوام ازش جق الناس بفهمیم
تازه یه مشکلی که هست اینه که میگن باید رضایت طرف رو جلب کنیم
اما به نظر من بی معناست چرا؟
چون وقتی شما حقی رو ضایع کردید اگه حقش رو پرداخت کنی دیگه معنا نداره بگیم باید طرفم از ما راضی بشه.
مثلا پول طرف خوردیم یا دروغی گفتیم
حالا پولشو میدیم یا راستش رو میگیم
دیگه معنا نداره طرف بگه من هنوز راضی نیستم...
تازه خیلی از گناها حق الناس نیستن به نظرم ولی میگن حق الناسه.
تازه همین حق الله هم برام جای سواله
مثلا از کجا معلوم که دروغ حق الناسه
تازه اگه حق الله باشه دروغی حرومه که برا دیگران باشه
من دوست دارم راجع به خودم دروغ بگم به کسی چه مربوط؟ من که نمیخوام به کسی ضرر بزنم فقط نمیخوام اطلاعات بدم به هر کس و ناکسی

در مورد سوال اول شما در این قسمت که فرموده بودید آیه ای سراغ ندارید که حق الناس را بیان کرده باشد. من از شما این سوال را دارم آیا شما پرداخت زکات را که با عبارت «آتوالزکاه» در بسیاری از آیات قرآن بیان شده است و به خصوص در کنار نماز قرار گرفته حق الناس یا حق مردم می دانید یا نه؟ آیا شما آیات بیشماری که در آن توصیه به انفاق مال شده و لفظ مال اشاره صریح است به این که منظور حق مالی فردی است که نیازمند است را به عنوان یک حق از جانب خداوند بر انسانی که مسلمان است و به قرآن اعتقاد دارد مسلم فرض می کنید یا خیر؟
ممکن الان شما این اعتراض را به من وارد کنید که من مسئله و سوالم این نبود !!! سوال من از قرضی است که کسی گرفته و یا مال و یا آبرو و اعتبار و ..... است که از دست رفته . اما دوست گرامی به نظر شما دامنه حق الناسی که در قرآن مطرح شده وسیع تر از این نیست؟؟؟ بخشی از حقوق به عهده ما می آیند مستقیما. من از شما پولی قرض می کنم و موظم پس بدهم اما بخشی دیگری از حقوق را خداوند به عهده ما نهاده با فعل امر که نشانه اهمیت آن است و مکررا هم در قرآن تکرار کرده. پس در نتیجه پاسخ اول من به شما این است که این مساله را باید با دید کلان تری دید اگر با این دید گسترده به مساله بپردازیم حق الناس های زیادی در قرآن به عهده ماست که لزومی هم به کسب رضایت توام با بازگردادن حق فرد مقابل ندارد و صرف پرداختن آن کافی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

عرص ادب و سلام و احترام خدمت شما

Hadi99g;971343 نوشت:
سپس اين دانشمند بزرگ استدلال کلامي فوق را با رواياتي از ائمّه معصومين عليهم السلام تأييد مي‌کند

آیا امکان دارد این روایات را زحمت بکشید بیان کنید؟

آلاء;971430 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام مجدد

در مورد سوال اول شما در این قسمت که فرموده بودید آیه ای سراغ ندارید که حق الناس را بیان کرده باشد. من از شما این سوال را دارم آیا شما پرداخت زکات را که با عبارت «آتوالزکاه» در بسیاری از آیات قرآن بیان شده است و به خصوص در کنار نماز قرار گرفته حق الناس یا حق مردم می دانید یا نه؟ آیا شما آیات بیشماری که در آن توصیه به انفاق مال شده و لفظ مال اشاره صریح است به این که منظور حق مالی فردی است که نیازمند است را به عنوان یک حق از جانب خداوند بر انسانی که مسلمان است و به قرآن اعتقاد دارد مسلم فرض می کنید یا خیر؟
ممکن الان شما این اعتراض را به من وارد کنید که من مسئله و سوالم این نبود !!! سوال من از قرضی است که کسی گرفته و یا مال و یا آبرو و اعتبار و ..... است که از دست رفته . اما دوست گرامی به نظر شما دامنه حق الناسی که در قرآن مطرح شده وسیع تر از این نیست؟؟؟ بخشی از حقوق به عهده ما می آیند مستقیما. من از شما پولی قرض می کنم و موظم پس بدهم اما بخشی دیگری از حقوق را خداوند به عهده ما نهاده با فعل امر که نشانه اهمیت آن است و مکررا هم در قرآن تکرار کرده. پس در نتیجه پاسخ اول من به شما این است که این مساله را باید با دید کلان تری دید اگر با این دید گسترده به مساله بپردازیم حق الناس های زیادی در قرآن به عهده ماست که لزومی هم به کسب رضایت توام با بازگردادن حق فرد مقابل ندارد و صرف پرداختن آن کافی است.

سلام کارشناس آلا
من قبول دارم حق الله داریم
زکاتم حق الله است
اصلا هر چی خدا دستور بده در قالب حلال و حرام حق الله است
انفاقم اگه واجب باشه حق الله است
فکر میکنم شما هم قبول دارید آیه ای نداریم که حق الناس و حق الله معرفی کرده باشه.
من از شما خواهش دارم اگه چنین آیه ای داریم به من بگید و اگه نداریم دیگه بحثی نمیمونه
بله خوب ممکنه شما بگید روایتی داریم که حق الناس معرفی کرده ولی اونم ان قلت داره و میتونیم به اونم برسیم و بحث کنیم.
من میگم اگه شما مقروض هستید یه حق الله به گردنتون هست و تا وقتی حق طرف رو ندید خدا نمیبخشه
و وقتی هم طلبش رو دادید یا توبه کردید به درگاه خدا ( اگه عمدا پولش رو نمیدادید) دیگه تمومه...
ضرب المثلی هست میگه شاه بخشید شاه قلی نبخشید
منم همینو میگم.
حالا شایدم اشتباه کنم ولی من تو قران همچین چیزی ندیدم و نفهمیدم

بسم اله الرمن الرحیم

عرض ادب و سلام

خباء;971446 نوشت:
سلام کارشناس آلا
من قبول دارم حق الله داریم
زکاتم حق الله است
اصلا هر چی خدا دستور بده در قالب حلال و حرام حق الله است
انفاقم اگه واجب باشه حق الله است
فکر میکنم شما هم قبول دارید آیه ای نداریم که حق الناس و حق الله معرفی کرده باشه.
من از شما خواهش دارم اگه چنین آیه ای داریم به من بگید و اگه نداریم دیگه بحثی نمیمونه
بله خوب ممکنه شما بگید روایتی داریم که حق الناس معرفی کرده ولی اونم ان قلت داره و میتونیم به اونم برسیم و بحث کنیم.
من میگم اگه شما مقروض هستید یه حق الله به گردنتون هست و تا وقتی حق طرف رو ندید خدا نمیبخشه
و وقتی هم طلبش رو دادید یا توبه کردید به درگاه خدا ( اگه عمدا پولش رو نمیدادید) دیگه تمومه...
ضرب المثلی هست میگه شاه بخشید شاه قلی نبخشید
منم همینو میگم.

الان من اولا یک سوال برام پیش آمد شما اصلا مفهوم حق الناس را در قرآن قبول دارید یا خیر؟؟
دوما اگر چیزی در قرآن نیامده با ذکر جزئیات شما با این توصیفات اصلا آن را قبول ندارید درسته؟ و به آن عمل نمی کنید؟

آلاء;971519 نوشت:
بسم اله الرمن الرحیم

عرض ادب و سلام

الان من اولا یک سوال برام پیش آمد شما اصلا مفهوم حق الناس را در قرآن قبول دارید یا خیر؟؟
دوما اگر چیزی در قرآن نیامده با ذکر جزئیات شما با این توصیفات اصلا آن را قبول ندارید درسته؟ و به آن عمل نمی کنید؟

سلام و ادب
من میدونم ما قدرت تقسیم بندی و تعریف کردن داریم
میتونیم یه سری تفاوت بین حقوق بگذاریم و روی اونها اسم بذاریم
ولی توی قرآن همچین چیزی ندیدم
هر چیزی که دیدم حق الله بوده
و وقتی شاه ببخشه دیگه چرا شاه قلی بتونه مانع بشه؟!

کارشناس آلا
آیا شما آیه ای دارید که بگه ما باید رضایت مردم رو جلب کنیم تا خدا ببخشه؟ من همچین آیه ای تا به حال ندیدم

شما الان از من سوال میکنید مفهوم حق الناس تو قران هست؟
منم میگم ندیدم و از شما خواستم آیه بدید که ندادید
تازه همچین مفهومی رو با عقل به دست بیارید
ولی باز برای شاه بخشید شاه قلی نبخشید باید آیه داشته باشیم که من ندیدم و از شما میخوام اگه پیدا کردید به من بگید.

تا حالا برام پیش نیومده حق کسی رو بخورم
اگه گناهی کرده باشم توبه و استغفار میکنم
مثلا غیبت کردم از خدا طلب بخشش میکنم که اونم از سر غفلت بوده معمولا نه از روی عمد و علم...
حتی ممکنه برم به طرف بگم من اشتباه کردم و عذر خواهی کنم ولی دیگه اون ببخشه یا نبخشه به من ربطی نداره...
اون شاید تا ابد الدهر من رو نبخشه!
اینجاست که میگم
شاه بخشیده ولی شاه قلی نبخشیده

بذارید اینطوری واستون توضیح بدم
خدا حقی داره و اگه حقش ضایع بشه میگه این کارو کنید تا من ببخشمتون
حالا یکی میگه حق الناسی داریم ولی راهی وجود نداره که لزوما اون فرد شما رو ببخشه
اون فرد مثل خدا نیست که اگه کار خاصی انجام بدیم ما رو ببخشه
اون فرد میتونه اصلا راضی نشه و شما رو نبخشه

به نظر من این ناعادلانه است
به علاوه که دلیل شرعی قرانی بر اون نداریم
و حتی شاید دلیل روایی هم نداشته باشیم

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام خدمت شما

خباء;971583 نوشت:
بذارید اینطوری واستون توضیح بدم
خدا حقی داره و اگه حقش ضایع بشه میگه این کارو کنید تا من ببخشمتون
حالا یکی میگه حق الناسی داریم ولی راهی وجود نداره که لزوما اون فرد شما رو ببخشه
اون فرد مثل خدا نیست که اگه کار خاصی انجام بدیم ما رو ببخشه
اون فرد میتونه اصلا راضی نشه و شما رو نبخشه

به نظر من این ناعادلانه است
به علاوه که دلیل شرعی قرانی بر اون نداریم
و حتی شاید دلیل روایی هم نداشته باشیم

در این مورد اگر کمی حوصله بفرمایید کارشناس تخصصی اخلاق پاسخگوی شما خواهند بود .

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامی؛

خباء;971582 نوشت:
کارشناس آلا
آیا شما آیه ای دارید که بگه ما باید رضایت مردم رو جلب کنیم تا خدا ببخشه؟ من همچین آیه ای تا به حال ندیدم

آیات 19 تا 35 سوره معارج:

بسم الله الرحمن الرحیم
.
.
.
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (19)
إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (20)
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (21)
إِلاَّ الْمُصَلِّينَ (22)
الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (23)
وَ الَّذينَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (24)
لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (25)
وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (26)
وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (27)
إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ (28)
وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (29)
إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ (30)
فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (31)
وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32)
وَ الَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33)
وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (34)
أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35)

ترجمه آیت الله مکارم شیرازی:

به يقين انسان حريص و كم ‏طاقت آفريده شده است، (19)
هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مى‏ كند، (20)
و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى ‏شود (و بخل مى‏ورزد)، (21)
مگر نمازگزاران، (22)
آنها كه نمازها را پيوسته بجا مى‏ آورند، (23)
و آنها كه در اموالشان حق معلومى است ... (24)
براى تقاضاكننده و محروم، (25)
و آنها كه به روز جزا ايمان دارند، (26)
و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيم ناكند، (27)
چرا كه هيچ كس از عذاب پروردگارش در امان نيست، (28)
و آنها كه دامان خويش را (از بى‏عفّتى) حفظ مى‏ كنند، (29)
جز با همسران و كنيزان (كه در حكم همسرند آميزش ندارند)، چرا كه در بهره‏گيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود! (30)
و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است! (31)
و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى‏ كنند، (32)
و آنها كه با اداى شهادتشان قيام مى‏ نمايند، (33)
و آنها كه بر نماز مواظبت دارند، (34)
آنان در باغهاى بهشتى (پذيرايى و) گرامى داشته مى‏ شوند. (35)

توضیح آیات:
در این آیات خداوند متعال مستقیما بیان می دارد که نماز گذار واقعی کیست؟ در پاسخ به این سوال بیان می شود که اولا کسی است که دائما نماز می خواند. دومین شرط نماز گذار واقعی این است که در اموالش حق معلومی وجود دارد و این حق برای سائل و محروم است. سوال من این است آیا شما این آیه را که در آن خداوند دقیقا از کلمه ی «حق» استفاده کرده است مفهوم حق الناس را برداشت نمی کنید؟؟؟

در ادامه صفات دیگر نماز گذاران واقعی بیان می شود و آن عبارت است از قبول و تصدیق روز قیامت؛ و ترس از عذاب واقعی خداوند چون عذاب خداوند به کسی ایمنی نمی دهد. اما صفت بعدی برای نماز گذاران واقعی این است که آنان کسانی هستند که دامن خویش را از پاک نگه می دارند و جز همسران و کنیزان خویش رابطه جنسی با فرد دیگری ندارد. باز هم سوال من این است رعایت حق همسر در مسئله جنسی از جمله حقوق مردم یا مق الناس به شمار نمی رود؟؟

سپس بیان می دارد که این ها از حدود الهی هستند که کسی حق ندارد از این حدود عبور کند. اما صفت بعدی نمازگذار واقعی این است که در امانت و عهد خود وفادار است . باز هم سوال می کنم آیا امانت داری حق الناس نیست؟؟؟
و صفت بعدی این است که آنان در شهادت خود قئم هستند یعنی جایی که به شهادت آنان لازم است می شتابند. به نظرم شهادت هم حق الناس است!! اگر شما به شهادت فردی برای گرفتن حق خودتان نیاز داشتید این حق برای شماست و یا حق برای خدا؟؟؟؟؟

و در نهایت بیان می شود که این افراد بر نماز خود مواظب هستند که می تواند شامل مواظبت بر وقت نماز ؛ مکان نماز و غیره باشد.

به نظرم اگر مقداری با ذهن باز بدون پیش داوری به این آیات نگاه کنیم متوجه میشویم که از اصلی ترین صفات نماز گذار یعنی کسی که جایگاه او در بهشت است عبارت است از حق الناس و اعتقاد به روز قیامت و البته مواظبت بر نماز و دائما اهل نماز بودن.

آیات دیگری در این زمینه وجود دارد که در ادامه بیان خواهد شد .

آلاء;971823 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامی؛

آیات 19 تا 35 سوره معارج:

بسم الله الرحمن الرحیم
.
.
.
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (19)
إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (20)
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (21)
إِلاَّ الْمُصَلِّينَ (22)
الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (23)
وَ الَّذينَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (24)
لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (25)
وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (26)
وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (27)
إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ (28)
وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (29)
إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ (30)
فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (31)
وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32)
وَ الَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33)
وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (34)
أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35)

ترجمه آیت الله مکارم شیرازی:

به يقين انسان حريص و كم ‏طاقت آفريده شده است، (19)
هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مى‏ كند، (20)
و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى ‏شود (و بخل مى‏ورزد)، (21)
مگر نمازگزاران، (22)
آنها كه نمازها را پيوسته بجا مى‏ آورند، (23)
و آنها كه در اموالشان حق معلومى است ... (24)
براى تقاضاكننده و محروم، (25)
و آنها كه به روز جزا ايمان دارند، (26)
و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيم ناكند، (27)
چرا كه هيچ كس از عذاب پروردگارش در امان نيست، (28)
و آنها كه دامان خويش را (از بى‏عفّتى) حفظ مى‏ كنند، (29)
جز با همسران و كنيزان (كه در حكم همسرند آميزش ندارند)، چرا كه در بهره‏گيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود! (30)
و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است! (31)
و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى‏ كنند، (32)
و آنها كه با اداى شهادتشان قيام مى‏ نمايند، (33)
و آنها كه بر نماز مواظبت دارند، (34)
آنان در باغهاى بهشتى (پذيرايى و) گرامى داشته مى‏ شوند. (35)

توضیح آیات:
در این آیات خداوند متعال مستقیما بیان می دارد که نماز گذار واقعی کیست؟ در پاسخ به این سوال بیان می شود که اولا کسی است که دائما نماز می خواند. دومین شرط نماز گذار واقعی این است که در اموالش حق معلومی وجود دارد و این حق برای سائل و محروم است. سوال من این است آیا شما این آیه را که در آن خداوند دقیقا از کلمه ی «حق» استفاده کرده است مفهوم حق الناس را برداشت نمی کنید؟؟؟

در ادامه صفات دیگر نماز گذاران واقعی بیان می شود و آن عبارت است از قبول و تصدیق روز قیامت؛ و ترس از عذاب واقعی خداوند چون عذاب خداوند به کسی ایمنی نمی دهد. اما صفت بعدی برای نماز گذاران واقعی این است که آنان کسانی هستند که دامن خویش را از پاک نگه می دارند و جز همسران و کنیزان خویش رابطه جنسی با فرد دیگری ندارد. باز هم سوال من این است رعایت حق همسر در مسئله جنسی از جمله حقوق مردم یا مق الناس به شمار نمی رود؟؟

سپس بیان می دارد که این ها از حدود الهی هستند که کسی حق ندارد از این حدود عبور کند. اما صفت بعدی نمازگذار واقعی این است که در امانت و عهد خود وفادار است . باز هم سوال می کنم آیا امانت داری حق الناس نیست؟؟؟
و صفت بعدی این است که آنان در شهادت خود قئم هستند یعنی جایی که به شهادت آنان لازم است می شتابند. به نظرم شهادت هم حق الناس است!! اگر شما به شهادت فردی برای گرفتن حق خودتان نیاز داشتید این حق برای شماست و یا حق برای خدا؟؟؟؟؟

و در نهایت بیان می شود که این افراد بر نماز خود مواظب هستند که می تواند شامل مواظبت بر وقت نماز ؛ مکان نماز و غیره باشد.

به نظرم اگر مقداری با ذهن باز بدون پیش داوری به این آیات نگاه کنیم متوجه میشویم که از اصلی ترین صفات نماز گذار یعنی کسی که جایگاه او در بهشت است عبارت است از حق الناس و اعتقاد به روز قیامت و البته مواظبت بر نماز و دائما اهل نماز بودن.

آیات دیگری در این زمینه وجود دارد که در ادامه بیان خواهد شد .

سلام کارشناس آلا

فرض کنیم این حقی که در آیه اومده حق الناس باشه
اما اشکال اصلی من جواب ندادید
آیه ای وجود نداره که رضایت مردم شرط بخشیده شدن است
من میگم اگه شما حق سائل و محروم رو ندادید ولی بعد به این آیه قران برسید و شما رو تحت تاثیر قرار بده و توبه کنید و برید به اون سائل و محروم حقش رو بدید
اون سائل نمیتونه بگه من راضی نیستم ازت و نمیبخشمت...
اون کاره ای نیست که ببخشه یا نبخشه...
خداست که تعیین میکنه شما بخشیده شدی یا نه
من حقی که خدا وو قران گفته رو به سائل و محروم میدم و به درگاه خدا توبه و استغفار میکنم که قبلا حق رو نمیدادم
خدا هم میبخشه والسلام
دیگه معنا نداره اون سائل یا محروم بگه من نمی بخشم

این همون داستان شاه بخشید و شاه قلی نمی بخشه هست
و بازم میگم آیه ای براش نداریم

یه چیزی هم که شما غافل شدی اینه که با مثال بهتون میگم
نفقه فرزند بر پدر واجبه
نفقه زن بر مرد واجبه
اما فرزند نمیتونه نفقه گذشته که پرداخت نشده رو مطالبه کنه ، مگه نفقه فرزند حق الناس نبود ؟ پس چرا بچه نمیتونه حقشو از پدر بخواد؟
ولی زن میتونه نفقش رو مطالبه کنه...

بازم عرض میکنم اینا حق الناسی که تو فقه میگن رو اثبات نمیکنه
اگرم اثبات کنه ، رضایت مردم کشکه یعنی دلیل قرآنی نداره
فقط خداست که رضایتش مهمه
ناس فقط میتونه حقش رو بخواد دیگه مهم نیست بگه
هنوز منو راضی نکردی
تا من رو راضی نکنی نمیبخشمت!!
این خلاف عدالت خداوندی هست

خدا به اون عظمت میگه اگه فلان بکنی میبخشمت
حالا یه شاقلی ( مردم) میگه من میتونم تا ابدالدهر تو رو نبخشم و بفرستمت جهنم ، زقوم بخوری؟!!!! و عذاب بکشی؟!!!!

نه جانم دنیا بی صاحاب نیست که حق الناس رو بالاتر از حق الله ببرید!

وقتی حق مردم داده شد بخشیده میشیم
معنا نداره یکی بگه من نمیبخشمت..
معنا نداره یکی بگه تا منو راضی نکنی نمیبخشمت...
معنا نداره رضایت مردم شرط بخشیده شدن باشه...
معنا نداره یکی بگه نمی بخشمت تا بری جهنم زقوم بخوری و عذاب بکشی...
فقط کافیه حق اون طرف رو بدیم و نزد خدا استغفار کنیم
اون فرد کاره ای نیست که رضایتش مهم باشه....
خدا فقط میگه حقوق رو پرداخت کنید والسلام
بقیه اش رو ما به قرآن تحمیل کردیم
هیچ آیه ای وجود نداره که رضایت مردم رو شرط بخشش بدونه.....
فقط لازنه حقوق پرداخت بشه و اگه کوتاهی کردیم استغفار کنیم...

[=Times New Roman]

آلاء;971431 نوشت:
آیا امکان دارد این روایات را زحمت بکشید بیان کنید؟

با سلام و اعتذار از تاخير.
در متن عربيش بود، بنده ديگه فرصت نکردم ترجمه اونا رو بنويسم،

ايشان به برخي از ادعيه اشاره کرده از جمله دعاي حضرت امام زين العابدين سلام الله عليه در روز دوشنبه که در مفاتيح الجنان هم مذکور است، اين فقره:

[=Times New Roman]وأسألك في مظالم عبادك عندي فأيما عبد من عبيدك أو أمة من إمائك كانت له قبلي مظلمة ظلمتها إياه في نفسه أو في عرضه أو في ماله أو في أهله أو ولده أو غيبة اغتبته بها أو تحامل عليه . . . فقصرت يدي عن ردها إليه والتحلل منه فأسألك يا من يملك الحاجات . . . أن تصلي على محمد وآل محمد وأن ترضيه عني بما شئت . . .

ترجمه : و از شما درخواست مي‌کنم درباره مظالمي که نسبت به بندگانت دارم، پس هر بنده زن و مرد از بندگانت که بر او ظلمي کرده‌ام چه در مورد جانش يا آبرويش يا مالش يا خانواده‌اش يا فرزندانش يا غيبت کرده‌ام يا زورگويي کرده‌ام... و از برگرداندن حقش يا طلب حلاليت از او دستم کوتاه شد، از تو مسألت مي‌دارم اي آن که مالک حاجاتي.... که بر محمد و آل محمد درود فرستي و او را از من با هر آنچه خودت بخواهي راضي سازي.[=Times New Roman]

مستفاد از فقرات فوق اين است که خداوند مي‌تواند رضايت ذي حق را تأمين کند، و اينطور نيست که هيچ دخالتي در حق الناس نداشته باشد.[=Times New Roman]

مورد دوم که مرحوم شيخ مفيد استشهاد نموده استغفاري است که أمير المؤمنين صلوات الله عليه[=Times New Roman] طبق نقل مصباح کفعمي هر روز بعد از دو رکعت نماز فجر، مي​خواندند:

. . . وأسألك أن تصلي على محمد وآل محتد وأن تغفر لي جميع ما أحصيت من مظالم العباد قبلي ، فإن لعبادك علي حقوقا وأنا مرتهن بها تغفرها لي كيف شئت وأنى شئت يا أرحم الراحمين.

ترجمه: و از شما درخواست مي‌کنم که بر محمد و آل محمد درود فرستي و تمام آنچه شمردم از مظالم بندگانت بر من، ببخشي، چراکه بندگانت بر من حقوقي دارند و من در گروي آن حقوق‌ام، هر طور که بخواهي ببخش يا أرحم الراحمين.

[=Times New Roman]مستفاد از دعاي فوق هم اينست که خداوند مي​تواند حق الناس را مورد مغفرت قرار دهد.

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامی؛

خباء;971938 نوشت:
دیگه معنا نداره اون سائل یا محروم بگه من نمی بخشم

در راستای این بخش از فرمایش جنابعالی که فرموده بودید در کجای قرآن بیان رضایت مردم یا همان ناس سبب می شود که خداوند از گناه فردی بگذرد و به عبارتی جایگاه بنده در نظام بخشش و یا عدم بخشش در مورد مال و یا حقی که از او ضایع شده چیست از شما می خواهم در این پست زحمت بکشید و آیات اول تا 31 سوره مبارکه نساء را با ترجمه و تفکر بر آیات بخوانید. به دلیل فرصت اندک ما و فضای محدود در این فضا نمیتوانم به ذکر موردی و تک تک آیات بپردازم. اما در این بحث تنها به آیات مورد نیاز و مفهوم سایر آیات اشاره می شود .

آیات 29 الی 31 سوره مبارکه نساء:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيما (29)
وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْليهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرا(30)
إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريما(31)

ترجمه:
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد. و خودكشى نكنيد! خداوند نسبت به شما مهربان است.
[=Traditional Arabic]و هر كس اين عمل را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، بزودى او را در آتشى وارد خواهيم ساخت؛ و اين كار براى خدا آسان است.
اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى‏ شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى ‏پوشانيم؛ و شما را در جايگاه خوبى وارد مى‏ سازيم‏

تحلیل آیات:
در آیه ی 29 خداوند به مساله ایجاد رضایت در تجارت اشاره می کند و می فرماید هر نوع معامله و یا کسب مالی که در آن رضایت طرف مقابل نباشد مورد رضایت خداهم نیست. در آیات بعد و در ادامه می فرماید هرکس این رضایت را حاصل نکرد در استفاده از مال و یا حق مردم جایگاه او آتش است و ظلم کرده و در نهایت جواب سوال شما اگر از آن گناهان بزرگی که ما از آنها نهی کردیم دوری کردید خداوند از گناهان دیگر شما که اسم آنها سیئه هست می گذرد و شما را وارد جایگاه کریمی می کند.
اما در مورد این که این کبائر و یا گناهان بزرگ چی هستند که قرآن به اشاره می کند؛ در هر متنی اگر شما شروع به خواندن بخشی از آن از وسط کردید و دیدید نویسنده مثلا می گوید: «....در آن مساله ای که به آن اشاره کردم ............ » شما قاعدتا بر می گردید از اول فصل یا بخش می خوانید تا ببینید آن مساله چه مساله ای بوده است. در آیه 31 خداوند می فرماید از کبائری که تا اینجا شما را از آن نهی کردم اگر دوری کنید؛ عقل حکم می کند انسان برگردد و متن را از اول یعنی از ابتدای سوره بخواند تا ببیند این کبائر چه هستند؛ جالبه از ابتدای سوره ی نساء؛ همه مواردی که خداوند از آن نهی کرده به نوعی به همین مساله اشاره دارد و آن عبارت از اینه که حقی از فرد دیگری را ضایع نکنید. بنابراین کبائر مورد اشاره حق مالی و یا غیر مالی دیگران است که به صراحت در آیات قبل اشاره شده و در این آیه خداوند می فرماید اگر از آن موارد اجتناب کردید من هم سیئات شما را که شامل گناهان دیگر می شود می بخشم.






سلام کارشناس
ممنون که در این مدت تلاش کردید تا چنین آیه ای پیدا کنید اما با کمال تاسف باید عرض کنم شما دچار اشتباه بزرگی شده اید و لذا تصور کردید توانسته اید چنین آیه ای پیدا کنید.
این آیه در باب شرط رضایت در صحت معامله و تحقق ملکیت است نه شرط رضایت در بخشیده شدن گناه.
رضایت مالک موجب صحت معامله و انتقال مال میشود.
عدم رضایت مالک موجب عدم صحت معامله و عدم انتقال مال میشود.

گناه بودن توسط خدا تعیین میشود
مالکیت هم توسط خدا تعیین میشود مثل سهم الارث که در آیاتی که گفتید وجود دارد
و بخشیده شدن گناه نیز توسط خدا تعیین میشود

خداوند میفرماید

صحت معامله و انتقال ملکیت مشروط به رضایت مالک است. به عبارت دیگر رضایت شرط صحت معامله است.
همچنین خداوند میفرماید معامله بدون رضایت گناه است و باید رضایت مالک کسب شود.

حالا رضایت مالک چه طور کسب میشود ؟ آیا بخشیده شدن گناه مشروط به رضایت مالک است؟

میگوییم خیر.
لازم نیست مالک راضی شود
بلکه خداوند میفرماید اگر اموالش را برگردانید و به درگاه من توبه کنید بخشیده میشوید.
رضایت برای صحت بیع است نه بخشیده شدن گناه.
بله میتوانیم بدون بازگرداندن مال هم توبه کنیم و بخشیده شویم مثلا با صحبت کردن و هدیه دادن به مالک باعث شویم مالک، مالش را به ما ببخشد پس دیگر لازم نیست مال را برگردانیم تا خدا ما را ببخشد زیرا مالکش هستیم.
حالا فرض کنیم طرف توبه هم نکند و رضایت مالک را به دست نیاورد و بمیرد و دچار عذاب الهی شود
آیا عذاب الهی تا زمانی که مالک راضی نشود ادامه می یابد ؟
خیر. مالک کاره ای نیست که اندازه و مقدار عذاب را تعیین کند...
میزان عذاب محدود است و بر مبنای عدل الهی تعیین میشود و غاصب تا مقدار تعیین شده عذاب میشود و تمام.
دیگر معنا ندارد عذابش تا زمان رضایت مالک اموال، ادامه یابد.
این خلاف عدل الهی است.
اما
کارشناس آلا میگوید اگر شما اموال مالک را برگردانید و به درگاه خدا توبه کنید کافی نیست و تا زمانی که مالک تو را نبخشد گناهت بخشیده نمیشود.
پس خداوند میفرماید وقتی شاه بخشید شاقلی حقی ندارد
ولی کارشناس آلا میگوید وقتی شاه بخشید شاقلی میتواند نبخشد.
در واقع خدای ما عادل است ولی خدای کارشناس آلا ناعادل است.
خدای من غاصب را به عدالت عذاب میکند و عذابش تمام میشود حتی اگر مالک راضی نشود
ولی خدای کارشناس آلا تا ابد عذاب میکند چون مالک هنوز راضی نشده است.
حالا شما بزرگواران خودتان کلاهتان را قاضی کنید
خدای من عادل است یا خدای کارشناس آلا ؟

سلام کارشناس
ممنون که در این مدت تلاش کردید تا چنین آیه ای پیدا کنید اما با کمال تاسف باید عرض کنم شما دچار اشتباه بزرگی شده اید و لذا تصور کردید توانسته اید چنین آیه ای پیدا کنید.
این آیه در باب شرط رضایت در صحت معامله و تحقق ملکیت است نه شرط رضایت در بخشیده شدن گناه.
رضایت مالک موجب صحت معامله و انتقال مال میشود.
عدم رضایت مالک موجب عدم صحت معامله و عدم انتقال مال میشود.

گناه بودن توسط خدا تعیین میشود
مالکیت هم توسط خدا تعیین میشود مثل سهم الارث که در آیاتی که گفتید وجود دارد
و بخشیده شدن گناه نیز توسط خدا تعیین میشود

خداوند میفرماید

صحت معامله و انتقال ملکیت مشروط به رضایت مالک است. به عبارت دیگر رضایت شرط صحت معامله است.
همچنین خداوند میفرماید معامله بدون رضایت گناه است و باید رضایت مالک کسب شود.

حالا رضایت مالک چه طور کسب میشود ؟ آیا بخشیده شدن گناه مشروط به رضایت مالک است؟

میگوییم خیر.
لازم نیست مالک راضی شود
بلکه خداوند میفرماید اگر اموالش را برگردانید و به درگاه من توبه کنید بخشیده میشوید.
رضایت برای صحت بیع است نه بخشیده شدن گناه.
بله میتوانیم بدون بازگرداندن مال هم توبه کنیم و بخشیده شویم مثلا با صحبت کردن و هدیه دادن به مالک باعث شویم مالک، مالش را به ما ببخشد پس دیگر لازم نیست مال را برگردانیم تا خدا ما را ببخشد زیرا مالکش هستیم.
حالا فرض کنیم طرف توبه هم نکند و رضایت مالک را به دست نیاورد و بمیرد و دچار عذاب الهی شود
آیا عذاب الهی تا زمانی که مالک راضی نشود ادامه می یابد ؟
خیر. مالک کاره ای نیست که اندازه و مقدار عذاب را تعیین کند...
میزان عذاب محدود است و بر مبنای عدل الهی تعیین میشود و غاصب تا مقدار تعیین شده عذاب میشود و تمام.
دیگر معنا ندارد عذابش تا زمان رضایت مالک اموال، ادامه یابد.
این خلاف عدل الهی است.
اما
کارشناس آلا میگوید اگر شما اموال مالک را برگردانید و به درگاه خدا توبه کنید کافی نیست و تا زمانی که مالک تو را نبخشد گناهت بخشیده نمیشود.
پس خداوند میفرماید وقتی شاه بخشید شاقلی حقی ندارد
ولی کارشناس آلا میگوید وقتی شاه بخشید شاقلی میتواند نبخشد.
در واقع خدای ما عادل است ولی خدای کارشناس آلا ناعادل است.
خدای من غاصب را به عدالت عذاب میکند و عذابش تمام میشود حتی اگر مالک راضی نشود
ولی خدای کارشناس آلا تا ابد عذاب میکند چون مالک هنوز راضی نشده است.
حالا شما بزرگواران خودتان کلاهتان را قاضی کنید
خدای من عادل است یا خدای کارشناس آلا ؟

عرض ادب و سلام

خباء;972306 نوشت:
سلام کارشناس
ممنون که در این مدت تلاش کردید تا چنین آیه ای پیدا کنید اما با کمال تاسف باید عرض کنم شما دچار اشتباه بزرگی شده اید و لذا تصور کردید توانسته اید چنین آیه ای پیدا کنید.
این آیه در باب شرط رضایت در صحت معامله و تحقق ملکیت است نه شرط رضایت در بخشیده شدن گناه.
رضایت مالک موجب صحت معامله و انتقال مال میشود.
عدم رضایت مالک موجب عدم صحت معامله و عدم انتقال مال میشود.

گناه بودن توسط خدا تعیین میشود
مالکیت هم توسط خدا تعیین میشود مثل سهم الارث که در آیاتی که گفتید وجود دارد
و بخشیده شدن گناه نیز توسط خدا تعیین میشود

خداوند میفرماید

صحت معامله و انتقال ملکیت مشروط به رضایت مالک است. به عبارت دیگر رضایت شرط صحت معامله است.
همچنین خداوند میفرماید معامله بدون رضایت گناه است و باید رضایت مالک کسب شود.

حالا رضایت مالک چه طور کسب میشود ؟ آیا بخشیده شدن گناه مشروط به رضایت مالک است؟

میگوییم خیر.
لازم نیست مالک راضی شود
بلکه خداوند میفرماید اگر اموالش را برگردانید و به درگاه من توبه کنید بخشیده میشوید.
رضایت برای صحت بیع است نه بخشیده شدن گناه.
بله میتوانیم بدون بازگرداندن مال هم توبه کنیم و بخشیده شویم مثلا با صحبت کردن و هدیه دادن به مالک باعث شویم مالک، مالش را به ما ببخشد پس دیگر لازم نیست مال را برگردانیم تا خدا ما را ببخشد زیرا مالکش هستیم.
حالا فرض کنیم طرف توبه هم نکند و رضایت مالک را به دست نیاورد و بمیرد و دچار عذاب الهی شود
آیا عذاب الهی تا زمانی که مالک راضی نشود ادامه می یابد ؟
خیر. مالک کاره ای نیست که اندازه و مقدار عذاب را تعیین کند...
میزان عذاب محدود است و بر مبنای عدل الهی تعیین میشود و غاصب تا مقدار تعیین شده عذاب میشود و تمام.
دیگر معنا ندارد عذابش تا زمان رضایت مالک اموال، ادامه یابد.
این خلاف عدل الهی است.

آیات دیگری در این زمینه موجود هست که قصد ارسال آن را داشتم اما به نظر میرسه دیدگاه شما در فهم آیات از پیش تعیین شده هست و به سبک خاص خودتان ایات را برداشت و تحلیل می کنید . از این رو امیداورم دوستان کارشناس اخلاق بتوانند توجیه بهتری در استدلال مطلب داشته باشند.

راه روشن;331769 نوشت:
راستش من فقط به قرآن ایمان دارم چونکه حقانیتش از راهی که شاید به ذهن شما نرسه برام ثابت شده اما به حدیث نمیتونم ایمان داشته باشم مگر اینکه با قرآن موافق باشه.

سلام خدمت شما پرسشگر گرامی و همه دوستانی که این بحث را دنبال میکنند.
ما به عنوان یک مسلمان نباید میان قرآن و روایات فاصله قرار دهیم. اگرچه قرآن کلام خداوند است و هیچ کلامی به مرتبه آن نمی رسد اما در اعتبار و حجیت، حدیث قطعی و صحیح نیز در راستای قرآن معتبر است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین قرآن و اهل بیت علیهم السلام را در کنار هم قرار میدهد و میفرماید تا قیامت میان آنها جدایی نمی افتد. بنابراین ما نیز نباید میان این دو منبع نورانی جدایی بیندازیم. معصومین مفسر و مبین قرآن هستند و اگر بیانات آنها نبود بسیاری از احکام قرآن برای ما ناشناخته باقی می ماند. مسئولیت تبیین معارف قرآن چیزی است که در خود قرآن بر عهده پیامبر اکرم قرار گرفته است. خداوند میفرماید: وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏(1) و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه بر آنها نازل شده است را برای آنها تبیین کنی. دقت داشته باشید که حذف و نادیده گرفتن روایات و اکتفای به قرآن یک شعار انحرافی است که در قالب حسبنا کتاب الله در صدر اسلام صدمات جبران ناپذیری به فرهنگ و اعتقادات دینی مردم زد.
برای پی بردن به اهمیت سنت(قول و فعل و تقریر معصوم) به یک مثال اکتفا میکنیم. در قرآن کریم آیات زیادی درباره اهمیت نماز و امر به آن وجود دارد اما در هیچ یک نحوه خواندن آن به صورت تفصیلی و تعداد رکعات آن مشخص نشده است و بیان آن به سنت واگذار شده است. بنابراین در همین مثال ساده اگر دستمان از سنت کوتاه بود نمیدانستیم چگونه باید نماز بخوانیم.
البته همه این ها به معنای پذیرش بدون بررسی همه روایات نیست. چیزی که با وسواس و دقت توسط عالمان حدیث و فقها در طول تاریخ دنبال می شده است.
موفق باشید.
..................................
(1) نحل، 44.

راه روشن;331744 نوشت:
اینکه میگید خدا "حق الله" رو می بخشه ولی "حق الناس" رو نمی بخشه آیا منبع قرآنی هم داره ؟؟
یعنی توی کدام آیه قرآن بین حق الله و حق الناس این تفاوت رو گذاشته است؟؟

تفاوت میان حق الله و حق الناس یک تفاوت واقعی و ملموس است که با عقل و وجدان قابل دریافت، در روایات مورد تصریح و در آیات قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. روایاتی در این زمینه توسط همکار گرامی جناب استاد آلاء بیان شد. به مبانی عقلی و ایات قرآنی آن اشاره ای میکنیم. خدای متعال به رعایت حقوق دیگران توصیه و تاکید ویژه ای دارد تا آنجا که رفتارهایی که به تضییع حقوق دیگران منجر میشود را به عنوان گناه کبیره و یا حداقل گناه معرفی کرده است. درعین حال بسیاری از مومنین مرتکب تضییع حق الناس میشوند و برای توبه از آن رو به درگاه الهی می آورند. اما حق الناس گناهی نیست که پشیمانی و استغفار برای آمرزش آن کافی باشد و خداوند تنها برای آمرزش آن تصمیم گیرنده باشد. اگرچه خداوند مالک و صاحب اختیار همه هستی است اما حق مظلوم را به صورت مستقل به رسمیت شناخته است و او را در بخشیدن و یا نبخشیدن مخیر کرده است. ظالم را به مظلوم ارجاع داده است و بخشش خود را منوط به بخشش او کرده است. در این باره در قرآن کریم میتوان به این آیه شریفه اشاره کرد: وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُم‏(1) ببخشند و گذشت کنند! آیا نمیخواهند خداوند نیز آنها را ببخشد؟
در این آیه شریفه توصیه شده کسی را که اشتباهی در حق ما مرتکب شده است ببخشیم. حتی برای تشویق به این کار خدا وعده داده در برابر بخشیدن دیگران گناهان خودتان بخشیده میشود. این آیه نشان میدهد صاحب حق است که باید ببخشد و بخشش الهی در درجه بعد شامل حال خواهد شد.
..............

  1. نور، 22.

سلام خدمت همه دوستان
به موارد دیگری از اهمیت حق الناس در روایات اشاره میکنیم:
1. امیر المومنین علیه السلام به مردی که مشغول استغفار بود گذر کرد. از او پرسید آیا میدانی استغفار چیست؟ ..... و سپس 6 شرط برای توبه بیان نمود که شرط سوم آن عبارت است از: وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ [عَزَّ وَ جَلَ‏] أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَة. سوم پرداخت حقوق مردم تا خدا را ملاقات كنى و حقّى از مردم بر عهده‏ ات نباشد.(1)
2. فَإِنَّ الْغِیبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا قُلْتُ وَ لِمَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الرَّجُلَ یَزْنِی فَیَتُوبُ إِلَی اللَّهِ فَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الْغِیبَةُ لَا تُغْفَرُ حَتَّی یَغْفِرَهَا صَاحِبُهَا. پیامبر فرمود: گناه غیبت از زنا سخت تر است. سوال کردم چگونه ممکن است؟! حضرت فرمود: از این جهت که فرد مرتکب عمل نامشروع میشود و به درگاه خداوند توبه میکند و خداوند او را می آمرزد. اما غیبت بخشیده نمیشود تا صاحب حق ببخشد.(2)
3.

قال الباقر علیه السلام : اوّل قطره من دم الشّهید کفّاره لذنوبه الّا الدّین فانّ کفّارته قضاءه.
اولین قطره خون شهید کفاره گناهان اوست مگر بدهی، که کفاره آن ادای آن است.(3)
4. جریان حلالیت طلبیدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مردم برای الگودهی و تاکید بر اهمیت حق الناس.
5. دستور سید الشهدا علیه السلام مبنی بر کناره گیری افراد بدهکار از لشکریان خدا.
موفق باشید.
..............................
(1) نهج البلاغه، حکمت 417.
(2) وسائل الشیعه، ج 12، ص 280.
(3) وسائل الشیعه، ج13، ص85، حدیث5.

خباء;971938 نوشت:
نفقه فرزند بر پدر واجبه
نفقه زن بر مرد واجبه
اما فرزند نمیتونه نفقه گذشته که پرداخت نشده رو مطالبه کنه ، مگه نفقه فرزند حق الناس نبود ؟ پس چرا بچه نمیتونه حقشو از پدر بخواد؟
ولی زن میتونه نفقش رو مطالبه کنه...

سلام خدمت شما پرسشگر کوشا
وجوب نفقه فرزند بر پدر وجوب تکلیفی است و وجوب نفقه زن بر شوهر وجوب وضعی است. یعنی نفقه زن بر شوهر یک بدهی مالی است اما نفقه فرزند بر پدر یک واجب شرعی است. به همین خاطر زن میتواند نفقه معوقه خود را مطالبه کند اما فرزند نمیتواند. و این به این معنا نیست که نفقه فرزند حق الناس محسوب نمیشود و لازم نیست حلال کند. شخصی در زمان حیات خود هرچه داشت صدقه داد و در نفقه فرزندان کوتاهی کرد و ارثی برای آنان به جا نگذاشت. پیامبر که پس از دفن او از این مسئله خبر دار شد فرمود: اگر میدانستم، اجازه نمی دادم در قبرستان مسلمانان دفن شود.(معراج السعادة، ص223)

آلاء;972896 نوشت:
عرض ادب و سلام

آیات دیگری در این زمینه موجود هست که قصد ارسال آن را داشتم اما به نظر میرسه دیدگاه شما در فهم آیات از پیش تعیین شده هست و به سبک خاص خودتان ایات را برداشت و تحلیل می کنید . از این رو امیداورم دوستان کارشناس اخلاق بتوانند توجیه بهتری در استدلال مطلب داشته باشند.

آنچه شما میگویید نه در قران هست و نه در تفاسیر

بدیع;973103 نوشت:
وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُم‏(1)

  1. نور، 22.

بدیع;973263 نوشت:
سلام خدمت شما پرسشگر کوشا

سلام کارشناس بدیع
یکی از اساتید با طلبه ها تند صحبت میکرد و برای ما سوال بود که چرا اینطوری برخورد میکند
بنده از نزدیک با ایشان رفت و آمد داشتم و طبق توضیحاتی که دادند متوجه شدم چرا این طوری با طلبه ها برخورد میکنند.
برخی طلبه ها نازک نارنجی هستند و تا بهشان بگویی 'تو' اشکشان در می آید و به این و آن شکایت میبرند که فلانی به من گفته 'تو' و بی احترامی کرده.
طلبه ای که صبور نیست و تبختر علمی و شانی برای خودش قائل هست و تحمل شنیدن گفته های مردم را ندارد به درد طلبگی نمیخورد.
امیدوارم شما که استاد اخلاق هستید از آن صبورهایش باشید
من از آن صبور ها و پرتلاش ها ( کوشا)هستم و در مقابل کم طاقت ها کم نیاوردم. دنبال حقیقتم و دفاع از حقیقت. لکن بعضی فکر میکنند شانشان رعایت نشده و میگویند فلانی حقیقت جو نیست دنبال چیز دیگری میگردد. بله این مدلی هم داریم و کاریش نمیشه کرد.
پس امیدوارم پرتلاش بودنم ( کوشا ) را حمل بر چیز دیگری نکنید.

شما به آیه ای از قرآن اشاره کردید که نه تنها دلالت بر مدعا ندارد بلکه حتی عکسش را ثابت میکند.
افرادی به همسر پیامبر تهمت زدند
خداوند میفرماید آنها که تهمت زدند اگر شاهد ندارند باید شلاق بخورند.
یک عده از مسلمانها میخواستند خودشان عامل مجازات شوند.
آنها گفتند در مقابل تهمتی که فلان افراد به همسر پیامبر زدند ما آنها را شامل یک سری محرومیت ها یا تحریم های مالی قرار میدهیم.
اما خداوند مخالفت میکند.
خداوند مجازات تهمت زنندگان را در این دنیا و آن دنیا تعیین کرده است.
اگر کسی موفق به توبه نشود با مجازات الهی پاک میشود و این طور نیست که تا مردم نبخشند، بخشیده نشود.
هر گناهی مقدار معینی عذاب دارد و به اصطلاح میگویند تناسب جرم و جزا
اما برخی میگویند اگر ذی حق نبخشد، مجرم تا ابد عذاب میشود.
اما من کاملا مخالفم.
هر کس حق الناس به گردن دارد مجازات متناسبی میکشد و پاک میگردد.
البته شیوه مجازات مختلف است
گاهی از عذاب ذی حق کاسته میشود و به مجرم افزوده میشود و گاهی از ثواب مجرم کاسته شده و به ذی حق میدهند.
این بده و بستان، مشروط به رضایت ذی حق نیست.

در دنیا نیز مجرم باید گناهش را جبران کند یعنی حقوق ذی حق را بدهد
ذی حق فقط میتواند روی این صحبت کند که حقوقم استیفا نشده. پس اگر حق به ذی حق داده شود دیگر رضایت نداشتن او اهمیتی ندارد...
آنجایی رضایت گرفتن اهمیت دارد که بخواهیم بدون اعطای حق، از او طلب بخشش کنیم.
حالا تصور کنید من گناهی انجام داده ام و شما به جای اینکه از طریق قانونی حقتان را مطالبه کنید یا نهایتا به خدا واگذار کنید تا در آخرت جبرانش کند، به جای این کار مرا مشمول یک سری محدودیت ها میکنید. حالا ممکن است نیت الهی داشته باشید و قصدتان کینه ورزی نباشد ولی خداوند در این آیه میفرماید از این مدل کارها دست بکشید...
اگر حقی از شما ضایع شده ، خداوند خودش حقوق شما را پس میگیرد. اگر در این دنیا باشد باید اقدام حقوقی انجام دهید و اگر آخرت باشد از عذاب شما کم میکند و به عذاب آنها می افزاید.
پس کارشناس بدیع
رضایت شما اهمیتی ندارد. اگر حقی ضایع شده بفرمایید تا جبران شود.
اگر هم حقتان جبران نشد آن دنیا مجازاتش میکنند و رضایت شما اهمیتی ندارد.
بله عرض کردم شما میتوانید بخشنده باشید و بدون اینکه حقتان را بگیرید، مجرم را ببخشید...بله اینجاست که رضایت شما اهمیت دارد...

در این آیه افرادی به خاطر اینکه به همسر پیامبر تهمت زده شد، تصمیم گرفتند تهمت زنندگان را با تحریم مالی مجازات کنند. اینجا حقی از آنها پایمال نشده.
فرضا هم پایمال شده باشد باز هم خدا میفرماید تحریم مالی نکنند.
پس دلیل نمیشود اگر حقی از شما ضایع شده، ناراحتی تان را از طریق دیگر خالی کنید.
حقتان ضایع شده؟؟؟
خوب از طریق قانونی اقدام کنید
امکان احقاق حق نیست؟؟
خوب حواله دهید آخرت تا به مقدار متناسب عذاب شود.
مسلمان نباید کم صبر و کم طاقت باشد.
مسلمان نباید تا کسی به او بی احترامی کرد از قدرتش استفاده کند و مسلمانی را مورد تحریم قرار دهد.
خداوند هم در این رابطه میفرماید :
یا اَيُّـهَا الَّـذيـنَ آمَـنوا كونوا قَـوّاميـنَ لِـلّٰـهِ شُـهَـداءَ بِالـقِسـطِ وَ لا يَجـرِمَـنَّـكُم شَـنَـآنُ قَومٍ عَـلىٰ اَلّا تَعـدِلوا اِعـدِلوا هُـوَ اَقـرَبُ لِلـتَّقـوىٰ وَ اتَّـقُوا ا‌للهَ اِنَّ ا‌للهَ خَـبيـرٌ بِـما تَعـمَـلونَ

خباء;973273 نوشت:
شما به آیه ای از قرآن اشاره کردید که نه تنها دلالت بر مدعا ندارد بلکه حتی عکسش را ثابت میکند.
افرادی به همسر پیامبر تهمت زدند
خداوند میفرماید آنها که تهمت زدند اگر شاهد ندارند باید شلاق بخورند.

سلام بر شما
یکی از مسلمات در علوم قرآنی این است که شان نزول مخصص آیه نمی باشد. در این مورد به تفسیر المیزان، ج15، ص94 مراجعه کنید: و الآية عامة و إن كان سبب نزولها لو نزلت في جملة آيات الإفك خاصا.
در هر صورت با وجود روایات متواتر، حق الناس و لزوم رضایت صاحب حق در توبه از آن ثابت میشود. بنابراین مناقشه در دلالت آیه حتی اگر پذیرفته شود، ضرری به اصل بحث نمی زند.
برای آسان شدن مطالعه و دسترسی به پست های ارسالی سعی کنید نوشته ها را مختصر و مفید ارائه دهید. از طرح مباحث حاشیه ای و مثال های غیر مرتبط خودداری کنید.
با تشکر

سلام خدمت همه دوستانی که بحث را دنبال میکنند.
تا اینجا با توجه به ادله مختلف قرآنی و روایی حق الناس، تفاوت آن با حق الله، لزوم ادای حق صاحب حق در توبه از آن و ... ثابت شد. اما برای تکمیل بحث لازم است نسبت به سوالاتی که ممکن است در این باره طرح شود و برخی از آنها توسط شما بزرگواران طرح شد، پاسخ داده شود. این سوالات بیان میشود تا بتوانیم در روزهای آینده درباره آنها صحبت کنیم.
با توجه به قدرت مطلقه خداوند و مالکیت او نسبت به نفوس و حقوق چرا نمیتواند همه گناهان از جمله حق الناس را خود ببخشد و رضایت صاحب حق را شرط نموده است؟
در توبه از حق الناس ادای حق صاحب حق کافی است و یا باید علاوه بر ادای حق رضایت او را نیز گرفت؟
در صورتی که صاحب حق به منظور اخاذی، اذیت و آزار و یا تاوان گرفتن در قیامت حاضر به بخشیدن نشود فردی که حق او را ضایع کرده و میخواهد توبه کند چه وظیفه ای دارد؟
آیا مواردی وجود دارد که در حق الناس نیازی به کسب رضایت از صاحب حق نباشد و مستقیما با توبه به درگاه الهی بتوان از آن خلاص شد؟
منتظر دیدن نظرات شما کاربران گرامی در ذیل این سوالات هستم.

بدیع;973354 نوشت:
سلام بر شما
یکی از مسلمات در علوم قرآنی این است که شان نزول مخصص آیه نمی باشد. در این مورد به تفسیر المیزان، ج15، ص94 مراجعه کنید: و الآية عامة و إن كان سبب نزولها لو نزلت في جملة آيات الإفك خاصا.

سلام
من قاعده را میدانم
منتها شما تصور کرده اید ذکر سبب نزول به معنای خاص کردن آیه است.
خیر.
ذکر سبب نزول برای فهم مراد آیه استفاده میشود. نه آنچه شما برداشت کرده اید.

بدیع;973354 نوشت:

در هر صورت با وجود روایات متواتر، حق الناس و لزوم رضایت صاحب حق در توبه از آن ثابت میشود. بنابراین مناقشه در دلالت آیه حتی اگر پذیرفته شود، ضرری به اصل بحث نمی زند.

استاد ادعای من این بود که در قرآن چنین مطلبی وجود ندارد.
تقسیم حق الناس و حق الله در قرآن وجود ندارد.
بله عقل انسان تقسیم بندی و تعریف ارائه میدهد و بر این اساس به آیه ای خاص تطبیق میدهد.

مشروط شدن رضایت ذی حق در بخشیده شدن گناه، در قرآن وجود ندارد. حتی عقل نیز چنین مطلبی را نمی پذیرد.
توضیح دادم که چرا و چگونه.

این از قرآن.
مدعای اصلی من همین بود.

اما روایات هم قابل بحث است.
چرا که بسیاری از روایات بخشیده شدن گناه را مشروط به رضایت نمیداند و این تنها تحمیل پیش فرض های ذهنی شما به روایات است که چنین تصوری در ذهن شما ایجاد میکند.

نقل قول:

امیر المومنین علیه السلام به مردی که مشغول استغفار بود گذر کرد. از او پرسید آیا میدانی استغفار چیست؟ ..... و سپس 6 شرط برای توبه بیان نمود که شرط سوم آن عبارت است از: وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ [عَزَّ وَ جَلَ‏] أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَة. سوم پرداخت حقوق مردم تا خدا را ملاقات كنى و حقّى از مردم بر عهده‏ ات نباشد.(1)


چند مورد رو توضیح میدم
در این روایت هیچگاه گفته نشده تا صاحب حق راضی نشود ، گناهکار بخشیده نمیشود.
اگر شما حقش را به او بدهید ، دیگر رضایت او اهمیتی ندارد.
اگر حقش را ندهید و بمیرید ، به مقدار معینی از عذاب او کم کرده و به عذاب شما اضافه میکنند و بعد پاک میشوید. پس رضایت او اهمیتی ندارد.

عده ای متاسفانه میگویند تا زمانی که صاحب حق راضی نشود، شما بخشیده نمیشوید
ولی این از ایات و روایات برداشت نمیشود بلکه خلاف عقل و خلاف عدل است.
آنجایی رضایت مطرح میشود که شما بخواهید بدون اعطای حق، بخشیده شوید. بله در آنجا رضایتش اهمیت پیدا میکند.
پس این روایت اصلا دلالتی بر مدعا ندارد.

نقل قول:

فَإِنَّ الْغِیبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا قُلْتُ وَ لِمَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الرَّجُلَ یَزْنِی فَیَتُوبُ إِلَی اللَّهِ فَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الْغِیبَةُ لَا تُغْفَرُ حَتَّی یَغْفِرَهَا صَاحِبُهَا. پیامبر فرمود: گناه غیبت از زنا سخت تر است. سوال کردم چگونه ممکن است؟! حضرت فرمود: از این جهت که فرد مرتکب عمل نامشروع میشود و به درگاه خداوند توبه میکند و خداوند او را می آمرزد. اما غیبت بخشیده نمیشود تا صاحب حق ببخشد.(2)

این روایت میگوید اگر میخواهید گناه غیبت بخشیده شود بروید رضایت غیبت شده را جلب کنید
نه اینکه اگر او راضی نشد شما تا ابد عذاب میشوید...
پس غیبت نیز مقدار معینی عذاب دارد و وقتی شما آن را چشیدید، پاک میشوید. راضی نشدن او اهمیتی ندارد.

همچنین نبخشیدن از طرف فرد غیبت شده، دلبخواهی نیست.
قبلا عرض کردم صاحب حق فقط میتواند بگوید هنوز حقم داده نشده ولی نمیتواند بگوید هنوز راضی نشدم.
اگر شما غیبت شخصی را کرده اید به او اعلام میکنید و از او میخواهید شما را ببخشد.
او یا شما را میبخشد یا میگوید با غیبت شما آبرویم رفته است حالا بیا جبران کن. ایشان نمیتواند خلاف عدالت تقاضایی داشته باشد.
ما طبق عدالت حقوق او را جبران میکنیم و اگر فرضا قابل جبران نبود خداوند در آن دنیا مقدار مشخصی که خودش میداند ما را عذاب میکند و از عذاب آن فرد میکاهد.
صاحب حق نمیتواند به خدا اعتراض کند که خدایا تو غیبت کننده را کم عذاب کردی... من هنوز راضی نشدم...
اصلا نظر غیبت شده اهمیتی ندارد....
هر چیزی حساب و کتابی دارد...

نقل قول:

قال الباقر علیه السلام : اوّل قطره من دم الشّهید کفّاره لذنوبه الّا الدّین فانّ کفّارته قضاءه.
اولین قطره خون شهید کفاره گناهان اوست مگر بدهی، که کفاره آن ادای آن است.(3)

این هم مثل قبل
وقتی دین شهید پرداخت شد دیگر رضایت طلبکار اهمیت ندارد.
فرضا هم دین شهید پرداخت نشود، در آخرت به میزان معینی از ثوابهای شهید به طلبکار میدهند و تمام میشود.
طلبکار نمیتواند بگوید خدایا من هنوز راضی نشدم.
طلبکار فقط به مقداری که حقش ضایع شده، مستحق است و به رضایت او ارتباطی ندارد.

خباء;973365 نوشت:
چرا که بسیاری از روایات بخشیده شدن گناه را مشروط به رضایت نمیداند و این تنها تحمیل پیش فرض های ذهنی شما به روایات است که چنین تصوری در ذهن شما ایجاد میکند.

سلام خدمت شما
قبل از اینکه چند نکته خدمت شما تقدیم کنم شما را با نوعی از مغالطه آشنا میکنم. اسم این مغالطه پهلوان پنبه است. در این مغالطه فرد تقریری غلط و ناقص از مدعای رقیب ارائه میدهد و با رد آن تصور میکند ادعای خصم رد شده است. متاسفانه شما مکرر در دام این نوع از مغالطه قرار گرفته اید. تقریری افراطی و نادرست از بحث حق الناس ارائه میدهید و آن را رد میکنید. مثلا میگویید نمیشود به خاطر راضی نشدن صاحب حق، فرد تا ابد در آتش و عذاب بماند پس ... در حالی که کسی چنین باوری ندارد!
پست هایی که مقداری از آن فاصله میگیریم را فراموش میکنید و یادآوری آن، تاپیک را طولانی و برای کاربران دیگر کسالت ایجاد میکند. گفتید تقسیم حقوق به حق الله و حق الناس و تفاوت توبه در آن دو، یک پیش فرض ذهنی است که به منابع دینی تحمیل شده است. شما را به پست ششم ارجاع میدهم. علاوه بر آن به این روایت هم دقت کنید: امام على عليه السلام در گفتارى فرمود: گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى كه براى صاحبش ، هم اميد بخشش داريم و هم ترس از كيفر.سپس فرمود: اما گناهى كه بخشيده است ، گناه بنده اى است كه خداوند او را در دنيا كيفر مى كند و در آخرت كيفر ندارد. در اين صورت خداوند حكيم تر و بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را دو بار كيفر كند.
اما گناهى كه نابخشودنى است ، حق الناس است يعنى ظلم بندگان نسبت به همديگر كه بدون رضايت مظلوم بخشيده نمى شود.و اما نوع سوم ، گناهى است كه خداوند آن را بر بنده اش پوشانده ، توبه را نصيب او نموده است ، و در نتيجه آن بنده هم از گناهش هراسان است و هم اميد به آمرزش پروردگارش دارد، ما نيز درباره ى چنين بنده اى ، هم اميدواريم و هم ترسان . (بحار الانوار، ج6، ص29(
گذشته از اینها مشکل بزرگتری که در فرمایشات شما وجود دارد اجتهاد در برابر نص است. مکررا ادعاهایی درباره اینکه خدا میبخشد و نمیبخشد و ..... مطرح کرده اید بدون اینکه به هیچ آیه و یا روایتی مستند نمایید. بنابراین می طلبد مطالعات دینی خود را افزایش دهید و مستدل و مستند سخن بگویید.
بنده برخی از چالش ها که در زمینه حق الناس وجود دارد را در قالب سوال هایی مطرح کرده ام و ان شا الله به مرور زمان به آنها خواهیم پرداخت. اما عجله و شتابزدگی شما تاکنون فرصت بحث و بررسی علمی را گرفته است. بنابراین توصیه میکنیم با متانت و درایت بیشتری بحث را دنبال کنید تا بتوانیم از تداوم حضور شما بهره مند شویم.
موفق باشید.

بدیع;973417 نوشت:
سلام خدمت شما
قبل از اینکه چند نکته خدمت شما تقدیم کنم شما را با نوعی از مغالطه آشنا میکنم. اسم این مغالطه پهلوان پنبه است. در این مغالطه فرد تقریری غلط و ناقص از مدعای رقیب ارائه میدهد و با رد آن تصور میکند ادعای خصم رد شده است. متاسفانه شما مکرر در دام این نوع از مغالطه قرار گرفته اید. تقریری افراطی و نادرست از بحث حق الناس ارائه میدهید و آن را رد میکنید. مثلا میگویید نمیشود به خاطر راضی نشدن صاحب حق، فرد تا ابد در آتش و عذاب بماند پس ... در حالی که کسی چنین باوری ندارد!

سلام کارشناس بدیع

ابتدا عرض کنم که دوباره پستها رو مرور کردم.
من کسی نبودم که به ایشان اعتراض کند بلکه کارشناس آلا بود که به من اعتراض کرد.

من گفتم منطوق و ظاهر آیات چنین تقسیمی ارائه نکرده و به نظرم ایشان در پست 6 اشاره کرده باشد. لااقل من احساس کردم ایشان قبول دارد.
حتی در پستهای بعدی به ایشان گفتم تصور میکنم در این مطلب اختلافی نباشد.

در ادامه عرض کردم مفهوم حق الناس را قبول دارم که ما با عقل خویش آن را میفهمیم و بر آیات قرآن تطبیق میدهیم.

همچنین در پست 6 ایشان اشاره کرد که برای توبه باید حقوق صاحب حق پرداخت شود تا توبه پذیرفته شود. باز هم فکر نمیکنم اختلافی وجود داشته باشد.

پس اختلاف اصلی ما چه بود کارشناس بدیع ؟؟؟

شما اگر به ارسال های من دقت کنید همیشه روی رضایت صحبت کردم...
از ایشان خواستم برای شرط رضایت آیه بیاورند ...
من نگفتم برخی آیات قرآن مصداق حق الناس نیست...
بلکه گفتم شرط رضایت در آیات وجود ندارد...

پس

اولا گفتم ظاهر قرآن چنین تقسیمی نداده
این تقسیم حاصل تعقل و تعریف ما است و اشکالی هم ندارد.
برخی آیات منطبق بر حق الناس میشود و مشکلی ندارد.

دوما گفتم رضایت شرط بخشش نیست با توضیحات مفصلی که به ایشان و شما دادم.
توضیح بدهم باز ناراحت میشوید که توضیح میدهم!

لذا بنده تصور میکنم
شما ادعای من را متوجه نشدید و دارید مخالفت بی دلیل میکنید...
توجه دارید که ادعای من واضح بود
و ایشان با من درباره شرط رضایت مخالفت کرد.
متاسفانه ایشان آیاتی مطرح کرد که ربطی به رضایت نداشت.
مثلا آیه ای مربوط به این بود که رضایت شرط صحت بیع است اما ایشان استدلال کرد که این آیه درباره شرط بخشش است.
شما هم آیه ای آوردید که یا ربطی به حق الناس نداشت و یا اگر داشت ربطی به ادعای بنده نداشت...

به همین جهت تصور میکنم شما دچار مغالطه پهلوان پنبه شده اید...
هنوز متوجه ادعای بنده نشدید و به اشتباه یک ادعای دیگر را نقد میکنید و برایش شاهد مثال می آورید.
کارشناس آلا هم مثل شما دچار اشتباه شد و بی دلیل به مخالفت برخواست.
اگر شما میدانید ادعای من چیست پس باید عرض کنم برایش نمیتوانید آیه ای پیدا کنید...

نقل قول:

پست هایی که مقداری از آن فاصله میگیریم را فراموش میکنید و یادآوری آن، تاپیک را طولانی و برای کاربران دیگر کسالت ایجاد میکند. گفتید تقسیم حقوق به حق الله و حق الناس و تفاوت توبه در آن دو، یک پیش فرض ذهنی است که به منابع دینی تحمیل شده است. شما را به پست ششم ارجاع میدهم. علاوه بر آن به این روایت هم دقت کنید: امام على عليه السلام در گفتارى فرمود: گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى كه براى صاحبش ، هم اميد بخشش داريم و هم ترس از كيفر.سپس فرمود: اما گناهى كه بخشيده است ، گناه بنده اى است كه خداوند او را در دنيا كيفر مى كند و در آخرت كيفر ندارد. در اين صورت خداوند حكيم تر و بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را دو بار كيفر كند.

اولین پستی که کارشناس آلا با من مخالفت کرد
تعجبم را ابراز کردم که تصورم این است که در مواردی اختلاف نداریم و ایشان نا به جا اعتراض میکند...
به هر حال اختلاف در شرط رضایت بود...

در این قسمت شما نیز دچار اشتباه شدید...
من نگفتم حق الله و حق الناس وجود ندارد بلکه گفتم در قران چنین تقسیمی وجود ندارد...
من نگفتم اینها تحمیل بر قرآن است بلکه گفتم بسیاری از روایات دلالت بر مدعای شما در باب رضایت نمیکند...و این برداشت از بسیاری روایات تحمیل بر آن روایات است.
شما متاسفانه ''تحمیل'' را از ''رضایت'' بردید روی ''حق الناس و حق الله ''
یعنی دچار مغالطه پهلوان پنبه میشوید

نقل قول:

اما گناهى كه نابخشودنى است ، حق الناس است يعنى ظلم بندگان نسبت به همديگر كه بدون رضايت مظلوم بخشيده نمى شود

من به بحار مراجعه کردم
در روایت اصلا شرط رضایت مطرح نیست و نمیدانم چه طور ترجمه کردید! ( این طور ترجمه کردن صورت خوشی ندارد)
بلکه میفرماید در قیامت مظالم بده و بستان میشود

پس هر گاه حقوق صاحب حق پرداخت شد، رضایت صاحب حق اهمیتی ندارد.
و این تایید مدعای من است.

در ثانی من نگفتم تقسیم حق الناس و حق الله در روایات وجود ندارد. که اینم همون مغالطه پهلوان پنبه میشه گویا!

نقل قول:

گذشته از اینها مشکل بزرگتری که در فرمایشات شما وجود دارد اجتهاد در برابر نص است. مکررا ادعاهایی درباره اینکه خدا میبخشد و نمیبخشد و ..... مطرح کرده اید بدون اینکه به هیچ آیه و یا روایتی مستند نمایید. بنابراین می طلبد مطالعات دینی خود را افزایش دهید و مستدل و مستند سخن بگویید.
بنده برخی از چالش ها که در زمینه حق الناس وجود دارد را در قالب سوال هایی مطرح کرده ام و ان شا الله به مرور زمان به آنها خواهیم پرداخت. اما عجله و شتابزدگی شما تاکنون فرصت بحث و بررسی علمی را گرفته است. بنابراین توصیه میکنیم با متانت و درایت بیشتری بحث را دنبال کنید تا بتوانیم از تداوم حضور شما بهره مند شویم.
موفق باشید.

من ادعا کردم در قرآن چنین تقسیمی وجود ندارد.
برای چیزی که وجود ندارد آیه بیاورم ؟!! یا للعجب!!

من ادعا کردم شرط رضایت در بخشش در ایات قران وجود ندارد.
برای چیزی که وجود ندارد آیه بیاورم ؟!! یا للعجب !!
استدلال هم کردم چنین شرطی خلاف عقل و عدل است.

وقتی نصی وجود ندارد چه طور میتوان اجتهادی خلافش انجام داد؟!! یا للعجب!!
امیدوارم با متانت و درایت بیشتری بحث را دنبال کنید.

خباء;973428 نوشت:
در روایت اصلا شرط رضایت مطرح نیست

سلام دوستان
برخی از مقدمات و اصول به خاطر اعتماد بر فرهیختگی اعضای انجمن و جلوگیری از به درازا کشیدن بحث ذکر نمیشود. اما ظاهرا همه دوستان در یک سطح نیستند و باید توضیحات بیشتری بیان شود.
در روایاتی که صحبت از تقاص حقوق در قیامت و جابجا شدن حسنات و سیئات آمده است فرض آن این است که این حقوق در دنیا استیفا نشده است و به قیامت کشیده شده است. در این صورت راه هایی برای جبران حق الناس در قیامت مطرح است. اما این به این معنا نیست که حق الناس باید به قیامت موکول شود. هر عقل سلیمی میداند که اگر در دنیا حسابرسی انجام شود بسی آسان تر از آخرت است. امام صادق علیه السلام میفرمایند: به حساب خود رسیدگی کنید قبل از اینکه به حساب شما رسیدگی شود.(کافی، ج8، ص143) بنابراین اگر بتوان در دنیا رضایت گرفت که بسیار آسان تر و عاقلانه تر است تا اینکه به قیامت موکول شود. رضایت صاحب حق باعث میشود حسابرسی به آخرت کشیده نشود که اگر کشیده شود بیرون آمدن از آن به مراتب سخت تر از حسابرسی در دنیا است.
باز هم برای یادآوری وجود بحث حلالیت گرفتن در روایات به جریان رضایت طلبیدن حضرت رسول صلی الله علیه و آله اشاره میکنم. چون رسول خدا صلى الله عليه و آله مريض شد و ياران‏شان نزدشان بودند، عمار ياسر برخاست ...» تا آنجا كه گويد: «سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: پروردگار بزرگ من حكم كرده و سوگند ياد نموده كه ستمِ ستمگر، از او نگذرد؛ بنابراين من شما را به خدا سوگند می‏دهم كه هركس از شما مظلمه‏ اى از محمد میخواهد، برخيزد و از او قصاص كند. قصاص‏ در دنيا نزد من محبوب‏تر است، از قصاص در آخرت در جلوى فرشتگان و پيامبران.( (ترجمه جامع أحاديث الشيعة) ؛ ج‏31 ؛ ص295)
موضوع قفل شده است